رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24 ارسالها: 43 3 تشکر دریافتی در 2 ارسال
|
نسبت میان کتاب و سنت
نکته بعدی که در مبانی روش تحقیق باید به آن توجه شود، نسبت میان کتاب و سنت است. بررسی نسبت و رابطه میان قرآن و روایات از این جهت مهم است که نحوه مواجهه ما با منابع نقل را مشخص می¬کند. به عبارت دیگر بر مبنای نحوه ارتباط و وابستگی میان اجزای نقل، روش تحقیق بنا می¬گردد.
به طور کلی رابطه میان کتاب و حدیث در طول تاریخ اسلام تا به امروز را در چهار دسته می¬توان طبقه¬بندی کرد : 1. اصالت قرآن و نفی حجیت حدیث 2. اصالت حدیث و نفی حجیت ظواهر قرآن 3. اصالت قرآن و حدیث 4. اصالت قرآن و حجیت حدیث
در ادامه به توضیح مختصر هر یک از چهار دیدگاه پرداخته شده و مشخص خواهد شد که مبنا قرار دادن هر رویکرد چه تاثیری در روش تحقیق موضوعی خواهد گذاشت.
1.1. اصالت قرآن و نفی حجیت حدیث
این دیدگاه که آن را می¬توان مترادف با قرآن محوری دانست به زمان بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) بر می¬گردد. «این دیدگاه نخستین بار توسط خلیفه دوم ابراز شد. وی به هنگامی که رسول خدا (ص) قلم و کاغذ خواست تا وصیت کند، جمله حسبنا کتاب الله را بر زبان راند.» ¬]22، ص4 [این تفکر ساده لوحانه منجر شد تا بسیاری از احادیث در قالب نوشتار برای نسل¬های بعد حفظ نگشته و آیندگان از برخی از معارف این چشمه زلال محروم گردند. بر اساس این مبنا تمام معارف دین در حوزه نقل منحصر در معارف قرآن کریم می¬باشد.
1.2. اصالت حدیث و نفی حجیت ظواهر قرآن «این دیدگاه را می¬توان به اخباری¬ها نسبت داد. آنان کوشیدند تا فهم قرآن را از غیر معصوم منتفی جلوه دهند که نتیجه¬اش اصالت بخشی به حدیث است.»]22، ص10 [«اخباریان به استناد روایات متضافری که اهل بیت (ع) را به عنوان راسخان در علم و حاملان علوم قرآن معرفی کرده¬اند و با تکیه به روایاتی چون: «انما یعرف القرآن من خوطب به» مدعی شدند که قرآن نمی¬تواند برای ما آبشخور فهم دینی باشد.
از این رو با حذف عقل و قرآن و نیز ارجاع به سنت، تنها منبع استخراج احکام نزد اخباریان، سنت خواهد بود.»، در واقع بخش مهمی از دلایل اخباریان حاکی از قائل شدن شأن عظیم و فوق فهم بشری برای قرآن است، در حالی که در بسیاری از آیات قرآن، عامه مردم را به تفکر و تدبر در آیات خویش دعوت می¬کند. بر اساس این مبنا چون ظواهر قرآن نمی¬تواند مبنای معرفتی برای انسان باشد، لذا تحقیق موضوعی در آن نیز محلی از اعراب نخواهد داشت.
1.3. اصالت قرآن و حدیث
این رویکرد که «دوگانه محوری» نیز نامیده می¬شود، روایات را در عرض قرآن می¬داند. سنت در این دیدگاه به عنوان منبعی مستقل و در عرض قرآن مطرح است و به طرق گوناگون، ایفای نقش می¬کند. کوتاه سخن این که سنت، مفسِّر قرآن است و مفسِّر می¬تواند ناسخ، مخصص، مقید، حاکم یا وارد بر مفسَّر باشد.
از نظر تاریخی نیز میتوان گفت اکثر صاحب¬نظران فریقین طی سدههای متمادی آن را پذیرفته و بر اساس آن به تحقیق و پژوهش در نقل پرداختهاند. «طرفداران این نظریه چنین اعتقاد دارند که 1) برخی از آیات قرآن- که میزان آن هم کم نیست- جز با حدیث قابل فهم نیست. 2) آیات قرآن با حدیث نسخ می¬شود.»
«بر اساس این دیدگاه، سنت در عرض قرآن می¬تواند منبع اجتهاد و استنباط احکام فقهی و نیز ماخذ استخراج نظرگاه¬های قرآن در گزاره¬های کلامی، اخلاقی و فقهی باشد. در این دیدگاه نقش سنت، نقش تکمیلی خواهد بود.»
1.4. اصالت قرآن و حجیت حدیث
بارزترین فردی که می¬توان این نظریه را به او نسبت داد علامه طباطبایی است. ایشان قرآن را مستقیما قابل فهم و درک می¬داند. این نظریه بر دو رکن استوار است: یکی آنکه قرآن به صورت مستقل قابل فهم و تفسیر است و از این جهت وابسته و نیازمند به حدیث نیست. دیگر آنکه حدیث حجیت دارد و در کنار قرآن در دین شناسی جایگاهی قابل توجه دارد. [«کتاب خدا (قرآن) ماخذ اساسی هرگونه تفکر اسلامی است و اوست که مآخذ دیگر دینی را اعتبار و حجیت می¬دهد و از همین جهت باید برای همگان قابل فهم باشد. اما باید توجه داشت که قرآن کریم تنها کلیات آنها را متضمن است و روشن شدن تفاصیل آنها مانند احکام نماز و روزه و داد و ستد و سایر عبادات و معاملات به مراجعه سنت متوقف است.»
[«لُب و جان دیدگاه ایشان این است که سنّت، در طول قرآن است، نه در عرض آن. سنّت، هم در اساس حجّیت خود، وامدار قرآن است و هم در محتوا به معارف بلند قرآن رهنمون بوده، از آن آبشخور گوارا مایه میگیرد.»کلمات کلیدی:سنت روایات قران حدیث حجیت ویرایش بوسیله کاربر 1396/01/19 01:54:34 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
حمید فغفور مغربی |
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
ایت الله صادقی تهرانی (صاحب تفسیر الفرقان)رابطه قران و سنت را چنین توصیف کرده است:
اگر مطمئن باشیم سنتی از پیامبر را اصحاب نقل کرده اند قابل قبول است و گرنه خیر؛ ولکن اگر از ائمهی معصومین نقل شود از همان اوّل ، قطعی است چون معصوم هستند، معصوم حامل معصوم است. ناقل معصوم است.
