رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اينكه گفتند: ﴿اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً﴾ همهاش «لا إله الاّ الله» و «سبحان الله» نيست هر كسي در هر كاري كه مشغول است زمزمهٴ زير لبش آيه مناسب آن كار بايد باشد
وجود مبارك ابراهيم و اسماعيل(سلام الله عليهما) در آن كارگري و معماري و مهندسي خانهٴ كعبه زمزمه زير لبشان ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ بود ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ آجر بياور خِشت بياور سنگ بياور مرتّب اين گِل بيار و سنگ بيار و خشت بيار با ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ اداره ميشد
وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) هم آن طوري كه امينالاسلام(رضوان الله عليه) نقل ميكنند وقتي اين پاي مبارك را روي دوش بيل فشار ميدادند و اين باغ را شيار ميكردند اين جملهها را ميخواندند ﴿أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدي﴾ براي رفع خستگي.
اينكه در روايات آمده ائمه(عليهم السلام) فرمودند: «إذا رأيتموا الرّبيع فاذكروا النشور» همين است اين هم ذكر خداست اگر فرمود: ﴿اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً﴾ فرمود وقتي بهار را ديديد به ياد معاد باشيد اينچنين نيست كه شما برويد در خاك و سر برنياوريد اين طور نيست ﴿أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾ يعني در هر جايي ذكر مناسب آنجا را بگوييد.
مستحضريد كه ياد معاد از بهترين فضايل است خدا اين ياد را بر همهٴ ما لازم كرده اما به همه جايزه نداده كه تذكره داشته باشيم فراموشمان نشود فقط به يك گروه جايزه داد فرمود من به ابراهيم، اسحاق، يعقوب اينها كه بندگان خاصّ من هستند به اينها يك جايزه دادم ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ﴾ سؤال: «ما تلك الخالصة»؟ جواب: ﴿ذِكْرَي الدَّارِ﴾ آدم خانهٴ خودش را كه فراموش بكند خب سرگردان در خيابان و بيابان است ديگر ولي وقتي خانهاش يادش باشد مرتب به فكر است كه چيزي براي خانه تهيه كند خانهٴ ما قيامت است فرمود ياد خانه را من به عنوان جايزه خالصه به اينها دادم با جمله اسميه و با «إنّ» و با ضمير متكلّم معالغير ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ﴾ سؤال: «ما تلك الخالصة»؟ جواب: ﴿ذِكْرَي الدَّارِ﴾.
تفسیر سوره مومنون- ایت اله جوادی املی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
❇️#ذكر و #تسبيح چيست؟ مستمر است يا در مواقع خاص؟
💠قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ ال عمران:41
🌱 [زكريا] گفت: پروردگارا، براي من نشانهاي قرار ده. گفت: نشانة تو [اين است كه] تا سه روز با مردم - جز به رمز [=اشاره]- سخن نگويي [قادر به تكلم نخواهي بود] و [به شكرانة اين موهبت و آماده شدن براي چنين تحوّلي] پروردگارت را بسيار ياد كن و شامگاهان و بامدادان [=شبانه روز] تسبيح گوي.
🔹ذکر، مقابل نسيان، به خاطر سپردن چيزي در ذهن و فراموش نکردن آن است و ذکر بسيار، دلالت بر ضرورت تداوم اين ياد، به خاطر اهميت موضوع ميكند. ترديدي نيست که بنده بايد همواره به ياد آفريدگار خويش باشد تا فريب شيطان و نفس اماره را نخورد و به دنياي فاني دل نبندد، اما در موارد خاصي «ذکر بسيار» ضرورت بيشتري پيدا ميكند، مثل: هنگامة جنگ [انفال 45 (8:45) ]، شعر و شاعري [شعراء 227 (26:227) ]، تجارت و کار و کسب [جمعه 10 (62:10) ]، پند گيري از پيامبر [احزاب 21 (33:21) ، 35 (33:35) و 41 (33:41) ]، مبارزه با فرعونهاي روزگار [طه 33 (20:33) ]، آماده شدن براي ايفاي مأموريت [آلعمران 41 (3:41) ]، و بالاخره ذكر بسيار نام خدا در مساجد [حج آيه 40 (22:40) ]. يکبار نيز «تسبيح کثير» آمده است [طه 33 (20:33) ] که جمعاً با «ذکر کثير» 10 مورد ميشود.
