logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177303)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140209)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:131034)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95244)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه    دعاي مستمر براي عدم انحراف قلب پس از هدايت             

توجه

Icon
Error

admin Offline
#1 ارسال شده : 1397/06/05 11:47:42 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
تدبر و تفسير و ترجمه سوره اذا وقعت الواقعه،درس سوره واقعه

سورة الواقعة به ترتیب مصحف کنونی سورة ٥٦ و به ترتیب نزول سوره ۲۴ قرآن است تعداد آیات ٩٦ با توجه به محتوای سوره جزء سوره های مکی هست دارای ۹ فراز می باشد

فراز اول ایات ۱_۶

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم به نام خداوند بخشنده مهربان
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿١﴾
زمانیکه واقع شود آن واقعه
لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ﴿٢﴾
نیست برای واقع شدن ان دروغی
خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ﴿٣﴾
پایین اورنده وبالا برنده است
إِذَا رُجَّتِ الأرْضُ رَجًّا ﴿٤﴾
زمانیکه لرزانده شود زمین یک نوع لرزاندنی
وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ﴿٥﴾
و متلاشی شوند کوهها یک نوع متلاشی شدنی
فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا ﴿٦﴾
پس بشوند غباری پراکنده شده

درب فراز اول:رخداد قیامت حتمی است و مرحله اول آن با تغییرات چشمگیر وهولناکی در روی زمین صورت می گیرد

فراز دوم ایات ۷_۱۱

وَکُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلاثَةً ﴿٧﴾
وباشند (در قیامت) گروهای سه گانه
فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿٨﴾
پس اصحاب سعادت کدامند اصحاب سعادت
وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ﴿٩﴾
واصحاب بدبختی کدامند اصحاب بدبختی
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾
وآن کسانی که سبقت می گیرند کسانی هستند که مقدمند
أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾
آنان کسانی هستند که مقربند

درب فراز دوم: مرحله دوم قیامت با حشر جمعی انسانهاست که برای رسیدگی به سه گروه تقسیم می گردند ؛مقربان ، سعادتمندان ، نگونبختان وبدبختان

فراز سوم ایات ۱۲_۲۶

فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢﴾
در باغهایی پر نعمتند
ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٣﴾
(مقربان ) گروهی هستند که از پیشینیانند
وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿١٤﴾
و کمی که از متاخرین هستند
عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ ﴿١٥﴾
بر تختهایی که جواهر نشانند
مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ ﴿١٦﴾
تکیه زنندگان بر آن درحالکیه روبروی همند
یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿١٧﴾
میگردند(برای خدمت) بر گرد ایشان نوجوانانی که جاودانند (در حالت نوجوانی)
بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿١٨﴾
با قدح ها وکوزه ها و جام باده از باده ی روان
لا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلا یُنْزِفُونَ ﴿١٩﴾
سردرد نمی گیرند از آن ومست نمی شوند
وَفَاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ ﴿٢٠﴾
ومیوه هایی از آنچه اختیار می کنند
وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢١﴾
و گوشت پرنده از آنچه دوست می دارند
وَحُورٌ عِینٌ ﴿٢٢﴾
وحوریانی درشت چشم
کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ﴿٢٣﴾
همانند مروارید نهفته در صدف
جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٢٤﴾
پاداشی به سبب انچه انجام می دادند
لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلا تَأْثِیمًا ﴿٢٥﴾
نمی شنوند در آن (باغها) سخن بیهوده ونه گناه آلودی
إِلا قِیلا سَلامًا سَلامًا ﴿٢٦﴾
سخنی بجز سلام ودرودی نیست

درب فراز سوم:
توصیفات کیفیت وچگونگی زندگی سراسر اسایش وارامش اخروی مقربان


فراز چهارم ایات ۲۷_۴۰
وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ ﴿٢٧﴾
واصحاب سعادت کدامند اصحاب سعادت
فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ ﴿٢٨﴾
در درخت سدر بی خار
وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ ﴿٢٩﴾
ودرخت موزی( که میوه اش) روی هم چیده شده اند
وَظِلٍّ مَمْدُودٍ ﴿٣٠﴾
وسایه ای که گسترده است
وَمَاءٍ مَسْکُوبٍ ﴿٣١﴾
وآبی که ریزان است(آبشاران)
وَفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ ﴿٣٢﴾
ومیوه ای که بسیار است
لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍ ﴿٣٣﴾
نه قطع شده است ونه منع شده
وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ﴿٣٤﴾
وهمسرانی که والامقامند
إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً ﴿٣٥﴾
همانا ما ایجاد کردیم آنها را یک نوع ایجادکردنی
فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَارًا ﴿٣٦﴾
پس قراردادیم آنهارا دوشیزه گانی
عُرُبًا أَتْرَابًا ﴿٣٧﴾
شوهردوستانی که هم سن وسالند
لأصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٣٨﴾
برای اصحاب سعادت
ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿٣٩﴾
گروهی که از پیشینیانند
وَثُلَّةٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿٤٠﴾
وگروهی که از متاخراند

درب فراز چهارم:کیفیت وچگونگی زندگی خوش اخروی ( مکان خوب ، همنشینان خوب، همسران خوب) گروه دوم سعادتمندان


فراز پنجم ایات ۴۱_۵۶

وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ﴿٤١﴾
واصحاب بدبختی کدامند اصحاب بدبختی
فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ ﴿٤٢﴾
در (میان) بادی سوزان وآبی جوشان
وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ﴿٤٣﴾
و سایه ای از دود سیاه
لا بَارِدٍ وَلا کَرِیمٍ﴿٤٤﴾
نه خنک کننده است ونه سودمند
إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ ﴿٤٥﴾
همانا ایشان بودند قبل آن (در دنیا) خوشگذرانان
وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ ﴿٤٦﴾
واصرار می ورزیدند بر گناه بسیار بزرگ
وَکَانُوا یَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿٤٧﴾ ومی گفتند آیا زمانیکه مردیم وگردیدیم خاکی و استخوانی آیا همانا ما هرآینه برانگیخته شدگانیم

أَوَآبَاؤُنَا الأوَّلُونَ ﴿٤٨﴾
آیا وپدرانمان که پیشینیانند
قُلْ إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ﴿٤٩﴾
بگو همانا پیشینیان و متاخران
لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿٥٠﴾
هر آینه جمع شدگانند به سوی وعدهگاه در روزی مشخص شده
ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿٥١﴾
سپس همانا شما ای کسانیکه گمراهانید کسانی هستید که تکذیب میکنند
لآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿٥٢﴾
هرآینه خورندگان از درختی از زقوم هستید
فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿٥٣﴾
پس پرکنندگان هستید از آن شکمها را
فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿٥٤﴾
پس نوشندگانید برآن که از آب جوشان است
فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿٥٥
پس نوشندگانید یک نوع نوشیدن شتر تشنه

هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿٥٦﴾
این است پذیرایشان در روز قیامت

درب فراز پنجم:کیفیت وچگونگی زندگی تلخ اخروی( مکان ملال اور ، بدون آرامش ، غذای ناگوار ، )گروه سوم؛ نگون بختان

فراز ششم ایات ۵۷_۷۴

نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ ﴿٥٧﴾
ما آفریدیم شما را ،پس چرا تصدیق نمی کنید
أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿٥٨﴾
آیا پس دیده اید آنچه را که(به صورت نطفه) می ریزید
أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿٥٩﴾
آیا شما می آفرینیداو را یا ما افریننده ایم
نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ﴿٦٠﴾
ما مقدر کردیم بین شمامرگ را ونیستیم ما شکست خورندگان
عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لا تَعْلَمُونَ ﴿٦١﴾
بر اینکه جایگزین کنیم امثال شمارا و ایجاد کنیم شما را(به صورت) انچه نمی دانید
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الأولَى فَلَوْلا تَذَکَّرُونَ ﴿٦٢
و هر آینه بتحقیق شناختید آفرینش اولین را پس چرا متذکر نمی شوید
أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿٦٣﴾
آیا پس دیدید (توجه کردید) آنچه را که می کارید
أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿٦٤﴾
آیا شما می رویانید آن را یا ما رویانندگانیم

لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ﴿٦٥﴾
اگر بخواهیم هرآینه می گردانیم آن را گیاه خشک شده پس پیوسته شما افسوس می خورید
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ ﴿٦٦﴾
( در آنصورت می گویید) همانا ما هر آینه زیان دیدگانیم
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿٦٧﴾
بلکه ما بی بهره شده گانیم
أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ﴿٦٨﴾
آیا پس توجه دارید آن آب را که می نوشید
أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ﴿٦٩﴾
آیا شما نازل کنندگان آن از ابر باران زا هستد یا ما کسانی هستیم که نازل میکنیم
لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلا تَشْکُرُونَ ﴿٧٠﴾
اگر بخواهیم می گردانیم آن را تلخ پس چرا شکرگذاری نمی کنید
أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ ﴿٧١﴾
آیا پس توجه دارید آن اتش را که می افروزید
أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ ﴿٧٢﴾
آبا شما ایجادکردید درختش را یا ما کسانی هستیم که ایجاد می کنیم
نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْکِرَةً وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِینَ ﴿٧٣﴾
ما قرار دادیم آنرا پند دهنده و بهره ای برای جویندگان
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿٧٤﴾
پس تسبیح گوی به نام پروردگارت که بسیار بزرگ است

درب فراز ششم: استدلاهای خداوند برای بیان ربوبیت وقدرت در افرینش جهت اثبات امکان معاد
فراز هفتم ایات ۷۵_۸۲

فَلا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿٧٥﴾
وسوگند می خورم به جایگاهای ستارگان(زمان نزول ایات قران)
وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿٧٦﴾
وهمانا آن هراینه سوگند بسیار بزرکیست اگر بدانید

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿٧٧﴾
وهمانا آن هراینه قران ارجمند است
فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ﴿٧٨﴾
در کتابی مصون ومستور
لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ﴿٧٩﴾
دسترسی ندارند آنرا مگر آن مطهران(اهل بیت ع)
تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨٠﴾
نازل شده ایی از پروردگار جهانیان
أَفَبِهَذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ﴿٨١﴾
آیا پس به این سخن شما سبک گیرندگانید؟!
وَتَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ﴿٨٢﴾
و قرار می دهیدنصیبتان را آنکه شما دروغ می پنداشتید ؟

درب فراز هفتم:اثبات الهی بودن قران اعم از محتوا والفاظ که نشان از عظمت وارزش این کتاب است وبهره انکار آن جز خسران وزیان نیست

فراز هستم ایات ۸۳_۸۷

فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿٨٣﴾
پس چرا هنگامی که برسد(جان)به گلو
وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿٨٤﴾
درحالیکه شما در آنزمان (فقط) نگاه می کنید
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لا تُبْصِرُونَ ﴿٨٥﴾
وما نزدیکتریم به سویش از شما و لیکن نمی بینید
فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ ﴿٨٦﴾
پس چرا اگر پاداش داده نمی شوید
تَرْجِعُونَهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٨٧﴾
برنمی گردانید آن(روح) را اگر هستید راستگویان

درب فراز هشتم: مرگ با خارج شدن روح از بدن خاکی تحقق می یابد ومانعی برای این اراده خداوند وجود ندارد

فرار نهم ایات ۸۸_۹۶

فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ﴿٨٨﴾
پس اما اگرباشد از مقربان
فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ ﴿٨٩﴾
پس (برایش) آسایش و گل خوشبو وباغی پر نعمت است
وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩٠﴾
واما اگر باشد از سعادتمندان
فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩١﴾
پس درودی بر تو (پیامبر) از سعادتمند ان(خیالت از جانب سعادتمندان اسوده باشد)
وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ ﴿٩٢﴾
و اما اگر باشد از تکذیب کنندگان گمراه
فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ﴿٩٣﴾
پس پذیرایی از آب جوشان است
وَتَصْلِیَةُ جَحِیمٍ ﴿٩٤﴾
و وارد شدنی در دوزخ است
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ ﴿٩٥﴾
همانا این هرآینه حق یقینی است
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿٩٦﴾
پس تسبیح گوی نام پروردگارت را که بسیار بزرگ است

درب فراز نهم: مقربان در اوج آسایش وتعالی هستند زندگی سعادتمنداند موجبات ارامش پیامبر ص است وگروه نگونبختان سخترین کیفیت زندگی را به سبب تکذیب حق دارند .حق بودن (خدا، قران ومعاد) شایسته تسبیح است


درس سوره:
پیام این سوره دروحله ی اول گزارش حق الیقینی، از آفرینش ، معاد و نتیجه گیری احوال سه گروه به پیامبر ص است وبه طبع به بشریت ، واین حقانیت خدا را شایسته تسبیح همگان می نماید


تدبر و ترجمه از خانم ليلا انصاري
قران اموخته دوره هاي روش فهم بهتر قران

ویرایش بوسیله کاربر 1397/06/05 11:50:27 ق.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

به ناز Offline
#2 ارسال شده : 1397/06/07 06:46:21 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
بنام خدا

🔶 تدبر درسوره واقعه 🔶


🔸درب پاراگراف اول : آیات ۱تا۱۱

هنگام وقوع قیامت که مقارن با حوادث هولناک فیزیکی است ،جایگاه افراد (در ۳دسته ) تعیین شده وجایی برای تکذیب باقی نمی گذارد.


🔸درب پاراگراف دوم : آیات ۱۲ تا ۲۶

دسته اول پیشی گیرندگان درکارهای نیک هستند که مقربان درگاه الهی بوده وبه پاداشی عظیم وانواع نعمت دست می یابند.


🔸درب پاراگراف سوم : آیات ۲۷ تا ۴۰

دسته دوم اصحاب یمین هستند که اهل سعادتند وبرآنها پاداشی وصف ناشدنی مقرر شده است


🔸درب پاراگراف چهارم : آیات ۴۱ تا ۵۶

دسته سوم اصحاب شمال هستند که اهل شقاوتندوبدلیل تکذیبهای مکرروطغیانشان گرفتار عذابهای سخت الهی خواهند شد.


🔸درب پاراگراف پنجم : آیات ۵۷ تا ۷۴

با تفکر بر قدرت خداوند بر آفرینش ابتدایی انسان، تامین ر وزی ها (از آب تا کشت وزرع ) وامکانات موجود دراختیار بشر ، قیامت رادریابید وشکرگزار پروردگارتان باشید.


🔸درب پاراگراف ششم : آیات ۷۵ تا ۸۲

کتاب قرآن ارجمند که کلام پروردگارتان است حق است .
پس به سخن آن (که بازگشت شما بسوی پروردگارتان ونظام جزاوپاداش را تبیین کرده است ) ایمان بیاورید و ازتکذیب آن دست بردارید .


🔸 درب پاراگراف هفتم : آیات ۸۳ تا ۹۴

با تفکر بر قدرت خداوند دربازیابی جانتان درهنگام احتضار، وپاداش وکیفری که درانتظارتان است ، قیامت رادریابید.


🔸 درب پاراگراف هشتم : آیات ۹۵ و ۹۶

ای پیامبر قیامت حق الیقین است پس تسبیح گوی پروردگارت باش .




🔰 درس سوره :

وقوع قیامت حتمی است
وجایگاه انسانها باتوجه به اعمالشان دردنیا مشخص می شود

گروهی اهل سعادت وگروهی اهل شقاوتند اما گروهی دربالاترین جایگاه قرار می گیرند که همان مقربان درگاه الهی هستند.

پس ای انسانها با تفکر بر قدرت پروردگاروتوجه به کلام قرآنش (که مایه هدایت است)،دست از تکذیب بردارید وتسبیح گوی پروردگارتان
باشید.


خانم الهه سادات خدایی
به ناز Offline
#3 ارسال شده : 1397/06/10 01:11:58 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
سوره مبارکه الواقعه

فراز اول
آیات( 1_10)
زمانی که وقوع یابد آن واقعه(1)
نیست در وقوعش دروغی.(2)
پست‌کننده‌ای بالابرنده است.(3)
زمانیکه لرزانده شود زمین یک نوع لرزشی سخت؛(4)
و کوبیده و خرد گردند کوه‌ها یک نوع کوبیدنی سخت؛(5)
پس باشند (مانند) غبار پراکنده؛(6)
و شما سه دسته گردید:(7)
پس یاران برکت(دست راست)؛ کدامند یاران یمین‌؟(8)
و یاران چپ؛ کدامند یاران چپ‌؟(9)
و سبقت‌گیرندگان که سبقت گیرندگانند.(10)

💥عصاره فراز اول:
(توصیف روز قیامت)
قیامت واقعه ای بس عظیم و غیر قابل تصور است که عالم را زیرورو میکند و انسان ها را به سه دسته نیک بختان، نگون بختان و مقربان تقسیم میکند.


🔰 فراز دوم:
آیات (11_26)

آنان مقرّبانند.(11)
در باغ‌های پرنعمت.(12)
گروهی بسیار از پیشینیان،(13)
و اندکی از پسینیان(اند)(14)
بر تخت‌هایی بافته همچون زره.(15)
تکیه زنندگانند بر آنها روبه‌روی هم.(16)
برگردشان می گردند نوجوانانی، جاودان(17)
با جام‌ها و آبریزها و پیاله‌‌ای از باده‌ی ناب روان.(18)
(که) نه از آن سردرد گیرند و نه (آن را) پایان دهند.(19)
و میوه‌هایی از هر چه اختیار کنند.(20)
و (از) گوشت پرنده‌ای، هر چه اشتها کنند.(21)
و حوریانی چشم‌‌درشت (نور چشم).(22)
همانند مروارید پنهان (در صدف).(23)
پاداشی است به آنچه عمل می کرد(24)
نمی شنوند در آنجا سخن بیهوده‌ای و نه (سخنی) گناه‌‌آلود.(25)

بجز سخنی سلامی درودی.(26)

💥عصاره فراز دوم:
(توصیف جایگاه مقربان)
سبقت گیرندگان در خیر، در آخرت مشمول رحمت الهی و مقام قرب الهی قرار میگیرند و جایگاه ایشان وصف ناپذیر است

🔰 فراز سوم:
آیات( 27_40)
و یاران یمین. کدامند یاران ی(27)
در (زیر) درختان کُناری بی‌خار.(28)
و درخت‌های موز که میوه‌اش خوشه‌خوشه روی هم انباشته است.(29)
و سایه‌ای امتداد یافته (پایدار).(30)
و آبی از بلندایی ریزان.(31)
و میوه‌هایی فراوان.(32)

نه انقطاع یافته و نه ممنوع.(33)
و همخوابگانی بالا بلند در بلنداها(ی تخت‌ها).(34)
همانا ما آنان را پدید آورده‌ایم، یک نوع پدید آوردنی (بس نیکو)!(35)
پس قرار دادیم ایشان را دوشیزه.(36)
دوست شوی همسالان(37)
برای یاران یمین (نیک بختان).(38)
گروهی از پیشینیان،(39)

و گروهی از پسینیان.(40)

💥عصاره فراز سوم:
(توصیف جایگاه اصحاب یمین)
اصحاب یمین در آخرت مشمول لطف الهی قرار می گیرند و جایگاه ایشان بلندمرتبه است

🔰 فراز چهارم:
آیات( 41_48)
و یاران چپ (نگون بختان). کدامند یاران چپ‌؟(41)
در غرق شدگان در سمّی فراوان و (مایعی) جوشان.(42)
و سایه‌ای از دود تار پر خفقان.(43)
نه خنک و نه ملایم.(44)
همانا آنها بودند (همواره) پیش از این نازپروردگانی در نعمتی فراوان.(45)
و پافشاری می کرده اند بر گناه بزرگ(46)
و می‌گفته‌اند: «آیا هنگامی(که) مردیم و خاک و استخوان شدیم، آیا ما (باز هم) همانا برانگیختگانیم؟»(47)
«آیا و پدران نخستینمان (نیز)؟!»(48)

💥عصاره فراز چهارم:
(توصیف جایگاه اصحاب شمال)
اصحاب شمال (نگون بختان) در آخرت مشمول عدالت الهی قرار می گیرند و دارای وضعیتی بسیار تکان دهنده و هولناک دارند.

