رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 421
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
در ایه 87 سوره حجر عبارت سبعا من المثانی امده که محل بحث و اختلاف نظر بین مفسران و مترجمین شده است:
وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿۸۷﴾
انصاریان: و به راستی که هفت آیه از مثانی [یعنی سوره حمد] و قرآن بزرگ را به تو عطا کردیم.
قمشهای: (ای محمد) همانا هفت آیت با ثنا (و دعا که قسمت بین خدا و عبد شده و در هر نماز دو بار خوانده میشود، یعنی سوره حمد) و این قرآن با عظمت را بر تو فرستادیم.
پاسخ 1: نظر تفسیر المیزان
علاوه بر اختلافى كه مفسرين در مقصود از ((سبع المثانى )) كرده اند، اختلاف ديگرى در كلمه ((من )) در ((من المثانى )) نموده اند، كه آيا اين ((من )) براى تبعيض است يا بيانيه ؟ و نيز اختلافهاى ديگرى در چگونگى اشتقاق مثانى و در وجه تسميه آن به راه انداخته اند.
و آنچه سزاوار است گفته شود - و خدا داناتر است - اين است كه حرف ((من )) براى تبعيض است ، زيرا خداى سبحان در جاى ديگر، همه آيات قرآنى را به مثانى خوانده و فرموده است ((كتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم )) و بنابراين ، آيات سوره حمد كه بعضى از قرآن است بعضى از مثانى است ، نه همه آن .
● معناى ((مثانى )) و اشاره به معناهائى كه ديگران براى آن گفته اند
و ظاهرا ((مثانى )) جمع ((مثنيه )) - به فتح ميم - يعنى اسم مفعول از ماده ((ثنى )) باشد كه به معناى عطف و برگرداندن باشد، همچنان كه در جاى ديگر قرآن آمده : ((يثنون صدورهم )) و آيات قرآنى را از اين رو مثانى ناميده كه بعضى مفسر بعضى ديگر است و وضع آن ديگرى را روشن مى كند، و هر يك به بقيه نظر و انعطاف دارد، همچنان كه جمله ((كتابا متشابها مثانى )) اشاره به اين معنا دارد براى اينكه هم آن را متشابه خوانده كه معنايش شباهت بعضى آيات آن با بعضى ديگر است ، و هم مثانى ناميده .
و در كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز آمده كه در صفت قرآن فرموده : ((بعضى از آن بعضى ديگر را تصديق مى كند)). و همچنين از على (عليه السلام ) نقل شده كه فرموده است : ((قرآن بعضى آياتش ناطق به حال بعضى ديگر، و بعضى از آن شاهد بر بعضى ديگر است )).
ممكن هم است كلمه مذكور را جمع ((مثنى )) به معنى مكرر بگيريم ، كه باز كنايه از اين مى شود كه بعضى از آياتش بعضى ديگر را بيان مى كند.
به نظر مى رسد آنچه كه در معناى كلمه مثانى گفته شد كافى باشد، و ديگر حاجتى نباشد به اينكه معناهايى كه ديگران از قبيل كشاف و حواشى آن ، مجمع البيان ، روح المعانى و غير اينها نقل كرده اند ايراد كنيم ، ليكن اسمى از آنها مى بريم : مثلا بعضى گفته اند: از ((تثنيه )) و يا از ((ثنى )) گرفته شده ، كه به معناى تكرار و اعاده است ، و از اين رو آيات قرآنى مثانى ناميده مى شود كه مطالب در آن تكرار شده است .
علل احتمالی نامیدن حمد به سبع المثانی
بعضى ديگر گفته اند: اگر فاتحة الكتاب ، مثانى ناميده شده بدين جهت است كه در هر نماز دو بار بايد خوانده شود، و يا براى اين است كه در هر ركعتى با خواندن سوره اى ديگر دو تا مى شود، و يا بدين جهت است كه بيشتر كلماتش مانند ((رحمان )) و ((رحيم )) و ((اياك )) و ((صراط)) در آن تكرار شده است ،
و يا براى اين است كه دو نوبت نازل شده يكبار در مكه ، بار ديگر در مدينه ، و يا بدين جهت است كه خداى تعالى در آن ثنا شده است ، و يا به اين خاطر است كه خدا آنرا استثناء كرده ، يعنى همانطور كه در روايت هم آمده آنرا ذخيره نموده است براى اين امت ، و بر امتهاى ديگر نازل ننموده و همچنين وجوه ديگرى كه در تفاسير ذكر شده است .
و در اينكه فرمود: ((سبعا من المثانى و القرآن العظيم )) تعظيمى از سوره فاتحه و همه قرآن كرده كه بر كسى مخفى نيست ، اما تعظيم قرآن است ، براى اينكه از ناحيه ساحت عظمت و كبرياى خداى عز و جل به وصف عظيم توصيف شده ، و اما تعظيم فاتحه است براى اينكه نكره آوردن كلمه ((سبع )) و بدون وصف آوردن آن خود دليل عظمت قدر و جلالت شان است ، و اين معنا بر اهل ادب پوشيده نيست ، علاوه بر اين ، يك سوره در قبال قرآن قرار گرفته و حال آنكه خودش سوره اى از قرآن است .
آيه مورد بحث همانطور كه روشن گرديد در مقام منت نهادن است ، و در عين حال از آنجائى كه در سياق دعوت به صفح و اعراض قرار گرفته اين معنا را هم مى رساند كه موهبت عظماى قرآن كه متضمن معارف الهى است و به اذن خدا به سوى هر كمال و سعادتى هدايت مى كند كافى است كه تو را (اى رسول خدا) بر صفح جميل و اشتغال به ياد پروردگارت و سرگرمى به اطاعت او وادار سازد
ترجمه تفسير الميزان جلد 12 صفحه 283کلمات کلیدی: سبع مثانی متشابه قرآن حمد فاتحه دوتایی ویرایش بوسیله کاربر 1403/03/04 10:57:56 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
1 کاربر از admin برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه و مفهوم كلمه مثاني چيست؟ بررسي معناي مثاني در لغت نامه ها
وَ لَقَدْ آتَيْنٰاكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثٰانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ حجر: ۸۷ ما بتو هفت آيه كه بر هم عطف شونده است، و قرآن عظيم را داديم. مراد از سبع مثاني سورۀ حمد است چنانكه در روايات نبوي و ائمّه عليهم السّلام آمده است و اينكه بعضي هفت سورۀ بزرگ يا حاميمهاي هفتگانه و يا هفت صحيفه از صحف انبياء گفته اند، قابل اعتنا نيست و از كتاب و سنت دليلي ندارد [در تهذيب] از محمد بن مسلم روايت كرده كه گويد: از امام صادق عليه السّلام از سبع مثاني و قرآن عظيم پرسيدم كه آيا آن فاتحة الكتاب است؟ فرمود: آري گفتم: بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ* نيز از آن هفت است؟ فرمود: آري افضل آنهاست. در بارۀ «مثاني» بايد معناي اوّلي آنرا در نظر بياوريم كه همان عطف است ظاهر آنست كه مثاني جمع مثنيّه اسم مفعول از ثني است يعني عطف شونده ها. چون آيات سورۀ حمد يكديگر را توضيح و روشن ميكنند لذا بيكديگر عطف ميشوند و بيكديگر ميل ميكنند.
در آيۀ ديگر همۀ قرآن مثاني خوانده شده اللّٰهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتٰاباً مُتَشٰابِهاً مَثٰانِيَ … زمر: ۲۳ اين از آنجهت است كه تمام آيات قرآن بيكديگر ميل ميكنند و يكديگر را توضيح و بيان مينمايند و شبيه همديگراند «كِتٰاباً مُتَشٰابِهاً … ». در كلام حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در صفت قرآن آمده كه: بعضي بعض ديگر را تصديق ميكند، و از علي عليه السّلام نقل است كه «بعضي بر بعضي ناطق و بعضي بر بعضي شاهد است» يا اينكه آن جمع مثني بمعني تكرير و اعاده است و كنايه است از اينكه بعضي از آيات بعضي ديگر را بيان و روشن ميكنند. (استفاده از الميزان). چون بيان الميزان در اين باره كافي بود بآن اكتفا گرديد. بهر حال معني مثاني در هر دو آيه آنست كه آيات بيكديگر عطف ميشوند و همديگر را روشن ميكنند و ميان آنها التيام و ارتباط و انعطاف وجود دارد. و ظاهر آنست كه «من» در «مِنَ الْمَثٰانِي» بمعناي تبعيض است و در اين صورت «مثاني» بمعني تمام قرآن است و آيه ميگويد: ما از مثاني، هفت آيه بتو داديم ولي در اين صورت عطف «وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» بر «سَبْعاً مِنَ الْمَثٰانِي» چندان دلچسب نيست. احتمال قوي آن است كه «من» از براي بيان باشد يعني ما بتو، سبع مثاني و قرآن عظيم را داديم. مقابل افتادن سبع مثاني با قرآن با آنكه خود از قرآن است اهميّت سورۀ حمد را بخوبي روشن ميكند و شايد از براي آنست كه سورۀ حمد، شامل مجموع فشردۀ همۀ معاني قرآن است و لذاست كه نماز بدون حمد نداريم و نماز ميّت نماز نيست بلكه دعاست «لا صلوة الّا بفاتحة الكتاب».