خوب حالا، سنّت چه رابطه ای با کتاب دارد و کتاب چه رابطه ای با سنّت دارد؛ کار کتاب، کار وحیانی اصلی قانونی است. ولی سنّت ابعادی دارد.
یک بعدش این است که اگر احیاناً حکمی از احکام الهی در قرآن، نفی و یا اثبات نشده باشد و از طریق رسول رسیده باشد قبول می کنیم. چون مأموریم به:{ اطیعوا اللّه واطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم }(نساء،4/59) و براساس بیان امیر المؤمنین علیه السلام «اطیعوا اللّه فی محکم کتابه» البته متشابهات در بخش اَحکام عملی نیست. بلکه در بخش اَحکام عقیدتی قرار دارد که نحوة شناخت آن را بررسی کردیم. «اطیعوا اللّه فی محکم کتابه واطیعوا الرّسول فی سنته الثابتة أو الجامعة غیر المفرّقة » اولی الامر هم ناقل عن الرسول هستند. کما این که رسول صلی الله علیه و آله و سلم در دو بُعد ناقل عن اللّه است، کتاباًو سنّتاً، ائمه هم از پیامبر نقل میکنند؛ بنابراین سنّت و عترت احکام فرعی و جزیی را که در قرآن نفی و اثبات نشده بیان میکنند و ما هم از باب {اطیعوا الرّسول} قبول می کنیم. چون همان طور که {اطیعوا اللّه} تبعیّت از قرآن را بیان کرده، {اطیعوا الرّسول} هم تبعیت از رسول را بیان می کند منتهی پیروی از رسول در غیر بُعد نسخ است زیرا رسول ناسخ نیست.
حال بُعد دوّم: آیا برخورد مسلمانان با قرآن، معصومانه است؟ نه!برخوردهای نادرست برخلاف نصّ و برخلاف ظاهر قرآن زیاد داریم. حالا مرحلهی دوّم وظیفهی سنّت، بیانگری مطالبی است که از نص یا ظاهر قرآن استفاده می شود، ولی بعضی از مفسّران یا مترجمان در برداشت از آنها اشتباه می کنند یا غلط معنا می کنند و این دو مطلب در بُعد حاکمیت شرعی رسول و ائمه است.
مطلب سوم در بُعد سیاسی است، همان طور که احکام قرآن و سنّت معصومند؛ معصوم اوّل وثقل اوّل قرآن است و معصوم دوّم و ثقل دوّّم،سنّت است. همان طور هم اداره کنندهی جامعهی اسلامی باید معصوم باشد که نور علی نور است محمد صلی الله علیه و آله و سلم ،علی علیه السلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام باشند تا قرآن را صد درصد تطبیق کنند.
این در زمان حضور معصومین است،که در زمان حضور آنان سنّتِ وحیانی قرآنی و سنت وحیانی رسالی تثبیت میشود تا بعداً مستمّراً کسانی که تالی تلو معصومان هستند برمبنای قرآن که تحریف نشده و برمبنای سنّت که از موافقت با قرآن معلوم می شود عمل کنند.
بنابراین تاریخ رسالت اسلام دارای سه بُعد است . بُعد اوّل زمان حضور معصومان، بُعد دوّم زمان غیاب معصومان، بُعد سوّم زمان حضور ولی امر عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف.
در بُعد اوّل و سوّم: دو معصوم حاضرند. در بعد وسط یک معصوم که قرآن است حضور مطلق دارد و معصوم دوّم هم سنّت است که دریافت آن محتاج به کوشش و کاوش است. باید کوشش و کاوش کنیم، بدون نظر به سند تا اگر حدیثی موافق قرآن است قبول و اگر مخالف قرآن است رد کنیم؛ و آنچه را که نه موافق و نه مخالف قرآن است اگر قطعی باشد باید قبول کنیم.
بنابراین کوشش و کاوشی که در زمان غیبت است در بُعد تفاهم از قرآن است که همیشگی است و در بُعد دریافت سنّت است که به وسیلهی تطبیق با قرآن است. والاّ معصومان مفسّر قرآن نیستند.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24 ارسالها: 43 3 تشکر دریافتی در 2 ارسال
|
این دیدگاه با حدیث ثقلین چندان سازگار نیست |
حمید فغفور مغربی |
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
نظر ایت اله صادقی تهرانی در خصوص حدیث ثقلین:
حدیث ثِقْلَیْن فوق حدّ تواتر است. یعنی از زمان رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم تا زمانهای بعدی، و تا زمان ما حدیث ثِقْلَیْن از احادیثی است که هیچ مسلمانی نمی تواند آن را انکار کند و دارای پنج الی شش تعبیر است و ثقلین دو ثقل است.
که یک ثقل وحیانی، قرآن است و یک ثقل وحیانی، سنّت، و هر دو ثقل، ثقل معنوی است و ثَقَلَین هم نیست. «إنّی تارک فیکم الثِّقْلَین، کتاب الله و عترتی»آیا «کتاب اللّه و عترتی»، ثِقْلَیْنْ است یا ثَلَقَین است؟ ثَقَلَین، اِنس و جن است. آیا انس و جن، کتاب اللّه و عترتی هستند؟ و کذلک آیة {سنفرغ لکم أیّه الثّقلان}(الرحمن،55/31)، دلالت دارد بر اینکه ثَقَلَین جنّ و انس هستند، و این نکته اثبات می کند که خواندن عبارت ثَقَلَین به جای ثِقْلَین در حدیث توسّط افرادی غیر عالم رواج یافته است،
خوب «انی تارک فیکم الثّقْلَین . اَحدهما اکبر من الآخر احدهما اطول من الآخر. احدهما اتمّ من الاخر» چهار پنج نوع تعبیر داریم که دو ثقل وحیانی درمیان امّت اسلامی در زمان حضور و قیام معصومین در طول و عرض زمان الی یوم القیامة هست.
یعنی دو حجّت ربّانی بدون خلل و کم و زیاد و بدون اشتباه در بین امّت اسلامیوجود دارد. اول کتاب اللّه است که اَطول، اَدوَم، و اَبیَن و اکمل است در کل جهات دلالی و مدلولی و أقوی و اقوم است از سنّت؛
چنان که رسالت پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم دارای دو بعد است یک بعد آن رسالت قرآنی و یک بعد آن رسالت حدیثی است.
