رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
پرسش:آیا تصدی مناصبی مانند قضاوت و مرجعیت برای زنان، از نظر قران ممنوع است؟ آیا زنان نمیتوانند قاضی یا رییس جمهور شوند؟
پاسخ اول:
پاسخ: تصدّی ریاستجمهوری برای زنان هم مثل مسائل دیگر آنها مانند تصدّی مقام قضاوت و مقام مرجعیت میباشد. ما بارها گفتهایم درصورتیکه زنان واجد شرایط باشند، از نظر ما بر اساس مبانی علمی اشکالی ندارد. ما این بحث را در جلسا تی که چند سال قبل و همایشهای دیگری که در دانشگاههای مختلف و نیز در استانداری قم به عنوان بزرگداشت بانو امین اصفهانی تشکیل شده بود و در آن جمعی از علما و اساتید بزرگ حضور داشتند، به گونه مفصل بیان کردهایم. درمسائل فقه اجتهادی در مواردی که کلمه «رجل» در منابع آن بدون «مرأة» ذکر شده باشد، مراد از آن، شخص است و شامل مرد و زن هم میشود؛ ولی اگر با کلمه رجل، مرأة هم ذکر شود، مراد از رجل، مرد و مراد از مرأة زن میباشد. ولی چون مطرح کردن این مباحث خلاف مشهور است، بهنظر بعضی مورد اشکال قرار میگیرد و آنها برای عدم جواز تصدی زن به مقامات عالیه، به روایتی که از رسول خدا نقل شده، استدال میکنند و آن روایت این است: «لم یفلح قوم ملكتهم الإمرء» یعنی اگر زنی زمامدار مملکتی شود، آن مملکت رستگار نخواهد شد. این دلیل برای کسانی است که معتقدند که زنان نمیتوانند مقامات عالیه را تصدی کنند. ولی این روایت اگر چه به پیامبر’ منسوب شده، لکن از نظر سند ضعیف است و شرایط استدلال برای آن در این مسئله وجود ندارد؛ زیرا روایتی که نقل میشود، باید از چهار فیلتر عبور کند و مورد بررسی عالمان قرار گیرد.
اوّلاً: تمامیت آن از نظر سند محرز شود و این توسط عالمانی که در علم حدیث و رجال تخصص دارند، حاصل میشود.
ثانیاً: از نظر دلالت باید مورد بررسی قرار گیرد که آیا دلالت بر آن معنا دارد یا خیر و این به توسط عالمانی که در علم فقه و اصول تخصص دارند، حاصل میشود.
ثالثاً: باید از جهت صدور مورد بررسی قرار بگیرد که آیا این حدیث تقیتاً صادر شده یا بهعنوان حکم واقعی، و این توسط علمایی که از تاریخ و شرایط زمان و مکان به گونه کامل آگاهی لازم را دارند، باید مورد بررسی قرار گیرد تا معلوم شود مخاطبان آنها چه کسانی بودند و در چه جلسهای مطرح شده است؛ زیرا ممکن است این حدیث بر اساس تقیه و مصلحتی گفته شده باشد، نه بهعنوان حکم واقعی، و اینگونه موارد در مجامع حدیثی بسیار وجود دارد.
رابعاً: باید بررسی شود آیا این روایت معارض دارد یا ندارد؟ بنابراین نمیتوان هر روایتی را به عنوان حکم شرعی نقل کرد و بر اساس آن حکم نمود. این مسائل باید به صورت کامل بررسی شود؛ لذا حقوق زنان که امروز رعایت نمیشود، به دلیل چنین مسائل و چنین روایاتی است که با استناد به آن، زنان را از بعضی مزایا محروم کردهاند.
از استفائات آیت الله جناتی
کلمات کلیدی: زنان قاضی مرجع قضاوت مرد روایات
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نظر ايت الله صانعي مبني بر مجاز بودن قضاوت، فتوا و اجتهاد زنان
پیام زن: اولین سؤال ما در باره قضاوت و مرجعیت زن است. آیا تصدی این امور توسط بانوان جایز است یا نه؟
آیت اللّه صانعی: این یک بحث فقهی بسیار عریض و طویلی است که هم به اجتهاد و تقلید مربوط می شود و هم به باب قضاء به نظر می رسد که اگر کسی در باب قضاوت و در باب اجتهاد بلکه در باب فتوا بگوید مرد بودن شرط نیست سخن گزافی نگفته است. اگر کتابهایی مانند جواهر، شرح ارشاد مرحوم مقدس اردبیلی، بحث اجتهاد و تقلید امام، فصول و سایر کتب را در این زمینه به دقت نگاه کنید، این سخن را تأیید خواهید کرد.
