logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:176959)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140046)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130798)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95089)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    وصیت در چه چیزهایی و برای چه کسانی؟    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟             

توجه

Icon
Error

ارسال پاسخ
از طرف:
پیغام:

حداكثر تعداد كاراكتر مجاز در هر ارسال‌:32767000
ذخیم کج خط دار   برجسته نقل قول برای مشخص سازی فرم کلی زبانی را انتخاب کنید وارد کردن عکس ایجاد لینک   فهرست نامرتب فهرست مرتب   در سمت چپ در وسط در سمت راست   تگهای بی بی کد بیشتر بررسی املاء کلمات
رنگ فونت اندازه فونت
انتخابها:
  • فایلی به این ارسال الصاق شود؟
تصویر امنیتی
حروف نمایش داده شده در عکس را وارد کنید همه مواردی که در تصویر است را وارد کنید
  پیش نمایش ارسال انصراف

10 ارسال آخر با ترتیب برعکس
ali ارسال شده: 1402/02/06 09:39:08 ق.ظ
 


دليل عمده اختلاف فقها در موضوع اغاز ماه قمري و هلال، ان است كه از قرآن كه منبع اصلي صدور احكام است، فاصله گرفتند و به روايات اولويت دادند . در حاليكه روايات را بايد ذيل قران فهميد

قران ميفرمايد فمن شهد منكم الشهر فليصمه يعني هركس شهر رمضان را درك كرد و وارد ان شد بايد روزه بگيرد
موضوع، شهر است نه هلال. حلول و دخول شهر هم يك موضوع عرفي و علمي است اگر علم ثابت كرد شهر رمضان محقق شده است، درست است و بايد روزه گرفت


اصلا فقها نبايد وارد موضوع شوندبلكه استنباط حكم وظيفه انهاست كه با حلول شهر رمضان، چه احكامي مترتب ميشود.

روايات هم كه فرموده اند صم للرويه و افطر للرويه براي اين بوده كه طريق ديگري جز رويت براي اثبات ورود به شهر رمضان نبوده است.

ايت الله ايازي
farhang ارسال شده: 1402/02/02 10:37:41 ق.ظ
 
اصل ارسال توسط : Guest برو به اراسل نقل قول شده



ب: در دعای قنوت عید فطر آمده است: (اسئلک بحق هذا لیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا )کلمه هذا در عبارت اشاره است به شیء معیّن چرا که وضع حروف عام و موضوع له حروف خاص است و مسلّماً مراد از اسم اشاره در این دعا روز خاص است که همان عید فطر باشد و از طرفی این روز خاص را برای تمام مسلمانان جهان عید ذکر نموده است (للمسلمین)حال اگر رؤیت بلد فقط برای همان بلد معتبر است چرا بصورت جمع محلی به الف ولام آمده است که عید برای تمام مسلمان ها می باشد.


"ممکن است این قول [عدم اعتبار وحدت افق] با دعایی که در نماز عید وارد شده است تقویت شود و آن دعا این است:

اسالک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا،از تو می‌‌خواهم به حق این روز که برای مسلمانان عید قراردادی…

دلیل تقویت این قول با دعای مزبور این است که از این دعا آشکارا فهمیده می‌‌شود که یک روز واحد معین که با کلمه «هذا» به آن اشاره شده است، عید تمامی مسلمانان پراکنده در نقاط مختلف زمین با اختلافی که در افقیشان وجوددارد، می‌‌باشد نه این که این روز، برای یک شهر عید باشد و برای شهر دیگر عید نباشد.

آیه شریفه‌‌ای هم که در مورد شب قدر و این که بهتر از هزار شب است و در آن هر امری براساس حکمت تدبیر و جدامی گردد، وارد شده است، چنین است. براساس ظاهر آیه شریفه، شب قدر یک شب معین است با احکامی مخصوص برای همه مردم و تمامی اهل جهان نه این که برای هر ناحیه و مکانی شب قدر مخصوصی وجود داشته باشد مغایر باشب قدر منطقه و ناحیه دیگر.

اما این سخن مورد اشکال است زیرا: بنا برکروی بودن زمین، گریزی از تعدد روز عید و شب قدر نخواهد بود. به دلیل این که کسانی که وحدت افق را شرط نمی‌‌دانند، حجیت رؤیت هلال در یک منطقه را مختص سرزمینیی می‌‌دانندکه حداقل در بخش کوتاهی از شب، با سرزمینیی که هلال در آنها دیده شده، مشترک باشند و نیمه دیگر زمین را که با آن سرزمین هیچ اشتراکی در شب ندارد، مشمول این حکم نمی‌‌دانند. بنابراین چه وحدت افق را شرط بدانیم و چه شرط ندانیم، روز عید متعدد است همچنان که بنابر کروی بودن زمین، شب قدر نیز متعدد است."

ایت الله جعفر سبحانی فقه اهل بیت(ع) فارسی، شماره ۲۷


سیدکاظم فرهنگ
ali ارسال شده: 1401/11/11 08:50:46 ق.ظ
 

دسته بندي نظرات مراجع مختلف در خصوص اول ماه قمري بر اساس 6 مبنا:

مبنای یکم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «اشتراط اتّحاد افق» (مبنای فقهی مشهور فقهاء مانند آیات عظام امام‌خمینی(ره)، گلپایگانی(ره)، اراکی(ره)، سیّدمحمّد صدر(ره)، بهجت(ره)، سیستانی، شبیری زنجانی، مکارم شیرازی، سیّدمحمّدتقی مدرّسی)

مبنای دوم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بیشترِ شب با هم مشترک‌اند» (مبنای فقهی آیت‌الله وحید خراسانی)

مبنای سوم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترک‌اند» (مبنای فقهی آیات عظام خویی(ره)، تبریزی(ره)، لطف‌الله صافی گلپایگانی(ره)، محمّداسحاق فیّاض)

مبنای چهارم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در هر نقطه‌ای برای همۀ نقاط زمین» (مبنای فقهی آیت‌الله بشیرحسین نجفی)

مبنای پنجم: مبنای «کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح» و «اشتراط اتّحاد افق» (مبنای فقهی آیت‌الله خامنه‌ای)

مبنای ششم: مبنای «کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترک‌اند» (مبنای فقهی آیات عظام فاضل لنکرانی(ره)، سیّدکاظم حائری، نوری همدانی)

به نقل از سايت شبكه اجتهاد
Guest ارسال شده: 1401/06/05 07:39:44 ق.ظ
 

عوامل رؤیت هلال

حجه الاسلام و المسلمین علوی:

حرکت و موقعیّت زمین و ماه :

مقدمه: ماه به اصطلاح کروی شکل (اگر چه در واقع بیضی شکل است)می باشد و ما حالت های مختلف آن را در زمین مشاهده می کنیم، ماه در حرکتی که دارد علاوه براین که به دور زمین در هر ماه می چرخد به دور خورش نیز می چرخد به این صورت که به اندازه زمان گردش در یک ماه به دور زمین ،یک دور کامل نیز به دور خود می چرخد و در عین حال ماه در حرکت خود و همچنین زمین با حرکتی که دارد هر دو به دورخورشید می چرخند.

علت عدم رؤیت ماه در حالت مقارنه:

در حالت مقارنه یعنی هنگامی که ماه بین زمین و خورشید واقع می شود ماه برای اهل زمین قابل رؤیت نمی باشد

زیرا رؤیت ماه وقتی برای اهل زمین ممکن می شود که تحت الشعاع نور خورشید واقع شود و در حالت مقارنه چون ماه دقیقا بین زمین و خورشید واقع شده است به صورتی که امکان تابیدن نور خورشید بر ماه نمی باشد بطوری که ماه تحت الشعاع نور خورشید واقع شود در این حالت نور خورشید حتیّ به بخشی از ماه که در مقابل زمین است نیز نمی تابد تا این که انعکاس نور خورشید به ماه موجب رؤیت ما شود در نتیجه ماه برای ما در حال مقارنه به هیچ عنوان قابل رؤیت نمی باشد.

زمان مقارنه و تولد ماه آنقدر دقیق و منظم است که با نرم افزارهای جدیدی که آمده قابل پیش بینی و پیشگویی برای صدها سال دیگر می باشد ولکن اختلاف در تحقق اول ماه از جهت این است که اولاً ملاک در إثبات شرعی اول ماه رؤیت هلال می باشد (نه حالت مقارنه و تولد ماه که زمانش معین و قابل پیش بینی دقیق می باشد) ثانیاً اختلاف فتوی است در این که رؤیت به چه صورت و برای چه بلادی محقق می شود( و این که آیا اتفاق افق شرط می باشد یا نه)واین دو چیز منشا برای اختلاف در إثبات اول ماه شده است.

زمان رؤیت هلال:

و اما چه زمانی ماه قابل رؤیت است و به تعبیر دیگر اول زمان ممکن برای رؤیت ماه چه زمانی است و ماه در چه درجه ای باید واقع شود که اگر موانع دیگری نباشد امکان و قابلیت برای رؤیت ماه باشد؟

زمانی که ماه از حالت مقارنه خارج شود و حداقل به هفت درجه (یا بیشتر و یا کمتر علی خِلافٍ) برسد در این حالت اگر مانع دیگری نباشد احتمال رؤیت ماه می باشد در نتیجه در کمتر از این مقدار به هیچ عنوان ماه قابل رؤیت نمی باشد و لو این که هیچ مانعی از موانع رؤیت وجود نداشته باشد و بعد از هفت درجه امکان رؤیت برای ما می باشد البته در صورتی که مانع دیگری از رؤیت نباشد و هر مقدار چرخش ماه در مقایسه با زمین بیشتر از هفت درجه شود امکان دید ما از ماه بیشتر شده و هلال ماه بصورت بزرگ تر قابل رویت می باشد، تا این که ماه 180 درجه چرخیده شود و از مقارنه بین زمین و خورشید خارج شده و زمین کامل بین ماه و خورشید واقع شود که در این حالت تمام قرص ماه قابل رؤیت بوده و به تعبیری ماه شب چهارده راتشکیل می دهد و مجدد هر مقدار که بیشتر می چرخد رؤیت هلال ماه کمتر می شود تا این که مجدداً به حالت مقارنه برسد و آن زمانی است که ماه از حالت مقارنه قبلی کامل 360 درجه به دور زمین چرخیده شده باشد.


