رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 621 ![Iran (Islamic Republic Of) Iran (Islamic Republic Of)]() تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
❇️حتي پيامبر هم موظف به اجبار مخالفان در پيروي از دستوراتش نيست
💠مَّن يُطِعِ الرَّسُـولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا
🌱هر كس از اين فرستاده [=پيامبر] اطاعت كند، پس [توسط او] از خدا اطاعت كرده است و هركس [از اطاعت او] روي برتابد، ما تو را [در نقش] نگهبان آنان [=مراقب بر اجراي شريعت] نفرستاديم. نساء:80
🔹انسان، مختار است، نه مجبور. مَنْ يُطِعِ ... وَ مَنْ تَوَلَّى
🔹وظيفهى پيامبران، تبليغ است، نه تحميل. «وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً»
🔹اطاعت از اوامر_حكومتى پيامبر واجب است. (مراد از اطاعت رسول، فرمانهاى حكومتى اوست، وگرنه اطاعت از دستورات الهى كه با بيان رسول ابلاغ مىشود، اطاعت از خداست نه رسول.)
🔹سپس می فرماید: «اگر کسانی سرپیچی کنند و با دستورات تو به مخالفت برخیزند مسؤولیتی در برابر اعمال آنها نداری و موظف نیستی که به حکم اجبار آنها را از هر خلافکاری بازداری، وظیفه تو تبلیغ رسالت و امر به معروف و نهی از منکر و راهنمایی افراد گمراه و بی خبر است» (وَ مَن تَوَلّی فَما أَرسَلناکَ عَلَیهِم حَفِیظاً).
🔹7 بار در قرآن به پيامبر(ص) هشدار داده شده و آن رسول نيز آن را به مردم ابلاغ فرموده که پاسدار مردم نيست و خدا وکالت بندگان را به او نسپرده است (انعام 66 (6:66) و 107 (6:107) ، يونس 108 (10:108) ، زمر 41 (39:41) ، شوري 6 (42:6) ، اسراء 54 (17:54) ، فرقان 43 (25:43) ). شگفتا، خدا چنين اجازهاي حتي به پيامبر عظيمالشأنش نداده است.
📚تفاسير نور نمونه و بازرگان
كلمات كليدي: اجبار تحميل الزام حكومت دين اختيار ویرایش بوسیله کاربر 1401/11/10 08:07:58 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
آیا میتوان مردم را با اجبار به اسلام دعوت کرد؟‼️
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الاَْرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُوءْمِنِینَ صلی الله علیه و آله صلی الله علیه و آله وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُوءْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّه ِ وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ* 📖سوره یونس آیه ۹۹ *
و اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی (به اجبار) ایمان میآوردند، آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟ (ایمان اجباری چه سودی دارد؟ ) (اما) هیچ کس نمی تواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا (و توفیق و یاری و هدایت او) و پلیدی (کفر و گناه) را بر کسانی قرار میدهد که نمی اندیشند.
این بابویه در رابطه با آیه «ولو شاء ربک لامن فی الارض» از ابی صلت عبدالسلام بن صالح هروی روایت کرده گفت:
از جمله مسائلی که مأمون از حضرت رضا علیه السلام سؤال نمود این آیه بود. حضرت رضا علیه السلام فرمود: حدیث نمود پدرم از پدرش تا امیرالمؤمنین علیه السلام که جمعی از مسلمانان به حضور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کردند: چرا به کسانیکه قدرت و توانایی دارید فشار نمی آورید تا قبول اسلام نموده و بعدد ما افزوده شود و قوت یافته و از دشمنان تفوق و برتری پیدا کنیم؟
فرمود: من طاقت آنرا ندارم پروردگار خود را ملاقات کنم در حالتی که بدعت نموده و به چیزی که مأمور نبودهام مبادرت بورزم و نمی توانم اِعمال زور و قدرت کنم (یعنی اگر خدا میخواست آنها را مجبور میکرد، من کاری که خدا نخواسته انجام نمی دهم) خداوند این آیه را نازل فرمود که فحوای (متن) آن چنین است که اگر خدا میخواست تمام مردم را مجبور و ملزم به ایمان آوردن میفرمود چنانچه آنها تماما در آخرت وقتیکه عذاب خدا را به چشم مشاهده کردند ایمان میآوردند لکن اگر خدا این کار را مینمود دیگر مردم مستحق ثواب و مدح نبودند زیرا اعمالی که انجام میدادند از روی اضطرار و اجبار بوده و خداوند اراده فرموده بود که آنها ایمان بیاورند و جبر و اضطرار موجب نعمت جاوید بهشت نخواهد شد و احدی ایمان نمی آورد مگر با اذن خدا و اجازه پروردگار، امر و مشیت اوست بر ایمان و تکلیف جایز نیست مگر بر شخص آزاد و مختار.
مأمون به حضرت گفت: رفع اشکال مرا نمودی خداوند به شما خیر و فرج مرحمت فرماید.
📕عیون اخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص۱۲۳. 📎
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿۵۶﴾ قصص در حقيقت تو هر كه را دوست دارى نمى توانى راهنمايى كنى ليكن خداست كه هر كه را بخواهد اهنمايى مى كند و او به راهيافتگان داناتر است (۵۶)
علی بن عقبه و او از پدرش روایت کرده گفت: حضرت صادق علیه السلام به ما فرمود:
امور خود را بر اساس فرموده پروردگار قرار بدهید زیرا کارهایی که برای مردم است و قصد خدا در بین نباشد مثمر ثمری نیست و با مردم در امر دین مخاصمه و جدال نکنید زیرا خصومت، دلهای شما را بیمار مینماید. خداوند به پیغمبرش صلی الله علیه و آله فرموده:ای حبیب من! إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ تو نمی توانی هر که را دوست بداری و بخواهی هدایت نمایی. خدا هر که را خواسته باشد هدایت و رهبری مینماید. آیا شما میخواهید با اجبار و اکراه مردم ایمان بیاورند مردم را رها کنید، زیرا مردم از یکدیگر تعلیم میگیرند ولی شما (ائمه هدی علیهم السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام تعلیم گرفته و به دستور آنها عمل کنید شما با سایر مردم یکسان نیستید. از پدرم حضرت باقر علیه السلام شنیدم میفرمود: همینکه خداوند مقرر فرمود بنده ای داخل امری بشود چنان به سرعت داخل آن امر میشود که از پرواز پرندگان به آشیانه خود سرعتش بیشتر است.
📕تفسیر عیاشی: ج۲ ص۱۲۷
مضمون اين آيه كه در مقام دلدارى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، در آيات ديگر وبا بيانات وتعابير مختلف تكرار شده است، از جمله در سورهى يوسف مىخوانيم: «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ» «1»، اى پيامبر! هر چند به هدايت آنان حريص باشى، باز اكثر مردم ايمان نمىآورند، يا در سورهى بقره آمده است: «لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» «2» هدايتپذيرى مردم بر عهدهى تو نيست وخداوند، هر كه را بخواهد، هدايت مىفرمايد.
- وظيفهى انبيا ابلاغ پيامهاى الهى و ارائهى راه است. پذيرفتن يا عدم پذيرش مردم ربطى به آن بزرگواران ندارد.
تفسير نور
مراد از (هدايت ) در اينجا صرف راهنمايى نيست، بلكه رساندن به هدف مطلوب است كه بازگشتش افاضه ايمان بر قلب است، و معلوم است كه اين چنين هدايت كار رسول نيست، بلكه كار خداى تعالى است، و احدى در آن با او شركت ندارد، و اما اگر مقصود از آن راهنمايى بود، معنا نداشت كه آن را از رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم) نفى كند، و بفرمايد تو هدايت نمى كنى، براى اينكه اين قسم هدايت وظيفه رسول است. و مراد از (مهتدين ) كسانى است كه هدايت را قبول مى كنند.
تفسير الميزان
ویرایش بوسیله کاربر 1402/03/07 09:27:04 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
🖊 منطق قرآن کریم در نفی اکراه و اجبار ، و زور و فشار در دین و دینداری
منطق قرآن كريم در هدایت و تربیت انسان بر نفی اکراه و اجبار ، و زور و فشار استوار است ؛ و این امری فطری و عقلایی است که تجربۀ بشری گواه صدق آن است .
خداى متعال از زبان حضرت نوح (ع) چنين مىآموزد: (أَ نُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ ) هود / ۲۸
آيا ما شما را در حالى كه بدان اكراه داريد، به آن وادار كنيم؟
نوح (ع) خطاب به قوم خود مىفرمايد كه من حق ندارم شما را به آيين حق مجبور كنم، زيرا در دين خدا اجبار نيست.
