|
هدايت دو قسم است يك هدايت تشريعي و ابتدايي و يك هدايت تأييدي و ادامهاي هدايت تشريعي براي همه
كار خداي سبحان راهنمايي و ارائه طريق است كه تمام انسانها را با اين راهنمايي و ارائه طريق هدايت ميكند راه مستقيم را بيان ميكند عقل و وحي را به كمك او اعزام ميكند خطر انحراف را هم بيان ميكند همه اين قسمتها را به طور وضوح تشريح ميكند كه هيچ كس نگويد امر بر ما پوشيده است اين هدايت همگاني است كه حجّت خدا بر همه تمام است
اگر انسان به سوء اختيار خودش راه حقّ را پشت سر گذاشت و راه باطل را در پيش گرفت خداي سبحان به او مهلت ميدهد بلكه توبه كند و برگردد اگر اين راه باطل را ادامه داد و از مرز توبه و انابه گذشت ديگر خداي سبحان آن توفيق بازگشت را نسيبش نميكند ديگر موعظه و هدايت در او اثر نميكند آن نعمت توفيق را از او ميگيرد ولي اگر انساني به حسن اختيار خودش راه حقّ و خير را طي كرد يعني به اين هدايت تشريعي احترام گذاشت خداي سبحان او را به عنوان ايصال به مطلوب در بين راه كمك ميكند وسايل هدايت او را بيش از پيش فراهم ميكند حقّ را كه روشن است بر او روشنتر ميكند موانع را از جلوي راه او برميدارد كوششها و كششها را در او اضافه ميكند علاقه او را به خودش بيشتر ميكند و اين را به مقصد ميرساند اين ميشود هدايت پاداشي نتيجه اينكه يك هدايت است هدايت تشريعي و ابتدايي آن براي همه انسانها است خدا هيچ انساني را از هدايت ابتدايي محروم نكرد و در برابر اين هدايت ابتدايي ضلالت نيست خدا احدي را بدواً گمراه نميكند
اگر راه را انتخاب كرد در بين راه هم #هدايت_پاداشي هست هم اضلال كيفري يعني خداي سبحان انسان مهتدي و اهل طريق را پاداشي ميدهد به نام هدايت تكويني و ايصال به مطلوب و انسان بيراهرو را كيفري ميچشاند به نام اضلال كيفري نه #اضلال_بدوي
اگر از توبه و انابه هم گذشت اگر به عوامل بازگشت هم پشت پا زد از آن به بعد است كه خدا دلش را مهر ميكند و ديگر چيزي در اين دل اثر نميكند از آن به بعد است كه ختم الله علي قلوبهم ديگر حرف در دل اينها اثر نميكند نه ميشود آن عقائد باطل و شبهات را از دل اينها بيرون آورد نه ميشود علوم و معارف را در دل اينها وارد كرد زيرا اگر دل ختم شد و مهر شد نه آن شبهات باطل بيرون ميآيد نه آن معارف حقّ درون ميرود اين مال بين راه است به نام اضلال كيفري
سه دسته ایات مرتبط با هدایت خدا در قران اضلال و هدايت را قرآن كريم به خداي سبحان استناد ميدهد بالقول المطلق كه خدا گمراه ميكند خدا هدايت ميكند بدون اينكه اين دو وصف را مضيّق كند بفرمايد خدا حكيم است خدا عزيز است خدا خبير است نه بالقول المطلق ميفرمايد يضل من يشاء و يهدي من يشاء اين البته در آيات فراواني است در سوره انعام آيه 39 اينچنين آمده ميفرمايد و الذين كذبوا باياتنا صم و بكم في الظلمات من يشاء الله يضلله و من يشاء يجعله علي صراط مستقيم هر كه را خدا بخواهد گمراه ميكند و هر كه را خدا بخواهد هدايت ميكند به صراط مستقيم آياتي كه جزء اين طايفه است در قرآن كريم كم نيست
اما از طايفه ثانيه آياتي كه دلالت ميكنند به اينكه گرچه اضلال و هدايت به مشيت خداست اما خدا حكيمانه اضلال و هدايت ميكند نه گزاف و گتره آنرا در سوره ابراهيم آيه 4 اينچنين فرمود و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم آنگاه فرمود فيضل الله من يشاء و يهدي من يشاء خداي سبحان هركه را بخواهد گمراه ميكند و هر كه را بخواهد هدايت ميكند ولي يك ذيلي دارد كه اين مشيئت را مشيئت حكيمانه ميداند ميفرمايد وهو العزيز الحكيم يعني اينطور نيست كه حسابي در هدايت و اضلالش نباشد بيحساب كسي را گمراه كند بيحساب كسي را هدايت كند كارش حكيمانه است يك, و اگر جايي خداي سبحان حكمت دانست و آن مورد را اضلال يا هدايت كرد احدي جلوي او را نميگيرد دو, چون او عزيز است اينطور نيست كه اگر جايي حكمت تشخيص داد براي هدايت يا اضلال كسي بتواند يا عاملي بتواند بر او حاكم باشد و در مشيئت او نفوذ پيدا كند و هو العزيز الحكيم اين مضمون هم در موارد ديگر هست محصول اين طايفه از آيات آن است كه هدايت خدا و اضلال خدا كه هر دو پاداشي يا كيفري است روي حكمت و حساب است گزاف و قتره نيست اين طايفه ثاني,