و اما اصطلاح تولد ماه :در زمانی است که یک ثانیه از زمان مقارنه (و به تعبیر دیگر کمترین زمانی که از اولین لحظه مقارنه) بگذرد و تولد ماه در هر ماهی از نظر زمانی کاملا مشخص است و تا هزاران سال دیگر نیز قابل پیش بینی است البته این که اول ماه برای ما معین نیست به جهت این است که إثبات شرعی ماه به تولد ماه نیست بلکه ملاک رؤیت می باشد و الا اختلافی نمی بود.

فاصله بین دو مقارنه در هر ماه بیست و نه روز و دوازده ساعت و چهل و چهار دقیقه و سه ثانیه است که درمجموع یک سال از حاصل ضرب این زمان در دوازده ماه، ثانیه ای کم و زیاد نمی شود اگر چه در هر ماه ممکن است چند ثانیه تفاوت داشته باشد ولی درمجموع سال ثانیه ای کم و زیاد نمی شود.



بحث در این است که از کجا بفهمیم هلال ماه در این ماه جدید قابل رؤیت می باشد یا نه ؟ ( اگر چه از جهت علمی موقعیت ماه در آسمان و نسبت فاصله ماه با زمین و تمام خصوصیات حرکتی ماه و زمین کاملا مشخص و قابل پیش بینی است ولکن عوامل دیگری نیز وجود دارد که دخیل در رؤیت می باشند و ممکن است که پیش بینی رؤیت بشود ولی به جهت عوامل دیگر قابل رؤیت نباشد ولکن اگر منجمین با در نظر گرفتن حالات ماه پیش بینی کردند که بطور قطع هلال ماه در این ماه جدید قابل رؤیت نمی باشد قطعا ماه دیده نمی شود) به عبارت دیگر اگر پیش بینی امکان رؤیت نمودند از جهات درجه گردش ماه و یا نور شدید ماه و....در این صورت احتمال عدم رؤیت می باشد و ممکن است عوامل زمینی موجب عدم رؤیت هلال شود ولکن بر عکس اگر به جهت حالت مختلف ماه پیش بینی کردند که ماه رؤیت نمی شود قطعا هلال ماه قابل رؤیت نمی باشد.

صور مختلف پیش بینی منجمین در رؤیت ماه :

الف: گاهی با توجه به محاسبات علم نجوم ( و نظم دقیق در حرکت و حالات مختلف ماه و زمین در مقایسه با خورشید ) می توانیم پیش بینی کنیم که هلال ماه با توجه به خصوصیاتی که در این ماه دارد (عرض و طول جغرافیایی و....) به هیچ عنوان قابل رؤیت نمی باشد حتیّ با چشم مسلح تا چه برسد به رؤیت با چشم غیر مصلح.

ب: گاهی پیش بینی می شود که رؤیت برای اهل خبره و آن هم به وسیله تلسکوپ و وسائل دیگر قابل مشاهده می باشد.

ج: گاهی پیش بینی می شود که برای همه مردم در موقعیت بلد خاص با چشم مسلح و به صورت عادی قابل رؤیت است.

د: گاهی پیش بینی ها متفاوت می شود مثلا بعضی می گویند به احتمال قوی ماه رؤیت می شود ولکن بعض دیگر می گویند به احتمال قوی قابل رؤیت نمی باشد.

عوامل رؤیت ماه:

1. سن ماه:

یعنی مدت زمانی که از حالت مقارنه گذشته که هر مقدار بیشتر باشد امکان رویت بیشتر می شود (البته مقارنه گاهی در روز اتفاق می افتد و گاهی در شب) مثلا اگر یک ثانیه گذشته سن ماه یک ثانیه است و اگر بیشتر گذشته سن ماه جدید بیشتر می باشد.

2. مدّت مکث ماه :

ماه بنفسه طلوع و غروبی دارد البته بواسطه این که تحت الشعاع نور خورشید قرار می گیرد اگر در افق بلد ما قرار بگیرد وقابل رو یت باشد به اصطلاح طلوع نموده و طلوع آن چند دقیقه بعد از غروب خورشید شروع می شود و اگر ماه از افق بلد ما خارج شود به اصطلاح غروب نموده است در هر حال هر مقدار فاصله زمانی بین غروب خورشید و غروب ماه بیشتر باشد و به تعبیر دیگر هر چقدر زمان مکث ماه در افق برای ما بیشتر باشد امکان رؤیت هلال ماه برای ما بیشتر می شود و رؤیت راحت تر می باشد زیرا اولاً هوا تاریک تر و طبعاً قابلیت دید بیشتر می شود و ثانیا زمان مشاهده ماه در آسمان بیشتر بوده و این امر امکان رؤیت را برای ما بیشتر می کندکه البته این زمان ،بستگی به ارتفاع ماه دارد.

مثلا اگر طلوع ماه ساعت شش و نیم صبح باشد و غروب خورشید هفت و چهل دقیقه بعد از ظهر باشد و غروب ماه هشت و بیست دقیقه بعد ازظهر بوده باشد نتیجه این می شود که از غروب خورشید تا غروب ماه چهل دقیقه ماه در آسمان بوده در این صورت قابلیت برای رؤیت ماه بوده است و البته گاهی فاصله غروبین و مکث ماه کمتر می باشد مثلا پنج یا ده دقیقه که در این حالت امکان رؤیت هلال ماه سخت تر می شود و با چشم غیر مسلح و حتیّ با چشم مسلح ممکن است دیده نشود.

3-ارتفاع ماه از سطح افق زمین: هر مقدار ارتفاع ماه در آسمان بیشتر باشد قابلیت رؤیت هلال نیز بهتر می شود به جهت این که نزدیک افق غبار و بخار....است قابلیت دید ماه کمتر می شود.

4-درصد روشنایی هلال : ماه در یک نقطه معین در آسمان گاهی رؤیتش از جهت روشنایی بهتر است و گاهی روشنائیش در همان نقطه کمتر می شود که این امر بستگی به کیفیت قرار گرفتن در جهت شعاع خورشید دارد.

6- قطر و زخامت هلال ماه: که اگر قطر ماه زیاد باشد ( بواسطه زیاد بودن فاصله اش با خورشید ) رؤیت بهتر است و اگر قطر ماه کم باشد رؤیت هلال سخت تر می شود. زیرا مِدار چرخش ماه به دور زمین قابل تغییر می باشد که نزدیک ترین حالت ماه به زمین 354هزار کیلومتر و دورترین حالت ماه از زمین 406 هزار کیلومتر می باشد.

7-ملاک ها و فرمول هایی که به تجربه منجّمین در امکان رؤیت هلال ،ذکر شده است:

اگر مثلا هلال با ده درجه ارتفاع باشد و لو این که نورش کم باشد قابلیت رؤیت بیشتر می باشد و اما اگر کمتر از چهار درجه باشد اگر چه ماه روشن تر باشد امکان رؤیت به هیچ عنوان نمی باشد و بعضی بر اساس آن (این ملاک و ملاک های دیگر) برای اول ماه در ایام سال نقشه ای ارائه نموده اند و بلادی که در کمتر از چهار درجه است ، در نقشه معین نموده و پیش بینی کرده اند که مثلا با توجه به درجه ارتفاع و دیگر عوامل یازده گانه آسمانی اصلا ماه در فلان بلد قابل رؤیت نمی باشد و بعضی از بلدها را با رنگ دیگر مشخص نموده و پیش بینی کرده اند که درفلان بلد فقط با چشم مصلح ماه قابل رؤیت می باشد و بعض دیگر بلاد را با رنگ دیگری در نقشه رنگ آمیزی نموده و پیش بینی کرده اند که در آن بلاد ماه قابلیّت رؤیت با چشم مصلح را دارد

و بعضی دیگر از بلاد را با رنگ دیگر رنگ آمیزی نموده که نشان دهنده این است که علی کل حال در هر حالتی که ماه باشد هلال ماه برای آن بلاد قابل رؤیت می باشد که البته همه این پیش بینی ها با قطع نظر از عوامل طبیعی و زمینی (مثل ابری بودن هوا و موانعی مثل کوه ..) می باشد یعنی اگر این موانع طبیعی و زمینی نمی بود پیش بینی های مذکور قطعا محقّق می شد.

گاهی زمان خروج ماه از حالت مقارنه در دو ماه متوالی یکی است ولی به جهت تغییر از سطح افق که یکی بیشتر می باشد قابلیت رؤیت در یکی زودتر انجام می گیرد و ماه قابل رؤیت است ولی برای ماه دیگر اینچنین نمی باشد اگر چه گاهی عوامل دیگری هم در رؤیت موثر می باشد.

در بعضی مواقع با توجّه به محاسبات نجومی قطعا پیش بینی درست می باشد که مثلا ماه در فلان روز برای فلان بلد دیده نمی شود و یا ممکن است بطور قطعی پیش بینی کنند که دیده می شود که در این دو صورت پیش بینی منجمین اطمینان آور می باشد و البته به شرط این که مانع طبیعی وجود نداشته باشد و گاهی اختلاف در بین منجمین می باشد یعنی پیش بینی رؤیت به جهت ارتفاع و درصد روشنایی ماه مشخص است ولی در بین منجمین پیش بینی مختلف می شودکه البته اگر آنان اختلاف داشته در تشخیص داشته باشند برای ما اطمینان آور نمی باشد.


