|
نقل قول: روش پیامبر (ص) در قبال غذا و خواب «قناعت» است و شیوه ایشان در برابر زنان «کرامت» است، همان نگاهى که خدا به انسان ها دارد، پیامبر (ص) هم همان نگاه را دارند. شیطان و انسان هاى شیطانى بر زنان نظرى پست دارند و برعکسِ نظرآن ها؛ نظر پیامبر (ص) است، که نظر خاصى بر نساء دارند. این نظر همان نظر کریمانه اى است که خداوند بر همه انسان ها دارد، محترم شمردن آن نوع از انسان که مادر همه انسان ها است، انسانى از جنس زن. زن به این اعتبار تشابه به حق دارد، خداوند از یک زاویه منشأ عالم و امّ هستى است، پیامبر (ص) نیز از زاویه دیگرى انگیزه خلقت عالم و امّ هستى مى باشد و زنان هم از نظر مسیر خلقت انسان ها ظهور امّیت الهى در هستى مى باشند، همه انسان ها از زنان هستند و کرامت انسان به کرامت زنان است. از این جاست که مى بینید پیامبر (ص) مى فرمایند:«حُبِّبَ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا ثَلَاثٌ، النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ» براى من پسندیده شده از دنیا سه چیز: زنان، و بوى خوش، و نور چشم من در نماز است».
این نگاه کجا و نگاه آلوده امروز دنیا به زنان کجا؟ به اسم احترام به زنان آن ها را بازى مى دهند و هسته توحیدى خانواده را مضمحل مى کنند، تا دیگر نه زن، زن باشد و نه مرد، مرد. در حالى که تمام دستورات اسلام در مورد زنان در راستاى حفظ کرامت آنان است .
سوال جامع تری اینجا مطرح می شه جایگاه زن در اجتماع در خانواده چیست و از نگاه اسلام در باره جایگاه زن چه چیزی می توان استنباط کرد
|
|
به نام خدا
نظرات زير از حجت الاسلام سيد ضياء مرتضوي پيرامون ايه 18 سوره زخرف است است كه در پايگاه مطالعات فقهي كرامت ارسال شده است:
"این آیه در سیاق آیاتی است که به نکوهش نوعی شرک پرداخته و به کسانی اشاره میکند که فرشتگان را به رغم اینکه مجرد میباشند و حقایقی مادی نیستند، آنان را دختران خداوند میپندارند! قرآن به گونه انکاری میپرسد: آیا خداوند از میان آفریدههای خود برای خودش دخترانی را برگزید و پسران را در اختیار شما گذاشت؟
این در حالی است که وقتی به یکی از خودشان مژده داده میشود دارای دختر شدی چهرهاش در حالی که خشمگین است، سیاه میشود! در این سیاق است که آیه 18میفرماید: «اَ وَ مَن یُنَشَّؤُا فِی الحِلیَةِ وَ هُوَ فِی الخِصامِ غَیرُ مُبین؛ آیا کسی را که در میان زینت پرورش مییابد و به درستی از پس مجادله بر نمیآید (دختر خدا میدانید)؟»
ظاهر این آیه اگر مربوط به زنان باشد، اجمالا دو ویژگی را برای آنان بر شمرده است؛ یکی نشو و پرورش در میان زینت و زیورآلات، و دیگر ناتوانی در بحث و جدال و اثبات مدعای خود. بر پایه همین معناست که برخی از فقهای معاصر در استدلال بر عدم اهلیت زنان برای منصب قضاوت و ولایت جامعه از جمله به این آیه تکیه کردهاند؛
برخی مانند آیتالله معرفت و آیتالله سید کاظم حائری آن را دلیل گرفته و برخی مانند آیتالله منتظری آن را موید دلیل دانستهاند. اما برخی دیگر مانند آیتالله صانعی و آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله سبحانی استدلال به آن را نپذیرفتهاند. چنان که در میان فقهای گذشته، از متقدمان و متاخران، به رغم مخالفتشان با جواز قضاوت یا ولایت اجرایی بانوان داشته و ادله مختلفی که بر شمردهاند ، هیچ کسی را سراغ نداریم که به این آیه استدلال کرده باشد.
