|
و [اما] آن زناني كه از نشوز آنان [=سركشيشان نسبت به حقوق زناشويي] بيم داريد، [ابتدا] پندشان دهيد و [اگر اثر نكرد] در بستر از آنها كناره بگيريد، و [اگر باز هم نتيجه نداشت، براي ممانعت از آنچه در غياب شوهر صورت ميگيرد، به گونه خفيف] تنبيهشان كنيد ..
نشوز حالت و حركتي است كه در اين آيه به زنان و در آية 128 همين سوره (4:128) به مردان نسبت داده شده است. نشوز نوعي قد علم كردن و به اصطلاح جبههگيري و سركشي از انجام وظيفه در حقوق زناشويي است كه شامل هر دو طرف ميشود.
سلسله مراتب سهگانهاي كه در اين آيه ذكر شده، به ترتيب مبتني بر سه نيرو يا عامل بازدارنده؛ اندرز زباني، ترك موقّت همبستري و بالاخره تعرّض و ترشرويي و تنبيه خفيف است. آنچه مورد ايراد و اعتراض برخي ناقدان امروزي قرار گرفته، همين مورد سوم (وَاضْرِبُوهُن) ميباشد كه بيتوجه به موضوع «خيانت» در زناشويي، آن را به حرفشِنَويِ زن در همه موارد تعميم ميدهند، و نيز بيتوجه به شرايط زماني و مكاني (Context) نزول آيه و مستقل از منظومة حقوق متقابل (Package)، آن را در روزگار و فرهنگي ديگر مطرح ميسازند.
واقعيت اين است كه نه تنها در 14 قرن پيش كه پاسخ خيانت را با ضرب و شتم تا حد مرگ يا طلاق ميدادند، مردي ميتوانست با تقوا پيشگي و طي صبورانه اين سه مرحله عمل كند، بلكه تمكين به اين برنامه و توفيق در آن در اين روزگار براي كمتر مردي جز صاحبان صبر و ارادة آهنين ممكن است. پيشنهاد آسان نسل امروز طلاق است كه آثار و عوارض آن براي دو طرف و نيز فرزندان به مراتب بيشتر از تنبيه خفيفي است كه مانع از فرو ريختن بناي خانواده گردد، با اين حال در صورت بيتأثير بودن اين كار، آية بعد تلاش و ترفندي ديگر را براي جلوگيري از طلاق توصيه ميكند.
پيامبر مكرم اسلام(ص) طي آخرين خطبة خود در «حجه الوداع»، به وضوح موضوع «نشوز» در اين آيه را «خيانت ناموسي» شمردهاند: «اي مردم، زنانتان را بر شما حقي است و شما را نيز بر آنان حقي. اين كه كسي جز شما را بر بسترتان راه ندهند و كسي را كه دوست نداريد بدون موافقت شما به خانه نياورند و مرتكب فحشايي (كار شرمآوري) نشوند. پس اگر چنين كردند، خداوند به شما اجازه داده است بر آنان تنگ بگيريد و در بستر از ايشان دوري كنيد و بدون آنكه اثري (از كبودي و زخم) در ايشان بگذاريد، تنبيهشان نماييد». شكل تنبيه «وَاضْرِبُوهُنَّ» را كه نوعي بازداري از ارتكاب عمل ناشايسته است، در رواياتي ديگر از پيامبر، ضربهاي خفيف با مسواك كه نمادي از تعّرض و تغيّر (غيرتورزي) است ذكر كردهاند.
تفسير بازرگان
|
|
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغَوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحاً يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً خَبِيراً.
لغات قوام: مبالغة قیام به سرپرستی، قانتات: جمع قانته؛ مطیعه، حافظات: جمع حافظه به معنای حفظ کننده زوج از جهت نفس و مال، نشوز: ازنشر زمین مرتفع کنایه از طغیان،ه، شقاق: عداوت و جدائی.
