رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 421
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره مسد:نکات و پرسش های تفسیری سوره تبت : ایا قران در سوره تبت ،ناسزا گفته است؟
بررسی معنای لغات سوره مسد: معنا و مفهوم تبت ،لهب حطب چیست؟
لهب از ریشه لهب: اصل الواحد در ماده، ظهور و تجلّي هيجان بر اثر شدت غَلَيان (جوشش) است و اين معنا در هر موضوعي بر حسب همان موضوع است و از مصاديق آن: شعله ور شدن آتش در اثر شدت حرارت (التِهاب و تَلَهُّب)، هيجان در درون اعضاي داخلي بدن در اثر شدت تشنگي (لَهَب و لَهيب)، ارتفاع و علوّ نور در حال بالا آمدن (التهاب)، شدت دويدن اسب در اثر حرارت، تندي و عصبيت درونش (كه با اسب، مُلهِب ميگويند)، تندي كلام در اثر هيجان درون است (لَهيب و لهب) و پنهان نيست كه هيجان و تحرّك در اثر حرارت حاصل ميشود، - و حرارت ميتواند مادي يا معنوي باشد -؛ زيرا حركت و حرارت لازمه يكديگرند.
سوره مباركه مسد آيات 1 تا 3: تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ/ مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ/ سَيَصْلَی نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ، بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد/ دارايی او و آنچه اندوخت، سودش نكرد./ به زودی در آتشی پرزبانه درآيد
آيه صراحتاً ميگويد كه لَهَب متعلّق به نار است و تأكيد اين تعبير به شدت عذاب از تعبير به نار يا لَهَب به تنهايي بيشتر است. اما ابولَهَب: نامش عبد العُزّي پسر عبدالمطّلب پسر هاشم و عموي پيامبر است، مادرش لَبنا از قبيله خُزاعه است و گفته اند كه به خاطر زيبايي اش، او را ابولَهَب ناميده اند و همسرش امّ جميل، دختر حرب - پسر اميه - و خواهر ابوسفيان و عمه معاويه است و همان كسي است كه قرآن او را حَمّالة الحَطَب لقب داده است. در تفسير بيضاوي آمده كه ابولهب چند روز پس از جنگ بدر در اثر بيماري عدسه مرد و جنازه اش سه روز بر زمين ماند تا آنكه بويناك شد. سپس توسط بردگان سياه دفن شد و عدسه؛ دملهايي شبيه عدس از جنس طاعون است كه در برخي جاهاي بدن ايجاد ميشود و غالباً به مرگ مي انجامد.
حطب از ریشه حطب: هر چيزي كه قابليت سوختن دارد. بنابراين حَطَب (هيزم) اسم ذات است مانند فَرَس. سپس فعل به اشتقاق انتزاعي از آن مشتق شده است. حَطَبَ /يَحطُبُ يعني هيزم را فراهم كرد. حَطَبَه يعني هيزم را نزد او آورد يا برايش جمع كرد و او حاطِب و حَطّاب است. به آن كه دچار لاغري شديد باشد، به صورت استعاري أحطَب ميگويند. حَطَبَ بِفُلان، يعني از او سخنچيني كرد. اين مفهوم از تَوَقُّد و قابليت سوختن گرفته شده است؛ گويا سخنچين با كارش آتش دشمني را برميافروزد. كانوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (سورۀ مباركۀ جن آيه 15)
التحقیق فی کلمات القران
تبب: تب و تباب بمعني خسران و زيان است .راغب زيان مستمرّ، مجمع البيان زيان مؤدّي بر فساد، قاموس نقص و زيان مطلق گفته است وَ مٰا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلّٰا فِي- تَبٰابٍ غافر: ۳۷، حيلۀ فرعون نيست مگر در زيان وَ مٰا زٰادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ هود: ۱۰۱ بآنها جز خسران نيافزودند.
تَبَّتْ يَدٰا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ. مٰا أَغْنيٰ عَنْهُ مٰالُهُ وَ مٰا كَسَبَ. سَيَصْليٰ نٰاراً ذٰاتَ لَهَبٍ. وَ امْرَأَتُهُ حَمّٰالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِهٰا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ مسد، ۱- ۶ غرض از نقل كامل اين سورۀ مباركه آنست كه بعضي معناي سوره را درك نكرده و گفته اند: قرآن در اين سوره ناسزا گفته و اين از ساحت كتاب آسماني بدور است و ناسزا گفتن دليل بي منطقي است و گرنه احتياجي بناسزا گوئي نيست مخصوصا كه زن ابو لهب نيز بزشتي ياد شده است (خلاصۀ شبهه ايكه گفته اند و يا ميشود گفت). ابتدا بمفردات سوره رسيدگي ميكنيم: «تَبَّتْ» فعل ماضي مؤنّث و «يَدٰا أَبِي لَهَبٍ» فاعل آنست «تَبَّ» فعل ماضي و فاعلش ضمير مستتر به ابي لهب بر ميگردد يعني: دو دست ابا لهب و خود او بزيان و خسران افتاد. ابو لهب عموي حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است، اين كنيه را قرآن جعل نكرده بلكه باو در اثر زيبائي و خوشمنظري و گونههاي سرخش، ابا لهب ميگفتند و آن نام در ميان مردم تعريف او بود و قرآن مجيد همان را آورده است.
«وَ امْرَأَتُهُ» عطف است بفاعل «سَيَصْليٰ» يعني: «سيصلي ابو لهب و امرءته النار» زن ابو لهب بنام امّ جميل خواهر ابو سفيان، زني فتنه انگيز و سخن چين و دو بهم زن بود نقل شده خارها را مياورد و زير پاي حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ميريخت جملۀ «حَمّٰالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِهٰا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ» حال است از «وَ امْرَأَتُهُ» يعني: زنش داخل آتش ميشود در حاليكه هيمه حمل ميكند و در گردنش ريسماني است از ليف خرما. مراد از اين دو جملۀ حاليّه خواه سخن چيني باشد و يا آوردن خار و ريختن براه آنحضرت (احتمال دوّم موافق آيه است) آنست كه: جهنّم رفتن اين زن عمل دنيائي او را حكايت ميكند در حاليكه در دنيا بود در همان حال بآتش داخل ميشود.
