logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170815)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133496)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123457)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89895)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: آيا توصيفاتي كه در آيات مختلف قران براي نعمات بهشت شده است، تمثيل است يا وافعي؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    ایا دعا به هم زدن نظام موجود هستی است؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

admin Offline
#1 ارسال شده : 1397/07/16 02:01:03 ب.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 419

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
ترجمه ،تفسير و تدبر در سوره معارج:عصاره فرازها و درس سوره معارج چست؟

سوره المعارج - به ترتیب مصحف کنونی سوره ٧٠ - به ترتیب نزول سوره ۲۷_ تعداد آیات۴ سال ۲ بعثت ودر مرحله سوم نازل شده است فضای نزول ؛ مکذبان بیشتر شدند لذا تهدید انها هم از طرف خداوند زیاد شده برای هدایت انها به پیامبر ص با سفارش به صبر امر به انذار بیشتر آنها نموده با بیان وصف قیامت وهولناکی ان شاید اصلاح شودوهمچنین اصلاح فرهنگ اشرافی ومال دوستی به سمت مسکین نوازی

دارای ۸ فراز می باشد

فراز اول ایات ۱_۴
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾
پرسید سوال کننده ای از عذابی که واقع شونده است
لِلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾
مخصوص کافران که نیست برایش دفع کننده ای
مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ﴿٣﴾
از (جانب) خدای صاحب درجات ومراتب
تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿٤﴾
بالا میروند فرشتگان وروح به سویش در روزیکه باشد مقدارش پنجاه هزار سال

درب فراز اول:
در روز قیامت که مدت آن بسیار طولانی است عذابی برای کافران حق حتمی شده است که توسط فرشتگان و فرشته روح انجام می گیرد

فراز دوم ایات ۵_۷
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلا ﴿٥﴾
پس صبر کن یک نوع صبری زیبا
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا﴿٦﴾
همانا ایشان می بینند آن(عذاب) را دور
وَنَرَاهُ قَرِیبًا ﴿٧﴾
و می بینیم ما آنرا که نزدیک است
فراز سوم ایات ۸_۹
یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالْمُهْلِ ﴿٨﴾
در روزیکه می شود آسمان مانند فلز گداخته
وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ ﴿٩﴾
ومی شوند کوهها مانند پشم حلاجی شده

درب فراز دوم:
پس تو ای پیامبر ص تا تحقق آن روز صبر بدون گله کن که برخلاف تصور آنان بسیار نزدیک است علامت ان گداخته شدن اسمان وپراکنده شدن کوههاست

فراز چهارم ایات۱۰_۱۸
وَلا یَسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا ﴿١٠﴾
و نمی پرسد دوستی صمیمی از دوست صمیمی دیگر
یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ ﴿١١﴾
نشان داده میشود برایشان (جایگاهشان) دوست میدارد فرد گناهکار ای کاش فدیه دهد به عذاب چنین روزی فرزندانش را
وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ﴿١٢﴾
و همسرش وبرادرش را
وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ ﴿١٣﴾
و قبیله اش را که پناه دادند او را

وَمَنْ فِی الأرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنْجِیهِ ﴿١٤﴾
و کسی که در زمین است همگی سپس نجات دهدش
کَلا إِنَّهَا لَظَى ﴿١٥﴾
چنین نیست همانا آن شعله ور است
نَزَّاعَةً لِلشَّوَى ﴿١٦﴾
بسیار کننده برای پوست است
تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى ﴿١٧﴾
می خواند کسی را که پشت کرده و روی گرداننده (از هدایت)
وَجَمَعَ فَأَوْعَى ﴿١٨﴾
و گرداورده (اموالش را) پس نگهداشته

درب فراز چهارم:
سختی وعذاب آنروز چنان است که هر کسی برای رهایی از آن سخت مشغول است ومیخواهد عزیزترین کسش را فدیه دهد ولی پذیرفته نمی شود


فراز پنجم ایات ۱۹_۲۱
إِنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا﴿١٩﴾
همانا انسان آفریده شده بسیار کم طاقت
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿٢٠﴾
زمانیکه برسد او را بدی بسیار بی قرار است
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا ﴿٢١﴾
وزمانیکه برسد او را نیکی بسیار بازدارنده است (خسیس می شود)

درب فراز پنجم:
انسان با همه غرائز ضدونقیض افریده شده که گاه بااستفاده انحرافی از آنها به بیراهه می رود

فراز ششم ایات ۲۲_۳۵
إِلا الْمُصَلِّینَ ﴿٢٢﴾
بجز نمازگزاران
الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ ﴿٢٣﴾
که ایشان بر نمازهایشان مداومت کننده اند
وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ﴿٢٤﴾
وکسانیکه در مالهایشان حقی مشخص شده است
لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿٢٥﴾
برای درخواست کننده و بی بهره شده (از مال دنیا)

وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿٢٦﴾
وکسانیکه صدقه می بخشند برای روز جزا
وَالَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ﴿٢٧﴾
وکسانیکه ایشان از عذاب پروردگارشان بیمناکانند
إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ ﴿٢٨﴾
همانا عذاب پروردگارشان بدون ایمنی یافتن است
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿٢٩﴾
وکسانیکه ایشان برای (پاکی) دامنهایشان محافظت کننده اند
إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿٣٠﴾
مگر بر همسرانشان یا بردگانشان ، پس همانا ایشان بدون سرزنش شدگانند
فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿٣١﴾
پس هر کس بجوید ماوراء آنرا پس آنان ، ایشان کسانی هستند که تجاوز می کنند

وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿٣٢﴾
وکسانیکه، ایشان برای امانتهایشان و پیمانشان راعایت کنندگانند
وَالَّذِینَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ ﴿٣٣﴾
وکسانیکه، ایشان به گواهی دادنشان ایستادگانند
وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ یُحَافِظُونَ﴿٣٤﴾
وکسانیکه، ایشان بر(انجام) نمازهایشان محافظت می کنند
أُولَئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ ﴿٣٥﴾
آنان در باغهایی گرامی داشته شدگانند

درب فراز ششم:
کسانی می توانند از این غرایز درست استفاده کنند که در ارتباط با خدا (نماز)وجامعه (انفاق،وفای به عهد، گواهی به شهادت حق) درست عمل کنند که مزدشان در چنین روز سختی اکرام در بهشت است

فراز هفتم ایات ۳۶_۳۹
فَمَالِ الَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ﴿٣٦﴾
پس چه شده برای کسانیکه کفرورزیدند پیش رویت عجله کنندگانند ؟!
عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِینَ ﴿٣٧﴾
از سمت راست واز سمت چپ گروه گروه (می ایند)
أَیَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِیمٍ ﴿٣٨﴾
آیا امید دارند هر شخصی از ایشان اینکه وارد شوند باغ پر نعمتی را ؟!
کَلا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِمَّا یَعْلَمُونَ ﴿٣٩﴾
چنین نیست، همانا ما آفریدیم ایشان را از آنچه می دانند

درب فراز هفتم:
داشتن مال ومقام دنیایی برای کافران غرور بیجا وپندار گرامیداشت از طرف خدا را ایجاد می کند که طمع بهشت در چنین روزی را دارند که چنین نیست

فراز هشتم ایات ۴۰_۴۴
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ﴿٤٠﴾
پس سوگند می خورم به پروردگار مشرقها ومغربها همانا ما هر آینه توانمندانیم
عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ خَیْرًا مِنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ﴿٤١﴾
بر اینکه جایگزین کنیم بهتری از ایشان را ونیستیم ما پیشی گرفته شده (کسی بر ما نمی تواند پیشی بگیرد)
فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ ﴿٤٢﴾
پس واگذار ایشان را در حالیکه در باطل فرو می روند و بازی می کنند تا زمانیکه ملاقات کنند روزشان را که وعده داده شدند
یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الأجْدَاثِ سِرَاعًا کَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ یُوفِضُونَ ﴿٤٣﴾
در روزیکه خارج می شوند از قبرها با سرعت گویی ایشان به سوی پرچمهایشان سرازیر می شوند (مانند کسی که به پرچم پایان مسابقه با سرعت می دود)
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کَانُوا یُوعَدُونَ ﴿٤٤﴾
(در حالیکه) فروافتاده است دیدهایشان ، می پوشاند ایشان را (غبار) خواری ، آنروزیکه وعده داده می شدند

درب فراز هشتم:
خداوند نیازی به ایمان اوردن انها ندارد وقادر است انها راهلاک وبهتر از آنها را جایگزینشان کند پس هدف پیامبر وخدا فقط هشدار برای هدایت آنها برای زندگی بهتر در دنیا واخرت است

درس سوره:
روز قیامت حتمی وبسیار طولانی وسخت برای کافران وآسودگی ورفاه برای مومنان است پس بالطف الهی و ایمان وعمل صالح در دنیا ،خود را از این عذاب نجات ودر زندگی همراه رفاه وقرب الهی در اخرت وارد کنیم

ترجمه و تدبر:لیلا انصاری


كلمات كليدي: معارج مصلين صلات عذاب
به ناز Offline
#2 ارسال شده : 1397/07/22 03:12:19 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
به نام خدا
🔸 درب پاراگراف اول : (آیات ۱تا ۷)
ای پیامبر ،عذاب کافران حتمی ونزدیک است پس برآن صبر کن

🔸 درب پاراگراف دوم : آیات(۸ تا ۱۸)

این ،عذابی هولناک است که تکذیب کنندگان حق ودنیا گرایان
راه گریزی از آن ندارند

🔸 درب پاراگراف سوم : (آیات ۱۹تا ۲۱)
دنیاگرایی وتکذیب حق نتیجه انحراف از طبیعت خدادادی حرص است.

🔸 درب پاراگراف چهارم : (آیات ۲۲تا ۳۵)
نمازگزاران واقعی با صفاتی که دارند، ازاین حرص وآز در امان می مانند ودر بهشت گرامی داشته می شوند.

🔸 درب پاراگراف پنجم : (آیات ۳۶تا۴۴)
اما کفار همچنان در طمع ورود به بهشت هستند
پس ای پیامبر آنهارا به حال خود واگذار تا به آنچه به آنها وعده داده شده ،دست یابند.

🔰 درس سوره :
دنیا گرایان وتکذیب کنندگان حق بر دفع عذاب الهی ازخود و ورود به بهشت دل خوش ندارند ،چراکه وعده پروردگار قطعی است
وبهشت الهی مختص نمازگزاران واقعی (باصفات شایسته شان )خواهدبود.

💢💢 نکات وتوضیحاتی در ارتباط با فرازهای سوره معارج :

💢💢در فراز اول سوره با توجه به سوالی که از روی استهزا وانکار از پیامبر ص شد ، خداوند متعال با دورویکرد مکر کافران را خنثی می سازند
۱-)بیان حتمی وبرگشت ناپذیر بودن عذاب
۲-)دعوت به صبر برای پیامبر به دلیل قریب الوقوع بودن عذاب

💢💢در فراز دوم وسوم عامل انکار وتکذیب کافران ،حب وشیفتگی حریصانه به مال دنیا معرفی شده که البته بصورت انحراف از صفت غریزی انسانها در دنیا دوستی است که در انسانهای ناسپاس ایجاد می شود.

💢💢در فراز چهارم نماز گزاران واقعی را از این انحراف استثنا نموده ،بدلیل آنکه نماز گزاران با شکر وسپاس از نعمت پروردگارشان این صفت را درجهت کمال بکار برده اند.

👌اما این نماز گزاران را با نه صفت معرفی نموده که این صفات، راه پیشگیری از حرص وولع شدید به دنیا می باشد ولی بدلیل ارزش ویژه نماز در دفع صفت حرص وآز نکوهش شده ، نماز را بر باقی صفات ممتاز کرده ودر ابتدا وانتهای فراز در دوآیه مجزا بر دوام وحفظ آن تاکید نموده است و وعده بهشت واکرام درآن را به ایشان داده است .

💢💢درفراز پنجم مجددا همان کافران را که در ظاهر چشم به رسول خدا داشته ولی در دلشان وی را تکذیب می کنند ، مورد نکوهش قرار می دهد که نه تنها فکر می کنند که عذاب برایشان محقق نخواهد شد (فراز اول)، بلکه در توهم ورود به بهشت هم هستند(فراز آخر)

وخداوند با بیان انذاری واینکه بر خلقت مجددآنها ونیز جایگزین کردن آنها با اقوامی دیگر قادراست ، پیامبر را بر رها کردن آنها تا زمان تحقق وعده خود ، ترغیب می کند.

خانم الهه خدایی

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/22 03:43:51 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

به ناز Offline
#3 ارسال شده : 1397/07/22 03:42:58 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام‌خداوند بخشنده مهربان

💠فراز اول سوره معارج ، (آیات ۱ الی ۴)

درس فراز اول:
عذاب الهی ویژه کافران است و بازدارنده ای برای آن نیست، عذابی از سوی خداوند بلند مرتبه، که ملایکه و روح در روزهایی به بلندی ۵۰ هزارسال به سوی او بالا میروند.

