رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,074 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
خلاصه تفسیر سوره مبارکه یاسین صفحه 443 از تفسیر تسنیم
﴿ علت تقييد حمل به ذريّه انسان و معناي مشحون در آيه﴾ . ﴿أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ﴾ كه «مشحون» است.فرمود ما ذريّه اينها را جابهجا ميكنيم, چرا ذريّه اينها را؟ براي اينكه بچهها وقتي كه سوار كشتي ميشوند در خدمت پدر و مادر هستند و اين بچهها مورد علاقه پدر و مادر هستند، فرمود در سفر دريايي شما بچههايتان كه مورد علاقه شماست به كشتي سپرديد كه هيچ عاملي براي حفظ آن نيست و ما داريم جابهجا ميكنيم، اين «مشحون» است؛ شما ميبينيد «مشحون» را همه پُر معنا كردند که درست است. «مشحون»؛ يعني مملوّ، اما چه مملوّي؟ پُر از مسافر است. اين كشتيهايي كه پُر از مسافر است را ما جابهجا ميكنيم، اما پُر از شَحنه است ـ به پليس و پاسبان به نگهبان ميگويند شَحنه ـ ما اين پُر از شَحنه را, پُر از نگهبان را, پُر از نگهدار را از ساحلي به ساحلي جابهجا ميكنيم؛ اين پُر از نگهباني ماست. شما ميبينيد پُر از سرنشين است، بله پُر از سرنشين است و ما هم ميتوانستيم بگوييم مملوّ، اما ميگوييم «مشحون» است؛ «مشحون» هم مملوّ را ميرساند و هم شَحنهدار را ميرساند؛ يعني پاسدار را ميرساند, پاسبان را ميرساند, نگهبان را ميرساند. ما اين درياي موّاج را كه هيچ عاملي شما نداريد براي اينكه شما را جابهجا كند و مقدورتان نيست، به وسيله بادي كه در اختيار ماست شما را جابهجا ميكنيم که اين وسيله نقليه است و اين را ما آفريديم، آن دلبندهاي شما كه ذريّه هستند در همين كشتي میباشند و ما هستيم كه داريم جابهجا ميكنيم
﴿عدم اختصاص نگاهباني خدا بر كشتي و شمول آن بر هر وسيله نقليه ديگر﴾ ﴿وَ خَلَقْنَا لَهُم مِن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ﴾ تنها كشتي نيست، بلکه «انعام» هم همينطور است، وسايل نقليه ديگر هم هست. در سوره مباركه «نحل» فرمود: ﴿وَ يَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اين شامل هواپيما ميشود, شامل اتومبيلها ميشود, شامل سفينههاي فضايي ميشود. در آيه هشت سوره مباركه «نحل» اينچنين فرمود: ﴿وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اين ﴿مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ ديروز, «ما نعلم» امروز است؛ بعدها هم ممكن است چيزهايي خداي سبحان خلق كند كه بشرِ امروز هم نميداند. فرمود ما اين كارها را كرديم ﴿وَ خَلَقْنَا لَهُم مِن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ﴾؛ ما ماشين را خلق كرديم, ما سفينه را خلق كرديم, ما كشتي را خلق كرديم, ما هواپيما را خلق كرديم؛ شما مجراي دست ما هستيد, مجراي فيض خدا هستيد با دستِ شما خدا اين كار را انجام ميدهد، اين ﴿الَّذِي قَدَّرَ فَهَدَي﴾ همين است. اما اگر انسان بگويد من خودم كشف كردم! اين همان اسلامي حرف زدن و قاروني فكر كردن است. ﴿ امكان غرق شدن كشتي نشستگان با اراده الهي﴾ فرمود: ﴿وَ خَلَقْنَا لَهُم مِن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ ٭ وَ إِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ﴾اينها كه سوار كشتي شدند، اگر كمي باد تند باشد به آن سَمت، اينها غرق ميشوند ﴿فَلاَ صَرِيخَ لَهُمْ﴾،«صريخ»؛ يعني دادرس، اينها هر چه داد بزنند كسي به داد آنها نميرسد ﴿وَ لاَ هُمْ يُنقَذُونَ﴾؛نه كسي به عنوان دادرس و نجات غريق هست، نه كسي هم اينها را «انقاذ» ميكند و آنها را از دريا نجات ميدهد ﴿إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا﴾؛مگر رحمت الهي شامل حال آنها شود، ﴿وَ مَتَاعاً﴾اما ﴿إِلَى حِينٍ﴾, تا يك زمان مشخصي از آن زمان مشخص شد، حالا دنيا منقرض ميشود يا ﴿فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَيَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ يَسْتَقْدِمُونَ﴾ فرا ميرسد.