https://www.eshia.ir/feq.../ashrafi/feqh/95/960221/

Guest ارسال شده: 1401/05/28 10:44:16 ق.ظ
 

مبدأ ماه به دو صورت محاسبه می شود : طلوع هلال قمری ، طلوع هلال شرعی

1- مبدأ ماه قمری که ناشی از تولد ماه است و آن هنگامی است که ماه از حالت مقارنه (بین زمین و خورشید به اولین ثانیه یا درجه) خارج می شود و لو کمتر از هفت درجه باشد که در این صورت ماه قمری محقق شده و طلوع می کند.
2- مبدأ ماه شرعی و آن زمانی است که ماه از محاق خارج شده و حداقل به هفت درجه (یا بیشتر و یا کمتر علی خِلافٍ) برسد بطوری که توسط نور خورشید برای ما قابل رؤیت باشد که موضوعات احکام شرعی منوط به تحقق هلال ماه شرعی می باشد که فرمودند: صم للرویه و افطر للرویه، نه طلوع هلال قمری.
حال بحث در این است که رؤیت هلال شرعی (که وجوب روزه منوط به تحقق آن می باشد) در اول ماه چگونه حاصل می شود؟ و آیا مِدار در إثبات هلال شرعی بوسیله رؤیت، فقط همان بلدی است که هلال در آن رؤیت شده است یا این که بلاد غیر هم افق که ماه در آن بلاد رؤیت نشده با رؤیت بلد دیگر نیز ثابت می شود؟
تحریر محل نزاع :
واضح است که اگر هلال ماه در بلاد شرقى رؤیت شود براى بلاد غربى نیز ثابت است و با رؤيت هلال در بلاد شرقى، در بلاد غربى نيز اگر مانعى وجود نمى‌داشت، قطعاً هلال رؤيت مى‌شد؛ زيرا غروب آن ها متأخر از غروب بلاد شرقى است از اين رو، هلال در آن ها هر چند دور باشند، عادتاً ديده مى‌شود و اگر هم دیده نشود بواسطه مانعی، هلال ماه برای بلاد غربی ثابت است.
و اما بلادی که در شمال بلدی است که ماه در آن رؤیت شده، ممکن است ماه برای آن ها قابل رؤیت باشد و ممکن است قابل رؤیت نباشد و همچنین کسانی که در جنوب هستند هلال ماه برای آنان نیز معمولا قابل رؤیت می باشد.
در نتیجه محل نزاع این است که اگر هلال در بلاد غربی رؤیت شود آیا برای بلاد شرقی نیز (در همان نیم کره)که هلال را ندیده اند ثابت می باشد یا نه؟

نتيجه:رویت هلال طریقیّت دارد برای اثبات أوّل ماه و با خروج ماه از محاق به حدّی که قابلیت رویت در یک بلد باشد موجب ثبوت هلال برای همه بلاد می شود و این یک امر تعبّدی صرف نیست بلکه ناشی از حرکت ماه بوده است و مبدا در شبانه روز، شب می باشد

اشکال: بنا بر مبنای شما در این نیم کره شب قدر است و چون در نیم کره دیگر در این ساعت روز می باشد در نتیجه فردا در نیم کره دیگر شب قدر می باشد و این امر مستلزم این است که بنا بر مبنای شما نیز دو شب قدر باشد نه شب قدر واحد
جواب: شب قدر تشکیل شده از24 ساعت که 12ساعت آن برای این نیم کره و12ساعت دیگرآن برای آن نیم کره دیگر می باشد.به عبارت دیگر مجموع کره زمین در گردشی که دارد 24 ساعت شب دارد و24 ساعت روز دارد در نتیجه شب قدر واحد می باشد.

درس خارج فقه ايت اله مصطفي اشرفي مشهد مدرسه ایت اله خویی

Guest ارسال شده: 1401/05/22 06:47:16 ق.ظ
 


بیان مرحوم ايت الله خویی ره :

ثبوت ماه قمری تنها بستگی به حرکت ماه و خروج ماه از حالت محاق دارد، آن هم در درجه ای که قابل رؤیت باشد و از طرفی این امر ،یک امر آسمانی بوده و ارتباطی با حرکت و موقعیّت وضعی زمین ندارد و تعبّد محض در کار نیست و شارع همین را نشانه و علامت برای طلوع ماه قرار داده است در نتیجه هنگامی که به همان حّد خاص رسید خواه در بلاد دیگر رؤیت شود خواه نشود هلال ماه برای همه اهل زمین ثابت است بر خلاف اوقات طلوع و غروب خورشید که بستگی به حرکت زمین به دور خورشید دارد و به مقتضای روایت «انما علیک مشرقک و مغربک» طلوع و غروب خورشید نسبت به بلاد مختلف متعدّد می شود و صحیح نیست مقایسه طلوع و غروب ماه با طلوع و غروب خورشید که به حسب آفاقِ متفاوت، مختلف می شود در نتیجه با اولین رؤیت هلال در هر بلدی که باشد اول ماه برای تمامی بلاد ثابت می شود.

استاد خویی ره و بیان ادلّه دیگر در مساله:

الف: شکی نیست که اطّلاع ائمه علیهم السلام نسبت به علم نجوم از هر منجّمی بالاتر بوده و با این وجود به صورت مطلق فرموده اند اگر اهل بلدی شهادت به رؤیت هلال دادند هلال برای بلاد دیگر نیز ثابت است و این که عده ای این روایات را حمل نموده اند به بلاد قریبه و هم افق صحیح نمی باشد زیرا ائمه علیهم السلام آیا نمی دانستند که بلاد از نظر رؤیت مختلف می باشند چرا حتی در یک روایت (علی کثرتها) ذکر نشده که در بلاد قریبه شهادت در رؤیت معتبر است ولی در بلاد بعیده معتبر نمی باشد در نتیجه از سکوت ائمه علیهم السلام نسبت به تفصیل بین بلاد قریب و بعید استفاده می شود که فرقی بین بلاد متعدّد نمی باشد.
ب: در دعای قنوت عید فطر آمده است: (اسئلک بحق هذا لیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا )کلمه هذا در عبارت اشاره است به شیء معیّن چرا که وضع حروف عام و موضوع له حروف خاص است و مسلّماً مراد از اسم اشاره در این دعا روز خاص است که همان عید فطر باشد و از طرفی این روز خاص را برای تمام مسلمانان جهان عید ذکر نموده است (للمسلمین)حال اگر رؤیت بلد فقط برای همان بلد معتبر است چرا بصورت جمع محلی به الف ولام آمده است که عید برای تمام مسلمان ها می باشد.
Guest ارسال شده: 1401/05/12 07:00:22 ق.ظ
 


از آنچه تاکنون در مورد رؤیت هلال و اختلاف افقها بحث شد, نتیجه مى گیریم:

1. در مسأله جواز تعمیم رؤیت هلال به دیگر شهرهاى اسلامى, بین فقهاى اسلام اختلاف است و دو قول عمده در مسأله ابراز شده:
* قول مشهور. اعتقاد به ثبوت رؤیت هلال در شهر محل رؤیت و شهرهاى مجاور و هم افق, نه دیگر شهرها.
* قول غیر مشهور. اعتقاد به تعمیم ثبوت رؤیت هلال به تمامى شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزدیک, چه هم افق و چه غیر هم افق.

2. در میان فقهاى عامه نیز اختلاف است. مشهور معتقد به تعمیم هستند. ابوحنیفه و برخى از شافعیه همچون مشهور فقهاى شیعه نظر دارند.

3. در منابع روایى, سخنى از پیامبر و ائمه (ع) در مورد شهرهاى نزدیک و دور و مسأله تعمیم و یا عدم تعمیم رؤیت هلال, وجود ندارد. آنچه هست, در مورد بیان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.
4. نظریه تعمیم, در میان فقهاى شیعه بیشتر از زمان مرحوم علامه به بعد پیدا شده و در میان معاصرین, طرفداران بیشترى پیدا کرده است.
5. مسأله نزدیکى و دورى شهرها, که مبناى قول به عدم تعمیم است, ضابطه و تعریف مشخصى ندارد و در مورد میزان نزدیکى و دورى شهرها, آراء و نظریه هاى گوناگونى ابراز شده است.
6. براى نظریه مشهور, دلایلى اقامه شده که مهمترین آن, قیاس طلوع و غروب قمر, به طلوع و غروب خورشید و مسأله اختلاف افقهاست.
7. وضعیت تکوینى ماه و حرکت آن با حرکت زمین و طلوع و غروب خورشید, تفاوت دارد و قیاس رؤیت هلال, به طلوع و غروب خورشید, قیاس مع الفارق است.

8. خروج ماه از محاق, امر واحدى بیش نیست و تا فاصله اى که اختلاف افق بین شهرها به اندازه اى نباشد که شب و روز با هم فرق کند, براى همه, با اندک تفاوتى قابل رؤیت و براى همه آن شهرها اول ماه است.
9. طرفداران نظریه عدم تعمیم, در میان اهل سنت نیز, براى اثبات نظر خویش دلایلى اقامه کرده اند که مهم ترین آن, روایت کریب است که از نظر سند و دلالت, نمى شود به آن اعتماد کرد.
10. طرفداران نظریه تعمیم, علاوه بر بهره گیرى از وضعیت تکوینى ماه و نیز مسأله وحدت خسوف, به اطلاق روایات و آیه شریفه استدلال کرده اند.
11. افزون بر دلایلى که براى قول به تعمیم اقامه شد, به دلایلى تبرعى و مستنداتى که بر نظریه تعمیم تأکید مى کند نیز, استناد شده است

نقل از مفاله اتحاد و اختلاف فقها در ثبوت رؤیت هلال (مقاله پژوهشی حوزه)

منبع: فقه 1373 شماره 2

ali ارسال شده: 1401/05/08 06:51:42 ق.ظ
 


مبنای اشتراک افق در اثبات آغاز ماه قمری، مبنای مشهور فقهاست. طبق این مبنا، اگر هلال در شهری رؤیت شد، فقط برای شهرهایی که با محلّ رؤیت، اشتراک یا تقارب افق دارند کفایت می کند، ولی برای شهرهای متباعد و مختلف الأفق با منطقه رؤیت کافی نیست. مهم ترین دلیلی که برای اثبات این مدّعا آورده شده، دلیل انصراف است. مدافعان نظریه اشتراک افق معتقدند اخبار وارده در باب شهادت بیّنه، به بلاد قریبه انصراف دارد که رفت و آمد و سفر بین آن ها در آن روزگار، معمول و متداول بوده است. اما حق، این است که چنین انصرا فی ثابت نیست. اگر هم باشد، از نوع انصراف بدوی است که با اندک تأملی زایل می گردد. به جز دلیل انصراف، دلایل دیگری هم برای این نظریه ذکر شده که بازگشت همه آن ها به همین دلیل انصراف است و هیچ یک، مورد قبول نبوده و مدّعای مذکور را ثابت نمی کند. از این ها گذشته، این نظریه با مشکلات عدیده ای روبه رو است که مهم ترین آن ها، عدم داشتن پشتوانه روایی (هرچند در روایتی ضعیف) و عدم دقت و ضابطه مندی تعریف قرب و بُعد می باشد. بر این اساس، مبنای اعتبار اشتراک افق در حجّیت بیّنه بر رؤیت هلال و اثبات آغاز ماه، قابل تمسّک نمی باشد.