💠فراز دوم، آیات ۵( الی ۱۸)
درس فراز دوم:
خداوند‌پیامبر را به صبر فرا میخواند واینکه عذاب الهی نزدیک است و صحنه هایی از قیامت را عیان می سازد و انسان مجرم به هیچ طریقی راه فرار از عذاب ندارد، واین عذاب افراد ی را که از حق روی برگردانده اند و ثروت اندوزان را به خود میخواند.

💠فراز سوم‌ آیات(۱۹الی۳۵)
،
درس فراز سوم:
نوع انسان حریص است به جز نمازگزارانی که بر نماز پایداری میکنند، حق سایل و محروم را ادا میکنند، روز قیامت را باور دارند و از عذاب آن بیمناکند و دامن خود را از آلودگی حفظ میکنند ، به پیمان ها و گواهی های خود پایبندند و از اوقات و شرایط نماز محافظت میکنند،
اینان اهل بهشتند.
( تاکید برمراقبت بر نماز، در ابتدا و انتهای فراز ،در توصیف اهل بهشت)


💠فراز چهارم آیات(۳۶الی۴۴)
درس فراز چهارم:
کافران هرگز به بهشت نمیروند، هر چند طمع ورود به آن را داشته باشند،خداوند به خود سوگند یاد میکند که: ما قادریم تا‌بهتر از آنان را بیافرینیم، ‌پس بگذار تا سرگرم دنیا باشند، سرانجام روز موعود را درک خواهند کرد.


📚درس سوره :
عذاب الهی برای کافران حتمی است، همانها که از حق روی گردانند و ثروت می اندوزند،
انسان حریص آفریده شده مگر نمازگزارانی که قیامت را باوردارند،و به عهد و پیمانهای خود با خداوند پایبندند، اینان اهل بهشت هستند،
بگذار تا کافران سرگرم دنیا باشند تا روز موعود را دریابند.


♻️♻️اشاره به حتمی بودن وقوع قیامت و پاداش یا جزای موافق اعمال برای نمازگزاران و کافران.
این سوره نیز تایید کننده سایر سوره های مرحله سوم نزول است.


خانم زهرا موبدی
به ناز Offline
#4 ارسال شده : 1397/07/22 07:03:28 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
كلمه ((معارج )) جمع ((معرج ))است كه مفسرين آن را به آلت صعود يعنى نردبان معنا و به مقامات ملكوت كه فرشتگان هنگام مراجعه به خداى سبحان به آن عروج مى كنند تفسير كرده اند. جمله بعد هم كه مى فرمايد: ((تعرج الملئكه و الروح اليه فى يوم ...)) معارج را به همين معنا تفسير كرده ، پس خداى سبحان معارجى از ملكوت و مقاماتى از پايين به بالا دارد كه هر مقام بالاتر، از مقام پايين تر خود شريف تر است ، و ملائكه و روح هر يك بر حسب قربى كه به خدا دارند در آن مقامات بالا مى روند، و اين مقامات حقايقى ملكوتى هستند، نه چون مقامات دنيا وهمى و اعتبارى .
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از معارج ، درجاتى است كه اعتقادات حقه و اعمال صالحه به حسب اختلاف ارزشهايش بدان مقامات بالا مى روند، همچنان كه خداى تعالى فرموده : ((اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه ))، و نيز فرموده : ((و لكن يناله التقوى منكم )).
بعضى ديگر گفته اند: مراد از معارج ، مقامات قربى است كه مؤمنين ، با ايمان و عمل صالح خود به آن مقامات ارتقا مى يابند، همچنان كه خداى تعالى فرموده : ((هم درجات عند اللّه و اللّه بصير بما يعملون ))، و نيز فرموده : لهم درجات عند ربهم و مغفره و رزق كريم ))، و نيز فرموده : ((رفيع الدرجات ذو العرش )).
و ليكن حق مطلب آن است كه برگشت دو وجه اخير به همان وجه اول است ، و درجات ياد شده همانطور كه گفتيم واقعيتهاى خارجى هستند، نه چون مقامات دنيايى كه صرف وهم و اعتبار است .

فَاصبرْ صبراً جَمِيلاً

از آنجا كه درخواست عذاب واقع از ناحيه سائل مورد نظر از روى استكبار و زورآزمايى بوده و تحمل شنيدن اين قسم سخنان بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) گران بود، در اين جمله آن جناب را امر به صبر كرد، و صبر را به صفت جميل توصيف فرمود، و صبر جميل صبرى است خالص كه در آن شائبه اى از بى تابى و شكايت نباشد، و در آيه بعدى اين دستور را تعليل كرده به اينكه آن روزى كه عذاب مورد سؤال در آن قرار دارد نزديك است .


تفسیر المیزان
به ناز Offline
#5 ارسال شده : 1397/07/22 07:12:46 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار


معارج جمع مَعْرَج است كه به معناى زمان و مكان و خود عروج و بالا رفتن ـ يا بالا بودن ـ مى باشد،
اين سوره به نام معارج است زيرا «الله» خود ذى المعارج است و اين معارج الهى هم داراى دو بعد است:❇ نخست عروج ذاتى حضرتش در بعد ذات و صفات ذاتش كه همگان در وحدت حقيقى اش ازلى و بى آغازند و هرگز تكامل و يا تنازل و حركتى در آن ها نيست، ❇و در ثانى معارج حضرتش در جهان آفرينش است كه حقايقى را با سرعت ويژه ربانى اش در سراسر جهان عروج مى دهد، و طبعاً سير و حركت دادنش در اين عروج ها ويژه و مطلق است، تنها سيرهاى عادى زمانى و مكانى آفريدگان در محور توانشان و نيز سيرها و عروج هاى محسوس و دانسته آنان از آفاِ جهان نيست، بلكه اعم از اين سيرها و سيرهاى خارِق العاده است كه احياناً در يك آنِ زمانىِ ما به اندازه ميليونها و ميلياردها سير مى دهد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
سَأَلَ سَآلـِلُم بِعَذَاب وَاقِع _…_1_
لِّلْكَـفِرِينَ لَيْسَ لَهُو دَافِعٌ _…_2_
به نام خداى رحمت گر بر آفريدگان، رحمت گر بر ويژگان
پرسنده اى به (علت) عذاب واقع شونده اى (از آنكه اگر واقعيت دارد پس چرا اكنون از آن اثرى نيست) پرسيد. _…_1_
(عذابى) كه اختصاص به كافران دارد (و) آن را بازدارنده اى نيست. _…_2_
آيات( 1 و 2 ) سؤال اين سائل از عذاب تحقق يابنده به روز جزاء هرگز ربطى به جريان غدير خم ندارد كه كسى آن را انكار كرده و از رسول همى خواسته كه اگر اين جريان حق است آناً مرا عذابى در برگيرد، چنانكه در آيه (8:32) كه مدنى است اين جريان تحقق يافته ولى سوره معارج مكى است و هرگز ربطى به جريان غدير خم كه در پايان عهد مدنى است ندارد.


تفسیر فرقان
به ناز Offline
#6 ارسال شده : 1397/07/22 07:19:23 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر در سوره معارج:چك ليست افراد مطلوب از نظر قران،شامل چه رفتارهايي است؟عروج ملائكه يعني چه؟


1-از آیه¬های 2-1 چنین بر می¬آید که یکی از کفار به پیامبر(ص) گفته باشد که «اگر راست می¬گوئی آن عذابی را که ادعا می¬کنی بر من فرود بیاور» که چنین جواب یافت که :«کافران نمی¬توانندآن عذاب را از خود دفع کنند ، اما وقوع آن ،در روزی خواهد بود که...» و اینطور نیست که خداوند از روش خود (شرایط و ظرف زمانی و مکانی خاص آن) عدول کند .

2-منظور از تعرج الملائكه و الروح در سوره معارج چيست؟

بطور کلی آیه 4 می¬خواهد این را بگوید

«ملائکه» (= کارگزاران همه چیز) و «روح» (= کارگزاران زندگی، وحی و چیزهای عالی) در مدتی که بنظر ما بسیار طولانی می¬آید بطرف «مرجع» خـویش می¬روند،
«رفتن» چه به ذهن ما می آورد؟
1 – مبدا
2 – مسافت
3 – مقصد
یا اینطور بگوئیم:
1- ملائکه و روح
2 – مسافت
3 – خداوند
ملاحظه میکنید؟
تقسیمات سه گانه مبدا و مسافت و مقصد فقط به درد انسان میخورد و وقتیکه ملائکه و خداوند مطرح باشد موضوع بکلی فرق میکند، زیرا نه خداوند محدود به پایگاه و جایگاهی است که «رفتن بسوی» او معنی داشته باشد، و نه ملائکه راه سپردنشان مانند ما است که بیتوانیم قوانین رفتاری خویش را بر آنها هم تطبیق دهیم.

اگر با این نگاه به آیه 4 نگاه کنیم، در می یابیم که«رفتن»ی که در باره آنها مورد نظر است نمیتواند«فیزیکی» باشد، بلکه میتواند«تکاملی» باشد، به عبارت دیگر، آیه میخواهد بگوید غیر از شما ها که تکامل دارید ملائکه و روح نیز تکامل دارند و ظرف زمانی تکامل آنها هم بسیار طولانی است، بطوریکه همه چیزش در ابعاد بسیار بسیار بزرگ است که ذهن هیچکس کشش آن را ندارد.

3- چِک لیست
صفاتی که در آیات 22-35 ذکر شده ، نیز جدید است و در سوره¬هایی قبلی به این وضوح و روشنی دیده نشده است.

صفات مذکور، صفاتی است که چنان دقیق تعریف شده که شخصِ علاقمند می-تواند آنها را لیست کرده و خودش را دائماً در رابطه با آنها چِک کند و به عبارت دیگر مـــی¬توان آنها را «چک لیست» نامید.

از آیات فوق اینطور فهمیده میشود مسلمانان در مقطع نزول این سوره گاهی نماز میخواندند و گاهی هم نمیخواندند، و نیز کمک به فقرا نظم خاصی نداشت (الان همچنین است) تکیه و تاکید و تکرار در سه آیه 26 تا 28 حاکی از آن است که حتی آن مسلمانان هم قیامت را چندان جدی نمیگرفتند، هم چنین از آیات 29 تا 31 فهمیده میشود آن مسلمانان راجع به حلال و حرام در امور جنسی نیز چندان مقید نبودند، همچنین از سه آیه 32 و 33 و 34 فهمیده میشود آنها هم (مانند ما) راجع به عهد و امانت و نیز بذل توجه به اوقات نماز و درست ادا کردنِ آن لاقید بودند.

اگر بخواهیم چک لیست مذکور را طبقه¬بندی کنیم به نتیجه خلاصه ذیل می-رسیم:
1- از لحاظ فکری، اهمیت دادن به قیامت.
2- از لحاظ اخلاقی، سلامت جنسی، رعایت امانت و عهد، واقامه شهادات.
3- از لحاظ اعمال، دوام نماز، حفاظت از نماز (متوجه وقت بودن، درستیِ ارکان، درستی قرائت ها، وغیره)، اعطای ثابت صدقات.


4-
از آیه 36 چنان فهمیده می شود که کافران موردنظر بطور تام و تمام سخن پیامبر(ص) را شنیده اند و نمی توانند بگویند «ما نمی دانستیم»، و «اطلاع نداشتیم»، و امثال این بهانه ها را بیاورند.
از آیه 37 فهمیده می شود آنها علیرغم اینکه حجت بر آنها تمام بود، بطور آگاهانه و مختارانه انحراف از راه صحیح را برمی گزیدند.
از آیه 38 فهمیده می شود آنها چیزی را می خواهند که استحقاقش را ندارند و این فقط وقتی اتفاق می افتد که آدمی یا از لحاظ مشاعر ضعیف باشد، یا درباره خویش اشتباه کند و خود را بسیار بیش از آنچه که هست بپندارد.
بعبارت دیگر، آنها به بیماری خود بزرگ بینی دچار بودند که خود را در مقابل حجت مطلق حق، چیزی حساب می کردند و پس از اینکه سخن حق را بطور کامل در می یافتند، باز هم باطل خود را ترجیح، و به همان ادامه می دادند.


