رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24 ارسالها: 43 3 تشکر دریافتی در 2 ارسال
|
معنای قرآن و ویژگی های گزاره های آن:
گزاره همان جمله در ادبیات است که دارای معنای کامل بوده ،ممکن است خبری یا انشائی باشد و در صورت خبری بودن دارای صدق یا کذب می باشد.
قرآن به معنای عام متن خواندنی است ولی به معناي خاص،
الف- متني است الهي كه حقيقت و واقعيت عيني است و مجموعهاي از عقايد، اخلاق و قوانين ومقرراتي كه براي اداره امور فردي و جامعه انساني است را شامل ميشود . قرآن به اين معني معادل سنت(Tradition)با Tبزرگ و آنچه وحياني و ازطريق پيامبر)ص)رسيده است، ميباشد.
ب-قرآن کتاب هدایت است پس گزاره های آن معنا دار و معرفت بخش است و بارها سخن از تفکر و تدبر در آن کتاب شده است "کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته" ج-زبان قرآن واقع نماست و در همه مباحث حتی تاريخي و داستان های خود بارها بر آن تاکید کرده است. "نحن نقص علیک نباهم بالحق" د- امکان فهم قرآن وجود دارد و ظواهر قرآن برای عموم مردم حجت می باشد . پیامبر اسلام قرآن را بدین منظور آورده است که مردم معانی آن را بفهمند و در آیاتش تدبر کنند و دستوراتش را به کار بندند و از آنچه نهی فرموده است خودداری نمایند .
دلایل قرآنی بحث فوق را عرض خواهم کرد
دلايل واقعي(حقيقي) بودن گزارههاي قرآن
1- اصل اولي در كلام حقيقت است
يكي از دلايل اثبات واقعي بودن گزارههاي قرآني ارائه شده، اين است كه زبان شناسان، اصل اوليه در مفاهمه وتخاطب عقلايي، دلالت كلمات وجملات بر مفاهيم واقعي و حقيقي وارادۀ مدلول ظاهري آن ها است، مگر زماني كه گوينده با لفظي، يا اشارهاي و يا قرينهاي ديگربفهماند كه ظاهر مراد او نيست و معناي ديگري را اراده كرده است. در آيات قرآني هم كه معاني کلام خداوند را تفهيم ميكنند، همين اصل جاري است. زيرا اولاً نازل کننده آيات عاقل ترين عقلا است. ثانياً شارع بارها بر تطابق روش خود با سيره عقلا تصريح نموده است.
به عبارت ديگر هرگاه در كلام ، لفظي وجود داشته باشد كه آن لفظ داراي يك معناي حقيقي و يك معناي مجازي باشد كه شنونده به هر دو واقف ، و حتي براي او مشخص باشد كه آن لفظ در كداميك از آن دو معني حقيقت و كداميك مجاز استعمال مي گردد ،ولي ترديدي كه براي شنونده به وجود آمده از اين نظر است كه هر چه مي نگرد قرينه اي كه دال بر معناي مجازي باشد مشاهده نمي كند ، و در عين حال احتمال مي دهد كه چنين قرينه اي از ناحيه گوينده صادر شده ولي به او واصل نگشته است ،در اينجا شنونده چه بايد بكند؟ اصوليين گفته اند: اين مورد جاي اجراي اصل حقيقت است يعني اصل اين است كه كلام بر معناي حقيقي حمل شود. مدرك و دليل اين اصل بناء عقلاء و عمل آنها مي باشد
2-ديدگاه قرآن در مورد واقعي(حقیقی) بودن گزاره هايش اين استدلال، استدلال درون ديني ميباشد و براي مخالفان قرآن نميتوان به آن استناد كرد ولي از آنجا كه يكي از معيارهاي درستي يك نظريه انسجام دروني آن ميباشد آن را ذكر مينماييم. در ضمن اين نگاه درون ديني همراه با استدلال مبتني بر مباحث درون ديني ميباشد.
