رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,964
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه و تدبر و نکات تفسیری ایات ابتدای سوره لقمان
لقمان:3 هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ که راهبر و رحمتی است برای نیکوکاران 3 [=راههای نیکویی را مینمایاند].
______________ 3 – سه سوره: بقره، نمل و لقمان، که هر سه با حروف مقطعه و نقش هدایتگر قرآن آغاز میشوند، و در هر سه سوره جمله سه مرحلهای: «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» عیناً تکرار شده است، هدایت قرآن را از سه منظر و برای سه گروه از بندگان مطرح میسازد؛ بقره: «متقین»، نمل: «مؤمنین»، و لقمان: «محسنین». از این سه منظر میتوان ارتباط انسان را با سه موضوع: خود، خدا، و خلق تعریف کرد؛ مهمترین خصلت خودِ انسان در فرهنگ قرآن تقواست، پس سوره بقره که با مقدمه مردمشناسی خود در معرفی سه گروه: مؤمن، کافر، و منافق پرداخته است، بر نقش تقوا در هدایتپذیری از قرآن تأکید میکند. سوره نمل عمدتاً بر ارتباط انسان با آفریدگار تکیه دارد، از این منظر صفت «ایمان» مطرح میشود و بالاخره سوره لقمان، به خصوص در آیات 12 تا 19 [اندرزهای لقمان به فرزندش] بر ارتباط آدمی با خلق [اخلاقیات] تکیه دارد، صفت احسان از این منظر مهمترین نشانه آدمی محسوب میشود. متقین و مؤمنین و محسنین سه گروه نیستند، بلکه سه خصلت یک انسان از سه منظر متفاوتاند. تفسیر بازرگان
حكمت در قرآن كريم به دو معنا خواهد بود يك معناي عام است كه «كلّ ما في القرآن حكمة» يك معناي خاص است كه در برابر موعظه و جدال احسن قرار ميگيرد كه در سورهٴ «نحل» است فرمود اين كتاب كه حكيم است و حكيمانه نازل شده است از خداي عزيز حكيم تنزّل پيدا كرده است پعامل هدايت است (يك) و رحمت و احسان الهي را به همراه دارد (دو) براي همه عرضه ميكند (سه) پاما آنها كه به استقبال هدايت و رحمت ميروند مردان با احساناند (چهار) آن وقت محسنِين را معنا ميكنند فرمود محسنين كسانياند كه ﴿يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾ اينها نمونه حسن فعلياند در جهت ارتباط با خدا و ارتباط با خلق خدا به دستور خدا ﴿وَهُم بِالْآخِرَةِ هُم﴾ ـ اين ضمير فصل را در يك جمله كوتاه دو بار تكرار ميكنند براي اهميت آن حُسن فاعلي است ـ اينها، همينها به قيامت معتقدند خب اگر حُسن فاعلي باشد و حُسن فعلي باشد ميشود احسان.
تفسیر تسنیم
لقمان:6 وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ و بعضی از مردم [بر خلاف گروه نخست، به جای پیروی از حق] خریدار [یا فروشنده و عرضه کننده] سخنان بی پایه و اساساند تا [مردم را] بی هیچ شناختی از راه خدا گمراه سازند و آنرا به استهزا گیرند. برای آن ها [به دلیل تکبرشان] عذابی خوار کننده است.
______________ – «يَشْتَرِي» از ریشه «شَرَیَ» به گفته لغتشناسان، از اضداد است و توأمان درباره خریدن و فروختن به کار میرود. چنین کسانی هم خود پذیرا و خریدار این سخنان بیاساس هستند و هم با عرضه و تبلیغ آن به دیگران، فروشنده باطل محسوب میشوند.
در برابر مفلحین، وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ﴾ كه مرحوم امينالاسلام و ديگران نقل كردند اين سفر كردن است و پول دادن است و خستگي تحمل كردن است و داستان خريدن خب اينها اين داستان را ميخرند به قيمت گران براي اينكه مردم را سرگرم كنند و از دين خدا باز دارند ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ﴾ اينها كساني هستند كه خودشان ﴿كَانُوا قَوْمَاً بُوراً﴾ تجارتشان ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾ بور جمع باير است همانطوري كه زمين گاهي داير است گاهي باير، زمينه زندگي بعضيها هم گاهي داير است و گاهي باير، بعضيها زندگيشان داير است ثمربخش است بعضيها زمينه زندگيشان باير است ﴿كَانُوا قَوْمَاً بُوراً﴾.
لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾ هون يعني رسوايي خب اگر كسي با دين بازي كرد يعني دين را اهانت كرد اين كسي كه دين را اهانت كرد اگر به حسب ظاهر در دنيا عزيز باشد به عزت كاذب: ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ [24] ذليل است به ذلت صادق.اينها گرفتار عذاب مهيناند براي اينكه آيات الهي را براي اينها ميخوانيم اين اصلاً مثل اينكه نشنيده اما از راه دور سفر ميكند داستان زيد و عمرو را ميخرد.
تفسیر تسنیم
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشترِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سبِيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً ...
كلمه ((لهو(( به معناى هر چيزى است كه آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى ، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند ((ليضل عن سبيل الله بغير علم (( - مقتضاى سياق اين است كه مراد از ((سبيل الله (( قرآن كريم ، و معارف حق و صحيح ، از اعتقادات ، و دستور العملها، و به خصوص داستانهاى انبياء، و امم گذشته بوده باشد، چون لهو الحديث و خرافات ساخته و پرداخته فكر انسانهاست كه است دست به دست گشته ، در درجه اول معارض با اين داستانهاى حق و صحيح است ، و در درجه دوم بنيان ساير معارف حق و صحيح را در انظار مردم سست نموده ، و سپس منهدم مى سازد مويد اين معنا جمله بعدى است كه مى فرمايد: ((و يتخذها هزوا((، يعنى حديث را مسخره مى كند، چون نام خرافات نيز حديث است ، و همين باعث وهن هر حديثى مى شود، و سبب مى گردد مردم احاديث واقعى را نيز به سخريه بگيرند پس همان طور كه گفتيم مراد از ((سبيل الله ((، قرآن است ، بدان جهت كه مشتمل بر قصص و معارف است ، و گويا مراد كسى كه خريدار لهو الحديث است اين است كه مردم را از قرآن منصرف نموده و گمراه نمايد، و قرآن را به سخريه بگيرد به اين كه به مردم بگويد اين نيز حديثى است مانند آن احاديث ، و اساطيرى است چون آن اساطير
جمله ((بغير علم (( متعلق به كلمه ((يضل (( است ، و در حقيقت وصف ضلالت گمراهان است ، نه ضلال گمراه كنندگان ، هر چند گمراه كنندگان نيز علم ندارند، آنگاه ايشان را تهديد مى كند به اينكه ((اولئك لهم عذاب مهين - ايشان عذابى خواركننده دارند((، چون در دنيا مغرور و متكبر بودند
ترجمه تفسير الميزان جلد 16 صفحه 314
لقمان:10 خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ [خدا] آسمانها [=عالم کهکشانها و ستارهها] را بدون ستونی که آن را ببینید، [به نیروی جاذبه] بیافرید و در زمین، لنگرهايی [=کوههايی] قرار داد تا مانع حرکت [سرزمین] شما گردد 8 و در آن از هر جنبندهای پراکند و از آسمان، آبی [پر برکت] باراندیم9 که به [وسيله] آن از هر گونه [گیاهان] گرامی رویاندیم.10
______________ 8 – «رواسى» جمع «راسيه» به معنای لنگر است که موجب توقف کشتی در بندر میگردد. کوهها نیز به دلیل غیر مسطح بودن زیر و روی آنها، قارههای زمین را روی قشر مذاب زمین نگه میدارند و مانع حرکت آنها میگردند. این اصطلاح 10 بار در قرآن تکرار شده است: رعد 3 (13:3) ، حجر 19 (15:19) ، نازعات 32 (79:32) ، نحل 15 (16:15) ، انبياء 31 (21:31) ، نمل 61 (27:61) ، لقمان 10 (31:10) ، فصلت 10 (41:10) ، ق 7 (50:7) ، و مرسلات 27 (77:27) .
9 – در نیمه اول این آیه افعال: خَلَقَ، القی، و بَثَّ به صورت سوم شخص مفرد [او] نقش خدا را نشان داده است، اما در نیمه دوم آن افعال: انزلنا و فانبتنا به صورت دوم شخص جمع [ما] آمده است. به نظر میرسد نیمه اول بر اراده آفرینشی او تأکید دارد و نیمه دوم [با ضمیر ما] بر نقش نیروهای طبیعی [فرشتگان] و قوانین و نظاماتی که در جهان مقرر داشته است.
10 – منظور از زوج ظاهراً گونههای نر و ماده گیاهان است که هزاران نوع حیرت آورند. این ازواج را در قرآن دو بار با صفت: «مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ» [شعراء 7 (26:7) و همین آیه] و دو بار نیز با صفت: «مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ» [از هر گونه زیبا و نشاط آور] ذكر کرده است [ ق 7 (50:7) و حج 5 (22:5) ].
