رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,250
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره الروم
مغلوب شدن روميان و نزول سوره روم در سال چندم بعثت بوده؟ وعده قران براي پيروزي دوباره سپاه روم،در چه سالي محقق شد؟
روم:2 غُلِبَتِ الرُّومُ رومیان [در نبرد با سپاه ایران] شکست خوردند،2
روم:3 فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ در پائینترین زمین [از نظر ارتفاع نسبت به سطح دریا]3 و آنها پس از شکستشان به زودی پیروز میشوند.
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ روم:4 در چند سال [آینده]. امر از آنِ خداست [نه ابرقدرتها]، چه قبل و چه بعد [از این شکست و پیروزی] و در آن روز مؤمنین [از تضعیف ابر قدرتی که بر آنها سلطه داشت] خوشحال خواهند شد.5
______________ 2 – اشارهای است به شکست ابرقدرت روم شرقی، از ابر قدرت ایران در سال نهم بعثت. خسرو پرویز پادشاه ساسانی با استفاده از آشفتگی اوضاع سیاسی امپراتوری روم شرقی [بیزانس]، پس از کودتای نظامی و کشته شدن امپراطور و خاندانش، به قلمرو آن دولت در میان رودان شمالی، ارمنستان، گرجستان، آسیای صغیر، سوریه و مصر حمله کرد و سرانجام پس از پیروزیهای گسترده، اورشلیم را تسخیر و به نزدیکی کنستانتینوپل [قسطنطنیه] پایتخت روم شرقی، یعنی قلمرو قبلی دوران هخامنشی رسید و هراکلیوس را اسیر و زندانی کرد. رومیان پس از این شکست بزرگ، به تدریج بر اختلافات خود فائق آمده و با تجدید قوا و همبستگی موفق میشوند از سال میلادی 622 به تدریج شهرها و مناطق از دست داده را پس بگیرند، و حتی آتشکده بزرگ آذرگشسب را ویران کنند. سرانجام با اشغال تیسفون پایتخت ساسانی، خسرو پرویز که اکثر سرداران خود را به بهانه عدم موفقیت در جنگ کشته و مورد نارضایتی شدید ارتش و تودههای مردم بود، فرار میکند و توسط فرماندهان پادگان تیسفون و گروهی از بزرگان دستگیر و زندانی و در سال 628 میلادی کشته میشود و پسر او شیرویه که مادرش دختر قیصر روم بود، به قدرت میرسد.
تفسير بازرگان
"جنگهای ایران و روم در زمان خسروپرویز پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) در سال 570 میلادی متولد و در سن چهل سالگی یعنی در سال 610 میلادی از سوی خداوند به رسالت مبعوث شد. بعد از خلع موریس از سمت امپراتوری روم و سپس قتل وی، خسروپرویز پادشاه ایران برای اعلان جنگ به بیزانس بهانهای مناسب پیدا کرد و از سال 604 میلادی نبردهایی را با بیزانس آغاز کرد که به مدتی طولانی، یعنی بیست و چهار سال، تا سال 628 میلادی، ادامه یافت. در واقع این جنگها را به دو مرحله میتوان تقسیم کرد: در مرحله اول جنگها عمدتاً پیروزی با سپاه ایران بود و سرداران سپاه خسروپرویز یعنی شاهین و شهر براز شکستهای سختی بر رومیان وارد کرده و در نواحی شامات و مصر و آسیای صغیر پیشروی کردند. دوره فتوحات و پیروزیهای سپاه ساسانی بر لشکر بیزانس از سال 604 تا 622 میلادی بود، اوج پیروزیهای خسروپرویز در سال 616 میلادی بود که تقریباً منطبق با سال هفتم بعثت میباشد، یعنی زمانی که مسلمانان در شرایط بسیار سخت و بحرانی در مکه به سر میبردند. اما مرحله دوم این جنگها زمانی است که هرقل- هراکلیوس- امپراتور روم که جانشین فوکاس شده بود. هراکلیوس وقتی دید تلاشهایش برای وادار کردن خسروپرویز به مصالحه نتیجهای ندارد، با استفاده از برتری دریایی، به قلمرو ساسانیان حمله برد که نهایتاً این دوره از جنگها با شکست خسروپرویز و خلع وی از سلطنت پایان یافت. این مرحله از جنگهای ایران و روم که با برتری قابل توجه رومیان همراه بود سالهای 628 ـ 622 میلادی را در بر میگیرد که منطبق با سالهای اقامت پیامبر(ص) و مسلمانان در مدینه است، و شکست قطعی خسروپرویز و برکناری او از سلطنت مطابق با سالهای پنجم یا ششم هجری قمری است که طی آن دو موفقیت بزرگ نصیب مسلمانان شد، یکی پیروزی در غزوه خندق و دیگری صلح حدیبیه ـ که آن هم پیروزی بزرگی برای مسلمانان بود ـ و این مسئله دقیقاً با پیشگوئی اعجازآمیز قرآن تطابق دارد."
