رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
نشوز چيست؟ حكم نشوز زن و مرد در قران- چرا ايات نشوز زن با مرد متفاوت است؟
به نام خدا
در سوره نسا كه به احكام و مسايل روابط خانوادگي اشاره شده،دو ايه به حقوق زوجين نسبت به نشوز يكديگر اشاره كرده است:
در ايه 34 به اقدامات مردان در برابر ترس از نشوز زنان اشاره شده و در ايه 128 به ترس زنان از نشوز مردان.
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ
وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِيًّا کَبيراً
انصاریان: مردان، کارگزاران و تدبیرکنندگانِ [زندگی] زنانند، به خاطر آنکه خدا مردان را [از جهت توان جسمی، تحمل مشکلات و قدرت روحی و فکری] بر زنان برتری داده، و به خاطر آنکه [مردان] از اموالشان هزینه زندگی زنان را [به عنوان حقّی واجب] می پردازند؛ پس زنان شایسته و درست کار [با رعایت قوانین حق] فرمانبردار [و مطیع شوهر] ند [و] در برابر حقوقی که خدا [به نفع آنان برعهده شوهرانشان] نهاده است، در غیاب شوهر [حقوق و اسرار و اموال او را] حفظ می کنند.
و زنانی که از سرکشی و نافرمانی آنان بیم دارید [در مرحله اول] پندشان دهید، و [در مرحله بعد] در خوابگاه ها از آنان دوری کنید، و [اگر اثر نبخشید] آنان را [به گونه ای که احساس آزار به دنبال نداشته باشد] تنبیه کنید؛ پس اگر از شما اطاعت کردند برای آزار دادن آنان هیچ راهی مجویید؛ یقیناً خدا بلند مرتبه و بزرگ است.
َ إِنِ امْرَأَةٌ خٰافَتْ مِنْ بَعْلِهٰا نُشُوزاً أَوْ إِعْرٰاضاً فَلاٰ جُنٰاحَ عَلَیْهِمٰا أَنْ یُصْلِحٰا بَیْنَهُمٰا صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّٰهَ کٰانَ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِیراً«۱۲۸» و اگر زنی از شوهرش بیم ناسازگاری یا اعراض داشته باشد بر آن دو باکی نیست که به گونه ای با یکدیگر صلح کنند (گرچه با چشم پوشی بعضی از حقوقش باشد) و صلح بهتر است،
ولی بخل وتنگ نظری، در نفْسها حاضر شده (ومانع صلح) است، واگر نیکی کنید و تقوا ورزید، پس بدانید که همانا خداوند به آنچه میکنید آگاه است.
منظور از نشوز چيست؟و چرا مفاد دو ايه در خصوص زنان و مردان متفاوت است؟
كلمات كليدي: نشوز زن مرد زوجين زناشويي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
نشوز در قرآن- مواجهه زنان با ترس از نشوز مردان
آيت الله صادقي تهراني در تفسير آيه 128 سوره نسا چنين نظر داده است:
"آيه 128 ـ در اين آيه «نشوز» و اعراض شوهران به ميان آمده، چنانكه در آيه ديگر34 نشوز زنان مطرح بوده و در هر دو علاج و برخورد با نشوز همسان است،
لحن دو آية مورد بحث درباره زنان و مردان متفاوت است، نسبت به نشوز زنانى كه به تفصيل گذشت صراحتهايى در بازدارى آنان بود، ولى نسبت به نشوز مردان فقط به «لاجناح» اكتفا شده ، چون مردان از زنان قوى ترند و اينجا درباره نشوز مردان كه تخلفى ترساننده در شؤون زوجيت و بالاخره اعراض كلى از وظايف زناشويى است، براى اصلاحش اولا فلاجناح آمده، ولى در آيه ديگر سه امر پياپى يكديگر براى مردان در تاديب اينگونه زنان بوده، ولى در اينجا «فلاجناح» مربوط به هر دو است، زيرا «عليهما» آمده و اين هر دو بدان سبب است كه زنان قدرت آنگونه برخوردها