در مسأله قضاء، من بیست سال پیش هم معتقد بودم، الآن هم به آن معتقد هستم و می گویم مرد بودن شرط نیست و زن هم می تواند قاضی بشود.اگر کسی چنین بگوید سخن گزافی نگفته است و اگر فقیهی فتوا بدهد نمی توان گفت که از دین بیرون رفته است یا او را نعوذباللّه توهینش کنیم. بلکه سخن بجایی گفته است.
سخنی است که یک مقداری از آن، از مقدس اردبیلی سرچشمه می گیرد، یک مقداری از تعمق و انس با مسأله در فقه سرچشمه می گیرد. ما وقتی که به مبسوط شیخ الطائفه نگاه می کنیم می بینیم که شیخ در مبسوط می گوید: «علی الاصح زن نمی تواند قاضی شود.»(4) شیخ در مبسوط می گوید «علی الاصح» و نیز در کتابی مانند کتاب «خلاف» که حقوق تطبیقی است و معدّ است برای نقل اجماعات بین شیعه و سنی، می بینیم که آنجا هم شیخ ادعای اجماع نمی کند که زن نمی تواند قاضی بشود.(5) تمسک به احتیاط می کند، تمسک به عدم دلیل می کند؛ معلوم می شود که دارد با عصا راه می رود، دلیل روشنی ندارد که زن نمی تواند قاضی شود.
راجع به اجتهاد و راجع به افتاء هم دلیلی بر شرطیت مرد بودن نیست. یعنی دلیلی وجود ندارد که بگوییم اگر یک زن نشست مطالعه کرد، تحقیق و مباحثه کرد و قدرت استنباط پیدا کرد، او نمی تواند به استنباطات خودش عمل کند و همین جور نسبت به اینکه اگر قدرت استنباط پیدا کرد و اعلم از دیگران شد، اعلم از مردها شد، بگوییم نمی تواند فتوا بدهد و جایز نیست که فتوایش را دیگران به عنوان فتوای اعلم عمل کنند. نه، دلیلی برای شرطیت مرد بودن در افتاء وجود ندارد چه رسد به باب اجتهاد. اما از شهید ثانی است که او در باب قضا اشاره کرده است که این شرایط در نزد ما موضع وفاق است و عبارات دیگری هم کنارش آمده است.(7)
اشکال نشود که دلیل نداشتن در باب اجتهاد و فتوا کافی نیست، چون مسلم است که در حوزه های علمیه گمان و غیر یقین اعتبارش دلیل می خواهد. اصل در ظنون عدم حجیّت است. می گویند شک در حجیّت، مساوق و معادل است با قطع به عدم حجیّت. این اشکال وارد نیست، به خاطر اینکه ما با وجود همه روایات و آیاتی که در باره فتوا و اجتهاد و تقلید آمده است می دانیم کلمه «مرد» اگر در بعضی از آنها آمده است، خصوصیتی ندارد. کلمه «مرد» و صیغه مذکر معمولاً در قانونگذاریها زیاد می آید، مثلاً در روایت آمده است «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء».(8) حالا اگر یک زنی در آینده توانست در جایی حرکتی شبیه حرکت حضرت امام(ره) انجام بدهد، شهادت را ارزش بدهد، مردم را بسیج کند و با قدرت شهادت، اسلام را در آنجا حاکم کند، آیا هیچ کسی شک می کند که «مداد العلماء»، عالمه ها را نمی گیرد، عالمات را شامل نمی شود! چون العلماء مذکر است مؤنث را نمی گیرد! مسلم کسی شکی نمی کند؛ معیار، علم و عالم بودن است.
یا مثلاً در آن توقیعی که از حضرت ولی عصر(عج) آمده است که «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة اللّه .»(9) راویان حدیث مطرح است، راوی حدیث می خواهد زن باشد می خواهد مرد باشد. راوی نه به معنای ناقل حدیث بلکه به معنای کسی که حدیث را می فهمد، بررسی می کند. اگر با قرآن نمی سازد کنار می گذارد، اگر با شهرت نمی سازد کنار می گذارد، خلاصه صاف و پوست کنده می کند و روایتی را که می توان به آن عمل کرد به مردم می گوید، با همان فتوا و به همان اجتهاد. نمی شود بگوییم که این فقط مربوط به «مرد» می شود و اگر زنی به اینجا رسید چنین ارزشی ندارد.
