logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:176949)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140028)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130755)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95069)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    وصیت در چه چیزهایی و برای چه کسانی؟    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟             

توجه

Icon
Error

ali Offline
#1 ارسال شده : 1399/09/20 10:59:25 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,949

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
آیا دم و حوا گناه کردند؟ آیا با عصمت پیامبران منافات ندارد؟ مفهوم نمایان شدن زشتی هایشان چیست؟

در آیات ابتدای سوره اعراف،داستان آدم و حوا در جنت و فریب آنها توسط شیطان بیان شده است:

«و اى آدم! تو با همسرت در (اين) باغ سردرهم سكونت گير، پس از هر جا و هرگونه كه بخواهيد (از خوردنى هايش) بخوريد، و به اين درخت نزديك مشويد، پس (در اين صورت) از ستمكاران مى شويد.» 19 پس شيطان، براى آن دو وسوسه كرد، تا آنچه را از عورت هايشان از ايشان پوشيده مانده بود برايشان نمايان گرداند و گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد، جز براى آنكه (مبادا) دو فرشته گرديد، يا از (زمره ى) جاودانان باشيد.» 20و براى آن دو سوگند ياد كرد كه: «من به راستى همواره از خيرخواهان شمايم.» 21پس آن دو را با دلو فريب (به چاه سقوط) افكند. پس چون آن دو از آن درخت (ممنوع) چشيدند، زشتى هايشان برايشان آشكار شد، و به چسبانيدن برگ آن باغ بر خود نزديك شدند، و پروردگارشان آن دو را بانگ زد: «مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم(كه)شيطان بى گمان براى شما دشمنى آشكارگر است؟» 22گفتند: «پروردگارمان! ما بر خويشتن ستم كرديم، و اگر بر ما (گناهمان را) نپوشانى و به ما رحم نكنى، بى گمان (و) بى امان از زيانكاران خواهيم بود.» 23

آيه 19 تا 23 ـ خدا آدم و حوا را در اين امتحان نخستين در صورت تخلّفشان از ستمكاران برشمرده، و شيطان هم نهى خدا را از دستيابى به آن شجره منهيّه مانعى از فرشته شدن يا ماندنى بودنشان در آن باغ دانسته، و براى نخستين بار بر درستى و نصحيت گراييش قسم ياد كرده، و با اين مقدّمات آن دو همسر را به كارى وا داشته است، كه مبتلاى به اين گناه غفلتبارشان نمود، زيرا آدم هرگز گمان نمى كرد كسى سوگندى دروغ به خدا خورد، و روى همين اصل هم گول خورد.

از اين نهى ربانى و وسوسه شيطانى در نص قرآن ـ كه اين خود ظلمى بوده است ـ و اينجا آدم و حوا گول خورده اند، و نيز جهاتى ديگر كه با هفت تعبير در حرمت چشيدن از ميوه اين درخت شركت دارند، و در جمع پيداست كه اين دو مرتكب گناه شده اند، و در نتيجه زشتى هاى برونى و درونيشان كه از نظرشان پنهان بود، بر ايشان آشكار گرديد.

در آيه (23) و آياتى ديگر لفظ سوآتهما ـ كه جمع است ـ آمده، و اين خود در برگيرنده زشتى هاى برونى و درونى است، برونيش آشكار شدن عورتهاى اين دوست، كه لباس بهشتى از آنان در اين جريان كنده شد، و از برگهاى درختانى بهشتى خواستند كه عورتهاشان را بپوشند، و عورتهاى درونيشان همان گناهشان بود ـ كه بر خلاف گمان طهارت مطلقشان ـ برايشان پديدار گشت.

در پاسخ اين پرسش كه عورتهاى همسران نسبت به يكديگر هرگز زشت نيست پس چگونه آشكار شدن اين عورتها با لفظ سوآت آمده؟ بايد گفت: گويى اين جريان پيش از ازدواجشان پديد آمده، و كه اين دو در آغاز جريان زندگى بوده اند، از آغاز هم پوشش بهشتى براى عورتهاشان مقرر گشته بود روى اين اصل براى نخستين بار با كنده شدن پوشهاشان عورتهاشان به نظرشان زشت بود. ولى «زوجك» دليل است بر اينكه همسر يكديگر بوده اند، در اين صورت اين عورت بودن در برابر ديگران و حتى همسر عورت است گرچه نگريستن طرفين مباح است.


