رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,034 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
بنام خدا.
خداوند در ایات و سوره های مختلف قران به پیامبر اسلام امر میکند که در برابر مخالفین و مکذبین قران و انها که
قران را بافته و ساخته ذهن پیامبر میدانند،از ابزار تحدی استفاده کند و بگوید اگر شک دارید که قران از جانب خدا ست،پس شما هم مثل انرا بسازید.
در این کار هم خداوند مراحلی را طی کرده است.از تحدی به کل قران شروع میشود سپس 10سوره و در نهایت یک سوره از قران.
حال آیات مربوطه را مرور می کنیم:
1-کل قرآن
-سوره طور(اولین سوره ای که این موضوع بیان شده است .برحسب ترتیب نزول)
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ ﴿۳۳﴾
مکارم: آنها ميگويند قرآن را به خدا افترا بسته، ولي آنها ايمان ندارند.
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ ﴿۳۴﴾
فولادوند: پس اگر راست مى گويند سخنى مثل آن بياورند
-سوره اسراء
قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ﴿۸۸﴾
مکارم: بگو اگر انسانها و پريان اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آنرا نخواهند آورد هر چند يكديگر را در اين كار كمك كنند.
2- ده سوره:در سوره هود
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۳﴾
مکارم: بلكه آنها ميگويند اين (قرآن) را بدروغ (به خدا) نسبت ميدهد، بگو اگر راست ميگوئيد شما هم ده سوره همانند اين سوره هاي دروغين بياوريد و تمام كساني را كه ميتوانيد غير از خدا (براي اين كار) دعوت كنيد.
3-یک سوره:در سوره یونس
وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۳۷﴾
فولادوند: و چنان نيست كه اين قرآن از جانب غير خدا [و] به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق [كننده] آنچه پيش از آن است مىباشد و توضيحى از آن كتاب است كه در آن ترديدى نيست [و] از پروردگار جهانيان است
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۳۸﴾
فولادوند: يا مىگويند آن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى گوييد سوره اى مانند آن بياوريد و هر كه را جز خدا مى توانيد فرا خوانيدکامات کلیدی:قرآن تحدی معجزه سوره ویرایش بوسیله کاربر 1396/01/20 10:06:03 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
قرآن،از جانب خداست.اگر قبول نداريد......
وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ
وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ سوره بقره آيه 23
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﻮﺩ ] ﻣﺤﻤﺪ (ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ) ] ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ، ﺷﻚ ﺩﺍﺭﻳﺪ [ ﻛﻪ ﻭﺣﻰ ﺍﻟﻬﻰ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﺮ ] ﭘﺲ ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻯ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ، ﻭ [ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ] ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ، ﺷﺎﻫﺪﺍﻥ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﻓﺼﺤﺎ ﻭ ﺑﻠﻐﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﺮﺏ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﻯ ] ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﻴﺪ ، ﺍﮔﺮ [ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻭﺣﻰ ﺍﻟﻬﻰ [ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ .(23) انصاریان
ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﻣﻨﻜﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ آوردن ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻳﻚ ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﻋﺠﺰ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻟﻴﻠﻰ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﻭﺷﻦ ﺑﺮ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺍﻳﻦ ﻭﺣﻰ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺍﻟﻬﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﺁﻥ.
ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻗﻴﺎم ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺑﻠﻜﻪ" ﺗﻤﺎم ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻴﺪ (ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﻨﻨﺪ) ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺻﺎﺩﻗﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﺴﺖ" (ﻭَ ﺍﺩْﻋُﻮﺍ ﺷُﻬَﺪﺍءَﻛُﻢْ ﻣِﻦْ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺇِﻥْ ﻛُﻨْﺘُﻢْ ﺻﺎﺩِﻗِﻴﻦَ).
