رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,029 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
در قران كريم جهاد بهتر است يا پذيرش صلح؟
به نام خدا
هر ساله در ايام محرم و نيز در سالهاي اخير كه موضوع توافقات هسته اي در جريان بود،موضوع جنگ وصلح در اسلام و ارجحيت آنها بر يكديگر و نيز تفاوت صلح امام حسن با جنگ امام حسين ع مورد توجه قرار ميگيرد.
در اين صفحه به جمع آوري و ارزيابي ايت صاح در قران كريم خواهيم پرداخت.
1-آیات انتهایی سوره انفال راجع به گروههای مخالف مسلمان که پیمانهای خود رانقض کرده بودند،به پیامبر ومسلمانان دستور میدهد که اگر در جنگ بر انها دست یافتید،با شدت برخورد کنید چرا که آنها خائن هستند(ایات ۵۶و۵۷)
سپس در آیه ۶۰ بر حداکثر آمادگی مسلمانان برای ترساندن دشمنان تاکید میکند باعبارت معروف زیر:
وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ
مکارم: در برابر آنها (دشمنان) آنچه توانائي داريد از نيرو آماده سازيد (و همچنين) اسبهاي ورزيده (براي ميدان نبرد) تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد و (همچنين) گروه ديگري غير از اينها را كه شما نميشناسيد و خدا ميشناسد
پس از این آیات که سیاق قتال وجنگ دارند ،بلافاصله در آیه ۶۱ خداوند راه صلح را باز می کند وبه پیامبر خطاب میکندکه:
وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۶۱﴾
فولادوند: و اگر به صلح گراييدند تو [نيز] بدان گراى و بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست
مکارم: و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درا، و بر خدا تكيه كن كه او شنوا و داناست
بنا براین در مقابل دشمنان و خائنین تا زمانیکه انها تمایل به صلح و اجتناب از جنگ دارند ،ما باید ضمن حفظ حداکثر امادگی وتوان همه جانبه ،از در صلح وارد شویم و آغاز گر جنگ یا تحریک کننده به جنگ نباشیم.كلمات كليدي:صلح جنگ قران جهاد اشتي ویرایش بوسیله کاربر 1395/12/03 12:05:41 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,029 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
در آیات ۹۱-۸۸ سوره نساء خداوند روش برخورد با منافقین را بیان میکند. در اینجا نیز آنها را دو دسته میکند
۱- گروهی که بر علیه شما نمی جنگند و پیشنهاد صلح میدهند .و پیامبر و مسلمانان هم موظف به صلح هستند.
۲- گروهی که علیه مسلمانان فعالیت می کنند و سرجنگ دارند.با انها باید به شدت مبارزه و نبرد کرد.
فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللّهُ أَرْكَسَهُم بِمَا كَسَبُواْ أَتُرِيدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا ﴿۸۸﴾
مکارم: چرا درباره منافقين دو دسته شده ايد! (بعضي جنگ با آنها را ممنوع و بعضي مجاز ميدانيد) در حالي كه خداوند به خاطر اعمالشان (افكار) آنها را به كلي وارونه كرده است، آيا شما ميخواهيد كساني را كه خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه كرده هدايت كنيد!! در حالي كه هر كس را خداوند گمراه كند راهي براي او نخواهي يافت.
وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِيَاء حَتَّىَ يُهَاجِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا ﴿۸۹﴾
فولادوند: همان گونه كه خودشان كافر شده اند آرزو دارند [كه شما نيز] كافر شويد تا با هم برابر باشيد پس زنهار از ميان ايشان براى خود دوستانى اختيار مكنيد تا آنكه در راه خدا هجرت كنند پس اگر روى برتافتند هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان و از ايشان يار و ياورى براى خود مگيريد
إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىَ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ أَوْ جَآؤُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُواْ قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا ﴿۹۰﴾
مکارم: مگر آنها كه با كساني كه با شما هم پيمانند، پيمان بسته، يا آنها كه به سوي شما ميآيند و از پيكار با شما يا پيكار با قوم خود ناتوان شده اند (نه سر جنگ با شما دارند و نه توانائي مبارزه با قوم خود) و اگر خداوند بخواهد آنها را بر شما مسلط ميكند تا با شما پيكار كنند، بنابراين اگر از شما كناره گيري كردند و با شما پيكار ننمودند (بلكه) پيشنهاد صلح كردند خداوند به شما اجازه نميدهد كه متعرض آنان شويد
سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَن يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوَاْ إِلَى الْفِتْنِةِ أُرْكِسُواْ فِيِهَا فَإِن لَّمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُواْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوَاْ أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ وَأُوْلَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا ﴿۹۱﴾
مکارم: به زودي جمعيت ديگري را مييابيد كه ميخواهند هم از ناحيه شما در امان باشند، و هم از ناحيه قوم خودشان (كه مشركند، لذا در پيش شما ادعاي ايمان ميكنند ولي) هر زماني به سوي فتنه (و بت پرستي) باز گردند با سر در آن فرو ميروند!، اگر آنها از درگيري با شما كنار نرفتند و پيشنهاد صلح نكردند و دست از شما بر نداشتند، آنها را هر كجا يافتيد اسير كنيد، و (يا) به قتل برسانيد و آنها كساني هستند كه براي شما تسلط آشكاري نسبت به آنان قرار داده ايم.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,029 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
بنام خدا
در سوره محمد نیز خداوند احکامی راجع به جنگ،اسرا،منافقین و کفار صادر کرده است.
از جمله در آیات ۳۴ و ۳۵ این گونه بیان شده است:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ﴿۳۴﴾
فولادوند: آنان كه كفر ورزيدند و مانع راه خدا شدند سپس در حال كفر مردند هرگز خدا از آنان درنخواهد گذشت
فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ ﴿۳۵﴾
فولادوند: پس سستى نورزيد و [كافران را] به آشتى مخوانيد [كه] شما برتريد و خدا با شماست و از [ارزش] كارهايتان هرگز نخواهد كاست
مکارم: هرگز سست نشويد و دشمنان را به صلح (ذلت بار) دعوت نكنيد در حالي كه شما برتريد و خداوند با شماست و چيزي از ثواب اعمالتان را هرگز كم نميكند.
در تفسیر نمونه در خصوص این آیه این طور گفته شده:
✔️ "صلح بیجا و ذلت بار!
در تعقیب آیات گذشته پیرامون مسأله جهاد، این آیه به یکى از نکات مهم پیرامون «جهاد» اشاره مى کند و آن این که افراد سست و ضعیف الایمان، براى فرار از زیر بار جهاد و مشکلات میدان جنگ، غالباً مسأله صلح را مطرح مى کنند، مسلماً صلح بسیار خوب است اما در جاى خود، صلحى که تأمین اهداف والاى اسلامى کند، و حیثیت و عظمت و آبروى مسلمین را حفظ نماید، نه صلحى که آنها را به خوارى و ذلت کشاند.