گفتنی است که به جز مبنای اشتراک افق، دو مبنای دیگر نیز در این زمینه میان فقها مطرح است که عبارت اند از: «اشتراک شب» و «اشتراک زمین». مبنای اشتراک شب با نصّ روایات، چندان سازگار نیست و اشکالاتی بر آن وارد است. اما مبنای سومی نیز وجود دارد تحت عنوان «اشتراک زمین» یا «وحدت ارضی» که هم با روایات سازگاری دارد و هم با قوانین فیزیکی جهان. طبق این مبنا، رؤیت هلال در یک نقطه از قاره های آسیا، اروپا و آفریقا، فقط برای کلّ مناطق این سه قاره کفایت می کند و نه بیشتر. هم چنین رؤیت در یک نقطه از قاره های آمریکای شمالی و جنوبی هم فقط برای کل آن دو قاره معتبر است و نه بیشتر. این مبنا نسبت به دو مبنای دیگر، از اتقان و مقبولیت علمی بیشتری برخوردار است؛ از این رو ما آن را به عنوان ضابطه تقسیم آفاق در اثبات آغاز ماه قمری برگزیدیم. لکن اثبات صحّت این مبنا، خود بحثی مفصّل و مقاله ای مجزا می طلبد که نگارنده در جای دیگر به آن پرداخته است.


از مقاله نقد مبنای اعتبار اشتراک افق در اثبات آغاز ماه قمری،
فصلنامه علمی تخصصی محفل -معاونت پژوهشي مديريت حوزه علميه استان تهران- شماره دوازدهم /سیده مهدیه فیض اصفهانی


http://pajoohesh.howzeht...p;level=4&subid=5090
Guest ارسال شده: 1401/04/21 08:37:23 ق.ظ
 

نظرات متفاوت آيت الله جواد فاضل لنكراني در خصوص عدم موجه بودن اصطلاح ماه شرعي : شروع ماه جديد با تولد ماه است نه رويت هلال

موضوع وجوب روزه چيست؟ رؤيت هلال يا واقع تولد ماه؟


اولین نکته اين است که در روایات متعدده بلکه متواتره رؤيت هلال موضوع برای وجوب صیام قرار داده شده مثل «إذا رَأَیْتُمُ الْهِلالَ فَصُومُوا وَ إذا رَأیْتُمُوهُ فَأفْطِرُوا» این تعبير که در روایات متعدد ذکر شده یک تعبیر مرکب است که در آن دو عنوان رؤیت و هلال وجود دارد. نسبت به کلمه رؤیت، نظر جمع زیادی از بزرگان این است که فقط بر همین رؤیت با چشم عادی دلالت دارد نه رؤیت با ابزار. اما جمعی ديگر از بزرگان مثل مرحوم والد رضوان الله تعالی علیه معتقدند کلمه‌ی رؤیت اطلاق دارد با هر سببی که باشد، آنچه که ملاک است صدق رؤیت است، رؤیت با چشم عادی رؤیت است، با چشم مسلح، دوربين و تلسکوپ هم رؤیت است و این شواهدی هم دارد.

يک شاهد آن است اگر کسی یک زن اجنبی بدون پوشش را در کره ماه با تلسکوپ ببیند حرام است، در رؤیة النظر إلی الأجنبیة هیچ فقیهی نگفته ديدن با چشم عادی فقط حرام است اما با چشم مسلح اشکالی ندارد، حتی اگر آن ابزار واسطه‌ی در رؤیت بشود فرض کنید فردي خدای ناکرده فکر شیطانی بر او غلبه کند و ده جور آینه درست کند تا از یک فاصله زیادی زن اجنبیه‌ای را ببیند این هم حرام است، چون صدق رؤیت می‌کند.


همچنين اگر کسی با دوربین شاهد قتلي باشد آیا نمی‌تواند در محکمه شهادت بدهد که من دیدم فلانی آن فرد را به قتل رساند؟ بله، شهادت اين فرد مسلم قابل قبول است و هیچ فقیهی نمی‌گوید که شهادت عن حسٍ که در باب شهادت معتبر است باید با رؤیت مجرده باشد.

در حلال بودن گوشت ماهی، ‌فلس معتبر است، حال اگر پولک ماهی با چشم عادی قابل رويت نبود و آن را با دستگاه دیدیم همين کافي براي حليت است. همان‌طور که در زمان امام خميني رضوان الله تعالی علیه متخصصین گفتند ماهی اوزون برون دارای فلس است امام هم فرمودند همين که متخصصین می‌گویند فلس دارد کافی است.

عجيب اين است مراجع بزرگواری که می‌گویند رؤیت هلال با چشم مسلح کافی نیست این شواهد را قبول دارند، یعنی در این شواهد هیچ کدام اختلافی ندارند، منتهي نکته‌ای را که موجب شده نظرشان به جانب نفی برود، بعداً ذکر خواهيم کرد.

اما در مورد کلمه هلال؛ بايد ديد هلال چيست؟

آيا مجرد خروج ماه از تحت الشعاع است؟ البته روشن است ما يک مقارنه داريم که در آن لحظه ماه کاملاً تحت الشعاع خورشيد قرار مي‌گيرد و به هيچ وجه قابل رويت نيست. زمان مقارنه بسيار کوتاه است حتی در یک ثانیه معین واقع می‌شود، لذا اصحاب نجوم براي هر ماهي می‌گویند ساعت مقارنه آن مثلاً هشت و ده دقیقه و هفت ثانیه است.

ماه بعد خروج از مقارنه مدتی تحت الشعاع خورشيد است و با خروج از مقارنه ولادت آن آغاز و ماه جدید شروع می‌شود، چون حرکت ماه از سمت مغرب به مشرق است هنگام ولادت قسمت نورانی‌اش کاملاً به سمت خورشید است و چيزي از آن پیدا نیست اما آرام آرام که از مشرق انحراف پیدا می‌کند، لبه نورانی‌اش پیدا می‌شود. یک بحث این است که مراد از هلال چیست؟ آیا آن زمانی که از مقارنه خارج گردد هلال شروع می‌شود؟ ولو آن لبه نورانی‌اش را نوع مردم نبینند، این یک احتمال.

احتمال دوم اینست که وقتی به آن هلال می‌گویند که آن لبه و انحناء نورانی‌اش دیده شود، در اين صورت از وقت ولادت لااقل باید هشت نُه ساعت بگذرد تا این لبه نورانی قابلیت پیدا شدن را بيابد. معناي لغوي هلال، غرة القمر است. یعنی روز یا شب اول ماه، اعراب اول و آغاز هر چیز را غرّه می‌گویند.

الهلال غرّة القمر یعنی آغاز قمر. اما اينکه تا چه زمانی آن را هلال می‌گویند؟ بسياري از لغویین می‌گویند تا وقتي ابن لیلتین شود. يعني تا دو شب به آن هلال گفته و از شب سوم به بعد قمر می‌گویند، بعضی نيز تا شب سوم و یا شب هفتم به آن هلال می‌گویند ولی لغت هلال را آغاز ولادت قمر قرار داده است.

مرحوم آقای خوئی قدس سره می‌فرماید هلال خروج ماه از محاق است «خروجه عن تحت الشعاع» که همان محاق است، «بمقدارٍ‌ یکون قابلاً للرؤیة ولو فی الجملة»، به مقداری که في الجمله قابل رؤیت باشد ولو در یک منطقه و برای گروهی اين رويت حاصل شود. لازم نیست همه آن را ببيند. این معنا نه در روایتی آمده و نه لغت دلالت بر آن دارد، اینکه بگوئیم ماه مثلاً ساعت دوازده ظهر متولّد شده و الآن ساعت هشت شب است و با گذشت هشت ساعت از آن هنوز لبه‌ی نورانی‌اش پیدا نشده و تا زمانی که لبه نورانی ماه پیدا نشود هلال نیست، سخني غير قابل قبول است.

سؤال ما این است که از وقت ولادت تا زماني که آن لبه نورانی می‌خواهد پیدا شود به این ماه هلال می‌گویند يا نه؟ آیا این هلال در اینجا با استهل الصبي در معنا نزدیک به هم هستند؟ یا مثلاً در بعضی از کتب لغت آمده هلال عبارت از ما يهلّه الناس است. يعني مردم بتوانند آن را ببينند و فرياد برآورند وگرنه به آن هلال گفته نمی‌شود. در حاليکه يهلّه اصلاً مقوم هلال نیست چون قابليت رؤيت اثر غالبي است غالباً وقتی مردم می‌بینند می‌گویند ماه را دیدیم اما این‌طور نیست که اگر قبلش دیده نشود به آن هلال نمي‌گويند. ما در رساله خود اثبات کردیم که از بدو ولادت صدق هلال می‌کند ولو هنوز آن لبه انحنایی نورانی ماه برای مردم پیدا نشده باشد.

نکته‌ی اول اين است در روایات که رؤیة الهلال را بيان فرموده‌اند، بحث‌ها همه سراغ اين رفته که رؤیت چیست؟ هلال چیست؟ و مراد از رؤيت هلال چيست؟ ولی در همین روایات قرینه‌ای وجود دارد که به ما اثبات می‌کند نه رؤیت مدخلیت دارد و نه حتی خود هلال. چون روایات وقتی می‌فرمایند «إذا رَأیْتُمُ الهِلالَ فَصُومُوا وَ إذا رَأیْتُم فَأفْطِروا» بعد هم می‌فرمایند «وَ لَیسَ بِالرأیِ وَ لا بِالتَّظَنی»، می‌خواهند بگویند باید مطمئن شوید که ماه متولد شده است.

در آن زمان هیچ راهی برای اطمینان غیر از رؤيت هلال نبوده لذا ائمه می‌فرمودند مشاهده هلال ماه موضوع وجوب صوم است. در آن زمان حدس و گمان و محاسبات اطمینان آور نبوده و کفايت نمي‌کرده است. مثلاً‌اینکه فقهای ما می‌گویند «لا اعتبار بقول المنجم» برای آن است که قول آنها در آن زمان موجب اطمينان نبوده بر خلاف امروز که محاسبات نجومي صد در صد مفید اطمینان است. لیس بالتظنی مي‌گويد حدس و گمان مجزي نیست، ما باشیم و این جمله می‌گویيم پس رؤیت طریقیت دارد نه موضوعيت. حتی دیدن با تلسکوپ هم لازم نیست چون ملاک علم به ولادت ماه جدید است.

