رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30 ارسالها: 101
تشکرها: 1 بار 12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
آيه وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَ فِى ءَاذَانِهِمْ وَقْراً وَإِنْ يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لَّا يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآءُوكَ يُجَدِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلَّآ أَسَطِيرُ الْأَوَّلِينَ ترجمه
بعضى از آنها كسانى هستند كه (به ظاهر) به سخن تو گوش مى دهند، ولى ما بر دلهایشان پردههایى قرار داده ایم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان (نسبت به شنیدن حقّ) سنگینى قرار دادیم و آنان به قدرى لجوجند كه اگر هر آیه و معجزه اى را ببینند، باز هم به آن ایمان نمى آورند تا آنجا كه چون نزد تو آیند با تو جدال مى كنند و كسانى كه كافر شدند مى گویند: این نیست جز افسانه هاى پیشینیان.
نکته ها
در شأن نزول این آیه آمده است كه ابوسفیان، ولید بن مغیره، عتبه، شیبه و نضربن حارث، در كنار كعبه به تلاوت قرآن پیامبر گوش مى دادند، به نضر گفتند: چه مى خواند؟ گفت: به خداى كعبه نمى فهمم چه مىخواند، ولى چیزى جز افسانه ها و داستانهاى پیشینیان نیست، من مشابه این داستانها را براى شما گفته ام. سپس این آیه نازل شد.
«أكنّة» جمع «كنّ» یا «كنان» به معناى پرده است. «وقر» به معناى سنگینى و «أساطیر» جمع «اسطوره» به معناى مطالب پى در پى و خیالى است كه شنیدن آن جاذبه دارد. پرده افكنى بر دل وسنگینى گوش، به خاطر روحیه ى لجاجت مشركان است.
قرآن مىفرماید: «فلما زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم» [283] از اینكه در آیهى قبل، سخن از مشركین بود ولى در این آیه درباره همان گروه تعبیر به «الّذین كفروا» نموده است معلوم مىشود مشركین همان كفّارند. 283) صف، 5.
پيام ها 1- پیامبران و رهبران الهى باید از روحیات كفّار و مخالفین و ترفندهاى آنان آگاه باشند. «و منهم مَن یستمع» 2- از همه ى كفّار مأیوس نباشید، بعضى از آنان لجوجند. «و منهم» 3- شنیدن صوت قرآن، آنگاه ارزش دارد كه در دل اثر كند. «أكنة ان یفقهوه» 4- كفّار بر انكار خود اصرار دارند و پرده افكنى خداوند بر دل كفار، به خاطر همین عناد و اصرار خود آنان است. «ان یَروا كلّ آیة لایؤمنوا» 5 - لجاجت، درد بى درمان است و مثل آینه ى موج دار، بهترین صورتها را هم زشت نشان مىدهد. «ان یروا كل آیة لایؤمنوا» 6- اگر كسى به قصد جدال و با سوء ظن و روح منفى و موضعگیرى قبلى، حتّى با پیامبر هم ملاقات كند، بهره اى نخواهد برد. «جاءك یجادلونك...» 7- كفّار هیچ راه صحیح و منطقى براى مقابله با پیامبر اسلام نداشتند. (پناه به جدال و تهمت نشانه عجز آنان از منطق است) «یجادلونك...» 8 - قرآن، براى كافران و مشركان نیز جذّاب است. «یقول الذین كفروا ان هذا الاّ اساطیر الاوّلین» («اساطیر»، به معناى سخن زیباست. [284]) 284) لسان العرب.
آيه وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنَْوْنَ عَنْهُ وَ إِن يُهْلِكُونَ إلاَّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ ترجمه
و آنان، مردم را از آن (پیامبر و قرآن) باز مىدارند و خود نیز از آن دور و محروم مى شوند، (ولى بدانند كه) جز خودشان را هلاك نمى سازند، و(لى) نمى فهمند.
نکته ها «یَنئَون» از ریشه ى «نأى»، به معناى دور كردن است.