نه دادرس داريد كه عذاب را دفع كند, نه «مُنقِذ» داريد كه عذابِ آمده را رفع كند، اينها همه كارهاي ماست. ﴿فَلاَ صَرِيخَ لَهُمْ﴾ كه عذاب را دفع كند, ﴿وَ لاَ هُمْ يُنقَذُونَ﴾ كه عذابِ آمده را رفع كند؛ ما براي دو هدف و دو كار نجاتتان ميدهيم, اگر آينده برخيها اين باشد كه مؤمن شوند ما به اينها رحمت ميكنيم ﴿إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا﴾؛ اگر نه, آينده كسي هم مثل گذشته او با كفر و ضلالت شود اين ﴿مَتَاعاً إِلَي حِينٍ﴾، ما تا مدتي اينها را نگه ميداريم و بعد هم به ﴿عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ گرفتار ميشوند؛ اگر حُسن عاقبت داشته باشند اين «صريخ» بودنِ ما و اين «منقذ» بودن ما رحمت است و اگر بدعاقبت باشند اين «صريخ» بودن ما و اين «منقذ» بودن ما يك تمتّع و بهرهبرداري محدود است تا زمان مرگ, اين كارها را ما ميكنيم.
﴿ايمان و عمل صالح دو هدف اصلي در يادآوري آيتهاي الهي﴾ اما اين بخشهاي گوناگون كه فرمود: ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ﴾, ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمُ الَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ﴾, ﴿وَ آيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ﴾ هنوز جواب اين سه آيه نيامده كه اين علامتها و معجزات الهي كه به اينها ارائه كرديم اينها چه كار كردند و چه عكسالعملي نشان دادند، آن را هنوز ذكر نكرده؛ ولی ذكر ميكند، ميفرمايد: ﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ مَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ ما اين آيات را آورديم براي اينكه اينها را معتقد كنيم, يك; علم صائب و عمل صالح پيدا كنند, ما كه نخواستيم معجزات اينها را بيهدف به اينها نشان دهيم. ما گفتيم گذشتهتان را ترميم كنيد, آيندهتان را ترميم كنيد، دست از شرك و طغيان برداريد، آيندهاي در پيش داريد، اين نظام, نظام حق است و انسان با مُردن نميپوسد، بلکه از پوست به در ميآيد، عقايد و اخلاق و رفتار و گفتارِ او با او هست و از او جدا نيست، اگر اين حرفها را بگوييم که ﴿اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ﴾ اينكه فعلاً داريد شرك است اين را رها كنيد و آنچه بعداً داريد از آن بپرهيزيد، براي اينكه روز حسابرسي هست ﴿لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾
﴿تبيين گستره اعراض مشركان از آيتهاي الهي در امور اجتماعي و اقتصادي﴾ درباره نبوّت عام در آيه سي فرمود: ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ﴾، اما اينجا ميفرمايد: ﴿وَ مَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ﴾؛ اين «آيه» فاعل «تأتي» است، نه اينكه تويِ پيغمبر ميآوري؛ اين مؤنث است و فاعل آن «تأتي» است كه حالا با «مِن» مجرور شده است «﴿وَ مَا تَأْتِيهِم﴾ آيَةٌ» که حالا اينجا به صورت ﴿مِنْ آيَةٍ﴾آمد، براي تعميم. هيچ آيهاي نميآيد إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ﴾،بعد