آیات بعد رسالت قرآنی اهم است یا حدیثی؟ مسلماً رسالت قرآنی مهمتر است «و انهّما لن یفترقا، حتی یردا علیّ الحوض» افتراق ندارند. عترت با قرآن است. قرآن هم با عترت است. سنّت با قرآن است. قرآن هم با سنّت است. در هر صورت این دو بار سنگین و امانت گرانبها بر دوش امّت اسلامی نهاده شده تا امتحان شوند که چگونه با آن دو برخورد می کنند.
ثقل اوّل قرآن است که به طور مطلق حجّت است. و ثقل دوّم عترت و سنّت است که در بعضی روایات با لفظ «عترتی» آمده و در بعضی روایات با لفظ «سنّتی» آمده است و البته «سنّتی» همان «عترتی» است. چون اگر عترت، سنّت را به طور مسلّم نقل کنند قطعی است. امّا اگر غیر عترت ، سنّت را نقل کنند ،گاه قطعی است و گاه غیر قطعی؛ ولکن، اگر امام صادق علیه السلام یا یکی از ائمه دیگر یا حضرت زهرای مطلبی را قطعاً نقل کنند، این قطعاً «سنتّی» است. چون عترت معصوم است. و امّا اگر صدها ابوهریره مطلبی را به عنوان سنّت نقل کنند، اگر یقینی نباشد قابل قبول نیست.
پس عترتی، سنّتی است و سنّتی هم عترتی است. این سنّتی را که عترت نقل می کنند، سنّت است. ولو یک فرد از اینان نقل کند. ولکن اگر افراد زیادی از غیر عترت نقل کنند، مخصوصاً اگر مخالف قرآن باشد یا یقینی نباشد قابل قبول نیست. پس سنّت و عترت دو لفظند به یک معنا، به مفهوم قطّعیت دوّم وحیانی زیرا قطعیت اوّل وحیانی قرآن است و قطعیّت دوّم وحیانی سنّت است.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
به نام خدا و با سلام
من مناسب می دانم، چند نکته را در نسبت قران وسنت عرض کنم:
1. قرآن به سبب این که به طور پیوسته، قرائت و فهم می شده است، حداقل چارچوب فهم مقاصد آیات را در تمام آیات به دست می دهد.
2. این فهم می تواند روشن کند که چه روایاتی با آیات قرآن ارتباط دارد و لذا قرآن، به طور پیوسته می تواند معیار ارزیابی روایات قرار بگیرد.
3. روایاتی که مرتبط به آیات اند، خلل و فرج مفاهیم آیات را پر می کنند و در چارچوب فهمی که از خود آیات قرآن به دست می آید، قابل بهره برداری اند.
4. هر روایتی که مخالف قرآن باشد، ولو مخالفت جزئی، به دلیل احادیث عرضه، جعلی اند و قابل انتساب به ائمه نیستند.
5. بنابر آنچه آمد، هرگز روایات نمی توانند آیات قرآن را ابطال کنند و لو ابطال جزئی،و لذا آنچه به عنوان تخصیص و تقیید یاد کرده اند، غیر قابل توجیه خواهد شد.
6. روایات در زمینه موضوعاتی که قرآن ساکت است، می توانند مکمل قرآن به شمار آیند. جهت آن این است که در قرآن مطالب محدودی آمده و بسیاری از آموزه های دینی در روایات آمده است.
7. البته نظر به این که متون دینی تاریخمندند و معمولاً، ناظر به شرایط و مقتضیات زمان نزول و صدورشان ایراد شده اند، روایات و حتی عقل می توانند ناسخ آیاتی از قرآن بشوند که شرایط و مقتضیات آنها تغییر یافته است.
برای مثال، امروزه احکام برده داری و جزیه از اهل کتاب منسوخ است و هرگز قابلیت اجرایی ندارند و بلکه اجرای آنها مفسده انگیز است.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
با روايات تفسيري چگونه مواجه شويم؟ايا اين روايات،برداشتي در عرض برداشت ديگران است؟
اگر مراد این باشد که ما در مقام تفسیر می توانیم رای تفسیری امام را در حوزه ای از حوزه های دین رد کنیم، آنگاه جواب من منفی ست. من به عصمت ائمه و انبیاء در امر دین معتقدم و معتقدم خدشه در آن مستلزم نفی دین است.
اگر مراد این است که در جنب تفسیر امام از آیه می توان نفسیر دیگری داشت بدون آنکه متضمن یا مستلزم نفی تفسیر امام باشد آنگاه جواب من مثبت است. چون به تکثرگرایی تفسیری هم معتقدم.
اگر مراد این است که می توان با مضمون حدیثی موثوق الصدور در تفسیر آیه ای مخالفت کرد باز جوابم مثبت است چون در باب ادله لفظیه من به بافت - متن گرایی (کانتکسچوالیزم) معتقدم.
معتقد نیستم معنای جمله ای حدیث موثوق لزوما رای امام است ؛ چون اولا روات عموما فهم خودشان را از سخن امام حکایت می کنند و ثانبا بیان ائمه در احادیث اغلب با توجه به ظرفیت مخاطب و خیلی عوامل دیگر صادر می شده لذا حتی اگر عین کلمات امام را راوی ذکر کند به راحتی نمی توان کشف کرد که همان مضمون رای نهایی امام در تفسیر آیه باشد؛ محتمل است قراین غیر لفظیه (امروز می گویند عوامل پراگماتیکز) که همیشه محفوف به کلام است بدست ما نرسیده باشد.
با اصالت عدم النقل و عدم المجاز و عدم الفلان نمی توان این احتمال را رد کرد. قرائنی برای تعیین مراد امام لازم است زائد بر ساخت سمانتیک جمله.
اگر مراد این است که ما می توانیم بکلی حدیث را کنار بگذاریم و صاف برویم سراغ قرآن و همه چیز را در باب دین از این راه بفهمیم، باز جواب من منفی ست.
در تعیین معنای پاره ای واژگان مسنعمل در قرآن که مشترک لفظی یا منقول یا مرتجل هستند احادیث موثوق قرینه اند. در متشابهات هم جز رجوع به احادیث، تنها می توانیم سکوت کنیم. البته محکمات آیات را بدون رجوع به احادیث قرینه ای می توان فهمید لذا تفسیر قرآن به قرآن برای غیر معصومان ممکن است.