قاموس قرآن، ج ۱، ص: ۳۲۱
مثني: ظاهر آن است كه آن اسم مكان است بر وزن مَفعَل و به معناي مورد و محلي كه عدد دو در آن تحقق مييابد. منظور از آيه زير دو زن از زناني است كه براي شما طيّب و سازگارند.وَ اِن خِفتُم اَلاَّ تُقسِطوا في اليَتامی فانكِحوا ما طابَ لَكُم مِنَ النِّساءِ مَثنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ(سورۀ مباركۀ نساء، آيۀ 3)اين كلمه را به جاي كلمه إمرَأتَين، إثنَين ذكر كرده است؛ زيرا كلمه إثنَين بر خود عدد دلالت ميكند و عدد از اعراض كمّي است و جز در ضمن موضوع تحقق نمييابد. و نيز كلمه امرأتين بر موضوع (معدودي كه مثني است) دلالت دارد. بنابراين هيچ يك از اين دو كلمه (إمرَأتَين و إثنَين) بر مقصود، كه عبارت است از موضوع با در نظر گرفتن قيد عدد دلالت ندارد.ذكر صيغه مَثنَي در مقابل ثُلاث و رُباع، بر عدم كاربرد صفت بر وزن فُعال از اين ماده در زبان فصيح دلالت ميكند (يعني كلمه ثناء در زبان عربي فصيح ساخته نميشود).و از آنجايي كه وزنهاي فُعال و مَفعَل بر ثبوت و استقرار دلالت ميكنند، دانشمندان با غفلت از حقيقت مفاهيم مَثني و ثُلاث و رُباع گفته اند اينها معدول (بازگشته) از كلمات مكرّر هستند. بعيد نيست كه علت غيرمنصرف بودن آن، صفت بودن و عجمي بودن و كاربرد آن براي مونث باشد.
اما مَثاني، به معناي انعطافها و برگردانندههاست. و مرجع آنها، حقايق ثابت و معارف الهي است كه به اخلاص تامّ و توحيد كامل منتهي ميشود.توضيح اينكه هر يك از معارف الهي، معرفت در حقّ خداي متعال و صفات و اسماء او را نتيجه ميدهد و به اعتبار ثانوي، موجب انعطاف و انصراف از غير خداي عزيز متعال ميگردد تا آنجا كه به توحيد كامل منتهي شود.اِذ اَقسَموا لَيَصرِمُنَّها مُصبِحينَ وَ لا يَستَثنونَ(سورۀ مباركۀ قلم، آيۀ 18)يعني در حكمشان، إنعطافي نشان نميدهند و از نظرشان درباره حقوق فقراء و مساكين، هيچ نشاني از بازگشت را آشكار نميكنند.ثانيَ عِطفِهِ ليُضِلَّ عَن سَبيلِ اللَّهِ(سورۀ مباركۀ حج، آيۀ 9)يعني پهلوي خود را از حقّ باز ميگرداند. و اين تعبير، كنايه از استكبار است؛ زيرا تحقق استكبار و إعراض از انعطاف و تمايل آغاز ميشود. اَلا اِنَّهُم يَثنونَ صُدورَهُم (سورۀ مباركۀ هود، آيۀ 5)سينه هايشان را از او باز ميگردانند.اولي اَجنِحَةٍ مَثنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ(سورۀ مباركۀ فاطر، آيۀ 1)يعني بالهايي كه به عدد دو، سه و يا چهار وصف ميشود.اللَّهُ نَزَّلَ اَحسَنَ الحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانيَ(سورۀ مباركۀ زمر، آيۀ 23)يعني كتابي كه دربردارنده أحس الحديث و نيكوترين سخن است و درباره حقايق و مواعظ و داستانهاي پيشينيان سخن ميگويد و در ظاهرش شبيه ديگر كتاب هاست و مطالبش به زباني است كه شبيه امور ظاهري و منطبق با جريانهاي خارجي است. با اين تفاوت كه آن سخنان بازگشتهايي از عوالم مادّي به عوالم روحاني و مراحل معنوي است و مردم را به سوي كمال وجود و سعادت نفسشان پيش ميراند.وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ(سورۀ مباركۀ حجر، آيۀ 87)
التحقيق في كلمات القران
|
1 کاربر از ali برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مقاله ای جالب در بیان انواع روایات وارده در خصوص سبع من المثانی
تعامل تفسیر وحدیث در تعیین سبع المثانی نویسنده: ربین، اری ترجمه: کریمی نیا، مرتضی
آيه هشتاد و هفتم سوره حجر چنين است: وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ. ما به تو هفت مثاني و قرآن عظيم را عطا كرده ايم. در تفسير طبري نزديك به 83 روايت در تفسير اين آيه نقل شده است.1 با آن كه از آغاز قرن بيستم، محققان جديد به موضوع «مثاني» توجه بسيار كردهاند، هيچ يك از آنان به گونهاي جدّي اين روايات را بررسي نكردهاند.2 تحليل اين روايات پارهاي از جوانب اساسي تفاسير اسلامي را روشن خواهد كرد.
طبري روايات «سبعا من المثاني» را چند دسته ميكند: 1) رواياتي كه ميگويند مراد از سبعا من المثاني طولانيترين هفت سوره قرآن است. 2) رواياتي كه سبعا من المثاني را هفت آيه سوره فاتحه ميدانند. 3) رواياتي (در واقع، تنها يك روايت) داير بر اين كه مراد از سبعا من المثاني هفت بخش قرآن است. 4) رواياتي كه ميگويند كلّ قرآن مثاني است.
طبري سپس نظر خود را چنين بيان ميكند كه دسته دوم (روايات سوره فاتحه) موثَّقترين و معتمَدترين رواياتند، زيرا برخي از اين روايات اِسنادِ متصل به پيامبر دارند. وي در بيان رأي خود درباره اين آيه، تفسيري ارائه ميكند كه در واقع معجوني از چند روايت اساسا متفاوت است. در نظر او، اصطلاح مثاني براي مجموع قرآن به كار رفته است. مفردِ آن، مثناة است و قرآن كريم را به دليل تواليِ آيات يا تكرار مضامينش مثاني خواندهاند. وي چنين ميانديشد كه سبعا من المثاني به معناي هفت آيه از مثاني ــ يعني هفت آيه از كل قرآن ــ است. در آخر، طبري روايات ديگري را ذكر ميكند مبني بر اين كه عبارتِ «والقرآن العظيم» به بقيه قرآن اشاره دارد كه (علاوه بر فاتحه) به پيامبر اعطا شده است.
چنانچه بخواهيم صرفا به دسته بندي و نتيجه گيري طبري اعتماد كنيم، احتمالاً ابعاد مهمي در اين روايات را فرو ميگذاريم. در صفحات آينده، رواياتي را كه طبري جمع كرده است، دسته بندي خواهيم كرد و رهيافتهاي تفسيري اين روايات را كه تا كنون مغفول مانده است مورد اشاره و تحليل قرار خواهيم داد.
عبارت سبعا من المثاني والقرآن العظيم از نظر نحوي متمم يا مفعول دومِ فعلِ آتيناك است. مشكل اصلي در تفسير آيه اين است كه اين مفعول دوم داراي دو جزء است: 1ـ سبعا من المثاني، 2ـ القرآن العظيم. اساس بحث تفسيري در اين آيه چگونگي ارتباط اين دو جزء است. روايات مورد نقل طبري كلاً بر دو دسته اند: الف ـ رواياتي كه اين دو جزء را اسامي دو اَمر اعطا شده به پيامبر ميدانند؛ ب ـ رواياتي كه اين هر دو جزء را اسامي مختلفِ يك چيز ميدانند. دسته الف بيانگر «رهيافت دو مفعول»اند و دسته ب «رهيافت يك مفعول» را نشان ميدهند.
