|
توضیحی در باره سعد و نحس ایام 👇
👈إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾،
👈درباره «نحس و سعد» سيدنا الاستاد يک بحث مفصّلي کرده حتماً ديديد و حتماً هم ملاحظه ميکنيد. سه، چهار فصل براي همين مسئله نُحوست ذکر کردند.
👈 يک بحث در اين است که خود زمان ذاتاً نحس ميشود؛ مثل اينکه سَمّ ذاتاً بد است، عسل ذاتاً نافع است: ﴿فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ﴾،
👈 آيا يک روزِ مشخص ذاتاً اين چنين است؟ اثبات اين کار آساني نيست.
👈 در همين ايامي که براي قوم عاد يوم نحس بود، براي حضرت هود و مؤمنانِ به حضرت هود يوم سعد بود،
براي اينکه اينها پيروز شدند، پيغمبر پيروز شد، حقانيت او روشن شد، مؤمنان پيروز شدند که در بخشهايي از قرآن کريم دارد که وقتي آيهاي از آيات الهي ظهور پيدا ميکند: ﴿يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ٭ بِنَصْرِ اللَّهِ﴾، «بفتح الله»، «بفوز الله».
👈 پس همان روزي که براي قوم عاد نحس مستمِر بود، براي حضرت هود و مؤمنان او سعد مستمِر بود.
ثابت بشود که زمان ذاتاً شرّ است اثبات آن آسان نيست. آن متزمّن است که به اين زمان خصوصيت ميدهد يا آن متمکّن است که به اين مکان خصوصيت ميدهد. 👈غرض اين است که درباره زمان و مکان اثبات اينکه ذاتاً اين زمان بد است، ذاتاً اين زمان خوب است، اثبات آن آسان نيست؛
👈 اما درباره سعد و نحسِ ستارهها، تأثير ستارهها اين چنين است. 👈 عمل ما در نظام اثر دارد، حوادث نظام در اعمال ما اثر دارد. نگفتند اگر فلان گناه زياد بشود مرگ نابهنگام يعني سکته زياد ميشود؟ 👈 «کثر الفجعة»! اين طور نيست که ما در يک خلأ زندگي بکنيم، ما در همين عالم زندگي ميکنيم، اعمال ما در اين حوادث اثر دارد اين طور نيست که اگر گفتند فلان گناه زياد بشود، زلزله ميآيد يا فلان گناه زياد بشود عمر کوتاه ميشود يا فلان گناه زياد بشود مرگ نابهنگام يعني سکته زياد ميشود، اينها کاملاً قابل قبول است،
👈امکان آن را عقل ثابت ميکند، خصوصيات آن را نقل بيان ميکند؛ اما اثبات اينکه فلان زمان ذاتاً نحس است، اين خيلي مشکل است
تفسیر ایت اله جوادی املی سوره قمر
|
|
مسئله ی نحوست ایام
كلمه ی «نحس» به معنی «شوم» است. در اینجا مفسرین روی كلمه ی «نحس» بحث كرده اند كه معنای شوم بودن یك روز چیست؟ واضح است كه در اینجا قرآن نمی خواهد بگوید كه مثلاً آن روز چون روز یكشنبه یا دوشنبه بود نحس بود و عذاب آمد. یكشنبه و دوشنبه هرهفته تكرار می شود. یا مقصود این نیست كه چون مثلاً سیزدهِ ماه صفر بود اینها معذّب شدند. سیزدهِ ماه صفر هر سال تكرار می شود؛ و بعلاوه اینجا دارد تصریح می كند: «فَكَیْفَ كانَ عَذابی وَ نُذُر» یعنی عذاب به علت تكذیب و به علت حق ناشناسی و كفران یك نعمت بزرگ بود. پس روز، شوم بود ولی شومی اش نه از خودِ روز بود از آن جهت كه [روزی از روزهای ] هفته یا ماه است بلكه به علت حادثه ای كه در آن روز پیش آمد این روز شوم شد.