ميفرمايد ما برای اينها برهان اقامه ميكنيم؛ در مسائل توحيد كه دستشان خالي است، در مسائل ارتباط خَلقي بالأخره شما در برابر خدا وظيفهاي داريد كه توحيد داشته باشيد, موحّد باشيد و عبادت كنيد, وظيفهاي هم داريد كه ذات اقدس الهي شما را موظّف كرده است درباره مردم كه اگر چيزي مقدور ما بود بايد با ديگران در آن نعمت الهي شركت كنيم ﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ﴾آن دستور را كه اصلاً براساس اعراض جواب ندادند, ﴿إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ مَا خَلْفَكُمْ﴾ را اصلاً جواب ندادند، سرّش اين است كه از هر آيه اعراض ميكنند. دستور اعتقادي و اخلاقي بدهيم اصلاً گوش نميدهند, دستور هماهنگي و امداد و كمك كردن به همنوع بدهيم ﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ﴾؛ اولاً چيزي كه داريد خدا به شما داد براي خود شما نيست، در بخشهاي ديگر هم آمده که ﴿وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ﴾؛ اين «مالُ الله» است، درست است اصلِ مالكيّت حق است و درست است که ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾، اما اين در مقياس انسانها با هم است که هر كسي كسب كرد حقّ شرعي اوست و مِلك طلق اوست، اما اينچنين نيست كه انسان در برابر «الله» مالك باشد بگويد من مالك هستم و حرفِ شما را گوش نميدهم. اين مال, «مال الله» است، نسبت به ديگران بايد كمك كنيد.
﴿قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا﴾ كفّار به مؤمنين ميگويند يك عدّه استحقاق ندارند و ما نژاد برتری هستيم، آنها بايد فقر و فلاكت را تحمل كنند. اگر خوب بودند و آنها بايد روزي ميداشتند خدا به آنها ميداد ﴿أَ نُطْعِمُ مَن لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ﴾ ما به كسي كمك ميكنيم كه اگر خدا مصلحت ميدانست به اينها كمك ميكرد. اگر اينها مصلحت بود كه چيزی داشته باشند، خدا به اينها ميداد. اين توهّم كه خَلط بين اراده تشريعي و اراده تكوينی است هم در مسائل اعتقادي هست, هم در مسائل عبادي هست, هم در مسائل اقتصادي هست كه كمك به خلق خداست.
﴿تبيين حقيقت مرگ از ديدگاه قرآن﴾ هرگز انسان از بين نميرود انسان وارد برزخ ميشود و از برزخ هم وارد معاد ميشود، حالا اين بدني كه در دنيا هست اين در برزخ نيست؛ ولي در معاد با انسان هست؛ اين مسئله بدن چيز مهمّي نيست در برزخ كه انسان با بدنِ برزخي است و در معاد هم ذات اقدس الهي ﴿يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾؛ فرمود: ﴿وَ يَقُولُونَ مَتَي هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾، ديگر نفرمود «قل في جوابهم» يا «قل كذا» فرمود: ﴿مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً﴾؛با يك صيحه و با يك تشر اوضاع عالَم عوض ميشود؛ دفعتاً ميبينيد كلّ آسمان و زمين عوض شده, كلّ مردهها زنده شدند ﴿إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَي مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾.