طايفه ثالثه و آياتي است كه موارد خاصش را نشان ميدهد كه چه كسي را هدايت ميكند چه كسي را گمراه ميكند معلوم ميشود حكمت خداي سبحان در توضيح هدايت و اضلال چگونه است در اين طايفه ثالثه از آيات اولاً فرمود خداي سبحان هرگز كسي را بدون اتمام حجت گمراه نميكند در سوره توبه آيه 115 اينچنين است فرمود و ما كان الله ليضل قوماً بعد اذ هداهم اين سنت خدا نيست كه كسي را هدايت كند به معناي ارائه طريق بعد راه را ببندد بعد به او توفيق ندهد اينچنين نيست اين ماكان كان منفي نشانه سنت خداست فرمود سنت خدا اين نيست كه كسي را راهنمايي بكند بعد راهش را ببندد به او توفيق ندهد توفيق را از او سلب كند و ما كان الله ليضل قوما بعد اذ هداهم حتي يبين لهم مايتقون كاملا بين الرشد كند مسئله را و خلافش را بين الغي بكند اگر از آن به بعد كسي با روشن شدن غيّ از رشد قد تبين الرشد من الغي بيراهه رفت آنگاه است كه خدا اضلال ميكند و گمراه ميكند و موردش هم خدا ميداند اينطور نيست كه يك جا اشتباه كند يك جا نداند و مانند آن ان الله بكل شيء عليم پس هرگز كسي را بدون هدايت نميگذارد و بعد از هدايت هم هرگز كسي را گمراه نميكند مگر اينكه تمام مسائل را براي او بين الرشد كند آنگاه او با روشن شدن همه احكام بيراهه برود به سوء اختيار از آن به بعد خدا توفيق را ميگيرد همين راخدا به صورت سلب بيان ميكند و الله لايهدي القوم الظالمين چون اين اضلال كيفري همان امساك رحمت خاصه است والا چيزي بنام اضلال كه نازل نميشود ضلالت اصولا امر عدمي است بيراهه رفتن كه امر وجودي نيست يعني كمال را از دست دادن فيض را از دست دادن راه را عوضي رفتن خداي سبحان آن رحمت خاصه را به مؤمنين ميدهد اين رحمت خاصه را به كفار نميدهد و الله يختص برحمته من يشاء نه آن رحمتي كه و رحمتي وسعت كل شيء آن رحمت عامه است كه شامل همه ميشود اين رحمت خاصه است كه و الله يختص برحمته من يشاء اين من يشاء را هم تبيين كرده كه آن من يشاء چه كسي است تا روشن بشود كه مشيت او بر اساس حكمت است داشتن دوست خوب هم بحث خوب, استاد خوب, شاگرد خوب, همسايه خوب و امكانات خوب همه اينها كه نعم الهي و معنوي است اينها را به هر كسي نميدهد اما اين نعم ظاهريه را چرا به همه ميدهد از اين نعم ظاهري مؤمن بهره خوب ميبرد كافر بهره سوء ميبرد اين رحمت خاصه را يك كسي ميبينيد عمري تلاش ميكند تا يك رفيق خوب پيدا كند نصيبش نميشود براي اينكه اين به سوء اختيار خود اين لياقت را از دست داد اين رحمت خاصه را خدا به مؤمنين ميدهد
در سوره ابراهيم آيه 27 اينچنين آمده يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا و في الآخرة و يضل الله الظالمين و يفعل الله مايشاء فرمود آنها كه ايمان آوردند مقداري با تلاش و كوشش خود جلو آمدند ما ديگر نميگذاريم آنها بلغزند آنها را از لغزشها حفظ ميكنيم خودشان خواستند تصميمي بگيرند حفظ ميكنيم ديگران خواستند اينها را بلغزانند حفظ ميكنيم اين «و كم من عثار وقيته» خواهد شد كه ميگوييم خدايا خيلي از لغزشها بود كه تو مارا حفظ كردي اين تثبيت، تثبيت پاداشي است كه مخصوص مؤمنين است
در سوره نحل آيه 9 اينچنين آمده ميفرمايد و علي الله قصد السبيل و منها جائر ولو شاء لهداكم اجمعين آنچه كه بر خداي سبحان است كه خداي سبحان از عنايت و لطف جزء برنامه هاي رسمي خود اعلام كرده است كتب علي نفسه الرحمة اين است كه راه مستقيم را نشان دهد و علي الله قصد السبيل يعني السبيل القاصد راه ميانه، راه معتدل اين بر خداست چون سبيل دو قسم است يك قسم قاصد است راه قصد است صراط مستقيم است كه پايانش بهشت است يك قسمت سبيل جاير است راه منحرف است بيراهه است راه نيست