رهيافت دو مفعول در بيان اين رهيافت، مناسب است نخست روايت هشتاد و دوم در تفسير طبري (بنا به شماره گذاري مؤلف مقاله) را از نظر بگذرانيم. براي اين روايت نيز همچون بقيه روايات، اِسنادي ذكر ميكنند كه از اوايل قرن دوم هجري جلوتر نميرود. سند روايت به عبداللّه بن ابي نجيح مكي (متوفاي 131ق) ميرسد كه او از مجاهد بن جبر (متوفاي 104ق) نقل ميكند. مجاهد ميگويد كه عبارت «والقرآن العظيم» بدين معناست كه بقيه قرآن را همراه با هفت مثاني به پيامبر عطا كرده اند (يعني سائر القرآن مع السبع من المثاني). اين سخن «سبعا من المثاني» را پاره اي از كلّ قرآن قرار ميدهد و معناي آيه چنين ميشود كه بخشي از قرآن ـ موسوم به سبع المثاني ـ را همراه با بقيه قرآن به پيامبر عطا كرده اند.3 رهيافت دو مفعولي علاوه بر اين در مجاز القرآن تأليف ابوعبيده (متوفاي 210) نيز آمده است. وي ميگويد كه عبارت «والقرآن العظيم» به علت مفعول بودنش به معناي «و آتيناك سائر القرآن» است.4
تعيين دقيق اين دو امري كه بنابر اين ديدگاه به حضرت محمد(ص) داده شده، يكي از بحث انگيزترين موضوعات در ميان مفسران سدههاي نخست بوده است. دستهاي از روايات منقول در تفسير طبري برآنند كه مفعول اول (سبعا من المثاني) هفت آيه سوره فاتحه است، و مفعول دوم بقيه سوَر قرآن. اين مدّعا كه مراد از «سبعا من المثاني» هفت آيه سوره فاتحه است،5 نخستين بار در دو روايت، كه هر دو منقول از مجاهدند، آمده است. روايت نخست (شماره 57) به نقل از ابن ابي نجيح مكّي است و روايت دوم (شماره 58) را ليث بن ابي سليمان كوفي (متوفاي 143) نقل ميكند. ابن ابي نجيح همچنين روايتي مشابه (شماره 62) را به نقل از عطاء بن ابي رَباح مكّي (متوفاي 114) گزارش كرده است. اين عقيده كه مراد از عبارتِ «سبعا من المثاني» سوره فاتحه (يا همان امّ الكتاب) است، بسيار رايج است. در تفسير طبري روايات متعددي به نقل از راوياني مختلف كه در حوالي سال 100 هجري ميزيسته اند، در بيان اين رأي گزارش شده است.6
تمامي تفاسيري كه اصطلاح مثاني را نامي براي هفت سوره يا هفت آيه ميدانند، بر اين ديدگاه مبتني هستند كه «مِنْ» در «سَبْعا مِنَ الْمَثَانِي» من بياني است؛ يعني مثاني معادل و بياني از سبعا است. اين بدان معناست كه سبعا من المثاني معادل با السبع المثاني است.
تفسير مثاني به سوره فاتحه بنا بر رهيافت يك مفعولي، كه در آن مِن بعضيه، و مثاني عنواني براي تمام قرآن است، پيشتر در تفسير ابوعبيده (متوفاي 210 هجري) و بنابر يك اختلاف قرائت ــ وَالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ ــ آمده است.50 ابوعبيده توضيح ميدهد كه بنابراين قرائت معناي آيه اين است كه به پيامبر اكرم، هفت آيه از مثاني و از قرآن عظيم عطا كردهاند. در رهيافت يك مفعولي، تفسير ديگري، اما كاملاً متفاوت وجود دارد كه مطابق آن مثاني بازهم عنوان كل قرآن گرفته شده است، اما مِنْ همچنان بيانيه ميماند. به عبارت ديگر، سَبْعا مِنَ الْمَثَانِي به معناي السبع المثاني است و اين خود نامي است براي كل قرآن.
در تفاسير متأخر، يك رأي تفسيري ديگر وجود دارد كه آن نيز به همينسان مثاني هفتگانه را بر روي هم معادل با قرآن ميانگارد. بغوي احتمالاً با تكيه بر نظر ثعلبي (متوفاي 427 هجري) ميگويد: قرآن را از آن رو مثاني خواندهاند كه به كرّات اخبار و قصهها در آن بيان شده است، و بنابراين، مراد از هفت، «اَسباع» [جمع سُبع: يك هفتم] قرآن است.54 زمخشري نيز با اشاره به «اسباع» ميگويد: ميگويند: هفت مثاني عبارت از هفت صحيفه است و اينها «اسباع»اند.55 فخر رازي به اجمال اشاره ميكند كه گفته شده كه هفت مثاني به معناي هفت سُبْع قرآن است.56 آلوسي ميگويد: ميگويند: مثاني هفتگانه، هفت صحيفه از صُحفي است كه بر انبيا نازل شده است؛ اين بدان معناست كه حضرت محمد(ص) مضمون و محتواي اين هفت صحيفه را ــ هر چند به صورت كلمه به كلمه ــ دريافت كرده است. اينها اَسباع اند
با نگاهي به قديمترين روايات مربوط به تفسير سبع المثاني، ميتوان در قدم اول برخي را بدون درنگ كنار گذاشت، مانند: تفسيرِ مثاني به هفت سوره بلند قرآن و يا تفسير آن به سوَر حواميم. چنين تفاسيري از مثاني كه مثاني هفتگانه را هفت سوره خاص از قرآن ميشمارند، مبتني بر وجود ترتيب ثابتي از تمام سورههاي قرآنند؛ حال آن كه صورت و پيدايش كامل اين امر تنها پس از جمع و تدوين تمام آيات قرآنيِ نازل شده ممكن است. :point_left: تفسير مثاني به آيات سوره فاتحه را نيز ميتوان بيهيچ مشكلي كنار گذاشت، چرا كه تقسيم سوره به هفت آيه، بيشتر مصنوعي (تصنعي) است ؛ بگذريم از اين كه عموما شماره گذاري دقيق آيات قرآني نسبت به خود متن قرآن تبعي و ثانوي است.
:point_left: با اين وصف، دو تفسير از نوع رهيافت يك مفعولي براي ما باقي ميماند: نخست وجوه هفتگانه پيامهاي قرآن و ديگري اَسباع. اين دو، تنها تفاسيري هستند كه ظاهرا مستقل از هرگونه تقسيم ثانوي و متأخر در آيات قرآنند. در اين جا واژه مثاني به جاي نام كل قرآن به كار رفته و مِنْ نيز بيانيه است، نه بعضيه. بدينسان، نه فقط مثاني، بلكه سبعا من المثاني نيز نامي است براي كل قرآن. اين تفسير با آيه 23 سوره زمر و نيز ديگر عبارات قرآني كه از «اعطا» يا «دادن» آيات الهي به پيامبران مختلف سخن ميگويند مطابق است. اين عبارات قرآني هيچ گاه به نام معين يك كتاب وحياني اشاره نميكنند، بلكه همواره به عناويني عام همچون كتاب، ذكر، حكمت، زبور، انجيل و مانند آن اشاره دارند.61
عبارت سبعا من المثاني نيز به نظر ميرسد كه اشارهاي عام به آيات وحياني خداوند است؛ همان امري كه در دو تفسير پيشين يعني اَسباع و وجوه هفتگانه پيامهاي قرآن مورد تأكيد است.
حال بايد پرسيد كه عدد هفت [سبعا] چيست؟ آيا منظور، هفت موضوع دائما مكرَّر در قرآن است يا مضامين مكرَّر در صحف هفتگانه پيامبران پيشين؟ ظاهرا عدد هفت در اصل هيچ گونه ارزش عددي نداشته، بلكه بيشتر نُماد كثرت و فراواني بوده است. لورنس كُنراد اين گونه كاربرد نمادين عدد هفت را در ديگر آيات قرآن نشان داده است62 و آيه مورد بحث ما از اين جهت استثنا به شمار نميآيد. :point_left: چنانچه عدد هفت را در اين آيه (حجر، 87) نُماد كثرت و فراواني بدانيم، ارتباط سياقي بسيار خوبي با آيه بعد (حجر، 88) پيدا ميكند. در واقع از پيامبر ميخواهند كه بدانچه به او داده شده است راضي و خشنود باشد. [معناي آيات چنين ميشود:] ما به تو مثاني فراوان و قرآن عظيم عطا كرديم؛ پس به آنچه گروههايي از ايشان را بدان بهره مند ساختهايم چشم مدوز.
:point_left: مثاني و قرآن دو نام اند براي آيات وحياني مكرّري كه حضرت محمد(ص) ميبايد بدانها خشنود باشد. در واقع، مفسران مسلمان از سياق كلّي آيه مورد بحث آگاه بوده اند. في المثل، زمخشري به صراحت بيان ميكند كه در اين آيه خداوند به رسولش ميگويد كه او را خيري عظيم و با شكوه يعني قرآن عطا كرده است؛ لذا پيامبر بايد بدان راضي و خشنود باشد. زمخشري علاوه بر اين، روايتِ «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَتَغَنَّ بِالْقُرآنِ» (كسي كه به قرآن خشنود و متغنّي نباشد از ما نيست) را نقل ميكند.63 در واقع، طبري نقل ميكند كه سفيان بن عُيينه (متوفاي 196 هجري) در تفسير اين آيات در سوره حجر اين حديث را ميخواند. سفيان همچنين توضيح ميداد كه خداوند به رسولش امر كرده است كه مال را رها كند و به قرآن راضي و خشنود باشد.64
با اين همه، مفسّران مسلمان نميتوانسته اند همه جا «سبعا من المثاني» را صرفا يك نماد بينگارند. ايشان همواره تمايل داشته اند به هر عبارت انتزاعي قرآن، معنايي انضمامي و عيني ببخشند. تفاسير و نظريات مختلفي كه در اين مقاله مورد بررسي قرار گرفت، نشان ميدهد كه مفسّران براي ارائه معنايي عيني و عددي [نه نمادين] براي عدد هفت از هيچ كوششي فروگذار نكرده اند.74
https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/209693/0
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نظرات مختلف در سبع المثاني: مقالات و تحقيقات در مفهوم سبع من المثاني و مثاني
ساختار سبع مثانی قرآن کریم)نظریه ای جدید در باب چینش سوره ها( محمد برزگر عباس همامی
چکیده مسـأله ترتیـب سـوره ها در مصحـف، یکـی از مسـائل مهـم تفسـیری و علـوم قرآنـی اسـت کـه بسـیار مـورد توجــه قــرار گرفتــه اســت.