تفسیر بازرگان
قرآن كريم فرمود شما كه نميتوانيد نظام علّي را منكر بشويد بگوييد آسمان خودساخته است زمين خودساخته است اينكه نيست بگوييد فاعلش چه كسي است؟ شما فاعل هستيد ممكن نيست، خود اين آسمان و زمين فاعل خودشاناند اينكه ممكن نيست شما خودتان فاعل خودتان هستيد اينكه ممكن نيست پس فاعلي داريد آن فاعل خداست بتها نيستند اگر ميگوييد بتها خالقاند يك دليل بياوريد پس اصل عليّت را قرآن كريم مفروغعنه ميگيرد يعني به هيچ وجه قابل اثبات، نفي، شك نيست اين را خداي سبحان در درون همه نهادينه كرده است بر اساس همين نظام فطري از بشر اقرار ميگيرد ميگويد اين نظام محيّرالعقول بيسبب كه نيست سبب دارد سببش شما هستيد نه، خودشاناند نه، بتها هستند نه، پس آفريدگاري دارند. شما اگر خواستيد اين كارها را به غير خدا اسناد بدهيد يا بايد دليل عقلي داشته باشيد يا دليل نقلي شما به ما نشان بدهيد عقلاً يا نقلاً با دليل عقلي يا دليل نقلي كه يكي از اين ارباب و اصنام و اوثان و قدّيسين و اين بتها و ارباب شما كاري كرده باشند چون هيچ توان آن را نداريد پس اعتراف كنيد كه ظلم كرديد (يك) در ضلال مبين هستيد (دو)
زوج كريم يعني اين گياهان منشأ بركات فراوان هم هستند حالا زوج گاهي به صورت برّي و بحري است گاهي به صورت اهلي و وحشي است گاهي به صورت مذكر و مؤنث است هر كدام از اينها باشد منشأ خير و رحمت و بركت است به هر كدام از اين معاني باشد زوج كريم است
تفسیر تسنیم
کامت کلیدی: تفسیر سوره لقمان تدبر حکمت نعمت شرک شکرویرایش بوسیله کاربر 1403/08/27 08:30:03 ب.ظ
| دلیل ویرایش: ویرایش
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,042 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره لقمان : نصایح لقمان حکیم
لقمان:15 وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ و اگر کوشیدند که نسبت به من در چیزی که به آن آگاهی و شناختی نداری شرک بورزی 16 [=کاری خلاف حق انجام دهی، یا سرسپرده کسی باشی] در این صورت اطاعتشان مکن و [با این حال] در دنیا با آن ها رفتاری پسندیده داشته باش 17 و راه کسانی را که [از هر خطا و گناهی] به سوی من برمیگردند پیروی کن، در نهایت، بازگشت همه شما به سوی من است، پس شما را [در قيامت] به آن چه میکردید آگاه خواهم کرد.
______________ 16 – چگونه ممکن است پدر و مادری فرزند خود را برای شرک ورزیدن به خدا تحت فشار قرار دهند؟ منظور از شرک چیست!؟ میدانیم در آغاز رسالت پیامبر اسلام در مکه، پدر و مادرانی مانع پیوستن فرزندان خود به پیامبر و پیروی از پیامهای توحیدی قرآن میشدند و آنها را به همان فرهنگ آباء و اجدادی در شفاعت و توسل به بُتهای سنگی و چوبی وادار میساختند، اینک بساط چنان بُتپرستیهايی برچیده شده است، اما آیا شرک به همین اشکال خلاصه میشود؟ یا هر نوع تحمیل عقیده باطلی از ناحیه والدین به فرزندان یا درخواست و توصیههای مغایر حق و عدالت را هم شامل میشود؟
17 – نکته بسیار پندآموزی است! ممکن است جوان موحّد و مخلصی به بهانه اعتقادات یا رفتار شرکآمیز والدین خود، با آنها ترک ارتباط کرده و به بدگویی و بد رفتاری بپردازد، توصیه خدایی این است که حتی در صورت چنین انحراف عظیمی و اصرار در کشاندن فرزند به وادی شرک، او حق ندارد جز با رفتار پسندیده در زندگی دنیا با آنان مراوده داشته باشد. اگر شرک بدترین گناهان باشد، وقتی چنین انحرافی هم نمیتواند توجیه کننده بد رفتاری فرزند باشد، چگونه میتوان در مادون چنین انحرافی مجوز قهر و جدائی گرفت؟
لقمان:18 وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ و برای [تحقیر] مردم، چهره خویش مگردان 21 [=خودپسندانه قیافه مگیر] و در زمین مست و مغرور گام برمدار،22 [بدان که] مسلماً خدا هیچ خود بزرگ بين فخر فروشی را دوست ندارد.23
______________ 21 – «تصعّر» از ریشه «صَعَرَ» که فقط یک بار در قرآن آمده است، معرّف کسانی است که به جای نگاه متواضعانه به مردم، سر خود را بالا گرفته و با گردش به چپ و راست، از آنان متکبرانه روی میگردانند، گويی چشمشان تحمل دیدن آنها را ندارد.
22 – «مَرَح» به راه رفتن توأم با غرور و خودپسندی و نمایش خوشحالی سرمستانه گفته میشود.
23- «مختال» از ریشه «خَیَلَ»، کسی است که اسیر «خیالات» و اوهام خود بزرگبینی است. به گفته برخی لغتشناسان، اسب را در زبان عربی از آن جهت «خیل» مینامند که سواره را گرفتار تکبر و خود بزرگبینی میکند. تنها سرعت اسب و نظاره سواره نظام از بلندی بر پیادگان نیست که تکبر میآورد، قدرت و سلطه سردمداران حکومتی نیز چنین است. این از گفتار حکمت بار امام علی(ع) به مالک اشتر است که: «هر گاه از موقعیت حکومت بر دیگران، احساس ابهت و خیالات بر تو دست داد، نگاهی به عظمت ملک خدا بر فراز خویش بینداز، شاید در اینصورت عقلی که از سرت پریده باز گردد».
تفسیر بازرگان
چرا خداوند چنین اشاره مفصلی به این بزرگوار(لقمان) نموده؟
اگر از باب موعظتی به موضوع نگاه کنیم در می یابیم که مقصود این بوده که بشر معمولی نیز میتواند با قدم گذاشتن در راه تعالیم انبیاء به جائی برسد که مورد تحسین و تجلیل خداوند متعال قرار گیرد
تفسير مرحوم گنجه اي
حكمت لقمان گوشهاي از حكمت نبوي حكمتي را كه ذات اقدس الهي به لقمان ايتاء فرمود گوشهاي از حكمتهاي فراواني است كه در قرآن كريم آمده و به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اعطا كرد زيرا در صدر همين سوره آيه دو آمده است كه ﴿تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ﴾ كلّ قرآن كه 114 سوره است بيش از شش هزار آيه است اول تا آخرش حكمت است بنابراين گوشهاي و بضعهاي از اين حكمت را خداي سبحان به لقمان داد نه اينكه علمِ در مقابل حكمت را به پيغمبر داده باشد و بفرمايد كه ﴿قُل رَبِّ زِدْنِي عِلْماً﴾[1] آن علمي را كه خدا به او دستور داد همين علمِ حكمت است
اينكه فرمود شرک، ظلم عظيم است ناظر به اين است كه اين كار في نفسه بد است اگر ما اَعظم داريم يا اَظلم داريم و در اينجا تعبير به اظلم نشده براي آن است كه يك وقت است اين كار را في نفسه ميسنجند ميگويند اين كار ظلم است و عظيم است اگر نسبت به شيء ديگر بسجند خواه به صورت سالبه خواه به صورت موجبه آنجا سخن از اعظم است
اينكه فرمود: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾ بعد از آن مقدمه ذكر كرد يعني اول برهان عقلي بر توحيد اقامه كرد بعد فرمود حالا كه اين برهان ثابت شد اين عقد اول مشخص شد همين مطلب را به جانتان گِره بزنيد بشويد معتقد وقتي معتقد شديد بشويد عادل. توحيد، عدل است نبوّت، عدل است همه اينها عدلاند شرك، ظلم است نفي نبوّت يا ادّعاي نبوت به نام تَنبّي ظلم است درباره معاد، انكارش ظلم است و مانند آن، حق را اگر كسي نپذيرفت ظلم است يعني اين بايد و نبايد را در كنار آن بود و نبود بايد حفظ بكند.