ﻛﻠﻤﻪ" ﺷﻬﺪﺍء" ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺍﻫﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻔﻰ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺹ ﻛﻤﻚ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺟﻤﻠﻪ" ﻣِﻦْ ﺩُﻭﻥِ ﺍﻟﻠَّﻪِ" ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺘﻰ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺟﺰ" ﺍﻟﻠَّﻪ" ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﻚ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎﻯ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ﻗﺎﺩﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ.
ﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﺇِﻥْ ﻛُﻨْﺘُﻢْ ﺻﺎﺩِﻗِﻴﻦَ (ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﮔﻮﺋﻴﺪ) ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺤﺮﻳﻚ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻗﺒﻮﻝ حقانيت قران ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻔﻬﻮﻣﺶ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻋﺎﺟﺰ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻰ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻰ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺧﻴﺰﻳﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
سئوال: آیا تحدی قران، فقط در زمینه فصاحت و بلاغت است؟
تحدى و مبارزه طلبى قرآن ، همه جانبه است و علاوه بر فصاحت وبلاغت شامل معانى و معارف قرآن نيز هست
تحدى به آوردن مثل قرآن در آيه مورد بحث تنها از حيث نظم قرآن و بلاغت آن نيست ، زيرا اولا: اگر علت و وجه معجزه بودن قرآن تنها فصاحت و بلاغت آن بود - با اينكه تشخيص كلام فصيح و بليغ از غير آن جهانى و عمومى نبود، زيرا عرب به تنهائى در اين فن تخصص داشت - ديگر معنا نداشت بفرمايد: همه جن و انس را براى شركت در اين امر دعوت كنيد، و غير از خداى تعالى هر كس ديگرى را به كمك بگيريد: ((و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ))، ((لئن اجتمعت الانس و الجن ...))، و لازم بود بفرمايد: ((لئن اجتمعت العرب ))، و يا بفرمايد: ((و ادعوا من استطعتم من آلهتكم و من اهل لغتكم - براى كمك در اين كار، خدايان و اهل زبانتان را به كمك بخوانيد)).
و ثانيا: اگر تحدى تنها از اين جهت بود بايد مي فرمود: متخصصين در شعر و ادبيات را به كمك طلب كنيد، ولى اينطور نفرمود، بلكه فرمود از هر كس غير خداى تعالى كه ميتوانيد دعوت كنيد، كمك بگيريد، چه خدايانتان و چه غير آنها.أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۳﴾ سوره هود
و معلوم است كه خدايان عرب سنگ و چوب هائى بودند كه نه سخن گفتن مي دانستند و نه به نظم و اسلوب خوب كلام و به فصاحت و بلاغت آن معرفت داشتند، پس معلوم مى شود تحدى آيه شريفه شامل تمامى جهاتى است كه قرآن متضمن آن است : چه معارف الهى و چه اخبار غيبى و چه براهين ساطع و مواعظ حسنه ، و چه دستورات مهم اخلاقى ، و چه شرايع الهى ، و چه فصاحت و بلاغت . نظير آيه مورد بحث در تحدى از جميع جهات آيه زير است كه مى فرمايد: ((قل لئن اجتمعت الجن و الانس على ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا)) كه در بحث پيرامون اعجاز قرآن در جلد اول اين كتاب درباره آن سخن گفته شد.
ثالثا:اگر جهت اعجاز، تنها خصوص بلاغت بود ديگر صحيح نبود به مثل آيه زير استدلال كند و بفرمايد: ((و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا))، چون ظاهر اين استدلال اين است كه مى خواهد مطلق اختلاف را نفى كند و بيشتر اختلافها مربوط به مضامين و معناى كلام است نه به الفاظ كلام .