دانشــمندان علــوم قرآنــی و مفســران غالبــاً یــا ایــن چینــش را ناشــی از اجتهــاد صحابــه می داننــد و یــا صرفــاً ایــن چینــش را چینشــی توقیفــی بــر اســاس طــول ســوره ها محســوب می کننــد، در ایــن میــان برخــی نیــز توجــه خــود را بــه چینشــی دیگــر از ســوره ها، یعنــی چینــش نزولــی معطــوف کرده انــد.
البتــه معــدودی از دانشـمندان علـوم قرآنـی و مفسـران، عـلاوه بـر بـاور بـه توقیفـی بـودن ترتیـب سـوره ها بـه حکیمانـه بـودن ایـن چینـش نیـز اعتقـاد داشـته و در راسـتای تبییـن حکمـت چینـش سـوره ها، نظراتـی را مطـرح کرده انـد.
نظریـه تناسـب خطـی سـوره ها، نظریـه احـزاب چهارگانـه بـا محوریـت سـوره بقـره و نظریـه احـزاب هفتگانـه مکـی- مدنـی شـامل زوج سـوره ها، سـه نظریـه ای اسـت کـه تاکنـون در ایـن بـاره مطـرح شـده اسـت. در ایـن مقالـه ابتـدا ایـن سـه نظریـه مطـرح و مـورد نقـد و بررسـی قـرار می گیـرد، آنـگاه بـا تصحیـح و تکمیـل نظریـه سـوم، نظریـه جدیـدی دربـاره نظـام و چینــش ســوره ها در قــرآن مطــرح می گــردد.
بــا کنــکاش بیشــتر جهــت کشــف گــروه ســوره ها در قــرآن یــک معیــار برجســته می شــود کــه هــر دو ویژگــی پوشــش کل قــرآن و حفــظ نظــم موجــود ســوره ها را دارا می باشــد.
ایــن معیــار، معیــاری محتوایــی اســت و آن اینکــه ســوره های قــرآن بــه لحــاظ محــور و فضــای محتوایــی خــود یــا حاکمیتــی و جامعه ســاز اســت و یــا اعتقــادی و فــرد ســاز.
ســوره های نــوع اول، ســوره هایی اســت کــه در مدینــه و دوران حکومــت پیامبــر اکـرم نـازل شـده و در علـوم قرآنـی بـه عنـوان سـوره های مدنـی نام گـذاری شـده اسـت، و ســوره های نــوع دوم ســوره هایی اســت کــه در دوران دعــوت پیامبــر اکــرم در فضــای اختنـاق مکـه نـازل شـده و در علـوم قرآنـی بـه عنـوان سـوره های مکـی نام گـذاری شـده اســت.
چینــش گروهــی ســوره های قــرآن بــر ایــن اســاس و بــا لحــاظ نقــد اولــی کــه بــه نظریــه اصالحــی مطــرح کردیــم، بدیــن شــرح می باشــند: مقدمه و اجمال قرآن: سوره حمد گروه اول: بقره تا مائده)حاکمیتی و مدنی(- انعام و اعراف)اعتقادی و مکی( گروه دوم: انفال و توبه)حاکمیتی و مدنی(- یونس تا مؤمنون)اعتقادی و مکی( گروه سوم: نور)حاکمیتی و مدنی(- فرقان تا سجده)اعتقادی و مکی( گروه چهارم: احزاب)حاکمیتی و مدنی(- سبأ تا احقاف)اعتقادی و مکی( گــروه پنجــم: محمــد تــا حجرات)حاکمیتــی و مدنــی(- قــاف تــا واقعه)اعتقــادی و مکـی( گـروه ششـم: حدیـد تـا تحریم)حاکمیتـی و مدنـی(- ملـک تـا کافرون)اعتقـادی گروه هفتم: نصر)حاکمیتی و مدنی(- تبت تا ناس)اعتقادی و مکی(
مدعـای ایـن تحقیـق آن اسـت کـه ایـن هفـت قسـمت قـرآن کـه در آیـه بـدان اشـاره شـده، می توانـد همـان هفـت دسـته سـوره های مدنـی- مکـی باشـد کـه در ابتـدای ایـن بحـث بـدان اشـاره کردیـم.
گروه هـای هفتگانـه سـوره های قـرآن بـه دلیـل آنکـه دوتایـی دوتایـی بـوده و هـر یــک شــامل تعــدادی ســوره مدنــی و تعــدادی ســوره مکــی هســتند، می تواننــد مصداقــی بــرای ســبع مثانــی بــودن قــرآن باشــند. در واقــع ایــن تقســیم بندی از ســوره، بــا هفــت گـروه بـودن، مطابـق لفـظ سـبع بـوده و بـا دوتایـی دوتایـی بـودن در مدنـی- مکـی بـودن ســوره ها، متناســب بــا لفــظ مثانــی هســت.
نتایج مقاله چینـش سـوره های قـرآن یـک چینـش حکیمانـه بـر اسـاس سـاختار مثانـی و دوتایـی می باشــد. قــرآن ابتــدا بــه یــک دوتایــی، یعنــی در یــک ســو، ســوره حمــد و در ســوی دیگــر، ســوره های بقــره تــا نــاس تقســیم شــده اســت. ســپس ســوره های بقــره تــا نــاس،بــه هفــت دوتایــی، یعنــی هفــت گــروه شــامل یــک دســته ســور مدنــی و یــک دســته سـور مکـی تقسـیم شـده اسـت. هـر گـروه سـوره مدنـی یـا مکـی نیـز در درون خـود بـه زوج ســوره های عمدتــاً دوتایــی تقســیم شــده انــد. ســاختار فــوق، بنــا بــر وصــف ســبعاً مـن المثانـی اسـت کـه قـرآن خـود را بـدان متصـف کـرده اسـت و برخـی روایـات نیـز مؤیـد جنبه هایـی از آن هسـتند.
پژوهش دینی، شماره 36 ،بهار و تابستان 1397
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1394/05/02 ارسالها: 26 مکان: ایران تهران 1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
مهوم سبع من المثانی و کتابا متشابها مثانی چیست؟
متشابه و مشتقاتش که با قرآن هم همراه باشد در سه جا آمده: حجر 87، و زمر23، و آل عمران 7،
در اولی، قرآن را به رخ پیامبر کشیده که ثروت مادی را در دست کافران می بینی، این نعمت عظیم که در دست خودت هست را نیز فراموش مکن! در دومی، در مقایسه کافر و مومن در آخرت را از سه جهت (در «اَ فمن» ها در آیات 19 تا 26) در سومی در قالب آیات و الطاف الهی، قرآن را به عنوان یک آیت و یک لطف بزرگ مطرح کرده، که همه این سه دسته آیات را ذیلا ذکر کرده ایم:
حجر5 آیات 87 تا 89 وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿87﴾ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿88﴾ وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ ﴿89﴾ زمر2 آیات 19 تا 26 أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النَّارِ ﴿19﴾ لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَادَ ﴿20﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ ﴿21﴾ أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿22﴾ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿23﴾ أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ ﴿24﴾ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمْ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ ﴿25﴾ فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿26﴾
آل عمران آیات 2 تا 9 اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ﴿2﴾ نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ ﴿3﴾ مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿4﴾ إِنَّ اللّهَ لاَ يَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء ﴿5﴾ هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاء لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿6﴾ هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿7﴾ رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿8﴾ رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿9﴾
یعنی: 1 - در رابطه با پیامبر(ص) و توجه دادن به او که موقعیت شناسی اش را اصلاح کند به قرآن به عنوان یک نعمت بزرگ تاکید نموده است. 2 – در رابطه با تخویف مردم نسبت به قرارگرفتن در زمره خاسران در قیامت، در قالب سه سوال «اَ فمن»ی، بی بهره بودن از درک مقام والای قرآن را موجب خسران دانسته است. 3 – در رابطه با ذات مقدس الهی، و بزرگ دانستن شئون او، نزول قرآن را یاد آوری کرده است. یعنی: در این سه دست آیات: 1 - قرآن به عنوان نعمت عظیمی که پیامبر (ص) نباید از عظمتش غفلت کند، 2 – قرآن به عنوان دستاویز عظیمی که مردم نباید از عظمتش در نجات خویش غفلت کنند، 3 – انزال قرآن به عنوان افتخاری بزرگ (در حد آفرینش انسان و . . .) برای خداوند ذکر شده است. یعنی: در آیات مذکور، قرآن اصل است و چیزهایی مانند «سبعا مثانی» و «متشابها مثانی» و «منه آیات محکمات-هن ام الکتاب-و اخر متشابهات» صفت قرآن است. بنا بر این انطباق قرآن بر اجزاء آن (چه فرق میکند، سوره حمد یا سور طوال یا . . . ) چه اندازه نامعقول و غلط فاحش است؟
هفت تا از سخنانی که یکدیگر را تصدیق می¬کنند
با توجه به آیه 87 سوره حجر صرفنظر از اینکه «هفت تا از آن سخنانی که یکدیگر را تصدیق می-کنند» چه بوده، با توجه به «درس» و «درب» آنقدر نعمت بزرگی بوده که پیغمبر(ص) می¬باید دائماً اهمیت آنها را در نظر می¬آورده تا سایر نعمتهایی که بقیه دارند در مقابل چشمش کوچک شود و همواره بیاد داشته باشد که خداوند نعمت بزرگتر را به او داده تا شاکر باشد و به پیگیری رسالتش بچسبد. نعمت فوق هرچه باشد از جنس «سخن» بوده و از خود آیه این مطلب فهمیده می-شود که آن سخنان، قسمتی از قرآن، و از قسمت¬های برگزیده آن است.