با اين طريق، سورۀ مباركه و مطالب آن كاملا طبيعي است. بار ديگر ترجمۀ سوره را يكجا مياوريم: دستهاي ابا لهب و خود او بزيان افتاد مال وي و آنچه فراهم كرده بود او را بي نياز نكرد، حتما بآتش زبانه دار داخل ميشود، زنش نيز در حاليكه حامل هيمه و ريسمان در گردن است داخل آتش ميشود.
بعضيها تَبَّتْ يَدٰا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ را نفرين دانسته و در ترجمه گفته اند: بريده باد دستهاي ابو لهب و نابود باد او. اوّلا تبّ و تباب چنانكه گفتيم بمعناي خسران است ثانيا: آيه خبر است و نفرين نيست چنانكه گفته شد و احتياجي بنفرين گرفتن نداريم.
قاموس قرآن، ج ۱، ص: ۲۶۴
کلمات کلیدی: تبت ابولهب مسد حطب لهب
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1398/02/31 ارسالها: 134
|
ترجمه تدبر و فهم سوره مسد: نكات مهم تفسيري سوره تبت
1-واگذاری به مخاطب در ابتدای آیه 3، «واگذاری به مخاطب» صورت گرفته است، بطوریکه به نظر میرسد قبل از شروع آیه 3، جای چنین جمله ای خالی است : «و اگر به همین روال ادامه دهد» با در نظر گرفتن چنین جمله ای که به اصطلاح اهل ادبیات «درتقدیر» نام دارد، دیگر آن ایرادتی که المیزان از قول برخی مفسران به این مضمون ذکر کرده که «پس اگر در آیه مذکور خداوند برای او پیش بینی عذاب کرده، دیگر ایمان آوری چه سودی برایش خواهد داشت و .....» بی وجه است
2- کنایه «دو دست» در آیه 1 کنایه است از «همه قدرت¬ها» ی او، اعم از قدرت¬های جسمی و اقتصادی و اجتماعی و انسانی و غیره.
3-تجسّد اعمال آیه¬های 4 و 5 ناظر به مفهوم «تجسّد اعمال» است که بحث مفصلی دارد که در سوره زلزال اشاره¬ای به آن شده است.
4-ظرف زمانی آیه های 1 و 2 با توجه به محتوای آیه های 3 تا 5 که در آینده اتفاق خواهد افتاد، ظرف زمانی آیه های 1و2 زمان حال خواهد بود. اما قالبِ بیانیِ ماضی، بیان کننده تاکید است بر حتمیت وقوع، چنانکه ما هم چنین میگوئیم (مثلا): « با این درس خواندنی که از تو دیده میشود واحد های این ترم را افتادی!» که در این جمله برای نشان دادن تاکید، اتفاقی که در آینده می افتد در قالب زمان ماضی بیان میشود.
5-تاکید زیاد بکار بردن زمان ماضی و نیز تکرار کلمه «تبّ» در آیه 1 نشانه تاکید خیلی زیاد است.
6-تنوين
تنوین در انتهای عبارت ابی لهب از باب تحقیر است تقریبا معادل اینکه در فارسی بگوئیم : «این یارو بهروزه» اما تنوینِ موجود در انتهای کلمه «لهب» از باب تعظیم (بزرگنمائی) است و به معنی «شعله های بطورِ غیرقابلِ تصوری بزرگ» است . همچنین است نقش «ما» در عبارت «ما کسب» در آیه 2 که از بابِ بزرگنمائی است.
ابولهب چه دستاورد هائی داشت؟ مهم ترین دستاورد او حسب و نسب او بود که اولا از قبیله قریش بود (که قبیله خوشنامی بود) و ثانیا از طایفه بنی هاشم بود (که خوشنام ترین طایفه از قبیله قریش بود) وثالثا از اولاد عبدالمطلب بود (که محترم ترین شاخه بنی هاشم بود) یعنی او در آن روزهایِ اهمیت حسب و نسب بهترین و قابل احترام ترین حسب و نسب ها را داشت . علاوه بر آن ثروتمند هم بود – و در آن روزهای بشدت مردسالارانه – چندین فرزند ذکور هم داشت ومجموع همه اینها – در آن روزها - سبب احترام فوق العاده و نفوذ کلام هرشخصی – ازجمله او - میشد . این سوره هنگامی نازل شد که ابولهب هنوز زنده بود و پیامبر(ص) مجبور بود مدت زیادی از رسالتش در مکه ، چنین عمو و چنان زن¬عمو و آن پسرعموها را تحمل کند. امروز ما پس از پانزده قرن براحتی این سوره را می¬خوانیم و آنرا تصدیق می¬کنیم اما اگر خود را در اوضاع و احوال آن روزها قرار دهید خواهید دید چندان آسان نیست . یکطرف ابولهب است که یکی از بزرگان قریش است و محترم و ثروتمند است و پسران رشیدی دارد که سبب اعتبار اجتماعی مضاعف اوست . بعلاوه فرزند عبدالمطلب هم هست که در جامعه آنروزی که حسب و نسب یکی از مؤلفه¬های بسیار مهم اهمیت و اعتبار بود ، سبب مزید اهمیت و اعتبار اوست .