اگر مراد این است که احادیث عرض اقتضامی کند نتوان با حدیث قرآن را تفسیر کرد جواب من این است که این احادیث فقط معیار برای تشخیص جعلی بودن حدیث بدست می دهند لذا زورشان فقط د رحد نفی نسخ قران با حدیث (واحد یا متواتر) است.
بخشي از نظر جناب دكتر حسين واله
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
** انواع احادیث و دلیل فراوانی آنها: احادیثی که در دسترس مردم قرار دارد، هم حقّ است هم باطل، هم راست هم دروغ، هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص،هم محکم هم متشابه، هم حفظ هم موهوم . در روزگار رسول الله ص آنقدر دروغ به او نسبت داده شد که ایستاد و خطابه ایراد کرد و گفت: هر کس از روی عمد به من دروغ نسبت دهد، جایگاه او پر از آتش است.(نهج البلاغه، خطبه۲۱۰، انواع احادیث رایج)
علت جذابیّت احادیث برای عموم:از آنجا که احادیث، بیشتر جنبه ی دستورالعملی دارند، هر کسی بر اساس شاکله ی(خلق و خوی) خود احادیث و داستانهارا دست چین میکند. بگو : هر کس بر حسب شاکله ی خود عمل میکند و پروردگار شما بهتر میداند چه کسی راه یافته تر است. (اسراء۸۴) بنابراین اکثر مردم از میان احادیث و روایات (صحیح و غلط و نامعلوم) ،کتابی در ذهنشان تشکیل میدهند و از آن پیروی میکنند.
در فهم قرآن هم میشود از احادیث کمک گرفت. باید بدانیم که قرآن بیشتر به جنبه ی نظری (تئوری) خداپرستی میپردازد . امّا برای فراگیری شیوه ی عملی عبادت، احتیاج به دانستن شیوه ی رسول الله هم داریم.
دلیل گرایش به احادیث: و هرکه پس از روشن شدن راه هدایت ، با پیامبر ستیزه کند و راهی غیر از راه مومنان در پیش گیرد،وی را به همان سو که رو کرده برگردانیم و به دوزخش کشانیم که بد سرانجامی ست. ( نساء۱۱۵) آنچه در کتاب خداوند عزّ و جلّ یافتید ، باید به آن عمل کنید و هیچ عذری در ترک آن ندارید. و آنچه در کتاب خدا نیافتید ولی سنّتی از من در آن وجود داشت، در ترک سنّت من نیز هیچ عذری ندارید. (بحارالانوار ۲۲،۳۰۷)
ما در هر صورت باید بعضی چیزها را از سنّت رسول الله استخراج کنیم. یعنی کارمان خواه ناخواه به دانستن بعضی احادیث گیر می افتد.
اقسام راویان حدیث: نخست منافقی که تظاهر به ایمان میکند و نقاب اسلام بر چهره دارد، نه از گناه میترسد و نه از آن دوری می جوید و از روی عمد دروغ به پیامبر نسبت میدهد. دوّم، کسی که از پیامبر چیزی را به اشتباه شنیده امّا سخن آن حضرت را درست حفظ نکرده و با توهّم چیزی را گرفته امّا از روی عمد دروغ نمیگوید. آنچه در اختیار دارد روایت کرده و به آن عمل میکند و می گوید: من از پیامبر آن را شنیدم. و سوّمی شخصی که شنیده پیامبر به چیزی امر فرمود، امّا سپس از آن نهی کرد و او نمی داند. یا شنید که چیزی را نهی کرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهی ندارد. پس منسوخ را حفظ کرد ولی ناسخ را نمی داند. چهارم، آنکه نه به خدا دروغ می بندد و نه به پیامبرش دروغ نسبت میدهد. دروغ را از ترس خدا،و حرمت نگهداشتن از رسول خدا دشمن دارد. در آنچه از پیامبر شنیده اشتباه نکرده بلکه آنرا با تمام جوانبش حفظ کرده و آنچنانکه شنیده بدون کم و کاست نقل می کند. (نهج البلاغه،خطبه۲۱۰
** نظر جناب آقای باقری ارسالی در گروه قرآن پویان ** **
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
تقسیم بندی جامعی از انواع حدیث است یعنی سه دسته از راویان و احادیث روایت شده از انها،اعتبار ندارد و تنها یک دسته ،موجه اند.
و همین موضوع مواجهه با احادیث را سخت میکند.
راهکار تشخیص چیست؟
**نظر جناب آقای فرهنگ ارسالی در گروه قرآن پویان**
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
** عن الفضل بن شاذان عن هشام بن الحکم عن ابی عبدالله قال : خطب النبی بمنی ایها الناس ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله فانا قلته و ما جاءکم یخالف کتاب الله فلم اقاه - اصول کافی ج1 ص 89 حدیث 5 .
این برای اینکه باید به چه روایاتی توجه کرد .👆👆👆
برای فهم قران نیاز به حدیث است اما به شرطی که حدیث مخالف قران نباشد . تطبیق با علم رجال و درایه باشد.
نظر جناب آقای رضایی،ارسالی در گروه قرآن پویان♧♧
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
من میخواهم در اینمورد از شیوه ی پیشنهادی خداوند به بنی اسرائیل استفاده کنم. باید محتوای کتاب خدا را بخاطر سپرد. یعنی تا آنجا که میتوانیم کلام خدا را در محفوظات خود داشته باشیم . در اینصورت احادیثی را که میشنویم ، تا حدود زیادی متوجه سنخیّت آن با قرآن میشویم . اما علم رجال هم نمیتواند راه کاملاً معتبری باشد. مثلاً در یهودیت و مسیحیّت هم علم رجال هست خداوند متعال، در اختلافات باز گشت به قرآن را توصیه فرموده . قرآن سعی میکند تا جزییات را بسوی کل بازگشت دهد ولی بشر میخواهد وارد جزییات شود.