بيگمان ويژگيهاي كه اين كتاب الهي به تصريح براي خود بر شمرده است، بسيار كمك خواهد كرد تا ما، گامي به سوي شناخت زبان قرآن برداريم، «وقتي قرآن راهنماي همه مردم است، يعني قلمرو مخاطب خود را نوع انسان و پيام خود را جهت دهنده سعادت و نيكبختي همگان ميداند، نه قشر و گروه و صنف خاص.... وقتي قرآن، حق، ترديد ناپذير، بيتناقض، فصل الخطاب وسخن نهايي خدا است، از هرگونه غبارآلودگي، ايهام، ابهام، آميختگي به عرضيات تحميلي مبرّاست و خود معياري جدايي حق از باطل براي تمام كساني است كه در پي شناخت حقيقتاند» تمام اين ويژگيها به نوعي مبين واقعي وحقيقي بودن گزارههاي قرآني دارند.
دلایل قرآن بر واقعی (حقیقی)بودن گزاره هایش:
الف-كار برد واژه «حق»
يكي از دلايل واقعي وحقيقي بودن گزاره هاي قرآن كاربرد واژه «حقّ»است. كلمه حق در اصل به معناي مطابقت و موافقت است .
وكُلاًّ نَّقُصُّ عَليكَ مِنْ أنْباءِ اْلرَسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَ جَاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْري لِلمؤمِنِينَ
«ما از هريك از سرگذشت هاي انبيا براي تو بازگو كرديم، تا بوسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم، (واراده ات قوي گردد) و در اين (اخبار و سرگذشت ها) براي تو حق، وبراي مؤمنان موعظه و تذكر آمده است.»
يكي از معاني كه براي واژه حق گفته مي شود عبارت است از« الموجود الثابت» به اين معنا هر چيز كه عينيت و واقعيت داشت حق است، ثابت است، موجود است.
حق دو معناي اصلي دارد: آنچه هست و آنچه بايد باشد. در علوم عيني وقتي مي گوييم حق ،ناظر به معناي اول است، يعني آنچه هست. اما وقتي در حقوق و اديان و اخلاق از حق صحبت مي كنيم به معناي دوم است، يعني آنچه بايد باشد. جهان هستي حق است يعني هدف دارد . جهان هستي باطل است يعني هدف ندارد. «ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار» پروردگارا اين جهان را باطل نيافريدي يعني بيهوده و بي هدف نيافريدي. «ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق» ما اّسمانها و زمين و آنچه بين آنها است به حق آفريديم، يعني داراي جهت و هدفي است. معناي سوم اين است كه حق هدفدار بودن واقعيت عيني يا بهتر است بگوييم واقعيت عيني هدفدار. اصل«حق» چيز قراردادي نيست خود حق يك واقعيت عيني است. حق وباطل قانون نسبي نيست ويك معيار اصلي دارد.نه اينكه قانون جامد است ، قانون متحرك است .
اما متحرك بودن يك مساله است، قراردادي بودن مساله ديگر. حق وباطل قراردادي نيست ودر عين اينكه پويش وتحرك وديناميسم را صحه مي گذارد براي همان پويش قانوني دارد كه آن قانون ثابت است. طبيعت متغير است ولي مكانيسم اين تغيير وقوانين حاكم بر اين تغييرودگرگوني ثابت است.
هدايت عبارت است از نشانه شناخت آور نسبت به اين حق،حق موضوع و هدف هدايت است .صدق وحق هر دو صفت خبرند : صدق به اعتبار انطباق خبر بر واقعيت وحق به اعتبار انطباق واقعيت بر خبر.واژه صدق با حق رابطه داشته و همان مفهوم را از منظری بیان می کند.
از ديدگاه قرآن شناخت نظام حق دو منبع دارد، يكي منبع علم وآگاهي واندي شه وعقل بشري وديگري منبع وحي ، وحي الهي . در قرآن بسیاری موارد مطالب خود را حق ناميده شده است، در سورۀ كهف مي فرمايد: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ «ما داستان آنها را به حق(و آنگونه كه بوده است) براي تو بازگو ميكنيم».