رابعا : ما مى بينيم خداى تعالى به مثل آيه شريفه ((فلياتوا بحديث مثله )) و آيه شريفه ((فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ))، استدلال كرده و ما در گذشته استفاده كرديم كه سوره يونس از نظر ترتيب نزول ، قبل از سوره هود نازل شده ، و روايات نيز اين استفاده ما را تاءييد ميكند، آنگاه بعد از آنكه در سوره يونس آن تحدى را كرده در سوره مورد بحث فرموده : ((فاتوا بعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ))، و اگر جهت اعجاز تنها مساله بلاغت بود، اين تحدى ها خارج از نظم طبيعى مى شد، زيرا اين صحيح به نظر نمي رسد كه امروز قوم عرب را تحدى كند به آوردن يك سوره مثل قرآن ، و فردا تحدّى كند به آوردن ده سوره مثل آن (و مثل اين مى ماند كه من امروز به حريف خود بگويم : اگر مردى اين سنگ ده من را بردار، و چون نتواند بردارد به او بگويم خوب حالا اگر مردى اين سنگ صد من را بردار). آرى ، اگر جهت اعجاز خصوص فصاحت و بلاغت بود مقتضاى طبع كلام اين بود كه اول بر همه قرآن تحدّى كند، و آنگاه اگر از آوردن مثل همه قرآن عاجز شدند به كمتر از آن تنزل نموده بگويد: حداقل ده سوره مثل آن را بياوريد، و باز اگر نتوانستند بياورند بفرمايد: پس حداقل يك سوره مثل آن را بياوريد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 10 سوره هود
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
چرا قرآن به مقدارهاي مختلف تحدي كرده است؟ كل قران، ده سوره و يك سوره؟
● پاسخ ما به اشكال مربوط به اختلاف در پيشنهادهاى قرآن در مواردى كه تحدى و مبارزه طلبى كرده است
و اما اينكه چرا قرآن كريم در تحدّى هايش پيشنهادهاى مختلفى كرده : يك جا مى فرمايد: ((فاتوا بسورة مثله )) كه ظاهر در اين است كه تحدّى به يك سوره است . و جاى ديگر فرموده : ((فاتوا بعشر سور مثله مفتريات )) كه ظهور در تحدّى به عدد خاصى بيش از يك سوره دارد، و جايى ديگر فرموده : ((فلياتوا بحديث مثله )) كه ظهور در تحدّى به كلامى مثل كلام قرآن دارد، هر چند كه آن كلام از يك سوره كمتر باشد.
در پاسخ مى گوييم : ممكن است علتش اين باشد كه هر يك از اين آيات غرضى خاص از تحدّى دارد. توضيح اينكه امتيازات قرآن بدان جهت كه كلامى الهى است و صرف نظر از فصاحتى كه در لفظ آن و بلاغتى كه در نظم آن هست ، همه مربوط به معانى و مقاصد قرآن است . منظورم از معنا آن معنائى كه منظور علماى بلاغت مي باشد نيست ، كه مى گويند: بلاغت از صفات معنا است ،و الفاظ چيز پيش پا افتاده اى است كه مفاهيم از جهت ترتب طبيعى كه در ذهن دارند به وسيله آن الفاظ معنون و تعبير مى شوند. آن معنائى كه در نظر علماى ادب هست در كلامهاى بيهوده و فحش و دروغ صريح و هجو و تهمت نيز يافت مى شود، و كسى كه آشناى به فنون ادبيات است ميتواند در همه اين سخنان بيهوده نكات ادبى را بگنجاند، همچنانكه مى بينيم مقدار زيادى از اينگونه سخنان بيهوده و در عين حال اديبانه از شعرا و اديبان گذشته به عنوان شعر و نثر به يادگار مانده است .
بلكه منظور از معنا و مقصد قرآن همان چيزى است كه خود قرآن در توصيف آن فرموده : ((الكتاب الحكيم )) ((كتاب مبين )) ((القرآن العظيم )) ((الفرقان )) ((يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم )) ((لقول فصل و ما هو بالهزل )) ((كتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه )) و نيز فرموده : ((ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه )) ((هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا))، و نيز فرموده : ((تبيانا لكل شى ء و لا يسمه الا المطهرون )).
