logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:176959)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140050)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130806)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95099)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    وصیت در چه چیزهایی و برای چه کسانی؟    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟             

توجه

Icon
Error

ارسال پاسخ
از طرف:
پیغام:

حداكثر تعداد كاراكتر مجاز در هر ارسال‌:32767000
ذخیم کج خط دار   برجسته نقل قول برای مشخص سازی فرم کلی زبانی را انتخاب کنید وارد کردن عکس ایجاد لینک   فهرست نامرتب فهرست مرتب   در سمت چپ در وسط در سمت راست   تگهای بی بی کد بیشتر بررسی املاء کلمات
رنگ فونت اندازه فونت
انتخابها:
  • فایلی به این ارسال الصاق شود؟
تصویر امنیتی
حروف نمایش داده شده در عکس را وارد کنید همه مواردی که در تصویر است را وارد کنید
  پیش نمایش ارسال انصراف

10 ارسال آخر با ترتیب برعکس
Guest ارسال شده: 1399/10/15 02:20:01 ب.ظ
 

بحث عالم ذر از دیرباز تاکنون از جمله مباحث پرچالش میان مفسران قرآن کریم، متکلمان و فلاسفه مسلمان بوده است. ریشه این مسائل هم مربوط به آیه 172 از سوره اعراف و احادیث وارده پیرامون آن می باشد.

ملاصدرا آن را متعلق به عالَم عقول یا علم الهی می داند و معتقد است این عالم که در آن خداوند از همه اولاد آدم اقرار به ربوبیت خود را گرفته، مربوط به عالمی به نام عالم عقول مفارق است. به نظر صدرا، در عالم ذر همین وجودات نفسانی عالم دنیا به صورت بسیط و دارای وحدت جمعی موجود هستند و حقیقت توحید به انسان فهمانده شده است،

اما علامه طباطبایی می گوید این عالم همان نشئه ملکوتی انسان است که در عین اینکه جنبه ملکی دارد، اگر به وجود ملکوتی خود از راه دلش توجه کند، آن معارف کلی توحیدی را درک می کند.

جوادی آملی با وجود آنکه در مبانی فلسفی معتقد به حکمت متعالیه صدرایی است و خودش هم شاگرد بارز علامه طباطبایی است، اما در این زمینه، اندکی از استادان خود فاصله می گیرد و می گوید این عالم همان فطرت و سرشت انسان است؛ یعنی عالم ذر و میثاق، همان عالم فطرت و شهود قلبی است. به نظر او، هرگاه انسان به ساختار درون خود رجوع کند، چون خدا او را با سرمایه توحیدی خلق فرموده است، می تواند آن حقایق کلی توحید ربوبی را درک کند.


به نظر نویسندگان، سخن هر سه نفر از باب حمل شایع و مصداق به یک چیز برمی گردد وآن وجود نشئه ای به نام ذر، بدون تقدم زمانی و واجد تقدم رتبی و مکانی نسبت به عالم طبیعت است که در آن حقایق توحیدی بر انسان عزضه شده است، ولی آنچه که با ساختار کلام وحی و اشهاد انسان ها بر نفوس خویش سازگارتر می نماید، بیان علامه جوادی آملی است .

از مقاله مقایسه نظرات ملاصدرا، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی درباره عالم ذر

نویسندگان: محسن حبیبی محمدحسن مشکی

منبع: اندیشه علامه طباطبایی سال چهارم پاییز و زمستان 1396 شماره 7


استاد جواد آملی معتقد است که مراد از آیه , بیان واقعیت خارجی است و خداوند متعال به لسان عقل و وحی و با زبان انبیا, از انسان میثاق گرفته است ; در واقع موطن وحی ورسالت همان موطن اخذ میثاق است؛ یعنی در برابر درک عقلی که حجت باطنی خداست ومطابق است با محتوای وحی که حجت ظاهری است ، خدا از مردم پیمان گرفته است که معارف دین را بپذیرند.چنان که در سوره یس آیه۶۰ آمده است : الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان .

در قیامت هم خداوند به انسان می فرماید : من با دوحجت عقل ونقل ، ربوبیت خودو عبودیت تورا تبیین کردم .دیگر نمی توانید در آن روز بگوئید :ما از توحید وسایر معارف دین غافل ویا وارث شرک نیا کانمان بودیم ؛زیرا عقل از درون وانبیا از بیرون ،ربوبیت الله وعبودیت شمارا ،تثبیت کرده اند.


در توضیح بیان استادجوادی می توان گفت: برخی از مفسرین بر این باورند که عالم ذر یک عالم تمثیلی وغیر واقعی است ؛ برخی دیگر معتقدند که عالم ذر جهانی پیش از این دنیا می باشد که خداوند از انسانها در آنجا پیمان گرفته است.

استاد جوادی برخلاف این دو دیدگاه معتقدند که اولا عالم ذر یک واقعیت خارجی است نه واقعیت تمثیلی ؛ ثانیا عالم ذر پیش از این دنیا نیست بلکه در همین دنیا که دار تکلیف است واقع شده است .
ایشان بر این نکته تاکید می کنند که پیمان عالم ذر به وسیله عقل که حجت درونی است ووحی که حجت بیرونی است گرفته شده است. به بیان دیگر اقرار عقل به ربوبیت خداوند از یک سو وبیانات وحی در موردربوبیت خداوند از سوی دیگر همان میثاق الهی وجهان ذر به شمار می آید.


سايت پرسمان دانشگاهيان
محسن ارسال شده: 1399/10/08 09:00:10 ق.ظ
 


ذر در لغت به دو معنی آمده است، مورچۀ ریز و ذرات پراکنده در هوا.
منشأ نام‌گذاری دوران قبل از دنیای انسان به عالم ذر، روایاتی است که از اهل بیت(ع) صادر شده است.

دربارۀ خلقت انسان از گل آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد و روشن می‌شود که از نظر قرآن همۀ انسان‌ها از خاک یا از گل در قالب ذره‌ای نادیدنی خلق شده‌اند و در همان عالم بود که امانت الهی بر او عرضه شد و بر بندگی خدا و عدم بندگی شیطان از او پیمان گرفته شد.

همچنین طبق ایه 28 سوره بقره، دوران موت انسان بر حیات مقدم بوده. بصراحت فرموده که شما ابتدا میت بودید. سپس برای ورود به این دنیا، این بدن را در اختیار انها قرار داد. لذا ارواح ادمیان پیش از ورود به دنیا افریده شده است.

چرا به این عالم .عالم ذر می گویند ؟
بخاطر اینکه در روایات ما خلقت انسان به جنبیدن ذره تشبیه شده وآن ذره اولیه انسان که خدا از گل آفریده را ذر می گویند.

آیا متظور از ذره همانDNAاست ؟
بعضا میگویند ممکن است منطور از DNAهمان ذر باشد ـدرDNAتمام کدهای اطلاعاتی فرد وجود دارد.

امروزه می توانند هویت هر کسی را از روی DNA تشخیص بدهند.

بنا بر توضیح یکی از محققان زیست شناسی. اگر اطلاعات DNAنوشته بشود،تبدیل به یک دایره العارف بزرگ می شود
طینت انسان هم به همین صورت است
یعنی تمام حقیقت وجودی انسان .که از آن تعبیر به من می شود همان طینت او که ذره کوچکی ست یا به عبارت دیگر همان « ذر» است

آن بدن ذره‌ای حاوی همۀ کد‌های اطلاعاتی انسان است و برای ورود به زندگی دنیا به بدن پدر و مادر ورود پیدا می‌کند و در آنجا ساخت و ساز می‌شود و به سلول حیاتی به نام نطفه تبدیل می‌گردد؛
نطفه ای که امشاج است و استعداد‌های نورانی و ظلمانی در وجود او به ودیعت گذاشته می‌شود تا زمینه‌ای برای آزمون بندگی خالصانۀ خدای منان باشد و خویشتن‌داری در مسیر بندگی معنا پیدا کند.
نطفۀ تشکیل شده در بدن مادر (قرار مکین) رو به رشد می‌گذارد و به علقه، مضغه و... تبدیل می‌شود تا اینکه به صورت طفلی متولد شود و دوران درس و بحث مدرسۀ دنیای خود را طی کند.

