logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170961)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133603)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123579)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89949)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ایا دعا به هم زدن نظام موجود هستی است؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.    منظور از ایه إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَو مٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ چیست؟       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

ارسال پاسخ
از طرف:
پیغام:

حداكثر تعداد كاراكتر مجاز در هر ارسال‌:32767000
ذخیم کج خط دار   برجسته نقل قول برای مشخص سازی فرم کلی زبانی را انتخاب کنید وارد کردن عکس ایجاد لینک   فهرست نامرتب فهرست مرتب   در سمت چپ در وسط در سمت راست   تگهای بی بی کد بیشتر بررسی املاء کلمات
رنگ فونت اندازه فونت
انتخابها:
  • فایلی به این ارسال الصاق شود؟
تصویر امنیتی
حروف نمایش داده شده در عکس را وارد کنید همه مواردی که در تصویر است را وارد کنید
  پیش نمایش ارسال انصراف

10 ارسال آخر با ترتیب برعکس
ali ارسال شده: 1403/02/02 08:11:41 ق.ظ
 
🌙 معنای متفاوت «اسلام» در قرآن

معنای اسلام در قرآن کریم، با اصطلاح شایع «اسلام» نزد مردم تفاوت دارد. اسلام نزد مردم یعنی دین حضرت محمد(ص). اما اسلام در قرآن کریم دین خداوند و به معنای تسلیم خداوند بودن است. به همین علت، دعوت همۀ انبیا، دعوت حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد، همه در قرآن کریم «اسلام» نامیده شده است.
بنابراین انسان مؤمن جز با جدال احسن نباید با اهل کتاب برخورد کند زیرا خدا یکی است و خداوندی که بر ما و بر آنان دین فرو فرستاده نیز یکی است. ما همگی به آنچه بر ما نازل شده و بر ایشان نازل شده ایمان داریم و هیچ تفاوتی میان هیچ یک از فرستادگان او نمی‌گذاریم. اینجا فقط یک استثنا در مورد اهل کتاب وجود دارد «إلا الذين ظلموا منهم (سورهٔ بقره:۴۶)» زیرا قرآن ستم را بر نمی‌تابد و آن را بدترین معصیت‌ها، گناهان و کبیره‌ها می‌داند.

— سید موسی صدر
کتاب «حدیث سحرگاهان: گفتارهای تفسیری»
بند ۲۱۹ و ۲۲۰

Guest ارسال شده: 1402/11/08 09:26:08 ق.ظ
 
معناي اسلام و مراتب تسليم : تفاوت اسلام با ايمان

[قاموس قران - اسلام: ؛ ج ۳، ص: ۳۰۱ - صفحه۱۰۱۰]
اسلام: انقياد و تسليم شدن در اقرب گويد: «اسلم الرجل: انقاد» «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ … » آل عمران: ۸۳. آنكه در آسمانها و زمين است باو منقاد و مطيع اند. «فَلَمّٰا أَسْلَمٰا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ» صافات: ۱۰۳. چون هر دو بدستور خدا تسليم و منقاد شدند و او را بپيشاني در تل خوابانيد. «إِذْ قٰالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قٰالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعٰالَمِينَ» بقره: ۱۳۱.
گاهي از اسلام تسليم ظاهري مراد است نه تسليم و انقياديكه از علم و يقين ناشي ميشود بلكه يكي از طرفين خود را زبون و فاقد قدرت ديده بظاهر منقاد ميشود و آن از نظر قرآن ارزشي ندارد
نظير «قٰالَتِ الْأَعْرٰابُ آمَنّٰا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنٰا وَ لَمّٰا يَدْخُلِ الْإِيمٰانُ فِي قُلُوبِكُمْ … » حجرات: ۱۴. اعراب باديه نشين ميگفتند: ايمان آورديم آنچه ميگوئيم در دل داريم و دلمان بآن مطمئن و آرام است. در جواب آمده: بگو ايمان نياورده ايد بلكه بگوئيد تسليم شده ايم يعني اسلام را قوي ديده و با آن در حال جنگ نيستيم و تسليم هستيم. همچنين است «بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ» صافات: ۲۶. و شايد استفهام براي زيادت تسليم بوده باشد.