این مشکل در آن زمان هم بوده : به قرآن با خوارج به جدل نپرداز، زیرا قرآن دارای دیدگاه کلّی بوده و تفسیرهای گوناگونی دارد، تو چیزی میگویی و آنها چیز دیگر. لیکن با سنّت پیامبر با آنان به بحث و گفتگو بپرداز که در برابر آن راهی جز پذیرش ندارند.(نهج البلاغه،نامه ۷۷)
**نظر جناب آقای باقری،ارسالی در گروه قرآن پویان**
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
** سلام ایا این سه مورد میتونه برای شناخت حدیث کافی باشه ؟
عقلانی بودن: به این معنا که هر کاری باید در ترازوی عقل و خرد سنجیده شود و دانسته شود که آیا مفید و سازنده است یا نه؟ آیا برخاسته از عقلانیت نوری است یا برخاسته از سفاهت و حماقت ظلمانی است؛
علمی بودن: به این معنا که در چارچوب های تفکری و دانشی قرار می گیرد یا آن که از روی جهالت و نادانی به آن کار اقدام می شود؛
هدایتی بودن: از نظر قرآن ، آفرینش جهان و انسان برای هدف و غایتی است و کارهایی که انسان انجام می دهد باید در راستای همان اهداف آفرینش از جمله دست یابی به صفات کمالی خداوند از راه عبادت و کسب تقوا و علم یقینی شهودی (ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیات 21 و 282 و آیات دیگر) باشد. پس اگر کاری بر خلاف این غایت و هدف است، کاری بیهوده است که هیچ هوده و هدفی در آن نیست.
**سرکار خانم ابوترابی،ارسالی در گروه قرآن پویان**
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
بله اما این تعاریف نیاز به توضیح دارد . فرق تعریف عقل ، فرق عقل و سلیقه و علمی بودن .
**نظر جناب آقای رضایی،ارسالی در گروه قرآن پویان**
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
آیه ای را یاد آوری میکنم که در آن مومنان در بهشت میگویند: سپاس خدایی را که ما را به این (بهشت) هدایت کرد و گرنه خود هدایت نمی یافتیم. باید بگویم راه کاملاً روشن نیست . واقعاً هیچکدام از ما نمی دانیم که نمازمان به همان شیوه ایست که رسول الله میخوانده . باید به گفته ی خانم ابوترابی اندیشه کنیم و تحقیق کنیم و بهترین سخن را انتخاب کنیم و حتماً توکل به خداوند داشته باشیم .
اما در احادیث جعلی هم حکمتی ست: و بدین گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن برگماشتیم که برای فریب ، بر یکدیگر سخنان فریبنده القاء میکنند و اگر پروردگار تو میخواست چنین نمی کردند. پس ایشان را با افترایی که می بندند رها کن . و برای این است که دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند به آن گفتار مایل شود و آنرا بپسندد تا آنچه انجام دادنی هستند، انجام دهند.(انعام۱۱۲و۱۱۳)
خداوند بهترین حدیث را بصورت کتابی که همانند یکدیگر و باهم سازگار است نازل کرده، آنان که از پروردگارشان خشیت دارند، پوست بدنشان از آن به لرزه می افتد سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم و آرام میگردد.
این است هدایت خدا که هرکس را بخواهد به آن هدایت میکند و هرکه را خدا گمراه کند ،او را رهبری نخواهد بود.(زمر۲۳)
آگاه باشید، همانا قرآن پند دهنده ایست که نمی فریبد و هدایت کننده ایست که گمراه نمی سازد و سخنگویی ست که هرگز دروغ نمیگوید. کسی با قرآن همنشین نشد مگر آنکه بر او افزود یا کاست، در هدایت او افزود و از کوردلی و گمراهیش کاست. آگاه باشید، کسی با داشتن قرآن، نیازی ندارد و بدون قرآن بی نیاز نخواهد بود. (نهج البلاغه، خطبه۱۷۶ویژگی قرآن)
**نظر جناب آقای باقری،ارسالی در گروه قرآن پویان**
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
جایگاه ائمه در تشیع الگو بودن است
حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری، در مؤسسه امام موسی صدر تصریح کرد:
امام موسی صدر معتقد است هر تأویلی از آیات که با ظاهر آیات هماهنگ نباشد مردود است.
ایشان در چند جا تأکید دارند که جایگاه ائمه در تشیع، مقام الگو و میزان بودن آنان است. دکتر مدرسی نیز در این باره میگویند حدیث ثقلین به این معنا نیست که لزوماً عترت منبع معرفتی است، بلکه ائمه تبلور آرمانهای قرآن هستند.
امام موسی صدر هم چند جا تأکید دارند که نقش ائمه این است که ارزشهای قرآنی را متبلور کنند، نه اینکه بخواهند منبع مستقلی را کنار قرآن معرفی کنند.نقل از http://www.dinonline.com/doc/news/fa/3586
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
رابطه تفسير قران با احاديث،ايا باور به سنت،به معناي پذيرش هر روايتي است؟
حجت الاسلام ايازی با اشاره به اين كه گاهی ميان قرآنيون و كسانی كه رويكرد مختارشان تفسير قرآن به قرآن است، خلط شده، اظهار كرد: بين اين دو جريان تفاوت است. آن كسانی كه به عنوان قرآنيون نامبردار شدهاند، عموماً كسانی هستند كه قائل به سنت نيستند و حتی بعضی از آنان میگويند كه ما هيچ احتياجی به سنت نداريم، اما كسانی كه به تفسير قرآن به قرآن قائلند، چنين رأيی ندارند و سنت قطعی را میپذيرند.
وی افزود: بحث در باب خبر واحد است و اين كه آيا خبر واحد در تفسير حجت است يا حجت نيست و اگر قرآن خود كتاب نور است و مبين است و بلاغ است و بر اين اساس برای فهم اين كتاب نيازی به غير از اين كتاب نيست، برای خبر واحد، آن هم در جايی كه اين خبر محفوف به قرينه نيست و يا معارض قرآن است و يا قرآن را تأييد نمیكند، چه جايگاهی بايد قائل شد؟
ايازی با بيان اين كه آيت الله صادقی تهرانی تنها قرآن كريم مشرّع را میداند، اظهار كرد: بر اساس مبنايی كه ايشان طرح میكند، اگر خبر واحد كتاب را تخصيص بزند يا نسخ كند و ...، اين خبر واحد، قطعاً نمیتواند درست باشد.