به بیان مرحوم علّامۀ طباطبایی اين آيه از جمله آياتى است كه اجبار و اكراه در دين را نفى مىكنند و بر اين حقيقت دلالت مىنمايد كه نفى اجبار و اكراه در دين، يكى از احكام دينى است كه در قديمىترين شريعتها يعنى شريعت نوح (ع) وجود داشته است و تا به امروز بىآنكه نسخى در آن راه يافته باشد به قوّت خود باقى است. ( نک : المیزان فی تفسیر القرآن ، ج ۱۰ ، ص ۲۰۷-۲۰)
راه تربيت انسان از خود او مىگذرد و نمىتوان كسى را با اجبار و اكراه به سوى كمال برد و در منطق دين هيچگونه تجبّر و تسلّط در تربيت راه ندارد. خداى متعال خطاب به پيامبر اكرم (ص) چنين فرموده تا راه تربيت در منطق دين كاملاً روشن باشد:
(فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ ) غاشیه / ۲۲-۲۱
پس تذكّر ده كه تو تنها تذكّر دهندهاى و بر آنان تسلّطى ندارى.
(وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ ) ق / ۴۵
و تو به زور وادارنده آنان نيستى.
در منطق دين، جايى براى قيموميت در تربيت و هدايت و راه بردن مردمان وجود ندارد و هنر تربيت همراه كردن و همگام كردن مردمان با ميل و خواست خودشان است و در غير اين صورت سختترين مانع فردى در تربيت ظهور مىنمايد و باب تربيت فطرى بسته مىشود. خداى متعال در اين باره خطاب به پيامبر اكرم (ص) چنين رهنمود داده است :
(وَ مَا جَعَلْنَاکَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ ) انعام / ۱۰۷
و ما تو را بر ايشان نگهبان نكردهايم، و تو وكيل آنان نيستى.
✍️ دكتر مصطفی دلشاد تهرانی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
⭕️ علی علیه السلام : حاضر نیستم احدی را به زور وادار به کاری کنم!
🔻قرظه بن کعب یکی از فرمانداران امیرالمومنین بود. او قبلا نیز از صحابه رسول خدا و از جنگ احد به بعد آن حضرت را همراهی کرد. وی در جمل و صفین و نهروان نیز از سپاهیان ارشد حضرت علی بود. عده ای از مردم منطقه فرمانروایی وی به نزد امیرالمومنین آمدند و گزارش کردند که در محل ما نهر آبی است که فرسوده و خراب شده است و اگر مردم محل کمک نمایند و آن را حفر نموده و لای روبی کنند، آن منطقه آباد شده و قهرا درآمد مردم هم افزایش یافته و در نتیجه مالیات بیشتری هم نصیب بیت المال میشود. آنان از حضرت تقاضا داشتند تا ایشان به فرماندار خود (قرظه بن کعب) دستور دهد که او مردم را به انجام این کار وادار و اجبار نماید. امام علیه السلام طی نامه ای در خواست مردم را به قرظه بن کعب منتقل نمود و نظر خویش را در ذیل آن چنین آورد: لست اری ان اجبر احدا علی عمل یکرهه، فادعهم الیک فان کان الامر فی النهر علی ما وصفوه ، فمن احب ان یعمل فمره بالعمل ، والنهر لمن عمله دون من کرهه ، و لان یعمروا و یقووا احب الی من ان یضعفوا . والسلام (انساب الاشراف ج /۲ . ص /۳۹۰ . الامام علی صوت العداله الانسانیه ج/۱ ص ۲۰۸)
🔻امام علیه السلام درخواست آن گروه برای وادار کردن مردم به آباد کردن نهر را نپذیرفت چرا که با سیاست کلی حضرت در حفظ حقوق و آزادیهای مردم، در تضاد بود. مبنای امام این بود که: من احدی را بر کاری که راضی نیست اجبار و اکراه نمیکنم: و لست اری ان اجبر احدا علی عمل یکرهه . ولی حضرت به فرماندار خود نوشت: موضوع را با حضور مردم مورد بررسی قرار دهد و اگر چنان است که گفته اند، از مردم بخواهد که هر کس مایل است بصورت داوطلبانه اقدام کند والبته بهره برداری از نهر هم بکسانی که در احیای آن مشارکت میکنند اختصاص خواهد داشت.
🔻در پایان حضرت، سیاست خود را اینگونه بیان فرمود: اقدام مردم برای عمران و آبادی منطقه و تقویت بنیه مالیشان بهتر از آن است که اهتمام به عمران نداشته و در ضعف و ناتوانی بمانند. صدر و ذیل کلام حضرت گویای آن است که هر چند اینگونه اقدامات عمرانی پسندیده و به صلاح است، ولی نباید جنبه اجباری پیدا کرده و بر مردم تحمیل شود.
🔻نفی اجبار بر "هیچ کس" در "هیچ کار" یک قاعده در حکومت علوی است. و عدول از این قاعده در شرایط اضطراری، نیاز به دلیل محکم دارد و گرنه برای آباد کردن دنیا، خواست و رضایت مردم، محترم و معتبر است و نمیتوان مدل خاصی از زندگی را بر آنها تحمیل کرد، آن هم مدل و الگویی که هزینه های زیادی بر آنها تحمیل نموده و دائما فقر را گسترش میدهد، حتی اگر فرض شود که چنین مدلی در واقع به مصلحت ایشان بوده و در نهایت بنیه های اقتصادی آنان را تقویت نماید زیرا تشخیص مصلحت توسط حاکمان، جایگزین تحصیل رضایت از شهروندان نمیشود.
ايت الله سروش محلاتي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
استاد مطهري با اشاره به آیه «لا إکراه فی الدین قد تبیّن الرّشد من الغیّ»[۲۵] میفرماید: دین و ایمان اجباری نیست و این آیه میتواند خطاب به پیامبر، ناظر به این مطلب باشد که: تو از مردم ایمان میخواهی، مگر با اجبار هم میشود کسی را مؤمن کرد؟ در قرآن مجید خطاب به پیامبر آمده است: «فذکّر إنما أنت مذکر، لست علیهم بمصیطر» ای پیامبر! وظیفه تو گفتن و ابلاغ و یادآوری است، تو که مسلط بر این مردم نیستی که بخواهی به زور آنها را مؤمن و مسلمان کنی. پس بعضی از موضوعات است که خود آن موضوعات زوربردار و اجباربردار نیست. طبعاً در اینگونه مسایل باید مردم آزاد باشند. اصلاً بشر را باید در این مسایل که باید در آنها فکر کنند، آزاد گذاشت تا به حدّ رشد و بلوغ اجتماعی برسند که از جمله اینها رشد فکری است.
«اگر مردم در مسایلی که باید در آنها فکر کنند از ترس اینکه مبادا اشتباه بکنند، به هر طریقی آزادی فکری ندهیم یا روحشان را بترسانیم، این مردم هرگز فکرشان در مسایل دینی رشد نمیکند و پیش نمیرود. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق میخواهد (و تحقیق هم یعنی به دست آوردن مطلب از راه تفکر و تعقل) خواه ناخواه برای مردم آزادی فکری قایل است» . ایشان متذکر میشوند که رشد یک ملت به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند، صد بار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد و الاّ اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیررشید باقی میماند.)
مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۷۲، ص۱۲۳
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
🔺تحمیل دین و بی رونقی مسلمانی
🔹 حضرت علي در خطبۀ 153 تعبیری دارد که انسان نباید کاری کند که دیگران را بر خود مسلط کند. « وَ لَا يُعِينُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ » این توصیۀ مهمی است که انسان را به تامل وادار می کند. به واقع انسان به هنگام هر عملی باید نتیجۀ کار را بسنجد تا مبادا از روی بی خردی، اقدامی کند که منجر به قرار گرفتن وی در موضع ضعف شود. اما پرسش این است که چه هنگام این اتفاق رخ می دهد. 🔹حضرت تعبیر می کند که با بیراهه رفتن از مسیر حق « بِتَعَسُّفٍ فِي حَقٍّ» این اتفاق رخ می دهد. انسان با دور شدن از حق با کج رفتاری، کج سلیقگی و ندیدن آینده مقهور دیگران می شود. گرچه سخن امام کلی است اما به دو گونه کلام ایشان تفسیر شده است. 🔹 ابن میثم از علمای نیمه دوم قرن هفتم هجری شمسی، احتمال می دهد که این جمله به معنای کوتاهی در عمل به حق و یا بیان آن باشد. ( ابن میثم، شرح نهج البلاغه، 3 / 242 ) انسان برای اینکه فرد صاحب قدرت و نفوذی ناراحت نشود، حق را بیان نمی کند و یا دو پهلو بیان می کند و یا اساسا خلاف واقع می گوید. این امر باعث می شود که یک رفتار و روش غلط تداوم یابد و به همگان زیان برسد. بنابراین گزارشهایی که واقعیت را کتمان می کنند و یا در لفافه بیان می کنند نیز موجب می شود تا مقامات تصویر نادرستی از عملکرد خود داشته و به اعمال ویرانگر خود ادامه دهند. 🔹 دومین تفسیر نیز توسط ابن میثم و ابن ابی الحدید بیان شده است. به نظر ابن میثم، یکی از مصادیق بی راهه رفتن از حق، تحمیل دین و اجرای شریعت بر مردم است. وی بیان می کند که دینداری در میان مردم دارای درجاتی است برخی حد بالاتری از دینداری دارند و برخی کمتر. اما کسانی که تقید بیشتری دارند حق ندارند که دیگران را به اجرای آن حدود وادار کنند. زیرا ورود به حریم خصوصی دیگران و یا دقت در جزئیات رفتاری مردم و ایراد گرفتن به آنان و تحمیل یک نوع رفتاری که تصور می کنند درست است موجب نفرت و بیزاری مردم از تحمیل کننده می شود و نتیجۀ آن دشمنی و اعلام بیزاری است. ( ابن میثم، شرح نهج البلاغه، 3 / 242 )
ابن ابی الحدید از علمای نیمه اول قرن هفتم شمسی در ذیل سخن امام می گوید بی راهه رفتن در حق این است که انسان اعتقاد درستی دارد اما می خواهد با اجبار و زور دیگران را به پیروی از آن و عمل به آن وادارد. مدارا با مردم حتی در مواردی که انسان تصور می کند سخن و راهش درست است و دیگران بر خطا هستند، ترجیح دارد( ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 9 / 159) 🔹 سخنان ارزشمند دو عالم بزرگ اسلامی در قرن هفتم و به عبارتی هشت قرن پیش می توانست و می تواند راهنمای بسیار خوبی برای مسلمانان صاحب قدرت باشد که مبادا بخواهند با روشهای تحمیلی، سبک خاصی از دینداری را بر مردم تحمیل کنند زیرا نه تنها به نتیجه نمی رسد بلکه چنانچه امیرالمومنین می فرماید پس از مدتی اینان را در موضع غیر قابل دفاع و ضعیفی قرار می دهد و به جای دیندار کردن مردم به تعبیر ابن میثم، میوه اش نفرت و دشمنی است. 🔹 امام صادق در یک روایت معتبر می فرماید «لا تکونوا علماء جبارین فیذهب باطلم بحقکم» یعنی « مبادا که از عالمان زورگو باشید زیرا در این صورت رفتار غلط تحمیلی تان باعث می شود که به سخنان درستتان نیز اعتنایی نشود» بر همین اساس است که برخی از بزرگان دینی گفته اند که اگر اجرای حکمی در شریعت به اقتضای زمانۀ خود قابل قبول بوده است اما به دلیل تحولات فرهنگی و تغییر در نوع نگاه مردم، در جامعۀ کنونی مورد پذیرش نباشد و احیانا اجرای آن موجب دین گریزی شود، نباید آن حکم اجرا شود زیرا هدف از اجرای احکام، متمایل کردن مردم به دین است اما اگر به دلیل تحولات فکری، مردم از اجرای آن، اعلام انزجار می کنند و در نتیجه نسبت به دین بدبین می شوند، طبیعی است که این حکم نباید اجرا شود. ( منتظری، درسهایی از نهج البلاغه، 7 / 45) 🔹 با توجه به فرمایش امیرالمومنین و تفسیر ریشه دار اسلامی در سخنان امام صادق و عالمان برجسته گذشته، اگر حکومت دغدغۀ دین را دارد باید تساهل را، شیوۀ خود سازد و از انواع اجبارهایی که به نام دین صورت می گیرد، اجتناب کند. تجربۀ ناموفق گذشته و نتایجی که امام صادق و علمای دینی در قرن ها پیش بیان کرده اند خود گواهی بر صدق این ادعاست. به قول سعدی علیه الرحمه: گر تو قرآن بدین نمط خوانی / ببری رونق مسلمانی
محمدرضا یوسفی شیخ رباط عضو مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
⭕️بیگانگی بعثت از گفتمانِ فشار بر مردم
💫گستره بعثت خاتم الانبیاء به گستره "ختم نبوت" است که توسط او انجام پذیدفت . قطعا حقائقی در این "نبوت خاتم" است که باید بارها بارها مورد ارزیابی قرار گیرد. در کرانه نبوت وی گزاره هایی دیده میشود که کمتر مورد گفتگو بوده و درنتیجه مورد گفتمان هم بطور شایسته قرار نگرفته!
یکی از آن دسته موضوعات "ناروابودن فشار برمردم" است که در این مورد مطالب ذیل را ملاحظه فرمایید؛
✅ به عنوان یک معلم مبعوث شدم ..
پیامبر رحمت به عنوان یک معلم مبعوث میشود . معلم کارش تعلیم است و تعلیم با قدرت نمایی ، زور و ریاست خواهی هیچ سنخیتی ندارد. فرمود : «خداوند من را نفرستاده که بر خود #سختگیری نمایم و یا دیگران را در تنگنا قرار دهم، بلکه من را بعنوان یک #معلم_آسانگیر فرستاده است. / إِنَّ اللهَ لمْ یبعثنی معنّتاً ولا متعنّتاً ولکنْ بعثنی معلّماً میسّراً». (نهج الفصاحه ، ص ۴۰۲ از صحیح مسلم حدیث ۱۴۷۸)
✅ وظیفه؛ رساندن پیام است و نه بیشتر
در چهار مورد قرآن تاکید نموده ؛ «فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»؛ پس آیا بر پیامبران جز رساندن پیام روشن و آشکار تکلیفی هست (مائده / ۹۹ و نحل/ ۳۵ و نور / ۵۴ و عنکبوت ۱۸ ) و در سه مورد هم تاکید میکند اگر مردم شما را نپذیرفتند شما مسئولیتی نداری ؛ "فإن توليتم فإنما على رسولنا البلاغ المبين". (مائده / ۹۲ و نحل /۸۲ و تغابن /۱۲) راز مطلب این است که علامه طباطبایی میگوید : 👈 وظیفه انبیاء این نیست که مردم را فشار قرار دهند تا انان را بپذیرند .. رسالت انبیاء حاوی مجموعه قوانینی است که برای اصلاح جامعه است.(المیزان ج ۱۲ص۲۴۱)
بله آیاتی در اطاعت از پیامبر رحمت در قرآن آمده مانند؛ "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ. " اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا و فرستاده او را فرمان بريد و از او روى برنتابيد در حالى كه [سخنان او را] مىشنويد. (انفال / ۲۰) علامه طباطبائی بر این باور است این آیات مربوط به جنگ و پیروی از فرمانده است ؛ مصب الکلام اوامره الحربیه و ان کان لفظه اعم . ( المیزان ج ۹ ص۴۱)
✅ پیامبر رحمت و بیگانگی از زور و اجبار به مردم
♦️اجبار و اکراه و #فشار_به_جامعه از حریم پیامبر و دین او بیگانه است . این مهم در آیات متعدد قرآن آمده ، مانند؛ "وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّار: - ای پیامبر - تو بر مردم جبار و خودکامه نیستی." ( ق /۴۵) "لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ : تو بر مردم استیلا و سیطره نداری." (غاشیه/۲۲) وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: تو را نگهبان و وکیل آنها تعیین نکرده ایم (انعام /۱۰۷) امام علی (ع) پروش یافته آن پیامبر بزرگ خدا چنین مشی و مرام خود را نسبت به جامعه معرفی میکند : وَ لَيْسَ لِي أَنْ أَحْمِلَكُمْ عَلَى مَا تَكْرَهُون؛ مرا نشاید که شما را به کاری وادار سازم که به آن تمایل ندارید. (نهجالبلاغه، خ/۲۰۸)
با این تحلیل "اِعمال قدرت و حتی اقتدارطلبی" از حریم رسول الله دور است .