حتی در مقبوله عمربن حنظله که از روایات بلند باب قضاء است، بلکه از روایات بلند باب حکومت و ولایت فقیه است آنجا هم دارد که «ینظران الی رجلٍ منکم روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا».(10) یعنی نگاه کنید به مردی که حدیث ما را نقل می کند، درباره احکام ما شناخت دارد، نظر می کند در حلال و حرام ما، و همه اینها یعنی همان اجتهاد نه علم به احکام. زیرا علم به احکام در مورد مقلد هم صادق است چون او هم عالم به احکام است، اما عرفان احکام، خاص مجتهد است. حال آیا وقتی این روایت را به دست عرف بدهیم، عرف می فهمد که کلمه «رجل» در اینجا خصوصیت دارد؟! یا به قول همه اهل تحقیق الغاء خصوصیت می کند. می گوید، این جریان عادی آن دوران بوده است که مرد بیشتر در دسترس بوده و می شده راحت مجتهد را پیدا کرد، آن روزها زنها در این مسیر نبودند. یا اصلاً بنا نیست در قانونگذاری و در بحثهای عمومی نامی از زنها بیاید، به حکم اینکه زنها عورت هستند و کمتر باید مطرح بشوند و کمتر مطرح می شدند. چگونه می شود گفت که اینجا خصوصیت دارد که باید قاضی مرد باشد، اگر زن باشد قضاوتش درست نیست، یعنی «فانی قد جلعته علیکم حاکما» زن را نمی گیرد! امام صادق مردها را گفته است که من شماها را حاکم قرار داده ام و زنها را نمی گوید!
اگر الغاء خصوصیت در اینجا نشود، در خیلی جاهای فقه نمی شود الغاء خصوصیت کرد. در کل کتب قانون نمی شود الغاء خصوصیت کرد. چگونه می شود کسی منکر الغاء خصوصیت بشود با اینکه خداوند نسبت به زن و مرد، هر دو را که آفریده به خودش آفرین گفته است؛ «فتبارک اللّه احسن الخالقین.»(11)
از آیاتی که به آن استناد شده است برای اینکه فتوای فقیه حجت است «آیه نفْر» است، که می فرماید: «فلولا نفر من کل فرقه طائفة منهم لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا»(12) به این آیه، هم برای حجیّت خبر واحد استناد شده است، هم برای حجیّت فتوا. آیا کسی احتمال می دهد که اینجا معنایش این است که اگر مرد تفقه کند، انذار کند و هشدار بدهد، دیگران باید از هشدارش تحت تأثیر قرار بگیرند، اما اگر زن به قرآن و آیات و روایات آشنا شد و یک زن فقیهه شد و آمد انذار کرد و هشدار داد، بگوییم چون زن است قرآن می گوید اینجا لازم نیست شما به انذارها و هشدارهای او گوش بدهید؟! معیار، تفقه است، بشارت است، هشدار است، اعلام خطر است. اعلام خطر از یک آشنای به قرآن، از یک آشنای به سنت که به درجه اجتهاد رسیده است.
یا مثلاً مرحوم ابن ادریس در آخر سرایر روایتی نقل کرده که ظاهرا از امام صادق(ع) و امام هشتم(ع) هر دو نقل شده است به این مضمون؛ انّما علینا القاء الاصول و علیکم أن تفّرعوا(13)، بر عهده ما است که قواعد کلی را بگوییم و بر شما است که اجتهاد کنید و تفریع کنید بر او. این از ادله اجتهاد است آیا می شود این طور معنا کرد که القاء اصول بر عهده ما است و تفریع بر عهده شما مردها است؟! اگر زن توانست تفریع کند، نه، او حق ندارد! در این روایت تمام کلام این است که ما کلیات را می گوییم و شما جزئیات را از آنها برداشت کنید و صغریات این کبرای کلی را بیان کنید. مرد بودن و زن بودن در این مسایل هیچ دخالت ندارد.
بعضی از بزرگان هم جزء شرایط مفتی، مرد بودن را گفته اند که شرط نیست و ما نیز مرد بودن را جزء شرایط ذکر نکرده ایم و به صرف بیان عادل بودن، شیعه بودن، زنده بودن و اعلم بودن اکتفا کرده ایم. در مقام افتاء و در مراتب بالاتر هم زن می تواند قرار بگیرد و شرط مرد بودن لازم نیست.