مردان سرپرست زنانند بخاطر برتریهائی که خداوند برای بعضی نسبت به دیگری قرار داده و بخاطر انفاق از اموالشان زنان شایسته مطیع شوهر و در غیاب زوجشان ، و حافظ اسرار و حقوق مجعول از ناحیة خداوند برای شوهر انسان هستند و گروهی از زنان که از طغیانشان بیم دارید پند دهید در صورت عدم تأثیر در بستر از آنها دوری کنید آن هم مؤثر نشد بزنید ودر صورت اطاعت نباید به آنها تعدّی کنید خداوند بلند مرتبه و بزرگ است ای مردان شما از ولایتتان سوء استفاده نکنید قدرت خداوند بالاتر از همة قدرتها است از او بترسید و ظلم به همسر نکنید.
باید متذکر باشیم اولاً آیه مبارکه تفضیل کل را فرموده نه برتری تک تک افراد بر فرد فرد چرا که برخی از زنان بر بعضی از مردان از نظر عقل و سیاست و دین برتری دارند، و تنبیه بدنی از نظر اسلام حدودی دارد، جواهر الکلام پس از نقل عبارات شرایع جاز ضربها مالم یکن مدمیاً ولا مبرحاً یعنی تنبیه بدنی موجب آوردن خون از بدن نباشد و شدید نباشد. فرموده: در صورت خوف از استمرار نشوز خانم تنبیه بدنی و ضرب باید به قصد اصلاح باشد نه برای تشفّی و انتقام و زنها ها سزاوار است خودشان را متّصف به صلاح نمایند و مطیع شوهر باشند در محدودة تمتع زوجیّت
و البرهان ضمن روایتی از رسول الله عبارتی دارد برتری رجال بر نساء کفضل السماء علی الأرض و اگر از جدائی بین زوجین ترسیدید داوری از خانوادة شوهر و داوری دیگر از خانواده زن انتخاب کنید اگر این دو حکم قصد اصلاح داشته باشند خداوند توافق بینشان را مرحمت میکند زیرا مسلماً خداوند دانا و از باطن و ظاهر باخبر است حکمین حسن نیت ابراز کنند خداوند سبب حقیقی و مسبب الأسباب و رابط اسباب به مسبّبات است و معطی حق هر ذی حق به اوست البته میدانیم که از نظر اسلام زن و مرد هیچ تفاوتی در حقوق انسانی و فضائل وارتقاء کمالات و درجات معنوی و بهشت و سعادت ابدی ندارند چنانچه نشوز زوجه تنبیه دارد نشوز زوج نیز تنبیه دارد حاکم شرع او را الزام میکند به اداء حقوق زوجه.
|
|
معناش خیلی سخت نیست
یعنی زنی که وظایف زناشویی خود نسبت به شوهر انجام نمی دهد و موعظه و سخن آدمی زاد در او کارگر نمی افتد را بزنید
متاسفانه بعضی افراد بعلل مختلف (شاید ذهنیت بدی که در باره کتک خوردن زن دارند) جانب اعتدال رو از دست داده اند
|
|
در باب پیشنهاد فهم اعجاز از آیه ۳۴ سوره نساء
نظام خانواده (مطابق عرف جوامع و نسل های مختلف در تاریخ) گوناگون بوده است. این آیه شریفه در پی بیان راه حلی برای نشوز زوجه است (کما اینکه آیه ای دیگر در همین سوره درباره راه حلی برای نشوز زوج است). معانی مختلفی از واژگان کلیدی این آیه قابل برداشت است که هر کدام، ما را به فهمی متفاوت از این آیه می رساند. هر کدام از این فهم ها (معانی پیشنهادی مفسرین و مترجمین و محققین در طول تاریخ برای این آیه شریفه) مطابق با یکی از نظامات عرفی نظام خانواده در تاریخ است:
۱- مردان، سروران زنان اند و می توانند برای درمان نشوز، نهایتا پس از پند و هجر، زنان را تنبیه بدنی خفیف نمایند. این استفهام از آیه، مطابق نظام عرفی مردسالاری برای خانواده است.
۲- مردان رئیس خانواده اند و ریاست بر زنان در امور خانواده و نفقه دارند و در مواجهه با نشوز، پس از پند و هجر، می توانند زنان را با ضربه ای آرام مانند ضربه چوب مسواک و نظایر آن، توبیخ و متنبه نمایند. این برداشت معادل نظام عرفیِ خانواده مشارکتی با ریاست مرد بر خانواده است.