مجموعه این عوامل، سبب می¬شد ابولهب به بالاترین اعتبار و اهمیت اجتماعی در چشم مردم برسد . طرف دیگر پیغمبر(ص) است که از لحاظ سن از او کوچکتر است و مال و فرزندانی ندارد و ادعائی هم کرده که با مخالفت عده زیادی از «اشخاص مهم» جامعه روبرو شده است که تازه یکی از آن اشخاص مهمِ مخالف و مکذبِ او نیز همین عموی اوست که در نهایت اعتبار است . واقعاً در آن روزگار ، تشخیص حق و باطل چندان آسان نبود.
5 - پیشگوئی های تحقق یافته با توجه به مطلب فوق، تصور کنید که چنین پیشگوئی بزرگی در چنان اوضاع و احوالی که همه چیز بر وفق مراد ابولهب و در جهت مخالف مراد پیامبر(ص) بنظر می¬رسد به زبان پیامبر، وبه نقل ازخداوند صادرشود، تحقق یافت و یک اعجازدیگر قرآنی به وقوع پیوست.
از تفسير مهندس گنجه ايویرایش بوسیله کاربر 1399/01/18 11:12:07 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1398/02/31 ارسالها: 134
|
ترجمه تدبر و فهم سوره مسد: نكات تفسيري سوره تبت
1-تَبَّت يَدَا أَبى لَهَبٍ وَ تَب
معناي تبت چيست؟
((تب )) و ((تباب )) بنابر آنچه جوهرى معنى كرده به معناى خسران و هلاكت است .
و راغب آن را به دوام خسران معنا كرده . بعضى هم گفته اند به معناى خيبت و نوميدى است . بعضى ديگر آن را به معناى تهى دستى از همه خيرها دانسته اند. ولى - به طورى كه ديگران هم گفته اند - همه اين معانى نزديك به همند، و بنابر اين كلمه ((يد)) در آيه نيز به معناى لغويش نيست ، بلكه كنايه است از قدرت آدمى ، چون دست در انسان عضوى است كه مقاصدش به وسيله آن انجام مى شود، و بيشتر كارهاى آدمى را به دست او نسبت مى دهند، و تباب و خاسر شدن دست به معناى بى نتيجه شدن اعمال آدمى ، و بلكه نتيجه معكوس دادن آن است ، و يا به عبارت ديگر به معناى باطل شدن اعمال او و به نتيجه نرسيدن آن است ، به طورى كه زحماتش هدر رود و مورد استفاده اش قرار نگيرد، اين معناى تباب دست انسان بود. و معناى تباب خود آدمى ، خسران او در نفس و حاق ذاتش است ، به طورى كه از سعادت دائميش محروم شود، و اين همان هلاكت دائمى او است .
پس اينكه فرمود: ((تبت يدا ابى لهب و تب )) معنايش در حقيقت ((تب ابو لهب )) است ، و اين نفرينى به او به هلاكت خودش و بطلان و بى اثر گشتن توطئه هايى است كه به منظور خاموش كردن نور نبوت مى كرد، و يا قضايى است از خداى تعالى به اين هلاكت و بطلان توطئه ها.
2- چرا در سوره مسد اسم واقعي ابولهب نيامده،بلكه كنيه اش امده است؟
و از همه اقوالى كه در پاسخ اين سؤال (چرا اسم او را نياورد) گفته شده ، اين قول است كه خواسته است او را به آتش نسبت دهد،چون ابو لهب ، اشعارى به انتساب به آتش دارد، وقتى مى گويند فلانى ابو الخير است ، معنايش اين است كه : با خير رابطه اى دارد، و همچنين ابوالفضل و ابو الشر، و چون در آيات بعد مى فرمايد: ((سيصلى نارا ذات لهب - به زودى در آتشى زبانه دار مى سوزد)) از آن فهميده مى شود كه معناى ((تبت يدا ابى لهب )) هم اين است كه : از كار افتاده باد دو دست مردى جهنمى ، كه هميشه ملازم با شعله و زبانه آن است .
و اين ابو لهب كه مورد نفرين و يا قضاى حق تعالى قرار گرفته ، فرزند عبد المطلب و عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) است ، كه سخت با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دشمنى مى كرد و در تكذيب گفته ها و دعوت او و نبوتش و در آزار و اذيتش اصرار مى ورزيد، و در اين راه از هيچ گفته و عملى فروگذار نمى كرد، و او همان كسى بود كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) او و ساير عشيره اقربين خود را براى اولين بار دعوت كرد، با كمال بى شرمى در پاسخش گفت ((تبا لك - خسران و هلاكت بر تو باد)) و اين سوره نازل شد و گفتار او را به خودش رد كرد كه خسران و هلاكت بر او باد.
3-چرا در سوره زن ابولهب به هيزم كش اتش اخطاب شده است؟ ظاهرا مراد از اين دو آيه اين باشد كه همسر ابولهب به زودى در آتش دوزخ در روز قيامت به همان هيئتى ممثل مى گردد كه در دنيا به خود گرفته بود، در دنيا شاخه هاى خاربن و بته هايى ديگر را با طناب مى پيچيد و حمل مى كرد، و شبانه آنها را بر سر راه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى ريخت تا به اين وسيله آن جناب را آزار دهد، در آتش هم با همين حال ، يعنى طناب به گردن و هيزم به پشت ممثل گشته عذاب مى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 665ویرایش بوسیله کاربر 1399/01/19 09:48:32 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1398/02/31 ارسالها: 134
|
تدبر و فهم سوره مسد: نكات مهم تفسيري سوره تبت: درس و محور اصلي سوره مسد چيست؟
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ {1} خسران کرد (ناکام ماند) دستان (امکانات و توان) ابولهب و (خودش هم) خسران کرد{1} مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ {2} دارايى او و آنچه بدست آورد به کارش نخورد (به مقصودش نرساند) {2} سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ {3} بزودى در آتشى پرزبانه (شعله ور) درآيد {3} وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ {4} و زنش نیز به آتش در آید. در حالیکه آورنده هيزم است{4} فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ {5} و بر گردنش طنابى از ليف خرماست (برای حمل هیزم ها){5}
عصاره فراز آیات 1-5: ابی لهب (از سران مقابله با رسول الله و پیام وحی) علیرغم استفاده از همه توانش ناکام ماند و در آخرت به همراه یاری دهندگانش ،در آتش اعمالشان خواهند سوخت.