💢ترجمه تفسیریِ آزاد
ای پیامبر! اين كفار چشان است كه جلوی روي تو هستند و از تو چشم بر نمي دارند؟ (36)
اما از چپ و راسـت در ميروند و به تعالیمت نمیگروند؟ (37)
آيا تك تك آنها طمع دارند كه بدون ورود به وادی ایمان به بهشتي پر نعمت داخل شوند؟ (38)
نه! البته که پندارشان باطل است ، زیرا ميدانند آنها را از چه آفريده ايم و می باید این مقدار را فهمیده باشند که صِرف آن جثه شان وقتی که ایمان داخلش نشده باشد لایق ورود به آنجا نیست (39)
قسم به پروردگاری مشرق ها و مغرب ها كه توانا هستيم (40)
كه بهتر از آنها را جايگزينشان كنيم و كسي از ما جلو نخواهد افتاد (41)
پس، ای پیامبر! آنها را بحال خودشان واگذار، كه به باطل فرو روند و بازي كنند تا اينكه به روز موعودشان برسند (42)
همان روزي كه با سرعت از قبورشان خارج گشته و همه شان گوئي که به سوي علامت نصب شده اي روانند (43)
چشمهاشان فرو افتاده وسرافکندگي آنها را فرا گرفته ، اين است آن روزي كه به آنان وعده داده شده است (44)

خلاصه از تفسیر اقاي جمال گنجه ای

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/25 08:52:57 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#7 ارسال شده : 1397/07/23 09:55:44 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر و فهم سوره معارج:

منظور از خلق الانسان هلوعا چيست؟ اگر حرص،بطور مطلق بد است،پس چرا در انسان،افريده شده است؟

" هر انسانى در همان آغاز تولدش ، و در عهد كودكى و قبل از رشد و بلوغش مجهز به حرص شديد هست ، و اين حرص شديد بر خير صفتى است كمالى كه اگر نبود به دنبال كمال و جلب خير و دفع شر از خود بر نمى آمد، همچنان كه قرآن كريم فرموده : ((و انه لحب الخير لشديد)) .
و چون به حد بلوغ و رشد رسيد به دستگاهى ديگر مجهز مى شود، و آن عبارت است از عقل كه با آن حقائق امور را آنطور كه هست درك مى كند، اعتقاد حق و عمل خير را تشخيص مى دهد، آن وقت است كه حرص شديد در ايام كودكيش كه او را در هنگام برخورد با شر به جزع در مى آورد، و در هنگام رسيدن به خير از بذل خير جلوگيرش مى شد، مبدل به حرصى ديگر مى شود، و آن حرص شديد به خير واقعى و فزع شديد از شر اخروى است ، و با در نظر گرفتن اينكه خير واقعى عبارت است از مسابقه به سوى مغفرت پروردگار، و شر واقعى عبارت است از نافرمانى خداى تعالى ، در نتيجه چنين كسى از كار خير سير نمى شود، و پيرامون گناه نمى گردد، و اما نسبت به شر و خير دنيوى حرصى نمى ورزد، و از حدودى كه خداى تعالى برايش معين كرده تجاوز نمى كند، در هنگام برخورد با گناه حرص خود را با فضيلت صبر كنترل مى كند، و نيز در برابر اطاعت پروردگار حرص خود به جمع مال و اشتغال به دنيا را با فضيلت صبر كنترل مى كند،

با توجه به مطلب فوق، صفت حرص در آياتي (كه از خلقت بشر سخن مى گويد، و با در نظر گرفتن اينكه مى خواهد حرص را مذمت كند)، به همه انسانها نسبت داده ، با ((احسن )) بودن خلقت هر چيز كه آيه ((الذى احسن كل شى ء خلقه )) از آن خبر مى دهد منافات ندارد، چون حرصى كه منسوب به خداست حرص بر خير واقعى است ، و حرصى كه صرف جمع مال و غفلت از خدا مى شود منسوب به خودانسانها است ، اين خود انسان است كه حرص خدادادى را مثل ساير نعمتها به سوء اختيار و كج سليقه گى خود به نقمت مبدل مى سازد.


وَ الَّذِينَ هُمْ لاَمَنَتهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَعُونَ منظور از امانت و عهد چيست؟

آنچه از كلمه ((امانات )) زودتر از هر معنايى به ذهن مى رسد، انواع امانتهايى است كه مردم به يكديگر اعتماد نموده ، و هر يك به ديگرى مى سپارد، از قبيل مال و جان و عرض ، و شخص امين رعايت آن را نموده در حفظش مى كوشد و به آن خيانت نمى كند، و به قول بعضى از مفسرين به صيغه جمع آمدنش به اعتبار انواع آن است ، به خلاف عهد كه چون انواع مختلفى ندارد مفرد آمده .
ولى بعضى گفته اند: منظور تنها مال و جان و عرض نيست ، بلكه مطلق وظايف اعتقادى و عملى است ،
كه خدا به عهده آنان گذاشته ، در نتيجه آيه شريفه شامل همه حقوق چه حق اللّه و چه حق الناس مى شود، و اگر يكى از آن حقوق را تضييع كنند، به خداى تعالى خيانت كرده اند.
بعضى ديگر گفته اند: هر نعمتى كه خداى تعالى در اختيار بنده اش قرار داده ، امانت خدا به دست اوست ، چه اعضاى بدنش ، و چه چيرهاى ديگر، در نتيجه اگر كسى اين نعمتها را در غير آن مواردى كه خدا براى آنها خلق كرده ، و اجازه مصرف در آن را داده استعمال كند، به خدا كه صاحب نعمت و امانت است خيانت كرده است .

و ظاهرا مراد از كلمه ((عهد)) در آيه مورد بحث قراردادهاى زبانى و عملى است كه انسان با غير مى بندد، كه فلان عمل را انجام و يا فلان امر را رعايت و حفظ كند، و بدون مجوز آن قرارداد را نقض ننمايد


وَ الَّذِينَ هُم بِشهَدَتهِمْ قَائمُونَ منظور از قايم به شهادت چيست؟

معناى شهادت معلوم و معروف است و قائم بودن به شهادت به معناى اين است كه از تحمل و اداى آنچه تحمل كرده استنكاف نورزد، اولا وقتى او را شاهد مى گيرند شهادت را تحمل كند، و ثانيا وقتى براى اداى شهادت دعوت مى شود استنكاف نورزد، و بدون هيچ كم و زيادى آنچه ديده بگويد، و آيات قرآن در اين باره بسيار است .

الَّذِينَ هُمْ عَلى صلاتهِمْ دَائمُونَ منظور از مداومت بر نماز چيست؟

اينكه كلمه ((صلاه )) را به ضمير ((هم )) اضافه كرده دلالت دارد بر اينكه بر خواندن نمازشان مداومت داشته اند، نه اينكه دائما در نماز بوده اند، و ستودن آنان به مداومت در نماز اشاره است به اينكه اثر هر عملى با مداومت در آن كامل مى شود.


وَ الَّذِينَ فى أَمْوَلهِِمْ حَقُّ مَّعْلُومٌ لِّلسائلِ وَ الْمَحْرُومِ مرا د از حق معلوم چيست؟

بعضى از مفسرين حق معلوم را به زكات واجب تفسير كرده اند.


و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) آمده كه حق معلوم زكات نيست ، بلكه مقدار معلومى است كه به فقرا انفاق مى كنند، و ((سائل )) به معناى فقيرى است كه از گدايى و سؤال عفت دارد، و سياق آيه خالى از تأييد اين حديث نيست ، براى اينكه زكات مواردى معين دارد، و منحصر در سائل و محروم نيست

از تفسير الميزان

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/24 10:04:29 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#8 ارسال شده : 1397/07/24 02:43:33 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر و پرسش و پاسخ در سوره معارج:

منظور از محافظت بر صلات چيست؟ علي صلاتهم دائمون يعني چه؟ دائمون و يحافظون چه تفاوتي با هم دارند؟

1. منظور از «محافظت بر صلاه» این است که صفات کمال نماز را رعایت کند، و آن طور که شرع دستور داده نماز بخواند. بعضی از مفسران گفته اند: محافظت بر نماز غیر از مداومت بر آن است؛ چون دوام مربوط به خود نماز و نفس عمل است؛ اما محافظت مربوط به کیفیت آن است. پس این دو آیه تکرار یک مطلب نیستند (به نقل از: طباطبایی، 1367هـ، ج20، ص24).

2. در ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ وﺻﻒ (دائمون) اﺷﺎره ﺑﻪ «تداوم» ﻧﻤﺎز ﺑﻮد؛ اﻣﺎ در اﻳﻨﺠﺎ (یحافظون) ﺳﺨﻦ از ﺣﻔﻆ آداب، ﺷﺮاﺋﻂ، ارﻛﺎن و ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت آن اﺳﺖ، آداﺑﻰ ﻛﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﻤﺎز را از آﻧﭽﻪ ﻣﺎﻳۀ ﻓﺴﺎد اﺳﺖ ﺣﻔﻆ ﻣﻰﻛﻨﺪ، روح ﻧﻤﺎز را ﻛﻪ ﺣﻀﻮر ﻗﻠﺐ اﺳﺖ، ﺗﻘﻮﻳﺖ می کند، و ﻣﻮاﻧﻊ اﺧﻼﻗﻰ را ﻛﻪ سدّ راه ﻗﺒﻮل آن اﺳﺖ از ﺑﻴﻦ ﻣﻰبرد؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻜﺮار ﻣﺤﺴﻮب نمیﺷﻮد(مکارم شیرازی، 1387هـ، ج25، ص47).

3. شاید مراد از عبارت ﴿عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ ترک نکردن و مراد از ﴿عَلَى صَلَاتِهِمْ یُحافِظون﴾ جدی گرفتن (محافظت) نماز باشد (قرائتی، 1374هـ، ج10، ص220).

4. در آیۀ نخست ﴿عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُون﴾، صفت دوام به امر نماز تخصیص داده شده که مقصود اتصال همیشگی میان بنده و معبود است. اتصالی که جدایی در آن راه ندارد (سید قطب، 1412ق، ج6، ص3699)؛ اما در آیۀ دوم ﴿عَلَى صَلاتِهِمْ یُحافِظون﴾ دیگر صفت دوام وجود ندارد؛ چرا که مربوط به روح و ماهیت نماز نیست؛ بلکه غرض محافظت از نمازهای یومیه واجب در زمان خویش طبق آنچه در شرع بدان تصریح شده است (سید قطب، 1412ق، ج6، ص3702).

در مجموع، می توان چنین نتیجه گرفت که اسم فاعل «دائمون» چنانچه قبلاً نیز اشاره شد، رسانندۀ ثبوت و دوام یک کار است؛ درحالی که فعل مضارع «یحافظون» استمرار تدریجی را می رساند، و میان این دو هیچ ناسازگاری و تناقضی وجود ندارد؛ چرا که «دوام در امر نماز» مرتبط با جنبۀ معنایی و ماهوی آن است، و «محافظت تدریجی از گزاردن نماز» مرتبط به جنبۀ ظاهری و شرعی که روزانه در پنج مرحله برپا می شود. به هر حال در وصف ویژگی های اهل بهشت در دو جمله با ساختار خبری متفاوت به موضوع نماز اشاره شد و این خود بر اهمیت و وجه تمایز آن دلالت می کند.

ارسال از سركار خانم خدايي،تلخيص از مقاله پژوهشي ،

"پیامبران الهی علیهم السلام همواره با نام و یاد خدا به سر می بردند و  " دائم الذکر" بودند و هیچ گاه از یاد خدا غافل نمی شدند ؛ این معنا در کلام حضرت مسیح علیه السلام هست : « و أوصانی بالصّلواة و الزّکوة ما دمت حیّا » ( مریم ، آیه31 ) هر چند این تعبیر دارای دو معناست :

ا)  تا زمانی که زنده ام ، برنامه های مقطعی ( نماز و زکات ) را دارم .

ب‌)  تا زنده ام به نماز و تزکیۀ نفس سرگرم هستم ؛ یعنی در همۀ عمر با نماز مأنوسم . به نماز خاص و مقطعی اختصاصی ندارد .

بر پایۀ برخی ادعیه – مانند دعای ابوحمزۀ ثمالی – نیز جملۀ "یا رب" "یا رب" بی وقفه گفته شود تا نفس قطع گردد ، ( مصباح المتهجد ، ج2 ، ص582 ) که گاهی انسان آن را در یک نفس ده یا بیست بار می گوید و زمانی معنایش این است که تا جان در بدن هست ، این ذکر گفته شود ؛ یعنی تا زنده ای از " یا رب " گفتن دست برمدار . از این رو حضرت مسیح علیه السلام فرمود تا زنده ام از نماز و تزکیۀ نفس دست برنمی دارم و همواره در این فضا نفس می کشم .

با این بیان ، معنای آیۀ « الذین هم علی صلاتهم دائمون » ( معارج ، آیه23 ) نیز روشن می شود و این حدیث شریف هم که " اگر کسی همواره یادآور جانب ربوبی باشد ، همیشه به یاد حق به سر برده و در حکم دائم الصلاة است " ( الامالی ، طوسی ، ص79 ) معنای خاص خود را می یابد ؛ یعنی اگر کسی نماز صبحش را خواند و تا ظهر به یاد خدا بود ، چه ذکری بر لب داشته باشد یا کار دیگری را برای رضای خدا انجام دهد – مثلا به تجارت یا کشاورزی و ... بپردازد – مصداق " رجال " در آیۀ « رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکرالله » است ، چون تولیدش برای تأمین آبروی خود و زُدایش نیاز و تورّم جامعه در حد اقتصاد سالم است و در مصرف نیز قناعت می کند ؛ چنین کاری " ذکرالله " است .

آری ! اگر انسان به مقامی دست یابد که اعمال شایسته و ارزش های انسانی ملکۀ وجودی او گردند ، چنین بندۀ وارسته ای همواره در مشهد و محضر ذات اقدس الهی است ."