و در پاسخ اين پرسش كه رسولان ربانى كه معصومند اين خود منافى است با گناه آدم(عليه السلام)؟ بايد گفت: در آيات بقره و طه و آياتى ديگر بگونه اى مفصل آمده و از جمله در آيه طه فرمايد "و عصى آدم رب فغوى. ثم اجنباه ربه فتاب عليه و هدى" و اين آيه بيانگر اين حقيقت است، كه اين گناه آدم پيش از رسالت او بوده است.


تفسیر فرقان ایت اله صادقی تهرانی

کلمات کلیدی: ادم حوا شیطان شجره عورت
 1 کاربر از ali برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
daneshjoo در تاریخ 1399/12/25
ali Offline
#2 ارسال شده : 1399/09/21 11:00:18 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,949

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال


ایا شجره در داستان ادم، به معنای درخت است؟ ایا ادم و حوا برهنه بودند؟ منظور از نمودار شدن زشتی ها چیست؟

اعراف:19

و [خدا گفت] اي آدم، تو و همسرت در اين بهشت ساکن شويد 16 و [از نعمت‌هاي] آن از هر کجا به دلخواهتان بخوريد ولي به اين شجره 17 نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد شد.18

______________

16- اين آيه سرآغاز ماجرائي از والدين اولية ما در بهشت است که با خطاب مشترک: «يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ» شروع مي‌شود و تا آيه 27 (جمعاً 9 آيه) 39 بار ضمير تثنيه (شما دو نفر) به کار رفته است که با خطاب مستقيم ابتداي آيه (تو و همسرت) در مجموع 40 بار خداوند هر دو را مخاطب قرار داده است و چنين رقمي معناي نمادين ويژه‌اي در فرهنگ قرآن دارد.


17- کلمة «شجره» را مفسرين درخت ترجمه کرده‌اند. هر چند درخت را در زبان عربي شجر مي‌گويند و در قرآن به اين معنا هم آمده است، اما درخت مصداق و معناي خاصي از کلمه شجر در طبيعت گياهي است و مفهوم اين کلمه به مراتب جامع‌تر است و بسياري از امور مادي و غير مادي را نيز (که همچون درخت از ريشه، تنه، شاخ و برگ و ميوه و محصول تشکيل شده، و شبکه مانند و داراي سيستم است) شامل مي‌شود. در قرآن از شجره‌هاي طيبه، خبيثه، ملعونه و زقوم نيز ياد کرده است که هيچکدام گياه نيستند.

درباره ميوه ممنوعه‌اي كه آدم و همسرش از آن خوردند ، سخن‌هاي بسيار گفته شده است. عده‌اي گفته‌اند سيب بوده، كساني هم گفته‌اند گندم بوده است:

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت

ناخلف باشم اگر من به جوي نفروشم

اما در قرآن فقط گفته شده است: «به اين شجره نزديك نشويد» ( فلاتقرباهذه الشجره....)

منظور از نزديك شدن به اين شجره چيست؟ درست است که «شجره»، درخت است. اما اين كلمه به معاني غير مادّي هم در قرآن فراوان به كار رفته است. به نظر مي‌رسد منظور از شجره‌اي که آدم و همسرش نبايد به آن نزديک مي‌شدند، همان شبکه شرک و نافرماني خدا به فريب شيطان باشد که سرچشمه همه انحرافات محسوب مي‌شود.
18- به دام ديو شيطاني درافتادن بزرگترين ظلم به نفس و به هلاکت افکندن خود است.



