logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170727)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133447)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123382)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89863)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: آيا كشف حجاب،مجازات شلاق دارد؟ قواعدفقهی تعیین جرم و مجازات و تعزیزات چيست؟    آيا توصيفاتي كه در آيات مختلف قران براي نعمات بهشت شده است، تمثيل است يا وافعي؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

admin Offline
#1 ارسال شده : 1397/08/23 10:30:16 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 419

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
تدبر و ترجمه و تفسير سوره طور:معناي لغات مهم سوره طور،پرسش و پاسخ هايي از سوره طور

سورة الطور به ترتیب مصحف کنونی سوره ٥٢ وبه ترتیب نزول سوره ۳۰ _ تعداد آیات۴۹ ،با توجه به محتوا جزء سوره های مکی میباشددر مرحله چهارم نزول قرار دارد
، شامل توحیدوعبادت خدا وسرزنش معبودان غیر خدا وعقاید خرافی آنهاست، گسترش دعوت پیامبر ص در این فضا صورت گرفته همچنین در این دوره اتهامات جنون وساحر وشاعر به پیامبر ص داده شده است وآغاز مکر وآزار کافران
لذا بااشاره به برتر بودن کید خداوند به تقویت روحیه پیامبر ص پرداخته شده است وهمچنین سفارش تسبیح وذکر خدا به پیامبر ص وبه تبع به امت ایشان فضای نزول این سوره را به تصویر کشیده است

فراز اول ایات۱_۸
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
وَالطُّورِ ﴿١﴾
قسم به کوه طور
وَکِتَابٍ مَسْطُورٍ ﴿٢﴾
و به کتاب نگاشته شده
فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ ﴿٣﴾
در صفحه ای گشوده شده
وَالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ﴿٤﴾
وآن خانه ی اباد شده
وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ﴿٥﴾
وآن سقف برافراشته شده
وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ﴿٦﴾
ودریای آکنده وبرافروخته شده
إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ ﴿٧﴾
همانا عذاب پروردگارت هر آینه واقع شدنیست
مَا لَهُ مِنْ دَافِعٍ ﴿٨﴾
نیست برایش هیچ بازدارنده ای

درب فراز اول
(هشداری سازنده) عذاب قیامت بنابه وحی الهی واقع شدنیست


فراز دوم ایات ۹_۱۶
یَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا﴿٩﴾
در روزیکه بلرزد آسمان یک نوع لرزیدنی
وَتَسِیرُ الْجِبَالُ سَیْرًا ﴿١٠﴾
وبه حرکت دراید کوهها یک نوع حرکت کردنی
فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ﴿١١﴾
پس وای در چنین روزی برای تکذیب کنندگان

الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ﴿١٢﴾
که ایشان در یاوه گویی سرگرمند
یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا ﴿١٣﴾
در روزیکه فراخوانده می شوند به سوی آتش جهنم یک نوع فراخواندنی
هَذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنْتُمْ بِهَا تُکَذِّبُونَ ﴿١٤﴾
این اتشی که تکذیب می کردید انرا
أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ ﴿١٥﴾
آیا پس این جادویست یا شما نمی بینید
اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٦﴾
داخل شوید آنرا ، پس صبر کنید یا نکنید یکسان است بر شما همانافقط کیفر می شوید آنچه را که انجام می دادید

درب فراز دوم
ویژگیهای وقایع همزمان قیامت با تاکید عذاب فراز اول با بیان مجازات حاصل اعمال بدشان


فراز سوم ایات ۱۷_۲۸

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَعِیمٍ ﴿١٧﴾
همانا پرهیزکاران در بهشتهایی ونعمتهایی هستند

فَاکِهِینَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ﴿١٨﴾
شادمانند به انچه داده ایشان را پروردگارشان ونگه داشته ایشان را پروردگارشان از عذاب دوزخ

کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٩﴾
(گفته شود) بخورید وبیاشامید گوارایتان به سبب آنچه انجام می دادید

مُتَّکِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عِینٍ ﴿٢٠﴾
به حالت تکیه زنندگانند بر تختهایی کنارهم چیده شده و جفت گردانیم ایشان را با حوری چشمان

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ ﴿٢١﴾
وکسانیکه ایمان آوردند و پیروی کردند ایشان را نسلهایشان با ایمان اوردن ، پیوند دهیم به ایشان نسلهایشان را و فرونگذاریم از عمل ایشان هیچ چیزی از هیچ شخصی را (زیرا) باآنچه بدست اورد ملارم است

وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاکِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ﴿٢٢﴾
ویاری رسانیم(تقویت ونیرو دهیم) ایشان را با میوه ها وگوشت از هرآنچه میل می کنند

یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْسًا لا لَغْوٌ فِیهَا وَلا تَأْثِیمٌ ﴿٢٣﴾
از دست همدیگر بربایند در آن (بهشت) جامهایی راکه نیست در ان بیهودگی ونه گناهی
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ ﴿٢٤﴾
و می گردند دور ایشان نوجوانانی بر ایشان گویی ایشان لو لوهایی در صدفند
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾
وپیش آیند بعض ایشان بر بعضی درحالیکه از یکدیگر می پرسند(از دلایل عاقبت بخیری)

قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ ﴿٢٦﴾
گویند همانا ما قبل از این در بین خانواده مان بیمناکان بودیم

فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ ﴿٢٧﴾
پس منت نهاد خدا برما ونگهداشت ما را از عذاب آتش زبانه کش

إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ﴿٢٨﴾
همانا ما بودیم از قبل (این) که می خواندیمش (خدارا) همانا او ،او احسان کننده ی مهربان است

درب فراز سوم
قیامت تجلی صفات واسماء الهی (اعم از رحمانیت وعفو عطایی مضاعف ،وعقوبت همراه عدالت ) که آن با بهشت ونعمتها برای مومنان که مراقبان اعمال خود واطرافیانشان هستند یا معاندان که به صورت جهنم و سختیهایش قابل مشاهده ودرک است

فراز چهارم ایات ۲۹_۴۳

فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ ﴿٢٩﴾
پس یاداوری کن پس نیستی تو به نعمت پروردگارت کاهن ونه دیوانه
أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ﴿٣٠﴾
آیا می گویند شاعری هست که انتظار می کشیم مرگ ناگهانیش را
قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ ﴿٣١﴾
بگو منتظر بمانید پس همانا من هستم با شما از انتظار کشتدگان

أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٣٢﴾
آیاوامیدارد ایشان را عقلهایشان به این(موضعگیریها) یا ایشان گروه طغیان کنندگانند؟
أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ﴿٣٣﴾
یا می گویند (پیامبر ) فرابافته بلکه ایمان نمی اورند
فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ ﴿٣٤﴾
پس باید بیاورند سخنی مانند آن اگر راستگویانند
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ﴿٣٥﴾
یا آفریده شدند از هیچ چیزی یا ایشان افرینده گانند

أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بَل لا یُوقِنُونَ ﴿٣٦﴾
یا افریدند آسمانها وزمین را بلکه یقین نمی کنند
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُسَیْطِرُونَ ﴿٣٧﴾
یا نزد ایشان گنجینه های پروردگارت است یا ایشان چیره شوندگانند
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ ﴿٣٨﴾
یا برای ایشان نردبانیست(تا بالا بیایند) وه گوش فرادهند در آن (اسمان) پس تا بیاورند شنیدهایشان را با دلایلی آشکار
أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَکُمُ الْبَنُونَ ﴿٣٩﴾
یا برای اوست دختران وبرای شماست پسران

أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ﴿٤٠﴾
یا درخواست می کنی ایشان را اجری پس ایشان از خسارت (آن)گرانبارند
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ﴿٤١﴾
یا نزد ایشان اسرار است پس ایشان (از روی آن) می نویسند
أَمْ یُرِیدُونَ کَیْدًا فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکِیدُونَ ﴿٤٢﴾
یا می خواهند مکری را پس کسانیکه کافر شدند ایشان مکر کنندگانند
أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٤٣﴾
یا برای ایشان معبودی جز خداوند است پاک ومنزه است خدا از انچه شریک قرار می دهند

درب فراز چهارم
راهنمایی مشفقانه خدا به پیامبر ص، اعلام تحدی به منکران نبوت وقران با طرح سوال وپاسخ منطقی وآکاهی بخش که به نفی هر گونه شرک از خدا وربوبیت از غیر خدا می انجامد


فراز پنجم ایات ۴۴_۴۷
وَإِنْ یَرَوْا کِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَرْکُومٌ ﴿٤٤﴾
اگر ببینند قطعه ای از آسمان را که در حال سقوط است می گویند ابریست متراکم
فَذَرْهُمْ حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾
پس رها کن ایشان را تا ملاقات کنند روزشان را که در آن بی هوش می افتند
یَوْمَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ ﴿٤٦﴾
روزیکه بی نیاز نمی کند از ایشان مکرشان چیزی را در حالیکه ایشان یاری نمی شوند

وَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِکَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾
وهمانا برای کسانیکه ستم کردند عذابی است غیر آن ولیکن بیشتر ایشان نمی دانند

درب فراز پنجم
اوج عناد ولجاجت منکران خدا ونبوت وقران که زمینه ساز قطع هدایتشان هست ونتیجه ای جز عذاب در دنیا واخرت حاصلش نیست


فراز ششم ایات ۴۸_۴۹

وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾
وصبر کن برای حکم پروردگارت پس همانا تو مقابل چشمان مایی وتسبیح گوی به ستایش پروردگارت هنگام برخاستن
وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩﴾
وبخشی از شب را پس تسبیح گوی و (زمان)ناپدید شدن ستارگان

درب فراز ششم
سفارش پیامبر ص به صبر در رسالتش وآزار همه جانبه معاندان ومنکران با ارائه راهکاری بر این صبر ؛۱_مراقبت مراقبی آگاه وتوانا چون خدا (فانک باعیننا) ،۲_ باحمد وستایش چنین خدایی ، ۳با نماز که یاداور ایه۴۵ بقره (واستعینوا باصبر والصلاه) می باشد


درس سوره:
هشدار برای بیداری؛قیامت حتمی وبا وقایعی هولناک همراه است، معاندان ومنکران حق (خدا قران نبوت) در عذابی سخت ومومنان ومراقبان اعمال در دنیا در نعمتهایی وصف ناپذیرند ، توصیه به پیامبرص وبه تبع به امتشان)به نماز وحمد وتسبیح خدا

تدبر و ترجمه : لیلا انصاری

كلمات كليدي:تدبر سوره طور
به ناز Offline
#2 ارسال شده : 1397/08/29 03:00:57 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

وَالطُّورِ ﴿١﴾وَکِتَابٍ مَسْطُورٍ ﴿٢﴾ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ ﴿٣﴾ وَالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ﴿٤﴾وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ﴿٥﴾ وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ﴿٦﴾إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ ﴿٧﴾مَا لَهُ مِنْ دَافِعٍ ﴿٨﴾

🌺درب پاراگراف ۱ :
قسم به محل نزول وحی ، کتاب وحی ، تک تک صفحات وحی ، مکان وحی و نشانه های وحی که عذاب و عقاب خداوند قطعی است و دور کننده ای برایش متصور نیست !

یَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا ﴿٩﴾ وَتَسِیرُ الْجِبَالُ سَیْرًا ﴿١٠﴾ فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ﴿١١﴾الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ﴿١٢﴾

🌺درب پاراگراف ۲ :
آغاز نشانه های قیامت شروع عذاب و بدبختی تکذیبگران قیامت است که همواره غافل از روز قیامت و سرگرم دنیا بودند .

یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا ﴿١٣﴾هَذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنْتُمْ بِهَا تُکَذِّبُونَ ﴿١٤﴾ أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ ﴿١٥﴾ اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٦﴾

🌺درب پاراگراف ۳ :
عذاب روز جزا حتما نصیب کسانی است که روز آخرت و جهنم را تکذیب می کردند و آیات خداوند را سحر می خواندند .

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَعِیمٍ ﴿١٧﴾
فَاکِهِینَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ ﴿١٨﴾ کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٩﴾مُتَّکِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عِینٍ ﴿٢٠﴾ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ ﴿٢١﴾ وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاکِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢٢﴾ یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْسًا لا لَغْوٌ فِیهَا وَلا تَأْثِیمٌ ﴿٢٣﴾وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ ﴿٢٤﴾وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥﴾ قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ ﴿٢٦﴾فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ ﴿٢٧﴾ إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ﴿٢٨﴾

🌺درب پاراگراف ۴ :
بهشت و تمام نعمات بهشتی نصیب پرهیزگاران و نسل پرهیزگارشان است که در دنیا از عذاب روز جزا بیمناک بودند و به رحمت پروردگارشان امید داشتند .

فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ ﴿٢٩﴾ أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ﴿٣٠﴾ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ ﴿٣١﴾ أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌj طَاغُونَ ﴿٣٢﴾ أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ ﴿٣٣﴾فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ ﴿٣٤﴾ أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ﴿٣٥﴾ أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بَل لا یُوقِنُونَ ﴿٣٦﴾ أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُسَیْطِرُونَ﴿٣٧﴾ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ ﴿٣٨﴾ أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَکُمُ الْبَنُونَ ﴿٣٩﴾ أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ﴿٤٠﴾ أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ﴿٤١﴾أَمْ یُرِیدُونَ کَیْدًا فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکِیدُونَ﴿٤٢﴾ أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٤٣﴾ وَإِنْ یَرَوْا کِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَرْکُومٌ﴿٤٤﴾

🌺درب پاراگراف ۵ :
ای پیامبر ! رسالت تو تذکر و یادآوری قیامت است پس به تهمت های کافران اهمیت نده چون در برابر قدرت خداوند سبحان هیچ قدرتی وجود ندارد .

فَذَرْهُمْ حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾ یَوْمَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ ‌﴿٤٦﴾ وَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِکَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ﴿٤٨﴾ وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩﴾

🌺درب پاراگراف ۶ :
ای پیامبر مکذبین و ظالمین را به خودشان واگذار تا عذاب آخرت را بچشند . صبور باش که ما مراقب تو هستیم و از تسبیح خداوند غافل مشو .