مقيد بودن ﴿وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا﴾ به امور دنيوي اما ﴿وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا﴾ اين ﴿فِي الدُّنْيَا﴾ تنها براي اين نيست كه در دنيا نسبت به اينها كار خوب بكند نه، منظور اين نيست منظور اين است كه ﴿فِي الدُّنْيَا﴾ يعني «في الامور الدنيويّه» نه اينكه مادامي كه در دنيا هستي نسبت به اينها احسان بكن ولو در مسائل اخروي اينچنين نيست در مسائل اخروي هرگز نسبت به اينها اطاعت نكن جا براي مصاحبت نيك نيست نه، در امور دنيوي، مسكن ميخواهند، غذا ميخواهند، پوشاك ميخواهند، اينها بله اما در امور اخروي بخواهي كوتاه بيايي نه، پس ﴿صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا﴾ اين نيست كه در دنيا با آنها مصاحبت نيك بكن چه حوزه آخرت باشد چه حوزه دنيا، چه مسائل ديني باشد چه مسائل دنيوي نه خير، ﴿فِي الدُّنْيَا﴾ يعني «في الامور الدنيوية» ﴿وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفاً﴾ بعد فرمود حالا فرق نميكند اگر اينها برگشتند توبه كردند تابع اينها باش، نشد، تابع رهبرانت باش تابع معلّمانت باش هر كس در مسير حق است دنبال او برو ديگر نفرمود «و اتّبع سبيل غيرهم» نه حالا اگر اينها توبه كردند هر كس در راه حق است با او هماهنگي كن چه پدر و مادر باشد چه ديگري ﴿وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ﴾ اما بدانيد شما و پدران و هر كسي در اين راه هستند ﴿إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ در همه بخشها وقتي ذات اقدس الهي غير خود را در كاري سهيم بداند سرانجام يا اول آيه يا آخر آيه از توحيد سخن به ميان ميآورد كه مبادا كسي خيال كند غير خدا شريك خداست در وصفي از اوصاف. در آيه محلّ بحث فرمود شما و پدرانتان همه شما بازگشتتان نزد ماست ﴿إِلَيَّ الْمَصِيرُ﴾
فرمود: ﴿يَا بُنَيَّ إِنَّهَا﴾ حالا كه معاد حق است محكمه الهي حق است آن خصلت چه حسنه باشد چه سيّئه، چه سبك باشد چه ريز، چه محجوب باشد چه دور، چه در تاريكي باشد چه در روشنايي نزد ما حاضر است شيء . ﴿يَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ چرا؟ چون خدا قدرت او لطيف است نفوذ دارد به همه ذرّات دور و نزديك ميرسد علمش هم كه دارد نه تنها خبير است بلكه قدير هم است قدرتش هم لطيفانه است يعني نه دوري نه محجوب بودن نه تاريكي نه ريزي نه خفّت هيچ چيزي مانع قدرت او نيست چون قدرتش بر اساس لطافت فيض قديرانه اوست.فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ﴾
صبر از عزم الامور است انسان در همه امور بايد صبر كند اختصاصي به مسئله امر به معروف و نهي از منكر ندارد اين ﴿وَاصْبِرْ عَلَي مَا أَصَابَكَ﴾ مربوط به مسئله اقامه صلات و امر به معروف و نهي از منكر نيست كلّ رخدادهاي عالَم زيرمجموعه اين است. مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ﴾ يعني «من الامور التي يجب أن يعزم عليها» كه انسان بايد جدّاً تصميم بگيرد بايد برنامهريزي بكند مصمّم بشود كه در روزگار صابر باشد وگرنه مشكلات فراوان پيش ميآيد دو روز به كام او نيست دو روز به كام اوست هر روز بخواهد به كام او باشد نيست ﴿إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ﴾ يعني «من الامور التي يَجب أن يُعزم عليها» مثل تهيه منزل، تهيه همسر، اينها ﴿مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ﴾ است يعني از امور مهمّي كه انسان بايد راجع به آن تصميم بگيرم من صابرم، بردبارم حليمم اينچنين نيست كه زود از كوره در بروم اين ﴿مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ﴾ است اينكه فرمود: ﴿وَاصْبِرْ عَلَي مَا أَصَابَكَ﴾ اين ﴿إِنَّ ذلِكَ﴾ چه اشاره باشد به كلّ واحد از اينها، چه اشاره باشد به خصوص صبر، تعبير به «هذا» نفرمود ﴿ذلِكَ﴾ فرمود چون بعيدالمنال است صبر، فضيلتي نيست كه در دسترس هر كس باشد. فرمود: ﴿وَاصْبِرْ عَلَي مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ﴾ نفرمود «انّ هذا» اگر ميفرمود «إنّ هذا» خواه به كلّ واحد برميگشت درست بود خواه به اخير برميگشت درست بود اما غالباً اين را به خصوص اخير ارجاع دادند با اينكه خيلي نزديك است نفرمود «انّه» يا «انّ هذا» فرمود: ﴿إِنَّ ذلِكَ﴾ چون صبر، بعيدالمنال است ﴿إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ﴾. از اين پنج بزرگوار يعني وجود مبارك نوح، وجود مبارك ابراهيم، وجود مبارك موسي و عيسي و وجود مبارك رسول خدا(عليهم الصلاة و عليهم السلام) تعبير به اولواالعزم ميشود با اينكه همه انبيا داراي عزيمتاند آيه پاياني سورهٴ مباركهٴ «احقاف» اين است ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾[9] آنها صبر كردند اصولاً صبر ﴿مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ﴾ است
تفسیر تسنیم
اينكه بعضى از مفسرين گفتهاند ذلک من عزم الامور اشاره است به همه مطالب قبلى، كه عبارت است از نماز، امر به معروف، و نهى از منكر، و صبر، صحيح نيست، چون تنها در اين آيه نيست كه صبر به عنوان عزم الامور ستوده شده، بلكه اين مطلب مكرر در كلام خداى تعالى آمده، از آن جمله فرموده: " وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذٰلِكَ لَمِنْ عَزْمِ اَلْأُمُورِ " و نيز فرموده: " إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذٰلِكَ مِنْ عَزْمِ اَلْأُمُورِ"
تفسیر المیزان امر به ميانهروي در رفتار شخصي و اجتماعي
بعد فرمود: ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ﴾ هم مَشي زندگي هم طرز راه رفتن هم مَشي سياسي هم مَشي اجتماعي بالأخره ميانهرو باش نه افراط و نه تفريط، اهل اقتصاد و اعتدال باش در همه شئون زندگي چه خطّمشيات چه راه رفتن عاديات ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ﴾ اينقدر صدا را بلند نكن اينقدر داد و فرياد نكن قول سَديد را قرآن سفارش كرد نه قول شديد را فرمود: ﴿قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً﴾[27] حرف برهاني، حرف سديد است نه «قولوا قولاً شديدا» آن داد كشيدنها اثري ندارد.
آرامتر حرف بزن، كه اگر يك وقت لغزيدي نيفتي، اگر كسي آرامتر حرف زد بر اعصابش مسلّط است و خوب ميتواند جواب بدهد يا اگر حرف ناصوابي از زبانش در رفت فوراً ميتواند جبران كند اما اگر نه، با تمام حنجره حرف زد درمان او يك مقدار دشوار است. ما در برابر عقل، خيال داريم اين خيال اگر به باب افتعال برود ميشود اِختال، يَختال، مُختال، اگر به باب تفعّل برود تخيّل، يتخيّل، مُتخيّل، تخيّل كه از باب تفعّل است در قرآن استعمال نشده اما افتعال آن در قرآن استعمال شده فرمود انسان خيالزده، خيالباف كه با خيال دارد زندگي ميكند اين محبوب خدا نيست ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾ خيال ميكند كه مقامي دارد (يك) مطابق همين خيال، نسبت به ديگران فخرفروشي ميكند (دو) فخرفروش محبوب خدا نيست خيالباف محبوب خدا نيست اگر عاقل بود نه مختال است نه فخور، بلكه متواضع است و مؤدّب ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾ يعني «لا يحبّ أحداً»
علت اَنكر بودن صوت حمار و ثمره آن
سخن از خوبي و بدي صدا نيست كه بگوييم بلبل صدايش خوب است حمار صدايش بد است براي اينكه اسب هم شيهه ميكشد اما اينقدر فرياد نميزند همه حيوانات بالأخره صدايي دارند صداي حمير از همه بلندتر است. اين انكر بودنش براي ارفع بودنش است نه براي اينكه صدا گوشنواز نيست گوشخراش است. پس انكر بودنش براي اين است كه ارفع است اگر صدايي بخواهد اعرف باشد بايد اخفض باشد اين همين است كه فرمود: ﴿وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ﴾ «أغضض الأصوات» ميشود «أعرف الأصوات»
تفسیر تسنیم
ویرایش بوسیله کاربر 1403/07/15 10:22:55 ق.ظ
| دلیل ویرایش: ویرایش |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,042 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره لقمان -نکات تفسیری ایات 20-25
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ {20} و برخى از مردم در باره خدا بى[آنكه] دانش و هدایتی (از خدا یا دیگران) و كتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمىخيزند {20} وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ {21} و چون به آنان گفته شود آنچه را كه خدا نازل كرده پيروى كنيد مىگويند [نه] بلكه آنچه كه پدرانمان را بر آن يافتهايم پيروى مىكنيم آيا هر چند شيطان آنان را به سوى عذاب سوزان فرا خواند؟! {21}
مردم يا #تابعاند يا متبوع، اگر تابعاند اين تبعيّتشان بايد تحقيقي باشد آن مقداري كه تبعيّت او را تصحيح كند خداي سبحان به او معرفت داده است اگر در تقليد هم مقلِّد بود در پيروي هم مقلّد بود در تابع بودن هم تابع بود اين در قيامت مسئول است اما آنكه متبوع است در متبوع بودن و مطاع بودن بايد محقّق باشد اگر عدّهاي دنبال او راه افتادند اين از فرصت استفاده كرد خود را متبوع تلقّي كرد اين در قيامت مسئول است انسان خودش يا بايد از راه وحي حقايق را بفهمد، اگر وحي به او نرسيد فرد عادي بود بايد بفهمد خدا به پيامبرش چه وحي فرستاد اين دو راه دارد مانعةالخلو است جمع را شايد يا از راه دليل عقلي ميفهمد كه پيامبر چه آورده يا از راه دليل نقلي ميفهمد كه پيامبر چه آورده عقل در مقابل نقل است نه در مقابل شرع; عقل در مقابل سمع است نه در مقابل وحي يا انسان بايد بشنود يا بايد بفهمد اگر به يكي از اين راهها يقين پيدا كرد يا مطمئن شد که ذات اقدس الهي به پيامبرش چه فرمود، آنگاه حجّت بر او تمام است عقل غير از قياس و خيال و گمان و وهم است
تفسیر ایت اله جوادی املی
لقمان:22 وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ و هر کس روی [=جهتگیری و هدف زندگی] خود را به سوی خدا تسلیم کند 30 و نیکوکار هم باشد،31 به دستاویزی محکم و قابل اعتماد چنگ زده است و سرانجام امور به سوی خداست [نه دیگر معبودان].