تسنیم ، تفسیرقرآن کریم ، آیةالله جوادی آملی ، جلد31 ، صفحات 696تا698


خانم الهه سادات خدایی

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/25 08:44:39 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#9 ارسال شده : 1397/07/24 02:49:03 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
💢💢توضیحی در مورد مشارق ومغارب
خداوند (مشارق ) و (مغارب )
در آيات قرآن مجيد گاهى تعبير (مشرق ) و (مغرب ) به صورت (مفرد) آمده است مـانـنـد آيه 115 بقره و لله المشرق و المغرب : (مشرق و مغرب از آن خدا است ) و گاه به صورت (تثنيه ) آمده است ، مانند آيه 17 سوره رحمن رب المشرقين و رب المغربين : (پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب ) و گاه به صورت (جمع ) المشارق و المغارب مانند آيه مورد بحث .
بعضى كوته نظران اين تعبيرات را متضاد پنداشته اند، در حالى كه همگى هماهنگ ، و هر يك اشاره به نكته اى است ، توضيح اينكه خورشيد هر روز از نقطه تازه اى طلوع ، و در نـقـطـه تـازه اى غـروب مـى كـنـد، بـنـابـرايـن بـه تـعـداد روزهـاى سـال مـشـرق و مـغـرب داريـم ، و از سوى ديگر در ميان اينهمه مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب در ميان آنها ممتاز است كه يكى در آغاز تابستان ، يعنى حداكثر اوج خورشيد در مدار شمالى ، و يكى در آغاز زمستان يعنى حداقل پائين آمدن خورشيد در مدار جنوبى است (كه از يـكـى تـعبير به مدار رأ س السرطان و از ديگرى تعبير به مدار رأ س الجدى مى كنند) و چـون ايـن دو كـامـلا مـشخص است روى آن تكيه شده است ، علاوه بر اين دو مشرق و دو مغرب ديـگـر كـه آنـهـا را مـشـرق و مـغـرب اعـتـدالى مـى نـامـنـد (در اول بـهـار و اول پـائيـز هـنـگامى كه شب و روز در تمام دنيا برابر است ) نيز مشخص مى بـاشـد كـه بـعـضـى رب المشرقين و رب المغربين را اشاره به آن گرفته اند و آن نيز قابل توجه است .
امـا آنـجـا كـه بـه صـورت (مـفـرد) ذكـر شـده مـعـنـى جـنـس را دارد كه توجه تنها روى اصـل مـشرق و مغرب است بى آنكه نظر به افراد داشته باشد، به اين ترتيب تعبيرات مـخـتـلف بالا هر يك نكته اى دارد و انسان را متوجه تغييرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و تغيير منظم مدارات شمس مى كند.
💠💢💠💢
💢💢توضیحی در مورد ادعا کافران

درسـت است كه آنها به معاد البته به آن صورتى كه قرآن بيان مى كرد. عقيده نداشتند ولى گـاه بـه صـورت احـتـمـال روى آن بـحـث مى كردند كه اگر معادى باشد ما در جهان ديگر چنين و چنان خواهيم بود، شايد اين سخن را از روى استهزا نيز مى گفتند.
در اينجا قرآن مجيد به پاسخ آنها پرداخته ، مى گويد: (هرگز چنين نيست كه آنها وارد باغهاى پر نعمت بهشت شوند، چرا كه ما آنها را از آنچه خودشان مى دانند آفريده ايم ) (كلا انا خلقناهم مما يعلمون ).
در حـقـيـقـت خـداونـد مـى خـواهـد بـا اين جمله اولا غرور آنها را درهم بشكند، زيرا مى گويد: خـودتـان بـهتر مى دانيد كه ما شما را از چه چيز آفريده ايم ؟ از نطفه اى بى ارزش ، از آبى گنديده و پست ، پس اينهمه غرور و نخوت براى چيست

💠 پـاسـخـى بـه اسـتهزا كنندگان معاد مى گويد كه اگر شما در امر معاد شك داريـد بـرويـد و حـال نطفه را بررسى كنيد، و ببينيد چگونه از يك قطره آب بى ارزش موجودى بديع مى سازيم كه در تطورات جنينى هر روز خلقت و آفرينش تازه اى به خود مى گيرد.
آيـا خـالق انـسـان از نـطـفـه قـادر نـيـسـت كـه بـعد از خاك شدن لباس حيات در تن انسان بپوشاند.
 ايـنـهـا چـگـونـه طـمـع بـهـشـت دارنـد بـا ايـنـكـه در صـحـيـفـه اعـمال خود اينهمه عمل گناه دارند، زيرا موجودى كه از نطفه اى بى ارزش آفريده شده از نـظـر مـادى شـرافـتـى نـدارد، اگـر شـرفـى هـسـت بـه خـاطـر ايـمـان و عـمـل صـالح اسـت كـه ايـنها فاقد آنند، پس چگونه انتظار دارند در باغهاى بهشتى گام بنهند.
سپس براى تاءكيد اين مطلب مى افزايد: (سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم ... ((فلا اقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون ).
(بـر ايـنـكـه جـاى آنـهـا را بـه كـسانى بدهيم كه از آنها بهترند و ما هرگز در اين كار مغلوب نخواهيم شد) (على ان نبدل خيرا منهم و ما نحن بمسبوقين ).
ايـن جـمـله ممكن است اشاره به آن باشد كه ما نه تنها قادريم كه آنها را بعد از خاك شدن به زندگى و حيات نوين باز گردانيم ، بلكه مى توانيم آنها را به موجوداتى كاملتر و بهتر تبديل كنيم ، و هيچ چيز مانعى از اين كار نخواهد بود.
و به اين ترتيب ، تعبير فوق ادامه اى بر بحث معاد است .
و يـا اشـاره به اين باشد كه براى ما هيچ مانعى ندارد شما را به كيفر اعمالتان نابود كـنـيـم ، و افـرادى شـايـسته و آگاه و مؤ من جانشين شما سازيم ، تا يار و ياور پيامبر ما باشند، و چيزى مانع ما از اين كار نخواهد بود.
بـنـابـرايـن اگـر اصـرار بـه شما مى كنيم ايمان بياوريد نه از روى نياز و عجز است ، بلكه مصلحت كلى تربيت و هدايت بشر ايجاب مى كند.

تفسیر نمونه


خانم انصاری
به ناز Offline
#10 ارسال شده : 1397/07/24 03:20:05 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر در سوره معارج

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ {1}
پرسندهاى از عذاب واقع شوندهاى پرسيد
{لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ {2}
(عذابی) برای کافران [و] آن را بازدارندهاى نيست
مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ {3}
[و] از جانب خداونداست که مقصد عروجهاست

تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ {4}
فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مىروند
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا {5}
پس صبر كن صبرى نيكو
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا {6}
آنان [عذاب] را دور مى بينند
وَنَرَاهُ قَرِيبًا {7}
و [ما] نزديكش مىبينيم

💢عصاره فراز آیات(1-7)عذاب اخروی مورد انکار و بعید از نظرکافران،واقع شدنی است اما درزمانیکه خدا مقدر کرده است.(نه به درخواست شما)

💠نکات:
1)شرح آیات :
عذاب مورد اشاره در ایه 1،چه عذابی است؟عذاب اخروی است یا دنیوی؟این عذاب ،مختص چه کسانی است؟

الف)در سوره قبلی(سوره نبا) ضمن تاکید بر حق بودن یوم الفصل و ناسازگاری مردم با پذیرش این خبر مهم،به عذاب فزاینده طاغین که اعتقادی به حساب اخروی نداشتند، اشاره شد اخرین آیه سوره نیز با انذار از عذاب قریب و خسران و ندامت کافران به پایان رسید.

إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا {40}سوره نبا
ما شما را از عذابى نزديك هشدار داديم روزى كه آدمى آنچه را با دستخويش پيش فرستاده است بنگرد و كافر گويد كاش من خاك بودم {40}

لذا با توجه به آیه 1 سوره معارج ،میتوان برداشت کرد که پس از نزول سوره نبا و مخصوصا ایه آخرش،فردی از منکران و ناباوران معاد، از پیامبر خواسته که اگر این گفته های خدا و پیامبر،درست است،این عذاب را در همین دنیا نازل کند تا با عدم نزول این عذاب درخواستی، اصل ان را نفی و پیامبر را تحقیر و مغلوب کند.

خداوند هم پاسخ میدهد که این عذاب برای قیامت مقدر شده که البته از نظر او نزدیک است(همانطور که در سوره نازعات اشاره شد،تنها نیم روز پس از مرگ است) و ان روز شرایط خاص خودش را دارد و با درخواستها و آرزوهای شما،این برنامه تغییر نمیکند پس ای پیامبر صبر کن در برابر این گفتارهای ازاردهنده و باستهزاگیرنده.


ب)سیر ظهور کلمه عذاب در سوره های قبلی:

کلمه عذاب از انتهای سوره های مرحله دوم در سوره های قران بکار رفته است در سوره غاشیه کسانی که از پیام رسول الله رومیگردانند و عامدانه تکذیب میکننداز عذاب اکبر ( الا من تولی و کفر فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ ) انذار شده اند در سوره فجر به سه نمونه از اقوام گذشته (عاد،ثمود و فرعون)که طغیان کردند و به عذاب دنیوی دچار شدند،اشاره شده است(فصب علیهم ربک سوط عذاب).در انتهای سوره نیز به عذاب بی مانند اخروی اشاره شده است.(فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ)

سپس در سوره انشقاق مجددا مکذبان و منکران معاد به عذابی دردناک بشارت داده شده اند.(بَلِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُكَذِّبُونَ.. فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ)

در سوره نبا نیز به عذاب اخروی و جهنمی برای طاغین و کافران معاد اشاره شد.
لذا تا اینجا غالبا صحبت از عذاب اخروی و ان هم برای طاغین و مکذبان است در ایات ابتدای سوره معارج هم صحبت از عذاب در قیامت است و برای کافران.
هم چنین آیات انتهای سوره نیز بصراحت بر عذاب،پس از خروج از قبرها اشاره دارد.

2-در همه ايات قران از نزول و ارسال ملايكه و روح صحبت شده است.تنها در اين سوره است كه از عروج و بازگشت ملايكه و روح به سمت خداوند خبر ميدهد.
و آن مصادف با اتمام زندگي در اين دنيا و برپايي قيامت است.

يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاء كَالْمُهْلِ {8}
روزى كه آسمانها چون فلز گداخته شود
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ {9}
و كوهها چون پشم زده گردد
وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا {10}
و هيچ دوست صميمى از دوست صميمى [حال] نپرسد

يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ {11}
آنان را به ايشان نشان مىدهند گناهكار آرزو مىكند كه كاش براى رهايى از عذاب آن روز مى توانست پسران خود را عوض دهد
وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ {12}
و [نيز] همسرش و برادرش را
وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْويهِ {13}
و قبيلهاش را كه به او پناه مىدهد
وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ {14}
و هر كه را كه در روى زمين است همه را [عوض مىداد] و آنگاه خود را رها میكرد

💢عصاره فراز آیات (8-14)در روز قیامت، مجرمین هیچ راه گریزی از عذاب (مانند فدیه دادن) ندارند.


💠نکات:

-مجرمین از نظر قران:

در سوره های قبلی در مرسلات و مدثر لفظ مجرم بکاررفته بود که در هردو سوره صفت مشترک انان،تکذیب معاد بود.
در سوره مدثر چهار دلیل عمده جهنمی شدن افراد (مجرمین) نام برده شده که عبارتند از:
ترک و نماز و عبادت با خدا،ترک اطعام مساکین و توجه به هم نوعان ، همراهی با سخنان لغو و باطل منکران معاد و مستهزئین قران،و تکذیب روز جزا
این صفات در ادامه سوره معارج هم ذکر شده است.


كَلَّا إِنَّهَا لَظَى {15}
چنين نیست (که بتوانند عوض دهند و از عذاب رها شوند) [ بلکه آتش] زبانه مىكشد
نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى {16}
پوست سر واندام (شان)را بركننده است
تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى {17}
فرا مىخواند هر كه را پشت كرده و روى برتافته
وَجَمَعَ فَأَوْعَى {18}
و گرد آورده و انباشته [نگهداشته و بخل وریده]

💢عصاره فراز آیات (15-18)آتش سوزان جهنم جایگاه مال دوستان پشت کننده به کلام خدا و موضوع معاد است.

إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا {19}
به راستى كه انسان سخت آزمند [و بیتاب] خلق شده است
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا {20}
چون صدمهاى به او رسد عجز و لابه كند
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا {21}
و چون خيرى به او رسد بخل ورزد

إِلَّا الْمُصَلِّينَ {22}
غير از نمازگزاران
الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ {23}
همان كسانى كه بر نماز(عبادت) شان پايدارى(مداومت) مىكنند
وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ {24}
و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است
لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ {25}
براى سائل و محروم
وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ {26}
و كسانى كه روز جزا را باور دارند
وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ {27}
و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند

إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ {28}
چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمىتوانند بود
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ {29}
و كسانى كه دامن خود را حفظ مىكنند
{إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ {30}
مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند
{فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ {31}
و هر كس پا از اين[حد] فراتر نهدآنان همان از حد درگذرندگانند

وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ {32}
و كسانى كه امانتها و پيمان خود را مراعات مىكنند
وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ {33}
و آنان كه بر شهادتهاى خود ايستاده اند
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ {34}
و كسانى كه بر (کیفیت) نمازشان مراقبت میورزند
أُوْلَئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُّكْرَمُونَ {35}
آنها هستند كه در باغهايى [از بهشت] گرامى خواهند بود

💢عصاره فراز آیات (19 _35)
نوع انسان آزمند است مگر افرادی که رفتارها و باورهای(مصلین) را در خود تثبیت کنند که در آخرت در بهشت خواهند بود.