📚درس سوره :
قیامت و روز جزا قطعا و یقینا آمدنی است . پرهیزگاران در آرامش و بهشتند و مکذبان در عذاب و جهنم . و حالا انتخاب با ماست که کدام مسیر را برای زندگی برگزینیم .


خانم فاطمه شجاعت
به ناز Offline
#3 ارسال شده : 1397/08/29 03:30:41 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
فهم و تدبر سوره طور: منظور از قسم هاي ابتداي سوره طور چيست؟

⚜وَ كِتَبٍ مَّسطورٍ فى رَقٍّ مَّنشورٍ

بعضى گفته اند: كلمه(رقّ) به معناى مطلق چيزهايى است كه در آن چيزى نوشته شود، مانند كاغذ.
بعضى ديگر گفته اند: به معناى ورق است .
و بعضى گفته اند: به معناى خصوص ورقهايى است كه از پوست حيوانات درست مى كردند.
و كلمه نشر كه مصدر كلمه (منشور) است به معناى گستردن و متفرق كردن است .
و مراد از (كتابى كه مسطور و در رقى منشور است ) به گفته بعضى لوح محفوظ است كه خدا تمامى حوادث عالم را آنچه بوده و هست و خواهد بود در آن نوشته ، و ملائكه آسمان ، آن را مى خوانند (و اجراء مى كنند).
بعضى هم گفته اند: مراد از آن قرآن كريم است كه خدا آن را در لوح محفوظ نوشته .

⚜وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ
بعضى گفته اند:مراد از(بيت معمور) كعبه مشرفه است ، چون كعبه اولين خانه اى بود كه براى عبادت مردم بنا شد، و همواره از اولين روز بنايش تا كنون آباد و معمور بوده است ، همچنان كه قرآن كريم درباره اش مى فرمايد: (انّ اوّل بيت وضع للنّاس للّذى ببكة مباركا و هدى للعالمين).

ولى، در روايات وارده،آمده كه (بيت معمور) خانه اى است در آسمان، برابر كعبه كه محل زيارت ملائكه است .
و اگر كلمه (كتاب) در اين آيه نكره و بدون الف و لام آمده براى اين است كه اشاره كند به اين كه چنين كتابى بى نياز از تعريف است،و اين قسم نكره آوردن،خودنوعى تعريف و مستلزم آن است .

⚜وَ السقْفِ الْمَرْفُوع
منظور از (سقف بر افراشته ) آسمان است .
⚜وَ الْبَحْرِ المَْسجُورِ
راغب در مفردات مى گويد: كلمه (سجر)كه مسجور از آن گرفته شده معناى شعله ور كردن و تيز كردن آتش است .

ولى صاحب مجمع البيان گفته :(مسجور به معناى مملو است ، مثلا وقتى گفته مى شود: (سجرت التنور)معنايش اين است كه من تنور را پر از آتش كردم )
و آيه شريفه به هر دو معنا تفسير شده ، مؤيد معناى اول آيه (و اذا البحار سجرت) است ، و در حديث آمده كه در روز قيامت درياها آتشى افروخته مى شوند.
بعضى هم گفته اند:مراد از (بحر مسجور) دريايى است كه آبش خشك شده و در بسترش آتش افروخته مى شود.

📚تفسیر المیزان


🎯نمادهای وحی
به دو علت، قسم ها مربوط به عناصر وحی می باشد:
1) مانند سوره های تکویر و حاقه که مطالبی درباره قیامت و آخرت داشتند، و برای رفع تعجب احتمالی مخاطب، با تأکید و تشریح مفصل مطرح می نمودند که این مطالب از وحی، و لذا از جانب خداوند متعال است، در اینجا نیز چون جواب قسم مربوط به آخرت است، بنا به قرینه، خود عناصر قسم ها می توانند به وحی مربوط باشند.
2) اولین قسم خودش یک نماد مشخص وحی است،

کوه طور، که مهبط وحی بر حضرت موسی(ع) بوده، نزد اعرابِ مخاطب این آیات به همین معنی شناخته می شده، زیرا یهودیان در قسمتی از محدوده ای که امروز به آن عربستان می گوئیم ساکن و ذی نفوذ و محترم بودند و عقایدشان را نیز تبلیغ می کردند و با ساکنان مکه نیز ارتباط و حشر و نشر داشتند.
بنابراین، قسم ها به این صورت در می آید:
قسم به کوه طور (1) و قسم به یک نماد وحی(2 _3) و قسم به یک نماد وحی(4) و قسم به یک نماد وحی(5) و قسم به یک نمادوحی(6)
ملازمت«کتاب» (موضوع آیه های2_3) نیز با «وحی» روشن است و به این ترتیب رابطه دو قسم با وحی روشن شد.
آن روزها «کتاب» مانند امروز نبود که تعدادیخ صفحه کاغذی باشد که تهِ آنها شیرازه بندی شده و به یکدیگر مرتبط و صحافی شده باشد.
در آن روزها کاغذ بمعنی امروزی اصلاً وجود نداشت و اسناد و نامه ها را روی برگ ها وچرمها وسنگ ها و لوحه ها و امثال آن، و متون بلند و مهم را روی پوست می نوشتند و لوله می کردند و به هم می پیچیدند و داخل محفظه ای قرار می دادند و هنگام مراجعه و مطالعه، آنرا از محفظه خارج و لوله اش را باز می-کردند.
بنابراین باز هم میتوان قسم ها را به این صورت مطرح نمود :
قسم به کوه طور (1) و قسم به کتاب آسمانی (2 و 3) و قسم به یک نماد وحی(4) و قسم به یک نماد وحی(5) و قسم به یک نماد وحی(6)
موضوع قسم آیه 5 را هم می توان به آسمان مربوط کرد زیرا در قرآن، سقف دانستن آسمان چند بار مکرر شده، و چون محل صدور وحی در آسمان است، (جبرئیل و ملائکه و همگی در آن هستند) لذا، تا اینجا داریم :
قسم به کوه طور (1) و قسم به کتاب آسمانی (2 و 3) و قسم به یک نماد وحی(4) و قسم به مصدر وحی(5) و قسم به یک نماد وحی(6)
به این ترتیب با چند بار تأکید روی وحی، دریاهای مالامال نیز بعنوان یک نماد وحی در ذهن وارد می شود، و ناگهان ذهن در می یابد که از چه لحاظ نماد وحی است.
از این لحاظ که مفهوم «بی نهایت» را تداعی می کند.ت
لذا باز هم میتوان قسم ها را به این صورت مطرح نمود:
قسم به کوه طور (1) و قسم به کتاب آسمانی (2 و 3) و قسم به یک نماد وحی(4) و قسم به مصدر وحی(5) و قسم به بینهایت (6)
چنانکه معلوم شد، 4 تا از 6 عنصر، نماد وحی است، پس میتوان نتیجه گرفت که آن دو مورد هم میتواند نماد وحی باشد یعنی خانه آباد وسقف بلند.
یعنی می توانیم اینطور بگوئیم که وحی با مفاهیمی مانند:
1) بلندی (طور-کوه طور)
2 ) زندگی و آبادانی (بیت معمور- خانه آباد)
3 ) عظمت (سقف مرفوع – سقف بلند)
4)بی نهایت (بحر مسجور - دریای مالامال)
5 )تفسیر شدن تدریجی حقایق (رق منشور- نامه نوشته شده ی قابل باز شدن)، نسبت دارد.
راجع به بیت المعمور
مفسران معمولاً «بیت المعمور» را با استناد به برخی از روایات، محلی در « آسمان چهارم» عنوان می کنند، اما بعضی علماء معاصر، آنها هم با استناد به برخی روایات دیگر، آن را رد می کنند.
اما آن بحث، صرفنظر از نتیجه اش، ربطی به این تفسیر ندارد و چنانکه ملاحظه فرمودید، ما به روشی که دیدید، بیت المعمور را یکی از نمادهای وحی یافتیم که با سایر عناصری که آنها هم نماد وحی است، همعرض است.


از تفسير اقاي گنجه اي


آيه 1 ـ قسمى به طور است كه فرودگاه دومين وحى از نظر منزلت وحيانى پس از قرآن است، كه به طور مطلق يا طور ايمن و طور سينا، در دوازده جاى قرآن تكرار شده، چنانكه خود اين وحى در آيه دوم و سوم به نام كتاب مسطور در رقى منشور آمده، كه كلا از نظر زمانى بر قرآن مقدم است.

وَ كِتَـب مَّسْطُور _…_2_ فِى رَِّ مَّنشُور _…_3_ وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ _…_4_
و به كتابى نگاشته شده; _…_2_ در طومارى گسترده; _…_3_ سوگند به آن خانه ى آباد. ]: كعبه و قلب حضرت محمد[ _…_4_

آيه 4 ـ سپس در آيه (4) به بيت معمور سوگند ياد شده كه مقصود آبادترين فرودگاه و منزلگاه قرآنى است كه از نظر مكانيش كعبه مكرمه، و از نظر مكانت و منزلتيش قلب حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) است.
و مگر طور و قلب موسى(عليه السلام) بيت وحيانى آبادى نيست كه اينجا آبادانى گوئى ويژه قرآن آمده؟ پاسخ اين است كه چنان كه تمامى وحى ها و دانسته هاى غير وحيانى در برابر وحى ربانى دانسته هايى مطلق نيست، وحى هاى ربانى نيز كلا در برابر قرآن گوئى وحى نيست كه آبادانى به معنى ابديت وحى در انحصار آن قرار گرفته است.


سقف مرفوع هم نمونه بارزش همين قرآن است كه كل مكلفان را در زير سقف بلندش همچنان از گزند حوادث نگهبان است، كه گوئى سقفهاى ساير وحى هاى ربانى نگهبان نيست، و در حقيقت آبادانى و سقف بلند قرآن از تمامى آبادانيها و سقفهاى وحيانى برتر است.

نمونه اى بس فروتر از سقف مرفوع قرآن سقف بلند كل آسمانهاست كه جسم و جانش بسى كمتر از جسم و جان محمدى است، اين جسم كوچك كه در شب معراج بر تمامى آسمانها عروج كرد و پاى بر فرِ عالم تكليف نهاده، از جنة المأوى هم فراتر رفت، و روحش فرودگاه وحى قرآنى است كه از كل وحى هاى آسمانى بر ملاء اعلى، و نيز از تمامى وحى هاى پيامبران فراتر است.

اينجا آخرين مورد قسم به بحر مسجور است كه وحدتش و شعله جوشانش نمايانگر قدرت قيامت مرگ است، كه در آن هنگامه كل درياها به جوش مى آيند.
در نتيجه اين قسمهائى كه خود سوگندهايى به نمودها و نمودارهاى عذاب اخروى است، كه از نظر براهين وحيانى توارت و قرآن و از نظر كونى آتش افروزى قيامت مرگبار مى باشد، خود گواهى بر واقعيت عذاب به روز رستاخيز است

از تفسير فرقان

ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/03 02:37:45 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#4 ارسال شده : 1397/09/07 07:51:28 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر و فهم ايات سوره طور: ارتباط قسم هاي اول سوره طور با جواب قسم، چه ميتواند باشد؟

💢پاسخ 1:
شاید به این دلیل که بخش بزرگی از آیات وحی و همینطور هدف وحی انذار و تبشیر نوع بشر است . نتیجه قسم پایان سوره هم در واقع انذار و هشدار بابت عذاب اخروی است و چون هشدار بازدارندگی بیشتری دارد و بیشتر انسان را متوجه اهمیت موضوع می کند و به انسان کمک می کند راحت تر راه درست را انتخاب کند .
خانم شجاعت حسيني

♻️منظور سئوال،ارتباط بين كتاب مسطور،بيت معمور،سقف مرفوع،بحر مسجور با وقوع عذاب بود.

اقاي فرهنگ

پاسخ 2:

💢 بخش جواب قسم در مورد اتفاق قیامت ومعاد است که توسط بخش اول که در مورد نبوت است به اطلاع امتها می رسد حال اگر نبوت انکار یا تکذیب شود انکار معاد به دنبال ان راحتر صورت می گیرد لذا خدا با سوگند به مسئله نبوت اهمیت ان را مطرح نموده واینکه همه موارد تکوینی مثل معاد از طریق تشریع که نبوت است به دست ما می رسد

خانم انصاري

ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/07 09:57:51 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#5 ارسال شده : 1397/09/07 07:52:09 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر در سوره طور: اشفاق به اهل يعني چه؟منظور از في اهلنا مشفقين چيست؟


💫⚜قَالُوا إِنَّا كنَّا قَبْلُ فى أَهْلِنَا مُشفِقِينَ

پاسخ 1:
"راغب مى گويد: ((اشفاق )) به معناى عنايتى آميخته با ترس است ، چون مشفق نسبت به كسى كه به او اشفاق دارد هم محبت دارد و هم مى ترسد مبادا بلايى متوجه او گردد، و اين كلمه در قرآن آمده ، مى فرمايد: ((و هم من الساعه مشفقون - ايشان از قيامت بيمناكند)) پس اين كلمه هر وقت با حرف ((من )) متعدى شود معناى ترس در آن روشنتر از محبت است ، و اگر با حرف ((فى )) متعدى گردد معناى عنايت و محبت در آن روشنتر از ترس به ذهن مى رسد، همچنان كه در قرآن فرموده : ((انا كنا قبل فى اهلنا مشفقين )).
پس معناى آيه چنين مى شود كه : ما در دنيا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتيم ، هم آنان را دوست مى داشتيم و به سعادت و نجاتشان از مهالك و ضلالت ها عنايت داشتيم ، و هم از اين كه مبادا گرفتار مهالك شوند مى ترسيديم ، و به همين منظور به بهترين وجهى با آنان معاشرت مى كرديم ، و نصيحت و دعوت به سوى حق را از ايشان دريغ نمى داشتيم ."
تفسير الميزان

پاسخ 2:
اگر اینطور معنی کنیم : گفتند همانا ما درباره خانوادیمان از قبل بیمناک بودیم .
(یعنی نگران عاقبت و آخرت خانوادیمان بودیم ) در این صورت با توجه به آیه ۲۱ ( اَلحَقنا بِهِم ذُریَّتَهُم )می توان گفت در واقع این هم نعمتی بهشتی است که شامل حال این گروه می شود که دیگر دل نگرانی بابت اهلشان ندارند .

