رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبر و تفسير سوره بلد:منظور از لااقسم بهذالبلد چيست؟ درس و پيام هاي سوره بلد چيست؟
سوره البلد به ترتیب مصحف کنونی سوره٩٠ وبه ترتیب نزول سوره۲۲است ، با توجه به محتوای ایات جزء سوره های مکی ودارای ٢٠ ایه و۵ فراز می باشد
فراز اول ایات۱_۴ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
لا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿١﴾سوگند می خورم (سه بار) به این شهر (مکه) وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿٢﴾ در حالکیه تو ساکنی در این شهر وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ﴿٣﴾سوگند می خورم به پدر وفرزند (نسل) لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿٤﴾هراینه به تحقیق که آفریدیم انسان را در سختی رنج
عصاره فراز اول: قسم به شهر مکه (که عظمتش را از وجود کعبه وسکونت تو و...گرفته) ووقسم به حضرت ابراهیم وفرزندش اسماعیل انسان در رنجی(سازنده) افریده شده
فراز دوم ایات۵_۷
أَیَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ﴿٥﴾ آیا گمان میکند (انسان بی ایمان) اینکه هرگز توانایی ندارد بر او احدی یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالا لُبَدًا ﴿٦﴾(لذا) می گوید نابود کردم مال زیادی را
أَیَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ﴿٧﴾آیا (چنین کسی) گمان می کند اینکه ندیده او را احدی
عصاره فراز دوم: اعمال انسان در معرض خداوند است وپندارهای غلط انسانها کاری از پیش نمی برد
فراز سوم ایات ۸_۱۰
أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿٨﴾آیا قرار نداده ایم برایش دو چشم وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿٩﴾وزبانی ودو لب وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ﴿١٠﴾وهدایت( نکرده ایم) اورا این دو راه (خیر وشر)
عصاره فراز سوم: خداوند ابزار هدایت (با توجه به ایات قبلی وبعدی؛ ونجات از سختیها)را در اختیار انسان قرار داده
فراز چهارم ایات ۱۱_۱۶
فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿١١﴾پس (چنین انسانی) بلا نرفت ورو نیاورو این گردنه سختی را وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿١٢﴾وچه کسی آگاه کرد تورا چیست این گردنه ی سختی فَکُّ رَقَبَةٍ ﴿١٣﴾آزاد کردن بنده ای أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ ﴿١٤یا غذا دادن در روز قحطی وگرسنگی یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿١٥﴾یتیمی را که خویشاوند است أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿١٦﴾یا بیچاره ای را که خاک نشین است
عصاره فراز چهارم: راههای گذراز عقبه آزاد کردن بنده ،یتیم نوازی ومسکین نوازی است در سخت ترین ونیازمندترین زمان انسان
فراز پنجم ایات ۱۷_۲۰
ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ﴿١٧﴾ ( علاوه بر اینها)سپس باشند از کسانی که ایمان آوردند وسفارش کردند به شکیبایی وسفارش کردند به مهربانی وترحم
أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ﴿١٨ آنان یاران و همنشینان سعادتند وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿١٩﴾وکسانی که کفر ورزیدند به نشانه های ما آنها یاران بدبختیند عَلَیْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ ﴿٢٠﴾بر آنها آتشی مستولی سرپوشیده هست
عصاره فراز پنجم :
کسانی که با صبر ومهربانی وترحم در عین سختی با نیازمند رفتار کند از این سختیها عبور کرده به زندگی آرام همراه سعادت خواهد رسید در غیر اینصورت عبور از این گردنه محال وماندن در سخیهای وبدبختیهای دامنگیر آن ، حاصلش خواهد شد
درس سوره : سخیتهای زندگی ودنیایی سازنده است و اگر با راهنمایی الهی طی شود با رشد وتعالی به سعادت خواهد انجامید وخلاف انهم قابل پیش بینی است
نکات سوره:
۱_ مکه بلد امن وباعظمتی هست که عظمتش را از کعبه وساکنان با عظمتش چون حضرت ابراهیم ع وفرزندان پاک از نسلش وحضرت محمد ص آخرین پیامبر الهی کسب کرده است وشایسته مورد سوگند خدا قرار گرفتن است
۲_ انسان در رنج افریده شده وبا توجه به ایات پایانی این رنجها زمینه ساز تعالی وسعادتمند شدن هستند
۳_ ابزار هدایتی برای گذر از این سختیها مانند چشم وزبان ولب در اختیار انسان گذاشته شده است ۴_ چشم در کنار گوش ودل از ورودیهای اطلاعات وآگاهیها جهت هدایت است که با اطلاعات فطری و گنجینه ای به نام عقل به پردازش این ورودیها پرداخته وزمینه سعادتش یا ضلالتش را مهیا می کند
۵_ زبان هم برای تبادل این دست آوردها راهی مضاعف برای کسب این سعادت وضلالت است ۶_ لب با شرکت در تکلم راهگشای این مسیر هدایتی هست وبا کمک گیری از عقل کنترل کننده زبان ونگهبان آن هست واز دیگر وطایف لب به تصویر کشیدن عواطف واحساسات درونی انسان است که تاثیر گذاری شگرف ومعجزه اسایی دارد حتی با یک لبخند
۷_ راه یافتگان به کمک این ابزارها وانجام کارهایی کمک کننده به هم نوعان رشد یافته وعلاوه بر خود بر این کارهای سازنده که در عین سختی وتحمل رنجها انجام میدهند دیگران را هم به تحمل وترحم سفارش می کنند
۸_ این گذر از سختیها (عقبه) زمینه ساز سعادت وشادمانی هست وعدم عبور از این رنجها زمینه ساز بدبختی وتیره روزی هست ۹_ همه این گذرهایا عدم گذرها تحت نظارت الله هست
ترجمه و تدبر:سركارخانم انصاريكلمات كليدي:بلد كبد رقبه عقبه والد مسكين يتيم ویرایش بوسیله کاربر 1397/05/08 09:27:23 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
✳️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
⬅️ درب فراز ۱ : رنج و سختی لازمه وجود و تکامل بشر است .
⬅️ درب فراز ۲ : انسان مغرور است و نمی پذیرد که همواره مورد رصد است .
⬅️ درب فراز ۳ : خداوند وسایل و ابزار و همینطور راه سعادت و شقاوت را در اختیار انسان قرار داده است .
⬅️ درب فراز ۴ : از جمله مهمترین راه های رسیدن به سعادت رسیدگی به نیازمندان است .
⬅️ درب فراز ۵ : در کنار رسیدگی به نیازمندان برای رسیدن به سعادت ، داشتن ایمان و صبر و احسان و نیز سفارش دیگران به این موارد ضروری است .
✳️ درس سوره : راه هدایت و ابزار رشد فراهم است . انسان با تلاش و تحمل رنج و سختی و گردن نهادن به دستورات و اوامر الهی سعادتمند می گردد و در غیر این صورت به عذاب و بد بختی دچار می شود .
خانم فاطمه شجاعت
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
به نام خداوند بسیار بخشنده مهربان
🔹فراز اول:آیات(۱_۴)
🍃درب فراز اول: زندگانی بشر در سختی قرار دارد.
🔸فراز دوم:آیات(۵_۷)
🍃درب فراز دوم: غرور و خود بزرگ بینی انسان اجازه واقع بینی به او نمی دهد.
🔹فراز سوم:آیات(۸_۱۰)
🍃درب فراز سوم : خداوند وسایل انتخاب راه را در اختیار انسان قرار داده .
🔸فراز چهارم:آیات(۱۱_۱۶)
🍃درب فراز چهارم : راه گذر از سختی و رسیدن به سعادت دستگیری و رسیدگی به مستمندان است.
🔹 فراز پنجم:آیات(۱۷_۲۰)
🍃درب فراز پنجم : ایمان و صبر و عطوفت انسان را به سعادت می رساند و کفر انسان را به شومی و در نهایت عذاب دوزخ رهنمون می کند.
✅درس سوره: با گذر از سختی ها و دوری از کبر و واقع نگری انسان راه درست و سعادت را که دستگیری از نیازمندان و صبر و مهربانی است انتخاب می کند و از عذاب دوزخ نجات می یابد
خانم شهره شهروزی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
♻️فراز اول، آیات (۱ الی ۷)
💠درس فراز: ( خطاب به پیامبر (ص))قسم به قداست شهر مکه که زادگاه تو نیز هست که انسان در رنج آفریدهشده و گمان ندارد که خداوند قادر و ناظر بر اوست.
♻️فراز دوم، آیات (۸ الی ۲۰)
💠درس فراز دوم: (خطاب به انسان) ، به تو نعمت هایی دادیم که قدرت ادراک تورا را بالا میبرد، و راه خیر و شر را نیز به تو نمایاندیم، پس برای رهایی از عذاب سخت قیامت ،بر نیازمندان احسان کن، به پاداش صبر و احسان در زمره سعادتمندان خواهی بود و البته برای کافران آتشی فراگیر خواهد بود.
📚درس سوره:
ای انسان که در رنج آفریده شده ای،به تو قدرت تشخیص و انتخاب راه خیر از شر عنایت کردیم پس احسان کن و صبر پیشه کن تا درزمره سعادتمندان باشی.
خانم زهرا موبدی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
تفسير و تدبر سوره بلد:منظور از قسم هاي ابتداي سوره بلد چيست؟ارتباط قسم ها با جواب قسم و ساير آيات سوره چيست؟
پاسخ اول: "دﺭﺑﺎﺭﻩ «ﻟﺎ ﺍﻗﺴﻢ» ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺗﻜﻮﻳﺮ/ 15 ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻗﻮﻯ «ﻟﺎ» ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻔﻰ ﻛﻠﺎﻡ ﻣﻔﺮﻭﺽ ﺧﺼﻢ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻗﺴﻢ، ﺁﻳﻪ ﻭَ ﺃَﻧْﺖَ ﺣِﻞٌ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺑﻠﺪ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻳﻌﻨﻰ: ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻠﺪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺎﻛﻦ ﻫﺴﺘﻰ، ﺗﻮ ﻛﻪ ﺣﺎﻣﻞ ﻭﺣﻰ ﺧﺪﺍﻳﻰ، ﺳﺒﺐ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻰ.
ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺣﺘﻤﺎﻟﺎﺗﻰ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﺍﻟِﺪٍ ﻭَ ﻣﺎ ﻭَﻟَﺪَ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﻣﻨﺎﺳﺒﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ «ﻭﺍﻟﺪ» ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ «ﻣﺎ ﻭﻟﺪ» ﭘﺴﺮﺵ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻧﻰ ﻛﻌﺒﻪ ﻭ ﺳﺒﺐ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﻜﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻧﻜﺮﻩ ﺁﻣﺪﻥ «ﻭﺍﻟﺪ» ﺣﺎﻛﻰ ﺍﺯ ﻋﻈﻤﺖ ان است .
ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﻣﺸﻜﻠﺎﺗﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺍﺳﻜﺎﻥ ﻫﺎﺟﺮ ﻭ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺭَﺑﱠﱠﻨﺎ ﺇِﻧﱢﱢﻲ ﺃَﺳْﻜَﻨْﺖُ ﻣِﻦْ ﺫُﺭﱢﱢﻳﱠﱠﺘِﻲ ﺑِﻮﺍﺩٍ ﻏَﻴْﺮِ ﺫِﻱ ﺯَﺭْﻉٍ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ/ 37، ﺍﺯ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﺑﺎﺭﺯ ﻣﺸﻘﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﺳﺖ، ﺑﺪﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻗﺴﻢ ﻭ ﻣﻘﺴﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﮔﻨﺪﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ، ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﺳﺖ ﮔﻮﻳﻰ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩﺍﻡ ﻳﻌﻨﻰ ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻳﻬﺎ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺸﻘﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. "
-نقل از تفسیر احسن الحدیث
پاسخ دوم:
"چنانکه از آیه های 1 و 2 فهمیده میشود زادگاه و سکونتگاه آنحضرت (مکه) ذاتا قابل احترام بود، ولی، خداوند گرچه آن را قابل احترام و قابل قسم خوردن دانسته، اما باذکر نارضائی خویش در قالب «قسم نمیخورم» تلویحا بما میگوید که وقایعی در آن وقوع می یافت که منزلت آن شهر را پایین آورده بود (که البته اگر اندکی در این جهت بیندیشیم علل آن برایمان به سهولت روشن میشود)
قسم های آیه های 2 و 3 یکی نماد محل وحی است و یکی نماد تسلسل نسل.
) چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟ 1⃣ ذکر نقش مهم والدین در تکوین و تکامل شخصیت انسانی 2⃣ ذکر نقش مهم محیط تاریخی-جغرافیائی در همان موضوع 3⃣ ذکر نقش مهم آموزه های وحی در همان موضوع 4⃣ مهم تر از همه نقش تلاش آگاهانه انسان را در همان موضوع با ذکر قسم به سایر پیش-نیازها برجسته نموده است.
خلاصه اینکه در این پاراگراف به انسانهای همه اعصار و قرون میگوید: ای انسان! اگر برخی از آن پیش- نیازها را هم نداشتی باکی نیست، اما تلاشت را برای بالا کشیدن خودت حتما باید بکنی و نیز میگوید ای انسان! اگر همه آن پیش-نیاز ها را هم داشته باشی ولی تلاشت را نکنی به تعالی نمیرسی.
نامطلوبِ ظاهری و مطلوب واقعی
چیزی در آیه 4 هست که به نظر نامطلوب می آید که آن هم «رنج» است. در سه آیه اول به چیزهایی قسم می خورد که مطلوب بودن آن ها واضح است: مکه، مهبط وحی، قبله مسلمین، خاطرات پرچمدار توحید، ابراهیم و پسرش، و غیره و غیره که چیزهای بسیار مطلوبی است. دیگر به ادامه نسل بشر اشاره دارد که مطلوبیت آن هم واضح است. علاوه بر آن ها به وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) که در شهر مقدسی مقیم است اشاره می کند، که آن هم چیز بسیار خوشایندی است. بعد از این سه فقرهء کاملاً مطلوب و خوشایند به چیزی اشاره می کند که خوشایند به نظر نمی آید. یعنی «رنج». همسایگی آن سه آیه و این آیه تلویحاً به مخاطب می فهماند که این «رنج» نیز چیز خوشایند و مطلوبی است، گرچه شما فعلاً به حکمت آن پی نبرده اید. خواننده پس از اینکه به این نکته منتقل شد، خودش فکر می کند و مثال هایی از «چیزهایی که ظاهراً مطلوب نیست اما مقدمه امر مطلوب است» پیدا می کند، مثلاً «درد زایمان» که بدوا به نظر امر نامطلوبی می آید اما چیزی در پی دارد که بسیار مطلوب است که عبارت باشد از پیدایش یک «زندگی» و یک «تولد» یا مثلاً بی خوابیِ شب امتحان به نظر نامطلوب می آید، اما چیزی که در پی دارد، موفقیت و سربلندی در امتحان است که چیز مطلوبی است. این پاراگراف به ما می گوید خداوند زندگی انسانی را طوری برنامه ریزی فرموده که رشد و تعالی او درگروِ رنج بردن اوست و می فرماید مطلوبیت های زندگی بشری در قبال تداوم و تسلسل زندگی در این جهان، و نیز بهره برداری از وحی الهی میسر می گردد، اما هم تداوم زندگی و هم گرایش به وحی به آسانی میسر نیست، بلکه در گرو رنجی است که باید برای آن تحمل کرد."
نقل از تفسیر آقای گنجه ای ویرایش بوسیله کاربر 1397/05/13 08:50:12 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
پرسش و پاسخ در فهم و تفسير سوره بلد:تفاوت فك رقبه با تحرير رقبه چيست؟ منظور از نجدين چيست؟ منظور از وانت حل بهذالبلد و والد وما ولد چيست؟
پرسش يك: -تفاوت فک رقبه با تحریر رقبه چیست؟در سوره های مدنی،برای کفاره برخی گناهان تحریر رقبه،استفاده شده است
پاسخ اول:
در مجمع البيان روايتى رسيده كه مردى عرب نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) شد و عرضه داشت : يا رسول اللّه مرا علمى بياموز كه داخل بهشتم كند. فرمود: اگر من كمتر سخن گفتم و منبر را زود ختم كردم تو در عوض مسأله خود را پرسيدى، يا بنده اى را آزاد كن و يا رقبه اى را فك كن. عرضه داشت : مگر اين دو يكى نيستند؟ فرمود: نه، عتق رقبه اين است كه انسان همه بهاى آن را خودش به تنهايى بپردازد، و فك رقبه اين است كه ديگرى را در پرداختن بهايش كمك كند.
و سوم آشتى كردن با كسى كه از ارحام است و به تو ستم كرده.و اگر اين هم نشد گرسنه اى را سير و تشنه اى را سيراب كنى، امر به معروف و نهى از منكر كنى، اگر اين را هم نتوانستى زبانت را باز بدارى مگر از خير.
📚 تفسیرالمیزان
پاسخ 2)خانم شهروزی
در آیه ۹۲ سوره نساء از تحریر رقبه صحبت شده ولی در آیه ۱۳ سوره بلد از فک رقبه صحبت شده است. با رجوع به فرهنگ لغت متوجه می شویم که فرق بین تحریر و فک این است که در تحریر ، بعد از آزادی بیشتر مدّ نظر است ولی در فک قبل از آزادی بیشتر مورد توجه است. پس در هر دو آزادی نهفته است ولی در فک به خصوص آزادی از اسارت بیشتر نمود دارد.
❓❓پرسش دو ۲- منظور از و انت حل بهذالبلد چيست؟ایا خطاب ایه ۲ سوره بلد،منحصر در پیامبر و مكه است؟
پاسخ1)پیرونظر
منظﻮﺭ ﺍﺯ «ﺑﻠﺪ»، ﻣﻜّﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺳﻠﺎم ﻫﻢ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺣﺘﺮﺍم ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻜّﻪ ﺣَﺮَم ﺍَﻣﻦ ﺍﻟﻬﻲ ﻭ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ. ﺟﻤﻠﻪ «ﻭ ﺍﻧﺖ ﺣﻞّ» ﭼﻨﺪ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻳﻚ ﻣﻌﻨﻲ ،همان معناي مشهور است كه تو در اين شهر ساكني ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺩﻭم ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم ﻣﻜّﻪ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻠﺎﻝ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﻛﻪ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﻠﺎﻝ ﻣﻲ ﺷﻤﺮﻧﺪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺭم.(٨٣٧) ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺳﻮم ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻓﺘﺢ ﻣﻜّﻪ ﻫﺮ ﺗﺼﻤﻴﻤﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﻲ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻲ ﺑﮕﻴﺮﻱ
📚از تفسیرنور
پاسخ 2: اين جمله حال است از كلمه (بلد) در آيه قبل، و با اينكه مى توانست به آوردن ضمير آن اكتفا نموده، بفرمايد: (لا اقسم بهذا البلد و انت حل بها) چنين نكرد، و دوباره خود كلمه بلد را ذكر كرد، براى اين بود كه به عظمت شأن آن ، و اعتنايى كه به امر آن دارد اشاره كرده باشد، چون بلد مذكور با ساير بلاد فرق دارد، اين بلد حرام است، و كلمه (حل ) مانند كلمه (حلول ) به معناى اقامت و استقرار در مكان است، و مصدر در اينجا به معناى اسم فاعل (حلول كننده) است. و معناى دو آيه اين است كه (هر چند قسم لازم ندارد ولى ) سوگند مى خورم به اين شهر، شهرى كه تو در آن اقامت دارى، و اين تعبير توجه مى دهد به اينكه مكه به خاطر اقامت آن جناب در آن و تولدش در آن شرافت يافته.
📚از تفسیرالمیزان
پاسخ 3:
همان گونه كه در سوره هاي قبل از نزول بلد مشاهده شد،مخاطب اين سوره ها منحصر در پيامبر نيست و نوع انسان كه مال دوست است،مخاطب ميباشد.با توجه به ادامه مفاد سوره كه بر كمك به هم نوعان و عبور از گردنه عقبه تمركز دارد،ايه اول و دوم هم به همان شهر و سرزمين محل سكونت اين انسان،اشاره كرده است.
قسم نميخورم به اين شهر. شهري كه تو در ان زندگي ميكني ولي به همشهريانت،به فاميل هايت و به يتيم و مسكينش توجه نداري و از انها دستگيري نمي كني.