برخى از اهل سنت، در تفسیر خود این آیه را درباره ابوطالب دانسته و گفته اند كه وى مردم را از آزار پیامبر نهى مى كرد ولى خودش ایمان نمى آورد و از مسلمان شدن دورى مى جست و برخى آیات دیگر را هم در این باره مىدانند (مثل توبه 113، قصص 56)،
ولى به نظر پیروان مكتب اهلبیت، ابوطالب از بهترین مسلمانان است و دلایل ایمان ابوطالب پدر عزیز حضرت على علیه السلام بسیار است كه به بعضى از آنها اشاره مىكنم:
1- جملاتى كه شخص پیامبراكرم صلى الله علیه وآله و اهلبیتعلیهم السلام درباره ایمان او فرموده اند، بهترین دلیل بر ایمان اوست. 2- حمایتهاى بى دریغ وى از پیامبر در شرائط بسیار سخت. 3- اقرارهاى ابوطالب كه در اشعار خود نسبت به پیامبر و رابطه خود با خدا دارد. 4- سفارشهاى او به همسر و فرزند و برادرش حمزه كه از اسلام و نماز و پیامبر حمایت كنند. 5 - حزن و اندوه فراوانى كه براى پیامبرصلى الله علیه وآله به خاطر فوت ابوطالب پیدا شد. 6- ابوبكر و عباس گواهى دادند كه ابوطالب هنگام مرگ، كلمات «لااله الاّاللّه و محمّد رسول اللّه» مىگفت. 7- رسول خدا صلى الله علیه وآله بالاى منبر براى ابوطالب دعا كرد و جنازهى او را تشییع نمود و به حضرت على علیه السلام دستور كفن كردن او را داد. تنها بر او نماز گذاشته نشد زیرا تا آن روز نماز میّت واجب نشده بود، چنانكه بر خدیجه هم نماز گزارده نشد. 8 - حضرت على علیه السلام در نامهاى به معاویه نوشتند كه بسیار فرق است میان پدر من ابوطالب با پدر تو ابوسفیان. 9- رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: من در قیامت، شفیع پدر و مادر و عمویم ابوطالب هستم. 10- در حدیث مىخوانیم كه خداوند به رسول خود وحى كرد كه آتش بر پدر و مادر و كفیل تو حرام است. 11- در مسلمان بودن فاطمه بنت اسدعلیها السلام كه از زنان خوش سابقه و مهاجر است، شكّى نیست و اگر ابوطالب مسلمان نبود، هرگز رسول خداصلى الله علیه وآله اجازه نمىداد كه شوهر این زن، مردى بىایمان باشد. [285] 285) الغدیر، ج7 و8 ؛ الصحیحمنالسیره، ج1، ص134تا142.
پيام ها 1- كفّار و مشركان، همواره در تلاش براى كارشكنى و بازداشتن مردم از گوش دادن به قرآن بودند. «و هم ینهون عنه...» 2- دورى از پذیرفتن حق، سبب به هلاكت انداختن خود انسان مى شود. «و ما یهلكون الاّ انفسهم» 3- شعور واقعى، یافتن راه حقّ است و گم كردن راه حقّ و رهبر حقّ، از سوى هر كه باشد، بى شعورى است. «و ما یشعرون»ویرایش بوسیله کاربر 1392/09/28 01:57:09 ب.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 2,029
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تدبر و فهم آيات سوره انعام
ايا خداوند بر دل افراد پرده اي ميزند و جلو هدايت انها را اجبارا مي گيرد؟
بعضي از آنان به [گفتار تو] گوش ميدهند، و[لي] ما بر دلهاي آنها [در نظام علت و معلولي حاكم بر رفتار انسانها] پردهاي در برابر فهم آن [حقيقت توحيدي] و بر گوشهاشان سنگيني [از شنيدن سخن حق] قرار دادهايم 31 و [به اين ترتيب] اگر هر آيتي ببينند، باور نميكنند، تا جائي كه [بي هيچ شرمي] وقتي نزد تو آيند، به مجادله ميپردازند و ميگويند اين [قرآن] جز افسانههاي پيشينيان نيست.