و یا اینکه بگوییم : گفتند همانا ما در میان اهل مان (هم کیشانمان) از قبل بیمناک روز جزا و عاقبت اعمالمان بودیم .
در این صورت بحث همان خوف و رجاء را داریم که یکی از نشانه های ایمان آورندگان است .

خانم شجاعت حسيني

پاسخ 3:
به نظر میرسد متقین این بیان دارند که ما در دنیا ترسان بودیم لذا از روی شفقت مراقب اعمال خود وخانواده مان بودیم و... واین می تواند اشاره به این موضوع باشه که ما در قبال خانواده وهر کسی که به نوعی از ما تبعیت دارند مسئولیم وترویج یا زمینه ساز طرح امربه معروف ونهی از منکر از سوی خدا باشه

خانم انصاري

ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/07 10:00:47 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#6 ارسال شده : 1397/09/07 10:30:47 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,740

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر در آيات انتهاي سوره طور:در ایه فذرهم حتی یلاقو یومهم الذی فیه یصعقون، منظور از این روز،کدام روز است؟منظور از عذاب ديگر در آيه چيست؟

پاسخ 1:

مراد از يومى كه در آن يوم هلاك مى شوند، روز نفخه صور است كه تمامى موجودات زنده در آسمانها و زمين مى ميرند، و خود يكى از علامتهاى قيامت است ، همچنان كه در جايى ديگر فرموده : ((و نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الارض )).


بعضى از مفسرين به اين آيه اشكال كرده اند كه در روز نفخه صور كسانى مى ميرند كه زنده باشند، و مكذبين معاصر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آن روز زنده نيستند تا بميرند.
جواب اين اشكال اين است كه در آن روز همه زندگان در زمين و در عالم برزخ مى ميرند، و اين مكذبين در آن روز اگر روى زمين زنده نيستند در عالم برزخ زنده هستند."

إِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا عَذَاباً دُونَ ذَلِك وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ

"بعيد نيست كه مراد از ((عذاب غير از آن عذاب ))، عذاب قبر باشد و جمله ((و لكن اكثرهم لا يعلمون )) اشعارى دارد به اين كه در بين كفار و مكذبين كسانى بوده اند كه به حقانيت دعوت اسلام و به اين كه ستمكاران عذاب دارند، آگاه بودند، و ليكن در عين آگاهى ، بر كفر و تكذيب خود اصرار مى ورزيدند، اين بود نظر ما درباره عذاب ديگر.

بعضى هم گفته اند: مراد از آن عذاب روز بدر است ؛ و ليكن ذيل آيه كه مى فرمايد: بيشترشان نمى دانند آنطور كه بايد با اين تفسير سازگار نيست ؛ (براى اين كه از كفار هيچ كس نمى دانست جنگ بدرى پيش مى آيد و فلانى و فلانى كشته مى شوند)."

الميزان

پاسخ 2:

"در برزخ،حیات نیست.فقط موت است.حی،کسی است که میتواند اعمال قدرت کند .در برزخ،ادراک هست اما قدرت رفتار نیست.لذااز بعد از مرگ دنیا تا حشر،فقط موت است

درایه سوره طور،یومهم الذی یصعقون،احتمال اینکه منظور،لحظه مرگ هرکس باشد،بیشتر است.و باتوجه به بند ۲نمیتوان ،از مرگ افراد در برزخ در لحظه نفخ صور،سخن گفت."

دكتر سيد محسن ميرباقري

پاسخ 3:
مراد از دو عذاب آیات 45و 47 چیست؟

آیات قبل به غیرموجه و بی مبنا بودن اتهامات و ادعاهای مشرکین و نیز کید انها در برابر پیامبر و قران اشاره کرد. در آیه 45 به پیامبر میفرماید انها را رها کن و به حال خود واگذار تا روزیکه بیهوش شوند. روزیکه هیچ کیدی و هیچ یار و یاوری نمی تواند انها را از ان نجات دهد.اینها غیر از این هم عذاب دیگری دارند.عذاب اول را برخی مفسران به زمان نفخه صور نخست که همه زندگان ان زمان در اثر حوادث عظیم ان،می میرند منطبق کرده اند.اما اولا با توجه به اینکه مصداق آیات ،کافرین زمان پیامبر بوده اند و تا زمان برپایی قیامت زنده نیستند و ثانیا حوادث زمان برپایی قیامت و نفخه اماته،عمومی است و شامل خوبان ان دوران هم میشود نمیتوان نفخه اول صور را به عنوان عذاب در نظر گرفت.اشاره آیه به زمان مرگ همین مکذبان است.اینها در دنیا یاران و مدددهندگانی داشتند و در مخالفت با پیامبر مکرو حیله میکردند. اما زمان مرگ هیچ کدام از این ابزارها و اختیارات را ندارند و محکوم به مرگ هستند. لذا همین عدم اختیار و قدرت انها یک نوع عذاب روحی است . البته این عذاب میتواند سکرات موت هم باشد.همانگونه که در سوره قیامت به سختی موت این افراد اشاره شده بود. والتفت الساق بالساق
عذاب دوم هم همان عذاب قیامت بعد از حشر و حساب وکتاب است.که در ایات فراز اول و دوم سوره هم به ان اشاره شد.


اقاي سيدكاظم فرهنگ


در سوره قاف نیز ایات و مفهوم مشابهی وجود دارد. جهت مطالعه ان به لینک زیر مراجعه نمایید

ایا مردگان صیحه نفخ صور را درک میکنند؟ سوره قاف

ویرایش بوسیله کاربر 1398/11/25 10:12:21 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#7 ارسال شده : 1397/09/18 08:31:56 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
ترجمه و تفسير سوره طور:7 نظر در مفهوم آيه وسبح بحمد ربك حين تقوم

وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك حِينَ تَقُومُ وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ إِدْبَرَ النُّجُومِ

حرف(باء)در جمله(بحمد ربّك)باء مصاحبت است ، و آيه را چنین معنا مى دهد: و پروردگارت را تسبيح گوى ، و او را منزه بدار، اما در حالى تسبيحت مقارن با حمد خدا باشد.

و مراد از جمله(حين تقوم ) به قول بعضى هنگام برخاستن از خوابست .
و بعضى ديگر گفته اند: منظور برخاستن از خواب قيلوله ، يعنى خواب قبل از ظهر است ، و در نتيجه منظور از تسبيح در هنگامى كه از خواب برمى خيزى ، نماز ظهر خواهد بود.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از قيام در آيه ، برخاستن از مجلس است ،
بعضى گفته اند: مراد مطلق برخاستن است .
و بعضى ديگر گفته اند: مراد برخاستن براى نماز واجب است .
بعضى هم گفته اند: مراد از آن برخاستن براى هر نماز است .
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، دو ركعت نافله نماز صبح است كه قبل از نماز آن را مى خوانند. و اين هفت قول است كه مرحوم طبرسى آن را نقل كرده .

(ومن اللّيل فسبّحه ) يعنى در پاره اى از شب ، پروردگار خود را تسبيح گوى . و مراد از اين تسبيح نماز شب است . و بعضى هم گفته اند: مراد از آن نماز مغرب و عشاء است .

(و ادبار النّجوم )بعضى گفته اند: مراد از اين جمله ، وقت ادبار نجوم است ، و آن هنگامى است كه ستارگان در اثر روشنى صبح از نظر ناپديد مى شوند، و مراد از تسبيح در اين هنگام دو ركعت نماز مستحبى است كه قبل از نماز صبح خوانده مى شود. بعضى گفته اند: مراد از آن ، خود نماز صبح است . بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه صبح و شام و بدون غفلت خداى تعالى را تسبيح گويد.

📚تفسیر المیزان


وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ …_48_

و آخرين آيه نمودارى اجمالى است براى پنج وقت نماز همگانى و نماز شب كه حين تقوم زمان برخاستن از خواب است تا شب كه مشتمل بر نمازهاى صبح و ظهر و عصر است، و برخى از شب را و هنگام برگشتن ستارگان را تسبيح گوى به حمد پرودگار باش، كه تا ستارگان آغاز برگشتن نكرده اند و هنوز غسق ليل و پايان اوج گيرى شب نشده، نمازهاى پيش از نيمه شب است كه مغرب و عشاء مى باشد، و پس از نيمه شب كه نماز و عبادات شب است انجام ده.
وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَـرَ النُّجُومِ…_49_
و (پس از آن) پاره اى از شب، و در فروشدن ستارگان، تسبيح گوى او باش…_49_

📚تفسیر فرقان

ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/20 09:23:08 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#8 ارسال شده : 1397/09/18 08:21:22 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
ترجمه و تفسير سوره طور:منظور از غلامان زيبا چيست؟

غلامان زیبا
مطلبی که به عنوان «غلمان» (= پسران) در آیه 24 آمـــــده ، شبیه «کواعــب اترابا» (= دختر بچه های تازه پستان درآورده همسال) است که در پاراگراف 5 سوره نباء آمده و در حد خدمتکار و موجودات دلپسندی که در اینجا و آنجای ویلاهای بهشتی «می پلکند» می باشد، و همانطور که «کواعب اترابا» به مفهوم همسران نیست، این «غلمان» هم در حد همسران نیستند و اگر بخواهیم به زبان امروز صحبت کنیم، مجموعه آنها چیزی در حد pet هستند با چهره ای انسانی اعم از نر یا ماده.

اما این موضوع در طول این هزار و چند صد سال دچار بدفهمی غلیظی شده و راجع به آن روایاتی جعل شده که مثلاً بعضی زنان به پیامبر(ص) مراجعه و شکایت کرده اند که خدا در قرآن به مردان مؤمن وعده حوری داده پس ما چی؟ و پیامبر فرموده شما هم «غلمان»ها را دارید و آنها خوش و خندان برگشته اند.
اینها همه اش بدفهمی است، و در نظر نگرفتنِ «به زبان مخاطب» بودنِ این قسمت های قرآن، به خصوص در مواردی مانند قیامت و بهشت و جهنم و ملائکه و جن و عرش و کرسی و اسماء و صفات الهی و خلاصه تمام چیز هایی که ذهن ما هیچ راهی برای درک آنها ندارد.

اساساً شهوت جنسی برای بقاء نسل است و در آخرت، اینکه چنین چیزی وجود خواهد داشت یا نه به شدت محل تامل است، اما عده¬ای که فهمشان محدود به همین مسائل است، در این قسمت.ها خیالات کرده اند و دروغ هایی گفته اند که بسیار شرم آور است و این نگارنده اخیراً (حالا اواخر سال 1388 شمسی است) شنیده ام کتابی درآمده و در آن شرح «آمیزش جنسی در بهشت» را داده،که مثلاً هر بار همخوابگی آنها ده هزار سال طول می کشد، و زنان بهشتی هزار زراع قدشان است و از این جور حرفهاکه نشان دهنده مقدار فهم و حدّ بالای آمال آنها و امثالشان است.



ایرادهائی که سران کفر به پیغمبر می گرفتند تا به زعم خویش از طریق مبارزه فکری او را از میدان بدر کرده و زندگی عادی قبلی خود را باز یابند بترتیب از ضعیف به قوی در چهار محور بود:
1)حقایقی در میان گفته های او هست اما منشأ آن خدایی نیست بلکه شیاطین، اجنه، و ارواح خبیثه، منشأ آن هستند زیرا او کاهن است (آیه 29)
2) گرچه سخنان او جذاب و دلکش است اما منشأ آنها خدایی نیست بلکه منشأ شخصی دارد زیرا او شاعر است (آیه 30)
3)اساساً سخنان او بی ارزش است زیرا او دیوانه است (آیه 29)
4) اساساً او شخص بی شخصیت و بی ارزشی است زیرا نه قدرت ارتباط گیری کاهنان را دارد و نه قریحه شعری شاعران، و نه بیگناهیِ دیوانگان را بلکه اساساً حرفهایش دروغ است (آیه 33)
اینک که پس از هزار و چند صد سال معلوم شده که پیغمبر ذره ای عیب شخصیتی نداشته، بلکه اگر با هر یک از شخصیت های بزرگ بشری مقایسه شود با فاصله ای بسیار زیاد از او بالاتر است، و این زمین تاکنون شخصیتی به عظمت او ندیده، خیلی راحت است که سخن مخالفان را رد کرده و بگوییم هیچیک از آن عیوب شخصیتی به آنحضرت نمی چسبد و او مبرا از آن عیوب و بطور کلی هرگونه عیبی بوده است و لذا آمادگی ذهنی پیدا کنیم برای قبول جوابی که خود این سوره به تکذیبگران آنحضرت داده:

در این سوره می فرماید «تو به نعمت پروردگارت» مجنون نیستی و ... اما درباره تکذیبگران می فرماید:
1) آنها نیت واقعی خود را آشکار نمی کنند. نیت واقعی آنها توطئه گری است (آیه 42) و لذا این چیزهائی که می گویند که از لحاظ ظاهر آب و رنگ استدلالی به نیت آنها بدهد برای این است که نیت واقعی آنها را بپوشاند.
2)علت توطئه گری آنها هم اینست که آنها طغیان پیشه هستند. به حدود خود راضی نیستند و از حدود خود تجاوز می کنند (آیه 32)

3)علت طغیان پیشگی آنها هم این است که «عزیز بی جهت» هستند و خود را تافته جدا بافته و از دیگران بالاتر می بینند و برای خودشان شأنی قائل هستند که خیالی و آرزوئی است (آیه 32)
4)علت خیالاتی و آرزوئی بودن آنها هم این است که آنها اهل دقت و تعمق و تفکر نیستند و زود یک چیزی را می پسندند و فوراً هم آن را می گویند (آیه 44)
5) و علت آن هم این است که اهل تعقل و منطق نیستند (چیزی را که بنظرشان خوب است به خود نسبت می دهند و چیزی را که بنظر آنها بد است به خدا نسبت می دهند) (آیه 39)
6)و همین باعث می شود که مخالفت های بیجا بکنند (آیه 40)
7)و علت آن نیز این است که راجع به خداوند و کائنات تصورات کاملاً غلط و بیجائی دارند. مثلاً،
1/7) خود را تافته جدا بافته ای می دانند که لازم نیست مسیر صحیحی را که دیگران مأمور به ادامه آن هستند بروند (آیه 35)
2/7 ) فکر می کنند اختیاراتی در جهان دارند که دیگران ندارند و براساس آن مجازند که راهی غیر از راه عموم مردم بروند (آیه 37)
3/7) می خواهند مردم تصور کنند آنها به منبع قدرتی غیر از خداوند متعال وصل هستند که حجیت اباطیل آنها ناشی از آنجا است (آیات 38 و 41 و 43)
در این مقطع به آنحضرت توصیه میشود که تو خیلی آنها را جدی نگیر (آیه 45) و برای بالا رفتن ظرفیت های لازم برای پیشبرد رسالتت پایداری پیشه کن و ضمنا بدان که تو را در مدّ نظر داریم و این رژیم عبادتی را پیشه گیر.