و يهدي اليه من ينيب كسي كه اهل انابه باشد خداي سبحان به عنوان هدايت پاداشي او را هدايت ميكند نه هر كسي را نظير همين آيه محل بحث سوره رعد كه فرمود و يهدي اليه من اناب در قسمت سلب قضيه فرمود اگر اضلال است مال كافرين است مال ظالمين است مال فاسقين است و مانند آن در قسمت اثبات قضيه فرمود اگر هدايت است مال منيبين است و يهدي اليه من اناب يا فرمود و من يومن بالله يهد قلبه اگر كسي به هدايت بدوي ايمان آورد خدا بعداً به عنوان پاداش قلبش را هدايت ميكند يا در سوره مائده آيه 16 اينچنين فرمود يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام مگر نه اين است كه خدا بالقول المطلق همه را به دار السلام دعوت كرده است و الله يدعوا الي دار السلام خداي سبحان انسان را به عالمي فرا ميخواند كه سلم محض است اما در اينجا فرمود من افراد خاص را به دار السلام دعوت ميكنم يهدي به اين قرآن كريم . از اين طرف فرمود اين قرآن هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان اين قرآن هدايت مردمي است براي همه بشر در همه اعصار پس قرآن هدي للناس است اين هدايت ابتدايي ولي هدايت پاداشي را در اين آيه فرمود، فرمود: يهدي خدا بوسيله اين قرآن گروه مخصوص را نه همه را يهدي به اين قرآن يهدي من اتبع رضوانه سبل السلام اين هدايت پاداشي و هدايت خاصه مال كسي است كه تابع رضوان الهي باشد.
و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنين و لا يزيد الظالمين إلاّ خسارا همين قرآن مرض را اضافه ميكند نه اينكه يك چيز ديگري مثل اينكه شما بهترين ميوههارا به افراد سالم ميدهيد آنها جذب ميكنند فربه ميشوند نمو پيدا ميكنند همين ميوه هاي ....نه اينكه اين گلابي بد باشد نه اينكه خداي سبحان زخم معده بفرستد خداي سبحان سيب و گلابي ميفرستاد همين قرآن است كه انسان را نور ميدهد و همين قرآن است كه انسان را گمراه ميكند مثل اينكه همان گلابي است كه انسان را تقويت ميكند و همان گلابي است كه انسان را تضعيف ميكند اين مربوط به ضعف و مرض خود شخص است هيچ شبي در ايّام سال براي انسان گناهكار بدتر از شب قدر نيست زيرا گناه در شب قدر با گناه شبهاي ديگر كه يكسان نيست اين تقصير شب قدر نيست تقصير اين شخصي است كه في قلبه مرض است دو جور مرض نيست انسان اگر در برابر اين نور خود را تطبيق داد و استفاده كرد پيش ميرود و اگر نتوانست در برابر اين نور خود را تطبيق بدهد همين نور چشمش را ميزند تقصير نور نيست مربوط به ضعف باصره اوست
ایت اله جوادی آملی- تفسیر سوره رعد
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
إِنَّ هذَا القُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ , انسان را كه در اين راه هست به مقصد ميرساند منحرف را هرگز هدايت نميكند يعني به مقصد نميرساند در بحث هدايت گذشت كه اينها هدايتهاي تكويني است و الا هدايتهاي تشريعي كه وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ , هم كافر را هم مؤمن را هر دو را هدايت كرده به طريق مستقيم إِنَّ هذَا القُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ, إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً , اينچنين نيست كه ظالم را هدايت نكرده باشد «بالهداية التشريعية» كافر يا فاسق را هدايت نكرده باشد «بالهداية التشريعية». آن مبدأ ايصال كه دست متحرك را ميگيرد به هدف ميرساند ميفرمايد: من دست كسي را ميگيرم كه در راه باشد بيراهه را به مقصد نميرسانم, لذا هرگز ظالم به مقصد نميرسد هرگز كافر و فاسق به مقصد نميرسد اين يك هدايت تكويني است و الا هدايت تشريعي براي همگان هست خدا همه را هدايت كرده است يعني راهنمايي كرده وَأَنَّ هذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً
ایت الله جوادی املی
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
سوال: چرا خداوند هر ک را بخواهد ب صراط مستقیم دعوت می کند و یا ب هر ک بخواهد روزی فراوان بی حساب می دهد؟ با سلام و احترام
چونکه سوال خیلیها ست. مخصوصاً جوانان. من با اجازه پاسخ اجمالی وساده برای این سوال عرضه میکنم.