وقتی هم که ماه در ساعات اوليه از تحت الشعاع خارج می‌شود می‌گویند با تلسکوپ هم قابل رؤیت نیست ولی به حسب واقع این ماه متولد شده و ماه جدید است. همین جا سؤال ما از بزرگانی که مثلاً شنبه شب سال گذشته هلال ماه شوال را با تلسکوپ دیدند ولی فرمودند چون با تلسکوپ ديده شده به درد نمی‌خورد و دوشنبه را عید قرار دادند، این است که ماه از هنگام ولادت تا آن زماني که با تلسکوپ ديده شود ماه جدید است یا ماه قبلی؟ این مقدار از زمان جزء کدام ماه است.

بعضي برای خود یک اصطلاحی درست کرده‌اند به نام ماه شرعی، که لازم است در موردش بحث شود که آیا در مورد هلال و شروع ماه یک اصطلاح و حقیقت شرعیه‌ای به نام ماه شرعي داریم يا نه؟ مي‌گوييم هیچ دلیلی بر اين اصطلاح نداريم.

بايد به این نکته خوب توجّه شود، دلیلی بر اين معنا نداريم که شارع در مسئله هلال اعمال تعبّد کرده و فرموده باشد کاری ندارم ماه قمري شروع شده یا نه؟ ماه شرعی شما از وقتی است که آن را ببينيد. عبارت «و لیس بالتظنی و لا بالرأی بل بالرؤیة» خود دلیل روشنی است بر اینکه واقع ملاک است و رؤيت طريقي براي رسيدن و اطمينان و علم است.



مرحوم آقای خوئی قدس سره نظر شریفش ایاحيي ارضاً» مي‌گويد با هر وسیله‌ای زمين را احیا کند مال او مي‌شود قدیم با بیل و کلنگ و زور و بازوی کشاورز بود الآن با تراکتورهای عجیب و غریب هکتارها زمین را احیا می‌کنند.

همين‌طور نسبت به «احل الله البیع» نمي‌توان گفت شامل بیع اینترنتی نمي‌شود که در اين زمان رواج يافته است. الآن با اين معاملات بسياري که از طريق اینترنت انجام می‌شود این حرف قابل قبول نیست.


نکته دوم در مورد رويت هلال این است که می‌گویند اطلاق انصراف به رؤیت مجرده دارد. به‌طور کلي منشأ انصراف مي‌تواند سه چیز باشد، «غلبة الوجود، یا غلبة الاستعمال، یا وجود قرینه بر انصراف» که در فقه موارد زیادی دارد. غلبة الوجود را کسی به‌عنوان منشأ انصراف قبول ندارد، غلبة الاستعمال داریم ولي در اینجا کاربرد ندارد چون این ابزار جدید در آن زمان موضوع نداشته است.

حالا آنچه بعضی از مراجع نجف و قم روی آن تأکید دارند اين است که می‌فرمایند آيه شريفه «یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس»، قرینه می‌شود بر انصراف رؤیت در اين روایات بر رؤیت مجرده. چرا که آیه می‌فرماید از پيامبر در مورد اهلّه که جمع هلال است سؤال می‌کنند، بگو «قل هی مواقیت للناس»، ظاهر کلام بزرگواران این است که این هلال‌ها را به منازل قمر در طول یک ماه منطبق کرده‌اند، يعني شب اول، دوم، سوم... تا آخر ماه، به منزله یک تقویم و ساعت طبیعی برای بشر است، مواقیت برای مردم یعنی مردم امور زندگی خود را با اینها تنظیم می‌کنند می‌گویند وقتی ماه به بدر رسید يا هنگام هلال ماه حرکت می‌کنیم، وقتی ماه به محاق رفت فلان عمل را انجام مي‌دهيم! بنابراين هلال‌ها اولاً میقات‌اند و شاخص ثانياً برای عموم مردم هستند. يعني خدا هلال را به نحوي قرار داده که عامه مردم، شهری، روستایی، عالم، جاهل، غنی، فقیر، می‌توانند آن را برای خود میزان قرار بدهند. رويت با تلسکوپ براي عموم مردم مقدور نیست، لذا این آیه قرينه بر انصراف رؤیت در این روایات بر رؤیت مجرده است


می‌گویند موضوع وجوب صوم، رؤیة الهلال است و رؤیة الهلال به قرینه آیه «قل هي مواقیت للناس» عنوانش عمومی است یعنی عموم مردم هر کسی شب اول استهلال کرد چنانچه مانعی، ابر و غباري در آسمان نباشد بتوانند ماه را ببيند، اما رؤيت با دستگاه از عهده عموم مردم خارج است لذا قابل قبول نيست.

مقصود از هي مواقيت للناس چيست؟

اینجا اولاً باید درباره این آیه بحث کرد که مراد از اهلّه در «یسئلونک عن الاهله» چيست؟ آيا مراد شب‌هاي هر ماه است، اول ماه، دوم، سوم و...؟ يا منظور از اهلّه یعنی هلال هر ماه. به نظر اهله در اينجا ظهور در شروع ماه دارد، «یسئلونک عن الاهله» یعنی از تو در مورد هلال ماه محرم، هلال ماه شوال، هلال ماه رمضان و... مي‌پرسند. شما هم جواب بده که اين هلال‌ها ميقات‌هايي براي مردم هستند.

اتفاقا در «هی مواقیت للناس و الحج» الحج قرینه بر همین حرف ما است و الا اول هلال ذي‌حجه که حج نمی‌روند! مراسم حج از روز عرفه شروع می‌شود که روز نهم ماه است. علاوه بر اينکه در روایات از ائمه سؤال مي‌کنند که اهله یعنی چه؟ و آنها فرموده‌اند هی شهور القمر، این یک نکته.

مرحوم علامه طباطبائی هم در تفسير الميزان فرموده‌اند اهلّه به همین معناست و حق هم با ایشان است
هرچند به این روایت اشاره نمی‌کنند اما چنین روایتی وجود دارد. به‌هر حال بايد روشن شود چگونه از «هی مواقیت للناس» استفاده کرده‌ايد بايد طوري باشد که عموم مردم این ماه را میزان و شاخص برای امور زندگی خودشان قرار بدهند؟‌ و آيا منظور از اين عموم، تک‌تک آحاد مردم است که خفی الاذان یا خفی الجدران طریق و اماره‌ی تعبدی نیست، بلکه علامتي بر آن ابتعاد و دوري خاص است، یعنی شارع می‌گوید تو که قصد سفر داری باید هنگامي که از توابع عرفی شهر دور شدي نماز خود را شکسته بخواني. اين دو ديده نشدن ديوارهاي شهر و شنيده نشدن صداي اذان موضوعیت ندارند

حال سؤال ما این است شما که در آنجا این بيان را می‌فرمائید، همین جا هم بفرمائید رؤيت هلال موضوعیت ندارد، براي ما واقع هلال ملاک است. رؤيت هلال طريقي براي رسيدن به واقع است در نتیجه اگر در زمان ما منجمین و عالمان علم هیئت با محاسبه دقیق گفتند در ساعت 12 امروز ماه از تحت الشعاع خارج می‌شود آن شب شب اول ماه خواهد بود. حتی رفتن با هواپیما و دیدن با تلسکوپ هم لزومی ندارد. اینکه رهبری معظم انقلاب هر سال گروه‌هایی را موظف بر استهلال فرموده‌اند برای اطمینان است و الا از نظر علمي نیازی به اين هم نیست.

آيا رؤيت اطلاق دارد؟

نکته دوم، قطع نظر از مطلب اول، ما باشيم و روایات رؤیت هلال، عرض ما این است که این رؤیت اطلاق دارد، می‌گوید رؤيت با هر چيزي که ماه با آن ديده شود تحقق مي‌يابد. با عینک، دوربین و تلسکوپ و... وجود اطلاق در اين روايات چه اشکالي دارد؟

همان زمان از ناحیه برخی مراجع بزرگوار و برخی دیگر از آقایان بيان شد که اينجا اطلاق ثبوتاً محال است، چرا؟ چون شارع اگر بخواهد بگوید ديدن با تلسکوپ يا با چشم عادی هر دو موضوع برای وجوب روزه است، در اين صورت براي رؤيت با تلسکوپ مثلاً هفت هشت ساعت بعد از ولادت و از آن طرف براي چشم عادی لااقل سیزده ساعت لازم داریم.

در نتيجه مبتلا به اقل و اکثر مي‌شويم، دیدن با تلسکوپ می‌شود اقل و دیدن با چشم عادی می‌شود اکثر. حال اگر بگوئیم شارع هم اقل و هم اکثر را موضوع حکم وجوب صوم يا افطار قرار داده این تخییر بین اقل و اکثر مي‌شود که محال است. بنابراين اطلاق ثبوتاً محال است.

به عبارت ديگر تمسک به اطلاق اثباتاً در جایی است که ثبوتاً هم ممکن باشد وقتی اطلاق ثبوتاً ممکن نباشد چکار باید کنیم؟ می‌گویند دیدن با چشم عادی را که نمی‌شود نفی کرد، همه آن را کافی مي‌دانند پس چون این (اکثر) یقینی است قبولش می‌کنیم و دیدن با چشم مسلح (اقل) ديگر اعتبار ندارد.

جواب اين است: اولاً مي‌پرسيم شما در مورد «اذا خفی الاذان فقصر و إذا خفی الجدران فقصر» چه می‌فرمائید؟ وقتي از شهر بیرون مي‌رويد چنانچه مثلاً به یک کیلومتری شهر برسید صداي طبيعي اذان بدون بلند‌گو، شنیده نمی‌شود، اما خفاء الجدران و ديده نشدن ديوارهاي شهر در سه يا چهار کیلومتری اتفاق مي‌افتد آنجا هم یک اقل و اکثر دارید، پس آنجا چه می‌فرمائید؟ مشهور که می‌گویند هر يک از اين دو کافی است به جهت آن است که هر دو علامت ظاهری هستند و تخییر بین اقل و اکثر هم در جایی که ظاهری باشد مانعی ندارد، محذور شارع در تخییر بین اقل و اکثر جایی است که واقعی باشند. اينجا نيز چنين است کسی که ماه را با تلسکوپ ببيند همین برایش کافی است، اما فردي که تلسکوپ ندارد و نمی‌داند ماه جدید شروع شده یا نه؟ امشب نگاه می‌کند می‌بیند ماه در آسمان نیست، فردا می‌بیند ماه هست، برای این فرد از روز بعد روزه واجب مي‌شود.