إِنَّ هَـذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ گاه واژه حق، گاه در مورد قوانين آفرینش و از جمله تاريخ است
يكي از سنت هاي الهي كه بر حيات انسان ها حكومت مي كند ، سنت حق و باطل است . به اين معنا كه حق ، ثابت و پابرجا و هر اندازه كه مورد بي توجهي قرار گيرد و با آن مبارزه شود هيچ گاه از ميان نمي رود اما باطل متغير و ناپايدار بوده و هر اندازه مورد توجه و تبليغ و ترويج قرار گيرد، سرانجام آن فنا و نابودي است. قرآن كريم براي اين كه اصالت حق و بي ارزشي باطل را بيان كند مثال شيوايي را مطرح مي كند . قرآن مي گويد :مثال حق و باطل به اين نحو است كه خداوند از آسمان آبي را نازل مي كند كه اين آب در دره ها به جريان مي افتد و بر اثر حركت آن از كوه ها و دره ها كف هايي بر روي آن ايجاد مي شود در اين جا حق در حكم آب است و باطل مانند كف.
از اين تشبيه قرآن استنباط ميشود: الف)كفي كه بر روي آب باران قرار گرفته ، چون داراي جوش و خروش است ، توجه انسان هاي ظاهر بين را به خود جلب مي كند درحالي كه اين جوش و خروش از آب باران است ، نه از كف ناپايدار (نمود داشتن باطل و اصيل بودن حق). ب)كفي كه بر روي آب قرارگرفته ، در پرتو آب پابرجاست . اگر آب نمي بود ، اثري هم از كف باقي نبود ( طفيلي بودن باطل و استقلال حق). ج)كف براي مدت محدودي توجه افراد ظاهر بين را به خود جلب مي كند، ولي بالا خره از بين مي رود و آنچه ماندني است ، آب است (غلبه ظاهر ي باطل و پيروزي نهايي حق). مي توان گفت سرانجام كفر يا باطل هيچ است حبابي از هواست، و آب است كه جريان دارد و نتيجه بخش است، همه چيز است ، يعني حق همه چيز است.
«نتلوا عليك من نبا موسي و فرعون بالحق لقوم يومنون
ب-مفهوم واژه فصل و هزل
در تعبيري ديگر مي گويد:« انه لقول فصل و ما هو بالهزل» در حقيقت قرآن گفتاري قاطع و روشنگر است و در آن شوخي و هزل نيست . اينكه در قرآن شوخي نيست نه اينكه مزاح باشد ، خير منظور اين است كه امر باطل و بر خلاف واقع نمي گويد.
كلمه فصل به معناي جدا كردن دو چيز از يكديگر است و هزل به معناي شوخي در برابر جدي است. علامه طباطبائي مي نويسد : «قرآن سخني جدا سازنده حق از باطل است و كلامي خالي از جدي بودن و شوخي نيست ،آن چه را قرآن بيان مي كند حق محض است كه شكي در آن نيست ، وچون حق است هيچ سخني نمي تواند آن را باطل كند.»
این آيه در مورد كل قرآن است خداوند با آگاهي اي كه از تمام پديده هاي جهان دارد به گونه اي سخن گفته است كه مردم آن روز و هر عصر ديگر استيحاش نكنند و سخن قرآن براي آنان نامانوس جلوه نكند ، اما مخالف با حقيقت جهان هم سخن نگفته است ، چنانكه فرموده است : « و انه لكتاب عزيز ، لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه » : به راستي آن كتاب ارجمندي است ، از پيش رو و از پشت سرش باطل به سويش نمي آيد . يعني معنا ندارد قرآن چيزي را بگويد كه با حقايق علمي ناسازگار و بر خلاف آن باشد.