______________
31- اين آيه (که مشابة آن نيز در كهف 57 (18:57) و اسراء 46 (17:46) نيز آمده است)، بيانگر اين حقيقت است که ايمان امري صد در صد داوطلبانه و قلبي است، پس مادام که خودِ شخص آمادگي و تمايلي به ايمان و شنيدن حرف حق نداشته باشد، هر هدايت و ارشادي بينتيجه است. کساني که دلشان شيفتة ذوقيات و زينتهاي دنياست، گوئي پردهاي بر دلشان زده شده که زيبائيهاي معنوي را نميبينند و گوش دلشان از شنيدن حقايق اخروي سنگين است. اين تعابير، تمثيلي براي تجسّم و عينيت بخشيدن به موضوعات ذهني است. نسبت دادن آن به خدا، نشان دادن نقش نظامات علت و معلولي خداوند است (ن ک: ياسين 8 (36:8) و 9، سبا 33 (34:33) ).
«اکـّنه» جمع «کِن» به معني غلاف و ساتر است که چيزي را بپوشاند و احاطه کند. همچون پرده تيره و ضخيم که مانع تابش نور خورشيد به اتاق ميگردد. آنچه دل منکران را از فهم حقايق توحيدي باز ميدارد، اعتقادات خرافي آباء و اجدادي است که همچون غلافي زنگار بر قلب آنان بسته و آينه دلشان را تيره کرده است. اين همان تعبيري است که در آيه 41 سوره مطففين (83:41) آمده است: « كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» (چنين نيست، بلکه تبهکاريهايشان بر دلشان زنگار بسته، چنين نيست، بيترديد آنها در آن روز (قيامت) از پروردگارشان در حجاباند).
تفسير سوره انعام عبدالعلي بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 2,029
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
خلاصه تفسير نسنيم از ايه 25 و26 سوره انعام
بعد فرمود: ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في آذانِهِمْ وَقْرًا وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ أَساطيرُ اْلأَوَّلينَ﴾ احتجاجهاي فراواني در مدتهايي كه وجود مبارك پيغمبر در مكه تشريف داشتند با مشركين و وثنيين حجاز در ميان گذاشتند چه اينكه احتجاجهاي فراوان در همين سورهٴ مباركهٴ «انعام» هست فرمود اينها بعد از اينكه حجت الهي بالغ شده است به نصاب تماميت و كمال رسيد اينها ديگر قبول نكردند از آن به بعد ما توفيق فهم را از آنها گرفتيم .
ما دو تا راه براي ترقي فكري و علمي و عملي انسان به انسان داديم كه اين دو تا راه قابل جمع است برخي از راه دل ميروند بعضي از راه فكر و انديشه و چشم و گوش ميروند. بعضي هر دو راه را با هم طي ميكنند بعضي اصلاً متحجرند و جامدند با هيچ كدام از اين دو مسير حركت نميكنند اين دو تا راه را خدا در قرآن كريم فرمود ما به انسانها داديم يكي راه درون است كه فرمود ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ اين ﴿فَأَلْهَمَها﴾ « قضية في واقعه» نيست كه يك بار خدا الهام كرده باشد و گذشته باشد همواره اگر كسي راه دل را باز كند راه الهام هست اين راه هست يكي هم راه درس و مدرسه و حوزه و دانشگاه است راه محضر استاد است و كتاب خواندن است و گوش دادن است چيز نوشتن و چيز نگاشتن آن را در سورهٴ مباركهٴ «نحل» بيان كرد كه فرمود: ﴿وَ اللّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ اين ﴿تَشْكُرُونَ﴾ يعني« لعلكم تتحركون من الجهل الي العلم» شكر «سمع» و«بصر» «فؤاد» اين است كه شما عالم بشويد