[فرق اسلام و ايمان]؛ ج ۳، ص: ۳۰۲
[فرق اسلام و ايمان]نظر باصل لغت: اسلام ناشي از ايمان و نتيجۀ آن است كه ايمان از امن و آرامش قلب است، مؤمن كسي است كه عقايد حقه را تصديق كند و قلبش دربارۀ آنها آرام و مطمئن و بي تشويش باشد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتٰابُوا … » حجرات: ۱۵. ريب چنانكه گفته ايم قلق و اضطراب و تشويش قلب است. چنين كسي قهرا بآنچه ميداند تسليم و منقاد ميشود. و انقياد
در بيشتر موارد توأم با عمل و يا عين عمل است. در آيۀ «وَ مٰا زٰادَهُمْ إِلّٰا إِيمٰاناً وَ تَسْلِيماً» احزاب: ۲۲. بهر دو از ايمان و اسلام توجّه شده يعني: آن پيش آمد هم تصديق و اطمينان قلبي و هم انقيادشانرا در مقابل فرمان حق افزود.

اگر گوئي: اكنون كه اسلام ناشي از ايمان است پس چرا در آيه «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمٰاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ … أَعَدَّ اللّٰهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً» احزاب: ۳۵. و آيه «عَسيٰ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوٰاجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِمٰاتٍ، مُؤْمِنٰاتٍ، قٰانِتٰاتٍ، تٰائِبٰاتٍ، عٰابِدٰاتٍ، سٰائِحٰاتٍ، ثَيِّبٰاتٍ وَ أَبْكٰاراً» تحريم: ۵. مسلمات از مؤمنات پيش افتاده است و لازم بود كه مؤمنات پيش آيد كه ايمان نسبت باسلام در حكم مقدمه است؟ گوئيم: بنظر ميايد كه اين از اهميت اسلام باشد چون ايمان بدون اسلام و انقياد فائده اي ندارد مگر در بعضي موارد كه بانقياد و عمل اصلا مجالي نباشد.

بنظر من در تمام آياتيكه «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» آمده، «آمَنُوا» مبيّن ايمان و تصديق قلبي و «عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» مبيّن اسلام و انقياد است كه انقياد را اگر عين عمل هم ندانيم از عمل قابل انفكاك نيست. و آنها همه در جاي «آمنوا و اسلموا» هستند و اين هر دو مقام عبوديّت و بندگي را مجسّم ميكنند.
اين فرق كه دربارۀ ايمان و اسلام گفته شد. راجع باصل لغت و بعضي از موارد قرآن بود ولي در بسياري از آيات ايمان بمعني اسلام و اسلام بمعني هر دو بكار رفته است. مثل «فَقٰالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنٰا وَ قَوْمُهُمٰا لَنٰا عٰابِدُونَ» مؤمنون: ۴۷. مراد از ايمان در آيه ظاهرا تسليم است يعني آيا بدو نفر كه مثل ما بشراند تسليم و مطيع شويم حال آنكه قومشان نوكران مااند، و غرض آن نيست كه حاضر نيستيم دربارۀ معجزات آندو فكر كنيم تا ايمان بياوريم. همچنين است در
آيات «وَ إِذٰا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمٰا آمَنَ النّٰاسُ … » بقره: ۱۳. «وَ قُلْ آمَنْتُ بِمٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ مِنْ كِتٰابٍ … » شوري: ۱۵. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتٰابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ … » بقره: ۸۵. و بيشتر آيات ديگر.

و آياتيكه در آنها مسلمون، مسلمات، مسلم، اسلم، و اسلموا آمده ايمان در همه منظور است و همه با ايمان يكي اند جز در آياتيكه ايمان و اسلام هر دو ذكر شده است نحو «آمَنّٰا بِاللّٰهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ» آل عمران: ۵۲. «وَ مٰا زٰادَهُمْ إِلّٰا إِيمٰاناً وَ تَسْلِيماً» احزاب: ۲۲. «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمٰاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ … » احزاب: ۳۵.