وی در ادامه به تشريح اصول آيتالله صادقی تهرانی در تفسير قرآن و نقد حديث پرداخت و گفت: اصل اول ايشان اين است كه برای فهم قرآن بايد به سراغ خود قرآن برويم. قرآن كريم گاه يك مسئله را به صورت اجمالی مطرح كرده و در جای ديگر آن را تفصيلاً توضيح داده است، گاه مفهومی را به كار برده و اين مفهوم در جای ديگر روشن شده است و از اين تبيينات در تفسير استفاده میكنيم.
اين محقق و پژوهشگر در مورد اصل دوم آيتالله صادقی تهرانی گفت: ايشان ميان سنت و روايت تفاوت قائل است و معتقد است كه پذيرش سنت به معنای اين نيست كه ما هر روايتی را میپذيريم. ايشان در همين جا مطرح میكند كه وقتی ما روايتی را نقد میكنيم، الزاماً، مسئله نقد سند اين روايت مطرح نيست، بلكه دلالت و تطابق آن با كتاب هم مطرح است. پس اصل دوم ايشان به عنوان مبانی ارزيابی و نقد حديث، تفاوت ميان سنت و روايات است.
ايازی سومين اصل آيتالله صادقی تهرانی را بهرهگيری از عقل دانست و اظهار كرد: يكی از نكات قابل توجه و تأمل روش ايشان كندوكاوهای عقلی كه در معنا و دلالت آيات انجام میدهد. ايشان از معنای آيات استنباطات عقلی میكند تا ببيند كه اگر معنايی را برای يك آيه مطرح كرديم، لازمه آن چيست و اين لازمه آيا میتواند درست باشد يا نه.
وی در مورد چهارمين اصل تفسيری آيت الله صادقی تهرانی از فرض مخدوش و نامعتبر بودن عموم روايات تفسيری سخن گفت و بيان كرد: ايشان اين فرض را دارد كه روايات تفسيری ما دچار مشكل هستند. منابع ما از جمله تفسير منسوب به علی بن ابراهيم، تفسير فرات كوفی، تفسير منسوب به امام عسكری(ع)، دچار مشكل هستند و رواياتی را داريم كه اين روايات، رواياتی هستند كه به تعبير علامه عسگری، جنبه تقابلی دارد.
ايازی افزود: در فقه روايات ما غربال شده است، اما در بخش فضائل و مسالب، مشكلی كه در اين دسته از روايات داريم اين است كه چون به مسئله عمل و اجرا ارتباطی نداشته است، مورد نقد و بررسی هم قرار نگرفته است و در بسياری از جاها وضع صورت گرفته است.
شاهد آن هم روايت صحيحه ابومحمود خراسانی است در «عيون اخبار الرضا(ع)» كه میگويد خدمت امام رضا(ع) رسيدم و گفتم رواياتی از فضائل شما میشنوم كه از زبان خود شما نمیشنوم و حضرت میفرمايد اين روايات را دشمنان ما برای ايجاد تنفر از ما درست كردهاند.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04 ارسالها: 134
5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
|
نظر ايت الله جوادي املي در نسبت قرآن و روايات:قران،ميزان است.روايات را بايد با ترازوي قران سنجيد و روايات مخالف قران را كنار گذاشت.
جعل حديث به نام پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)
وقتي به اهل بيت مراجعه ميکنيم ميبينيم که اينها ميفرمايند: «سَتَكْثُرُ بَعدِي الْقالَة عَليَّ»؛ به نام ما زياد دروغ جعل ميکنند! نه تنها در بين سنّيها، بلکه در بين شيعه ها؛ نه در بين شيعهها، بلکه در بين سنّيها؛ از طهارت تا ديات روايات جعلي فراوان است!
اين جناب سيوطي که در بخشهاي نقلي صاحب نظر است، دو جلد کتاب به نام اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعة نوشته است که از اوّل طهارت تا آخر ديات چه احاديثی جعل شده است را ايشان جمع کرد.
خدا مرحوم علامه عسکري را غريق رحمت کند! ايشان 150 راوي جعلي را کشف کرده و بيش از اين هم هست! نه تنها روايتهاي جعلي، راوي را جعل کردند! مثلاً میگويند فلان شخص گفته است، اصلاً فلان شخص در عالَم وجود ندارد، چه رسد به اينکه روايتي داشته باشد! 150 مورد را ايشان کشف کردند! ائمه و وجود مبارک پيغمبر(عليهم الصلاة و عليهم السلام) فرمودند که «سَتَكْثُرُ بَعدِي الْقالَة عَليَّ»؛ به نام ما دروغ جعل ميکنند!
مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) را خدا غريق رحمت کند! ايشان ميفرمايد که همين حديث دليل است بر اينکه به نام پيغمبر احاديث جعل کردند،[11] براي اينکه اين حديث يا صادر شده يا صادر نشده است؛ اگر اين حديث صادر نشده، به نام پيغمبر(صلی الله عليه و آله و سلّم) جعل کردند که پيغمبر فرمود: «سَتَكْثُرُ بَعدِي الْقالَة عَليَّ»، پس جعل کردند و اگر صادر شده، بنابران به نام حضرت جعل کردند. چه صادر شده باشد و چه صادر نشده باشد، دليل است بر اينکه به نام حضرت رواياتي جعل ميکنند.
: رجوع به قرآن راه حلِّ تعارض روايات
بخش بعدي دو طايفه از نصوص است که مرحوم کليني نقل کرد که ديگران هم نقل کردند؛ يکي همين «نصوص علاجيه» است که در کتابهاي اصول معروف است و يکي هم طايفه ديگر است که «نصوص علاجيه» نام ندارد. دو طايفه از روايات است، يک طايفه مربوط به نصوص علاجيه است که اگر دو خبرِ متعارضي شد عرضه کنيد بر قرآن، آنچه مخالف قرآن بود حرف ما نيست و مطرود است و آنچه مخالف نبود حجّت است که معيار حجّيت در اينجا عدم مخالفت است، نه وجود موافقت؛ اين مبحث را در نصوص علاجيه اصول ملاحظه فرموديد. طايفه ديگر روايتهايي است که ميگويد چون به نام ما دروغ جعل ميکنند، هر چه از ما نقل کردند اوّل بر قرآن عرضه کنيد.