در موضوع نحوست ایام دو مسئله است. یك مسئله این است كه ما برخی روزهای سال را مبارك می شماریم و برخی را نحس و شوم، به اعتبار حادثه ای كه در آن روز واقع شده؛ و مقصود ما این نیست كه این روز از آن جهت كه این روز است مبارك است یا این روز از آن جهت كه این روز است شوم است، بلكه مقصود ما این است كه این روز برای ما یادآور حادثه ی پربركتی است یا این روز برای ما یادآور حادثه ی شومی است. مثلاً ما روز عید غدیر را روز مبارك می دانیم ولی نه به اعتبار اینكه هجدهم ذی الحجه [است، كه ] چون ماه، ماه ذی الحجه است و این روز هجدهمین روز ماه ذی الحجه است مبارك است اعمّ از اینكه در این روز حادثه ای واقع شده باشد یا نشده باشد، اعم از اینكه در این روز پیغمبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به خلافت نصب كرده باشد یا نكرده باشد؛ یا [چنین نیست كه ] دهم محرم روزی بوده كه از اوّلی كه عالم ساخته شده اصلاً این روز، بد ساخته شده، شوم ساخته شده و حادثه ی كربلا در روزی واقع شد كه بالذات شوم بود و قهراً قبل از اینكه امام حسین هم شهید شود هر سال كه روز دهم محرم می آمد روز شومی می آمد
این [طرز فكر، ] اساسی نمی تواند داشته باشد. نه عقل می تواند آن را قبول كند و نه از نظر نقل ما می توانیم تأییدی برای آن بیاوریم.
ولی یك وقت به آن معنای دوم است: هجدهم ذی الحجه، چون در این روز برای ما حادثه ی مباركی رخ داده است ما این روز را مبارك می شماریم. هجده ذی الحجه مباركی خودش را از حادثه ی غدیر دارد نه حادثه ی غدیر از هجدهم ذی الحجه. دهم محرم شومی خودش را (نه اینكه بالذات شوم است) از شهادت امام حسین دارد نه كشته شدن و قتل امام حسین شومی خودش را از دهم محرم دارد.
به این معنا البته درست است كه برخی روزها روزهای مباركی است. حتی می تواند یك سلسله دستورهای شرعی بر اساس همین روزها بر قرار شود برای اینكه این روز یادآور آن حادثه است. مثلاً امام حسین را در نیمه ی شعبان یا بیست و هفتم رجب زیارت می كنیم. بیست و هفتم رجب با بیست و چهارم رجب، خودش بالذات هیچ فرقی نداشته ولی بیست و هفتم رجب به اعتبار بعثت پیغمبر اكرم شرافتی پیدا كرده است. همین طور كه گفتیم گاهی لفظ به اعتبار معنایش شرافتی پیدا می كند كه بی وضو نباید دست روی آن گذاشت. بیست و هفتم رجب به اعتبار بعثت پیغمبر، هفده ربیع به اعتبار ولادت پیغمبر، سوم شعبان به اعتبار ولادت امام حسین و نیمه ی شعبان به اعتبار ولادت حضرت حجّت شرافتی پیدا می كند كه [می گویند] امام حسین را هم اگر می خواهید زیارت كنید در این روز زیارت كنید كه این روز یادآور چنین حادثه ی مباركی است؛ یعنی حتی یك سلسله احكام و دستورها بر این اساس برقرار می شود، و هیچ مانعی هم ندارد. می رسیم به مسئله ی نحوست ذاتی ایام.
سعد و نحس ایام در روایات
ولی در روایات ما پیدا می شود چیزهایی كه از آنها حتی بیش از این، مفهوم می شود. مثلاً مسافرت كردن در حالی كه قمر در عقرب است یا مسافرت كردن در فلان روز خوب نیست، مسافرت كردن در فلان روز خوب است، این چیزهایی كه اصطلاحاً «نجوم احكامی» نامیده می شود. اینها چیست؟
در مورد اینها ما یك عده روایات داریم كه ظاهر آنها همینها را تأیید می كند، و از طرف دیگر یك عده روایات داریم كه شدیداً اینها را نفی می كند
