رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24 ارسالها: 43 3 تشکر دریافتی در 2 ارسال
|
بنام خدا
در مورد ملايك دو نظريه است علامه و مفسران صدرايى آن ها را از جنس ملكوت و ماوراء مادى مى دانند و رواياتى كه خلقت آن ها را از نور مى داند به نور معنوى تفسير مى كنند
ولى علامه مجلسى و اهل حديث ملايك را مجرد از ماده نمى دانند و آنان را جسم لطيف مثل هوا و امواج مى دانند
جن در لغت يعنى پوشيده و از نار است كه در سوره جن و برخى سور ديگر آمده است و آنان را همه مادى مى دانند كه خلقتشان از آتش است ولى همه ويژگى هاى انسان را دارند يعنى عقل و اختيار و زاد و لد و عالم و جاهل و... دارند.
ابليس از جنيان بوده است آيه ٥٠ سوره كهف و فرزندان فكرى ابليس را شيطان ناميده شده كه ممكن است انسانى يا جنى باشد شياطين الجن و الانس
برخى جنيان مومن هستند
هر نورى و هر آتشى ملك يا جن نيست آن چنان كه انسان از خاك است ولى هر خاكى انسان نيست خلقت ويژه و پيچيده اى دارند مثل نسبت انسان با خاك
آنان در نظام عالم نقش دارند ملايك بسيارى از امور عالم را اداره مى كنند که میتوانید به دعاى ٣ صحيفه مراجعه فرماييد
ملك و جن هر چون شبيه امواج هستند دايما با انسان در تماس هستند ملايك مارا دعوت به نيكى ها و جنيان شيطانى ما را وسوسه به گناه مى كنند اگر در خودمان فرو رويم و دقت كنيم رد پاى ملايك و جنيان را مى بينيم
در روايت آمده است كه خانه هايى كه قرآن خوانده مى شود ملايك حضور مى يابند و خانه هايى كه گناه مى شود جنيان كافر حضور مى يابند شيطان اگر با الف و لام بيايد معرفه شده و منظور ابليس است ولى اگر نكره باشد شامل هر انسان و جن كافر و گنهكار مى شود
شيطان از نظر صدرا از طريق قوه واهمه دخالت مى كند
ولى انسان اگر در درون خود تامل كند گاه احساس مى كند از درون دعوت به بدى ها مى شود مثل حسادت و تكبر و گاه از درون احساس دعوت به كار خيرى مى كند اين ملك است و علامت آن ها هم در روايات آمده است
انسان از درون داراى دو نيرو مى باشد عقل و گرايش هاى مثبت ، غرايز و هواهاى نفس كه دايما در درون ما در گير هستند و دو نيرو هم از بيرون با ما تعامل دارد و مثل كاتاليزرو نقش واسطه دارد ولى مجبور نمى تواند نمايد
يكى ملايك هستند و جنيان مومن كه پيام هاى مثبت مى دهند كه به آن الهام مى گويند و يكى هم ابليس و شيطان هايش مى باشند كه پيام هاى منفى مى دهند و به آن وسوسه مى گويندکلمات کلیدی:جن ملائک فرشته شیطان ملک ویرایش بوسیله کاربر 1395/11/30 11:24:10 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
حمید فغفور مغربی |
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
انواع مختلف ملائكه و وظايف انها
از دیدگاه روایات هم؛ جنس ملائکه از نور و در بعضی دیگر از روایات آمده که از جنس روح می باشند: روایت از امام صادق علیه السلام است که: «خداوند عزوجل ملائكه را از نور خلق كرد.»