لذا مى فرماید: «اکنون که دستورهاى گذشته را شنیدید، سست نشوید و دشمنان را دعوت به صلح نکنید، در حالى که شما برترید» (فَلاتَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ). یعنى حالا که نشانه هاى پیروزى و برترى شما آشکار شده، چگونه با پیشنهاد صلح که مفهومش عقب نشینى و شکست است، پیروزى هاى خود را عقیم مى گذارید؟
و در ذیل آیه، براى تقویت روحیه مسلمین مجاهد، مى افزاید: «و خدا با شما است، و ثواب اعمالتان را هرگز نمى کاهد» (وَ اللّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ). کسى که خدا با او است، همه عوامل پیروزى را در اختیار دارد، هرگز احساس تنهائى نمى کند، ضعف و سستى به خود راه نمى دهد، به نام صلح، تسلیم دشمن نمى شود، و فراورده هاى خون هاى شهیدان را در لحظات حساس، به باد نمى دهد.
از آنچه گفتیم، روشن شد که: آیه مورد بحث، هیچ تضادى با آیه ۶۱ سوره «انفال» ندارد، آنجا که مى فرماید: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ: «اگر آنها تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآ، و بر خدا تکیه کن، که او شنوا و دانا است» تا یکى را ناسخ دیگرى قرار دهیم.
بلکه، هر یک از این دو ناظر به مورد خاصى است، یکى اشاره به «صلح معقول» و دیگرى «صلح نابجا» است، یکى صلحى است که منافع مسلمین را کاملاً تامین مى کند، و دیگرى صلحى است که از ناحیه مسلمانان ضعیف و سست در آستانه پیروزى ها، مطرح مى گردد.
و لذا به دنبال آیه سوره «انفال» مى گوید: وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ: «اما اگر آنها بخواهند با مطرح کردن صلح، تو را فریب دهند و نیرنگى در کار باشد، (هرگز تسلیم مشو، و نگرانى به خود راه مده، چرا) که خداوند پشتیبان تو است».
امیر مؤمنان على(علیه السلام) در فرمان «مالک اشتر» به هر دو قسم از صلح اشاره کرده، مى فرماید: وَ لَاتَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ و لِلّهِ فِیهِ رِضاً: «هر گاه دشمن تو را به صلحى دعوت کند که رضاى خدا در آن بوده باشد، پیشنهاد صلح را رد مکن».
مطرح شدن صلح، از ناحیه دشمن از یکسو، و توأم بودن با رضاى خدا از سوى دیگر، تقسیم شدن صلح را به دو قسم، که در بالا گفتیم نشان مى دهد."
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,029 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
به نام خدا
از مطالعه مجموع پستهای قبل می توان این نتیجه را گرفت که
1-اولا جنگ و صلح هیچ کدام بالذات مقدس یا نامقدس و ضد ارزش نیستند بلکه دو راهکار هستند که بسته به شرایط حاکم بر طرفین تخاصم و منافع ومضرات هریک از انها،با ملاحظه همه جوانب اتخاذ میگردد.
2-از مقایسه دو آیه اشاره شده در سوره های انفال و محمد نتیجه گیری میشود با توجه به اینکه طبق ایات قرآن،معمولا مسلمانان آغاز گر جنگ نیستند بلکه در پاسخ به حمله یا رفع ظلمی است که به آنها شده ،لذا باید با حداکثر توان مقابله کنند و پیشنهاد صلح را نباید مسلمانان بدهند.
اما اگر دشمنان پیشنهاد صلح کردند،خداوند ما را به پذیرش آن (با شرایط محکم وقابل اطمینان)امر کرده است.
ویرایش بوسیله کاربر 1397/05/12 11:28:53 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,941
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
صلح در قرآن-آيات جنگ و صلح در سوره نسا
در تفسير نور در ذيل آيه 90 سوره نسا ،با استفاده از آيه زير را استخراج كرده است:
"
1⃣به پیمانهای نظامی حتّی با کفّار، باید احترام گذاشت. «بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثٰاقٌ»
2⃣در جنگ ها، به کسانی که اعلام بی طرفی میکنند، متعرّض نشوید. «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقٰاتِلُوکُمْ أَوْ یُقٰاتِلُوا قَوْمَهُمْ» 3-جهاد اسلام برای سلطه و تحمیل عقیده نیست، بلکه برای دفع شرّ و موانع است. پس اکنون که آنان از شما دست برداشته اند شما تعرّض بر آنان نکنید و اگر متعرّض شوید ممکن است خداوند به آنان نیرو دهد و شما را قلع و قمع نمایند. وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ... لَسَلَّطَهُمْ..
4-به انگیزههای صلح طلبانه و تقاضای آتش بس، احترام بگذارید. چون در اسلام، صلح اصل است و جنگ، در صورت ضرورت مجوّز دارد. فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقٰاتِلُوکُمْ... فَمٰا جَعَلَ اللّٰهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً 5-تنها پیشنهاد صلح از سوی دشمن کافی نیست، برای اطمینان، ترک جنگ و القای سلام لازم است. «فَلَمْ یُقٰاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ» "
هم چنين در آيه 94 نيز به اين نكته اشاره كرده است كه:
⚡"ممکن است مراد از «أَلْقیٰ إِلَیْکُمُ السَّلاٰمَ» اظهار اسلام وگفتن شهادتین باشد که با شأن نزول موافق است ویا مراد از القای سلام، پیشنهاد آتش بس و ترک جنگ و تسلیم باشد نه اسلام آوردن،
که معنای آیه این میشود: به کسی که پیشنهاد عدم تعرّض میکند و اظهار تسلیم و ترک جنگ دارد، نگویید: تو به حرفت ایمان نداری ودروغ میگویی تا بتوانید او را بکشید و غنائمی به دست آورید.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,029 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
پیشنهاد صلح و ترک مخاصمه پیامبر اسلام به یکی از قبایل محاصره کننده مدینه در جنگ احزاب
در جنگ احزاب ،همه اقوام مخالف اسلام اعم از یهودیان بنی نظیر و مشرکین قریش ،سپاه بزرگی را فراهم نموده و مدینه را محاصره کردند.مسلمانان هم تاکتیک حفر خندق به دور شهر را برگزیده و اجرا کرده بوند.
یکی از این قبایل،قبیله غطفان بود که یهودیان،آنان را با رشوه یک سال محصول خرمای خیبر باخود همراه ساختند.
محاصره مدینه حدود یک ماه طول کشید و بسیاری از افراد سپاه اسلام دچار ترس و اضطراب بودند و برخی با کنایه و تمسخر میگفتند محمد ما رانوید گنج های خسرو و قیصر میداد،اما الان جرات نمی کنیم که برای قضای حاجت بیرون رویم.