اعراف:20

پس [از اين هشدار،] شيطان هر دو را وسوسه کرد تا آنچه از بديهایشان بر آنها پوشيده بود، بر آنها آشکار سازد 19 [=خواست تا براي نخستين بار پس از آزمون اختيار، زمينه‌هاي زشتي را در آنها بروز دهد] و گفت: پروردگارتان شما را جز از اين روي [از نزديک شدن] به اين شجره بازنداشته است که [مبادا] دو فرشته شويد يا از جاودانگان گرديد. 20

_____________

19- اين را همه شنيده‌ايم كه آدم و حوا براي پوشاندن اندام‌هاي جنسي خود از برگ درختان بهشتي استفاده كردند. اين تصور را نقاشان نيز در تابلوهاي فراواني، به اتکاء تشابه عرياني آدميان در دوران اوليه (غارنشيني) با حيوانات به تصوير كشيده‌اند.اما در قرآن نه تنها اثري از برهنگي آدم و همسرش به چشم نمي‌خورد، بلكه از نشانه هاي بهشت را «هرگز گرسنه و برهنه نشدن» بر شمرده است:

طه 118 (20:118) - إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَي- در آنجا نه گرسنه مي شوي و نه عريان.

از آن مهم‌تر، به بيان قرآن؛ هدف شيطان از فريب آدم و همسرش ، اصلا كندن همين لباس آنان بوده است!!

اعراف 27 (7:27) - يا بَنِي آدَمَ لاَ يفْتِنَنَّكُمُ الشَّيطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيكُم مِّنَ الْجَنَّهِ ينزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيرِيهُمَا سَوْءَاتِهِمَا....

اي فرزندان آدم ، شيطان فريبتان ندهد ، چنانچه پدر و مادرتان را فريفت و از بهشت بيرون راند؛ او جامه آنها را بر مي‌كند تا بدي‌هاي (سوآه) آنان را به آنها بنماياند....

صرفنظر از معناي برهنگي و ابعاد دروني و بيروني ( جسمي و روحي) آن، آدم و همسرش بر خلاف تصور عمومي برهنه نبوده‌اند كه پس از خوردن از شجره اقدام به پوشاندن خود كرده باشند.آنچه در قرآن چندين بار ذكر شده، آشكار شدن بدي‌هاي (سوآه) آنها پس از چشيدن از شجره بوده است. آيا منظور از آشكار شدن «سواه»، اندام‌هاي جنسي است، يا به گونه نمادين، هر آنچه را كه آشكار شدنش موجب شرم و حيا گردد، از جمله معايب و مفاسد اخلاقي، شامل مي‌شود و مفهوم برملا شدن و ظهور و بروز بدي‌ها دارد؟

به طور كلي، حيوانات با نيروي غريزه محافظت مي‌شوند و در برابر خطرات خارجي بي‌پناه نمي‌مانند. به عنوان مثال، حيوانات هرگز گرفتار سوء هاضمه ناشي از پُرخوري يا اسراف در غريزه جنسي و ساير غرايز نمي‌شوند، ولي آدمي با اختياري كه در اسراف و زياده روي دارد، گرفتار بيماري‌هاي گوارشي و جنسي مي‌گردد و بدي‌هايش (سواه) آشكار مي‌گردد. در واقع اين شيطان است كه لباس حفاظت و كنترل (تقوا) را از تن آدمي در مي‌آورد . نگاه كنيد به خلاصه زير:

الف- فريب شيطان به قصد آشكار كردن بدي هاي نهفته در آدم و همسرش بوده است (اعراف 20 (7:20) )

ب- آشكار شدن بدي ها بلافاصله پس از خوردن از «شجره» اتفاق افتاده است (اعراف 22 (7:22) )

ج- هدف شيطان چيزي جز برهنه ساختن آدم از پوشش( ها ي دروني و بيروني) نبوده است (اعراف 27 (7:27) )

خير و شر، خدمت و خيانت، نيك و بد و به طور كلي زيبايي و زشتي، يا جاذبه رحماني و شيطاني، در جان همه ما زمينه ظهور و بروز دارد. ما در واقع مجموعه‌اي از استعدادهاي متضاد هستيم كه بر حسب نوع زندگي خود، آنها را از قوه به فعليت مي‌رسانيم و صفاتي را كه در ضمير و نهادمان نهان است آشكار مي‌سازيم. خوب و بد براي موجودي مطرح است كه اختيار انتخاب و خود آگاهي داشته باشد و ارزش و ضد ارزش را بشناسد.