را با شوهرانشان در رفع نشوز از آنان را ندارند بلكه بايستى هر دو در اين باره همكارى كنند، كه اين زنان در حدامكان براى اصلاح آن مردان كوشا باشند و مردان نيز در اين جريان پذيرا بوده و بطور اجمال اينجا وظيفه زنان در حاشيه مردان اين است كه نخست آنان را موعظه كنند، چنانكه عكسش «فعظوهن» بود، سپس در بستر زوجيت به آنان پشت كنند، چنانكه عكسش "و اهجروهن فى المضاجع" است و در آخر كار اگر مى توانند به آنان ضربه اى وارد كنند، چناكه عكسش «واضربوهن» آمده
و در هر صورت هر دو براى اصلاح به منظور بر طرف كردن نشوز طرف مقابل به اندازه امكانشان وظيفه دارند، كه اگر بدين وسيله مرد اصلاح شد كه "والصلح خير" و اگر هم اصلاح نشد، دو جريان بعدى كه از براى زنان ناشزه بود براى مردان هم خواهد بود، كه حَكَمى از خويشاوندان مردان و حكمى هم از خويشاوندان زنان براى اصلاح در اين ميان كوشش كنند، كه اگر در اين مرحله اراده صلح در كار باشد "والصلح خير" است و اگر هم نباشد "و ان يتفرقا" كه در آيه 130 به عنوان علاج آخرين اين نشوز به ميان آمده جدايى است.
سؤال: هنگام تخلف و نشوز هر يك از زوجين، آيا زوج ديگر حق دارد براى جبران در امور زناشوئى كوتاهى كند؟
آرى، به دليل نص قرآن كه "و لهن مثل الذى علين بالمعرف" (228:2) حقوق زن و شوهر همسان و هماهنگ است و "للرجال عليهن درجة" چيزى نيست جُز همان درجة قواميت و پاسدارى و حق طلاق و رجوع در عده رجعى كه نه تنها مسؤليت مرد را كاهش نمى دهد، بلكه بيشتر هم مى كند و نه اينكه نسبت به زن حقوق بيشترى به مرد بدهد، به همين خاطر هنگامى كه مرد مثلا از دادن نفقه خوددارى مى كند، زن حق دارد او را از جريان جنسى محروم كند و يا بالعكس و در تمام حقوِق زناشويى اينگونه است، وليكن حد اين جريان تا جايى است كه به محرمات منجر نشود، مثلا زنى كه شوهرش زنا مى كند حق ندارد خودش هم زنا بدهد تا عمل او جبران شود و خلاصه محور در كل نفى و اثباتها قرآن و سنت قطعيه است.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,049 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
اقدام مردان در هنگام خوف نشوز زنان- زدن زنان و دوري از همبستري
تفسير فرقان ،ايه 34 سوره نسا
" تخافون نشوزهن" و اين خوف نشوز است و نه خوف از نشوز، و بدين معنى نيست كه اگر شوهران بترسند كه زنان سرپيچى در وظائف زناشويى كنند با آنان چنين و چنان كنند، و نيز مراد از نشوز مطلق سرپيچى و تخلف در زندگى زناشوى نيست، بلكه آنگونه سرپيچى است كه موجب ترس مردان بر سازمان زندگى زناشويى باشد، و اين خوف در كل نواميس پنجگانه است، كه مرد بترسد از اين كه همسرش در يكى از اين نواميس دچار انحرافى خانمان سوز باشد، و در هر صورت نوبت به پاسدارى مردان مى رسد، كه اگر بتوانند با نهى از منكر در سه بعدش، و نيز اگر آنهم مؤثر نبود طبق آيه بعد عمل كنند- كه به تفصيل خواهد آمد- و آنگاه اگر تمام اين موارد مؤثر نبود جاى جدائى است، كه احياناً بدون طلاق هم حاصل مى گردد، بويژه در بُعد انحراف جنسى چنان كه آيه نور و مائده به آن تصريح دارند، و اصولًا زناشويى مرد پاك با زن ناپاك و به عكس حرام دانسته شده، چه در آغازش و چه در استمرارش. بلكه زناشويى زنان و مردان ناپاك هم حرام است.