روایات زیادی در نهی از ترتیب اثر دادن به این امور داریم. یك سلسله روایات سومی داریم كه از آنها انسان این طور می فهمد كه نحوست ایام و اوضاع كواكب یا اساساً در زندگی انسان اثر ندارد یا اگر هم اثری داشته باشد، 1. توكّل به خدا 2. توسّل به ائمه و 3. صدقه دادن اثر اینها را از بین می برد. من خودم از آن زمان كه [این روایات را] دیدم، اصلاً بنایم بر این است كه در هیچ كاری به این امور ترتیب اثر ندهم فكر نمی كنم چنین چیزهایی هم وجود دارد. توكل می كنم یا اگر مثلاً از سفر خودم نگرانی داشته باشم، بالاتر از توكّل صدقه ای هم می دهم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 738 تفسیر سوره قمر
|
|
سعد و نحس ایام
در منطق عملی هم بسیاری از سبكها از اساس منسوخ است، اسلام هم آنها را منسوخ می داند. مثلاً آیا پیغمبر در كارها و در متد خودش از سعد و نحس ایام استفاده می كرد؟ این خودش مسأله ای است. ما برویم سیره ی پیغمبر را از اول تا آخر ببینیم، تمام كتبی را كه شیعه و سنی در تاریخ پیغمبر نوشته اند مطالعه كنیم ببینیم آیا پیغمبر اكرم در روش و متد خودش یكی از چیزهایی كه از آن استفاده می كرد مسأله ی سعد و نحس ایام بود یا نه؟ مثلاً آیا می گفت امروز دوشنبه است برای مسافرت خوب نیست یا امروز سیزده عید نوروز است، هركس بیرون نرود گردنش می شكند آنهم از سیزده جا نه از یك جا؟ ! آیا چنین حرفهایی هست؟ در سیره ی علی علیه السلام چطور؟ در سیره ی ائمه علیهم السلام چطور؟
ما هرگز نمی بینیم كه پیغمبر یا ائمه ی اطهار خودشان در عمل از این حرفها یك ذره استفاده كرده باشند، بلكه عكسش را می بینیم. در نهج البلاغه هست كه وقتی كه علی علیه السلام تصمیم گرفت برود به جنگ خوارج، اشعث قیس- كه آن وقت جزو اصحاب بود- با عجله و شتابان آمد: یا امیرالمؤمنین! خواهش می كنم صبر كنید، حركت نكنید، برای اینكه یكی از خویشاوندان من كه منجم است یك حرفی دارد و می خواهد به عرض شما برساند.
فرمود: بگو بیاید. آمد. گفت: یا امیرالمؤمنین! من منجمم و متخصص شناختن سعد و نحس ایام. من در حسابهای خودم به اینجا رسیده ام كه اگر شما الآن حركت كنید بروید به جنگ قطعاً شكست می خورید، و شما و اكثریت اصحاب شما كشته خواهند شد. فرمود: هركس كه تو را تصدیق كند پیغمبر را تكذیب كرده، این مزخرفات چیست كه می گویی؟ ! اصحاب من! «سیروا عَلَی اسْمِ اللّه» بگویید به نام خدا، به خدا اعتماد و توكل كنید و حركت كنید بروید. علی رغم نظر این شخص، همین الآن حركت كنیم برویم. و می دانیم كه در هیچ جنگی علی علیه السلام به اندازه ی این جنگ فاتح نشد.
این حدیث در وسائل است: عبد الملك بن اَعْیَن می آید خدمت امام صادق علیه السلام. عبد الملك برادر زُراره است و خودش هم از راویان بزرگ و مرد عالمی است. او نجوم خوانده بود و به همین جهت به این چیزها عمل می كرد. كم كم احساس كرد برای خودش مصیبت درست كرده؛ مثلاً از خانه بیرون می آید، یك وقت می بیند كه امروز قمر در عقرب است، اگر بروم چنین خواهد شد، یك روز می بیند فلان ستاره از جلویش درآمد. كم كم خود بیچاره اش احساس كرد كه دست و پایش به كلی بسته شده است. روزی آمد خدمت امام صادق علیه السلام و عرض كرد:یاابن رسول اللّه! من به نجوم احكامی مبتلا شده ام [1]. من كتابهایی در این زمینه دارم و كم كم احساس می كنم كه مبتلا شده ام، اصلاً گرفتار شده ام و تا به این كتابها مراجعه نكنم در هیچ كاری نمی توانم تصمیم بگیرم. تكلیف من چیست؟ امام صادق با تعجب فرمود: تو از اصحاب ما، تو راوی روایات ما به این چیزها عمل می كنی؟ ! بله یا ابن رسول اللّه. فرمود: الآن بلند شو برو منزل؛ به محض رسیدن، تمام این كتابها را آتش بزن، و دیگر نبینم كه حتی به یك كلمه از این حرفها عمل كرده ای.