نكات:
-در قرآن تنها در این سوره است که بطور کاملا مشخص و با ذکر کنیه، به یکی از سران مخالفین قران و پیامبر اشاره شده است و مشابه دیگری ندارد. این امر حاکی از اوج اقدامات همه جانبه و مستمر ابی لهب در هرگونه مخالفت با پیامبر اسلام و پیام توحیدی ایشان و سردمداری وی در این جریان می باشد. اما این امر باعث انحصار محتوا و درس سوره به ابی لهب نمیشود بلکه بر تمام افراد و جریانهای مشابه ابولهب که در راه خداوند و رسولانش و پیام وحی، آتش مقابله می افروزند، صادق است.
2- یدا در ایه 1 کنایه از تمام قدرت و نیرو است که ابولهب آنرا در مبارزه با حقیقت بکار گرفته بود.
3-در ایه 2 ماله و ماکسب (یعنی همه انچه کسب کرده اعم از قدرت و نفوذ و شهرت و اعتبار و ..) میتواند تبیین مصداق دو دست (یدا) باشد. هم چنین ما اغنی نیز تبیین مفهوم خسارت دستان و امکانات ابولهب در دنیا میباشد که امکاناتش او را به هدفش در شکست اسلام نرساند. ایه 3 هم به خسران و هلاکت ابولهب در آخرت اشاره می کند.
4- در سوره حجر هم در بیان عذاب قوم ثمود فرمود فما اغنی عنهم ما کانوا یکسبون. در سوره حاقه هم از زبان اصحاب شمال در قیامت بیان شد که ما اغنی عنی مالیه هلک عنی سلطانیه.
5-لهب به معنای شعله ور شدن آتش در اثر شدت حرارت است. کاربرد این کلمه در ایه 1 (ابی لهب) و آیه 3(ذات لهب) گویای تجسم اعمال در اخرت است. یعنی همان پدرِ آتش که در دنیا برافروزندهِ آتش علیه پیامبر و قرآن بود، در آخرت نیز در آتش خودساخته میسوزد.
6-چرا زنش نیز با او می سوزد؟ با توجه به نکته بالا در تجسم اعمال و مفاد آیات 4و5 میتوان فهمید که همسر ابی لهب نیز همراه و همکار وی در آتش افروزی و شعله ور نگه داشتن ان بوده که خداوند او را حماله الحطب ،هیزم بیار آتش ،معرفی کرده است.
7-از نکات قابل تامل سوره این است که در خود سوره به علت نزول چنین آیات شدیدی علیه ابی لهب و همسرش اشاره نشده است. یعنی افعال و رفتار انها که باعث نزول چنین آیاتی شده را بیان نکرده بلکه فقط نتیجه اعمال انها را بیان کرده است. در اینجا فهم قران به ترتیب نزول سوره ها (بدون مراجعه به روایات منقول تفسیری) می تواند کمک کند. در سوره های قبل به کرات از انواع مخالفتها و آزار و اذیت مشرکان و کافران مکه علیه پیامبر و مسلمانان و هم چنین ناراحتی و دلتنگی پیامبر از لجاجتها و حق ناپذیری ایشان صحبت شد. هم چنین از انجا که در سوره های متعدد بارها سرنوشت جهنمی کافران و منکران معاد و قران و مشرکان و بت پرستان و نیز مخالفان و مکذبان رسولان الهی بیان شده، اختصاص این سوره به ابولهب بعنوان مصداقی از این افراد منطقی نیست بلکه تنها زمانی این کار مفهوم دارد که ابولهب، سردمدار و چهره شاخص و موثر و فعال مخالفان باشد که تاریخ نیز این را تایید میکند.
هم چنین این امر موید ان است که نمی توان جایگاه پنجمین یا ششمین سوره را در فهرستهای روایی ترتیب نزول برای این سوره پذیرفت. زیرا در ابتدای بعثت پیامبر که هنوز پیامهای ایشان به مخاطبان منتقل نشده و چنین مخالفتها و هجمه هایی علیه اسلام شکل نگرفته، نزول ایات شدید و غلیظی علیه ابی لهب و همسرش بعید می نماید. حتی برخلاف لیستهای ترتیب نزول روایی، در روایات شان نزول آمده است که پس از نزول آیه فاصدع بما تومر درسوره حجر و دعوت صریح پیامبر در میان عموم، ابولهب به ایشان توهین و مردم را از شنیدن پیام وحی منصرف کرد که متعاقب ان، سوره مسد نازل شد. (که این امر یعنی قرارگیری سوره تبت بعد از سوره حجر با روال ترتیب نزول پیشنهادی ما نیز قابل قبول می نماید.)
درس سوره: ابی لهب (از سران مقابله با رسول الله و پیام وحی) علیرغم استفاده از همه توانش ناکام ماند و در آخرت به همراه یاری دهندگانش ،در آتش اعمالشان خواهند سوخت.
استادسيدكاظم فرهنگویرایش بوسیله کاربر 1399/01/19 10:05:26 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1399/06/17 ارسالها: 112 مکان: تهران
|
تفسیر آقاے بازرگان "سوره مسد"
پیشگفتار سوره مسد (111)
اين سوره را «ابيلهب»، مَسَد يا «تَبّت» خواندهاند كه هر سه به سرنوشت يك زوج آتشافروز و فتنهانگيز، در آغاز رسالت پيامبر اسلام، در مكه برميگردد. ابيلهب كنية عبدالعزّي [بندة بُت عزّي] عموي نا اهل پيامبر بود كه به رغم حمايت همة بنيهاشم از رسول خدا(ص)، به رسم پيوندهاي عشيرهاي آن روزگار، با كينهتوزي و بغض و عداوت، به همراه همسرش «اُمّ جميل»، كه خواهر ابوسفيان [سركردة مخالفان پيامبر] بود، با رسول خدا مقابله ميكرد. كنية «ابيلهب» را به گفته برخي مفسرين به دليل سرخ بودن گونههايش، و به گفته بيشتر آنان مردم يا خدا به دليل آتش افروز بودنش بر او نهاده بودند. آية سوم اين سوره «نَارًا ذَاتَ لَهَب» نيز روايت دوم را تقويت ميكند.
