رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اينكه صرف جمع آورى قرآن كريم توسط على ، امير المؤمنين (عليه السلام ) و عرضه داشتن بر اصحاب و نپذيرفتن آنان دليل نمى شود بر اينكه قرآنى كه آن جناب جمع آورى كرده بود مخالف با قرآن ديگران بوده ، و از حقايق اصولى دين و يا فرعى آن چيزى اضافه داشته است ، و بيش از اين احتمال نمى رود كه قرآن آن جناب از نظر ترتيب سوره ها و يا آيه هاى يك سوره كه به تدريج نازل شده است با قرآن سايرين مخالفت داشته است ، آن هم مخالفتى كه به هيچ يك از حقايق دينى برخورد نداشته . چون اگر غير اين بود و واقعا قرآن آن حضرت حكمى يا احكامى از دين خدا را مشتمل مى بود كه در قرآنهاى ديگر افتاده بوده است ، امير المؤمنين به آن سادگى دست از قرآن خود بر نميداشت ، بلكه به طور قطع به وسيله آن به احتجاج مى پرداخت و به مجرد اعراض آنان قانع نمى شد، همچنان كه مى بينيم كه در موارد مختلفى با آنان احتجاج نموده و روايات ، احتجاجات آن حضرت را ضبط نموده و در آن حتى يك مورد هم نقل نشده كه آن جناب در باره امر ولايت و خلافتش و يا در امر ديگرى آيه و يا سوره اى خوانده باشد كه در قرآنهاى خود آنان نبوده باشد و آن جناب ايشان را به خيانت در قرآن متهم كرده باشد. ممكن است كسى چنين خيال كند كه على (عليه السلام ) بخاطر حفظ وحدت مسلمين پافشارى نكرد. در جواب مى گوييم اگر مسلمانان ساليان درازى با قرآن انس گرفته بودند جا داشت على (عليه السلام ) از قرآن خود كه فرضا مخالف آن قرآنها بوده صرف نظر نمايد تا مبادا وحدت مسلمين را شكسته باشد. ولى گفتار ما در باره روز اولى است كه مسلمانان به جمع كردن قرآن پرداخته بودند و هنوز قرآن در دست مردم نبود و در شهرها پخش نشده بود.
ترتيب سور قرآن در جمع اول و دوم كار صحابه بوده است
2 - اينكه ترتيب سوره هاى قرآنى در جمع اول كار اصحاب بوده ، و همچنين در جمع دوم - به دليل رواياتى كه گذشت - و در بعضى داشت كه عثمان سوره انفال و برائت را ميان اعراف و يونس قرار داد، در حالى كه در جمع اول بعد از آن دو قرار داشتند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 12 صفحه 184
و نيز به دليل رواياتى كه داشت ترتيب مصاحف ساير اصحاب با ترتيب در جمع اول و دوم مغايرت داشته ، مثلا روايتى كه مى گويد مصحف على (عليه السلام ) بر طبق ترتيب نزول مرتب بوده و چون اولين سوره اى كه نازل شد سوره علق بود در قرآن على (عليه السلام ) هم اولين سوره ، سوره علق و بعد از آن مدثر و بعد از آن نون ، آنگاه مزمل ، آنگاه تبت ، پس از آن تكوير و بدين طريق تا آخر سوره هاى مكى و بعد از آنها سوره هاى مدنى قرار داشته است . و اين روايت را صاحب الاتقان از ابن فارس نقل كرده . و در تاريخ يعقوبى ترتيب ديگرى براى مصحف آن جناب ذكر شده است . و از ابن اشته نقل كرده كه او - در كتاب المصاحف - به سند خود از ابى جعفر كوفى ترتيب مصحف ابى را نقل كرده كه به هيچ وجه شباهتى با قرآنهاى موجود ندارد. و همچنين وى به سند خود از جرير بن عبد الحميد ترتيب مصحف عبد الله بن مسعود را نقل كرده كه با قرآنهاى موجود مغايرت دارد. عبد الله بن مسعود اول از سوره هاى طولانى شروع كرده و پس از آن سوره هاى صدى و آنگاه مثانى و آنگاه مفصلات را آورده و حال آنكه قرآنهاى موجود اينطور نيست . در مقابل اين قول كه ما اختيار كرديم قول بسيارى از مفسرين است كه گفته اند ترتيب سوره هاى قرآن توقيفى و به دستور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بوده ، و آن جناب به اشاره جبرئيل و به امر خداى تعالى دستور داده تا سوره هاى قرآنى را به اين ترتيب بنويسند. حتى بعضى از ايشان آنقدر افراط كرده كه در ثبوت اين مطلب ادعاى تواتر نموده اند. ما نمى دانيم اين اخبار متواتر كجاست كه به چشم ما نمى خورد. روايات اين باب همان بود كه ما عمده آن را نقل كرديم و در آنها اثرى از اين حرف نبود.