﴿ اخبار قرآن به انتظار تكويني مشركان از صيحه مرگ ﴾ آنگاه خود ذات اقدس الهي به وسيله پيغمبر و مانند آن درباره اينها اظهارنظر ميكند، ميفرمايد: ﴿مَا يَنظُرُونَ﴾ اين تهديد است؛ يعني «ما ينتظرون»، اينها منتظر هيچ چيزي نيستند ﴿إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً﴾ اينها كه معاد را منكر هستند، ميگويند: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا﴾, ﴿مَا يُهْلِكُنَا الاَّ الدَّهْرُ﴾ ما با مُردن ميپوسيم و بعد از مرگ هم ـ معاذ الله ـ خبري نيست، اما خداي سبحان ميفرمايد اينها تكويناً منتظرند که صيحهاي بيايد و به حيات همه اينها خاتمه دهد،
﴿ مقصود از ﴿الْوَعْد﴾ در سؤال مشرکان و پاسخ آن﴾ ﴿وَ يَقُولُونَ﴾ اين مشركان حجاز و منكران معاد ﴿مَتَي هذَا الْوَعْدُ﴾؛ اينكه شما وعده قيامت داديد سؤال ميكنند اگر شما راست ميگوييد قيامت چه وقت قيام ميكند؟ ديگر نميدانند وقتي قيامت قيام ميكند كه وقت نباشد, چه وقت و كجا نباشد, سؤال از «متيٰ» و «أين» ديگر در كار نيست. که آنگاه خود ذات اقدس الهي پاسخ ميدهد: ﴿مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ﴾؛ بيان الهي است كه جهان منتظر يك تشر و صيحه الهي است اين صيحه, اين تشر, اين نفخ چند كار ميكند ﴿تَأْخُذُهُمْ﴾ اينها را ميگيرد در حالي كه اينها مشغول خريد و فروش، درس و بحث، مطالعه، اختلاف، منازعه و مناظره هستند؛ حالا چون بدترين حال حالت اختلاف است كه همه حواسها با استرس به سمت حادثه است آن را ذكر فرمود. مردم مشغول خريد و فروش هستند, درس و بحث هستند، همين وضع عادي را دارند که دفعتاً ميبينند اوضاع عوض شد.
﴿ عدم نياز به ابزار در خاموش و روشن کردن چراغ عالَم ﴾ اين ﴿إِن كَانَتْ﴾ كلام الهي است که اين تأنيث آن هم به لحاظ خبر است. ﴿إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً﴾؛ ما با يك تشر و با يك نفخ, عالَم را خاموش كرديم و با نفخ ديگر عالم را روشن كرديم. اين ابزار كار نميخواهد، چون خودِ ابزار هم خاموش ميشود. اينطور نيست كه ما به عدّهاي بگوييم شما فلان كار را انجام دهيد، آنها كه كار انجام ميدهند؛ نظير ميكائيل(عليه السلام) كه مسئول كِيل و رزق است؛ نظير جبرائيل(عليه السلام) كه مسئول علم است، اينها جزء مدبّرات امر می باشند كه موجوداتی هستند که اين كارها را انجام ميدهند. اما كلّ عالَم وقتي بخواهد چراغ آن خاموش شود يا كلّ عالم وقتي بخواهد روشن شود ديگر خود ذات اقدس الهي اين كار را انجام ميدهد. فرمود: ﴿إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً﴾ ما با يك تشر و با يك نفخ اين چراغ عالَم را روشن كرديم ﴿فَإِذَا هُمْ﴾ اين «اذا»، «اذا»ي «مفاجاة» است؛ دفعتاً همه مردم كه ﴿إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلي ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ كلّ جهان چراغ آن روشن ميشود و همه حاضر ميشوند ﴿فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ﴾، آن وقت اينها سخنان خود ذات اقدس الهي است.
.﴿فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لاَ إِلَي أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ﴾ فرمود اين رخداد، اينها را ميگيرد، به طوري كه اينها نه تنها وصيت نميكنند، توانِ وصيت را هم ندارند. وصيت كردن گاهي نوشتن وصيتنامه است, گاهي گفتن است, گاهي با اشاره ميگويند فلان شخص وصيّ من است. مقدورشان نيست كه كتباً وصيتنامه تنظيم كنند يا قولاً وصيّ تعيين كنند يا با اشاره چشم و سر و ابرو اشاره كنند كه چه كسي وصيّ من است، چون توان اين كار را ندارند، نه تنها نميكنند و نه «لا يوصون»; بلكه ﴿فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ﴾. ﴿فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لاَ إِلَي أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ﴾ اگر بيرون منزل هستند، توان اينكه بروند در خانه و بميرند را ندارند و اگر درون منزل هستند، توان اينكه به كسي وصيت كنند ندارند. اين با نفخ اول است, با نفخ اول اينچنين ميشود.