نقد استدلال: آیه شریفه در مقام بیان حکمی شرعی است یا اشاره به موضوعی بیرونی دارد؟ پیداست بیان مستقیم آیه، بیان واقعیتی بیرونی است که ممکن است لازمه آن اشاره به برخی احکام نیز باشد. به عبارت دیگر و بر خلاف آیه «الرجال قوامون علی النساء» که طبق تفسیر رایج در صدد بیان حکم شرعی قیمومت است، در اینجا هیچ کسی نمیتواند بگوید آیه مستقیما حرمت یا منع از چیزی را بیان میکند. بنابر این یک پرسش این است که این واقع بیرونی چیست و آیا آیه شریفه وصفی کلی و عام را برای همه بانوان بازگو میکند؟ و دیگر اینکه آیا از این بیان موضوعی میتوان حکمی فقهی و شرعی استخراج کرد؟ و پرسش سوم با فرض استخراج حکم این است که ماهیت آن حکم از نظر الزامآوری و عمومیت چیست؟
پیداست کسی نمیتواند بگوید آیه شریفه دو ویژگی یاد شده را برای تمام بانوان بیان میکند زیرا این ادعا که همه آنان با زیورآلات بزرگ شده و در پی خودآرایی هستند با واقعیت بیرونی سازگاری ندارد و کسی نیز نگفته است. این است که برخی مفسران این ویژگی را ناظر به وضع طبیعی و نوعی و یا غالبی دانستهاند. برخی نیز به قرینه تعبیر «ینشّؤا» که به معنای تربیت شدن و پرورش یافتن است این بیان را ناظر به نوع تربیت زنان شمردهاند؛ نه اینکه امری ذاتی باشند.
آیتالله فضلالله آیه را ناظر به نوع تربیت و رشد آنان میداند که به رغم قابلیت رشد فکری و عملی به خاطر نوع تربیت به این سو کشیده میشوند. ایشان شاهد این برداشت را از یک سو برخی آیات میداند که اوصاف ارزشی را همزمان برای زنان و مردان میشمارد و از سوی دیگر بانوان برجستهای را در تاریخ مانند مریم (ع) و آسیه همسر فرعون نشان میدهد که وضعی متمایز داشتهاند. ایشان تاکید دارد که آیه اشاره به نگاه منفی جامعه جاهلی به زنان دارد و در فضا این نگاه منفی است که این پرسش مطرح میشود که چرا برای خدا دختر قرار میدهند و برای خودشان پسر؟
آیتالله موسوی اردبیلی نیز آیه را ناظر به وضع موجود زنان در دوره جاهلی شمرده است نه اینکه ذاتا چنین باشند. ایشان حتی احتمال این معنا را مانع استدلال به آیه به عنوان یک امر کلی میداند.
نتیجه اینکه حتی اگر آیه در مقام بیان وضع طبیعی زنان باشد نیز نمیتوان حکم شرعی کلی از آن برداشت کرد، چه رسد که ناظر به نوع تربیت یا مصداقی تاریخی باشد
آن گونه که آیتالله شهید صدر نیز خاطرنشان کرده است حدود 95 درصد احکام شرعی موجود احکامی اجتهادی است و تنها حدود 5 درصد احکام در شمار احکام مسلم است. توقع اینکه در مسائل اجتهادی همه یکسان استنباط کنند یا توقع اینکه دیگران اجتهاد و برداشت خود را همه نادیده بگیرند و تنها و تنها به دیدگاه ما پایبند باشد نه درست است و نه شدنی. طرح دیدگاههای مختلف در این دست مسائل که قریب به اتفاق آنها اموری غیر قطعی است نه تنها اشکال ندارد بلکه باید از آن استقبال کرد. آنچه درست نیست این است که همواره برداشتهای فقهی خود را ملاک داوری درباره عملکرد دیگران قرار دهیم و بخواهیم نگاه خود را بر افراد دیگر که آنان نیز اهل فهم و درک مسائل هستند تحمیل کنیم.