نقل از مقاله نگاه قرآن به جنگ های ایران و روم، رضا نیک بین " در سال ۶۲۷ میلادی هراکلیوس شکست سختی به سپاه ایران در نبرد نینوا وارد آورد و وارد دستگرد در نزدیکی تیسفون، پایتخت ساسانیان شد و سپس پیامی مبنی بر درخواست مذاکرات صلح به تیسفون ارسال کرد. در تیسفون صاحب منصبان و نظامیان خسروپرویز را از پادشاهی خلع و زندانی کردند و پسر وی شیرویه را با نام قباد دوم به سلطنت برگزیدند. قباد شرایط صلح رومیان را پذیرفت و جنگ در ۶۲۸ میلادی پایان یافت. در نهایت، این جنگ با تضعیف شدید هر دو امپراتوری، زمینهٔ فتوحات مسلمانان در کمتر از یک دهه بعد را فراهم ساخت." نقل از ويكي پديا
[b]چرا پيروزي يا شكست روميان براي اعراب يا مسلمانان مهم بوده است؟ علت خوشحالي مسلمانان در ايه 4 سوره روم چه بوده است؟ [/b]
پاسخ 1 – اعراب در آن دوران تحت نفوذ و سیطره دولتهای مختلف ایران بودند و شاپور دوم [ذوالاکتاف] پس از شکست سخت اعراب، به روایتی کِتفهای آنان را برای عبور ریسمان اسارت سوراخ کرده بود! بنابراین دشمنی اعراب با ابر قدرت ساسانی به مراتب بیش از حکومت روم شرقی [بیزانس] بود که در فاصلهای بسیار دور با سرزمین آنها قرار داشت.
بازرگان
پاسخ 2:
امپراطوری روم شرقی، بیزانس، که مرکز آن همین استانبول فعلی بوده، شکست خورده بود و مسلمانان نسبت به سرنوشت آن کشور که هر چه باشد پادشاه آن مسیحی بوده، علاقمندتر بودهاند (تا طرف مقابل که به نظر آنها مشرک بوده) و این شکست روحیه مسلمانان را پائین آورده بود. در قرآن در این آیه ها خبر از پیروزی قریبالوقوع رومیان «فی بضع سنین» (یعنی در کمتر از ده سال) داده شده است. و ما برای واقع شدن این پیروزی و درست در آمدن این وعده، علاوه بر دلایل تاریخی، همین یک دلیل عقلی برایمان بس است که اگر اینطور نشده بود، امروز صدای خنده و مسخره کفار و منافقان و ملحدان حتی از پس این چهارده و اندی قرن، گوشمان را پاره میکرد.
هم مسلمانان برای تحقق این وعده الهی روزشماری میکردند و هم کفار و منافقین حساس بودند که اگر این وعده عملی نشود خوب دستاویزی برای آنها پیدا میشود تا اساس اسلام را مورد تخریب قرار دهند.
اما در سال نهم پس از نزول این آیه، این پیروزی محقق گشت. و کفار و منافقین یکبار دیگر سرخورده گردیدند.
پیشبینی به این روشنی، آنهم با ذکر مدت، آنهم درباره چیزی که مسلمین هیچ اثر و نقشی در تحقق آن نداشتند، غیر از آنکه به مبدأ امر نسبت داده شود راه عقلی دیگری ندارد.
تفسير مرحوم گنجه اي
پاسخ 3:
معنای آیه «و یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله ینصر من یشاء و هو العزیز الرحیم» این است که روزی که روم غلبه میکند مؤمنان به نصرت خدا ـ که وعده دیگر اوست خوشحال میشوند - و با خود میگویند خدا دو وعده داده بود، یکی پیشگوئی غلبه روم بود و دوم یاری شدن مؤمنان که اولی صورت خارج به خود گرفت، پس معلوم میشود آن دیگری هم خواهد شد
تفسير الميزان
پاسخ 4
پيروزى روميان مقارن پيروزى مسلمين در جنگ بدر بود؛ زيرا جنگ بدر در سال دوم هجرت واقع شد، و فاصله سال هفتم بعثت تا سال دوم هجرت ـ چنانچه خود سال هفتم را نيز در نظر بگيريم ـ نه سال مى شود، و بدون آن هشت سال. به اين ترتيب پيروزى روميان، و پيروزى مسلمين نزديك به هم بود و در واقع مسلمانان از دو جهت شاد شدند، يكى پيروزى اهل كتاب يعنى روميان بر مجوسيان كه صحنه اى از غلبه خداپرستى بر شرك بود و شكست آنها مايه خوشحالى مشركان مكه شده بود، و ديگر پيروزى چشمگير خودشان در جنگ بدر، بر مشركان. تفسير نمونه
پاسخ 5
نظر مرحوم دکتر شریعتی هم در این مورد قابل تأمل است که ضمن رد نظرات برخی مفسرین در مورد علت خوشحالی مؤمنین، اعتقاد دارد: «اولاً، زرتشتیها در عصر پیغمبر، مثل مسیحیها اهل کتاب تلقی میشدند و ثانیاً، این چه افتخاری است برای مؤمنینی که در زیر ضربات شکنجه امّیه بن خلف جان میدهند؟ و چرا باید از پیروزی امپراتور روم شادمان بشوند؟ این چه جور خوشحالی است؟ و...» (شریعتی، 1389: 48 و49)
https://www.roshdmag.ir/fa/article/22190/