﴿ زنده شدن همه انسان ها با نفخ دوم و حرکت شتابان به سوی خدا ﴾ فرمود: ﴿وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَي رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ﴾، تاكنون سخن از نفخ اول بود كه با نفخ اول چراغ كلّ جهان خاموش ميشود.در نفخه دوم همه زنده ميشوند و چراغ جهان روشن ميشود ﴿وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم﴾همين بشر, همين موجودات كه خاموش شدند همه اينها ﴿مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَي رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ﴾؛ سر از قبر برميدارند و شتابان به پيشگاه حقتعالي ميروند. «نَسَل, يَنسِلُ»؛ يعني شتابزده و با شتاب ميرود ﴿ظهور «يوم الحسرة» بعد از نفخ دوم﴾ ﴿قَالُوا يَا وَيْلَنَا﴾اينها كه حالا زنده شدند اين حرف را ميزنند که اين ﴿يَا وَيْلَنَا﴾ی آنها براي اين است كه روز, روز حسرت است؛ يكي از اسماي روز قيامت «يَوْمُ الْحَسْرَة»است چون همگان «متحسّر» هستند؛ بدان «متحسّر» هستند كه چرا بد كردند و نيكان هم متحسّر هستند كه چرا نيكي آنها كم بود. ﴿قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا﴾ «راقد»؛ يعني خوابيده و گاهي هم اين «رقود» به معناي مرگ است؛ لذا از قبر به عنوان «مرقد» ياد ميكند، براي اينكه مُردهها در آنجا قنوده هستند. اينها كه ميگويند: ﴿مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا﴾ميتواند جامع بين دو گروه باشد: بعضيها هستند كه ميدانستند كه خواب میباشند، ميگويند چه كسي ما را بيدار كرد؟ بعضيها ميگويند ما مُرده بوديم، چه كسي ما را زنده كرد؟ آنها كه مسئله برزخ و قيامت را باور نداشتند، خيال ميكنند مُردند و مُردن پوسيدن است و ميگويند ما كه از بين رفته بوديم, آنها كه مسئله برزخ را باور كردند و گفتند انسان در برزخ زنده است و شاهد است; منتها خوابيده است نه مُرده, اين مطلب بعدي كه آيا كلام خود برزخيهاست كه زنده شدند و وارد قيامت شدند يا كلام ذات اقدس الهي است، بين اهل تفسير اختلاف است. نظر سيدناالاستاد و برخي از اهل تفسير اين است كه اين تتمّه ﴿قَالُوا﴾ و اين جمله در محلّ نصب است تا مفعول ﴿قَالُوا﴾ باشد، ﴿قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا﴾, يك; ﴿قَالُوا﴾ ﴿هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ﴾, ﴿قَالُوا﴾ ﴿صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ﴾ اين سه جمله در محلّ نصب است تا مفعول باشد براي ﴿قَالُوا﴾ که «مقول» اينهاست. برخيها خواستند بگويند که ﴿هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ﴾ كلام الهي است که آن برهان ميخواهد. ظاهر اين اتصال و سياق اين است كه همه اينها «مقولِ» اهل قيامت هستند كه تازه زنده شدند.