آيه سوم (ووالد واولد) هم اين انسان را به اينكه نسل همه انسانها و اطرافيان تو از يك پدر است ،تنبه ميدهد.گويي خداوند با اين قسم ها(زندگي در يك مكان و نسل مشترك داشتن)ميخاوهد مخاطب را براي پذيرش ايات بعد كه نكوهش از عدم توجه به همنوعان است،آماده نمايد.
آقاي سيدكاظم فرهنگ
❓❓پرسش 3) ۳-مقصود از والد و وماولد چیست؟
پاسخ1)پیرونظر ﮔﺮﭼﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﻋﺒﺎﺭﺕ «ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺒﻠﺪ» ﻛﻪ ﻣﻜّﻪ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ «ﻭﺍﻟﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻭﻟﺪ» ﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﻭﻟﻲ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩم ﻭ ﺍﻭﻟﻴﺎء ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ. 📚از تفسیر نور
پاسخ 2 ازآنجا كه از نظر ادبيت رعايت تناسب بين سوگند و بين چيزى كه مى خواهيم با سوگند اثبات كنيم لازم است، لذا بايد بگوييم مراد از (والد و ما ولد) كسى است كه بين او و بين بلدى كه مورد سوگند واقع شده نسبت روشنى بوده، و اين معنا با ابراهيم خليل (عليه السلام) و فرزندش اسماعيل (عليه السلام) منطبق است، كه سبب اصلى در بناى اين شهر و بانيان خود بيت الحرام بودند، و خداى تعالى درباره آنان فرمود: (و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل )، و ابراهيم (عليهماالسلم) بود كه از خداى تعالى درخواست كرد مكه را شهر امن قرار دهد: (و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد امنا).
📚از تفسیرالمیزان
پاسخ3)خانم شهروزی آیه ى وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ(۳) ممکن است تعبیر (لا اقسم) بر سرش بیاید و ممکن است نیاید. پس خدا از یک باب به (والد و ما ولد) قسم خورده و از یک باب قسم نخورده است
(والد و ما ولد) به سیستم توالد اشاره دارد و ربطش با لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ کَبَدٍ این است که این سیستم توالد از یک باب مایهی آرامش است و از یک باب در آن سختی وجود دارد.
پاسخ 4
با توجه به ادامه مفاد سوره كه بر كمك به هم نوعان و عبور از گردنه عقبه تمركز دارد،ايه اول و دوم هم به همان شهر و سرزمين محل سكونت اين انسان مال دوست ،اشاره كرده است.
آيه سوم (ووالد واولد) هم اين انسان را به اينكه نسل همه انسانها و اطرافيان تو از يك پدر است ،تنبه ميدهد. لذا والد ،حضرت ادم و ماولد،همه ادميان هستند.مشابه اين مفهوم و توجه،در ايه 1 سوره نسائ هم بيان شده است. گويي خداوند با اين قسم ها(زندگي در يك مكان و نسل مشترك داشتن)ميخواهد مخاطب را براي پذيرش ايات بعد كه نكوهش از عدم توجه به همنوعان است،آماده نمايد.
اقاي سيدكاظم فرهنگ
❓❓پرسش 3 ۴-منظور از نجدین در ايه و هديناه النجدين چیست؟
پاسخ 1: پیرونظر
ﻧﺠﺪ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﻜﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ «ﺗﻬﺎﻣﻪ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﮔﻮﺩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻣﺎم ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺷﺮ، ﻧﺠﺪﻳﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ.(٨٤١) ﺗﺸﺒﻴﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺷﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﺎﺕ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﻤﻮﺩﻥ ﺭﺍﻩ ﺧﻴﺮ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻫﻮﺳﻬﺎ ﻭ ﭘﻴﻤﻮﺩﻥ ﺭﺍﻩ ﺷﺮ ﺑﻪ ﻋﻠّﺖ ﻋﻮﺍﻗﺐ ﺗﻠﺦ ﺁﻥ. ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺗﻔﻊ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻋﺎﻗﻠﻲ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺷﺮ ﻣﺜﻞ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
📚از تفسیرنور
پاسخ 2: كلمه (نجد) به معناى راهى است به سوى بلندى، و مراد از (نجدين ) راه خير و راه شر است و اگر راه خير و شر را نجد خوانده، براى اين بوده كه هر دو مستلزم رنج و مشقت است.
هديناه النجدين ) - يعنى ما راه خير و شر را با الهامى از خود به او تعليم داديم، در نتيجه او به خودى خود و به الهام ما خير و شر را تشخيص مى دهد، پس آيه مورد بحث در معناى آيه زير است كه مى فرمايد : (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها).
📚از تفسیر المیزان
پاسخ 3:
برخي تفاسير ،انرا به پستان مادر تعبير كرده و گفته اند در كودكي ،خدا انسان را با رهنمون شدن به پستانهاي مادر،رشد داد.
پاسخ 4:
با توجه به معناي لغت نجد،يعني اورابه دوراه يا موقعيت برجسته و متمايز هدایت کردیم .برخي ،نجدین را به دو پستان مادر ترجمه کرده و این آیهرا به دوران شیرخوارگی مرتبط كرده اند كه اين معنا درارتباط باایات قبلي و بعدی ناموجه است. با توجه به سياق ايات سوره ،نجدین در اينجا به دوراه عبوراز عقبه وراه خلاف آن (عدم عبور از عقبه)معنی میشود. در واقع اين سه ايه بيانگر ان است كه عليرغم اينكه انسان ،ابزار و امكان لازم براي عبور از عقبه و گردنه سخت را دارد،اما عبور نميكند و انفاق نميكند.
اقاي سيدكاظم فرهنگ
ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/23 10:31:39 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,982
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه برخي لغات خاص سوره بلد
ﺍﻗﺘﺤﻢ: ﺍﻗﺘﺤﺎﻡ: ﻫﺠﻮﻡ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻨﺪﻯ، «ﺍﻗﺘﺤﻢ ﺍﻟﻨﺰﻝ: ﻫﺠﻤﻪ» «ﺍﻓﺘﺤﻢ ﻓﻠﺎﻥ ﻋﻘﺒﻪ» ﺭﻣﻰ ﻧﻔﺴﻪ ﻓﻴﻬﺎ ﺑﺸﺪﺓ ﻭ ﻣﺸﻘﺔ».
ﺍﻟﻌﻘﺒﺔ: ﮔﺮﺩﻧﻪ. ﺭﺍﻫﻰ ﺩﺭ ﻗﻠﻪ ﻛﻮﻩ ﻃﺒﺮﺳﻰ ﺩﺭ ﻋﻠّﺖ ﺗﺴﻤﻴﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻟﺎﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ، ﻋﻘﻮﺑﺖ ﻭ ﺗﻨﮕﻰ ﻭ ﺧﻄﺮ ﺭﺍ ﻣﺘﺤﻤﻞ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﻗﻮﻟﻰ ﻋﻠّﺖ ﺗﺴﻤﻴﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻌﺎﻗﺐ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﺮﺩ.
ﻓﻚ: ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻥ، ﺟﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ «ﻓﻚ ﺍﻟﺸﻲ ﺀ ﻓﻜﺎ: ﻓﺼﻠﻪ ﻭ ﺍﺑﺎﻥ ﺑﻌﻀﻪ ﻋﻦ ﺑﻌﺾ».
ﺭﻗﺒﻪ: ﮔﺮﺩﻥ. ﺍﻃﻠﺎﻕ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﺎﺏ «ﻗﺼﺪ ﺍﻟﻜﻞ ﻣﻦ ﺍﻟﺠﺰﺀ» ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ «ﺑﺮﺩﻩ» ﺍﺳﺖ.
ﻣﺴﻐﺒﻪ: ﺳﻐﺐ ﻭ ﻣﺴﻐﺒﻪ: ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ. ﺭﺍﻏﺐ ﻭ ﺍﻗﺮﺏ ﺗﻮﺃﻡ ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
-از تفسیر احسن الحدیث
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
❓پرسش و پاسخ و تدبر در سوره بلد
پرسش:-منظور از یقول اهلکت مالا لبدا چیست؟
در سیاق ،قرینه ای دال بر هلاکت از طریق انفاق(که در روایت امده) نیست
پاسخ:1
🔺كلمه (لبد) به معناى بسيار است، سياق اين آيه و ساير آيات تا آخر سوره چنين مى رساند كه در آن روزها شخصى اظهار اسلام و يا تمايل به اسلام نموده، مقدارى از مال خود را هم انفاق نموده و آن را بسيار دانسته، و منت نهاده و گفته (اهلكت مالا لبدا)، و در پاسخ اين منت كه نهاده آيات مورد بحث نازل شده، و سخن او را چنين رد كرده كه : رستگارى و رسيدن به حيات طيب و ميمون دست نمى دهد، مگر با تحمل سختى انفاق در راه خدا، و دخول در زمره كسانى كه به راستى ايمان آورده يكديگر را به صبر و مرحمت سفارش مى كنند.
📚تفسیر المیزان
پاسخ:2
🔺بـعـضـى نـيـز گـفـتـه انـد: آيـه اشـاره اسـت بـه كـسـانـى كـه امـوال زيـادى در دشـمـنى با اسلام و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و توطئه هاى ضد اسلامى صرف كرده بودند، و به آن افتخار مى كردند، همانگونه كه در حديثى آمده اسـت كـه در روز جـنـگ خـنـدق هـنگامى كه على (عليه السلام ) اسلام را به عمرو بن عبد ود عـرضه نمود، او در پاسخ گفت : فاين ما انفقت فيكم مالا لبدا: پس آن همه اموالى كه بر ضد شما مصرف كردم چه مى شود)؟!.
🔺بعضى نيز گفته اند: آيه ناظر به بعضى از سران قريش مانند حارث بن عامر است كه مـرتـكـب گـنـاهـى شـده بـود راه نـجـات را از پـيـامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) سؤ ال كـرد حـضـرت دسـتـور كـفـاره بـه او داد. او گـفـت : اموال من از آن روز كه وارد دين اسلام شدم در كفارات و نفقات نابود شد!.
