|
در اين آيه حضرت لوط(عليه السلام) نسبت به تجاوزگران در عمل جنسى به مردان دختران خود را پيشنهاده، كرد و آيا ازدواج مؤمن با كافر جايز بوده؟ و اگر هم در شريعت لوط چنان ازدواجى جايز بوده مانند شريعت ابراهيم(عليه السلام) كه زنى بسيار مؤمن با فرعون ازدواج نموده است اين سؤال پيش مى آيد كه آيا تعداد دختران لوط برابر با تعداد اين نابخردان و مهاجمان بوده است؟
پاسخ نخست اين است كه ازدواج زن مؤمن با مرد كافر با شرايطى در شريعت ابراهيم و موسى جايز بوده است. در ثانى هم ممكن است كه تعداد دختران لوط با تعداد مهاجمان برابر بوده و اگر هم برابر نبوده اين پيشنهاد ازدواجى موقت بوده است كه هر يك از دختران لوط امكان ازدواجهاى موقت پياپى با شرايط شرعيش با اين مشركان داشته است، در هر صورت براى جلوگيرى از لواط چنان پيشنهادى جايز بوده است زيرا، در دوران امر بين اهم و مهم، اهم در هر صورت مقدم است و اگر هم ازدواج زن مؤمن با كافر جايز نمى بود اينجا براى جلوگيرى از منكر (لواط) كه حرمتش بيشتر است چنان پيشنهادى مقبول و موجه است. در هر صورت حتى اگر هم ندانيم حكمت اين پيشنهاد چه بوده، اين حقيقت مسلم است كه پيشنهاد لوط پيامبر، وحيانى بوده است.
تفسیر فرقان،سوره حجر
|
| مدیر تالار |
|
یکباردیگر به تفصیل توضیح دادم که تفاسیر و تعابیر و تأویل آنهایی که به حرمت و عقل ودرایت حضرت پیامبر (لوط)خدشه وارد آورد وارد نیست و من نوعی هرچند درجه دکتری هم دارم اما عقل و درایت یک پیامبر قابل مقایسه با مردم عادی نیست که بتوانیم به ایشان ایراد بگیریم انالله قادربه کل شی قدیر و خواست خدا هیچگاه به غلبه کفار بر آبروی پیامبر نخواهد بود ،چرا اینقدر سفسطه میکنید و به تفاسیر اشتباه میپردازید ،توبه کنید و از خداوند طلب استغفار کنید .
|
|
سلام. فرمودید "ذكر نشدن جزيياتي مثل عدم مشورت لوط با دخترانش،دليل نفي ان نميشود."
درست است نمی شود، اما دلیل بر اثبات هم وجود ندارد. اما اگر به داستان بر گردیم می بینیم که مساله هجوم آن مردان به خانه حضرت لوط چیزی نبوده که قابل پیش بینی بوده باشد و فرصتی برای آن حضرت برای مشورت با کسی فراهم بوده باشد. ناگهان اتفاق افتاده و آن حضرت ناگهان تصمیم گرفته اند. و تمام مشکل بر می گردد به تصمیم ناگهانی و بدون اذن الله ایشان.
فرمودید "ما ظاهر ايات هم براي همان انبيا ،لحن شماتت و نكوهش را نشان ميدهد" به نظرم همیشه این طور نیست. قرآن لحن شماتت را در صحبت خضرت ابراهیم زمانی که درخواست زنده شدن پرنده را کرد، و حضرت مریم زمانی که حضرت مسیح را به دنیا آورد و گفت "ای کاش مرده بودم " نشان نمی دهد، حتی در ماجرای حضرت یوسف زمانی که گفت "من خودم را مبرا نمی دانم" و زمانی که برای فرار از دست زنان تقاضای زندان کرد، باز هم لحن شماتت بار دیده نمی شود. اما به وضوح از نتایج اعمال می توان دید که انتظار خداوند از آنها چیز دیگری بوده است و آنها به دلیل عمل ناقص خود در آن لحظه دچار مشکلاتی هر چند سطحی (و البته گاهی شدید) شده اند.
بنابراین همیشه نباید منتظر لحن شماتت بار قرآن بود. گاهی قرآن عملی خطای مقربین را توضیح می دهد و نتایج آن را هم نشان می دهد و این ماییم که باید درس خود را از آن داستان ظریف بگیریم.
|
|
هیچ کس حتی پیامبر نمیتواند ازادی اراده کسی را نفی کند. چنانچه پیامبر اسلام نیز نتوانست. پس چنین کاری پیش از مشورت با انان خطا بوده.
سلام بر شما 1-دو جمله اول تان درست است.اما در خصوص جمله دوم،حتي اگر ولايت پدر بر دخترانش يا نبي بر پيروانش را هم كنار بگذاريم، ذكر نشدن جزيياتي مثل عدم مشورت لوط با دخترانش،دليل نفي ان نميشود. شايد اين امر با رضايت انها بوده (و در قران ذكر نشده) شايد هم رضايت نبوده. اما اينكه ذكر نشده ،نشان دهنده ان است كه در سياق ايات مورد بحث،هدف اشاره به اين مساله نبوده و نيازي به ذكر ان نبوده است.
