┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
حدید:18
*إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ*
بيگمان مردان و زنان صدقه دهنده35 و [كساني كه] به خدا وامي نیكو دهند،36 [اجرشان را] براي آنها چند برابر كند و پاداشي كريمانه دهد.
35- اگر به انفاق و زکات، صدقه و صدقات گفته ميشود، از اين روست که صداقتِ ايمان را با خرج کردن براي غير ميتوان شناخت. «مُصَّدِّقِين» و «مُصَّدِّقَات» در اصل مُتِصَدِّقِينَ و مُتِصَدِّقَات بوده كه حرف «ت» در «ص» ادغام و مشدّد شده است. آمدن اين فعل در باب تفعّل [مثل تقرّب، تذكّر و تعصّب]، پذيرش كاري و آمادگي براي آن را ميرساند؛ آن انفاق كنندگان داوطلب و مشتاق انفاق صادقانه و خالصانه بودند.
36- اعراب به قيچي، كه با آن پشم گوسفند را ميچيدند، «مقراض» ميگفتند. قرض دادن نيز در حقيقت بريدن قسمتي از مال و دادن آن به نيازمندان، براي سبك شدن خود است. اما «قرض الحسنه» كه وام دادني به خدا تلقي شده، انفاقي است كه با منّت و آزار توأم نباشد و قصد قربت و اخلاص در آن غلبه داشته باشد. اصل كلمه قرض جدا شدن يا جدا كردن است. در داستان اصحاب كهف آمده است كه بدن آنان در غار در مدت سه قرن، با طلوع و غروب خورشيد از زمين جدا و به سوي ديگر متمايل ميشد [كهف 17 (18:17) ]. در قرآن همواره [12 مرتبه] خدا را گيرندة قرضالحسنه ذكر كرده است، حال آن كه اين قرض به بندگان خدا داده ميشود.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
حدید:20
*اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ*
بدانيد كه زندگي دنيا چیزی جز بازي، سرگرمي، زينتگرايي، فخر فروشي و افزون طلبي در دارايي و فرزندان [=قدرت] نيست.39 در مَثَل، همچون باراني است40 كه رويش [ناشی از] آن كشاورزان41 را به شگفت آورد، سپس [به تدريج] به خشكي گرايد42 و ميبيني زرد شده است، سپس خس و خاشاكي گردد43 [عمر شما نيز بدينگونه است]، و در آخرت [عاقبت كساني] عذابي شديد است، و [گروهي ديگر] آمرزشي از جانب خدا و رضايتي [دو طرفه]،44 و [به راستي] زندگي دنيا چیزی جز بهرهمندي [موقت از متاع] فريبنده نيست.
39- بازيها و سرگرميهاي كودكان كوتاه مدّت است و نقشهاي خيالي كه در ذهن خود ميپرورانند، به زودي از خاطرشان ميرود. دنياپرستان را نيز بازيها و سرگرميهايي ديگر مشغول ميكند كه تماماً اعتباري و فناشدني است. مگر كساني كه زندگي خود را خرج ايمان و عمل صالح كنند كه باقي ماندني [باقيات الصالحات] باشد. كهف 46 (18:46) - «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَهُ الْحَيَاهِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلاً» [مال و فرزندان زينت زندگي دنياست و كارهاي اصلاحگرانه پايدار از نظر محصول عمل بهتر و از نظر آرزو كردن نكوتر است]. تشبيه دنيا به لهو و لعب را در اين آيات نيز ميبينيد: عنكبوت 64 (29:64) ، محمد 36 (47:36) ، انعام 32 (6:32) .
40- استغاثه [در باب استفعال] طلب «غيث» [باران] است. اما براي باران کلمات مختلفي مثل: ماء، مَطَر، وابل، صيّب، وَدْق، و طَل در قرآن آمده است. غيث به باران رحمتي گفته ميشود که ساكنان تشنه کام صحاري خشک و تفتيده در طلب آنند و مفهوم نجات از خشکسالي يا بلاء و مصيبت دراين كلمه بر کلمات مشابه غلبه دارد، به همين دليل خدا را در دعا «غياث المستغيثين» [باران سيراب كننده تشنگان- فرياد رس گرفتاران] ميخوانند.
41- عنوان «كُفَّارَ» 19 بار در قرآن تكرار شده است! معناي ريشهاي كفر پوشاندن حق و نديده گرفتن آن است، از اين رو به ابر نيز كافر گفته ميشود كه خورشيد را ميپوشاند. عنوان كفّار كه مبالغه و شدّت كفر را ميرساند، در مورد كشاورزان نيز كه دانه را در خاك ميكارند صادق است. آيه انتهايي سوره فتح نيز عيناً همين مفهوم را آورده است ولي به جاي كفّار، كلمه زُرّاع [زارعان] آمده است «...ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ...».
