رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أكُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا تِلْكَ عُقْبَي الَّذِينَ اتَّقَوا وَعُقْبَي الكَافِرِينَ النَّارُ( )
در اين كريمه مَثَل بهشت را بيان مي¬كند اين مَثَل روشن بشود تا برويم به سراغ ممثّل خوب پس بهشت چيست اين كه مَثَل بهشت شد بهشت كه ممثّل به اين مَثَل است بهشت كدام است و بهشت چيست آيا مَثَل به عنوان وصف است كه بهشت همين باشد يا نه مَثَل ظاهرش را حفظ مي¬كند وقتي مَثَل مي¬زنند يعني يك معنايي را در مَثَل تبيين مي¬كنند نه اينكه آن معنا همين باشد
بسياري از اين مفسرين اين مَثَل را به معناي وصف ذكر كردند مَثَلُ الْجَنَّةِ يعني وصف الجنه بهشت يعني همين
بعضيها احتمال دادند كه جنت مراتبي داشته باشد بعضي از مراتبش همين انهار است و اكل است و ظل است و امثال ذلك بعضي از مراتب عاليه¬اش چيزي است كه آنها به ذهن ما نمي¬آيد مگر با مَثَل اگر إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ( )، اگر كسي خواست آن عندالله را براي ما تشريح كند ما بفهميم عندالله چه مقامي است براي ما مَثَل ذكر ميكند كه مَثَل آن بهشت اين است آيا مَثَل به معناي وصف است كه اكثر مفسران گفتند يا نه مَثَل همان ظاهر خود را حفظ مي¬كند تمثيل است؟ يعني بهشت درجاتي دارد يك سلسله از درجات او درجات ظاهري است كه جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ( )، و امثال ذلك در كنار اين درجات ظاهري يك درجات معنوي هم هست كه آن عنداللهي است و آن را اگر بخواهند براي ما بيان كنند مَثَل مي¬زنند
الآن اصل خود آيه روشن بشود تا ببينيم اين تمثيل است يا توصيف
بنابراين اگر فضاي بهشت را مطرح مي¬كنند فضا به اندازه وسعت بهشت را مطرح مي-كنند وسعت بهشت به اندازه سماوات و ارض است طبق آيه سوره آل عمران و آيه سوره حديد با يك تفاوت مختصري بين اين دو آيه اما اين فضاي وسيع آيا گرم است سرد است در فصول مختلف هوايش فرق مي¬كند گاهي انسان گرمش مي¬شود گاهي سردش مي¬شود؟ نه اين چنين نيست هواي آن هواي مطبوع يكنواخت است هواي ظل است سايه است هواي گرم نيست ظل در برابر حرور است آن هواي گرم را و سوزان و مسموم كننده را مي¬گويند حرور آن هواي مطبوع معتدل ملايم را مي¬گويند ظلّ. خوراكيهاي او هم كه دائمي است كه فرمود أكُلُهَا دَائِمٌ اكل يعني مأكول خوراكي نه اكل يعني خوردن انسان آنجا دائماً نمي¬خورد ولي خوراكيش دائمي است در بهشت هم بهشتيان ابدي اند هم خوراكيهاي آن دائمي است هم دسترسي بهشتيان به خوراكي دائمي آزاد است هيچكسي ممنوع نيست اما اينكه بهشتيها دائمي اند اين را در آيات فراواني بيان كرد كه اينها مخلدند و هرگز از بهشت بيرون نمي¬روند
اين مَثَلُ الْجَنَّةِ يعني وصف بهشت يا نه عظمت بهشت در دو قسمت است يك قسمتش همين جنت ظاهري است كه داراي اشجار است انهار است كذا و كذا كه اين جنت ظاهري است يك جنّت معنوي است كه عنداللهي است آن را اگر بخواهند براي ما بيان كنند مَثَل مي¬زنند
پس اينكه در آيه محل بحث از سوره رعد فرمود مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ اين تمام پاداش اهل تقوا نيست اين مقداري از پاداش متّقين است براي اينكه به شهادت آيه سوره قمر براي متّقين دو درجه قائل شد يكي اينكه إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ( )، يكي اينكه فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ( )، اين عند الله بودن غير از فِى جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ( )، بودن است