چنانكه گذشت مراد- از" تخافون نشوزهن" خوف از نشوز آينده نيست، كه اگر چنين بود ديگر جايى براى" فإن اطعنكم" نبود، زيرا نشوز مشكوك عصيان نيست، كه پس از آن طاعت جايگزينش شود، در نتيجه اينجا مراد نشوز ترساننده فعلى و قطعى است. پاسدارى سه بعدى مردان نسبت به زنان ناشزه داخلى و سرّى است، چنانكه در باب نهى از منكر كلًا بايد سياست گام به گام رعايت شود، گام اول نهى پنهانى و گام دوم نهى آشكار، پنهانيش: 1- «فعظوهن»: اندرز دادن آنان بگونه اى شايسته و بايسته، و اينجا مراد مبالغه در موعظه است، زيرا اصل موعظه در نشوز غيرمخيف هم هست، اما موعظه بعد از نشوز مخيف جدى تر و بايسته تر است، و اگر اثر نكرد نوبت به مرحله دوم مى رسد.
2-" و اهجروهن فى المضاجع" در بستر همسرى از آنان دورى كنيد، كه با پشت كردن به آنان در بستر- كه جايگاه بسيار نزديك جاذبه جنسى است- بر شخصيت زنانگى آنان ضربه اى وارد كنيد، و اين خرد كردن شخصيت بطور پنهانى است، نه جلوى مردم و بچه ها كه منجر به عناد و سرپيچى بيشترى گردد، و اگر اين هم اثر نكرد.
3- «و اضربوهن» آنان را باندازه بازداشتن از اين نشوز بزنيد، و اين هر سه خود مراحل نهى از منكر است، ليكن در جريان زناشويى دقيقتر و واجبتر مى باشد، و چون اين سه جريان هرگز براى انتقام نيست، بلكه بعنوان پاسدارى در حفظ نواميس پنجگانه است" فان اطعنكم فلاتبغوا عليهن سبيلًا" اگر دست از نشوزشان برداشتند شما هم دست از اينگونه تأديبها برداريد، و ديگر حق تجاوز و تعرّض به آنها را نداريد، تا اينجا جريان نهى از منكر سرى و داخلى بود |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,982
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
صلح زوجين در هنگام ترس زنان از نشوز مردان
تفسير الميزان در ذيل ايه 128 سوره نسا چنين نگاشته است:
" اگر شرط اصلاح را خوف نشوز و اعراض قرار داد، نه خود آن دو را، براى اين بود كه صلح موضوعش از زمانى تحقق مى يابد كه علامت ها و آثار ترس آور آن تحقق يابد و سياق دلالت دارد بر اينكه مراد از صلح و مصالحه كردن اين است كه زن از بعضى حقوق زناشوئى خودش صرفنظر كند تا انس و علاقه و الفت و توافق شوهر را جلب نمايد و به اين وسيله از طلاق و جدائى جلوگيرى كند و بداند كه صلح بهتر است .
🔸وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ
كلمه : (شح ) به معناى بخل است و جمله مورد بحث مى خواهد اين حقيقت را خاطر نشان سازد كه غريره بخل يكى از غرائز نفسانيه اى است كه خداى تعالى بشر را بر آن غريره مفطور و مجبول كرده تا به وسيله اين غريره منافع و مصالح خود را حفظ نمايد و از ضايع شدن آن دريغ كند،
پس هر نفسى داراى (شح ) و (بخل ) هست و بخلش همواره حاضر در نزد او است ، يك زن نسبت به حقوقى كه در زوجيت دارد يعنى در لباس و خوراك و بستر و عمل زناشوئى ، بخل مى ورزد، يعنى از تلف شدن و غصب شدن آن جلوگيرى مى كند و يك مرد نيز در صورتى كه به زندگى كردن با همسرش بى ميل باشد، از موافقت و محبت و اظهار علاقه به او بخل مى ورزد، در چنين صورتى حرجى بر آن دو نيست در اينكه بين خود صلح بر قرار نمايند، يعنى يكى از آن دو از پاره اى حقوق خود چشم پوشى كند
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,049 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
تفسیری متفاوت در ایه 128 نسا:ترس زن از نشوز مرد
در ایه 3 سوره نسا اشاره شد که اگر با ازدواج با دختران یتیم یا همسر فرد متوفی که الان تحت سرپرستی شماست،بیم دارید که نتوانید به قسط رفتار کنید؛حقوقشان را پرداخت کنید و بازنان دیگر ازدواج نمایید.
