logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177303)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140209)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:131034)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95244)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه    دعاي مستمر براي عدم انحراف قلب پس از هدايت             

توجه

Icon
Error

daneshjoo Offline
#1 ارسال شده : 1400/01/22 08:17:06 ب.ظ
daneshjoo

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Moderator
تاریخ عضویت: 1399/01/25
ارسالها: 60
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 38 بار
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

1- زبان گزارشِ حقيقت، زبان اشارت است و اين يک نکته‌ي حساسي است. بايد از خود پرسيد اگر حقايقي در اين عالم هست، ما چطور با آن حقايق مرتبط بشويم؟ يکي از راه‌هاي علمِ به حقايق، استدلال است، و ما مي‌توانيم براي وجود خدا و ملائکه و معاد، به عنوان حقايق عالمِ وجود، استدلال بياوريم، به همين جهت ما وجودِ معاد را در عقايدمان واقعي مي‌دانيم. اين براي علم به وجودِ حقايق لازم است. به قول شهيد مطهري در قرآن بعضي مواقع، زبان، زبان استدلال است و با عقلِ قرآني به وجود حقايق پي مي‌بريم. مثلاً خداوند مي‌فرمايد: همين طور که اين نطفه در رحم مادرش سير مي‌کند و در نهايت به صورت يک انسان شکل مي‌گيرد، نمي‌گذاريم که پس از حضور در اين دنيا نابود شود بلکه به سوي دنيايي ديگر سير مي‌کند. تعبير علامّه مطهري اين است که اين يک نوع استدلالِ قرآني است. چون مي‌خواهد وجود معاد را اثبات کند.

آري! يک وقت است که ما وجود حقيقتي را مي‌خواهيم اثبات کنيم در اين رابطه براي اثبات وجود آن دليل مي‌آوريم، ولي يک وقت مي‌خواهيم آن حقيقت را مدّ نظر قرار دهيم، در اين حالت به زبان ديگري نياز داريم و آن زبان اشاره است. به آن روايت از حضرت صادقu فکر کنيد که مي‌فرمودند قرآن ابعادي دارد و عده‌اي با اشاره به آن ابعاد، قرآن برايشان رخ مي‌نماياند، زيرا کتاب خدا بر اشيايي است و يکي از آن اشياء، «عبارت» است و يکي هم «اشارت». يعني قرآن ابعاد و وجوهي دارد که مي‌توان با اشارات قرآن به آن‌ وجوه نظر کرد. قرآن آمده است تا به ما از حقايق عالم خبر بدهد، يکي از راه‌هاي نظر به حقايق، زبان اشاره است. مشکل اين است که ما عموماً به زبان انتزاعي و استدلال عادت کرده‌ايم. البته همان‌طور که عرض شد زبان استدلال هم براي علمِ به حقايق لازم است امّا فراموش نکنيم که زبان استدلال ما را متوجه وجود آن حقايق مي‌کند و اين اول کار است، نه آخر کار. زبان استدلال، زبان صحيحي است ولي زبانِ کافي نيست، مي‌شود يک سخن، صحيح باشد ولي همه‌ي ابعاد يک حقيقت را نشان ندهد. شما وجود خدا را با استدلال اثبات مي‌کنيد ولي لقاي الهي راه ديگري مي‌خواهد. هيچ وقت لقاي الهي با زبان استدلال محقق نمي‌شود.

مشکل ما در اين جا است که وقتي مي‌خواهيم به حقيقتي اشاره کنيم، روحيه‌ي انتزاعي و استدلاليِ ما حجاب ما مي‌شود و سر بر مي‌کشد که دليل شما چيست. ما مي‌توانيم وجود معاد را اثبات کنيم ولي آيا در آن صورت به حالاتي که براي حارثَة بن مالک پيش آمد مي‌رسيديم که به رسول خدا مي‌گويد: من دارم عرشِ خدا را مي‌بينم. اگر از او بپرسيم به چه دليل؟ در واقع اين‌جا آن شخص را دفن کرده‌ايم. يکي از انواع قتل پيامبران به همين صورت بوده است. پيامبران آمدند ما را به ساحاتي متعالي‌تر از اين دنيا و مفاهيم عقلي ببرند و افقي در مقابل ما بگشايند، حالا ما سخن آن‌ها را در استدلال و آنچه استدلال در مقابل ما قرار مي‌دهد، محدود مي‌کنيم. به گفته‌ي مولوي:

عقل بند رهروان است ای‌پسر
وآن رهاکن‌ره‌عیان‌است‌ای‌پسر

مي‌گويد آنچه عقل مي‌گويد غلط نيست، صحيح است ولي کامل نيست. مشکل آن است که تاريخ تفکرِ ما، تاريخ استدلال شده است در حالي که تفکر، محدود به استدلال نيست. به آيه‌ي 44 سوره‌ي نحل که قبلاً مطرح شد نگاه کنيد که مي‌فرمايد: «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ» اي پيامبر اين قرآن را که ذکر است بر تو نازل کرديم. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» تا براي مردم روشن کني آن‌چه را بر آن‌ها نازل شده است. «وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» به اين اميد که فکر کنند. رابطه‌ي «ذکر» و «تفکر» در اين آيه خيلي عجيب است که اگر مردم متوجه شوند چه مطالبي بر قلب آن‌ها اشراق شده، متفکر مي‌شوند. قانع شدن عقلي غير از آن يقيني است که به کمک آن يقين، حقيقت را مقابل خود احساس مي‌کنيم. در خبر آمده است که در محضر رسول خدا عرض شد:
«أنَّ عِيسي ابْنَ مَرْيمَ کَانَ يمْشِي عَلَي الْمَاءِ، فَقَالَ لَوْ زَادَ يقِينُه لَمَشَي فَي الْهَوَاء»
(بحارالانوار، ج 67، ص 179)
عيسي بن مريم بر روي آب راه مي‌رفت، آن حضرت فرمودند: اگر يقين او بيشتر بود مي‌توانست در هوا حرکت کند.

بايد روشن شود اهل يقين چه نسبتي با خدا پيدا مي‌کنند؟ آيا تفکر، به معناي درک مفهوميِ حقايق است و يا رؤيت ظرائفِ عالمِ وجود و ارتباط با آن‌ها است؟ يقين يعني اين‌که در قبله‌ي جان خود با خدا به عنوان منشأ همه‌ي کمالات مرتبط‌شدن و يا اين‌که حداقل بتوانيم به آن کمالات و ظرائف اشاره کنيم. به هر حال بايد متوجه باشيم تفکر هميشه به يک معنا نيست. و قرآن راهی است تا ما به تفکری که عین تذکر است و به تذکری که عین تفکر است، برسیم.

آيه‌ي فوق يعني آيه‌ي 44 سوره‌ي نحل، حداقل اين نکته را مطرح مي‌کند که رابطه‌اي بين تفکر و تذکر هست و مي‌توانيم بگوئيم تفکر به يک معنا تذکر است؛ قرآن به عنوان «ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ» با تذکر، طرف مقابل را به تفکري خاص وارد می‌کند. اين غير از تفکري است که با استدلال حاصل مي‌شود. تفکري که با تذکر حاصل مي‌شود با کوششي همراه است که انسان تا حدي از موانع مادي آزاد شده باشد تا تجليّات خاصي که مخصوص زمانه‌ی خودش می‌باشد بر جان او نقش بندد.

ویرایش بوسیله کاربر 1400/01/22 08:25:09 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

daneshjoo Offline
#2 ارسال شده : 1400/01/22 08:19:32 ب.ظ
daneshjoo

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Moderator
تاریخ عضویت: 1399/01/25
ارسالها: 60
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 38 بار
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
2- قرآن يک امر اشراقي است و به يک معنا موضوعی است وجودی و لذا حقیقت است که به قالب الفاظ در آمده و از این جهت زبانِ گزارشِ حقیقت است و با آیات متشابه‌ خود «زبان اشاره» را می‌گشاید تا چندين معنا را در مقابل انسان بگشايد. «زبان عبارت» موضوعي را مطرح مي‌کند که يک بُعد بيشتر ندارد و مي‌تواند بگويد همين است و جز اين نيست - مثل آن‌که بگوئيد مثلث سه ضلع دارد- ولي زبان اشارت مي‌تواند به چيزي اشاره کند که چندين معنا را در مقابل انسان بگشايد، به اصطلاح، زبان اشاره، زبان شاعرانه است. زبان اشاره در تبيين يک موضوع، طوري موضوع را مطرح مي‌کند که هم شما مطابق درک خود آن را قبول مي‌کنيد و هم ديگري آن را با درکي متفاوت از شما، قبول مي‌کند. در تفسير قرآن اين را ملاحظه مي‌کنید که در رابطه با يک آيه هم اين تفسير درست است و هم آن تفاسير ديگر، چون زبان قرآن زبان اشاره است و وسعت دارد. در حالي‌که در زبانِ عبارت سخن آن است که اين ساعت يا اين‌جا است يا آن‌جا، در حالي‌که حقيقت مثل اين ساعت نيست که يا اين باشد يا آن. خودِ حضرت حق که حقيقتُ الحقايق است طوري در عالم وجود دارند که مردم با روحيات مختلف همه به حضرت حق رجوع مي‌کنند و همه هم جواب مي‌گيرند، زيرا خدا حقيقت است.