مرحوم علامه اميني را خدا غريق رحمت کند! خدمت مرحوم علامه طباطبايي رسيدند و به ايشان فرمودند هر روايتي که در فضيلت وجود مبارک حضرت امير من پيدا کردم، اطمينان دارم که چنين مضموني درباره اوّلي و دومي هم هست، بعد از يک مقداري جستجو ميبينيم که چنين فضيلتي براي اوّلي و دومي هم جعل کردند، به نام پيغمبر و از زبان پيغمبر! بنابراين جعليات فراوان هست، چون جعليات فراوان است، ائمه فرمودند شما اوّل برويد به سراغ قرآن، ترازويي درست کنيد که مشخص بشود، چه حق است چه باطل، بعد روايات ما را عَرضه کنيد بر اين ترازو، مخالفت با قرآن مانع است، نه موافقت با قرآن شرط باشد
پس اصل اوّل رجوع به قرآن بود براي اثبات معجزه بودن آن، اصل دوم بهره اي که از اين معجزه ميبريم، رسالتِ آورنده آن است. اصل سوم مراجعه مجدّد به قرآن است و تدبّر در قرآن براي فهم؛ وقتي در اين اصل سوم مراجعه کرديم، ميبينيم که قرآن براي خودش مبيّن معين کرده، فرمود: ﴿وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾. اصل چهارم اين است که وقتي خدمت مبيّن ميآييم، مي بينيم که ميفرمايد به نام ما زياد دروغ جعل ميکنند، شما حرفهاي ما را با قرآن بسنجيد.
رجوع به قرآن برای فهم خطوط کلّی دين بدون اعتقاد
اصل پنجم اين است که ما بايد برويم به قرآن مراجعه کنيم و خطوط کلّی دين را بفهميم، بعد از اينکه فهميديم فقط در حدّ فهم براي ما حجّت است، نه در حدّ اعتقاد، نه در حدّ عمل، نه در حدّ روش، نه در حدّ منش، فقط اينها را بايد يادداشت کنيم.
بنابراين ما به دستور خود ائمه(عَلَيهِمُ السَّلام) اوّل بايد برويم سراغ قرآن کريم، يک دور قرآن را کاملاً بدانيم، خطوط کلّي قرآن را بدانيم و اوامر و نواهي آن را بدانيم؛ اما براي ما حجّت نيست، زيرا هرگز نگفتيم و نميگوييم: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»،فقط ميفهميم که قرآن چه گفت و اينجا مينويسيم
خود قرآن کريم يک کتاب مجمل و مبهم نيست، وقتي نور شد خطوط کلّي خودش را مشخص ميکند، ﴿تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ﴾ است و نور هست، پس خطوط کلّي قرآن مشخص است و ابهامي در خطوط کلّي و اصول نيست؛ اما عمومات آن به وسيله روايات تخصيص پذير است، .
اگر قرآن ميزان نباشد، بيّن و شفّاف و روشن نباشد و خطوط کلّي آن بيان نشود، چگونه ما آن را ميتوانيم به عنوان ميزان و ترازو قرار بدهيم؟! الميزان که نوشته شده، براساس همين معيار نوشته شده است، براي اينکه قرآن ترازو است؛ اما ترازو براي کالاست، روايات را که کالاست بايد در ترازو گذاشت و بعد به آن عمل کرد
: رجوع به روايات برای صمت فهم ما از خطوط دين
اصل ششم اين است که آنگاه برويم خدمت روايات و آنچه با اين آيات مربوط است را بررسي کنيم، هر چه مخالف آيات بود نپذيريم و هر چه مخالف نبود را بپذيريم؛ اگر تخصيصِ عام است، اگر تقييد مطلق است، اگر قرينهٴ «ذي القرينه» است، اگر بيان شأن نزول است، اگر تطبيق بر مصاديق است ـ مثل آيه ولايت،[15] آيه تطهير،[16] آيه مباهله[17] و مانند آن ـ اينها را يادداشت ميکنيم.
اصل هفتم: حجت شرعی بودن جمعبندی يادداشتها از روايات و قرآن
جمعبندي شده آن ميشود حجّت که به آن معتقد ميشويم و عمل ميکنيم؛ به اين دليل است که الّا و لابدّ اوّل بايد خطوط کلّي قرآن براي ما مشخص بشود، بعد روايات را بر قرآن عرضه کنيم، اگر چيزي مخالف بود طرد کنيم و اگر چيزي مخالف نبود آن را حجّت بدانيم، آن وقت آن حجّتها را در کنار آيات قرار بدهيم، عموم آيات را با آنها تخصيص بزنيم، اطلاقات آيات را با آنها تخصيص بزنيم، کلّيات آنها را با بيان مصاديق و تطبيقشان مثل اهل بيت و ولايت و امثال آن مشخص بکنيم، اين مجموع ميشود حجّت خدا که انسان به آن معتقد ميشود، عمل ميکند و مانند آن؛ اين راه تدبّر در قرآن است که هم قرآن هست و هم عترت.
پرسش: چگونه عام قرآنی که قطعي است را با روايات ظنّيه ... ؟
پاسخ: عام قطعي ما نداريم، «ما من عامّ إلّا و قد خصّّّ»، مگر در الهيات باشد! در الهيات که عام قطعي است، روايات هم همان را تأييد ميکند؛ روايات هم درباره قدرت مطلقه الهي، عظمت مطلق الهي و علم مطلق الهي، اينها که ﴿بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ﴾[22] است، ﴿بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[23] است، ﴿عَلَی كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ است،
در الهيات اينگونه از عمومات قطعي است که روايات هم همين را تأييد ميکند! اما آن چيزهايي که فرمود شما بايد مثلاً نماز را فلان قدر بخوانيد، روايات میگويد حکم مسافر اين است، يا ماه مبارک رمضان که شد، فرمود فلان شخصی که بيمار شد حکم او اين است و مانند آن.
پرسش: قرآن هم با روايت به ما رسيده.