💠نکات:

1)همانگونه که پیشتر بیان شد، صلاه و مصلین در سوره های مکی منحصر در نماز يا نمازگزار نیست بلکه هر نوع عبادت و دعا و رابطه بین فرد با رب را در بر میگیرد.

2)صفات و رفتارهای ذکر شده در این فراز، از ایه 22-28 عکس رفتارهای مجرمین است که در سوره مدثر بیان شد:نماز نمیخواندند، مساکین را اطعام نمیکردند،یوم الدین را تکذیب میکردند و با یاوه سرایان و مستهزیین همراهی میکردند.
سپس در آیات بعدی چند رفتار مثبت اجتماعی دیگر هم اضافه شده است:پاک دامنی،امانت داری،صداقت و استواری در شهادت دادن.
در واقع میتوان این آیات را اولین چک لیست رفتارها و باورهای افراد مطلوب و بهشتی دانست.

3)این آیات هم چنین در ارتباط و مکمل سوره ماعون نیز هستند در انجا از عابدان و مصلینی که به هم نوعان خود توجه و کمک نمی کنند،بشدت انتقاد شد و انرا نشانه ی عدم باور به جزاو معاد دانست.(افرایت الذی یکذب بالدین فذلک الذی یدع الیتیم ..فویل للمصلین..)
هم چنین در سوره ماعون از سهو و غفلت در نماز نکوهش شد و بیان شد که این غفلت فقط به ظواهر و اداب نماز و وقت نماز منحصر نیست زیرا چه بسا افرادی که این ظواهر و اداب را هم رعایت میکنند اما نسبت به انفاق و بذل مال،مناع و بخیل هستند. لذا روح و باطن نماز که همانا توجه به مبدا و معاد است،نیز مراد است در سوره معارج نیز در مقابل عن صلاتهم ساهون،علی صلاتهم یحافظون را بیان فرموده است.


4)آیات( 19-21) در تعلیل و تحلیل مال دوستی و مال اندوزی شدید مجرمین بیان میکند که طبع انسان به دریافت خیر دنیوی حریص و در دفع انچه شر میپندارد،ناشکیب است. اما این طبع ،قابل تربیت و مدیریت است و راهکار ان ایجاد باورها و رفتارهای مثبت ذکر شده در آیات 22-34 است.

5)در سوره قيامت ،نماز نخواندن و تكذيب معاد و در سوره مدثر بی نمازي و بی توجهي به هم نوعان نيازمند،عامل دوزخي شدن اعلام شد و در سوره ماعون از عابدان بی توجه به همنوعان انتقاد شد در سوره معارج نیز ،شرط فلاح را بصراحت در رعایت توامان حقوق معبود و همنوعان ذکر نموده است.

فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ {36}
چه شده است كه آنان كه کافرند( به این ایات) به سوى تو با حالت خیره شده
عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ {37}
گروه گروه از راست و از چپ [هجوم میاورند]
أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ {38}
آيا هريك از آنان طمع دارد كه در بهشت پر نعمت درآورده شود؟
كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ {39}
نه چنين است ما آنان را از آنچه [خود] مىدانند(آبی بی ارزش) آفريديم

فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ {40}
[هرگز] به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مىكنم كه ما تواناييم
عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ {41}
كه به جاى آنان بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشى نتوانند جست

💠نکات:
1)شرح ایات (36-41)معارج

در ایات قبل سه محور مهم تاکید شد:
الف)عذاب کافران در قیامت ،قطعی و تابع اراده خداست نه درخواست شما
ب)مجرمین و مالدوستان منکر معاد،قطعا در اتش جهنم هستند
ج) بهشت مخصوص مصلین (با ان توصیفات) است.

لذا خداوند،کافرین به این موضوع (که بهشت و جهنم تابع اراده و ملاکهای خداست)که خیره و متعجب دور پیامبر را گرفته اند،میپرسد انتظار دارید که شماها وارد بهشت شوید؟فکر می کنید با درخواست شما برای امدن عذاب در دنیا و نیامدن آن ،میتوانید اصل جهنم و عذاب اخروی را نفی کنید؟شما که اصل عذاب اخروی را قبول ندارید و رفتارهایتان بر افراد جهنمی منطبق است نه بهشتیان،چگونه خود را مستحق بهشت میدانید؟مگر ملاکهای بهشت و جهنم را شما تعیین میکنید؟ایا میخواهید بر اراده و مشیت خدا غلبه کنید؟ خدایی که خود خالق بهشت و جهنم و تعیین کننده زمان وقوع قیامت است خیر،چنین نیست اینها که از آبی بی ارزش توسط خدا خلق شده اند،قادر به غلبه و سبقت بر خدا نیستند .خداوندی که شما را افریده و رب این جهان است،قادر است که شما را ببرد و افرادی بهتر از شما پدیدآورد که شایسته بهشت باشند.و شما در هیچ کدام از این امور،نمیتوانید بر خدا سبقت گیرید و مانع تحقق اراده او شوید.

💢عصاره فراز آیات( 36-41)ورود به بهشت و جهنم تابع اراده و مشیت خداست نه تصورات شما.

2)کافرین مورد نظر در این سوره (آیات 1 و36) چه کسانی هستند؟منکران معاد یا منافقان؟

با توجه به الف )توضیحات ذکر شده در نکات فراز اول
ب)توضیح صفات مجرمین در سوره های قبل در ذیل فراز دوم
ج)تاکید بر تصدیق یوم الدین توسط مصلین در فراز سوم
د)ارتباط داشتن کل سوره با یکدیگر از جمله فراز اول که به درخواست عذاب توسط یکی از کافران اشاره میکند
ه)توجه به ترتیب و زمان نزول سوره و مشابهت مفهومی و لفظی ان با سوره های خطاب به مکذبان معاد

کافران مورد اشاره در این سوره نیز همان منکران یوم الحساب و کافران به ایات این سوره (که عذاب قطعی است و ملاک ورود به اتش و بهشت توسط خداوند تعیین میشود) هستند.

فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ {42}
(ای پیامبر)پس بگذارشان ياوه گويند (و مسخره کنند این آیات را) وبازى كنند تا روزى را كه وعده داده شدهاند ملاقات نمايند
يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ {43}
روزى كه از گورها[ى خود] شتابان برآيند گويى كه آنان(مانند تیر)به سوى علامتها مى دوند
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ {44}
ديدگانشان فرو افتاده [غبار] مذلت آنان را فرو گرفته است اين است همان روزى كه به ايشان وعده داده میشد

💢عصاره فراز آیات (42-44)ای پیامبر،این کافران و منکران عذاب را به حال خود واگذار تا عذاب ذلت بار موعود را در قیامت بچشند.

مرور عصاره فرازهاي سوره

💢عصاره فراز آیات(1-7)عذاب اخروی مورد انکار و بعید از نظرکافران،واقع شدنی است اما درزمانیکه خدا مقدر کرده است.(نه به درخواست شما)
💢عصاره فراز آیات( 8-14)در روز قیامت مجرمین هیچ راه گریزی از عذاب (مانند فدیه دادن) ندارند.
💢عصاره فراز آیات (15-18)آتش سوزان جهنم جایگاه مالدوستان پشت کننده به کلام خدا (و موضوع معاد) است.
💢عصاره فراز آیات (19 _35)نوع انسان آزمند است مگر افرادی که رفتارها و باورهای(مصلین) را داشته باشند که در آخرت در بهشت خواهند بود.
💢عصاره فراز آیات (36-41)ورود به بهشت و جهنم تابع اراده و مشیت خداست نه تصورات شما.
💢عصاره فراز آیات( 42-44)ای پیامبر،این کافران و منکران عذاب را به حال خود واگذار تا عذاب ذلت بار موعود را در قیامت بچشند.

📚درس سوره:عذاب مجرمین(مال دوستان منکر معاد)در آخرت براساس مشیت خداوند قطعی و ناگزیر است.بجای انکار،به صفات مصلین متصف شوید تا دربهشت باشید

💠💢💠💢💠💢

آقای سیدکاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/25 08:31:57 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

Azam.pormaye Offline
#11 ارسال شده : 1397/12/23 06:22:06 ق.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
تفسیر نور

◀️ نظام موجود در آسمان،پایانی دارد و روزی نابود می شود. «یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ»

◀️ به دوستی ها و روابط گرم دنیوی دل نبندید که در آخرت به کار نیاید. «لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً»

◀️ در قیامت،شکنجه روحی وجسمی با هم است.نشان دادن خویشان ودوستان صمیمی به انسان و بالعکس،بالاترین شکنجه روحی است. «یُبَصَّرُونَهُمْ»

◀️ مجرم در آن روز،نجات خود را از عذاب،به قیمت نابودی همه می خواهد.

◀️ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی ... بِبَنِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ ... وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ

◀️ مراقب باشیم که در دنیا به خاطر رفاه همسر و فرزندان و جلب رضایت دوستان و خویشان،خود را دوزخی نکنیم.زیرا در آن روز هیچ یک از آنها به داد ما نمی رسند و به درد ما نمی خورند. لَوْ یَفْتَدِی ... بِبَنِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ

◀️ غریزه حبّ ذات،بالاترین غرایز است. لَوْ یَفْتَدِی ... مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ

◀️ آتش دوزخ شعور دارد و مجرم شناس است. «تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلّی»

◀️ نشانه حریص بودن دو چیز است:جَزَع به هنگام سختی و بُخل به هنگام کامیابی. «هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً»

◀️ ریشه بسیاری از ناهنجاری ها،حرص و بخل است. جَزُوعاً ... مَنُوعاً

◀️ انسان بسیار کم ظرفیّت است،با تماس با سختی فریاد می زند و بخل می ورزد.

مَسَّهُ ... مَسَّهُ

◀️ راه نجات از اخلاق ناپسند،مداومت به نماز است. خُلِقَ هَلُوعاً ... إِلاَّ الْمُصَلِّینَ

◀️ طبع مادّی انسان به سوی حرص و بخل میل دارد و نماز و یاد خدا آن را مهار می کند. إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ... إِلاَّ الْمُصَلِّینَ

◀️ انسان بدون نماز مضطرب است. جَزُوعاً ... مَنُوعاً ... إِلاَّ الْمُصَلِّینَ

◀️ آثار نماز در گرو مداومت بر آن است. «الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»

◀️ هلوع،جزع و بخل دارد،امّا مصلّی،نماز و انفاق دارد. هَلُوعاً ... جَزُوعاً .. مَنُوعاً - إِلاَّ الْمُصَلِّینَ ... حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ

◀️ نماز و رسیدگی به محرومان،پیوند ناگسستنی دارند. إِلاَّ الْمُصَلِّینَ ... حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ

◀️ انفاق،تعدیل کننده روحیه حرص و بخل است. خُلِقَ هَلُوعاً ... جَمَعَ فَأَوْعی ... فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ

◀️ مؤمن و نمازگزار واقعی،خود را مالک همه دارایی های خود نمی داند و سهمی از آن را حق دیگران می داند. «فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ»

◀️ نیازمندان،در اموال توانگران حق دارند و شریکند. «حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»

◀️ در فقرزدایی تنها به ظاهر افراد ننگرید،گروهی از محرومان صورت خود را با سیلی سرخ نگه می دارند و سؤال نمی کنند. «وَ الْمَحْرُومِ»

◀️ سعادت فرد،از سعادت جامعه جدا نیست. اَلْمُصَلِّینَ ... لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ

◀️ نیازمندی،شرط دریافت است،مؤمن باشد یا نباشد. «لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»

◀️ دینِ جامع آن است که هم به مسائل اجتماعی توجّه کند، «حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» و هم به مسائل اعتقادی. «الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ»

◀️ اسلام،دینی فطری است.هم باید غرائز از راه درست ارضا شود و هم جلوی فحشا و منکر گرفته شود. اَلَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ ... إِلاّ عَلی أَزْواجِهِمْ

◀️ اسلام با طرد غریزه جنسی،مخالف است. «إِلاّ عَلی أَزْواجِهِمْ»

◀️ خطر،همیشه در کمین است:خطر انحراف و سوء عاقبت و بدون توبه مردن،خطر پذیرفته نشدن اعمال،خطر حبط اعمال،و... «وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ»

◀️ در ازدواج مشروع،از هر کس،در هر زمان و مکان،از هر سن و سال،نباید ملامتی باشد. «فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ»

◀️ ارضای غریزه جنسی از راههای حرام،نوعی تجاوزگری است. «فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ»

◀️ نشانه ایمان،تنها نماز و انفاق نیست،رعایت عهد و پیمان های
اجتماعی نیز شرط ایمان است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»

◀️ سکوت آگاهان،جرم و گواهی به حق،نشانه ایمان است. «بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ»

◀️ آغاز و پایان تمام کمالات،توجّه به نماز است.در آغاز فرمود: «الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» و در پایان نیز می فرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ»

◀️ بهشتیان از نظر مادّی، «فِی جَنّاتٍ» و معنوی «مُکْرَمُونَ» تأمین هستند.