🔰 فراز پنجم:
آیات (49_56)
بگو: «همانا اولین و آخرین.»(49)
«هرآینه گردآورده شوندگانند در موعد روزی معلوم.»(50)
سپس همانا شما ای گمراهان و تکذیب‌‌کنندگان!(51)
هرآینه خورندگانند از درختی (که) از زقّوم (است).(52)
پس پر کنندگانند از آن شکم‌ها(ی‌تان).(53)
پس نوشندگانند روی آن از آن مایه‌ی جوشان.(54)
پس نوشندگان، (چونان) نوشیدن اشتران تشنه.(55)
این است پذیرایی آنان در روز جزا.(56)

💥عصاره فراز پنجم:
(زمان وقوع قیامت)
وعده گاه قیامت در زمان تعیین شده ای که علم آن تنها نزد خداست می باشد و عدالت الهی شامل همگان خواهدبود


🔰 فراز ششم:
آیات (57_74)
ما آفریدیم شما را، پس چرا تصدیق (مان) نمی‌کنید؟(57)
آیا پس دیده اید آنچه را (که به صورت نطفه) فرو می‌جهانید؟(58)
آیا شما خلق می کنید آن را یا ما آفریننده‌ایم‌؟(59)
ماییم که مقدر کرده ایم میان شما مرگ را مقدّر کرده‌ایم و نیستیم ما مغلوبین(60)
بر تبدیل کردن امثال شما و پدید آوردیم شما را در آنچه علم ندارید(61)
و هرآینه به تحقیق دانستید پدیدار شدن نخستین خود را، پس چرا متذکر نمی گردید (عبرت نمی گیرید)؟(62)
آیا پس دیده اید آنچه را کشت می‌کنید؟(63)
آیا شما زراعت می‌کنید آن را، یا ماییم که زراعت‌کنندگانیم‌؟(64)
اگر بخواهیم هرآینه قرار می دهیم آن را خاشاکش، پس در افسوس می‌افتید.(65)
(و می‌گویید:) «همانا ما هرآینه زیان‌‌دید‌گانیم.»(66)
بلکه ما محروم شدگانیم.(67)
آیا پس دیده اید آبی را که می‌نوشید؟(68)
آیا شما فرود آوردید آن را از ابر، یا ما فرود آورنده ایم‌؟(69)
اگر بخواهیم قرار می دهیم آن را تلخ. پس چرا شکر نمی کنید؟(70)
آیا پس دیده اید این آتش را که بر می‌افروزید؟(71)
آیا شما پدید آوردید درخت آن را یا ما پدید آورند‌ه ایم؟(72)
ما قرار دادیم آن را (مایه) یادآوری (قدرت خدا) و بهره ای برای استفاده کنندگان.(73)
پس تسبیح گوی به نام پروردگارت که بسیار بزرگ است.(74)

💥عصاره فراز ششم:
(تامل در قدرت و اراده الهی)
اثبات قدرت و اراده الهی با برشمردن سه مورد از مهمترین حوائج انسان (زراعت، آب و آتش) و تصدیق و یادآوری و شکرگذاری انسان

🔰 فراز هفتم:
آیات (75_80)
پس سوگند نمی خورم به جایگاه ستارگان.(75)
و همانا آن هرآینه سوگندی است که اگر بدانید سخت بزرگ است !(76)
همانا آن هرآینه قرآنی ارجمند است.(77)
در کتابی نهفته.(78)
که به آن دسترسی ندارند جز پاک‌شدگان.(79)
فرود آمده‌ای است از جانب پروردگار جهانیان.(80)

💥عصاره فراز هفتم:
(شرط درک حقایق پاک بودن معنوی است)
درک حقایق قرآن که از جانب پرودگار نازل شده تنها از آن پاکان (دل) می باشد.

🔰 فراز هشتم:
آیات (81_87)
آیا پس این سخن (نوین) را شما سبک‌گیرندگانید؟(81)
و قرار می دهید نصیب خودتان را در تکذیب کردنتان؟(82)
پس چرا زمانی که رسید (جانتان) به گلو.(83)
در حالیکه شما در این هنگام نظاره‌ می کنید.(84)
و ما نزدیک تریم به او (محتضر) از شما ولیکن نمی‌بینید.(85)
پس چرا اگر شما بی جزاداده گانید، (86)
برنمی گردانید آن را (روح) اگر راست می‌گویید؟(87)

💥عصاره فراز هشتم:
ناتوانی و عجز انسان در برگرداندن روح دلیلی محکم بر حقانیت کلام حق (واقعه) و تکذیب ناپذیری ان است.

🔰 فراز نهم:
آیات (88_96)
پس اما اگر او از مقرّبان باشد،(88)
پس (در) آسایش و راحت و بهشت پُرنعمت (است).(89)
و اما اگر از اصحاب یمین باشد؛(90)
پس سلام باد بر تو (پیامبر) از اصحاب یمین.(91)
و اما اگر از تکذیب‌کنندگان گمراه بوده است،(92)
پس پذیرایی از آبی جوشان است؛(93)
و افتادن به آتشی فروزان.(94)
همانا این هرآینه همان حق‌الیقین (حقیقت راست) است.(95)
پس تسبیح گوی به نام پروردگارت که بسیار بزرگ است.(96)


💥عصاره فراز نهم:
تاکید مجدد جداسازی انسان ها؛ حقیقتی که با درک آن انسان هوشیار را به تسبیح پروردگارش هدایت می کند.



📚درس سوره:
خداوند نیروی ادراک مفاهیم را به همه انسان ها عطا کرده است تا قدرت تشخیص معارف حقیقی را داشته باشند.
تصویرسازی جایگاه انسان ها (و زیرورو شدن نظام عالم) در واقعه قیامت یکی از روش های هدایتی و تربیتی قرآن می باشد.

پس ای انسان همیشه مراقب نفس خویش باش و بدان خداوند مراقب اعمال توست و از همه به تو نزدیک تر است و هرگز نمی توانی از سلطنت الهی خارج شوی پس:
همیشه متذکر علم و اطلاع خدا نسبت به خود باش آن را تصدیق کن و شکر گذار این یادآوری باش تا دنیا برایت بی ارزش و آخرت برایت باارزش شود تا به حق پروردگارت را همواره تسبیح کنی و از پاکان شوی.


خانم فخری هادیان زاده

ویرایش بوسیله کاربر 1397/06/10 01:13:24 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

به ناز Offline
#4 ارسال شده : 1397/06/10 07:47:08 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر و فهم ايات ابتداي سوره واقعه: جواب اذا در اذا وقعت الواقعه چيست؟ منظور از خافضه رافعه چيست؟

1- 3)ﺇِﺫﺍ ﻭَﻗَﻌَﺖِ ﺍﻟْﻮﺍﻗِﻌَﺔُ ﻟَﻴْﺲَ ﻟِﻮَﻗْﻌَﺘِﻬﺎ ﻛﺎﺫِﺑَﺔٌ ﺧﺎﻓِﻀَﺔٌ ﺭﺍﻓِﻌَﺔٌ.

ﺟﻮﺍﺏ «ﺍﺫﺍ» ﻣﺤﺬﻭﻑ ﺍﺳﺖ. ﻃﺒﺮﺳﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻳﻌﻨﻰ: «ﺍﺫﺍ ﻭﻗﻌﺖ ﺍﻟﻮﺍﻗﻌﺔ: ﻓﺎﺯ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻮﻥ ﻭ ﺧﺴﺮ ﺍﻟﻜﺎﻓﺮﻭﻥ»
ﺍﻟﻒ ﻭ ﻟﺎﻡ «ﺍﻟﻮﺍﻗﻌﺔ» ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻬﺪ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺁﻥ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻣﻮﻋﻮﺩ.

ﺟﻤﻠﻪ: ﻟَﻴْﺲَ ﻟِﻮَﻗْﻌَﺘِﻬﺎ ﻛﺎﺫِﺑَﺔٌ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ: ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻭﻗﻮﻉ ﺁﻥ ﻛﺬﺑﻰ ﻭ ﺧﻠﻔﻰ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺧﺎﻓِﻀَﺔٌ ﺭﺍﻓِﻌَﺔٌ ﺗﻘﺪﻳﺮﺵ «ﻫﻰ ﺧﺎﻓﻀﺔ... » ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺁﻣﺪﻩ: ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺪﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ.

از تفسير احسن الحديث

خافضه رافعه

ايـن دو كـلمه دو خبر است براى ضميرى كه به واقعه بر مى گردد، و تقدير كلام (هى خـافضة وهى رافعة ) است، يعنى قيامت خافض و رافع است. و خفض درست معناى خلاف رفـع را مـى دهـد،

و امـا ايـن كـه به چه حساب قيامت پايين آورنده و بالا برنده است بايد گـفـت كه : اين تعبير كنايه است از اين كه قيامت نظام عالم را زير و رو مى كند، مثلا باطن دلهـا را كـه در دنـيا پنهان بود ظاهر مى كند، و آثار اسباب كه در دنيا ظاهر بود، همه مى دانـسـتند آب چه اثرى و آتش چه اثرى دارد، در قيامت پنهان مى شود، يعنى اسباب كلى از اثر مى افتد، و روابط جارى ميان اسباب و مسببات به كلى قطع مى گردد، در دنيا جمعى داراى عـزت بـودند، و آنان اهل كفر و فسق بودند، كه عزتشان همه جا ظاهر بود، و همچنين جمعى ديگر يعنى اهل تقوا ذلتشان هويدا بود، ولى در قيامت اثر از عزت كفار و فساق و نشانه اى از ذلت متقين نمى ماند.

از تفسير الميزان


ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/02 11:41:06 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#5 ارسال شده : 1397/06/14 10:46:05 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
پرسش هايي از تفسير سوره واقعه: برزخ چيست؟ ارتباط نجوم با قران كريم چيست؟

چرا در اینجا(ايه 59 سوره واقعه) به وجهِ خالقیتیِ خداوند تأکید شده؟

وجه خالقیتیِ خداوند از لحاظ کلیه گروه های مشرک که مخالفان پیامبر(ص) بودند مورد اعتراف بود، و لذا بر چیزی تأکید شده که مورد قبول آنان بوده است، و این چیزیست که از این پس دائماً در قرآن دیده خواهد شد.

بزرگترین نعمتی که یک نفر می تواند داشته باشد اصل خود «وجود» اوست، و لازمه اعتراف به آن شکر چنین نعمت عظیمی است، و لازمه شکر بر چنین نعمتی این است که فرستاده صاحب این نعمت عظیم مورد احترام زیاد و اطاعت مطلق قرار گیرد نه اینکه تکذیب شود، و مجنون و کاهن و شاعر و مفتری و غیره خوانده شود، و آماج آزار و اذیت و توطئه های بنیان برافکن قرار گیرد.

لذا طرح این «سؤال نکوهش آمیز» (فلولا تصدقون) توجه دادنِ مخالفان پیامبر به این معنی است که رفتار شما غیرطبیعی، تناقض آمیز، و ناشی از تضاد در شخصیت شماست.

قرآنی گرامی انه لقران كريم

با قسم به چنان موضوع سهل و ممتنعی توجه را به موقعیت قرآن کریم جلب نموده و چنان توصیفاتی از قرآن میکند که بسیار شبیه همان ستارگانی است که در دو آیه قبل به مختصات آنان قسم یاد کرده(فلا اقسم بمواقع النجوم) و اینک توضیح مختصری درباره آن:

در آیه 77 فرموده «خواندنیی است گرامی» یعنی اینکه بالاخره هرچه باشد قرآن یک متن خواندنی است، یعنی اینکه چیزی است در دسترسِ شما که آنرا می-خوانید.

این موقعیتِ قرآن مانند موقعیتِ بعضی ستارگان است که ما با چشم معمولی و بدون ابزارها و وسائل دقیق و گران، تصویری از آنها را در آسمان می بینیم و آنها هم از این لحاظ مثلاً در دسترس ما هستند و ما از آنها برای جهت یابی و غیره استفاده می کنیم. اما اینکه فرموده در کتابی پنهان ؛ به وجهی از قرآن اشاره دارد که در دسترس عموم نیست.

مانند مختصات همان ستاره هائی که ما با آنها آشنا هستیم اما علم به آنها در دسترس عموم نیست. کسانی به مختصات آنها دسترسی دارند که علمش را داشته باشند و چنانکه می دانیم علم آن نیز به این آسانی ها بدست نمی آید. باید شاگرد نخبه بود. با سابقه خوبی از ریاضیات، و پذیرفته شدن در دانشگاه هائی که نجوم در آن تدریس می شود، و ... و ... و قرآن نیز چنین است که وجهی دارد که «در کتابی پنهان» هست که افراد خاصی امکان دسترسی به آن را دارند و آنها هم «پاک شدگان» هستند.

یعنی اینکه قرآن یک وجه مطالعه شدنی و استفاده شدنی داردکه همان وجهی است که با آن آشنا هستیم و یک وجهی هم دارد که عمیقتر است که آن «در کتابی پوشیده شده» است که جز پاک شدگان راهی به آن ندارند.


ايات انتهاي سوره واقعه:برزخ

عاقبت همگان از این آیات فهمیده می شود، بسته به اینکه شخص چگونه زندگیی کرده باشد، هنگام مرگِ او فوراً زندگی آینده او شروع میشود، و زندگی او بالاخره یکی از آن سه نوع است که فوقا ذکر شده است.

چنانکه از مطالب این بند فهمیده می شود بهشتِ بهشتی ها و جهنمِ جهنمی ها درست از همان لحظه مرگ آغاز میشود.
سئوال: آیا بهشت و جهنم، همان بهشت و جهنمی است که در قرآن تاکنون به آن اشاره شده؟
نمی¬تواند همان باشد، زیرا آنها پس از قیامت به وجودمی آیند وقیامت هم هنوز وقوع نیافته است،لذاجواب سئوال فوق، «عالم برزخ» است که شنیده ایم.
لذا اوضاع ذکر شده درفوق، در حقیقت بهشت و جهنم برزخی هستند.


خلاصه مطلب راجع به برزخ این است که پس از مرگ، جسم فانی می شود و «جان» (و به تعبیر قرآن مثلاً آنچه در سوره شمس و جاهای دیگر آمده «نَفس»)باقی است. و نوعی زندگی دارد، تا قیامت شروع شود و پس از شروع قیامت، زندگی جدیدی را آغازمی کند. اما در این حالت بینابینی (نه این جهان نه آخرت، یعنی برزخ) هر کس یکی از این سه نوع زندگی ها را دارد.

حق اليقين: بالاترین درجه اطمینان معرفتی عبارتی ترکیبی

«حقِ یقین»، عبارتی است بسیار بسیار قابل تأمل.
خود کلمه «حق» یک کلمه بسیار سنگین و مهم و تفسیربر است.
کلمه «یقین» نیز به درجه بالایی از اطمینانِ ما بر معارفمان اشاره دارد.
لذا ترکیب«حق»و«یقین»، ترکیبی است که به بالاترین درجه اطمینان معرفتی ما اشاره دارد.

به دیگر سخن، هنگام مرگ، پرده اوهام و افکار باطل و اشتباهات و غیره کنار می رود و آدمی با حقایقی روبرومی شودکه هیچ جای شک و اشتباه و ابهام ندارد و یقینی ترین دانستنیهای او نیز همان است که در آن لحظه می بیند.

از تفسير استاد گنجه اي

ویرایش بوسیله کاربر 1397/06/25 09:35:54 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#6 ارسال شده : 1397/06/15 06:53:34 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تفسير و تدبر سوره واقعه: منظور از سابقون كيانند؟ ايا مقربون در امتهاي قبل،بيشتر از امت اسلام هستند؟

پاسخ 1:

10) ﻭَ ﺍﻟﺴﱠﺎﺑِﻘُﻮﻥَ ﺍﻟﺴﱠﺎﺑِﻘُﻮﻥَ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ «ﺍﻟﺴﺎﺑﻘﻮﻥ» ﺍﻭﻝ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﭘﻴﺸﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ، «ﺍﻟﺴﺎﺑﻘﻮﻥ» ﺩﻭﻡ ﺁﻧﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﺧﺪﺍ ﺳﺒﻘﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻳﻌﻨﻰ: ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﭘﻴﺸﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﭘﻴﺸﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ.
ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ «ﺍﻟﺴﺎﺑﻘﻮﻥ» ﺩﻭّﻡ، ﺧﺒﺮ «ﺍﻟﺴﺎﺑﻘﻮﻥ» ﺍﻭّﻝ ﺍﺳﺖ


ﺛُﻠﱠﺔٌ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻭﱠﻟِﻴﻦَ ﻭَ ﻗَﻠِﻴﻞٌ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺂﺧِﺮِﻳﻦَ. ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺍﻣﺘﻬﺎﻯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺁﺧﺮﻳﻦ، ﺍﻣﺖ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺍﺳﺖ
ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻇﻬﻮﺭ: ﺃَ ﺇِﻧﱠﺎ ﻟَﻤَﺒْﻌُﻮﺛُﻮﻥَ ﺃَ ﻭَ ﺁﺑﺎﺅُﻧَﺎ ﺍﻟْﺄَﻭﱠﻟُﻮﻥَ ﻗُﻞْ ﺇِﻥﱠﱠ ﺍﻟْﺄَﻭﱠﻟِﻴﻦَ ﻭَ ﺍﻟْﺂﺧِﺮِﻳﻦَ ﻟَﻤَﺠْﻤُﻮﻋُﻮﻥَ ﺇِﻟﻰ ﻣِﻴﻘﺎﺕِ ﻳَﻮْﻡٍ ﻣَﻌْﻠُﻮﻡٍ ﻭﺍﻗﻌﻪ/ 50 ﻧﻴﺰ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ.

ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺗﺎ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺟﻤﻌﻴﺘﺶ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﺘﻬﺎﻯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺼﻮﺭﺕ ﺍﻳﻦ ﺳﺎﺑﻘﻮﻥ ﻭ ﻣﻘﺮّﺑﻮﻥ ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﻋﺪﻩ ﻗﻠﻴﻠﻰ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺘﻬﺎﻯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ؟! ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍﺩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻄﻠﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﻣﺘﻬﺎﻯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﻓﻘﻂ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ،

ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻏﺮﺽ ﺍﺯ ﺳﺎﺑﻘﻮﻥ ﻭ ﻣﻘﺮﺑﻮﻥ، ﺍﻧﺒﻴﺎﺀ ﻭ ﺍﺋﻤﻪ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺷﺪ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﻛﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺎ ﻗﻴﺎﻣﺖ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻳﻦ ﺍﻣّﺖ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻬﺎ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ

از تفسير احسن الحديث

پاسخ 2:

و اينجا جاى اين پرسش است كه تكرار «السابقون» (10) به چه معنى است؟ آيا اين خود مبتدا و خبرى است؟ كه تحصيل حاصل است!، اينجا سابقون اول پيشى گيرندگان در عالم تكليفند از ديگران، كه بر اصحاب يمين نيز مقدمند، و سابقون دوم نتيجه اين سبقت است در رستاخيز، كه پيشى گيرندگان در دنيا همانان پيشى گيرندگان در آخرتند و روى اين اصل السابقون مكرر جمعاً مبتدا و خبرش «اولئك المقربون» است و مقربون كه نزديكان معرفتى به خدايند همان معصومانند كه در كل تاريخ تكليف در جاى جاى زمين و زمان وجود داشته و دارند،

البته اين بزرگواران در ميان خود نسبت به يكديگر داراى درجاتى هستند، ولى اينجا همگان مقصودند، و اختصاصى به سابقون محمدى(عليهم السلام) ندارد، گرچه ايشان از همگان برترند چون در كل خيرات از آنان پيشى گرفته اند.

دليل اين عموميت نخست مطلق بودن سابقون است، كه با «ال» كه اينجا بر سر جمع آمده و معنى استغراِ را مى فهميم، در ثانى تقسيم ايشان ميان "ثلة من الاولين و قليلٌ من الآخرين" خود دليلى ديگر است بر حتميت اين سبقت،

«آخرين» همان معصومان آخرين رسالتند يعنى معصومان محمدى(عليهم السلام) و «اولين» كل معصومان رسالتها در طول تاريخ تكليفند كه دست كم از آدم تا مسيح(عليهم السلام) كل پيامبران و معصومان ربانى مشمول اين اولين مى باشند.
و آيا اين «قليل» نسبت به آخرين چنانكه گمان مى شود تنها حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)است كه معصوم ديگرى پس از وى تا پايان تكليف وجود ندارد؟ پاسخ منفى است. زيرا لفظ «قليل» در مقابل «ثلّة» هرگز به معناى يك فرد نيست، بلكه چنانكه «ثلّة» گروه است، «قليل» نيز در برابر آن گروهى كمتر است،

📚 تفسیر فرقان

پاسخ 3:

-مراد از اولین و اخرین چیست؟در آیات 47-50 این سوره به گفتار منکرین معاد اشاره شده که می پرسندآیا پدران اولیه ما(اجداد ما در نسلهای قبل) هم در قیامت محشور میشوند؟قران پاسخ میدهد که اولین واخرین همه در آنروز گردآورده خواهید شد یعنی همه نسلهای قبل از شما و شما و نسلهای بعد تان.

باتوجه به اینکه قران از زمان پیامبر اسلام تا قیامت همواره بعنوان کتاب الهی مخاطبانی خواهد داشت،لذا اولین مصداق لفظ "اخرین " معاصرین نزول خواهند بود و اولین نیز کلیه نسلهای قبل از اسلام.
اقاي فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/02 11:31:11 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#7 ارسال شده : 1397/06/15 07:06:36 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر در سوره واقعه:مراد از لايمسه الاالمطهرون چيست؟ ايا ضمير ه به قران برميگردد يا به كتاب مكنون؟ منظور از مس چيست؟ ايا لمس ظاهري است ؟مطهرون چه كساني هستند؟

پاسخ يك:

"⏪لا يمسه الاّ المطهرون"⏩ اينجا جريان ايجابى است كه مَسّ به معناى مماس بودن با قرآن است، كه جز پاكان از آن محرومند، اين «لا يمسه» هم اخبار است و هم انشاء، كه هر دو به لغت اخبار آمده، انشاء است كه جز پاكان در ظاهر بدنهاشان نبايد آن را مَسّ كنند، يا با غسل و وضو ولى بدون پاكيزگى حق مس آنرا ندارند، زيرا مطهر در همين مرحله ظاهر هم تنها مطهر از حدث ها و نجاست ها نيست، بلكه مطهر از ناپاكيزگى ها همچون خبث و كثافت هم هست، كه در مس قرآن هم پاكى شرط است و همه پاكيزگى و هم نبودن حدث اصغر و يا اكبر.
و كسانى هم كه گوشها و چشمهاشان ناپاك است نه آنرا به درستى مى بينند و نه صدايش را به راستى مى شنوند، و اگر هم ببينند و يا بشنوند ولى بر مبناى عناد و استهزاء يا عدم بررسى و روياروئى درست باشداينجا هم«لا يمسه» نهى است، چنانكه با پيش فرض هاى غير مطلق يا غلط، و يا انتظاراتى به همين گونه كه خود بر خلاف طهارت قرآنى است نيز رسائى به معارف قرآن ناشدنى است.


«المطهرون» كه مراحل گوناگون طهارت را شامل است، مطهرين در آيه تطهير را نيز به طريق اولى در بر دارد و اينجا«لا يمسه»خبر است كه مس كل حقايق قرآنى در انحصار آنان است، اينجا [«متطهرين»]نيست زيرا شامل معصومان نمى شود"

از تفسير فرقان

پاسخ 2:

جمله [انه لقرآن كريم ]جواب قسم سابق است، و ضمير در آن به قرآنى كه از سياق استفاده مى شود بر مى گردد، و از توصيف خداى تعالى قرآن را به لفظ كريم و بدون هيچ قيد - البته با در نظر داشتن اين كه مقام آيه مقام مدح است - چنين بر مى آيد قرآن به طور مطلق كريم و محترم است، و هم نزد خدا كريم و عزيز است، و هم بدين جهت كـريـم است كه صفاتى پسنديده دارد، و هم بدين جهت سودرسان براى خلق است، سودى كـه هـيـچ چـيـز جـاى آن را نـمـى گـيـرد، چـون مـشـتـمـل بـر اصول معارفى است كه سعادت دنيا و آخرت بشر را تضمين مى كند.

و جمله [فى كتاب مكنون ]توصيف دوم قرآن است، مى فرمايد: قرآن محفوظ و مصون از هـر دگـرگـونـى و تـبـديل است، چون در كتابى است كه آن كتاب اينطور است و آن كتاب عـبـارت اسـت از لوح مـحـفـوظ، هـمـچـنـان كـه در جـاى ديـگـر فـرمـوده : ⏪(بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ).⏩

وجـمـله⏪(لا يـمـسـه الا المـطـهـرون)⏩ صـفـت كـتـاب مـكـنـون و لوح مـحـفـوظ اسـت، البته احتمال اين نيز هست كه صفت سومى براى قرآن باشد، و بنابراين كه حرف (لا) در آن لاى نافيه باشد برگشت هر دو احتمال به يك معنا است.

و مـعنايش اين است كه : آن كتاب مكنون كه قرآن در آن است و يا قرآنى كه در آن كتاب است، از دسترس اغيار و ناپاكان محفوظ است، و به جز پاكان كسى با آن مساس ندارد.


مراد از (مس) و (مظهرون) در آیه : (لا یمسه لا المطهرون)

و بـه هـر تـقـدیـر كـلام در سیـاق بـزرگـداشـت امـر قـرآن اسـت، مـى خـواهـد قـرآن را تـجـلیـل كـند، و از همینجا مى فهمیم كه منظور از مس قرآن دست كشیدن به خطوط آن نیست، بلكه علم به معارف آن است، كه جز پاكان خلق كسى به معارف آن عالم نمى شود، چون فـرمـوده : قـرآن در كـتابى مكنون و پنهان است، و آیه شریفه (انا جعلناه قرانا عربیا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدینا لعلى حكیم ) نیز به آن اشاره مى كند.

و كـلمـه (مـطـهـرون ) اسـم مـفعول از باب تفعیل تطهیر است، و منظور از (مطهرون ) كـسـانـى هـسـتند كه خداى تعالى دلهایشان را از هر رجس و پلیدى یعنى از رجس گناهان و پـلیـدى ذنوب پاك كرده، و یا از چیزى كه از گناهان هم پلیدتر و عظیم تر و دقیق تر است، و آن عبارت است از تعلق به غیر خداى تعالى، و این معناى از تطهیر با كلمه (مس )كه گفتیم معناى علم است مناسب تر از طهارت به معناى پاكى از حدث و یا خبث است، وخیلى روشن است.

پس مطهرون عبارتند از كسانى خداى تعالى دلهایشان را پاك كرده، مانند ملائكه گرامى و بـرگـزیـدگـانـى از بـشـر كـه دربـاره آنـان فرموده : (انما یرید اللّه لیذهب عنكم الرجـس اهـل البیت و یطهركم تطهیرا) ولى بعضى از مفسرین كه متاسفانه بیشتر ایشان مى باشند بدون هیچ دلیلى آیه را مختص ملائكه كرده اند.

بـعضى هم كلمه (لا) در جمله (لا یمسه ) را لاى ناهیه گرفته، و گفته اند: مراد از مـس، دسـت كـشیدن به قرآن است، و مراد از طهارت هم طهارت از حدث و خبث، و یا تنها از حـدث اسـت، و كلمه (مطهرون ) را هم با دو تشدید قرائت كرده اند، یعنى تشدید طاء و تـشـدیـد هـاء و كـسـره هـاء كـه در اصـل مـتـطهرون بوده . و خلاصه آیه شریفه مى خواهد بفرماید: كسى نباید دست به خطوط قرآن بكشد، مگر آنكه وضو گرفته باشد، و یا هم با وضو باشد و هم بدنش پاك باشد.

آیـه را بـا فـرض ایـن كـه كـلمـه (لا) نـافیـه بـاشـد نیـز مـى شـود حـمـل بـر ایـن مـعـنا كرد، و گفت كه : جمله مذكور جمله اى است خبرى، كه منظور از آن انشاء است و این مسلم است كه انشاء به صورت اخبار بلیغ ‌تر است،

(مـثـلا اگـر بجاى این كه به بیمار بگوییم : دوایت را بخور و ترشى مخور، بگوییم : دوایت را مى خورى و ترشى هم نمى خورى، بلیغ ‌تر و موكدتر است ).

در كـشـاف مـى گـویـد: و اگـر جـمـله (لا یـمسه الا المطهرون ) را صفت قرآن بگیرى، معنایش این مى شود كه : سزاوار نیست كسى قرآن را لمس كند، مگر آنكه با طهارت باشد، چنین كسى مى تواند به نوشته هاى قرآن دست بكشد.

و خواننده عزیز توجه فرمود این نیز صحیح است كه منظور از مس، علم و اطلاع باشد، هم در صورتى كه آیه صفت قرآن باشد، و هم در صورتى كه توصیف كتاب مكنون باشد."


تفسير الميزان


پاسخ 3:

لا یمسه الا المطهرون

مراد ازمس:

:مخالفان برای تخریب مقام قران وشخصیت پیامبر اسلام ص می گفتند :این سخنان را شیاطین برای او می آورند واین آیه می فرماید :لوح محفوظ که جایگاه اصلی قران است جایی یا چیزی است که جز فرشتگان بزرگوار وجبرئیل امین نمی توانند مس کنند وبدان راه یابند.
برخی مفسران ازاین آیه الهام می گیرند ومی گویند هرچند مراد آن طهارت معنوی است ولی ماهم باید بدون وضو به قرآن دست نزنیم.

تفسیر دیگر اینست که شما به جای شکر نعمت قرآن ، آن را تکذیب می کنید!.

««قرآن کتاب هدایت وقابل فهم همه عموم مردم است»».

مفسران خواسته اند ازاین آیه برداشت کنند که قرآن را جز مطهران ومقربان درک نمی کنند

در پاسخ می توانیم بگوییم :

:این آیه درمقام نفی اتهام این است که مشرکان می گفتند ؛این قرآن را شیاطین برای پیامبر آورده اند وآیه می فرماید:این کتاب کار شیاطین نیست بلکه تنزیل خداوند بوسیله فرشتگان مطهر ومقرب الهیست.
اگرقرآن قابل فهم عمومی نباشد تکلیف آور نمی شود.

:ازطرفی شما که می گویید فقط انسانهای مطهر آن رادرک می کنند ، به ما بگویید کدام کتابی قبل از قرآن آن اشخاص را مطهر کرده است ؟ که بعد از تربیت بخواهند قرآن رافهم ومس کنند.
قرآن آمده است که انسانها را تعلیم طهارت دهد وآنها را در سایه آموزش توحید واحکام ،مطهرشان نماید.
درسوره قمر چهاربار با تاکید فرموده : ما قرآن رابرای شما قابل فهم وآسان نمودیم ،آیا بازهم بهانه ای هست؟ آیا پند گیرنده ای هست؟


تفسیر یک جلدی مبین ،استا د ابوالفضل بهرام پور

پاسخ 4:

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿٧٧﴾
وهمانا آن هراینه قران ارجمند است
فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ﴿٧٨﴾
در کتابی مصون ومستور
لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ﴿٧٩﴾
دسترسی ندارند آنرا مگر آن مطهران(اهل بیت ع)
تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨٠﴾
نازل شده از پروردگار جهانیان

با توجه به این بخش از ایات که در صدد بیان جایگاه قران هست و منظور مکنون بودن قران هست ومحفوظ بودن آن از دسترس شیاطین ونامحرمان لذا می گویم این ایات جایی برای بحث درک وفهم قران نیست بلکه در صدد بیان قرین بودن قران با مطهران است وبا توجه به ایه تطهیر مصداق مطهران اهل بیت ع می باشد وباز با توجه به حدیث معتبر ثقلین که ابن دو (قران وعترت) قرین همند واز هم جدا نمی شوند
پس منظور قابل دسترس بودن قران با قابل فهم بودن ان فرق دارد اری قران قابل فهم همگان هست ولی قابل دسترسی همگان نیست هیچ کس به جز ائمه ع ادعای علم کامل به قران ندارند ابن نوع علم به قران شایسته همگان نیست این علم موجب قرین شدن وهم سنخ شدن می گردد.

خانم انصاري

"البته اقاي بهرام پور،پاسخش به مفسراني است كه مس را به معناي درك گرفته اند.


يكي از موارد اختلاف در اين فراز اين است

كه ضمير ه در يمسه به قران مبين برميگردد يا كتاب مكنون؟

اقاي فرهنگ

پاسخ 5

استادجوادی املی فرمودند : ضمیر ـه در یمسه اگربه قران برگردد طهارت ظاهری است
واگر به ""کتاب مکنون "" برگردد طهارت باطنی است ومنظور از مطهرون، ایمه اطهارند كه مصداق ایه هستند

ویرایش بوسیله کاربر 1397/06/25 10:30:46 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#8 ارسال شده : 1397/06/23 02:17:36 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
پیرونظر:
❓❓پرسش

چرا در فراز ششم درایاتی سوالی برای انسان از فعل و برای خداوند از اسم فاعل استفاده شده است؟
تخلقون- الخالقون
تزرعون- الزارعون
انزلتم- المنزلون
انشاتم- المنشون

پاسخ ١
فعل ماضی که زمان محدود ی دارد و حتی فعل مضارع هم با تمام استمرارش بلاخره انتهایی دارد ولی اسم فاعل دلیل بر استمرار وثبات دائمی دارد وشایسته خدا دوام است

پاسخ ۲
در پاسخ به این سوال از استاد حسینی نیا پرسیدم ایشون فرمودند چون برای خدا این صفات ذاتی هست از اسم فاعل استفاده شده و استفاده از فعل برای انسان زیرا فعلیت دارد و حدوثی هست و جنبه وقوعی و اتفاقی دارد
در این آیات چون بحث تقابل با "ام" آمده است فعل مضارع بر استمرار دلالت نمی کند و فقط جنبه حدوثی دارد و اسم فاعل ذات پروردگار را نشان میدهد


❓❓پرسش

تفاوت آیه ۷۴ و ۹۶ چیست؟

پاسخ:1

۷۳ انچه تسبیح خداوند را موجب شده نعمتها وعظمت وقدرت درآفرینش مادی وجسمی را شامل می گردد وايه ۹۶ تسبیح خدا در مقابل نعمت هدایت قران وبه نوعی نعمتهای معنوی را موجب می گردد

پاسخ:2

برداشت من اینه که آیه ۷۴ درپاسخ به نعمتهای پروردگارهست وبیشتر بوی شکر گزاری میدهد

ولی درایه ۹۵و۹۶ کلمه هذا به قیامت برمی گردد بنابراین تسبیح پروردگار دربرابر یقین به وجود قیامت است که البته بصورت حق الیقین درهمان موقع وقوع آن ایجادمی شودوبه نوعی ایجاد مسخ در برابر پروردگار می کندوخداوند انرا برای ما در، دردنیا بیان کرده ودرمقابلش وظیفه تسبیح را با همان بوی مسخ شدگی مطرح کرده اند
admin Offline
#9 ارسال شده : 1397/06/25 10:35:46 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
فهم و تفسير سوره واقعه: منظور از حنث عظيم چيست؟ مترف يعني چه؟ مترفين كيانند؟

حنث عظيم در سوره واقعه چيست؟
پاسخ 1:
"و کانوا يصرون علي الحنث العظيم در مجمع البيان ميگويد : کلمه حنث به معناي شکستن عهد و پيمان مؤکد به سوگند است ، و اصرار در شکستن چنين عهدي به اين است که : به اين عمل ناستوده همچنان ادامه دهد ، و به هيچ وجه دست از آن برندارد .

و شايد اين معنا از سياق استفاده بشود که اصرار بر حنث عظيم عبارت است از اينکه استکبار از پرستش و بندگي پروردگار خود دارند ، عبادتي که بر حسب فطرت بر آن پيمان بسته بودند ، و در عالم ذر بر طبق آن ميثاق داده بودند ، و در عين سپردن چنين پيماني فطري غير پروردگار خود را اطاعت کنند ، و اين پيمان شرک مطلق است .

بعضي هم گفته اند : اصلا کلمه حنث به معناي گناه عظيم است ، و اگر با اين حال کلمه مذکور را به وصف عظيم توصيف کرده ، با اينکه عظيم در معناي خود کلمه خوابيده ، براي مبالغه است ، و منظور از حنث عظيم شرک به خدا است .

بعضي ديگر گفته اند : حنث عظيم به طور کلي به معناي هر گناه کبيره است .