جالب است که بر اساس روایات و اشارات قرآن کریم برای احیاء انسان‌ها در قیامت نیز همین مسیر طی می‌گردد و طینت‌ افراد بشر در دل خاک قرار می‌گیرد و باران‌های مخصوصی زمینۀ رشد آنان را به صورت جنین فراهم می‌کنند تا این که با نفخ صور دوم از دل خاک بر آیند
سیدمحسن میرباقری
ali ارسال شده: 1399/10/06 02:25:39 ب.ظ
 


اعراف:172 : اعتراف مذكور در ايه 172 اعراف،نه به زبان معمول، بلکه به زبان عقل و فطرت است

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُـولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ

و [به ياد آر] آنگاه که پروردگارت از پشت فرزندان آدم نسل‌شان را برگرفت [=نژادشان را از سلول‌هاي جنسي خودشان تداوم بخشيد] و آنان را بر [چگونگي پيدايش] خود گواه گرفت [و از آنها اعتراف طلبيد که] آيا من پروردگار [=صاحب اختيار و آفريننده] شما نيستم؟ گفتند: آري، گواه بوده‌ايم! [چنين اعترافي به زبان عقل و فطرت براي اين است] تا روز قيامت نگوئيد ما از اين حقيقت [=تولد و تناسل خود] غافل بوديم. 231

______________

231- چنين گفتگوئي نه به زبان معمول، بلکه به زبان عقل و فطرت است که هر انساني از زن و مرد و عالم و عامي شاهد اين واقعيت است که آدمي چگونه متولد مي‌شود و نسل او چگونه ادامه مي‌يابد. اگر غير از اين بود، همواره کساني ادعا مي‌کردند که آفريدگار عالميان فرضاً بُت‌ها يا متوليان مذهبي يا اربابان زر و زور بوده‌اند. مشرکين معاصر پيامبر اسلام و ديگر پيامبران نيز اگر رحمانيت و ربوبيت (صاحب اختياري و تدبير امور) را به بُت:ها يا طاغوت‌ها نسبت مي‌دادند، نمي‌توانستند آفرينندگي خدا را انکار کنند! هر چند در روزگاران گذشته بر کليات اين امر گواه بودند، امروزه به مدد کشفيات علم ژنتيک، شگفتي‌هاي حيرت‌آور مراحل تکاملي جنين و تحولات آن، نظام پيچيده آفرينش را براي ما آشکارتر کرده است.

از تفسير اقاي عبدالعلي بازرگان
ali ارسال شده: 1399/10/02 10:22:49 ق.ظ
 

اينكه آدميان پيش از تولد، گونه اي شعور داشتند كه خدا از انها اعتراف گرفته، گماني است بيجا.زيرا هيچ كس،چنين جرياني را به ياد ندارد


و چون پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه ى آنان ]: فطرت هاشان را در بلنداى ديده تكوين[ برگرفت و ايشان را بر خودهاشان به گواهى گرفت (و گفت:) «آيا پروردگار شما نيستم؟» اينان (در بعد تكوينشان با زبان حالشان) گفتند: «چرا، گواهى داديم.» تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين (امر) غافل بوده ايم172
يا بگوييد: «تنها پدران ما از پيش مشرك بودند و ما فرزندان و نوادگانى ناچيز (و گوش به فرمان) پس از ايشان بوديم. آيا پس ما را به خاطر آنچه باطل كنندگان (حكم فطرت و عقل و شريعت) انجام داده اند هلاك مى كنى؟» 173

آيات 172 و 173 ـ اين آيه كه به آيه «ذَر» معروف است و به گمان بسيارى درباره عالم ذر است، كه گوئى آدميان پيش از تولّد به گونه اى شعور و تكليف داشته اند، كه خدا با آنان سحق گفته و از آنها در وحدانيّت خود اعتراف جسته!