4ـ المبسوط، ج8، ص101. 5ـ الخلاف، ج3، ص311. 6ـ جواهرالکلام، ج40 (کتاب القضاء)، ص19. 7ـ مسالک الافهام، ج2، ص351، (طبع قدیم). 8ـ بحارالانوار، ج2، ص16، عن رسول اللّه (ص): اذ کان یوم القیامة وزّن مداد العلماء بدماء الشهداء فیرجح مداد العلماء علی دماء الشهداء. 9ـ وسایل الشیعه، (ط.آل البیت)، ج27، کتاب القضاء، باب 11، ص140، حدیث 9، (در حوادثی که رخ می دهد به راویان حدیث ما مراجعه کنید زیرا آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدایم.) 10ـ وسایل الشیعه، ج27، ص136، کتاب القضاء، باب11،حدیث1. 11ـ سوره مؤمنون، آیه 23. 12ـ سوره توبه، آیه 9. 13ـ وسایل الشیعه، ج27، ص61، کتاب القضاء، باب 6، حدیث 51. برگرفته از سايت حوزه ویرایش بوسیله کاربر 1399/06/29 12:42:09 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
منعی برای مرجع تقلید بودن زنان نیست
ایت الله دکتر صادقي تهراني بر اساس نوع نگاه خود و با استناد به آيات قرآن،شرط لازم براي مرجعيت را تنها اعلم و اتقي بودن دانسته و زنده و مرده بودن يا زن ومرد بودن را مهم نمي دانند.
مسأله ی 14- «تقليد» و به عبارت بهتر و زيباتر «اتّباع از احْسَن القول»، تنها پيروى از بهترين نظرات فقيهان متعهد است و فقط بدليل اين كه اين فتاوى بهتر و به حقيقت نزديك تر است، مورد اتباع مى باشد،
كه اگر صاحب اين نظر زنده يا مرده باشد، بالغ و يا نابالغ، مرد يا زن يا خواجه و در هر شرائطى كه برشمرده اند باشد يا نباشد، تنها اعلم و اتقى بودنش شرط است و ديگر هيچ، كه فقط همين راه سالم ترين و مطمين ترين راه انتخاب براى بهترين رأى مى باشد، و تنها همين اساس بايستگى و لزوم اين پيروى است.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,036 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
از لحاظ تئوری هیچ گونه مدرک شرعی عبادی در ممانعت از تصدی منصب اجتهاد مطلق در شریعت یا منصب قضاوت از سوی زن وجود ندارد
آیت الله فیاض بر این باور است که از لحاظ تئوری هیچ گونه مدرک شرعی عبادی در ممانعت از تصدی منصب اجتهاد مطلق در شریعت یا منصب قضاوت از سوی زن وجود ندارد و اجماع های نقل شده در مخالفت با این مسئله نیز عبادی نیستند چرا که از لحاظ تئوری عقل زن از انجام این دو کار ناتوان نیست در صورتی که برای به دست آوردن ابزارهای لازم آن کار کند، ایشان همچنین بر این باور است که زن می تواند تقریبا در همه زمینه ها کار مرد فعالیت کند اگر عفت، حجاب و کرامت خود را حفظ کند.
نقل از سایت شفقنا https://fa.shafaqna.com/news/761584/ |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
زن و مرجعیت دینی از نگاه علامه محمد حسين فضل الله
پرسش 18: مقام دینی که زن میتواند بدان برسد، تا کجاست؟ آیا زن میتواند مجتهد و مرجع تقلید شود.
پاسخ: قواعد بنیادین فقه با این که زن مرجع احکام شرعی شود، ناسازگار نیست؛ اگر او در مرتبه عالی اجتهاد و عدالت باشد و از بین فقها عالمترین آنها باشد - اگر اعلمیت را شرط کردیم - یا این که در بین مجتهدان پرکارترین باشد. برای این که مسئلهای از مسائل شرعی نیست تا نیازمند دلیل صریح شرعی باشد، بلکه مسئلهای است عقلانی. به همین دلیل آیاتی که از این موضوع سخن میگوید، چیزی را تعیین نمیکند، بلکه مطابق با واقع و هماهنگ بودن با آن را کافی میداند - اگر گفتیم که قاعده عقلایی نیاز به امضای شارع ندارد - زیرا شارع در این زمینه مانند سایر عقلا بر مبنای عقل حرکت میکند؛ این همان چیزی است که خداوند میفرماید: (وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)؛ (18) و شایسته نیست مؤمنان همگی [برای جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقهای از آنان، دستهای کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را - وقتی به سوی آنان بازگشتند - بیم دهند، باشد که آنان [از کیفر الهی] بترسند؟
این آیه مردم را به پرسش از اهل ذکر فرامیخواند، زیرا فرهنگ مسلمانان، فرهنگ «ذکر» است که جاهل به عالم رجوع میکند، به قرینه این که میفرماید: «اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید؛ یعنی به علما مراجعه کنید. همان گونه که هر جاهلی به عالم مراجعه میکند تا از او بهره بگیرد و به علم و معرفت خویش بیفزاید؛ همین گونه وقتی میفرماید: (لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ...)، یعنی ناگزیر مردم باید به پایگاههای علم مراجعه کنند تا آموزشهای ژرف دینی ببینند و نسبت به دین آگاهی پیدا کنند و در نتیجه، هنگامی که به میان مردم خود - که نیاز به علوم دینی دارند - برمیگردند آنها را بیم دهند تا با برنامههای دین هماهنگ شوند.
