|
تمثيل در قرآن كريم كم نيست تمثيل به اين معنا نيست كه معاذ الله مطلبي را كه قرآن كريم بيان ميكند واقع نشده باشد ولي نظير كتابِ كليله و دمنه به صورت حيوانات تمثيل شده باشد آنچنان نيست يك واقعيت خارجي را كه برهان بر او هست براي خواص است همان واقعيّت خارجي را براي تفهيمِ توده ي مردم به صورت مَثَل ذكر ميكنند لذا در قرآن مطلبي نيست كه سادهترين مردمِ عالَم نفهمند هر كسي اندكشعوري داشته باشد اين ميتواند مطالب قرآن را بفهمد.
آن مطلب عميقي كه مربوط به آيات مثلاً توحيد است آن را قرآن كريم به وسيله ي مَثَل رقيق ميكند نازل ميكند دامنهاش را پايين ميآورد تا همسطح دستِ توده ي مردم باشد كه توده ي مردم به اندازه ي خودشان آن را بفهمند و حجّت براي آنها تمام بشود، اما عمقش در اختيار افراد عادي نيست
در جريان سوره ي مباركه ي «زخرف» فرمود اين قرآن كريم يك حبلِ مَتين است و ما اين حبل را آويختيم نه انداختيم چه اينكه بارها گفته شد. فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾ اين كتاب كه حبل است، طناب است اِنزال او كه ما قرآن را نازل كرديم ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ از سنخ انزال مَطر و تگرگ و برف نيست كه به صورت تَجافي باشد كه ما همان طوري كه اين آب را به زمين انداختيم قرآن را هم به زمين انداخته باشيم اينچنين نيست بلكه قرآن را اِنزال كرديم يعني به زمين آويختيم نه انداختيم. از عربي مبين تا عليّ حكيم، از عليّ حكيم تا عربي مبين قرآن است ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾ لذا اين حبلِ آويخته را گفتند حبلِ مَتين است شما به اين طناب تمسّك كنيد و نجات پيدا كنيد ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً﴾ وگرنه حبل و طنابِ انداخته مشكلِ خودش را حل نميكند چه رسد به اينكه مشكل مُستمسِكان را حل كند. آنچه حجّت است براي همه ي مردم همين عربي مبين است با ادبيات محاورهاي سخن گفته، دليل اقامه كرده، حجّت آورده، حلال و حرام را بيان كرده و مانند آن، اگر كسي خواست از اين مرحله بالاتر برود بر اساس «اقرأ وارقيء» تدبّر ميكند و عمل صالح انجام ميدهد كم كم بالا ميرود
قرآن حبلِ مَتين است، حبل ممدود است يك طرفش عربي مبين است كه همه ميفهمند، يك طرفش هم عليّ حكيم است كه غير از اولياي الهي و اهل بيت نميفهمند مراحل مياني هم دارد. لذا فرمود: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً﴾ اين مَثل براي آن است كه آن حقيقتِ خارجي را رقيق بكند دامنهاش را بياورد پايين در دسترس فهمِ مخاطبِ ساده قرار بگيرد تا بفهمد يك معلّم كه سرِ كلاس ميرود پاي تخته يك مَثل ذكر ميكند براي آن است كه آن معقول را محسوس كند، آن متخيّر را محسوس كند، آن موهون را محسوس كند تا در دسترس اين شاگرد قرار بگيرد وقتي همسطح فهمِ مخاطب شد او ميفهمد لذا مطلبي در قرآن نيست كه كسي نتواند اين را بفهمد وگرنه حجّت بر همه نخواهد بود اما آياتي هست كه دركش براي خواص مشكل است فضلاً عن العوام
ایت اله جوادی املی تفسیر سوره حج
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