قران در سوره احزاب،ان صحنه های ترس را اینگونه توصیف میکند:
به خاطر بياوريد زماني را كه آنها از طرف بالا و پائين (شهر) شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زماني را كه چشمها از شدت وحشت خيره شده بود، و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاي گوناگون بدي به خدا ميبرديد!10
در آنجا مؤ منان آزمايش شدند و تكان سختي خوردند.11
بخاطر بياوريد زماني را كه منافقان و آنها كه در دلهايشان بيماري بود ميگفتند خدا و پيامبرش جز وعده هاي دروغين به ما نداده اند.12
و آن گاه که گروهی از آنان گفتند: ای اهل مدینه! [میدان نبرد] جای درنگ و ماندن شما نیست، پس برگردید. و گروهی از آنان از پیامبر اجازه [برگشتن] می خواستند، و می گفتند: خانه های ما بدون حفاظ است. در صورتی که بدون حفاظ نبود، و آنان جز فرار را قصد نداشتند!13
در این شرایط پیامبر اسلام تصمیم گرفتند تا با مذاکره و دادن امتیاز،ائتلاف دشمن را بشکنند . لذا با یکی از قبایل محاصره کننده شهر و حاضر در سپاه دشمن،یعنی قبلیه غطفان،وارد مذاکره شدند
در کتاب "تاریخ پیامبر اسلام" نوشته دکتر محمد ابراهیم ایتی از انتشارات دانشگاه تهران چنین نقل شده است:
"نزدیک به یک ماه بود که مسلمانان و مشرکان در برابر هم ایستاده بودند و جنگی جز تیراندازی و محاصره در کار نبود. اما چون کار گرفتاری مسلمانان سختی کشید، رسول خدا نزد عبدة بن حصن فزاری، ورحارثة بن عوف مری دوسرور «غطفان فرستاد و با آنان قرار گذاشت که یک سوم میوه های امسال مدینه را بگیرند و باسپا میان خود باز گردند و دست از جنگ با مسلمانان بردارند.
به روایت ابن اسحاق : هنگامی که قرار داد نوشته شد، اما هنوز به امضای شهود رسیده و جز مقاوله ای صورت نگرفته بود، رسول خدا - صلی الله عليه و آله - «سعدبن - معاذ» و «سعد بن عماده » را خواست و با آنان در این باب مشورت کرد. آنان گفتند : ای رسول خدا ! یاخود به این کار علاقه مندی ، در این صورت آن را انجام می دهیم، یا هم خدای متعال چنین دستوری داده است، در این صورت هم باز ناچار امر خدا را اطاعت می کنیم ، و با این که برای خاطر ما این کار را پیشنهاد می کنی ؟
پیامبر گفت: برای خاطر شما دست به این کار زده ام. به خدا سوگند : این کار را نمی کنم اگر برای این که دیدم عرب همداستان به جنگ شما آمده و از هر سو شما را فراگرفته اند. خواستم بدین وسیله تا اندازه ای از شما دفع خطر کنم
سعد بن معاذ» گفت : ای رسول خدا! روزی که ما و اینان همگی مشرك وبت۔ پرست بودیم، نه خدا را عبادت می کردیم و نه اورا می شناختیم، اینان طمع نمی کردند که یک دانه خرما جز به عنوان مهمانی یا خرید و فروش از ما بخورند. اکنون که خدا مارا به وسیله اسلام سرافراز کرده و بدان هدایت فرموده و با رهبری تو سربلندمان ساخته است، مال خود را به رایگان به ایشان دهیم؟ به خدا قسم : نیازی به این کار ندارم."
هر چنددر نهایت ،بنا به نظر مشورتی این دو صحابی ،این توافقنامه جاری نشد اما نشانگر ان است که صلح و مذاکره حتی با دشمن حاضر در صحنه نبرد امری حرام و ضد ارزش نبوده بلکه تابع ارزیابی عقلانی از شرایط و مصالح و منافع نیروهای خودی است.ویرایش بوسیله کاربر 1397/05/12 11:56:31 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
❇️استقبال از پیشنهاد صلح
💠إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا نساء:90
🌱(بكشيد منافقان همكار با دشمنان را) مگر كساني كه به قومي بپيوندند كه ميان شما و آنان پيماني [از همزيستي مسالمتآميز] برقرار است، يا آنكه [با اين اعلام موضع و تعهّد] نزد شما آيند كه از جنگ با شما يا با قوم خود به تنگ آمدهاند [و ميخواهند موضع بيطرفانه اتخاذ نمايند، در اين صورت كاري به آنها نداشته باشيد]، مگر كسانى (از منافقان) كه به قومى پيوستهاند كه ميان شما و آن قوم پيمانى است، يا (كسانى كه) نزد شما مىآيند در حالى كه سينههاشان از جنگ با شما يا قوم خودشان به تنگ آمده است (و اصلًا حال جنگ با هيچ طرفى را ندارند و اين بىحوصلگى آنها لطف خداست) زيرا اگر خداوند مىخواست آنان را بر شما مسلّط مىكرد و آنان با شما مقاتله مىكردند. پس اگر آنان از شما كناره گرفته و با شما نجنگيدند و پيشنهاد صلح و سازش دادند، خداوند براى شما راهى براى تعرّض و جنگ با آنان قرار نداده است.
👈به دنبال دستور به شدت عمل در برابر منافقانی که با دشمنان اسلام همکاری نزدیک داشتند، در این آیه دستور می دهد که دو دسته از این قانون مستثنا هستند:
🔹«آنها که با یکی از هم پیمانان شما ارتباط دارند و پیمان بسته اند» (إِلَّا الَّذِینَ یصِلُونَ إِلی قَومٍ بَینَکم وَ بَینَهُم مِیثاقٌ).
🔹«کسانی که از نظر موقعیت خاص خود در شرایطی قرار دارند که نه قدرت مبارزه با شما را در خود می بینند، و نه توانایی همکاری با شما و مبارزه با قبیله خود دارند» (أَو جاؤُکم حَصِرَت صُدُورُهُم أَن یقاتِلُوکم أَو یقاتِلُوا قَومَهُم).
🔹به پيمانهاى نظامى حتّى با كفّار، بايد احترام گذاشت. «بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ»
🔹در جنگها، به كسانى كه اعلام بىطرفى مىكنند، متعرّض نشويد. «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ»
🔹جهاد اسلام براى سلطه و تحميل عقيده نيست، بلكه براى دفع شرّ و موانع است. پس اكنون كه آنان از شما دست برداشتهاند شما تعرّض بر آنان نكنيد و اگر متعرّض شويد ممكن است خداوند به آنان نيرو دهد و شما را قلع و قمع نمايند. وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ... لَسَلَّطَهُمْ ...
🔹به انگيزههاى صلحطلبانه و تقاضاى آتش بس، احترام بگذاريد. چون در اسلام، صلح اصل است و جنگ، در صورت ضرورت مجوّز دارد. فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ ... فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا
🔹تنها پيشنهاد صلح از سوى دشمن كافى نيست، براى اطمينان، ترك جنگ و القاى سلام لازم است. «فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ»
📚تفاسير نمونه و نور
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
❇️اگر دشمنانتان يا همدستان انها دست ازجنگ برداشتند و پشنهاد صلح دادند، هيچ عذري براي نپذيرفتن نداريد.
💠إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا نساء:90
🌱پس (منافقان همدست با دشمنان) اگر روي برتافتند [و نخواستند جبهة دشمن را ترك كنند، همدست آنها محسوب ميشوند]، پس هر كجا آنان را يافتيد، دستگيرشان كنيد و به قتل رسانيد و از آنان هيچ يار و ياوري نگيريد. مگر كساني كه به قومي بپيوندند كه ميان شما و آنان پيماني [از همزيستي مسالمتآميز] برقرار است، يا آنكه [با اين اعلام موضع و تعهّد] نزد شما آيند كه از جنگ با شما يا با قوم خود به تنگ آمدهاند [و ميخواهند موضع بيطرفانه اتخاذ نمايند، در اين صورت كاري به آنها نداشته باشيد]، و اگر خدا ميخواست [=مشيّت او ايجاب ميكرد] مسلماً آنان را بر شما مسلط ميكرد تا با شما بجنگند [مغرور به برتري نظامي خود نشويد]، پس اگر از [تعرّض به] شما كناره گرفتند و با شما نجنگيدند و از درِ مسالمت با شما درآمدند [=پيشنهاد صلح و آشتي دادند]، در اين صورت خدا هيچ راهي براي شما عليه آنها قرار نداده است.