✅قدرت داشتن دلیلِ زورگوئی نیست
در صدر اسلام، تعدادی از مسلمانان به حضرت محمد ص گفتند: يا رسول الله! اگر كسانى را كه بر آنها قدرت داشتى، مجبور مىكردى مسلمان شوند، تعداد ما زياد مىشد و در مقابل دشمنان نيرومند مىشديم. 👈رسول الله در پاسخ آنها فرمودند: من نمىخواهم با بدعتى كه خداوند در مورد آن، دستورى به من نداده است، خداوند را ملاقات كنم و من كسى نيستم كه بخواهم در كارى كه به من مربوط نيست دخالت كنم. سپس خداوند فرمود: « اگر پروردگارت مىخواست، تمام كسانى كه بر روى زمين زندگى مىكنند، همگى ايمان مىآوردند. آيا تو مىخواهى مردم را مجبور كنى تا مؤمن شوند؟ در حالى كه هيچكس ايمان نمىآورد مگر با اذن و اجازه خدا / وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ. وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (یونس / ۹۹ و۱۰۰) 🖋علامه طباطبائی مینویسد : "از شان و شخصیت پیامبر بدور است که مردم را #تحت_فشار قرار دهد تا انان ایمان آورند و یا از دستورات او تبعیت کنند .. ؛ لیس من شآن الرسول اجبار الناس و الجاوهم علی الایمان و الطاعه بل البلاغ المبین .. (المیزان ج۱۲ ص ۲۴۳)
✅ امام صادق : با مردم نجنگید
امام صادق (ع): دین خود را براى خدا قرار دهيد نه براى مردم. بر سر دين خود، با مردم ستيزه نكنيد، زيرا ستیزه کردن، بيمار كننده دلهاست. خداوند به پیامبرفرمود: «إِنَّكَ لاٰ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لٰكِنَّ اَللّٰهَ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِين /
تو هر كه را دوست دارى نمی توانی هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را خواهد هدايت كند»(قصص/۵۶) ، همچنین می فرمايد: «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ / آيا تو ميخواهی مردم را بهزور وادار كنى كه مؤمن باشند؟» (یونس/ ۹۹) مردم را رها كنيد! زيرا شما از رسولالله تعليم گرفتهايد.. (اصول كافى ،ج ۳ ،ص ۳۰۲)
✅ بیگانگی اسلام از زورگویی به جامعه جهانی
وقتی زور و #تحمیل خاستگاه منفی در آیات متعدد قرآن دارد و مسلمین از اجبار و زورگویی و تحمیل فشار بر جامعه خود بر حذر شده اند ، روشن است که بطریق اولی نسبت به جامعه جهانی حق چنین این روشی روا نبوده و بلکه مورد نکوهش است.
👈علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۱۰۵ مائده تصریح میکند ؛ به هیچ وجه بر جامعه اسلامی ضرورت و وجوبی نیست که برای #انتشار_اسلام در میان ملل غیر مسلمان چیزی بیش از دعوت داشته باشد.(المیزان ج۶ص۱۶۸)
✅ #سختگیری؛ مردم را از دین فراری میدهد
نه تنها زورگوئی و سخت گیری و فشار بر جامعه از حریم شخصیت عصمت و معرفت و اخلاق حضرت محمد ص دور است ، بلکه بسیار از دین گریزی ها و بی دینی ها از آنجا وارد جامعه میشود که عده ای مردم را وادار به مناسک دینی کنند و جامعه را مورد تحمیل قرار دهند . این باور ما به سخن ارزشمند حضرت پیامبر رحمت مستند است که فرمود : بنای دین اسلام، بر آسان گرفتن و تسامح است. هیچکس دینداری را بر خودش سخت نکرد، مگر اینکه شکست خورد و از دیندار بودن مایوس شد. / إِنَّ الدِّینَ يُسْرٌ، وَلَنْ يُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا، وَأَبْشِرُوا، وَاسْتَعِینُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَيْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ." (محجه البیضاء، ج۷، ص ۱۳۹ و عیون الاخبار ابن قتیبه، ج۱، ص ۳۲۶)
✅ پیامبر رحمت مامور به اخلاق و مدارا با مردم
پیامبر خدا فرمود : "خداوند متعال به این دلیل، پیامبران را بر سایر مردم برتری داد، که با دشمنان دین خدا بسیار با #مدارا رفتار میکردند. / إنَّ الأنبِیاءَ إنّما فَضَّلَهُمُ اللّهُ عَلی خَلْقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لِأعداءِ دِینِ اللّهِ" (بحار الأنوار، ج ۷۵، ص۴۰۱) این دستور اخلاقی شامل مسلمین هم میشود و دستور عمومی به مسلمانان داده است ؛ «وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ (تغابن/۱۴) واگر ببخشایید و در گذرید و بیامرزید، به راستی که خدا آمرزنده مهربان است. 👈در این آیه چهار بال اخلاق، یعنی: عفو، صفح، غفران و رحمت آمده است.
به این نمونه ارزشمند توجه کنید ؛ عبدالله بن اُبی بعد ۹ سال مبارزه با پیامبر گرفتار مرگ شد و وقتی سکرات موت برایش ظاهر شد به فرزندش سفارش کرد که ؛ اورا در پیراهن پیامبر کفن کند و از حضرت تقاضا نمایدکه بر او نماز میت بخواندو هنگامی که مُرد پسرش که جوان شایسته ای بود، به خدمت پیامبر رسیدو وصیت پدر را باز گفت. حضرت (ص) درخواست او را بجا آورد و پیراهن خود را از تن در آورد به فرزند عبدالله بن اُبی داد. مردم از این کار حضرت در حیرت ماندند! عمر برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! آیا او را با پیراهن خود کفن می کنید در حالی که می دانید چه چیزها نگفت و چه اقداماتی که انجام نداد؟ پیامبر رحمت فرمود: ای عمر! پیراهن من چه سودی برای او دارد من امیدوارم که این پیراهن یاران باقی مانده وی به دین اسلام مشرف شوند.
امیدواریم که به تمام حقیقت بعثت و رسالت حضرت خاتم الانبیاء بارگردیم. ان شاء الله
🖌حجت الاسلام هادي سروش
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ مَا أَنت عَلَيهِم بجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن يخَاف وَعِيدِ سوره قاف ايه 45
اين جمله در مقام تعليل جمله ((فاصبر على ما يقولون (( است ، مى فرمايد در برابر آنچه مى گويند صبر كن ؛ براى اينكه ما مى دانيم كه چه مى گويند، و تو كه نمى توانى مجبورشان سازى ، پس تنها وظيفه ات اين است كه با قرآن تذكرشان دهى تا آنان كه از تهديد خداوندشان مى ترسند متذكر شوند.
و كلمه ((جبار(( در اين آيه به معناى تسلطى است كه بتواند مردم را بر اجراى خواسته هاى خود مجبور سازد. و معناى آيه اين است كه : تو بر آنچه مى گويند صبر كن ، و به حمد پروردگارت تسبيح گوى ، و منتظر بعث باش كه ما مى دانيم چه مى گويند، و به زودى سزايشان را در برابر و مطابق آنچه كرده اند كف دستشان مى گذاريم ، و تو مسلط بر آنان نيستى كه بتوانى بر اجراى خواسته خود مجبورشان سازى ، و در نتيجه آنچه را دعوتشان مى كنى انجام دهند - يعنى به خدا و روز جزا ايمان بياورند - و وقتى حال و وضع آنان چنين است پس تو وظيفه خودت را انجام ده ، و كسانى را با قرآن تذكر بده كه از تهديد من مى هراسند.
تفسير الميزان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نفى اكراه و اجبار در دين
و در جمله : ((لا اكراه فى الدين ))، دين اجبارى نفى شده است ، چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف ، يك كلمه است و آن عبارت است از ((اعتقادات ))، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد،
چون كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهرى است ، كه عبارت است از حركاتى مادى و بدنى (مكانيكى )، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب ديگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراك دارد و محال است كه مثلا جهل ، علم را نتيجه دهد، و يا مقدمات غير علمى ، تصديقى علمى را بزايد.