﴿یاد آوری مراحل سه گانه هدایت تکوینی وتشریعی انسان و نتیجه تمرد در مرحله چهارم ﴾ مرحله اول آنكه:خداوند همه انسانها را با سرمايههاي درون و بيرون مجهز كرده است سرمايه دروني همان نفس ملهمه است كه فرمود: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾و همان فطرت توحيدي همه انسانها است که ﴿فِطْرَتَ اللّهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ اين مرحله اول به استناد اين سرمايه دروني ذات اقدس الهي انبيا را اعزام كرد كتابهاي آسماني را نازل كرد تا اينها فطرتشان را و آن نفس ملهمهشان را شكوفا كنند «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» انبيا براي هدايت همه مردم آمدهاند لذا گروه زيادي از مشركين مسلمان شدند . ﴿مرحله دوم باز کردن راه توبه﴾ عدهاي هم نپذيرفتند آنها كه نپذيرفتند خدا به آنها مهلت داد راه توبه و انابه را به سوي آنها باز نگه داشت بلكه بر گردند آنها گفتند گوش ما سنگين است چشم ما نابينا است ما حرف شما را درك نميكنيم اين مرحله دوم. وقتي اين مرحله دوم به نصاب خود رسيد يعني مهلت تمام شد و در توبه باز بود آنها عمداً اين در را به روي خود بستهاند ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾از آن به بعد شد ﴿مرحله سوم قطع شدن لطف الهی و سقوط انسان﴾ نوبت به مرحله سوم ميرسد خدا لطف خود را از اينها ميگيرد اينها را به حال خود رها ميكند وقتي انسان نيازمند، خدا او را به حال خود رها كرد خب يقيناً سقوط ميكند. ﴿زنده بودن فطرت و نفس ملهمه.وحیوان شدن جسم کافردر صحنه قیامت ﴾ مرحله چهارم: آن است كه آن فطرت و آن نفس مُلهمه در هيچ كسي و با هيچ شرايطي نابود نميشود اگر آن نفس ملهمه و آن فطرت نابود بشود انسان عذابي ندارد براي اينكه اين سيئات اوايل حال است ،بعد ملكه است بعد فصل وجودي است مقوم است بعد اينها ميشوند ﴿كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ و در قيامت به صورت حيوان محشور ميشوند خب در قيامت اگر كسي به صورت حيوان محشور بشود چه عذابي دارد مگر حيوان احساس عذاب ميكند كلب از اين كه كلب است مگر معذَّب است؟ مار و عقرب همینطور.. سرّش آن است كه مار و عقرب همان ابزار وهم و خيال را در نيش زدن و درندگي پياده ميكنند همين . اما اين انسان آن هوش را و آن سرمايه اصيل انساني را در اين راه به كار برده است لذا بر اثر تكامل در دركات نه در درجات ،اين «حيوانٌ ناطقٌ حية» يا «حيوان ناطق سبع ضارع» اين انساني است كه درنده شد انساني است كه مار و عقرب شد لذا در قيامت ميفهمد كه مار است انسان مار شده است اين ماري كه بعد از انسانيّت است غير از آن ماري است كه در عرض انسانيّت است انساني كه حيه شد انساني كه عقرب شد انساني كه سبع شد همه اين راههاي هوشش را در اين راه شيطنت صرف كرده است لذا ميفهمد كه عقرب شد عذاب او از اينجا شروع ميشود .اين ميفهمدش .همان نفس ملهمه است كه تا ديروز به اسارت هوس بود و همان ﴿فِطْرَتَ اللّهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها﴾ است كه تا ديروز به اسارت هوس بود الآن كه ديگر اين هوس به آن صورت درآمده است اين فطرت بيچاره شروع ميكند به عذاب ديدن انساني كه راه بد را طي ميكند اگر آن نفس ملهمهاي كه ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ او را اعدام بكند يعني ديگر نفس ملهمه نداشته باشد ميشود حيواني در عرض حيوانات ديگر ولي آن ﴿نفس ملهمه هم همچنان زنده است﴾منتها اين زنده بهگور است يعني ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴾
﴿نتیجه اخلاقی اسارت فطرت توسط هوس﴾ اين است كه عدهاي اين نفس ملهمه را دسيسه كردند مدسوس كردند در اغراض و غرائز دفن كردند روي قبر نفس ملهمه خانه ساختند يا روي آن فطرت دارند زندگي ميكنند آن فطرت را دفن كردند زنده بهگور كردند او هم اكنون زنده است و چون فطرت خدايي است و قسط و عدل ميطلبد چنين فطرتي را اين هوس به اسارت گرفته است و اين هوس راه خود را طي كرده است و هر چه را که هوس فراهم كرده است هم اكنون به او ميدهند . آنچه كه عذاب است براي اين جاني است كه ملهمه است براي آن فطرتي است كه ملهمه است.
