|
ايا زيارت قبور ، بدعت است؟
زیارت «قبور» به صورت مطلق، مورد اتفاق همهی علمای اسلام است، یعنی حتی آقایان وهابی ها زیارت قبور را قبول دارند، منتها مشکل آنها در جای دیگر است.
به بیان دیگر آنان در سفر کردن برای زیارت قبور مشکل دارند، اما اصل زیارت قبور مورد قبول همه ی آنها است حتی زیارت پیغمبر اکرم مورد قبول آنان است، منتها آنها سفر کردن برای زیارت را مطرح میکنند که ما آن را نیز بررسی خواهیم کرد.
قبوری را که انسان زیارت میکند، چند دستهاند :
١. قبور عزیزان
٢.مقابر عمومی مسلمانان جهان
٣. قبور علما و فقیهان و عالمان
۴. قبور شهداء و کسانی که در را ه خدا جان باختهاند
۵. قبر پیغمبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام
پنچ نوع قبر در ذهن ما هست و همه ی اینها در اسلام جایز است و همهی اینها یک نوع فلسفه دارند ، یعنی بی دلیل و جهت نیستند، احکام الهی بر محور مصالح و مفاسد میچرخد.
این یک مسئله فطری است، یعنی در تمام جهان عزیزانی که فوت میکنند، مادران، پدران یا فرزندان هر چند وقتی، سر قبرشان میروند، گل مینشانند و فاتحه میخوانند و یا رسوم خود را انجام میدهند.
ما اگر بخواهیم از این نوع زیارت ها منع کنیم، در حقیقت با فطرت بشری مبارزه کرده ایم
دلیل روائی بر مشروعیت زیارت قبور مؤمنان
روایات زیاد داریم که پیغمبر اکرم به زیارت قبور بقیع میرفت، عجیب این است که متن زیارت رسول خدا را هم نقل کردهاند، وقتی که خودش تنها میرفت، یکنوع زیارت میکرد، آنگاه که به یارانش تعلیم میکرد به نحو دیگر، آنگاه که خودش تنها به زیارت اهل قبور میرفت، چنین زیارت میکرد: «السلام علیکم دار قوم مؤمنین و آتاکم ما توعدون غداً مؤجّلون و إنّا إن شاء الله بکم لاحقون، اللّهم اغفر لأهل بقیع الغرقد». درود بر جمعیتی که مومن و معتقد هستند، آنچه را که به شما در دنیا وعده میدادند به سراغ شما آمد،«و آتاکم ما توعدون غداً» آنکه میگفتند در آینده چنین و چنان است(یعنی برزخی است) برای شما پیش آمد، مؤجّلون، الآن شما بین مرگ و آخرت هستید، ما نیز به همین زودی به شما میپیوندیم، خدایا مردم بقیع غرقد را بیامرز، «غرقد» به این جهت به بقیع میگویند که گویا یک درخت های خود رویی در آنجا (بقیع) به صورت فراوان بوده است، هنگامی که بقیع را قبرستان درست کردند، آن درخت ها را کندند، ولذا شد «بقیع الغرقد».
پس این خودش حاکی از این است که ارتباط ما با مؤمنان قطع نشده، چون اگر ارتباط ما با مؤمنان قطع شده باشد، خطاب به آنان معنا ندارد اگر واقعا سخن ما را نمیشنوند این خطاب معنی ندارد
پیغمبر اکرم ما را دعوت کرده است به زیارت قبور، و فرمود:
« زروا القبور فإن لکم فیها عبرة»، شما به زیارت قبور برویدکه در زیارت قبور عبرتی است برای شما، درس بی وفایی را از دنیا و جهان یاد میگیرید، خیلی به این دنیا نمیچسبید،
باز رسول گرامی اسلام و رهبر بزرگ و افضل خلایق میفرماید:« زروا القبور فإنّها تذکرکم الأخرة»
در زیارت قبور درسی است، انسان توجه به آخرت پیدا میکند، که این جهان، جهان دیگری هم به دبنالش است، این هم یکی از فواید زیارت قبور، انسان وقتی در این وادی خاموشان میرود، صدایی در کار نیست، اما شاهان و ملوکان و بزرگان، عالمان، شاعران، همه در زیر خاک هستند، انسان میفهمد این جهان، جهان دیگری است.