● علت اينكه در دين اكراه نيست
و در اينكه فرمود: ((لا اكراه فى الدين ))، دو احتمال هست ، يكى اينكه جمله خبرى باشد و بخواهد از حال تكوين خبر دهد، و بفرمايد خداوند در دين اكراه قرار نداده و نتيجه اش حكم شرعى مى شود كه : اكراه در دين نفى شده و اكراه بر دين و اعتقاد جايز نيست و اگر جمله اى باشد انشائى و بخواهد بفرمايد كه نبايد مردم را بر اعتقاد و ايمان مجبور كنيد، در اين صورت نيز نهى مذكور متكى بر يك حقيقت تكوينى است ، و آن حقيقت همان بود كه قبلا بيان كرديم ، و گفتيم اكراه تنها در مرحله افعال بدنى اثر دارد، نه اعتقادات قلبى . خداى تعالى دنبال جمله ((لا اكراه فى الدين ))، جمله ((قد تبين الرشد من الغى ))، را آورده ، تا جمله اول را تعليل كند، و بفرمايد كه چرا در دين اكراه نيست ، و حاصل تعليل اين است كه اكراه و اجبار - كه معمولا از قوى نسبت به ضعيف سر مى زند - وقتى مورد حاجت قرار مى گيرد كه قوى و ما فوق (البته به شرط اينكه حكيم و عاقل باشد، و بخواهد ضعيف را تربيت كند) مقصد مهمى در نظر داشته باشد، كه نتواند فلسفه آن را به زير دست خود بفهماند، (حال يا فهم زير دست قاصر از درك آن است و يا اينكه علت ديگرى در كار است ) ناگزير متوسل به اكراه مى شود، و يا به زيردست دستور مى دهد كه كوركورانه از او تقليد كند و... و اما امور مهمى كه خوبى و بدى و خير و شر آنها واضح است ، و حتى آثار سوء و آثار خيرى هم كه به دنبال دارند، معلوم است ، در چنين جائى نيازى به اكراه نخواهد بود، بلكه خود انسان يكى از دو طرف خير و شر را انتخاب كرده و عاقبت آن را هم (چه خوب و چه بد) مى پذيرد و دين از اين امور است ، چون حقايق آن روشن ، و راه آن با بيانات الهيه واضح است ، و سنت نبويه هم آن بيانات را روشن تر كرده پس معنى ((رشد)) و ((غى )) روشن شده ، و معلوم مى گردد كه رشد در پيروى دين و غى در ترك دين و روگردانى از آن است ، بنابراين ديگر علت ندارد كه كسى را بر دين اكراه كنند.
● دلالت آيه شريفه بر اينكه اسلام دين شمشير و خون و اكراه و اجبار نيست
و اين آيه شريفه يكى از آياتى است كه دلالت مى كند بر اينكه مبنا و اساس دين اسلام شمشير و خون نيست ، و اكراه و زور را تجويز نكرده ، پس سست بودن سخن عده اى از آنها كه خود را دانشمند دانسته ، يا متدين به اديان ديگر هستند، و يا به هيچ ديانتى متدين نيستند، و گفته اند كه : اسلام دين شمشير است ، و به مساله جهاد كه يكى از اركان اين دين است ،نموده اند، معلوم مى شود.
این ایه با ایات جهاد و قتال نیز نسخ نشده است.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 525
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اسلام با تحميل مخالف است
تایم: شما اعتراض دارید که غرب کوشش کرده است ارزش هایش را بر ایران تحمیل کند. چرا شما سعی می کنید که ارزشهای اسلامی و دیدگاهتان را از عدالت اسلامی را بر نمایندگان غرب تحمیل کنید؟
امام: اما ما هرگز نمیخواهیم ارزشهای اسلامی را بر غرب تحمیل کنیم، نه بر غرب و نه بر شرق. بر هیچ کس و هیچ جا اسلام تحمیل نمیشود. اسلام با تحمیل مخالف است. اسلام مذهب تحمیل نیست. هر کسی خواست میپذیرد و هر کس نخواست نمیپذیرد.
مجله «تایم» که امام خمینی (ره) را به عنوان مرد سال 1979 معرفی کرد، این گفتوگو را ۹ آذرماه ۱۳۵۸ در قم با ایشان انجام داده است
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
❇️ #رهبران_دینى، تنها موظف به #تبلیغ مکتب اند، نه #تحمیل آنها بر مردم.
وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ آیه ۶ سوره شوری و تو مأمور نیستی که آنان را مجبور به قبول حقّ کنی!
🔸 (و مـا انـت عليهم بوكيل ) يعنى اعمال مردم به تو واگذار نشده تا تو آن را برايشان اصلاح كنى ، و به اين منظور به سوى دين حق هدايتشان كنى . 🔹 اين آيه شريفه لحنش لحن تسليت دادن به رسول خدا(ص) است .یعنی ای پيامبر فقط تبليغ و تعليم كتاب و حكمت به عهده شماست، تزكيه نفوس به عهده شماست، ابلاغ پيام ما به عهده شماست،👈 امّا اینکه چه كسی قبول و چه كسی نكول كرد، مسئوليت آن به شما برنمیگردد..
🔸فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ ﴿۴۸﴾ پس اگر روى برتابند ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ايم بر عهده تو جز رسانيدن [پيام] نيست . سوره شوری
🔹 چند نکته ای که میتوانیم از این آیه شریفه برداشت کنیم : ✨- وظیفه پیامبر(ص)، تنها #ابلاغ رسالت الهى است، نه #ممانعت_قاهرانه از کفر و حق گریزى مردم. ✨- رهبران دینى، تنها موظف به #تبلیغ عقاید و آرمان هاى مکتب اند، نه #تحمیل» آنها بر مردم. ✨- این که حتى پیامبر(ص) وظیفه اى جز تبلیغ دین ندارد و در فرض روى گردانى باید مشرکان را به حال خود واگذارد، نشان مى دهد که 👈🏻انسان در انتخاب عقیده آزاد است. ✨- آیه شریفه مى تواند در مقام بیان این نکته باشد که پیامبر(ص) مسؤول نافرمانى امت خویش نیست، بلکه هر کسى مسؤولیت تخلف خویش را «خود» ، برعهده دارد. ✨- وظیفه رهبران الهى، آگاهى دادن به مردم و فراهم ساختن زمینه هاى «انتخاب» صحیح است، نه تصمیم گیرى از قِبل آنان
📚تفسیر نمونه
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 804 ![Iran (Islamic Republic Of) Iran (Islamic Republic Of)]() 46 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
حتي پيامبر هم مجاز به #اجبار مردم در ایمان اوردن و #اجرای_اوامر_خدا و رسول نيست
💠فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ ﴿۲۱﴾ پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهنده اى (۲۱) لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ ﴿۲۲﴾ بر آنان تسلطى ندارى (۲۲) سوره غاشیه ایات 21 و22
🔹"راه كمال در صورتى پيموده مىشود كه با ميل و اراده و اختيار همراه باشد، و گرنه #تكامل_اجبارى سخنى بىمفهوم است، تو هرگز نمىتوانى آنها را مجبور سازى، و اگر هم مىتوانستى فايدهاى نداشت. بعضى تصور كردهاند كه اين دستور قبل از نزول فرمان "جهاد" بوده، و با نزول حكم جهاد نسخ شد. چه اشتباه بزرگى؟ مساله تذكر و تبليغ پيامبر ص از نخستين روز شروع شد، و تا آخرين دقيقه حيات آن حضرت ادامه داشت، و بعد از او نيز به وسيله جانشينان معصوم و علماى دين تداوم داشته و خواهد داشت اين مطلبى نسخ شدنى نيست، همچنين #عدم_اجبار مردم بر ايمان نيز يك اصل ثابت است، . اين مطلب شبيه چيزى است كه در آيه 80 سوره نساء آمده است كه مىگويد: وَ مَنْ تَوَلّٰى فَمٰا أَرْسَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً :" هر كس روىگردان شود ما تو را مسئول آنها قرار نداديم" 📚تفسیر نمونه- ایت اله مکارم شیرازی
🔹"پس تو اى پيامبر ايشان را به اين حقايق تذكر بده كه ((انما انت مذكر))، وظيفه تو - كه پيامبر خدايى - تنها همين تذكر دادن است ، به اميد اينكه دعوتت را اجابت كنند و به طيب خاطر و بدون #اكراه و #اجبار ايمان آورند.
لَّست عَلَيْهِم بِمُصيْطِرٍ: كلمه ((مصيطر)) به معناى متسلط است ، و جمله مورد بحث بيان و تفسير جمله ((انما انت مذكر)) است . یعنی مردم را تذكر بده كه وظيفه تو تنها تذكر دادن است ، تو #دست_زور به ايشان ندارى.