مقصود از بلاغت قرآن ، بلاغت مصطلح بين علماء بلاغت و ادب نيست
پس روشن شد كه هيچ يك از اينها كه گفته شد و قرآن خود را به داشتن آن اوصاف معرفى نموده منظور علماى ادب از بلاغت نيست ، چون گفتيم بلاغتى كه آنان در نظر دارند با دروغ و تهمت و هر سخن باطل ديگر جمع ميشود، و قرآن كريم اينگونه سخنان بليغ را هر قدر هم بليغ باشد،لغو و اثم خوانده و انسانها را از تفوّه به آن نهى فرموده است ، بلكه معنايى كه اوصاف مذكور در بالا دارد مقاصدى است الهى ، كه همه آنها و به تمام معنا بر حق جريان دارد، حقى كه آميخته با باطل نيست ، حقى كه در طريق هدايت بشر واقع مى شود، و كلامى كه مشتمل بر اين معنا باشد و چنين غرضى را تأمين كند و تنها كلامى ميتواند باشد كه خداى عزّوجل آن را ساخته و پرداخته كرده و نازل فرموده باشد، تا رحمت براى مؤمنين و ذكر براى اهل عالم باشد.
اين است آن كلامى كه ميتوان با آن تحدّى كرد، و تمامى بشر از اولين و آخرين را مخاطب قرار داد و گفت : ((فلياتوا بحديث مثله ))، چون هر كلام را حديث نمى نامند، آن كلام حديث است كه مشتمل بر غرضى مهم باشد، غرضى كه به عنوان حديث سينه به سينه و دست به دست بگردد، و همچنين گفت : ((فاتوا بسورة مثله ))، چون خداى تعالى هر چند آيه را يك سوره نمى خواند هر چند كه آن آيات متعدد باشد، مگر آنكه آن چند آيه مشتمل باشد بر غرضى الهى ، متمايز از غرضهايى كه در سوره هاى ديگر استيفاء شده است .
و اگر اين نبود، تحدّى به آيات قرآنى تمام نمى شد، زيرا خصم مي توانست از مفردات آيات ، عدد بسيارى را انتخاب كند و يك يك آنها را در مقابل كلمات شيرين شعراى عرب قرار داده به مقايسه بنشيند، مثلا كلمه ((و الضحى )) ((و العصر))، ((و الطور))، ((فى كتاب مكنون ))، ((مدهامتان ))، ((الحاقة ما الحاقة )) ((و ما ادراك ما الحاقة ))، ((الرحمن ))، ((ملك الناس ))، ((اله الناس ))، ((و خسف القمر))، ((سندع الزبانية ))، و كلماتى از اين قبيل را گرفته بدون اينكه آنها را به هم ربط دهد، تا كلامى سر و ته دار و داراى غرض شود، در مقابل اشعار عرب قرار داده بگويد: اشعار عرب خيلى شيواتر و شيرين تر از اين كلمات بى معنا است .
اختلاف در موارد تحدى ، به اختلاف در اغراض و خصوصيات آن موارد برمى گردد
پس آنچه كه خصم در آيات تحدّى مكلف بدان شده اين است كه كلامى بياورد كه شبيه قرآن باشد، يعنى علاوه بر بلاغت و معجزه آسائى كه در عبارات و الفاظ آن هست ، مشتمل بر بيان پاره اى از مقاصد الهى و اغراضى باشد كه خداى تعالى آنها را اغراض و اوصاف كلام خود شمرده .
و كلام الهى با آن تحدّى هائى كه در آيات تحدّى كرده به حسب آنچه از خصائصش پيدا است در هر سوره غرض خاصى را دنبال كرده ، در عين حال مجموع آن ، اغراضى (به هم پيوسته و) مختص به خود دارد.