|
|
مطلب زیر مربوط به جلسه اول درس مبانی حدیث است، خلط واژه های فارسی و عربی: برای مثال حدیث مشهور امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه (نامه 31) که دربارۀ زن فرموده است " الْمَرْأةُ رَْيحانَةٌ وَ لَيْسَت بِقَهْرَمانَةٍ" چنین فهمیده شده است که: زن گل خوشبوی است و نه قهرمانه و پهلوان، حال آنکه ، قهرمانة در زبان عربی بدین معنا نیست.
قهرمانة در عربی به معنای پیشکار و وکیل و متصدی کارهای فرد دیگر است و مقصود حضرت در اینجا، نهی از به خدمت گرفتن زن در امور خانه و مزرعه و کار کشیدن از او در امور شخصی و مربوط به شوهر است. این واژه در کافی و دیگر کتب متقدم بر نهج البلاغه موجود است و معلّی بن خنیس "قهرمان"، یعنی پیشکارِ امام صادق (علیه السلام) بوده است (ج5- ص158)."
جالب است که چند سال قبل از حدیث فوق برای مخالفت در مورد حضور زنان در المپيك هم استفاده شده بود: "بنده در اين خصوص استناد كردم به فرمايش حضرت زهرا (س) و اميرالمومنين امام علي (ع) كه فرموده اند «المراة ريحانه و ليست بقهرمانه» در حالي كه ما با عملكرد خود برعكس آن مي گوييم يعني مي گوييم المراة قهرمانه!"
رويا يارايي
|
|
باتوجه به مباحث مطرح شده در گروه در مورد ویژگی های زنان.سوالی کوتاه در این مورد را برای یکی از اساتید فعال درحوزه دین وفرهنگ ارسال نمودم،ایشان هم با وجود مشغله فراوان لطف کردند وپاسخ زیرراارسال نمودند.
سلام. در سورۀ یوسف كه كید زنان را عظیم میشمارد، معلوم است كه سخن عزیز مصر است نه سخن خدا. اما چون عزیز مصر در این سوره، چهرهای منفی ندارد، به نظر میآید كه قرآن نیز با او همدلی كرده است، وگرنه یا نباید عبارت او را نقل میكرد یا نقل را با نقد همراه میكرد.
در قرآن و روایات، دربارۀ زنان عبارتهایی وجود دارد كه با فهم امروزين ما از زن و شخصیت او چندان سازگار نیست.
مهمترین آنها آیهای است كه به مردان اجازه میدهد كه زنان نافرمان را بزنند: فاضربوهن.
ما نمیتوانیم همه این آیات رو توجیه كنیم. همۀ آیات را هم كه توجیه كنیم قطعا در توجیه روایاتی كه زنان را ناقص العقل و الایمان خواندهاند، درمیمانیم.
تجربه من این است كه نباید در پی این بود كه از این آیات و روایات به تفسیری برسیم كه با فهم امروزین ما از زن و حقوق او سازگار باشند. باید بپذیریم كه چنین تناقضی(میان ذهنیتهای ما و متون دینی) وجود دارد و این تناقض هرگز حل نخواهد شد. در اینجا دو راه میماند: یا باید تعبدا همه چی را بپذیریم و چون و چرا نكنیم و زن را در قياس با مرد ناقص بدانيم، یا قبول كنیم كه بخشی از متون دینی، بازتابی از فرهنگ زمانۀ آنها است و اینطور نیست كه همه آیات قرآن و روایات، برای همۀ زمانها و مكانهاست. راه سوم(توجیه و تأویل) بدترین و سختترین راه است كه معمولا نتیجه نمیدهد.
|
|
1-در جمله سوره يوسف ،اينكه از قول عزيز مصر نقل شده درست است (هر چند كه قرآن هم آنرا نكوهش و ملامت يا نفي نكرده)اما در سوره زخرف ،دليل صريحي بر اينكه اين جمله گفتار يا افكار اعراب است ،وجود ندارد.