علی رغم یك سلسله روایات كه در این زمینه هست، ما یك سلسله روایات دیگر داریم كه در تفسیر المیزان در ذیل یكی از آیات سوره ی فصّلت (فِی أَیّامٍ نَحِساتٍ) [2]ذكر شده است. از مجموع روایاتی كه از اهل بیت اطهار رسیده است این مطلب استنباط می شود كه این امور یا اساساً اثر ندارد و یا اگر هم اثر دارد توكل به خدا و توكل به پیغمبر و اهل بیت پیغمبر اثر اینها را از بین می برد. بنابراین یك مسلمان، شیعه ی واقعی، در عمل به این امور اعتنا نمی كند؛ اگر می خواهد به مسافرت برود، صدقه بدهد، به خدا توكل كند، به اولیای خدا توسل بجوید و به هیچ یك از این امور اعتنا نكند. از همه بالاتر این است كه شما ببینید در تاریخ پیغمبر و ائمه ی اطهار آیا یك دفعه هم اتفاق افتاده كه خود آنها به این مسائل عمل كنند؟ ! «سیره» یعنی چنین چیزها. آیا آنها در منطق عملی خودشان از این جور امور استفاده كرده اند یا نه؟ .
یك فرد مسلمان نباید فكر خودش را با این موهومات خسته كند. پس توكل برای چیست؟ ما، هم دم از توكل می زنیم، هم دم از توسل و هم از گربه ی سیاه می ترسیم. آدمی كه می گوید توكل و بالخصوص می گوید توسل و ولایت، دیگر نباید این حرفها را بزند. آن كه می گوید ولایت، می گوید اگر توسل داری به این مهملات اعتماد نكن. پس هر یك از اینها خودش یك اصلی است: غدر و نیرنگ، و نیز استفاده از وهمها در سیره ی پیغمبر اكرم مُلغی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 75
|
|
آیا در اسلام نحسی وجود دارد ؟
معمولا وقتی وارد ماه صفر که میشویم یا ایام ماه ربیع الاول که شروع میشود ، انواع و اقسام پیامها، سخنرانی ها، توصیه ها و سفارشهایی برای رهایی از نحسی ماه صفر هم شروع میشود.
شاید وفات یا شهادت برخی از معصومین در ماه صفر است که باعث تلقین نحس بودن این ماه در میان عموم مردم شده است یا اخبار و روایاتی که دراین مورد رسیده که البته این #اخبار نیاز به بررسی سندی و دلالی دارند.
همچنین قلیل نیستند مسلمانانی که از نگاه کردن به گربه سیاه اجتناب میکنند و فکر میکنند اگر روز خود را با دیدن آن شروع کنند در آخر دچار اتفاق ناگواری میشوند.
#نحس پنداشتن به میزانی بین مردم رواج دارد که به برخی افراد، اشیا، روزها و حتی حیوانات نسبت نحسی داده میشود و از آنها فاصله می گیرند و مرور زمان آن را تا مرز یک اعتقاد مقدس پیش برده است.
آنچه که مسلم است در #فرهنگ اسلام این تاکید و اصرار وجود دارد که هیچ چیز نحسی وجود ندارد و با سفارش #حسن_ظن داشتن به خدا(۱) راه را برای فال بد زدن میبندد.
از #خرافاتی که در زمان جاهلیت مرسوم بود نحس پنداشتن چیزها و اتفاقات مختلف بود چنانکه اعراب نحس دانستن چیزی را « #تطیر» میگفتند.
واژه تطیر از طیر یعنی پرنده گرفته شده و چون عرب فال بد را غالبا به وسیله پرندگان مى زد مثلا اگر کسی پرنده شومی را می دید میگفت امروز برای من روزی شوم است و اتفاق بدی برایم می افتد ، آنرا تطیر می نامیدند.
در #قرآن کریم این پندار رد شده و فرموده طائر شما یعنی بدشانسی و نحسی شما با خود شماست و این عمل و رفتار و تفکر آدمیان است که نحسی را می سازد پس این شمایید که آنرا می سازید.
مثلا در نوزدهمین آیه سوره یس می فرماید «قالوا طائرکم معکم ائن ذکرتم»(۲)
علاوه بر این آیه #روایتی از امام صادق (ع) بیان میکند چیزهایی که نحس پنداشته میشود از خود اثری ندارند و هرآنچه هست از خودمان است: «فال بد و نحسی اثرش به همان اندازه است که آن را مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود، و اگر آن را محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت»(۳)
اگر بخواهیم کل مطلب را در چند جمله بگوییم به این نکته میرسیم که هیچ چیز #نحس نیست مگر آنکه ما آن را نحس بدانیم، هیچ چیز نحسی اثر ندارد مگر آنکه ما برایش #اثری متصور شویم و هرآنچه بیاندیشیم بر ما حکم میشود پس چه خوب است سعی کنیم که بهترین اندیشهها را نسبت به زندگی و اتفاقاتش داشته باشیم .