این ها تقریبا تمام آن چه بود که در مورد واقع نمائی گزاره های قرانی تقدیم نمودم بنا براین من گزاره های سمبلیک و غیر واقعی و حقیقی را در مورد قرآن نمی توانم قبول کنمویرایش بوسیله کاربر 1395/12/14 02:53:53 ب.ظ
| دلیل ویرایش: size |
حمید فغفور مغربی |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24 ارسالها: 43 3 تشکر دریافتی در 2 ارسال
|
عصری نگری و سلب واقعیت از قرآن
در برابر دیدگاهی كه گزاره های قرآنی را حاكی از واقعیت دانسته و پیام آن را همیشه زنده می داند، امروز شاهد رویكرد دیگری هستیم كه در طیفی از نظریه ها قائل به این نگرش است كه برخی از آیات و گزاره های قرآنی و حدیثی، تنها ارزش تاریخی دارد نه بینش حقیقی و اعتقادی و محتوای فراتاریخی و جاودانی.
برخی از آنان با تقسیم سه گانه نصوص، دسته ای از آنها را تنها شواهد تاریخی دانسته و می نویسند:
«جامعه عربی پیش از اسلام، جامعه قبیله ای، تجاری و برده داری بود. طبیعی بود كه این واقعیت از نظر زبانی، دلالی و احكام و قوانین در متن قرآن منعكس شود. معاشرت با بردگان، مقررات آزاد كردن آنها و ازدواج و مانند اینها به همین دلیل است. اما با از میان رفتن نظام اجتماعی ـ اقتصادی برده داری، روشن است كه آن احكام ملغی شده و نه می توان به هیچ یك از دلالت های پیشین تمسك كرد و نه سودمند است، مگر آنكه این كار فقط به عنوان استشهاد تاریخی باشد».(حامد ابونصر، مجتهد شبستری و...)
همین طور آنان مسأله رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان و جزیه گرفتن از آنان را مطرح می نمایند. موارد دیگری مانند، سحر، حسد، جنّ، شیطان است كه به گمان آنان نشان از وجود مفهومی و ذهنی آنها در فرهنگ عربی است نه عینیت واقعی این امور.
هم چنین برخی دیگر مسأله ربا را چنین دانسته اند که قرآن تنها ربای موجود در فرهنگ جاهلی را كه ظلم فاحش بود تحریم كرده و این نصوص اشاره ای به سود اقتصادی كه امروز در اقتصاد و بانكداری رایج است ندارد.
نظیر همین نگرش را برخی دیگر از نویسندگان در مورد ارث دختران نقل کرده اند: «طرح اینها مطابق وضع تاریخی ـ قبیله ای آغاز بعثت است و نه برای همه محیطها و شرایط».
نقد و بررسی
مشكل اصلی این دیدگاه و مانند آن در نگاه آن به وحی باز می گردد. این رهیافت می كوشد به تقلید از اصلاح گران مسیحی غربی طرح انتقاد كتاب مقدس و اصلاح دین را در محیط فرهنگ و متون اسلامی دنبال كند. رهیافت این نگرش در وحی و دین، نگرشی دنیوی، و زاییده ذهن و اندیشه بشر است.
این نگاه از لحاظ روش، گرفتار این دشواری است كه دانسته یا ندانسته می كوشد همه حقایق را با ابزار تجربه اثبات و تجزیه ـ تحلیل نماید، از این رو موضوعاتی از قرآن كه در این چارچوب نمی گنجد، با عنوان هم زبانی با اقتضاءات فرهنگ عصر و عناوین دیگر به تأویل می برد.
رهاورد این دیدگاه، نابودی متن دینی و اساس دین است و نه اجتهاد و روش نقد علمی؛ چنان كه تقسیم مفاهیم دین به ذاتی و عرضی نیز از سوی نویسنده دیگری در همین راستا صورت گرفته كه باید بدان پرداخت.نقل از مقاله زبان قرآن؛ تعهد برانگیزی در متن واقع گویی سعیدی محمدباقر ،مجله پژوهشهاي قراني ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/06 11:24:07 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
حمید فغفور مغربی |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,038 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
با تشكر از شما جناب مغربي
استدلالهاي قراني ،بر حق بودن قران(در مقابل باطل)دلالت دارد و وجود جنبه سمبلیک یا مثال در قران را نفی نمی کند.
چرا که خود مثالهای قران هم،جزیی از قران هستند و حق هستند.