مطلب اول اینکه:
این سوال از آنجا پیدا میشه که ما وقتی میگیم اگه دلم خواست اگه دلم نخواست اگه دلم بخواد چنین خواهم کرد اگه دلم نخواد چنین نخواهم کرد. معمولاً منطقی پشت قضیه نیست حکمتی پشت قضیه نیست و دلیلی نداریم. میپرسه چرا این کار رو کردی ؟؟! میگیم مشیتم تعلق گرفت خیال میکنیم که خداوند متعال هم اینطوریه . وقتی میفرماید یهدی من یشاء يضل من يشاء یعنی دلم خواست حمزه رو هدایت ش کنم که عموی پیامبر بود و ابولهب رو گمراه کنم چرا خوب ؟؟ همینجوری دلم خواست دیگه فکر میکنیم خدا اینطوریه .در حالی که خدا اینطوری نیست خدا حکیمست. مشیتش هم مشیت حکیمانه و منطقی و کاملاً عادلانه است. اگر روزی میدهد اگر نمیدهد بر حسب حکمت نمیدهد . خلاصهاش اینه که مایشاء خدا را با مایشاء خودمون مقایسه ميکنیم خیال ميکنیم که خدا کارش مثل ما بیمنطق و بیحکمت و بی دلیل و دل بخواهیه
مطلب دوم اینکه: آن جاهایی که خدا میفرماید: یهدی من یشا ء و يضل من يشاء و....مثلاً عدهای میگن خدایا بهشت کدام طرفه میگه این طرف. و عدهای میپرسند بهشت کدام طرفه میگه آن طرف .يعنی راه جهنم را نشون میده که اینها گمراه بشن و اشتباهی برن جهنم. يضل يعني اینها گمراه بشن.
معلومه که این تصور درست نیست پس یضل یعنی چه ؟؟یعني کسی را گمراه میکنه؟؟ پاسخش اینه که خیر. پاسخ:👇
خداوند همه مخلوقاتش را هدایت کرده مخلوقی را خدا خلق نکرده که هدایت شده نباشه . وقتی فرعون از حضرت موسی پرسید رب تو کیست ؟حضرت موسی فرمود: ربنا الذي اعطي كل شئ خلقه ثم هدي «پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است.» زنبور عسل رو هدایت کرده خورشید رو هدایت کرده گندم را هدایت کرد انسان و جن روهدايت كرده و..... این هدایت هدایت عامه است هدایت تکوینی است پس وقتی که خداوند انسانها را خلق ميکرد همه را هدایت کرده بود. انسانها و جن علاوه بر آن هدایتی که همه مخلوقات دارند به هدایت تشریعی هم هدایت کرده یعنی پیامبرانش را فرستاده و فرموده چونکه آنها اختیار دارند و به تنهایی نمیتوانند راهشان را پیدا کنند شما بروید آنها را هدایت کنید پیامبران آمدند برای هدایت بندگان خدا.
به پیامبران و یا به پیامبر اسلام نگفت که حمزه عمویت را هدایت کن ولی ابولهب عموی دیگرت را هدایت نکن. به ایشان نفرمود که ابوذر را هدایت کن ولی ابوجهل را هدایت نکن. نه!