بر هيچ حيواني نمي‌توان خرده گرفت كه چرا بر حيواني ديگر حمله كرده است! آنها جز به فرمان غريزه و تبعيت از ژن‌هاي خود عمل نمي‌كنند. اما انسان با اختياري كه خدا به او عنايت کرد، براي اولين بار امكان اشتباه و آشكار شدن خودخواهي‌ها (به جاي خداخواهي‌ها) در زمينه جاودانگي و مالكيت مطلق را پيدا کرد. به اين ترتيب آدم با «نسيان» (فراموشي)، اولين تجربه ناموفق عزم و اراده را تحقق داد.

از آنجائي كه ارزش‌هاي اخلاقي اموري ذهني و قراردادي هستند، درك و فهم آنان براي توده‌هاي مردم، به خصوص انسان‌هاي اوليه چندان آسان نبوده است. اما شكم و شهوت را كه قوي‌ترين غرايز اوليه به شمار مي‌روند، آدميان در هر سطح و سن و سوادي عميقاً احساس مي‌كنند . بنابراين در سناريوي سكونت آدم در بهشت، به گونه سمبليك، از «خوردن» و آشكار شدن «بدي ها» (سوآه) ياد شده است تا هر كسي در هر زمان و مكاني آن را به فراخور فهم و فراست خود دريابد.

با چنين نگاهي، چه بسا معاني نمادهاي به كار رفته در اين قصه براي ما روشن تر شود . آيا نمي‌توان برگ بهشت را، كه بدي‌ها را مي‌پوشاند، همان تقواي اخلاقي دانست؟ مگر در قرآن نيامده است كه «لباس تقوا بهترين لباس هاست»: اعراف 26- اي فرزندان آدم، ما براي شما لباسي قرار داديم تا بدي‌هايتان را بپوشاند و لباسي براي زيبايي و آرايش و لباس تقوا، كه اين بهترين است. اين از نشانه‌هاي خداست، باشد تا يادآور شويد.

البته نمي‌توان ناديده گرفت كه در قرآن (بقره 121 (2:121) ) آمده است كه آدم و همسرش به محض چشيدن از
شجره و آشكار شدن «سوآه»شان، اقدام به پوشاندن خود با برگ‌هاي بهشت كردند. اگر معناي «سوآه» را شرمگاه يعني اندام جنسي بگيريم، اين برداشت با آياتي كه تصريح مي‌كند آنها در بهشت پوشيده بودند، و ابليس درصدد برهنه ساختن آنها بود، تناقض پيدا مي‌كند. مگر آنكه بگوييم آشكار شدن اندام‌هاي جنسي يكي از موارد و مصاديق «سوآه» است و از آنجا كه غريزه جنسي قوي‌ترين و محسوس‌ترين غرايز است، احساس شرم و گناه از خطاي در آن آشكارتر و قابل فهم‌تر بوده است.
هيچ حيواني اندام جنسي خود را نمي‌پوشاند، در عالم حيوانات كه تحت فرمان غريزه هدايت شده الهي هستند، خطا و خيانت و گناهي واقع نمي‌شود. احساس «شرم» و «گناه» آنگاه آغاز شد كه اختيار و انتخاب بر آدم و همسرش (نوع آدمي) عرضه گرديد. اتفاقا در تورات نيز خوردن از ميوه ممنوعه رمز آگاهي از ارزش‌هاي نيك و بد شمرده شده است.

سِفر پيدايش، فصل3 بند 4- ...خدا خوب مي داند زماني كه از ميوه آن درخت بخوريد چشمان شما باز مي شود و مانند خدا مي شويد و مي‌توانيد خوب را از بد تشخيص دهيد ( همچنين در بند 20).

نكتة فوق براي فهم مسئله است وگرنه در هيچ آيه قرآن، در ارتباط با داستان آدم، مطلقاً ذكري از كلمه «عورات»، كه مفسرين بجاي كلمه «سوآه» به كار برده‌اند، نشده است و معلوم نيست اين قصّه خيالي از كجا وارد ذهنيت مسلمانان شده است! چه بسا اين برداشت را هم مفسرين از تورات گرفته باشند.