🔹اولين استثناء در تعقيب و تنبيه منافقانِ محارب، پناهنده شدن آنان به قومي (به تعبير امروزي، كشوري) است كه با آنها پيماني منعقد شده باشد (در گذشته پيمانها عمدتاً امنيتي بوده ولي امروزه جنبة سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي، علمي و... نيز يافته است). نكتة بسيار مهم، حفظ حرمت پيمان با همسايگان است كه نبايد به بهانة تعقيب منافقان داخلي، به حريم و حرمت قوانين و مقرّراتشان پناهنده پذيري تجاوز كرد. آسيبي كه از نقض چنين پيمانهايي به جامعه اسلامي ميرسد، به مراتب بيش از منافع فرضي به كيفر رساندن فراريان مخالف ميباشد. برخي اقدامات آشنا در اينجا قابل ذكر است، از جمله: حمله به سفارتخانههاي خارجي كه طبق پيمانهاي بينالمللي حريم امن محسوب ميشوند، گروگانگيري ديپلماتهاي سياسي، ترور مخالفين داخلي در كشورهاي خارجي كه انواع پيمانها با آنها برقرار است. همه اين رفتارها از جهل مركّب نسبت به حقوق بينالمللي و موازين قرآني ناشي ميشود، جهل و جوري كه به مراتب بيش از دشمنان اسلام به اين آيين صلح و آشتي صدمه زده است.
🔹دومين استثناء، اعلام بيطرفي منافقان محارب است. هدف از شدّتِ عمل توصيه شده در آية 89 (4:89) ، دفاع از جان و مال مسلمانان است، پس همين كه منافقان دست بردارند، مسئله منتفي شده و مقابله تمام ميشود. خوي انتقام و تسوية حساب گذشته، ناشي از غلبة نفس اماره بالسوء و كينهتوزي و دشمني است. مصلحت جامعه ايجاب ميكند چرخة معيوب انتقام و شُستن تمام نشدني خون با خون متوقف گردد.
🔹اين تأكيد كه «خدا هيچ راهي براي شما عليه آنها قرار نداده»، تمام راههاي توجيه و تفسير و تأويل را ميبندد. فتواي هيچ مرجع، و فرمان هيچ رهبري در برابر اين حكم قاطع الهي اعتبار ندارد، هرچند فرماندهان امنيتي و اطلاعاتي مصلحت خود را در ادامه نزاع و جنگ بدانند.
📚تفسير بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
❇️با منافقاني كه به سمت دشمن شما غش ميكنند و به تعرض و ازار خود ادامه ميدهند و اهل صلح نيستند،مبارزه كنيد
💠سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَن يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِن لَّمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا نساء:91
🌱گروه ديگري [از منافقان] را خواهيد يافت كه ميخواهند از شما و نيز از قوم خود [=مكّيان] در امان باشند [آنها جهتگيري معيّني ندارند، ولي آلت دست واقع ميشوند و نان را به نرخ روز ميخورند. اين گروه] هرگاه به سوي فتنه كشيده شوند [=مورد تحريك و تطميع مشركان قرار گيرند]، با سر در آن سقوط ميكنند. پس اگر از [تعرّض به] شما كناره نگرفتند و از در مسالمت با شما درنيامدند و دست از شما برنداشتند، پس هركجا [كه با مهارت] به كمينگاه آنها دست يافتيد، دستگيرشان كنيد و بكشيد، و [تنها] همينها هستند كه ما براي شما عليه آنان دليلي آشكار قرار دادهايم.
🔷سزای آنها که دو دوزه بازی می کنند در اینجا با دسته دیگری از منافقان رو برو می شویم که درست در مقابل دسته ای قرار دارند که در آیه پیش دستور صلح نسبت به آنها داده شده بود، آنها کسانی هستند که می خواهند برای حفظ منافع خود در میان مسلمانان و مشرکان آزادی عمل داشته باشند و برای تأمین این نظر، راه خیانت و نیرنگ پیش گرفته، با هر دو دسته اظهار همکاری و همفکری می کنند، و به همین دلیل «هنگامی که میدان فتنه جویی و بتپرستی پیش آید همه برنامه ها آنها وارونه می شود و با سر در آن فرو می روند» اینها درست بر ضد دسته سابقند.
🔷سپس در جمله بعد سه تفاوت برای آنها می شمرد، می فرماید: «اگر آنها از درگیری با شما کنار نرفتند و پیشنهاد صلح نکردند و دست از شما برنداشتند«هر کجا آنان را یافتید اسیر کنید و در صورت مقاومت به قتل برسانید» (فَخُذُوهُم وَ اقتُلُوهُم حَیثُ ثَقِفتُمُوهُم). 📚تفسير نمونه
🔷تفاوت اين گروه از منافقان با گروه قبلي در فقدان ابتكار عمل و اختيار و ارادة شخصي است. گروه قبلي تلاش و تحرّك و آمد و رفت به مكه و مدينه داشتند و خودشان برنامهريزي ميكردند، اما اين گروه فاقد چنان پويايي و پر و بال بودند. اين تيپ از آدمها معمولا آلت دست افراد زيرك و بازيگران سياسي واقع ميشوند و نقش ستون پنجم، سياهيلشگر و سرباز مزدور را بازي ميكنند. اينها را نميشود ناديده گرفت و بايد واقعيتشان را پذيرفت، اما اگر ابزار قتاله دشمن شدند، چارهاي جز مقابله با آنان نيست.
🔷«ثِقِفْتُمُوهُمْ» از ريشة «ثَقَفَ»، به گفتة مرحوم طالقاني (پرتوي از قرآن- ج 1 ص 28): «مرادف با وجدتموهم (يافتن آنها) نيست. ثقافت دستيابي و چيره شدن با آزمودگي است که وصف ضمني فاعل يا مفعول ميباشد. آنان را هر جا و هر زمان که موضع و پايگاه گرفتهاند دستگير کنيد. ثقاف به آهني گفته ميشود که شمشير را با آن تيز ميکنند. منظور اين است که اگر آنها قدرت يافتند و مزاحمتشان جدي گشت، با آنان برخورد سخت ميشود.»
