|
فرمود ما یک سلسله مطالبی داریم که در هیچ جا نیست: ﴿وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾.
بعد این اصل جامع را که متن است در موارد فراوانی شرح میکند، از ﴿لَیْلَةُ الْقَدْرِ﴾ گرفته، تا ﴿یَوْمُ الدِّینِ﴾ گرفته، تا ﴿سِجِّین﴾ گرفته، تا ﴿عِلِّیِّینَ﴾ گرفته ﴿وَ ما أَدْراکَ﴾، ﴿وَ ما أَدْراکَ﴾ همه جا را ﴿وَ ما أَدْراکَ﴾، ﴿وَ ما أَدْراکَ﴾ است یعنی این را چه کسی به شما یاد میدهد؟
از کجا میفهمید که علّیین چیست؟ سجّین چیست؟ قیامت چیست؟ «لیلة القدر» چیست؟ چگونه میتوانید بفهمید که یک شب بهتر از هزار ماه است که میشود هشتاد سال؟ رازش چیست؟ ﴿لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾ چرا؟ چه آمده در این «لیلة القدر» که عبادت در آن به منزله عبادت هزار ماه است؟ چه چیزی آمده است؟ ﴿وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ٭ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾؛
﴿وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ﴾ «یوم الدین» یومی که ﴿لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ که سیدنا الاستاد فرمود این جزء غرر آیات ماست. نه نظام علّی به هم خورد، نظام علّی هیچ وقت به هم نمیخورد؛ اما همه این علل وُسطا معزول شدند یک علت تامه مانده است که کار انجام میدهد همه مجاری قدرت او هستند وگرنه نظام علّی که به هم نمیخورد فرمود: ﴿یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ نظام علت و معلول هیچ به هم نمیخورد سبب و مسبّب هیچ به هم نمیخورد: «أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ» این نظام سبب و مسبب، علت و معلول همه میرود؛ اما علت تامه و علت منحصره اوست چنین روزی است. لذا فرمود: ﴿وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ﴾.
پس این ﴿وَ ما أَدْراکَ﴾، ﴿وَ ما أَدْراکَ﴾ که در قرآن کریم آمده شرح آن ﴿وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾ برای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است نسبت به ما هم ﴿وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ هم هست، یعنی چیزهایی است که ما در هیچ عالم پیدا نمیکنیم؛ راست هم میگوید ما فقط آنچه را که در دنیا با حس و مانند آن قابل ادراک است دسترسی داریم اما چیزی که غیب است و هیچ در دسترس احدی از ما نیست که کسی نمیداند برای ذات اقدس الهی غیبی در کار نیست؛ اینکه فرمود: ﴿وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾، این ﴿مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾ به منزله متن است و این آیات فراوانی که ﴿وَ ما أَدْراکَ﴾، ﴿وَ ما أَدْراکَ﴾ که در قرآن کریم است به منزله شرح است.
تفسير تسنيم- سوره مطففين
|
|
مراد از ماادراک ها در قران چیست؟
معنای لغوی ادراک چیست؟ادری فعل ثلاثی مزید باب افعال از ریشه دری است
دري: (مثل فلس) معرفت. دانستن. راغب ميگويد: دراية معرفتي است كه با نوعي از تدبير بدست آيد. در اقرب مطلق دانستن گفته و قول راغب را بطور «قيل» نقل كرده است. وَ مٰا تَدْرِي نَفْسٌ مٰا ذٰا تَكْسِبُ غَداً لقمان: ۳۴ هيچ كس نميداند فردا چه خواهد كرد.
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ وَ مٰا أَدْرٰاكَ مٰا سَقَرُ مدّثر: ۲۷ حتما او را بسقر وارد ميكنم چه تو را دانا كرد كه سقر چيست؟. معني مٰا أَدْرٰاكَ آن است كه گفتيم ولي اگر «تو چه ميداني» نيز ترجمه شود درست است. در اقرب ميگويد «مٰا أَدْرٰاكَ و مٰا يُدْرِيكَ» يعني نميداني وَ مٰا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السّٰاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً احزاب: ۶۳. قُلْ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لٰا أَدْرٰاكُمْ بِهِ يونس: ۱۶ فاعل «أَدْرٰاكُمْ» خداست يعني: بگو اگر خدا ميخواست من قرآن را بر شما تلاوت نميكردم و خدا آنرا بر شما نمي فهماند.