۳- مردان خدمتگزاران و کارگزاران زنان اند و بایستی در امور خانواده و نفقه به ایشان اهتمام داشته باشند و در مواجهه با نشوز، پس از پند و وعظ، بایستی واکنش عملی (مانند قطع نفقه، ترک کردن و جدایی، سفر، محبت بیشتر برای انصراف زن از نشوز و یا دیگر مصادیقی که این دسته از محققان ذکر کرده اند) نشان بدهند. این استفهام از آیه، مطابق نظام عرفیِ "مردِ حامی، زنِ وابسته" یا نظام عرفی خانواده در قرن بیستم در غرب و اخیرا تا حدودی در ایران است.
۴- زنان و مردان مکمل و مقوم یکدیگرند و در مواجهه با نشوز، پس از وعظ و هجر، بایستی "ارتفاع عن الحق = نشوز" را به "تثبیت و تنزیل بموضع الحق = اضربوهن" تبدیل کرد. یعنی با زن ناشزه چنان تعامل عملی کرد که یا منصرف شود و یا قانع شود و یا بای نحو به موضع حق، تثبیتا بازگردد. مورد اخیر از استفهامات جدید است و بر عکس موارد قبلی، چندان شناخته شده و پژوهیده نیست و الله اعلم. این مورد اخیر، مطابق نظام خانواده قرن بیست و یکم (زن و مرد مکمل و خانواده به مثابه یک کل پیچیده) در غرب و مطابق برخی رویکردهای صدرایی (پذیرش تفاوت و رعایت عدالت) در مشرق زمین است.
همان طور که می بینید هر ۴ نظام خانواده، که هر کدام در عصری و در نسلی، معروف بوده اند (عاشروهن بالمعروف)، قابل استفهام از این آیه شریفه است. آیا این آیه شریفه و شارع مقدس، فقط در پی تبیین فقط یکی از موارد بالا بوده است؟ شاید. آیا ممکن است شارع مقدس یک نسخ تمهیدی (مطابق نظر آیه الله معرفت برای نسخ تمهیدی ضرب زنان تا آرام آرام رسم غلط کتک زدن بر بیافتد) را پی گرفته و فهم های مختلف، مراحل پی در پی نسخ تمهیدی اند؟ شاید، والله اعلم.
آیا این آیه شریفه، عرف جامعه را لحاظ کرده و با اطلاع غیبی از تحولات عرف جامعه در ۱۵۰۰ سال آینده، طوری به بیان سخن پرداخته که مطابق سنت جری و تطبیق (جری و انطباق)، برای هر کدام از نظامات عرفی، دستور متناسب و متفاوت از آیه قابل برداشت باشد؟ شاید، والله اعلم. یعنی با یک حکم چندمعنایی که هر معنا، مربوط به درمان نشوز برای یک نظام عرفی جداگانه است روبروییم؟ شاید. والله اعلم.
لذا شاید بتوان این آیه شریفه را واجد اعجاز علمی و اعجاز تشریعی و اخبار عن غیب و جری و تطبیق و نسخ تمهیدی دانست. والله اعلم.
پی نوشت: در مطالب بالا از مقاله بالا بسیار بهره بردم. مقاله زیر پیرامون بازپژوهی معنای ضرب در آیه 34 سوره نساء است. طبق نتایج مقاله زیر، منظور از ضرب زنان ناشزه، زدن آنان نیست. بلکه واکنشی عملی (مانند سخت گیری در نفقه و ...) است
|
|
مشهورترین دیدگاه، پیرامون «ضرب» مطرح شده در آیۀ: 34/ نساء، کتکزدن زنان و با قدری تخفیف، زدن ایشان با چوب مسواک است؛ اما باتوجه به: «بسیاری از عمومات فقهی و اخلاقی»، «توصیه های قرآن نسبت به رفتار معروف با همسران» و لحاظ: «موارد استعمال ماده ضرب در دیگر آیات قرآن، سنت پیامبر و کاربرد آن در زبان عرب (به ویژه بدون حرف اضافه)»، کتکزدن همسران را نباید از مصادیق ضرب در جمله: «اضربوهن» دانست؛ زیرا با دقت در منابع روایی و لغتنامه ها، احتمال دیگری نیز در مفهوم آیه قابل ارایه است و آن، اینکه مراد از ضرب زنان، واکنش عملی (چه بسا ملایم) به منظور ابراز نگرانی شوهر نسبت به آیندۀ زندگی مشترک، برای بازگرداندن آرامش میان ایشان است.