بعضي هم گفته اند : سوگند خوردن بر اين ادعا است که قيامت دروغ است ، و اين سوگند در آيه شريفه و اقسموا بالله جهد ايمانهم لا يبعث الله من يموت حکايت شده ميفرمايد : مشرکين سوگندهاي غلاظ و شدادي به خدا ميخورند که خدا مردگان را زنده نميکند ، ولي لفظ آيه مورد بحث مطلق است ، نه از آن خصوص عهدشکني متبادر است ، و نه شرک به خدا ، و نه گناهان کبيره ، و نه سوگند بر نبودن معاد ، و چون آيه مطلق است پس با احتمال ما بهتر ميسازد که گفتيم : عبارت است از اطاعت غير خدا که اين نيز مطلق است و شامل همه آن احتمالات ميشود

از تفسير المیزان

پاسخ 2:
اینکه منظور از حنث عظیم چیست،بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد.

ال حنث اگر ال جنس باشد،یعنی بر مطلق هر گناه بزرگی اشاره دارد. اگر هم ال عهد باشد به یک گناه بزرگ خاص اشاره دارد که در سوره ،به صراحت مصداق ان تعیین نشده است. اما با توجه به اینکه نیمه دوم سوره غالبا به نکوهش مکذبان معاد و احتجاج و استدلال با انها می پردازد، میتوان حنث عظیم را همان تکذیب معاد و مصون دانستن خود از عذاب و جزا دانست و ایه 47 را توضیحی بر ایه 46 دانست همین مصونیت داشتن ذهنی از عذاب،راه را برای هر ظلم و گناه دیگری بر انها هموار میکرد.

اقاي فرهنگ

مترف يعني چه؟ مترفين چه كساني هستند؟

پاسخ 1:

ﻣﺘﺮﻓﻴﻦ: ﺗﺠﺎﻭﺯﻛﺎﺭﺍﻥ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ (ﺗﺮﻓﻪ ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﻟﻘﻤﻪ): ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺗﺮﺍﻑ: ﻧﻌﻤﺖ ﺩﺍﺩﻥ، ﻭﺳﻌﺖ ﺩﺍﺩﻥ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺃَﺗْﺮَﻓْﻨﺎﻫُﻢْ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺤَﻴﺎﺓِ ﺍﻟﺪﱡﻧْﻴﺎ ﻣﺆﻣﻨﻮﻥ/ 33. ﮔﻮﻳﻨﺪ: «ﺍﺗﺮﻓﺘﻪ ﺍﻟﻨﻌﻤﺔ: ﺍﻃﻐﺘﻪ ﻭ ﺍﺑﻄﺮﺗﻪ»

ﻣﺘﺮﻑ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ، ﺗﺠﺎﻭﺯﻛﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺣﻨﺚ: ﮔﻨﺎﻩ. ﻃﺒﺮﺳﻰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻘﺾ ﻋﻬﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﻘﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺖ،
ﻗﺎﻣﻮﺱ، ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﻋﻬﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

📚تفسیر احسن الحدیث

پاسخ 2:

:
1)مترف بودند .(آیه45)لفظ مترف در مجموع 6 بار در قران بکاررفته که نخستین آنها،در همین سوره واقعه است. این افراد در همه اقوام حضور داشته و موجبات نزول عذاب را فراهم میکنند. در سوره های اسرا،سبا و زخرف توصیفات کاملی از انها بیان شده است.

وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا {16}سوره اسرا
و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم خوشگذرانانش را وا میداريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم

وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ {34}سوره سبا
و [ما] در هيچ شهرى هشداردهندهاى نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان آنها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شده ايد كافريم

وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ {35}
و گفتند ما دارايى و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد

وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ {23}سوره زخرف

و بدين گونه در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهندهاى نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند ما پدران خود را بر آيينى [و راهى] يافتهايم و ما از پى ايشان راهسپريم

قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ {24}

گفت هر چند هدايت كنندهتر از آنچه پدران خود را بر آن يافتهايد براى شما بياورم گفتند ما [نسبت] به آنچه بدان فرستاده شده ايد كافريم

یعنی مترفين از نعمات گسترده ای که در دنیا داشتند،بدرستی استفاده نکرده ،فسق ورزیدند و از توجه به پاسخگویی رفتار خود نسبت به نعمتها غافل شده(ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم)و با تفاخر به انها حتی خود را مصون از عذاب میدانستند. متعصبانه و لجوجانه بر اداب و رسوم خود پای میفشردند و حقیقت را انکار میکردند

اقاي فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/02 11:40:03 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#10 ارسال شده : 1397/07/01 08:51:21 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
تدبر در سوره واقعه:درس و عصاره فرازهاي سوره اذاوقعت الواقعه چيست؟ منظور از مترفين چيست؟

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان

إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ {1}آن واقعه چون وقوع يابد

لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ {2}[كه] در وقوع آن دروغى نيست

خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ {3}پست كننده [و] بالابرنده (انسانها) است

إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا {4}چون زمين با تكان [سختى] لرزانده شود

وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا {5}و كوهها [جمله] ريزه ريزه شوند

فَكَانَتْ هَبَاء مُّنبَثًّا {6}و غبارى پراكنده گردند

وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً {7}و شما سه دسته شويد

فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ {8}ياران دست راست كدامند ياران دست راست

وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ {9}و ياران چپ كدامند ياران چپ

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ {10}و سبقت گيرندگان مقدمند

💢💢عصاره فراز ایات (1-10): وقوع قیامت با حوادث طبیعی مقارن آن و تفکیک انسانها به سه گروه با سرنوشت اخروی متفاوت قطعی است.

أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ {11}آنانند همان مقربان [خدا]

فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ {12}در باغستانهاى پر نعمت

ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ {13}گروهى از پيشينيان

وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ {14}و اندكى از متاخران

عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ {15}بر تختهايى جواهرنشان

مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ {16}كه روبروى هم بر آنها تكيه داده اند

يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ {17}بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مىگردند

بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ {18}با جامها و آبريزها و پياله[ها]يى از باده ناب روان

لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ {19}[كه] نه از آن دردسر گيرند و نه بىخرد گردند

وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ {20}و ميوه ازهر چه اختيار كنند

وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ {21}و از گوشت پرنده هر چه بخواهند

وَحُورٌ عِينٌ {22}و حوران چشم درشت

كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ {23}مثل لؤلؤ نهان ميان صدف

جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ {24}[اينها] پاداشى است براى آنچه مى كردند

لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا {25}در آنجا نه بيهودهاى مىشنوند و نه [سخنى] گناهآلود
إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا {26}سخنى جز سلام و درود نيست


💢💢عصاره فرازآیات (11-26):توصیف سرنوشت اخروی شعف انگیز مقربون در برابر اعمال دنیوی انها(نعمتهای پایدار و همسران و همراهان و ماکولات و مشروبات)

💢💢نکات:

-مراد از اولین و اخرین چیست؟در آیات 47-50 این سوره به گفتار منکرین معاد اشاره شده که می پرسندآیا پدران اولیه ما(اجداد ما در نسلهای قبل) هم در قیامت محشور میشوند؟قران پاسخ میدهد که اولین واخرین همه در آنروز گردآورده خواهید شد یعنی همه نسلهای قبل از شما و شما و نسلهای بعد تان.
باتوجه به اینکه قران از زمان پیامبر اسلام تا قیامت همواره بعنوان کتاب الهی مخاطبانی خواهد داشت،لذا اولین مصداق لفظ "اخرین " معاصرین نزول خواهند بود و اولین نیز کلیه نسلهای قبل از اسلام.

-مشابه آیه 25 در سوره غاشیه هم جمله «لاتسمع فیها لاغیه» راداشتیم ودرسوره نبا هم خواهیم داشت
لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا {35}در آنجا نه بيهودهاى شنوند و نه [يكديگر را] تكذيب [كنند]
نشانگر ان است که نشنیدن سخنان لغو اولا نعمت بزرگی است که خداوند در سوره های مختلف،انرا هم ردیف سایر نعمات بهشتی عنوان میکند ثانیا این نعمت بطور کمال و تمام در دنیا یافت نمیشود و در زندگی دنیا بشر همواره رنج شنیدن سخنان کذب و لغو را تحمل میکند.

وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ {27}و ياران راست،ياران راست كدامند
فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ {28}در [زير] درختان كنار بی خار
وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ {29}و درختهاى موز كه ميوهاش خوشه خوشه روى هم چيده است
وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ{30}و سايهاى پايدار
وَمَاء مَّسْكُوبٍ{31}و آبى ريزان
وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ {32}و ميوهاى فراوان
لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ{33}نه بريده و نه ممنوع
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ{34}وهمخوابگانى بالا بلند
إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء{35}ما آنان را پديد آوردهايم پديد آوردنى
فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا{36}و ايشان را دوشيزه گردانيدهايم
عُرُبًا أَتْرَابًا{37}شوى دوست همسال
لِّأَصْحَابِ الْيَمِينِ {38}براى ياران راست
ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ {39}كه گروهى از پيشينيانند
وَثُلَّةٌ مِّنَ الْآخِرِينَ{40}و گروهى از متاخران

💢💢عصاره فرازايات (27-40):سرنوشت خوب اصحاب یمین (ولی پایین تر نسبت به مقربون) در اخرت (سایه درختان و ماکول و مشروب و همسران

وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ {41}وياران چپ كدامندياران چپ

فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ {42}در [ميان] بادگرم وآب داغ

وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ{43}و سايه اى ازدودتار

لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ {44}نه خنك و نه خوش

إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ {45}اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان (برخوردار از نعمات) بودند.

وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِيمِ{46}و بر گناه بزرگ پافشارى مىكردند

وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ {47}و میگفتندآيا چون مرديم وخاك واستخوان شديم واقعا [باز]زنده میگردد

أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ{48}يا پدران گذشته ما [نيز]

قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ{49}بگو در حقيقت اولين و آخرين

لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ{50}قطعا همه در موعد روزى معلوم گرد آورده شوند

ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ{51}آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز

لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ{52}قطعا از درختى كه از زقوم است خواهيدخورد

فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ {53}و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند

فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ {54}و روى آن از آب جوش مىنوشيد

فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ{55}[مانند] نوشيدن اشتران تشنه

هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ{56}اين است پذيرايى(اولیه) آنان در روز جزا

💢💢عصاره فرازآیات (41-56): سرنوشت تلخ اخروی برخورداران از نعمات دنیوی که با تکذیب بعث و قیامت،برگناه اصرار میکردند.ماکولات و مشروبات زجر اور

♻️♻️♻️نکات:
-اینها بجای برخورداری ازنعمات دراخرت؛در دنیا از نعمات برخوردار بودند اما ظلم کردند و بد استفاده کردند.
-در فرازهای قبل که توصیف سابقون و اصحاب یمین بود،اشاره ای به اعمال و افکار دنیوی آنها نشده بود. اما در اصحاب شمال چند عامل را در سرنوشت تلخ اخروی آنها موثر میداند .چرا؟

به نظر میرسد با توجه به اینکه نیمه دوم سوره غالبا به نکوهش مکذبان معاد و احتجاج و استدلال با انها می پردازد، میتوان مخاطب اصلی سوره را مکذبان دانست که خداوند با نکوهش افکار و اعمال دنیوی انها،و مقایسه سرنوشت تلخ اخروی انها با سرنوشت مطلوب و رشک برانگیز اصحاب یمین و سابقون،قصد اصلاح انها و پرهیزدادن از تداوم رفتارشان را مدنظر دارد.

❓❓رفتاروافکار اصحاب شمال در دنیا چه بود است؟

1)مترف بودند .(آیه45)لفظ مترف در مجموع 6 بار در قران بکاررفته که نخستین آنها،در همین سوره واقعه است. این افراد در همه اقوام حضور داشته و موجبات نزول عذاب را فراهم میکنند. در سوره های اسرا،سبا و زخرف توصیفات کاملی از انها بیان شده است.

وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا {16}سوره اسرا
و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم خوشگذرانانش را وا میداريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم

وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ {34}سوره سبا
و [ما] در هيچ شهرى هشداردهندهاى نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان آنها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهايد كافريم

وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ {35}
و گفتند ما دارايى و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد

وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ {23}سوره زخرف

و بدين گونه در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهندهاى نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند ما پدران خود را بر آيينى [و راهى] يافتهايم و ما از پى ايشان راهسپريم

قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ {24}

گفت هر چند هدايت كنندهتر از آنچه پدران خود را بر آن يافتهايد براى شما بياورم گفتند ما [نسبت] به آنچه بدان فرستاده شده ايد كافريم

یعنی مترفين از نعمات گسترده ای که در دنیا داشتند،بدرستی استفاده نکرده ،فسق ورزیدند و از توجه به پاسخگویی رفتار خود نسبت به نعمتها غافل شده(ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم)و با تفاخر به انها حتی خود را مصون از عذاب میدانستند. متعصبانه و لجوجانه بر اداب و رسوم خود پای میفشردند و حقیقت را انکار میکردند

2)بر گناه بزرگ اصرار میکردند.(ایه46)

اینکه منظور از حنث عظیم چیست،بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد.

ال حنث اگر ال جنس باشد،یعنی بر مطلق هر گناه بزرگی اشاره دارد. اگر هم ال عهد باشد به یک گناه بزرگ خاص اشاره دارد که در سوره ،به صراحت مصداق ان تعیین نشده است. اما با توجه به اینکه نیمه دوم سوره غالبا به نکوهش مکذبان معاد و احتجاج و استدلال با انها می پردازد، میتوان حنث عظیم را همان تکذیب معاد و مصون دانستن خود از عذاب و جزا دانست و ایه 47 را توضیحی بر ایه 46 دانست همین مصونیت داشتن ذهنی از عذاب،راه را برای هر ظلم و گناه دیگری بر انها هموار میکرد.


3)بعث و زنده شدن مجدد انسانهادر قیامت را منکر بودند(آیه46)

4)گمراه وتکذیب کننده معادوجزای اخروی بودند (آیه51)


نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ {57}ماييم كه شما را آفريدهايم پس چرا تصديق نمىكنيد

أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ {58}آيا آنچه را [كه به صورت نطفه] فرو مىريزيد ديده ايد

أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ {59}آيا شما آن را خلق مىكنيد يا ما آفريننده ايم

نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ {60}ماييم كه ميان شما مرگ را مقدر كرده ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست

عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ {61}[و مىتوانيم] امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را [به صورت] آنچه نمىدانيد پديدار گردانيم

♻️♻️نکته:یعنی شما که نه قدرتی بر خلقت دارید و نه جلو مرگ را میتوانید بگیرید،برچه اساسی تکذیب میکنید؟

وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذكَّرُونَ {62}و قطعا پديدار شدن نخستين خود را شناختيد پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد

أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ {63}آيا آنچه را كشت مى كنيد ملاحظه كرده ايد

أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ {64}آيا شما آن را [بىيارى ما] زراعت مىكنيد يا ماييم كه زراعت مىكنيم

لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ {65}اگر بخواهيم قطعا خاشاكش مىگردانيم پس در افسوس [و تعجب] مىافتيد

إِنَّا لَمُغْرَمُونَ {66}[و مىگوييد] واقعا ما زيان زده ايم

بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ {67}بلكه ما محروم شدگانيم

أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ {68}آيا آبى را كه مىنوشيد ديده ايد

أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ {69}آيا شما آن را از [دل] ابر سپيد فرود آوردهايد يا ما فرودآورنده ايم

لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ {70}اگر بخواهيم آن را تلخ مىگردانيم پس چرا سپاس نمىداريد

أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ {71}آيا آن آتشى را كه برمىافروزيد ملاحظه كرده ايد

أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ {72}آيا شما [چوب] درخت آن را پديدار كرده ايد يا ما پديدآورنده ايم

نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعًا لِّلْمُقْوِينَ {73}ما آن را [مايه] یادآوری و [وسيله] استفاده (پخت غذا،گرما،روشنایی و ..)براى بيابانگردان قرار داده ايم

♻️♻️نکته: خوردنی ها و اشامیدنی ها و رونق زندگی دنیوی و سفر و تجارت شما هم از خداست.نه خودتون.

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ {74}پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى

💢💢عصاره فرازایات(57-74): احتجاج با مکذبین قیامت که خداوند خالق انسان ونعمات حیات دنیوی،قادر به حشر است.و شما قدرتی ندارید.پس متذکر شوید،شکر کنید و تصدیق کنید.


فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ {75}نه [چنين است كه مىپنداريد] سوگند به جايگاههاى [ويژه و فواصل معين] ستارگان

وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ {76}اگر بدانيد آن سوگندى سخت بزرگ است
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ {77}كه اين [پيام] قطعا قرآنى است ارجمند

فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ {78}در كتابى نهفته
لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ {79}كه جز پاكشدگان بر آن دست ندارند
تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ {80}نزول یافته از جانب پروردگار جهانيان است
أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ {81}آيا شما اين سخن را سبك [و سست] مىگيريد
وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ {82}و تنها نصيب خود را در تكذيب [آن] قرار مىدهيد

💢💢عصاره فراز ایات(75 -82): نکوهش مکذبان که این مطالب(معاد و جزای اخروی) از کتاب والای نازل شده از جانب خدا میباشد که بهره شما تکذیب و بی توجهی به ان است.

فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ {83}پس چرا آنگاه كه [جان] به گلو مىرسد
وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ {84}و در آن هنگام خود نظاره گريد
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ {85}و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولى نمىبينيد
فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ {86}پس چرا اگر شما بىجزا مىمانيد [و حساب و كتابى در كار نيست]
تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ {87}اگر راست مىگوييد [روح] را برنمىگردانيد


💢💢عصاره فرازایات (83-87): تذکر به مکذبان که اگر میتوانید (و از نظر شما جزا و قیامتی در کار نیست)جلو مرگ افراد را بگیرید ولی قادر نیستید.

فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ {88}و اما اگر [او] از مقربان باشد
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ {89}[در] آسايش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود]
وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ {90}و اما اگر از ياران راست باشد
فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ {91}از ياران راست بر تو سلام باد
وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ {92}و اما اگر از دروغزنان گمراه است
فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ {93}پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد
وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ {94}و [فرجامش] درافتادن به جهنم است
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ {95}اين است همان حقيقت راست [و] يقين(اتمام حجت ،اگر نپذیرید به عین الیقین در قیامت میبینید.

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ {96}پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى

♻️این فراز به وضعیت بلافاصله پس از مرگ انسانها پرداخته است یعنی همان عالم برزخ.
این فرازنشانگر ان است که کیفیت زندگی برزخی افرادهم مانند زندگی اخروی انها پس از وقوع قیامت میباشد.