ترتيب آيات قرآن نيز توفيقى نبوده و بدون دخالت صحابه انجام نشده است
3 - اينكه رديف كردن آيات به ترتيبى كه الا ن در قرآنها است با اينكه اين آيات متفرق نازل شده بدون دخالت اصحاب نبوده است ، و از ظاهر رواياتى كه در گذشته داستان جمع آورى نوبت اول را نقل مى كرد بر مى آيد كه اصحاب در اين كار اجتهاد و نظريه و سليقه خود را بكار زده اند. و اما روايت عثمان بن ابى العاص از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت بايد آيه ((ان الله يامر بالعدل و الاحسان ...)) را در فلان موضع از سوره جاى دهى بيش از اين دلالت ندارد كه عمل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در پاره اى آيات چنين بوده باشد، نه در تمام آنها. و به فرض هم كه تسليم شويم و قبول كنيم كه روايت چنين دلالتى دارد ربطى به قرآن موجود در دست ما ندارد، زيرا رواياتى كه در دست داريم و در ابحاث گذشته نقل كرديم دلالت ندارد بر مطابقت ترتيب اصحاب با ترتيب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ). و صرف حسن ظنى كه ما به اصحاب داريم باعث نمى شود كه چنين دلالتى در آن روايات پيدا شود. بله اين معنا را افاده مى كند كه اصحاب تعمدى بر مخالفت ترتيب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در آنجا كه علم به ترتيب آن جناب داشته اند نورزيده اند، و اما آنجايى كه از ترتيب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اطلاعى نداشتند باز مطابق ترتيب او سوره ها و آيه ها را ترتيب داده باشند از كجا؟ و اتفاقا در روايات مربوط به جمع اول بهترين شواهدى هست كه شهادت مى دهند بر اينكه اصحاب ترتيب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را در همه آيات نمى دانستند، و به اينكه جاى هر آيه اى كجاست علم نداشتند، و حتى حافظ تمامى آيات هم نبودند. علاوه بر لحن روايات مذكور روايات مستفيضى از طرق شيعه و اهل سنت آمده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و صحابه اش وقتى تمام شدن سوره را مى فهميدند كه بسم الله ديگرى نازل مى شد، آن وقت فهميدند سوره قبلى تمام شد. و اين معنا را بطورى كه در الاتقان آورده ابو داوود و حاكم و بيهقى و بزار از طريق سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده اند.
و ابن عباس گفته است : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نمى دانست چه وقت سوره تمام مى شود تا آنكه بسم الله الرحمن الرحيم نازل گردد. و بزار اضافه كرده كه وقتى بسم الله نازل مى شد معلوم مى گشت كه آن سوره خاتمه يافته و سوره ديگرى شروع شده است . و نيز الاتقان از حاكم به طريق ديگر از سعيد از ابن عباس نقل كرده كه گفت : مسلمانان نمى دانستند سوره چه وقت و در كدام آيه تمام مى شود تا بسم الله الرحمن الرحيم ديگرى نازل مى گرديد و چون نازل مى شد مى دانستند كه سوره تمام شده است حاكم درباره اين روايت گفته است همه شرايط بخارى و مسلم را واجد است . و نيز از وى به طريقى ديگر از سعيد از ابن عباس روايت كرده كه گفت : وقتى جبرئيل بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل مى شد و بسم الله الرحمن الرحيم را مى خواند آن حضرت مى فهميد كه از اينجا سوره اى ديگر شروع مى شود - حاكم روايت را صحيح دانسته است . مؤلف : قريب به اين معنا در تعدادى از روايات ديگر و همچنين عين اين معنا از طرق شيعه از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است . و اين روايات بطورى كه ملاحظه مى فرماييد صريحند در اينكه ترتيب آيات قرآن در نظر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) همان ترتيب نزول بوده ، در نتيجه همه آيه هاى مكى در سوره هاى مكى و همه آيه هاى مدنى در سوره هاى مدنى قرار داده شده اند، جز آن سوره اى كه ( فرضا) بعضى آياتش در مكه و بعضى ديگر در مدينه نازل شده و به فرضى هم كه چنين چيزى باشد حتما بيش از يك سوره نيست . لازمه اين مطلب اين است كه اختلافى كه ما در مواضع آيات مى بينيم همه ناشى از اجتهاد صحابه باشد. توضيح اينكه : روايات بى شمارى در اسباب نزول داريم كه نزول بسيارى از آيات كه در سوره هاى مدنى است در مكه و نزول بسيارى از آياتى كه در سوره هاى مكى است در مدينه معرفى كرده است . و نيز آياتى را مثلا نشان مى دهد كه در اواخر عمر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شده و حال آنكه مى بينيم در سوره هايى قرار دارد كه در اوائل هجرت نازل شده است .