دخت گرامی پیغمبر اکرم فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت پیغمبر اکرم هر هفته به احد در کنار قبر عمویش حضرت حمزه میرفت و دو رکعت نماز میخواند و زیارت میکرد و بر میگشت در عین حالی که در کنارش قبر پدر بزرگوارش پیغمبر اکرم بود، این مسئله را علمای شیعه و سنی نقل کردهاند و لذا زیارت قبر شهدا برای ما خیلی مهم است
اگر ما در کنار قبر پیغمبر اکرم یا کنار قبر امامان علیهم السلام میرویم، این خودش یکنوع بستن پیمان با آن حضرات است بعد از پیغمبر اکرم تمام صحابه قبر رسول خدا را زیارت میکردند، مورخان قاطبة مینویسند که یک هفته از وفات پیغمبر اکرم نگذشته نبود، دیدند یک اعرابی آمد (اعرابی، یعنی بیابان نشین) و در مقابل قبر پیغمبر اکرم ایستاد و این آیه مبارکه را خواند:
« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیطَاعَ بِإِذْنِ اللَّـهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوک فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» النساء: ٦٤.
آنگاه خودش را روی قبر پیغمبر اکرم افکند و اشعاری را سرود. سپس به جایگاه اولیه در مقابل صورت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باز گشته وبه وی توسل کند در حق خودش و از وی طلب شفاعت در نزد خدا بنماید.
روایاتی داریم از پیغمبر اکرم و ائمه اهل بیت که ما قبور آنان را زیارت کنیم و حافظ و نگهبان قبور شان باشیم، ما قبوری نیستیم، کسانی که این لقب را به ما میدهند، این یکنوع شماتت است
قبور انبیاء و اولیاء را حفظ کنید، این آثار اسلامی را حفظ کنید، اگر همهی اینها را با خاک یکسان کنید، هزار سال دیگر اسلام میشود افسانه، از کجا معلوم که پیغمبر خدایی بوده یا حمزه سید الشهدائی بوده است، شاید همه اینها افسانه هاست، همان گونه که داستان لیلی و مجنون افسانه است، شاید این نیز از همان قبیل باشد، پیغمبر کم کم فراموش میشود، ما باید این آثار را حفظ کنیم و بگوییم اینجا قبر پیغمبر اکرم است، اینجا، جای فرود آمدن وحی است، اینجا مولد آن حضرت است ، اینجا، جای خانه های پدران و مادران او است، اینجا قبور اصحاب اوست، اینجا خندق است، دراین مساجد رزمندگان اسلام نماز خواندند، ما باید همهی این آثار را حفظ کنیم، تا آثار توحید محفوظ بماند. کجایی اینها شرک است؟!
آیا این شرک در عبادت است،آیا عبادت میکنیم؟! اگر ما آثار موحد ها را حفظ میکنیم، چون موحدند و چون کلمه توحید را گفتهاند، آثار موحد را حفظ کردن، خودش توحید است، اظهار علاقه بر این آثار، علاوه بر اظهار علاقه بر این آثار، اظهار علاقه بر توحید است، همه را از بین بردیم و وارد مکه شدیم، هیچ خبری از آن همه آثار نیست، مردم چه میگویند، خواهند گفت که آثار کجاست؟!
حفظ این آثار بخاطر این است که در اینجا رسول توحید نهفته است، نه شرک در عبادت است، چون شرک در عبادت این است که خضوع کنم و او را رب و اله بدانم، سرنوشت خودم را در دست او بدانم، در تکریم پیغمبر اکرم، هیچکدام از اینها نیست.
اما بدعت نیست، چون بدعت چیزی است که در دین ریشه نداشته باشد، و حال آنکه همهی اینها در دین ریشه دارند، مسلمانان چهارده قرن است که این قبور را حفظ کردهاند، آیا اجماع یکی از ادله نیست، شما میگویید اگر یک مسئله دلیل ظنی داشته باشد، اما علمای یک قرن، آن مسئله را بپذیرند، درجه این حکم از ظن بودن بالا میرود به قطع، چهارده قرن است که مسلمانان به عنوان تکریم و ادای حق، قبر پیغمبر اکرم و قبر فرزندانش را حفظ کردهاند، این اجماع بهترین دلیل بر مشروعیت این کار است.