💢💢عصاره فراز ایات( 88-96): سرنوشت متفاوت سه گانه مقربون،اصحاب یمین و مکذبین گمراه در برزخ و پس از مرگ

📚درس سوره:ظهور قیامت و سرنوشت تلخ مکذبین در برابر سرنوشت خوب اصحاب یمین و مقربون ،قطعی و از اخبار قرانِ نازل شده از سوی خدااست.باتوجه به قدرت خدا در خلق و موت شما و خلق نعمات زندگی دنیوی و بی قدرتی انسان در امور فوق،دست از تکذیب بردارید


آقای سیدکاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/02 11:27:05 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

Azam.pormaye Offline
#11 ارسال شده : 1397/08/24 08:08:53 ق.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال

◀️ در وقوع قیامت و زلزله‌های سخت آن تردیدی نیست. «إِذٰا وَقَعَتِ» («اذا»و فعل ماضی در مواردی بکار می‌رود که قطعی الوقوع باشد. )

◀️ قیامت، هنگامه ی فروپاشی پندارها و تجلّی حقایق است. (شکست و سقوط عدّه ای و پیروزی و صعود عدّه ای دیگر) «خٰافِضَةٌ رٰافِعَةٌ»

◀️ در شیوه تبلیغ و آداب گفتگو، ابتدا بیانِ خلاصه ی مطلب و سپس تفصیل آن، مطلوب است. «کُنْتُمْ أَزْوٰاجاً ثَلاٰثَةً - فَأَصْحٰابُ - فَأَصْحٰابُ - وَ السّٰابِقُونَ»

◀️ نیک بختی یا بدبختی، سعادت یا شقاوت، در قیامت دائمی است. فَأَصْحٰابُ الْمَیْمَنَةِ... وَ أَصْحٰابُ الْمَشْئَمَةِ (کلمه«اصحاب»جمع«صاحب»به معنای مصاحب و ملازم و جدا نشدنی است)

◀️ سبقت در ایمان و عمل و خیرات ونیکی‌ها ارزش است. «وَ السّٰابِقُونَ السّٰابِقُونَ»

◀️ کسانی که در دنیا به سوی خیرات سبقت می‌گیرند، در آخرت برای دریافت پاداش مقدّم ترند. اَلسّٰابِقُونَ... أُولٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ

◀️ بهشت، محلّ کامیابی‌های مؤمن است. «جَنّٰاتِ النَّعِیمِ»

◀️ مقام معنوی، بالاتر از کامیابی مادّی است. ابتدا فرمود: آنان مقرّب درگاه ما هستند، «أُولٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» سپس فرمود: در باغ‌های بهشتی قرار می‌گیرند. «فِی جَنّٰاتِ النَّعِیمِ»

◀️ برای برانگیختن شوق و علاقه، بیان خصوصیات بهشت لازم است. (کیفیّت تخت‌ها «مَوْضُونَةٍ» چگونگی نشستن «مُتَقٰابِلِینَ»)

◀️ شیوه نشستن بهشتیان، نشستنِ گرداگرد است تا افراد روبروی یکدیگر قرار گیرند و چهره به چهره شوند. «مُتَقٰابِلِینَ»

◀️ از آداب پذیرایی، فراهم نمودن جایی است که مهمان در آن احساس راحتی کند. عَلیٰ سُرُرٍ... مُتَّکِئِینَ عَلَیْهٰا

◀️ مسئولین پذیرایی و شیوه پذیرایی بهشتیان، خصوصیاتی دارد:
الف: هر لحظه در دسترس می‌باشند. «یَطُوفُ»
ب: نوجوانانی با قیافه ای زیبا و دلپذیرند. «وِلْدٰانٌ»
ج: دلپذیری آنان موسمی و لحظه ای نیست. «مُخَلَّدُونَ»
د: انواع وسایل پذیرایی را در دست دارند. «أکواب، أَبٰارِیقَ، کَأْسٍ»
ه: پذیرایی ابتدا با مایعات و نوشیدنی هاست. «کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ»
و: آنچه عرضه می‌شود، آفاتی ندارد. لاٰ یُصَدَّعُونَ... لاٰ یُنْزِفُونَ
ز: مواد پذیرایی، متعدّد و متنوّع و به انتخاب مهمان است. «فٰاکِهَةٍ مِمّٰا یَتَخَیَّرُونَ»
ح: اولویّت با نوشیدنی، سپس میوه و آنگاه غذای گرم و مطبوع است. «مَعِینٍ، فٰاکِهَةٍ، لَحْمِ»

◀️ زنانی بهشتی اند که در عین زیبایی، عفیف و پاکدامن باشند. «حُورٌ عِینٌ کَأَمْثٰالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»

◀️تمام اسباب کامیابی، در بهشت فراهم است. فٰاکِهَةٍ... لَحْمِ... حُورٌ عِینٌ

◀️ کامیابی‌های بهشت، دائمی است. یَتَخَیَّرُونَ، یَشْتَهُونَ... (فعل مضارع بر دوام و استمرار دلالت می‌کند)

◀️ در شیوه تبلیغ و دعوت به نیکی ها، از نقش عمل در رسیدن به پاداش‌های اخروی، غفلت نکنیم. «جَزٰاءً بِمٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ»

◀️ در بهشت، اسباب آزار روحی و روانی نیست. لاٰ یَسْمَعُونَ فِیهٰا لَغْواً...

◀️ معمولاً کامیابی‌های دنیوی آمیخته با لغو و گناه است، ولی در قیامت، چنین نیست. لاٰ یَسْمَعُونَ...

◀️ بهشت، سرای سلام و سلامت است. «إِلاّٰ قِیلاً سَلاٰماً سَلاٰماً» (جامعه ای که در آن سلام و سلامتی رواج دارد و لغو و بیهودگی در آن وجود ندارد، جامعه ای بهشتی است.

◀️ اصحاب_یمین در قیامت، جایگاه بس والا و اعجاب برانگیزی دارند. «وَ أَصْحٰابُ الْیَمِینِ مٰا أَصْحٰابُ الْیَمِینِ»

◀️ عذاب‌های قیامت، بسیار سخت است. («سَمُومٍ» و «حَمِیمٍ» نکره آمده که نشانه سختی و عظمت است. )

◀️ خوشگذرانان سرمست بدانند که کامیابی‌های غافلانه، آنان را به چه ذلّت و نکبت و زجری خواهد کشید. «مُتْرَفِینَ - فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ»

◀️آنچه گناه را سنگین و خطرناک تر می‌کند، اصرار بر آن است. «یُصِرُّونَ عَلَی اَلْحِنْثِ الْعَظِیمِ»

◀️ خداوند عادل است و عذاب بر پایه عملکرد خود انسان است. اگر خلافکاران سه نوع شکنجه دارند: بادی سوزان، آب داغ وسایه داغ، به خاطر آن است که سه خلاف پیوسته دارند. کٰانُوا... مُتْرَفِینَ... کٰانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ... کٰانُوا یَقُولُونَ

◀️ رفاه و عیّاشی، بستر ارتکاب گناه و تردید در معاد است. مُتْرَفِینَ... یُصِرُّونَ...

◀️ خطر آنجاست که انسان، تردید نابجای خود را در جامعه گسترش دهد و عامل انحراف دیگران شود. «کٰانُوا یَقُولُونَ أَ إِذٰا مِتْنٰا وَ کُنّٰا تُرٰاباً»

◀️ باید به شبهات، حتی اگر از سر عناد هم باشد، پاسخ قاطع داد. یَقُولُونَ... قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ

◀️ همه مردم در یک روز مشخّص جمع می‌شوند. «یَوْمٍ مَعْلُومٍ»

◀️ گرچه زمان قیامت در نزد ما نامعلوم است، امّا نزد خداوند مشخّص است.

◀️ دوزخیان، از سخت ترین خطاب‌های تحقیرآمیز برخوردارند. «أَیُّهَا الضّٰالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ»

◀️ #اصحاب_شمال، گمراهان هستند، «أَیُّهَا الضّٰالُّونَ» که ما در هر نماز از خدا می خواهیم از آنان نباشیم. «وَ لاَ الضّٰالِّینَ»

◀️ بدتر از گمراهی، تکذیب کردن است وگرنه بسیاری از گمراهان، توفیق هدایت می‌یابند. «الضّٰالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ»

◀️ تمام تحقیرهای روانی و عذاب جسمانی، پذیرایی مقدّماتی اصحاب شمال است! پس پذیرایی اصلی چیست؟ «هٰذٰا نُزُلُهُمْ»

◀️در تبلیغ و مجادله، با استفاده از شیوه سؤال و پرسش، وجدان مخاطبان را بیدار و به یاری فراخوانیم. أَ فَرَأَیْتُمْ... أَ أَنْتُمْ...

◀️ مرگ، یک حادثه و اتّفاق نیست، بر اساس حکمت و حساب و کتاب است. «قَدَّرْنٰا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ»

◀️ پایان عمر و زمان مرگ، تنها به دست خداست. «نَحْنُ قَدَّرْنٰا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ»

◀️ مرگ انسان نشانه ی عجز خداوند از زنده نگه داشتن نیست، بلکه تقدیری حکیمانه است. «قَدَّرْنٰا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ»

◀️ قدرت الهی مطلقه است و هیچ شخص یا قدرتی نمی تواند از مرگ فرار کرده و بر این تقدیر الهی غالب شده و بر آن پیشی بگیرد. «مٰا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ»

◀️ فلسفه مرگ، جایگزین شدن دیگران و پیدایش تحوّلات جدید است. قَدَّرْنٰا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ... نُبَدِّلَ أَمْثٰالَکُمْ... نُنْشِئَکُمْ...

◀️ قدرت خداوند بر جابجایی مرگ و زندگی، دلیل قدرت خداوند بر ایجاد معاد است. فَلَوْ لاٰ تُصَدِّقُونَ... نُبَدِّلَ أَمْثٰالَکُمْ

◀️ استدلال‌های قرآن، فراگیر، ساده و در عین حال عمیق است. نگاهی به آب، برای توجّه انسان به مبدأ و معاد کافی است. «أَ فَرَأَیْتُمُ الْمٰاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ»

◀️ آفرینش، کلاس تدبّر، أَ فَرَأَیْتُمُ... تذکّر، «أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ» و زمینه ساز تشکّر است. «فَلَوْ لاٰ تَشْکُرُونَ»


◀️ خداوند، گاهی به چیزهای کوچکی مانند انجیر سوگند یاد می‌کند، «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ» و گاهی به کهکشان و مسیر ستارگان. آری برای خداوند کوچک و بزرگ، کاه و کوه یکی است. «فَلاٰ أُقْسِمُ بِمَوٰاقِعِ النُّجُومِ»

◀️ خداوند، برای بزرگ ترین سند تشریع یعنی قرآن، به بزرگ ترین بخش تکوین یعنی کهکشان ها، سوگند یاد کرده است. فَلاٰ أُقْسِمُ بِمَوٰاقِعِ النُّجُومِ... إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ

◀️ قرآن، تنها الفاظ و عبارات نیست، محتوایی والا دارد که در نزد خداوند محفوظ و مکنون است. «فِی کِتٰابٍ مَکْنُونٍ»

◀️حقایق بلند قرآن را افراد آلوده به شرک و کفر و نفاق و عناد درک نمی کنند.
«لاٰ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» ۶- قرآن، جلوه ای از ربوبیّت خداوند و برنامه ای جامع برای رشد و تربیت انسان است. «تَنْزِیلٌ مِنْ رب العالمین

◀️ لحظه ی احتضار و مرگ، برای همه حتمی است. «إِذٰا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» (کلمه «إِذٰا» در موارد حتمی الوقوع بکار می‌رود)

◀️ خروج روح از بدن، از مجرای تنفسی و حلقوم است. «بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»

◀️ خداوند برای برطرف کردن تردید معاد، هم قدرت خود را در حیات مطرح می‌کند و هم در حال مرگ و به این طریق اتمام حجّت می‌کند. «بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»

◀️ خداوند، از نزدیک ترین افراد به انسان، نزدیک تر است. نزدیکی دیگران جسمی است و نزدیکی او ناشی از احاطه کامل به مخلوق است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ»

◀️ معاد و کیفر و پاداش اخروی قطعی است. «إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ» (بکارگیری فعل ماضی برای بیان آینده، نشانه حتمی و قطعی بودن آن است)

◀️ مقرّبان، پس از جان دادن، بلافاصله به راحت و رفاه می‌رسند. «فَرَوْحٌ وَ رَیْحٰانٌ» (حرف«ف »دلالت بر گذشت زمانی اندک می‌کند. )

◀️ لحظات احتضار و مرگ و اخبار چگونگی جان دادن مقرّبان، اصحاب یمین و اصحاب شمال را باور کرده و جدّی بگیریم. «إِنَّ هٰذٰا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ»

◀️ سختی جان دادن کفار و کیفر آنان با حمیم و جحیم، حق و عادلانه است. فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ... إِنَّ هٰذٰا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ

◀️کیفر یک عمر انحراف و تکذیب، «الْمُکَذِّبِینَ الضّٰالِّینَ» پذیرایی با نوشیدنی سوزان در جایگاهی آتشین است، «فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ» و خداوند از کیفر نابجا منزّه است. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ...

◀️ وجود قیامت و نظام کیفر و پاداش، نشانه ربوبیّت خداوند در جهت تربیت انسان است که ستایش پروردگار را می‌طلبد. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»

🌸🌸 تفسیر نور 🌸🌸

ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/07 07:18:03 ق.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

admin Offline
#12 ارسال شده : 1397/12/20 10:14:21 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
ترجمه و تفسير سوره واقعه: سئوال از ترجمه ايات سوره واقعه:مدينين يعني چه؟

پرسش:
در سوره واقعه 83-87 آمده:فلولا اذا بلغت الحلقوم- و انتم حینئذ تنظرون- و نحن اقرب اليه منكم ولكن لا تبصرون- فلولا ان كنتم غير مدينين- ترجعونها ان كنتم صادقين

در این تصویر سازی از لحظه مرگ، استدلالی صورت پیدا کرده بدین شرح:
اگر شما "مدینین" نیستید، چرا او را به زندگی بر نمی گردانید/بفرمایید برش گردانید.

مدینین جمع مدین اسم مفعول از دان یدین دینا است. یک معنای دین جزاست و یوم الدین را روز جزا گویند. پس مدین در این وجه یعنی "جزا داده شده" یا "مکافات بیننده". اگر چنین باشد، صورت استدلال بالا اینگونه می شود که اگر حقیقت دارد که شما جزا داده نمی شوید، پس این محتضر را به زندگی بازگردانید.
سوال این است که چه ربطی بین کیفر دیدن انسانها و بی بازگشت بودن سفر مرگ وجود دارد؟ اگر فرضا نظام جزا و پاداش نمی بود، امکان بازگرداندن محتضر به زندگی وجود داشت؟ آیا ما با یک استدلال منطقی از نوع برهان خلف مواجهیم؟

پاسخ 1:

همه مفسرين و مترجمين گفته اند خداوند گفته اگر فکر میکنید مورد بازخواست و جزا نخواهید بود پس محتضر را به حیات برگردانید اگر راست میگوئید
جادارد یکی از کفار بگوید خب، شما که مومن میباشید و چنین میگوئید که جزا داده خواهید شد، مگر میتوانید محتضر را به حیات برگردانید که از ما میخواهید چنین کنیم؟ و اساسا فرایند احتضار چه ربطی به ایمان و کفر دارد؟

درس سوره واقعه این است:
درس: اي انسان! غرق در نعمت هاي الهي هستي. از غفلت درآي و طوري زندگي کن که سرانجام بهشتي داشته باشي.

أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ ﴿81﴾ وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ ﴿82﴾ فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿83﴾ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ ﴿84﴾ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ ﴿85﴾ فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿86﴾ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿87﴾
ریزدرب: ای مردم! آیا به چنین موضوع مهمی چنین بیخیالانه روی میکنید؟

در این ریزپاراگراف آیه های82 و 84 و 85 فرعی اند و فعلا روی آنها زوم نمیکنیم و میخواهیم از روی ریزدرب تصوری از ریزپاراگراف بدست بیاوریم:

آیه 81: راجع به موضوع قیامت نباید بیخیالانه برخورد کرد
آیه 83: راجع به موضوع احتضار نباید بیخیالانه برخورد کرد
آیه های 86 و 87: اگر نتوانیم مشکل محتضر را حل کنیم (که نمیتوانیم) پس غیر مدینین نیستیم (یعنی مدینین هستیم)

چون هیچکس، (چه مومن باشد چه کافر)، نمیتواند مشکل محتضر را رفع کند، پس همه (چه مومن و چه کافر) از مدینین هستند

مدینین یعنی چه؟
با توجه به آنچه که تاکنون فهمیده ایم، مدینین یعنی کسانی که نمیتوانند محتضر را به حیات برگردانند
به عبارت دیگر، مدینین، یعنی کسانیکه نمیتوانند مرگ را چاره کنند
به عبارت دیکر: انسان نمیتواند مرگ را چاره کند
به عبارت دیگر: انسان مقهور است نسبت به عاملی که مرگ را قرار داده


آقاي مهندس گنجه اي

ali Offline
#13 ارسال شده : 1398/07/27 02:27:50 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,960

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم سوره واقعه: نکات و پرسش های تفسیری سوره واقعه:

پرسش:

منظور از مواقع النجوم در سوره واقعه چیست؟ فلا اقسم بمواقع النجوم

پاسخ 1:

مرحله آغازين اين آيات سوگند نخوردن به "مواقع النجوم" است، سپس تبيين اين ترك قسم كه اگر بدانيد اين خود قسمى بزرگ است و نتيجه اين دو كرامت قرآنى است.

اينجا، نخست بايد ديد و سنجيد كه اين «لا اقسم» بر مبناى نصش همان لا قسم است؟ يا آنگونه كه ديگران در جاى جاى تفسير و ترجمه قرآن گفته اند قسم است؟ پاسخ روشن است كه «لا اقسم»، «لا قسم» است و نه قسم، ولى اين لا قسم گاه براى ناچيز شمردن موردش مى باشد مانند "لا اقسم بهذالبلد" در اين وجه اش كه چون حرمت اين رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) در شهر مكه هتك شده و اين محور موحدان جولانگاه مشركان گشته است، روى اين اصل به مكه قسم ياد نمى كنم بلكه "بوالد و ما ولد" كه والد رسول الله(صلى الله عليه وآله) و ساير رسالتى ها در طول زمان تكليف است،

و گاهى هم «لا اقسم» در مواردى است كه درعين شايستگى قسم مورد قسم نيست چون مورد نظر از مورد لاقسم مهمتر است مانند همين آيات مورد بحث كه كرامت قرآن از سراسر آن نمايان، و از براى دانايان از هر روشنى روشنتر است، و روى اين اصل نيازى به قسم هم ندارند، چنانكه در مانند آيه «يس» براى اثبات رسالت محمدى(صلى الله عليه وآله) به همين قرآن قسم ياد شده كه اين خود قسمى به بزرگترين برهان رسالت آن حضرت است، چنانكه قرآن در آياتى ديگر براى اثبات جرياناتى وحيانى مورد اينگونه قسم استدلالى قرار گرفته.
«لا اقسم» در اينجا ترك قسم است به آنچه احياناً شايسته قسم است كه «لا قسم» است به همان جهت كه گفته شد، و قسم است براى كسانيكه ديده بصيرتى و چشمى باز از براى دريافت كرامت قرآنى ندارند كه بوسيله اى مادون براى اين مادونها "بمواقع النجوم" سوگند ياد مى شود، ولى حق محورى از براى دانايان و بينايان همان قرآنى است كه از براى كرامتش به خودش قسم ياد مى شود.