جـمـع مـيـان هـر سـه تـفـسـيـر نـيـز بـى مـانـع اسـت ، هـر چـنـد تـفـسـيـر اول تناسب بيشترى با آيه بعد دارد.
تفسیر نمونه
پاسخ 3:
آیه6 میگویدمال زیادی ازدست دادم. زمانی که انسان به تنگی مالی دچارمیشود يا مرگ بر او مقدر ميشود،افسوس میخورد كه مالش را تباه كرده است يعني انرا درست مصرف نكرده و بهره اي كه در اين شرايط به او كمك كند،كسب نكرده است.
برخي تفاسير،اين جمله را به نقل يكي از سران مشرك در جنگ خندق نسبت داده اند كه گفته است مال زيادي راه مبارزه با اسلام خرج كرديم كه نه با سياق ايات و نه با زمان نزول سوره مطابقت ندارد.
هم چنين نقلي كه اين ايه را به حارث بن عامر بن نوفل منتسب ميكند نيز نامناسب است زيرا اولا اين فرد ،طبق كتابهاي تاريخ اسلام،هيچ گاه اسلام نياورده و در جنگ بدر جزو مشركان مكه بوده كه كشته شده است. ثانيا در زمان سوره بلد كه باتفاق همه ليستهاي ترتيب نزول سوره ها جزو40 سوره اول مكي است،هنوز كفاره وضع نشده بود
اقای فرهنگ
پاسخ 4:
انسان می گوید: مال فراوانی را هلاک کردم! (از بین بردم) خداوند این جمله را از زبان انسان نقل می کند. منظور آن کسانی هستند که امکانات وثروت خودرا صرف امور بیهوده وگزاف می کنند و به این طور خرج کردن خود مباهات و افتخار می کنند. یعنی خوشحال هستند که اموال خودرا برای مسائل غیر ضروری استفاده می کنند و در مسائل غیر ضروری هزینه هایشان از دیگران بالاتر است و برای همه تعریف می کنند که پول زیادی را صرف خریداین وسایل کردند. آقاي علي صبوحي
ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/23 11:05:10 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
تدبر در سوره بلد :پرسش و پاسخ در تفسير سوره بلد:چرا به عين و لسان و شفتين توجه شده است؟
پرسش:-از میان اعضای بدن،چرا به این سه عضو اشاره شده؟شفتین فقط دراین سوره ذكر شده کارکردمتفاوت لب ها غیر از لسان چیست؟ پاسخ:1
الم نجعل له عينين ) - يعنى آيا بدن او را مجهز به دو دستگاه عكاسى كه همه ديدنى ها را ببيند نكرديم ؟ تا بدين وسيله آن علم به ديدنى ها با آن وسعت كه دارد برايش حاصل شود،
🔻(و لسانا و شفتين ) يعنى آيا ما برايش زبان و دو لب قرار نداديم، تا به وسيله آنها تواناى بر سخن گفتن شود، آن هم با وسعت دامنه اى كه دارد و به وسيله سخن گفتن هر يك بر باطن و ضمير ديگرى آگاه گردد، علم خود را به او منتقل كند، و آن ديگرى از اين راه به امورى كه غايب از ديدگان است راه يابد
🔺در خلال اين آيات سه گانه حجتى نهفته است كه خداى تعالى اعمال بندگان و ضمائر آنان را مى بينند، خير آن را از شرش، و حسنه آن را از سيئه اش تشخيص مى دهد.
🔻 حاصل حجت مذكور اين است كه خداى سبحان كسى است كه ديدنى ها را به وسيله دو چشم - يا به عبارتى دو عدسى - به انسانها نشان داد، و چگونه تصور مى شود كه هر ديدنى را به انسان نشان بدهد، ولى خودش آنها را نبيند، و نيز خداى تعالى كسى است كه هر انسانى را از راه سخن گفتن به منويات انسانهاى ديگر آگاه مى كند، و چگونه تصور دارد كه خود او از باطن بندگانش آگاه نباشد، و چگونه ممكن است براى بندگانش پرده از اسرارى بردارد كه براى خودش مستور باشد، و خداى عزوجل كسى است كه با الهام خود به انسان تشخيص خير و شر را داده، و آيا ممكن است با اين حال خود او خير و شر و حسنه و سيئه را تشخيص ندهد؟ 📚تفسیر المیزان
پاسخ 2 🔺در ﺁﻳﻪ ﻗﺒﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ: ﺁﻳﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺣﺪﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﺪ؟ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺁﻳﺎ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺩﻳﻢ؟ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﺪ؟ ﻭﻟﻲ ﺧﻴﺎﻝ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﺪ؟ ﭼﺸﻢ، ﻣﻈﻬﺮ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻭ ﻏﻀﺐ ﻭ ﻣﻈﻬﺮ ﺗﻌﺠﺐ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭ ﻣﻈﻬﺮ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﻭ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ. ﭼﺸﻢ، ﺭﺍﺑﻂ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﺟﻬﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ، ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻣﺒﺎﺩﻟﺎﺕ ﻋﻠﻤﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺪ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺗﺨﻤﻴﻦ ﻣﺴﺎﻓﺖ ﻭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻭ ﻋﻤﻖ ﺍﺷﻴﺎ ﺑﺎ ﻳﻚ ﭼﺸﻢ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺬﻳﺮ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﮕﺬﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻘﺶ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺯﻳﺒﺎﺋﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺷﻨﺎﺣﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﮔﻮﺵ ﻳﺎ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﻧﺪ.چشم ﺩﺭﻳﭽﻪ ﺩﻝ ﻭعشق ﺍﺳﺖ.چشم،راه نفوذ در دیگران است.
، 🔺 زﺑﺎﻥ ﻭ ﻟﺐ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﻛﻠﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺣﺮﻭﻑ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﻟﻬﺠﻪ ﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﺪﻥ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﻭ ﺟﻤﻠﺎﺕ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳّﺘﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺯﺑﺎﻥ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﭼﺸﻴﺪﻥ ﻭ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻣﺰﻩ ﻫﺎﺳﺖ. ﺟﺎﻟﺐ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻧﻮﻋﻲ ﺍﺯ ﻣﺰﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻟﻬﻲ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﺑﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﻫﺎﻥ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﺯﺑﺎﻥ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻫﺎ ﻫﻞ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﺳﻴﺐ ﺑﺒﻴﻨﺪ، ﺯﺑﺎﻥ ﻟﻘﻤﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﺭﺳﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻮﺋﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﻨﺎﺳﺎﺋﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ، ﺩﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﻭﺏ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ.
ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻫﻤﻴﻦ ﺷﻜﺎﻑ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﺐ ﻣﻲ ﻧﺎﻣﻴﻢ، ﻣﻜﻴﺪﻥ، ﻓﻮﺕ ﻛﺮﺩﻥ، ﺟﻮﻳﺪﻥ، ﭼﺸﻴﺪﻥ ﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ. ﭼﺸﻢ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻟﺐ، ﻫﻢ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺧﻴﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺷﺮّ، ﻟﺬﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 📚تفسیر نور
پرسش : ساختن کلمات و بیان حروف،در همه جای قران به لسان مرتبط شده است. ظاهرا منظور دیگری از ذکر شفتین،باید در میان بوده باشد پاسخ 1: (لبـهـا) اولا نـقـش مـؤثـرى درتـكلم دارند، چرا كه بسيارى از مقاطع حروف به وسيله لبها ادا مى شود، و از اين گذشته لبها كمك زيادى به جويدن غذا، و حفظ رطوبت دهـان ، و نـوشـيدن آب مى كندواگر نبودند مسأله خوردن و آشاميدن انسان،و حتى منظره چـهـره او بـر اثـر جـريـان آب دهـان بـه بيرون ، و عدم قدرت بر اداء بسيارى از حروف وضع اسف انگيزى داشت تفسير نمونه
پاسخ2: خانم انصاری
✨ لب با شرکت در تکلم راهگشای این مسیر هدایتی هست وبا کمک گیری از عقل کنترل کننده زبان ونگهبان آن هست واز دیگر وطایف لب به تصویر کشیدن عواطف واحساسات درونی انسان است که تاثیر گذاری شگرف ومعجزه اسایی دارد حتی با یک لبخند ✨راه یافتگان به کمک این ابزارها وانجام کارهایی کمک کننده به هم نوعان رشد یافته وعلاوه بر خود بر این کارهای سازنده که در عین سختی وتحمل رنجها انجام میدهند دیگران را هم به تحمل وترحم سفارش می کنند ✨این گذر از سختیها (عقبه) زمینه ساز سعادت وشادمانی هست وعدم عبور از این رنجها زمینه ساز بدبختی وتیره روزی هست ✨همه این گذرهایا عدم گذرها تحت نظارت الله هست
پاسخ 3: در اين آيات،به نعمتهايي كه خداوند به انسان داده شده،اشاره شده است.نعمتهايي كه ابزار مهم ورود و خروج اطلاعات و احساسات است. دوچشم که جهان پیرامونش راکاوش کند. ايا با اين دو چشمي كه به او داديم، يتيمان و مساكين پيرامون خود در خانواده و شهر خود را نديده است؟
نكته ظريف اينكه به گوش اشاره نكرده است تا بر صحت و اعتبار اطلاعات بصري نسبت به شنيده ها تاكيد كند. سپس زبان که نمادقوه ی ناطقه ی انسان است تاباسایرین ارتباط برقرار نماید و دولب که نماد بیان احساسات وشادی وغم و ابزار خنديدن و بوسيدن انسان است. با توجه به انكه در ساير ايات قران،زبان بعنوان نماد قوه ناطقه انسان ذكر شذه است،پس غرض از ذكر لبها كاركردي غير از صحبت و تكلم بوده است. با توجه به ايات بعد(عبور از عقبه) و نيز ايات انتهايي كه تواصي به صبر و مرحمت را از شاخص هاي اصحاب ميمنه دانسته است،برداشت ميشود كه انسانها بايد از بيان محبت اميز و ابراز احساسات خود نيز در عبور از گردنه كمك به هم نوعان استفاده نمايند. آقاي سيدكاظم فرهنگویرایش بوسیله کاربر 1397/07/28 01:18:01 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
تدبر در سوره بلد :درس و عصاره فرازهاي سوره بلد،ارتباط سوگندهاي حل بهذالبلد ووالد و ماولد با مفاد سوره بلد چيست؟
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ {1}سوگند نمیخورم به اين شهر
وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ {2}که تو در این شهر ساکنی
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ {3}و به پدرى [ با عظمت –آدم ] و آن كسانى را كه به وجود آورد (توجه دادن به اینکه همه انسانها مولود یک پدر هستند)
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ {4}براستى كه انسان را در رنج آفريده ايم (زندگی انسان توام با مشقت (های مالی ) است.)