دلیل قرانی بر مشروعیت زیارت قبور مؤمنان
علما و مفسران از این آیه استفاده میکنند که رسول خدا بر سر قبر مسلمانان میرفت یا دعا میکرد یا فاتحه میخواند،بالاخره حاضر میشد و آن این است که خداوند منان پیغمبر اکرم را نهی میکند از اینکه بر سر قبر مشرکان یا منافقان بایستد:
« لَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ ۖ إِنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ» التوبة/84،
این آیه در باره منافقان مدینه و غیر مدینه است و میفرماید: یا رسول الله! ابداً بر آنها (منافقان) نماز نخوان و هیچگاه در کنار قبر او برای طلب آمرزش و استغفار نایست « وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ»
درس هایی در مورد وهابیت آیت الله سبحانی
|
|
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا ﴿٥٦﴾ أُولَـئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا ﴿٥٧﴾)
👈مشرك معنايش اين نيست كه قدري خدا را عبادت بكند، قدري غير خدا را، اين ميشود رياكار، مشرك اصلاً خدا را عبادت نميكند، ميگويد ما دسترسي به او نداريم. معناي شرك اين است كه كاري كه براي خداست، عبادتي كه براي خداست، براي غیرخدا انجام می دهند. لذا ﴿مِن دُونِهِ﴾، يعني خدا را عبادت نميكنيد ديگري ( که ممکن است ملائكه یا جن یا قدیسین از بشر باشند) را عبادت ميكنيد. پس بدانید این ها نه ميتوانند مشكل شما را بردارند، از اينها كاري ساخته نيست، چون مستقل نيستند، این ها خود مخلوق هستند و نمی توانند از شما بلا گردانی کنند. شما به سراغ كسي برويد كه مستقل است، باید کسی را بپرستید که قادر به تدبیر امور شما باشد. اين بُت ها، فرشتهها، قدّيسين بشر مثل عيسي(ع)، عزير(ع) اين بزرگان يا جنّي كه شما اينها را عبادت ميكنيد اينها خودشان ميگويند «بكَ يا الله» منتظر تقرّب الي اللهاند، درباره آنها فرمود: ﴿يَبْتَغُونَ إِلَي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ﴾، وسيله يعني راهي براي رسیدن به تقرّب الی الله. نماز، روزه، اقرار به گناه، عبوديّت ما و اعتقاد به ربوبيّت او وسيله است،«جعلت الاقرار بالذنب اليك وسيلتي» . فرمود: اين وسيله در دست شما هم هست شما چرا به دنبال اينها ميرويد؟ همه این کسانی را که شما به جای خدا می خوانید، تلاش و كوشش ميكنند تا ببينند كدام زودتر به لقاي الهي نزديكتر شوند، مقرّب شوند، نزد خدا رحمت او را اميدوارند و عذاب او را هراسناكاند
ميفرمايد: چرا به دنبال غير خدا ميگرديد؟ هيچ بهانهاي نداريد كه به دنبال غير خدا بگرديد، او مستقل است، قادر است، به شما از هر چيزي نزديكتر است، به شما از هر كسي مهربانتر است، حتي از خود شما به خود شما مهربانتر است، او ارحمالراحمين است، ما كه نميدانيم مصلحت ما چه چيزي است او مصالح ما را از ما بهتر ميداند، بهتر ميتواند، بهتر ميخواهد. كسي بگويد كه من مصلحت خودم را بهتر از خدا ميدانم، يا مصلحت خود را بهتر از خدا سخاوتمندانه انجام ميدهم كه ـ معاذ الله ـ خدا بُخل دارد محال است.
