|
نظر اقاي عبدالعلي بازرگان در مورد تسبيح
«سباحه» شناوري و حرکت منظم در مسير و مداري معين است. وقتي قرآن تأکيد ميکند هر آنچه در آسمانها و زمين است خدا را تسبيح ميکنند، جوش و خروش و جنبشي در عالم را نشان ميدهد که به سوي هدفي کمال آفرين در حركت است. همچون کارخانهاي عظيم با هزاران کارگر و کارمند و مهندس و تکنيسين و مهارتهاي ديگر كه هر يک وظيفهاي در رفع عيب و نقص از امور متنوع و پيچيدة کارخانه را به عهده دارند.
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ ما کوهها را [براي استخراج معادن] به همراه او مسخّر کرديم که شبانه روز تسبيح ميکردند
👈🏻منظور از تسبيح، انجام کاري مثبت براي رفع نقص و نارسايي است. تسبيح كوهها كه در آيات ديگر قرآن به آن اشاره شده، قابل استفاده و بهرهبرداري بودن آنها ميباشد. داستان صوت دلرباي داودي و انعكاس تسبيح او در كوهها كه بعضاً نقل ميكنند معلوم نيست چه پيام هدايتي دارد!؟ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨
سوره #صاد آیه ۲۱
صافات:143 فَلَـوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ و اگر از تسبيح کنندگان [=مصلحين] خدا نبود،
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 «مُسَبِّحِين» فقط يك بار در قرآن آمده است. تسبيح خدا، تقديس و تنزيه او با عمل مثبت و اصلاحي خويش در مُلك اوست.
|
|
در ايات زيادي از قران به تسبيح اسمانها و زمين و موجودات بين انها اشاره شده است ازجمله
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ﴿۴۴﴾آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مى گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى گويد ولى شما تسبيح آنها را درنمى يابيد به راستى كه او همواره بردبار [و] آمرزنده است (۴۴)سوره اسراء
وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ ﴿۱۳﴾رعد به حمد او و فرشتگان [جملگى] از بيمش تسبيح مى گويند و صاعقه ها را فرو مى فرستند و با آنها هر كه را بخواهد مورد اصابت قرار مى دهد در حالى كه آنان در باره خدا مجادله مى كنند و او سخت كيفر است (۱۳)سوره رعد
مراد از تسبيح موجودات چيست؟ ايا تمثيل و مجاز است؟ايا به معناي نشانه الهي بودن است؟
اگر ظاهري در قرآن كريم مطرح شد لفظ ظهوري داشت مادامي كه دليل نقلي يا دليل عقلي بر خلاف اين ظهور اقامه نشد اين ظاهر معتبر است و حجّت است ظاهر كريمه آن است كه رعد تسبيح حق ميكند و اين حقيقت تسبيح است اگر ما دليل عقلي داشتيم بر اينكه رعد نميتواند مسبّح باشد يا دليل نقلي كافي اقامه شد كه رعد نميتواند مسبّح باشد اين بر معني مجازي حمل ميشود ولي اگر نه تنها دليل عقلي بر خلاف نداشتيم بلكه بر وفاق داشتيم و شواهد نقلي هم تأييد ميكند اين ظاهر محفوظ است و حجت, در اينگونه از موارد قرآن تسبيح را به رعد كه نسبت ميدهد ما ميدانيم كه تسبيح يعني تنزيه خداي سبحان از هر نقص و عيب اين بدون ادراك و شعور و معرفت نخواهد بود تسبيح وقتي حقيقي است كه مسبح آگاه به حقيقت مسبّح به اندازة خود باشد ظاهر قرآن كريم يك شعور عمومي را براي جهان آفرينش ثابت ميكند كه همه چيز را آگاه ميداند براهين عقلي اين را نه تنها رد نميكند بلكه تأييد ميكند از نظر قرآن كريم سراسر موجودات چيز ميفهمند گاهي تسبيح را به يك موجودي نظير رعد نسبت ميدهد گاهي تسبيح و دعا و صلات و امثال ذلك را به پرندهها نسبت ميدهد گاهي به عنوان عموم ميفرمايد چيزي در عالم نيست كه تسبيحگوي حق نباشد لازمة اين تسبيح شعور و معرفت است آيا اشياء مادي مانند انسانها اهل شعور و ادراكند منتهي ضعيف يا اصلاً جمادات و ماديات شعور و ادراك و آگاهي ندارند؟ در قرآن كريم براي اينها شعور ثابت ميكند ميگويد اينها شاعرند و مدركند ميبينيد براي اعضا و جوارح قرآن كريم شهادت اثبات ميكند كه اينها در قيامت شهادت ميدهند
منظور يسبّح الرّعد اين نيست كه يسبح ملك الرّعد زيرا و الملائكة من خيفته بعد آمده و منظور از اين تسبيح مجاز و تمثيل هم نيست كه تمثيل شاعرانه باشد آنطوري كه در شعرها به اين دمن و اثقال و زمين و زمان خطاب ميشود يك چيزهائي را به آنها نسبت ميدهند يا چيزهائي را از آنها ميطلبند نيست كه در حدّ يك خيال و در حدّ يك وهم شاعرانه باشد زيرا كتاب آسماني منزه از شعر و خيال است؛ خدا، رسول الله(ص) را مَثَل اعلي عقل معرفي كرد فرمود نه ما شعر يادش داديم نه حرف او حرف شعر است نه او شاعر است نه ما او را براي اين كار ارسال كرديم و ماعلّمناه الشّعر و ما ينبغي له . اينگونه از بيانها دربارة قرآن كريم راه ندارد چون فالحقّ والحقّ أقول خداي سبحان فرمود من حق ميگويم تشبيهات شاعرانه آن دروغ پردازيهاي خيالبافي در حرم امن قرآن راه ندارد بنابراين، اگر گفته ميشود رعد مسبّح حق است تشبيه شاعرانه نيست زيرا تشبيه شاعرانه كه مطابق حق نيست در حريم قرآن راه ندارد
اينكه فرمود يسبّح الرّعد بحمده نه يعني رعد يك موجودي است كه اگر شما خوب در اطرافش مطالعه كنيد شما را به خداي سبحان هدايت ميكند اين معناي آيت بودن رعد است و امري است حق نه معناي مسبّح بودن رعد است اگر ما گفتيم رعد مسبّح است بايد حقيقت تسبيح را در رعد بيابيم نه يعني او ما را راهنمائي ميكند آن لسان, لسان آيت بودن است او حق است.