پیامبر که آمد برای همه آمد هم حمزه را هدایت کرد هم ابولهب را هم ابوذر را هدایت کرد هم ابوجهل را. منتها اینها دو دسته شدند حمزه پذیرفت ابوذر پذیرفت ابوجهل و ابولهب نپذیرفتند
تا اینجا هدایت پیامبر برای همه بود. و این هدایت هدایت اول بود هم تکویناً هم تشریعاً. خداوند همه را هدایت کرد .
اما آنهایی که نپذیرفتند هدایت خدا را راهشان از دیگران جدا شد. و خدا هم حمزه را که هدایت پیامبر را پذیرفت ابوذر که هدایت پیامبر را پذیرفت به ایشان جایزه داد هدیه داد .هدیهاش هدایت بود گفت حالا که تو قبول کردی بیا بالاتر بیا مرتبه دوم . این مرتبه دوم را دیگه به ابولهب و ابوجهل و..... نداد.
عدم هدایت ثانویه اسمش ضلالت است . یضل یعنی هدایتش نمیکند. چرا؟ چون با اختیار خودش مرتبه قبلی را نپذیرفت.
هرجا که در قرآن به. یضل من یشا ء. برخورد کردیم بدانیم که یضل معنیش این نیست که آدرس رو عوضی میده نه.
معنیش اینست که. از هدایت مرحله بعدی و مراتب بعدی انها را محروم میکند. عدم الهدایه میشود ضلالت
روزی هم همینطوره با حساب است با حکمت است . یا کار نمیکنه تلاش نمیکنه که معلومه که خدا روزی نمیده لیس للانسان الا ما سعی یا هم که صلاحش نیست که روزیه زیاد داشته باشه اگر ثروتمند بشه گمراه میشه طغیان میکنه دچار گناه میشه و خداوند مصلحتش نمیبینه که بیشتر از ظرفیت اش روزی بده. و عوامل بسیار زیاد دیگری هم در باره روزی در قرآن و روایات آمده که ... همه اش حکیمانه و مشیت عادلانه الهی است.
تفاوت هدایت تکوینی و تشریعی
در مطلب بالا متوجه شدیم که:
وقتی فرعون از حضرت موسی پرسید رب تو کیست ؟حضرت موسی فرمود: ربنا الذي اعطي كل شئ خلقه ثم هدي «پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است.» زنبور عسل رو هدایت کرده خورشید رو هدایت کرده گندم را هدایت کرد انسان و جن روهدايت كرده و..... این هدایت هدایت عامه است هدایت تکوینی است پس وقتی که خداوند انسانها را خلق ميکرد همه را هدایت کرده بود. هدایت تکوینی.یعنی هدایت شده آفریده شده اند یعنی چه هنگام خلقت هدایت کرده بود ؟ مثال: چه کسی به زنبور عسل یاد داده چطوری کندو بسازه؟چجوری بوسیله شهد گلها عسل درست کنه ؟
چه کسی به خورشید و ماه و سیارات یاد داده که در مدار خود حرکت کنند ؟
چه کسی به در سینه مادر شیر قرار داده ؟ کی به نوزاد مکیدن یاد داده.گریه کردن برای متوجه کردن احتیاجات خودش به اطرافیان یاد داده؟؟ پاسخ اینه که از اول که بدنیا اومد.یا آفریده شد بلد بود اینو میگن هدایت ((راهنمایی تکوینی.)) یعنی هر موجودی با هدایت اولیه خلق میشه.
موجودات دیگر.غیر از انسان وجن همون هدایت اولیه را دارند.چونکه اختیار ندارند وتخلف نمیکنند.
اما هدايت تشريعي عبارت است از هدايت انسان بوسيله پيامبران الهي. انسان همانند ساير مخلوقات مشمول هدايت تكويني است. ولي از آنجا كه موجودي است داراي عقل و اختيار. خداوند هدايت فطريش را با هدايت تشريعي او به وسيله انبياء همراه و همگام كرده . كه پيامبران با آوردن احكام الهي، آنها را به سوي كمال مطلوب رهبري میکنند و انسان با برخورداري از هدايت تكويني و پيروي از هدايت تشريعي مي تواند به سعادت هر دو جهان نائل شود
|
|
ابراهیم:4
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُـولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
ما هيچ رسولي را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [پيام خدا را] به روشني براي آنان بيان كند؛ آنگاه خدا [با اختياري كه به انسان عنايت كرده، برحسب عملكرد آدميان] هر كه را خواهد در گمراهي رها ميكند و هر كه را خواهد [=شايسته بداند] رهبري ميكند 6 و او قدرتمند حكيم است.7
______
6- همچنان كه معناي هدايت، نه راهنمائي، بلكه «راه بري»، به معناي رساندن به مقصود است، ضلالت نيز، نه گمراه كردن، بلكه ترك رهبري در وصول به مقصود است. البته خداوند، نه بيجهت كسي را رهبري ميكند و نه از آن محروم مي سازد. بلكه چون خدا علتالعلل و وضع كنندة همه قوانين است، هدايت و ضلالت را به خود نسبت ميدهد، ولي همه اين حالات وابسته به اعمال خود ماست. يعني تقوا، ايمان، احسان و اسلام [تسليم نفس] به مقصد ميرساند و ظلم و تعدّي و تجاوز از آن محروم و دور ميسازد.