در قرآن همه جا از آشكار شدن «سوآه» ياد كرده است. سوآه كه از كلمه سوء (بدي) مشتق مي‌شود، به چيزي گفته مي‌شود كه ظاهر شدنش شرم آور باشد. گويا به اين خاطر، شارحين اين قصه سراغ اندام‌هاي جنسي رفته‌اند كه شرم آشكار شدن‌شان بديهي‌تر است!؟

معناي دقيق كلمه «سوآه» را، كه پنج بار در قرآن و تماماً در داستان آدم بكار رفته است، در داستان اختلاف دو فرزند آدم، كه تجربه پدر را تكرار كردند، به روشن‌ترين وجه مي‌توان دريافت. وقتي يكي از آن دو(قابيل) برادر خود (هابيل) را به قتل رساند، جنازه مقتول آشكاركننده جنايت و عداوت ناشي از حسادت در نفس قاتل گرديد. او كه نمي‌دانست با مدرك جنايت چه كند، با مشاهده كلاغي كه چيزي را در خاك مخفي مي‌كرد، جنازه برادر را در خاك پنهان نمود! وصف جنازه مقتول در قرآن، با همان كلمه «سوآه»، مي‌تواند راهنمايي باشد براي تبيين اين كلمه؛ وقتي جسم عزيزترين وابستگان هم بايد به سرعت در خاك پوشيده شود، وگرنه بوي منزجركننده‌اش همگان را فراري مي‌دهد، فساد اخلاقي انسان و عصيان پروردگار بيشتر آشكار كننده زشتي‌هاي نفس مي‌گردد. اگر مفارقت روح حياتي از جسم انزجار مي‌آورد، مفارقت روح خدايي از آن چه مي كند؟

20- بزرگترين ترس و نگراني آدمي دو چيز است: 1- پير شدن و ترس از مرگ، 2- از دست دادن مالکيت‌هاي اعتباري و قدرت. اين که 14 بار در قرآن به مؤمنان وعده داده شده است که در بهشت نه ترسي خواهند داشت و نه حُزني (لا خوف عليهم و لاهم يحزنون)، عطف به همين نياز ذاتي آدمي است که تنها در بهشت تأمين مي‌گردد و اتفاقاً شيطان آدم و همسرش را در دنيا به چنين فريبي وسوسه کرد (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ...وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَهِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ- اعراف 20 (7:20) ). مَلک شدن آدمي، همان فرشته صفت شدن اکتسابي اوست که شايسته جايگاه بهشتي‌اش مي‌کند، او بايد در بهشتي ساختن زمين مشارکت نمايد تا در رستاخيز، از ميراث‌بران بهشتي باشد که در بنايش سهيم بوده است.

از تفسیر اقای عبدالعلی بازرگان
 1 کاربر از ali برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
daneshjoo در تاریخ 1399/12/25
ali Offline
#3 ارسال شده : 1399/09/26 10:27:16 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,949

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال


يَبَنى ءَادَمَ لا يَفْتِنَنَّكمُ الشيْطنُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ...

اين آيه گرچه با خطاب (( يا بنى آدم (( از آيات قبل جدا شده الا اينكه بر حسب معنا تتمه همان مفاد است ، به شهادت اينكه كلمه (( سوآت (( دوباره ذكر شده است ، و بنابراين معناى آن چنين مى شود: (( اى بنى آدم ! بدانيد كه براى شما معايبى است كه جز لباس تقوا چيزى آن را نمى پوشاند، و لباس تقوا همان لباسى است كه ما از راه فطرت به شما پوشانده ايم پس زنهار! كه شيطان فريبتان دهد و اين جامه خدادادى را از تن شما بيرون نمايد، همانطورى كه در بهشت از تن پدر و مادرتان بيرون كرد. آرى ، ما شيطان ها را اولياى كسانى قرار داديم كه به آيات ما ايمان نياورده با پاى خود دنبال آنها به راه بيفتند(( .

از اينجا معلوم مى شود آن كارى كه ابليس در بهشت با آدم و حوا كرده (كندن لباس براى نماياندن عورت هايشان ) تمثيلى است كه كندن لباس تقوا را از تن همه آدميان به سبب فريفتن ايشان نشان مى دهد و هر انسانى تا فريب شيطان را نخورده در بهشت سعادت است و همين كه فريفته او شد خداوند او را از آن بيرون مى كند.


كوتاه سخن ، در داستان بهشت آدم اصل ثابتى بود، و آن اين كه باعث خروج آدم و همسرش از بهشت همانا بروز (( سوآت (( بود، و از آن اصل ثابت نيز چنين استفاده شد كه خداى تعالى به هيچ وجه راضى نيست كه بنى آدم مرتكب فحشا و عمل زشت شوند.