3- حقيقت را بايد با نگاهي که مخصوصِ نگاه به حقيقت است، مدّ نظر آورد تا براي ما رخ بنماياند. حقیقت طوري است که به يک معنا هم اين است و هم آن، و نه اين که يا اين باشد يا آن. عمده آن است که متوجه باشيم خداوند يک حقيقت است و نه يک مفهوم. فکر مي‌کنيد چطور مي‌شود که در بعضي جوامع، بي‌تفکري به وجود مي‌آيد؟ طرف مي‌گويد آن چه من فهميدم درست است، و آن چه غير از فهم من است، غلط است. ما اين را بي فکري تاريخي مي‌ناميم. ولي اگر تاريخ به جايي رسيد که انسان رابطه‌اش را نسبت به حقيقت درست کرد، بسياري از اين عدم تفاهم‌ها و تقابل‌ها از بين مي‌رود و همه همديگر را مي فهميم. من فکر مي‌کنم اصلي ترين حرفي که می‌توان در مورد قرآن زد همین نکته است که قرآن را مظهر حقایق عالم بنگریم و به زبان آن‌که زبان اشاره و تأویل است، نظر داشته باشیم.

4- زبانِ گزارشِ حقيقت، زبان اشاره است تا چندين معنا را در مقابل انسان بگشايد و ما را با رازهای عالم آشنا کند. از این جهت زبانِ اشاره زباني است که ما را در مقابل حقایق عالم قرار دهد. حقایق عالم همان اسماء الهی است که به صورت‌های مختلف در مخلوقات ظهور می‌کنند و زبان قرآن به عنوان زبان اشاره به اسماء الهی که بنیان مخلوقات است، اشاره دارد.

5- خداوند مي‌فرمايد: «يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرحمن/29). در اول آيه مي‌فرمايد که آن چه در زمين و آسمان است از خدا تقاضا مي‌کند و در ادامه مي‌فرمايد «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» او در هر روزگار و دوراني در شأني است و به نحوي خاص در آن دوران ظاهر مي‌شود. براي اين که تقاضاي انسان‌ها در آن روزگار نسبت به تقاضاي آن‌ها در روزگاري ديگر، متفاوت است. شما با چه طلبي در اين روزگار با حضرت حق رو به رو شده‌ايد که حاصل آن اشراق انقلاب اسلامي در قلب زعيم اين دوران شد؟ مثلاً شما اگر از او درخواست رزق کنيد، شأني از خداوند که با شما رو‌به‌رو مي‌شود، رزّاقيت است. اگر شما از او بخواهيد که آبروي شما را حفظ کند، خدا هم با نور آيه‌ي «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» (حج/38) به ميان مي‌آيد. اما اين‌که در هر دوره و زمانه‌اي جلوه‌اي خاص دارد، نشان مي‌دهد که در هر زماني رازي در ميان است و حضرت حق مطابق آن راز، جلوه‌اي مخصوص دارد که روح آن زمانه است و با رجوع به قرآن خداوند مطابق راز زمانه‌ی ما متذکر ما می‌گردد که حقیقت را در زمانه‌ی خود گم نکنیم.
daneshjoo Offline
#3 ارسال شده : 1400/01/22 08:22:02 ب.ظ
daneshjoo

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Moderator
تاریخ عضویت: 1399/01/25
ارسالها: 60
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 38 بار
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال

6- هميشه «راز» اين‌گونه است که مثل روح، در واقعيات حاضر مي‌باشد. از يک طرف در قرآن داريد: حضرت حق «أَقرَبُ إلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيد»(ق/ 16) و از طرف ديگر داريد: «سُبحَانَ اللهِ عَمَّا يصِفُون» (مؤمنون/ 91) يعني خداوند خيلي بالاتر از اين وصف‌ها است. شما در معارف توحيدي متوجه مي‌شويد که حضرت حق همه جا هست و هم نمي‌توانيد بگوييد که محدود به اين‌جا است. همه‌ي حقايق به حقيقت‌الحقايق ختم مي‌شوند ولي اگر ما بخواهيم از آن‌ها سخن بگوئيم به اشاره مي‌توان سخن گفت، نه به استدلال، چون استدلال مطلب را در حدّ مفهوم محدود مي‌کند. اگر ما توانستيم با زبانِ اشاره‌ی قرآن آشنا شویم، راهِ ما جهت حضور در عالم ملکوت گشوده می‌شود ولي اگر هنوز بر عادت قبلي باشيد و به جاي آن که به کمک اشاره‌‌های قرآن متوجه‌ی وجوه حقيقت در افق جان خود باشد، بپرسيد به چه دليل اين حرف‌ها را مي‌زني؟ عملاً بحث را به بن بست مي‌کشانيد. ما عموماً طوري هستيم که وقتي قانع مي‌شويم که براي اثبات وجودِ هر موضوعي استدلال در ميان باشد، زيرا هنوز متوجه نيستيم چيزهاي بالاتري هم هست که با استدلال براي ما رخ نمي‌نمايند، همان‌طور که در خواب؛ همين‌که خواب مي‌بينيد مي‌خواهيد برويد به جايي که براي‌تان ناآشنا است، زود بيدار مي‌شويد و هيبت آن حضور اجازه نمي‌دهد خواب را ادامه دهيد، اين جا هم چون با استدلال آشنا هستيم، همين‌که مي‌خواهيم با اشاره‌های قرآنی وارد ساحتي شويم که با حقيقتِ موضوعي روبه‌رو شويم، زود برمي‌گرديم و مي‌گوييم به چه دليل؟ نمي دانيم اين به چه دليل گفتن در اين‌جا براي ما ضرر دارد و حجابي مي‌شود تا رجوعِ مستقيم به حقيقت واقع نشود.

7- وقتي بحثِ روبه‌رويي با راز به ميان آمد، در عين اين‌که نزديکِ نزديک است ولي از آن طرف هم نمي‌توان به اين راحتي مثل اين ليوان آن را به دست آورد. حقایق قرآنی به عنوان رازهای این عالم همه‌ي ما و همه‌ي بشريت را فرا گرفته و در عين نزديکي در دورترين‌ها سير مي‌کند. بايد روشن شود ما در نسبت با خداوند از طریق قرآن چه رویکردی باید داشته باشیم. قرآن به معناي تجلي حضرت حق بر ما، نزديک‌ترين حقيقت به ما است، ولي از طرف ديگر طوري است که نمي‌توانيم به اين راحتي به دستش بياوريم و استمرار اُنس با قرآن برای آن است که هر لحظه وجهی از آن حقیقت بر جان ما تجلی کند.

8- حقيقت در عين نزديکي به ما در دورترين‌ها سير مي‌کند و همين امر موجب مي‌شود که در رويارويي با قرآن باید متذکر اشاراتی باشیم که به راحتی به‌دست نمی‌آیند. اساساً در رابطه با حقيقت نمي‌شود بگوئيد يافتم و تمام شد. حقيقت در هر موضوع و در هر جلوه‌اي طوري است که همان وقت هم که آن را مي‌يابيد، متوجه هستيد که چيزي نيست که به راحتي بتوانيد مالک آن شويد. وقتي پيغمبر خدا با يافتن خدا عرضه مي‌دارند «مَاعَرَفنَاکَ حَقَّ مَعرِفَتِک» ما نتوانستيم آن‌طور که تو شايسته‌ي شناختي تو را بشناسيم، مي‌فهميم که اين یک قاعده است در ‌رو‌به‌رويي با هر حقيقتي. در زيارت‌نامه‌ها امام را که واسطه‌ي فيض است، به عنوان مظهرِ روشن حقيقت، مدّ نظر قرار مي‌دهيد. از آن جهت که ائمهh قرآن متعیَّن هستند و وسیله‌ای خواهند بود تا در اُنس با قرآن بهتر متوجه‌ی اشارات آیات بشویم.


طاهرزاده
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.192 ثانیه ایجاد شد.