[قاموس قران - دري: ؛ ج ۲، ص: ۳۴۳ - صفحه۶۶۴]
دری از ریشه دری: معرفتي بدون مقدمات معمول است؛ به اين معنا كه دَرَيَ در مواردي به كار ميرود كه معرفت بدون تحصيل حاصل شود و نيازي به تهيه مقدمات ندارد و بايد به روشي غير عادي به دست آيد و اين تفاوت ميان اين ماده و ماده علم و معرفت و مانند آنهاست. ضمناً بعضي از مشتقات ماده مهموز درء، نزد برخي از لغويان با اين ماده اشتباه شده و آنها را ذيل اين ماده ذكر كردهاند. مانند: دَرِيّة و مِدْرَي و مُدَارَاۀ و مانند آن. همچنين مواد درج، درس، درك، درّ، دري و درء به سبب اشتراكشان در دو حرف اول، در مفهوم احاطه و تضمين و تسلّط با يكديگر اشتراك دارند. اما معنا خَتَل (فريب دادن غافلگيرانه)، به اين مناسبت است كه درايت متوقف بر مقدماتي غير عادي است و مردم گمان ميكنند كه آن، نوعي فريب است. اما تعبير به دو جمله و ما أدريك و ما يدريك، همچنان كه در مفردات است، هر كدام از آنها مربوط به مورد خاصي است، زيرا جمله اول وقتي به كار ميرود كه بخواهند موضوع معيني را بيان كرده، توضيح دهند و براي تعظيم و نشان دادن اهميّت موضوع آورده ميشود. اما جمله دوم براي خبر دادن از قصور و ناتواني مخاطبين در شناخت موضوع است، هر چند تلاش كنند. سوره مباركه مدثر آيه 28: وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ، و تو چه دانی كه آن سَقَر چيست؟ نه باقی میگذارد و نه رها میكند.يعني چه چيز تو را آگاه كرده است، بنابراين كلمه ما اسميه و نكره استفهاميه به معناي چه چيز است.
التحقیق فی کلمات القران
|
|
منظور از وما ادراك هاي قران چيست؟
سلام علیکم خواهش میکنم!
مایلم دو گونه پاسخ گویم.
1. با کمک از خود نوشته جنابعالی، این دو جمله را در نظر میگیریم: — "میدونی چی شده؟" و — "میدونی چی شده؟!" اولی پرسشی حقیقی است اما دومی استفهامی مجازی که در سیاقهای گوناگون معانی مختلف به خود میگیرد. آن "ما ادراک" که آوردم از نوع دوم است.
2. اینکه نوشتم "ما ادراک ما هی" و معنایش را خارج از گیومه آوردم برای تعمیم و خلاصهگیری بود. به سخن دیگر، ممکن است محتوای این قالب در هر مورد خاص کمی متفاوت معنا شود (که خود امری است وابسته به بافت کلام). بنابرین، همچنانکه اشارت شما هم میرساند نوعی جلب توجه و استحضار در محاوره را با خود دارد. البته این یک حداقل اجمالی است و عملن میتواند با معانی گوناگونی همراه شود. تصور بفرمایید که در هر مکالمه ذهنیت شنونده و بدنزبان گوینده و چیزهای دیگر پیرامون چگونه میتوانند قرینگی کنند و معناآفرینی.
نکته آخر اینکه دانستن یا ندانستن آن خبر یا آن کیفیت محلبحث ضرورتن دخل اساسی در معناداری یا معنایابی ندارد و بسته به موارد فرق خواهد کرد. مثلن ممکن است قصد اساسی همان تفخیم و تعظیم آن محتوای مورد اشاره باشد. البته طبیعی است که شنونده قاعدتن باید تا حدی از آن دانستنها خالی باشد و الا سخن با مقتضای حال تناسب نخواهد یافت. امیدوارم توضیحم روشن باشد و کمک کند.
|
|
سلام و تشكر از شما اقاي فرزين
و "ما ادراک ما هی؟!" یعنی مثلن دارم چیز مگو و شگفت و شگرفی برایت میگویم
با اين جمله شما به نظرم رسيد ما ادراك مشابه عبارت "ميدوني چي شده؟"خودمون در زبان فارسي است كه قبل از نقل يك خبر مهم به مخاطب مون ميگيم و در واقع جلب توجه او باين خبر مهم است نه اينكه ايا قبلا اين خبر را مي دانسته يا نه. درسته؟
|
|
گزارههای انشائی برای همان انشائات گفته میشوند و مفاهیم و مضامین اخباری آنها نه تنها مقصود نیستند بلکه منطقن التزامی نیز به دنبال نخواهند آورد.
اینک چه این نکته منطقی یا معناشناختی را بپذیریم و چه رد کنیم، لااقل در این نکته فرقی ایجاد نمیشود که مراد یا متلقای عرفی نمونههایی مانند فعل تعجب یا استفهامهای انکاری یا توبیخی (هم در خود و هم در بافت) کاملن روشن اند و نمیتوان این سنگبنای حداقلی را نادیده انگاشت.