و امام علی علیه السلام می فرماید: "خلق الملائکه روحانیین لهم اجنحة یطیرون بها حیث یشاء الله خداوند ملائکه را از روح آفرید و برای آنان بال هایی قرار داد که پرواز کنند به هر کجا که خدا بخواهد "
قرآن مجيد روي هم رفته ويژگيهاى آنها را چنين مى شمرد: 1 ـ فرشتگان موجوداتى عاقل و با شعورند و بندگان گرامى خدا هستند (بل عباد مكرمون) (انبياء 26). 2 ـ آنها سر بر فرمان خدا دارند و هرگز معصيت او نمى كنند (لايسبقونه بالقول وهم بامره يعملون) (انبياء 27). 3 ـ آنها وظائف مهم و بسيار متنوعى از سوى خداوند بر عهده دارند: گروهى حاملان عرشند (حاقه ـ 17). و گروهى مدبرات امرند (نازعات ـ 5) گروهى فرشتگان قبض ارواحند (اعراف ـ 37). و گروهى مراقبان اعمال بشرند (سوره انفطار ـ 10 تا 13). گروهى حافظان انسان از خطرات و حوادثند (انعام ـ 61). و گروهى مأمور عذاب و مجازات اقوام سركشند (هود 77). و گروهى امداد گران الهى نسبت به مؤمنان در جنگها هستند(احزاب ـ 9). و بالاخره گروهى مبلغان وحى و آورندگان كتب آسمانى براى انبياء مى باشند (نحل ـ 2) 4 ـ آنها پيوسته مشغول تسبيح و تقديس خداوند هستند، چنانكه در آيه 5 سوره شورى مى خوانيم: والملائكه يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض : «فرشتگان تسبيح و حمد پروردگار خود را بجا مى آورند و براى كسانى كه در زمين هستند استغفار مى كنند».
5 ـ با اين حال انسان به حسب استعداد تكامل از آنها برتر و والاتر است تا آنجا كه همه فرشتگان بدون استثناء بخاطر آفرينش آدم به سجده افتادند و آدم معلم آنها گشت .(آيات 30 ـ 34 سوره بقره). 6 ـ آنها گاه به صورت انسان در مى آيند، و بر انبياء و حتى غير انبياء ظاهر مى شوند، چنانكه در سوره مريم مى خوانيم: فرشته بزرگ الهى به صورت انسان موزون بر مريم ظاهر شد: فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشراً سويا: (مريم ـ 17). در جاى ديگر به صورت انسانهائى بر ابراهيم و بر لوط ظاهر شدند (هود ـ 69 و77). حتى از ذيل اين آيات استفاده مى شود كه قوم لوط نيز آنها را در همان اشكال موزون انسانى ديدند (هود ـ 78). 7 ـ از روايات اسلامى استفاده مى شود كه تعداد آنها بقدرى زياد است كه به هيچ وجه قابل مقايسه با انسان نيست، چنانكه در روايتى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: هنگامى كه از آن حضرت پرسيدند آيا عدد فرشتگان بيشترند يا انسانها؟ فرمود: «سوگند به خدائى كه جانم به دست او است فرشتگان خدا در آسمانها بيشترند از عدد ذرات خاكهاى زمين، و در آسمان جاى پائى نيست مگر اينكه در آنجا فرشته اى تسبيح و تقديس خدا مى كند»(1). 8 ـ آنها نه غذا مى خورند و نه آب مى نوشند، و نه ازدواج دارند، چنانكه در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «فرشتگان غذا نمى خورند و آب نمى نوشند و ازدواج نمى كنند بلكه با نسيم عرش الهى زنده اند!»(2).
9 ـ آنها نه خواب دارند نه سستى و غفلت، چنانكه على(عليه السلام) در حديثى چنين مى گويد: «در آنها نه سستى است، ونه غفلت، و نه عصيان... خواب بر آنها چيره نمى گردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسيان نمى شود، بدن آنها به سستى نمى گرايد، و در صلب پدران و رحم مادران قرار نمى گيرند»(3). 10 ـ آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند، بعضى هميشه در ركوعند و بعضى هميشه در سجودند. مامنا الا له مقام معلوم و انا لنحن الصافون و انا لنحن المسبحون: «هريك از ما مقام معلومى دارد، ما همواره صف كشيده منتظر فرمان او هستيم و پيوسته تسبيح او مى گوئيم» (صافات 164 ـ 166). امام صادق مى گويد: «خداوند فرشتگانى دارد كه تا روز قيامت در ركوعند، و فرشتگانى دارد كه تا قيامت در سجودند»!(4).