سبك و سياق قرآن همواره پرهيز از نام بردن از اشخاص و جزييات وقايع، و پرداختن به تجزيه و تحليل حوادث براي شناخت ريشهها و علل وقايع عبرتگيري از آنهاست، اما جاي تأمل دارد كه چرا در اين سوره ذرّهبين مذمّت را هرچند با كُنيه، بر زوجي ظالم در زماني خاص نهاده است؟ آيا حسادت و عداوت يك خوديِ خطرناكتر از دشمن موجب اين مذمّت شده، يا اشارهاي است عام بر هر مرد و زني كه در برابر هر دعوت به حق و خيري فتنهانگيزي و آتشافروزي ميكنند؟
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
مسد:4 وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ و زنِ او باركش هيمه است6 [=آتشبيار معركه و تحريك كنندة فتنههاست]. __ 6 - «حَطَبِ» به خار و هيمهاي كه براي تهية آتش فراهم ميكنند گفته ميشود. اين واژه يكبار ديگر در قرآن آمده است: جن 15 (72:15) - «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا». عدالت ستيزان [برخلاف عدالتطلبان كه بناكنندة بهشتاند] براي جهنم خار و هيمه جمع ميكنند [انرژي خود را صرف آتشافروزي ميسازند]. مبالغه ذكر شدن «حَمَّالَهَ» دلالت بر شدت فتنهانگيزي ميكند. درضمن سخنچيني و آشوب بين ديگران را «حَمَّالَهَ الْحَطَب» گويند، در اينصورت نقش همسرِ «ابيلهب» كه خواهر ابوسفيان [دشمن درجة يك پيامبر] بود، در جاسوسي و واسطة شرّ بودن ميان بنيهاشم و بنياميه بهتر روشن ميشود.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
مسد:5 فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ در گريبانش7 ريسماني از رشتههاي به هم تابيده است.8 __ 7 - «جِيدِ» به قسمتي از بالاي سينه بانوان گفته ميشود كه گردنبند بر آن قرار ميگيرد. اين سخن از سالار شهيدان است كه: «خُطَّ الموتُ عَلى وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَهَ عَلى جِيد الفَتاهِ» مرگ [در راه حق] بر آدميان همچون گردنبند بر گردن دختران جوان زيبنده است. كلمات ديگري نيز همچون رَقَبه و عُنُق در زبان عربي وجود دارد كه نگرش و مفهوم ديگري از گردن ميباشد [ر ك به: بلد 13 (90:13) ، نساء 92 (4:92) ، اسراء 13 (17:13) و 29 (17:29) ]. اين تمثيل و تشبيه، تصوير مسخ شده زني را نشان ميدهد كه به جاي گردنبندي از مرواريد، طناب ضخيمي براي هيمه كشي به گردن گرفته است! اگر اولي نمادي از زيبايي فطري است، دومي نماد باركشي و اسارت نفس است. 8 - «مَسَدٍ» كه يكي از نامهاي اين سوره، و شايد معروفترين آنهاست، دلالت بر پيچيده و بافته شدن رشتههايي ميكند كه در بافت الياف پشم و پنبه [در صنعت نخريسي و نسّاجي] و نيز در بافت رشتههاي ليف خرما و چرم مشهود ميباشد. مكتسبات آدميان نيز در طول زندگي به تدريج بافته و برهم نهاده ميشود و مجازاً ملازم گردن سرنوشت او ميگردد: «وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ...» [اسراء 13 (17:13) ]. آيا در «فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ» اشارهاي به سرنوشت خودساختة همسر ابيلهب ديده نميشود؟
📚تفسیر آقاے بازرگانویرایش بوسیله کاربر 1403/03/30 09:29:26 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,026 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
در مجمع البیان در تفسیر این آیه آمده است: المعنى: (تبت يدا أي لهب وتب) أي خسرت يداه، وخسر هو، عن مقاتل. وإنما قال: خسرت يداه، لأن أكثر العمل يكون باليد. والمراد: خسر عمله، وخسرت نفسه بالوقوع في النار. وقيل: إن اليد هنا صلة كقولهم: يد الدهر، ويد السنة. قال: " وأيدي الرزايا بالذخائر مولع " وقيل: معناه صفرت يداه من كل خير. قال الفراء: الأول دعاء، والثاني خبر، فكأنه قال: أهلكه الله وقد هلك. وفي حرف عبد الله وأبي: وقد تب. وقيل: إن الأول أيضا خبر، ومعناه أنه لم تكتسب يداه خيرا قط، وخسر مع ذلك هو نفسه أي تب على كل حال. (مجمع البیان، ج10،ص475) ترجمه: (تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ) مقاتل گويد: زيانكار باد هر دو دست ابو لهب و زيانكار است او، و البتّه فرمود زيانكار است هر دو دست او براي اينكه بيشتر كارها بدست انجام ميگيرد، و مقصود زيانكاري او و زيان خود اوست كه در آتش دوزخ خواهد بود.