جاي تعجب است چطور اینجا بحث تخییر بین اقل و اکثري را که بين دو عنوان واقعي است و در اصول آقایان آن را معقول نمي‌دانند، مطرح کرده‌اند. در حاليکه اين دو علامت ظاهري هستند و تخيير بين اقل و اکثر در اين مورد که ظاهري است هيچ مانعي ندارد. بنابراين وجهي براي استحاله اطلاق ثبوتاً وجود ندارد.

در مکتوب دفتر يکي از مراجع بزرگ نجف که نظیر آن در فرمایش یکی از مراجع بزرگ قم هم آمده، چنين آورده‌اند که برخی می‌گویند ما بايد اينجا اطلاق را حمل بر متعارف کنیم. براي آن يک قانون کلی به‌عنوان لزوم حمل المطلقات علی المتعارف ذکر کرده و دو سه مثال هم مي‌زنند. ما در رساله خود 20 نمونه از کتاب جواهر شاهد آورده‌ايم که اگر بخواهیم مطلق را حمل بر متعارف کنیم باب اطلاق بسته می‌شود. صاحب جواهر از قول فقهای دیگر نقل می‌کند که در این موارد نمی‌شود فقط حمل بر متعارف کرد، و اطلاق شامل همه افراد متعارف و غیر متعارف مي‌شود.

مثلاً در روایات آمده «من حاز ملک» در زمان قدیم اگر کسي زمینی را تحجیر و دورچين می‌کرد يا آن را شخم مي‌زد به آن حيازت گفته و ملک او مي‌شد. امروز که وسايلي درست شده در يک ساعت 10 هکتار زمين را شخم مي‌زند آيا مي‌توان گفت «من حاز ملک» فقط موردي را مي‌گويد که فردي به صورت عادي و با بيل زميني را شخم بزند.
يا قبلا تورهاي ماهيگيري بود که با آن تعداد کمي ماهي صيد مي‌کردند. الآن تورهايي در کشتي‌هاي خيلي بزرگ قرار دارد که با يک بار به آب انداختن هزاران ماهي را حيازت و صيد مي‌کنند، آيا مي‌توانيم بگوييم در استفاده از اين وسايل «من حاز ملک» صدق نمي‌کند. من حاز مربوط به متعارف است.

اگر ما بخواهيم اين‌گونه حرف بزنيم باب پويايی اجتهاد بسته مي‌شود. اطلاق «من مراد است یعنی این هلال بالفعل براي مردم شاخص واقع می‌شود اين واقعاً قابل قبول نيست و يقين داريم خداوند چنين معنايي را اراده نفرموده و بسياري از مردم قدرت تشخيص هلال را يعني همان هلال اول ماه را نيز ندارند. هذا ما یکذّبه الوجدان، اصلاً چنين فعليتي وجود ندارد. يا منظور آن است که قابلیت و شأنيت میقات برای مردم داشته باشد. در اين صورت عموم استغراقي در آيه تمام است يعني قابليت ميقات قرار دادن براي هر کسي وجود دارد و در آن ترديدي وجود ندارد. ليکن اين معنا نفعي براي استدلال کننده به آيه ندارد چرا که استدلال مبتنی بر فعليت است.

نکته دوم اينکه اگر گروهي با تلسکوب استهلال کرده و ماه را در آسمان ديده و به عموم مردم خبر دهند آيا اینجا از مواقیت للناس بودن خارج می‌شود چون عموم مردم خودشان نرفتند ببینند و ماه با دوربین يا تلسکوپ دیده شده است؟ این فرمایش خيلي عجیبی است که ما از مواقیت للناس اولاً بالفعل بودن را که مسلم فعلیت نیست ثانیاً برای همه بودن را استفاده کنيم.

در مواقيت للناس لام للناس، لام نفع است، يعني به نفع مردم است. اگر هواشناسی اعلام کند فردا باران می‌آید، آيا این تعیین برای عموم مردم نیست، آيا مي‌توانيم بگوئیم اين خبر فقط به درد خودتان می‌خورد؟ بنابراين از این آیه عمومی بودن رؤيت هلال آن هم بالفعل استفاده نمي‌شود تا بگوئیم هلالی که موضوع وجوب صوم است را باید عموم مردم بتوانند ببینند، اگر این باشد پس بیّنه چه اثری در استهلال دارد؟ شما باید بیّنه را هم کنار بگذارید. چون رؤيت تعدادي از مردم با آیه قرآن که دال بر عموم است مخالفت دارد، پس بايد بگوئید بینه را همه جا قبول می‌کنیم الا در باب رؤیة الهلال، در حالی که قبول بيّنه تقریباً مورد اتفاق فقهاء است.


نقض دوم اين است در معتبره علی بن جعفر از امام کاظم علیه السلام آمده یک نفر هلال ماه رمضان را ديده و بقیه ندیده‌اند امام می‌فرماید آن کسی که دیده بايد روزه بگیرد چون اطمینان پیدا کرده، اگر استهلال جنبه عمومی داشته باشد بايد بگوئیم بی‌خود ديده‌اي هر وقت همه دیدند بر تو هم روزه واجب مي‌شود. بنابراين به چنين مطلبي نمي‌توان ملتزم شد، و به خوبي واضح گرديد این اطلاق اشکال ثبوتی ندارد. حرف تخییر بین اقل و اکثر هم حرف تام و صحیحی نیست، اشکال اثباتي هم که وجود انصراف باشد مردود است چون این آیه شریفه را نمي‌توان قرینه انصراف به رؤیت مجرده قرارداد هیچ انصراف و هیچ قرینیتی ندارد، در جایی هم که ماه با تلسکوپ دیده شود مواقیت للناس به خوبی صدق می‌کند و هیچ تسامح و مجازی در اینجا مطرح نمی‌شود.

مواردي که جمعي از مراجع معظم به عنوان نقض ذکر نموده‌اند

بعضی از مراجع دیگر مواردی را ذکر کرده‌اند که در آن ديدن با دوربین و ابزار کفايت نمي‌کند و ما هم قبول داریم، مثلاً در باب حدّ ترخص از ما مي‌پرسند چرا می‌گوئید ترخص آنجاست که با چشم عادی دیوارهای شهر ديده نشود؟ اگر ابزار جدید معتبر است بايد بگوييد چنانچه از ده کیلومتری هم دیوارهای شهر را با دوربين ديدي آنجا حدّ ترخص است. در حاليکه هيچ فقيهي ملتزم به این نمي‌شود.

جواب خیلی روشن است حد ترخص یک عنوان عرفی است، یعنی توابع عرفی شهر که گاهي از آن تعبير به حريم مي‌کنند. وقتی یک عنوان عرفی است بايد به عرف مراجعه کنیم عرف می‌گوید حد ترخص شهر همان دو يا سه کیلومتر است، شارع هم خفاء الاذان و الجدران را اماره برای همین حدّ عرفی قرار داده، بر خلاف هلال که یک امر واقعی است مثل همان باب شهادت که با دوربین می‌بیند زید عمرو را به قتل رساند، خود آقای خوئی تصریح فرموده‌اند که دو خفاء اذان و جدران علامت برای آن بُعد عرفی است لذا اینجا روشن است که اصلاً مسئله دوربین و تلسکوپ معتبر نیست.

یکی از موارد ديگر که مطرح کرده‌اند اين است که گفته‌اند شما شیری را که از حیوان دوشیده و می‌خواهید بياشاميد اگر با چشم عادی نگاه کنید ذرات خون در آن نمی‌بینید، اما چنانچه آن را زیر میکروسکوپ بگذارید ذرات خون در آن دیده می‌شود، حال اگر رؤيت با ابزار کافي باشد بايد بگوئیم از هیچ شیری نمی‌شود استفاده کرد، چون هر شیری که زیر میکروسکوپ بگذارید ذراتی از خون در آن مشاهده خواهيد کرد. جواب اين هم روشن است.

«چون الاحکام تابعةٌ للأسماء» احکام تابع اسماء هستند. الآن چه اسمي بر این مايع زير ميکروسکوپ صدق می‌کند؟ حتی اگر ذرات خون در آن دیده مي‌شود عرف دقیق به آن شير می‌گوید. همان‌طور که اگر با میکروسکوپ ذرات خیلی ریزی از نقره را در طلاي خالص مشاهده کنند باز عرف دقیق به آن طلا می‌گوید. ملاک صدق عنوان است، شارع فرموده اگر لبن است بخور، لذا در جایی که جرم خون از لباس شسته شود ولی رنگ خون باقي باشد، عرف می‌گوید لون الدم غیر الدم، رنگ خون با خود خون فرق دارد لذا نجس نیست.

هم‌چنين مسئله خسوف و کسوف، از جمله مواردي است که خیلی از آقایان خواسته‌اند فرمایش خود را با آن تحکیم کنند. می‌گویند اگر شما در مسأله هلال رؤيت با تلسکوپ را کافي مي‌دانيد پس اگر با تلسکوپ ماه یا خورشید گرفتگي را ببينيد باید بگوئید کفایت می‌کند و نماز آیات واجب است. در حالی که فقها چنين فتوا نمي‌دهند و می‌گویند اگر مردم خودشان ببينند ماه یا خورشید گرفته در اين صورت نماز آیات واجب می‌شود.

جواب اين هم خیلی روشن است، در باب خسوف و کسوف معیار خسوف و کسوف واقعی نیست، بلکه خسوف و کسوفی که آیه برای مردم باشد موضوع برای نماز آیات است. اگر در واقع خسوف و کسوفي باشد که فقط با تلسکوپ دیده شود چنين خورشيد گرفتگي آيه براي مردم نيست. موضوع نماز آیات جایی است که آن واقعه آیه برای مردم باشد، همین نقض را در باب زلزله هم گفته‌اند که گاهی اوقات زلزله‌هایی در زمین واقع می‌شود که مراکز لرزه نگاری آن را ثبت می‌کنند اما کسی مطلع نمی‌شود، اگر ابزار ملاک است پس همین که مراکز خبر آن را به ما می‌گویند باید موضوع وجوب نماز آیات باشد، جواب باز همان است. زلزله‌ای موضوع وجوب نماز آيات مي‌شود که آيه و نشانه‌اي از خدا براي مردم باشد، اينکه لرزه‌نگارها لرزه در باطن زمين را ثبت کنند موضوع حکم نيست.