[مراتب تسليم]؛ ج ۳، ص: ۳۰۴
تسليم را بسه مرحله تقسيم كرده اند: تسليم تن، تسليم عقل، تسليم قلب.
تسليم تن همان است كه آنرا تسليم ظاهري گفتيم.
شخص خود را زبون و لا علاج ديده در مقابل حريف مغلوب و تسليم ميشود و در اطاعت او در ميايد ولي فكر و عقلش تسليم نشده بلكه پيوسته در انتظار فرصت است تا بار ديگر بستيز بر خيزد. و اين همان است كه در آيۀ «قٰالَتِ الْأَعْرٰابُ آمَنّٰا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنٰا … » حجرات: ۱۴. گفته شد. تسليم عقل و فكر آنست كه شخص در مقابل دليل و منطق تسليم شود. در اين تسليم نميشود شخص را با كتك زدن و شكنجه دادن تسليم كرد ولي هر گاه دليل كافي وجود داشت عقل تسليم ميگردد. بيشتر كفاريكه اهل عذاب اند و قرآن ميگويد: دانسته از خدا و دستور او اعراض ميكنند از اين قبيل اند، ميدانند و يقين دارند ولي از روي حسد يا حرص و يا خود پسندي و خود بيني تن بحق در نميدهند عقلشان تسليم است ولي قلبشان تسليم نيست چنانكه فرموده «وَ جَحَدُوا بِهٰا وَ اسْتَيْقَنَتْهٰا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا … »

از كتاب قاموس قران
ali ارسال شده: 1402/10/24 09:16:25 ق.ظ
 

اسلام ظاهری،اسلام باطنی،تعريف مسلمان در قران - انحصار گرايي يا شمول گرايي در اسلام،

مسلمان و كافر از نظر قران كيست؟ايا اهل كتاب،اهل نجاتند؟

جهت مطالعه به لينك زير مراجعه نماييد


https://quranpuyan.com/y...y-tryf-mslmn-dr-qrn.aspx


Guest ارسال شده: 1402/10/24 09:09:33 ق.ظ
 

- كلمة «اسلام» [در باب افعال] تسليم كردن نفس خود در برابر فرامين خالق است،
اسلام اسم و شناسنامه و هويت تاريخي كه به ارث برده‌ايم نيست،

نحوة زندگي و نفس كشيدن در هواي بندگي خداست، در فرهنگ قرآن [به شهادت آيات فراوان]، همة پيامبران و پيروان راستين آنان مسلمان بوده‌اند، هرچند #شريعت_اسلام هنوز نيامده بود.
از منظر قرآني، همة اجزاء جهان تسليم نظامات خدا و به تعبيري مسلمان‌اند. با اين تفاوت كه اسلام آنها تكويني و اسلام ما تشريعي و به انتخاب و اختيار خودمان سپرده شده است.

💫تفسير بازرگان.سوره مائده ايه 3
Guest ارسال شده: 1401/10/13 03:36:44 ب.ظ
 

گفتگو برخي دوستان در گروه تلگرامي
1-با سلام

در آیات سوره حجرات ، معنای ـ و لکن قولوا اسلمنا ـ این نیست که شما اسلام دارید ولی ایمان ندارید
زیرا رسیدن به مقام اسلام ، بدون ایمان واقعی ممکن نیست. این موضوع را با مطالعه کلمه مسلمین و مسلمون در قران، به روشنی متوجه میشویم

اسلامی که در این آیه بیان شده ، یعنی تسلیم در برابر قدرت سیاسی و نظامی که بادیه نشینان آن را درک کردند

2-در آیه موضوع ایمان و اسلام آوردن اولیه رو مطرح میکنه..
به این معنا که هر کس یا گروهی در اول راه در همراهی نور دم از ایمان زدند ، به اونها گوشزد شده که اشتباه نکنید شما هنوز وارد فاز ایمان نشدید ،، بلکه شما تنها اسلام آوردید و هنوز ابتدای راه شماست ،، تا زمانی که ایمان وارد دلهای شما شود ،، اونموقع جزو مومنین خواهید بود
مخاطب آیه همه کسانی هستند که ، اول راهند و بدون درک ایمان ، دم از ایمان میزنند..و خودشونو مومن میدونند ، درحالیکه هنوز درک درستی از ایمان ندارند...