ترجمه تفسير الميزان جلد 8 صفحه : 89
 1 کاربر از ali برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
daneshjoo در تاریخ 1399/12/25
ali Offline
#4 ارسال شده : 1399/09/29 10:34:41 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,949

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
اشتباه ادم و حوا چه بود؟ علت سرزنش انها چيست؟

آدم و همسرش از لحاظ استعداد ذهنی در موقعیت بالاتری از آن زندگیی که داشتند بودند.
آن زندگی جنگلی در حد حیوانات بود و آدم تصوری از قدرت، و ذهنیتی از مفهوم «جاودانگی» داشت که در حالت «نرم¬افزاری» در او قرار داده شده بود و نمی¬توانست راضی به آن زندگیِ جنگلیِ سادۀ بی¬تناسب با مقام انسانیت باشد و اگر اینطور نبود، وسوسه شیطان در او اثر نمی¬کرد.
حتماً شیطان درباره انسان اطلاعاتی جمع¬آوری کرده و او را شناخته و تمایل قوی او را به پادشاهی (= قدرت) و جاودانگی (= دوام نعمت¬ها) دریافته بود و این کاملاً ممکن است زیرا ابلیس نرم¬افزار او را دیده بود، گرچه بر آن سجده نکرده بود.

سرزنش آدم برای چیست؟: آیا آدم از این لحاظ که تمایل به قدرت و دوام نعمتها داشت مذموم است؟
واضح است که نه.
آیا آدم از این لحاظ که گوش به حرف شیطان که برایش به خدا قسم خورده بوده، داد، مذموم است؟
نه.
زیرا نمی¬توانست تصور کند که ممکن است کسی به دروغ قسم هم بخورد.

پس سرزنش آدم مربوط به چیست؟
سرزنش آدم راجع به اشتباه محاسبه است.
او از طرفی در ذهن خویش این نهی را داشت که «به این درخت نزدیک هم نشوید» و از طرف دیگر کسی قسم به خدا خورد که من خیر شما را می¬خواهم و در این درخت این دو خاصیت مهم هست.
آنها که بشدت تمایل به قدرت و جاودانگی داشتند مردد شدند که کدام سخن را باید جدی¬تر بگیرند. و بالاخره در قضاوت دچار اشتباه شدند و از آنچه دلشان می¬خواست پیروی کردند .
«شِبه حجت» (قول کسی که برایشان قسم خورد که من خیرخواه شما هستم) را بر «حجت» (قول صریح منسوب به خدا که نزدیک این درخت هم نشوید) ترجیح دادند. و نقطه ضعف آدم هم همین بود. یعنی ضعف در قدرت قضاوت.


آیا «هبوط» آدم «سقوط» او بود؟
با توجه به آیه¬های 24و25 آیا بیرون آمدن از آن باغ و وارد زندگی زمینی شدن سقوط بود؟
این سئوال دو جواب دارد:
1- برای آدم سقوط بود زیرا از یک زندگی ساده بی¬رنج به یک زندگی سخت پررنج داخل شد.
2- اما از لحاظ بشریت، این نه تنها سقوط نبود بلکه آغاز «عصر انسانی» و شروع قدم زدن در جاده¬ای بود که به اینجا منتهی شده و هنوز هم در ابتدای راه راست و به جائی خواهد رسید که ما حتی تصورش را هم نمی¬توانیم بکنیم چنانکه انسان عصر حجر تصور زندگی امروزی را نمی¬توانست بکند.


از تفسير اقاي جمال گنجه اي
ali Offline
#5 ارسال شده : 1399/10/21 09:32:28 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,949

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

معنی شجره ممنوعه در كتب مقدس و ایات و روایات

تفاسیری که در منابع اسلامی و تورات براى شجره ی ممنوعه آمده است.:

یکى تفسیر مادّى ،که از ان تعبیر به گندم شده است.
چراکه عرب شجرة را تنها به درخت اطلاق نمى کند، بلکه به بوته هاى گیاهان نیز شجره مى گوید،
لذا در قرآن مجید به بوته کدو شجره اطلاق شده است، مى فرماید: وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِین .(صافات.146)

دیگرى تفسیر معنوى ،که از آن تعبیر به شجره حسد و طمع جاودانگی در عمر شده است.