📚تفسير بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,941
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تفسير ايات 60و 61 سوره انفال از تفسير الميزان
صلح با دشمن ، با توكل بر خداى سميع عليم
وَ إِن جَنَحُوا لِلسلْمِ فَاجْنَحْ لهََا وَ تَوَكلْ عَلى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ در مجمع البيان مى گويد: كلمه (( جنوح )) به معناى ميل است ، و بال مرغ را هم از اين جهت (( جناح )) مى گويند كه مرغ به وسيله آن به يكى از دو طرف خود متمايل و منحرف مى شود، و اينكه در قرآن مى فرمايد: (( لا جناح عليه )) معنايش اين است كه اگر فلان كار را بكند به سوى گناه منحرف نشده است . و كلمه (( سلم )) - به فتحه سين و كسره آن - به معناى صلح است . و اينكه فرمود: (( و توكل على الله )) تتمه امر به جنوح و همگى در معناى يك امر است و آن اين است كه اگر دشمن به صلح و روش مسالمت آميز رغبت كرد تو نيز به آن متمايل شو و به خدا توكل كن و مترس از اينكه مبادا امورى پشت پرده باشد و تو را غافل گير كند و تو به خاطر نداشتن آمادگى نتوانى مقاومت كنى ، چون خداى تعالى شنوا و دانا است . و هيچ امرى او را غافلگير نكرده و هيچ نقشه اى او را عاجز نمى سازد، بلكه او تو را يارى نموده و كفايت مى كند. و آيه (( و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله )) نيز همين معنا را اثبات مى كند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 9 صفحه 155
وَ إِن يُرِيدُوا أَن يخْدَعُوك فَإِنَّ حَسبَك اللَّهُ هُوَ الَّذِى أَيَّدَك بِنَصرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ ... اين آيه متصل به آيه قبل است ، و به منزله جواب از سؤالى است كه ممكن است مطرح شود، چون بعد از آنكه خداى سبحان رسول خود را امر به جنوح و تمايل به صلح و سازش كرد - البته در صورتى كه دشمن روى موافقت نشان دهد - و چون راضى به خدعه نشد زيرا خدعه از خيانت در حقوق همزيستى و روابط عمومى است و خداوند خيانت كاران را دوست ندارد از اين رو جاى اين سؤال بود كه كسى بپرسد ممكن است تمايل دشمن به صلح و سازش از در خدعه و نيرنگ باشد و دشمن بخواهد بدين وسيله مؤمنين را گيج و گمراه كرده و در موقع مناسب در شرايطى كه در نظر دارند بر ايشان شبيخون بزنند. خداى سبحان در جواب فرموده : اينكه ما تو را امر به توكل كرديم براى همين بود كه بدانى اگر دشمن بخواهد به اين وسيله بتو نيرنگ بزند خدا نگهدار تو است . و در جاى ديگر هم فرموده : (( و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره )) : (( هر كه به خدا توكل جويد (خدا كار او را كار خود دانسته ) و خدا به كار خود مى رسد )) .
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,941
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
🔰سه نکته کوتاه از زبان امام حسن مجتبی (ع) درباره " #صلح" ،بمناسبت 26 ربيع الاول سالروز صلح امام حسن ع
📍امام حسن(ع) در خطبهای خطاب به مردم فرمودند:«مردم من با معاویه بر سر چیزی که اختلاف داشتم آن حق من بود، از حق خود به خاطر #مصلحت و #حفظ_خون و اموال شما گذشتم.» (شرح الاخبار ج۳ ص۱۰۵) 📍حُجر بن عَدی به امام حسن (ع) اعتراض میکند ؛ چرا صلح کردی؟ گران آمد بر حسن و از اين رو به او گفت :«تمايل #اکثر_مردم را در صلح دیدم و اینکه از جنگ گریزانند ، من نخواستم آنان را به چیزی وادار کنم از آن چیزی که از آن دوری میکنند و روی برگردانند و آن جنگ و خونریزی بود، لذا صلح کردم برای ابقاء و حفظ پيروان و شیعیان راستین. من چنین نتیجه گیری نمودم که جنگ را موکول به زمان دیگری کنم ، پس جنگ را به روز دیگری واگذار کردم. تکلیف انسان بر اساس اوامر الهی هر روز به گونهای است که باید آن را مناسب انجام دهد.» (دينوری در «الأخبار الطِّوال» ص ۲۲۱)
📍آیا مردم به وظیفه خود عمل نکردند؟ پاسخ در کلام حضرت امام حسن (ع) در سخنرانی شان در شهر «مدائن» که شرایط زمانه را توصیف میکند ، چنین است: «وقتی در جنگ صفین با سپاه شام میجنگیدیم، وضعیت شما اینگونه بود که #دین شما مقدم بر دنیای تان بود، اما اکنون #دنیای تان مقدم بر دین تان شده» (اسدالغابه ابن اثیر ج۲ ص۱۳)
🔰در اسلام نه جنگ اصالت دارد و نه صلح. درباره جنگ ، آمده است :«وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ. و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند...»[بقره/۱۹۰] و درباره صلح میفرماید:«وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ . و اگر ( دشمنان) به صلح تمايل داشتند، (تو نيز) تمايل نشان ده ...» [انفال/۶۱]
📍مهم به تعبیر شهید استاد مطهری "اسلام و #حقوق_مسلمین است" اگر این بقاء اسلام و استیفای حقوق مسلمین در جنگ است ، آنجا باید ایستادگی و مقاومت نمود ، و اگر بقاءاسلام و حقوق مسلمین درصلح باشد باید آن را تمکین نمود . و البته پشتوانه افکار عمومی و حضور مردم در صحنه برای مقاومت و حتی جنگ تعیین کننده است و حق آنان است که گرایش خود را نمایان کنند گرچه ممکن است اشتباه هم بکنند. 📍باری ؛در پیش گرفتن هر نوع سیاست #مقاومت و جنگی و یا مذاکره و یا صلح ؛ مربوط به شرائط خودش میباشد و آن اثری که هر کدام میتواند داشته باشد. آنچه در مورد صلح امام حسن مجتبی (ع) از به صراحت از زبان خود حضرت صادر شده این است : "صلح ؛ درخواست مردم ، مصلحت ، حفظ خون و اموال مسلمین بوده". و این معیار ، آنچنان مشخص و گویاست که قابل توجیه نیست.
📝استاد هادی سروش
امام حسن #مجتبی (ع) و دو جام زهر امامحسنمجتبی (ع) در طول عمر شریف خود دو بار جام زهر نوشید، که یکی از این دو جام جانش گرفت و دیگری آبرویش. جام اول را از دست باطلپر ستانی نوشید که حقپرستی مانند او را تحمل نمیکردند. دادن #جان هزینه حقپرستی است و شخصی بزرگ مانند امامحسن (ع) از دادن هزینه حقپرستی خود دریغ ندارد. اما جام دیگر جامی است که نه جان، بلکه #آبرو میستاند. برای انسان والا، دادن جان، بالاترین و مهمترین و مشکلترین هزینه نیست. ⭕این مهمتر و بالاتر بودن را حضرت امامحسین (ع) در میدان کربلا در قالب رجزی اینگونه بیان میفرماید: (مرگ و شهادت برتر و بهتر از این است که انسان زیر بار ننگ و عار برود اما زیر بار ننگ و عار رفتن، برتر و بالاتر از آن است که انسان به دوزخ غضب الهی وارد شود.) (منتهیالآمال، ص 534) برای امامحسین (ع) میدان حقپرستی اقتضای جانبازی را داشت ولی برای امامحسن اقتضای این را داشت که از آبرو مایه بگذارد و مورد طعن و توهین یاران خود قرار بگیرد، اما امتی و ملتی را از نابودی نجات دهد.