و ما مى دانيم كه از اوايل هجرت تا اواخر عمر آن جناب سوره هاى زياد ديگرى نازل شده است ، مانند سوره بقره كه در سال اول هجرت نازل شد، و حال آنكه آيات چندى در آنست كه روايات آنها را آخرين سوره آيات نازله بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى داند حتى از عمر نقل شده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از دنيا رفت در حالى كه هنوز آيات ربا را بر ما بيان نكرده بود و در اين سوره است آيه ((و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ...)) كه در روا يات آمده كه آخرين آيه نازل بر آن جناب است . پس معلوم مى شود اين گونه آيات كه در سوره هاى غير مناسبى قرار گرفته اند و ترتيب نزول آنها رعايت نشده ، به اجتهاد اصحاب در آن مواضع قرار گرفته اند. مؤيد اين معنا روايتى است كه صاحب الاتقان از ابن حجر نقل كرده كه گفته است : روايتى از على وارد شده كه بعد از درگذشت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) قرآن را به ترتيب نزولش جمع آورى كرده است . اين روايت را ابن ابى داوود هم آورده و مضمون آن از روايات مسلم و صحيح شيعه است . ● آيا ترتيب آيات قرآنى توفيقى است ؟
اين بود آنچه كه ظاهر روايات اين باب بر آن دلالت مى كرد. ليكن عده زيادى اصرار دارند بر اينكه ترتيب آيات قرآنى توقيفى است ، و آيات قرآن موجود در دست ما كه معروف است به قرآن عثمانى به دستور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ترتيب يافته كه دستور آن جناب هم به اشاره جبرئيل بوده . اين عده ظاهر رواياتى كه ذكر شد را تاويل نموده و گفته اند: جمعى كه صحابه كردند جمع ترتيبى نبوده ، بلكه همان ترتيبى را كه بياد داشته اند در آيات و سوره ها رعايت نموده اند، و آن را در مصحفى ثبت كرده اند. و حال آنكه خواننده محترم خوب مى داند كه كيفيت جمع اول كه در زمان ابو بكر اتفاق افتاد، و روايات آن را بيان مى كرد، صريحا اين تاويل را رد مى كند. و چه بسا كه بعضى استدلال كرده اند بر مطلب فوق الذكر به اينكه مرتب بودن آيات عثمانى اجماعى است ، همچنان كه سيوطى در كتاب الاتقان از زركشى دعوى آن را نقل كرده . و از ابى جعفر بن زبير چنين آورده كه گفته است : ((در اين مورد اختلافى در ميان مسلمانان نيست )).
ترجمه تفسير الميزان جلد 12 صفحه : 188
و ليكن ما در پاسخ اين استدلال مى گوييم اجماع مذكور منقول است ، كه با وجود خلاف در اصل تحريف و با وجود روايات گذشته كه دلالت بر خلاف آن داشت به هيچ وجه قابل اعتماد نيست . و چه بسا بعضى ديگر كه بر دعوى مذكور استدلال تواتر اخبار كرده اند، و اين معنا در كلمات بسيارى از ايشان ديده مى شود، كه اخبار در اينكه ((ترتيب آيات قرآن عثمانى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است )) به حد تواتر است . و اين ادعاى عجيبى است ، با اينكه سيوطى در الاتقان بعد از نقل روايت بخارى و غيره ، به چند طريق از انس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از دنيا رفت در حالى كه هنوز قرآن را جز چهار نفر جمع نكرده بودند، و آن چهار نفر عبارت بودند از: ابو الدرداء، معاذ بن جبل ، زيد بن ثابت ، و ابوزيد.