کلمه شجرة در قرآن مجید در هر دو معنى به کار رفته است،
گاهى در معنى درختان معمولى و مادى مثل: وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ (مومنون.20)
که اشاره به درخت زیتون است.
و گاهى در شجره معنوى به کار رفته مانند: وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ (اسراء.60)
که منظور از آن، جمعى از مشرکان و اقوام طاغی مى باشد.

در تورات، شجره ممنوعه به عنوان شجره علم و دانش و شجره حیات و زندگى معرفى شده است.
(سفر تکوین.فصل دوم.شماره 17)

تورات مى فرماید: آدم قبل از آن که از شجره علم و دانش بخورد علم و دانشى نداشت و حتى برهنگى خود را تشخیص نمى داد، و هنگامى که از آن خورد، و به معنى واقعى، آدم(علیه السلام) گردید.

دکتر ویلیام میلر که او را به عنوان مفسر برجسته و تواناى انجیل (و به طور کلى عهدین) به شمار مى آورند، در کتاب خود تحت عنوان مسیحیت چیست؟ چنین مى نویسد:

شیطان به صورت مار داخل باغ شد و حوا را راضى کرد که از میوه آن درخت بخورد، سپس حوا آن را به آدم داد و آدم هم از آن میوه خورد، این عمل والدین اولیه ما، تنها یک اشتباه معمولى، و یا خطائى از راه بى فکرى نبود، بلکه عصیان عمدى بر ضد خالق بود.
به عبارت دیگر آنها مى خواستند، خدا شوند، آنها مایل نبودند مطیع اراده خدا گردند، بلکه مى خواستند، امیال خود را انجام دهند، نتیجه چه شد؟
خدا آنها را به شدت سرزنش نمود و از باغ بیرون راند تا در جهان پر درد و رنج، زندگى کنند.
(کتاب مسیحیت چیست ص16)

این مفسر تورات و انجیل در حقیقت، خواسته است شجره ممنوعه تورات را توجیه کند، ولى گناه ضدیت و جنگ با خدا را به آدم نسبت داده است.

نقدی بر نظریه ی تورات:

قرآن مى فرماید: همین که آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشیدند، بلافاصله لباس هایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت (فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما).
از جمله بالا به خوبى استفاده مى شود که: به مجرد چشیدن از میوه درخت ممنوع، این عاقبت شوم به سراغ آنها آمد، و در حقیقت از لباس بهشتى که لباس کرامت و احترام خدا بود برهنه شدند.

و نیز از این آیه به خوبى استفاده مى شود که آنها قبل از ارتکاب این خلاف، برهنه نبودند بلکه پوششى داشتند که در قرآن، نامى از چگونگى این پوشش برده نشده است، اما هر چه بوده است، نشانه اى براى شخصیت آدم و حوا و احترام آنها محسوب مى شده که با نافرمانى از اندامشان فرو ریخته است.

در حالى که تورات، آدم و حوا در آن موقع، کاملاً برهنه بودند، ولى زشتى آن را درک نمى کردند، اما هنگامى که از درخت ممنوع که درخت علم و دانش! بود خوردند چشم خردشان باز شد، خود را برهنه دیدند و از زشتى این حالت آگاه شدند!(سفر پیدایش.فصل دوم وسوم)

:آدمى را که تورات معرفى مى کند در واقع، آدم(علیه السلام) نبود! بلکه به قدرى از علم و دانش دور بود که حتى برهنگى خود را تشخیص نمى داد، ولى آدمى را که قرآن معرفى مى کند نه تنها از وضع خود با خبر بود بلکه از اسرار آفرینش (علم اسماء) نیز آگاهى داشت و معلم فرشتگان محسوب مى شد و اگر شیطان توانست در او نفوذ کند نه به خاطر نادانى او بود بلکه از پاکى و صفاى او سوء استفاده کرد.