2-در انسانيت هر دو شكي نست.در اولين پست هم گفتم. همانطور كه دو انسان نر تفاوتهاي روحي و استعدادي دارند، بين انسان نر و ماده هم تفاوت هاي جسمي و روحي وجود دارد ولي نه تفاوت در انسانيت و كمال گرايي
وهمه در برابر آنچه دارند،مسئولند و پاسخ گو
3-ترجمه ايه از نظر من اين بود: رابطه بهتری با زینت ها دارند و تمایل کمتری به خصومت آشکار دارند.
اين نه خلاف عقل و واقع است و نه ويژگي بدي است.
خيلي نبايد در معناي كلمه فرو رويم.
مثل ما كه مي گوييم فلاني در پول غلط ميخوره؛آيا واقعا همين مفهوم فيزيكي را در ذهن داريم يا كنايه است از پول داري و پول دوستي؟
اينجا هم همان است نوع و غالب خانمها زينت را بيشتر از نوع مردان دوست دارند و با ان ارتباط دارند. كه درست است
4-اين ويژگي هم مانند ابزار است .بسته به رويكرد و نگاه فرد،مي تواند بد باشد يا خنثي باشد يا خوب
براي عرب جاهلي بد بود .براي انسان امروز،خوب است و از ان به خوبي و به جا استفاده ميكند.
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
نهایتا آیا این دلیل در جائیکه خداوند می خواهد اشاره کند که شرم دارد به خدا "فرزند نسبت دادن" ولی ما موضوع را به مقایسه دختر و پسر از طرف خدا نسبت بدهیم و شاید حتی اینطور برداشت کنیم که :
"نسبت دختر دادن خیلی شرم دارد و اگر پسر نسبت می دادند شرم کمتری داشت؟ چون دختر در زیور پرورش می یابد اصلا شایسته نیست" خوب این که دیدگاه جاهلی است که دختران را مایه شرم میداند؟
خدا شرم نمیکند خدا گفته شما که از دختر بودن فرزندتان شرم دارید چرا آنها را در مقامهای الوهیتی منصوب کرده اید.
آن شخصیت های والائی که اشاره فرموده اید استثناء بوده اند و اکثریت زنان مکه در دوره نزول سوره زخرف آنطور بوده که در آیه ذکرشده
|
|
سلام
تعصبی روی تفاوتهای زن و مرد ندارم چون خداوند با به همه مخلوقاتش نهایت محبت را دارد (که مهندس گنجه ای بخوبی اشاره کردند) ولی چند نکته هست:
1- ینشا فعل مجهول است یعنی آن که پرورش داده شده یا نشآت گرفته - این پرورش در اجتماع است یا در خلقت؟ از نظر خلقت هم تفاوت که در اصل انسانیت نیست (واضح است که جنسیت در روح دمیده شده در بشر مطرح نیست) پس یا در خلقت اولیه و مادی و پرورش جسم در بدن مادر است یا بعد از به دنیا آمدن و در محیط اجتماع در بدن مادر هم پرورش نوزاد پسر یا دختر تفاوت مهمی ندارد (آن هم طوری که فی الحلیه نامیده شود) اساسا حلیه مربوط به فرهنگ یک اجتماع است نه واژه ای که به خلقت ربط داده شود یعنی خداوند زن را در حلیه نشآت نداده است - لااقل من چنین معنائی برایم قابل درک نیست و توضیح مفصل لازم دارد که با واژه نشآت همخوانی داشته باشد پس می ماند پرورش اجتماعی که همانطور که اشاره فرمودند در محیط جاهلی است (در مکه و نه حتی جامعه اسلامی اولیه در مدینه) خداوند زن را غرق در حلیه پرورش نداده بلکه این یک دیدگاه اجتماعی است