این واکنش میتواند مصادیق احتمالی، چون: تغییر در رفتار به ویژه سختگیری در نفقه (آنسان که در روایات تصریح شده است) داشته باشد که با در نظر گرفتن شرایط از سوی شوهر قابل اعمال است. همچنین توجه به مفهوم «سواک» بهکار رفته در منابع حدیثی، میتواند مؤیدی دیگر برای واکنش عملی (ملایم) محسوب شود.
نتیجه 1 .ماده «ض. ر. ب» در قرآن، روایات و لغت عرب در معانی گوناگونی استعمال شده و بدون حرف اضافۀ «بـاء»، در معنایی عام نسبت به همۀ رفتارها، به کار رفته و معنای آن در لغتنامه های کهن، کتک زدن نبوده است؛ بنابراین معنای «انجام دادن یا انجام هر عملی» برای این ریشه محتمل است. به نظر می رسد باتوجه به وجود معانی «حرکت وکسب و اخذ» در ریشۀ «ضرب»، «اضربوهن» امر به واکنش نشان دادن به قصد برقراری آرامش میان زوجین باشد.
2 .چگونگی واکنش عملی و مصادیق احتمالی آن عبارتاست از: الف- رفتار شوهر با عنایت به روایاتی که عبارات «ضرب بالسواک» و «ضرب غیرمبرّح» در آنها استعمال شده، باید ملایم باشد. به علاوه، «سواک» در صورت داشتن معنای مصدری و به فتح سین، دارای مفهوم «ملایمت» و در غیر این صورت به معنای«ماده ای خوشبوکننده» بهکار رفته که همچنان معنای لطافت در آن ملحوظ است. نیز «ضرب غیرمبرّح» به معنای «واکنش عملی غیر شاق» قابل تفسیراست.
ب- با توجه به وجود معانی حرکت و تصرف برای «ضرب»، این احتمال میرود که «تغییر رفتار» صورتی از «واکنش عملی ملایم» باشد. از مصادیق احتمالی «تغییر رفتار» میتوان به سختگیری در خوراک و پوشاک، غضب کردن، اعراض به منظور چاره جویی برای حل مشکل و موضعگیری علنی و مستقیم اشاره کرد.
ج- از آنجاییکه ریشۀ: «ضرب به صورت مطلق» در دیگر آیات قرآن، روایات و زبان عرب، به معنای کتک زدن استعمال نشده است، این احتمال قوت مییابد که مقصود از«واضربوهن» زدنِ موضع خلاف حق و برگرداندن موقعیت زن ناشزه به جایگاه حق بوده و نمیتوان «زدن فیزیکی» را هرچند خفیف، از مصادیق احتمالی «واکنش عملی ملایم» دانست. دلایل مؤید این مدعا عبارتاست از: «نبودن قرینۀ سیاق در آیه برای ظهور فعل امر اضربوهن»، «کاربرد ضرب بدون حرف اضافه در آیۀ 34 سورۀ نساء در مفهوم عمومی تصرف، عمل و کردار» و مهمتر از آن سیرۀ پیامبر گرامی اسلام (ص) در مواجهه با زنان.
برگرفته از مقاله بازپژوهی ضرب زنان در آیۀ 34 سورۀ نساء
نویسندگان:محمدرضا شاهرودی ،زهرا بشارتی
|
|
ایا قران به زدن زنان امر کرده است؟ معنای فاضربوهن چیست؟
درخصوص نظرات منسوب به اقاي ابوسليمان عربستانی (که در پستهای قبلی مطرح شد) نكات زير قابل ذكر است:
1-در متن ايشان بيان شده بود "معنای واژه (ضرب) را در قرآن و زبان عربی صحیح پی جویی کردیم و مشاهده شد که بر خلاف معنای برخورد فیزیکی، غالبا معنای جدایی، دوری و نادیده گرفتن را تداعی می کند. به عنوان مثال، زدن با ابزار را با واژه (جلد) تعبیر کرده اند. برای زدن بر صورت واژه (لطم) و برای مفهوم زدن بر گردن (صفع) بیان کرده اند."