⭕ یکی از اصحاب آن حضرت به نام بُشر همدانی، که به صلح امام با معاویه معترض بود، به آن حضرت عرض میکند: «سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان»؛ امام جواب سلام را میدهد و میفرماید: «من مؤمنان را خوار نکردم، بلکه به آنان عزت بخشیدم، قصدم از صلح این بود که شما را از مرگ برهانم، زیرا دیدم یارانم آماده جنگ نیستند» (اخبار الطوال، ص 221). ♦یکی دیگر از اصحاب، به نام مالک ابن ضمره، اعتراض میکند و آن حضرت در پاسخ او میفرماید: «ترسیدم ریشه مسلمانان از زمین کنده شود و کسی از آنان باقی نماند، از این رو خواستم با مصالحهای که صورت گرفت حافظ و نگهداری برای دین خدا باقی بماند» (حیاة الا مام ال حسن ابن علی، ج 2، ص 276).
امام (ع) در وضعیتی بسیار دشوار قرار دارد. او باید تصمیمی بگیرد که بسیار سخت است. او برای مصلحت امت مجبور است که به صلح با شخصی مثل معاویه تن دهد تا جلوی جنگ و خونریزی وسیع و نابودی امت را بگیرد. اما مشکل این است که این تصمیم حتی برای یاران بزرگ آن حضرت قابل هضم نیست. مردان بزرگی مانند حجر ابن عدی و عدی ابن حاتم به آن حضرت اعتراض میکنند. ♦آن حضرت مجبور است برای یار با وفایی مثل #حجر قسم یاد کند که #مصلحت امت در همین است: «ای حجر... به خدا قسم من صلح را نپذیرفتم مگر بهخاطر بقای شما؛ تکلیف الهی و خواست او در هر روز یکچیز است» (بحار الانوار، ج 44، ص 57) ♦و در جواب عدی ابن حاتم میفرماید : «من دیدم مردم اشتیاق فراوانی به صلح دارند و از جنگ بیزارند، بنابراین نخواستم جنگ را بر آنان تحمیل کنم و بهتر دانستم به روزی که موعد آن خواهد رسید موکول نمایم، زیرا خواست الهی در هر روز یکچیز است» (زمانی، احمد، حقایق پنهان، ص 216). اینها یاران با وفای حضرت بودند. آن حضرت علاوه بر یاران خود از طعن و نیش خوارج ظاهربین مانند عبد الله ابن زبیر در امان نبود. ابن زبیر حضرت را ترسو و زبون میخواند ♦ و حضرت میفرماید:«گمان میکنی صلح من با معاویه بهخاطر ترس بوده است؟ وای بر تو! چه میگویی؟ مگر ممکن است؟ من فرزند شجاعترین مردان عربم و فاطمه سرور زنان عالم مرا به دنیا آوردهاست. وای بر تو! علت صلح من نه ترس و نه ضعف، بلکه وجود یارانی چون تو بود که ادعای دوستی با من داشتید و در دل نابودی مرا آرزو میکردید. چگونه به یاری شما میتوان اعتماد کرد» (زمانی، احمد، حقایق پنهان، ص 213).
🔶امام (ع) در خطبهای که پس از امضای صلح به درخواست #معاویه خواند، میفرماید: «معاویه با من در مورد حقی منازعه میکند که از آن من است و برای صلاح امت و قطع فتنه و آشوب آن را رها کردم... من به این عقیده رسیدهام که با معاویه سازش کنم و خطر جنگ بین خود و او را پایان دهم و با او بیعت نمودم و دیدم که جلوگیری از خونریزی بهتر از ریختن آن است و قصدم از این کار صلاح و بقای شماست» (جواد قیومی، صحیفه الحسن، ص 195).
❇ برخي جام زهرها از سقوط به اسفل سافلین جلوگیری میکنند.برخی #بد را بهجای #بدتر مینشاند و برخی خوب را بهجای بد. امامحسنمجتبی، همان طور که خود فرموده (شُبّر، جلاء العیون، ج 1، ص 345)، حکومت معاویه را برای ملت #زیانبار و ناخوشایند میخواند. اما با این حال با خوردن جام زهر این حکومت را بر فاجعهی نابودی امت و قتل و کشتار وسیع ترجیح میدهد.
استادعبدالرحیم سلیمانی
ویرایش بوسیله کاربر 1403/07/10 09:29:52 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,941
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در ايام ميلاد پيامبر و ارسال پستهايي در كانال قران پويان در خصوص رحمت پيامبر ، در يكي از گروهها پست زير را ارسال نمود:
"آمار مربوط به جنگ های پیامبر : ۲۳ سال پیامبری ۸۰ مقابله برای جنگ و حمله به کاروانها ۳۰ مورد منجر به درگیری نظامی ۵ مورد درگیری شدید نظامی شهدا و کشته شدگان ۹۰۰ تا ۱۶۰۰ نفر
*در قران* ، مسلمانان (ظاهری یا ترسو) و منافقين ، بعلت آشایش طلبی و تخلف از رفتن به جنگ ، منجمله تحت عنوان *استیذان* (اجازه خواستن از پیامبر برای نرفتن به جنگ ) بشدت نکوهش شده و به آنها وعده مجازات و طرد شدن داده است . بله قران و پیامبر، بر خلاف برخی افکار و افراد ، بجای خود ، شدت و حدت داشت و بجای خود رحمت و بخشش داشت ."
پاسخ زير توسط اقاي فرهنگ به ايشان ارايه شد:
سلام
1-عجیب است که بعنوان یک مسلمان و شیعه، انقدر اصرار بر جنگ و خشونت و نفی اصل بودن رحمت در اسلام و سیره پیامبر و حاکم بودن ایات قتال دارید و بر تعداد جنگهای پیامبر افتخار می کنید؟!
در پستهای قبل هم بیان کردم که اصل صلح است و جنگ، استثنا و طبیعی است که جنگ، اداب و قوانین و شرایط خاص خود را دارد و سستی کنندگان ان هم نکوهش میشوند و وعده عذاب دارند. خب این چه ربطی به رحمت اسلام و پیامبر دارد؟ مگر کسی گفته معنای رحمت ان است که در برابر تجاوز، دفاع نباید کرد؟
ما افتخار می کنیم که پیامبر و امام علی هم حتی در شرایط جنگی بسیار رحیمانه تر از سیاستمداران و مردم عادی با دشمنانشان برخورد میکردند.
2-با فرض صحت امار ارایه شده، اینکه از 30 برخورد نظامی در دوران 10 ساله با پیامبر که فقط 5 عدد انها جنگ حسابی بوده است، تعداد مقتولین دو طرف، از یک پنجم امار تصادفات یکساله کشورمان هم کمتر بوده است جای خوشحالی و تامل و نشان از روحیه ضدجنگ و کشتار رسول مان دارد.
3-دلیل این جنگها چه بوده است؟ ایا تناقضی با رحمت ایشان دارد؟
"علل واقعی جنگهایی که در زمان پیامبر اکرم «ص» (در مدت 10 سال نخست هجری) اتفاق افتاده است را میتوان به این صورت بیان کرد:
1- پاسخ به تجاوزها و فشارهای ناجوانمردانه مشرکان به جان و اموال مسلمانان به خصوص در مکه، مانند جنگهای «بدر»، «احد» و «خندق».