:شاهد این سخن آیه ۲۷از سوره ی اعراف است که مى فرماید:
یا بَنی آدَمَ لایَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما:
اى فرزندان آدم! شیطان شما را فریب ندهد، آن چنان که پدر و مادرتان را از بهشت، بیرون کرد، و لباس آنها را از تنشان جدا ساخت .
🟢به هر حال، قرآن پس از آن مى فرماید: هنگامى که آدم و حوا چنین دیدند بلافاصله از برگ هاى درختان بهشتى براى پوشیدن اندام خود، استفاده کردند (وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجنه

برگرفته از كانال نكات تفسيري آيات
شهروزی Offline
#6 ارسال شده : 1400/03/23 00:18:14 ق.ظ
شهروزی

رتبه: Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1391/07/08
ارسالها: 29

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال



نگاهي متفاوت به ميوه و #شجره ممنوعه .چرا شيطان، ادم را به #جاودانگي وسوسه كرد؟
طه:120

فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَاآدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى

پس [با وجود این توصیه] شیطان وسوسه‌اش کرد و گفت: ای آدم، آیا [مي‌خواهي] تو را به شجره جاودانگی 101 و فرمانروائی زوال‌ناپذیر راهنمائی کنم؟ 102 [تا عمری ابدی و ثروتی تمام نشدنی داشته باشی].


__________

101- درباره میوه ممنوعه‌ای كه آدم و همسرش از آن خوردند ، سخن‌های بسیار گفته شده است. عده‌ای گفته‌اند سیب بوده، كسانی هم گفته‌اند گندم بوده است:

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت

ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم



اما در قرآن فقط گفته شده است: «به این شجره نزدیك نشوید» [فلاتقرباهذه الشجره....]

منظور از نزدیك شدن به شجره‌ای كه موجب ظلم مي‌شود چیست؟ البته معنای متعارف «شجره»، همان درخت قابل فهم همگان است. اما این كلمه به معانی غیر مادّی هم در قرآن به كار رفته است. همچون: «شجره طیبه» و «شجره خبیثه» [در تمثیل كلام توحیدی و كلام شرك آمیز]، «شجره ملعونه» كه مفسرین به سلسله بنی امیه نسبت داده‌اند، «شجره زقوم» در قعر جهنم، و مواردی دیگر. اتفاقاً ابلیس نیز آدم و همسرش را به «شجره خلد» [شجرة جاودانگی] فریب داد!

به طور كلی در زبان عربی به هر چیزی كه همچون درخت دارای ریشه و اساس، تنه اصلی، شاخ و برگ و میوه و محصول باشد، شجره مي‌گويند. یعنی هر چیزی كه نظام و شبكه و شاخه و شعبه داشته باشد و سیستم و سلسله مراتبی همچون درخت در آن قابل مشاهده باشد. سیستم‌های حكومتی نیز ریشه در فرهنگ و عقاید مردم، تنه اصلی [زمامدار]، سلسله مراتبی همچون شاخ و برگ و عملكرد منفی یا مثبتی همچون میوه تلخ و شیرین دارند. آیا نمي‌توان شجره‌ای را كه نزدیك شدن به آن موجب ظلم مي‌گردد، در زبان نمادین و به گونه سمبلیك، همان پیروی از شیطان در نافرمانی از رحمان دانست كه سرآغاز سلسله انحرافات بعدی مي‌گردد؟



102- بزرگترین ترس و نگرانی آدمی دو چیز است: 1- پیر شدن و ترس از مرگ، 2- از دست دادن مالکیت‌های اعتباری و قدرت. این که 14 بار در قرآن به مؤمنان وعده داده شده است که در بهشت نه ترسی خواهند داشت و نه حُزنی [لا خوف علیهم و لاهم یحزنون]،
عطف به همین نیاز ذاتی آدمی است که تنها در بهشت تأمین مي‌گردد و اتفاقاً شیطان آدم و همسرش را در دنیا به چنین فریبی وسوسه کرد [فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ...وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَهِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَا مَلَكَیْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ- اعراف 20 (7:20) ]. مَلک شدن آدمی، همان فرشته صفت شدن اکتسابی اوست که شایسته جایگاه بهشتی اش مي‌کند، او باید در بهشتی ساختن زمین مشارکت نماید تا در رستاخیز، از میراث‌بران بهشتی باشد که در بنایش سهیم بوده است.

از تفسير اقاي عبدالعلي بازرگان
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (4)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.653 ثانیه ایجاد شد.