و بعضي گفتهاند كه دست در اينجا صله است مثل قول ايشان:يد الدهر و يد السنه گويد (و ايدي الزريا بالذخائر مولع) و دستهاي مصائب و پيش آمدهاي ناگوار دلباخته و مشتاق ذخيرهها و اندوخته است. و بعضي گفتهاند: يعني دستانش از هر خير و ثوابي خاليست، و (صفر اليد) است، و فراء گويد: «تبّ» اوّل نفرين و دعاء بد و «تبّ» دوم خبر است مثل اينكه گفته است خدا هلاك كند او را و حقّا نابود شده است. و در قرائت عبد اللَّه و ابي است (و قد تب). و برخي گفتهاند كه تبّت اوّل خبر است و معنايش اينست كه او هرگز دو دست ابو لهب تحصيل و كسب خير نكرد و با اين وضع خودش زيانكار است يعني در هر حال زيانكار است.(ترجمه مجمع البیان،ج27،ص347)
ابولهب خوشتیپ و مالدار بوده است و او ضد پیامبر(ص) بود و کارهای سخیفی انجام میداد. مثلا پیامبر(ص) دو دختر داشت که البته اختلافي است این دو دختر مربوط به خود پیامبر(ص) بوده یا اینکه دختران خدیجه از شوهر سابقش بودهاند يا دختران خواهر خديجه بودهاند. ابولهب قبل از بعثت این دو دختر را برای دو پسر خود عقد کرد ولی بعد از بعثت پسرانش را مجبور کرد که آن دو دختر را طلاق دهند. در عرب این کار خیلی بد است ولی او برای ضربه زدن به پیامبر(ص) حاضر به این کار نیز شده است. پس او هر کاری بر ضدّ پیامبر(ص) کرد ولی قرآن میگوید کارهاي ابولهب به نتیجه نرسید.
بد نیست به مناسبت قصهای بگویم. آیت الله یوسفی غروی که از علمای قم و تاریخدان است میگفت: در بین عربها اگر کسی دخترش را به دیگری برای ازدواج پیشنهاد داد و طرف قبول نکند، آن پدر آن دختر را میکشد. سپس نقل میکرد که در زندان کسی را دیدم که دخترش را به همین خاطر کشته بود. آیت الله غروی میگفت: گرفتن عایشه توسط پیامبر(ص) از همین قبیل بود. وقتی ابوبکر دخترش را به پیامبر(ص) عرضه کرد پیامبر(ص) به خاطر نجات جان عایشه با او ازدواج کرد. متأسفانه در بین عربها چنین تعصباتی بوده و هست و طلاق دادن دختران يك فرد نیز خیلی ضربۀ بزرگي بوده است و ابولهب پسرانش را مجبور كرد كه چنين ضربهاي بزنند و دو دختر پیامبر(ص) را طلاق دهند.
و اما در مورد زن ابولهب نیز در تفسیر مجمع البیان آمده است: و از اسماء دختر ابو بكر روايت شده كه چون آن سوره نازل شد ام جميل دختر حرب كه نامش عوراه بود آمد در حالي كه ولوله ميكرد و در دستش سنگي بزرگ كه دستش را پر كرده بود، و ميگفت (مذمّما ابينا و دينه قلينا و امره عصينا) از مذمّت شده إبا داريم، دين او را مبغوض داشته و امر او را عصيان كرديم. (او آن حضرت را مذمّم ميگفت) و پيغمبر «ص» با ابو بكر در مسجد نشسته بود، پس چون ابو بكر آن زن را ديد گفت يا رسول اللَّه آمد و من ميترسم تو را ببيند. رسول خدا (ص) فرمود، او مرا هرگز نخواهد ديد و آياتي از قرآن خواند و به آن آيات نگه داشته و حفظ شد. چنانچه فرمود، وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً، و هر گاه قرآن خواندي قرار ميدهيم ما ميان تو و ميان كساني كه ايمان بآخرت ندارند پردهاي پوشيده يا حجابي كه تو را پنهان دارد.(ترجمه مجمع البیان،ج27،ص352 با كمي اصلاح) به هر حال در مجموع متوجه شدیم که آیات سوره مسد فحش نیست بلکه يا نفرين است كه انزجار خدا از او را ميرساند يا خبری است از اینکه ابولهب و همسرش از توطئهها طرفي نميبندند و عاقبت بخیر نخواهند شد و به اهدافشان نخواهند رسید.
استاد احمد عابدینی
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,926
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
به نام خداى رحمتگر بر آفريدگان، رحمتگر بر ويژگان
بريده است دو دست (: دو نيروى سلبى و ايجابى) ابو لهب و (خودش هم) بريده است. (1) داراييش و دستاوردش سودش نداد. (2) به زودى آتشى زبانهدار (پس از مرگش) بيفروزد. (3) و زنش، بسى كشندۀ هيزم (از جمله هيزم اعمال آتشين است)؛ (4) بر گردنش طنابى از ليف: (گردنبند طلايى) خرماست. (5)
سورۀ «مسد» يا «لهب» لهب و عذاب آتش زبانهدار را بر مانند ابو لهب عموى پيمبر گرامى به گونهاى فراتر او را در بر مىگيرد، كه تنها خويشاوندى اثرى در سعادت ندارد، بلكه خويشاوندان كافرِ بيشتر از ديگر كافران در عذابند.
اينجا ابو لهب كلاً در اين سوره مطرح لعنتى است، ربانى كه " تَبَّتْ... " گزارشى است ربانى به ناكامى ابو لهب در كل نيروهاى ضد حقيقت در تمامى دستآورهايش كه كلاً تباه و بىاثر است.
اينجا تمامى فعاليتهاى ضددينيش، و سپس «و تب» اصولاً ذاتش از هرگونه خيرى بريده و ناكام است كه در جمع ابو لهب با تمامى لهبها و آتشافروزيهايش در برابر حق حقاً خاموش است و هرگز گزندى به سازمان ايمان نتوانسته است وارد كند.
توضيحاً نه تنها مالش، كه خودش و نيروهايش و نه دستآورهايش هرگز بىنيازش نكرده است.