💢نکته:با توجه به فراز های اخر و تاکید بر نوع دوستی،ایات ابتدایی نیز بر توجه به همشهریان و خویشان توجه میدهد.
💠💠عصاره فراز آیات (1-4): قطعا زندگی انسان توام با مشقت و سختی است.
أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ {5}آيا پندارد كه هيچ كس هرگز بر او (روزی و زندگی دنیوی را) تنگ نخواهد گرفت
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا {6}(چرا،ودر هنگام تنگی روزی یا مقدر شدن مرگ) میگويد مال فراوانى تباه كردم أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ {7}آيا پندارد كه هيچ كس (اعمال و رفتار ) او (از جمله عدم توجه به هم نوعان )را نديده است
💠💠عصاره فراز آیات( 5-7):پندارهای اشتباه انسان که مانع از تحمل سختی عبور از گردنه میشوند.
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ {8}آيا دو چشمش نداده ايم
وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ {9}و زبانى و دو لب
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ {10}و هر دو راه (موقعیت) برجسته و متمایز (عبور و عدم عبور از عقبه )را بدو نموديم
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ {11}و[لى] نخواست از گردنه [سخت گذشت از مال و ترک مال دوستی] بالا رود
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ {12}و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست
💠💠عصاره فراز آیات (8-12): انسانها علیرغم در اختیار داشتن لوازم ؛ غالبا عبور از گردنه سخت را انتخاب نکردند.
فَكُّ رَقَبَةٍ {13}(مشارکت در) بنده اى را آزادكردن
أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ {14}يا در روز گرسنگى(قحطی) طعام دادن
يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ {15}به يتيمى خويشاوند
أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ {16}يا بينوايى خاكنشين
ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ {17}
علاوه بر اين از زمره كسانى باشد كه (به اهمیت انفاق و عبور از عقبه) ایمان آورده و يكديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كرده اند
أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ {18}اينانند خجستگان (اصحاب یمین)
💠💠عصاره فراز آیات( 13-18): عبور از گردنه،توجه به خویشان و مسکین و هم نوعان گرفتار و رواج ان در جامعه است که موجب رستگاری است.
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ {19} و كسانى كه به انكار آیات ما پرداختهاند (و از گردنه عبور نکردند) آنانند ناخجستگان شوم (اصحاب شمال) عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ {20}بر آنان آتشى سرپوشيده احاطه دارد
💠💠عصاره فراز آیات( 19-20):انها که سختی عبور از گردنه وگذشت از مال در دنیا را تحمل نکنند،در اخرت سختی اتشی سرپوشیده را باید تحمل کنند.
💢نکات: عبارات اصحاب المشامه و اصحاب المیمنه تنها در دو سوره بلد و واقعه بکار رفته که در هر دو سوره نیز باهم ذکر شده اند. در سوره واقعه،انسانها در قیامت را در سه دسته سابقون،اصحاب المیمنه و اصحاب المشامه طبقه بندی کرده است لذا در اینجا نیز مراد ،اصحاب الیمین و اصحاب الشمال ذکر شده در سایر سوره هامیباشد.
📚درس سوره بلد:تاکید شدیدبرتوجه به هم نوعان گرفتار و یتیمان و مساکین و رواج این امر در جامعه که رستگاری اخروی را بدنبال دارد
آقای سیدکاظم فرهنگویرایش بوسیله کاربر 1397/05/20 02:28:38 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,049 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
تدبر و فهم سوره بلد:نگاهي متفاوت به قسم هاي سوره بلد در پرتو نگاه منسجم به سوره
سوره بلد علیرغم کوچکی،اما در تفاسیر دارای برداشتهای بسیار متفاوت می باشد.نگاه غالب تفاسیر،معمولا خطی و تک ایه ای یا متوجه به آیات قبل و بعد است.اما در تدبر که کل ایات سوره را یکپارچه و در راستای تبیین یک هدف میدانیم،برداشتهایی از هر آیه را قابل قبول میدانیم که با این محور هماهنگ باشد.
همیشه برای فهم ایات هر فراز ،باید از ایاتی که کاملا روشن بوده و در فهم انها نظرات متعددی بیان نشده،مبنا و اساس کار قرار بگیرد و فهم ایات دیگر را براساس اینها استوار کنیم.
در سوره بلد ،در مصادیق قسمها اختلاف فراوانی است،اما در آیه 4 مفهوم روشنی است که انسان در مشقت و سختی آفریده شده است.و با توجه به ایات بعد که موضوع انفاق و توجه به هم نوعان است،پس این سختی هم باید از نوع مالی و مادی باشد نه سختیهای پیامبر در رسالت یا سختی های ابراهیم یا سختی های مسلمانان در مکه.
در آيه بعد ميفرمايد آیامیپندارد که هیچکس نمیتواند براو تنگ بگیرد؟ ان لن يقدر عليه احد
پیش ازاین درسوره فجرآیه 16 فرموده بود"فقدرعلیه رزقه" روزی اش رابراوتنگ میگیرد.اينجا هم ميفرمايد يقدر عليه.كه با توجه به توضيحات قبل، تنگی به روزی یا تجهیزات مادی زندگی یامقدر كردن مرگ معنی میشود به طورکلی مقدراتی که برزندگی افرادتحمیل میشودوانسان رابه مشقت می اندازد.
توضیح :درسوره های قبل، نوع انسان موجودی مال دوست وغافل ازآخرت معرفی گردید.دارايي و وضع خوب مالي را نشانه اكرام خداوند به خود و فقر و نداري را نشانه بي توجهي و توهين خدا به فقرا ميدانست و به انها كمك نميكرد درحاليكه دارايي و نداري هر دو امتحاني الهي هستند. كه اين نگاه در فهم اين ايات سوره بلد هم به ما كمك ميكند.
آیه 5 میتواندیک مصداق ازسختی اشاره شده درآیه 4 باشد.یعنی انسانهاميتوانند در اوقاتی اززندگی دچارسختی در روزی وزندگی روزمره شوند. در واقع خطاب به انسان هاي با تمكن كه انفاق نمي كنند،هشدار ميدهد كه ايا ميپنداريد سختي و تنگ دستي بر شما مقدر نميشود؟ و هميشه در همين حال،باقي مي مانيد؟والبته تنگ دستي ،براي هر فرد نسبي است و منظور،فقر مطلق نيست.زمانهايي كه فرد براي رفع حوايج زندگي خود،نياز به كمك و ياري ديگران پيدا ميكند.
آیه6 میگویدمال زیادی ازدست دادم. زمانی که انسان به تنگی مالی دچارمیشود يا مرگ بر او مقدر ميشود،افسوس میخورد كه مالش را تباه كرده است يعني انرا درست مصرف نكرده و بهره اي كه در اين شرايط به او كمك كند،كسب نكرده است. برخي تفاسير،اين جمله را به نقل يكي از سران مشرك در جنگ خندق نسبت داده اند كه گفته است مال زيادي راه مبارزه با اسلام خرج كرديم كه نه با سياق ايات و نه با زمان نزول سوره مطابقت ندارد.
آیه 7 :آیاگمان میکندهیچ کس اوراندیده است؟ ان لن يقدر در ايه 5 به اينده اشاره داشت. آیه 7 (ان لم يره) اشاره به گذشته داردو با حالت استفهام انكاري مي پرسد كه ايا اين انسان فكر ميكند كسي اورا ندیده است كه در دوران دارايي و تمكن،اموال خود را چگونه مصرف كرده و حاضر به عبور از گردنه انفاق و گذشت از مال نشده است. در آيات بعد،به نعمتها و امكانات داده شده به انسان برای دریافت شناخت ومعرفت اشاره ميكند.
آیه 8و9: آیابرای او دوچشم قرارندادیم ویک زبان ودولب؟ در اين آيات،به نعمتهايي كه خداوند به انسان داده شده،اشاره شده است.نعمتهايي كه ابزار مهم ورود و خروج اطلاعات و احساسات است. دوچشم که جهان پیرامونش راکاوش کند. ايا با اين دو چشمي كه به او داديم، يتيمان و مساكين پيرامون خود در خانواده و شهر خود را نديده است؟
نكته ظريف اينكه به گوش اشاره نكرده است تا بر صحت و اعتبار اطلاعات بصري نسبت به شنيده ها تاكيد كند. سپس زبان که نمادقوه ی ناطقه ی انسان است تاباسایرین ارتباط برقرار نماید و دولب که نماد بیان احساسات وشادی وغم و ابزار خنديدن و بوسيدن انسان است. با توجه به انكه در ساير ايات قران،زبان بعنوان نماد قوه ناطقه انسان ذكر شذه است،پس غرض از ذكر لبها كاركردي غير از صحبت و تكلم بوده است. با توجه به ايات بعد(عبور از عقبه) و نيز ايات انتهايي كه تواصي به صبر و مرحمت را از شاخص هاي اصحاب ميمنه دانسته است،برداشت ميشود كه انسانها بايد از بيان محبت اميز و ابراز احساسات خود نيز در عبور از گردنه كمك به هم نوعان استفاده نمايند و عبور از عقبه،صرفا با مال نيست.
آیه 10واورابه دوراه يا موقعيت برجسته و متمايز هدایت کردیم .برخي ،نجدین را به دو پستان مادر ترجمه کرده و این آیهرا به دوران شیرخوارگی مرتبط كرده اند كه اين معنا درارتباط باایات قبلي و بعدی ناموجه است.
با توجه به سياق ايات،نجدین به دوراه عبورازسختی وراه خلاف آن (عدم عبور از عقبه)معنی میشود. در واقع اين سه ايه بيانگر ان است كه عليرغم اينكه انسان ،ابزار و امكان لازم براي عبور از عقبه و گردنه سخت را دارد،اما عبور نميكند و انفاق نميكند. نكته ديگر انكه،عبور از عقبه و توجه به همنوعان،لزوما نياز به مال و دارايي ندارد بلكه با نگاه و كلام و ابراز همدردي يا توصيه ديگران به كمك يا واسطه حل مشكل شدن يا ...نيز ميتوان وظيفه خود را انجام داد.