اين گفتار با ايات قرآن منطبق نيست. در سوره محمد آيه 3 عبارت "فضرب الرقاب" به معناي زدن گردن آمده است. همچنين در آيه 27 عبارت" يضربون وجوههم و ادبارهم" به معناي زدن به صورت و پشت بكار رفته است. در آيه 12 سوره انفال نيز عبارت "واضربوا منهم كل بنان"به معناي زدن(قطع) سرانگشتان امده است. فعل "فاجلدوا" در سوره نور نيز در معناي شلاق زدن بر پوست بكار رفته است.
2- فعل ضرب با حروف اضافه مختلف مثل من، علي، عن، في معاني مختلفي دارد ضرب في الارض كه در چند مورد در قران تكرار شده است،به معناي سفر مي باشد اما فعل ضرب به تنهايي در اين معنا بكار نرفته است.
3- در متن ايشان آيات زير اينگونه ترجمه شده است كه: "فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ} الشعراء ٦٣ یعنی میان دو طرف آب فاصله بیانداز فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ} الحديد ١٣ یعنی بین آن ها با دیواری فاصله می افتد" اضرب بعصاك البحر معناي واضحي دارد عصايت را به آب بزن . اما ايجاد فاصله بين آب و ظهور آن معجزه باذن خداوند، نتيجه زدن عصا به اب بود نه اينكه معناي ضرب،فاصله انداختن باشد. و يا ضرب بينهم بسور باين معناست كه بين آنها ديواري زده ميشود كه نتيجه ان ايجاد فاصله است نه اينكه معناي فعل ضرب ،ايجاد فاصله باشد.
4-بيشترين كاربرد فعل ضرب در قران ضرب مثل است كه همان مثال زدن است.اگر فرض ايشان در معناي دوري و جدايي و فاصله گرفتن براي فعل ضرب را بپذيريم، عبارات مكرر "واضرب لهم مثلا" را در قران چگونه بايد معنا كرد؟ با مثلي از انها فاصله بگير!!!
5-بجاي جعل معاني متعدد نامانوس و غيرعلمي براي كلمه ضرب يا ساير لغاتي كه در آداب و رسوم امروزه، ناپسند تلقي ميشود، بايد زاويه نگاه را عوض كرد. مگر تا همین چند سال پیش،زدن یکی از روشهای تربیت ما در مدرسه نبود؟در چندسال اخیر با تغيير نگرش اجتماعي ،اين كار مورد تقبیح قرار گرفته است . اما در ۱۴۰۰سال گذشته که مورد قبول و استفاده هم بوده و نتیجه داده است.(البته استفاده بجا ومنطقی وغیر ظالمانه آن)تنبیه و زدن فرد خطاكار یکی از روشهای عقلا بوده و خدا هم آنرا تایید کرده.اما امر نکرده. برخی مفسران معتقدند که بسیاری از آیات احكامي، جنبه امضایی دارد و خدا، روش عقلای آن زمان را تایید کرده، نه اینکه نسخه ای برای همه زمانها داده باشد.
اگر این نگاه فراگير شود، بسیاری از شبهات امروزي پيرامون آيات احكامي ازجمله ضرب همسران رفع میشود زدن زنان ناشزه ، قبلا مقبول و موثر بود، اما امروزه در نقاطي كه مقبوليت و تاثير خود را از دست داده ميتواند با واكنش هاي معقول و مقبول ديگري جايگزين گردد.البته با حفظ همان منطق كلي قران يعني گام به گام از موعظه تا اقدام عملي.