1ـ «بحار الانوار» جلد 59 صفحه 176 (حديث 7) روايات فراوان ديگرى در اين زمينه نيز نقل شده است. 2 ـ «بحار الانوار» جلد 59 صفحه 174 (حديث 4). 3 ـ «بحار الانوار» جلد 59 صفحه 175. 4 ـ «بحار الانوار» جلد 59 صفحه 174.ویرایش بوسیله کاربر 1401/01/09 09:37:08 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
فرشتگان، آفریده های خداوند یکتا هستند که در آفرینش آن ها، شگفتی های بسیاری هست و بیشتر انسان ها از آن آگاهی ندارند. آنها موجوداتى هستند مخلوق خدا و واسطههایى بین او و بین عالم مشهود، که خداوند آنان را موکل بر امور عالم تکوین و تشریع کرده است. قرآن کریم کارهای فراوانی را برای فرشتگان برشمرده است؛ وساطت در نزول وحی و ابلاغ پیام الهی به پیامبران، تدبیر امور عالم و وساطت در وصول فیض الهی به مخلوقات، استغفار و شفاعت برای مۆمنان و امداد آنان، لعن کافران، ثبت اعمال بندگان و قبض روح آنان در هنگام مرگ از جمله مأموریت های الهی است که فرشتگان آنها را اجرا می کنند.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24 ارسالها: 43 3 تشکر دریافتی در 2 ارسال
|
تعريف و تفاوتهاي انسان، ملائک و جنیان
«ان الله عزوجل ركب في الملائكه عقلا بلاشهوه و ركب في البهائم شهوه بلاعقل و ركب في بنيآدم كلتيهما فمن غلب عقله شهوته فهو خير من الملائكه و من غلبت شهوته عقله فهو شر من البهائم.» (ميزان الحكمه ،ج. 2 ،ص. 362 – وسائل، ج. 11 ،ص. 164)
خداوند ملائك بر اساس عقل تركيب نموده است و حيوانات بر اساس غرايز و انسان بر اساس عقل و غرايز و هر كس عقلش بر شهواتش غلبه کند (در مسير عقل حركت كند) از ملائك برتر و هر كس شهواتش بر عقلش غلبه کند (در مسير غرايز حرکت کند)، از حيوانات پستتر ميشود.
اين حديث، هم اختيار و هم دليل اختيار انسان را ميگويد و اين كه رفتن در مسير عقل، همان مسير نفس مطمئنه و رفتن در مسير غرايز و هوي و هوس ها، همان مسير نفس امّاره است.
شبيه روايت فوق روايت ديگري نيز آمده است: «ان الله خص الملك بالعقل دون الشهوه و الغضب و خص الحيوانات بها دونه و شرف الانسان باعطاء الجميع فان انقاذت شهوته و غضبه لعقله صار افضل من الملائكه لوصوله الي هذه المرتبه مع وجود المنازع و الملائكه ليس لهم مزاحم.» (جامع السعادات، ج. 1، ص. 34) در این روایت دلیل برتری انسانی که عقلش را بر شهواتش حاکم کرده است، بر ملائک، آن است که انسان مزاحم و مانع و منازع، در مسیر دارد ولی ملائک ندارند.
رابطه ملایک و جنیان با انسان ملایک ↓ عقل بر طبق عقل عمل می کنند و چون شهوات ندارنـد گنـاه نمی کنند. انسان و جن ↓ شهوات + عقل چون هر دو را دارند امکان انتخاب خوب و بد را داشته و مسئولیت دارند.
حیوانات ↓ شهوات بر طبق طبیعت و غرایز خود عمل می کنند و چون عقل ندارند تخطی نمی کنند.