آرى مجموع قرآن اين خصيصه را دارد كه كتابى است مشتمل بر تمامى مايحتاج نوع بشر تا روز قيامت ، مشتمل است بر معارف اصولى ، اخلاق فاضله ، و احكام فرعيه ، (بطورى كه در اين سه مرحله هيچ موضوعى را بدون حكم نگذاشته و آنچه بشر تا روز قيامت مورد حاجتش باشد بيان كرده )،و در عين حال تك تك سوره هاى قرآن خصوصيتى مختص به خود دارد، و آن اين است كه با بيانى جامع و بلاغتى خارق العاده يكى از اغراض الهى را كه بستگى و ارتباط با هدايت و دين حق دارد دنبال مى كند، و اين خصيصه غير آن خصيصه اى است كه در مجموع قرآن كريم هست ، و همچنين چند سوره مثلا ده يا بيست سوره از قرآن نيز خصيصه ديگرى مخصوص به خود دارند، و آن اين است كه فنونى از مقاصد و اغراض را با بيانى غير از بيانات ساير سوره ها بيان مى كنند تا بيانات قرآن يك نواخت نباشد، بلكه در آن تنوعى به كار رفته باشد، و اين تنوع خود دليل مى شود بر اينكه نمى توان درباره قرآن احتمال اتفاق و تصادف داد
عدد ده در: ((فاءتوا بعشر سور مثله )) خصوصيتى ندارد و دلالت بر كثرت و تعدد دارد
حال كه اين معنا روشن گرديد واضح شد كه تحدّى در مثل آيه شريفه ((قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا)) ممكن است در مورد تحدّى به تمامى قرآن باشد، كه همه اغراض الهى در آن جمع است ، و اين خصيصه را دارد كه مشتمل است بر تمامى معارف و احكامى كه بشر تا روز قيامت محتاج آن ميشود.
و تحدّى به مثل آيه ((قل فاتوا بسورة مثله )) تحدّى به يك سوره باشد بدان جهت كه آن سوره خصيصه ظاهرى دارد، و آن اين است كه يكى از غرضهاى جامع از اغراض هدايت الهى را بطور كامل بيان مى كند، بيانى كه حق را از باطل متمايز مى سازد، و صرف لفاظى و سخن پردازى نيست .
و تحدّى در آيه ((فاتوا بعشر سور)) تحدّى به ده سوره از قرآن باشد، بدان جهت كه مشتمل بر تفنن است (يعنى يك مطلب را در چند قالب از بيان آورده و اين خود دليل قطعى است بر اينكه قرآن مولود تصادف نيست ، بلكه گوينده آن آنچه گفته از روى علم و حكمت گفته است )، و كلمه ((عشرة - ده سوره )) بدين جهت آورده نشده كه خصوص عدد ده دخالتى در اين دلالت دارد، بلكه بدين جهت آورده شده كه اين عدد دلالت بر كثرت دارد، و منظور از آن ، سوره هاى بسيار است ، همچنان كه عدد صد و هزار نيز كنايه از آن است ، در قرآن كريم فرموده : ((يود احدهم لو يعمر الف سنة )).
پس منظور از كلمه ((عشر سور)) - و خدا داناتر است - سوره هاى بسيار و داراى مرتبه اى از كثرت است ، مرتبه اى كه در عرف مردم كثير شمرده شود، پس گويا فرموده : اگر شك داريد كه قرآن كلام خداى تعالى است ، چند سوره مثل آن بياوريد، كه حداقل به ده عدد برسد تا معلوم شود آن تنوعى كه قرآن كريم در بيانات خود دارد معجزه آسا است ، و نمى تواند جز از ناحيه خداى تعالى باشد.
و اما اينكه در جاى ديگر تحدّى را بر روى يك حديث مثل قرآن آورده و فرموده : ((فلياتوا بحديث مثله )) گويا نوعى تحدّى است كه از تحدّى هاى سه گانه قبل عمومى تر است ، چون كلمه ((حديث ))، هم شامل يك سوره ميشود و هم شامل ده سوره و هم شامل همه قرآن ، پس اين آيه تحدّى ايست مطلق به آوردن سخنى كه خصايص قرآن را داشته باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 10 صفحه 249ویرایش بوسیله کاربر 1399/01/21 09:15:47 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.