|
این مساله را باید ضمن مساله تکرار داستانهای انبیا در سوره های دوره اخیر مکی، تبیین کرد. این حکایت ها در سنت روایی اهل کتاب با اهمیت تلقی می شوند.
یک جور نسب نامه و تاریخ قوم بنی اسرائیل است. از طرفی خود ابراهیم محل اعتنای قرآن است. هم نیای مشترک اعراب و بنی اسرائیل است و بزرگداشت او و تکریمش از جانب خداوند با اعطای فرزند در کهنسالی، نشانه عنایت خداوند به او و ذریه اوست و یادآور میثاق خدا با ابراهیم. در نتیجه از میان داستانهای متعدد انبیا، این حکایت بافتی فرهنگی را دوباره فرا می خواند و زمینه تالیف قلوب اهل کتاب با نبی جدید را که از نسل ابراهیم است آماده می سازد. غیر از شخصیت ویژه ابراهیم، موقعیت و مرجعیت قومی او در بین اهل کتاب و امیین شبه جزیره به تنهایی حایز اهمیت است.
اما یک نکته دیگر هم در ذکر داستانهای انبیا در قرآن هست و آن اصل تصدیقگری قرآن نسبت به تعالیم اهل کتاب است، که در بین امییان اخبار از غیب محسوب می شود.
|
|
این داستان و تکرار آن با الفاظ مختلف حداقل برای من گره ای از گره های کور تطبیق تورات و قرآن را می گشاید. از تطبیق این داستان با الفاظ مختلف با تورات شاید بتوان نتیجه گرفت که الوهیم ذکر شده در تورات که اسم جمع است و به غلط گاهی خدا و گاهی خدایان ترجمه می شود، همان ضمیر متکلم مع الغیر ذکر شده در قرآن است و منظور لزوما خداوند نیست بلکه همه نیروهای دخیل در آفرینش از جمله خداوند است.
ضیف ابراهیم از چندین سو قابل بررسی هستند، از یک سو تمام اعمال آنها به خدا (الله، یهوه) نسبت داده می شود، هم در قرآن هم در تورات، از سوی دیگر با ضمیر متکلم مع الغیر قرآن خلط می شوند در قرآن و الوهیم خطاب می شوند در تورات. از سوی دیگر آنها "فرشته" یا "فرستاده"، با لفظ "ملاک" دانسته می شوند، در تورات. و از سویی دیگر مرد دانسته می شوند، مورد طمع قوم لوط قرار می گیرند و "عباد مکرمون" خوانده می شوند، هم در قرآن هم در تورات.
از همه اینها با توجه به آیه دیگری که توصیف دقیق تری به ما می دهد در می یابیم عباد مکرمون کیانند:
وَ قَالُواْ اتخََّذَ الرَّحْمَانُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ(26)
لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ(27)
يَعْلَمُ مَا بَينَْ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ وَ هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ(28) * وَ مَن يَقُلْ مِنهُْمْ إِنىِّ إِلَاهٌ مِّن دُونِهِ فَذَالِكَ نجَْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَالِكَ نجَْزِى الظَّلِمِينَ(29) انبیاء
و جالبی قضیه این است که از داستان صاحب یاسین هم در می یابیم هر انسانی می تواند مُکرم شود:
بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ (27) یس
|
|
۱-در چند سوره تکرار شده
۲-در مقایسه با سایر موضوعات و الطاف به پیامبران دیگر ،زیاد است. داستان تولد عیسی کن خودش پیامبر است،یک بار بیان شده،داستان زکریا و یحیی یکبار امده،اما ابراهیم بیش از ۱۰بار
3-یکی بودن درس سوره ها،دلیلی بر تکرار داستان ابراهیم نیست.
به نظر من،موضوع یا سوالیی مبتلابه اذهان آن دوران بوده،که تابحال به آن اشاره نشده و نیازمند تامل بیشتر است.
|
|
اگر سوره را «واحد سخن قرآنی» حساب کنیم تکراری نیست .
. درس این سوره ها تقریبا یکی است
اگر به درس سوره ها نگاه کنید متوجه میشوید سوره ها مربوط به دوره فشار و سختی است ، و همان موقع آنحضرت نیاز به پیروان بیشتر داشت و روسای قبایل مانع بودند و ابراهیم کسی بود که به روسای قبایل اهمیت نداد و طرح کردن او و جوایزی (که در همین دنیا) دریافت کرد مشوق است برای مانند او رفتار کردن
|
|
سلام
در تعداد زیادی از سوره های مکی میانی،به داستان بشارت ملایکه به فرزند دارشدن ابراهیم و تعجب او وزنش اشاره شده است. علت این تکرار زیاد چیست؟
آیا مخاطبین قران،شکی داشتند؟یا پیامبر در شرایط مشابهی بوده یا مسلمانان شکی داشتند یا خدا وعده بچه دار شدن به آنها داده بوده و باور نمی کردند یا ....؟
کلمات کلیدی:
فرزند ابراهیم پیری بچه
|