«ماله» تنها اموال جداى از او نيست، بلكه خودش نيز در اصل مال خودش مىباشد، كه اين هر دو تكرارى است با عبارت ديگر از آيۀ نخستين.
در نتيجه اين ابو لهب كه پدر آتشزائيهاست پس از مرگ هم خود گيرانۀ آتش است، كه آتش در آتش خود است.
از جمله نيروها و اموال منفصلش همسرش باركش هيزم است، كه در راه رسول خدا مىريخت.
اين زن در گردنش طنابى از ليف خرما است، كه گلوبند طلايش اينجا همچون ليف خرما آمده، بلكه بدتر كه طنابى زرين از شيطان است كه او را همچنان به دلخواه خود به هر سو كه مىخواهد مىكشد.
دو دست ابو لهب - چنانكه در آغاز اشارهاى كلى شد - دو نيروى جذب و دفع، ايجاب و سلب، دين و دنيا، دنيا و آخرت، نيروهاى پيدا و نهان و... است كه در كل «تبت» چنانكه اصل ذاتش «تب» بوده و خواهد بود.
تباب و رذالت ذاتى و عمل از دو سو با يكديگر هماهنگند، كه بدى ذات در اعمال و بدى اعمال هم در ذات اثربخش است و هر دو بر مبناى اختيارى مىباشد، چنانكه آياتى مانند (7:2) و (5:61) دربارۀ تأثير اعمال در احوال و مانند آيه (84:17) تأثير احوال بر اعمال را گواه است، كه اعمال انسانها همانند ذوات و نياتشان نقش مىگيرد.
تفسير فرقان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,926
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
خلاصه تفسیر سوره مسد از تفسیر تسنیم ایت اله جوادی املی
﴿تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ﴾ (1) ﴿ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ﴾ (2) ﴿سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ﴾ (3) ﴿وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ (4) ﴿فی جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ﴾ (5)
سوره مبارکهای که «علم بالغلبة» آن «مسد» و بعضی القاب و اسامی دیگر یاد شده است در مکه نازل شد بعد از مراحلی که پیامبر گذارندند ﴿فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ﴾ بود به هر حال در یک صحنه رسمی عدهای را دعوت کرد که به ندای توحید پاسخ بدهند. در جمع آنها عموی حضرت به نام ابولهب که بعدها به این لقب شهرت پیدا کرد نه تنها جهود و جمود و انکار داشت بلکه اصرار داشت که از اینجا طرفی ببندد، گفت اگر من به تو ایمان بیاورم نصیب من چه خواهد بود؟ چه ریاستی! چه سیاستی! چه مقام و پُستی بهره من خواهد شد؟
ظاهراً لقب یا کنیه او أبی لهب نبود، اسم او عبد العُزّی بود این کنیه و یا این نام که به نام أبی لهب هست این نه برای آن است که کنیه رسمی او بود؛ همان طوری که در بحثهای فضیلت ابو الخیر، ابو الفضل، ابو الکمال، ابو العلم و مانند آن است در قسمتهای شرّ و نقص و عیب هم این گونه از القاب یا کنیهها هست ابو الشرّ، ابو لهب، ابو النّسر.
این شخص نه تنها انکار داشت بلکه در مذمت وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جدّیت داشت، یک؛ در تشویق مردم بر بقای بر وثنیت و صنمیت کوتاهی نمیکرد، دو؛ تبلیغ علیه مکتب و اسلام داشت، سه؛ جمعاً شده بود ابو لهب؛ یعنی پدر شعله جهنم؛ چون شعله از خود شخص میجوشد ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ ﴿الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئِدَةِ﴾ . آن طوری که در سوره مبارکه «فجر» گذشت بخش منقول جهنم را ذکر کرد که جهنم یک شیء منقولی است و هیزم جهنم هم خود ظالمین هستند که ﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾. این شخص که از هر نظر کار او لهب و التهاب و شعله و مانند آن بود، این اضلاع یاد شده فتنه و شرّ را همراهی میکرد؛ لذا ذات اقدس الهی صریحاً موضع اسلام را نسبت به او معین کرد که این شعلهورز است و پایانش هم شعله است و وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم در کمال صراحت ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ﴾ این آیات را تلاوت میکرد تفسیر میکرد تبیین میکرد و مشخص میکرد که عموی من این است
به هر تقدیر ذات اقدس الهی فرمود: دو دست أبی لهب به هلاکت و خسران رسیده است. منظور از دست نیروی کار است به هر حال انسان گاهی با قلم، گاهی با زبان، گاهی با اندیشه، گاهی با فکر، گاهی با مشورت و مانند آن مالی فراهم میکند؛ ولی مهمترین کاری که انسان انجام میدهد با دست انجام میدهد، چه اینکه بیشترین بهرهای که انسان از مال میبرد همان خوردن است که فرمود: ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ﴾. این اصل که کار را به دست اسناد میدهند و کوشش و تلاش را محصول دست میدانند یک امر لغوی و ادبی پذیرفته شده است درباره ذات اقدس الهی با اینکه او منزّه از دست است آمده است که او صاحب مواهب کریمه است «بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ» است و در بعضی از روایات آمده است که دو دست بیدستی ذات اقدس الهی راست است «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِین».
از أبی ابراهیم وجود مبارک امام کاظم(سلام الله علیه) رسیده است که «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِین»، روایتی هم در زمینه دو دست مؤمن رسیده است که «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِین» او با دست چپ هم کار با میمنت انجام میدهد چه اینکه با دست راست کار با یمن و میمنت انجام میدهد. درباره کافر و تبهکار ملحق به کافر «کلتا یدیه مشئمه»، «کلتا یدیه شمال».