پاسخ6
﴿لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾
اين ﴿يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾ اين ناظر به پيروزي خود مسلمانهاست در جنگ بدر اين وعده الهي است آيا خوشحالي مسلمين براي آن است كه روميها بر ايرانيها پيروز شدند كه اين دليل ميخواهد يا نه, براي اينكه همزمان جريان جنگ بدر اتفاق افتاده و در بدر مسلمانها پيروز شدند همزمان ﴿يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ٭ بِنَصْرِ اللَّهِ﴾ نصر خدا نسبت به مؤمنان است وعده خدا نسبت به مؤمنان است در همين سورهٴ مباركهٴ «روم» آخرين آيه يعني آيه شصت اين است ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلاَ يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لاَيُوقِنُونَ﴾ اين از باب ردّ العجز الي الصدر نشان ميدهد كه صدر و ساقه اين سورهٴ نوراني ناظر به پيروزي مسلمانهاست بنابراين اگر وعده است وعده الهي نسبت به پيامبر و پيروان آن پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) است چنين وعدهاي را خدا نه به روميها داد نه به ديگران, نصر خدا براي پيامبران و پيروان آنهاست چنين وعدهاي را نه به اهل شرق داد نه به اهل غرب بنابراين اثبات اينكه مشركان خوشحال شدند از آيه برنميآيد
پرسش: سخن از اِخبار الهي است؟ پاسخ: اخبار الهي كه الآن هست در ظرف اخبار اينها خوشحال نميشوند در ظرف مخبرعنه خوشحال ميشوند فرمودند: ﴿يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾ نه اليوم كه ما خبر داديم ﴿يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾ اليوم كسي خوشحال نميشود الآن معتقد ميشود و اين اعتقاد هم يك امر علمي است نظري است امر رواني نيست اما نشاط يك امر رواني است آن روزي كه روميها پيروز شدند آن روز مؤمنان خوشحال ميشوند آيا نشاط مؤمنان براي آن است كه روميها بر ايرانيها پيروز شدند يا نه, براي اينكه همزمان خودشان در بدر پيروز شدند گذشته از اينكه تا خبر پيروزي روميها به اينها برسد زمان ميبرد.مسلمانها از كجا ميفهمند كه ايرانيها پيروز شدند آيه هم كه نازل نشده تا خبر به اينها برسد چند روز طول ميكشد اينچنين نيست كه اگر ايرانيها پيروز شدند همان روزي كه ايرانيها پيروز شدند مسلمانها خوشحال بشوند بايد بگوييم بعد از دو, سه ماه خوشحال شدند
ايت اله جوادي املي
منظور از ادني الارض چيست؟
روم:3 فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ در پائینترین زمین [از نظر ارتفاع نسبت به سطح دریا]3 و آنها پس از شکستشان به زودی پیروز میشوند.
پاسخ 1: – رومیان در سال 614 میلادی در فلسطین در ناحیه «بحرالمیت» [دریای مُرده] که از نظر جغرافیدانان پایینترین نقطه زمین از سطح دریاهای آزاد است، از سپاه ایران شکست سختی خوردند و اورشلیم پایتخت فلسطین در فاصله حدود 20 کیلومتری دریاچه به تصرف ایران درآمد. ارتفاع این منطقه 422 متر پایینتر از سطح دریا میباشد که در سال 1935 میلادی محاسبه و امروز با کمک ماهواره دقیقاً تأیید شده و قرآن در 14 قرن قبل به آن اشاره کرده است.
«ادنی» [پایینترین]، از نظر لغوی در برابر «اعلی» [مرتفعترین] قرار دارد. برخی از مفسرین «ادنی» را نزدیکترین محل نسبت به رومیان گرفتهاند، در حالی که تمام مناطق متصرفه متعلق به خود رومیان بود، نه نزدیک به آنان، مگر آنکه نزدیکتر را به پایتخت آنان [قسطنطنیه – کنستانتینوپل] بگیریم که به قلب قدرت نزدیک بود! این محل با مکه، مرکز مسلمانان نیز حدود 1200 کیلومتر فاصله دارد و نمیتواند نزدیک به آنها هم باشد.
تفسير بازرگان
پاسخ 2 آیه 3: عبارت «نزدیکترین زمین» که در آیه مطرح شده، «نزدیکترین زمین نسبت به مکه» بوده زیرا هنگام نزول این سوره ، هنوز هجرت وقوع نیافته بود.
تفسير مرحوم گنجه اي
منظور از «و این شکست در سرزمین نزدیکی واقع شد نزدیک به شما مردم مکه»، در شمال جزیره عرب، در اراضی شام، در منطقهای میان «بُصری» و «اذرعات». از اینجا معلوم میشود که منظور از «روم» روم شرقی است ونه روم غربی.
