|
﴿ وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَرِيبٍ﴾
خطر مهم آن است كه اختلاف در كتاب از توده مردم نيست لكن هر گونه اختلافي كه در مسائل ديني پديد بيايد مسئول مستقيمش رهبران دينياند يعني علماي ديناند در اين بخش مستقيماً ذات اقدس الاه با بازگو كردن اختلاف در دين عالمان دين را مسئول ميدانند اگر آنها اختلاف نميكردند توده مردم در تفسير تورات در تفسير انجيل و مانند آن اختلافي نداشتند امر به استقامت هم ناظر به رهبران ديني و علمي است.
در مسائل اعتقادي فرهنگي فكري و ديني مسئوليت مستقيم به عهده عالمان دين است يعني حوزويان و دانشگاهيان كه رهبران فكري مردماند اگر در مسائل ديني اختلاف نداشته باشند جامعه يكدست خواهد بود
فرمود ﴿وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ﴾ اما چه كسي اختلاف كرد زمينهٴ چنين اختلافي چه چيزي بود اين را در ساير سور مشخص فرمود فرمود ﴿فَمَا اخْتَلَفُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْم﴾ اين ناظر به توده مردم نيست اين ناظر به عالمان دين است براي اينكه توده مردم كه رهبرانشان ميگفتند كه تورات هست آنها ميگفتند آري معناي تورات اين است ميگفتند آري درباره انجيل بشرح ايضاً همچنين درباره قرآن به بشرح ايضاً درباره زبور بشرح ايضاً همچنين درباره صحف ابراهيم (عليهم الصلاة و عليهم السلام) بشرح ايضاً همچنين اينطور نيست كه حالا خداي سبحان درباره توده مردم بفرمايد ﴿مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْم﴾ اين ﴿مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْم﴾ ناظر به همان عالمان دين است.
در سورهٴ مباركهٴ شوري آيه سيزده و چهارده اين است ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصیَ بِهِ نُوحًا وَ الَّذِی أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَ مَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسىَ وَ عِيسیَ أَنْ أَقِيمُواْ الدِّينَ وَ لَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِ كَبرَُ عَلیَ الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يجَْتَبىِ إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَ يهَْدِی إِلَيْهِ مَن يُنِيبْ﴾ ما گفتيم ﴿أَقِيمُواْ الدِّينَ وَ لَا تَتَفَرَّقُواْ﴾ اما ﴿وَ مَا تَفَرَّقُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْم﴾ اين ﴿مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْم﴾ پيام مستقيمش متوجه عالمان دين است ديگر توده مردم كه علم تقليدي دارند اينها يك حجتي به آنها رسيده است از طرف رهبران ديني ﴿وَ مَا تَفَرَّقُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنهَُم﴾ اين يك ظلمي است، آن هم ظلمي است يك وقت است انسان تهاجم كرده فرش كسي را ببرد يك گوشه فرش را زيد ميبرد يك گوشه فرش را عمرو ميبرد فرش را پاره ميكنند بالأخره غارت ميكنند اما اگر خداي ناكرده يك چنين كاري درباره تورات انجيل قرآن صحف ابراهيم انبياي ديگر (عليهم الصلاة و عليهم السلام) بشود اين ميشود همان ﴿الَّذينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضينَ﴾ اين يكي اين آيه را ميگيرد به ميل خود معني ميكند آن يكي آن آيه را ميگيرد به ميل خود معنا ميكند مثل يك فرشي است كه هر كدام يك گوشهاش را گرفتند حرفشان ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض﴾ فرمود عالمانه اختلاف كردند ﴿وَ مَا تَفَرَّقُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنهَُم﴾
بعد فرمود ﴿فَلِذَالِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْت﴾ از اينجا معلوم ميشود كه امر استقامت و پايداري نهي از طغيان و امثال ذلك اينها مستقيماً متوجه به رهبران فكري جامعه است يعني حوزويان و دانشگاهيان اينها اگر مشكل فقهي در جامعه نداشته باشند جامعه يكدست و سالم است مسائل بعدي هم زير مجموعه همين رهبران فكري حل ميشود براي اينكه بالأخره مردم خودشان اهل تحقيق نيستند
ايت اله جوادي املي تفسير سوره هود
|
|
اختلافات بین علما که قرنهاست ادامه دارد، بالاخره باید مشخص شود حق و باطل ان کدام است و این ضرورت قیامت را تاکید میکند
يكي از مُتقنترين مسئلهاي كه جريان معاد را و قيامت را ضروري ميكند همين است كه يك اختلافي است بلاشك و اين اختلاف قرنهاست كه حل نشده و اميد حل شدنش هم نيست بلاشك، صحنهاي بايد باشد كه به اين اختلافات خاتمه بدهد اين فِرَق مذاهب، اين عقايد گوناگون كلامي، اين فتاواي گوناگوني كه هست بالأخره بعضيها حق است بعضيها باطل ديگر يعني جايي نيست كه روشن بشود در بين اين مِلل و نِحَل كدام حق است؟ كدام قول #حق است، كدام فتوا حق است، كدام رأي كلامي حق است يا يك روزي هست، اگر عالَم جايي نداشته باشد كه حق روشن بشود ميشود هرج و مرج، جايي بالأخره بايد باشد كه به هيچ وجه كسي نتواند انكار بكند و آن روزي است كه خود حق ظهور ميشود ﴿ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ﴾ و آن قيامت است كه اين از متقنترين دليل ضرورت قيامت است و اين بر خلاف ادلهاي كه خدا عادل است پاداش بدهد كيفر بدهد، خدا مُجازي است، خدا حق است بايد به حقوق افراد برسد بله ميرسد.