2- تنبیه افراد ستمگری که مسلمانان یا سپاه تبلیغی آنان را در بیابان ها و نقاط دور دست کشته و یا با شکستن میثاق خود، هستی اسلام را به خطر می انداختند. جنگ هایی که با طوائف سه گانه یهود (یهود بنی قریظه، یهود بنی نضیر و یهود بنی قین قاع) صورت گرفت، نظیر غزوه بنی نضیر و ... از این قبیل بوده است.
3- خنثی سازی جنب و جوشهایی که در میان قبائل در شرف تکوین بود و میخواستند با جمع آوری سرباز و سلاح و مهمات، مقدمات حمله به مدینه را فراهم آورند. بیشتر نبردهای جزیی، از این قبیل بوده است. [1]" [1] - سبحانی، جعفر- فروغ ابدیت- صص 165-166.
"با بررسی هر یک از جنگ ها پیامبر(ص) روشن می شود که تمام آن ها جنبه دفاعی داشته است." ایت اله مکارم شیرازی
4-شما که تعداد جنگهای پیامبر را سرچ کردید، ایا تعداد معاهدات و صلح نامه های ایشان را هم سرچ کردید؟ ایا می دانید پیامبر 50 برابر این 5 جنگ مهم، قرارداد صلح برای جلوگیری از تجاوزات احتمالی و ایجاد مودت و دوستی با قبایل مهم از ادیان مختلف منعقد کردند؟!! و امتیازات بسیاری هم به انها عطا کردند؟
متاسفانه تاریخ نویسان و کتب درسی و منبری های ما انقدر برجنگ های ایشان تاکید کرده اند که همه مسلمانان نام چند جنگ پیامبر را حداقل میدانند اما شاید یک درصد انها قرارداد صلحی از ایشان به غیر از حدیبیه را نمی شناسد😔😔😔 در حالیکه ایشان 250 قرارداد یا نامه ابلاغ صلح دارند. و چند درصدشان ، متن چند نمونه از این قراردادها را مطالعه کرده اند؟ و اقعا جفایی از این بزرگتر به این سیاستمدار مدبر و رحمه للعالمین سراغ داریم؟
واقعا با خود اندیشیده اید که چه اتفاقی افتاد که در چند سال اخر عمر پیامبر قبایل مختلف با پیامبر هم پیمان شدند و باعث گسترش امت پیامبر شد؟ چیزی جز قراردادها و روش هوشمندانه ایشان در تنظیم قرارداد و اعطای امتیازاتی فراتر از قراردادهای مرسوم ان زمان و اخلاق حسنه ایشان در مواجهه با سران قبایل و افراد عادی نبوده است.بگونه ایکه قبایل پیش خود احساس میکردند که اگر وارد قرارداد با پیامبر نشوند ،چیزی از دست داده اند و تنها خواهند ماند. بدانید که جنگها باعث گسترش امت اسلام نشد. متاسفانه خلفای بعدی این سنت پیامبر را کنار گذاشتند و به جنگ و فتوحات روی اوردند و نگذاشتند که این سنت حسنه پیامبر تداوم یابد.
ما افتخار می کنیم که بنده و پیرو رب و رسولی هستیم که رحمتش بر غضبش پیشی دارد. و صلح را برجنگ مقدم و مرجح میدانیم اما اگر جنگ را هم برما تحمیل کردند با همان ایات قتال وظیفه خود را در برابر دشمن متجاوز انجام میدهیم اما در موارد غیرجنگ و غیر از مجازات مجرم،مبنا همان رحمت است و مدرا.
یا من سبقت رحمته غضبه
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,941
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
حجت الاسلام مهدي ميرباقري با اشاره به کشته شدن «۴۲ هزار نفر در جنگ فلسطین و اسرائیل»، تاکید کرد: «برای رسیدن به مقصد قرب الهی حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، میارزد؛ لذا کشته شدن ۴۲ هزار نفر از مردم غزه در قبال آن مقصد بزرگ اهمیت ندارد البته کشته شدن شکست نیست؛ بلکه احدی الحسنیین است و در هر حال، پیروزی است. به ویژه آن که کسانی که کشته شوند، نمیمیرند؛ بلکه زندهاند.»
محسن غرويان استاد حوزه علمیه در پاسخ گفت:
جنگ کردن و جنگیدن، اصل و قاعده اولیه اسلام نیست. اسلام از کلمه سلم و سلامت گرفته شده و به معنی مسالمت، صلح و زندگی همراه با سلامت است. بنابراین، جنگیدن اصل و قاعده اولیه نبوده و وظیفه یک مسلمان و کشورهای اسلامی نیست. وظیفه اولیه حکمرانی اولیه اسلامی، برقراری صلح و آرامش و امنیت در میان همه انسانها است.
پیامبران و ادیان الهی از سوی خدا نیامدند تا برای جنگیدن انسانها پیام بیاورند. پیان آنان، پیام صلح، آشتی و زندگی مسالمتآمیز بوده و باید این را تئوریزه کنیم. این کوبیدن بر طبل خلاف هدف پروردگار از خلقت انسانها است. برخلاف هدف نهایی پروردگار است که انسانها نسل بشر را ادامه بدهند، زاد و ولد کنند، جاودانه زیست کنند و زنده باشند. مردن هدف نیست، زنده بودن در نقشه پروردگار و نظام احسن الهی هدف است.
هدف جنگیدن انسانها با یکدیگر نیست
اگر بتوانیم مشکلات را با گفتوگو و مذاکره حل کنیم، نوبت به جنگیدن نمیرسد. این طبق قاعدهای است که من عرض کردم، هدف جنگیدن انسانها با یکدیگر نیست، ولو انسانهای دیگر با عقاید و اندیشههای دیگر. انسانها برای جنگ با هم خلق نشدند.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,941
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
حق صلح همگانی به مثابه یک اصل قرآنی
۱. آنچه از فرمایش حضرت علی ع درباره حق صلح به نفع مردم، و وظیفه دولت در محافظت عملی از این حق (با پذیرش صلح درخواستی دشمن در حال جنگ) بیان شد، در واقع تاکید بر مفاد آیه ای از قرآن کریم بوده و بیان کننده فلسفه آن است.
۲. حق صلح مورد نظر در سوره انفال، آیه ۶۱، چنین است. “و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل على الله انه هو السمیع العلیم” “و اگر دشمنان به صلح گرائیدند، پس به سمت صلح باش و بر خدا تکیه کن که او شنوا و داناست.”
۳. از این تعبیر آشکار می شود که آغاز کننده جنگ با دشمنان هیچ گاه مسلمانان نخواهند بود و بر دوش آنان هیچگاه از سوی خدا تکلیفی برای آغاز جنگ با کافران یا مشرکان گذاشته نشده است؛ و گرنه معنا ندارد در صورت تمایل دشمن به صلح، مسلمانان صلح را ترجیح دهند.