|
| سیدکاظم فرهنگ |
|
معناي ضرب در آيه 34 سوره نساء چيست؟ آيا واضربوهن به مفهوم زدن زنان است؟
بررسي معاني مختلف ضرب در قاموس ها و فرهنگ لغات قراني
1-التحقيق في كلمات القران
ضرب از ریشه ضرب: اصل الواحد در ماده، كوبيدن چيزي بر چيزي بر اساس برنامه اي مشخص است اين معنا در همه موارد كاربرد اين ماده، لحاظ ميشود. ظاهراً ماده طرق در ميان مترادفهاي اين ماده، به آن نزديكتر است. و در صياغة (ساختن): معناي ضرب (كوبيدن) به شكلي خاص منظور است، ضمناً وقتي به سير (حركت)، ضرب ميگويند كه راه رفتن همراه با فهم و به دنبال هم گذاشتن گامها باشد؛ گويا هر قدم و پازدني به خودي خود و به تنهايي لحاظ ميشود و اين برخلاف زماني است كه تحقق سير يا حركت يا سفر يا راه رفتن يا دويدن يا شتافتن يا سلوك مورد نظر باشد؛ زيرا در هر يك از اينها ويژگياي مورد نظر است كه با پا زدن متفاوت است.
اما مفاهيم إعراض، كفّ (دست برداشتن)، إفساد و حجر: به اين خاطر است كه اين ويژگيها از كاربرد اين ماده با حروف مِن و عَلي استفاده ميشود، در نتيجه مفهوم ضرب همراه با اين ويژگي مورد نظر - كه از اين حروف استفاده ميشود - حاصل ميشود.
سوره مباركه محمد ص آيه 4: فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ، پس چون با كسانی كه كفر ورزيدهاند برخورد كنيد، گردنها [يشان] را بزنيداين ضرب، به وسيله دست يا سلاحي ديگر، مانند: عصا يا نيزه يا شمشير يا ... است. اين به معناي پا زدن در زمين است (يعني حركت كردن و رفتن) و تعبير به ضرب در اين مورد: به توجه به موضوع و دقت در جزئيات سير اشاره ميكند و مطلق سير و حركت مورد نظر نيست.
سوره مباركه يس آيه 13: و اضرب لهم مثلا أصحاب القرية إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُون، [داستان] مردم آن شهری را كه رسولان بدانجا آمدند برای آنان مَثَل زن اين ضرب به وسيله كلام و زبان است؛ زيرا مَثَل؛ كلامي است كه آن را در مورد مناسب ميزنند (ميگويند)؛ گويا آن در آن محل مناسب، مطرح و وارد ميشود.
ضمناً اين ماده، گاهي همراه با حرف باء ميآيد و بر وساطت و سببيت دلالت ميكند. مانند:سوره مباركه بقره آيه 60: اضْرِبْ بِعَصاكَ، با عصايت بر آن تخته سنگ بزن و يا با حرف في مي آيد و بر ظرفيت و محل ضرب دلالت ميكند. مانند:سوره مباركه نساء آيه 104: و إذا ضربتم في الأرض، و چون در زمين سفر كرديد.يا با حرف علي ميآيد و بر استيلاء دلالت ميكند. مانند:سوره مباركه بقره آيه 61: و ضربت عليهم الذلّة، و [داغ] خواری و ناداری بر [پيشانی] آنان زده شد
و يا با حرف عن به كار ميرود و بر تجاوز و گذشت دلالت ميكند. مانند:سوره مباركه زخرف آيه 5: أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ، آيا به [صِرفِ] اينكه شما قومی منحرفيد و يا با حرف لام به كار ميرود و بر تعلّق دلالت ميكند. مانند: سوره مباركه محمد ص آيه 3: يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ، اينگونه خدا برای [بيداری] مردم مثالهايشان را میزند
2-[قاموس قران - ضد: ؛ ج ۴، ص: ۱۷۵] ضرب: ؛ ج ۴، ص: ۱۷۵ ضرب: زدن. آن با موارد فرق ميكند مثل زدن با دست «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضٰاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ» نساء: ۳۴. زدن چيزي بچيزي نحو «فَقُلْنٰا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهٰا» بقره: ۷۳. پايكوبي نظير «وَ لٰا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مٰا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ» نور: ۳۱. مثل زدن نظير «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ» ابراهيم: ۲۴.
بيشتر آيات قرآن كلمۀ ضرب را در همين زمينه بكار برده است و در راه رفتن و مسافرت كردن نحو «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّٰهِ فَتَبَيَّنُوا» نساء: ۹۴.