عقل از ملکوت و غیر مادی است و قدرت تشخیص خوبی ها از بدی ها و هم قدرت تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری می باشد یعنی هم عقل عملی و هم عقل نظری را در بر می گیرد. انسان
... + هواها + شهوات + فطرت + اراده + عواطف + عقل = نفس
فرآیند رابطه ملایک و جنیان با انسان: ملائک و جنیان موجوداتی شبیه امواج اند که امکان تحرک و ورود به درون انسان دارند. آنها دائماً با درون انسان (همان نفس) پیام می دهند و رابطه دارند. پیام ملائک (جبرئیل و میلیونها ملک زیر فرمان او) را الهام و پیام جنیان (ابلیس و میلیونها جن زیر فرمان او) وسوسه نامند. آنها انسان را نمی توانند به کاری مجبور کنند و انتخاب با انسان است (نقش آن ها مانند کاتالیزور است). ملائک با توجه به کارهای نیک آدمی، علایق و افکار نیک، انسان را دعوت به خوبی می کنند و جنیان شیطانی در شرایط گناه با توجه به نقاط ضعف درونی، وسوسه می کنند خانه هایی که قرآن خوانده شود، ملائک رفت و آمد می کنند و آن ها الهام به خوبی ها می کنند و خانه هایی که در آن گناه انجام شود، جنیان شیطانی رفت و آمد می کنند و اهل خانه را وسوسه به گناه می کنند. در حالت عادی که انسان با خود خلوت می کند، جا پای آنها را می یابد، دو ملاک برای شناخت حضور ملائک و جنیان شیطانی، در درون انسان هست، یکی محتوای پیام (ملائک مثبت و خوب و جنیان منفی و بد) و دیگری حالت درونی و روانی (ملائک با احساس آرامش و جنیان با حالت اضطراب و دلهره).
نتیجه و جمع بندی:
انسان دارای دو نیرو و قوه از درون است که یکی او را به خوبی ها و دیگری بدی ها دعوت می کند و با توجه به اراده و اختیار خود انتخاب می کند (عقل به خوبی و شهوات به بدی) و دو نیرو و جریان از بیرون است که با اتکاء به دو نیروی درونی یکی (ملایک) انسان را دعوت به نیکی ها و دیگری (جنیان شیطانی) دعوت به زشتی ها می نماید و انتخاب با آدمی است.
ویژگی های فرشتگان (ملائک) 1-ماهیت و خلقت آنها اختلاف است گروهی مجرد و غیرمادی و گروهی آنها را جسم لطیف می دانند (از نور هستند). 2-آنها دارای عصمت و اهل عبادت اند و گوهری عقلانی دارند. 3-رسالت الهی دارند، رسالت تکوینی و رسالت تشریعی دارند. 4-کارهای آنها، تدبیر امور عالم، کمک به مؤمنان، ثبت اعمال، قبض روح (دعای سوم صحیفه) 5-اصناف و مراتب گوناگون دارند. 6-امکان تمثل و تجسد دارند، برای ابراهیم (ع) و لوط (ع) و مریم (س) به صورتی انسانی وارد شده اند.
ویژگی های جنیان
1-خلقت آنها از نار (آتش) است «خلق الجان من مارج من نار» 2-خلقت جنیان قبل از انسان بوده است «و الجان خلقناه من قبل من نار السموم» 3-شعور، اختیار و تکلیف دارند، سوره جن «ما خلقت الجن و الانس اِلاّ لیعبدون» 4-دارای زندگی جمعی و گروهی هستند و دارای امت هستند. 5-الشیطان معرفه (آن شیطان) همان ابلیس از جنیان بوده است و خود با اختیار خود گمراه شده است. 6-هر انسان یا جنی که در مسیر ابلیس حرکت کند شیطان نامیده می شود «شیاطین الجن و الانس». 7-از کارهای شیاطین وسوسه انسان است ولی سلب اختیار از انسان نمی شود.
در مورد ملائک و روح دو نظریه موجود است 1- نظر علامه مجلسی و غالب اخباریون بر این است که جز خدا هیچ چیز مجرد از ماده نیست و به روایاتی استناد می کنند که روح و ملائک جسم لطیف هستند مثل هوا، در برابر جسم کثیف (متکاثف و فشرده) همین موجودات که می بینیم. 2- ولی فلاسفه از ابن سینا تا سهروردی تا ملاصدرا که مراتب برای مادیات و مجردات قائلند، این موجودات را مجرد می دانند و به آیاتی در قرآن که روح و ملائک از عالم امرند نه از عالم خلق (عالم خلق موجودات مادی و تدریجی است ولی این موجودات از عالم امر از ملکوت و ماوراء ماده هستند) 3 – در قرآن جنیان از نار (آتش بی دود) و در روایات آمده است که ملائک از نورند (برخی نور مادی دانسته اند و برخی نور معنوی)کسانی که از نور مادی می دانند توجیه جدیدی کرده اند.