2- من خودم هر وقت تردید میکنم که این تعابیر مربوط به ویژگی های خلقتی است یا شرایط اجتماعی چند مدل را در ذهنم مرور میکنم
مثلا زوجهائی که همشان بوده و پرورش بی عیبی داشته اند آیا در مقایسه فاطمه و علی میشود گفت فاطمه در زیور پرورش یافته است؟ یا در جائیکه پیگیری حقوقشان لازم بوده اساسا زبان طرح موضوع را نداشته؟ یا خدیجه و پیامبر آیا میشود اینطور تفاوتی را بین این دو دید؟ یا .... پس به تفاوت خلقت مربوط نیست که از جملات هم نمیشود تفاوت خلقتی را فهمید (من واقعا اینطور نمی فهمم)
|
|
اگر مسیحیان بگویند عیسی پسر خداست، و قرآن این را نقل کند شما به عنوان عبارت قرآنی می گوئید خدا گفته عیسی پسر خداست؟ اگر نقل قول از عزیز مصر (که شاید چندان هم برخوردهای موجهی نداشته) یا دیگر دیدگاههای جاهلی در مورد زنان که در قرآن نقل شده، را حجت می گیرید
حتما باید با سایر آیات محکم قرآن در باره خلقت تعارض نداشته باشد و شواهد قرآنی دیگری در تائید آنها باشد یا آنقدر واضح و بدیهی باشد که علمای مشهور و مقبول در آن حوزه به روش علمی تائید کنند
بهتر از من می دانید با فاصله کمی از پیامبر ، افکار جاهلی زیادی تدریجا به جامعه مسلمان آن زمان و به شکلهای مختلف بازگشت
البته تعصبی هم در تفاوتهای فیزیکی زن و مرد نیست همانطور که در سایر مخلوقات هم دیده می شود ولی خلقت هر دو از نفس واحده است و در سطح فیزیکی هم تفاوتها قابل بررسی علمی است
|
|
سلام
با مطلب شما راجع به روند کلی پارگرافي كه اين ايه سوره زخرف در آن قرار گرفته، موافقم
اما به نظرم این آیه ،در ادامه ایه قبل است
که شما که دختران را بدیمن و نامطلوب میدانید ،آیا آنها را به خدانسبت میدهید .؟
شماکه وقتی مژده فرزنددختر به شما داده میشود،عصبانی میشوید،پسران را برای خود و دختران را برای خدا میخواهید؟
سپس علت عصبانی شدن آنها(مخاطبان ان زمان پيامبر) را میگوید که دختران دو ویژگی دارند که از نظر آنها عیب و عار است:
لطیف تر ند و رابطه بهتری با زینت ها دارند و تمایل کمتری به خصومت آشکار دارند.(و البته طبق سوره یوسف،در مکر ،تواناترند که محل صحبت فعلی ما نیست)
این دو ویژگی حقیقت دارد و در زنها وجود دارد اما انها چون،فرزند را برای جنگاوری میخواستند،این دو ویژگی را نقص و عیب میدانستند.
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
چیزی که نمیتوان از آنها چشم پوشید اینهاست :
1 - سوره زخرف مال دوره ای است که بین آنحضرت و مخالفان بحث داغ ایدئولوژیک در جریان بود و انها دانسته بودند که مسیحیان عیسی را پسر خدا میدانند و زبانشان دراز شده بود که چطور شد که خدا پسر داشته باشد عیبی ندارد ولی دختر داشته باشد عیب دارد (منظورشان شفعاء ملائکه بود که به عقیده شان دختران خدا بودند)
2 - آیات مذکور را نباید در چارچوب «شئون زن» ارزیابی کرد و از آن استنتاجاتی در آن رابطه کرد
|