تفسير سوره اسراء- ايت اله جوادي املي
|
|
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
نحل:20 وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ و کساني که [مشرکان، آنها را] به جاي خدا [براي دفع مصيبت يا جلب منفعت] ميخوانند، چيزي نميآفرينند و خود آفريده شدهاند. 20
20- اين آيه به دنبال آيات 17 (16:17) و 18 اين سوره مطرح شده که از آفرينش الهي و نعمتهاي بيشماري که پديد آورده سخن گفته ميشود. کليد فهم مسئله، همين خالقيت است، چگونه ممکن است کسي که ذرهاي را هم نيافريده بتواند حاجتي را برآورده سازد؟
در اينجا سخن از «الذين» [کساني] است، نه «ما» [چيزهائي]، درست است که مشرکان بُتهاي سنگي و چوبي را براي برآورده شدن حاجات خود ميخواندند، اما در واقع بر اين باور بودند که بُتها نماد فرشتگان و آنها نيز دختران خدايند که امور عالم به آنها سپرده شده است. علاوه بر آن، همواره در پشت پردة نظام بُتپرستي، متولياني بوده و هستند که از جهل مردم ارتزاق ميکنند. امروزه کمتر کسي چنان نقشي را براي فرشتگان قائل است، درعوض پيامبر و امام و امامزادهها را در وراي ضريحها حاضر و ناظر و سميع و بصير و قادر در برآوردن حاجات خود ميپندارند. صفاتي که فقط در شأن خداي يکتاست.
🍃❈🌸❈🍃
نحل:21 أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ـ [آنها] مردگانند، نه زندگان و نميدانند چه زماني برانگيخته خواهند شد [یعنی از آيندة خودشان هم خبر ندارند]. 21
21- مقدساني که مردم معمولا براي حوائج خود ميخوانند، قرنهاست از دنيا رفتهاند و اصلا نميدانند کِي زنده خواهند شد!؟ تأکيد بر اين که آنها مردهاند و زنده نيستند، بيانگر اين حقيقت است که بايد حياتي فيزيکي داشت تا بتوان کاري کرد. معمولا مجسمهها و مزارهاي تزئين شده، مظاهري از شخصيتهاي مقدس و محبوب مردم ميباشند که در مشکلات و مصيبتها ملجأ پناه و پرستش پيروان و حاجتطلبي قرار ميگيرند، البته همه ميدانند که آنها رحلت يافتهاند، ولي روحشان را حاضر و ناظر و کارساز حوائج پيروان ميدانند! در حالي که حواله کردن مسئله به روح در برآوردن حاجات بندگان، کوچکترين مبناي قرآني ندارد.
📚تفسیر آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
|
|
مصادیقی از وسایل برای تقرب به خدا.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید. و وسیله اى براى تقرب به او بجویید. و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید. (مائده/35)
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا
کسانى را که آنان (به عنوان معبود) مى خوانند، خودشان وسیله اى (براى تقرّب) به پروردگارشان مى جویند، وسیله اى هر چه نزدیکتر. و به رحمت او امیدوارند. و از عذاب او مى ترسند. چرا که عذاب پروردگارت، همواره هراسناک است! (اسراء/57)
:وسیله چیست؟
این کلمه، در دو مورد از قرآن مجید به کار رفته، یکى در ایه 57 از سوره ی اسراء و دیگرى در آیه ۳۵ سوره مائده. : وسیله به معنى تقرّب جستن و یا چیزى است که باعث تقرب مى شود (و یا نتیجه اى که از تقرب حاصل مى گردد). :و به این ترتیب، وسیله مفهوم بسیار وسیعى دارد که هر کار نیک و شایسته اى را شامل مى شود، و هر صفت برجسته، در مفهوم آن درج است; چرا که همه اینها موجب قرب پروردگار است. در جمله هاى بسیار پر مغزى، که از على(علیه السلام) در خطبه ۱۱٠ نهج البلاغه نقل شده، مى خوانیم: بهترین وسیله اى که بندگان با آن به درگاه خدا تقرب مى جویند، ایمان به خدا، برپا داشتن نماز، اداء زکات، روزه ماه رمضان، حج و عمره، صله رحم، انفاق و بخشش در راه خدا در نهان و آشکار، و تمام اعمال نیکى است که انسان را از سقوط و پستى نجات مى دهد .
طلب استغفار از خداوند از مسیر واسطه قرار دادن انبیاء الهی
از آیات قرآن نیز به خوبى استفاده مى شود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچ وجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد، در آیه ۶۴ سوره نساء مى خوانیم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَّلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیْماً: اگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهى شدند) به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى کردند و تو نیز براى آنها طلب عفو مى کردى، خدا را توبه پذیر و رحیم مى یافتند . در آیه ۹۷ سوره یوسف مى خوانیم که: برادران یوسف از پدر تقاضا کردند در پیشگاه خداوند براى آنها استغفار کند و یعقوب(علیه السلام) نیز این تقاضا را پذیرفت.