حتی احادیثی که فقها به آنها استناد میکنند، با اجتهاد زن ناسازگار نیستند: «من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه»؛ به این معناست وقتی فقیه به درجه اجتهاد رسید و اجتهادش مشارکتی در معرفت حکم شرعی بود و مورد اطمینان مردم قرار گرفت، بر مردم است که از او تقلید کنند و او را برای خود مرجع قرار دهند، بنابراین بین زن و مرد در این زمینه فرقی وجود ندارد.
پرسش 19: آیا حجاب زن مانعی برای رابطه زن با مقلدان او نمیشود و سدی در برابر مرجعیت او نیست؟
پاسخ: برخی از فقیهان همین نظر را دارند، اما ما مخالف این نظر هستیم. به نظر ما رجوع به زن در احکام دینی ممکن است؛ میتوانند از پشت پرده از او مسئله بپرسند. در تاریخ اسلام میخوانیم که زنان فعالی بودند و با مردان ملاقات میکردند و در انواع مسائل با آنان گفت و گو میکردند.
فاطمه زهرا (علیهاالسلام) به مسجد رفت و برای مردم با بلاغت خطبه خواند و از مسائل اساسی اسلام در آن زمان دفاع کرد. اگر راست باشد، بین مهاجران و انصار راه افتاد و برای اثبات حقانیت علی (علیه السلام) با خلیفه اول و دوم نیز ملاقات داشت؛ هنگامی که آنان به همین منظور به دیدار او آمدند، علاوه بر این که سیره نشان میدهد، زنان با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) سخن میگفتند، تمام اینها دلالت میکند که واقعاً برای زن ممکن است با حفظ شئون اخلاقی وارد زندگی اجتماعی و فرهنگی شود، مانعی نیست که زن مجتهد و مرجع تقلید شود و مردم برای تقلید به او مراجعه کنند. در صورتی که توانایی و کفایتی داشته باشد که او را از مردان متمایز کند.
برخی از فقها معتقدند که مرجعیت فضای خاصی میخواهد که به طور معمول، مردان در آن زندگی میکنند، اما مسئله مرجعیت چیزی است و مسئله رجوع جاهل به عالم چیزی دیگر که میشود از پشت پرده پاسخ مسائل مردم را بدهد.
پرسش 20: اگر مرجعیت برای زن ممکن است، چرا نمونههایی عینی نداشتهایم؟ پاسخ: جامعه همیشه و تا امروز در اختیار مردان بوده است. به زن اجازه رسیدن به این مقام را ندادهاند، یا این که به او اجازه ندادهاند که خود را برای مرجعیت نامزد کند؛ بنابراین زن فرصتی را که مرد داشته، نیافته تا به این مقام برسد. به همین دلیل، هنگامی که در برخی از روایات میخوانیم که «انظروا الی رجل منکم...»، بیشتر به واقعیت خارجی نظر دارد تا این که بخواهد مرجعیت را ویژه مرد بداند، زیرا در آن هنگام، زن مجتهدهای وجود نداشته است.
برگرفته از سايت راسخون
اين مطالب گزیدهای است از پرسشهایی از علامه فضل الله فقیه ارجمند و مفسر برجسته قرآن - که از مراجع تقلید شیعه در لبنان و کشورهای همجوار میباشند - پرسشهای یاد شده و گفت و گو از سوی «سهام حمیة» انجام و توسط «منی بلیبل» آماده شده و به صورت کتابی با عنوان دنیا المرأة در بیروت، به سال 1997 م. به چاپ رسیده است. بخشهایی که از این کتاب برگزیده شده، به قلم آقای سید حیدر علوی نژاد به فارسی ترجمه شده است.
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.