◀️ کسانی که می دانند ما آنان را از چه چیز آفریده ایم،باید بدانند قدرت دوباره آفریدن را داریم. «إِنّا خَلَقْناهُمْ مِمّا یَعْلَمُونَ»

◀️ سوگند خداوند به مشرق و مغرب،باید انسان را به فکر درباره آن ها وادار کند.

«فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

◀️ مشرق و مغرب،تحت ربوبیّت الهی قرار دارند. «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

◀️ نظام هستی،بر پایه نظم و حکمت استوار است،به گونه ای که می توان طلوع ها و غروب های هر روز در هر مکان را دقیق حساب کرد. «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

◀️ هم آفرینش به دست اوست و هم تبدیل آن. خَلَقْناهُمْ ... نُبَدِّلَ خَیْراً مِنْهُمْ

◀️ هیچگاه خود را بهترین ندانید که خداوند بهتر از شما را بیاورد. «نُبَدِّلَ خَیْراً»

◀️ تا احتمال اثر هست،ارشاد لازم است،امّا بعد از یأس از هدایت باید آنان را رها کرد. «فَذَرْهُمْ»


◀️ وظیفه دعوت و ارشاد،مادامی است که زمینه ای برای پذیرش باشد،امّا اگر آنان یاوه گویی می کنند و همه چیز را به بازی گرفته اند،باید به حال خود رها شوند. «فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا»

◀️ رها کردن مردم لجوج،همان مهلت دادن به آنهاست. «فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا»

◀️ معاد،جسمانی است. «یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»

◀️ سرعت در جمعیّت انبوه،نشانه وحشت و اضطراب کافران در قیامت است.
«سِراعاً»
◀️ رسوایی و ذلّت در قیامت،سراسر وجود کافران را فرامی گیرد. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ»

◀️ انبیا،همواره مردم را نسبت به قیامت هشدار می دادند. یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ
...
سمیرا گودرزی Offline
#12 ارسال شده : 1400/04/06 07:52:08 ق.ظ
سمیرا گودرزی

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1399/06/17
ارسالها: 114
Iran (Islamic Republic Of)
مکان: تهران

معارج:6
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا
حقيقت اين است كه آنها [=كافرها يا پرسش كننده‌ها] آن واقعه را بسيار دور مي‌بينند.8

______
8 - دور و نزديك ديدن آينده قيامت تابع ميزان بصيرت بيننده است. كساني كه به تعبير قرآن در «ضَلالٍ بَعِيد» [ابراهيم 3 (14:3) و 18 (14:18) ، حج 12 (22:12) ، سبا 8 (34:8) ، شوري 18 (42:18) و ق 27 (50:27) ] يا در «شِقَاقٍ بَعِيد» [جدايي دور] هستند [بقره 176 (2:176) و حج 53 (22:53) ]، قيامت را متناسب با ضلالت و شقاوت خودشان دور مي‌بييند. اين حقيقت را آيات 51 (34:51) تا 52 سورة سبا به روشني نشان داده است «وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ».
تقابل جملات مکان قريب و مکان بعيد، نزديکي و دوري را از منظرهاي متفاوتي در دنيا و آخرت مطرح مي‌سازد؛ خدا بسيار نزديک به بندگان است، آنهايي که او را دور مي‌بينند، عواقب اين دور ديدن را از نزديک خواهند چشيد. آنها در دنيا با نظري دور از بصيرت، حقايق را انکار مي‌کردند، اما در آخرت چشمشان باز مي‌شود و اظهار ايمان مي‌کنند، ولي چه سود كه فاصله‌اي بس دور با دنياي عمل دارند.

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

معارج:22
إِلَّا الْمُصَلِّينَ
مگر روي آورندگان به خدا25 [=نمازگزاران واقعي]،

______
25 - واژه «صلّي» که از نظر معنايي مقابل «تولّي» [پشت کردن و رو گرداندن] است، نمايانگر روي آوردنِ توأم با توجه محبت‌آميز است. همان‌طور كه صلوات خدا و فرشتگانش بر رسول، رحمت ويژه بر آن بندة پاك است. كلمه نماز كه برگردان «صَلات» به زبان فارسي است، تعظيم و تكريمي بوده كه ايرانيانِ پيش از اسلام در مقابل شاهان و بزرگان انجام مي‌دادند. آنچنان كه در شاهنامه فردوسي ابيات متفرق زير آمده است:
چو او را ببيند بر تخت و گاه
كنيدآن‌زمان‌خويشتن‌را دو تاه
بر آييـن شاهـان نمـازش بريد
برِ تـاج و بـرتخت او مگذريد
به رسـم نمـاز آمدنديش پيش
وز او برگرفتنـد‌آييـن‌خويـش
چودرشاهه شد شاه‌گردن فراز
همه شهـر بردند پيشش نمـاز
بسنده كردن به اين ترجمة نارسا، محدود كردن ابعاد معنايي صلات است كه شامل هر رويكردي به خدا، از جمله دعا و مناجات مي‌باشد. همچنان كه صلوات خدا و فرشتگان او بر پيامبر [احزاب 56 (33:56) ]، و بر صابرين [بقره 157 (2:157) ] و نيز بر همة انسان‌ها [احزاب 43 (33:43) ]، رويكرد توأم با مغفرت ورحمت است و صلوات رسول بر مؤمنين [توبه 99 (9:99) و 103 (9:103) ]، رويكرد توأم با تأييد و تشويق آنان بوده است.
اين آيه با استثنايي كه براي «الْمُصَلِّين» قائل شده، سرآغاز مجموعه‌اي در اوصاف هشتگانة آنان در 14 آيه مي‌باشد. مشابه همين اوصاف را دربارة «مؤمنون» [10 آية ابتداي سوره مؤمنون (23:1) ]، و دربارة «عبادالرحمن» [فرقان 63 (25:63) تا 76] در قرآن مي‌بينيد كه در واقع سه جلوه از انسان كامل در ارتباط با خدا [ايمان به او]، با خلق خدا [مهرباني با آنان- عبادالرحمن]، و در ارتباط با نفس خود [رويكرد به خدا- مصلّين] به شمار مي‌رود.
از آنجايي كه نيمة نخست اين سوره موضوع انكار آخرت و معرفي «مجرم» [بريده از خدا و پشت كرده به او] مطرح شده است، در نيمة دوم مشخصات متضاد منكران را در سيماي مصلّين مي‌نماياند كه پيوسته در هركاري خدا را در نظر دارند.



┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
📚تفسیر آقاے بازرگان

ali Offline
#13 ارسال شده : 1402/04/12 09:24:02 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
مرور ايات 1-18 سوره معارج از تفسير تسنيم

در جریان مبدأ، عده‌ای به موسای کلیم(سلام الله علیه) می‌گفتند: ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾یا ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً﴾،اینها که گرفتار معرفت‌شناسی حسّی و تجربی بودند، چیزی را تا نمی‌دیدند باور نمی‌کردند، می‌گفتند خدا را ـ معاذالله ـ ما تا نبینیم باور نمی‌کنیم و قهراً هم به تو وقتی ایمان می‌آوریم که خدا را ببینیم.
مشابه این را کفار مکه درباره معاد می‌گفتند، می‌گفتند که معادی در کار نیست، بعضی‌ها معاد را انکار می‌کردند به شدت. بعضی‌ها مستبعد می‌دانستند، می‌گفتند که این بعید است و یک امر دشواری است: ﴿یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفی‏ خَلْقٍ جَدیدٍ﴾ به یکدیگر می‌گفتند یک خبر تازه‌ای در مکه است، آیا شنیدید؟ کسی می‌گوید وقتی شما مُردید و قطعه‌قطعه شدید و خاک شدید، دوباره زنده می‌شوید، مگر چنین چیزی ممکن است؟! این را مستبعد می‌دانستند و می‌گفتند: ﴿وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنینَ﴾ما نمی‌توانیم یقین پیدا کنیم که معاد حق است. بعضی‌ها هم استهزا می‌کردند و می‌گفتند اگر عذابی هست، بیاورید.
﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ٭ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ﴾. این ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾، سؤال استفهامی نیست، ـ معاذالله ـ به حضرت می‌گفتند اگر قیامت حق است، بیاور! این استهزائاً چنین حرفی می‌زد.

سؤال یا سؤال استفهامی است؛ مثل: ﴿یَسْالونَکَ عَنِ الاهِلَّةِ﴾، ﴿یَسْاَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾، ﴿یَسْاَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ﴾، اینها سؤال استفهامی است یا سؤال، سؤال توبیخی است، اعتراضی است،
همه از خدا سؤال می‌کنند بده! بده! بده! بده! پس سؤال استعطاعی داریم، سؤال استیضاحی و استهزایی داریم و سؤال استفهامی.
اینجا سؤال، سؤال استهزایی است ـ معاذالله ـ که اگر معاد حق است، عذاب حق است، پس بیاور!

این درباره عذاب قطعی الهی سؤال می‌کرد، سؤال او هم اهانت بود، استهزا بود؛ لذا ذات أقدس الهی به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید که شما در برابر این بی‌ادبی‌ها صبر کنید : فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً. صبر جمیل یعنی ناله نکن، شکایت نکن، برای اینکه چنین روزی در پیش است.

آن وقت بخشی از قیامت را شرح می‌دهد. عظمت الهی را بازگو می‌کند. فرشته‌ها و روح که به بارگاه الهی بار می‌یابند، آنها را ذکر می‌کند. فاصله این معارج را هم در یک روز پنجاه هزار سال ذکر می‌کند که آن روز پنجاه هزار سال، هم می‌تواند ظرف معاد باشد، هم ظرف عروج ملائکه و روح به طرف ذات اقدس الهی باشد.
آنها اگر بخواهند به بارگاه الهی برسند و دستور بگیرند، پنجاه هزار سال طول می‌کشد و روز قیامت هم پنجاه هزار سال است؛

فرمود: ﴿لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ﴾؛ این یقینی است، هیچ قدرتی جلوی آن را نمی‌گیرد، چرا؟ برای اینکه نه بیرون از ساختار خلقت چیزی هست که جلوی اراده الهی را بگیرد، نه درونِ ساختار خلقت کسی هست که جلوی اراده الهی را بگیرد؛ اما در بیرون، سالبه به انتفای موضوع است، کسی بیرون از نظام خلقت نیست. در درون هر که باشد، عبد محض است. عبد محض چگونه در برابر مولا قدرت مقاومت دارد؛ لذا به نحو «لیس تامه» که اصلاً احدی جلوی اراده الهی را نمی‌گیرد، همین است. فرض ندارد که خدا کاری را بخواهد و نشود، چرا؟ چون سراسر عالم ستاد الهی هستند: ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ﴾،