«متشابه» و «مثانی» و این روش تحلیلی اینکه در آیه 23 سوره زمر قرآن را «بهترین سخن» معرفی کرده ، تاکنون که حدود 15 قرن از نزول آن می¬گذرد درستی آن معلوم شده و همینقدر اشاره کافیست که این قرآن معجزه جاوید آخرین پیامبر است و تاکنون هیچ شخص حقیقی و حقوقی نتوانسته مثل و مانند و بدیلی برای قرآن معرفی کند .
اما اینکه فرموده «متشابها مثانی» (و نفرموده «متشابها» و «مثانی») یعنی اینکه هر دو صفت را با هم دارد یعنی در عین حالی که متشابه هست، مثانی هم هست و البته متشابه بودن آن از لحاظ معانی و مفاهیم است. در روش تحلیلی که در این کتاب ملاحظه فرمودید، اینکه قسمتهائی از آن شبیه سایر قسمتهاست را بارها و بارها دانسته¬اید.
علیرغم اینکه آیات و بندها و سوره¬ها با هم کاملاً از لحاظ کلمه و جمله متفاوت و متمایز هستند اما «سخن اصلی» (که در «درس» و «درب» و «لبّ مطلب» و «محورسخن» خودرا نشان میدهد) یا توجه دادن است، یا تشویق به ایمان است، یا هشدار از نتایج کفر است، یا دعوت به نیکی¬هاست، یا آموزش¬های اعتقادی است، یا اصلاح افکار اشتباه است، و عصارۀ چکیده مطالبِ اغلبِ پاراگراف¬ها شبیه یکدیگر است. (این از «متشابه» بودن) اما اینکه فرموده بعضی قسمتها به بعضی قسمتهای دیگرمنعطف اند، این را هم در همین روش تحلیلی تاکنون ملاحظه فرموده¬اید. یعنی اینکه در این روش تحلیلی دیده¬اید که پاراگراف¬های مختلف سوره¬ها به یکدیگر منعطف¬اند و «درس» هر سوره مانند نخ تسبیح که دانه¬های تسبیح را در ارتباط با یکدیگر نگه می¬دارد، ارتباط پاراگراف¬های سوره را نشان می¬دهد.
البته این آیه تفسیر آیه 87 سوره حجر هم هست و «کتابا» در اینجا معادل «القرآن العظیمِ» آنجاست و اینکه در اینجا فرموده «سبعا من المثانی»، باید بدانیم که «سبع» در بعضی جاها بمعنی «زیاد» است. لذا تفسیر آیه87سوره حجر اینطور خواهد شد که ای پیامبر ما به تو کتابی داده¬ایم که قسمتهای زیادی از آن «مثانی» است یعنی قسمت های زیادی از آن طوری است که بخشهائی منعطف است به بخشهائی¬ دیگر و اینکه القران¬العظیم را با «واو» (و) از آن جدا کرده به این معنی است که تمام قسمتهای آن «مثانی» نیست. (یعنی بعضی قسمتهای آن «منحصر» است (مثلاً آیات احکام) اما اینکه در این آیه به «انحصار» مذکور اشاره¬ای نکرده به این معناست که «حالت غالب» (و حالت حداکثری) قرآن اینطور است که مطالب آن «متشابه مثانی» است و آیات انحصاری آن (مانند احکام) بسیار کم است بطوریکه در تعیین صفات آن نقش زیادی ندارد. البته همین بیان رادرآیه7سوره آل عمران(که چون به ترتیب نزول کارمیکنیم هنوز به آن نرسیده ایم) نیز طوردیگری(منه آیات محکمات-هن ام الکتاب-واخرمتشابهات) فرموده که خواننده این تفسیر به سهولت درک میکند این سه آیه همخوانی دارند .
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تحلیل انتقادی برداشتهای صورت گرفته از روایات تفسیری سبعاً من المثانی
چکیده
بررسی نشان می دهد که روایات تفسیری رسیده در این باره متقن، استوار و یقین آور نیستند؛ چه، در منابع روایی شیعه تنها هفت روایت در این باره وارد شده است و این روایات نیز مشکلات گوناگون دلَالی، سندی و منبعی دارند.
مثل این که شش روایت از آن ها دچار ضعف سندی اسهت و یا این که در پنج روایت از آن ها محور اصلی روایت، اثبات درستی احتساب بسمله در شمار آیات سوره حمد از طریق استناد به سبعاً من المثانی بودن سوره حمد است.
در واقع در این روایات با خواندن سوره حمد به سبعاً من المثانی به نوعی مصادره به مطلوب صورت می گیرد و نتیجه از پیش مطلوب بدین وسیله حاصل می گردد.
در این روایات دو علت برایسبعاً من المثانی بودن سوره حمد ذکر می گردد: یکی، تکرار این سوره در نماز و دیگری، تکرار برخی واژگان در آن؛
اما هیچ یک از این این دو وجه بازگو کننده علت گزینش این وصف برای یادکرد از این سوره در مقام امتنان در سوره حجر نیستند.
1عبدالهادی فقهی زاده 2مهدیه دهقانی قناتغستانیعلوم حدیث، سال بیست و دوم، شماره چهارم فایلهای الصاق شده : سبع مثاني.pdf (667kb) تعداد دانلود 0 بار.شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
وجه ديگري را كه به ذهن ميرسد به عنوان يك ديدگاه مطرح ميكنيم كه نياز به بررسي بيشتري دارد و آن اين كه منظور از <سبع المثاني> هفت #بطن قرآن باشد
در روايات بسياري كه از معصومين نقل شده چنين آمده است كه قـرآن ظـاهري دارد و باطني, و باطن آن هم باطني تا هفت بطن. ﺑﻌﻴﺪﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪﻣﺮاداز ﺳﺒﻊاﻟﻤﺜﺎﻧﻲﻫﻤﺎن ﻫﻔﺖ ﺑﻄﻦ ﻳﺎﻫﻔﺖ ﺣﺮف ﻗﺮآن ﺑﺎﺷﺪو ﺧﺪاوﻧﺪآنراﺑﻪﺻﻮرت عطیه ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﻮدﺑﺨﺸﻴﺪه وﻓﺮﻣﻮده اﺳﺖ وﻟﻘﺪآﺗﻴﻨﺎﻙ ّﺳﺒﻌا ﻣﻦاﻟﻤﺜﺎﻧﻲ واﻟﻘﺮآن اﻟﻌﻈﻴﻢ ﺑﻪاﻳﻦ ﺑﻴﺎنﻛﻪﻣﻨﻈﻮرازﻣﺜﺎﻧﻲ ﻫﻤة ﻗﺮآن اﺳﺖ ﻛﻪﻫﻔﺖ ﺑﻄﻦ ﻳﺎ ﻫﻔﺖ وﺟﻪازآن ﺑﻪﭘﻴﺎﻣﺒﺮدادهﺷﺪه وﻣﻤﻜﻦاﺳﺖ ﻗﺮآن ﺑﻄﻮن دﻳﮕﺮي ﻫﻢداﺷﺘﻪﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪﻧﺰد ﺧﺪاﺳﺖواﺧﺘﺼﺎص ﺑﻪاوداردوﻛﺴﻲراازآن آﮔﺎهﻧﻜﺮده اﺳﺖ/واﻳﻦﻛﻪﺳﺒﻊاﻟﻤﺜﺎﻧﻲ در رواﻳﺎت ﺑﻪﮔﻮﻧﻪﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺷﺪه, ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪﻳﻜﻲاز ﻣﺼﺎدﻳﻖﻫﻔﺖ ﺑﻄﻨﻲ ﺑﺎﺷﺪﻛﻪآﻳة ﻣﻮردﻧﻈﺮدارد/
ﺗﺮﺟﻤﺎن وﺣﻲ. ﺳﺎلﭘﻨﺠﻢ. ﺷﻤﺎرةﺍولویرایش بوسیله کاربر 1403/03/03 02:22:48 ب.ظ
| دلیل ویرایش: ویرایش فایلهای الصاق شده : سبع المثاني.pdf (254kb) تعداد دانلود 1 بار.شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/14 ارسالها: 199
8 تشکر دریافتی در 7 ارسال
|
منظور از سبع المثانی چیست؟
با سلام و درود بر اساتید محترم به نظر بنده انطباق سبعا من المثانی به سوره حمد موجه تر است زیرا:
۱-سوره حمد اولین سوره کاملی بود که بر پیامبر نازل شد و ظاهرا کار کرد اصلی آن ،تلاوتش در نماز بود. به همین علت برخی از صحابه سوره حمد را جزیی از قران نمی دانستند.