اين خود گمانى است بيجا، زيرا هيچ كس هرگز چنان جريانى را به ياد ندارد تا عليه او حجّتى ربّانى باشد. و اين چگونه حجّتى است كه هرگز به ياد كسى نيست، تا به هنگام تكليف و انحرافش در جهان تكليف دليلى عليه او باشد، بلكه اين آيه همچون آيه سى ام سوره روم بيانگر حكم توحيدى فطرت است، و فطرت هم كه زير بناى روح و عقل مى باشد نخستين و آخرين پايه و مايه و زيربناى انسانيت انسان هاست كه با او از آغاز بحالت وحياتى همچنان با هر انسانى پايدار است.

اين فطرت زير بناى روح و كل ابعاد روحى آدمى است، كه عبادتش، تفكر و تدبرش، لبش، صدرش، قلبش، و فوآدش، و بالاخره خفى و اخفاى روحيش زيربناى اين پايه زيرين انسانى است.

و از جمله مشكلات قطعى عالم ذَرْ اين است كه ذَرْ در لغت عربى به معناى مورچه مى باشد، و آيا انسانها پيش از آفرينششان مورچگان بوده اند، كه خدا با آنان چنان سخنى مبادله كرده است؟ كه اين حالت مورچگى شايسته تر از حالت تكليفى انسان مى باشد،
گاه از اين زير بناى انسانيت تعبير به فطرت مى شود، و گاهى هم چنانكه در آيه مورد بحث آمده ذريه انسان ناميده شده

و اينجا "من ظهورهم" بيانگر پشتهاى ارواح انسانها است، و چنانكه بدنهاشان كه داراى پشت و صُلب و زير بناى سازمان بدنى آنها است، براى ارواحشان نيز كه داراى پشتهاى زير بناها بنام فطرتها و يا به عبارتى ديگر ذريه ها است،

و «ذُريّتهم» اشاره به همين حقيقت مى باشد زيرا «هُم» همان ارواحشان، و ذريّه اين ارواح همان فطرتهاشان مى باشد، كه به هنگام آفرينش هر كدام اين زير بناى اصلى انسانيّت روح ـ همچون زير بناى انسانيّت جسم ـ برقرار است

«و ذريتهم» خود به اصطلاح اضافه اى است خودى، يعنى انسانها از هنگام ذريه و فطرت يافتن، مثل «ذريتهم» در سوره يس كه خود اشاره اى است بس بليغ كه انسانهاى زمان نزول قرآن در صلبهاى پدران و ترايب مادران، كشتى نشينشان در زمان نوح به حالت ذريه بوده اند چنانكه آيه «يس» بر اين مطلب گواه است، كه ما به هنگام طغيان سيل جهانشمول در زمان نوح اينان را در كشتى حمل كرديم، و شايد «بنى آدم» اضافه بر كل فرزندان آدم خود آدم را نيز در بردارد، كه به معناى آدم و همه فرزندانش باشد.

تفسير فرقان ،سوره اعراف
ايت اله صادقي تهراني

ali ارسال شده: 1399/10/01 09:15:19 ق.ظ
 

عالَم ذرّ

آیه 172 سوره اعراف به صراحت می¬گوید خداوند در یک برهه از زمان از تک¬تک افراد بشر اعتراف گرفت که آیا او پروردگارمان هست یا نه و ما اعتراف کرده¬ایم که بله شما پروردگارمان هستید.

مفسران ارجمند درباره این آیه خیلی بحثهای متفرق و متنافری فرموده¬اند اما آنچه که ما در پاراگراف دوم همین سوره عرض کرده¬ایم [که موضوع سجده ملائک بر آدم، سجده آنها به «آدمِ نرم¬افزاری» بوده و نه بر «آدمِ سخت¬افزاری» ]موضوع این آیه را توضیح می¬دهد.