اكنون ببينيم مقصود از نجوم و مواقعش چيست؟ نجوم هر چه باشد مواقعش مواقع و فرودگاههاى همان نجوم است كه اينجا فرود آمده هاى روشنى بر فرودگاههايى مورد بحث است، نخست و از همه مهمتر و برازنده تر نجوم قرآنى است كه اين آيات درخشان پياپى يكديگر بر فرودگاه قلب محمدى(صلى الله عليه وآله) درخشش داشته، و اين قلب يگانه مواقع النجوم است زيرا اين نجوم آيات قرآنى پياپى بر اين فرودگاه بزرگ و درخشان فرود آمده كه "نور على نور" مى شود، چنانكه در آيه نور هم گذشت، اكنون قلب معصوم محمدى كه فرودگاه نجوم قرآنى است اينجا مورد لا اقسم است در عين حاليكه مى توان به حالات، افكار، اقوال، حركات و سكنات حضرتش استدلال به وحى قرآنى نمود، ولى اين كجا و آن كجا؟ و خدا (چنانكه در «يس» و جاهاى ديگر گذشت و خواهد آمده ـ جريان را به عكس وانمود كره كه به نجوم درخشان قرآنى براى اثبات رسالت محمدى(صلى الله عليه وآله) قسم ياد مى كند.

اين مواقع النجوم نخستين، سپس كل فرودگاههاى وحيانى ديگر كه منزلت آنها از منزلت فرودگاه قلب محمدى(صلى الله عليه وآله) كمتر است، مراد كل قلبهاى رسالتى است و كه قلب محمدى(صلى الله عليه وآله) بر فراز آنها مى درخشد، با اين حال اينها هم مورد لا قسم هستند، بدين معنى كه قلبهاى رسالتى كمتر از از قلب محمدى است، چنانكه نجومش هم كمتر از نجوم قرآنى است، بلكه در كل تمام نجوم درخشان وحى بر كل پيامبران مادون نجوم قرآن، و نيز مقدمه آن است.
سپس نجوم ديگر كه فروترند مانند نجوم وحيانى بر فرشتگان وحى، و نجوم سقوط كننده در قيامت مرگ (77:7) و نجوم سقوط كننده بر شيطان ها كه مى خواهند به وحى ملاء اعلى گوش فرا دهند (37:9) كه اين خود نمونه اى است آشكار بر نيزه باران مخالفان وحى، ولى اين قرآن كه خود نيزه هاى نورانى و هم آتشين است، بر دلهاى دلباختگان كه فرودگاههاى حق اند روشنى بيشتر مى بخشد، و نسبت به دلهاى تاريك نار است، آنجا نور و اينجا نار است، كه اين هر دو مواقع و فردوگهاى نجوم قرآنى مى باشند.

در هر صورت محور بحث اين است كه "انه لقرآن كريم" با اين دو تأكيد «ان» و «لام» كرامت و جهانشمول بودن قرآن را ثابت مى كند، و همانگونه كه خدا خود را در آياتى چند كريم خوانده، اينجا و مانند اين نيز قرآنش را كريم معرفى كرده و اوصاف زيرين تبيينى است از براى اين كرامت جهانشمول.

از تفسیر فرقان

Sgoodarzi Offline
#14 ارسال شده : 1400/01/22 02:06:04 ب.ظ
Sgoodarzi

رتبه: Member

گروه ها: member, Moderator
تاریخ عضویت: 1399/10/09
ارسالها: 17
مکان: تهران

گزیده نڪات تفسیرے👇👇👇


┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

*پیشگفتار سوره واقعه*

سورة واقعه در سومين سال بعثت در مكه نازل شده و همچون بقيه سوره‌هاي سه سال نخست، برمحور قيامت قرار دارد و سه چهارم مطالب آن [56 آية ابتدا و 9 آية انتها] به اين موضوع اختصاص يافته است. در بخش مياني سوره، مباحث خداشناسي توحيدي با نگاه به آفرينش انسان از نطفه، گياهان از دانه، نزول باران و پيدايش آتش مطرح شده است.

نام سوره اشاره به «واقعه» عظيمي است كه در آستانه قيامت رخ مي‌دهد. اين نام علاوه بر آيات ابتداي اين سوره، در آيات 75 و 76 اواخر آن نيز با سوگند به عظمت چنين پديده‌اي آمده است: «فَلا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيم».

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

واقعه:3
*خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ*
فرو رفتني است و برآمدني2 [=انقباظي و انبساطي خورشيدي].

2- مفسرين و مترجمين، تا جايي كه نگارنده ديده است، جمله: «خافضه رافعه» را به پائين آوردن تبه‌كاران و بالا بردن نيكان در قيامت مربوط دانسته‌اند، در حالي كه اين آيه در وسط شش آيه‌اي واقع شده كه تماماً به نشانه‌هاي فيزيكي زمين [يا منظومه شمسي و يا كهكشان] در آستانه قيامت اشاره دارد. آنچه از نظر علمي مسلم است، انفجار و مرگ ستاره‌هاي فروزان، كه ناشي از تمام شدن سوخت ئيدروژن دروني آنها با تبديل به هليوم است، موجب انقباض اوليه [خافضه] ستاره، به دليل غلبه نيروي جاذبه در اثر تقليل نيروي دافعه، و سپس انبساط عكس‌العملي شديد پوسته بيروني ستاره، به حجم هزاران برابر [رافعه]، مي‌باشد. از نظر لغوي نيز معناي «خَفَضَ» پايين آوردن صدا، فروتني و تواضع، پايين آمدن نرخ‌ها، كم شدن حرارت، سبك كردن و... مي‌باشد، سه مورد ديگري كه اين واژه در قرآن تكرار شده، در وصف بال گشودن پرندگان براي جوجه‌ها [خفض جناح] يا فروتني فرزندان براي والدين است. جمع كردن يا گشودن بال تعبيري است از همان انقباض و انبساط خورشيدهاي فروزان در لحظه انفجار.

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

واقعه:22
*وَحُورٌ عِينٌ*

و سپيد جامگاني پاك چشم [=همسراني پاك از هر پليدي]،17

______
17- «حُورٌ عِينٌ» را كه سه بار در قرآن تكرار شده [يكبار هم حور]، مفسرين و مترجمين معمولا به همان معناي مصطلح، يعني: «زنان سيمين تن و درشت چشم» گرفته‌اند كه در چشم و دل اعراب تيره پوست نمادي از زيبايي رويايي و در پاداش بسيار كارساز بوده و همچنان هست؛ اما اولا اين وعده‌اي يكطرفه براي مردان است، در حالي كه روح قرآن بر تساوي زن و مرد در ارتباط با خدا تصريح دارد. ثانياً مشتقات ديگر كلمه حوري، مثل: حواريون، محاوره، محور و... نشان مي‌دهد كه علاوه بر وصف سفيدي رنگ، سپيدي و پاك دلي را هم، مثلا در مورد «حواريون»، شامل مي‌شود. در كلمه محاوره [از همين ريشه]، تبادل و تردد كلام، و در كلمة محور، گردش چرخ حول ميله‌اي را نشان مي‌دهد. به نظر مي‌رسد وصف حُورٌ عِينٌ، علاوه بر معناي ظاهري، مفهوم عميق‌تري در اشاره به پاك دل و پاك جامه و پاك دست بودن دارد كه آثار آن در آخرت به خود انسان برمي‌گردد. اتفاقاً آخرت را نيز قرآن با كلمه «حور» كه بازگشتي به اصل است بيان كرده است [انشقاق 14 (84:14) - إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ- او مي‌پنداشت بازگشتي نيست].
كلمة عين [در حور عين] معناي چشمه دارد، شايد در لايه‌اي عميق‌تر بتوان گفت حور عين، چشمه جاري اعمال پاكي است كه مؤمنين در زندگي دنيايي براي آينده خود حفاري كرده و در آخرت از آن بهره‌برداي مي‌كنند. آيات 5 تا 9 سوره انسان (76:5) نيز به روشني اين ارتباط را توضيح مي‌دهد.

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

واقعه:34
*وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ*

و همسراني والا مقام25 [=ياراني مهربان و عالي مرتبه]،

25- زن و شوهر در زبان عربي هر دو فرش يكديگر شمرده مي‌شوند. اطاق يا زميني كه فرش شده باشد، گرمابخش و موجب آسايش و راحتي است، زن و شوهر نيز بايد سختي‌ها را همچون فرش، زير پاي همسرشان هموار نمايند تا در كنار هم آرامش، اُنس و الفت گيرند. در اين سوره از «فُرُشٍ مَرْفُوعَهٍ» سخن گفته كه ترجمه ظاهري آن همسران بالا بلند است، اما در معنايي ژرف‌تر شايد بتوان همسراني را تصوّر كرد كه والا مقامند و عالي مرتبه، وگرنه قد و بالا ارزشي نيست كه در مقياس وعده‌هاي قرآني باشد. از شش موردي كه اين كلمه در قرآن آمده است، تنها همين مورد [واقعه 34 (56:34) ] اشاره به نقش فرش داشتن همسر دارد و به همين دليل تغيير همسر را هم تجديد فراش گفته‌اند. قرآن، زمين را فرش انسانها [ذاريات 48 (51:48) ، بقره 22 (2:22) ] شمرده، و نيز چهارپاياني را كه بر پشتِ فرش مانند آنان سوار مي‌شوند. پروانه را هم، شايد به دليل گسترده و نازك بودن بالهايش، فرش ناميده است [قارعه 4 (101:4) ].

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

واقعه:52
*لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ*

مسلماً از شجرة زقوم خواهيد خورد،35


35- عنوان «شجرة زقوم» علاوه بر اين آيه، دو بار ديگر در قرآن تكرار شده است [صافات 62 (37:62) و دخان 43 (44:43) ]. كتابهاي لغت زقوم را بلعيدن لقمه بسيار تلخ و كـُشنده ترجمه كرده‌اند، اما قرآن هيچ وصفي از آن، جز آنكه زقوم طعام گناهكاران خودپرست است و در شكم آنها همچون آب جوش غليان مي‌كند [دخان 43 (44:43) ]، نيامده است. در سوره صافات نيز اين شجره را، كه ريشه در قعر جهنم دارد، فتنه‌اي براي ظالمان شمرده كه شكوفه‌هاي آن همچون سر ديوان زشت و هراسناك است. ظاهر اين اوصاف، تصويري است ترسناك متناسب با روح و روان آدمي، اما نه معناي «شجر» در قرآن هميشه درخت است، و نه هر طعامي از راه دهان وارد بطن انسان مي‌شود. شجره همان [Network] و سيستم ارتباطي پيچيده‌اي است كه همچون درخت، ريشه [زمينه]، بدنه [تنه اصلي]، شاخ و برگ [زير مجموعه و اعضاء] و ميوه و محصولي دارد. در قرآن از شجره طيبه و شجره خبيثه و شجره مباركه و ملعونه نيز ياد شده كه سلسله مراتبي در جريانات فكري، فرهنگي، ديني و سياسي هر جامعه‌اي دارد.

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

واقعه:75
*فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ*

پس سوگند به فروپاشي ستارگان؛58


58- «مواقع» جمع مكسر واقعه است، كه در آيه اول اين سوره [اذا وقعت الواقعه]، همچنين آيه 15 سوره حاقه (69:15) [فيومئذٍ وقعت الواقعه] به آن اشاره شده است. «وَقـَعَ» به معني ثبوت و سقوط است و مواقعون را [در آيه 53 كهف (18:53) ] ساقط شوندگان ترجمه كرده‌اند. اما سقوط يك ستاره فروزان به كجاست؟ آيا جز به مركز خود، با غلبه نيروي جاذبه بر نيروي دافعه ناشي از فعل و انفعالات هسته‌اي؟
سقوط بر حسب مورد، مصاديق مختلفي پيدا مي‌كند، مثل وقوع [سقوط] آسمان به زمين [حج 56 (22:56) ]، به زمين سجده افتادن [حجر 29 (15:29) ]، سقوط در آتش دوزخ [كهف 53 (18:53) ]، وقوع عذاب، غضب خدا، بغض و عداوت و امثالهم.
از نظر فيزيك نجومي نيز مرگ ستاره‌هاي فروزان و فروپاشي آنان، سقوط ستاره به مركز ثقل خود [هستة ستاره] مي‌باشد كه موجب انقباض شديد و درهم فرورفتگي اتم‌هاي آن در فرآيند تراكمي و عكس‌العمل پوستة بيروني در انبساط فوق‌العاده مي‌شود. اتفاقاً سورة «نجم» [ستاره فروزان] نيز با اشاره به فرود و فروپاشي نجم معيني [خورشيد]، كه درخشش ناگهاني عظيمي خواهد داشت آغاز مي‌گردد «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى». هواي نفس نيز كه مفهوم سقوط نفساني دارد، بيان ديگري است از خافضه.

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

📚تفسیر آقاے بازرگان

ویرایش بوسیله کاربر 1400/01/22 02:07:08 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

ali Offline
#15 ارسال شده : 1401/08/30 04:01:39 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,960

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال


ساختار سوره‌ی واقعه در ۴ سیاق مطرح شده است:

:سیاق اول؛ آیات ۱ تا ۵۶ (دسته یک: آیات ۱ تا ۱۰ و دسته دوم هم آیات ۱۱ تا ۵۶ که اصناف سه‌گانه را معرفی می‌کند)
:سیاق دوم؛ آیات ۵۷ تا ۷۴ (که در دسته‌‌های چهارگانه، دلایل معاد تبیین شده است)
سیاق سوم؛ آیات ۷۵ تا ۸۲ که بر الهی بودن قرآن تأکید دارد.
:سیاق چهارم؛ آیات ۸۳ تا ۹۶ (دارای دو دسته: تا آیه ۸۷ و در ادامه، آیه ۸۸ تا آخر سوره)

برای به دست آوردن جهت سوره، باید به روَندی که سوره در چهار سیاق دنبال نموده، توجّه کرد. این سوره، با توجه به فضای غفلت و بی‌اهمیتی به واقعه‌ی قیامت، در سیاق نخست، از وقوع حتمی واقعه‌ای خبر می‌دهد که ویژگی آن در هم ریختن نظام ارزش‌گذاری دنیاست و سپس به اصناف سه‌گانه‌ی انسان‌ها در دنیا و آخرت اشاره نموده و بیان می‌کند که این واقعه‌ی بزرگ، مقرّبان یا همان سابقان را در بالاترین درجات قرب الهی و بهشت پُر نعمت خدا، مأوی می‌دهد و در رتبه‌ای پایین‌تر، اصحاب یمین را سکنی داده و اصحاب شمال را به پایین‌ترین درکات جهنم فرو می‌فرستد، زیرا اینان در دنیا بر شرک پافشاری نموده و پیوسته بدون توجه به قدرت خداوند، معاد را انکار می‌کردند. بدین سان، سیاق یکم در هم شکستن فضای غفلت و بی‌اهمیتی به وقوع واقعه‌ی عظیم قیامت را می‌رساند و با استفاده از تبشیر و انذار، انگیزه‌ای قوی برای توجّه به این مسأله و اهمیت دادن به آن پدید می‌آورد.

سیاق دوم؛ مظاهری از نعمت‌های الهی را یادآوری می‌کند که هر روز می‌بینیم ولی بی‌توجه از کنار آن می‌گذریم. هر یک از این نعمت‌ها، نشانه‌ای بر قدرت خداوند سبحان است و با بودن چنین قدرتی، استبعاد معاد به دست خدای قادر جایی ندارد. سپس در سیاق سوم بیان می‌کند که بدانید تکذیب معاد، تکذیب حقیقت غیبی قرآن است که از سوی خدای جهانیان نازل شده است و در سیاق چهارم؛ انسان را متوجه مرگ می‌کند و ضعف و ناتوانی او را در جلوگیری از مرگ یادآور شده و به انسان می‌گوید که تنها راه نجات از جزا، نمُردن است! و نمُردن هم در اختیار شما نیست! پس برای جزا آماده باشید و بدانید که مرگ دروازه‌ای است برای ورود به عالم برزخ که تفاوت اصناف سه‌گانه‌ی انسان‌ها در آن بروز می‌کند.

:پس چیزی که در همه‌ی سیاق سوره آمده، اهتمام به مسأله جزای پس از مرگ و تشویق و ایجاد انگیزه در مکذّبان است، تا خود را از ورطه‌ی نابودی اصحاب شمال شدن بِرَهانند و به گروه مقرّبان و یا دست کم اصحاب یمین بپیوندند،
از این رو جهت هدایتی سوره عبارت است از: ایجاد انگیزه و باور به معاد، با تقسیم اصناف سه‌گانه‌ی انسان‌ها در عوالم سه‌گانه‌ی دنیا، برزخ و آخرت.

ارسالي از كانال تدبر در قران
ali تصاویر زیر را ارسال کرده است:
واقعه.jpg (29kb) تعداد دانلود 0 بار.

شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
ali Offline
#16 ارسال شده : 1402/03/27 09:10:30 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,960

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
ترجمه تدبر و فهم سوره واقعه: نكات تفسيري سوره واقعه از تفسير تسنيم

سوره مبارکه «واقعه» که در مکه نازل شد و براي ترسيم جريان قيامت کبريٰ است، أشراط و علايمي را ذکر مي‌کند و از نظر مادّي مسائل آسمان و زمين را در هم کوبيده معرفي مي‌کند،

إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ﴾؛ یعنی «إذا ظهرت القیامة». الآن در حال خفاست بعد ظاهر می‌شود، یا الآن در حال قعود است بعد قائم می‌شود که اصلاً قیامت را قیامت گفتند، چون همه چیز قائم‌اند؛ یعنی ظاهرند. آن روز رستاخیز است: ﴿یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾؛
در پیشگاه او قیام می‌کنند. آثاری از آن روز را تشریح می‌کند؛ در آن روز کسی نمی‌تواند قیامت را تکذیب کند
درباره قیامت در دنیا ممکن است تکذیب بکنند چه اینکه کردند، اما قیامت شفاف و روشن است واقعه آن را کسی نمی‌تواند تکذیب بکند. پس برای واقعه او کاذبه‌ای نیست

تعبیری که قرآن کریم دارد نفرمود «رافعةٌ خافضة» اوّل ﴿خَافِضَةٌ﴾ را ذکر کرد که این قهر و خشم را بهتر نشان می‌دهد. در انقلاب‌ها اوّل آن طبقه طاغوت پایین می‌آیند، بعد طبقه مظلوم و ستمدیده بالا می‌روند؛
لذا فرمود: ﴿خَافِضَةٌ﴾؛ یعنی این واقعه یک عده را پایین می‌آورد یک عده را بالا می‌برد.