۱-قال رسول الله (ص): وَالَّذی لا الهَ الّا هُوَ ما اعطِی مُؤمِنٌ قَطُّ خَیرَ الدُّنیا وَالاخِرَةِ الابِحُسنِ ظَنِّهِ باللّه - كافى، ج 2، ص 58 ۲-گفتند نحسی شما با خود شماست اگر میدانستید ۳-فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود، و اگر آن را محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت - کافى، ج 8، ص 197
سید محمد هاشمی پور
|
|
چند نکته پیرامون اصل و ریشه ی سعد و نحس طبق ایات الهی :
وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا
و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم. و روز قیامت، نامه (اعمالش را) براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود، گشوده مى بیند. (اسراء/13)
فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَي وَهُمْ لَا يُنصَرُونَ (16.فصلت)
پس ما بادى سرد و توفنده و مسموم كننده را در ايامى نحس بر آنان فرستاديم تا عذاب خوار كننده اى را در همين دنيا به آنان بچشانيم، و قطعاً عذاب آخرت رسوا كننده تر است و آنان يارى نخواهند شد.
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ ۚ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ ۖ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
آنها گفتند: «ما تو را و کسانى که با تو هستند به فال بد گرفتیم.» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعیین مى گردد). بلکه شما گروهى فریب خورده هستید. (نمل/47)
فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَٰذِهِ ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ ۗ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
هنگامى که نیکى (ونعمت) به آنها مى رسید، مى گفتند: «این بخاطر خودِ ماست.» و اگر بدى (و بلا) به آنها مى رسید، مى گفتند: «از شومى موسى و کسان اوست». آگاه باشید همه اینها، از سوى خداست. ولى بیشتر آنها نمى دانند. (اعراف/131)
:در آیات قرآن، تنها در دو مورد اشاره به نحوست ایام شده است: یکى در آیات مورد بحث 16 فصلت، دیگرى در آیه 23سوره قمر که درباره همین ماجراى قوم عاد سخن مى گوید، در آنجا مى خوانیم: فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیّام نَحِسات: ما تندبادى سخت و سرد در روزهاى شومى بر آنها مسلط ساختیم .
و در نقطه مقابل، تعبیر مبارک نیز در بعضى از آیات قرآن دیده مى شود، چنان که درباره شب قدر مى فرماید: إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَة مُبارَکَة: ما قرآن را در شبى پربرکت نازل کردیم .
مقصود اسلام توجه دادن مسلمین به این حوادث است، تا از نظر عمل، خود را بر حوادث تاریخى سازنده، تطبیق دهند، و از حوادث مخرب و روش بنیان گذاران آنها، فاصله گیرند.
مسأله توجه به سعد و نحس ایام علاوه بر این که، غالباً انسان را به یک سلسله حوادث تاریخى آموزنده رهنمون مى شود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاک پروردگار، و لذا در روایات متعددى مى خوانیم: در روزهائى که نام نحس بر آن گذارده شده، مى توانید با دادن صدقه، و یا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضى از آیات قرآن، و توکل بر ذات پاک او، به دنبال کارها بروید، و پیروز و موفق باشید .
بعضى در مسأله سعد و نحس ایام به اندازه اى راه افراط را پوئیده اند که، به هر کارى مى خواهند دست بزنند قبلاً به سراغ سعد و نحس ایام مى روند، و عملاً از بسیارى فعالیتها باز مى مانند، و فرصتهاى طلائى را از دست مى دهند. یا این که به جاى بررسى عوامل شکست و پیروزى خود و دیگران، و استفاده از این تجربیات گرانبها در زندگى، گناه همه شکست ها را به گردن شومى ایام مى اندازند، همان گونه که رمز پیروزى ها را در نیکى ایام جستجو مى کنند!
:طبق ایه13 از سوره ی اسراء ؛
حقیقت فال نیک و بد، و طالع سعد و نحس، چیزى جز اعمال ما نیست که به گردنمان آویخته است!.
تعبیر به أَلْزَمْناهُ (ملازم او ساخته ایم) و تعبیر به فِى عُنُقِهِ (در گردن او) همه، دلیل بر این است که: اعمال انسان وبازتاب و نتائج آن در دنیا و آخرت، از او جدا نمى شوند، و باید در همه حال، عهده دار و مسئول آنها باشد، هر چه هست عمل است و بقیه، همه حرف.