ذات اقدس الهی می‌فرماید هر چیزی موقعی دارد، اینها خیال می‌کنند که خیلی طول می‌کشد ما می‌دانیم نزدیک است. برای بعضی‌ها دور است، برای بعضی‌ها نزدیک است.
این ﴿اِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً﴾، نسبت به کسانی که «فی الجمله» باور دارند؛ ولی زمانش را تاخیر‌انداختند، این بعید یعنی دور. این کسی که سوف‌سوف می‌کند، ﴿یَرَوْنَهُ بَعیداً﴾، می‌گوید قیامت که به این زودی قیام نمی‌کند. خدا که با اینها کاری ندارد؛ منتها اینها احیاناً یا معصیت کبیره دارند یا معصیت صغیره دارند یا غفلت دارند. فرمود بسیاری از مردم را تسویف به عقب‌انداخت، مرتّب سوف‌سوف، بعداً، سال بعد، سال بعد، اینکه کفر نیست، کفر این است که بگوید بعید است این کار واقع بشود!
بنابراین یک قُرب و بُعد به معنای امکان و عدم امکان هست، یک قُرب و بُعد زمانی است. حالا اگر کسی ظهور حضرت را یقین می‌داند، می‌گوید به این زودی‌ها شاید حضرت ظهور نکند، اینکه کفر نیست. این نباید این حرف را بزند؛ ولی می‌زند.
﴿وَ نَراهُ قَریباً﴾؛ ما هم آن را ممکن و ضروری و قریب می‌دانیم. چه وقت؟
حالا دارد علامت می‌دهد. حالا قُرب الهی را می‌خواهد ذکر بکند؟ چه وقت می‌شود؟
با اینکه اینها را که دارد ذکر می‌کند، اینها سالیان متمادی طول می‌کشد تا این سلسله کوه بشود یک کره داغ. آن فلز مذاب. «مُهل»؛ یعنی فلز داغ شده و ذوب شده. یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ
آسمان مثل مُهل می‌شود؛ مثل آهن گداخته و فلز داغ می‌شود. با اینکه می‌گوید این روز قریب است. الآن 1400 سال گذشته، این میلیاردها سال نزد ذات اقدس الهی ﴿کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ﴾ است،
ما می‌گوییم این قریب است، چه وقت؟ 1400 سال قبل فرموده که این قیامت قریب است. چه وقت قیامت قائم می‌شود؟ آن وقتی که آسمان مثل فلز گداخته بشود. این قُرب یعنی در برابر امکان است، نه یعنی قُرب زمانی. یعنی قُرب به معنای امکان و قُرب به معنای «عند الله» ی.
﴿وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ﴾، جبال، سلسله کوه‌ها؛ مثل پنبه و پشم ندّافی شده باشد، قبلاً که لحاف‌دوزها این پنبه‌ها را می‌زدند، ندّافی می‌کردند، این یک حجم سبک توخالی بود، این پنبه زده شده، می‌فرماید این‌طور می‌شود. بعد هم این را درهم می‌کوبند: ﴿نَسْفاً﴾ می‌شود. بعد هم طوری که ﴿لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَ لاَ اَمْتاً﴾ می‌شود، سرزمین صاف می‌شود. بعد مسئله ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ﴾ رخ می‌دهد.
در آن روز هیچ کسی از دیگری کمک نمی‌خواهد؛ یعنی فایده ندارد، چون هر کسی گرفتار خودش است
وَ لا یَسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً حمیم»؛ یعنی دوستی که اهتمام دارد و همّت می‌ورزد که مشکل دیگری را حلّ کند، حمیم از حمّام و گرم بودن است. دوست گرم خاصیتش این است که همّت می‌ورزد مشکل دیگری را حلّ کند.در دنیا مشکل یکدیگر را دوست صمیمی و حمیمی حلّ می‌کنند. آن روز هیچ کسی که دوست حمیم و صمیم دیگری بود، مشکل دیگری را حلّ نمی‌کند. این طلیعه کار است؛اما بدتر از این و سخت‌تر از آن این است که وقتی خودشان را به خودشان نشان دادیم که اینها خودشان را ببینند که واقعیتشان چیست، یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنیهِ ، ما خودشان را به خودشان نشان می‌دهیم که اینها چه هستند. اینکه می‌گفتند «انا، انا»! حالا به آنها نشان می‌دهیم که شما چه کسی هستید؟ چه وقت این کار را می‌کنیم؟
﴿یُبَصَّرُونَهُمْ﴾؛ وقتی که خودشان را به این وضع دیدند، اعمالشان را دیدند، نتایجشان را دارند می‌بینند، در آن روز نه تنها کسی به داد کسی نمی‌رسد، بلکه مجرِم علاقه‌مند است که هر کسی با او ارتباط دارد، بشود فدای او! آنها را فِدا بدهد و فدیه بدهد و نجات پیدا کند: ﴿یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ﴾، با «لو» ذکر می‌کند، چون آن روز هم به گونه‌ای نیست که حالا فدیه قبول بکنند؛ نظیر دنیا باشد
فرزندانشان را فدیه بدهد، یک؛ همسرش را فدیه بدهد، دو؛ برادرش را فدیه بدهد، سه؛ قبیله و عشیره خود را فدیه بدهد، چهار؛ و «من فی الارض» را فدیه بدهد، پنج؛ تا مشکل او حلّ بشود، شش.

فرمود: ﴿کَلاَّ﴾، این چنین نیست. کَلاَّ اِنَّها لَظی‌، این ﴿کَلاَّ﴾ جواب همان ﴿یَوَدُّ﴾ است. ﴾، اینها را آرزو دارد، ﴿کَلاَّ﴾؛ این‌طور نیست. این﴿کَلاَّ﴾ تمام شد؛ یعنی این ﴿لَیْسَ بِاَمانِیِّکُمْ﴾، همان‌طور که در دنیا ﴿لَیْسَ بِاَمانِیِّکُمْ﴾، آخرت هم چنین است. ﴿کَلاَّ﴾، بلکه چیست؟﴿اِنَّها﴾، چون جریان آتش چیز روشنی است و مؤنث است، دیگر ذکر «نار» با اینکه نشده، فرمود: ﴿اِنَّها﴾، مشخص است در قیامت، برای مجرمین حرف اوّل را جهنم می‌زند.﴿اِنَّها لَظی﴾؛ اين داغ و گدازنده است: چون آسمانش مُهر شده، فلز گداخته شد.
﴿نَزَّاعَةً لِلشَّوی﴾؛ پوست را می‌کَند به هر حال، گداخته می‌کند، داغ می‌کند، پوست را می‌کَند. چنین عذابی است

گداخته است، ﴿اِنَّها لَظی﴾ و عاقل است، مدیر است، مدبّر است،
. نه «اذا راوها»، ﴿اِذ رَاَتْهُمْ﴾‌ عصبانی است، معلوم می‌شود آتشی است که کاملاً می‌فهمد و معصومین دارند اداره می‌کنند: ﴿عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا اَمَرَهُمْ﴾،
حالا فاصله پانصد فرسخی آن روز چقدر است، خدا می‌داند! ولی این آتش از راه دور وقتی آنها را ببیند، نعره می‌زند: ﴿بَعیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفیراً﴾‌؛ اما مؤمنین اگر از کنارش رد بشوند «وَ هِیَ خَامِدَةٌ».

پرسش: چرا ﴿لَظی﴾ را مؤنث به کار نبرد؟
پاسخ: چون ﴿لَظی﴾ مذکر و مؤنث ندارد، گاهی به صورت مصدر است، گاهی به صورت صفت مشبهه است؛ اما آن جایی که کلمه صیغه مبالغه و امثال آن است، آنجا کاملاً مؤنث به کار برده؛ مثل ﴿نَزَّاعَةً لِلشَّوی﴾، اینها ﴿تَدْعُوا﴾، ﴿نَزَّاعَةً﴾ همه اینها را مؤنث به کار برده است.


﴿تَدْعُوا مَنْ اَدْبَرَ وَ تَوَلَّی ٭ وَ جَمَعَ فَاَوْعی﴾،
این کاملاً می‌فهمد، می‌فهمد که چه کسی را بگیرد، چه کسی را نگیرد. از راه دور وقتی حالا پانصد فرسخ کمتر و بیشتر نقل شد: ﴿بَعیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً﴾‌؛ از راه دور وقتی جهنمی‌ها را می‌بیند نعره می‌کشد
فرمود: ﴿تَدْعُوا﴾، اینها برای کنایه نیست؛ مثل چوب دنیا نیست که نفهمد. داد می‌کشد که کجا می‌روی؟ می‌خواند که بیا! ﴿تَدْعُوا﴾، کسی که ﴿اَدْبَرَ وَ تَوَلَّی ٭ وَ جَمَعَ فَاَوْعی﴾.
این کسی که در دنیا از دستورهای الهی فاصله گرفت و جدا شد و فرار کرد و به دستگاه خود رسید، مال‌ها را جمع کرد و جاسازی کرد، دیگر مهلت نمی‌دهد که از کشور بیرون برود، کشور را به زحمت بیندازد، اینکه «جَمَع» و اینها را در «وعاء» کرد، همان‌جا او را خفه می‌کند، این کار خداست
بنابراین انسان همیشه در معرض دید است، البته هیچ دلیلی و حصری نیست که عذاب‌های الهی حتماً در قیامت است، برای اینکه ما شواهدی داریم که در دنیا هم ذات اقدس الهی می‌گیرد.

بنابراین چنین ناری است، این ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ است.
آن کسی که ﴿یَحْسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخْلَدَهُ﴾ او را جذب می‌کند به خودش، می‌گوید کجا فرار می‌کنی؟ تو که می‌خواهی فرار کنی، کجا فرار می‌کنی؟ ﴿تَدْعُوا مَنْ اَدْبَرَ وَ تَوَلَّی﴾ دارد می‌رود که از جهنم نجات پیدا کند، همین کسی که ﴿جَمَعَ فَاَوْعی﴾، همه اینها را در وعاء و کیسه گذاشته، در ظرف گذاشته، این را جذب می‌کند و بلع می‌کند.

ali Offline
#14 ارسال شده : 1402/04/14 11:28:24 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
مرور نکات تفسیری آیات 19 تا انتهای سوره معارج از نغسیر تسنیم

ادامه سوره مبارکه «معارج» . خلقت انسان را تشریح می‌کند، شئون و قوایی که در ساختار انسان است، بیان می‌کند. جنگ بی‌رحمانه قوای مادون نسبت به قوای مافوق که ائمه آنها هستند و رهبران آنها هستند را بازگو می‌کند. جهاد مقدسی که رهبران آنها با این قوای مادون دارند تشریح می‌کند. غنیمت‌هایی که این دو جهاد به همراه دارد، آن را خوب تبیین می‌کند و مهم‌ترین خطر انسانی که در جنگ با رهبران عقلی خود قیام می‌کند را ذکر می‌کند و مهم‌ترین عامل هدایت و موفقیت را ستون دین که نماز است می‌داند، آن وقت آثار نماز را تشریح می‌کند.

اِنَّ الْاِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً ٭ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَ اِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾

فرمود انسان، «هلوع» خلق شد. این کلمه «هلوع» یک بار در قرآن ذکر شد و آن هم در همین جاست.
قبل از اینکه نیازی باشد که لغت این «هلوع» را و «هَلَع» را معنا کند، خود قرآن کریم آن را تبیین کرد، تفسیر کرد، فرمود «هلوع»، انسانی است که هنگام برخوردِ ناملایم جزع می‌کند، صبور نیست و هنگامی که خیری به او ‌رسد انحصارطلب است، سعی می‌کند این خیر به دیگری نرسد.
این دو رذیلت که جمع شود، می‌شود «هَلع» و اگر کسی در این رذیلت خیلی کامل باشد، می‌شود «هلوع»، پس «هلع» جمع این دو رذیلت است. «هلوع» کسی است که در این دو رذیلت کامل است، در این دو نقص کامل است.

﴿اِنَّ الْاِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾، در شرّ به جای اینکه صابر باشد و بردبار باشد، جزع و ناله می‌کند و بی‌صبری می‌کند و همراه جزع کارهایی می‌کند که نباید بکند، حرف‌هایی می‌زند که نباید بزند و هنگامی که خیر به او می‌رسد به جای اینکه این خیر را یک مائده الهی و سفره حق بداند و دیگران را در کنار این سفره سهیم بداند، ﴿مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ﴾است، این ﴿مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ﴾ بودن، از همین ﴿وَ اِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ درآمده.

این بخش‌ها را ذات اقدس الهی در شرایط گوناگون، منتها با پیشوایی نماز ذکر کرده است تا معلوم بشود که ستون دین بودن همین است.

بارها به عرض شما رسید که ما هیچ جای قرآن نداریم که به ما بگویند نماز بخوان! چون نماز ستون است و ستون را نمی‌خوانند.
هر جا سخن از نماز است: ﴿اَقِیمُوا الْصَّلاَةَ﴾ اگر صرف یک قرائت بود؛ نظیر تلاوت، ﴿وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً﴾، بله؛ اما درباره قرائت که وارد نشده این ستون دین است، همه‌جا مواظب حرف خود هست.
اینجا هم که ﴿الْمُصَلِّینَ﴾ گفته شده، اسم فاعل نیست. صفت مشبهه‌ای است که به وزن اسم فاعل است، به دلیل حافظ بودن، چون اگر اسم فاعل باشد با همان حدوث سازگار است؛ اما اسم فاعل نیست، صفت مشبهه‌ای است به وزن اسم فاعل؛ لذا دائماً نماز می‌خوانند، دائماً حافظ نماز هستند

نمازگزارها نه می‌گذارند که او خلقت الهی را تغییر بدهد و نه اگر ـ خدای ناکرده ـ آلوده شدند، به خودشان اجازه تدوام نمی‌دهند، حتماً اصلاح می‌کنند.

﴿اِلاَّ الْمُصَلِّینَ ٭ الَّذینَ هُمْ عَلی‌ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ﴾،
کسی که دائماً در نماز است، دائماً در نماز هستند؛ یعنی چه؟ دائماً دارد نماز می‌خواند؟ یا نمازش را دائماً حفظ می‌کند؟❓
صلات ذکر خداست. در روایات ما آمده که کسی که مرتّب به ذکر خداست، ذکر خدا نماز اوست.
بلند می‌شود «بحول الله»، می‌نشیند «الحمد لله. این دائماً به یاد خداست. نه اینکه دائماً دارد نماز می‌خواند، او که «دائم الذکر» است، «دائم الحضور» است، «دائم الصلاة» هم هست.