بعبارت دیگر، «آدمِ عالَمِ نرم¬افزاری»، «استعداد آدمیت» است و همه افراد بنی¬آدم نیز در استعداد او هست که بتدریج از حالت استعداد (بالقوه) به واقعیت (بالفعل) تبدیل می¬شود.
اعتراف مذکور در عالمِ نرم¬افزاری کاملاً مفهوم است.
یعنی عقل ما که اصل وجود ماست همراه با سایر موجودات اعتراف به ربوبیت خداوند متعال دارد .


اما دل ما وقتی که به چیزی که بنظرش خیر یا شر می¬رسد( برای جلب آن خیر یا دفع آن شر) ممکن است پا روی آن عقل بگذارد .
اما اگر خیر و شری مزاحم عقل نباشد (مانند همان حالت ایزوله عالم نرم¬افزاری) اعترافِ عقلِ هر کس با اعتراف تمامِ ذراتِ عالمِ وجود یکسان و هماهنگ است.

موضوع مهم دیگر این است که ما مسلمان هستیم و این اعتقاد را داریم که هرچه در قرآن است بدون کم و کاست قول خود وجود مقدس خداوند است و (از جمله این آیات را) باور میکنیم چون در قرآن است و گرنه این نگارنده به یادم نمی آید که خداوند از من چنین اعترافی گرفته باشد ، و قیاس به نفس میکنم که هیچکس دیگری نیز چنین خاطره ای ندارد ، با وجود این ، این نوع اعتراف گرفتن چه فایده ای برای «دادگاه»ی شدنِ کسانی در روز قیامت دارد؟

ما میگوئیم حتما چنین فایده ای دارد زیرا در قرآن ذکر شده است که چنین فایده ای دارد ، و پس از اینکه موضوع را به عنوان یک اعتقاد تلقی کردیم آنگاه به این فکر میکنیم که « چگونه» فایده خواهد داشت ، و وقتی که به اینجا رسیدیم کارمان آسان خواهد شد ، زیرا میتوانیم به خویش چنین جواب دهیم که آن جریانِ اعتراف گیری مطابق یکنوع ضبط ویدئوئی یا سه بعدی در جائی موجود است که برای هرشخص قابل نمایش خواهد بود

از تفسير اقاي جمال گنجه اي
ali ارسال شده: 1399/09/30 08:51:55 ق.ظ
 

يكي از موضوعات مورد بحث در علوم اسلامي، وجود عالم ذر است. عالمي كه از همه انسانها اقراري مبني بر وحدانيت و ربوبيت خداوند گرفته شده است.

ايا در قران اين موضوع تاييد شده است؟


مهمترين ايه مورد استناد در اين موضوع، ايه 172 سوره اعراف است.

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ﴿۱۷۲﴾

و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم (۱۷۲)

علامه طباطبايي در تفسير الميزان چنين گفته است:

انسان در هر منزلى از منازل انسانيت قرار داشته باشد از ناحيه ذات خود اين احساس را مى كند كه براى او پروردگارى است كه مالك او و مدبر امور او است ، و چطور ممكن است اين احساس را نداشته باشد با اينكه احتياج ذاتيش را درك مى كند؟ و چگونه تصور دارد كه شعور او حاجت را درك بكند و ليكن آن كسى را كه احتياجش به او است درك نكند؟ پس اينكه فرمود: (( الست بربكم (( بيان آن چيزى است كه بايد به آن شهادت داد، و جمله (( بلى شهدنا(( اعتراف انسانها است به اينكه اين مطلب را ما شاهد بوديم و چنين شهادتى از ما واقع شد.