اما با اولین استدلال عقلی شما موافقم که در هر مخاطبه و مفاهمه عقلانی،بنای اولیه و کلی بر استفاده واقعی از کلمات است.مگر در موارد ضرورت که به هرحال قرینه ای در کلام یا معنا وجود دارد
جمله اخر شما،که قران طوری است که اولا مردم هر عصر با ان مانوس باشند ثانیا باطل و خلاف حقیقت هم نباشد
میتواند حمل شود بر اینکه قران و کلماتش از منظر خدا،همه حق و واقعند اما از نظر مردمان،بسته به فهم شان،تکه ای از پازل است.
انسانی که تکه های زیادی از پازل را ندارد،چون نمی تواند آن واقعیت را تصور کند،یا انرا مثال می پندارد یا برای خود تصوراتی میسازد که معلوم نیست چقدر با واقعیت منطبق باشد. |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
واقع انگاری و اسطوره انگاری در داستانهای قرآن به زبان ساده
آنان که داستانهای قرآن را واقعی می دانند میگویند عین اتفاقاتی که در قرآن آمده در تاریخ هم اتفاق افتاده است. آنان می گویند چون قرآن سخن خداست نمی تواند از داستانهای غیر واقعی استفاده کند. در این صورت کتاب هدایت برای بیان حق، از ابزار باطل یعنی دروغ بهره مند شده است که این پذیرفته نیست. طرفداران واقع گرایی در داستانهای قرآن وقتی با تعارض برخی گزاره های قرآنی با عقل و علم مواجه می شوند آن اتفاقات را اعجاز می خوانند.
اما نگاه اسطوره انگاری می گوید داستانهای ذکر شده در قرآن لزوماً واقعی نیستند (گرچه ممکن است برخی از آنها واقعی باشند) اما برخی از آنها هم یا احتمالاً غیر واقعی هستند (مانند داستان سه برادری که صبحگاهان برای برداشت محصول به باغ خود رفتند) یا اسطوره ای هستند (مانند داستان خلقت آدم). این دیدگاه می گوید داستانهای اسطوره ای به معنای غیر واقعی بودن همه داستان نیست بلکه اسطوره ها ریشه ها گاه ریشه در واقعیت دارند و به آنها شاخ و برگ داده شده است. اسطوره انگاران به شواهد اسطوره شناسی و باستان شناسی به عنوان دلیلی بر غیر واقعی بودن بخشی از داستانهای قرآن اشاره می کنند و می گویند اشکالی ندارد که سخن از آن خدا باشد اما از بیانات مجازی برای بیان هدف خود استفاده کند. چون قرآن در قالب زبان و گویش و فرهنگ بشری بیان شده و یک سر قضیه به هر حال انسان بوده است که مخاطب قرار گرفته و قرآن از قالب زبانی خدا استفاده نکرده بلکه از قالب زبانی بشری بهره برده است (بلسان قوم، بلسان عربی مبین و...) اسطوره انگاران می گویند اگر اسطوره را دروغ بدانیم مجاز را هم باید دروغ بدانیم چون مجاز هم حقیقت نیست. لذا وقتی اجازه داریم که آیه الرحمن علی العرش استوی را مجاز بگیریم و بگوییم «منظورش» واقعاً نشستن خدا نیست، در باره داستانها هم می توانیم بگوییم منظورش واقعاً این نیست که خدا آدم را از گل به صورت دفعی آفریده است.