______________ 30 – تسلیم وجه به خدا [یا به سوی خدا] که علاوه بر این آیه، در آیات 112 بقره (2:112) و 125 نساء (4:125) نیز آمده است، اصطلاحی است قرآنی برای بیان خالص بودن انگیزهها و نیّات در هر کاری که آدمی انجام میدهد. کلمه «وجه» نشانگر توجهات و رویکردهای مختلف در زندگی است.
31 – قرآن در 6 آیه، پذیرش هر «عمل صالحی» را با جمله: «و هو مؤمن» [در حالی که مومن باشد] مشروط به انگیزه و خاستگاه ایمانی کرده است [نساء 124 (4:124) ، نحل 97 (16:97) ، اسراء 19 (17:19) ، طه 112 (20:112) ، انبیاء 94 (21:94) ، و غافر 40 (40:40) ] و در جهت معکوس نیز، پذیرش هر «ایمانی» را با جمله: « و هو محسن» [در حالی که نیکوکار باشد] مشروط به عمل صالح کرده است [لقمان 21 (31:21) ، طه 75 (20:75) ، بقره 112 (2:112) ، و نساء 125 (4:125) ] و اصلا تأکید کرده که در روز قیامت نه ایمان آوردن کسی [در آن صحنه] سودی برای او دارد، و نه ایمان کسی که منجر به کار خیری نشده باشد نجاتبخش است: انعام 158 (6:158) - «لا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا»
تفسیر بازرگان
﴿أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ﴾ فرمود آن تسليم لوجه لله بالاتر از تسليم الوجه الي الله است اين كسي كه الي الله حركت ميكند يعني هدفش اوست اما آنكه لله است يعني خالصاً براي خداست چيزي براي غير خدا نگذاشت و كمبودي هم ندارد بين ﴿أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ﴾ با ﴿يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَي اللَّهِ﴾ خيلي فرق است.
وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً﴾ نعمتهاي فراواني خدا به شما داد
﴿وَأَسْبَغَ﴾ يعني شاداب كرد. اينجا فراوانيِ نعمت را اشاره ميكند نه اصلِ نعمت را، نه تنها رزق داد بلكه رزق فراوان داد نه تنها نعمت داد نعمت فراوان داد نعمت ظاهري داد چه در زمين چه در آسمان، نعمت باطني داد وحي و نبوت و علم را به وسيله قرآن و اهل بيت براي شما آورد هم اينها نعمتهاي باطنياند هم آنها نعمتهاي ظاهرياند به صورت وفور در اختيار شما قرار داد «أنعم» نيست اسباغ يعني فراواني و شادابي ﴿وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً﴾.
تسلّي دادن پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با ﴿وَمَن كَفَرَ فَلاَ يَحْزُنكَ كُفْرُهُ﴾ اينجا كه فرمود: ﴿وَمَن كَفَرَ﴾ تسليتي است نسبت به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه دلداري بدهد كه بالأخره اگر عدهاي نكول كردند شما محزون نباشيد اينها در دست ما هستند در چنگ ما هستند ما مختصري اينها را با آب و علف سرگرم ميكنيم بعد هم ميگيريم اينها كه از قدرت ما بيرون نيستند ﴿وَمَن كَفَرَ فَلاَ يَحْزُنكَ كُفْرُهُ﴾ چرا, براي اينكه ﴿إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ﴾ نه اينكه در قيامت اينها به ما ميرسند الآن در دست ما نيستند نه, به لحاظ قيامت ﴿إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا﴾ به لحاظ دنيا هم ﴿نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ﴾ اينها را داريم سرگرمشان ميكنيم.
فقدان بهرهوري از عقل و نقل سبب ناداني مطلق مشركان اين گروه آدمهاي نفهمياند نفرمود «بل أكثرهم لا يعلمون» فلان شيء را, يك وقت ميگوييم «أكثرهم لا يعلمون» فلان شيء را, خب اين يك جهل نسبي است اما وقتي فرمود: ﴿بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ﴾ حذف متعلّق هم مفيد عموم است يعني هيچ چيزي نميفهمند در آنجا فرمود خدايي كه ﴿أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً﴾ شما نه با برهان عقلي حركت ميكنيد نه با برهان نقلي حركت ميكنيد وحي هم كه نداريد يكي از اين سه راه را بايد طي كنيد كه فاقديد اينجا هم فرمود اينها بالقول المطلق ﴿لاَ يَعْلَمُونَ﴾ نه اينكه «لا يعلمون شيئاً خاصّاً» چون حذف متعلّق مفيد عموم است اينها بالقول المطلق جاهلاند ﴿بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ﴾.
تفسیر تسنیم
ویرایش بوسیله کاربر 1403/07/20 10:21:37 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,042 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره لقمان: نکات مهم تفسیری ایات 26 تا 31 سوره لقمان
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۲۷﴾و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد سخنان خدا پايان نپذيرد قطعا خداست كه شكست ناپذير حكيم است (۲۷) مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿۲۸﴾آفرينش و برانگيختن شما [در نزد ما] جز مانند [آفرينش] يك تن نيست كه خدا شنواى بيناست (۲۸)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۲۹﴾آيا نديده اى كه خدا شب را در روز درمى آورد و روز را [نيز] در شب درمى آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا وقت معلومى روانند و [نيز] خدا به آنچه مى كنيد آگاه است (۲۹) ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ﴿۳۰﴾اين[ها همه] دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مى خوانند باطل است و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است (۳۰)
معناي «كلمه» و مقصود از «كلمة الله» بودن اشياي عالم كلمه آن است كه ما في الضمير و ما في الغيب را روشن كند همه اشيا و اشخاص اينها ما في الغيب را روشن ميكنند از اين جهت ميشوند كلمه, كلمهاي كه يك متكلّم ميگويد معناي دروني و ذهني اين متكلّم را روشن ميكند كه اين آقا چه ميخواهد بگويد. اشياي عالَم هم كلمةالله هستند براي اينكه آيات غيباند و غيب را دارند روشن ميكنند.
امكان «كلمة الله» بودن انسان كامل و مصداق آن در قرآن گاهي ذات اقدس الهي يك انسان كاملي را كلمةالله ميداند مثل اينكه درباره وجود مبارك مسيح در سه جاي قرآن كريم از او به كلمه ياد كرده است همه موجودات كلمات الهياند چون از كلمه «كُن» تكويني به بار آمدند ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾ با ﴿كُنْ﴾ كه كلمه تكويني الهي و افاضه الهي است به بار آمدند.
نامتناهي بودن فيض و قدرت الهي در آيه 27 فرمود فيض خدا نامتناهي است نه تمامشدني است و نه عجزپذير, اين ﴿سَبْعَةُ أَبْحُرٍ﴾ حدّ خاصّ هفت را بيان نميكند اين ناظر به كثرت عدد است يعني اگر درياها به كمك درياي اعظم بشتابند همه بشوند مِداد بخواهند كلمات الهي را بنويسند اينها تمام ميشوند قلمها شكسته ميشود كلمات فيض الهي نَفاذ و زوالپذير نيست, پس فيض او نامتناهي است قدرت او هم نامتناهي است
اگر خدا غير متناهي است «لا يَشغلُه شيء عن شيء» «لا يَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْنٍ» بنابراين اگر بخواهد جميع افراد را يكآن خلق بكند آسان است مثل اينكه دارد يك شيء را خلق ميكند او ﴿بِكُلِّ شَيءٍ بَصِيرٌ﴾ است في آنٍ واحد «بكل شيء سميع» است اگر خدا قدرتش ـ معاذ الله ـ محدود بود يا اگر سرگرم يك كار بود از كار ديگر باز ميايستاد جاي تعجب بود اما اگر نامتناهي است و چيزي او را از چيز ديگر باز نميدارد در عين حال كه همه را دارد محاكمه ميكند حرف همه را هم ميشنود لذا به دنبال اينكه فرمود: ﴿مَا خَلْقُكُمْ وَلاَ بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ نفرمود «انَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ» اين را در جاهاي ديگر فرمود, فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴾ مگر نميخواهد محاكمه كند قيامت را پس براي چه خلق ميكند, مگر نميخواهد حرف افراد را گوش بدهد او «بكل شيء سميع» است ﴿بِكُلِّ شَيءٍ بَصِيرٌ﴾ است اصلاً قيامت براي همين است كه افراد محاكمه بشوند اين حرف همه را يكجا گوش ميدهد همه را هم يكجا ميبيند بنابراين جا براي تعجب نيست مثل اينكه يك نفر را خدا بخواهد محاكمه كند
يكساني جمع كردن سايه و برپايي قيامت نزد خدا براي اينكه اولين و آخرين را اگر بخواهد بيافريند و دوباره بعد از مرگ زنده كند مثل اين است كه يك نفر را بيافريند و بعد زنده كند قرآن كريم دو كار را ذكر ميكند يكي سادهترين و آسانترين كار است يكي دشوارترين كار كه از آن دشوارتر فرض نميشود آن كار بسيار ساده آن است كه سايه را بخواهد جمع كند, جمع كردن سايه زحمتي ندارد چون سايه, ظل همان عدم نور است يكي هم جريان قيامت است كاري از جريان قيامت دشوارتر فرض ندارد كه كلّ عالَم را به هم بزند دوباره نوسازي كند , پس قبض سايه كه سادهترين كار است و به هم زدن عالَم و ساختن عالَم جديد به نام قيامت سختترين كار هر دو نزد خدا آسان است لذا در اين آيه 28 سورهٴ «لقمان» فرمود: ﴿مَا خَلْقُكُمْ وَلاَ بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ مثل آفرينش يك انسان, پس همه نزد خدا آسان است چيزي دشوار نيست.