🔹#تسبيح و ذکر در تلقي بسياري از مردم، وِردي است فردي و در تنهايي. اما تسبيح، در معناي کلي آن تنزيه و تقديس و در معناي اجتماعي و بشري آن، منزه و بيعيب ساختن جامعه و پاکسازي آن از مفاسد [از جمله استبداد فرعونيان] است، و «ذکر» در شكل اجتماعي آن، مطرح ساختن ياد و نام خدا [ربّ اعلي] در جامعهاي است که هميشه و همه جا نام اربابهاي قدرت، بر سرِ زبانهاست و ياد ستمهاي آنها دلها را ميلرزاند.
📚تفسیر بازرگان
1⃣هر چه لطف الهى بيشتر مىشود بايد ياد او نيز بيشتر شود. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيراً»
2⃣ #ذكر خدا هر چه بيشتر، بهتر. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيراً»
📚تفسیر نور
༻🍃🌸🍃༺
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مراد از ذكر ،ذكر قلبي است نه زباني
روايات به چند قسمت تقسيم ميشوند بعضي از روايات مطلق است كه فضيلت ذكر را بيان ميكند و دعوت به ذكر و صواب ذكر را گوشزد ميكند بعضي از روايات ذكر قلب را بيان ميكند بعضي از روايات اذكار زباني را و روايات ديگري است كه ذكرهاي خصوصي را كه در روز چه ذكري در شب چه ذكري هنگام خوابيدن چه ذكري هنگام برخواستن از خواب چه ذكري اين اذكاري است كه در اوقات معيني تنظيم شده است عمده آن است كه منظور از اين ذكر ذكر زباني است يا ذكر قلبي است به چند شاهد ميشود استشهاد كرد كه منظور از اين ذكر #ذكر_قلبي است ونه ذكر زباني اول تناسب حكم و موضوع براي اينكه فرمود الا بذكر الله تطمئن القلوب يا فرمود و تطمئن قلوبهم بذكر الله ميشود قلب با كار زبان مطمئن باشد يا قلب با كار خودش مطمئن است اگر قلب متذكر نبود و زبان ذاكر بود آن قلب مطمئن ميشود؟ اگر فرمود وَ تطمئن قلوبهم بذكر الله يعني تطمئن قلوبهم بذكر قلبي خود قلوب نه به ذكر لساني الفاظي را انسان بر زبان جاري كند كه قلب آرام نميشود قلب بايد معاني اين الفاظ را بداند و بعد از ادراك تصوري به اينها تصديق داشته باشد و بعد از علم تصديقي ايمان و اعتقاد و گرايش داشته باشد تا بشود ذكر قلب ممكن نيست با ذكر زبان دل بيارمد اين تناسب حكم و موضوع شاهد دوم اين است كه قرآن كريم آن ذكر زباني كه با ذكر قلبي همراه نيست آن را ممدوح نميشمارد و يا مذموم ميداند درباره نماز ميفرمايد نماز را براي ذكر حق اقامه بكن آن گاه ميفرمايد واي به نمازگزاراني كه ساهياند و نميدانند چه ميگويند بنابراين اگر ذكر به عنوان عاليترين مظهر ذكر نماز مطرح شده است آن #نمازي كه انسان بدان چه ميگويد در سوره طه آيه 40 گرچه سخن از صلاة نيست آيه 42 به موساي كليم و برادرش ميفرمايد اذهب انت و اخوك بآياتي و لاتنيا في ذكري شما براي انكه فرعون را در درجه اول ارشاد و هدايت كنيد بعد هم او را به سقوط و سرنگوني محكوم كنيد به طرف فرعون برويد اما با معجزاتي كه من به شما دادم حركت كنيد و لاتنيا وني يعني سستي تنيا نهي است يعني به خودتان وني و سستي در ذكر من راه ندهيد اين ذكر ذكر القلب است زيرا انساني كه در برابر آن خطر مواجه شده و مقاومت در برابر آن خطر مامور شد با ذكر زبان مشكلي حل نميشود آن خطر را طمئنينه حل ميكند و طمئنينه هم با ذكر قلب است نه با ذكر لسان البته ذكر لسان خوب است زمينه را فراهم ميكند