آنچه از دفتر بعضی از مراجع بزرگوار نجف منتشر گرديده تصریح به مواردي کرده که در آن استفاده از ابزار را قبول نموده‌اند. مثلاً فرموده‌اند اگر کسی با ابزار نوین تجسس کند، یعنی با گوش عادی تجسس نکند، دستگاهي در اتاق کسي بگذارد و از فاصله يک کيلومتري صداي او را بشنود، این تجسس حرام است، چرا؟ چون موضوع حرمت عنوان تجسس است، اینجا هم عنوان تجسس صدق می‌کند. یا در نگاه کردن به زنِ نامحرم با دستگاه می‌گویند موضوع حرمت نظر است و اينجا نظر صدق مي‌کند يا در تعيين ارثيه براي بچه‌اي که در شکم زن باردار بعد از فوت شوهرش است. فقها می‌گویند سهم دو مذکر باید کنار گذاشته شود، اما امروز که با دستگاه می‌توانند تشخيص دهند این حمل یک بچه است یا دو تا، شاید هم سه بچه باشد، پسر است یا دختر، اینجا دستگاه معتبر است. چون ملاک علم به کيفيت و کميت حمل است.

آنگاه فرموده‌اند در باب موضوع هلال مسئله این چنین نیست، در موضوع هلال آنچه موضوع حکم شرعی قرار گرفته باید وجودش برای عموم مردم قابل تشخیص باشد، به ایشان عرض می‌کنیم از کجا؟ می‌گویند از «قل هی مواقیت للناس»، جواب مي‌دهيم، مواقیت للناس اصلاً دلالت ندارد که هلال وقتی هلال است که همه مردم آن را ببینند! در یسئلونک عن الاهله، درست است اهله جمع هلال است اما به معناي شب اول در مقابل شب دوم یا سوم نيست تا بگوييم اینها در طول یک ماه مواقیت للناس هستند. بلکه مراد از هلال در اين آيه شهور است. هلال ماه محرم، ماه صفر، ربیع...، این هلال‌ها مواقیت للناس هستند قطع نظر از این مطلب شما از کجا می‌فرمائید از مواقيت للناس استفاده می‌شود همه مردم باید بتوانند ماه را ببینند. اگر يک عده با دوربین ماه را دیدند و به مردم خبر دادند آيا مواقیت للناس صدق نمی‌کند؟ در مورد روایات هم مثل «إذا رَأیْتُمُ الهُلالَ فَصُومُوا»، گرچه عنوان رؤیت هلال آمده اما در ذیلش امام فرموده وَلَیْسَ بِالرَأیِ «وَبِالتَظَنّی»، در مجموع دلالت بر این دارد که واقع هلال برای ما مطرح است.

نکته دیگر اینکه می‌گویند موضوع وجوب صیام، رؤیت پذیری هلال است، حتی در بعضی از نوشته‌جات آقایان آمده رؤیت طریق است برای رؤیت پذیری هلال، یعنی ماه شرعی (به قول خودشان) وقتی شروع می‌شود که ماه قابلیت رؤیت داشته باشد. مي‌پرسيم این را از کجا آوردید؟ چه دليلي بر اين حرف داريد که ماه قابلیت رؤیت داشته باشد؟ هلال در مقابل ساير اوقات قمر نیست، بلکه هلال یعنی خود ماه، منتهی اول ماه را اصطلاحاً هلال می‌گویند. درست است که بعد از شش هفت ساعت این لبه هلال یک مقدار نورانی می‌شود و خود انحنا پیدا می‌شود ولی ابتداي قمر وقتی است که ماه ولادت پیدا می‌کند و در لغت به هلال غرة القمر گفته مي‌شود.

سؤال ما این است از کجا به دست آورده‌ايد که موضوع حکم شرعی باید وجودش برای عموم مردم قابل تشخیص باشد؟ يا اينکه نگاه به اجنبیه حکم شخصی است اما مسئله وجوب روزه ماه رمضان حکم عمومی است؟

انصاف این است که این نقض‌ها هیچ کدام درست نیست و هر یک ملاک خاص خودش را دارد. به نظر می‌رسد که اعتبار رؤیت هلال با تلسکوپ را به خوبی می‌توان از ادله استفاده کرد، اولاً نه رؤیت و نه هلال، هیچ يک دخالتی ندارند، واقع قمر و ولادت قمر معتبر است. اما اگر پذیرش این مطلب سخت باشد رؤیت اطلاق دارد و همه این ابزارها را در برمی‌گیرد، دلیلی بر هم انصراف و استحاله ثبوتی نداریم.

نکته مهمي که بايد بدان اشاره شود اينکه کساني که عمومي بودن رؤيت هلال را دخيل در حکم وجوب روزه مي‌دانند به ناچار بايد بپذيرند اگر ماه در يک افقي رؤيت شد بايد براي همه مردم نيز معتبر باشد، چرا که در غير اين صورت عمومي بودن آن مخدوش مي‌شود. به عبارت ديگر با استدلال به هي مواقيت للناس چاره‌اي جز عدم وحدت افق نيست و بايد اين مبنا را معيار قرار دهند که رؤيت هلال در هر نقطه‌اي براي عموم مردم کفايت مي‌کند.

مطلبی ديگر در کلمات برخی از آقایان هست که می‌گویند اگر تلسکوپ معتبر باشد پس ما علم اجمالی پیدا می‌کنیم که بسیاری از مردم متديّن، ائمه و اولیاء خدا در طول این 1400 سال همیشه یک روز بعد از شروع ماه روزه گرفته‌اند. و به جهت اين علم اجمالی، فرزند ذکور باید به اندازه علم اجمالی‌اش روزه‌های پدرش را قضا کند.

اين حرف خيلي تعجب‌آور است، زيرا ما مکلف به ظاهر هستيم، ائمه ما هم به ظاهر عمل می‌کردند و از علم واقعی و لدنی خود بر اینکه آیا هلال ماه جدید شروع شده تا روزه بگیرند، هيچ‌گاه استفاده نمی‌کردند. بنا بر آن نداشتند و مجاز هم نبودند، آنها از علم لدنی برای یک موارد خاص استفاده می‌کردند همان‌طور که تصرفات تکوینیه‌شان هم در یک موارد خاص بوده است. در آن بحثی هم که نسبت به کرونا مطرح شد، ذکر کرديم که بنای ائمه این نیست که هر مریضی خدمت آنها برسد و از آنها استمداد کند آنها هم شفا بدهند، از صد‌ها مریض که خود را به پنجره فولاد می‌بندند یکی شفا پیدا می‌کند، شاید هیچ کدام هم شفا نگیرند، گاهي برخي می‌گويند مصلحت بوده اين مريض معين شفا پيدا کند و نسبت به ديگران مصلحت نبوده است.

به نظر ما اين را هم نبايد گفت چون سؤال خواهد شد تبعیض چرا؟ چه مصلحتی داشت که این را شفا دهند و ديگران را ندهند؟ جواب دقيق و صحيح آن است که بنای ائمه بر این نیست که به عنوان یک طبیب جسمی شفا بدهند ولو قدرتش را دارند و قدرتشان هم فوق قدرت همه اطبای عالم است. و شفا دادن در برخي از زمان‌ها و شرايط به عنوان نشان دادن کرامت براي تقويت بنيه ايماني مردم است.

در مسئله رؤیت هلال هم بنای ائمه بر استفاده از علم لدني نبوده، مردم آن زمان هم اين وسايل را نداشتند، و الا اگر یک منجمی در همان زمان یقین پیدا می‌کرد شب اول ماه است و هيچ کس هم شهادت بر رؤيت نمي‌داد بر او واجب مي‌شد که روزه بگيرد، آنها مکلف به همين ظواهر بودند. امروز هم که اين وسائل اختراع شده ما نمي‌گوييم مکلف به استفاده از اين ابزار هستيم. اگر کسي استفاده کرد و برايش ولادت ماه محرز شد بايد روزه را شروع کند، کسي هم که در بياباني زندگي مي‌کند و اين وسيله را ندارد راديو و تلويزيون هم ندارد که به او خبر بدهند، هر وقت ماه را ديد بايد روزه بگيرد.

حال بعد از این همه بحث‌های اصولی قوی که خود شما بزرگان به ما طلبه‌ها یاد داده‌اید که مکلف به واقع نیستیم، اکنون سزاوار نيست بفرماييد پس 1400 سال قبل را چکار می‌کنید؟

مطلبي را که اخيراً بنده در مورد آزمايش DNA‌ در بحث تلقيح مصنوعي مطرح کرده‌ام ديدم در فرمایشات دفتر مرجع بزرگ نجف هم آمده است. آيا از 1400 سال پيش تا حالا ما قاعده الولد للفراش را جاری نمی‌کردیم؟ اگر زن شوهرداري خداي ناکرده در اثر ارتباط نامشروع بچه‌اي به دنيا آورد و بين زاني و شوهر زن بر سر تصاحب بچه اختلاف شود شارع فرموده «الولد للفراش» وقتي علم به اين موضوع نداريد بچه را به شوهر زن بدهيد.

اما امروز که با آزمایش DNA‌ علم ثابت مي‌کند ولد ملحق به زانی است پس بايد بچه را به او داد. حال شما نسبت به 1400 سال گذشته چکار می‌کنید که این همه بچه را در طول اين مدت به صاحب فراش داده‌اند؟ اين روايت يک حکم ظاهري در فرض وجود شک است اما الآن که با اين آزمايش يقين پيدا مي‌کنيم ديگر شکي باقي نمي‌ماند. به نظر مي‌رسد دليل‌هايي که ذکر شد کفايت بر استفاده از ابزار در رؤيت هلال مي‌کنند.