بعد از آيه 28 كه مسئله معاد را طرح فرمود باز از نظم توحيدي خبر داد منتها ﴿يُولِجُ﴾ كه دلالت بر استمرار دارد از آن با فعل مضارع ياد شد ﴿سَخَّرَ﴾ كه مربوط به اصل تنظيم جهان است با فعل ماضي ياد كرد اما فرمود همه اينها حسابي دارند مدتي دارند عمري دارند همانطوري كه ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ [24] كلّ قمر اينطور است كلّ شمس اينطور است كلّ كوكب اينطور است الأرض اينچنين است السماء اينطور است ﴿كُلٌّ يَجْرِي إِلَي أَجلٍ مُسَمّي﴾
بعد از اثبات اينكه فيضش نامتناهي است و قدرتش نامتناهي است كم كم در آيه سي همين سورهٴ مباركهٴ «لقمان» ميفرمايد: ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾ اين ضمير ﴿هُوَ﴾ كه ضمير فصل است با الف و لام كه روي خبر آمده مفيد حصر است يعني تمام واقعيّت براي خداست هيچ حقيقتي در عالم غير از خدا نيست هر چه هستند آيت و علامت و نشانه آن حقيقتاند ثمره رؤيت نظم در آفرينش، رسيدن به قدرت و حكمت ناظم و هدفداري او
تفسیر تسنیم
لقمان:31 أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ آیا ندیدهای [=توجه نکردهای] که کشتی به سبب نعمت خدا [=نیروی باد] در دریا روان است 40 تا خدا بعضی از نشانههای [ربوبیّت] خویش را به شما بنمایاند. مسلماً در این [رام شدن دریاها برای کشتیرانی] بس نشانههاست برای هر بسیار شکیبای بسیار شاکر.41
______________ 40 – در سوره شورا آیه 33 (42:33) ، به وضوح میرساند که منظور از نعمت خدا، همان نیروی باد است که به امر خدا جریان مییابد.
41- جمله «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» علاوه بر این سوره، از بُعد منفی درباره ناشکری قوم سبا و از بُعد مثبت درباره «صبر» تاریخی قوم بنیاسرائیل در دوران حضرت موسی(ع) نیز آمده است [ابراهیم 5 (14:5) ]، در دو سوره لقمان [آیه 31 (31:31) ] و شوری [آیه 32 (42:32) ] صبر و مقاومت کشتی[های بادی] در برابر طوفان دریا و شکر نعمت «باد» را برای پیش روی به سوی مقصد [که هر دو در تمامی طول مسیر کاربرد دارد] نماد قابل تجسم این دو صفت شمرده است.
تفسیر بازرگان ویرایش بوسیله کاربر 1403/07/27 01:38:16 ب.ظ
| دلیل ویرایش: ویرایش |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,964
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره لقمان -نکات مهم تفسیری ایات 32 تا 34
لقمان:33 يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ای مردم، پروای پروردگارتان داشته باشید و از روزی بترسید که نه هیچ پدری به جای فرزند کیفر میبیند و نه هیچ پسری به جای پدر [=عواطف و علاقههای دنیايی بلاگردان نمیشود]. مسلماً وعده خدا راست است، پس مبادا [جاذبههای] دنیا شما را بفریبد و مبادا فریبنده [=شیطان] شما را نسبت به خدا فریب دهد.47
______________ 47 – در این آیه دو منشاء برای فریب انسان معرفی شده است، یکی زندگی دنیا و دیگری «غَرُور»، غرور به هر فریبندهای گفته میشود؛ اعم از شیطان، گمراهان، جاه و مقام، و هوای نفس. زندگی دنیا جنبه فاعلی ندارد و فقط جلوهگری میکند، اما غَرور به دعوت و تبلیغ و تزئین و تحریک هم میپردازد. سه نوع علم خداوند
لقمان:34 إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ مسلماً [تنها] خداست که آگاهی از زمانِ قیامت نزد اوست و [همو که] باران [حیاتبخش] را میفرستد48 و هر آن چه را در رَحِمهاست میداند،49 و [اما آدمیان!] هیچ کس نمیداند فردا چه دستاوردی خواهد داشت 50 و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مُرد، بیتردید خدا بسیار دانای آگاه [بر جزئیات] است.51
______________ 48- واژههای متعددی در قرآن برای باران به کار رفته است که هر کدام از منظر معینی به آنچه از آسمان میبارد نگاه میکند؛ بیش از همه [59 بار] از واژه «ماء» استفاده شده است. مثل: «انزل من السماء ماءً» که معنای جنس و عام باران است. پس از آن [15 بار] واژه «مَطـَرْ» آمده که به بارانهای نامطلوب و ناخواسته و مزاحم مثل: باران عذاب و باران گدازههای آتشفشان و امثالهم اطلاق میگردد. «وابل» نیز که با وبال امر [کیفر کار بد] همریشه است، نام دیگر باران است. «صَیّـِبْ» هم به بارانی گفته میشود که مصیبتبار باشد و خرابی به بار آورد مثل طوفانهای تخریبی [Hurricane]. در جهت مقابل، به ریزه بارانهای طولانی که به تدریج در زمین نفوذ میکند «طـَلْ» [بقره 265 (2:265) ] گفته میشود و ذرات ریزتر باران را که از تودههای ابر در ارتفاعات نازل میشوند، «وَدْقْ» مینامند [روم 48 (30:48) ]. اما «غیث» که در این سوره آمده، اشاره به باران رحمتی دارد که تشنهکامان در طلب آنند و دشتهای خشک و تفتیده زنده شدنشان وابسته به آن است. این که مصیبتزدگان و ستمکشیدگان دست به دعای «یا غیاث المستغیثین» به سوی آسمان دراز کرده و «استغاثه» میکنند، خود را زمین مردهای میبینند که جز باران رحمت و نجات ربوبی آزاد و رهاشان نمیسازد.
49 – در اینجا به علم خدا در سه زمینه کاملا پوشیده و پنهان از درک و دانش بشر، حداقل برای روزگار نزول قرآن، اشاره میکند؛ زمان وقوع قیامت، تحولات منجر به ریزش باران، و بالاخره تحولات جنینی در رحم مادر. این سه پدیده، آگاهی خدا را بر زمان و مکان و ظاهر و باطن نشان میدهد، اما در مقابل، آدمی نه از فردای خود [زمان] خبر دارد که چه خواهد شد، و نه از «مکانی» که در آن خواهد مُرد!
50 – جمله: «ماذا تکسب غداً» بسیار جامعتر از ماذا تعمل، ماذا تفعل و امثالهم، که به خواست و اراده آدمی برمیگردد، میباشد. در کسب کردن، نقش عوامل متعدد خارجی نمایانتر است، فعل و عمل از ماست ولی دستاوردمان به هزاران فاکتور بیرون مرتبط میباشد.
51 – در این سورهِ نسبتاً کوتاه 34 آیهای، جمعاً 53 نام خدا آمده است که به طور نسبی بسیار چشمگیر میباشد. الله 32 بار، خبیر 3 بار، نامهای ربّ، علیم، عزیز، حکیم، و حمید [هر کدام 2 بار]؛ و نامهای لطیف، سمیع، بصیر، حق، علی، و کبیر [هر کدام یک بار]. در ضمن 22 حرف تأکید «اِنَّ» در این سوره تکرار شده است که 14 مورد آن مربوط به اسماء الهی است. این اسماء عمدتاً [6 بار] به صورت مزدوج آمدهاند مثل: غنی حمید، لطیف خبیر، عزیز حکیم، سمیع بصیر، علی الکبیر، و علیم خبیر؛ و بعضاً به صورت تکی مثل: الله، ربّ، علیم، و حق آمدهاند.
تفسیر بازرگان
در آیه 34 به سه نوع علم اشاره شده است:
1- علمی که «نزد خدا» است، 2- علم خدا، 3- علمی که کسی غیر از او ندارد.
به عنوان نمونه علم نوع دوم فرموده باران میفرستد و میداند در رحمها چیست. چنانکه میدانیم امروز انسان هم میتواند باران ایجاد کند و بفرستد وهم بکمک سونوگرافی جنسیت نوزاد را تعیین میکند.
بنابراین نمونه علم نوع دوم از آن نوع علومی است که بشر در اثر فعالیت علمی و تحقیقات و مشاهده و تجربه و غیره میتواند به آن راه داشته باشد و خداوند چنین خواسته که بشر در اثر دقت در آیات الهی چنین علمی را پیدا کند و از آن استفاده ببرد.