۲-نمازها در مکه دو رکعتی خوانده می شدند که سوره حمد در هر رکعت تلاوت می شد. در واقع چهار نماز دورکعتی (نماز عصر در مدینه واجب شد و تعداد رکعات نیز افزایش یافت. )
۳-برای مسلمانان صدر اسلام و همچنین کفار مکه تجلی اسلام در دو چیز بود نماز و قران
۴- آیه «و لا تمدن ... » ، سوره حمد را که رکن نماز است به همراه قران برتر از تمام نعمت های دنیایی می داند که به سران قریش داده شده است(معنویت تام در مقابل جهان مادی)
۵- بر این اساس ترجمه آیه چنین خواهد شد: ما به تو هفت آیه دودویی(تکرار شونده در نمازهای دو رکعتی )و قران عظیم را دادیم(که برتر از تمام مادیاتی ست که به کفار دادیم)
برداشت من این است که نماز کانال ارتباطی پیامبر اسلام با خداوند بود و قران کریم کانال ارتباطی خداوند با پیامبر. ارتباط این دو ارتباطی تکمیلی برای یک زندگی معنوی است.
اقای دکتر شهریوری |
مدیر تالار |
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 421
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
سلام بسم الله الرحمن الرحیم
سوالی که فرمودید در باره ایه86سوره حجر از تفسیر بزرگواران من قانع نشدم چون سوره حمد جزءمصحف است
در نتیجه به ابن نتیجه رسیدم که باید سبع من المثانی در وجود مبارک پیامبر باشد در ایه بعد خداوند می فرمایند به پیامبر لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ «88»
اى پيامبر! به آنچه كه ما با آن گروههاى از كفّار را كامياب كردهايم، چشم مدوز و بر آنان اندوه مخور و بال محبّت خويش را براى مؤمنان فروگستر.
که هرچه دیده بیند دل کند یاد پس خداوند به قلب پیامبر اشاره کرده است که به کامیابی کفار میل نداشته باش .ودر ادامه سفارش می فرماید .که بال محبت خویش را برای مومنان بگستران و دوباره اشاره به قلب پیامبر است وهمچنین در ایه 98
لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ «97»
(اى پيامبر!) البتّه ما مىدانيم كه سينهات بواسطه آنچه مىگويند، تنگ مىشود. در ایجا صدرک اشاره به قلب پیامبر است . وهمچنین در سوره مزمل به پیامبر می فرماید برای دریافت قران باید ظرفیت پیدا کنید با نماز شب ....... واین به ظرفیت قلب پیامبر اشاره دارد چون قران بر قلب پیامبر نازل شده است
با توجه به این ایات بفکرم اطوار قلب پیامبر رسید چون قلب دارای 7 اطوار است
خداوند در ایه14 نوح می فرمایند وقد خلقکم اطوار
1_صدر یاسینه : خداوند در ایه22زمر می فرماید
فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «22»
آيا كسى كه خداوند سينهاش را براى (پذيرش) اسلام گشاده است، پس او از طرف خداوند بر (فراز مركبى از) نور است (مثل كسى است كه در تنگناى تعصّب و لجاجت و غرور است؟ نه) پس واى بر آنان كه از سنگدلى ياد خدا نمىكنند. آنان در گمراهى آشكارند.
2_ اطوار دوم :قلب که مخزن و قرارگاه ایمان وجلوگاه عقل است أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ ....22مجادله
3_ اطوار سوم :شعاف که مخزن شفقت ومهرومحبت به خلق است خداوند در سوره یوسف می فرماید : عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا ..30
4_ اطوار چهارم :فواد مخزن مشاهده ورویت است ومانند چشم در جسم است چشم دل با چشم باطن نامیده می شود . مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ ﴿١١﴾ آنچه را دل [پیامبر] دید [به پیامبر] دروغ نگفت [تا او را درباره حقیقت فرشته وحی به وهم و خیال اندازد، بلکه به حضور و شهودش یقین کامل داشت.] (۱۱) نجم
5_ اطوار پنجم :حبه القلب محل محبت خداونداست ومحبت احدی در ان راه ندارد
6_اطوار ششم : سویدا گویند که مخزن مکاشفات باطنی واسرار خفیه الهی می باشد » وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها"بقره(31) و خداوند همهى اسما (حقائق و اسرار هستى) را به آدم آموخت،
7_ اطوار هفتم مهجه القلب ، إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ «89»شعراء
پس به نظرم سبع من المثانی قلب پیامبر گرامی اسلام است که ظرفیت فوق العاده پیدا کرده است
سرکارخانم قدسیه موسوی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
احتمالات مختلف در مفهوم و مصداق مثانی و سبع من المثانی در سوره حجر
بخشی از نظرات علاقه مندان در فضای تلگرامی:
1-ممکن است "والقرآن العظیم" ذکر خاص بعد از عام باشد. بدین اعتبار که خود قرآن نیز از مثناهاست. آرای یادشده واضحالبطلان به نظر میرسند و آشکارا از تنگنا مرتکب شده اند. شش تا "جفتشونده" و "متضایف" دیگر که اهمیت درخوری در روزگار رسول داشته اند را میتوان جستجو و پیشنهاد کرد.
سئوال: سلام در اینصورت چرا خاص بعد از عام باشد و قرآن از مثانی باشد؟ نمیشود مثانی هفت تا باشند که به پیامبر اعطا شدهاند و هشتمین چیزی که اعطا شده قرآن عظیم باشد؟
پاسخ:سلام علیکم
چرا، میشود.اما در این فرض لطافتی و تفخیمی نیز هست؛ بویژه که قرآن مصداق اتم و اکمل جفتشدن با جان پیامبر و با روزگار وی است.
البته ۷ و ۸ مهم نیست.
2-به نظر میرسد بلحاظ ساختاری 4 حالت متصور است
1_ س. م. ا(سبعا من المثانی) جزئی از قرآن باشد
2_ س. م. ا و قرآن، یک چیز هستند
3_س.م.ا و قرآن، دو چیز مستقل هستند
4_قران.جزیی از س. م. ا باشد
آیا با قواعد عربی و سیاق آیات، میتوان یک یا چند تا از این حالات را حذف کرد؟
3-نظرات دیگری نیز وجود دارد مانند اینکه همه قرآن را مثانی و سبع هفت سوره بزرگ ابتدای آن است.
بنابر نظر مشهور سورههای بعد از سورههای مئین هستند. محتوای آنها عموما مسائل اخلاقی و اعتقادی (حقانیت قرآن، وحی، نبوت و معاد) است. در تعداد این سورهها اختلاف است.در نامگذاری این سورهها به مثانی نظرات مختلفی وجود دارد. به گفته محمدی ریشهری، واژه مثانی جمع «مَثْنی» به معنای دومین است چراکه این سورهها پس از سورههای طوال قرار گرفتهاند و گویا سورههای طوال آغاز قرآن و سورههای مثانی دومین آنها هستند. محمدهادی معرفت، سورههای کمتر از صد آیه را به مثانی نامگذاری کرده است. به اعتقاد وی از این جهت به آنها مثانی گفته میشود که قابل تکرارند و به جهت کوتاه بودن، بیش از یک مرتبه تکرار میشوند. بر پایه روایتی از پیامبر اسلام(ص)، سورههای مثانی به جای زبور به او داده شده است.
پاسخ:با توجه به ماضي بودن فعل اتیناک و مکی بودن سوره حجر، انطباق سبعا من المثاني بر سوره هاي بقره، آل عمران و سایر سور مدنی و نیز سوره های بعد از نزول حجر پذیرفتنی نیست.