مردمي که از اوّل تا آخر عالَم آمدند آنها را به سه قسمت تقسيم مي‌کند؛ چه اينکه در دنيا هم مردم همين سه قسم‌اند.زوج به معني جفت نيست، زوج به معناي صنف است.
فرمود شما ازواج ثلاث هستيد، نه يعني شش گروه‌ايد؛ سه گروه هستيد و هر گروه زوج هستند: ﴿وَ كُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلاَثَةً﴾،


فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ﴾، براي بزرگداشت چيزي، گاهي کلمه «ما» را ذکر مي‌کنند، گاهي کلمه ﴿مَا أَدْرَاكَ﴾ را ذکر مي‌کنند؛ مثل ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ٭ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾.گاهي به تنهايي کلمه «ما» را ذکر مي‌کنند که نشانه عظمت است: ﴿الْحَاقَّةُ ٭ مَا الْحَاقَّةُ﴾، که با «ما» است. اينجا هم از اين سنخ است که اگر کسي آن روز از اصحاب يمين بود شناخت آنها خيلي دشوار است
﴿فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ٭ وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ﴾، يعني اينها در فرود، آنها در فراز؛ آنها در اوج، اينها در حضيض،

فرمود: ﴿وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾، کجا رفتند چقدر بالا آمدند چقدر تلاش و کوشش کردند؟ خدا مي‌داند!
اين سابقون کساني‌اند که از همه بندگان صالح خدا جلو زده‌اند.
بعد مي‌فرمايد سابقاً انبياي فراواني آمده بودند، گذشته که انبياي فراوان‌اند، نسبت به اين امت در اين امت ما فقط همين چهارده تن را داريم، اين همه انبيا که آمدند کثرت عددي برای آنهاست، نسبت به گذشته‌ها آنها جماعت کثير هستند، نسبت به ما قليلي از آخرين‌اند؛ لذا فرمود: ﴿ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِينَ ٭ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ﴾،«ثلّة» آن جماعت کثيره را مي‌گويند

ذات اقدس الهي به ما «أَقْرَبُ إِلَيْنَا مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد است. هم قريب است برابر آيه سوره «بقره»،
هم ﴿أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ﴾ است درباره محتضر، برابر آيه سوره مبارکه «واقعه»؛ هم «أَقْرَبُ إِلَيْنَا مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد» است که مرحله سوم است؛ هم ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ﴾ است که مرحله چهارم است.
مقربين کساني‌اند که همه اينها را به لطف الهي پيمودند، چون اين تقريب دو کار مي‌خواهد: يکي تقرب سالک، يکي تقريب آن مولا و هدف. هم اين بايد کارهاي قربي فراواني انجام بدهد «قربة الي الله، قربة الي الله، قربة الي الله» قدم بردارد و هم ذات اقدس الهي بايد اين را قبول بکند به خودش نزديک بکند
نکته ديگر اين است که گاهي انسان در صحابت چيزي ديگر است، گاهي مستقل است؛ مادامي که انسان جزء اصحاب يمين است ميمنت است مشئمت است سخن از صحابت است، فرمود: ﴿فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ﴾ و همچنين ﴿وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ﴾، اما سابقون و مقربون که مستقل‌اند اصحاب سبقت نيستند اصحاب قربت نيستند، در صحابت چيزي باشند نيستند، امري باشد که اينها در کنار آن امر باشند نيستند. خودشان مستقلاً به نام «السابق» به نام «المقرّب» شناخته مي‌شوند.

فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾، اين در نعمت دروني غرق است نعمت بيروني هم دارد. اينها در ﴿جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾ غرق‌اند هم خودشان نعمت‌اند هم اينکه نعمت‌هاي ديگري هم از اينها به غير مي‌رسد.

﴿مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ﴾، در قيامت همه رودرروي هم‌اند.
اين وقتي است که به لقاي الهي رسيدند، آن‌جا چون غيبتي در کار نيست شهود محض است هر کسي در هر جايي باشد روبه‌روي ديگري است که ما در دنيا چنين چيزي نداريم.



﴿يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ﴾، حوري‌هاي بهشت و فرشتگان دور اينها مي‌گردند بخواهند آب بدهند شربت بنوشند فراهم است براي اينها. ﴿يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ﴾، مخلَّد هستند يعني همواره جوان هستند،
فرمود دائماً اينها جوان‌اند. مخلّد هستند نه يعني هميشه هستند. در بهشت که همه مخلَّد هستند، ﴿خالِدينَ فيها أَبَداً﴾،[20] اما اين ولدان را که به صورت مخلَّد وصف مي‌کند؛ يعني هميشه ولدان‌اند، هميشه جوان‌اند. اينها اکواب دارند، اباريق دارند، کأس دارند.
مي‌فرمايد که شما اگر خمري شنيديد در دنيا که هم دردسر دارد و هم سردرد، هم بالا آوردن دارد آن‌جا از اين آسيب‌ها خبري نيست نه صداع و سردرد دارد نه بالاآوردن دارد. ﴿لَا يُصَدَّعُونَ﴾ که صداع بياورد و نه انزاف دارد که قي کردن و بالا آوردن و اين آسيب‌هاي حمل دنيا را داشته باشد

بعد فرمود: ﴿وَ فَاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ﴾؛ هر چيزي را که خود اينها اختيار بکنند. در دنيا شما مي‌بينيد کارهاي خوب علوم مختلف است همه اينها نورند بعضي‌ها را مي‌بينيد که فلان رشته را انتخاب مي‌کنند، بعضي فلان رشته را انتخاب مي‌کنند، در آخرت هم همين طور است. ميوه‌هاي بهشت فراوان‌اند بعضي آن را انتخاب مي‌کنند بعضي اين را انتخاب مي‌کنند
﴿وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُون﴾؛ هرچه که اينها اشتها داشته باشند پرنده برايشان حاصل مي‌شود.

﴿وَ حُورٌ عِینٌ ٭ کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ﴾ای که مستور است، دست خورده نیست، در صدف هست و همیشه تابان است و شفاف است.
این ﴿جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾، چون جزاء خود عین عمل می‌شود، این در حقیقت باطن اعمال خیری که اینها انجام می‌دهند به آن صورت درمی‌آید.

بعد تکرار کرد: ﴿لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا﴾، حالا اینها لذایذی است که می‌برند. در دنیا انسان از این امور لذّت می‌برد ولی چهار تا حرف نامربوط هم می‌شنود و رنج می‌برد. فرمود در آخرت این طور نیست: ﴿لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَ لاَ تَأْثِیماً﴾؛ نه خودشان حرف بد و اثم و گناه دارند، نه دیگران نسبت به اینها دارند. این استثنا استثنای منقطع است: ﴿إِلاّ قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً﴾، تنها حرفی که در آن‎جاست نسبت به یکدیگر درود می‌فرستند.
اينها اوصافشان را مشخص مي‌کند؛ فرمود اينها ﴿فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ﴾، بهشت آنها اين طور است. درخت سِدر که براي خيلي‌ها شناخته شده است و محبوب است، بي‌خاشاک است، بي‌تيغ است، صاف است، درخت هست؛ اما تيغ ندارد، درختي است برگ نرم دارد و مانند آن.

﴿وَ طَلْحٍ﴾، ﴿طَلْحٍ﴾ همين موز است ﴿مَنضُودٍ﴾؛ يعني «نضد» و «نضد» همان نظم است. چيده، انباشته شده، هرگز نمي‌پوشد، اين طور نيست که اگر قدري بماند بپوسد. موزهاي فراوان انباشته شده و چيده شده.

﴿وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ﴾، فضاي آن‌جا فضاي سايه‌اي است، يک؛ و دائمي است و امتداد دارد قطع نمي‌شود، اين دو
، فضاي بهشت فضاي ظلّ است اين ظلّ هم ممتد است، يک روز باشد و يک روز نباشد نيست،

﴿وَ مَاءٍ مَسْكُوبٍ﴾؛ يعني آب ريخته شده؛ يعني روان.
﴿وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ﴾؛ ميوه‌هاي فراوان و متنوّع ﴿لاَ مَقْطُوعَةٍ وَ لاَ مَمْنُوعَةٍ﴾؛ نه ميوه کم مي‌شود، نه هيچ کسي ممنوع است. اينکه گفتند: ﴿أُكُلُها دائِمٌ﴾؛ «اُکُل»؛ يعني ميوه، نه خوردن. خوردن را مي‌گويند «أکل». ميوه را مي‌گويند «اُکُل». «اُکُل»؛ يعني ميوه‌اش دائمي است اين درخت اين طور نيست که يک فصل ميوه بدهد و يک فصل ميوه ندهد، دائماً ميوه مي‌دهد

﴿لاَ مَقْطُوعَةٍ وَ لاَ مَمْنُوعَةٍ﴾؛ نه تابستان و زمستان دارد که ميوه قطع بشود، نه اينکه آن وقتي که هست جلوي کسي را مي‌گيرند. نه خود ميوه قطع شدني است، نه کسي جلوي آدم را مي‌گيرد؛

وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ﴾، ﴿فُرُشٍ﴾ را قبلاً هم مشخص فرمود؛ اما اينجا منظور همسران هستند، اگر اين «فُرش» مربوط به فَرش بود؛ نظير قالي و امثال آن، اين که نمي‌فرمود اينها باکره‌اند! فرمود: ﴿إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاءً ٭ فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَاراً ٭ عُرُباً﴾؛ که به همسرهايشان علاقه‌مندند.
اتراب و همسان و همسر شوهرها هستند ﴿لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ﴾. اينکه فرمود اينها باکره‌اند اينها عُرب‌اند، به همسرشان دل بسته‌اند و جوان‌اند و همسان‌اند و هم‌سال‌اند، معلوم مي‌شود که فُرش يعني حوري‌ها، براي اينکه از زنِ منزل تعبير به فِراش مي‌کنند: «الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ» اين است

اما اينجا ﴿ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِينَ ٭ وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ﴾،
اصحاب يمين يک جمعيت زيادي از گذشته‌ها و يک جمعيت زيادي از زمان حضرت رسول(صلي الله عليه و آله و سلّم) به بعد است. اصحاب يمين فراوان‌اند؛ اما مقربين کم‌اند. لذا درباره مقربين فرمود: ﴿ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِينَ﴾؛ عده زيادي از گذشته‌ها هستند، ﴿وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ﴾،

قرآن کريم يک سلسله اصول کلّي را براي همه ذکر کرد که هر کسي هر کار خيري انجام بدهد آن را مي‌بيند ﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ﴾،چه اصحاب يمين و چه مقربين، اين يک،در بخش‌هاي ديگر فرمود: ﴿إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾،چه اصحاب يمين چه مقرّبين، اين هم دو.
ديگر نيازي به اين نبود که درباره خصوص اصحاب يمين برهان ذکر کند . يعني براي مقربين دليل آورد: ﴿جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾، براي اصحاب شمال دليل آورد: ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ﴾،
يقيناً معلوم مي‌شود که اصحاب يمين هم ﴿جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾اند.
نسبت به اصحاب شمال آن کيفر به اندازه عمل؛ يعني بيش از عمل نيست؛ اما به اندازه عمل هست
بنابراين نسبت به اصحاب شمال بيش از استحقاق آنها کيفر نمي‌شوند؛ نه حتماً به اندازه استحقاق آنها کيفر بشوند، چون ﴿وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾. ولي درباره اصحاب يمين و مقربين حتماً به اندازه عملشان پاداش مي‌بينند؛

فرمود بهشت سه درجه است: يک درجه جزاي عمل هست که اينها مي‌شناسند، براي اينکه خودشان عمل کردند باطنش را مي‌شناسند.
يک قسمت فيض زائدي است که ما به آنها عطا مي‌کنيم: ﴿وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ﴾، ﴿لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها﴾؛ يعني هر چه بخواهند مي‌دهيم.
قسم سوم فوق مشيئت اينهاست، چون آنها را در مقابل هم قرار داد، فرمود: ﴿لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها﴾؛ هر چه خواستند مي‌دهيم، ﴿وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ﴾، بالاتر از خواست و مشيئت و آرزوي آنهاست؛ يعني چيزهايي نزد ما هست ما به آنها مي‌دهيم که آنها درخواستش را هم ندارند، آرزويش را هم ندارند. آدم چيزي را که نمي‌داند چه آرزويي بکند؟



ویرایش بوسیله کاربر 1402/03/27 03:40:10 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#17 ارسال شده : 1402/03/29 09:27:24 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,960

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
ادامه نكات تفسيري سوره واقعه از ايه 41 از تفسير تسنيم

وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ﴾ اين هم اصحاب مشأمه تعبير مي‌کنند که شئامت و زشتي با اينها همراه است هم اصحاب شمال تعبير مي‌کنند که مثلاً نامه اعمالشان به دست چپ داده مي‌شود. اين اصحاب شمال دست راستشان هم چپ است، دست چپشان هم چپ.
فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ﴾؛ باد سوزاني که در مسام و منافذ بدن نفوذ مي‌کند و گدازنده است آن را مي‌گويند «سميم» و آب داغ هم که دامنگير اينها هست و ظلّ و سايه دود؛ سايه درست است که چيز خوبي است اما اگر آفتاب اين سايه توليد بکند، نه آن تاريکي را دود توليد بکند. اين سايه چون گفتيم سايه، بايد توضيح بدهيم که اين ﴿لَا بَارِدٍ وَ لَا كَرِيمٍ﴾؛ نه خنک است نه گواراست.

﴿إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ﴾؛ اینها مترف بودند، خوش‌گذران بودند، عيّاش بودند. ﴿وَ كَانُوا يُصِرُّونَ عَلَي الْحِنْثِ الْعَظِيمِ﴾؛ روي گناه بزرگ اصرار داشتند. معرفت‌شناسي اينها، تصديق و تکذيب اينها دائر مدار قبول و نکول گذشته‌ها بود. چيزي را مي‌خواستند بپذيرند مي‌گفتند: ﴿إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلَي أُمَّةٍ﴾ چيزي را مي‌خواستند نپذيرند مي‌گفتند: ﴿ما سَمِعْنا بِهذا في آبائِنَا الْأَوَّلينَ﴾، بعد قرآن فرمود: ﴿أَ وَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لاَ يَهْتَدُونَ﴾، کذا و کذا؟
شما حساب بکنيد آنها چقدر معرفت داشتند که معيار معرفت شما به تصديق و تکذيب آنها وابسته است!؟ ﴿إِنَّا وَجَدْنا﴾، ﴿إِنَّا وَجَدْنا﴾ چيست که مي‌گوييد؟ فرمود اينها بر اساس شرک و کفر و الحاد اصرار داشتند.
اين ﴿كَانُوا﴾، ﴿كَانُوا﴾ نشان مي‌دهد که اين ملکه بود. اينهايي که به صورت ﴿كَانُوا﴾ ذکر مي‌کند، يعني اصرارشان اين بود ملکاتشان اين بود. ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ﴾، ﴿وَ كَانُوا يُصِرُّونَ عَلَي الْحِنْثِ الْعَظِيمِ﴾،

﴿وَ كَانُوا يَقُولُونَ ءَإِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ﴾، ما مي‌ميريم خاکستر مي‌شويم بدن ما هم مي‌پوسد استخوان‌ها مي‌ماند، قيامتي نيست ـ معاذالله ـ اصرارشان اين است.
مي‌گفتند خدايي ـ معاذالله ـ نيست و قيامتي هم ـ معاذالله ـ نيست گرفتار چنين وضعي‌اند. ﴿ءَإِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ﴾، سنگين‌تر از اين ديرباورتر از اين ﴿أ وَ آبَاؤُنَا الأوَّلُونَ﴾؛ آن نسل‌هاي گذشته که حالا استخواني هم از آنها نمانده، آنها هم زنده مي‌شوند؟ فرمود: ﴿قُلْ﴾؛ بله ﴿إِنَّ الأوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَي مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾.
همه‌شان جمع می‌شوند ارواحتان که ثابت است، بدن‌هایتان را جمع می‌کنیم به هم مرتبط می‌کنیم.

﴿ثُمَّ اِنَّکُمْ اَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ٭ لَآکِلُونَ مِن شَجَرٍ مِن زَقُّومٍ﴾،
«زقّوم» همان چیزی است که در دوزخ هست و درختی است که با آتش رشد می‌کند: ﴿اِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی اَصْلِ الْجَحِیمِ﴾،آتشی که ضدّ درخت است، آتش جهنم آتشی است که درخت می‌رویاند، . ﴿فَمَالِئُونَ مِنْهَا﴾؛ می‌خورند شکمشان سیر می‌شود و روی این آب می‌خورند؛ اما آن آب، آب جوش است؛ یعنی می‌خورانند، چاره هم ندارند. ﴿فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ﴾؛ داغ، گداخته!
﴿فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ﴾، این «هیم» هم جمع «هَیْما» ست؛ یعنی شتر ماده تشنه؛ هم جمع «اهْیَم» است؛ شتر مذکر تشنه. این یک داء استقساء مانندی است که اگر شتر گرفتارش بشود این قدر آب می‌خورد که بمیرد، سیرآب نمی‌شود؛ یعنی این دستگاه گوارش او پر می‌شود ولی آن حسّ عطش همچنان هست، ﴿هذَا﴾، تازه ﴿نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ﴾، مهمان که وارد می‌شود اوّل چیزی جلوی مهمان می‌گذارند یک استکان چای، شربتی، یک مختصر میوه می‌گذارند، تا موقع غذا بشود، این پذیرایی مختصر را می‌گویند «نُزُل»،
فرمود تازه پذیرایی مختصرشان این است. گناه یعنی این! بردنِ آبروی مردم یعنی این! مردم را فقیر نگه داشتن یعنی همین!
اما بعد از این پذیرایی تازه واردها کجا می‌برند را در سوره «واقعه» ندارد ولی در سوره مبارکه «صافات» دارد که می‌اندازند در آن گودال:
﴿ثُمَّ اِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَاِلَی الْجَحِیمِ ٭ اِنَّهُمْ اَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّینَ ٭ فَهُمْ عَلَی آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ ٭ وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ اَکْثَرُ الاوَّلِینَ﴾،

﴿نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلاَ تُصَدِّقُونَ﴾، بعد وارد خلقت می‌شوند که می‌دانید ما یک تکه آب گندیده را به چه صورت درآوردیم؟
می‌فرماید: ﴿اَ فَرَاَیْتُم ما تُمْنُونَ﴾؛ مبادا پدر و مادر خیال کنند که کاری از دست آنها می‌آید؟ فرمود کسی خالق نیست غیر از ما. از پدر جز امناء کاری ساخته نیست. خبر ندارد که این فرزند می‌شود نمی‌شود! بر فرض بشود چه فرزندی خواهد بود؟
﴿اَ فَرَاَیْتُم ما تُمْنُونَ ٭ ءَاَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ اَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾، الآن اگر به هر کدام از ما بگویند ما هزارها میلیارد به شما بدهیم شما این چشم‌هایتان را به ما بدهید، هرگز این کار را نمی‌کنید، آن وقت رایگان این را در برابر فرمان خدا به کار می‌برید!