اما علمِ از نوع اول (که به تصریح آیات زیادی مثلاً آیه آخر سوره نازعات و آیات بسیار دیگر) انحصاراً در «نزد» خداست، هیچ کسی در حدی نیست که بتواند راهی به آن داشته باشد،
اما علم نوع سوم از نوعی است که بعضیها (مثلاً پیامبران و معصومان) امکان دارد به اذن خدا به آن راه پیدا کنند.
تفسير مرحوم گنجه اي
ناكافي بودن علوم مفهومي، سرّ اصرار قرآن به رؤيت الآن اگر كسي معناي عسل را نميداند ممكن است آدم يك جلد كتاب بنويسد درباره كيفيت و پيدايش زنبورها كيفيت تغذيه زنبورها كيفيت تبديل آن عصاره گلها توسط زنبور به عسل كيفيت كندوسازيها ساختن آن خانههاي شش ضلعي همه اينها را در يك كتاب بنويسد و تدريس كند و آن شخص هم همه اين مطالب را بفهمد ولي كام او شيرين نميشود با مفهوم شناسايي زنبور و مفهوم عسل و گُل و كيفيت تغذيه و اينها نميشود كام را شيرين كرد در اين صورت انسان خون را با خون ميشويد كارهاي ما حوزويها اينطور است كارهاي دانشگاهيان اينطور است كه مشكل علمي را با مفهوم علمي حل ميكنيم ﴿أَلَمْ تَعْلَمْ﴾, [12] در قرآن هست اما در بسياري از موارد ﴿أَلَمْ تَرَ﴾ [13] هست اين تنها رأي علمي نيست يعني طوري باشد كه به رؤيت برسد. اصرار قرآن اين است كه شما اگر اين نظام را ميبينيد اين آينه است چگونه شما در آينه خدا را نميبينيد مرتب ﴿أَلَمْ تَرَ﴾.
لطيفه ادبي در عدم استعمال اسمای الهي با «تاء» تأنيث اما چرا درباره ذات اقدس الهي ما «سميعة, بصيرة» كه مبالغه است استعمال نميكنيم مثل اينكه علامةٌ نميگوييم, ميگوييم خدا ﴿عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾ [33] است آوردن لفظ تأنيث در اسماي حُسناي ذات اقدس الهي جدّاً خودداري ميشود كه مبادا موهن باشد وگرنه آنجا گفته ميشد او «علامة الغيوب» است گفته ميشود ﴿عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾ يا ﴿بَصِيرٌ﴾ اين «بصيرٌ» هم صيغه مبالغه است چون بالذّات است از هر مبالغهاي كه براي ديگران هست عميقتر و مُتقنتر خواهد بود.
فرق علم غيب با علم شهادت حالا يك وقت است كسي با ابزار ميبيند با ابزار ميداند اينكه علم شهادت است علم غيب نيست اگر با ابزار ببيند با عكس ببيند كه علم شهادت است غيب بما أنّه غيب يعني بين عالِم و معلوم هيچ وسيلهاي نيست و عالِم باخبر است اين ميشود علم غيب وقتي وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) در منزل نشسته است آن كسي كه ميآيد در ميزند كنيز ميرود دم در آن شخص خطايي ميكند ميگويد آيا حضرت هست وجود مبارك امام باقر از اندرون منزل ميگويد «اُدخل لا امّ لك» آن شخص دستپاچه ميشود حضرت فرمود: «لئن ظَنَنْتُم أنّ هذه الجدران تحجب أبصارنا كما تحجب أبصاركم اذن لا فرق بيننا و بينكم» [ تو خيال كردي اين ديوار حاجب است نميگذارد ما پشت ديوار را ببينيم اين را ميگويند علم غيب وگرنه اگر كسي با ابزار ببيند اين علم شهادت است اينكه علم غيب نيست. پرسش:... پاسخ: بله چه نزديك چه دور, وقتي بيسبب باشد ميشود علم غيب, باسبب باشد ميشود علم شهادت, علم شهادت كه امر عادي است
تفسیر تسنیم
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,042 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
معنای کلمه در قران منظور از کلمه الله و کلمات خدا چیست؟
كلمات در قرآن؛ ج ۶، ص: ۱۴۳ كلمات نيز مانند كلمه در قرآن كريم مصادقي دارد: ۱- جمع كلمه و الفاظ فَتَلَقّٰي آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوّٰابُ الرَّحِيمُ بقره: ۳۷. كلماتيكه آدم و زنش از خدا اخذ كرده و خدا را با آنها خواندند و خدا توبه شان را قبول كرد ظاهرا همان است كه در آيۀ ۲۳ اعراف آمده قٰالٰا رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنْفُسَنٰا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنٰا وَ تَرْحَمْنٰا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخٰاسِرِينَ.
۲- موجودات. قُلْ لَوْ كٰانَ الْبَحْرُ مِدٰاداً لِكَلِمٰاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمٰاتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنٰا بِمِثْلِهِ مَدَداً كهف: ۱۰۹. آيۀ زير از اين آيه روشنتر است وَ لَوْ أَنَّ مٰا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلٰامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مٰا نَفِدَتْ كَلِمٰاتُ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ لقمان: ۲۷. آنچه بنظر ميايد اين است كه مراد از «كلمات» در هر دو آيه موجودات و مخلوقات خداست، هر فرد فرد موجوداثري از خداست، مركّب بودن دريا براي نوشتن شمارش آنها اشاره است باينكه بشر از تعداد و شمارش مخلوقات خداوند عاجز است چنانكه از شمارش نعمتهاي خدا، وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّٰهِ لٰا تُحْصُوهٰا ابراهيم: ۳۴. ولي بي نهايت بودن مخلوقات را نميرساند، شايد اطلاق كلمه بمخلوق از آنجهت باشد كه مخلوقات دلالت بر وجود خدا دارند مثل دلالت كلمه بر معنايش.
قطع نظر از موجودات منظومۀ شمسي براي نمونه كافي است بدانيم كه كهكشان ما همان راه شيري در آسمان محتوي صد ميليارد ستاره است و در ميدان نفوذ تلسكوب پنج متري چند ميليارد كهكشان مجزّا وجود دارد و در فاصلۀ ۸۵ ميليون سال نوري كهكشانهاي ديگري كشف كرده اند كه هر يك داراي ميلياردها ستاره اند آنوقت ملاحظه فرمائيد مخلوقات خدا چه قدر و تا كجااند (سبحان من خلق العالم) و حتي اگر ذرّات آب دريا با خود آن نوشته شود بخودش هم كفايت نخواهد كرد كجا مانده بموجودات ديگر. از اينجا است كه «لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمٰاتُ رَبِّي». معني آيۀ اول: بگو اگر براي شمردن مخلوقات پروردگارم دريا مركّب بود هر آينه پيش از تمام شدن موجودات دريا تمام ميشد و اگر درياي ديگري مانند آنرا بكمك مياورديم باز تمام ميشد. آيۀ دوم: اگر همۀ درختان روي زمين قلم بودند و دريا با هفت درياي ديگر مركّب ميبود (در شمارش مخلوقات خداوندي درياها تمام ميشدند ولي) مخلوقات خدا تمام نميشد حقّا كه خدا عزيز و حكيم است. هفت دريا براي مثال است نه اينكه مثلا هشت دريا كفايت ميكرد. در مجمع ذيل آيۀ اول كلمات را: آنچه خدا از كلام و حكمتها در قدرت دارد و در ذيل آيۀ دوم مقدورات و معلومات خداوند گرفته كه با كلمات تعبير آورده ميشوند. در الميزان آمده: خدا با دهان سخن نميگويد قول خدا همان فعل خداست، فعل خدا كلمه خوانده ميشود كه بر وجود خدا دلالت دارد.. و از اين معلوم ميشود هر چه بوجود ميايد و هر واقعه اي كه بوجود ميپيوندد از اين حيث كه دالّ بر خداست كلمه خوانده ميشود، در ذيل آيۀ دوم نظير اين سخن را گفته و علت تمام نشدن كلمات را غير متناهي بودن آنها دانسته است. ولي چنانكه گفتيم از آيات غير متناهي بودن كلمات استفاده نميشود مگر آنكه مراد از آنها مثل قول مجمع مقدورات خداوند باشد.
وَ إِذِ ابْتَليٰ إِبْرٰاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قٰالَ إِنِّي جٰاعِلُكَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً … بقره: ۱۲۴. راجع باين آيه در «عهد» مشروحا سخن گفته ايم، كلماتيكه ابراهيم عليه السّلام با آنها امتحان شده در آنجا گفته ايم كه ظاهرا قرباني اسماعيل، اسكان دادن خانواده اش در سرزمين خالي مكّه و نظير آنهاست و علت اطلاق كلمات بر آنها بنظر من آنست كه دلالت بر ثبات و استقامت آنحضرت داشتند. وَ أُوذُوا حَتّٰي أَتٰاهُمْ نَصْرُنٰا وَ لٰا مُبَدِّلَ لِكَلِمٰاتِ اللّٰهِ انعام: ۳۴. لَهُمُ الْبُشْريٰ فِي الْحَيٰاةِ الدُّنْيٰا وَ فِي الْآخِرَةِ لٰا تَبْدِيلَ لِكَلِمٰاتِ اللّٰهِ يونس: ۶۴. ظاهرا مراد از كلمات در اينگونه آيات وعدههاي خداست.