تفسیر آقای بازرگان
ایه4 وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء ویهدی من یشاء و هو العزیز الحکیم ): یعنی خداوند می فرماید، ما هیچ پیامبری را نفرستادیم ، جز اینکه به زبان مردم و قوم خودش سخن می گفت تابتواند احکام و شرایع الهی را برای آنان بیان کند و هدایت را از ضلالت و حق رااز باطل جدا سازد و برایشان توضیح دهد، اما خداوند هر کس را که انکار نموده و از هوای نفسش پیروی کرده به عنوان مجازات گمراه می نماید (نه آنکه ابتدائاکسی را گمراه کند) و نیز هر کس که به حق گرایش یافته و از آن پیروی کندهدایت می نماید، پس مشیت خدا گزاف و بی حساب نیست که به هر کس و به هر گونه تعلق بگیرد، بلکه کارهای خداوند همه بر اساس حکمت است ، چون اومقتدر و عزیزیست که گمراهی گمراهان ابدا ضرری به او نمی زند و او را مغلوب نمی کند و حکیمی است که هیچ عملی را گزاف و بدون حکمت و نظام مقتن انجام نمی دهد.
:books:تفسیر المیزان
|
|
سلام در مورد سئوال پست بالا توجه، به سه نکته لازم است:
1-گمراهی و اضلال خدا ابتدایی نیست بلکه نتیجه و تبعات ثانوی کارهای خود فرد و نپذیرفتن هدایت الهی است
2-در ایات زیادی در قران سنت الهی این چنین بیان شده که خدا هر کسی را در مسیری که انتخاب کرده، مدد میرساند.
اعم از دنیا طلبان یا اخرت طلبان که بخشی از ایات و تفسیر انرا ارسال می کنیم.
3-حوادث و مصایب و بلا ها برای تذکر و تنبه هست اما انها که در مسیر انحرافی و غلط پیش رفته اند و به ان خو کرده اند و به قول قران بر قلب هایشان مهر خورده، از این حوادث عبرت نمی گیرند
كمك خداوند به گمراهى بشتر و استمرار آن براى گمراهان !
قُلْ مَن كانَ فى الضلَلَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَداًّ سوره مریم ایه 75
كلمه ((كان (( در اين آيه دلالت بر استمرارشان در ضلالت دارد، تا كسى نپندارد كه صرف تحقق مصداقى از ضلالت باعث آن تهديد شده ، چون صرف چنين ضلالتى استحقاق مجازات استدراج كه عبارت است از ضلالت شديدتر، نمى شود.
جمله ((فليمدد(( صيغه امر غائب است ، و برگشت معناى آن به اين مى شود كه يكى از واجبات برخداى رحمان اين است كه چنين كسى را در ضلالت امتداد دهد، چون گفتيم صيغه ، صيغه امر است ، و امر در صورتى كه از كسى به سوى شخصى صادر شود معنايش اين است كه آن تكليف را بر او واجب كرده ، و همچنين اگر آمر مخاطب خود را دستور دهد كه مرا امر به فلان كار بكن ، معنايش اين است كه من اين كار را خواهم كرد، و آن را بر خود واجب كرده ام .
كلمه ((مد(( و ((امداد(( به يك معنا است ، ليكن راغب در مفردات گفته : امداد بيشتر در محبوب آمده ، و مد بيشتر در مكروه استعمال شده است ، و مراد اين است كه كسى كه ضلالت بر او مستقر شود، و او در آن ادامه دهد - كه البته كنايه آيه به كفار است - خداى تعالى بر خود واجب فرموده كه او را در آنچه هست مدد كند، يعنى هر چيزى كه او را به گمراهى كشيده بيشتر به او بدهد، مانند زخارف دنيوى در مورد كلام ، تا به خاطر آن و سرگرمى با آن به كلى از حق منصرف شود، و در نتيجه امر خدا - عذاب او يا قيامت - بناگهانى برسد، و آن وقت حق بر او روشن گردد، وقتى كه ديگر نتواند از حق منتفع شود.