بعد فرمود: ﴿وَ الَّذینَ فی‌ اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ﴾،
مسائل مالی را هم حفظ می‌کند. مسائل مالی را در سوره مبارکه «توبه» گذشت، اگر کسی زکات واجب به عهده اوست و این زکات واجب را ادا نکرد، یک انسان آلوده است، پاک نیست.
آلوده می‌شود هلوع. قرآن چگونه بگوید؟! زکات پاک می‌کند. نماز جلوی هلوع بودن را می‌گیرد. وَ الَّذینَ فی‌ اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ﴾

بخش پایانی سوره مبارکه «معارج» از باب «ردّ العَجُز علی الصدر»,به همان محتوای اوّلیه این سوره برمی‌گردد که راجع به قیامت است.
آغاز این سوره درباره قیامت بود، اثنای این سوره چند فصل درباره اخلاق یا خلقت انسان از نظر طبع مطرح شد، راه نجات هم بیان شد که نماز راه نجات است و حقیقت نماز که صراط مستقیم است، اگر خطری باشد، آن را رفع می‌کند و اگر نباشد، دفع می‌کند؛ یعنی مانع پیدایش گناه است، یک و گناه حاصل شده را برطرف می‌کند، دو؛
سهم نماز رفعاً و دفعاً در برطرف کردن مفاسد را بیان فرمودند.
بعد به وضع خارجی مکه پرداختند. عده‌ای از مشرکان و عده‌ای از منافقین از هر طرف در صدد استهزای آن حضرت بودند. وقتی وجود مبارک حضرت در کنار کعبه مشغول قرائت قرآن و مشغول نماز و مانند آن بود، از هر طرف به طرف آن حضرت می‌آمدند: ﴿عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ﴾، فرقه فرقه می‌آمدند و قصد ایذاء و استهزاء داشتند.

در این بخش فرمود آنها که کافر هستند حالا یا مشرک هستند یا منافق، اینها از هر طرف به قصد ایذاء می‌آیند، به قصد اهانت، به قصد مسخره کردن. ﴿فَمالِ الَّذینَ کَفَرُوا﴾. ﴿قِبَلَکَ﴾؛ اطراف تو. اینها مُهطِع هستند؛ یعنی مسرع‌ هستند، شتابزده می‌آیند که بی‌ادبی کنند. منظورشان هم از طرف راست یا از طرف چپ می‌آیند، محاصره کردن تو و احاطه به تو در این حیطه استهزاء است.
می‌گویند این پیامبری را که خود را اهل بهشت می‌داند و مؤمنین را اهل بهشت می‌داند، اگر قیامتی باشد، ما هم اهل بهشتیم و زودتر از اینها به بهشت می‌رویم. این‌گونه از برداشت‌ها در سوره مبارکه «کهف» هم بود که بعضی می‌گفتند که اگر این صحنه بهشت درست باشد، قیامت درست باشد، ما هم وقتی به آنجا وارد شدیم، ما بهتر از شما از آن بهشت استفاده می‌کنیم! اگر قیامت حق باشد؛ مثل آیه 36 سوره مبارکه «کهف»؛ آن رفیق می‌گفت که: ﴿ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً﴾، ـ معاذالله ـ قیامتی نیست، فکر نمی‌کنم باشد! ﴿وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلی‏ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً﴾؛ من الآن که اینجا در باغ خوب و مرفّهانه زندگی می‌کنم، اگر قیامتی باشد؛ مثل این یا بهتر را به من می‌دهند. این خیال خامی بود که اینها داشتند. خیال می‌کردند که عالم با تصادف و گزاف خلق می‌شود. اینها هم در اینجا همین حرف را می‌زنند، می‌گویند اگر معادی باشد، ما بهتر از اینها و زودتر از اینها وارد بهشت می‌شویم: حالا یا براساس باورهای باطل یا براساس استهزاء می گفتند. در این بخش از سوره مبارکه «معارج» فرمود اینها طمع دارند که وارد بهشت بشوند: ﴿کَلاَّ﴾؛
در اینجا می‌فرماید قسم به کسی که پروردگار مشرق و مغرب است؛ یعنی نظمی در عالم است. اگر نظم است هر کسی باید به حساب خود برسد.
کلا؛
این‌طور نیست که هر کسی هر کاری بکند رها باشد. این به دلیل قسم خورده، نه در قبال دلیل.
﴿فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ﴾، به تعبیر بعضی از بزرگان به شرق و غرب قسم نخورد که فعل آفتاب باشد یا فعل زمین باشد. به مشرق و مغرب به این جایگاه قسم خورد که کار خود اوست،
گرچه شرق و غرب هم کار اوست
به پیغمبر فرمود نگران نباش! اینها از طرف راست می‌آیند، از طرف چپ می‌آیند، عزه عزه می‌آیند، متفرقه می‌آیند، قصد مسخره دارند، بی‌ادبی دارند، فرمود نگران نباش. قسم به پروردگار مشرق و مغرب عالم ما توانا هستیم که اینها را برداریم و افراد دیگری بیاوریم، یک؛ چه اینکه توانا هستیم کلّ این نظام سپهری را عوض کنیم و عالَم دیگر بیاوریم، دو. و هر دو را هم انجام می‌دهیم، سه. 

﴿فَلا اُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ اِنَّا لَقادِرُونَ ٭ عَلی‌ اَنْ نُبَدِّلَ خَیْراً مِنْهُمْ﴾، چون بردنِ اینها و آوردن افراد، این به منافع عمومی است. این از سنخ تبدیل خلق خدا نیست، این از سنخ کار خود ذات اقدس الهی است که بقیه مطالبش باید بازگو شود

﴿وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ﴾، ما همیشه حرف اوّل را می‌زنیم. ما سابق هستیم، اینها مسبوق هستند. در قضا و قدر ما حاکم است، اینها محکوم هستند.

فرمود: ﴿فَذَرْهُمْ﴾؛ یک چند صباحی اینها را رها کن که اینها خوض کنند، بازی کنند، تا اینکه ﴿حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ﴾،

به هر حال امتحان باید به مقام کامل برسد. در تمام شرایط اینها امتحان می‌شوند. این‌طور نیست که ذات أقدس الهی به مجرد اینکه کسی بی‌راهه رفته او را بگیرد. نه، فرمود ما املاء می‌کنیم، مهلت می‌دهیم. «املاء»؛ یعنی امهال. مهلت می‌دهیم تا به هر حال این به پایان کار برسد.

﴿فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ﴾،

آن روز چه روزی است؟ فرمود روزی است که اینها از قبر خارج می‌شوند: ﴿یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً﴾؛ شتابزده؛ یعنی اینها را شتابان‌ شتابان می‌آورند. کجا می‌آورند؟  ﴿کَأَنَّهُمْ إِلی‏ نُصُبٍ یُوفِضُونَ﴾، در دنیا اگر می‌خواستند پیش بت‌ها، پیش این اصنام و اوثام حرکت کنند با شتاب حرکت می‌کردند، الآن گویا پیش این بت‌ها می‌خواهند بروند، به سرعت، با اشتیاق می‌روند تا بیفتند در آن گودال.
﴿یُوفِضُونَ﴾؛ یعنی حرکت سریع دارند به طرف آتش. ﴿خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ﴾؛ کم‌کم آثار ترس در اینها ظهور کرده و آثار ذلت تمام بدن آنها را پوشانده است: ﴿ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذی کانُوا یُوعَدُونَ﴾، که در صدر همین سوره مبارکه «معارج» از معاد سخنی به میان آمده است.

سوال :آیا خلقت انسان، این است که هلوع باشد؟ یا خلقت ثانی و طبیعت ثانیه که در اثر سیّئات به دست می‌آید، انسان چنین است؟؟؟
پاسخ:
قرآن کریم چندتا اصل دارد که ثابت می‌کند خلقت اصلی انسان، هلع نیست و انسان هلوع خلق نشده،
اصل اوّلی قرآن کریم این است که ﴿اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ﴾ یعنی، چیزی از طبیعت برنخاست، خودساخته نیست. هر چیزی که عنوان شیء بر آن صادق باشد، این مخلوق خداست.

اصل دوم : این است که ذات اقدس الهی هر چیزی را که آفرید به زیباترین وجه آفرید: ﴿الَّذی اَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ و دیگر بهتر از آن ممکن نبود؛ چه حیوانات را، چه انسان را، چه معادن را، چه موجودات آسمانی را، چه موجودات زمینی را، چه موجودات دریایی را،
هر چه که برای خرچنگ لازم است به او داد، یعنی ممکن نیست که ماهی باشد از این بهتر، خرچنگ باشد از این بهتر، اگر بهتر از این ممکن بود و خدا خلق نمی‌کرد ـ معاذالله ـ یا برای اینکه نمی‌دانست یا نمی‌توانست یا آن جود و بخشش را نداشت. اینها جزء صفات سلبیه خداست، پس این نوع ماهی از این بهتر دیگر ممکن نیست

مطلب سوم
بیان نورانی موسای کلیم (سلام‌الله‌علیه) است که وقتی فرعون گفت «ربّ العالمین» ی که تو را فرستاد، کیست؟ فرمود «ربّ العالمین» من کسی است که با سه نظام، جهان را تنظیم کرده است و آفرید:
﴿رَبُّنَا الَّذِی اَعْطَی کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾؛
یعنی هر موجودی که شما می‌بینید، این دارای سه ضلع و سه عنصر محوری است:

یک عنصر مربوط به نظام فاعلی است که فاعل و سازنده دقیقِ حکیم دارد،
یک ضلع مربوط به نظام داخلی است که هر چه در دستگاه او لازم باشد به او داده است.
یک ضلع مربوط به نظام غایی و هدفمندی اوست که او را رها خلق نکرده است، برای چیزی، به سوی چیزی، با راه چیزی خلق کرده است.
هر موجودی هدفی دارد، غرضی دارد، مقصدی دارد، مقصودی دارد:
﴿رَبُّنَا الَّذِی اَعْطَی﴾، یک؛
﴿کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ﴾، نظام داخلی، دو؛ ﴿ثُمَّ هَدَی﴾، به مقصد، سه؛
انسان از بارزترین مصادیق این کریمه است،
پس هر چه در انسانیت انسان لازم بود، خدا به او داد. مگر اینکه او دستکاری بکند کم بکند، زیاد بکند، با میل خود، با اراده خود، وصفی را برای خود تهیه بکند که نباید بکند، کمالی را از دست بدهد که نباید از دست بدهد، این هم اصل سوم.

اصل چهارم درباره خصوص انسان است که فرمود وقتی که این علقه بود، مضغه بود، عظام بود: ﴿فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ اَنشَاْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ اَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾،
پس در خلقت انسان از این زیباتر ممکن نبود!
آن‌گاه خود انسان دستکاری می‌کند، کم می‌کند، زیاد می‌کند، چشم را که زیباست، به او داد؛ منتها بی‌جا مصرف می‌کند. گوش را که زیباست، بی‌جا مصرف می‌کند. دستگاه گوارش را که زیباست، بی‌جا مصرف می‌کند. چون اکثر بیماری‌ها، تقریباً هشتاد درصد بیماری این بیمارستان‌ها مربوط به این دستگاه گوارش است، پُرخوری

بنابراین اینکه شیطان گفت من این کار را می‌کنم ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ﴾؛ یعنی انسانی که ذات اقدس الهی طبق آن اصول چهارگانه ﴿خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ﴾ است، 
﴿اَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ﴾ است،
 ﴿رَبُّنَا الَّذِی اَعْطَی کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ هست،
 ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ اَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾ هست،
این «احسن الموجودات» را من عوض می‌کنم، همین! ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ﴾،
. اگر «خُلِقَ»، باید همه همین‌طور باشند. اگر یک امر طبیعی باشد، باید همه این‌طور باشند. این معلوم می‌شود که همه این‌طور نیستند.
این ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ﴾ است. وگرنه خلقت انسان دو گونه نیست، دو گونه خلقت ما در دستگاه الهی نداریم. انسان همان است که ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ اَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾ است.
این چنین نیست که بعضی‌ها این‌طور خلق بشوند، بعضی‌ها این‌طور خلق نشوند. این همان ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ﴾ است،

سوال:منظور از مشارق و مغارب چیست؟
پاسخ
اینکه در بخش پایانی فرمود: ﴿فَلا اُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ﴾، به شرق و غرب و طلوع و غروب قسم نخورد که کار قمر و شمس یا حرکت زمین دور شمس باشد، به خود مشرق و مغرب که خدا آفریدگار آنهاست، سوگند یاد کرده است.
در قرآن کریم گاهی سخن از مشرق و مغرب است که ﴿رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ﴾،
گاهی «مشرقین و مغربین» است که متساوی است. آن روزها سالی دو روز است، دو تا مشرق داریم، دو تا مغرب داریم.
گاهی به لحاظ کروی بودن زمین که هر لحظه یک گوشه مشرق است، یک گوشه مغرب: ﴿مَشارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغارِبَهَا﴾، داریم. گاهی جمع‌بندی نهایی است، می‌فرماید: ﴿وَ رَبُّ الْمَشارِقِ﴾
ما اصلاً مغرب نداریم، مغرب یک امر نسبی است. چیزی به نام غروب نداریم، چیزی به نام مغرب نداریم. این شمس مرتّب در حرکت است. اینجا که حرکت است، طلوع است. آنجا حرکت است، طلوع است. نبودِ شمس از جایی ما غروب انتزاع می‌کنیم و الا چیزی به نام غروب در عالم نیست. این است که در سوره مبارکه «صافات» وقتی جمع‌بندی نهایی شروع شده، می‌فرماید این ﴿رَبُّ الْمَشارِقِ﴾ است.
بنابراین ما چیزی در عالم به نام مغرب نداریم. وجود خارجی ندارد، این یک امر نسبی است؛
.

ویرایش بوسیله کاربر 1402/04/14 11:30:56 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 1.240 ثانیه ایجاد شد.