در آیه ۱۱۴ سوره توبه نیز موضوع استغفار ابراهیم(علیه السلام) در مورد پدرش آمده که تأثیر دعاى پیامبران درباره دیگران را تأئید مى کند و همچنین در آیات متعدّد دیگر قرآن این موضوع منعکس است.
وسیله معنى بسیار وسیعى دارد.و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار مى شود، شامل مى گردد.
|
|
وسيله چيست؟ وابتغوا اليه الوسيله
در مناجات شعبانيه كه به حضرت علي ع منسوب است، جمله زير را ميخوانيم:
الهی فقد جعلت الإقرار بالذنب الیک وسیلتی
خداي من من همانا من اقرار به گناهانم در محضر تو را وسيله و اسبب خودم قرار دادم.
پس اقرار به گناه نزد خداوند يكي از وسايل نزديكي به خداست.
نظري جالب در زير مي ايد
⭕"تقواى خدا، تقرّب جستن به او و جهاد در راه او، همگى واژههايى هستند كه يك يا چند معناى بهم پيوسته و مرتبط با يكديگر دارند؛ چرا كه تقواى خدا به معناى پرهيز كردن از خشم او و تقرّب جستن به او، به معناى بهدست آوردن خشنودى اوست، و جهاد در راه خدا هر دو معنا را دربر دارد.
✅بهترين وسيلهاى كه متوسلان با آن به خدا توسّل مىجويند، دوست داشتن #مردم و كار كردن براى آنهاست. سخنى را از يك نويسندۀ بزرگ خواندم كه مىگويد: «كسى كه مردم را دوست ندارد محال است كه حقيقت مردم را بشناسد». من به اين سخن اضافه مىكنم كه، كسى كه مردم را دوست ندارد، محال است خدا را دوست داشته باشد
تفسير كاشف-مرحوم محمدجواد مغنيه
|
|
منظور از عبارت " وابتغوا الیه الوسیله" در قران چیست؟ آیا امامان و اولیا وسیله و واسطه ی امرزش و رفع حاجات ما هستند؟
در تفسیر المیزان ذیل این ایه چنین امده است:
"و ابتغوا اليه الوسيلة )) ، و حقيقت وسيله به درگاه خدا مراعات راه خدا است ، به اينكه اولا به احكام او علم پيدا كنى و در ثانى به بندگى او بپردازى ، و ثالثا در جستجوى مكارم و عمل به مستحبات شريعت باشى و اين وسيله معنائى نظير معناى كلمه قربت را دارد، و چون وسيله نوعى توصل است و توصل هم در مورد خداى تعالى كه منزه از مكان و جسمانيت است توصل معنوى و پيدا كردن رابطه اى است كه بين بنده و پروردگارش اتصال برقرار كند، و نيز از آنجا كه بين بنده و پروردگارش هيچ رابطه اى به جز ذلت عبوديت نيست ، قهرا وسيله عبارت است از اينكه انسان حقيقت عبوديت را در خود تحقق دهد و به درگاه خداى تعالى وجهه فقر و مسكنت به خود بگيرد، پس وسيله در آيه شريفه همين رابطه است
و در تفسير قمى در ذيل آيه شريفه : (( يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة .. )) آمده كه امام فرمود يعنى به وسيله امام به درگاه او تقرب بجوئيد.
مؤلف : يعنى به وسيله اطاعت امام به درگاه خدا تقرب بجوئيد، و اين روايت هم از باب تطبيق كلى بر مصداق است مى خواهد بفرمايد يكى از روشن ترين مصاديق وسيله ، اطاعت امام است ، نه اينكه اطاعت امام وسيله منحصر به فرد باشد"
|
|
به نام خدا
نمونه اي از توسل و شفاعت به انبيا در قران،در ايه 160 سوره اعراف ذكر شده است.
وقتي قوم موسي از او طلب اب كردند (در بيابان)خدا به موسي وحي كرد عصاي خود را به سنگ بزن .12 چشمه جوشيد.