● توضيحى راجع به استثناء ((الّا من تولّى و كغر)) از ((فذّكر انّما انت مذّكر))
إِلا مَن تَوَلى وَ كَفَرَ
اين جمله استثنايى است از مفعول جمله ((فذكر)) كه در كلام نيامده بود، و تقدير كلام چنين است : ((فذكر الناس انما انت مذكر و لست عليهم بمصيطر الا من تولى منهم عن التذكره و كفر - مردم را تذكر بده كه وظيفه تو تنها تذكر دادن است ، تو دست زور به ايشان ندارى مگر افرادى از ايشان كه از تذكر و پندگيرى روى گردانند و كفر مى ورزند))، چون تذكر دادن آن جناب به افراد آن چنانى لغو و بى فايده است و معلوم است كه تولى و اعراض و كفر، همواره بعد از تذكر رخ مى دهند، پس آنچه با اين استثناء نفى شد تذكر مكرر است ، گويا فرموده : تو به ايشان تذكر بده و تذكر خود را پى بگير و آن را قطع مكن ، مگر از كسى كه يكبار و دو بار تذكرش دادى و او روى گردانيد و كفر ورزيد كه در اين صورت ديگر لازم نيست به تذكر خود ادامه دهى ، بلكه بايد از او اعراض كنى ، تا خداى تعالى به عذاب بزرگتر معذبش سازد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 461
❓سئوال: ایا عدم اکراه و اجبار فقط در مرحله قبول دین و #ایمان است؟ یا در مرحله #اجرای_احکام، میتوان اجبار نمود؟
✅پاسخ: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، اجبار در هر دو مرحله را حتی از رسول الله هم نفی می کند:
🔸مرحله اول در اصل ایمان و پذیرش دین: "و در جمله : ((لا اكراه فى الدين ))، #دين_اجبارى نفى شده است ، چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف ، يك كلمه است و آن عبارت است از ((اعتقادات ))، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد، و اين آيه شريفه يكى از آياتى است كه دلالت مى كند بر اينكه مبنا و اساس دين اسلام شمشير و خون نيست ، و #اكراه و زور را تجويز نكرده "
🔸مرحله دوم: اجبار مسلمانان به اجرای احکام
"اطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلى رَسولِنَا الْبَلَغُ الْمُبِينُ سوره تغابن ایه 12 و معناى جمله اين است : كه اگر شما از اطاعت خدا در آنچه از دين تشريع كرده ، و يا از اطاعت رسول بدان جهت كه ولى امر شما است در آنچه به شما دستور مى دهد اعراض كنيد، رسول ما نمى تواند شما را #مجبور بر #اطاعت كند، براى اينكه او مأمور به رفتار نشده بلكه تنها مأمور شده كه رسالت خدا را به شما برساند، كه رسانيد. "ویرایش بوسیله کاربر 1402/02/06 08:30:45 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در آیهی ۱۲ سورهی تغابن «وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ» مشابه سورهی مائده است . ولی علامه اینجا یک مقداری با صراحت وارد میشود، و اعلام میکند که در دستورات الهی اطاعت از خدا کنید و از پیامبر اطاعت کنید در دستوراتی که در حوزهی حکومت پیامبر قرار دارد؛ از همهی اینها اطاعت کنید، بعد میفرماید اگر اطاعت نکردید، اعراض کردید، سرپیچی کردید «فإن أعرضتم عن اطاعه الله فیما شرع من الدین» اگر از دستورات الهی در شریعت تخلف کردید، «أو عن إطاعه الرسول فیما أمرکم به» یا از دستورات پیامبر سرپیچی کردید، پیامبر در چه حوزهای دستور میدهد؟ «بما أنه ولی أمرکم» در دستورات حکومتی که پیغمبر دارد و خودش حکمی را صادر میکند، بههرحال چه از شریعت الهی اعراض کنید، چه از دستورات حکومت پیغمبر اعراض کنید، معنای آیه این هست که «فلم یکرهکم رسولنا» خداوند میفرماید: در هیچ صورت پیامبر ما شما را اکراه و اجبار نخواهند کرد؛ نه اجبار به دستورات منِ خدا و نه اجبار به فرمانهای پیامبر. چرا؟ «فإنه لم یؤمر بذلک» چنین مأموریت و مسئولیتی برعهدهی پیامبر نیست. «و إنما أمر بالتبلیغ» مسئولیت پیغمبر فقط تبلیغ است، و درصورتیکه تخلف کنید، مسئولیتی برعهدهی او نیست. او اکراه و اجبار نمیکند. این صریحترین موضع علامه در پایان المیزان در نفی اجبار در دینداری است.
اینجا مرحوم علامه برخلاف آیهی سورهی مائده تصریح میکند که پیامبر در برابر تخلف از دستورات دینی از ابزار اجبار و اکراه و زور استفاده نمیکند. شما هرچه در جلدهای نخستین تفسیر المیزان بگردید چنین مضمونی را پیدا نمیکنید. در این حوزه، در این موضوع یا علامه در آن مجلّدات نخستین، بهطورکلی نظر مخالف دارد، و یا سکوت میکند، ولی در جلدهای پایانی موارد متعددی وجود دارد که بهصراحت دین تحمیلی را نفی میکند.
از تعبیر اکراه، اجبار، الجاء و مفاهیم مشابه استفاده میکند و بهطورکلی در حوزهی دینداری چه در مرحلهی قبول اسلام که مرحلهی قبول اسلام که مرحلهی اول است، و چه مرحلهی دوم که رعایت احکام اسلامیست؛ در هردو حوزه اجبار و اکراه را نفی میکند.
استنتاج بنده این است که علامه طباطبایی در دوران بیستسالهای که مشغول تأمل در آیات قرآن و نگارش تفسیر شریف المیزان بودند، تبدُّل رأیی برایشان پیدا شده، در جلدهای نخستین بهصراحت از دین تحمیلی دفاع میکردند که نمونههایی را از آن برای شما خواندم و استدلال به آیات میکردند، ولی در میانهی تفسیر آرامآرام دیدگاه ایشان عوض میشود. اصلاً آن آیاتی که قبلاً استدلال میکردند همان آیات را بهگونهای دیگر تفسیر کردهاند که دیگر از آن جهاد ابتدایی و تحمیل اسلام استفاده نمیشود. و در ذیل آیات زیادی تأکید میکنند که دینداری باید براساس اختیار صورت بگیرد.
اگر ما دینداری بهمعنای قبول اسلام را خارج از قلمرو تحمیل قرار دادیم یعنی قبول مسلمانی اجباری نیست، شخص با انتخاب خودش میتواند اسلام را بپذیرد و میتواند نپذیرد، و اگر نپذیرفت ما بهزور اسلام را به او تحمیل نمیکنیم و او را با اجبار وادار به قبول مسلمانی نمیکنیم، این مرحلهی اول است، ولی مرحلهی دوم مرحلهی تقید به احکام اسلامی است. خب برخی از افراد معتقدند که ورود به حوزهی مسلمانها اختیاری است، ولی پس از اینکه شخص مسلمان شد باید به احکام اسلامی ملتزم شود و اگر ملتزم نشد با زور و اجبار او را وادار به رعایت احکام اسلامی میکنیم. آیا علامه طباطبایی چنین نظری دارد؟ یا علامه نه در مرحلهی اول اصل قبول اسلام، و نه در مرحلهی دوم رعایت احکام اسلامی، در هیچکدام از این دو مرحله تحمیل و زور را مجاز نمیدانند؟ البته روشن است که استفادهی از زور و جبر برای حفظ حقوق مردم و رعایت نظم اجتماعی در حکومت جایز است، آن بحث دیگری است، مثلاً برای تأمین امنیت، برای جلوگیری کردن از تعدی و ظلم شهروندان نسبت به یکدیگر نیازمند به پلیس و اعمال قدرت است، بحث در این نیست، بحث صرفاً دراحکامی است که جنبهی دینی دارد و بس، آیا میتوانیم از ابزار زور و اعمال قدرت برای وادار کردن مسلمانها و انجام این احکام استفاده کنیم یا نه؟
بخشي از سخنراني استاد سروش محلاتي در سالگرد مرحوم علامه طباطباييhttps://fa.shafaqna.com/...d8%aa%d8%ad%d9%85%db%8c/
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعِيدِ «45» سوره قاف
ما به آنچه (مخالفان) مىگويند آگاهتريم و تو مأمور به اجبار مردم نيستى (تا آنان را با زور به راه راست درآورى). پس هر كه را از وعده عذاب من مىترسد، به وسيلهى قرآن پند ده
وظيفه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تبليغ دين است، نه تحميل دين. «وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ» (پذيرش دين بايد با اختيار باشد.)