تناسخيها همان طوري كه قبلاً اشاره شد اينها ميگويند بله ما قبول داريم پاداش هست، مجازات هست، خدا عدل است، خدا حق است، محكمه دارد، اما افراد بعد از مرگ دوباره برميگردند اين دنيا يا پاداش ميبينند يا كيفر، لذا آن دوتا برهاني كه ميگويد چون خدا حكيم است، خدا عادل است پاداشي بايد داشته باشد كيفري بايد داشته باشد اين نيمي از راه است بايد مسئله ي استحاله ي تناسخ تبيين بشود بگوييم محال است كه دنيا دارِ جزا باشد دار مكافات باشد دار پاداش باشد، الاّ ولابد دار جزا جاي ديگر است، اما اين مسئله كه بالأخره بايد حق روشن بشود در بين اين جنگ 72 ملّت اين همه نِحلههايي كه در عالَم هست كدام حق است اين همه ملّيتها و مكتبهايي كه هست كدام حق است صحنهاي بايد باشد لذا در اين بخش ميفرمايد: ﴿اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيَما كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ اين اميدبخشترين آيه است در جريان قيامت اين ديد خيلي وسيعتر از آن مسئله ي پاداش و كيفر است بالأخره انسان ميخواهد بفهمد حق با چه كسي است در مسائل فلسفي اختلاف است در كلامي اختلاف است در مسائل فقهي كه سادهترين است ز اول تا آخر شما ببينيد اختلاف فراوان است صدتا مسئله را تقريباً مرحوم شيخ صدوق(رضوان الله عليه) كه از انوار الهي شيعههاست كه به او افتخار ميكنيم اين فرمايش را در اعتقادات دارد مرحوم مفيد آن فحلِ متكلّم آمده زير همه ي اينها را آب بسته بعد در بخشي از حرفها دارد كه تو محدّثي تو چه كار به اين حرفها داري تو حديثت را نقل كن خب مگر غير از #مفيد كسي ميتواند به صدوق چنين حرفي بزند، بالأخره اين هست قبل از هزار سال، حين هزار سال، بعد از هزار سال، اليوم اين اختلافات هست و قابل حل هم نيست يك روزي بايد باشد بالأخره روشن بشود كه حق با چه كسي است و حق چيست؟
ایت اله جوادی املی تفسیر سوره حج
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
تفاوت اختلاف قبل العلم با اختلاف بعدالعلم
اختلاف بشر دو قسم است يك اختلاف قبل از علم است كه بارها ملاحظه فرموديد كه خير و رحمت و بركت است خب اين نظريهپردازيها براي همين است افراد كه زيراكس هم و كپي هم و اينها كه نيستند هر كدام فكري دارند اين نظريههاي مختلف زمينه رشد و تكامل و توليد علم است منشأ بركت است وقتي اين نظريهها عرضه شد حق روشن شد از آن به بعد هر گونه اختلافي, اختلاف مذموم است وگرنه اختلافِ قبلالعلم منشأ بركت است اختلاف بعدالعلم است كه منشأ خطر و عصيان و گمراهيهاي فراوان است
در سورهٴ مباركهٴ «بقره» آيه 213 اين بحثش مبسوطاً گذشت؛ آيه 213 سورهٴ «بقره» اين است كه ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾ بالأخره مردم صاحبنظرند اختلافنظر پيدا ميشود وحي آمده كه به اين اختلاف پايان ببخشد, اختلاف را خاتمه بدهد; وقتي وحي آمد به اختلافها پايان بخشيد معلوم شد حق چيست و با كيست از آن به بعد اگر كسي اختلاف كرد اختلاف مذموم است فرمود: ﴿لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيه﴾ اين اختلاف را مذمّت نكرد اما ﴿وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ﴾ بعد از روشن شدن، هر گونه اختلافي، اختلاف بَغي و ظلم و نارواست در سورهٴ مباركهٴ «جاثيه» هم مشابه اين مطلب آمده است كه اختلافهاي قبلالعلم چيز خوبي است اما اختلافهاي بعدالعلم نارواست اگر كسي بعد از اينكه حق برايش روشن شد اختلاف كرد ديگر بيراهه رفته است
سورهٴ مباركهٴ «جاثيه» آيه هفده اين است كه درباره همين بنياسرائيل ﴿وَآتَيْنَاهُم بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ﴾ بعد از اينكه روشن شد حق چيست ديگر اختلاف وجهي ندارد آن اختلاف ميشود بَغي و ظلم، در اين زمينه است كه فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيَما كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾ اينجا هم فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيَما كَانُوا فِيه يَخْتَلِفونَ ٭ أَوَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ أَفَلاَ يَسْمَعُونَ﴾.