به اعتقاد علامه طباطبائی: «ظاهراً مراد به کلمه «ارض» سرزمین حجاز و مراد «ادنی الارض» نزدیکیهای این سرزمین است و لام در کلمه «الارض» لام عهد است.» (طباطبائی، 1367، ج16: 245)
پاسخ 3: بعضی از مفسران مانند مرحوم شیخ طوسی در تبیان احتمال دادهاند که منظور نقطه نزدیکی به سرزمین ایرانیان بوده است یعنی در محلی واقع شد که نزدیکترین نقطه میان ایران و روم بود. (تفسیر تبیان، ج8، ص206)
پاسخ 4 تفسیر دیگری وجود دارد و آن این است که منظور از زمین، زمین روم است، یعنی آنها در نزدیکترین سرحداتشان با ایران گرفتار شکست شدند و این اشاره به اهمیت و عمق این شکست است. چرا که شکست در نقطههای دور دست و مرزهای بعید، چندان مهم نیست، مهم آن است که کشوری در نزدیکترین مرزهایش به دشمن که از همه جا قویتر و نیرومندتر است گرفتار شکست شود. بنابراین ذکر جمله «فی ادنی الارض» اشارهای خواهد بود به اهمیت این شکست و طبعاً پیشگوئی از پیروزی طرف مغلوب ظرف چند سال آینده واجد اهمیت بیشتری خواهد بود که جز از طریق اعجاز قابل پیشبینی نیست. (مکارم شیرازی و همکاران،1371، ج16: 361و362)
كلمات كليدي: تدبر سوره روم ايران پيروزي شكست نصر ویرایش بوسیله کاربر 1401/02/24 08:51:00 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,250
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره روم
پرسش: مفهوم ايه 10 روم چيست؟ از دو احتمال موجود در ترجمه أَسَاءُوا السُّوأَى كدام صحيح است؟ روم:10 ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ سپس، سرانجام کسانی که مرتکب تبهکاری شدند به آنجا رسید که یکسره آیات خدا را تکذیب و آن را به تمسخر گرفتند. ______________ پاسخ 1 – فعل «اساؤا» [مثل احسنوا- نیکی کردند]، معنای «بد کردند» میدهد. آمدن اسم یا مصدر «سُوآی» [که مؤنث اسوء = بدتر، میباشد] به دنبال آن، به نظر میرسد نتیجه یا علت سرنوشتی را که در آیه قبل برای ستمکاران رقم زده بود نشان میدهد، یعنی سرانجام کسانی که بد کردند، بدتر شد. احتمال دیگر این است که «سوآی» وصفی برای مرتکبین به زشتترین اعمال باشد [والله اعلم].
بازرگان
پاسخ 2 معنايش اين است كه : سپس سوء العذاب سرانجام كار كسانى شد كه عمل بد مى كردند، و غير اين سرانجامى نداشتند، براى اينكه آيات خدا را تكذيب و استهزاء مى كردند بعضى گفته اند: ((كلمه ((سوآى (( مفعول است براى كلمه ((اساوا(( و خبر كان جمله ((ان كذبوا...(( است ، و معناى آيه اين است كه : ((گناهان سرانجام گنه كاران را به كفر و تكذيب آيات خدا و استهزاى آن كشانيد(( ليكن هر چند اين معنا در جاى خود صحيح است ، و گناه چنين طبعى دارد، و ليكن مناسب با مقام همان معناى اول است ، چون مقام ، مقام انذار و بصيرت و عبرت است ، و مناسب با چنين مقامى اين است كه : سرانجام گنه كاران كه همان ((سوء العذاب (( است به رخ آنان كشيده شود، نه اينكه بگوييم : ((زنهار گناه مكنيد كه سرانجام كسانى كه قبل از شما گناه كردند اين شد كه به بزرگترين گناهان يعنى تكذيب آيات خدا و استهزاى آن دچار شدند((
تفسير الميزان
پاسخ 3 عاقبت به خيري ثمره شيرين انديشه و انگيزه صحيح بعد فرمود ما يك حُسن عاقبت داريم يك سوء عاقبت, آنها كه اهل انديشه و انگيزه با هماند حُسن عاقبت دارند كه پايانشان بهشت است اينها كه نه انديشه دارند نه انگيزه دارند عالماً عامداً بيراهه ميروند راه ديگران را ميبندند پايان كارشان اين است ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءي أَن كَذَّبُوا﴾ علي وجهٍ يا ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا﴾, ﴿السُّوءي﴾ علي وجه آخر, پايان كار كساني كه بيراهه رفتند و راه ديگران بستند سوء العاقبة است سوء عاقبت در قبال حُسن عاقبت است اينها كه ﴿أَسَاءُوا﴾ كار بد كردند سيّئه داشتند كفر ورزيدند عاقبتشان چيست؟ ﴿السُّوءي﴾ اين ﴿السُّوءي﴾ در برابر «أسوأ» نظير حُسني در برابر أحسن است, أحسن مذكر, حُسنيٰ مؤنث, أسوء مذكر, «سوءيٰ» مؤنث, اين «سوءيٰ» همان سوء عاقبت است چرا اينها سوء عاقبت دارند ﴿أَن كَذَّبُوا﴾ يعني «لأن كذّبوا» اين تعليل است يا راهي كه جناب زمخشري احتمال داده كه اين ﴿أَن كَذَّبُوا﴾ عطف بيان ﴿السُّوءي﴾ باشد ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءي﴾ يعني چه كار كردند آن كار سيّئشان چه چيزي بود عطف بيانش ﴿أَن كَذَّبُوا﴾ خبر كان محذوف شده بالأخره يا خبر محذوف است كه يكي از محتملات مطرح در كشاف است يا نه, خبر همان ﴿عَاقِبَةَ الَّذِينَ﴾ است كه مقدم شد براي افاده حصر و ﴿السُّوءي﴾ اسم «كان» است «ثمّ كان السوءيٰ عاقبة الذين أساؤا» پس فرمود سرّ اينكه اينها گرفتار سوء عاقبتاند اين است كه كفر ورزيدند ما هر چه خواستيم اينها را بيدار كنيم بيدار نشدند با علم با تذكره با هشدار بيدار نشدند.
پرسش: ببخشيد اگر مفعولبه باشد چطوري معنا كنيم؟ پاسخ: مفعول مطلق است نه مفعولبه اگر مفعولبه باشد يعني كار زشت را انجام دادند.