اقاي گنجه اي

ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/20 09:28:21 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#9 ارسال شده : 1397/09/19 03:19:10 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبرو فهم سوره طور:نكات و پرسش هاي سوره طور،منظور از دو عذاب در آيات آخر سوره طور چيست؟

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالطُّورِ {1}
سوگند به طور
وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ {2}
و كتابى نگاشته شده
{فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ {3}
در طومارى(پوستی نازک) گسترده
وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ {4}
سوگند به آن خانه آباد [خدا]
وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ {5}
سوگند به بام بلند [آسمان]
وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ {6}
و آن درياى سرشار [و افروخته]
إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ {7}
كه عذاب پروردگارت واقع شدنى است
مَا لَهُ مِن دَافِعٍ {8}
آن را هيچ بازدارنده اى نيست

💢عصاره فراز آیات (1-8): سوگند به مکانهاو پدیده های طبیعی مقدس و عظیم،عذاب خدا قطعی و ناگزیر است

♻️نکات:
1)کوه طور(محل اغاز وحی و رسالت حضرت موسی ) 10بار در قران ذکر شده است.

2)پیش از این در سوره های واقعه (وقعت الواقعه) مرسلات (انما توعدون لواقع) معارج(سال سائل بعذاب واقع) نیز به وقوع حتمی قیامت و عذاب اخروی مکذبین اشاره شده بود.

3)در سوره معارج هم به دفع نشدن عذاب تاکید شده بود.للکافرین لیس له دافع.در سوره طور هم ماله من دافع امده است.(فقط در همین دو سوره این لفظ امده)

يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاء مَوْرًا {9}
روزى كه آسمان سخت در تب و تاب افتد(از حرکت منظم خود منحرف شود)
وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا {10}
و كوهها [جمله] به حركت درآيند
فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ {11}
پس واى بر تكذيبكنندگان در آن روز
الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ {12}
آنان كه به ياوه سرگرمند
يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا {13}
روزى كه به سوى آتش جهنم كشيده مىشوند [چه] كشيدنى
هَذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ {14}
[و به آنان گويند] اين همان آتشى است كه دروغش مىپنداشتيد
أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ {15}
آيا اين افسون استيا شما [درست] نمىبينيد
اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاء عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ {16}
به آن درآييد خواه صبرکنید يا نکنيد به حال شما يكسان است تنها به آنچه مى كرديد مجازات مى يابيد

💢عصاره فراز آیات (9-16):مکذبان عذاب اخروی،در قیامت که با حوادث عجیب و عظیمی همراه است،در اتش عذاب میشوند.
♻️نکات:
1)این فراز،توضیحی از زمان و شرایط عذاب واقع میدهد.

2) خوض در قران به معنای فرورفتن و غرق شدن در سخنان یاوه و لغو و نیز تمسخر ایات قران و افکار حق است و در اکثر موارد با کلمه"لعب"بکاررفته است .در سوره مدثر هم یکی از رفتارهای مجرمین و مکذبین اهل جهنم،همراهی با یاوه سرایان و مسخره کنندگان پیام وحی بود(و کنا نخوض مع الخائضین)

3)در این سوره تهمتهای شاعر،کاهن و مجنون برای پیامبر ذکر شده است. اتهام سحر تا اینجا فقط در سوره مدثر و از زبان یکی از سران کفر مطرح شده بود. ان هذا الا سحر یوثر. با توجه به مونث بودن نار و جهنم،هذا در ایه 15 میتواند ناظر به سحر خواندن قران توسط مکذبین باشد.

4-عبارت ویل یومئذ للمکذبین مجموعا 12 بار در قران بکاررفته که 10بار ان در سوره مرسلات،یکبار مطففین و اخرین مورد هم در سوره طور میباشد.


إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ {17}
پرهيزگاران در باغهايى و [در] ناز و نعمتند
فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ {18}
به آنچه پروردگارشان به آنان داده دلشادند و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ {19}
[به آنان گويند] به [پاداش] آنچه به جاى مىآورديد بخوريد و بنوشيد گواراتان باد
مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ {20}

بر تختهايى رديف هم تكيه زدهاند و حوران درشتچشم را همسر آنان گردانده ايم
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ {21}
و كسانى كه گرويده و فرزندانشان آنها را در ايمان پيروى كرده اند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد و چيزى از كار[ها]شان را نمىكاهيم هر كسى در گرو دستاورد خويش است
وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ {22}
با [هر نوع] ميوه و گوشتى كه دلخواه آنهاست آنان را مدد [و تقويت] مىكنيم
يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ {23}
در آنجا جامى از دست هم مىربايند [و بر سرش همچشمى مىكنند] كه در آن نه ياوه گويى است و نه گناه
وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ {24}

و براى [خدمت] آنان پسرانى است كه بر گردشان همىگردند انگارى آنها مرواريدىاند كه [در صدف] نهفته است
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ {25}
و برخىشان رو به برخى كنند [و] از هم پرسند
قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ {26}
گويند ما پيشتر نسبت به خانواده خود بيمناك(و با توجه) بوديم
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ {27}
پس خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب گرم [مرگبار] حفظ كرد
إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ {28}
ما از ديرباز او را مىخوانديم كه او همان نيكوكار مهربان است

💢عصاره فراز آیات( 17-28):سرنوشت بسیار مطلوب و بهشتی متقین و همراهان با ایمان شان،نعمتی بزرگ از جانب خداست.
♻️نکات:
1)یکی ازمزایا و نعمتهایی که خدا برای بهشت بر شمرده و تکرار هم شده،نشنیدن سخنان لغو در آنجاست. در سوره غاشیه "لاتسمع فیها لاغیه " در سوره واقعه "لایسمعون فیها لغوا ولا تاثیما" در سوره نبا "لایسمعون فیها لغوا ولا کذابا" و در سوره طور "لا لغو فیها و لا تاثیم". این تکرار نشانگر ان است که نشنیدن سخنان لغو اولا نعمت بزرگی است که خداوند در سوره های مختلف،انرا همردیف سایر نعمات بهشتی عنوان میکند ثانیا این نعمت بطور کمال و تمام در دنیا یافت نمیشود و در زندگی دنیا بشر همواره رنج شنیدن سخنان کذب و لغو را تحمل میکند.

2)تاثیر متقابل فرد و اطرافیان (اهل) بر همدیگر:

در سوره های نازله تا اینجا،چندین بار به اهل و نحوه تعامل افراد بهشتی و جهنمی با اهلشان در دنیا و اخرت اشاره شده است. ابتدا در سوره قیامت ایات 32و33:ولکن کذب و تولی ثم ذهب الی اهله یتمطی یعنی این روگردانی و تکذیب پیام حق را دستمایه افتخار و تکبر در میان دوستان و هم کیشان خود قرار میدادند.
در سوره مدثر نیز یکی از رفتارهای مجرمین اهل سقر،یاوه سرایی در معیت سایر یاوه سرایان بود.
در سوره انشقاق ایات 12 و 13در مورد اهل اتش میگوید انه کان فی اهله مسرورا انه ظن ان لن یحور
در همین سوره انشقاق این مشخصه را برای اصحاب یمین ،منتهی در بهشت ذکر میکند: و ینقلب الی اهله مسرورا
در سوره مطففین نیز در توصیف کافران میفرماید پس از مسخره کردن مومنان در میان اهل خود باین خاطر شادمانی و تکبر داشتند.
در سوره طور هم برای اهل اتش و مکذبین، به خوض و یاوه سرایی انها شاره شد که معمولا این کار در میان جمع علاقه مند باین کار انجام میشود.در مورد متقین هم میفرماید چون در دنیا نسبت به اطرافیان خود عنایت داشته اند در بهشت هم خداوند اطرافیان با ایمان شان را به انها ملحق میکند.

3)در ایه 18 عدم دخول متقین به عذاب ،به خداوند نسبت داده شد (در حالیکه جهنم مجرمان جزای اعمال خودشان عنوان شد) در ایه 27 خود متقین هم ورود به بهشت و معذب نشدن در عذاب را منت و نعمت خداوند میدانند.
تاکید بر فعل وقی این پیام را دارد که محافظت و نگهداری نفس در دنیا توسط متقین،موجب حفاظت و نگهداری انها از عذاب جهنم توسط خداوند است.

4)رهین بودن هر فرد در برابر اعمال خود،در سوره های مدثر(کل نفس بما کسبت رهینه ) و طور(کل امری بما کسب رهین
) ذکر شده است.

فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ {29}
پس تذکر بده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه
أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ {30}
يا مىگويند شاعرى است كه انتظار مرگش را مىبريم [و چشم به راه بد زمانه بر اوييم]
قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِينَ {31}
بگو منتظر باشيد كه من [نيز] با شما از منتظرانم

أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ {32}
آيا پندارهايشان آنان را به اين [موضعگيرى] وا مىدارد يا [نه] آنها مردمى سركشند
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ {33}
يا مىگويند آن را بربافته [نه] بلكه باور ندارند
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ {34}
پس اگر راست مىگويند سخنى مثل آن بياورند
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ {35}
آيا از هيچ خلق شدهاند يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند
أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا يُوقِنُونَ {36}
آيا آسمانها و زمين را [آنان] خلق كردهاند [نه] بلكه يقين ندارند
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ {37}
آيا ذخاير پروردگار تو پيش آنهاستيا ايشان تسلط [تام] دارند
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ {38}
آيا نردبان (ابزار)ی دارند كه (اخبار غیب و آسمان را)بشنوند پس بايد شنونده آنان برهانى آشكار بياورد

أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ {39}
آيا خدا را دختران است و شما را پسران (کنایه از تفکر غلط کافران،که چیزهای ناپسندشان را به خدانسبت میدادند و پدیده های باارزش را به خود)
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ {40}
آيا از آنها مزدى مطالبه مىكنى و [تعهد اداى] تاوان بر آنها سنگین است
أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ {41}
آيا [علم] غيب پيش آنهاست و آنها مى نويسند
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْدًا فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ {42}
يا مىخواهند نيرنگى بزنند و [لى] آنان كه كافر شده اند خود دچار نيرنگ شده اند

أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ {43}
آيا ايشان را جز خدا معبودى است(و ان اله،پیامبر و وحی و سیستم جزایی دیگری دارد؟)منزه استخدا از آنچه [با او] شريك مىگردانند
وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاء سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ {44}
و اگر پارهسنگى را در حال سقوط از آسمان ببينند مىگويند ابرى متراكم است (ازشدت لجاجت و عناد)
فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ {45}
پس بگذارشان تا به آن روزى كه در آن بيهوش مىافتند برسند

يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ {46}
روزى كه نيرنگشان به هيچوجه به كارشان نيايد و حمايت نيابند
وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ {47}
و در حقيقت غير از اين [مجازات] عذابى [ديگر] براى كسانى كه ظلم كردهاند خواهد بود ولى بيشترشان نمىدانند [كه آن عذاب چيست]
وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ {48}
و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى و هنگامى كه [از خواب] بر مىخيزى (هنگام بیداری)به نيايش پروردگارت تسبيح گوى
وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ {49}
و [نيز] پارهاى از شب و در فروشدن ستارگان(پیش از صبح) تسبيحگوى او باش

💢عصاره فراز آیات( 29-48):ای پیامبر، مکذبان هیچ حجتی در ادعاهای خود و رد سخنان تو ندارند.با صبوری و بی اعتنایی به کید انها در سایه عنایت خدا،به تذکر و رسالت خود ادامه بده.


♻️نکات:
1)در سوره تکویر نسبت مجنون به پیامبر بیان شد. در اینجا نسبتهای کاهن و شاعر هم اورده شده است.

2)در این فراز،خداوند با نفی شقوق مختلفی که میتوانست ادعای مخالفان و منکران موجه باشد،و نفی اتهام های انها به پیامبر،ایشان را تایید و تقویت میکند که راه رسالت خویش را تداوم بخشد.
3)ایات سوره بر سران و بزرگان عنودکفر و تکذیب که علیه پیامبر و قران کید می کنند،تمرکز دارد نه مردم معمولی که فعالیتی علیه پیامبر ندارند.

4)اولین تحدی قران در سوره طور:خداوند با بیان ایراد مخالفان که قران را تافته خود پیامبر معرفی میکردند که به خدا نسبت داده،میفرماید اگر او خودش اینها را بافته شما هم سخن جدیدی مثل این این بیاورید که نمی توانید. پس دست از ادن ادعا و مخالفتها بردارید.