فرمود ما این مرگ را مقدَّر کردیم: ﴿نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ﴾، که ما برویم کنار علل و عوامل جلوی مرگ را بگیرد ممکن نیست. ما بشویم مسبوق او بشود سابق، ممکن نیست. قضا و قدر ما بشود محکوم، شیء دیگر یا شخص دیگر بشود حاکم، این ممکن نیست.
اینکه فرمود: ﴿نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ٭ عَلَی اَن نُبَدِّلَ اَمْثَالَکُمْ﴾، این ﴿عَلَی اَن نُبَدِّلَ اَمْثَالَکُمْ﴾ یعنی این مسیر شما را ما شما را تبدیل می‌کنیم به مثلتان و شما را انشا می‌کنیم در جایی که نمی‌دانید. آن‌جا رفتید می‌فهمید.
چرا این کار را کردیم؟ برای اینکه شما نشئه‌ای دارید می‌بینید، نشئه‌ای دارید که نمی‌بینید و متوجه نیستید کجا می‌خواهید بروید! فرمود دنیا را که می‌بینید عالم‌اید، ما شما را می‌بریم ﴿عَلَی اَن نُبَدِّلَ اَمْثَالَکُمْ وَ نُنشِئکُمْ فِی مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ در حالی که ﴿وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْاَةَ الْاُولَی﴾،كه دنیاست چرا متذکر نمی‌شوید؟
این نشئه اُولی این دنیا را اگر شما خوب بررسی کنید، می‌بینید حرفش این است که من دارم به جایی می‌روم. اگر بی‌هدف باشد می‌شود لغو. هر موجودی که راه افتاده می‌گوید من جایی می‌خواهم بروم. مگر ممکن است در نشئه حرکت، هدف نباشد؟! حرکت بی‌هدف لغو است، عبث است و عبثی در کار نیست

درباره آفرینش گیاهان هم فرمود: ﴿اَ فَرَاَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ﴾،
روایتی را زمخشری از وجود مبارک پیغمبر (ص) نقل می‌کند البته دیگران هم دارند که پیغمبر فرمود نگویید ما زرع کردیم، بگویید ما حرث کردیم، چون قرآن می‌گوید زرع برای خداست، شما حرث می‌کنید، ﴿اَ فَرَاَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ ٭ اَ اَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾. حرث این است که یک کشاورز مقداری این بذرها را از انبار می‌آورد زمین، بعد از شیار کردن، به دل خاک می‌سپارد، همین!
زرع آن است که این مرده را زنده می‌کند. این حبه گندم که مرده است و جماد است این را زنده می‌کند،
بعد می‌فرماید: ﴿لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَاماً﴾، اگر ـ خدای ناکرده ـ این باران نیاید، یا تندبادی بیاید، این خوشه را مثل کاه خشک حطام می‌کند. این حطام همان کاه خشک است.

اَ فَرَاَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ﴾،
این آب از کجا آمده؟ این آب یقیناً از باران آمده، این باران را شما نازل کردید یا ما؟ ﴿ا اَنتُمْ اَنْزَلْتُمُوُهُ مِنَ الْمُزْنِ اَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ﴾، زمین از خودش آب ندارد فرمود همان طوری که شما در زندگی‌تان یک بزرگراه دارید، یک راه‌های کوچک دارید، یک راه‌های فرعی دارید، یک راه یک طرفه دارید، ما هم وقتی این باران را از مُزن یعنی ابر، از ابر این باران را نازل کردیم، این طور نیست که رها کنیم به زمین بدهیم، تمام این یک‌راهی‌ها، دوراهی‌ها، سه‌راهی‌ها، چهارراهی‌ها، دو طرفه، عمقش چقدر باشد، همه اینها را رهبری می‌کنیم، ﴿فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی الْاَرْضِ﴾،[مَسلَک اینها، مَعبر اینها، راه اینها، عبور اینها؛ کجا باید عمق داشته باشد، کجا نداشته باشد، کجا باید در دسترس باشد، کجا باید به صورت چشمه دربیاید، کجا باید به صورت چاه دربیاید، مَسلَک اینها را، مَعبَر اینها را مشخص می‌کنیم.
در بعضی از آیات فرمود: ﴿اَ رَاَیْتُمْ اِنْ اَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَاْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾، اگر ما دستور بدهیم این آب‌ها یک چند کیلومتر پایین‌تر بروند، شما نمی‌توانید این آب‌ها را استخراج کنید، دسترسی ندارید به این آب، تا حدی انسان می‌تواند آب را از زیر زمین یا نفت و گاز را از زیر زمین بردارد. ﴿غَوْراً﴾؛ فرو ببرد، ﴿فَمَن یَاْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾،
پس از بالا به پایین آوردن به دست ماست؛ از پایین به بالا آوردن به دست ماست، این کار ماست، هر دو بخش را فرمود.

﴿لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ اُجَاجاً﴾؛
اگر ما می‌خواستیم آن را تلخ قرار می‌دادیم. یک آب گوارا، فرات یعنی شیرین و گوارا. ﴿فَلَوْ لاَ تَشْکُرُونَ ٭ اَ فَرَاَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ﴾؛
«تورُون»؛ یعنی افروخته بکنید، این نار را برافروخته می‌کنید، مشتعل می‌کنید. ﴿اَ اَنتُمْ اَنشَاْتُمْ﴾، شجره این نار را ﴿اَمْ نَحْنُ الْمُنشِئُونَ﴾؛ یا ما این را انشا کردیم ما این را آفریدیم؟
شما غذایتان در بیابان‌ها مخصوصاً با آتش است، این آتش را از کجا درمی‌آورید؟ فرمود ما این کار را کردیم.
﴿نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْکِرَةً﴾، که هر نعمتی از ناحیه اوست. ﴿وَ مَتَاعاً لِلْمُقْوِینَ﴾، وسیله آتش روشن کردنِ شما مسافرانِ صحرایی که مُقْوِی هستید. «مُقوِی»؛ بیابان باز. شما که مُقوی هستید، در این بیابان باز آمدید هیچ خبری از آن‌جا نیست وسیله آتش روشن کردن شما چیست که مشکل تغذیه‌ شما را تامین کنید یک شاخه درخت را قطع می‌کنید با اینکه سبزه است به هم می‌مالید جرقّه از آن درمی‌آید

بعد از این بیانات می‌فرماید: ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ
پس به نام ذات اقدس الهی تسبیح بکنید؛ یعنی این نام را تنزیه کنید یا خدا را تنزیه کنید به وسیله نام او «سبح الله باسم ربّک» یا نه، ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ‌﴾
فرمود نام خدای عظیم را که خدا عظیم است، یک؛ نام او هم عظیم است، دو؛ تسبیح بکن! تسبیح بکن الله را به «باء» استعانت، مثل «کتبتُ بالقلم». با اسم ربّ خود که این اسم عظیم است،
خود خدا عظیم است. ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ﴾ که ربّ عظیم است. آن وقت مظاهر او هم از عظمت برخوردارند. او عظیم بالذات است هرچه که او عظیم شمرد، قرآن را عظیم شمرد، خلقت را عظیم شمرد، قسم به آسمان و زمین را عظیم شمرد، آنها عظیم بالعرض‌اند. ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ﴾،

ali Offline
#18 ارسال شده : 1402/03/31 10:19:16 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,960

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
نكات مهم تفسيري ايات 76 تا اخر سوره واقعه از تفسير تسنيم

در سوره مبارکه «واقعه» که در مکه نازل شد بعد از تبیین عناصر محوری قیامت، در بخش پایانی، طلیعه قیامت را که مرگ است ذکر می‌کند که مرگ یعنی چه؟ حالت مردن چیست؟
بعد از باب «ردّ العجز الی الصدر» در پایان این سوره به اوّل سوره برمی‌گردد و آن تثلیث را تبیین می‌کند؛ یعنی مقرّب و اصحاب یمین و اصحاب شمال،
در این اثنا که «واسطة العِقد» است جریان قرآن را طرح می‌کند. می‌فرماید که من به مواقع نجوم سوگند یاد نمی‌کنم! اگر «لا» زائده باشد که به معنی قسم یاد کردن است، زائده نباشد؛ یعنی نیازی به قَسم نیست، خود این مطلب روشن است. چرا؟ چون این یک قسم عظیمی است من چرا چنین قسمی یاد بکنم؟! ﴿وَ اِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ﴾
«مُقسم به» اینهاست. درباره چه چیزی قسم یاد نمی‌کنم؟
فرمود: ﴿اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾،
این کتاب قرآن است که از «قَرَا» است؛ یعنی «جَمَعَ» و کریم هم هست. درباره قرآن، اوصاف فراوانی قرآن کریم ذکر کرده است. ﴿اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ اَقْوَمُ﴾است، ﴿هُدیً لِلْمُتَّقینَ﴾ است، ﴿لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ﴾است، اوصاف فراوانی را ذات اقدس الهی برای قرآن ذکر کرده است؛ اما مسئله کرامت، وصف خود خدای سبحان است. کرامت بالاصالة و بالذّات مختص به خداست، بالتبع مختص به مظاهر الهی است. آنچه مظهر خدای سبحان است می‌تواند بالتّبع و بالعرض کریم باشد. ﴿اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾، این کتاب، کتاب کریم است. کریم غیر از فصیح است، غیر از بلیغ است، غیر از‌هادی است. آن خوی فرشتگی که هم از حضاضت علمی و از نقص عملی منزّه است، می‌شود کریم. این کتاب کسی را نمی‌رنجاند در صدد بدگویی کسی نیست هیچ انحراف علمی در آن نیست: ﴿لاَ یَاْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ﴾،
تا قیامت این کتاب مصون است.
هیچ نقدی نمی‌تواند این کتاب را از پا دربیاورد، گذشت روزگار نمی‌تواند پیدایش علوم نمی‌تواند، ترقّی آرا و تمدن‌ها نمی‌تواند این کتاب را از پا دربیاورد. کتابی نیست که از هیچ طرف نفوذپذیر باشد. این بطلان‌پذیر نیست. یک چنین کتابی می‌شود کتاب کریم! پس آن اوصافی که برای قرآن ذکر می‌کند تابع کرامت اوست.
خود خدای سبحان به کَرَم موصوف شد: ﴿بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ﴾.در قرآن خدای سبحان به عنوان «الکریم» موصوف شده است.

تَنزِیلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾، یک وقت است می‌گوییم خدای علیم، خدای حکیم، خدای معبود، خدای رحیم، قرآن فرستاده است؛ یک وقت می‌فرماید نه. رَبِّ الْعَالَمِینَ.یعنی هر پیامی، پیام جهانی است. نه تنزیل از رب مؤمنین باشد، نه،
عده‌ای بر آن توهم بودند که قرآن کریم ـ معاذالله ـ سِحر است یا شعر است یا کهانت است یا فریه و مانند آن است. ذات اقدس الهی بعد از آن همه معارف، سوگند یاد می‌کند که این هیچ کدام از آنها نیست این قرآن کریم است.
وقتی فرمود: ﴿وَ اِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ﴾، دارد این کتاب الهی را معرفی می‌کند: ﴿اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾؛ یعنی «ما هو بِسحر و ما هو بِشعر و ما هو بِکهانة و ما هو بِفریه بل ﴿اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾
خواستند بگویند قرآن کلام پیغمبر است گفته پیغمبر است.
فرمود پیغمبر سخنگوی ماست این ﴿تَنزِیلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾، البته پیغمبر دارد سخن می‌گوید، ولی سخن او نیست. ﴿اِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ﴾؛ یعنی او سخنگوی ماست نه این کتاب، کتاب اوست. ﴿وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلاً مَا تُؤْمِنُونَ ٭ وَ لاَ بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلاً مَا تَذَکَّرُونَ ٭ تَنزِیلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾،

﴿لَا یَمَسُّهُ اِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ و مطهّرون را هم در سوره مبارکه «احزاب» معرفی کرد که اهل بیت هستند. ﴿انَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾؛


﴿فَلَوْلاَ اِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ٭ وَ اَنتُمْ حِینَئِذٍ تَنظُرُونَ ٭ وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُون﴾، این اختصاصی به محتضر ندارد. «اقرب الینا منّا»؛ منتها حالا آن در آن حال را دارد بیان می‌کند. این اختصاصی ندارد که ذات اقدس الهی به محتضر از همسایه‌ها و دوستان و بستگانش نزدیک‌تر باشد. به ما هم «اقرب الینا من حبل الورید» است.
فرمود این کار هست ﴿وَ لکِنْ لا تُبْصِرُون‌ ٭ فَلَوْلاَ اِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ ٭ تَرْجِعُونَهَا اِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾، «مَدِین»؛ یعنی جزا داده شده. «دِیْنْ»؛ یعنی جزا. فرمود اینها برای مَدِین هستند، برای اینکه باید جزا بدهند حالا یا پاداش یا کیفر باید آن‌جا بروند. اگر قیامتی نباشد، اگر اینها مَدین و مَجزی نباشند، اگر یوم جزایی نباشد، اگر کارها به دست شما باشد، برگردانید، جلوی مرگ را بگیرید
﴿اِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾. بنابراین این هجرت حق است

دوباره از باب «رد العجز الی الصدر» به آن اصناف سه‌گانه برمی‌گردند.
فرمود: ﴿وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ اَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ﴾، حالا چندین وجه برای این آیه ذکر کردند ولی روشن‌ترش همین است این سفره که پهن است، همه چیز هم در آن هست، درب آن هم که باز است، کسی را هم که ممنوع نمی‌کنند، کریمانه هم پذیرایی می‌کنند، بیایید استفاده کنید. از دور می‌ایستید می‌گویید این سِحر است و شعر است و تکذیب می‌کنید این که نشد. شما روزی‌تان را این قرار بدهید که این را تکذیب کنید.
اگر راست می‌گویید برگردانید! پس کار به دست شما نیست شما را آوردند، شما را تربیت کردند، شما را روزی دادند، شما را می‌برند، اینها دست شما نیست. حالا که می‌برند به انحای گوناگونی است چون یکسان نیستید.
﴿فَاَمَّا اِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ﴾، مقرّبین را که در اوایل فرمودند شما سه صنف هستید: مقرّب هست و اصحاب یمین است و اصحاب شمال.
این مقرَّب می‌دانید باب تفعیل است و نشانه شدت و کثرت است. اگر کسی در تمام مدت عمر نمازش را می‌خواند «قربةً الی الله»، «قربةً الی الله» اینها قدم به قدم نزدیک می‌کند اینها قربی است. روزه می‌گیرم «قربةً الی الله»، جواب سلام را می‌دهم «قربةً الی الله»، این کارهای قربی همین طور است؛
اگر کسی مقرَّب بود، هم معطر خواهد بود هم روزی خوب خواهد داشت؛ رَوح دارد در نشاط است و معطر است، ریحان رزق است، خودش لطیف است و خودش رزق است.
اینجا ﴿فَرَوْحٌ﴾؛ سر تا پای این شخص معطّر است سر تا پای این شخص ریحان است، نه «فله روحٌ». ﴿فَرَوْحٌ﴾؛ نه «له ریحانٌ»، ﴿وَ رَیْحَانٌ﴾؛ نه «لهُ جنّةُ نعیم»، ﴿جَنَّتُ نَعِیمٍ﴾؛
خودش بوستان است آن طوری که در کنار او بهشت فراوان هست آنها سرجایش محفوظ است؛
حالا نعمتی است زنده از نعمت‌های دیگر دارد استفاده می‌کند، ولی خودش «نعمة الله» است.
فرمود: ﴿اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی﴾، ولایت می‌شود نعمت. کسی که تابع آنهاست به نوبت خود ﴿جَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ است، از آن نعمت‌ها هم استفاده می‌کند، ولی خودش یک بهشت روانی است، یک بهشت متحرّکی است. از این بالاتر دیگر چیست؟ ﴿فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ﴾، این برای مقرّبین.

﴿وَ اَمَّا اِن کَانَ مِنْ اَصْحَابِ الْیَمِینِ ٭ فَسَلاَمٌ لَکَ مِنْ اَصْحَابِ الْیَمِینِ﴾؛ تمام اصحاب میمنت یک سلام اختصاصی به تو دارند. عرض تسلیم و علاقه دارند.
«سلامٌ لک» نه «سلامٌ علیک». آنها در دنیا و در بهشت هم به شما سلام می‌کنند، ولی ما که داریم گزارش می‌دهیم گزارشگر این صحنه‌ایم، می‌گوییم سلام آنها مربوط به شماست، نه آنها بر شما سلام می‌فرستند! وگرنه می‌فرمود: «سلامٌ علیک»، نه اینکه سلام می‌فرستند، نخیر! سلام اینها مخصوص شماست.
﴿اِنَّ هذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ﴾، این حق الیقین هم برای جهنمی‌هاست که منکر بودند، هم برای بهشتی‌هاست که خودشان مُقر بودند.درباره جهنمی‌ها هم حق الیقینی‌اش این است که خودش گُر می‌گیرد. وقتی کسی خودش آتش شد، علم حصولی ندارد که جهنم حق است. علم حضوری ندارد که جهنم حق است. خودش می‌شود جهنم، یک جهنم سیّار.
آن‌که با دلیل می‌فهمد جهنم حق است، او علم الیقین دارد. آن‌که نظیر حارثة بن زید یا امثال آن بهشت یا جهنم را مشاهده می‌کند این عین الیقین است. کسی که حالا گُر گرفته دارد می‌سوزد این حق الیقین است؛
لذا درباره جهنمی‌ها در پایان سوره مبارکه «واقعه» فرمود: ﴿فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ﴾، مرحله اُولیٰ ﴿وَ تَصْلِیَةُ جَحیم‌﴾مرحله ثانیه ﴿اِنَّ هذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ﴾، مرحله ثالثه که درون‌سوزی است.

آن ﴿یَصْلَی﴾ که ثلاثی مجرد است برای برون‌سوزی است. آن ﴿تَصْلِیَةُ﴾ که باب تفعیل است برای مبالغه و شدت است، درون‌سوزی است؛ اما وقتی کاملاً گُر گرفته مثل خود این هیزمی که سرتاپایش آتش شده، می‌شود حق الیقین.

بعد از اینکه مسئله رجوع به الله و روح و ریحان و اینها را که ذکر کرد، فرمود: ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ﴾. این تسبیح بعد از هر نعمت خاص، نشانه آن است که جامعه انسانی اختصاصی به یک گروه خاص ندارد، احتیاج به این نِعَم دارد، اوّلاً؛ و خدای سبحان این نِعَم را فراهم کرد، ثانیاً؛ خودش باید بی‌نیاز از این نِعَم باشد، ثالثاً؛ و گرنه «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ اِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَاْیِهِ وَ ضَلَّةٌ»،
لذا فرمود: ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ﴾؛ او را تسبیح کن؛ یعنی او نیاز ندارد، ما به کسی وابسته‌ایم که نیاز نداشته باشد.

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 2.558 ثانیه ایجاد شد.