.خدا همه را با سرمايههاي دروني آفريد و به استناد آن مرحله دروني انبيا را اعزام كرد كتب آسماني را نازل كرد تا آنها را هدايت بكنند و در اين بخش كسي مستثني نيست مرحله دوم آن است كه عدهاي پذيرفتند ﴿فَرِيقاً هَدَى وَفَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلاَلَةُ﴾ عدهاي نپذيرفتند آنها كه نپذيرفتند خدا به آنها مهلت داد راه توبه و انابه را به سوي آنها باز نگه داشت بلكه بر گردند آنها گفتند گوش ما سنگين است چشم ما نابينا است ما حرف شما را درك نميكنيم اين مرحله دوم. وقتي اين مرحله دوم به نصاب خود رسيد يعني مهلت تمام شد و در توبه باز بود آنها عمداً اين در را به روي خود بستهاند ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾ از آن به بعد نوبت به مرحله سوم ميرسد خدا لطف خود را از اينها ميگيرد اينها را به حال خود رها ميكند وقتي انسان نيازمند خدا او را به حال خود رها كرد خب يقيناً سقوط ميكند. مرحله چهارم آن است كه آن فطرت و آن نفس مُلهمه در هيچ كسي و با هيچ شرايطي نابود نميشود اگر آن نفس ملهمه و آن فطرت نابود بشود انسان عذابي ندارد .انساني كه حيه شد انساني كه عقرب شد انساني كه سبع شد همه اين راههاي هوشش را در اين راه شيطنت صرف كرده است لذا ميفهمد كه عقرب شد عذاب او از اينجا شروع ميشود . الآن كه ديگر اين هوس به آن صورت درآمده است اين فطرت بيچاره شروع ميكند به عذاب ديدن. انساني كه راه بد را طي ميكند اگر آن نفس ملهمهاي كه ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ او را اعدام بكند يعني ديگر نفس ملهمه نداشته باشد ميشود حيواني در عرض حيوانات ديگر ولي آن نفس ملهمه همچنان زنده است منتها اين زنده بهگور است يعني ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴾ چون فطرت خدايي است و قسط و عدل ميطلبد و چنين فطرتي را اين هوس به اسارت گرفته است و اين هوس راه خود را طي كرده است و هر چه را که هوس فراهم كرده است هم اكنون به او ميدهند آنچه كه عذاب است براي اين جاني است كه ملهمه است براي آن فطرتي است كه ملهمه است.
﴿وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِنْ يُهْلِكُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ﴾﴿26﴾ همه تعبيراتي كه درباره كافران ذكر شده است جزء سيّئات آنها است كه هر كدام به نوبه خود مايه هلاكت آنها است در اين آيه كه فرمود: ﴿وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ ظاهرش آن است كه هر دو جزء سيّئات اينها است هم دورماندن اينها از وحي و هم دور داشتن اينها از وحي چون كافران دو كار ميكردند ﴿يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ﴾ «صد» يعني منصرف كردن اينها هم «يصدون انفسهم بالانصراف» و هم «يصدون غيرهم بالصرف» هم خودشان را منصرف ميكردند از شنيدن وحي الهي هم ديگران را باز ميداشتند .
ايت اله جوادي املي
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.