5)مراد از دو عذاب آیات 45و 47 چیست؟
آیات قبل به غیرموجه و بی مبنا بودن اتهامات و ادعاهای مشرکین و نیز کید انها در برابر پیامبر و قران اشاره کرد. در آیه 45 به پیامبر میفرماید انها را رها کن و به حال خود واگذار تا روزیکه بیهوش شوند. روزیکه هیچ کیدی و هیچ یار و یاوری نمی تواند انها را از ان نجات دهد.اینها غیر از این هم عذاب دیگری دارند.عذاب اول را برخی مفسران به زمان نفخه صور نخست که همه زندگان ان زمان در اثر حوادث عظیم ان،می میرند منطبق کرده اند.اما اولا با توجه به اینکه مصداق آیات ،کافرین زمان پیامبر بوده اند و تا زمان برپایی قیامت زنده نیستند و ثانیا حوادث زمان برپایی قیامت و نفخه اماته،عمومی است و شامل خوبان ان دوران هم میشود نمیتوان نفخه اول صور را به عنوان عذاب در نظر گرفت.اشاره آیه به زمان مرگ همین مکذبان است.اینها در دنیا یاران و مدددهندگانی داشتند و در مخالفت با پیامبر مکرو حیله میکردند. اما زمان مرگ هیچ کدام از این ابزارها و اختیارات را ندارند و محکوم به مرگ هستند. لذا همین عدم اختیار و قدرت انها یک نوع عذاب روحی است . البته این عذاب میتواند سکرات موت هم باشد.همانگونه که در سوره قیامت به سختی موت این افراد اشاره شده بود. والتفت الساق بالساق
عذاب دوم هم همان عذاب قیامت بعد از حشر و حساب وکتاب است.که در ایات فراز اول و دوم سوره هم به ان اشاره شد.


6)از سوره طور به بعد (ایات 28و43)تدریج موضوع توحید نیز مطرح و عقاید و رفتارهای غیرموحدانه مشرکین نیز نکوهش میشود.

💢عصاره فراز آیات( 1-8): سوگند به مکانهاو پدیده های طبیعی مقدس و عظیم،عذاب خدا قطعی و ناگزیر است.
💢عصاره فراز آیات( 9-16):مکذبان عذاب اخروی،در قیامت که با حوادث عجیب و عظیمی همراه است،در اتش عذاب میشوند.
💢عصاره فراز آیات (17-28):سرنوشت بسیار مطلوب و بهشتی متقین و همراهان با ایمان شان،نعمتی بزرگ از جانب خداست.
💢عصاره فراز آیات (29-48):ای پیامبر، مکذبان هیچ حجتی در ادعاهای خود و رد سخنان تو ندارند.با صبوری و بی اعتنایی به کید انها در سایه عنایت خدا،به تذکر و رسالت خود ادامه بده.

📚درس سوره طور:
مکذبان معاد،حجت و دلیلی بر رفتار و گفتارخود ندارند. عذاب سخت انها و پاداش مطلوب اهل ایمان ، قطعی است.ای پیامبر با بی اعتنایی به مخالفتها و نقشه های انها،به رسالت خود ادامه بده



أقای سیدکاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/20 09:17:43 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

Azam.pormaye Offline
#10 ارسال شده : 1398/03/13 02:28:50 ق.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
تفسیر نور سوره طور

۱- زنده نگه داشتن نام و یاد و حفظ مکان‌های مقدّس ادیان آسمانی لازم است. «وَ الطُّورِ»

۲- با سوگند به کوه طور (محل وحی به موسی)، قلب اهل کتاب را به سوی خود جذب کنید. «وَ الطُّورِ»

۳- خداوند برای به باور رساندن انسان، به نظام تشریع و تکوین (کوه و کتاب و کعبه و آسمان و دریا) سوگند یاد می‌کند. وَ الطُّورِ وَ کِتٰابٍ مَسْطُورٍ... وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوع

۴- کتاب مقدّس، باید همواره گشوده و مورد استفاده باشد. کِتٰابٍ... مَنْشُور

ٍ ۵- علم مفید و مبارک، آن است که منتشر شود و گسترش یابد. «مَنْشُورٍ»

۶- آبادانی خانه به زرق و برق آن نیست، به آمد و رفت و قداست و برکت آن است. «الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ» (خانه خدا ساده ترین خانه هاست، امّا مبارک ترین بناهاست. )

۷- قرآن کریم، توجّه انسان را از دیدنی ها، به نادیدنی‌ها سوق می‌دهد. «وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ»

۸- قهر و تنبیه، از شئون ربوبیت است. «عَذٰابَ رَبِّکَ»

۹- نزول کتب آسمانی «وَ کِتٰابٍ مَسْطُورٍ» و ظهور جلوه‌های قدرت الهی در هستی «وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» باید مایه ی تعقّل و ایمان گردد و گرنه بی توجّهی به آنها عامل عذاب خواهد شد. «إِنَّ عَذٰابَ رَبِّکَ لَوٰاقِعٌ»

۱۰- ترسیم حوادث قیامت بستری است برای دست برداشتن از تکذیب و لجاجت. تَمُورُ السَّمٰاءُ... تَسِیرُ الْجِبٰالُ...

۱۱- برای وقوع قیامت، نه فقط زمین که آسمان و کرات آسمانی به هم می‌ریزد. ا

۱۲- تکذیب کنندگان منطق ندارند، سرگرم شدن به یاوه‌ها و پوچی‌ها سبب تکذیب آنان شده است. «لِلْمُکَذِّبِینَ اَلَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ»

۱۳- سخن بیهوده بسیار پیدا می‌شود، لیکن خطر آنجاست که انسان غرق در بیهوده گویی شود و خود را به یاوه‌ها مشغول کند. «فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ»

۱۴- تلاش کفّار برای خدشه دار کردن قرآن، کاری بازیچه و بی نتیجه است. «لِلْمُکَذِّبِینَ اَلَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ»

۱۵- مخالفان انبیا، هم به دوزخ کشانده می‌شوند و هم مورد عتاب و توبیخ قرار می‌گیرند. یُدَعُّونَ... هٰذِهِ، (عذاب روحی روانی و جسمی دارند)

۱۶- تکذیب سرسختانه، قهر سرسختانه دارد. مکذبین... یُدَعُّونَ إِلیٰ نٰارِ

۱۷- ریشه تکذیب، نداشتن دید صحیح و بصیرت است. فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ... أَمْ أَنْتُمْ لاٰ تُبْصِرُونَ

۱۸- کیفر ورود درامور بیهوده ویاوه ها، ورود در دوزخ است. فِی خَوْضٍ... اِصْلَوْهٰا

۱۹-کیفرهای قیامت، عادلانه است و جز نتیجه کار خود انسان نیست. «إِنَّمٰا تُجْزَوْنَ مٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

۲۰- کلید بهشت، تقواست. «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّٰاتٍ»

۲۱- مقایسه پایان کار خوبان و بدان، از بهترین شیوه‌های شناخت حق و باطل است. هٰذِهِ النّٰارُ... فِی جَنّٰاتٍ وَ نَعِیمٍ

۲۲- گاهی در دنیا نعمت هست، امّا انسان به دلایلی نمی تواند از آن کامیاب شود، اما در بهشت هم نعمت هست و هم کامیابی. جَنّٰاتٍ... فٰاکِهِینَ

۲۳- نعمت ها، زمانی لذّت بیشتری دارند که از طرف خداوند به عنوان محبّت و لطف باشد «آتٰاهُمْ رَبُّهُمْ» و در کنارش تلخی و دغدغه نباشد. «وَ وَقٰاهُمْ رَبُّهُمْ»

۲۴- کسی که در دنیا با تقوا خود را حفظ کرد، در قیامت خداوند او را از عذاب دوزخ حفظ می‌کند. اَلْمُتَّقِینَ... وَقٰاهُمْ

۲۵- پرهیزکاران نباید به تقوا و عمل خود مغرور باشند که همه ی نعمت‌ها و نجات بخشی‌ها از خداست. آتٰاهُمْ رَبُّهُمْ... وَقٰاهُمْ رَبُّهُم

ْ ۲۶- آزادی و تکریم، لذّت نعمت را بیشتر می‌کند. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً» بهشتیان در خوردن و آشامیدن محدودیّت ندارند و با «هَنِیئاً» مورد تکریم قرار می‌گیرند.

۲۷- در اسلام محور ایمان است، نه خانواده و خویشان. «وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمٰانٍ»

۲۸- نتیجه ملحق شدن به راه حق نیاکان در دنیا، ملحق شدن به آنان در بهشت است. وَ اتَّبَعَتْهُمْ... أَلْحَقْنٰا بِهِمْ

۲۹- همراه بودن با نسل و فرزند، یکی از لذّات بهشتی است. «أَلْحَقْنٰا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ»

ٍ۳۰- ملحق شدن نسل انسان به او، از آثار عمل نیک است. أَلْحَقْنٰا... بِمٰا کَسَبَ رَهِینٌ

۳۱-در بهشت نیز سلیقه‌ها و تمایلات مختلف وجود دارد و به هر کس مطابق خواسته اش نعمت داده می‌شود. «مِمّٰا یَشْتَهُونَ»

۳۲- تفریحی رواست که به دور از لغو وگناه باشد. یَتَنٰازَعُونَ... لاٰ لَغْوٌ... وَ لاٰ تَأْثِیمٌ

۳۳- هر حرکتی که در آن بیهودگی و گناه نباشد، جایز است. «لاٰ لَغْوٌ فِیهٰا وَ لاٰ تَأْثِیمٌ»

۳۴- زیبایی مسئولان پذیرایی بهشت، خود نعمتی دیگر است. «کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ» .

۳۵-پوشش برای چیزهای زیبا و قیمتی، یک ارزش است. «لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ»

۳۶- کلید بهشت را باید در دنیا جست. «کُنّٰا قَبْلُ فِی أَهْلِنٰا»

۳۷- دلسوزی و شفقت به خصوص در مورد خانواده، کلید بهشت است. «فِی أَهْلِنٰا مُشْفِقِینَ»

۳۸- انسان باید نسبت به خانواده خود، توجّه و تعهّد و دغدغه و سوز داشته باشد. «فِی أَهْلِنٰا مُشْفِقِینَ»

۳۹- جز خداوند سرچشمه ای برای نیکی و رحمت نیست. «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ» (کلمه«هو»نشانه انحصار نیکی و رحمت در اوست)

۴۰- نیکی خداوند برخاسته از رحمت اوست، (نه برای جلب منفعت یا راحتی وجدان یا برآوردن توقّع دیگران). «الْبَرُّ الرَّحِیمُ»

۴۱- از تهمت‌ها و نسبت‌های ناروای کفّار (مانند: کاهن، شاعر و مجنون) نباید ترسید و باید به وظیفه ی خود در مورد هشدار و تذکّر ادامه داد. فَذَکِّرْ فَمٰا أَنْتَ... بِکٰاهِنٍ...

۴۲- مبلّغ دین، در تیررس هر گونه تهمت است. بِکٰاهِنٍ وَ لاٰ مَجْنُونٍ... یَقُولُونَ شٰاعِرٌ

۴۳- هر گونه عیب و نقصی که از انسان دور می‌شود، در سایه لطف و نعمت الهی است. فَمٰا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکٰاهِنٍ وَ لاٰ مَجْنُونٍ...

۴۴- دشمن به یک تهمت قانع نیست و همواره در صدد ضربه زدن است. «بِکٰاهِنٍ، مَجْنُونٍ، شٰاعِرٌ»

۴۵- دشمن در انتظار مرگ بزرگان دین است، پس باید کاری کرد که امید آنان برای پس از مرگ شخصیّت‌های مذهبی ناامید شود. «نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ»

۴۶- ریشه ی کفر و شرک، طغیان و سرکشی در برابر حق است، نه عقل و اندیشه. «أَمْ هُمْ قَوْمٌ طٰاغُونَ»

۴۷- هر کس که سخن او منطقی نباشد و بر آن اصرار ورزد، طغیانگر است. «أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلاٰمُهُمْ بِهٰذٰا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طٰاغُونَ»

۴۸-انسان یا باید بر اساس عقل عمل کند یا بر اساس وحی، و کفّار خود را از هر دو محروم کرده اند. أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلاٰمُهُمْ... بَلْ لاٰ یُؤْمِنُون

َ ۴۹- در طوفان تهمت ها، دست از منطق و استدلال بر ندارید و مخالفان را به آوردن سخنی همچون قرآن دعوت کنید. فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ...

۵۰- قرآن محکم ترین استدلال را دارد؛اگر پیامبر به تنهایی قرآن را بافته و به خدانسبت داده است، «تَقَوَّلَهُ» شما دسته جمعی یک سخن مثل آن بیاورید. «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ»

۵۱-مبارزه طلبی در میدان فرهنگی نیز لازم است. «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ»

۵۲- شیوه طرح سؤال برای بیداری وجدان ذهن و فکر انسان ها، از شیوه‌های قرآنی در مباحث خداشناسی است. أَمْ خُلِقُوا... أَمْ هُمُ الْخٰالِقُونَ

۵۳- اگر انسان نبوده پس چگونه سبب هستی خود شده و اگر بوده چگونه دوباره خود را بوجود آورده است؟ «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخٰالِقُونَ»

۵۴- آن گونه سؤال کنید که هر کس جواب منطقی شما را در وجدان خود احساس کند. «أَمْ خَلَقُوا السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ»

۵۵-لجاجت، انسان را به جایی می‌رساند که حتّی اگر در بن بست استدلال قرار گیرد، تسلیم نشده و به باور و یقین نمی رسد. «بَلْ لاٰ یُوقِنُونَ» أَمْ عِنْدَهُمْ خَزٰائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ»

۵۶- دشمن را باید خلع سلاح منطقی کرد، لذا قرآن با طرح چند سؤال پوچ، دلیل طغیان و ایمان نیاوردن آنان را روشن می‌شازد؟ أَمْ عِنْدَهُمْ... أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ...

۵۷- انسان باید حرف منطقی را از هر کس بپذیرد. اگر مخالفان هم مطالبی را دریافت کرده اند، ما حاضریم سخنان آنان را بشنویم. «فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطٰانٍ مُبِینٍ»

۵۸- مردم به درخواستِ اجرت از سوی مبلّغ دین حسّاس هستند، در برنامه‌های تبلیغی باید به این خصلت توجّه داشت. «فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ»

۵۹- در ارشاد و دعوت مردم به حق، از طرح مسائل مادّی که سبب خنثی شدن آثار تبلیغ یا نوعی فشار بر مردم است، باید دوری کرد. «فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ»

۶۰- یکی از شیوه‌های دعوت و هدایت، شیوه پرسش و پاسخ است که قرآن چگونگی پرسیدن را بیان کرده است. أَمْ... أَمْ... أَمْ... أَمْ...