- محور تبليغات دينى بايد قرآن باشد، زيرا بهترين وسيله تذكّر است. «فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ»
- معارف بلند، منطقى و فطرى قرآن، براى پذيرش مردم كافى است و نيازى به اجبار نيست. «ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ»
- حقايق دين در نهاد انسان نهفته است، تنها يادآورى لازم است. «فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ» (كلمه «ذكر» به معناى يادآورى نهفتهها و فراموش شدههاست)
تفسير نور
و در این آیه که آخرین آیه این سوره است بار دیگر به پیامبرش در مقابل مخالفان سرسخت و لجوج تسلی و دلداری میدهد و میفرماید: «ما به آنچه آنها میگویند آگاهتریم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ).
«و تو مأمور اجبار آنها (به ایمان) نیستی» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ).
وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت، و دعوت به سوی حق و بشارت و انذار است «پس به وسیله قرآن، کسانی را که از عذاب من میترسند متذکر ساز» (فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ).
اشاره به این که قرآن برای انذار و بیدار ساختن افراد مؤمن کافی است هر صفحهای از آن یاد آور قیامت، و آیات مختلفش بازگو کننده سرنوشت پیشینیان و توصیفهایش از مواهب بهشتی و عذابهای دوزخی و حوادثی که در آستانه رستاخیز و در دادگاه عدل الهی واقع میشود بهترین پند و اندرز برای همگان است. تفسير نمونه
جبار نبودن پيامبر، نفي تحميل اجباري دين و تأكيدي است بر «لا اكراه في الدين».
تفسير بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ايمان بر مبناى انتخاب است، نه اجبار وتحميل.
وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ «99»
واگر پروردگارت مىخواست، (به اجبار) همهى مردم روى زمين يكجا ايمان مىآوردند. (اكنون كه سنّت خدا بر ايمان اختيارى مردم است،) پس آيا تو مردم را مجبور مىكنى تا ايمان آورند؟!
و لو شاء ربك لا من فى الارض كلهم جميعا. (99یونس) يعنى اگر پروردگارت مى خواست، تمامى انسانهائى كه روى زمينند ايمان مى آوردند و ليكن اينطور نخواسته و در نتيجه همه ايمان نياوردند، و از اين به بعد هم همه ايمان نخواهند آورد. پس، مشيت در اين باب با خداى سبحان است، و مطلب به خواست او بستگى دارد، و چون او چنين چيزى را نخواسته تو اى پيامبر نبايد چنين طمع و توقعى داشته باشى، و نيز نبايد در اين باب خود را خسته كنى براى اينكه تو قادر نيستى مردم را مجبور بر ايمان كنى، و ايمانى كه از روى اكراه باشد خواست ما نيست، آن ايمانى را ما از انسانها خواسته ايم كه از حسن اختيار باشد.
و به همين جهت است كه بعد از بيان اين حقيقت، در قالب استفهام انكارى فرموده : (افانت تكره الناس حتى يكونوا مؤ منين )، يعنى بعد از آنكه بيان كرديم كه امر مشيت و خواست به دست خداى تعالى است و او نخواسته كه تمامى مردم ايمان بياورند، و در نتيجه همه مردم به اختيار خود به هيچ وجه ايمان نخواهند آورد، با اين حال ديگر راهى براى تو باقى نمانده جز اينكه فرضا مردم را به زور و به اكراه بر ايمان واداشته و مجبور سازى، و من اين عمل را براى تو عملى منكر كرده ام و تو نبايد دست به چنين كارى بزنى، و نمى توانى اين كار را بكنى، و خود من هم ايمان اين چنينى را قبول نمى كنم.
تفسير المیزان
خداوند، هم قدرت دارد، هم حكمت و از قدرتش آنجا و آن گونه استفاده مىكند كه خلاف حكمت نباشد و چون حكمتش اقتضا دارد كه مردم آزاد باشند، هرگز با قدرت قهرى خود آنان را به ايمان اجبارى وادار نمىكند.
امّا مشركان مىگفتند: «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» «1» اگر خدا مىخواست ما مشرك نبوديم، پس شرك ما خواست خدا بوده است و ما بالاجبار مشرك شدهايم! اين آيه مىتواند پاسخى به سخن آنان باشد كه اگر اراده خدا بر اجبار كردن است، چرا اجبار به انحراف و شرك كند و لااقل اجبار به هدايت و ايمان بكند!؟
- ايمان بر مبناى انتخاب است، نه اجبار وتحميل. «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 625
(آیه 99)- ایمان اجباری بیهوده است! در آیات گذشته خواندیم که ایمان اضطراری به هیچ دردی نمیخورد، به همین جهت در این آیه میگوید: «اگر (ایمان اضطراری و اجباری به درد میخورد) و پروردگار تو اراده میکرد همه مردم روی زمین ایمان میآوردند» (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً).
بنابراین از عدم ایمان گروهی از آنان دلگیر و ناراحت مباش، این لازمه اصل آزادی اراده و اختیار است که گروهی مؤمن و گروهی بیایمان خواهند بود، «با این حال آیا تو میخواهی مردم را اکراه کنی که ایمان بیاورند» (أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ).
این آیه بار دیگر تهمت ناروایی را که دشمنان اسلام کرارا گفته و میگویند با صراحت نفی میکند، آنجا که میگویند: اسلام آیین شمشیر است و از طریق زور و اجبار بر مردم جهان تحمیل شده است.
اصولا دین و ایمان چیزی است که از درون جان بر میخیزد، نه از برون و به وسیله شمشیر، و مخصوصا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را از اکراه و اجبار کردن مردم برای اسلام برحذر میدارد.
برگزیده تفسیر نمونه
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اجبار در اجراي احكام براي انان كه ايمان اورده اند هم جايز نيست.
برخي ايات قران به عدم اكراه و اجبار در ايمان و پذيرش دين اشاره دارد . برخي مي گويند پس از پذيرش دين، فرد مسلمان را ميتوان به اجراي احكام مجبور كرد اما ايات قران خلاف اين را ميگويد.
ازجمله ايه 92 سوره مائده كه پس از نهي از شرابخواري اينگونه ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۹۰﴾اى كسانى كه ايمان آورده ايد شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند پس از آنها دورى گزينيد باشد كه رستگار شويد (۹۰) إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱﴾همانا شيطان مى خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمى داريد (۹۱)
وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «92»
و خدا را اطاعت كنيد و پيامبر را فرمانبردار باشيد و (از نافرمانى) بپرهيزيد. پس اگر روى گردان شديد (و اطاعت نكرديد) بدانيد كه وظيفهى رسول ما تنها ابلاغ آشكار است.
1- فرمانهاى حكومتى رسول خدا صلى الله عليه و آله همانند فرمانهاى الهى، اطاعتش واجب است. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ» (تكرار كلمهى «أَطِيعُوا»، نشانهى دو نوع دستور مىباشد؛ دستورات ثابت الهى و دستورات حكومتى پيامبر صلى الله عليه و آله)
2- از خطر سرپيچى فرمان خدا و رسول بترسيم. «وَ احْذَرُوا»
3- انسان در انتخاب راه، آزاد است. «فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ»
3- با تخلّف و روىگردانى، به كسى جز خود لطمه نمىزنيم. فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ ... أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ
4- شرط ابلاغ احكام الهى پذيرش مردم نيست، ما بايد اتمام حجّت كنيم. فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ ... عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ
5- وظيفهى پيامبر، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار و تحميل. «أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ»
تفسير نور
وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُـولَ وَاحْذَرُوا فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ و از خدا و رسول اطاعت كنيد و از [چنين اموري] بر حذر باشيد، با اين حال اگر [به فرمان ما] پشت كرديد، بدانيد كه بر رسول ما [وظيفهاي] جز ابلاغ آشكار [=پيامرساني] نيست [پس كيفر دنيايي براي اين امور در اسلام وجود ندارد].
______________ 243- در گناه بودن شراب و قمار البته شكي نيست، اما هيچ كيفر دنيايي براي چنين نافرماني، همچنين بيحجابي در قرآن نيامده است و مجازاتهايي كه توسط فقيهان در تاريخ اسلام وضع شده است، تماماً جنبة بشري و مصلحتانديشي براي مراقبت از شريعت و حفظ ظاهر، همچون سختگيري در مورد حجاب داشته است، كه البته كار را به پستو و پنهان كشانده و نفاق و نادرستي را تقويت كرده است كه آسيب آن براي تخريب شخصيت فردي و اجتماعي به مراتب بدتر از ارتكاب علني آن محارم ميباشد. اصولا در قرآن به غير از چهار كيفر: سرقت، قصاص، زناي علني و نقض مسلحانة امنيت جامعه [محاربه و افساد] كه تماماً در ارتباط با مناسبات ميان انسانها ميباشد، هيچ مجازاتي در دنيا در آنچه مربوط به مناسبات ميان شخص با خالق است [مثل ارتداد] وضع نگرديده است.