پس اينكه فرمود: ((حتى اذا راوا ما يوعدون اما العذاب و اما الساعه فسيعلمون ... (( دليل بر اين است كه اين ((مد(( خذلانى است به صورت اكرام ، و مراد از آن اين است كه طرف از حق و پيروان حق منصرف شود، يعنى سرگرم زرق و برق حيات دنياى غدار گردد و حق برايش روشن نشود تا آن وقتى كه ديگر نتواند از آن منتفع شود، و آن هنگام نزول عذاب يا قيام قيامت است .
آيه قبلى حال اهل ضلالت را بيان مى كرد، و مى فرمود: خدا به زودى ايشان را مدد مى كند، و در نتيجه در ضلالت خود فرو رفته ، از حق به كلى منصرف مى شوند، و از ايمان اعراض مى كنند، و سرگرم بازى با شواغل دنيايى خود مى گردند،
تا مرگشان و يا عذاب خدا به طور ناگهانى بيايد و حقيقت بر ايشان مكشوف شود كه نتوانند از آن بهره مند شوند، و اين دسته همان احد الفريقين در آيه ((اى الفريقين خير مقاما...(( هستند.
در اين آيه حال آن فريق ديگر را بيان مى كند، و آن فريق مؤمنين اند، كه خداى تعالى راه يافتگان ايشان را مدد مى فرمايد، و هدايتى بر هدايتشان مى افزايد، و در نتيجه موفق به اعمال باقيات صالحات مى گردند، كه بهتر است از نظر اجر، و بهتر است از نظر مسكن ، زيرا مسكنى كه بدان من تقل مى شوند بهشت است ، كه نعيمش دائمى است
تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْكَافِرِينَ ﴿۱۰۱﴾اين شهرهاست كه برخى از خبرهاى آن را بر تو حكايت مى كنيم در حقيقت پيامبرانشان دلايل روشن برايشان آوردند اما آنان به آنچه قبلا تكذيب كرده بودند [باز] ايمان نمى آوردند اين گونه خدا بر دلهاى كافران مهر مى نهد (۱۰۱) سوره اعراف
كذلك يطبع الله على قلوب الكافرين (( . و مقصود از اين جمله كه مى فرمايد: (( خداوند اينچنين بر دلهاى كفار مهر مى زند(( اين است كه خداوند صفت تكذيب انبياء و لجاجت در مقابل آنها را در دلهايشان راسخ و جايگزين كرده ، بطورى كه ديگر جايى براى قبول و پذيرفتن دعوت انبياء (عليهم السلام ) در آن نمانده ، چون همه ظرفيت آن مشغول به ضد دعوت آنان است .
بنابراين ، آيه مورد بحث و آيه بعديش همان معنايى را مى رسانند كه دو آيه اول آيات مورد بحث در صدد بيان آن است ، زيرا اين دو آيه نيز مانند آن دو آيه سنت پروردگار را چنين توصيف مى كنند كه خداوند نخست آيات و معجزاتى كه دلالت كند بر حقانيت اصول دعوت انبيا - از توحيد و غير آن - فرستاده ، و به منظور راه يافتن بندگان به در خانه اش و آشنا شدنشان به آن درگاه دچار باساء و ضراءشان نموده ، پس آنگاه سنت تبديل سيئه به حسنه را اجراء و در آخر مهر بر دلهايشان مى زند.
بنابراين معنى آيه مورد بحث اين مى شود كه : انبياى آنها به سويشان آمدند و ليكن از آنجايى كه به آيات داعيه بر تضرع و بر شكر نعمت ايمان نياورده بودند و در آن ترديد نموده و آن را بر عادت دهر حمل كرده بودند از اين رو آيات نازله به انبياى خود را نيز تكذيب نموده و چون ايشان را به دين حق دعوت كردند زير بار نرفتند، زيرا خداى تعالى دل هاى ايشان را به خاطر تكذيبى كه قبلا كرده بودند مهر كرده بود.
خلاصه اينكه ايمان نياوردن كفار به دعوت انبياء در اثر مهرى است كه خدا بر دلهايشان زد، و مهر خدا هم اثر تكذيبى است كه نسبت به دلالت باساء و ضراء و سپس دلالت تبديل سيئه به حسنه بر وجود صانع روا داشته و گفتند باساء و ضراء كار دهر است .