..آیه 11 ولی اوازعقبه (گردنه )نگذشت .انسان ازگردنه عقبه بخاطر سختی گذشت ازمال عبورنمي كند. وحب مال ودنیاطلبی اوراهلاک میکند درآیات سوره هاي قبلي فرموده بودانه لحب الخیرلشدیدیاتحبون العاجله که بیانگرحب شدید مال دنیا درانسان است واینجامیفرمایدبرای رسیدن به سعادت بایدانفاق کرد وازمال دنیا بخشیداگرچه سخت است . در اينجه مفهوم ايه 4 كه انسان را در سختي افريديم بهتر مشخص ميشود.بايد سختي انفاق و بذل مال را تحمل كرد.
.آیه 12 فک رقبه توضیح درسوره های مدنی تحیر رقبه به معنای آزاد کردن برده به عنوان کفاره گناه بیان شده است اما فک رقبه به معنی مشارکت درازادی برده است این امربه عنوان یک اقدام نوع دوستانه برای رفع گرفتاری انسانهای دیگرمصداق عبورازگردنه بیان شده است.
آیه 13-15 اطعام در روز سختي .به چه كساني؟ به يتيمان خويشاوند يا مسكين به خاك نشسته. این آیات با تصوير صحنه هايي از عدم مسئوليت انسانها در برابر يتيمان و محرومان جامعه خود،وجدان انسانهارابه چالش میکشد و توجه به همنوعان بااولویت نزدیکان وخویشان رامصادیق عبورازگردنه معرفی میشوند. از اين ايات ميتوان،قسمهاي ابتداي سوره را بهتر فهميد
مخاطب وانت حل بهذالبلد ،منحصر درپيامبر نيست.ضمیرانت دراین جامثل آیات سوره هاي قبلی اشاره به همه انسان هاست سوگند نميخورم به اين شهر و توکه درآن شهرساکن هستی وقسم به پدروفرزندش.والد دراین جااشاره به پدراول یعنی حضرت آدم وفرزندانش یعنی همه انسانهاکه باآیه اول سوره نساء همخوانی دارد. يعني كه همه شما از يك پدر هستين.
گويي خداوند با اين قسم ها(زندگي در يك مكان و نسل مشترك داشتن)ميخواهد مخاطب را براي پذيرش ايات بعد كه نكوهش از عدم توجه به همنوعان است،آماده نمايد.
آیه 16 سپس از کسانی باشیدکه به اهمیت عبورازگردنه ی سخت مالی ایمان داشته وهمگی رابه صبر( درافراد نیازمند)ومرحمت (درافراد توانمند)توصیه میکند.همانطورکه درسوره عصر اشاره شد، تواصی به معنا سفارش کردن وسفارش پذیرفتن است .وهمه ی افراد جامعه بایداینگونه باشند.در اينجا نقش لسان و شفتين كه در ايات قبلي نيز ذكر شد،بيشتر مشخص ميشود.
آیه 17 آنهااصحاب یمین هستندکه نامه اعمالشان به دست راستشان داده میشوداهل سعادت هستند
آیه 18 اماکسانی كه کافرشدند به این موضوع یعنی به توصیه ترک دنیادوستی عمل نکردند اصحاب جهنم هستندکسانی که سختی عبورازگردنه راتحمل نکردندبایددراخرت این سختی راتحمل کنند.یک مصداق خلقت انسان درسختی نیزهمین موضوع است که بایدازان عبورکرد چه دردنیا چه درآخرت.
جمع بندی: همه آیات این سوره درلزوم انفاق به همنوع وتواصی ان درجامعه تاکیددارند برای همه انسانها امکان عبورازمال دنیاداده شده است وهرکس ازاین گردنه سخت مالی عبورکندجزو اصحاب سعادت میگرددوهرکس که انجام ندهد جزو افراد دوزخ خواهد بود.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
نکاتی از تفسیر_نور
🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿
◀️ سرزمینها میتوانند دارای قداست باشند و شهر مکّه نیز از قدیم مورد احترام و سوگند بوده است. «لاٰ أُقْسِمُ بِهٰذَا الْبَلَدِ»
◀️ تکرار گاهی نشانه عظمت و عنایت است. بِهٰذَا الْبَلَدِ.... بِهٰذَا الْبَلَدِ
◀️ ارزش زمینها به ارزش ساکنان آنهاست. «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهٰذَا الْبَلَدِ»
◀️ زندگی بشر در متن مشقتها و سختیها قرار دارد. «فِی کَبَدٍ»
◀️هر مالی که در مسیر حق صرف نشود مایه حسرت است. «أَهْلَکْتُ مٰالاً لُبَداً»
◀️ انسان تحت سیطره قدرت و علم الهی است. أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ... أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ
◀️نتیجه هر محاسبه ای که جای خدا در آن خالی باشد، پوچی و زیانکاری است. أَ یَحْسَبُ... أَ یَحْسَبُ
◀️ خود بزرگ بینی در برابر خدا چه معنایی دارد؟ «أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ»
◀️ کسانی که در انفاق به راه درست نروند یا مصرف آنها نابجا باشد یا نیّتشان خالص نباشد و همراه با ریا و خودنمایی و دروغ باشد، در آینده شرمنده و پشیمان خواهند شد. «أَهْلَکْتُ مٰالاً لُبَداً»
◀️ بهترین راه خداشناسی، دقّت و مطالعه در آفریدههای حکیمانه خداوند است. أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ...
◀️ با سؤالهای مناسب، وجدانهای خفته را بیدار کنید. أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ...
◀️ همه انسانها از طریق عقل یا فطرت یا راهنمایی انبیا و اوصیا و علما، خیر و شر را میشناسند. «هَدَیْنٰاهُ النَّجْدَیْنِ» ◀️ انجام وظیفه و تکلیف، همچون عبور از گردنه است. «الْعَقَبَةَ»
◀️افراد مرفّه و راحت طلب که از انجام کار و پذیرش مسئولیّت فرار میکنند، مورد انتقاد قرآن اند. «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» ◀️ انسان، مسائل معنوی را بدون هشدارهای الهی درک نمی کند. «وَ مٰا أَدْرٰاکَ مَا الْعَقَبَةُ»
◀️ آزاد سازی بردگان و اسیران در رأس کارهای خیر است. «فَکُّ رَقَبَةٍ» ◀️همیشه کلی گویی مفید نیست، گاهی باید نمونهها و مصادیق را نام برد. فَکُّ رَقَبَةٍ... إِطْعٰامٌ
◀️ برای تحریک عواطف مردم و بیدارسازی وجدانها دردها را مطرح کنید.
◀️ برای تشویق مردم به کارهای خیر، ابتدا الطاف خدا را یادآور شوید. «عَیْنَیْنِ - لِسٰاناً وَ شَفَتَیْنِ - یَتِیماً ذٰا مَقْرَبَةٍ»
◀️ اسلام به مسائل مادی طبقه محروم و لزوم حل مشکلات آنان تأکید و اصرار دارد. «یَتِیماً مِسْکِیناً»
◀️ سرمایهها خرج میشود ولی مهم مسیر خرج است. أَهْلَکْتُ مٰالاً لُبَداً... فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ... فَکُّ رَقَبَةٍ... أَوْ
◀️ ایمان، شرط پذیرش کارهای نیک است. «ثُمَّ کٰانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا»
◀️ همه مسلمانان باید یکدیگر را به صبر و رحمت سفارش کنند. «آمَنُوا وَ تَوٰاصَوْا»
◀️ دانستن کافی نیست، گفتن و شنیدن نیز مؤثر است. «تَوٰاصَوْا»
◀️ بهترین معروفها که باید به آن سفارش شود، صبر و رحمت است. «تَوٰاصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَوٰاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»
◀️ بعد از خودسازی باید دیگران را به کار خیر دعوت کرد. «تَوٰاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»
◀️ تشکر از نعمت چشم، دیدن آیات الهی و تشکر از نعمت زبان، سفارش به دیگران است. «تَوٰاصَوْا»
◀️ ایمان و صبر و محبّت، مایه برکت است. «أُولٰئِکَ أَصْحٰابُ الْمَیْمَنَةِ»
◀️ کسی که با کفر و بخل، روی حق و رحمت را بپوشاند در قیامت در آتشی
سرپوشیده قرار خواهد گرفت. «عَلَیْهِمْ نٰارٌ مُؤْصَدَةٌ»
◀️ مؤمنانی که به سیر کردن گرسنه و آزادی برده موفق شوند، هم برای جامعه، مایه خیر و برکت هستند و هم آخرت خود را آباد کرده اند و چه میمنت و برکتی بالاتر از این؟ «أَصْحٰابُ الْمَیْمَنَةِ» ◀️ هرکاری با بردباری و پایدار به نتیجه میرسد و لذا سفارش به صبر، مقدّم بر هر امری است. «تَوٰاصَوْا بِالصَّبْرِ»
◀️ منشأ هرگونه شومی و پلیدی، به کفر و حق پوشی بازمی گردد. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا... هُمْ أَصْحٰابُ الْمَشْأَمَةِ
🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
در سوره بلد، انسان در اثر رفاه زدگی و احساس توانگری بسیار، اموال خود را بیهوده مصرف می کند و به این کار مباهات کرده و با افتخار از آن سخن می گوید.
قرآن از این مساله با عبارت «يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا » یاد می کند.
انسان می گوید: مال فراوانی را هلاک کردم! (از بین بردم) لُبَد: یعنی فراوان ؛ خداوند این جمله را از زبان انسان نقل می کند.
منظور آن کسانی هستند که امکانات وثروت خودرا صرف امور بیهوده وگزاف می کنند و به این طور خرج کردن خود مباهات و افتخار می کنند.
یعنی خوشحال هستند که اموال خودرا برای مسائل غیر ضروری استفاده می کنند و در مسائل غیر ضروری هزینه هایشان از دیگران بالاتر است و برای همه تعریف می کنند که پول زیادی را صرف خریداین وسایل کردند.