۶۱- کید و نیرنگ دشمنان مقطعی نیست، بلکه دائمی است. «یُرِیدُونَ کَیْداً»

۶۲-نتیجه ی نیرنگ، به خود افراد باز می‌گردد. یُرِیدُونَ کَیْداً... هُمُ الْمَکِیدُونَ

۶۳- لجاجت، انسان را به تحلیل غلط وامی دارد. کِسْفاً مِنَ السَّمٰاءِ... یَقُولُوا سَحٰابٌ مَرْکُومٌ

۶۴- انسانی که بدیهیّات را انکار می‌کند و حتّی آنچه را با چشم می‌بیند نمی پذیرد، دیگر قابل هدایت نیست. «یَقُولُوا سَحٰابٌ مَرْکُومٌ فَذَرْهُمْ»

۶۵- همه ی افراد لایق ارشاد نیستند. «فَذَرْهُمْ»

ْ۶۶- لطف خداوند به قدری است که حتّی در هنگام رها کردن انسان به حال خود، هشدار لازم را می‌دهد. فَذَرْهُمْ حَتّٰی یُلاٰقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی...

۶۷- کفر و لجاجت سبب بدفرجامی است. حَتّٰی یُلاٰقُوا یَوْمَهُمُ...

۶۸- سنّت خدا در برابر مخالفان، شتاب وعجله نیست. فَذَرْهُمْ حَتّٰی یُلاٰقُوا یَوْمَهُمُ...

۶۹- به هنگام فرا رسیدن قهر الهی، مجرمان دیگر اختیاری از خود ندارند و باید آن را با ذلّت بپذیرند. «یُصْعَقُونَ»

۶۷- در برابر افراد لجوج، باید صبر و مقاومت کرد. آری تبلیغ دین در برابر تکذیب‌ها و آزارها به صبر و حوصله نیاز دارد. «وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»

۶۸- پیامبر نیز به حمایت خداوند نیازمند است. «فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنٰا»

۶۹- آنچه انسان را صبور می‌کند، آن است که بداند زیرنظر خداست. «فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنٰا»

۷۰- یاد خدا وستایش وتسبیح او، مایه ی صبر و پایداری است. وَ اصْبِرْ... وَ سَبِّحْ

۷۱- تسبیح خداوند بر ستایش او مقدّم است، اول باید او را منزّه بدانیم، سپس ستایش کنیم.

۷۲- مناجات شبانه، انسان را برای تلاش روزانه آماده می‌کند. وَ اصْبِرْ... وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ...

۷۳- برای دعا ونیایش، زمان‌های خاصّ آثار بیشتری دارد. حِینَ تَقُومُ وَ ...

Sgoodarzi Offline
#11 ارسال شده : 1399/12/25 03:34:52 ق.ظ
Sgoodarzi

رتبه: Member

گروه ها: member, Moderator
تاریخ عضویت: 1399/10/09
ارسالها: 17
مکان: تهران

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

طور:7
*إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ*

[كه] عذاب پروردگارت حتماً واقع مي‌شود.7


7- سخن از «واقع» شدن و تحقق يافتن آثار و جزاي اعمال انسان در دنيا و آخرت بارها در قرآن آمده است. از جمله آيات 5 و 6 سوره ذاريات (51:5) [پنجمين گروه نازل شده] كه درست قبل از 8 آية ابتداي اين سوره، در اولين سال بعثت نازل شده است: «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ». مشابه اين مطلب عيناً در آيه 7 مرسلات (77:7) تكرار گشته و وقوع قيامت را، كه سرآغاز تحولات عظيم كيهاني و تحقق سرنوشت آدميان و «عذاب» ستمگران است، وعده‌اي قطعي شمرده است [شوري 22 (42:22) ، كهف 53 (18:53) ].
اين كه در قرآن 372 بار كلمه عذاب [به صورت اسم و فعل، نكره و معرفه و با ضماير] آمده است، اهميت بررسي آن را نشان مي‌دهد به خصوص آن كه اين كلمه براي نخستين بار در اين سوره آمده است. ابتدا بايد ديد عذاب چيست و فاعل آن كيست و مكانيسم آن كدام است؟ روشن‌ترين پاسخ را در سورة قلم، با عبرت‌آموزي از باغداران بخيلي كه محصول تلاش ساليانة خود را با طوفانِ شب قبل از دست داده بودند، مي‌توان يافت؛ آنها گفتند: «قلم 27 (68:27) - بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُون» ما محروم شدگانيم، و در آية 33 «عذاب» را نتيجة همان «محروميت» شمرده است: «كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» [عذاب درد محروميت از رسيدن به مطلوب همين است و مسلما عذاب آخرت بزرگتر از اين است، اي كاش مي‌دانستند].
آدمي يك سلسله نيازهاي مادّي و غريزي به آب و نان و مسكن و همسر و غيره دارد كه محروميت از آنها [تشنگي و گرسنگي و نداشتن سرپناه و همسر] عذاب‌آور است، و نيز يك سلسله نيازهاي معنوي به محبّت و مودّت و تعليم و تربيت و غيره دارد، و در مقياس اجتماعي وسيع‌تر، نيازمند به عدالت و آزادي و برخورداري از حقوق مدني است كه محروميت از هر يك ازآنها براي انسان‌هاي آزاده و متعالي دردناك و عذاب‌آور است. ناهماهنگي با نظامات خدايي و تعارض و تضاد با آنها نيز در مقياسي فرادنيايي، عواقب عذاب‌آور دردناك‌تري خواهد داشت.

سوگندهايي كه در سرآغاز يا متن سوره‌هاي قرآن آمده، براي روشن كردن حقيقتي به كار رفته است كه اصطلاحاً «جواب سوگند» ناميده مي‌شود.

اينك بايد ديد چه ارتباطي ميان پنج «واو» سوگند در ابتداي اين سوره و موضوع عذاب وجود دارد؟ ذيلا با توجه به مفهوم جامع عذاب كه نوعي درد محروميت از نيل به مطلوب است، موارد پنجگانه را مورد بررسي قرار مي‌دهيم:


الف- «طور»: شبه جزيرة طور كه به صحراي سينا معروف است، در حالي كه از شمال به درياي مديترانه، از جنوب به درياي سرخ، از شرق به خليج عقبه و از غرب به خليج و كانال سوئز محدود مي‌شود، سرزميني داغ و خشك و «محروم» از آب و هواي معتدل مديترانه‌اي مي‌باشد [معناي اصلي عذاب]. در سورة تين نيز «طور سينا» را در كنار «بلدالامين» [شهر مكه] ياد كرده كه آن نيز نماد «محروميت» از آب و هواي مناسب است! «وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ وَطُورِ سِينِينَ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ».
طور سينا نام كوهي با ارتفاع 2285 متر در شبه جزيره سينا مي‌باشد كه بني‌اسرائيل سه ماه پس از غرق شدن فرعونيان و تَرك مصر، به دامنة آن كوچ كردند و موسي در آن كوه به ميقات پروردگار رفت و در غيابش سامري گوساله‌اي طلايي ساخت و مردم را فريب داد.

ب- در سوگندِ «كِتَابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ مَنْشُور»، اگر «كتاب را كارنامه فجار و ستمگران» بدانيم، كه آيات متعددي از قرآن آن را تأييد مي‌كند، در اين صورت ارتباط آن با «عذاب» آشكار مي‌گردد [ن ك به: حاقه 25 (69:25) ، انشقاق 10 (84:10) ، جاثيه 29 (45:29) ، اسراء 14 (17:14) ، مطففين 7 (83:7) ، كهف 49 (18:49) و...]

ج- «الْبَيْتِ الْمَعْمُور» را اگر، همچون اكثر مفسران، خانة كعبه كه در قلب درة خشك و تنگ مكه واقع شده و به تعبير قرآن: فاقد استعداد كشاورزي است بگيريم: «رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْع...» [ابراهيم 37 (14:37) ]، «محروم بودن» از آب و هواي مناسب با معناي كلي عذاب متناسب است و سوگند را با جواب آن منطبق مي‌سازد.

د- اما «السَّقْفِ الْمَرْفُوع»، به احتمال زياد همان «سقفاً محفوظاً» آيه 32 سوره انبياء (21:32) است كه با مكانيسم حفاظتي خود در برابر اجرام سرگردان و اشعه‌هاي مرگبار كيهاني، آنها را با برخورد ذره‌اي مي‌راند و از ورود به زمين «محروم» مي‌سازد. شگفت آن كه در آية 31 انبياء (21:31) نيز كلمه «عذاب» را عيناً در رانش آن عناصر مخرّب به كار برده است: «وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ» [ملك 5 (67:5) ].
آيه 6 تا 10 سوره صافات (37:6) نيز دقيقاً بر همين مكانيسم، با ذكر «عذاب» پيوسته و دائمي عناصر نفوذي به بالاترين طبقة جوّ [مگنتوسفر] كه آن را «الْمَلإِ الْأَعْلَى» و در سوره طور «السَّقْفِ الْمَرْفُوع» ناميده است.

ه- و بالاخره فعل «سَجَرَ»، همان‌طور كه گفته شد، در پُر كردن تنور از هيزم و برافروختن آن، لبريز شدن آب رودخانه، طغيان دريا و طوفاني شدن آن همراه امواج بلند، سيلابي كه همه جا را پر مي‌كند به كار مي‌رود كه تماماً نشانه‌اي از عذاب است؛ چه برافروخته شدن آتش در دنيا و آخرت «فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ» [غافر 72 (40:72) ]، چه سيلاب يا طوفان‌هاي دريايي مناطق حارّه كه شديدترين مصيبت‌ها را براي مردم سواحل درياها همراه خرابي‌هاي فوق‌العاده پديد مي‌آورد.
آيات 1 تا 7 سوره مرسلات (77:1) نيز كه اتفاقاً با «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ» ختم مي‌شود، مؤيد اين حقيقت مي‌باشد:«وَالْمُرْسَلاتِ عُرْفًا فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا عُذْرًا أَوْ نُذْرًا إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ».

📚تفسیر آقاے بازرگان

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

ویرایش بوسیله کاربر 1402/04/28 08:36:01 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

daneshjoo Offline
#12 ارسال شده : 1400/01/09 05:35:27 ق.ظ
daneshjoo

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Moderator
تاریخ عضویت: 1399/01/25
ارسالها: 60
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 38 بار
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ خاتَمِ النَّبِیّینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَیْنَ بْنَ عَلِىٍّ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ،
....

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَفیرَ اللهِ وَابْنَ سَفیرِهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خازِنَ الْکِتابِ الْمَسْطُورِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ التَّوْریةِ وَالاِْنْجیلِ وَالزَّبُورِ،



در زیارت نیمه رجب و اول رجب و نیمه شعبان این جمله است، «السلام علیک یا سفیر الله وبن سفیره» سلام بر تو ای سفیر خدا و فرزند سفیر.

در همان زیارت، جمله دیگر این است، «السلام علیک یا خازن الکتاب المستور» سلام بر تو ای خازن کتاب مسطور. این جمله بسیار عجبی است.
بسم الله الرحمن الرحیم، وَالطُّورِ، وَکِتَابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، وَالْبَیتِ الْمَعْمُورِ (سوره مبارکه طور)

آن کتاب مسطور که همه آنچه بوده و خواهد بود و هست، همه در آن است، خازنش حضرت امام حسین(ع) است.

از اینها در زندگی حضرت گاهی بروز می کرد، اینکه خازن کتاب مسطور است، آنچه در خلقت گذشته و خواهد آمد و آنچه هست، با تمام جزئیاتش نزد آن حضرت بود.

کتاب مسطور، عالمی از عوالم خلقت، کتابی از کتب الهی، عالمی از عوالم وجود است و آنچه در عالم وجود، گذشته و خواهد گذشت، با تمام جزئیات و تفصیل در آن است، عالمی است.

این عالم در وجود کیست؟ یا وجود چه کسی شامل این عالم است؟ سید الشهداء (ع). البته تعبیر دوم درست است. این وجود حقیقت نوری حضرت بالاتر از اینهاست.
گاهی هم از این خازن کتاب مسطور بودنش جمله هایی را می شنیدند.
مثل صحبتی که ظهر عاشورا با عمرسعد کرد و به او فرمود که به تو وعده حکومت ری داده اند که این جنایات را انجام می دهی؛ اما بدان که این وعده محقق نخواهد شد و می بینم روزی را که سربریده ات را بر سر چوبی قرار داده اند و کودکان برای بازی کردن به آن سنگ می زنند.

کسی در جریان کربلا به امام جسارت کرد. گفت: بشارت باد بر تو آتش! امام گفت: خدایا! به آتشی بکش. فوراً اسبش فرار کرد و بعد لگدمال و تکه تکه اش کرد.

روایت است از ائمه(ع)
که می دانید این تحمل مصائب برای چیست؟ گفت اگر آن حضرت همان روز، یک دعا می کرد به طرفة العینی از چیزی اثری باقی نمی ماند؛
اما خواست بفهماند که تسلیم و رضا در برابر خدا برای رضای خدا و احیای توحید یعنی چه.
خواست این را بفهماند.