نكته ديگر اينكه حضرت از آيه إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا استفاده كرد فرمود ذكري كه خدا در قرآن به منافقين نسبت داد كه منافقين ذكرشان كم است نه يعني عدداً كم است ممكن است روزي ده هزار ذكر هم بگويند ممكن است صبح تا غروب ذكر هم بگويد وقتي ببيند در بين مردم است صبح تا غروب هم ذكر بگويد يا نماز هم بخواند اما اين قليل است چرا؟ چون اين فقط در ظاهر است و لاغير اگر رقم ذكر او هم هرچه زياد باشد باز قليل است همانطوري كه دنيا متاع قليل است چون اين براي دنيا ذكر ميكند ديگر دنيا هر چه هم باشد اندك است مؤمن ذكر قلبي را دارد ذكر كثير است منافق چون در قلبش نيست فقط در زبان است اصلاً ذكر كثير ندارد ذكر قليل است
ايت اله جوادي املي- تفسير سوره رعد
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,038 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
#ذكرالله در بين همه عبادات متّصف به كثرت است عبادات ديگر هر كدام يك وظايف خاصي دارند. نماز برايخودش يك وظيفهاي دارد أقم الصلوة لدلوك الشمس إلي غسق اللّيل و قرآن الفجر اين پنج تا نماز است ظهرين و مغربين و صلاة فجر كه از دلوك شمس تا غسق ليل چهار نماز يعني ظهرين و مغربين و قرآن الفجر كه صلاة صبح است. اين پنجتا نماز در پنج وقت معيّن روزه هم كه فمن شهد منكم الشهر فليصمه سالي يك ماه هست و حجّ هم كه عمر يك ماه هست و مانند آن. هيچكدام از اينها به كثرت موصوف نيستند و ما مأمور به تكثير آنها نشديم الا الذكر. در ذكر است كه مرتّباً ميفرمايد اذكرو الله ذكراً كثيراً حدّي ندارد. نظير صلاة نيست نظير صوم نيست نظير حج نيست نظير عبادات ديگر نيست كه يك نصاب مشخص داشته باشند. ميفرمايد فاثبتوا واذكروا الله كثيراً خيلي به ياد حقّ باشيد. در سوره مباركه جمعه هم مشابه همين است كه اذا نودي للصلوة من يوم الجمعة فاسْعوا الي ذكرالله و ذروا البيع تا اينكه فاذا قضيتم الصلوة فانتشروا في الأرض ... و اذكروا الله ذكراً كثيرا
از امام ششم(عليه السلام) است كه فرمود «ما من شيءٍ الاّ و له حدٌّ ينتهي اليه» هر چيزي يك حدي دارد كه به آنجا كه رسيد متناهي ميشود «الا الذكر فليس له حد ينتهي اليه» حد معيني ندارد حالا شواهد را حضرت ذكر ميكند ميفرمايد «فرض الله عزوجل الفرائض» خدا واجبها را معين كرده براي هر واجبي هم حد معين ذكر كرده «فمن اداهن فهو حدهن» هر كسي آن واجب را ادا كرد حد واجب را به پايان رساند حالا نمونه فرمود «و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه و الحج فمن حج فهو حده» اينها نمونههاست «إلاّ الذكر فان الله عزوجل لم يرض منه بالقليل» به اندك راضي نشد و براي او هم حد ذكر نكرد كه شما چقدر به ياد حق باشيد «و لم يجعل له حدا ينتهي اليه» كه به آن حد كه رسيديد ديگر بس است بعد از اينكه اين جملهها را حضرت فرمود يعني امام صادق(سلام الله عليه) «ثم تلا هذه الآية يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا وَ سبحوه بكرة و اصيلا» معلوم ميشود ذكر الله در برابر فرائض است گرچه هر يك از آن فرائض مصداق ذكر الله است نظير اقم الصلاة لذكري اما ياد حق بودن در دل و نام حق بر لب اينها در قبال آن فرائض است حضرت فرمود «فقال لم يجعل الله عزوجل له حدا ينتهي اليه» كه حالا اين مقدار ذكر كه گفتيد بس است اينچنين نيست
تفسیر سوره رعد ایت اله جوادی املیویرایش بوسیله کاربر 1403/02/06 09:48:52 ق.ظ
| دلیل ویرایش: ویرایش |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.