● نقل كلام مازرى درباره دلالت روايت انس بر جمع قرآن بعد از پيامبر(ص ) و رد آن
و در روايتى به جاى ابو الدرداء، ابى بن كعب آمده . و از مازرى نقل كرده كه گفته است : جماعتى از ملحدين به اين گفتار انس تمسك بر الحاد خود كرده اند، و حال آنكه اين روايت دلالتى بر مرام آنها ندارد، چون اولا ما قبول نداريم كه ظاهر آن مقصود باشد، و لاجرم حمل بر خلاف ظاهرش مى كنيم ، و ثانيا بفرضى كه ظاهرش را بگيريم ، از كجا معلوم است كه واقع امر هم همينطور بوده ، ( ممكن است انس اشتباه كرده باشد). و ثالثا تسليم شويم كه انس اشتباه نكرده ، و ليكن اينكه فرد فرد گروه بسيارى ، تمامى قرآن را حفظ نكرده باشند لازمه اش اين نيست كه تمامى قرآن را مجموعا گروه بسيار حفظ نكرده باشند، و شرط تواتر اين نيست كه تمامى قرآن را يك يك مسلمانان حفظ كرده باشند، بلكه اگر همه قرآن را همه افراد حفظ داشته باشند. هر چند كه به نحو توزيع بوده باشد در تحقق تواتر كافى است . اما اينكه ادعا كرد كه ((ظاهر كلام انس مقصود نبوده )) سخنى است كه در بحثهاى لفظى ( كه اساس آن ظاهر الفاظ است ، و تنها وقتى از ظاهر صرف نظر مى شود كه قرينهاى از كلام خود متكلم يا از نائب مناب متكلم در بين باشد ) هرگز پذيرفته نيست ، و اهل بحث اين معنا را نمى پذيرند كه شما به خاطر كلمات ديگران از ظاهر كلام كسى صرف نظر كنيد. علاوه بر اين ، اگر هم بنا شود كلام انس بر خلاف ظاهرش حمل شود، لازم است حمل شود بر اينكه چهار نفر مذكور در عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) معظم قرآن و بيشتر سوره ها و آياتش را جمع كرده بودند،نه اينكه حمل كنيد بر چهار نفر مذكور و ديگر صحابه كه همه قرآن را بر طبق ترتيب قرآن عثمانى جمع كرده بودند و موضع يك يك آيات را تا به آخر ضبط كرده بودند، چون زيد بن ثابت كه يكى از آن چهار نفر از حديث انس است و متصدى جمع آورى قرآن هم در جمع اول و هم در جمع دوم بوده است ، خودش تصريح مى كند بر اينكه حافظ تمام آيات قرآن نبوده . نظير كلام زيد بن ثابت ، كلامى است كه الاتقان از ابن اشته - در كتاب المصاحف - به سند صحيح از محمد بن سيرين نقل مى كند كه گفت : ابو بكر از دنيا رفت و قرآن را جمع نكرد، و همچنين عمر كشته شد در حالى كه قرآن را جمع نكرده بود. و اما اينكه گفت : ((و ثانيا به فرضى كه ظاهرش را بگيريم از كجا معلوم است كه واقع امر هم همينطور بوده باشد؟)) عينا به خودش بر مى گردد، و طرف مى گويد: اگر واقع امر معلوم نيست آنطور باشد كه انس گفته ، از كجا آنطور باشد كه تو مى گويى و حال آنكه شواهد همه بر خلاف گفته ات شهادت مى دهند؟. و اينكه گفت : ((بلكه اگر همه را همه حفظ داشته باشند هر چند كه به نحو توزيع باشد در تحقق تواتر كافى است )) مغالطه واضحى كرده ، براى اينكه چنين لفظى تنها اين معنا را به تواتر ثابت مى كند كه مجموع قرآن به تواتر نقل شده ، و اما اينكه يك يك آيات قرآنى با حفظ موضع و ترتيبش به تواتر ثابت شده باشد از كجا؟ در الاتقان از بغوى نقل كرده كه در كتاب شرح السنة گفته است : آنچه ما بين دو جلد قرآن است اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) جمع كردند، و اين همان قرآنى است كه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شده ، بدون اينكه چيزى بر آن اضافه و يا از آن كم كرده باشند، چون مى ترسيدند اگر ننويسند با از دنيا رفتن حافظان از بين برود، و لذا همانطور كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيده بودند نوشتند، بدون اينكه چيزى را جلوتر و يا عقبتر بگذارند و يا از پيش خود و بدون دستور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ترتيبى براى آياتش درست كنند. و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسمش اين بود كه آيات نازله را بر اصحابش تلقين مى كرد، ( و آنقدر تكرار ميكرد تا حفظ شوند) و هر چه نازل مى شد به ترتيبى كه امروز در دست ماست به اصحاب تعليم فرمود،
ترجمه تفسير الميزان جلد 12 صفحه 190
و اين ترتيب توقيفى و به دستور جبرئيل ، و اعلامش در موقع آوردن آيات بوده كه مى گفته : اين آيه را بعد از فلان آيه از فلان سوره بنويسيد. پس ثابت شد كه سعى صحابه همه در جمع آورى قرآن بوده ، نه در ترتيب آن ، زيرا قرآن در لوح محفوظ به همين ترتيب نوشته شده بود، چيزى كه هست خداى تعالى آن را يك باره به آسمان دنيا فرستاد ، و از آنجا آيه آيه و هر آيه را در هنگام حاجت نازل فرمود. پس ترتيب نزول غير از ترتيب تلاوت است . و از ابن حصار نقل كرده كه گفته است : ترتيب سوره ها و وضع هر آيه در موضع خود به وحى بوده ، و اين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بوده كه مى فرمود آيه فلان را در فلان موضع جاى دهيد، و از نقل متواتر يقين شده كه اين ترتيب به سفارش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بوده ، و اصحاب فقط آن را جمع آورى نموده ، و آياتش را آنطور كه الا ن در مصاحف ضبط شده ، ضبط كردند.