اگر توسل بد بود،موسي يا خدا بايد اين درخواست را نكوهش ميكردند و مثلا پاسخ ميدادند اين شرك است.بايد مستقيم از خدا بخواهيد.
اما اين گونه نشد.بلكه خداوند به احترام درخواست موسي،دعاي انها را اجابت كرد و معجزه اسا،چشمه هايي براي انها روان كرد.
بنابراين توسل به انبيا و اولياي الهي در همه امور دنيوي و اخروي ،جاري و مجاز است.
وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ
و به موسى وقتى قومش از او آب خواستند وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشيد هر گروهى آبشخور خود را بشناخت
نقل به مضمون از سخنراني اقاي دكتر ميرباقري
|
|
پاسخ سئوال فوق را از تفسير مشكات اقاي دكتر انصاري ارسال مي كنم
"نکتۀ ديگري که مخالفان توسل بر آن اِشکال ميگيرند، زيارت قبور انبيا(ع)، ائمه(ع) و اولياءالله و تبرّکجستن به آنهاست. اما در پاسخ به این ایرادگیری باید گفت که قرآن و سنّت نهتنها اين عمل را رد نميکند، بلکه بر صحت آن نيز تأکيد ميورزد. خداوند در قرآن مي فرمايد:
(وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى) و از مقام ابراهيم، نمازگاهى اختيار كنيد.
اينكه خدا ميفرمايد مقام ابراهيم را نمازگاه خود قرار دهيد، دعوت به چيست؟
مقام ابراهيم، جايگاه همان سنگ مباركى است كه در زمان ساختن كعبه زير پاى حضرت ابراهيم(ع) قرار داشت و خداوند به بركت قدوم آن حضرت به آن سنگ قداست بخشيد و در اين آيه به انتخاب اين مکان براي جايگاه نماز امر کرده است.
ازسوى ديگر، در سنّت نبى مكرم اسلا(ص) و اهلبيتِ او تبركجستن به برخى از مقدّسات ديده میشود؛ براي مثال، يكى از سنّتهاي مؤكّد پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) در مسئلۀ حج و عمره که در منابع اهل سنّت نيز بدان اشاره شده است، «استلامِ» حجرالاسود است؛ مثلاً عكرمه از ابنعباس نقل مي كند كه:
«رَأَيْتُ النَّبِيَّ(ص) يَسْجُدُ عَلَى الْحَجَرِ» ديدم كه نبي مکرم(ص) بر سنگ (حجرالاسود) سجده ميکند.
بخارى نيز از عبدالله بن عمر روايت ميكند:
«رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ(ص) يَسْتَلِمُهُ وَ يُقَبِّلُهُ» رسول خدا(ص) را مشاهده كردم که آن (حجرالاسود) را استلام ميکند و آن را ميبوسد.
اين مضمون از امام صادق(ع)نيز روايت شده است که فرمود:
«كَانَ رَسُولُ اللهِ يَسْتَلِمُهُ فِي كُلِّ طَوَافِ فَرِيضَةٍ وَ نَافِلَةٍ» رسول خدا(ص) در هر طوافِ واجب و مستحبي، آن (حجرالاسود) را استلام ميكرد.
ماجراى استلام حجر ازسوي حضرت سجاد(ع) در حضور هشام و اِكرام و تجليل مردم از وجود مباركش در تاريخ مشهور است؛ همان صحنهاى كه موجب شد زبان شمشيرگونۀ فرزدق از كام برون آيد و آن قصيدۀ بلند را در وصف امام(ع) بسرايد.
سيرۀ عملي رسول خدا(ص) و اهل بيت(ع) و صحابه بر جواز زيارت قبور دلالت دارد؛ ازجمله نقل شده است:
«زارَ النَّبِىُّ قَبْرَ اُمِّهِ فَبَكَى وَ اَبْكَى مَنْ حَولَهُ... و اسْتَأْذَنْتُهُ [رَبّي] اَنْ اَزُورَ قَبْرَهَا فَاَذِنَ لِى فَزُورُوا الْقُبُورَ فَاِنَّهَا تُذَكِّرُ الْمَوْتَ»
نبي مکرم(ص) قبر مادرش را زيارت كرد و گريست و اطرافيانش را [نيز] گرياند... سپس فرمود: [از پروردگار] اجازه گرفتم تا به زيارت قبر او بروم و به من اجازه داد. پس شما [هم] قبور را زيارت كنيد كه همانا اين زيارت موجب يادآوري مرگ است.