نمیدونم موضوع تسلیم شدن نظامی ربطش به ایه چیه؟!

تسلیم شدن مراتب داره بعضی درکلام تسلیم میشن در حد اقرار زبانی هستند...

تسلیم شدن انبیا که به قله رسیدن مرتبه یقین است موسی خواهان این بود که به مرتبه بالاتر برسه ....

ماجرای خضر وموسی اثبات کننده این است که مرتبه بالاتر هم هست....

3-سلام.
اسلام از تسلیم (پذیرش) بدون آگاهی و ایمان (باور) شروع میشه، و به تسلیم محض با حضور آگاهی و یقین ختم میشه.

در آیه مذکور هم به اعراب بادیه نشین نمیگه تسلیم شوید. میگه شما ایمان نیاورده اید، اسلام آورده اید. یعنی اولین مرحله ورود به دین اسلام.

4-سخن شما درست است که افراد ، مراتب و درجات مختلفی دارند. هم در اسلام ، هم در ایمان

ولی همانطور که تقوا، برای خدا و برای غیر خدا مطرح شده ، اسلام هم برای خدا و برای غیر خدا مطرح می‌باشد.

در آیه سوره حجرات، منظور اسلام ضعیف نیست، چون کسی که ایمان در قلبش وارد نشده ، ممکن نیست مسلمان نامیده شود

در قرآن کریم ، مسلمان به کسی گفته می‌شود که اهل ایمان و عمل شایسته باشد

لذا در این آیه از سوره حجرات، باید اسلام را، تسلیم شدن در برابر قدرت ترجمه کنید
زیرا اگر تسلیم شدن در برابر خداوند باشد ، حتی در مراحل اولیه آن ، لازمه اش ایمان قلبی است.



daneshjoo ارسال شده: 1399/11/05 11:40:25 ق.ظ
 
نقل قول:
در قرآن هیچ جا نیامده که اهل کتاب بیایند مسلمان شوند.

برای نقد و بررسی
ali ارسال شده: 1399/11/03 08:38:19 ق.ظ
 

علامه طباطبایی در تفسیر سوره آل عمران نکات زیر را در خصوص اسلام و مسلم بیان کرده است:


1-مراد از ((ان الدين عند اللّه الاسلام ))

معناى جمله مورد بحث چنين مى شود كه : ((دين نزد خداى سبحان يكى است و اختلافى در آن نيست و بندگان خود را امر نكرده مگر به پيروى از همان دين و بر انبياى خود هيچ كتابى نازل ننموده مگر درباره همان دين ،و هيچ آيت و معجزه اى به پا نكرده مگر براى همان دين كه آن دين عبارت است از اسلام ، يعنى تسليم حق شدن ، و بعقيده هاى حق معتقد گشتن ، و اعمال حق انجام دادن )) و به عبارتى ديگر: ((آن دين واحد عبارت است از تسليم شدن در برابر بيانى كه از مقام ربوبى در مورد عقائد و اعمال و يا در مورد معارف و احكام صادر مى شود)).

و اين بيان هر چند به طورى كه در قرآن حكايت شده در شرايع رسولان و انبياى او از نظر مقدار و كيفيت مختلف است ، ليكن در عين حال از نظر حقيقت چيزى به جز همان امر واحد نيست ، اختلافى كه در شريعت ها هست از نظر كمال و نقص است ، نه اينكه اختلاف ذاتى و تضاد و تنافى اساسى بين آنها باشد، و معناى جامعى كه در همه آنها هست عبارت است از تسليم شدن به خدا در انجام شرايعش ، و اطاعت او در آنچه كه در هر عصرى با زبان پيامبرش از بندگانش مى خواهد.