حجت الاسلام صبوحي،تدبر در قران،جلد ششم
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1399/06/17 ارسالها: 112 مکان: تهران
|
پیشگفتار سوره بلد (90)
سورة بلد در نيمة اول سال سوم بعثت در متن سختيها و مصيبتهاي ناشي از علني شدن دعوت پيامبر(ص) در مكه نازل شده است. نام اين سوره به فارسي «شهر» است، شهر نيز شخصيت، جغرافيا، تاريخ پيدايش و شهروندان شهيري دارد كه در دامان خود پرورش داده است. در اين سوره به عنوان نمونه، شهر مكه و حضور و حلول شخصيت و شهروندي عظيمالشأن را يادآوري ميكند كه برانگيخته شدنش، تحقّق دعاي ابراهيم خليل، همان تجديد بنا كنندة كعبه [بقره 127 (2:127) ] و درخواست كنندة روزي و امنيت براي مردم شهر بوده است [بقره 126 (2:126) ، ابراهيم 35 (14:35) و 37 (14:37) ]. شهر مكه كه پس از بناي كعبه توسط ابراهيم و فرزندش اسمعيل و گردآمدن مردماني تشنه از بيابانهاي اطراف پيرامون زمزم به تدريج شكل گرفت، مكاني امن در دل قبايلي كينهتوز بود كه با قتل و غارت و فقر و فاقه روزگار ميگذراندند.
دو سوگند ابتداي سوره، نمونه و مثالي از رنجها و سختيهاي انسان را در ظرف تاريخ و جغرافياي مكه، كه بستر تسليم و توحيد بوده است، نشان ميدهد؛ از يك طرف جغرافياي اين شهر، كه برحسب رواياتِ «دحوالارض»، گويا نخستين قطعه خشكي بوده كه سر از اقيانوس برآورده، نشان دهندة نهايت محروميت از منابع طبيعي و استعداد كشاورزي و تمدّن بوده [ابراهيم 37 (14:37) ]، و از طرف ديگر تاريخ آن صحنة اصلي و مركز تجلي حق [از زمان آدم] و تصادم شرك و توحيد بوده است. از نظر جغرافيايي و وضعيت اقليمي، براي نشان دادن محروميت اين سرزمين از امكانات زندگي، به كلام اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه استناد ميكنيم كه خود زادة اين شهر و آگاه بر آن بوده است:
«...پس خداوند خانة خود را در سنگلاخترين سرزميني كه كمترين خاك و كلوخ [قابليت كشاورزي و دامداري] را داراست، و تنگترين درّهها، كه در كنارهاي از زمين است قرار دارد. بين كوههاي ناهموار، ريگهاي روان، چشمههاي كم آب، و قراء دور از هم، كه نه شتر در آنجا فربه ميشود، نه اسب و نه گاو و گوسفند.... و اگر خدا ميخواست خانه محترم و عبادتگاههاي بزرگ خويش را بين باغها و جويها، زمين نرم و هموار با درختهاي بسيار و ميوههاي در دسترس، ساختمانهاي به هم پيوسته، قراء نزديك به هم، برخوردار از گندم سرخگونه، مرغزار سبز، زمينهاي پر گياه بستاندار، كشتزارهاي تازه و شاداب و راههاي آباد قرار دهد، ميتوانست...».
و اين چنين است كه شرايط تاريخي و جغرافيايي اين شهر دست به دست هم دادهاند تا سختترين زمينة امتحان و ابتلاي انسان را فراهم سازند و در متن شدائد، مجاهد و مكاره، رشد و كمال او را ممكن سازند.
در قرآن هرگز جمله سوگند ميخورم [اُقْسِمُ] از سوي خدا نيامده است، بلكه هشت بار جمله سوگند نميخورم «لا أُقْسِمُ» در اين كتاب تكرار شده كه موضوعات مورد سوگند عبارتند از: «بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ»، «بِمَا تُبْصِرُونَ وَمَا لا تُبْصِرُون»، «بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ»، «بِيَوْمِ الْقِيَامَه»، «بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَه»، «بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْكُنَّس»، «بِالشَّفَقِ وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ»، «بِهَٰذَا الْبَلَدِ». برخي مفسرين حرف «لا» در «لا أُقْسِمُ» را تأكيد بر قسم گرفتهاند.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
بلد:4 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ كه همانا انسان را در متن سختيها آفريدهايم4 [تا در تلاش براي غلبه بر آنها ساخته شود]. __ 4 - «كَبَدٍ» را رنج و سختي معنا كردهاند، همان مشقتي كه موجب تصفيه روح آدمي و رشد و كمال او ميگردد. شگفت آن كه كبد [جگر سياه] نيز كه بزرگترين غدة آدمي و تصفيهخانه بدن ناميده شده، سمومات را به مواد بيضرر مبدّل ميسازد. كبد مسئول حدود پانصد عملكرد مستقل در تركيب با ديگر سيستمها و اندامها ميباشد كه مهمترين آنها، مقاومت در برابر عفونتها، تنظيم متابوليسم داروها، مشاركت در فعاليتهاي سوخت و ساز، ذخيرة آهن و توليد پروتئينهاي مختلف ميباشد. كبد تنها اندام داخلي بدن انسان است كه توانايي بازتوليد بافتهاي از دست رفته را دارد! به اين ترتيب آفريدن آدمي در متن كبد [لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ]، محوّل كردن نقشي مشابه نقش كبد به انسان در مصاف سمومات سختي و پالايش در كورة ابتلائات ميباشد. لغتنامة المنجد نيز در كبد بودن [مكابده الامر] را چنين توصيف كرده است: دست و پنجه نرم كردن با سختيها و تحمل آن براي انجام كار، تحمل فقر و مشكلات بينوايي، تحمل سرماي شديد، ترس از سفر در شب را برخود هموار كردن، به وسط ميدان شتافتن. آسياب دستي را نيز به دليل سخت بودن كار با آن «كبداء» ميگويند. نكتة ديگر آنكه تركيب نام «انسان» با حرف اضافه «في»، علاوه بر اين سوره، فقط در دو سورة ديگر آمده است: سورة عصر: «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»، و سوره تين آيه 4 (95:4) : «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ». انسان در بهترين استعداد برپايي و رشد آفريده شده است [سورة تين]، براي به فعليت رساندن استعدادهاي بالقوه خود لازم است با سختيهاي راه دست و پنجه نرم كند [سوره بلد]، عمر، در حال گذر، وقت، تنگ و انسان در متن خسران است، مگر به نيروي ايمان و عمل صالح و توصية ديگران به حق و صبر خود را نجات دهد. موجودي كه انسان ناميده شده، اسامي ديگري نيز دارد كه هركدام از زاويه و بُعدي بر آن نهاده شده است. مثل: اِنس، ناس، آدم، بشر، بريه و انام. اما عنوان «انسان» دلالت بر شخصيت مستقل فردي و ساختار جسمي و روحي اين موجود ميكند كه اهل اُنس و الفت، احساسات و عواطف و زندگي اجتماعي است [براي توضيحات بيشتر به پاورقي شمارة 8 سوره ناس (114:6) مراجعه شود].
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
بلد:13 فَكُّ رَقَبَةٍ آزاد كردن گردني [از اسارت] است،11 __ 11 - «رَقَبَه» همان گردن است، اما معناي مجازي آن، به مصداق «رشتهاي بر گردنم افكنده دوست...» بند اسارت است. اصل اين كلمه «رقب»، معناي حفظ و انتظار دارد و مراقبت و ترقّب [چشم انتظار بودن] از همان ريشه است. «رقيب» نيز كه از اسماء نيكوي الهي است دلالت بر مراقبت و محافظت از اعمال بندگان ميكند [نساء 1 (4:1) و مائده 117 (5:117) ]. به نظر ميرسد اسير جنگي را از آن روي رقبه گفتهاند كه آزاد و رها نيست و از او مراقبت ميشود تا نگريزد. اما «فَكُّ رَقَبَهٍ»، همان منفك و جدا ساختن گردنها از اسارتهاست كه در بيشتر سورهها عنوان «تحرير رقبه» [آزاد ساختن گردنها از اسارت] آمده است [نساء 92 (4:92) ، مائده 89 (5:89) و مجادله 3 (58:3) ]. يكي از ويژگيهاي ابرار و از موارد صدقات ذكر شده در قرآن، هزينه كردن براي آزادي اسيران شمرده شده است [بقره 177 (2:177) و توبه 60 (9:60) ]. «فَكُّ رَقَبَه»، مقدّمه و شرط «تحرير رقبه» است؛ با منفك و جدا شدن از عوامل اسارت و اتهامات وارد شده است كه اسير آزاد ميشود. همچنانكه در «فك رهن» با پرداخت بدهيهاست كه خانه از رهن بانك آزاد ميگردد [Pay Off]. اما اگر آزاد كردن اسير در روزگار بردهداري، امري نيكو به شمار ميرفت، امروز نوع سنتي بردهداري منسوخ گرديده و در عوض ملتها با استبداد داخلي يا استيلاي خارجي و استعمار نوين اسير و برده گشتهاند و آزاد كردن گردن «فَكُّ رَقَبَهٍ» معنا و مفهوم به مراتب گستردهتري پيدا كرده است. در مناسبات داخلي كشورها و مقرّرات زندگي شهري نيز امروزه هزاران نفر به دليل ناتواني در پرداخت بدهي و چكهاي برگشتي در زندان به سر ميبرند! پرداخت بدهي برخي از بدهكاران آبرومند كه گاه مبلغ ناچيزي هم ميشود، مصداقي از [فك رقبه] محسوب ميشود. آگاه ساختن مردم از ستم حاكمان، برانگيختن افكار و عقول، بيدار كردن وجدانهاي خفته و رهاسازي گردن اسيران اربابانِ زر و زور و تزوير از بندهاي رنگارنگ اسارت نيز [فك رقبه] محسوب ميشود.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄ 📚تفسیر آقاے بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,982
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره بلد: مرور سوره بلد از تفسير تسنيم
﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ﴾؛ یعنی سوگند به این شهر، شهری که محیط جغرافیایی آن مشخص بود و محیط توحیدی آن مشخص شد که خدای سبحان سرزمینی را که جای نصب بتها بود به جایگاه توحید محض تبدیل کرده است. ﴿حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ﴾ . در حالی که شما در این شهر تشریف دارید وگرنه اگر حرمت نبوت نبود اینجا را بتکده قرار میدادند چه اینکه قرار دادند.