همچنين اَنس از رسول خدا(ص)نقل ميكند:
«مَنْ زارَنِى بِالْمَدِينَةِ مُحْتَسِباً كُنْتُ لَهُ شَهِيداً اَوْ شَفِيعاً يَومَ الْقِيَامَةِ» هركس مرا براي وجهالله [و به نيت قربت] در مدينه زيارت كند، گواه يا شفيع او در روز قيامت خواهم بود.
طبرانى و بيهقى نيز از عبدالله بن عمر نقل ميكنند كه رسول خدا(ص) فرمود:
«مَنْ حَجَّ فَزارَ قَبْرى بَعْدَ وَفَاتى كَانَ كَمَنْ زارَنى فى حَياتى» . هركس كه حج گذارد، آنگاه قبر مرا پس از وفاتم زيارت كند، مانند كسى است كه در زنده بودنم به ديدارم آمده است.
آنچه مسلّم است، تعظيم اولياي الهي چه در زمان حيات آنها و چه بعد از آن و تعظيم قبور و جايگاه آنها نهتنها منافاتى با توحيد ندارد، بلكه از مصاديق تعظيم شعاير الهي است:
(ذَْلِكَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ) اين است [فرايض حج] و هركس شعاير خدا را بزرگ دارد، پس درحقيقت، آن از تقواي دلهاست.
يکي ديگر از دلايلي که مسلمانان برمبناي سنّت پيامبر(ص) به زيارت قبور نبي مكرم(ص) و اهل بيت(ع) اهتمام ميورزند، آن است که ياد و خاطرۀ بزرگانى را زنده و جاويدان نگاه دارند كه بشر تا ابد وامدار زحمات و كوشش بيپايان ايشان است؛
همانطوركه در آموزه هاى قرآن کريم، در ماجراي اصحاب كهف، آگاهان قوم هنگامى كه به غار و محل آرميدن اين بزرگان رسيدند و با بدنهاى بيجانشان برخورد كردند، براي تجليل و تمجيد از اين قهرمانانِ توحيد و خفتگان بيدار، بر مزار آنها مسجدي بنا کردند:
(قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِداً) كسانى كه بر كارشان غلبه يافتند، گفتند: حتماً بر ايشان معبدى بنا خواهيم كرد.
واضح است كه مسلمانان به سنگ و چوبِ قبر و طلا و نقرۀ ضريح دل نبسته اند؛ بلكه هدف آنها اتصال روح خويش به ارواح پاك اوليا براي تقرّب به خداوند است. بوسه زدن بر کلام خدا و بر در و ديوار حرمِ مطهّر پيامبر(ص) و ائمۀ معصوم(ع) نيز به خاطر عشقي است که به صاحبان آن مضاجع وجود دارد و اگر اين در و ديوار در جاي ديگري نصب شده بود، کسي آن را نميبوسيد.
بنابراين توسل به پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) پس از رحلت ايشان و زيارت قبورشان، مانند زمان زندهبودن آنها توجه و استعانت استقلالي نيست؛ يعني مسلمانان معتقدند عطا و لطف و قبض و بسط امور در كَفِ باكفايت خداوند است و اين بزرگان، جلوۀ اتمّ و مظهر اکمل صفات خداوند در هستي و انسانهاي آبرومندي هستند كه واسطۀ رحمت خداوند بر خلايق محسوب ميشوند.
به همين دليل اهل ايمان روى به درگاهشان ميآورند تا به حق تقرّب بجويند و انس قلبى خود را با اولياءالله فزونتر كنند و اگر تواضع و خضوعى نشان ميدهند، كرنش دربرابر مقامى است كه خداوند به آنها داده است."
بخشهایی از کتاب مشکاة، جلد1، تفسیر سورۀ مبارکۀ حمد، محمدعلی انصاری
|
|
سلام
از نظر قرآن ايا زيارت قبور ،مجاز است؟
آیا زیارت قبور و توسل به اولیای الهی،شرک نيست؟
كلمات كليدي:قبر قبور زيارت توسل شرك شفاعت
|