پس دين همين اطاعتى است كه خدا از بندگان خود مى خواهد، و آن را براى آنان بيان مى كند، و لازمه مطيع خدا بودن اين است كه آدمى آنچه از معارف را كه به تمام معنا برايش روشن و مسلم شده اخذ كند، و در آنچه برايش مشتبه است توقف كند، بدون اينكه كمترين تصرفى از پيش ‍ خود در آنها بكند
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 189

2-

أَ فَغَيرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ

اين جمله بخاطر اينكه حرف ((فا)) بر سر آن درآمده ، تفريع و نتيجه گيرى از آيه قبل است كه سخن از گرفتن پيمان از انبيا داشت و معنايش ‍ اين است كه : حال كه معلوم شد دين خدا واحد است و آن همان است كه از همه انبيا و امتهاى آنان بر آن ، پيمان گرفته شد كه هر پيغمبر متقدم ، به آمدن پيغمبر بعد از خود بشارت دهد و به آنچه او مى آورد ايمان آورده ، تصديقش كنند. ديگر اين اهل كتاب را چه مى شود كه به تو اى رسول اسلام ايمان نمى آورند و از كفر به تو چه چيزى مى خواهند؟
از ظاهر حالشان برمى آيد كه در جستجوى دينند، آيا در جستجوى دينى غير از اسلامند؟ با اينكه از قرنها پيش بر آنان واجب شده بود كه به اسلام تمسك جويند. چون اسلام است آن دينى كه پايه و اساسش فطرت است و نيز بر آنان واجب بود، دينى را بپذيرند كه دليل بر حقانيت آن همان دليلى باشد كه خدا، تمامى ذوى العقول موجود در آسمان ها و زمين و همه صاحبان شعور را محكوم به قبول آن كرده و آن اين است كه همانطور كه در مقام تكوين تسليم اويند، در مقام تشريع هم تسليم او باشند و جز قانون او را نپذيرند.

ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 519


3- ابراهیم چگونه مسلمان بود؟

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۶۷﴾ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى بلكه حق گرايى فرمانبردار بود و از مشركان نبود (۶۷)

دين ، داراى مراتب و مراحلى بوده است و هر يك از انبياء (ع ) به منزله بكى از آن مراحل بوده اند


اين دين واحد در تمامى اعصار و در سير تاريخى بشر يك نواخت نبوده ، بلكه به حسب مرور زمان و موازى زيادتر شدن استعداد بشر، از ناحيه خداى تعالى كاملتر مى شده ، و اين دين واحد كه نامش اسلام است ، قبل از يهوديت و نصرانيت با شرايعى و احكامى ساده تر و ساده تر بوده و دو كيش نامبرده ، دو مرحله و دو مرتبه كامل تر نسبت به مراحل قبل است (تا آنكه با آمدن قرآن دين خدا به حد كمال رسيد، و خود اعلام كرد: ((اليوم اكملت لكم دينكم ...)) ((مترجم ))).

و هر يك از انبيا (عليهم السلام ) به منزله بنيانگذار يك مرحله از آن است و هر يك از آنان در نهادن بنيان و در آنچه بر آن بنيان ساخته ، موقعيت خاص به خود را دارد، (نه مى توان گفت عيسى (عليه السلام ) يهودى بوده ، و نه موسى نصرانى و نه ابراهيم هيچ يك از اين دو).

ابراهیم مسلمانى حنيف بود، يعنى متصف به صفت اسلامى بود كه خود تاءسيس ش كرده بود، اسلامى كه اساس بود براى مرحله هاى بعد، يعنى يهوديت و نصرانيت
ابراهيم (عليه السلام ) نمى تواند يهودى و نصرانى باشد، بلكه بر دين خدا است ، يعنى اسلام و تسليم خدا شدن


ابراهيم را حنيف ناميد و فرمود: ((و لكن كان حنيفا))، لازم بود اين توصيف را بيان كند، تا به اصطلاح غلط دوران جاهليت مخلوط نشود و كسى توهم نكند كه ابراهيم هم مانند بت پرستان بت پرست بود و به همين منظور دنبالش كلمات ((... مسلما و ما كان من المشركين )) را به ياد آورد تا بفهماند منظور از حنيف بودن آن جناب آن معناى غلط نيست ، و او همچون عرب جاهليت مشرك نبود بلكه پيرو دينى بود كه مرضى نزد خدا است و آن اسلام است يعنى تسليم خدا بودن

ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 399

4- ایا ابراهیم پیرو دین پیامبر خاتم بود که خود را مسلمان نامید؟

مسلمان بودن غير از تابع احكام شریعت اسلام بودن است .