ویرایش بوسیله کاربر 1399/01/07 11:47:10 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1394/05/02 ارسالها: 26 مکان: ایران تهران 1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
این قلم با اظهار نکته تفسیری ذیل کنجکاو است بداند دیگر چه حرفی خواهد بود:
1 - حجر: . . . سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿87﴾ 2 - زمر: . . . كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ . . ﴿23﴾ 3 - آل عمران : الکتاب . . مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ. . ﴿7﴾
از دنبال کنندگان این بحث تفسیری خواهش دارم دقیق به محل نزاع تمرکز کنند: در حجر میگوید :مثانی و قرآن، و در زمر میگوید کتابی که متشابه و مثانی و در آل عمران هم میگوید کتابی که برخی از آن متشابه است در هرسه قرآن مشترک است، لذا تا اینجا آن قول میگوید که منظور نماز است، ونیز آن قول که میگوید منظور تطورات نفسِ آنحضرت است، مردود است. اما به ترتیب نزول که نگاه کنیم زمر پس از حجر و آل عمران پس از آن است، و به عبارت دیگر متاخر متقدم را تفسیر میکند، لذا، «مثانی» در حجر، یعنی «متشابها مثانی» در زمر، و هردوی آنها جنسا متشابهات قرآن اند، یعنی کل موضوع راجع به آیات متشابه قرآنی که در قرآن پراکنده هستند و تعدادشان «زیاد» است («سبعا» هستند) و به یکدیگر منعطف اند، یعنی در یکجا که ذکر میشوند، در جای دیگری (که از لحاظ ترتیب نزول متاخر باشند تا حدودی) معنی میشوند. لذا آن معنیِ «دودوئی» مردود میشود
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در روايات وارده، پيامبر سوره حمد را به عنوان مصداق سبع من المثاني معرفي نكرده اند
بررسی روایات نبوی در این موضوع مشابهت زیاد متن آن ها را اثبات می کند؛ به نحوی که میتوان گفت همه آن ها بازگو کننده یک سخن پیامبر ص در گفت و گو با یکی از صحابه هستند. محتوای مشترک در همه این روایات معرفی «سوره حمد » به عنوان سوره ای است که در کتب آسمانی پیشین و قرآن نظیر و مانند ندارد و سپس تلاوت آیه هشتاد و هفتم سوره حجر است.
مفسران اهل سنت علت تلاوت این آیه پس از اشاره به فضیلت سوره حمد را در این دیده اند که این سوره مصداق تعبیر سبعا من المثاني است.
اما بازخوانی مجدد این روایات نشان می دهد که از آنجایی که در آیه هشتاد و هفتم سوره حجر دو تعبیر «سَبْعاً مِنَ الْمَثاني » و «الْقُرْآنَ الْعَظيمَ » در کنار یکدیگر آمده اند نمی توان به طور قطع گفت سوره حمد مصداق «سَبْعاً مِنَ الْمَثاني » است؛ چه اینکه امکان دارد این سوره به عنوان مصداق «الْقُرْآنَ الْعَظيمَ » معرفی شده باشد
قــدر متیقــن روایــات رســیده آن اســت کــه محتــوای وحــی قرآنــی بــر دو گونــه اســت: بخشـی کـه بـا کتـب آسـمانی پیشـین مشـابهت دارد و تکـرار آنهـا محسـوب میشـود و بخـش دیگـر کـه در کتـب آسـمانی پیشـین نظیـر نـدارد و مختـص بـه قـرآن کریـم و پیامبـر اکـرم )ص( اسـت.
كلمــه »مثانــی« از ریشــه »ثنــی« بــه معنــی بازگشــتن بــه نقطــه آغــاز حرکـت و تکـرار دوبـاره چیـزی اسـت. ایـن تعبیـر مناسـب، اشـاره بـه بخشـی از وحـی اسـت کـه پیـش از آن در کتـب آسـمانی پیشـین آمـده اسـت و قـرآن بـه واسـطه نقـل آنهـا بارهـا خـود را ّ ق کتــب آسـمانی پیشـین میخوانـد
ب. قـرآن، خویـش را در کلام وحـی بـا وصفهـای گوناگونـی ماننـد حکیـم، مجیـد، مبیـن، ذی الذکـر و ... سـتوده اسـت؛ امـا ایـن آیـه تنهـا آیـه اسـت کـه در آن، قـرآن خویـش را بـا وصـف ً »عظیـم« معرفـی میکنـد. وصـف »عظمـت و بزرگـی« در ایـن آیـه کامـلا متناسـب مقـام امتنـان و نیـز اشـاره بـه وجـه برتـری قـرآن بـر سـایر کتـب آسـمانی اسـت.
از اینـرو میتـوان گفـت تعبیـرَ القران العظيم اشـاره بـه بخشـی از قـرآن دارد کـه محتـوای آن تنهـا بـه پیامبـر اکـرم ص داده شـده اسـت و سـوره حمـد از مصادیـق ایـن بخـش اسـت کـه در قـرآن و سـایر کتـب آسـمانی نظیـر نـدارد.
از مقاله بررسی سندی ودلالی روایات اهل سنت در تفسیر سبع من المثاني 1 عبدالهادی فقهی زاده 2* مهدیه دهقانی قنات غستانیفایلهای الصاق شده : سبع المثاني.pdf (261kb) تعداد دانلود 0 بار.شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Moderator تاریخ عضویت: 1399/01/25 ارسالها: 60 تشکرها: 38 بار 1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
۲- آری انسان با خواندن سوره حمد که از روی توجّه و دقت صورت بگیرد : در هفت مرحله از منازل جسمانی بعوالم روحانی منصرف شده . و بالأخره بمرتبه اخلاص و طلب صراط مستقیم مخصوص منتهی میگردد . و شرح اینمعنی بیان می گردد .
۳- بطوریکه در ابتدای سوره حمد گفتیم : مُثانی جمع مَثنّی است ۰ و مُثنی بمعنی مورد انعطاف و محل برگردیدن و خم گشتن باشد , و در این سوره مبارکه در هفت مورد انعطاف و برگردیدن از موضوعی بموضوع دیگر صورت گرفته است .
اول - توجّه و انعطاف است برای ( بنام پروردگار متعال صورت گرفتن ) در برنامه نماز یا عبادت یا قراءت . نه بنام دیگر . و این توجّه پس از نیت قربت و تکبیر گفتن . شخص نمازگزار را از حالات عادی و توجهات مادی منصرف به پروردگار متعال میکند . دوّم - عطف توجّه به (ستودن خداوند متعال و باینکه او تربیت کننده تمام عوالم ظاهری و باطنی بوده ) و همه را بسوی کمال خود سوق میدهد . و از این لحاظ سزاوار و لازم است که آعمال و طاعات ما بنام او باشد , نه آنانکه در مراحل زندگی ما موثر نیستند . سوّم - توجّه و انعطاف صورت میگیرد به ( شمول و انبساط رحمتهای او بعموم موجودات و عوالم ) بطوریکه فیوضات و آلطاف او همه را از ابتدای تکوین تا انتهای هستی فرا گرفته است . و اینمعنی در تعقیب موضوع حمد و ربوبیّت ذکر شده . و آنها را تثبیت میکند . چهارم - عطف توجّه است باینکه او در پایان زندگی ۰ و روزیکه همه در مقابل عظمت حقّ متعال خضوع دارند : ( مالک مطلق و تسلّط و حکومت تمام داشته . و کسی در آنروز نمیتواند از محیط سلطه او خارج شود ) و در اینصورت همه باید خود را برای این روز آماده سازند. پنجم - انعطاف است پس از توجّه بمقامات جلال و عظمت و سلطه خداوند متعال به ( لزوم حصر عبادت برای او ) و باینکه او حاضر و ناظر بوده , و غیبت و محجوب شدن او را سزاوار نباشد . و بندگان با معرفت و مخصوص او در همه حال او را میبینند , و هميشه در محضر او و غرق نور او هستند . پس نمازگزار در اینجا حال مخاطبت و حضور پیدا کرده .و از غیر او منقطع گشته . و تنها در مقابل او عرض بندگی میکند . ششم - در نتیجه حصر عبودیّت و اطاعت برای او . توجه پیدا میکند که ( یاری و توفیق و حول و قوّت و اعطاء و رحمت همه از او و بدست او است ) و تنها از او باید امید نعمت و یاری و رحمت داشته . و در همه حال باید گویا باشد که – ایاک نستعین هفتم - در این مرتبه عطف توجه میکند بآنکه : بزرگترین نعمت و رحمت و لطف و یاری پروردگار متعال درباره بنده خود ( همانا نعمت هدایت و توفیق او است ) که بنده خود را بسوی سعادت و کمال و قرب بخدا و انجام وظائف عبودیّت و طاعت و معرفت راهنمایی کرده . و بآنچه خیر و صلاح دنیوی و اخروی او است توفیق عنایت فرماید . البته هدایتی که مقزبین و بندگان مخصوص و آولیاء خود را بآن نحو هدایت فرموده است » نه هدایت عمومی و مطلق . اهدنا الصراط المستقیم صراط الَذین انعمت علیهم
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,038 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
سبعا من المثانی چیست؟
معني مثاني در هر دو آيه (سوره حجر و زمر) آنست كه آيات بيكديگر عطف ميشوند و همديگر را روشن ميكنند و ميان آنها التيام و ارتباط و انعطاف وجود دارد.قاموس قران
اما مَثاني، به معناي انعطافها و برگرداننده هاست. و مرجع آنها، حقايق ثابت و معارف الهي است كه به اخلاص تامّ و توحيد كامل منتهي ميشود.توضيح اينكه هر يك از معارف الهي، معرفت در حقّ خداي متعال و صفات و اسماء او را نتيجه ميدهد و به اعتبار ثانوي، موجب انعطاف و انصراف از غير خداي عزيز متعال ميگردد تا آنجا كه به توحيد كامل منتهي شود. التحقيق في کلمات القران
در مفهوم و مصداق سبعا من المثانی نظرات و روایات زیادی وارد شده است از جمله بسیاری مفسرین با استناد به روایتی سبعا من المثانی را سوره حمد دانسته اند.