فيها ما تَشْتَهيهِ اْلأَنْفُسُ و تَلَذُّ اْلأَعْيُنُ از مرحوم امينالاسلام طبرسي دارد كه اگر همه گويندگان خلاصه جمع بشوند و بخواهند عصاره بهشت را در يك لفظ كوتاهي برسانند مثل اين نميتوانند تبيين كنند زيرا همه نعم را با اين يك جمله كوتاه خدا بيان كرد هرچه كه نفس ميطلبد و هرچه را كه چشم لذت ميبرد اگر اين عيون و اعين، اعين ظاهري باشد لذايذ ظاهري مراد است و اگر آنها كه قلبشان بصير و بيناست و داراي چشم دلاند لذايذ باطني را هم ميگيرد بنابراين هرچه انسان بخواهد در بهشت است
اين مومني كه در بهشت است يك انسان تهي دل هست كه از نعمتهاي بيرون استفاده ميكند يا در كنار اين نعمتهاي بيرون يك بهشتي هم در درون اوست؟ اگر سوره مباركه «واقعه» را ملاحظه بفرماييد تعبير اينچنين دارد در سوره «واقعه» آيات 88 ـ 89 فَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ فَرَوْحٌ و رَيْحانٌ و جَنَّةُ نَعيمٍ اگر كسي جزء مقربين شد فَرَوْحٌ و رَيْحانٌ و جَنَّةُ نَعيمٍ يعني ما بگوييم يك حرفي در تقدير است يعني فله روح و ريحان و له جنه نعيم يا خود روح و ريحان جنة نعيم است اگر ما دليل عقلي داشتيم به اينكه ممكن نيست انسان در درونش بهشت باشد آن وقت ميگفتيم حتماً اين فَرَوْحٌ يعني فله روحٌ و له ريحان و له جنة نعيم اگر دليل عقلي برخلاف نيست بلكه از آن طرف ادله عقلي تأييد ميكند يا لا اقل دليلي برخلاف نداريد اين ظاهر مأخوذ است
در سوره «انفال» ميفرمايد مومنيني كه داراي اين اوصاف بودند لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وقتي پنج وصف برجسته را براي اهل ايمان ذكر ميكند ميفرمايد لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ ولي در سوره «آلعمران» سخن از لهم نيست با لام نميفرمايد ميفرمايد: هُمْ دَرَجَاتٌ خود اين ذوات درجات است نه اينكه ذوات خالي باشد از ملكات و فضائل و درجات كمالي و تمام اين درجات بيرون از هستي اينها باشد يك لذايذ بيروني داشته باشند و نه دروني اين چنين نيست كه ما بگوييم حتماً لام در آنجا محذوف است لَهُمْ دَرَجَاتٌ براي اوايل امر است كه انسان ايمان براي او ملكه نشد ولي اگر كسي چون عمار ياسر شد يا بالاتر از او گذشته از اينكه لُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأنْهَار خود فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ يك جنتي هم در درون او هست با او مأنوس است فَرَوْحٌ و رَيْحانٌ و جَنَّةُ نَعيمٍ اين براي مقربين است
ايت اله جوادي آملي- تفسير سوره رعدكلمات كليدي: بهشت وصف مثل تمثيل جنت انهار ویرایش بوسیله کاربر 1402/11/13 11:31:08 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نعمات بهشت و عذابهاي جهنم تمثيل است
رحمن:54 *مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ*
[بهشتيان] بر بسترهايي تكيه زدهاند كه تار و پود آن از حرير است و ميوههاي هر دو باغ در دسترس[آنها] است؛ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 تكيه زدن «متكئين»، تمثيلي است از آسايش و رفاه. حرير نيز نمادي از نرمي و لطافت است. آنها كه در دنيا تكيهگاه نيازمندان بودند و خُلق و خويي مهربان و لطيف داشتند، بازتاب ابدي اعمال نيك خود را در قالب تمثيل قابل فهم ما خاكيان مهجور مييابند! «بَطَائِن» جمع بطن، وقتي به پارچه و فرش نسبت داده ميشود، منظور همان تار و پودي است كه اصل و اساسِ آن فرش را تشكيل ميدهد و نقش و نگارهاي بعدي بر آن زمينه بافته ميشود. بطن در برابر ظاهر قرار دارد و نشانة نيّات و اعمال خالص و دروني انسان است كه در بطن وجود، نه ظواهر و زبانش، تحقّق يافته باشد. اما در دسترس بودن ميوه و محصول را ميتوان با مثالهاي امروزي و امكانات الكترونيك، كه دسترسي به انبوه اطلاعات در اينترنت را با يك اشاره [كليك] در اختيار قرار ميدهد بهتر درك كرد. در اين روزگار به تدريج كتابخانهها هم از رونق ميافتند و فايل هر كتابي به آساني در اختيار محقّق قرار ميگيرد.