أبی لهب «کلتا یدیه لهب، کلتا یدیه مشئمه، کلتا یدیه شمال»، لذا ﴿تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ﴾ این در باره یدای او است و خود او هم ﴿وَ تَبَّ﴾ به هلاک رسیده است، محکوم به هلاکت است؛ زیرا ذات اقدس الهی میداند که او با سوء اختیار خودش عالماً عامداً جاهلیت را بر اسلام ترجیح میدهد صنم و وثن را بر توحید ترجیح میدهد با اینکه آخرین لحظه مکلف بود و مختار بود به سوء اختیار خودش آن باطل را بر حق ترجیح داد؛ لذا این بیان صرف نفرین نیست از آینده تلخ أبی لهب خبر داده است ﴿تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ﴾، چرا؟ برای اینکه از هر نظر مناسبترین فرد برای پذیرش دعوت و داعیه وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همین فرد است که به آن حضرت نزدیک بود؛ ولی به سوء اختیار خودش هیچ کدام از دعواهای پیغمبر و دعوتهای پیغمبر را نپذیرفت و به قدرت مالی خود تکیه میکرد، به قدرت قبیلگی خود تکیه میکرد این یک مشوبیت نژادی هم پیدا کرد گذشته از اینکه خودش از قبیل قریش بود قدرتمند بود همسر اموی هم پیدا کرد با دودمان ابوسفیان رابطه پیدا کرد. آنها هم قدرتمند بودند این هم از قبیله همسر هم از قبیله خودش سوء استفاده قدرت و مال میکرد و ایمان نیاورده بود.
هیچ کدام از اینها اثربخش نبود. ﴿ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ﴾، یک؛ و آنچه را هم که کسب کرد از مال و آنچه را که کسب کرد از حیثیت و سیاست و ریاست و قدرتمندی مشوبیت نژادی جمع بین قبیله ابوسفیان و قریش، همسری که گرفته بود از خاندان ابوسفیان و اینها بود. بنابراین هیچ کدام از اینها به حال او سودمند نبود این تباب و این هلاکت وقتی مستقر شد که او خسران دنیا را پشت سر گذاشت به شعله قیامت رسید این «سین» سین تحقیق است نه تصویف، گرچه آینده است ولی بیان، بیان تحقیق است ﴿وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ﴾ یعنی تحقیقاً خدا میبیند. درست است که این عمل صَلی نار و روسوزی و درونسوزی در قیامت است اما باز این «سین» سین تحقیق است یقیناً او اهل شعله است نه اینکه از سنخ «سوف» و «سین» باشد که بعداً این چنین است. گاهی الآن انسان در شعله است نظیر آنچه در اوایل سوره مبارکه «نساء» گذشت که ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرا﴾ هماکنون آتش میخورند منتها احساس نمیکنند. یک انسان تخدیر شده حسی نسبت به سوزش ندارد. این آتشی که شعلهور است دامنگیر اوست،
آن کلمه أبی لهب با این کلمه ذات لهب یک تناسب ادبی دارند که جملهها را زیبا میکند ﴿سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ﴾ این درباره او. همان طوری که إمرئه نوح به هلاکت رسید إمرئه لوط به هلاکت رسید، ولی خود آن ذوات قدسی نجات داشتند، إمرئه أبی لهب مثل خود أبی لهب به هلاکت رسیده است ﴿وَ امْرَأَتُهُ﴾ یعنی ﴿سَیَصْلی﴾ إمرئه او که این ﴿حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ است وجوهی برای این ﴿حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ گفتهاند که یکی از آنها همین وجه رایج تاریخی است که این هیزمها را و خس و خاشاکها را جمع میکرد سر راه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میریخت که حضرت شبانه که حرکت میکند آسیب ببیند پای او بلغزد و مانند آن. راههای دیگری هم که از راه ایذای به حطبی هم داشتند. او ﴿حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ است چه اینکه در جهنم هم ﴿حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ خواهد بود؛ برای اینکه وقتی ﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ او هم جزء بدترین قاسطین است که جزء ﴿حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ها است در جهنم هیزم را خود قاسط میآورد و خودش هم هیزم است خودش که میآید هیزم میآورد. ﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ اگر سیئات که روی دوش اینهاست حطب باشد خود اینها هم چون حطباند وقتی که وارد میشوند حطب میآید و مانند آن و در گردن این زن طنابی از لیف خرما است، این هم آثار دنیایاش بود هم آثار اخرویاش بود به جای زیور و زینتی که برای این زن باید باشد این طوق لعنت و این طناب لعنت و این گردنبند لعنت و این گردنگیر لعنت و این گردنآویز لعنت دامنگیر او شد. این سوره کوتاه به ما نشان میدهد که قُرب ظاهری اثر ندارد، یک؛ چه اینکه قدرت مالی و قدرت سیاسی و قدرت امنیتی و قدرتهای قبیلگی و قدرتهای قوم و خویشی در برابر قدرت ذات اقدس الهی بیاثر است، این دو؛ نه از آن طرف انسان میتواند به قُرب ظاهری طمع ببندد و به او اکتفا کند زیرا بسیاری از اینها اقربان انبیا و اولیا بودند که به هلاک افتادند، نه تکیه کردن به قدرت مالی اثربخش است
این أبیلهب یک الگو است، هر کس أبولهبی فکر کند ﴿تَبَّتْ یَدا﴾ دامنگیر اوست، هر زنی که ﴿حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ی بیندیشد ﴿سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ﴾ دامنگیر اوست.
بنابراین قوم و خویش ظاهری نه زیانبار است نه سودمند، توقع آن است که سودمند باشد ولی اگر چنانچه کسی بیراهه برود از آن طرفی نمیبندد. این بیانات را ذات اقدس الهی در این سورهای که به نام «مسد» است ذکر کرده است.
به هر تقدیر این شخص حالا یا کنیه او أبی لهب بود، یا تعبیر قرآن کریم یک تعبیر تنبیهی و توبیخی است از او به أبی لهب یاد کرده است نشانه آن است که قُرب ظاهری به بیت نبوت بیاثر است، چه اینکه قُرب پسر نوح بیاثر بود
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.