● ايراداتى چند به قائلين به توفيقى بودن ترتيب آيات قرآنى
قريب به اين معنا را از ديگران مانند بيهقى ، طيبى و ابن حجر نيز نقل كرده است . و ما در اين نقلها ايراداتى داريم : اما اينكه اصحاب مصاحف را به ترتيبى كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) گرفته اند، و در آن ترتيب ، مخالفت نكرده اند هيچ دليلى از روايات گذشته بر طبقش نيست . آنچه از دلالت روايات مسلم است اين است كه اصحاب آنچه از آيات كه بينه و شاهد بر آن قائم مى شد مى نوشتند، و اين معنا هيچ اشاره اى به كيفيت ترتيب آيات ندارد . بله ، در روايت ابن عباس كه در گذشته نقل كرديم از عثمان مطلبى نقل كرده كه اشاره اى به اين معنا دارد، ولى عيبى كه دارد اين است كه در روايت مذكور به بعضى از كتاب وحى مى فرمود چنين كنيد، و اين غير آنست كه به همه صحابه فرموده باشد. علاوه بر اينكه اين روايت معارض با روايات مربوط به جمع اول ، و روايات مربوط به نزول بسم الله و غير آنست . و اما اينكه گفتند ((رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسمش اين بود كه آيات را با همين ترتيب بر اصحابش تلقين مى كرد))، گويا منظورشان اشاره به حديث عثمان بن ابى العاص است ، كه در خصوص آيه ((ان الله يامر بالعدل و الاحسان )) نقل آن گذشت .
و از آنچه گذشت معلوم شد كه اين حديث خبر واحدى است ، آنهم در خصوص يك آيه ، و اين چه ربطى دارد به محل و موضع تمامى آيات . و اما اينكه گفتند ((قرآن به همين ترتيب در لوح محفوظ نوشته شده بود ...)) منظورشان اشاره به روايت مستفيض هاى است كه از طرق عامه و خاصه وارد شده مبنى بر اينكه قرآن تماما از لوح محفوظ به آسمان دنيا نازل شده ، و از آنجا آيه آيه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل گرديد. ليكن روايات اين را ندارد كه ترتيب آيات قرآنى در لوح محفوظ و در آسمان دنيا به همين ترتيبى بوده كه در دست ماست . علاوه بر اينكه به زودى ان شاء الله گفتارى در معناى نوشته شدن قرآن در لوح محفوظ و نزولش به آسمان دنيا، در ذيل آيه مناسب آن مانند آيه اول دو سوره زخرف و دخان ، و در سوره قدر خواهد آمد. و اما اينكه گفتند و از نقل متواتر يقين شده كه اين ترتيب به سفارش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود ... خواننده كاملا واقف شد كه چنين ادعايى بى دليل است ، و چنين تواترى نسبت به يك يك آيه ها در بين نيست ، و چگونه مى تواند باشد با اينكه روايات بى شمارى داريم كه گويند ابن مسعود دو سوره ((قل اعوذ)) را در مصحف خود ننوشته بود، و در پاسخ كسى كه اعتراض كرده بود گفت : اين دو سوره جزء قرآن نيست ، بلكه به منظور محافظت حسن و حسين از گزند نازل شده بود و هر جا مصحفى مى ديد اين دو سوره را از آن پاك مى كرد و از او نقل نشده كه از نظريه اش برگشته باشد، حال مى پرسيم چگونه اين تواتر بر ابن مسعود در تمام عمرش آن هم بعد از جمع اول مخفى مانده ؟.
ترجمه تفسير الميزان جلد 12 صفحه 191
كلمات كليدي: جمع آيات سوره توقيفي چينش مصحف
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.