از نشست علمی استهلال با چشم مسلح که به همت مرکز پژوهش های سازمان حج و زیارت و با همکاری مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام

ali ارسال شده: 1401/04/15 08:49:20 ق.ظ
 

دو قول در مسئله مورد بحث ما(اتحاد يا اختلاف افق) وجود دارد؛ اول آنکه وقتی که ماه از تحت الشعاع خارج شد و ايام محاق سپری شد و متشکل به شکل هلال شد، اين اول ماه است ولی برای نقاطی که قابل رؤيت باشد ، يعنی هلال ماه برای کسانی که آن را ديده اند و هر کس ديگری که با آنها هم افق باشد ثابت می شود اما برای کسانی که با اينها هم افق نيستند اول ماه نيست و بايد منتظر ديدن ماه در افق خودشان بمانند، اين قولی است که به مشهور نسبت داده شده.

قول ديگر آن است که وقتی ماه از تحت الشعاع خارج شد و ايام محاق سپری شد و متشکل به شکل هلال شد، اين اول ماه است برای تمامی افراد، چه وحدت افق داشته باشند و چه در افق با هم اختلاف داشته باشند، منتهی افرادی که در شب با آن نقطه ای که ماه ديده شده مشترک باشند، پس اگر مثلاً در اين طرف کره زمين ماه ديده بشود برای آمريکا اول ماه نيست چون شب ما روز آنهاست فلذا آنها بايد منتظر رؤيت هلال خودشان باشند. دو قولی که در مسئله وجود داشت را ذکر کرديم ، ما اول بايد هر دو قول را در نظر داشته باشيم و بعد أدله اقوال را و بعد نظر خودمان را عرض کنيم.

در اخبار اهل بيت ((عليهم السلام)) کلمه ای از افق و وحدت افق و... وجود ندارد فلذا مسئله ، مسئلة فرعی و اجتهادی است، بعضی از مسائل مطلقات از ائمه ((عليهم السلام)) است و بعض ديگر مطلقات نيست، بنابراين مجتهدين در تفريع فروع و در اجتهاد خودشان با هم اختلاف نظر دارند فلذا اقوال مختلفی در مسئله بوجود آمده است.

طول وعرض بلاد را که عرض کردیم در رؤیت هلال بسیار مؤثر می باشند و همچنین در تفاوت آفاق که مورد بحث ما می باشد طول وعرض بلاد بسیار مؤثر هستندو تا وقتی که ما معنی طول وعرض بلاد را خوب نفهمیم معنی افق را نمی توانیم بفهمیم چرا که ما به دو بلدی می توانیم هم افق بگوئیم که از لحاظ طول وعرض جغرافیایی به هم نزدیک باشند ، بنابراین مسئله توافق واختلاف افق منحصراً از فهمیدن طول و عرض بلاد بدست می آید.

شارع مقدس فرموده است که در آن دسته از تکالیفتان که مربوط به ماه می باشد اولاً رؤیت هلال میزان است یعنی شارع فرموده : صم للرؤیة وأفطر للرؤیة و راههای دیگر مثل قول منجمین ویا مثلاً مسئله تطوق و... را معتبر ندانسته است وثانیاً منحصرا رؤیت خود شما میزان نیست فلذا اگر شاهدی هم آمد وشهادت به رؤیت داد شهادتش قبول است و اول ماه ثابت است چه آن شاهد نزدیک باشد وچه از راه دوری آمده باشد.
در اینجا اخبار دو دسته می باشند، یک دسته از آنها اطلاق دارند ونگفته اند که آن شاهد از کجا آمده و در دسته دیگر آمده است که اگر آن شاهد از اهل بلد آخر واهل امصار هم بود شهادتش قبول است.


نتیجه بحث این می شود که؛ وحدت افق اعتبار ندارد و تشکل ماه به شکل هلال یک واقع محفوظ وطبیعی به همان صورت که عرض کردیم می باشد

بین اوقات مربوط به طلوع وغروب خورشید وظهر ونصف شب وامثال آنها وبین اوقات مربوط به ماه فرق می باشد وکسی نباید این دو را با هم قیاس کند .

در مانحن فیه هیچوقت ما نباید اختلاف اشکال ماه را که در اوقات تأثیر دارد قیاس کنیم به اختلاف حرکت زمین ، چرا که شکی نیست که افق در حرکت زمین مؤثر است، منتهی بعضی ها حرکت ماه را به حرکت زمین قیاس کردهاند وگفته اند چنانکه در طلوع وغروب خورشید و در ظهر ومغرب و نصف شب افق مؤثر است در اول ماه هم افق مؤثر می باشد، در صورتی که این طور نمی باشد چراکه اختلاف الساعات کلاً مربوط به حرکت زمین می باشد ولی اوضاع واحوالات ماه مربوط به حرکتش به دور خورشید می باشد.


اما نظر بنده در توضیح المسائل به این صورت می باشد : اگر در شهری اول ماه ثابت شود در شهرهای دیگر چه دور باشند چه نزدیک وچه در افق متحد باشند یا نه، همین قدر که در شب بودن مشترک باشند اول ماه برای آنها ثابت است.

دلائل ما همانطور که بیان کردیم یکی روایات ششگانه وپنجگانه ای بود که خواندیم ویکی هم این است که همانطور که عرض کردیم طول وعرض بلاد در مسئله افق بسیار مؤثر می باشد، حالا عرض بنده این است که مراجع بزرگواری که از آنها نام بردیم در زمان حیاتشان در بحث رؤیت هلال می فرمودند اگر در یک شهری از شهرهای ایران ماه دیده شد برای کل شهرها اول ماه ثابت است در حالی که گاهی اختلاف درجات طولی وعرضی بعضی از شهرهای ایران نسبت به هم به 7 و 8 وگاهی به 10 درجه می رسد ولی باز آن بزرگوارن اول ماه را برای کل شهرهای ایران ثابت می دانستند.


این همه تفاوت طولی وعرضی که بین شهرهای مختلف ایران وجود دارد برای همه اول ماه ثابت است ولی مثلاً کویت وبغداد با اهواز 2 درجه و بحرین با اهواز یک درجه اختلاف دارند، پس چرا وقتی برای کویت وبغداد وبحرین اول ماه ثابت می شود برای ما ثابت نیست؟ به عبارت دیگر چرا هنگامی که ماه در اهواز که 11 درجه با زاهدان اختلاف دارد دیده می شود می گویند اول ماه برای زاهدان ثابت است؟ ولی اگر در کویت یا بغداد که 2 درجه با اهواز اختلاف دارند ماه دیده شود می گویند برای اهواز اول ماه ثابت نیست، عرض بنده این است که ماه که مملکت نمی شناسد بلکه ماه روی همان درجات طول وعرض که بیان کردیم حرکت می کند.

از نظر فرهنگ اسلام واهل بیت (علیهم السلام) اول ماه عبارت است از تحقق وتشکل ماه به شکل هلال.


خوب ما عرض کردیم که اگر هلال ماه ثابت شود برای کل جهان اول ماه می باشد و این هلال ماهی یک مرتبه محقق می شود وتعدد پذیر نیست وهمچنین گفتیم که رؤیت موضوعیت ندارد بلکه یک امر طریقی می باشد ،


در تتمه بحث رؤیت هلال ماه باید عرض کنیم که ماه در حرکت خودش باید به شکلی در بیاید که قابل رؤیت باشد یعنی باید به شکل هلال در بیاید، چون همانطور که عرض کردیم ماه وقتی می خواهد از محاق خارج شود وحرکت کند اول نور خیلی ضعیف وکمی دیده می شود که چشمگیر نیست وقابل رؤیت هم نیست، اسلام این را مبدأ قرار نداده بلکه باید ماه یک مقدار بیشتری حرکت بکند تا اینکه آن نور کم و ضعیف به شکل هلال دیده بشود ، که در این موقع اول ماه محقق شده است. بنابراین در اینجا یک بحثی بوجود می آید وآن اینکه آیا وقتی که ماه متشکل به شکل هلال شد میزان ومبدأ است ویا اینکه همان موقع که در حال خارج شدن از محاق می باشد ونور خیلی کم وضعیفی دارد میزان ومبدأ می باشد؟
در اینجا باید عرض کنیم که آن موقعی که ماه متشکل به شکل هلال شد و چشمگیر و قابل رؤیت شد میزان ومبدأ می باشد.

باز بحث دیگری در اینجا وجود دارد وآن اینکه وقتی که ماه به شکل هلال در آمد وقابل رؤیت شد آیا رؤیت ماه با چشم عادی میزان است یا اینکه با چشم مسلح یعنی با دوربین و تلسکوپ وامثال اینها هم رؤیت محقق می شود؟
رؤیت طریقیت دارد وحکم متعلق به واقع می باشد یعنی حکم دائر مدار هلال واقعی ماه می باشد پس چه شما ببینید وچه نبینید اول ماه محقق شده واحکام مترتب بر اول ماه هم محقق شده ، حالا اگر شما بخواهید ببینید باید علم پیدا کنید اعم از اینکه دیدن شما با چشم عادی باشد یا با عینک ویا با دوربین ویا با تلسکوپ باشد ، در هر صورت فرقی نمی کند چون واقع محفوظ تشکل ماه به شکل هلال می باشد که محقق شده وشما باید با رؤیتتان علم به آن واقع پیداکنید ودیگر فرقی نمی کند که از چه راهی علم برای شما حاصل می شود.

بنابراین وقتی که حکم متعلق به واقع باشد دیگر فرقی نمی کند که طریق علم به آن واقع چگونه خواهد بود. در مانحن فیه هم به همین صورت می باشد یعنی اگر ماه به متشکل به شکل هلال بشود اول ماه ثابت است حالا به هر طریقی برای ما علم به ثبوت هلال پیدا شود اشکالی ندارد چرا که معیار ثبوت هلال است وحکم هم مترتب برآن می باشد.

از امام (علیه السلام) سؤال شده که در شب عید فطر یک نفر به تنهایی هلال ماه را دیده آیا باید روزه بگیرد یا نه؟ امام (علیه السلام) فرموده اند که اگر واقعاً به هلال علم پیداکرده ولو اینکه یک نفر باشد باید روزه اش را بخورد چون برای آن شخص فردا عید خواهر بود ولی اگر شک به رؤیت هلال دارد باید مثل بقیه روزه بگیرد.
پس مناط علم است وعلم هم طریق است چه از راه رؤیت باشد وچه از غیر راه رؤیت وچه رؤیت با چشم عادی باشد و چه با دوربین وتلسکوپ وامثال اینها.


از جلسات درس خارج فقه ايت االه نوري همداني


قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.781 ثانیه ایجاد شد.