2-اينكه پيامبران دچار خطاهايي (از جنس خطاهاي انبيا و مقربين) شدند و در قران ملامت شده اند،درست است اما ظاهر ايات هم براي همان انبيا ،لحن شماتت و نكوهش را نشان ميدهد اما در مورد حضرت لوط در اين ماجرا،در هيچ كدام از سوره ها نكوهشي نشده پس از منظر خدا و قران،لوط دچار خطايي در اين موضوع نشده است.
3-با توجه به بند دو كه پيشنهاد لوط كار حرام و خطايي نبوده ،در بحث اخير بدنيال فهم بيشتر از جزييات و مراد اين پيشنهاد و بيان احتمالات معقول و مجاز از منظر قران هستيم. باسپاس
|
|
با سلام و تشكر از شما
نه پيامبر هميشه به وحي متصل نيست.و قرار نيست كه اين گونه باشد. وحي براي تبيين و ابلاغ امور ديني مورد نياز است.
پيامبران هم مانند ساير افراد زندگي و امورات مادي و دنيوي و حكومتي خود را باعقل و مشورت و ساير مكانيزم هاي بشري انجام ميدهند. وامتياز و برتري انها همين است كه با عقل خود و اراده خود(بدون اينكه دائما به اتاق فرمان وصل باشند)غالبا بهترين رفتار را انجام ميدهند. دستور قران به پيامبر براي مشورت و مشورت پيامبر در جنگ احزاب با اصحاب خود،نمونه گوياي اين موضوع است.
|
|
مقام رسالت و نبوت که در فارسی ترجمه به پیامبری شده است ما را سهل اندیش نکند!!!
مقام نبوت و رسالت زمانی بر یک فرد بار می شود که امتحاناتی را پس داده باشد و به درجه ای رسیده باشد که معتمدترین و متقیترین و ولایتمدارترین فرد شود که سرش برود دست از اجرای حکم الهی برنمی دارد چنین شخصی را خداوند قابل برای حمل مسوولیت نبوت دیده و به او ماموریت می دهد.
کسی که نماینده خدا شد در اجرای احکام الهی یعنی عقل سلیمی از طرف خداوند به او اهدا شده و هر لحظه پذیرای علم الهی از مخزن غیب است .
من متوجه منظورتان نمی شوم که می گویید مشورت کند ... مگر پیامبر همواره متصل به دریای غیب و علم الهی نیست؟ پس بهترین تصمیم را بنابر این جایگاه متصلانه انجام می دهد
|
|
وقتی میگوییم پیامبر یعنی پیام بر
یعنی کسی که پیامی از طرف کسی می آورد وقتی منظور پیامبر خداوند است یعنی کسی که هر پیام و صحبتش از طرف خداوند است
پس این شخص همه چیز را باید در ابتدا با خداوند چک کند و در هر کاری با خداوند مشورت کند
در مشکلی که حضرت لوط با آن مواجه شدند باید ابتدا چکار میکردند؟
|
|
مطمئن باشید اگر پیامبر از خداوند می خواست که این ابتلا را از ایشان رفع کند یعنی در تعهد و آزمایش صبر کم آورده در حالیکه اولیای الهی در عرصه آزمونهای الهی همه سعی خود را به انجام می رسانند تا از آن ابتلا با سربلندی بیرون بیایند نه مثل ما که کلا از خدا بخواهند بطور کل فضای امتحان را محو کند. اگر اینطور باشد قیامی بنام قیام کربلا رخ نمی داد ... حضرات معصومین به آن وضع جانکاه رنج نمی بردند.
پیامبر سالیان سال است که در بین افراد گناهکار زندگی می کند و چه آزاری بالاتر از این که پیامبر امتی بدکردار باشی این خیلی رنج آور بوده برای حضرت لوط. ایشان پیامبر خدایند نه یک انسان معمولی که به مرور زمان احساساتشان بی حس شود و دیگر حسی نسبت به قبح عمل شنیع لواط نداشته باشند بلکه مدام در رنجند. و قطعا به عناوین مختلف در راستای وظیفه خود به انذار امت و قوم خود مشغول بوده است اینها چیزی نیست که در این آیه ببینید چون قرآن کتاب قصه و تاریخ نیست و اگر بود همه را می آورد بلکه کتاب تذکر و تفکر است. مطلبی را از یک واقعه با الفاظ پرمعنا می فرماید و تکلیف را می اندازد به گردن خود انسان که خودش فکر کند و تذکری که از آن آیه مورد نظر است دریابد.
این را می طلبد که یک پیامبر را بخوبی تصور کنید که در جامعه گناه آلود مأمور به انجام وظیفه است. نفرین نمی کند چون هنوز در آزمون صبر تعهد دارد قهر نمی کند آنچنان که یونس علیه السلام کرد شکوه نمی کند زیرا این فضای امتحانی از آن اوست و او باید با توکل به خدا راهی برای حل بحران پیدا کند.