طبق ایه 131 از سوره ی اعراف قرآن مى فرماید: :بدانید که سرچشمه شومى ها و ناراحتى هائى که دامان آنها را مى گرفت، از ناحیه پروردگار بوده و خدا مى خواسته است که آنها را گرفتار نتیجه شوم اعمالشان بکند، ولى اکثر آنها نمى دانند. (أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ).
نقل از كانال نكات تفسيري قران
|
|
انا ارسلنا عليهم ريحا صرصرا فى يوم نحس مستمر، منظور از روزهاي نحس چيست؟ آيا ايام نحس ذاتي داريم؟
سعادت و نحوست ايام (از نظر عقل ، قرآن و سنت )
1 - در سعادت و نحوست ايام : نحوست روز و يا مقدارى از زمان به معنا است كه در آن زمان بغير از شر و بدى حادثه اى رخ ندهد، و اعمال آدمى و يا حداقل نوع مخصوصى از اعمال براى صاحب عمل بركت و نتيجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز درست بر خلاف اين است . و ما به هيچ وجه نمى توانيم بر سعادت روزى از روزها، و يا زمانى از ازمنه و يا نحوست آن اقامه برهان كنيم ، چون طبيعت زمان از نظر مقدار، طبيعتى است كه اجزا و ابعاضش مثل هم هستند،و خلاصه يك چيزند، پس از نظر خود زمان فرقى ميان اين روز و آن روز نيست ، تا يكى را سعد و ديگرى را نحس بدانيم ، و اما عوامل و عللى كه در حدوث حوادث موثرند، و نيز در به ثمر رساندن اعمال تاثير دارند، از حيطه علم و اطلاع ما بيرونند، ما نمى توانيم تكه تكه زمان را با عواملى كه در آن زمان دست در كارند بسنجيم ، تا بفهميم آن عوامل در اين تكه از زمان چه عملكردى دارند، و آيا عملكرد آنها طورى است كه اين قسمت از زمان را سعد مى كند يا نحس ، و به همين جهت است كه تجربه هم بقدر كافى نمى تواند راه گشا باشد، چون تجربه وقتى مفيد است كه ما زمان را جداى از عوامل در دست داشته باشيم ، و با هر عاملى هم سنجيده باشيم ، تا بدانيم فلان اثر، اثر فلان عامل است ، و ما زمان جداى از عوامل نداريم ، و عوامل هم براى ما معلوم نيست .
و به عين همين علت است كه راهى به انكار سعادت و نحوست هم نداريم ، و نمى توانيم بر نبودن چنين چيزى اقامه برهان كنيم ، همان طور نمى توانستيم بر اثبات آن اقامه برهان كنيم ، هر چند كه وجود چنين چيزى بعيد است ، ولى بعيد بودن ، غير از محال بودن است ، اين از نظر عقل .
2- سعادت و نحوست در آيات قرآن كريم
و اما از نظر شرع در كتاب خداى تعالى نامى از نحوست ايام آمده ، در همين سوره آيه 19 فرموده : ((انا ارسلنا عليهم ريحا صرصرا فى يوم نحس مستمر)) و جايى ديگر فرموده : ((فارسلنا عليهم ريحا صرصرا فى ايام نحسات )). و هر چند از سياق داستان قوم عاد كه اين دو آيه مربوط بدانست استفاده مى شود كه نحوست و شئامت مربوط به خود آن زمانى است كه در آن زمان باد به عنوان عذاب بر قوم عاد وزيد، و آن زمان هفت شب و هشت روز پشت سر هم بوده ، كه عذاب به طور مستمر بر آنان نازل مى شده اما بر نمى آيد كه اين تاثير و دخالت زمان به نحوى بوده كه با گردش هفته ها دوباره آن زمان نحس برگردد. اين معنا به خوبى از آيات استفاده مى شود، و گرنه همه زمان ها نحس مى بود، بدون اين كه دائر مدار ماهها و يا سالها باشد.
