|
فتبارك الله احسن الخالقين :اشاره به اينكه خلقت اختصاص به خداى تعالى ندارد
و از اينكه فرمود: او بهترين خالق ها است فهميده مى شود كه خلقت تنها مختص به او نيست و همينطور هم هست ، چون همانطور كه قبلا هم گفتيم كه خلقت به معناى تقدير است و تقدير يعنى مقايسه چيزى با چيز ديگر و اين اختصاص به خداى تعالى ندارد، علاوه بر اين ، در كلام خود خداى عزوجل خلقت به غير خدا هم نسبت داده شده ، آنجا كه فرموده : ((و اذ تخلق من الطين كهيئه الطير)) و نيز فرموده : ((و تخلقون افكا))
تفسير الميزان سوره مومنون
|
|
اگر خدا ﴿أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ است معلوم ميشود خالقيني در عالم هستند كه خدا اَحسن است اين فيالجمله درست است ولي با توجيه بعدي حل ميشود براي اينكه خداوند خلقت را به غير خود اسناد داد مثل جريان حضرت عيسي(سلام الله عليه) كه فرمود: ﴿وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي﴾ اين يك مطلب، ولي مشكل اين است كه اگر غير خدا خالق هست چگونه خداي سبحان برهان توحيد را در اين ميداند خلاصه ميكند كه ﴿أَفَمَن يَخْلُقُ كَمَن لاَّ يَخْلُقُ﴾ برهاني كه خداوند براي توحيد اقامه ميكند كه فقط خدا را بايد پرستيد آيه ي هفده سوره ي مباركه ي «نحل» اين است كه خدا را بايد پرستيد غير خدا را نبايد پرستيد چرا؟ براي اينكه ﴿أَفَمَن يَخْلُقُ كَمَن لاَّ يَخْلُقُ﴾ خالق را بايد عبادت كرد خب اگر غير خدا خالق است نظير حضرت عيسي اگر كسي ـ معاذ الله ـ بگويد عيسي خداست نبايد مشكل داشته باشد جوابش اين است كه غير خدا خالقِ بالذّات نيست به دليل اينكه خداوند در بسياري از موارد خيلي از افعال و اوصاف را به غير خدا اسناد ميدهد (يك) بعد در آيه ي بعد از همه ي آنها سلب ميكند (دو) در آيه ي ثالثه كلّ اينها را منحصراً براي خدا ميداند (چهار) معلوم ميشود غير خدا كارهاي نيستند مگر اينكه ابزار كار او باشند وسايل كار او باشند به اذن او انجام بدهند مجاري كار او باشند.
جريان رزق اين است كه فرمود خدا ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ است، فصل است است فرمود ﴿خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾ است، حكم اين است ﴿خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾ است، حفظ اين است او «خيرالحافظين» است، خَلق اين است او ﴿أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ است، قوّه اين است او «اشدّ قوة لله» است ولي همه ي اينها را يكجا حصر ميكند ميگويد همهاش براي من است اگر ديگري دارد به اذن من دارد ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾، ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ ديگر جا براي كسي نميگذارد، اگر ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ پس ديگري هر كس هر خلقتي ميكند به اذن اوست ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾ با «هو» كه ضمير فصل است با الف و لام خبر مفيد حصر است او ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ اگر حكم منحصراً براي خداست اگر در جايي گفتيم ﴿خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾ آنها حاكمِ بالعرضاند. فتحصّل برهاني كه در سوره ي «نحل» اقامه كرده كه خالق را بايد پرستيد و غير خالق معبود نيست همچنان به قوّت خود باقي است ديگر اگر خالقاند اگر عزيزند اگر رازقاند اگر حاكماند اگر فاصلاند اگر قويّاند همه ي اينها بالعرض است يك جا ميفرمايد: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ﴾ يك جا ﴿لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ يك جا فرمود: ﴿الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً﴾.
﴿وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ﴾ نشان آن است كه منزلين فراواني ما داريم و خدا بهترين مُنزِل است. در بحثهاي سابق در ﴿تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ آنجا اين مسئله مطرح شد كه ذات اقدس الهي بسياري از افعال را به غير خود نسبت ميدهد و بسياري از اوصافِ فعلي را به غير خود نسبت ميدهد در جريان عزّت فرمود: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾ در جريان قوّت به حضرت يحيي فرمود به ديگران فرمود: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ يا درباره ي يحيي(سلام الله عليه) فرمود: ﴿يَا يَحْيَي خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ يا به بنياسرائيل فرمود: ﴿خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ﴾ اينها هست. درباره ي رزق فرمود خدا خيرالرازقين است درباره ي فصل فرمود خيرالفاصلين است درباره ي حكم فرمود خداير خيرالحاكمين است.
خدا به عنوان بهترين در خيلي از موارد مطرح شده است بعد در آيات ديگر همه ي اينها جمعبندي شده يكجا به نحو توحيد گفته ميشود ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾, ﴿الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً﴾, ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ آن وقت چيزي براي ديگري نميماند كه همه يعني همه ي اين اوصافي كه به غير خدا در آيات ديگر اسناد داده شد در آيات ديگر همه ي اينها منحصراً براي خدا شد پس معلوم ميشود اگر مؤمن عزيز است عزّت الهي است كه در اينجا ظهور كرده وگرنه ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾ با ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾ جمع نميشود, اگر فرمود خدا خيرالرازقين است در بخش پاياني سوره ي مباركه ي «ذاريات» هم به صورت حصر فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾ اين «هو» كه ضمير فصل است با معرفه بودنِ خبر مفيد حصر است ما غير از خدا رازقي نداريم ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ اگر حصر نشانه ي آن است كه اين كمالات براي ذات اقدس الهي است معلوم ميشود اگر در غير خدا پيدا شده است به بركت الهي است به آيات الهي است به اذن الهي است و مانند آن, اِنزال هم از همين قبيل است
تفسیر تسنیم سوره مومنون
|
| سیدکاظم فرهنگ |