﴿وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ﴾ این مربوط به پدر و مادر عادی نیست وگرنه مادر هم نامش برده میشد وجود مبارک ابراهیم و فرزندانش را سوگند قرار میدهم که انسان در رنج است . حرمت مکه و حرمت کعبه و امثال آن باعث میشود که این قسم، قسم جهانی باشد ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ﴾ در حالی که شما اینجا تشریف دارید و سوگند به ولد و کسی که این بنا را ساخته و احداث کرده مثل ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیه)، من انسان را در رنج قرار دادم؛ یعنی این در عین حال که جمله خبریه است میتواند به داعی انشاء القا شده باشد یعنی انسان تا نفس میکشی کار کن. یعنی اگر کسی بخواهد به مقام والای انسانیت برسد باید تلاش و کوشش کند.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ﴾ این «لام» هم میتواند «لام» سوگند باشد. درباره انسانشناسی خدای سبحان که خالق انسان است از چند منظر انسان را معرفی کرد: یکی اینکه انسان به احسن تقویم خلق شده است یعنی آنچه لازمه تکامل او بود را خدای سبحان به او داده است. در سوره «تین» که دارد ﴿ ٭ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ ٭﴾؛ در ساختار اولی انسان، هندسه او را حُسن خُلق و «أحسن اخلاقاً» تشکیل داد؛ گاهی در اثر ابتلای با بیگانهها و بیگانهپرستها و مانند آن مجبور میشود که مسیر خود را تا حدودی تغییر بدهد
در همان سوره مبارکه «تین» فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴾ این عظمت انسان را بعد از سوگند به بلد امین که همان کعبه است ذکر میکند. اگر خدا سوگندی یاد کرده است در سوره «تین» یعنی این سرزمین که ﴿ذِکْری لِلْبَشَرِ﴾، است برای تمام جوامع بشری کارآمد است این سرزمین میتواند رابط خوبی بین قرآن و عترت و جوامع جهانی باشد؛ لذا حشر اکبر هم از همین جا شروع میشود «دحو الأرض» هم گفتند از همین جا شروع شده نه البته از روی زمین، بلکه از دل زمین.
برخیها یک خدمات کوتاهی کردند و دلشان میخواست به مجرد یک مختصر خدمت، چندین برابر شهرت پیدا کنند تکاثری دامنگیرشان بشود خیر فراوانی ببینند و مانند آن. فرمود آنکه منکر معاد است خیال میکند که ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ فرمود خیال میکند که مال فراوانی را صرف کرد و کسی او را ندید، نه! ما به تمام جزئیات او آگاه هستیم. میفرماید که خیال کرد کسی او را در توان خود نمیگیرد، این یک؛ و یا نمیبیند دو؛ میفرماید ما مهمترین و ظریفترین و دقیقترین کارهای علمی را درباره او انجام دادیم او را با این امور مجهز کردیم؛ لذا از تمام نفی و اثبات او باخبر هستیم. ﴿أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ﴾ دو چشم دادیم، با یک چشم همه مشکلاتِ دیدنی حل نمیشود، دو چشم سالم به او دادیم آن پردهها، آن آبها، آن رقیقهها آن رنگها را تنظیم کردیم تا او ببیند. ﴿وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ﴾؛ برای اینکه سخن بگوید زبان دادیم، زبان بدون لب قدرت بر گفتگو ندارد.
وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ﴾؛ ما هم او را ﴿وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْر﴾، هم «نبلوهم بالحسن و القبیح»، هم «نبلوهم بالظلم و العدل» هم «نبلوهم بالنجدین»؛ دو تا راه، راه خوب و راه بد، هر دو آزمون است مقدور اوست، هر راهی را که برود میتواند ولی امتحان میکنیم، غرض آن است که دو تا نجد، دو تا صراط نیستند، یکی صراط است یکی کجراهه. دو سبیل یکسان نیستند، یکی سبیل حی است که پایانش بهشت است، یکی سبیل غیّ است که پایانش دوزخ است او را آزاد خلق کردیم که هر راهی را میخواهد برود برود، ولی به او عقل دادیم که راه حسن را، راه جمیل را، راه خیر را، راه سعادت را طی کند با شریعت به او دستور دادیم نهی کردیم که راه بد را شرّ را قبیح را و ضرر را طی نکن. ما راهنمایی کردیم گفتیم راه بد کدام است راه خوب کدام است، پایان این راه بهشت است پایان آن راه جهنم است، همه را گفتیم ﴿وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ﴾ و او راحتطلب است؛ در حالی که هر چه سختکوشتر باشد، نتیجه دقیقتر و بهتر میبرد ﴿فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ٭ وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ ٭ فَکُّ رَقَبَةٍ ٭ أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ ٭ یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ ٭ أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ﴾ او راحتطلب است، در حالی که او باید عقبه، گردنه را طی کند، چرا اقتحام نمیکند؟ چرا با فشار و تلاش و کوشش ریسک نمیکند که گردنه را فتح کند؟ فتح گردنه به چیست؟ این است که در زمان گرفتاری مثل هماکنون به یاد دیگران باشد
بعد به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب میکند که این آیه را خطاب کند و مانند آیات دیگر، عالمی و جهانی است. فرمود: ﴿وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ﴾ ما گفتیم گردنه و کُتَل را طی کرد چه چیزی تو را آگاه کرد که کتل و گردن چیست، ما الان تبیین میکنیم .. گردنه رفتن خیلی سخت است فشار نفس از یک سو و رنج و کوشش و افراد و جوارح و پا از سوی دیگر، اینها را باید گردنهپیمایی کنند نه راهپیمایی. گردنه پیمودن به این است که بنده آزاد کند ياالان كه نظام بردگی رخت بربست جلوی آزادی مردم را نگیریم، مردم آزادانه نجدین را بشناسند، . مختارانه و آزادانه اقتدار عقبه کنند، به هر حال آزادی حرمت ویژهای دارد. ﴿فَکُّ رَقَبَةٍ﴾ این جزء اقتحام گردنه است، گردنه پیمایی است نه راهپیمایی آسان.
چند تا خصیصه است که در این سوره مبارکه «بلد» آمده است: یکی از کمک به نیازمند همیشه حَسن است اما زمان گرانی و سختی و سختی، اقتحام گردنه است گردنه پیمایی است، ﴿أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی . مَسْغَبَةٍ﴾ ؛ روز گرانی، روز کمی، روز احتکار محتکرانِ جهنمی و مانند آن که «مَسغبة» یعنی این. در بین همه فقرایی که در عصر گرانی در رنج و توانفرسایی به سر میبرند، ارحام بیش از دیگران حرمت خاص دارد ﴿یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ﴾ . فقیر.«ذا مَقْرَبَةٍ» همین طور است، مریض «ذا مَقْرَبَةٍ» همین طور است، اسیر «ذا مَقْرَبَةٍ» همین طور است، جاهل «ذا مَقْرَبَةٍ» همین طور است. بر اساس ارحام تعیینکنندهها، کسانی هستند که قریب انسان نزدیک انسان است ارحام انسان مهمترین کار این است که آنها را از مشکلات برهانیم. ﴿أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ﴾
آنچه به «دار القرار» میرسد این است که حسن فعلی را باید با این حسن فاعلی ضمیمه بشود ﴿ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا ﴾ اگر مؤمن بود و به این خدمات پرداخت در مقصد میرسد. سوم دیگران، تبلیغ دیگران، تعلیم دیگران، تربیت دیگران است، دیگران را هم به این راه خیر آشنا کند. در سوره مبارکه «عصر» فرمود: ﴿تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ﴾ انسان هم خودش در راه باشد، هم نه تنها راه دیگران را نشان دهند، به دیگران. ارائه و دیگران را راه کند. عالمانه اقتدار عقبه کند، یعنی این راه حل را با تعلیم و تربیت همراهی طی کند که عده ای هم با او به سر میبرند اگر این چنین شد یعنی حسن فعلی از یک سو، حسن فاعلی از سوی دیگر، تربیت دیگران تبلیغ دیگران از سوی دیگر، اینها تازه اصحاب الیمین هستند اصحاب میمنت هستند؛ راست و چپ معیار نیست، یُمن و شُؤم معیار است. اصحاب یمین را اصحاب میمنه باید دانست، اصحاب شمال را اصحاب مشئمه باید دانست،
اما اگر کسی معارف اعتقادی را تأمین نکرد تحصیل نکرد باور نکرد، راههای خیر را طی نکرد، ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا﴾ آنها اصحاب المشئمهاند ﴿عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ﴾؛ اینها راه خودشان را راه خیر را راه کمکرسانی را به جامعه بستند، تواصی به حق نداشتند، تکمحور بودند؛ طبق بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب»؛کسی که در شرایط عموم از یک سو، و شرایط خصوص از سوی دیگر، تکاندیش است تکروی دارد بهره تک میخواهد او گرفتار عذاب شیطانی است، همان طوری که گوسفند تکچر گرفتار گرگ میشود.
. فرمود: ﴿عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ﴾ این بسته است؛ بهشت باز است ﴿مُفَتَّحَةً لَهُمُ الأبْوَابُ﴾[] این آزادی، برکت و برکت دیگر است، نه هیچ کس میتواند بدون اذن وارد بهشت بشود و نه هیچ کس در بهشت است .در جهنم عکس این مطلب است نه هیچ کسی حاضر است به جهنم برود و نه هیچ جهنمی میتواند از جهنم بیرون بیاید، او ﴿مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ﴾ است؛ این طور نیست که آزادانه در جهنم بسوزد، او بسته میسوزد، این طور نیست که جای وسیع داشته باشد در جای تنگ میسوزد. کسی که در دنیا جای دیگران را تنگ کرد دیگران را بست دیگران را در محاق انداخت، در جهنم اینها بسته غُل و زنجیر هستند و عذاب میبینند. پس اینها که قدرت خروج از جهنم را ندارند و هیچ کسی هم مایل نیست به جهنم برود، اما بسته بودن دَر، فشاری است روی فشارهای دیگر. درِ جهنم همیشه بسته است، که عذابی است فوق عذاب. این را میگویند «معسر»؛
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.