آیت الله شجاعی : ترجمه زیارت مطلقه و شرح فرازهایی از آن
ali Offline
#13 ارسال شده : 1402/04/28 08:30:16 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,740

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
ترجمه و تدبر سوره طور: نكات مهم از تفسير تسنيم

«طور» گاهی به معنی مطلق جبل و کوه است: ﴿رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّور﴾؛یعنی کوه را بالای سر شما نگه داشتیم، گاهی هم آن کوه مخصوصی است که وجود مبارک موسای کلیم در آن مناجات کرده است، به هر کدام از اینها باشد درست است؛هم خدا میتواند به کوه سوگند یاد کند چه اینکه به زمین قسم یاد میکند، به آسمان قسم یاد میکند، هم به آن «طور» مخصوص

﴿وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ ٭ فی‏ رَقٍّ مَنْشُورٍ﴾ اگر آن «طور»، «طور» موسای کلیم باشد، این کتاب می‌تواند تورات اصیل باشد که به مناسبت «طور» مورد قسم قرار گرفت و اگر منظور از «طور» مطلق کوه باشد این کتاب می‎تواند قرآن کریم باشد: ﴿إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ ٭ فیِ کِتَابٍ مَّکْنُون‏﴾ می‌تواند نامه اعمال باشد که ﴿طائِرَهُ فی‏ عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ﴾ از نامه اعمال انسان باشد و این نامه اعمال مؤمنان به دست راست آنها داده میشود، نامه اعمال غیر مؤمن به دست چپ او داده می‌شود و مانند آن، هر کدام از اینها باشد راه دارد؛ منتها این کتاب اگر نوشته شده باشد و در جایی پیچیده باشد این سوگند، خیلی شفاف نیست؛ اما اگر در صحیفها‌ی حالا یا پوستی است یا کاغذی است «رَقّ» همان صحیفه پوستی است، منشور و باز باشد محتوای آن روشن است؛ قهراً به کتاب و مضامین بلند او سوگند یاد کرده است که مطالب حقّه در آن تدوین شده است ﴿وَ کِتَابٍ مَّسْطُورٍ٭ فیِ رقّ﴾ در صحیفه پوستی یا غیر پوستی که منشور و باز است، مطالب آن روشن است.

اگر منظور از بیت معمور کعبه باشد سوگند به آن درست است. بیتی که در آسمان چهارم یا آسمان هفتم «علی نَقلٍ» در آسمان چهارم قرار دارد که معمور به فرشتهها است، سوگند جا دارد. اگر منظور کعبه باشد مأمور به حجّاج و معتمران است.

فرمود: ﴿إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ﴾ اوّل عذاب خدا کفار را ذکر میکند، برای اینکه محل ابتلا آن بود و بعد هم نعمت بهشتی‎ها را در آیه هفده ذکر میکند که ﴿إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ جَنَّاتٍ وَ نَعیمٍ﴾; بخشی از اوّل این سوره درباره تعذیب مکذّبان و کافران و منافقان و امثال آن است. فرمود سوگند به اینها که عذاب پروردگار واقع می‌شود! طرزی سخن فرمود که پیغمبر(ص) و مؤمنان در امن باشند، نفرمود «انّ عذاب الله لواقع»، به هر حال «الله» اسم جامع است اختصاص به کسی ندارد؛ اما وقتی وجود مبارک حضرت را مخاطب قرار می‌دهد میفرماید: ﴿إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ﴾ یعنی کسانی که در تحت تدبیر آنها هستی، تحت ربوبیت آنها هستی رسالت او را به عهده داری ما یقیناً عذاب میکنیم؛ یعنی شما و پیروان شما از تعذیب الهی مصون هستید: ﴿إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ﴾
،👈هیچ چیزی نمی‌تواند جلوی عذاب الهی را بگیرد ﴿ما لَهُ مِنْ دافِعٍ﴾ نه موجودی خارج از حوزه خلقت می‎تواند، نه در داخل خلقت؛ خارج از حوزه خلقت چیزی نیست تا جلوی تعذیب الهی را بگیرد.
داخل در حوزه خلقت هر چه هستند سپاه و ستاد الهی هستند که ﴿وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾
👈 ﴿إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ٭ ما لَهُ مِنْ دافِعٍ﴾ نه در حدوث نه در بقا مزاحمی ندارد، نه آنکه به عنوان عذاب باید واقع بشود تمرّد دارد، نه چیزی جلوی آن را می‌گیرد.

﴿ما لَهُ مِنْ دافِعٍ﴾ چه وقت این صحنه اتفاق میافتد، می‌فرماید روزی که شما این صحنه‎های با عظمت را می‎بینید همه اینها بساطش برچیده میشود.
فرمود: ﴿یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً﴾ مثل دود یک تحوّل و تموّجی دارد، حرکتی دارد، مگر دود چگونه است؟ این دودی که از آتش برخاست اوّل سیاه است، بعد کم‌کم پراکنده می‌شود، بعد تبدیل به هوا میشود، دیگر خبری از آن نیست. آسمان فرمود اینطوری میشود، این مجموعه راه شیری و نظام شیری، ﴿ وَ تَسِیرُ الْجِبَالُ سَیرًا﴾ کجا میجاري شود را آن آیات دیگر مشخص کرد که ﴿فَکانَتْ سَراباً﴾ در این روز وای به حال کسی ‌که آیات الهی را در دنیا تکذیب کرده است: ﴿فَوَیْلٌ یَوْمَئذٍ لِّلْمُکَذِّبِین‏﴾. «مکذّبین» چه کسانی هستند؟
﴿الَّذِینَ هُمْ فیِ خَوْضٍ یَلْعَبُونَ﴾؛ اینها مشغول گفتن و خندیدن و مسخره کردن و حرفهای باطل و با آبروی این و آن بازی کردن، کار آنها لعب است. لعب و بازی هم هیچ وقت آدم را سِیر نمیکند، چون اصل آن از لُعاب است، هیچ انسان تشنهای با لعاب دهن سیر نمیشود، بازی یعنی بازی

﴿ یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلیَ‏ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا﴾؛ با فشار، اینها را به طرف جهنم میبرند، می‌گویند: ﴿هَذِهِ النَّارُ الَّتیِ کُنتُم بِهَا تُکَذِّبُون‏﴾ شما که می‌گفتید ـ معاذالله ـ ناری نیست، این هم نار! حرفهای انبیا را ـ معاذالله ـ می‌گفتید سِحر است: ﴿أَ فَسِحْرٌ هذا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُون‏﴾؛
﴿یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلیَ‏ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا﴾، «دع»؛ یعنی فشار، دفع؛ با فشار، اینها را میبرند. خداوند مرحوم آیت الله شاهآبادی استاد امام(رضوان الله علیهما) را غریق رحمت کند! این دو تا آیه را خوب و لطیف معنا کرده است. در دو جای قرآن ذات اقدس الهی فرمود که عدهای که با دست خالی میمیرند اینها کسانی هستند که ﴿الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ﴾هم به پشت آنها میزنند هم به صورت آنها می‎زنند، اینها که فشارِ جان کندن دارند، فشار جان کندن برای اینها است
به هر تقدیر یک عده هستند هنگام مرگ که ملائکه با جلال و شکوه از این‌ها قبضِ روح میکنند: ﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ فرشته ها با سلام جان او را قبض می‌کنند، بعد وقتی میخواهند تحویل بدهند درهای بهشت برزخی یا بهشت دیگر را باز میکنند: ﴿فَادْخُلُوها خالِدینَ﴾ هم سلام عرض میکنند هم به عنوان طیّب و طاهر از اینها یاد شده است، هم درهای بهشت به روی اینها باز است این ﴿طَیِّبینَ﴾ اختصاصی به انبیا و اولیا ندارد، این مراحل عالیه طهارت و طِیْب برای آنها است.

بعد فرمود: ﴿اصْلَوْهَا فَاصْبرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیْکُمْ﴾ شما به انبیا می‌گفتید که ﴿سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظین‏﴾مگر این را نمی گفتید؟ شما صریحاً به رهبران الهی میگفتید چه بگویید چه نگویید برای ما بیتفاوت است. الان هم ما بگوییم چه صبر بکنید چه صبر نکنید برای ما بی‎تفاوت است، این است و ﴿سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظین‏﴾ امروز به این صورت درآمده است.
فرمود ﴿ما کُنْتُم﴾؛ یعنی این متنِ حرف شماست، ما چیزی را اضافه نکردیم. دیگر «باء» اضافه ندارد «جزاءً بما کنتم تعملون»نيست. فرمود به انبیای و اولیای خود در برابر قرآن و عترت گفتید ما قبول نداریم، همان حرف شما را الآن ما اینجا تحویل شما میدهیم، همان حرف جزای شماست، آن روز گفتید برای ما بی‎تفاوت است چه بگویی چه نگویی، امروز می‎گوییم برای ما بی‎تفاوت است چه صبر بکنی چه صبر نکنی،


﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فیِ جَنَّاتٍ وَ نَعِیم﴾‎؛‎‎
این «نعیم» مبالغه است، غرق بهشت هستند، غرق نعمت هستند، هرجا بخواهند هست.
﴿فاکِهینَ﴾‎؛‎‎ متفکه‌اند، لذت می‎برند: ﴿بِما آتاهُمْ رَبُّهُم﴾‎؛‎‎چقدر نسبت به اینها ذات اقدس الهی مهربان است! مدام می‌گوید رب اینها! مدام میگوید رب اینها! یک آیه هست، فاصله چیزی نشده تا کلمه رب تکرار بشود، ملاحظه بفرمایید:،👈 ﴿فاکِهینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ﴾‎؛‎‎ این ذکر رب، این پروردگاری اینها، ربوبیت اینها پشت‌سر هم همهٴ اینها است.
ذات اقدس الهی نسبت به مؤمنین عنایت کامل دارد، وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحیمِ﴾‎؛‎‎ اینها حفظ کرده، تقوا همین است«وقی»؛ یعنی «حَفَظ»؛ واقی یعنی حافظ،👈 خدا واقی است، هم ما تقوا داریم، هم ذات اقدس الهی تقوا دارد، هم ما باید سعی کنیم حریم دستور خدا را حفظ بکنیم، هم ذات اقدس الهی تقوا دارد، ما را از عذاب الهی حفظ می‎کند:
آن وقت می‎گویند: ﴿کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون﴾‎؛این لذتهای جسمانی است، این‌جا دارد که ﴿وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ﴾‎؛‎‎ یک جنت آن این است که ﴿کُلُوا وَ اشْرَبُوا﴾‎؛‎‎ در همین جنت، ﴿مُتَّکِئینَ عَلی‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَة﴾‎؛‎‎[ روی سریرهای و تخت‌هایی که سقف بسته است ردیف، اینها تکیه میدهند،

در همین بخش ﴿وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عین﴾‎؛‎‎ این ﴿زَوَّجْناهُمْ﴾؛ یعنی جفت کردیم؛ لذا با «باء» استعمال شده، نه تزویج کردیم، آن‌جا سخن از تزویج و عقد امثال آن نیست، آن که در سوره «احزاب» است: ﴿زَوَّجْناکَها﴾‎؛‎‎ دیگر «واو» ندارد، «زوجتک نفسی»، دیگر حرف ندارد؛👈 اما این‌جا ﴿وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عین﴾‎؛‎‎ یعنی «إرتبتناهم وصلناهم»; لذا «باء» آمده، آن تزویج معنی عقد است که «باء» ندارد، این‌جا که تزویج عقد نیست، اینها برای این ﴿جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ﴾‎‎[است؛
اما روح انسان که در جنت هست، آن‌جا که دارد: ﴿إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ﴾‎؛‎‎ آن‌جا چیست؟ آن‌جا یک سلسله تخت‌های ملکوتی هست: ﴿عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلین‏﴾‎؛‎‎] در آن‌جا وصف کسانی که روی این سریرها نشسته‌اند، ذکر شده. در اینجا وصف خود سریر‌ها و تخت‌ها ذکر شده، ﴿مُتَّکِئینَ عَلی سُرُرٍ مَصْفُوفَة﴾‎؛‎‎ یعنی سریرهای صف بسته شده، منظم؛ اما اینجا دارد: ﴿عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلین‏﴾، این همه روبه‌روی هم هستند، این برای کسانی که روی این تختها نشسته اند


خدای سبحان که فرمود: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ﴾، آن کرامت را حفظ کرده است.
فرمود ما این چنین نیست که یک عدّه را به عائله عدّه‌ای بیافزاییم؛ اما سفره ما همان سفره قبلی باشد. ما اگر ذرّیه گروهی را به آنها ملحق کردیم کمک هم می‌فرستیم سهمیه بیشتری هم می‌دهیم، ،👈﴿أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ﴾ اما ﴿وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ﴾، ما اگر چند تا مهمان برای شما فرستادیم، غذای زائد هم می‌دهیم، این طور نیست که با همان غذای قبلی، مهمانان را پذیرایی کنیم، چون به هر حال هر کسی سهمیه‌ای در بهشت دارد. درست است که ﴿مِمَّا یَشْتَهُونَ﴾، اما اشتهای اینها به هر اندازه که در دنیا عبادت کردند به همان اندازه اشتها دارند. اشتهای آنها محدود به اعمال سابق آنهاست. حالا برابر آن موازین قبلی سهیمه داشتند، ﴿رِزْقٌ مَعْلُومٌ﴾، حالا که ﴿أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ﴾، کمک هم می‌کنیم که مهمانان را بتوانند خوب پذیرایی کنند، ﴿أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ﴾، یک؛ ﴿وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ﴾ 👉
که در آیات بعدی است و چیزی از اینها کم نمی‌شود؛ نه عملشان را کم می‌کنیم نه سهمیه‌شان را کم می‌کنیم، برای نشاط بیشتر، ذراری اینها را به اینها ملحق می‌کنیم و امداد هم می‌کنیم، کمک مستمر و مدد و مدت‌دار و ممتد هم به اینها می‌دهیم هر چه بخواهند که نیاز اینها برطرف بشود.
وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ (21)

فرمود ما برای تتمیم نشاط مؤمنان، ذریه اینها را که اهل ایمان بودند به اینها ملحق می‌کنیم و چیزی از عمل این «ملحوقٌ إلیهم» کم نمی‌کنیم، ما یک بساط خانوادگی بانشاطی تأمین می‌کنیم. ذرّیه‌ای که باایمان است با نیاکانشان محشور می‌شوند.