بررسي اقوال در ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءي﴾ و بيان نظر نهايي
اين درست است كه ادامه معصيت, ممكن است ـ خداي ناكرده ـ به كفر برسد اما اين با آيات قبلي بايد هماهنگ باشد آيات قبلي درباره خود كفار است اينطور نيست كه اينها اول از معاصي صغيره به كبيره, از معصيت كبيره به اكبر كه كفر باشد برسند آيه ميخواهد بگويد عاقبت اينها سوء است اينها سوء عاقبت دارند آن هم جهنم است هم در دنيا خِزي است هم ﴿خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا﴾ و هم در آخرت چرا, چون ﴿كَذَّبُوا﴾ نه اينكه عاقبت معصيتكاران كفر است عاقبت همينهايي كه ﴿أَسَاءُوا﴾ عاقبتشان ﴿السُّوءي﴾ است سوء عاقبت در قبال حُسن عاقبت است ﴿أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ﴾ كه دليل است ﴿وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ﴾ اينها از ديرزمان دين را مسخره ميكردند نه اينكه عاقبت اينها مسخره كردن دين باشد يا تكذيب باشد چون زمينه, زمينه كفر است كه «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سيّئات أعمالنا».
ايت الله جوادي املي
پاسخ 4
آیه 10: عادت به گناه سبب میشود ضمیر آدمی تغییر کند و به جائی برسد که آیات خدا را تکذیب و مسخره کند. آنگاه عاقبت آنهايي که بدي ها را به بدترين وجه مرتکب ميشدند اين شد که آيات خداوند را تکذيب نمايند و مسخره اش کنند (10)
مرحوم گنجه اي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,250
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره روم
ايا ايه 18 سوره روم بر اوقات نمازهاي روزانه دلالت دارد؟
روم:18 و [به همین دلیل] ستایش در آسمانها [=عالم ستارگان] و زمین منحصر به اوست [نه معبودان باطل] و نیز [خدا منزه از عیب و نقص و تنها شایسته حمد و سپاس است] در تاریکی کامل [=شب]و هنگامی که روز را به ظهر [=روشنایی کامل] میرسانید. ______________
پاسخ 1 – به نظر میرسد جمله: «و له الحمد فی السموات و الارض»، حالت جمله معترضهای در وسط این آیه داشته و با ذکر «مکان» حمد، میان دو حالت مختلف [زمانی]: سرآغاز و آستانه شب و روز [حین تمسون و حین تصبحون]، و متن و وسط شب و روز [عشیاً و حین تظهرون] واقع شده است تا آغاز شب یا روز و به اوج خود رسیدن هر دو را کاملا حکیمانه و مبرای از عیب و نقص شمرده باشد. اما این که چرا سه بار [به جای چهار بار] کلمه «حین» تکرار شده و به جای تعشّون، که فعلی هموزن سه مورد دیگر [تمسون، تصبحون، تظهرون] است، وصف «عشیاً» به کار رفته است، به نظر میرسد به دلیل خواب بودن آدمی در شب است که ناخودآگاه به نیمه شب و گسترش تاریکی مطلق میرسد. حال آنکه آغاز روز [صبح]، وسط آن [ظهر]، و انتهای آن [عصر]، آدمی در بیداری و شاهد این تحولات است. بسیاری از مترجمان و مفسرین این آیه را بیان دیگری از آیات اسراء 78 (17:78) و طه 130 (20:130) در تعیین اوقات شبانه روزی نماز دانستهاند، اما جمله «فسبحان الله» با جمله «و اقم الصلوه» در آیه مذکور تفاوت دارد. اولی بیان حقیقتی است در جهان و دومی حکم اقامه نماز.
تفسير بازرگان
پاسخ 2
نكاتى كه از آيه : ((فسبحان حين تمسون و حين تصبحون و له الحمد...(( استفاده مى شود
از اين حمد و تسبيح چند نكته به دست مى آيد. اول اينكه : تسبيح و تحميد در آيه شريفه انشائى ، و از ناحيه خود خداى تعالى است ، نه اينكه براى ديگران انشاء كرده باشد، تا معنايش ((قولوا سبحان الله ، و قولوا الحمد لله - خدا را تسبيح و تحميد كنيد(( باشد
و اين اولين بار نيست كه خدا خود را تسبيح و تحميد گفته ، بلكه در كلام مجيدش مكرر آمده ، مانند آيه : ((سبحان ربك رب العزه ((، و آيه ((تبارك الذى نزل الفرقان على عبده ((
نكته دوم اينكه : مراد از تسبيح و تحميد معناى مطلق آن است ، نه نمازهاى واجب روزانه ، كه بيشتر مفسرين كه كلمه ((قول (( را در تقدير گرفته اند و گفته اند: معناى آيه اين است كه : بگوييد ((سبحان الله و الحمد لله ((
سوم اينكه : جمله ((و له الحمد فى السموات و الارض (( جمله اى است معترضه ، كه بين معطوف و معطوف عليه واقع شده دو جمله ((و عشيا و حين تظهرون (( هر دو عطفند بر محل ((حين تمسون ((، نه بر جمله ((فى السموات و الارض ((، تا در نتيجه صبح و عصر مخصوص تسبيح و سماوات و ارض و ظهر و شب مخصوص حمد شود، بلكه همه اين اوقات مخصوص تسبيح ، و همه مكانها مخصوص حمد است بنابراين سياق آيه اشاره مى كند به اينكه خلقت و تدبيرى كه در آسمانها و زمين هست مخصوص خدا است ، كه با حسنش اقتضاى حمد و ثناى خداى سبحان را دارد، و نيز مى رساند كه انسان در سير تاريخ و در زمانهاى مختلف ، شرك و گناهانى مرتكب شده ، كه ساحت مقدس خداى تعالى منزه از آن است
ترجمه تفسير الميزان جلد 16 صفحه 242
پاسخ 3