امر بعدي آن است كه اين رعد گذشته از آن كه آيت حق است مسبّح هم هست حقيقت تسبيح در اوست حقيقتاً خدا را تسبيح ميكنند ما كه انسانيم اگر خدا را بخواهيم تسبيح كنيم چه ميكنيم؟ يعني خداي متعال را منزّه از هر نقص و عيب ميدانيم اين حقيقت تسبيح است حقيقت تسبيح يعني تنزيه آن ذات كامل از هر نقص و عيب، اين حقيقت تسبيح است, اين حقيقت در هر موجودي به فراخور آن موجود و در حد هستي همان موجود است خصوص رعد را قرآن فرمود و يسبّح الرّعد بحمده بعضي از اشياء را بالخصوص ذكر فرمود شايد ناظر به اين باشد كه آن حقيقت تكويني كه در اينها است و خضوع ذاتي كه در اينها است گاهي بصورت خروش متمثل ميشود چطور انساني كه ناله ميكند ضجه ميزند فرياد ميكند نشانة خضوع اوست اين خروش هم نشانة خضوع اوست، خضوع رعد است كه و يسبّح الرّعد بحمده اين شايد قابل قبول باشد
در سورة اسراء كه ميفرمايد ولكن لاتفقهون تسبيحهم يعني شماها متوجه نميشويد اينها چه ميگويند ظاهرش آن است كه تسبيح دارند حقيقت است نه مجاز، حكمت و برهان است نه شعر و خيال و تسبيحشان حقيقي است نه آيت حقند كه آيت مطلبي است ديگر
چون تسبيح براي آن روح معني وضع شد آنچه كه آسمانها و زمين هم دارند حقيقت تسبيح است نه مجاز ولو به لفظ نگويند سبحان الله حقيقتي دارند كه آن حقيقت، آن كلامشان مفهوم ما نيست و آن تسبيح است, لذا فرمود و إن من شيءٍ إلاّ يسبّح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم اين نشان ميدهد كه حقيقتاً اينها سخن دارند حقيقتاً تسبيح ميگويند حالا كلامشان، كلام اعتباري مثل ما نباشد كه با قرارداد لفظي را براي معني وضع بكنيم واقعيت تسبيح را دارند. تسبيح بدون شعور و آگاهي نخواهد بود اگر يك موجودي بخواهد خدا را تسبيح كند يعني بايد بداند كه خداي سبحان از هر نقص و عيبي منزّه و مبرا است و تسبيح بدون معرفت و آگاهي نخواهد بود چون تسبيح همگاني است شعور و آگاهي هم همگاني خواهد بود پس إن من شيء إلاّ و هو يعرف ربّه اگر إن من شيء الاّ يسبّح بحمده بايد پذيرفت إن من شيء الاّ و هو يعرف ربّه هيچ چيزي نيست مگر اينكه خدا را ميشناسد زيرا تسبيح يك وصف آگاهانه است يك كار آگاهانه است چيزي مسبّح است كه مسبَّح خود را بفهمد مسبَّح له خود را درك كند
در قيامت كه ميگويند و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا اين جلود ميگويند أنطقنا الله الّذي أنطق كلّ شيئ آنها ميگويند خداي سبحان ما را گويا كرد خدائي كه همة موجودات را گويا كرد معلوم ميشود همة موجودات ناطقند تنها انسان نيست و تنها حيوانات نيست كه منطق طير دارند همة موجودات گويايند أنطقنا الله الّذي أنطق كلّ شيء منتهي در دنيا حرف ما را نميشنيديد الآن ميشنويد در دنيا چون پردهاي بر گوش شما بود كه أعينهم في غطاء الآن اين پردهها را برداشتهاند لقد كنت في غفلة من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد ميبينيد حرفها به گوشتان ميرسد اينطور نيست كه ما تازه به حرف آمده باشيم و اينطور نيست كه تازه فهميده باشيم ما هر كاري كه در دنيا ميكردي ميفهميديم حرف هم ميزديم منتهي تو الآن پرده از جلوي چشمت برداشته شد
تسبيح در صحبت حمد در قرآن مطرح است چون "با" باي مصاحبه است فسبّح بحمد ربّك إن من شيء الاّ يسبّح بحمد ربه, و يسبّح الرّعد بحمده تحميدشان در صحبت تسبيح است تسبيحشان در صحبت تحميد است مصاحب همند تسبيح ميكنند نقص خود را مييابد به خداي بينقص پناه ميبرد كه خداي بينقص, نقص او را ترميم كند و ضعف و نياز او را برطرف كند اگر ضعف و نياز او را برطرف ميكند پس شايستة حمد است لذا ميشود يسبّح بحمد ربّه فسبّح بحمد ربّك كه تسبيح در كنار تحميد است.
تفسير تسنيم ايت اله جوادي املي
|