در این قسمت فرمود: ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ﴾، این ﴿بِما کَسَبَ﴾ را باید جامع بگیریم، هر کسی در گرو عمل خودش است؛ منتها این رهین بودن یک بارِ منفی دارد، یک انسان آزاد در رهن نیست، بدهکار نیست تا گرو بسپارد، گرو دادن برای آدم مدیون است،سوره مبارکه «مدّثّر» اصحاب یمین را استثنا کرد. وقتی اصحاب یمین مستثنا باشند مقرّبین به طریق اُولیٰ مستثنا هستند.
إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی‏ أَهْلِنا مُشْفِقینَ﴾؛ یعنی ما با خوف و رجا در خاندان خود زندگی می‌کردیم، ما از عذاب الهی می‌ترسیدیم،
چون در بحث‌ها دارد که ﴿الَّذینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ﴾، شفقت و هراس ما از این بود و در خاندان ما هم با شفقت زندگی می‌کردیم، ترس از خدا در خاندان ما بود. ما برای نجات از این ترس، با خدا رابطه داشتیم؛ البته تعلیم کتاب و حکمت از یک سو، تزکیه نفوس از سوی دیگر، ﴿قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾، سایه‌افکن خاندان ما بود از طرف دیگر؛👈 اما ما در دعای خیر نه پدران و مادران خود را فراموش می‌کردیم، نه فرزندان خود را، ما اهل دعا بودیم. 👉اینکه فرمود اگر کسی بمیرد فرزند صالحی بگذارد که «یدعوا له» عملش همچنان مستدام است «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا عَنْ ثَلَاثٍ» اگر فرزندی از خود بگذارد که «وَلَدٌ صَالِحٌ یَدْعُو لَه» این ولد صالح نسبت به پدر و مادر سهمی دارد و همین شخص هم نسبت به فرزندان سهمی دارد. دعای پدر نسبت به فرزندانش اثر دارد، دعای مادر نسبت به فرزندانش اثر دارد، ما اهل دعا بودیم ﴿إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ﴾؛ ما با دعا زندگی می‌کردیم، این طور نبود که فقط همان نماز و روزه و اعمال خودمان را داشته باشیم، ما نسبت به گذشتگانمان دعا می‌کردیم، نسبت به آینده هم دعا می‌کردیم. ما خدا را می‌خواندیم و خدا هم بَرِّ رحیم است و دعا را مستجاب می‌کند، هم نسبت به پدر و مادر، هم نسبت به فرزندان.
👇پس هم نسبت به پدر و مادر باید دعا را فراموش نکنیم هم نسبت به فرزندان، برای اینکه آنکه قلب انسان را راهنمایی می‌کند و هدایت می‌کند، «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ» است. فرمود: ﴿ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ بنابراین دعا یک سهم تعیین‌کننده‌ای دارد، بهشتی‌ها می‌گویند برنامه ما دعا هم بوده است، ما اهل دعا بوده‌ایم.



فَذَکِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ (29) أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ (30) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصینَ (3۱
. بعد می‌فرماید شما یادآوری بکن در دل‌های مردم آن برنامه‌های اوّلیه هست، شبهات مشرکان حجاز یا تهمت بود یا واقعاً شبهه بود. تهمت‌ها که جواب ندارد، فقط سوگند یاد می‌کند به نعمت خدا که تو کاهن نیستی مجنون نیستی. می‌گویند شاعر است. آن روز شعرا تقریباً حرف اوّل را می‌زدند، برای اینکه مدح و هجو اینها عدّه‌ای بالا می‌آمدند عده‌ای پایین می‌آمدند، با شعرا نمی‌شد کنار بیایی، در آن روزهایی که قدرت قدرت ادبی بود، اینها از شعراء حریم می‌گرفتند می‌گفتند ـ معاذالله ـ پیامبر شاعری است که ما به هر حال چاره‌ای نداریم و منتظریم تا منون او و مرگ او فرا برسد.
وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود ما هم جزء حوادث و مقدرات و قضا و قدر الهی هستیم؛ منتها شما متأسفانه منتظر یک امر بدی هستید، ما منتظریم قضای الهی هر چه پیش بیاید برای ما خیر است. ﴿قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصینَ﴾،

در این بخش از سوره شبهات آنها را ذکر می‌کند.
این کلمه «أم» چهارده بار ذکر شده است که همه بهانه‌های آنها و شبهات آنها را ذکر فرمود، چیزی از شبهات آنها را در این چهارده مورد فروگذار نکرده است؛ منتها اینها همه یکسان نیستند؛ بعضی از شبهات مربوط به وحی و نبوت است.بعضی از شبهات مربوط به اصل مبدأ و توحید و اثبات خدا و امثال آن است، اینها یکسان نیست


أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا﴾، با فکر عقلی خود این حرف‌ها را می‌زنید؟ دلیل عقلی دارید! ﴿أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ﴾، این «أم» دوم با آن «أم»ها فرق می‌کند، این چهارده «أم»ها یک گونه نیست. این «أم» دوم «أم» اضرابیه است؛ یعنی بله، یعنی اینها حرفی برای گفتن ندارند. فقط طغیان، طاغوت‌ هستند، برای اینکه این کسی که عقل ممثّل را می‌گوید دیوانه، با او به چه نحوی می‎توانیم حرف بزنیم؟!⁉️شما که قریش هستید و داعیه هوشمندی دارید، فکر و عقل شما چنین فتوایی می‌دهد که بگویید ـ معاذالله ـ پیغمبر دیوانه است؟!⁉️ تمام تلاش و کوشش را کردید که یک سوره کوچک مثل این بیاورید نتوانستید! باز می‌گویید او مجنون است؟ یا او شاعر است؟

این چهارده تا «أم» یک گونه نیست. این «أم» دوم در این آیه 32: ﴿أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ﴾، این «أم» به معنی «بل» است «أم» به معنی اضرابیه است؛ یعنی طاغوت‌اند. أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا﴾، عقل آنها می‌گوید که این یا دیوانه است یا ساحر! بعد می‌فرماید نه، این طور نیست، اینها اصلاً قوم طغیانگری هستند
: ﴿أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ﴾، حالا مسئله سِحر و شعر و کهانت و اینها هیچ! این حرف‌ها را حالا یا خودش ساخته یا دیگری ساخته و جمع‌آوری کرده ـ معاذالله ـ گفته خدا گفته، ولی حرف‌های خودش است. ﴿أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ﴾،
«تَقَوُّل»، یعنی چیزی به نام خودش را به دیگری نسبت بدهند که در سوره «حاقه» فرمود: ﴿وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ ٭ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ﴾،ما بدترین کیفر را نسبت به او می‌دهیم. اگر به نام ما چیزی را جعل بکنند
تقوُّل»؛ یعنی حرفی را ـ معاذالله ـ از خود باشد به خدا اسناد بدهد. فرمود شما این را می‌خواهید بگویید، پس اگر حرف خودش است و ـ معاذالله ـ به خدا اسناد داد شما هم مثل این را بیاورید، ﴿أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ﴾ شما نمی‌خواهید ایمان بیاورید وگرنه بررسی کردید دیدید که این کلام وحی الهی است. هیچ شباهتی با شعر ندارد، با کهانت ندارد، با سِحر ندارد. اگر ـ معاذالله ـ حرف خودش است و به خدا اسناد داد، ﴿فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ﴾؛ شما هم مثل این بیاورید، ما هر روز داریم تحدّی می‌کنیم. مثل این بیاورید مثل این قرآن، نشد دَه سوره مثل این بیاورید، نشد یک سوره مثل این بیاورید. هر روز داریم تحدّی می‌کنیم، «الی یوم القیامة» هم تحدّی می‌کنیم. ﴿فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقینَ﴾،
این دو جمله با همه جمله‌های قبل و بعد فرق می‌کند ام خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‏ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ ٭ أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا یُوقِنُونَ﴾، فرمود به هر حال شما که الآن مستقل هستید، آیا مبدأ دارید یا ندارید؟ خدایی هست که شما را خلق کرده باشد یا نه؟ یا خودبه‎خود سبز شدید؟ فرمود شما خوبه‎خود درآمدید؟ هیچ فاعلی ندارید؟ هیچ کسی شما را خلق نکرد؟ یا فاعل دارید و فاعل شما خود شما هستید؟ چه چیزی می‌خواهید بگویید؟ اگر بگویید ما خودبه‎خود خلق شدیم، این اصل به تناقض بر می‌گردد، چرا؟ چون موجودی که هستی او عین ذات او نیست، بدون هیچ عاملی هست بشود، یعنی در عین حال که هستی مال او نیست، الآن هست شده است! بازگشت آن به تناقض است
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ (37) فرمود شما چه سیطره‌ای دارید؟ حالا چه کار دارید؟ شما که نیافریدید، با قدرت و قُلدری می‌خواهید عالم را اداره کنید؟ ﴿أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّکَ﴾، آن‎که آفرید کلید را به دست شما داد که شما این طور بکنید؟ یا با قُلدری بخواهید اداره کنید؟ ﴿أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ «مسیطر». این از «ساطور» مشتق است. سیطره دارد؛ یعنی ساطور به دست است. شما ساطور به دست هستید؟ شما چه کاره هستید؟ می‌خواهید با زور و قُلدری عالم را اداره کنید؟ این را هم که خدا شما را سر جای خود می‌نشاند و کاری نمی‌توانید بکنید
فرمود یا نه، ﴿أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فیهِ﴾، بگویید که ما اسرار عالم را از راه نردبان شنیدیم. آیا نردبانی در اختیار شماست که رفتید بالا از غیب خبری آوردید، ❓آن هم که نیست. کلید خزائن الهی دست شماست، ⁉️آن هم که نیست و ـ معاذالله ـ خودتان را برتر از ذات اقدس الهی می‌دانید⁉️
﴿أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ﴾فرشته‌ها را دختر می‌دانید و برای خودتان پسر انتخاب کردید، ،،⁉️﴿تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزی﴾،تا اینجا را هم قرآن کریم آمده با آنها دارد مماشات می‌کند حرف می‌زند، چه چیزی دارید که خودتان را برتر از خدا دانستید❓؟ آن‎که آفرید حرف او را گوش نمی‌دهید و حرف خودتان را مقدم می‌دارید، برای چه؟ ﴿أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ﴾،

بعد رو بر می‌گرداند به خود وجود مبارک پیغمبر سؤال می‌کند ﴿أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً﴾، آنها یا به بهانه سِحر و کهانت و شعر و جنون و افترا و اینها حرف تو را گوش نمی‌دهند؟ یا نه، تو حرف‌های عالمانه می‌زنی، آنها هم قبول دارند، ولی از آنها مزد می‌خواهی، ؟حق تعلیم می‌خواهی؟، چیزی می‌خواهی، آنها می‌گویند ما نداریم، این پول را بدهیم، این شهریه را بدهیم؛ لذا نمی‌آیند حرف تو را گوش بدهند ﴿أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ﴾؛ غرامتی که دارند، «مُثْقَل» هستند، زیر بار غرامت می‌روند سنگین می‌شوند؟ این هم که نیست
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ﴾؛ اسرار نهانی عالَم نزد آنهاست! این شانزده بار که بعضی از جاهایش با «أم» آمده چه وقت غیب باشد، اسرار غیبی نزدِ اینهاست، می‌نویسند به دیگران گزارش می‌دهند، این هم که نیست.
﴿أَمْ یُریدُونَ کَیْداً﴾؛ فقط می‌خواهند نقشه بکشند. حالا از این به بعد میدان، میدان ماست، اگر می‌خواهند نقشه بکشند، چه اینکه می‌خواهند نقشه بکشند، ﴿فَالَّذینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکیدُونَ﴾؛ کید ما دامنگیر آنها می‌شود؛ البته این طور نیست که ما یک کید جداگانه بکشیم، ﴿وَ لا یَحیقُ﴾ مکرِ اینها مگر به خودشان؛ کید اینها به خودشان می‌رسد.
أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾، فرمود اینها اگر برای خدا شریکی قائل شوند، ذات اقدس الهی منزّه است از اینکه شریک داشته باشد، چون اگر چیزی حقیقت نامتناهی بود، چه اینکه هست، در قبال حقیقیت نامتناهی دیگر دومی فرض ندارد. این هم فرض آن محال است، نه مفروض محال باشد. اگر حقیقتی نامتناهی بود، دیگر خدایی دیگر جا ندارد، جایی نیست که خدای دیگر پُر کند. این خدا حقیقتی است نامتناهی؛ لذا فرمود: ﴿سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾.
﴿وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً﴾، می‌گویند اینها ابرهای متراکم هستند؛ مثلاً اگر شهاب‌سنگی ببینند، قطعه‌ای ببینند که از بالا دارد بر سر اینها خراب می‌شود، می‌گویند اینها ابر متراکم است، عذاب الهی را انکار می‌کنند.
فرمود اینها این طور هستند، ولی جهان که تمام نشد، اینها حوادثی در دنیا دارند، حوادثی هم بعد از دنیا؛ در دنیا ممکن است که چند تا کید انجام بدهند، نقشه‌کشی بکنند، برنامه‌ریزی بکنند، ولی اثر ندارد. کاری از آنها ساخته نیست، نه اینکه نقشه می‌کشند، اثر ندارد.

اینکه فرمود: ﴿فَذَرْهُمْ حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی فیهِ یُصْعَقُونَ﴾، در سایر سور مسئله «صعق» ﴿فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ﴾ را مطرح کرد، حالا یا صاعقه می‌آید یا مدهوش می‌شوند یا بیهوش می‌شوند، فرمود چنین روزی را در پیش دارند. فرمود: صبر کن! ﴿لِحُکْمِ رَبِّکَ﴾،
﴿وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ﴾، فرمود نه تنها شاکر باش! بدان که این عنایت و فیض از طرف ذات اقدس الهی است. فرمود: ﴿وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ﴾، می‌خواهیم بلند بشویم،👈 ﴿سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ﴾ که مستحضرید به ما دستور دادند، وقتی می‌خواهید بلند بشوید این را که بگویید اگر در آن نشست طنزی، نقصی، معصیت صغیره‌ای چیزی اتفاق افتاد، با این ذکر حلّ بشود.
بعد فرمود در شب‌ها هم بیشتر به یاد خدا باشید، ﴿وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ﴾، آن وقت دیگر کم‌کم ستاره‌ها دارند به مغرب گرایش پیدا می‌کنند و صبح نزدیک‌تر می‌شود که پایان سَحر است

ویرایش بوسیله کاربر 1402/04/30 06:21:38 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 1.268 ثانیه ایجاد شد.