قرآن سفره عمومي خداي سبحان است همه انسانها در كنار اين سفره نشستهاند تنها علما و حكما و اهل برهان دعوت نشدهاند همه انسانها براي هدايت دعوت شدهاند فكر بسياري از آنها با برهان و استدلال عقلي مأنوس نيست ولي همان معارف را در حد تنزل به صورت يك مثل ذكر ميكند تا ديگران هم متوجه بشوند باز به اين هم اكتفا نميكند چون قرآن كتاب علم نيست كه مطلب را به هر زباني كه شد به مردم بفهماند خواه با برهان خواه با تمثيل كتاب هدايت است يعني هم بفهمند و هم بپذيرند تنها غرض اين نيست كه اين اصول را به ياد مردم بدهد تا آنها كه با برهان آشنايند از راه دليل بفهمند آنها كه اهل برهان نيستند با مثل بفهمند بايد اين معارف را بپذيرند و به اين معارف گردن بنهند ايمان بياورند
قرآن كريم معارف و علوم را كه طرح كه ميكند به همان برهان فطري اكتفا نميكند بلكه اوّلاً مطلب را با براهين عقلي حلّ ميكند در مرحله دوّم براي اينكه دست همگان به آن معارف برسد آن معارف برهاني شده را در قالب مَثَل تبيين ميكند تا آنها كه اهل برهانند با اين تمثيل مطلب را تأييد كنند و آنها كه اهل برهان نيستند با اين تمثيل مطلب را درك كنند بعد از اينكه آن مطلب را با تمثيل تأييد فرمود راه اعتقاد و ايمان به آن مطالب و معارف را هم بيان ميكند و خطر بيايماني را هم گوشزد ميكند و منشأ بيايماني را هم تحليل ميكند و راه علاجش را بيان ميكند كه در نتيجه قرآن ميشود نور و هدايت نتها يك كتاب علمي نيست يك مسئله را با برهان حلّ كند
بعد از علم و آنچه كه در ايمان مؤثر است زدودن آن علاقه به طبيعت و دنياست اين يا مشترك هست بين عالم و جاهل يا در عالم بيشتر هست يا در جاهل بيشتر اين مربوط به خصوصيتهاي فردي است ممكن است كسي مسائل عقلي را خوب بفهمد اما در موقع گردن نهادن و ايمان آوردن دير تسليم بشود يا ممكن است كسي مسائل عقلي را در حد يك مثل بفهمد نه برهان ولي در موقع پذيرش زودتر از ديگران گردن بنهد
آن بيماري كه نميگذارد انسان به فهميدهاش اعتنا كند ايمان بياورد بعد العلم آن بيماري مشترك بين عالم و جاهل است يا گاهي در عالم بيشتر است در جاهل كمتر گاهي بالعكس اين مربوط به خصوصيتهاي فردي است علاقه به دنيا نميگذارد انسان آنچه را كه ميفهمد ايمان بياورد لذا قرآن كريم همه اين حقايق را اول با برهان تثبيت فرمود بعد اشكالات را ذكر كرد ويكي پس از ديگري به اين شبهات جواب داد سپس همه اين معارف را در حد يك تمثيل متنزّل كرد كه دست همه برسد آنهايي كه با برهان فهميدند با تمثيل بهتر بفهمند آنها كه اهل برهان نيستند با تمثيل اصل مطلب را درك كنند و سپس پرداخت به عاملي كه نميگذارد اينها گردن بنهند و ايمان بياورند اين علاقه به دنياست خواه درحكيم, خواه در جاهل, خواه در عالم, اين علاقهها هست يا در آنها بيشتر در جاهلها كمتر يا بالعكس اين مربوط به خصوصيتهاي فردي است لذا قرآن كريم كتاب نور و هدايت است نه كتاب برهان و علم خشك نظير كتب عقلي و مانند آن آنگاه به علاج اين مسئله ميپردازد ميفرمايد تنها چيزي كه نميگذارد انسان به فهميده گردن بنهد و در برابر حق خضوع كند حب دنياست دنيا با همه معاني وسيعش
ايت اله جوادي املي تفسير سوره رعد
|