ثمره يادآوري قيامت، تسبيح گويي خدا در اوقات چهارگانه حالا كه اينچنين شد مسئله قيامت هست و هرگز صالح و طالح يكسان نيستند بلكه حسابي هست, كتابي هست, هر كسي در برابر كارش كيفر يا پاداش ميبيند متفرّعاً بر اصول گذشته فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ﴾ اين فاء تفريع است بر اصول گذشته يعني تسبيح كنيد ذات اقدس الهي را اين جمله خبريه به داعي انشا القا شده است فاء آن متفرّع بر اصول گذشته است يعني اكنون كه اينچنين است پس در هر بامداد و شامگاه و نيمروز خدا را تسبيح كنيد ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ﴾, ﴿وَعَشِيّاً وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ اين چهار وقت را ذكر فرمود براي اينكه چهار حالت تازه است آن جمله ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ كه جمله معترضه است در وسط ذكر كرد تا روشن بشود كه انسان با جهان هماهنگ خواهد بود ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ﴾ يعني «حين تدخلون في المساء» أمسيٰ در برابر أصبح يعني «دخل في المساء» «أصبح» يعني «دخل في الصباح», «أظهر» يعني «دخل في الظهر» در جريان افعال سهگانه چون استعمال شد فرمود: ﴿حِينَ تُمْسُونَ﴾ يعني «تدخلون في المساء» ﴿وَحِينَ تُصْبِحُونَ﴾ يعني «تدخلون في الصباح» ﴿وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ يعني «تدخلون في الظهر» اما درباره ﴿عَشِيّاً﴾ چنين فعلي در لغت عرب استعمال نشده كه «اَعشيٰ» يعني «دخل في العشاء» چنين چيزي استعمال نشده لذا اينجا ﴿عَشِيّاً﴾ را به صورت اسم ذكر فرمود بر خلاف آن سه فعل چون آن سه فعل استعمال شده.
غفلت زدايي راز اصرار قرآن بر تسبيح خدا در اوقات چهارگانه اينكه اصرار قرآن كريم اين است كه صبح به نام خدا, عصر به نام خدا, ظهر به نام خدا براي اين است كه انسان غفلت نكند ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ﴾ اين جمله اسميه است خبر است و به داعي انشا القا شده ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ ٭ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيّاً وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ نه اينكه اين ﴿عَشِيّاً﴾ و اين ﴿تُظْهِرُونَ﴾ به سماوات و ارض برگردد اين عشيّ و اظهار به همان اِمساء و اصباح برميگردد اين حالتها مختلف است چون چهار حالت اصلي براي انسان در شب و روز هست پس هيچ موجودي به غير خدا حقّ رجوع ندارد, بايد به خدا مراجعه كند. چون فقر خود را ميبيند (يك) غير خدا توان آن را ندارد كه فقرزدايي كند (دو) به خدا مراجعه ميكند و نياز خود را دريافت ميكند (سه) در برابر احسان الهي حقشناسي ميكند شكر ميكند (چهار) آخري يعني شكر, با اوّلي كه احساس فقر است كنار هم آمده خدا را تسبيح ميكنند براي اينكه او اگر ـ معاذ الله ـ محتاج باشد كه مشكلگشا نيست خدا را تحميد ميكند براي اينكه مشكل ما را حل ميكند.
ناصواب بودن حمل تسبيح در اوقات چهارگانه بر نماز اما نكتهاي كه مربوط به ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ﴾ و بعد از آن است از ابن عباس نقل شده كه اين ناظر به نمازهاي پنجگانه است اينكه فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ﴾ يعني «دخلتم في المساء» اين ناظر به صلات مغربين است مغرب و عشاء اينكه فرمود: ﴿وَحِينَ تُصْبِحُونَ﴾ ناظر به نماز صبح است اينكه فرمود: ﴿وَعَشِيّاً﴾ ناظر به نماز عصر است اينكه فرمود: ﴿وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ ناظر به نماز ظهر است مرحوم امين الاسلام در مجمعالبيان ميفرمايد اين قول, احسن است [26] و اين فرمايش ناصواب است براي اينكه صلوات پنجگانه با اين ترتيب در مدينه نازل شده نه در مكه و اين سوره, سورهٴ مكّي است در مكه نازل شده ما اين را تطبيق بكنيم بر نمازهاي پنجگانه با اين كيفيت محدود اين هماهنگ نيست مگر به معناي جامعش باشد كه اصل ذكر و امثال ذلك است.
برهاني بودن همراهي تسبيح با تحميد پس آن اصل كلي كه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» آيه 44 فرمود: ﴿وَإِن مِن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ با برهان همراه است الاّ ولابد تسبيح با تحميد همراه است براي اينكه خدا را براي چه ما تنزيه ميكنيم ميگوييم ما محتاجيم او منزّه از حاجت است او همه نِعم را داراست نه تنها محتاج نيست بلكه احتياج محتاجان را رفع ميكند چون احتياج ما را رفع ميكند پس محمود ماست او هم مسبَّح است هم محمود, همه ما مثل فرشتهها ميگوييم ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ﴾, ﴿نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ﴾
کل نظام هستي تسبيح و تحميد گوي الهي غرض اين است كه هيچ موجودي نيست مگر اينكه تسبيحگوي حق است «تسبيحگوي او نه بنيادماند و بس» [24] و هيچ موجود نيست مگر اينكه حمدگوي حق است و هيچ موجود نيست كه اينها را جداي از هم داشته باشد پس ﴿إِن مِن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ پس اين تفكيكي كه در سورهٴ مباركهٴ «روم» آمده كه فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ ٭ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيّاً وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ براي تقسيم وظيفه نيست هم حمد آنها با تسبيح همراه است هم تسبيح ما با حمد همراه است به شهادت آن دو, سه آيهاي كه در بحثهاي قبلي بود.