در مقابل زمان نحس نامى هم از زمان سعد در قرآن آمده و فرموده : ((و الكتاب المبين انا انزلناه فى ليله مباركة )) و مراد از آن شب ، شب قدر است ، كه در وصف آن فرموده : ((ليله القدر خير من الف شهر))، و اين پر واضح است كه مبارك بودن آن شب و سعادتش از اين جهت بوده كه آن شب به نوعى مقارن بوده با امورى بزرگ و مهم از سنخ افاضات باطنى و الهى ، و تاثيرهاى معنوى ، از قبيل حتمى كردن قضاء و نزول ملائكه و روح و سلام بودن آن شب . و برگشت معناى مبارك بودن آن شب و سعادتش به اين است كه عبادت در آن شب داراى فضيلت است ، و ثواب عبادت در آن شب قابل قياس با عبادت در ساير شبها نيست ، و در آن شب عنايت الهى به بندگانى متوجه ساحت عزت و كبريايى شده اند نزديك است.
3- سعادت و نحوست در احاديث و روايات
اما در سنت ، روايات بسيار زيادى درباره سعد و نحس ايام هفته و سعد و نحس ايام ماههاى عربى و نيز از ماههاى فارسى و از ماههاى رومى رسيده ، كه در نهايت كثرت است ، و در جوامع حديث نقل شده ، و در كتاب بحار الانوار احاديث زيادى از آنها نقل شده ، و بيشتر اين احاديث ضعيفند، چون يا مرسل و بدون سندند، و يا اين كه قسمتى از سند را ندارند، هر چند كه بعضى از آنها سندى معتبر دارد البته به اين معنا كه خالى از اعتبار نيست .
و اما رواياتى كه ايام نحس را مى شمارد، و از آن جمله چهارشنبه هر هفته ، و چهار شنبه آخر ماه ، و هفت روز از هر ماه عربى ، و دو روز از هر ماه رومى ، و امثال آن را نام مى برد، در بسيارى از آنها و مخصوصا رواياتى كه نحوست ايام هفته و ايام ماههاى عربى را نام مى برد، علت اين نحوست هم آمده ، و آن عبارت است از اين كه در اين روزهاى نحس حوادث ناگوارى به طور مكرر اتفاق افتاده ، آن هم ناگوار از نظر مذاق دينى ، از قبيل رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) و شهادت سيد الشهداء (عليه السلام ) و انداختن ابراهيم (عليه السلام ) در آتش ، و نزول عذاب بر فلان امت ، و خلق شدن آتش و امثال اينها. و اين ناگفته پيداست كه نحس شمردن چنين ايامى استحكام بخشيدن روحيه تقوى است ، وقتى افرادى فقط به خاطر اين كه در اين ايام بت شكنان تاريخ ، ابراهيم و حسين (ع ) گرفتار دست بت هاى زمان خود شده اند، دست بكارى نمى زنند، و از اهداف و لذتهاى خويش چشم مى پوشند، چنين افرادى روحيه دينيشان قوى مى گردد،
پس از آنچه گذشت اين معنا روشن گرديد كه اخبارى درباره نحوست و سعادت ايام وارد شده بيش از اين دلالت ندارد كه سعادت و نحوست به خاطر حوادثى دينى است ، كه بر حسب ذوق دينى و يا بر حسب تاثير نفوس يا در فلان روز ايجاد حسن كرده ، و يا باعث قبح و زشتى آن شده ، و اما اين كه خود آن روز و يا آن قطعه از زمان متصف ميمنت و يا شئامت شود، و تكوينا خواص ديگرى داشته باشد،ساير زمان ها آن خواص را نداشته باشد، و خلاصه علل و اسباب طبيعى و تكوينى آن قطعه از زمان را غير از ساير زمان ها كرده باشد از آن روايات بر نمى آيد، و هر روايتى كه بر خلاف آنچه گفتيم ظهور داشته باشد، بايد يا حمل بر تقيه كرد و يا به كلى طرح نمود.