ايت اله جوادي املي
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ 12 ال عمران
همانا دين (مورد پذيرش) نزد خداوند، اسلام (وتسليم بودن در برابر فرمان خداوند) است و اهل كتاب اختلافى نكردند، مگر بعد از آنكه علم (به حقّانيت اسلام) برايشان حاصل شد، (اين اختلاف) از روى حسادت و دشمنى ميان آنان بود و هركس به آيات خداوند كفر ورزد، پس (بداند كه) همانا خداوند حسابگرى سريع است.
پیام ها
- تجاوز از مرزهاى حق، سبب بروز اختلاف است. «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ ... بَغْياً»
- سرچشمهى بعضى از اختلافات مذهبى، حسادتها و ظلمهاست؛ نه جهل و بىخبرى. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ»
- حسد، زمينهى كفر است. «بَغْياً ... وَ مَنْ يَكْفُرْ»
- كتاب وعلم، به تنهايى سبب نجات نمىگردند. «أُوتُوا الْكِتابَ، جاءَهُمُ الْعِلْمُ، مَنْ يَكْفُرْ»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 485
آيات بسياري در قرآن [از جمله: هود 110 (11:110) ، فصلت 45 (41:45) ، سجده 25 (32:25) ، جاثيه 17 (45:17) و...] در مورد اختلافات قوم بنياسرائيل پس از نجات از شرّ فرعون سخن گفته و تأکيد کرده است که اين اختلافات نه از سر ناآگاهي و بيخبري نسبت به شريعت و تورات، بلکه اتفاقاً پس از علم و آگاهي [آلعمران 19 (3:19) ، شوري 14 (42:14) ، و جاثيه 17 (45:17) ] و دريافت «بينات» [آلعمران 105 (3:105) و بقره 213 (2:213) ] به خاطر خوي «بغي»، يعني زياده خواهي و رقابت بر سر مال و موقعيت بوده است.
اين سؤال در اين زمان، به خصوص براي ملت ما پس از تجربه انقلاب و عملکرد برخي روحانيون به قدرت تكيه كرده همواره مطرح ميشود که چگونه ممکن است کساني يک عمر درس دين خواندهاند، آنچه را تبليغ کردهاند به راحتي قرباني منافع دنياييشان کنند!؟ اكثر مردم چنين ميپندارند که دين همچون فيزيک و شيمي و تاريخ و جغرافياست که دانستنش الزاماً پايبندي به دنبال ميآورد، آنها با اين پندار عملا گرايش انسان به خير و شرّ و جاذبه دوگانه رحمن و شيطان يا اهورامزدا و اهرمن و اختيار و انتخاب آدمي را ناديده ميگيرند. در حالي كه دين قانوني الهي بيش نيست که همچون قوانين بشري، دوطرفه بوده و تنها با تمكين به اصول آن تأثير ميکند.
- اين آيه كفر به آيات و ايجاد اختلاف را به علماي يهود نسبت داده كه تودههاي بيخبر را به دنبال خود ميكشيدند و به دليل رقابتهاي ميان خود و يا پيروان ساير شريعتها، منشأ اختلاف و درگيري ميشدند. كفر به آيات الله، همان ناديده گرفتن و عمل نكردن به آياتي است كه بر تسليم به خدا، ترك خودخواهيها و زيادهطلبيها و حرص و حسد توصيه ميكند.