عبس:1 و 3 استفهام توبیخی اند. عبس:6 و 10 خبر در مقام تعجب اند و غیرمنتظرگی عمل پیامبر را به رخش میکشند. (باقی اجزای گفتار گزارههای پیرو آن گزارههای پایه محسوب میشوند.) و باقی داستان.
باز برکنار از اصل ابهام و ایهام مفهومی که در همه جملات و پارهای گفتاری صادق است و در گزارههای انشائی کاملن پررنگتر میشود، در مقام تنازع و اختلاف میتوان به حداقلی از همان دست که گفته آمد گرایید و فضای بحث را از گرد و غبار زدود.
— "قتل الانسان، ما اکفره؟!" یعنی "خدا بکشد این آدمی را، چقدر کفرانپیشه است!" — و "ما ادراک ما هی؟!" یعنی مثلن دارم چیز مگو و شگفت و شگرفی برایت میگویم
|
|
سلام ممنون خانم دكتر
با جمله اخر شما موافقم
"همه این "و ما ادریک" ها اشاره به امری خارج از دایره درک ما بشر معمولی است که با اخباری از جانب وحی، به آن اطلاعی اجمالی پیدا می کنیم."
فكر كنم تفاوت مون در اين باشه كه پيامبر در اين موارد چه حكمي داشته است
اگر مادراك را تعجبي نگيريم،در اين صورت يك فعل ماضي است و ميتواند شامل پيامبر هم شود كه پيامبر هم تا قبل از وحي و نزول اين سوره ها،اطلاعي از انها نداشته است.
|
|
به نظرم بحث در این باره و به این شیوه ما را به جایی نرساند. فرض بگیریم که "ما ادریک ما..." استفهام باشد، شما چه نتیجهای می گیرید؟ این که پیامبر درکی از آن مشاهد ندارد؟ بعدش به قول شما چه؟
من ترجیح میدهم که طوری بفهمم این آیات را که پیامبر درک ویژه ای از این امور دارد. و البته که پیامبر درباره مشهد قیامت بسیار سخن گفته و از اثر نقل شهودهای اوست که ما درکی اجمالی از قیامت داریم.
ببینید یک پیام را می توان در قالب اسلوب های مختلف زبانی بیان کرد، با قدری اختلاف در تاکیدها و جزییات. پیام اصلی این مقاطع قرآنی، در ادامه آنها آمده و کمابیش قابل استنباط است. مثلا در سوره قدر سخن از مکانت والای قرآن است که به مقطعی از زمان ارزش و قابلیتی خاص بخشیده. این را از ادامه سوره به انضمام دانسته های دیگر می فهمیم.
به نظرم وجه مشترک همه این "و ما ادریک" ها اشاره به امری خارج از دایره درک ما بشر معمولی است که با اخباری از جانب وحی، به آن اطلاعی اجمالی پیدا می کنیم.
|
|
سلام بر شما
اينكه برخي خطابها مختص پيامبر است،درسته چرا كه وظايف خاص و منحصر بفردي دارند.
در ايه مورد اشاره شما كه انا ارسلناك شاهدا و بشيراو ..است ايه به وظايف خاص پيامبر اشاره دارد و ديگر مخاطبان را در بر نمي گيرد.
اما حاقه و يوم الدين و ساير موضوعات بكاررفته با ماادريك ها،عمومي است و مختص پيامبر نيست.
|
|
چه ایرادی دارد که برخی خطاب ها مختص پیامبر باشد. همچنان که هست، مثل انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا.
این دسته آیات جایگاه پیامبر را مشخص می کنند و به او مرجعیت دینی می بخشند. یعنی اگر اطلاعات بیشتر می خواهید به او مراجعه کنید. از عظمت آن رویدادها و هنگامه ها چیزی نمی کاهد اگر پیامبر ادراک کاملی از آن ها داشته باشد.
|
|
پرسش و پاسخ در مفهوم ما ادراك ها در قران
سلام و تشكر از شما خانم دكتر موسوي
با فرض پذيرش معناي پيشنهادي شما
1-مخاطب اين گونه ايات فقط در پيامبر منحصر ميشود و بقيه مخاطبان قران را شامل نميشود
2-در اين صورت ،فعل تعجب ،به دريافت خوب پيامبر برميگردد و حال انكه در اين ايات،سياق بر عظمت و بزرگي و عدم احاطه انسانها به ماهيت دقيق اين گونه موارد دلالت دارد
|