تفسير الميزان سوره قمر
|
|
آیا در قرآن و روایات شوم بودن و نحس بودن برخی روز ها و زمان ها تایید شده است؟
شهید مرتضی مطهری در کتاب پانزده گفتار ( دفاع از سیزده ) می فرماید :
قرآن کریم در آیات زیادی با کمال صراحت این مطلب را می گوید که منشأ فال بد، هر شومی و نحوستی که وجود دارد، خارج از وجود خود بشر نیست؛ یعنی بشر ممکن است فکر و عقیده اش فکر و عقیده شومی باشد؛ وقتی که فکر و عقیده اش سراسر خرافه و جهالت است، شومی در جهالت است. شومی جز در اخلاق فاسد در جای دیگری نیست. شومی جز در اعمال پلید در چیز دیگری نیست. از نظر سعادت بشری، اگر بخواهیم حساب کنیم چه کشفی بزرگترین کشفها در دنیاست، من خیال می کنم بزرگترین کشفی که در دنیا به حال بشر مفید و سعادتمند است و بسیار عمیق و ارزنده است ولی بشر کمتر می خواهد زیر بار آن برود این کشف است: دَواؤُکَ فیکَ وَ داؤُکَ مِنْکَ ای بشر! دردت از خودت برمی خیزد، منشأ بدبختی تو خودت هستی نه چیز دیگر، سرنوشت شوم را خودت به دست خودت برای خودت به وجود می آوری، سرنوشت شوم تو به دست دیگری نیست. و همچنین تبدیل سرنوشت هم جز به دست خودت نیست؛ چاره این شومی و این سرنوشت بد هم در وجود خود توست. وَ کُلَّ انْسانٍ الْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشوراً
پیغمبر اکرم در کمال صراحت فرمود: رُفِعَ عَنْ امَّتِیَ الطِّیَرَةُ در امت من تطیّر و فال بد وجود ندارد. خود پیغمبر اکرم اشیاء را به فال نیک می گرفت و هرگز فال بد نمی زد و از فال بد منع می کرد. فرمود: اذا تَطَیَّرْتَ فَامْضِ وَ اذا حَسَدْتَ فَلاتَبْغِ هر وقت به دلت بد آمد، با آمدن چیزی دلت چرکین شد و تطیر زدی، اعتنا نکن، مخصوصاً برو. باز فرمود: لاتُعادُوا الْایّامَ فَیُعادیکُمْ با ایام و روزگارها اعلام دشمنی نکنید که آنگاه آنها دشمن شما می شوند.
امام صادق فرمود: تطیّر چیزی است که اگر سخت بگیری بر تو سخت می گیرد، چون وقتی سخت می گیری خودت هستی که بر خودت سخت می گیری، و اگر سست بگیری بر تو سست می گیرد؛ اگر اعتنا نکنی می بینی چیزی نبوده است. خیلی جمله عجیبی است!
معنای «نحوست ایام» یا «روزهای نحس » در قرآن
:ما كلمه «نحس » و« يوم نحس » را در دو جاى قرآن داريم. خيلى جالب است-از اینکه-؛ هر دو جا هم درباره قوم عاد است پس از نزول عذاب بر آنها :ّ «انّا ارْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً فى يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرّ -قمر /19» يا : «فَارْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً فى ايّامٍ نَحِساتٍ -فصلت /16-»
: كلمه «نحس» در اين آيه را مفسرين دو -گونه - معنى كرده اند؛ يكى اينكه مقصود اين است كه- روز عذاب قوم عاد- روز سرد و پر باد و غبارى بوده است؛ چون روز سرد و پر باد و غبارى بوده است قرآن «نحس» گفته است، زيرا كلمه نحس جز سختى و شدت يا ترسناك و وحشتزا بودن مفهوم اصلى ديگرى ندارد.
بعضى گفته اند (اين به نظر من جالبتر است) مقصود اين است كه در يك روز شومى [چنين كرديم.] خود قرآن در كمال صراحت اعلام مىكند اين مردم معذب شدند، چرا معذب شدند؟ به خاطر اعمال و افكارشان، به خاطر طغيانهايشان در مقابل امر الهى.
آن روزى كه مردم ، آن سرنوشت محتوم را از عمل خودشان پيدا مىكنند و دچار نكبت و بدبختى مىشوند، قرآن آن روز را - بدلیل آنکه روز نزول عذاب قوم عاد بوده است - روز نحس مىداند.
: آن روز، ديگر نه چهارشنبه است نه پنجشنبه، نه جمعه، نه شنبه ... و نه اول نه دوم نه سيزده ... هر روزى كه مردمى به كيفر اعمال خودشان گرفتار شدند و در عقوبت اعمال خودشان دست و پا زدند، بدانند در روز نحسى گرفتارند.
:ما اخبار بسيار معتبرى در اين زمينه داريم كه به ما گفته اند ابداً دنبال اين حرفها- اینکه ذاتا برخی ایام ، ایام نحس است- نرويد.. اوضاع كواكب دلالت مىكند بر چه و چه، امروز براى فلان كار شايد و براى فلان كار نشايد؛ اينها از اسلام نيست و ضد اسلام است.
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (دفاع از 13(پانزده گفتار))، ج25، ص406
كلمات كليدي: شوم روزهاي نحس ايام نحوست سیزده صفر
|