تفسیر المیزان
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
(و لو شاء الله لجعلکم امه واحده و لکن یضل من یشاء و یهدی من یشاءو لتسئلن عما کنتم تعملون ):(و اگر خدا می خواست شما را بصورت امتی واحدقرار می داد، ولیکن خداوند هر کس را بخواهد گمراه نموده و هر کس را بخواهدهدایت می کند و هر آینه از آنچه انجام می دادید بازخواست می شوید)،
یعنی اگرخدا می خواست اختلافات را از میان شما بر می داشت و همه شما رابصورت یک گروه واحد قرار می داد، پس اختلافات شما غرض الهی را نقض نمی کند وشما هرگز خدا را عاجز ننموده اید، بلکه خداوند خودش شما را مختلف خلق کرد و گروهی را به جهت فسق و تبهکاری آنها گمراه کرده (گمراهی را مجازات آنها قرار داده نه آنکه ابتدائا آنها را گمراه کرده باشد) و گروه دیگر را که هدایت فطری خود را از دست نداده و براساس اوامر الهی اعمال نیک انجام می دهند،توفیق هدایت داده و آنها را هدایت کرده است ، لذا حکمت خدای متعال اقتضاءنموده که سعادت و شقاوت بشر براساس اختیار باشد وخودش از میان راه وبیراهه یکی را برگزیند(40). و آنگاه جهت دفع توهم جبری بودن مسأله هدایت و ضلالت ، می فرماید:بزودی از آنچه عمل می کنید مؤاخذه و بازخواست می شوید، یعنی استنادهدایت و گمراهی به خداوند متعال هرگز باعث باطل شدن تأثیر اراده انسان دراعمال اختیاری او نمی گردد و اگر چنین بود اصولادعوت انبیاء واساس رسالت باطل می گشت ، بلکه هر چه را بشر خود با دست خویش برگزیند، خداوند او رادر آنچه برگزیده است کمک نموده و به پیش می برد(41) .
تفسير الميزان
علامه در تفسیر آیه ۹۳ نحل میفرماید هرچه را بشر بادست خویش برگزیند ، خداوند اورا درآنچه برگزیده است کمک نموده وبه پیش می برد اگر انسانی بااختیار مسیر باطل را برکزیند آیا خداوند باو کمک میکند که دراین مسیر پیش برود ؟ آیا باعدل ورحمت الهی سازگار است ؟درجای دیگر میفرماید خداوند بوسیله مصیبت ویا.... بنده اش را براه خیر وصحیح برمیگرداند
|
|
جمله ((فان اللّه يضل من يشاء و يهدى من يشاء((
البته بايد دانست كه اين گمراه كردن خدا، ابتدايى نيست (براى اينكه به حكم آيات بسيارى از قرآن ، خداوند موجودات را عموما و انسان را بخصوص به سوى كمالش هدايت فرموده )، بلكه اين اضلال مجازاتى است ، كه وقتى كسى در برابر حق خضوع نكند، و لجبازى و مقاومت نمايد، خدا او را گمراه تر مى سازد، و نسبت دادن چنين اضلالى به خدا هيچ مانعى ندارد. و كوتاه سخن اينكه : اختلاف كافر و مؤمن از نظر عاقبتشان به حسب وعده الهى كه اولى را به عذاب و دومى را به رحمت وعده داده به خاطر اختلافى است كه آن دو از نظر اضلال و هدايت الهى دارند، و نشانه اين اختلاف آن است كه طرز ديد آن دو مختلف است ، يكى زشت را زيبا مى بيند و ديگرى زشت را زشت ، و زيبا را زيبا مى بيند.
اضلال شان، اثر مهرى است كه خدا بر دلهايشان زد، و مهر خدا هم اثر تكذيبى است كه نسبت به دلالت باساء و ضراء و سپس دلالت تبديل سيئه به حسنه بر وجود صانع روا داشته و گفتند باساء و ضراء كار دهر است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 17 صفحه 23
|
|
در ايات زيادي از قران عبارت يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ و يا مفهوم ان تكرار شده است.
منظور از ان چيست؟ ايا خداوند، بندگانش را گمراه ميكند؟
چرا برخي را هدايت و برخي را گمراه ميكند؟ ايا بي عدالتي نيست؟
كلمات كليدي: هدايت گمراهي اضلال خدا
|