صافات:64 إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ
آن شجرهاي است که در بُن [=ريشه] دوزخ ميرويد.
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 👈🏻در سه موردي که کلمه «اصل» در قرآن تکرار شده [صافات 64 ، ابراهيم 24 ، و حشر 59 ] همواره معناي ريشه [در برابر شاخ و برگ] و در واقع پايه و اساس در برابر فرع دارد. اگر شجر را به معناي دقيقتر آن که شبکه [Network] و نظام و سيستم داراي سلسله مراتب [شجره مانند] است تعريف کنيم، در اينصورت معلوم ميشود آنچه موجب دوزخي شدن آدمي ميگردد، اصل و فرع و شبکه و ارتباطات پيچيده دارد. 👈🏻شجره زقوم نه «از» اصل جحيم [مِنْ أَصْلِ الْجَحِيمِ]، بلکه «در» اصل جحيم [فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ] ميرويد، يعني در زيربناي انديشههاي انحرافي [شرک و ناخالصي در توحيد] است که شکل ميگيرد. ما در زندگي دنيا در معرض اين شجره زقوم هستيم و در آخرت نتيجهاش را ميچشيم. 💫✨💫✨💫✨💫✨
صافات:66 فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ
ظالمين از چنين شجرهاي ميخورندو شکمها را از آن انباشته ميسازند. 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
👈🏻مشابه اين وصف در سوره واقعه آيه 56 آمده است. انباشته کردن شکمهاي خود از چنين طعامي، انعکاسي از سيريناپذيري آنان از مال مردم خوريهاي دنيايي است. از ظاهر آيات چنين به نظر ميرسد که اين اوصاف مربوط به جهنم است، در حالي كه در آيات مشابهي، از جمله آيه 10 سوره نساء گفته شده است: 👈🏻«کساني که ستمگرانه اموال يتيمان را ميخورند جز اين نيست که آتشي را در بطن [روح و روان] خود ميخورند كه به زودي [در آخرت] به آتشي زبانه کشيده در خواهند آمد». به اين ترتيب معلوم ميشود خوردن شجره زقوم و آتش در همين دنياست که عوارض عظيمش در آخرت ظاهر ميگردد. 💫✨💫✨💫✨💫✨💫
صافات:67 ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِيمٍ سپس برايشان [روي چنان طعامي] آميختهاي [تيره رنگ] از آب جوشان است. 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 👈🏻نوشابه را براي راحتي پايين بردن غذا و لذت مضاعف مينوشند، اين اصطلاحي متعارف است که فلاني با بيشرمي و با خيال راحت مال مردم ميخورد و يک آب هم رويش! انگار نه انگار حساب و کتابي در کار است و بيحيايي هم حدي دارد! آنهايي که قبح رشوهخواري، رباخواري، مال يتيم خواري و مال مردمخواري در دنيا از آنها ريخته باشد، در اين تمثيل به سزاي دلهايي که سوزاندند و داغي که بر دل يتيمان گذاشتند، چنين آب جوشان کثيفي مينوشند.
تفسير بازرگان
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.