قاموس قران ج 6 ص146 |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,042 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ترجمه تدبر فرازبندی، استخراج عصاره فرازها، نکات و سئوالات مهم تفسیری و درس سوره لقمان
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان الم {1} الف لام ميم {1} تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ {2} اين است آيات كتاب حكمتآموز {2} هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ {3} [كه] براى نيكوكاران هدایت و رحمتى است {3} الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ {4} [همان] كسانى كه نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و [هم] ايشانند كه به آخرت يقين دارند {4} أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ {5} آنانند كه از جانب پروردگارشان از هدايت برخوردارند و ايشانند كه رستگارانند {5} وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ {6} و برخى از مردم كسانىاند كه سخن بيهوده را می خرند (می فروشند) تا [مردم را که] [هيچ] دانشى ندارند از راه خدا گمراه كنند و [راه خدا] را به ريشخند گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود {6} وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ {7} و چون آيات ما بر او خوانده شود با نخوت روى برمىگرداند چنانكه گويى آن را نشنيده [يا] گويى در گوشهايش سنگينى است پس او را از عذابى پر درد خبر ده {7} إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ {8} در حقيقت كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند باغهاى پر نعمتخواهند داشت {8} خَالِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ {9} كه در آن جاودان مىمانند وعده خداست كه حق است و هموست شكستناپذير سنجيدهكار {9} عصاره فراز ایات 1-9: ایات قران هدایت کننده محسنان است که به اخرت یقین دارند و رستگار خواهند شد اما افرادی هم هستند که باتکبر از ایات روی برمیگردانند و مردم را هم گمراه میکنند اینها عذابی خوار کننده خواهند داشت. اهل ایمان و عمل صالح مطابق وعده خدا در بهشت متنعم و ماندگار خواهند بود
کلمات کلیدی: حکیم و حکمت، محسن: ایه 3 و 22 ولی مستکبرا ، لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ (بغیر علم): لقمان و حج (ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ) در این دو سوره از گمراه کنندگان مردم نکوهش شده . در سوره حج گمراه کنندگان بدون علم و هدایت معرفی شدند در سوره لقمان، گمراه شوندگان، بی علم.
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ {10} آسمانها را بىهيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاى استوار بيفكند تا [مبادا زمين] شما را بجنباند و در آن از هر گونه جنبندهاى پراكنده گردانيد و از آسمان آبى فرو فرستاديم و از هر نوع [گياه] نيكو در آن رويانيديم {10} هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ {11} اين خلق و افرینش خداست [اينك] به من نشان دهيد كسانى كه غير از اويند چه آفريدهاند [هيچ] بلكه ستمگران در گمراهى آشكارند {11} وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ {12} و به راستى لقمان را حكمت داديم كه خدا را سپاس بگزار و هر كه سپاس بگزارد تنها براى خود سپاس مىگزارد و هر كس كفران كند در حقيقتخدا بىنياز ستوده است {12} وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ {13} و [ياد كن] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش در حالى كه وى او را اندرز مىداد گفت اى پسرك من به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است {13} وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ {14} و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شير باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش كرديم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است {14} وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ {15} و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى از آنان فرمان مبر و[لى] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن و راه كسى را پيروى كن كه توبهكنان به سوى من بازمىگردد و [سرانجام] بازگشتشما به سوى من است و از [حقيقت] آنچه انجام مىداديد شما را با خبر خواهم كرد {15}
عصاره فراز ایات 10-14: الله همه هستی و همه ملزومات زندگی شما را افریده و اداره میکند. در حالیکه معبودان غیر او هیچ افریده ای ندارند. پس الله را شاکر باشید که به نفع خود شماست. لقمان حکیم هم به پسرش بر اجتناب از شرک به خدا که ظلمی عظیم است وصیت کرد ماهم به انسان به شکرگزاری از خدا و والدینش و عدم اطاعت از انها در شریک قایل شدن برای خدا وصیت کردیم و بدان که بازگشتت بسوی ماست.
کلمات کلیدی: شکر 4بار در ایه12 و 14 شرک: 3بار در این فراز اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا رعد 2، خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا لقمان 10
يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ {16} اى پسرك من اگر [عمل تو] هموزن دانه خردلى و در تخته سنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد خدا آن را مىآورد كه خدا بس دقيق و آگاه است {16} يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ {17} اى پسرك من نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش اين [حاكى] از عزم [و اراده تو در] امور است {17} وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ {18} و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمين خرامان و سرمست راه مرو كه خدا هر متکبر فخرفروش را دوست نمىدارد {18} وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ {19} و در راهرفتن خود ميانهرو باش و صدايت را آهستهساز كه بدترين آوازها بانگ خران است {19} عصاره دسته ایات فرعی 16-19: ادامه نصایح لقمان به پسرش: خدا کوچکترین اعمالت هم را در قیامت حاضرخواهد کرد پس بر اقامه صلات،امر به معروف و نهی از منکر و صبر بر ان، و پرهیز از تکبر با مردم و رعایت اداب اجتماعی مراقبت کن. أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً آيا ندانستهايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مسخر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ {20} و برخى از مردم در باره خدا بى[آنكه] دانش و هدایتی (از خدا یا دیگران) و كتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمىخيزند {20} وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ {21} و چون به آنان گفته شود آنچه را كه خدا نازل كرده پيروى كنيد مىگويند [نه] بلكه آنچه كه پدرانمان را بر آن يافتهايم پيروى مىكنيم آيا هر چند شيطان آنان را به سوى عذاب سوزان فرا خواند؟! {21} وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ {22} و(لی در مقابل) هر كس خود را در حالى كه نيكوكار باشد تسليم خدا كند قطعا به ريسمان استوارترى چنگ درزده و فرجام كارها به سوى خداست {22} وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ {23} و هر كس كفر ورزد نبايد كفر او تو را غمگين گرداند بازگشتشان به سوى ماست و به [حقيقت] آنچه كردهاند آگاهشان خواهيم كرد در حقيقتخدا به راز دلها داناست {23} نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِيظٍ {24} [در این دنیا هم ما] آنان را اندكى برخوردار مىسازيم سپس ايشان را به عذابى پر فشار مجبور و متضرر مىكنيم {24} وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ {25} و اگر از آنها بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است مسلما خواهند گفت خدا بگو ستايش از آن خداست ولى بيشترشان نمىدانند {25}
عصاره فراز ایات 20-25 :علیرغم خلق نعمات مختلف و مسخر کردن انها برای انسانها ،گروهی بدون دلیل عقلی و نقلی و فقط بخاطر تبعیت از پدران ،از انچه خداوند نازل کرده، روگردانند اما گروهی هم با تسلیم در برابر خدا و اقدامات نیک، خود را در امان میدارند. ای پیامبر از کفر انها ناراحت نشو علیرغم انکه خدا را خالق اسمانها و زمین میدانند اما او را شکر و ستایش نمی کنند .همگی بسوی ما برمیگردند و به سزای عملشان میرسند.
کلمات کلیدی: وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ :لقمان، دقیقا در سوره حج ایه 8 هم تکرار شده است. بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ 125 بقره، وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ لقمان 22 جدال فی الله فلا یحزنک کفره، فلا یحزنک قولهم 2 بار در قران ، در سوره های یس و یونس خطاب به پیامبر استفاده شده است. عبارت لاتحزن علیهم برای پیامبر در سوره های نمل، حجر، نحل بکار رفته است.
لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ {26} آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست همانا خدا همان بىنياز ستوده[صفات] است {26} وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ {27} و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد کلمات (آثار و مخلوقات و نشانه های) خدا پايان نپذيرد قطعا خداست كه شكستناپذير حكيم است {27} مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ {28} آفرينش و برانگيختن شما [در نزد ما] جز مانند [آفرينش و بعث] يك تن نيست كه خدا شنواى بيناست {28} أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ {29} آيا نديدهاى كه خدا شب را در روز درمىآورد و روز را [نيز] در شب درمىآورد و آفتاب و ماه را مسخر كرده است [كه] هر يك تا وقت معلومى روانند و [نيز] خدا به آنچه مىكنيد آگاه است {29} ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ {30} اين[ها همه] دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مىخوانند باطل است و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است {30} أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ {31} آيا نديدهاى كه كشتيها به نعمت خدا در دريا روان مىگردند تا برخى از نشانههاى [قدرت] خود را به شما بنماياند قطعا در اين [قدرت نمايى] براى هر شكيباى سپاسگزارى نشانههاست {31} وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ {32} و چون موجى كوهآسا آنان را فرا گيرد خدا را بخوانند در حالیکه دین[خود] را براى او خالص کرده اند و[لى] چون نجاتشان داد و به خشكى رساند برخى از آنان ميانهرو هستند و نشانههاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انكار نمىكند {32}
عصاره فراز ایات 26-32: برای خدایی که همه چیز در آسمانها و زمین از ان اوست و اثارش تمامی ناپذیر است خلقت و بعث مجدد همه انسانها، دشوار و طولانی نیست. خدا شب و روز را مرتبا از پی هم میاورد و خورشید و ماه را هم تا زمان معینی مسخر شما کرده، و کشتی ها با امر او در دریا حرکت میکنند اما ناسپاسان حتی بعد از انکه در گرفتاریها او را خالصانه میخوانند و نجات می یابند، ناسپاسی می کنند. همانا تنها خدا حق و سایر معبودها باطل است.