در ایه 127 موضوع را تکمیل میکند که ان دختران صغیر یا زن شوهر مرده ای را هم که مایل به ازدواج با انها هستید و به این بهانه حقشان را از ارث نداده و نزد خود نگه داشته اید،باید به قسط وخیر رفتار کنید و حقشان را بدهید.
و اگر زنى از شوهر خويش بيم ناسازگارى يا رويگردانى (از ادای حقوق مقرر زن )داشته باشد بر آن دو گناهى نيست كه از راه صلح با يكديگر به آشتى گرايند كه سازش بهتر است و[لى] بخل در نفوس همه،حضور [و غلبه] دارد ( و مانع از ادای حقوق و گذشت میشود)و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى پيشه نماييد قطعا خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است {128}
ایه 127 توصیه ای بود خطاب به مردان سرپرست یتیمان که حقوق یتیمانی که با انها ازدواج میکنند را به انها پرداخت کنند.
این ایه 128 توصیه ای ایست به این زنان که در صورت نگرانی از رویگردانی شوهران از پرداخت کامل حقوق ارثی انها،با گذشت از بخشی از حقشان ،مصالحه نمایند.
البته سایر مفسران این ایه را به ترس زنان از نشوز کلی مردان در روابط زناشویی یا تعدد زوجات مربوط دانسته و با ایه 34 مقایسه نموده اند. اما با توجه به پیوستگی ایات 127 و 128 و نیز کلمه شح نفس که بر بخل و خساست و تنگ نظری مالی تمرکز دارد،به نظر میرسد این ایه را باید مکمل ایه 127 ودر موضوع ادای حقوق مقرر زنان یتیم دانست.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,982
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نشوز و خشونت علیه زن
پرسش 8: اگر زن نیز بر شوهرش حق جنسی دارد، آیا قابل توجیه است که شوهر در صورت خودداری زن از پاسخ گویی جنسی او را بزند، آیا این عنف به زن نیست؟
پاسخ: اولاً، حق زدن زن برای مرد در حالی امتناع از تمکین حق جنسی؛ یعنی نشوز زن، به این مسئله بازمیگردد که رابطه همسری راهی است شرعی، قانونی و اجتماعی برای ارضای غریزه جنسی؛ به گونهای که نیازمند تماس جنسی با دیگری نباشد، اگر زن در این باره سرپیچی کند - چه در ازدواج موقت و چه به گونه دائمی - مثلاً مدتی کوتاه یا بلند از شوهر دوری کند، زمینه انحراف مرد فراهم میشود. بنابراین باید به یکی از راههای زیر متوسل شود: - نصیحت و موعظه، به هر شکلی که ممکن است؛ - دوری در بستر، یعنی تنبیه روانی؛ - ازدواج با زنی دیگر که البته این گزینه راه حل به حساب نمیآید، زیرا ممکن است در ازدواج دوم نیز این مشکل تکرار شود. - شکایت نزد قانون؛ اما قانون نمیتواند زن را الزام به کاری کند، زیرا هیچ قانونی نمیتواند این حکم را در مورد زن به اجرا بگذارد... . - آخرین راه طلاق است که این نیز بیشتر فرار از مشکل است تا حل مشکل. در برابر این گزینهها که غالباً راه حل نیستند، هنگامی که زن به نصیحت گوش بدهد و نه از دوری گزیدن مرد متوجه شود، مرد حق دارد به زدن متوسل شود؛ اعتبار این آیه شریفه که میفرماید:
(وَاللَّاتِیْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغَوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً)؛ (14) زنانی را که از سر باز زدنشان از تمکین جنسی میترسید، نصیحت کنید، در بستر از آنها دوری کنید، [و در صورت بیفایده بودن این روشها] آنها را بزنید، اما اگر تمکین کردند، دیگر راهی برایشان مجویید. مفسران درباره این آیه گفتهاند که زدن نباید شدید باشد؛ به نحوی که زن مجروح شود یا استخوان او را بشکند، ضربه به صورت نیز نزند. بدینسان، زدن راه حلی میشود برای این مشکل داغ و خانوادگی در زندگی زناشویی و توجیهی برای عنف علیه زن نیست؛ مثلاً مرد حق ندارد زن را برای این که کارِ خانه را انجام نداده، یا برای این که چرا کارهای مربوط به فرزندان را انجام نداده بزند، زیرا این امور هرگز از وظایف زن نیست. برای هیچ منظور دیگری هم حق زدن زن را ندارد، بلکه زدن (آن هم با قید و شرط) راه حل ویژه این مشکل خاص است که سازمان خانواده را به فروریختن تهدید میکند. شوهر که با مهر، نفقه و سایر امور مسئولیت و مدیریت اداره خانواده را بر عهده دارد، این حق را دارد که مشکل را با زدن تأدیبی حل کند، تا بتواند سازمان زندگی زناشویی را از خطر انهدام و تخریب محافظت کند و زندگی خود و همسرش را از ویران شدن نجات بدهد. اسلام به زن و مرد و رابطه ازدواج، نگاه ایدئالیستی ندارد که گویی زن و شوهر دو فرشته هستند؛ چنان که برخی میپندارند، بلکه اسلام به زن و مرد و زندگی زناشویی نگاه واقع بینانهای دارد؛ با تمام تلخیها و شیرینیهایش.
زدن، اگر چه از نظر عاطفی صرف، کاری وحشیانه و تجاوزکارانه به حساب میآید - که البته اگر مرد بخواهد بر زن ستم کند همین گونه نیز هست؛ مردی که خود را آقای مطلق بداند و حیوان صفتانه زن را بزند - اما زدن در این زمینه خاص، اقدامی عاقلانه است نه تجاوزکارانه، زیرا هدف این برنامه اصلاح است. به عبارت دیگر، نباید فقط به وسیله نگریست، بدون این که به هدف مورد نظر آن توجه شود، ارزش وسیله بسته به هدف و از سنخ آن است؛ بنابراین اگر هدف نجات سازمان خانواده از خطر باشد، وسیله اگرچه در ظاهر به نظر خشن برسد، از نظر هدف، معقول و منطقی است.
از سوی دیگر، وجود چنین برنامه پیشگیرانهای سبب میشود که اصلاً زن به مرحله نشوز - که سبب انهدام خانواده است - گام نگذارد. هر برنامه تأدیبی یا قصاص در واقع دو بعد دارد: بعد اول، رویارویی با اصل جرم برای برپایی حق و عدالت است و بعد دوم، جلوگیری از کسی که دلش میخواهد جرمی را انجام دهد. آیا قوانین جزایی جهان که منافع انسانی را در نظر دارد، اگر مصلحت عمومی اقتضا کند، زدن (مجرم یا متهم) را خوار شمردن انسان و ناسازگار با کرامت او میدانند؟ آیا این که ما فرزندان خود را هنگامی که خطا میکنند تنبیه میکنیم، تجاوز به انسانیت آنهاست و آیا این به معنای دوست نداشتن آنهاست؟ بر این نکته تأکید میکنیم که جز در حال نشوز، برای هیچ مردی جایز نیست که زنی را بزند؛ همسر، پدر، برادر، عمو یا دایی، هیچ یک حق زدن او را ندارند.