و لذا بعضى گفته اند آيه شريفه اشاره است به آن مواردى كه انسان در زندگى دنيايش به احتياج خود در جميع جهات زندگى و متعلقات و لوازم و احكام وجودش پى مى برد، و معنايش اين است كه ما بنى آدم را در زمين خلق كرديم و ايشان را در اقطار زمين پراكنده نموده و با توالد و تناسل از يكديگر متمايزشان ساختيم ، و ايشان را به محتاج بودن و مربو بودنشان واقف ساختيم و در نتيجه همه به اين معنا اعتراف كرده و گفتند: (( آرى ما شاهديم كه تو پروردگار مايى

بهر حال آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم ...(( دلالت دارد بر اينكه تمامى افراد بشر مورد اين استشهاد واقع شده ، و يكايك ايشان به ربوبيت پروردگار اعتراف نموده اند و ذيل آن و همچنين آيه بعدش يعنى جمله (( ان تقولوا يوم القيمه انا كنا عن هذا غافلين (( و جمله (( او تقولوا انما اشرك آباونا من قبل و كنا ذريه من بعدهم افتهلكنا بما فعل المبطلون (( غرض از اين اخذ و استشهاد را بيان مى كند.


( ان تقولوا يوم القيمه انا كنا عن هذا غافلين (( خطاب در اين جمله به مخاطبين در جمله (( الست بربكم (( و به همان كسانى است كه گفتند: (( بلى شهدنا(( و به مقتضاى اين آيه بشر در قيامت اشهاد و خطاب خدا و اعتراف خود را به معاينه مى بيند و درك مى كند، هر چند در دنيا از آن و از ما سواى معرفت غافل بوده آرى ، در روز قيامت كه بساط بر چيده مى شود و شواغلى كه انسان را از اشهاد و خطاب خدا و اعتراف درونى خود غافل مى ساخت از بين مى رود و پرده هايى كه ميان بشر و پروردگارش حائل بود برچيده مى شود، بشر به خود مى آيد و دوباره اين حقايق را به مشاهده و معاينه درك مى كند، و آنچه را كه ميان او و پروردگارش گذشته بود به ياد مى آورد.

خواننده محترم اگر در آيه مورد بحث يعنى آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم ...(( به خوبى دقت بفرمايد خواهد ديد كه آيه اشاره مى كند به تفصيل حقيقتى كه آيات فوق بطور اجمال به آن اشاره داشت ، اشاره مى كند به يك نشات انسانى كه سابق بر نشات دنيايى او است ، اين نشات است كه خداوند در آن بين افراد نوع انسان تفرقه و تمايز قرار داده و هر يك از ايشان را بر نفس خود شاهد گرفته است كه (( الست بربكم : آيا من پروردگار شما نيستم ؟ قالوا بلى گفتند آرى (( اين است معناى آيه شريفه و ديگر آن اشكالاتى كه بر كلام مثبتين عالم ذر وارد مى شد بر آن وارد نمى شود، ايشان از آيه و روايات ، عالم ذرى فهميده بودند كه تقدم زمانى بر اين عالم دارد، ليكن در معنايى كه ما از آيه شريفه و از ساير آيات فهميديم تقدم زمانى نيست ، نشاتى است كه به حسب زمان هيچ انفكاك و جدائى از نشات دنيوى ندارد، بلكه با آن و محيط به آن است ، و تقدمى كه بر آن دارد مانند تقدم (( كن (( بر (( فيكون (( است ، پس آن محذورها و اشكالاتى كه در تقدم زمانى بود در اين وجه راه ندارد.
پس آنچه كه از دو آيه مورد بحث بدست آمد اين شد كه خداى سبحان نسل بشر را از يكديگر متمايز كرده و بعضى (فرزندان ) را از بعض ديگر (پدران ) اخذ نموده آنگاه همه آنان را بر خودشان گواه و از همه بر ربوبيت خود پيمان گرفته ، پس هيچ فردى از سلسله پدران و فرزندان از اين اشهاد و از اين ميثاق غافل نمانده تا آنكه بتوانند همه ايشان به غفلت و يا فرزندان به شرك و عصيان پدران احتجاج كنند و خود را تبرئه نمايند.