کلمات کلیدی: يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ : سوره های فاطر حج لقمان و حدید ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ : 2بار سوره حج، لقمان ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ (هُوَ) الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ : ایه 62 سوره حج و 30 لقمان أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ : سوره حج ایه 65، أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لقمان 31. سخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ در بعضی سوره ها بجای بنعمت الله بامره امده است. مخلصین له الدین: در سوره های یونس اعراف غافر 2 عنکبوت لقمان و بینه بکار رفته . جالب انکه در سوره های یونس، عنکبوت و لقمان برای بیان حالت خواندن خدا توسط مسافران کشتی که گرفتار امواج شدند، بکار رفته است. لذا میتوان نتیجه گرفت در سایر سوره هایی که امر شده فادعوه مخلصین له الدین ،منظور خواندن خدا از روی چنین حالتی مشابه مضطر واقعی در کشتی است که غیر خدا امیدی ندارد.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ {33} اى مردم از پروردگارتان پروا بداريد و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى به كار فرزندش نمىآيد و هيچ فرزندى [نيز] به كار پدرش نخواهد آمد آرى وعده خدا حق است زنهار تا اين زندگى دنيا شما را نفريبد و زنهار تا فریبنده (شيطان) شما را نسبت به خدا فریب ندهد {33} إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ {34} در حقيقت خداست كه علم [به] قيامت نزد اوست و باران را فرو مىفرستد و آنچه را كه در رحمهاست مىداند و كسى نمىداند فردا چه به دست مىآورد و كسى نمىداند در كدامين سرزمين مىميرد در حقيقتخداست [كه] داناى آگاه است {34}
عصاره فراز ایات 33-34: ای مردم از خدایی که به همه چیز اگاه است و از روز قیامت که هیچ کسی حتی والدین تان به داد شما نمی رسد. پروا کنید وعده خدا حق است دنیا و فریبندگان شما را نفریبد
کلمات کلیدی: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ فقط در سوره حج و لقمان إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ سوره فاطر و لقمان
مرور عصاره فرازها عصاره فراز ایات 1-9: ایات قران هدایت کننده محسنان است که به اخرت یقین دارند و رستگار خواهند شد اما افرادی هم هستند که باتکبر از ایات روی برمیگردانند و مردم را هم گمراه میکنند اینها عذابی خوار کننده خواهند داشت. اهل ایمان و عمل صالح مطابق وعده خدا در بهشت متنعم و ماندگار خواهند بود عصاره فراز ایات 10-19: الله همه هستی و همه ملزومات زندگی شما را افریده و اداره میکند. در حالیکه معبودان غیر او هیچ افریده ای ندارند. پس الله را شاکر باشید که به نفع خود شماست. لقمان حکیم هم به پسرش بر اجتناب از شرک به خدا که ظلمی عظیم است وصیت کرد ماهم به انسان به شکرگزاری از خدا و والدینش و عدم اطاعت از انها در شریک قایل شدن برای خدا وصیت کردیم و بدان که بازگشتت بسوی ماست. عصاره فراز ایات 20-25 :علیرغم خلق نعمات مختلف و مسخر کردن انها برای انسانها ،گروهی بدون دلیل عقلی و نقلی و فقط بخاطر تبعیت از پدران ،از انچه خداوند نازل کرده، روگردانند اما گروهی هم با تسلیم در برابر خدا و اقدامات نیکو، خود را در امان میدارند. ای پیامبر از کفر انها ناراحت نشو علیرغم انکه خدا را خالق اسمانها و زمین میدانند اما او را شکر و ستایش نمی کنند .همگی بسوی ما برمیگردند و به سزای عملشان میرسند. عصاره فراز ایات 26-32: برای خدایی که همه چیز در آسمانها و زمین از ان اوست و اثارش تمامی ناپذیر است خلقت و بعث مجدد همه انسانها، دشوار و طولانی نیست. خدا شب و روز را مرتبا از پی هم میاورد و خورشید و ماه را هم تا زمان معینی مسخر شما کرده، و کشتی ها با امر او در دریا حرکت میکنند اما ناسپاسان حتی بعد از انکه در گرفتاریها او را خالصانه میخوانند و نجات می یابند، ناسپاسی می کنند. همانا تنها خدا حق و سایر معبودها باطل است. عصاره سیاق ایات 10-33: الله همه هستی و همه ملزومات زندگی شما را افریده و اداره میکند. در حالیکه معبودان غیر او هیچ افریده ای ندارند. پس الله را شاکر باشید و از شرک اجتناب کنید اما گروهی بدون دلیل عقلی و نقلی و فقط بخاطر تبعیت از پدران، از انچه خداوند نازل کرده، روگردانند او را شکر و ستایش نمی کنند و معبودانی دیگر را می پرستند اما گروهی هم با تسلیم در برابر خدا و اقدامات نیکو، خود را در امان میدارند. ای پیامبر از کفر انها ناراحت نشو .همگی بسوی ما برمیگردند و به سزای عملشان میرسند. عصاره فراز ایات 33-34: ای مردم از خدایی که به همه چیز اگاه است و از روز قیامت که هیچ کسی حتی والدین تان به داد شما نمی رسد. پروا کنید وعده خدا حق است دنیا و فریبندگان شما را نفریبد
درس سوره: ای مردم از خدایی که به همه چیز اگاه است و خالق همه هستی و ملزومات زندگی شماست و نیز روز قیامت، پروا کنید. ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است که به اخرت یقین دارند و اهل بهشت خواهند بود. اما گروهی بدون دلیل عقلی و نقلی و فقط بخاطر تبعیت از پدران ،از انچه خداوند نازل کرده، روگردانند او را شکر و ستایش نمی کنند و معبودانی دیگر را می پرستند و مردم را هم گمراه می کنند. ای پیامبر از کفرشان ناراحت نباش همگی بسوی ما برمیگردند اینها عذابی خوار کننده خواهند داشت
کلمات کلیدی: حکیم و حکمت، مستکبر ، محسن: ایه 3 و 22 شکر 4بار در ایه12 و 14 شرک: 3بار در ایه 13 و15 اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا رعد 2، خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا لقمان 10 وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ :دقیقا در سوره حج ایه 8 هم تکرار شده است. لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ (بغیر علم): لقمان و حج (ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ) در این دو سوره از گمراه کنندگان مردم نکوهش شده . در سوره حج گمراه کنندگان بدون علم و هدایت معرفی شدند در سوره لقمان، گمراه شوندگان، بی علم. بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ 125 بقره، وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ لقمان 22 یجادل فی الله : حج 3 و 8 که بحث در مورد قیامت است و لقمان 20 :بحث در مورد نشانه های خدا و ما انزل الله است.و رعد 13 بحث در مورد نشانه های خدا و دعوت حق او به توحید است و من کفر فلا یحزنک کفره،لقمان، فلا یحزنک قولهم 2 بار در قران، در سوره های یس و یونس خطاب به پیامبر استفاده شده. عبارت لاتحزن علیهم برای پیامبر در سوره های نمل، حجر، نحل بکار رفته است. يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ : سوره های فاطر حج لقمان و حدید ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ : 2بار سوره حج، لقمان ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ (هُوَ) الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ : ایه 62 سوره حج و 30 لقمان أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ : سوره حج ایه 65، أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لقمان 31. سخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ در بعضی سوره ها بجای بنعمت الله بامره امده است.
مخلصین له الدین: در سوره های یونس اعراف غافر 2 عنکبوت لقمان و بینه بکار رفته . جالب انکه در سوره های یونس، عنکبوت و لقمان برای بیان حالت خواندن خدا توسط مسافران کشتی که گرفتار امواج شدند، بکار رفته است. لذا میتوان نتیجه گرفت در سایر سوره هایی که امر شده فادعوه مخلصین له الدین ،منظور خواندن خدا از روی چنین حالتی مشابه مضطر واقعی در کشتی است که غیر خدا امیدی ندارد.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ فقط در سوره حج و لقمان إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ سوره فاطر و لقمان
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,042 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
در پاراگراف 1 (ايات 1-19) می فرماید : قرآن مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران است که رستگار خواهند بود و اشخاص بیهوده باز، به نعمتها و آفرینش خداوند توجه نمیکنند و همین امر سبب آن رفتارشان است و اینکه ای مردم ! به آیات و نعمت های الهی توجه نمائید تا چشمه های حکمت و معرفت از دلهایتان بجوشد .
در این پاراگراف (20-34)می فرماید : ای پیامبر! اندوهگین کفر آنها مباش و با یادآوری نعمتها و قدرتهای الهی و رفتار خوب پیروانت و اینکه خداوند در زمان و مکان مناسب به رفتار کافرانه پاسخ خواهد داد دلگرم باش ، و ای پیامبر ! به این مردم بگو شما عقیده تان دربسیارنقاط با عقاید صحیح نزدیک است ، پس چرا این چند قدم قلیل رابر نمی دارید ، درحالیکه میدانید دائما دارید از الطاف ونعمت های الهی استفاده میکنید؟
درس سوره لقمان: بشر غرق در نعمات الهي است. بهتر است از رفتارهاي كافرانه دوري گزيند و به رفتار پسنديده بگرايد.
تفسیر مرحوم گنجه ای
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.