ايضا در حتمي شدن بكار ميرود مثل «وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ» بقره: ۶۱. «فَضَرَبْنٰا عَلَي آذٰانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً» كهف: ۱۱. در جوامع الجامع براي ضربنا مفعولي مقدر كرده يعني: «ضربنا علي اذانهم حجابا ان تسمع». بهر حال منظور از آن خواب رفتن است. «أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ» زخرف: ۵. ضرب عنه بمعني اعراض و رو گرداندن است، معني آيه در «صفح» گذشت.
|
|
نظر علامه فضل الله در تفسير ايه 34 سوره نسا
الرجال قوامون علی النساء......بسیاری از بزرگان تفسیر این آیه را دال بر ولایت مرد بر زن دانسته اند....علامه فضل الله این را رد میکند....و می فرماید این عبارت فقط قوام بودن و سرپرستی مرد در زندگی را به اثبات می رساند از آن جهت که زن در زندگی مسئولیت هایی از حیث تمکین و فرزند آوری بر عهده دارد.......
دقت در عبارت بما فضل الله بعضهم علی بعض....به معنی فضل الله الرجال علی النساء نمی باشد.....طبق ۲ آیه قبلی للرجال نصیب ممااکتسبوا ...و للنسآء نصیب مما اکتسبن....
پس خداوند به مردان و زنان برتری هایی بر یکدیگر بخشیده....مردان قوای جسمانی و مسئولیت هزینه تامین خانواده....و زنان دارای وسعت و قدرت روح و ...(طبق مقاله کار شده دکتر مهدی مهریزی حتی عبارت "لرجال علیه درجه"نیز به معنای برتری مرد بر زن در امور خانوادگی نمی باشد ایشان در مقاله شان با تفاسیر و روایات اثبات میکنند که این درجه قدرت بخشش بیشتر مردان در مسائل حقوق خانوادگیست)
یکی از مصادیق قوام بودن از نظر علامه فضل الله حق طلاق است....ایشان میفرمایند این حق به صورت پیش فرض به مردان داده شده...اما قابل اعطا به زنان می باشد...یکی از دلایل دادن حق طلاق به مردان...واکنش پذیری کمتر آنان عنوان شده...مردان نسبت به زنان دیر تر به عوامل بیرونی واکنش نشان میدهند...و این یکی از حکمت های خداست که در مجموع و نگاه کلی به نفع نظام خانواده است. یکی دیگر از مسائل چالش برانگیز بحث فرمانپذیری زن از مرد است ...که از نگاه علامه فقط و فقط به امور زناشویی مربوط است...و شامل همه وجوه زندگی زن و مرد نمی شود
۲-بحث خوف نشوز زن بر طبق نظر علامه فقط و فقط مربوط به دلسردی زن نسبت به تمکین از همسر است.....که البته قطعا ریشه در عواملی داشته.....
نکته اول اینکه مردان آنقدر باید دقت نظر در احوال زن به عنوان همسر داشته باشند تا از روی علائمی "خوف نشوز"بر آنها ظاهر شود(بر خلاف واقعیت های مردان در خانواده که متاسفانه از احوال روحی همسرانشان غافلند و و وقتی متوجه می شوند که به نشوز منجر شده )
نکته دوم گام های اصلاح از نظر خداوند طبق فرمایش علامه فضل الله
۱_مرحله نخست:فعظوهن می باشد علامه می بفرمایند:این یک دوره از گفتمان است....موعظه در زبان قرآن به معنای مصطلح موعظه در فارسی به معنای نصیحت نمی باشد.موعظه در زبان قرآن سخنی نرم برای اصلاح و کارگشایی و از روی دلسوزی و محبت می باشد.....طبق نظر این مفسر نه یک بار و دوبار....بلکه یک دوره ی زمانی مرد نیازمند گفتمان با همسر خویش بوده و با عشق ورزی و محبت علت این دلسردی زن باید مشخص و برطرف شود....ایشان مطرح میکنند آنقدر مرد باید در این مرحله سماجت نماید تا زن اصلاح و مشکل برطرف شود....غالب زنان در این مرحله با این راهکار عالمانه قرآنی جلب محبت همسر می شوند خوف نشوز برطرف می گردد....اگر مرد آنقدر تلاش کرد تا نا امید از این مرحله شد....حال وارد گام بعدی قرآن می شی ۲_واهجروهن فی المضاجع(قطع عشق ورزی) شاید بخش بسیار کمی از زنان در محله قبل اصلاح نشوند....اینک خداوند قطع کردن عشق و توجه مرد نسبت به زن را توصیه می کند.نکته مهم اینکه این قطع توجه و محبت فقط و فقط در خلوت زن و مرد مطرح شده و خداوند حکیم جهت حفظ شان و منزلت زن آن را فقط در خلوت مطرح کرده ....حتی در خانواده و پیش فرزندان....نباید آثاری از قهر زن و مرد وجود داشته باشد.....زنان معمولا با عدم توجه مرد به خود می آیند....و تغییر رویه میدهند....باز آقای فضل الله می بفرمایند این نیز یک فرآیند و مرحله زمان بر است که مرد باید حوصله کند....و یک شب و ۲ شب ممکن است مقصود حاصل نشود...آنقدر اصرار نماید تا زن اصلاح شود.....و برای رفتن به مرحله بعد باید از این مرحله و تاثیرش نا امید شود.....