و می بینیم که لوط علیه السلام تمام لحظات تلخ و رنج آور را با صبوری و با تلاش در رفع این معضل طی می کند ولی باز هم مأیوس نمی شود که عاقبت آزمون ایشان تمام می شود و فرشتگان خود را معرفی می کنند که ما آمده ایم که بگوییم عذاب نزدیک است یعنی آزمون حضرت لوط به اتمام رسید و ایشان در میدان صبر سربلند بیرون آمد.
دقت داشته باشیم اولیای الهی اژ خداوند نمی خواهند صورت مساله را پاک کند بلکه از او امداد می خواهند که در آزمون صبر سربلندو پیروز بیرون بیایند. معنای حسنات الابرار سیئات امقربین هم همین است.
|
|
مثال شما را نمی پذیرم. اشخاصی به خانه شما هجوم میاورند, نه برای حتک حرمت مهمانان شما, که برای کشتن انها. ایا شما برای حفظ جان انها دخترانتان را به انان پیشنهاد میدهید؟ یا به عنوان یک مستجاب الدعوه از الله کمک می خواهید؟!
مقایسه کنید با حضرت ابراهیم که در مسیر افتادن در اتش حضرت جبرئیل پیش ان حضرت می ایند و می گویند خدایت سلام رساند, و گفت اگر خواسته ای داری بگو. ایشان در پاسخ نه جانش را خواست, نه هیچ چیز دیگری, فقط گفت خواسته دارم, اما نه از تو, از الله!!!
اولین و منطقی ترین کاری پیامبر باید انجام میداد, طلب کمک از الله در ان شرایط اضطراری بود و نه تقدیم کردن دخترانش!!!
وقتی چاره ای نیست پیامبر پناه می برد به خدا از شر خلایق, از او کمک می خواهد برای رفع شر, و می جنگد برای دفع شر یا از مهلکه میگریزد, نه اینکه اولین و ساده ترین راه حل را به گروهی که میداند هیچ چیز جز رفع شهوت مهارناپذیرشان انها را رام نمیکند پیشنهاد کند: دخترانم از ان شما!!!
|
|
مثالی می زنم برای محسوس شدن:
اگر شما در جایی زندگی کنید که افرادی قصد کشتن همه خانواده شما را دارند و شما در آن لحظه چه پیشنهاداتی را به آنها برای جان بدر بردن خانواده تان به آنها می دهید؟
جان مهم است و در اولویت ... پس مال خود را به آنها پیشنهاد می دهید.
حالا بجای آن قاتلان جمعی حرمت شکن که سعی در شکستن حرمت حکم الهی را در تنها حریم پاک الهی یعنی خانه پیامبر را دارند در نظر بگیرید ... برای پاک ماندن حریم الهی باید کاری کرد باید پیشنهادی داد هماهنگ با خواسته آنها این وظیفه پیامبر است که نگذارد حکم خدا پامال نشود آن هم در منزلش ... بنابراین دخترانش را به تزویج آنها پیشنهاد می دهد.
یعنی برای نجات جان، عقل می گوید مال را پیشنهاد بده اما برای حفظ طهارت و پاکی مکان، اختیار انتخاب همسر برای دختران بدست پیامبر خدا که ولایت و سرپرستی بر امتش دارد تا جلوی غضب الهی را بگیرد می افتد و برای پاک ماندن تنها حریم الهی دست به این پیشنهاد می زند.
تنها همین را بگویم جان و مال و اختیار افرادی که مؤمن به ولایت مطلق الله هستند در دست نماینده خداست.
ولایتمداری تنها چیزی است که در صورتیکه درک شود این پیشنهاد دادن نیز درک می شود.
ولایت الله و در طول او ولایت نمایندگانش که امتحان پس دادگان و پاکان و معتمدترین افراد هستند را دریابیم...
پیامبران بدلیل اتصالشان به سرچشمه وحی ، خردمندانه ترین تصمیمات را برای اصلاح جامعه دینی انجام می دهند. پس نیاز است که تک تک امت پیامبر به کمک او بشتابند وچشم و گوش بسته جان و مال و آبروی خود را برای انجام تصمیمات او در طبق اخلاص قرار دهند والا اگر پیامبر اختیاردار افراد نباشد مدام باید به امت توضیح بدهد که چه می خواهد بکند حالا اونها فکر کنند آیا قبول کنند آیا نکنند آیا در لحظات بحرانی فرصت از دست نمی رود؟... این که نشد حاکمیت نماینده خدا بر جامعه ...
روایت مهمی از امام باقر علیه السلام وجود دارد که بنا بنی الاسلام معروف است امام می فرماید: اسلام بر پنج رکن بنا شده است: اول نماز دوم روزه سوم حج چهارم زکات و پنجم ولایت و ولایت از همه این ارکان مهمتر است بطوریکه اگر ولایت نباشد آن چهارتا نگهدارنده اسلام نمی توانند باشند.
ولایت مسأله مهم و حیاتی است.
|