دكتر سيد جعفر صادقي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
علامه طباطبایی و زبان نمادین و انشایی در قرآن
علامه طباطبايي در تفسیر المیزان در آیات متعددي تأکید دارد که نحوه بیان و شیوه ارائه معنا و چگونگی رساندن مطالب توسط پیام آوران الهی، در میان مردم روزگار آنان و تمامی مخاطبان شان قابل فهم بوده است و آنها هرگز از زبان ویژه و نامأنوس براي عموم مخاطبان استفاده نکرده اند. وي شیوه و اسلوب بیانی قرآن را شیوه عرف عام میداند. که البته فقط رعایت اسلوب عرف عام جهت فهم قرآن کافی نیست بلکه شرایط دیگري نیز در راستاي فهم قرآن وجود دارد قرآن، مثلهایی است براي معارف حقۀ الهی و خداوند براي اینکه آن معارف را بیان کند آنها را تا سطح افکار عموم مردم تنزّل داده و گریزي از آن نیست زیرا عموم مردم جز حسیات را درك نمیکنند از این رو باید معانی کلی را نیز در قالب حسیات به آنان فهماند( 60 -63/ آل عمران- تفسيير الميزان) بعلاوه قرآن کریم خود اعلام میکند که زبان واقع نما و غیر رمزي دارد لذا نمیتوان زبان قرآن را رمزي و نمادین تلقی کرد. البته علامه معتقد است که در زبان دین بعضی مواقع از تمثیل استفاده شده است که به عنوان نمونه میتوان به موارد زیر اشاره نمود: الف) داستان امر ملائکه و ابلیس بر سجده برآدم که علامه آن را امري تکوینی میداند نه تشریعی ب) داستان بهشت و هبوط آدم که علامه به صورت احتمال، تمثیلی بودن آن را ذکر می کند. ج) مخاطبه خداوند با زمین و آسمان را که خداوند آنها را امر به «فقال لها و الارض ائتیا طوعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین ...» آمدن میکند . از باب تمثیل صفت ایجاد و تکوین براساس فهم عرفی میداند. وي درباره آیه مخاطبه دیدگاهی متفاوت دارد و آیه مذکور را داراي دو سطح و دو مرتبه میداند. درسطح اول خطاب آیه، فهم و شعور ساده عرفی است و در سطح دوم مخاطب آیه کسی است که توانایی فهم و درك معناي حقیقی آن را دارد. بر اساس سطح اول زبان،زبان نمادین است و اما بر طبق سطح دوم زبان، زبان حقیقی است و این زبان مبتنی بر پذیرش فهم و شعور براي همه موجودات هستی است، با این قید که موجودات هستی هم داراي مراتب اند و هم فهم و شعور آنها داراي مراتب است. د) علامه در تفسیر آیه 72 سوره احزاب در مورد عرضه امانت بر آسمانها و زمین، کوه و امتناع آنها از تحمل آن و پذیرفتن انسان، پس از نقل چند دیدگاه میگوید:مقصود از امانت، ولایت الهی و مراد از عرضه آن به آسمان، زمین و کوه، مقایسه استعداد انسان با دیگران است ه) غضب یونس پیامبر بر قومش: علامه میگوید کار او مانند کسی است که بر مولاي خود غضبناك شده و چنین گمان کرده که مولایش بر وي دست نخواهد یافت البته وجود زبان تمثیلی در تفسیر علامه طباطبایی به صدها مورد بالغ میشود که تفسیر آیه معراج (اسراء/ 1 و تفسیر حروف مقطعه از آن جمله اند. باید توجه کرد که علامه تأکید میکند که زبان قرآن بر معانی و لایه هاي گوناگون باطنی مشتمل است و درباره تفسیر و شناخت زبان ظاهري قرآن، روش و قاعده اي ارائه نمیدهد که عرفی است یا نیازمند به قواعدي افزون بر روش عرف است. وي در جایی دیگر مینویسد مثال اینچنین به ما میگوید که واقعیتهاي عالم مشهود، نمودهاي مناسبی براي ترسیم عالم غیب و حقایق معنوي است. از این رو مثل باورهاي درست در نفس مؤمن، چونان آب فرو ریخته از آسمان است که در رودهاي گوناگون جاري میشود و مردم از آن بهره میگیرند و دلهاي آنان زنده میشود و خیر و برکت در آن قرار میگیرد و مثل اعتقاد باطل در نفس کافر همانند کفهاي روي سیل است که دوام و قوام ندارد
نوع مقاله : مقاله پژوهشی نویسندگان محمد محمدرضایی سیدعلی علم الهدی ناصر محمدی مریم شریف پور
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.