زنی که در مرحله ۲ اصلاح نشد یعنی نسبت به عدم وفاداری زن به آن زندگی خوف وجود دارد....و زن به واقع دلسرد از آن زندگیست....
حال مرحله سوم که و اضربوهن می باشد.... ایشان این را همان زدن از روی محبت دانسته اند....زدنی همچون زدن مادر بر روی دست فرزند.....طبق همان شرایط که در احادیث عنوان شده....چرا که مرد گام به گام نزدیک به مرحله خوف شقاق(طلاق) می شود....و این یعنی خطر جدایی....این آخرین راهکار است تا شاید زن به خود بیاید ....و قطعا اگر زدنی غیر از این مد نظر باشد بیشتر زن را لجباز می نماید....بدنی که برای جلب محبت است....نه بیشتر
در هر مرحله محبت زن به زندگی جلب شد....مرد باید به روال عادی زندگی برگردد که خداوند" علیا کبیرا "است.
ارسال شده توسط اقاي جلالي فر
|
|
اسلوب قرآن به این صورته که بعد از بیان احکام اجتماعی در کنارش علتشم میگه مثل شراب و قمار [مائده ۹۰-۹۱] یا اگر نبود هر انسانی باید با عقل و منطق خودشون بفهمه. در ادبیات عرب واژه ضَرَبَ معانی متعددی دارد چون سفر کردن، منع و خودداری کردن، روی برگرداندن، دور شدن و زدن شواهد قرآنی: اِذا ضربوا فی الارض[آل عمران۱۵۶] اِذا ضربتم فی سبیل الله[نسا۹۴](به معنی سفر کردن) الدهر ضَرَبَ بیننا(روزگار بین ما جدایی انداخت) در حالتی که زدن معنی شود نه با عقل و منطق همخوانی دارد نه عدالت خدا چون بنوعی برداشت ظلمه و نه با احادیث و سیره پیامبر[آیت الله بجنوردی،زنجانی،مدرسی،جناتی،موسوی لاری، قائم مقامی و... دکتر خرمشاهی و بختیارو... ضرب را زدن ترجمه نکردن] پس منطقی ترین تفسیر اینه که ضرب به معنی جدایی و ترک خانه و دوری از همسر می باشد یعنی خدا میگه دورشو یا سفر کن و تنها بزار که این تنهایی و سکوت شدیدتر از نوع دومه
+ در ثانی در قران نه زن سالاری و نه مرد سالاری بلکه حق سالاری یعنی هر کی حق بگه شواهد قرآنی: اجر زحمات در کمالات را یکسان میدهیم اوللالباب من ذکرٍ او انثیٰ [آل عمران] اِن المومنین و المومنات والمسلمین والمسلمات والصائمین والصائمات والذاکرین والذاکرات و... خدا برای هردوشون یجور مزد قرار داده[احزاب]
|
|
سلام و ادب در مورد نظرهایی که مطرح شده در مورد خوف از نسوز زن و اینکه شاید او به مقدمات خیانت وارد شده باشد و برای چنین ترس و گمانی دستور زدن وارد شده، آیا برای ترس از نشوز مردان و ظن بر خیانت از روی قراين نیز حکمی مطرح شده است؟؟!! یا همواره احکام یک جانبه و مرد محور است؟ با تشکر
|