طبري روايات «سبعا من المثاني» را چند دسته ميكند: 1 -رواياتي كه ميگويند مراد از سبعا من المثاني طولانيترين هفت سوره قرآن است. 2 -رواياتي كه سبعا من المثاني را هفت آيه سوره فاتحه ميدانند. 3 -رواياتي (در واقع، تنها يك روايت) داير بر اين كه مراد از سبعا من المثاني هفت بخش قرآن است. 4- رواياتي كه ميگويند كلّ قرآن مثاني است.
در بین نظراتی که جستجو و مشاهده شد، مناسب ترین احتمال این است که : "محتــوای وحــی قرآنــی بــر دو گونــه اســت:بخشـی کـه بـا کتـب آسـمانی پیشـین مشـابهت دارد و تکـرار آنهـا محسـوب میشـود و بخـش دیگـر کـه در کتـب آسـمانی پیشـین نظیـر نـدارد و مختـص بـه قـرآن کریـم و پیامبـر اکـرم ص اسـت. كلمــه »مثانــی« از ریشــه »ثنــی« بــه معنــی بازگشــتن بــه نقطــه آغــاز حرکـت و تکـرار دوبـاره چیـزی اسـت. ایـن تعبیـر مناسـب، اشـاره بـه بخشـی از وحـی اسـت کـه پیـش از آن در کتـب آسـمانی پیشـین آمـده اسـت و قـرآن بـه واسـطه نقـل آنهـا بارهـا خـود را مصدق کتــب آسـمانی پیشـین میخوانـد. قـرآن، خویـش را در کلام وحـی بـا وصفهـای گوناگونـی ماننـد حکیـم، مجیـد، مبیـن، ذی الذکـر و ... سـتوده اسـت؛ امـا ایـن آیـه تنهـا آیـه اسـت کـه در آن، قـرآن خویـش را بـا وصـف »عظیـم« معرفـی میکنـد. وصـف »عظمـت و بزرگـی« در ایـن آیـه کامـلا متناسـب مقـام امتنـان و نیـز اشـاره بـه وجـه برتـری قـرآن بـر سـایر کتـب آسـمانی اسـت. از اینـرو میتـوان گفـت تعبیـرَ القران العظيم اشـاره بـه بخشـی از قـرآن دارد کـه محتـوای آن تنهـا بـه پیامبـر اکـرم ص داده شـده اسـت و سـوره حمـد از مصادیـق ایـن بخـش اسـت کـه در قـرآن و سـایر کتـب آسـمانی نظیـر نـدارد." |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نزول قرآن به چه معناست؟ چه چیزی هم از قرآن نازل میشود؟
وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ(اسرا-82) وما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم
درحقیقیت تمام مفسرین قرآن از توضیح وبیان این آیه قرآن به توجیحات غریبی دست زده اند اما حقیقت همین است که ظاهر آیه میفرماید واز قرآن ، هرآنچه نازل شود مایه شفاء ورحمت مومنین میشود مشکل مفسران برای فهم آیه فوق این است که : اولا گمان میکنند کلمه قرآن در آیه فوق همین قرآن کاغذی است دوما تصوری صحیح از "کتاب مبین" وفرق آن با قرآن مبین(قرآن عربی) نداشته اند
گفتیم که کلمه" قرآن "را مردم می فهمند ومتوجه میشوند هنگامیکه محمدنبی برایشان تلاوت وقرائت میکرد لذا آنچه مردم تجربه میکردند همانا جملاتی خواندنی بنام "قرآن "بود واین قرآن بنام " قرآن مبین یا قرآن عربی " میباشد که آشکار وواضح وقابل لمس وبزبان عربی است وچنین قرآنی از "کتاب مبین" نازل شده است
قرآن مجید و قرآن کریم اما درکتاب مبین هم بخشی متعلق به قرآن است که با سایرکتب آسمانی جدا وتفکیک میشود زیرا ازکتاب مبین هم تورات وانجیل وگات های زرتشتی هم نازل شده است لذا در "کتاب مبین" فضاهائی برای این کتب مقدس است که اسامی خاص خودشان را هم دارند مثلا برای قرآن مبین یا قرآن عربی درکتاب مبین اسامی دیگری نوشته شده است بنام "قرآن مجید"(بروج -21) و"قرآن کریم "(واقعه -77) که این اسامی(مجید وکریم) درحقیقت ، "جفت ومثانی" آن قرآن زمینی (که بدست مردم میرسد) میباشند یعنی هرآیه قرآن عربی یک جفت ومثانی دیگری در کتاب مبین دارد که همین آیه اشاره به آن جفت میکند کسانیکه از طریق قرآن مبین بتوانند خودشان را به قرآن مجید یا قرآن کریم برسانند درهمان لحظه هدایت های الهی برایشان جاری میشود وچشم وقلبشان به نورالهی باز میشود وجهان برایشان تغییر میکند وخودشان را لحظاتی در بهشت شادی بخش الهی می بینند وتمام گناهانشان هم پاک میشود!(مطهرون-واقعه-79) یعنی فرشتگان وروح خدا درهمان لحظه برقلبشان نازل شده(فصلت-30) وفرود آمده اند که میگوئیم "حق" برایشان جلوه کرده است(فصلت-53) وبه لقاء الله رسیده اند ودراین لحظات ملکوتی دعاهای ایشان وخواسته های ایشان در زندگی اجابت میشود وانجام میشود
"مثانی" محمدنبی 7 آیه از قرآن عربی با 7 آیه از قرآن مجید را دراختیار دارد وهرزمان که اراده کند شخصا از طریق این 7 آیه که معجزه شخصی محمد برای رفع مشکلات مومنین باشد استفاده میکند بطوریکه میتواند مشکلات وبیماری های مومنین را توسط این 7 آیه درمان کند چنانچه آیات مربوطه همین موضوع را توضیح میدهد : ای محمد! هرچند به موسی تورات وعصا را دادیم وبه عیسی انجیل و روح القدوس را دادیم اما به تو قرآن و7 تا از مثانی هارا دادیم تا تو بتوانی مومنین را زیرپوشش حمایت وشفاء خود قراردهی : وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ(حجر-87)
نتیجه: 1-قرآن مجید وقرآن کریم درعالم بالا ودر داخل "کتاب مبین"(لوح محفوظ وکتاب مکنون) هستند 2-هم قرآن مجید وکریم ، توانائی نازل شدن را دارند(تا به قرآن عربی دربیایند) وهمچنین ازآن قرآن مجید وکریم ،چیزهائی نازل میشود که مایه شفاء ورحمت مومنین میشود(اسرا-82) 3-لغت نازل شدن وتنزیل که درکنار کلمه" قرآن" قراربگیرد اشاره به همین موضوع دارد که قرآن مجید وکریم در "کتاب مبین" هستند لذا فرمود: وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا(اسرا-106) ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى(طه -2)و(حشر-21)و(انسان-23) 4-بنابراین: هرگز قرآن مبین وقرآن عربی توانائی نازل شدن را ندارند(بلکه توانائی صعود دارند) 5-از قرآن مبین وقرآن عربی هم چیزی نازل نمیشودکه مایه شفاء ورحمت وهدایت مومنین شود! 6-از طریق قرآن مبین (قرآن عربی) میتوان وبه اذن الله راهی بسوی قرآن مجید وکریم (کتاب مبین) پیداکرد تا نور وهدایت وشفاء را بگیریم 7-قرآن مبین به همراه "ذکر" تشکیل "کتاب مبین" را میدهند و"ذکر" بخش غیبی وهدایتی خدامیباشد: إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِين(یس-69) وحی الهی = ذکر + قرآن مبین و قرآن مبین حامل "ذکر" است (ص-1) وقرآن مبین را برای رسیدن به "ذکر" ،آسان کردیم (قمر-17) ما "ذکر" را نازل کرده ایم واز"ذکر" محافظت ومراقبت میکنیم (حجر-9) ونه از قرآن عربی که هرکه میتواندبه قرآن عربی بی احترامی کند وتحریف کند وتحریف چاپ کند ویا قرآن عربی را بسوزاند وپاره کند لذا خداوند هیچ تضمینی برای محافظت قرآن کاغذی نکرده است
" مثانی" با جفتِ قرآن مبین "مثانی" یا جفتِ تورات "مثانی" یا جفتِ انجیل "مثانی" یا جفتِ گات های زرتشتی هرکتاب مقدس کاغذی که دراختیار انسانها میباشدجفتی ومثانی دارد که در"کتاب مبین" است راه هدایت ونورالهی آن است که از طریق کتب مقدس کاغذی خودمان را به "کتاب مبین" وجفت آن کتاب مقدس برسانیم(از عالم چهارم ودنیوی بسوی عالم های بالاتر برویم ) دراین لحظات ملکوتی اتفاقاتی در جسم وجان ما صورت میگیردکه نشانه اتصال (صلوه) وارتباط انسان به خداست لرزه و وجلت قلب وجاری شدن اشک وشفاء وحس حیات وهدایت ونور که جمعا تا 24 اثر برجان وجسم ما میگذارند
جناب اقای محمدجهانیali تصاویر زیر را ارسال کرده است: masany.jpg (31kb) تعداد دانلود 0 بار.شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.