و لذا عده اى از مفسرين گفته اند: مقصود از ظرف (( اذ(( در جمله (( و اذ اخذ ربك (( دنيا است ، و اين دو آيه اشاره دارند به سنت خلقت الهى ، آن سنتى كه خداوند در خلقت انسان در دنيا جارى نموده ، چون خداى سبحان ذريه انسان را از پشت پدران بيرون و به ارحام مادران منتقل و از آنجا به دنيا مى آورد، و همگى را در خلال زندگيشان بر نفوس خود گواه گرفته ، و آثار صنع و آيات وحدانيت خود را به همه ايشان ارائه مى دهد، و آنان را به وجوه احتياجات كه از همه طرف ايشان را احاطه و مستغرق نموده واقف مى سازد، و از همين راه به وجود و وحدانيت خود راهنمائيشان مى كند، گويا در اين شرايط ايشان را مخاطب قرار داده و مى فرمايد: آيا من پروردگار شما نيستم ؟ و ايشان به زبان حال جواب مى دهند: چرا، ما خود به اين معنا شهادت مى دهيم ، و معترفيم كه توئى رب ما و به غير از تو ما را ربى نيست .

و خداوند اينكار را كرد تا در روز قيامت عليه او احتجاج نكنند و نگويند: ما از معرفت تو غافل بوديم ، و يا ذريه ايشان نگويند كه پدران ما مشرك شدند و ما را مشرك بار آوردند، و ما هيچگونه معرفتى به اين مطلب نداشتيم .

همين عده از مفسرين رواياتى را كه دلالت بر عالم ذر دارد و مى گويد: (( خداوند ذريه آدم را از پشت او بيرون كشيده و ايشان را كه به شكل ذره هايى بودند عليه خود آنها گواه گرفته و خود را به ايشان شناسانيد، و از آنان بر ربوبيت خود گواه گرفت و بدين وسيله حجت را بر ايشان تمام كرد(( طرح نموده و آنها را حجت ندانسته و در ابطال دلالت اين دو آيه بر عالم ذر و طرح روايات مزبور و مخالفت آنها با ظاهر قرآن وجوهى ذكر كرده اند كه ذيلا ايراد مى گردد.
و اذ اخذ ربك (( يعنى بيان سابق را براى اهل كتاب تتميم نموده و داستان اخذ ميثاق را بر ايشان نقل كن و يا براى مردم نقل كن آن بيانى را كه اين سوره بخاطر آن نازل شده و آن اين است كه براى خدا عهدى است بر گردن بشر كه از آن عهد بازخواست خواهد كرد، و اينكه بيشتر مردم با اينكه حجت بر ايشان تمام شده به آن عهد وفا نمى كنند.

ذكر كن براى مردم موطنى را كه در آن موطن خداوند از بشر از صلب هايشان ذريه شان را گرفت ، بطورى كه احدى از افراد نماند مگر اينكه مستقل و مشخص از ديگران باشد، و همه در آن موطن جدا جداى از هم اجتماع نمودند، و خداوند ذات وابسته به پروردگارشان را به ايشان نشان داد، و عليه خود گواهشان گرفت ، و ايشان در آن موطن غايب و محجوب از پروردگارشان نبوده و پروردگارشان هم از ايشان محجوب نبود، بلكه به معاينه ديدند كه او پروردگارشان است ، همچنان كه هر موجود ديگرى به فطرت خود و از ناحيه ذات خود پروردگار خود را مى يابد بدون اينكه از او محجوب باشد.

و اين معنا، ظاهر برخى از آيات قرآنى از قبيل آيه (( و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (( است .


(( الست بربكم قالوا بلى شهدنا(( - همانطورى كه گفتيم اين خطاب و جواب از باب زبان حال نيست ، بلكه خطابى است حقيقى و كلامى است الهى ، مگر كلام چيست ؟ كلام عبارت است از (( القائاتى كه بر معناى مورد نظر دلالت كند(( و خداى تعالى هم كارى كرده و در نهاد بشر القائاتى كرده است كه بشر مقصود خدا را از آن فهميده و درك مى كند كه بايد به ربوبيت پروردگارش اعتراف نموده و به اين عهد ازلى وفا كند.


ترجمه تفسير الميزان جلد 8 صفحه : 420


كلمات كليدي: عالم ذرات الست اخذ ميثاق


قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.245 ثانیه ایجاد شد.