تفسیر بازرگان
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
⚛💮 سرچشمه اختلاف پیروان ادیان
💠🔆 تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ۗ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ
🌱 ما بعضى از آن پیامبران را بر بعضى دیگر برترى بخشیدیم. برخى از آنها، خدا با او سخن مى گفت. و بعضى را درجاتى برتر داد.و به عیسى بن مریم، نشانه هاى روشن دادیم. و او را با «روح القدس» تأیید نمودیم. (ولى فضیلت و مقام آن پیامبران، مانع اختلاف امّتها نشد.) و اگر خدا مى خواست،کسانى که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانه هاى روشن که براى آنها آمد، جنگ و ستیز نمى کردند. ولى (خداوند آنها را آزاد گذارده و) آنها با هم اختلاف کردند.بعضى ایمان آوردند و بعضى کافر شدند. و (جنگ و خونریزى بروز کرد. و باز) اگر خدا مى خواست، با هم پیکار نمى کردند. ولى خداوند، آنچه را مى خواهد، انجام مى دهد (و هیچ کس را به قبول چیزى مجبور نمى سازد). (بقره/253)
🌹✨بعضى از نویسندگان غربى به ادیان و مذاهب ایراد گرفته اند که: آنها موجب تفرقه و نفاق میان افراد بشر شده اند و خون هاى زیادى در این راه ریخته شده; زیرا تاریخ، جنگ هاى مذهبى فراوانى را به خاطر دارد. و به این ترتیب، خواسته اند مذاهب را محکوم و آنها را مایه جنگ و نزاع بدانند.
👈اما باید توجه داشت:
1⃣🌹 همان طور که در آیه بالا نیز اشاره شد، اختلافات در حقیقت میان پیروان راستین و حقیقى مذاهب نبوده، بلکه میان پیروان و مخالفان مذهب صورت گرفته است، و اگر مشاهده مى کنیم در میان پیروان مذاهب مختلف نیز جنگ و ستیزهایى رخ داده، نه به خاطر تعلیمات مذهبى آنها بوده است، بلکه، به خاطر تحریف مذاهب، تعصب هاى ناروا و آمیختن مذاهب آسمانى با خرافات صورت گرفته است.
2⃣🌹 امروز، مذهب (یا لااقل تأثیر مذهب) از قسمتى از جوامع بشرى بر چیده شده در حالى که مى بینیم جنگ ها به صورت وحشتناک ترى گسترش یافته است. و با ابعاد وسیع تر و شدت بیشتر، در نقاط مختلف دنیا ادامه دارد، آیا اینها به خاطر مذهب است؟ یا این که: روح سرکش جمعى از انسان ها سرچشمه واقعى این جنگ ها است؟ منتهى یک روز در لباس مذهب، روز دیگر در لباس مکتب هاى سیاسى و اقتصادى، و روزهاى دیگر در قالب هاى دیگر خودنمائى مى کند.
👈 بنابراین، مذهب در این میان گناهکار نیست، این افراد سرکش هستند که گناهکارند و آتش جنگ ها را به بهانه هاى گوناگون شعلهور مى سازند.
3⃣🌹 مذاهب آسمانى مخصوصاً اسلام بر اثر خاصیت ضد نژاد پرستى و ملیت پرستى، سبب شدند بسیارى از مرزهاى نژادى، جغرافیائى و قبیله اى بر چیده شوند و جنگ هائى که از آنها سرچشمه مى گرفت، طبعاً از میان رفت و به این ترتیب قسمتى از جنگ ها در پرتو مذهب از تاریخ زندگى بشر حذف شد. به علاوه، روح صلح و دوستى و اخلاق و عواطف انسانى که مورد توجه همه مذاهب آسمانى بوده است، اثر عمیقى در کم کردن خصومت ها و نفرت هاى اقوام مختلف داشته و دارد.
4⃣🌹 یکى از رسالت هاى مذاهب آسمانى آزاد ساختن طبقات محروم و رنجدیده بوده است، و به همین دلیل، جنگ هائى در میان پیامبران و پیروان آنها با ستمگران و استثمار کنندگان همچون فرعون ها و نمرودها در مى گرفته است. این جنگ ها که در حقیقت جهاد آزادى بخش انسان ها محسوب مى شدند، نه تنها براى مذاهب عیب نبودند بلکه نقطه قوت آنها به حساب مى آیند، درگیرى هایى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با مشرکان عرب و رباخواران مکّه از یک سو، و با قیصرها و کسرى ها از سوى دیگر داشت، همه از این قبیل بودند.
📚تفسیـــر نمونه
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄ کلمات کلیدی: اختلاف شریعت مذهب دین شرایع مذاهب
|