پاسخ: بله؛ اما چيزي که مخالف کتاب است را رد کنيد، ولی «ما لم يکن موافقاً للکتاب»، موافقت کتاب شرط نيست! چون خيلي از خصوصيات و خيلي از قيود است که در روايات آمده است. موافقت کتاب شرط حجّيت روايت نيست، بلکه مخالفت قرآن، مانع حجّيت است، فرق است بين شرط حجّيت و مانع حجّيت؛ پس مخالفت قرآن مانع حجّيت است، نه اينکه موافقت قرآن شرط باشد، چون خيلي از خطوط کلّي است که در قرآن بيان نشده است، اين همه احکام نفليه و فرضيه که شهيد بيان کرده، هزار حکم واجب، يا سه هزار حکم مستحب، اينها که در قرآن نيامده؛ پس موافقت قرآن شرط نيست، مخالفت قرآن مانع است.تفسير آيه 24 سوره محمد ص ویرایش بوسیله کاربر 1403/08/28 02:56:53 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
روش های تفسیری اهل بیت(علیهمالسلام):
اهل بیت(علیهمالسلام) ظاهر قرآن، یعنی آنچه از لغت، جمله، قراین، سیاق و فرهنگ محاوره به دست می آید، را حجّت می دانستند و با استدلال به آن، آیه را تفسیر می كردند. این راه كه آنها خود در پیش گرفته و امضا كرده اند، راهی عمومی است كه دیگران نیز می توانند پی بگیرند.
روش تفسیری دیگر امامان(علیهمالسلام) به تعیین حدودِ احكام و شرایع الهی مربوط است. این روش به امامان(علیهمالسلام) اختصاص دارد و دیگران از آن بی نصیب هستند
نوع سوم تفسیر امامان معصوم(علیهمالسلام) به باطن قرآن مربوط است. نزول قرآن به تجلّی است؛ نه تجافی. نزول قرآن مانند نزول باران نیست، چون باران به تجافی از ابر فرو می ریزد. در نزول به تجافی، قطره باران تا زمانی كه در بالاست، در پایین نیست و چون به پایین بیاید، در بالا نخواهد بود. اما نزول قرآن، چنان كه در نهج البلاغه آمده، به تجلّی است. در نزول به تجلّی، آن حقیقت در عین اینكه در مبدأ و منبع است، مرحله وسطی و رقیق شده آن به اوسط مراحل و مرحله نازلتر و رقیقتر آن به پایین ترین مراتب می رسد و از این طریق در اختیار دیگران قرار می گیرد.
: ریشه اصلی قرآن كریم كه به تجلّی تنزّل یافته است، در ﴿اُمّ الكتاب﴾ است و خدای سبحان بدین سان از جایگاه آن خبر می دهد: ﴿و اِنّه فی اُمّ الكتاب لدینا لعلی حكیم﴾[1]؛ به درستی كه آن در اُم الكتاب نزد ماست و همین كتاب در نزول به تجلی، به صورت ﴿عربی مبینٍ﴾[2] ظاهر می شود. این حقیقت در همه مراحلی كه از ﴿اُمّ الكتاب﴾ تا ﴿عربی مبین﴾، به وساطت فرشتگان، به تجلّی طی می كند، قرآن است، به همین دلیل كسی كه با لغت عربی آشناست، در همان محدوده از آن استفاده می كند، و كسی كه به راه نزول قرآن آشنا باشد، از ظاهر به باطن پی میبرد و از باطن به باطن باطن.
در نظر اهل بیت(علیهمالسلام)، برای قرآن ظاهر و باطنی است و برای باطن آن نیز باطن دیگر، و برای باطن باطن آن نیز بر همین قیاس باطنی است. بر این اساس یكی از روشهای تفسیری اهل بیت(علیهمالسلام) اظهار و بیان باطن قرآن است، زیرا آنها با بطون قرآن انس كامل دارند و با مسیری كه قرآن در آن نزول كرده، آشنا هستند، و طی این راه تا پایان مختص آنهاست؛ لیكن طی برخی مراحل آن، مقدور صاحبدلانی می باشد كه از راه تهذیب، در خدمت قرآن هستند.
روش دیگری كه اهل بیت(علیهمالسلام) در تفسیر قرآن پیموده اند و آن را ترویج، بر آن تكیه و شواهد فراوانی برای آن ارائه كرده اند، همان راهی است كه استاد ما علامه طباطبایی(قدسسرّه) پیموده اند. در این روش، برخی آیات قرآن به كمك بعضی دیگر تفسیر می شوند. برای مثال، در بعضی موارد اهل بیت(علیهمالسلام) آیه ای را تفسیر می فرمودند و وقتی در مورد دلیل آن از آنها پرسش می شد، در پاسخ آیه ای دیگر را ذكر می كردند، چنان كه در زمان یكی از خلفا، مادری فرزند خود را شش ماه پس از ازدواج به دنیا آورد. خلیفه به رجم او حكم كرد و اهل بیت(علیهمالسلام) با حكم خلیفه، با استناد به آیات قرآن و از طریق انضمام آیات با یكدیگر مخالفت كردند. بدین ترتیب، حكم خدا را بیان و خون بیگناهی را حفظ كردند.[3] در یك آیه، مجموعه دوران بارداری تا پایان شیرخوارگی كودك سی ماه بیان شده است: ﴿وحمله و فصاله ثلاثون شهرا﴾[4] و در آیه دیگر، شیر خوارگی كامل دو سال معرفی می شود: ﴿والوالدات یرضعن اولدهنّ حولین كاملین﴾[5] و چون دو سال، یعنی بیست و چهار ماه، از سی ماه كم شود، مدّت شش ماه برای حد اقل دوران حمل باقی می ماند.
این روش تفسیری، نظیر نوع اول، راهی عمومی است و هر انسانی كه در خدمت قرآن باشد و با آن انس بگیرد، می تواند از ارجاع آیات قرآن به یكدیگر و جمع آنها، پیام و كلام خاص را از آن دریافت دارد. در نوع نخست، به ظاهر یك آیه یا سوره استناد می شود. در آن حال نمی توان گفت: قرآن در این مورد این مطلب را بیان می دارد، بلكه باید گفت: این آیه یا آیات چنین پیامی دارند. وقتی می توان از پیام قرآن درباره یك مطلب سخن گفت كه همه آیات قرآن در كنار یكدیگر مورد توجه قرار گرفته، با اجتهاد، از تفسیر برخی آیات نسبت به بعضی دیگر استفاده شود. در این مرحله نیز نمی توان گفت: نظر اسلام در مورد این مطلب همین است، زیرا برای اثبات این ادعا، باید روایاتی كه درباره مطلب مورد نظر وارد شده، در كمال اجتهاد بررسی نمود و با استعانت از براهین عقلی، در خدمت قرآن، به جمع بندی و نتیجه گیری همت گمارد.
منبع: کتاب نسیم اندیشه، جلد اول ايت الله جوادي آملي
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.