ايت الله جوادي املي
پاسخ 4
آیه های17و18: موضوع این آیهها به این معنی است که در مواقع مذکور ذکر خدا کنید اما در غروبها و صبحگاهان بیشتر سبحانالله مورد نظرتان باشد و ظهر و شامگاهان الحمدالله. بعبارت دیگر از اول روز با سبحانالله شروع، و سپس الحمدالله، و بعد سبحانالله، و بالاخره با الحمدالله پایان دهید.
مهندس گنجه اي
ویرایش بوسیله کاربر 1401/03/03 01:19:54 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,250
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره روم : نكات تفسيري ايات 19-27 سوره روم
روم:19 يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ [چرا که] یکسره [موجودات] زنده را از [مواد] بیجان [در طبیعت] پدید میآورد و [مواد] بیجان را از [موجود] زنده [=مرگ و حیات دائمی میلیاردها سلول در موجودات نشان از دست اندر کاری خدا در هر لحظهای دارد – کل یوم هو فی شأن] و زمین را پس از مرگش [در زمستان، به لطف باران] زنده میکند و شما نیز این چنین [در روز رستاخیز از دل خاک] خارج میشوید.22
______________ 22 – مشابه همین مضمون [رستاخیز به مثابه پدیدهای مادی نه روحی] را میتوانید در این سورهها و آیات بیابید: ق 11 (50:11) ، زخرف 11 (43:11) ، و اعراف 25 (7:25) .
روم:20 وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ و از جمله نشانههای اوست که شما را از خاکی آفرید،23 سپس [پس از طی مراحلی] به صورت بشری [در زمین] منتشر میشوید.
______________ 23 – منظور از «تراب»، نه همین خاک معمولی، بلکه برگرفته و برکشیدهای از آن است. اصطلاحات: سلالة من طین [چکیدهای از خاک – مؤمنین 12 (23:12) ] و طین لازب [گِل چسبنده – صافات 11 (37:11) ] بیانگر همین ویژگی است. در قرآن هر گاه خاک معمولی مورد نظر بوده، با الف و لام معرفه [الطین] ذکر شده، ولی در بقیه موارد، که مربوط به مواد اولیه آفرینش باشد، به صورت نکره [طینٍ، طیناً] بیان شده است.
روم:24 وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ و از جمله نشانههای او، نمایاندن برق به حالت بیمآور و امیدوار کننده [برای نزول باران] به شماست 28 و از آسمان آبی [پُر برکت] میفرستد که زمین را پس از مرگش [از بی آبی و خشکی] زنده میکند،29 مسلماً در این [زندگی بخشیدن به طبیعت] بس نشانههاست برای مردمی که عقل خود را به کار میگیرند.30
______________ 28 – میدانیم رعد و برق، که ناشی از تخلیه الکتریکی در ارتفاعات بالا میباشد، از نظر علمی در تسریع شکلگیری دانههای اولیه باران و ریزش آن نقش بسیار مهمی دارد و مردمان بادیه نشین که زندگی آنها به همین نزولات جوّی وابسته است، همچنین کشاورزان و باغداران همواره چشمشان به آسمان میباشد. بنابراین هر چند غرّش رعد و درخشش برق و صاعقه ترسآور است، اما همین که بشارت دهنده باران حیاتبخش است، امیدوارکننده و شادیآور نیز میباشد. اتفاقا سورهای در قرآن به نام «رعد» وجود دارد که آیه 12 آن بیانگر همین بیم و امید میباشد. «هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ»
29 – قرآن مخصوصاً در مورد زمین خزان زده و خشک، اصطلاح «زمین مرده» را به کار برده است تا مثال و نماد و نشانهای باشد برای فهم مسئله رستاخیز آدمیان روز قیامت. اصطلاح احیاء زمین بعد از مرگش [بعد موتها] 11 بار در قرآن تکرار شده است.
30- یعقلون نیز همچون یوقنون فعل است و دلالت بر کاربرد عقل در امور میکند، در اینجا نیز ترجمه «عاقلان» یا «اهل خرد» و خردمندان برگردان رسایی نیست. در ضمن «عقل» هم در بُعد ذهنی آن، یعنی اندیشیدنِ صِرف خلاصه نمیشود. معنای عقل به فرمایش حضرت علی(ع) [در نامه 31 نهج البلاغه] حفظ تجربههاست. یعنی با تفکر در امور «علم» حاصل میشود و کاربرد علم [حاصل از طریق تئوری یا تجربه عملی] را در زندگی تعقل میگویند. پس عاقل کسی است که به علمش عمل میکند. چنین معنایی البته با فهم امروزی ما از عقل که فرسنگها از سرچشمه اولیه فاصله گرفته فرق دارد.