۴. بر اساس آیه، مسلمانان به هیچ وجه نمی توانند آغازگر جنگ باشند. اگر آنان آغازکننده باشند، به این معناست که کافران جنگ را نخواسته بوده اند. در این صورت، آنان خواهان صلح بوده اند! اگر کافران صلح را خواسته بودند، براساس مضمون آیه نباید جنگ آغاز می شد! ولی فرض آیه این است که جنگ آغاز شده بوده و دشمنان وسط جنگ به مسلمانان در خواست صلح داده بوده اند. از اینکه جنگ از پیش آغاز شده، می توان به این استنباط قطعی رسید که آغاز کننده جنگ نه مسلمانان، که دشمنان آنان بوده اند. تنها در این صورت است که تمایل بعدی دشمنان به صلح، رفتن مسلمانان به صلح را معنا خواهد بخشید. بنابراین، صلح یک اصل اساسی است که از سوی خداوند به نفع همگان وضع شده است.
۵. بی تردید، صلح قاعده اولیه بنیادین اسلامی است. اگر در حکومتی، مقام یا مقامات کلیدی دنبال جنگ افروزی باشند، آنان حق صلح همگانی خدادادی را نقض کرده اند و از این طریق حق-مصونیت آنان را مورد تعرض قرار داده اند. از آیه صلح می توان فهمید که در اسلام جهاد به معنای کوشش در راه خدا، به هیچ وجه مساوی جنگ نیست و جهاد را بیش از آنکه مستلزم جنگ بتوان تلقی کرد، باید آن را، اغلب، همنشین صلح دانست.
۶. استقرار صلح در جامعه و استیفای حق صلح همگانی اقتضا می کند نظامی گری در کشور اسلامی کنترل گردد. در راستای عمل به آیه صلح، بر کسی که در راس دولت اسلامی قرار گرفته و فرمان ماشین حکومت دست او قرار دارد، لازم است که در عمل از حق-مصونیت شهروندان جامعه اسلامی پاسداری کند و عوامل جنگ طلب در داخل نظام سیاسی را منزوی سازد. از آیه صلح می توان فهمید که در اسلام جهاد به معنای کوشش در راه خدا، به هیچ وجه مساوی جنگ نیست و جهاد را بیش از آنکه مستلزم جنگ بتوان تلقی کرد، باید آن را، اغلب، همنشین صلح دانست.
حجت الاسلام دکتر محمود شفیعی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,941
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
👈در اسلام صلح کردن نیاز به دلیل ندارد
در اسلام آن طور که میفهمیم صلح، اصل است و جنگ نیاز به دلیل دارد. همانطور که محاکمه و مجازات کردن نیاز به دلیل دارد و اگر دلیلی نداشته باشیم نمیتوانیم کسی را محاکمه و مجازات کنیم. در موضوع جنگ هم همین گونه است. 🔶 در برخی از کتابهای فقهی مثل «کتاب #جهاد» اصل را بر جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان قرار میدهند. واقعا کتاب جهاد نیازمند به بازنگری است، کتاب جهاد در فقه کنونی اصل را برجنگ مسلمانان با غیرمسلمانان قرار میدهد و برای برقراری صلح مدت و محدودیت تعیین میکند. این در حالیست که قرآن مجید صلح را هم در ساحت روابط خانوادگی و خصوصی و هم در ساحت روابط اجتماعی به عنوان اصل مرجع و محوری مطرح میکند.
🏝اگر طرف مقابل بال تواضع برای #صلح گشود شما هم صلح او را بپذیرید
قرآن میفرماید: برای مقابله با دشمنان تجهیز قوا کنید و قوی باشید ولی در ادامه تاکید میکند که اگر طرف مقابل بال تواضع برای صلح گشود شما هم صلح او را بپذیرید؛ به همین دلیل است که صلح امام حسن(ع) هیچ دلیلی نمیخواهد. چطور #امام_حسن(ع) میتوانست از پذیرش صلح استنکاف کند در حالی که به هر حال طرف مقابل آن را پیشنهاد داده بود؛ گرچه در آن زمان هم مانند امروز افراد تندرو نه تنها امام حسن(ع) را برای پذیرش صلح زخم زبان زدند بلکه برخی او را با شمشیر مجروح کردند و اعتراض میکردند که تو چگونه با یک کافر صلح میکنی.
🏝#صلح_امام_حسن : شاهدی بر اهمیت صلح، جان و #امنیت_مردم در اسلام
امام حسن(ع) هم مظلوم واقع شدهاند. واقعا ناراحت کننده است که حرکت انسانی و صلح طلبانه ایشان که میتواند بسیار الهام بخش باشد تا این اندازه در حاشیه قرار گرفته است؛
🔷برابر مفاد این پیمان آنچه امام با معاویه درباره آن توافق کرد این بود که امام حسن(ع) که الان به حق و بر پایه #بیعت و رضایت جمع زیادی از مسلمانان رهبری جامعه اسلامی را در دست دارد، این امر را واگذار میکند، بر این مبنا که معاویه در خلافت و امامت به سنت پیغمبر عمل کند. معاویه حق ندارد این عهد و خلافت را بعد از خودش به کس دیگری واگذار کند. بیعتی که از امام حسین(ع) میخواستند تحمیلی بود و ایشان نمیخواست زیر بار #بیعت_تحمیلی برود؛ متن #صلح_نامه هم هماهنگ با آرمان امام حسین(ع) و مبارزه با بیعت تحمیلی است. در صلحنامه ابتدا عمل به کتاب خداوند مورد تاکید قرار گرفته است. سپس اینکه معاویه نباید خلافت را موروثی کند و مردم را از حق تعیین سرنوشت محروم نماید. برابر مفاد این پیمان، امر امت باید با #مشورت و مردمسالاری باشد و در نهایت مساله امنیت شهروندان در این پیمان به شدت مورد تاکید قرار گرفته است. دغدغه امام(ع) #جان همه انسانها و نه تنها شیعیان و موالیان بوده است. برابر این پیمان جان، مال و فرزندان مردم در هر کجا که باشند باید در امنیت باشد. میبینیم که این پیمان بر ارزشها و مسایل مهم و انسانی تاکید دارد. خداوند به انسانها جان داده در دنیا زندگی کنند؛ «جان» در نظام ارزشی اسلام چیزی نیست که بتوان به آسانی از آن گذشت. #جان یک ارزش بنیادین است که هم مسلمان و هم رهبران دینی باید برای پاسداشت آن بکوشد.
👈وقتی #عدالت در تزاحم با صلح قرار میگیرد، #صلح مقدم میشود در دستگاه فکری اسلام عدالت بسیار مهم است؛ اما وقتی عدالت در تزاحم با صلح قرار میگیرد، صلح مقدم میشود. متاسفانه ما صلح را که اسلام نه فقط در ساحت روابط شخصی بلکه در ساحت روابط اجتماعی هم مطرح میکند، به #صلح معاملی محدود کردهایم. این در حالیست که صلح باید در گستره وسیع و در سطح روابط میان ملل و ادیان گوناگون مطرح شود.
👈 شاهد مثال از سیره ائمه(ع) میآورم؛ در جریان جنگ جمل افراد زیادی دستگیر شدند و یاران حضرت امیر(ع) گفتند: هر یک از این افراد مرتکب جنایاتی علیه ما شدهاند؛ دست و پا بریدهاند و… آنها را قصاص کنید. 🌴 امام(ع) پاسخ دادند اگر بخواهم به قصاص رو بیاورم میان این امت #مصالحه نمیشود.
✒️حجت الاسلام دکتر نوبهار 💻 نقل از وب سایت شبکه اجتهاد.
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.