پرسش 9: آیا ممکن است مسئله جنسی وظیفه واجبی بر زن باشد که حتی اگر تمایل به آن نداشت، در برابر شوهر تمکین کند؟ پاسخ: غریزه جنسی نیاز طبیعی انسان است؛ مانند خوردن و آشامیدن. هدف از واجب بودن آن در داخل روابط همسری، پاسداری از عفت زن و مرد است؛ همان گونه که پیش از این گفتیم، هنگامی که این غریزه نیاز به ارضا داشته باشد، جایی برای نخواستن نیست، برای این که امتناع هر دو طرف را به انحراف میکشاند؛ به ویژه که مرد در این زمینه بیش از زن برانگیخته میشود و زمینه سقوط او در برابر این فشار بیشتر است؛ بنابراین الزام زن از سوی مرد برای ادای حق جنسی، امری طبیعی است نه شگفت.
پرسش 10: آیا حق زدن برای مرد - که در قرآن تصریح شده - با نگاه شریک زندگی بودن زن ناسازگار نیست؟ پاسخ: هنگامی که زن وارد زندگی زناشویی میشود، در حقیقت با اختیار خود این زندگی را برگزیده؛ بدون این که کسی او را مجبور کند و بیتردید میداند که شوهر از نظر انسانی و طبیعی بر او حقوقی دارد. او در این مرحله میتواند ازدواج را بپذیرد یا رد نماید. زن، هنگامی که عقد ازدواج خوانده میشود، به لوازم عقد و پیمان متعهد میشود و شوهر از او تعهد میگیرد، همان گونه که مرد نیز به مسئولیتهای خود در برابر زن پس از عقد پایبند میشود؛ بنابراین زندگی انسان بر پایه قراردادهای طرفینی و پذیرش مسئولیتهای متقابل استوار است. بنابراین شریک بودن زن، به معنای ملزم شدن او به چیزهایی است که این شراکت اقتضا دارد، وگرنه تمرد زن در هنگام نیاز جنسی مرد، یا به طلاق میانجامد یا به ازدواج دیگری و یا انحراف که هر یک از اینها، در واقع خسارتی بر خود زن است. نگاه درست به مسئله این گونه است؛ یعنی مسئله را در چارچوب دقیق موضوع خودش بنگریم، بدون درافتادن به یک طرف و غفلت از جنبههای دیگر.
پرسش 11: اگر مرد حق دارد برای ادای حق خود زنش را بزند، هنگامی که مرد از ادای حقوق او سرباز زد، زن چه میتواند بکند؟ پاسخ: در پاسخ این سؤال من با آیة الله سید محمد حکیم و شهید سید محمدباقر صدر موافقم؛ هنگامی که مرد ناشزه باشد؛ یعنی به نیاز جنسی همسرش پاسخ ندهد، زن نیز حق دارد از ادای حق مرد سرباز زند، هنگامی که مرد به زن نفقه ندهد، باز هم میتواند از تکمین امتناع بورزد و این اختیار را دارد؛ اما با توجه به این که سرپرست در خانواده مرد است، در عمل، زن نمیتواند مرد را بزند.
پرسش 12: آیا این سخن شما به زن اجازه میدهد که خانه همسرش را در صورتی که زندگی به دلیل عوامل خارجی، یا فشار و ستم شوهر تحمل ناپذیر شود، ترک کند. با آن که میدانیم زن حق طلاق را در دست ندارد؟ پاسخ: شرایط داخل خانه هر چند دشوار باشد، زن حق ندارد از خانه شوهر فرار کند و از حقوق او سرباز زند، زیرا زن به مقتضای عقد ازدواج به این حقوق پایبند شده که به صورت قراردادی بین زن و مرد درآمده است، اما اگر خود شوهر به حقوق انسانی زن بیتوجهی و بر او ستم کند، در این صورت زن حق دارد نزد کسی شکایت ببرد که بتواند مرد را زیر فشار قرار دهد، تا در زندگی تعادل برقرار شود، اما اگر زندگی با آن شوهر به بن بست رسیده باشد، زن میتواند به حاکم شرع شکایت کند و حاکم شرع میتواند راهی برای رهایی، طلاق و نجات او از آن زندگی بیابد؟
پرسش و پاسخ با علامه محمد حسين فضل لله
برگرفته از سايت راسخون
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.