تفسير بازرگان
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ ﴿۲۵﴾و از نشانه هاى او اين است كه آسمان و زمين به فرمانش برپايند پس چون شما را با يك بار خواندن فرا خوان د بناگاه [از گورها] خارج مى شويد (۲۵)روم
مراد از، قيام آسمان و زمين در (و من آياته ان تقوم السماء و الأرض بأمره )
كلمه قيام كه لفظ ((تقوم (( مضارع آن است به معناى ايستادن ، و در مقابل قعود است كه به معناى نشستن است ، و چون معتدل ترين حالات آدمى ، كه در آن بر همه كارهايش مسلط است ، حالت ايستادگى است ، لذا در عرب وقتى بخواهند از ثبوت و استقرار چيزى بر معتدل ترين حالاتش خبر دهند، تعبير به قيام آن چيز مى كنند، همچنان كه در قرآن كريم بر تدبير عالم از ناحيه خدا قيام اطلاق كرده ، و فرموده : ((افمن هو قائم على كل نفس بما كسبت (( و مراد از قيام آسمان و زمين به امر خدا، ثبوت آن دو است بر حالاتى كه عبارت است از حركت و سكون و تغيير و ثبات كه خدا به آنها داده ، و اما اينكه كلمه ((امر(( به چه معناست ؟ آيه ((انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون (( جوابگوى آن است از آنجايى كه آيات مذكور در اين فراز يعنى خلقت بشر از خاك ، خلقتشان به صورت زوج ، اختلاف زبانها و رنگها، خوابيدنشان در شب ، و كار و كسبشان در روز، نشان دادن برق به ايشان ، و نازل كردن آب از آسمان ، همه آياتى بود مربوط به تدبير امر انسان ، قهرا جمله ((ان تقوم السماء و الارض (( هم به كمك سياق مربوط به تدبير امور انسانها مى شود، و مى خواهد بفرمايد: ثبات آسمان و زمين بر وضع طبيعى و حال عاديشان به طورى كه سازگار با زندگى نوع انسانى و مرتبط با آن باشد يكى از آيات اوست ، و آن وقت جمله ((ثم اذا دعاكم ...((، مترتب بر آن مى شود، ترتبى تاخيرى ، و معنايش اين مى شود كه : خروج انسانها از زمين بعد از اين قيام است ، و وقتى است كه ديگر آسمان و زمين قائم نيستند، يعنى ويران شده اند، همچنان كه آيات بسيارى ديگر در مواردى از كلام مجيد بر اين خرابى دلالت دارد
و نيز از اينجا معلوم مى شود كه مراد از جمله سابق هم كه مى فرمود ((و من آياته خلق السموات و الارض (( خلقتى است كه : مربوط و نافع به زندگى بشر است ، نه اصل خلقت آنها
ترجمه تفسير الميزان جلد 16 صفحه 255
روم:27 وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ و اوست که آفرینش را آغاز میکند، سپس بازش میگرداند [=چرخه زندگی و مرگ و تداوم و تکامل حیاتی را پدید میآورد] و این کار برای او [از آفرینش نخستین] آسانتر است. [برای فهم رستاخیز] مثالهای عالیتری در [آفرینش] آسمانها و زمین برای [شناخت قدرت انحصاری] خدا وجود دارد و اوست برترین قدرت حکیمانه.
تناسب «آیات» با «ناظر» در رابطه با آیات 20تا25 ، چنانکه ملاحظه میشود ، «آیات» مختلفی ذکر شده است اما در انتهای هر دسته از آنها ، ذکر شده اینها برای این اشخاص معینی (مثلاً قومی که عقل خویش را بکار میگیرند، یا قومی که یقین دارند، یا قومی که ...) آیه هستند و ما مطلب را در جدول مرتب کردهایم: 1 - آفرینش بشر از خاک و پخش نژاد او در کل زمین (مخاطب : همه) آیه 20 2 - آفرینش همسران و قرار دادن دوستی و مهربانی (مخاطب : اهل تفکر) آیه 21 3 - آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگهای بشر (مخاطب : اهل علم) آیه 22 4 - خواب در شب و جستجوی روزی در روز (مخاطب اهل شنیدن) آیه 23 5 - رعد و برق، باران، زنده کردن زمین پس از مرگش (مخاطب : اهل تعقل) آیه 24 6 - آسمان و زمین را به امر خویش برپا میدارد (مخاطب : همه) آیه 25 چنانکه ملاحظه میشود آیههای 20 و 25 آنقدر واضح است که برای همه گونه مردم قابل درک است اما بقیه آیهها، برای اشخاص خاصی قابل درک است که اندکی دقت در نوعِ مطالب درهای جدیدی از معارف را برای دقت کننده باز میکند که توصیه میشود چنین دقتی بشود زیرا این مختصر جای شرح بیشتر را ندارد، ولی لااقل ردیفهای 1 و 6 که بیشتر عمومی و کمتر تخصصی است این سئوالات را مطرح میکند. 1- نژاد های مختلف بشر (در آیه 20) (مثلاً سفید پوست، زرد پوست، سرخ پوست، سیاهپوست) که در قارههای مختلف روی زمین وجود دارند چگونه پیدایش یافته؟ و با وجود جدائی تدریجی قارهها در میلیونها سال چگونه به وضعیت فعلی رسیده؟ 2- رابطه «امر خویش» (در آیه 25) با نیروی جاذبه عمومی چیست؟ همچنین سئوالات زیاد دیگری قابل طرح است که فقط از باب نمونه آن دو سئوال را عرض کردیم و اگر کسی بخواهد در خصوص همین بند تعمقی کند، خواهد دید که مطلب، بسیار متنوع و گسترده و عمیق و ضمناً جالب نیز هست.
تفسير مهندس گنجه اي
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.