تفسير بازرگان
و در اين فقره : (فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلاغ المبين ) تاكيدى است كه در آن معناى تهديد است ، مخصوصا از جهت اينكه مى فرمايد: (فاعلموا) زيرا اين خود اشاره است به اينكه شما مرتكبين خمر و ميسر و غيره و نافرمانيهاى خود را يك نوع غلبه بر رسول الله (صلى الله عليه و آله ) پنداشته ايد، و نفهميديد، يا فراموش كرديد كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در اين بين سود و زيانى ندارد، و جز رسانيدن پيغام و تبليغ ماموريت خود وظيفه ديگرى ندارد، و اين نافرمانيها برگشتش به دشمنى با خداى تعالى است ، و ندانستيد كه شما در حقيقت در مقام معارضه با ربوبيت پروردگار خود بر آمده ايد
سابقا در اول همين بحث گذشت كه اين آيات در تحريم خمر و ميسر و غيره مشتمل بر فنون مختلفى است از تاكيد. يكى ابتداى به جمله (يا ايها الذين آمنوا) آنگاه بكار رفتن كلمه حصر (انما) سپس پليد خواندن آن گناهان ، بعد از آن نسبت دادن آنها به عمل شيطان ، و امر صريح به اجتناب و اميد داشتن به رستگارى دردورى و اجتناب از آنها، بعد از آن بر شمردن مفاسد عمومى آنها يعنى عداوت و بغضا، و انصراف از نماز و ذكر خدا، سپس توبيخ مرتكبين به اينكه از نهى الهى متاثر و منتهى نمى شوند، آنگاه امر به اطاعت خدا و رسول و تحذير از مخالفت ، و بعد از همه اينها تهديد به اينكه اگر بار ديگر مرتكب شوند و از دستور خدا سرپيچى كنند بدانند كه سرپيچيشان بعد از اتمام حجت و بلاغ مبين بوده است
الميزان
مشابه اين ايه در سوره تغابن هم امده است:
وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «12»تغابن
خداوند را (در اوامر و نواهى شريعت) اطاعت كنيد و پيامبر را (در دستورات حكومت و سنّتهايش) پيروى نماييد، پس اگر روى گردانيد، (بدانيد كه) همانا بر رسول ما جز پيام رسانى آشكار (وظيفه ديگرى) نيست.
در اين آيه به جاى آنكه بفرمايد: «اطيعوا الله و الرسول»، مىفرمايد: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ»، يعنى كلمه اطاعت تكرار مىشود. زيرا بين اين دو اطاعت تفاوت است، اطاعت از خداوند در فرمانهاى ثابت است و اطاعت از رسول، در امورى است كه به عنوان حاكم اسلامى صادر مىكند.
1- انسان، آزاد آفريده شده است، هم قدرت دارد سرپيچى كند و هم مىتواند اطاعت كند. أَطِيعُوا اللَّهَ ... فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ
2- مُبلّغ نبايد انتظار پذيرش و پيروى همه مردم را داشته باشد. فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...
3- گرچه بعضى سرپيچى كنند، اما پيامبر وابسته به خداست و خداوند حامى اوست. «رَسُولِنَا»
4- پيامبران الهى، حق اجبار مردم را ندارند، فقط مسئول ابلاغ هستند. «فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ»
6- اگر انسان به وظيفه خود عمل كند، نبايد روى گردانى مردم سبب دلسردى يانگرانى او شود. «فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ»
تفسير نور
سپس میفرماید: «اگر شما روی گردان شوید (و اطاعت نکنید، او هرگز مأمور به اجبار شما نیست) رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفهای ندارد» (فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین).
آری! او موظف به رساندن پیام حق است، بعدا سر و کار شما با خداست، و این تعبیر یک نوع تهدید جدّی و سر بسته است.
تفسير نمونه
تغابن:12 وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُـولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ و خدا را فرمان برید و رسولش را [نيز] فرمان بريد19 پس اگر روي برتافتيد، [بدانيد كه] وظيفه رسول ما جز ابلاغ آشكار نيست [=او مأمور اجراي احكام و كيفر منكران نيست، اطاعت از سر ترس بيفايده است].
______________ 19 - «طَوَّعَ»، ميل و رغبت، و اطاعت، فرمانبري داوطلبانه [نه با اكراه و اجبار] است. جملة « فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ» خطاب به كساني كه از اطاعت خدا و رسولش سر باز ميزنند و نافرماني ميكنند، در آية 92 سوره مائده (5:92) نيز پس از نهي شراب و قمار و ساير امور نهي شده تكرار شده است. اين تأكيدات نشان ميدهد اطاعت با اجبار و ايمان با اكراه در دين مجاز نيست.
تفسير بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,506
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ «28»هود
(نوح به قوم خود) گفت: آيا اگر ببينيد كه من بر دليل روشنى از طرف پروردگارم باشم و او از نزد خودش، رحمت (ويژهى نبوّت) را به من داده باشد كه بر شما مخفى مانده است، (آيا باز هم سرپيچى مىكنيد؟) آيا شما را به پذيرش آن وادار كنيم، در حالى كه نسبت به آن كراهت داريد؟
نفى اجبار و اكراه در دين، در شريعت نوح كه كهن ترين شرايع است تشريع شده بود
(اءنلزمكموها و انتم لها كارهون ) - ماده و مصدر الزام كه فعل (نلزم ) صيغه متكلم مع الغير از مضارع آن است به معناى آن است كه چيزى را آنچنان مقارن و همراه چيزى ديگر كنى كه از آن جدا نشده و همواره با آن باشد، و منظور از اينكه پرسيد (آيا من مى توانم آن رحمت را به شما الزام كنم با اينكه شما از آن كراهت داريد؟) اين است كه (آيا من مى توانم شما را به قبول آن و يا به عبارت ديگر به ايمان آوردن به خدا و آيات او اجبار كنم ؟ و آيا مى توانم شما را به زور وادار سازم كه آثار معارف الهى يعنى نور و بصيرت را دارا شويد؟).
و معناى آيه - كه خدا داناتر است - اين است كه شما مردم به من خبر دهيد آيا اگر نزد من آيت و نشانه اى به صورت معجزه باشد كه رسالتم را با اينكه بشرى مثل شما هستم تصديق كند، و نيز نزد من همه آن چيزهايى كه رسالت نيازمند به آن است يعنى كتاب و علمى كه شما را به سوى حق هدايت كند موجود باشد - وليكن عناد و تكبر شما وادارتان كرد به اينكه بدون درنگ و بدون اينكه در كار من تحقيق و فكر كنيد دعوتم را رد كنيد و در نتيجه آن كتاب و علم بر شما پوشيده ماند، - آيا در چنين وصفى باز هم بر ما واجب است كه شما را به قبول آن دعوت مجبور كنيم ؟.
و خلاصه كلام اينكه جناب نوح خواسته است بفرمايد نزد من همه چيزهايى كه رسالت از ناحيه خدا بدان نيازمند است موجود است و من شما را به آن چيزها آگاه كردم اما شما از در تكبر و طغيان، به آن ايمان نياورديد، و ديگر بر من لازم نيست كه شما را در قبول آن مجبور سازم چون در دين خداى سبحان هيچ اجبارى نيست.
در دين خدا اجبار نيست.
و اين آيه از جمله آياتى است كه اكراه را در دين خدا نفى كرده و دلالت مى كند بر اينكه مساءله اجبار نكردن، خود يكى از احكام دينى است كه در همه شرايع و حتى قديمى ترين آنها كه شريعت نوح (عليه السلام) است تشريع شده و تا به امروز نيز به قوت خود باقى بوده و نسخ نگرديده است.
تفسير المیزان
- دعوت انبيا همراه با بيّنه و برهان بوده است. «كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ»
- كسى كه نتواند برهان، معنويّت و نبوّت را درك كند، كور است. «فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ»
- انسان در انتخاب دين و مذهب اختيار دارد. «أَ نُلْزِمُكُمُوها»
- تا انسان زمينهى پذيرش حقّ را دارا نباشد، نمىتواند از نور وحى استفاده كند. «أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»
تفسير نور
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.