42- فعل «يَهِيج» از ريشه هاج، دلالت بر جنب و جوش و هيجان ميكند. مثل تلاطم و طوفاني شدن دريا، تحريك و برانگيخته شدن انسان در جنگ و غير آن، همچنين به رشد و شكوفايي رسيدن گياه تا انتهاي فصل تابستان و ميل به خشكي و پژمردگي عمر آن هيجان گفته ميشود.
43- «حُطَام» از ريشة حطم [شكستن]، به گياه كاملا خشكي گفته ميشود كه زير پا شكسته و ريز ريز ميشود. همچنان كه مورچه زير چكمة سربازان خرد ميشود نمل 18 (27:18) - «...ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ...».
44- کلمة «رِضْوَانٌ» 8 بار در قرآن تکرار شده که در 3 مورد، رضوان الله را بالاتر از بهشت يا مستقل از آن شمرده است [آلعمران 15 (3:15) ، توبه 21 (9:21) و 72 (9:72) ]. وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَهً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. «رِضْوَانٌ مِنَ الله» [به جاي رضوان الله]، منشأ چنان خشنودي و رضايتي را نشان ميدهد؛ كه نه از ارضاي غرايز حيواني، بلكه از مغفرت و رحمت او ناشي ميگردد.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
حدید:21
*سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ*
[حال كه چنين است، پس] از [يكديگر] پيشي بگيريد45 به سوي آمرزشي از پروردگارتان و بهشتي كه فراخناي آن همچون فراخي آسمان و زمين است46 كه براي کسانیکه به خدا و رسولانش مؤمن اند، آماده شده است. اين فزون بخشي خداست كه به هر كه خواهد [=شايسته بداند] ميدهد؛ و خدا داراي فضلي عظيم است.47
45- در اين آيه فرمان «سَابِقُوا» به سوي مغفرت و بهشت بينهايت داده شده و در آية 133 سورة آلعمران (3:133) ، فرمان «سَارِعُوا»: «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»
46- عرض در اينجا در برابر طول نيست؛ گسترة پيشتازي به سوي كمال است كه در «معرض» ديد باطني انسان و وسعت بينش او قرار ميگيرد. آسمانها و زمين گوشهاي از جلوة قدرت و حكمت ربّ ذوالجلال و الاكرام و ميدان كمال آدمي است.
ضرورت سرعت و سبقت در كسب شايستگي براي آمرزش و رضوان الهي تنها در قرآن مورد تأكيد قرار نگرفته است، در انجيل نيز چنين توصيه مؤكدي از زبان عيسي مسيح(ع) نيز، كه در روزگار سلطة امپراطوري روم و رواج مسابقات ورزشي ميزيست، آمده است:
«در يك مسابقه دو، همه ميدوند، اما فقط يك نفر جايزه را ميبَرد. پس شما نيز طوري بدويد تا مسابقه را ببَريد. يك ورزشكار براي كسب موفقيت در مسابقات از چيزهاي بسياري چشم پوشي ميكند و تمرينهاي سختي انجام ميدهد. او براي بدست آوردن جايزهاي فاني چنين زحماتي را متحمل ميشود، ولي ما براي پاداش آسماني كوشش ميكنيم كه هرگز از بين نخواهد رفت. به همين دليل من مستقيم به سوي خط پايان مسابقه ميدَوَم. همچون مُشتزني هستم كه از هر ضربه مشتش براي پيروزي استفاده ميكند، نه مانند كسي كه به سايهاش مُشت ميزند. من مثل يك ورزشكار با تمرينهاي سخت بدنم را آماده ميكنم و آن قدر بر آن سخت ميگيرم تا آن كاري را انجام دهد كه بايد بكند، نه آنچه را كه ميخواهد. اگر چنين نكنم ميترسم پس از آن كه ديگران را براي شركت در مسابقه آماده كردم، خودم آماده نباشم و از شركت در مسابقه محروم گردم» [انجيل، اول قرنتيان بند 9].
47- فضل خدا همان فزون بخشيها و عنايتهاي بيکران اوست که به تناسب شايستگي به بندگان عطا ميکند. كلمة «فضل» دلالت بر زيادت و فزوني ميكند و فاضل به كسي گفته ميشود كه در دانش برتر از بقيه است.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
📚تفسیر آقاے بازرگان
ویرایش بوسیله کاربر 1400/03/09 09:14:54 ق.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است