﴿ نفی جنس ظلم با برپايی قيامت﴾ بعد ميفرمايد امروز اصلاً ظلمي نيست؛ در دنيا بعضي ظالم بودند، بعضي مظلوم و بعضي موظّف بودند در برابر ظلم ظالمان قيام كنند و مانند آن. اما ﴿فَالْيَوْمَ لاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً﴾ هيچكسي مظلوم واقع نخواهد شد؛ اين هيچكسي مظلوم واقع نخواهد شد، چهار مطلب را به همراه دارد كه دو مطلب را نفي ميكند و كاري هم به دو مطلب ديگر ندارد. آن چهار مطلب اين است: كسي كه محسِن است و مطيع است و اهل ثواب است هرگز از ثوابِ او كم نميآيد، اما نسبت به افزايش ثواب او حرفي ندارد. كسي كه عاصي است و كافر است و منافق است و معصيتكار است و مانند آن، بيش از مقدار جُرم خود كيفر نميبيند، اما شايد كمتر ببيند يا بعضيها مورد عفو قرار بگيرند. پس طرف ايمان, يك قسمت آن منفی و يك قسمت آن آزاد است؛ طرف كفر و عصيان يك قسمت آن منفي و طرف ديگر آن آزاد است؛ نسبت به مؤمن كه فرمود كم نميگذاريم فرمود: ﴿لاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ﴾ اين حصر, حصر نسبي است، نه نفسي و معناي آن اين نيست كه مؤمن را فقط به اندازه كارِ او جزا ميدهيم، اينطور نيست؛ اين نفي، ناظر به نفي نقص است؛ يعني كمتر از استحقاق او به او پاداش نميدهيم، اما بيشتر ميدهيم ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها﴾, ﴿عَشْرُ أَمْثالِها﴾ و مانند آن. پس نسبت به مازاد نفي نميكند، بلکه نسبت به مادون منفي است; يعني نقص ثواب پرهيزكاران منتفي است. نسبت به تبهكاران، ما فوق منفي است نه مادون، اينكه فرمود: ﴿لاَ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾؛ يعني بيش از اندازه، عِقاب نمي شويد، اما ممكن است كمتر از آن عقاب شويد، عفو شويد و مانند آن. پس در طرف اصابه، ثواب و اطاعت, نقص منفي است و اضافه آزاد است؛ در طرف عصيان, اضافه منفي است و نقص آزاد است.
﴿ بررسی سه طايفه از آيات پيرامون نفخ اول و دوم صور ﴾ حالا آن سه طايفه از آيات را ملاحظه بفرماييد كه يك طايفه خصوص نفخ صور اول را دارد، يك طايفه نفخ صور دوم را دارد, يك طايفه هم جامع بين «نفختين» است. . در سوره مباركه «حاقه» از جريان نفخ صور خبر ميدهد و ميفرمايد وقتي كه نفخ صور شد همگان رخت برميبندند كه اين ناظر به نفخ اول است که فرمود: ﴿إِنَّا لَمَّا طَغَى الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ ٭ لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ ٭ فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ ٭ وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً ٭ فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ﴾؛ اين نفخه اُولاست كه چراغ كلّ عالَم خاموش ميشود و آن واقعه اول قيام ميكند. در سوره مباركه «ق» راجع به نفخ صور فرمود: ﴿وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحيدُ ٭ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعيدِ ٭ وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيدٌ﴾؛ اين نفخ دوم است كه وقتي نفخ دوم كرديم هر كسي با دو نفر همراه ميآيد: يكي او را از پشت سر سوق ميدهد و يكي هم شاهد اعمال اوست؛ نه او ميتواند كُندي كند يا نيايد و نه ميتواند منكر باشد، هم شاهد او با اوست و هم سائق او با اوست. حالا شاهد او ممكن است در كنار خود او يا عين خود او باشد. بعد در سوره مباركه «زمر» به هر دو نفخ اشاره كردند آيه 68 سوره مباركه «زمر» اين است که فرمود: ﴿وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ﴾؛ يك عده مدهوش نيستند آنها چه كساني هستند روايات مربوط به آن بايد مشخص كند كه اهل بيت(عليهم السلام) و ارواح پاك انبيا اينها به هوش هستند؛ غرض اين است كه آيات قرآن در اين زمينه سه طايفه است: يك طايفه نفخ اُولي, يك طايفه نفخ ثانيه, يك طايفه جامع بين «نفختين». بنابراين در اين قسمت هم به نفخ اول اشاره كرد، منتها اسم نفخ را نبردند, هم به نفخ دوم اشاره كردند اسم نفخ را بردند و فرمودند هيچ ظلمي نيست، زيرا ما ثواب پرهيزكاران را به همان اندازه ميدهيم، البته پاداش اضافه خواهيم داد و كيفر تبهكاران را بيش از استحقاق آنها نميدهيم که ممكن است گاهي عفو كنيم و ممكن است گاهي تخفيف دهيم.
|