توضيح اينكه كلمه اسلام دو معنا دارد: يكى معناى لغوى ، يعنى تسليم شدن و يكى معناى اصطلاحى كه عبارت است از شريعت قرآن ، و اين معنائى است كه بعد از نزول قرآن و انتشار آوازه دين محمد (صلوات اللّه على شارعه ) پيدا شده و اسلامى كه در آيه شريفه به ابراهيم نسبت داده شده ، اسلام لغوى است ، يعنى تسليم خدا شدن ، و در برابر مقام ربوبيتش خاضع گشتن .


تفسیر المیزان

Guest ارسال شده: 1398/04/26 02:11:43 ب.ظ
 
رابطه اسلام با ايمان از منظر علامه طباطبايي


در بحث از مراتب ايمان و اسلام گفتيم كه قبل از هر مرتبه از ايمان مرتبه اى از مراتب اسلام قرار دارد، شاهد آن سخن ، جمله : ((آمنا باللّه و اشهد بانا مسلمون )) است كه از ايمان خود به صيغه فعل و از اسلام خود به صيغه صفت تعبير آوردند.

پس اولين مراتب اسلام ، تسليم و شهادت بر اصل دين و اجمال آن است ، دنبال آن اذعان و باور قلبى به اين شهادت زبانى و صورى است ، آن هم باور اجمالى

به دنبال آن مرتبه دوم اسلام است و آن عبارت است از تسليم قلبى به معناى اين ايمان ، كه اگر كسى داراى چنين تسليمى بشود، ناراحتى باطنى و اعتراض ‍ درونيش نسبت به تمامى دستورات خدا و رسول او به كلى از بين مى رود و اين همان پيروى عملى و بدون چون و چراى از دين خدا است ،

به دنبال اين مرتبه از اسلام مرتبه دوم از ايمان است و آن عبارت از خلوص ‍ عمل و به رنگ عبوديت در آمدن همه اعمال و افعال است ، به دنبال اين مرتبه از ايمان مرتبه سوم از اسلام واقع است و آن عبارت است از اينكه بنده خدا تسليم محبت خدا و اراده او شود،

چنين بنده اى ديگر دوست نمى دارد و اراده نمى كند مگر به خاطر خدا و آنچه هم در خارج واقع مى شود همان چيزى است كه خدا دوست دارد و اراده اش كرده . و در اين ميان از دلبخواه بنده و اراده مستقل او خبرى نيست ، به دنبال اين مرتبه از اسلام ، مرتبه سوم ايمان واقع است و آن عبارت است از تسليم عبودى خدا شدن در همه اعمال .

ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 321
Guest ارسال شده: 1397/07/29 05:44:22 ب.ظ
 
با سلام

از اینکه سعی دارید فرهنگ قرآن و قرآن پژوهی را زنده نگه دارید جای بسی سپاس و تشکر دارد
خواستم اضافه کنم:اسلام به تسلیم رب العالمین بودن است، از این رو هردینی که در آن فقط و فقط الله تعبد شود آن دین اسلام است. بخاطر همین است که نام پایتخت اسلام را مسجد الحرام گذاشته اند. مسجد الحرام یعنی اینکه هر کسی غیر از الله را تعبد کنی ممنوع می باشد.
farhang ارسال شده: 1397/07/17 04:46:34 ب.ظ
 

با سلام

در خصوص اسلم و اسلام در قران نكات زير قابل توجه است:

1-در برخي آيات پس از فعل اسلم، مفعلول ان با حرف ل مشخص و واضح است كه همه آنها تسليم در برابر خداوند است.
ازقبيل

إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۳۱﴾بقره،يا
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ 112 بقره

اما در ساير ايات بايد از قراين متن به مراد آن پي برد ازجمله"
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿۱۰۳﴾صافات،كه منظور پذيراشدن اين حكم و تن در دادن به ان حكم خاص است نه مطلق تسليم يا اسلام اوردن

قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ 16 فتح كه منظور تسليم شدن در جنگ است

2- در سوره نمل ، در ماجراي بلقيس و سليمان ،هر دو نوع تسليم (نظامي و تسليم در برابر خدامطرح شده است:

ابتدا تسليم بلقيس به سليمان كه در ايات 38 و 42 مطرح شده است:

قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾
[سپس] گفت اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند براى من مى ‏آورد (۳۸)

فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾
پس وقتى [ملكه] آمد [بدو] گفته شد آيا تخت تو همين گونه است گفت گويا اين همان است و پيش از اين ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بوديم (۴۲)

سپس تسليم بلقيس به شريعت و حكم الهي

قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾

3-در آيه 14 سوره حجرات كه آيه مشهور در موضوع اختلاف اسلام و ايمان است،خود آيه به تنهايي تاب پذيرش معناي تسليم نظامي را دارد(همانند داستان بلقيس)
اما ايات بعدي ،مانع از پذيرش اين معنا ميشود و كاملا مراد از اسلموا را به حوزه دين مرتبط ميكند نه تسليم جنگي .


ايات 16 و 17:
قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۷﴾
يعني انها مدعي دين و ايمان بودند و بابت اسلام خود(به عنوان دين)بر پيامبر منت ميگذاشتند اما خداوند نعمت هدايت را منتي از جانب خود معرفي ميكند.

از انجا كه اعراب مورد اشاره طبق ايه،نه ايمان قلبي داشتند نه اطاعت پذيري عملي و در آيه 15 مومن واقعي را اين گونه تعريف ميكند كه ايمان صادقانه و اطاعت پذيري كامل تا مرز انفاق مال و جان دارد،
لذا به نظر ميرسد مراد از اسلمنا در ايه 14 همان بيان شهادتين لفظي و پيوستن ظاهري به صف مسلمين و رعاياي حكومت اسلامي باشد نه مسلم به معناي قراني ان يا تسليم شدن جنگي (كه البته قدرت و شوكت مسلمانان در ان مقطع ميتوانسته باعث همين اسلام ظاهري انها باشد)

4-در اياتي كه لفظ ايمان و مسلم با هم به كاررفته غالبا ايمان مقدم بر تسليم است.
يعني ابتدا بايد فرد به موضوعي يا فردي مومن شود وسپس در رفتار و گفتار و باورها تسليم او شود
.به عنوان نمونه آيات 69 زخرف،53روم،46عنكبوت ،بقره136 84يونس و..."

دو نمونه از اين ايات را مرور ميكنيم:

يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ﴿۶۸﴾ الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ ﴿۶۹﴾ سوره زخرف
وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۸۱﴾ سوره نمل
اينگونه ايات سير هدايتي را نشان ميدهد يعني ابتدا ايمان به موضوعي و سپس تسليم و اطاعت پذيري از ان.

اما ايه 35 سوره احزاب فاقد چنين سير و ترتيبي است و تعدادي از صفات ارزشمند را با واو عطف پشت سرهم اورده و نميتوان مثلا گفت صائمين يا حافظين فرج كه در انتهاي ايه امده است مرتبه اي برتر از مسلم و مومن كه در بتداي ايه امده اند،دارد .لذاميتوان مسلمين و مسلمات را كه در شروع ايه هستند،مصداق اكمل دانست و صفات بعدي مذكور در ايه را به عنوان شاخص ها و ويژگيهاي اين مسلمين دانست.

به هرحال،غرض ان بود كه مسلم در قران به معناي مسلمان لفظي و اصطلاحي بكار نرفته است.
سیدکاظم فرهنگ

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.199 ثانیه ایجاد شد.