.درخلقت جن وملایکه : در قرآن آمده است ابلیس که از نوع جن است از آتش خلق شده و آتش عبارت است از ذراتی ملتهب و گداخته به علاوه امواجی به نام امواج حرارتی یا مادون قرمز شبیه امواج رادیویی که از ذرات گداخته نیست چون در این صورت از ماده بود و خاکی پس از امواج حرارتی یا مادون قرمز است وشبیه امواج رادیویی و در این صورت از طرفی می تواند به مغز انسان پیام بدهد که اگر منفی و زشت باشد می شود وسوسه و در این صورت که از این نوع امواج باشد با یک تغییر و تحول تبدیل می شود به نور و دیده می شود. مثل این که ما با عینک های دید در شب و با امواج گرمایی موجود انسان یا ماشین آن را در شب می بینیم به رنگی مثل سبز و مانند آن است. در مورد ملائکه هم در حدیث است از نور خلق شده اند یا در صحیفه است از اجسام لطیفیه نورانیه اند که باید از امواج ماورا بنفش مثل ایکس و گاما و مانند آن باشند با قدرت برد و نفوذ بسیار که تا قعر آسمان ها می توانند بروند و خداوند امور عالم را به وسیله آنها اداره می کند.
مثلا در حدیث است بارش باران به وسیله ملائکه است. و در این صورت این ها هم با یک تغییر و تحول می توانند تبدیل شوند به نور و دیده شوند چنان که ما با اشعه ایکس از یک ناحیه بدن فیلم و عکس می گیریم.ویرایش بوسیله کاربر 1399/05/07 07:32:35 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
حمید فغفور مغربی |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
برای توضیحات بیشتر و نظرات متفاوت در خصوص جنیان و جن از منظر قران به لینک زیر مراجعه نمایید
جن چیست؟ایا جن وجود دارد؟ تفاسیر متفاوت از جنیان در قران |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
معناي لغوي جن:
جِنّ: مخلوقي است در برابر اِنس؛ يعني موجوداتي كه با افراد انسان مأنوس نيستند، و از چشمانشان پنهان اند. جانّ: اسم فاعل از جنون است، به معناي كسي كه پوشيده و پنهان است و بر واحد نوعي از جنّ دلالت ميكند، جِنّ، بر عموم جنيان و نوع ايشان دلالت دارد. بنابراين جانّ، در مقابل انسان و انس به كار ميرود. اما جِنّ، فقط در مقابل انس به كار ميرود و جمعش، جِنان است و آنها را جِنَّۀ مينامند و جِنّيّ، منسوب به جِنّ يا جِنَّة است
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
● ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته و او و همه فرشتگان در مقامى قرار داشتند كه آن مقام مأمور به سجده شده است .
فسجَدُوا إِلا إِبْلِيس لَمْ يَكُن مِّنَ السجِدِينَ
در اين جمله و همچنين در آيه (( فسجد الملائكه كلهم اجمعون (( خداى تعالى خبر مى دهد از سجده كردن تمامى فرشتگان مگر ابليس . و در آيه (( كان من الجن ففسق عن امر ربه (( علت سجده نكردن وى را اين دانسته كه او از جنس فرشتگان نبوده ، بلكه از طايفه جن بوده است ،
از آيه (( بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون (( نيز استفاده مى شود كه اگر ابليس از جنس فرشتگان مى بود چنين عصيانى را مرتكب نمى شد.
و از همين جهت مفسرين در توجيه اين استثنا اختلاف كرده اند كه آيا اين استثنا به اعتبار اغلبيت و اكثريت و اشرفيت ملائكه استثناى متصل است ، و امرى كه به وى شده بود همان امر به ملائكه بوده ؟ و يا آنكه استثناى منفصل است و ابليس به امر ديگرى مأمور به سجده شده بود؟ كسانى كه اين احتمال را داده گفته اند: گر چه ظاهر جمله (( ما منعك ان لا تسجد اذ امرتك (( اين است كه امر به ابليس و امر به ملائكه يكى بوده و هر دو دسته به يك امر مأمور شده بودند، الا اينكه خلاف ظاهر آيه مقصود است .
ليكن حقيقت مطلب اين است كه از ظاهر آيه استفاده مى شود كه ابليس با ملائكه بوده و هيچ فرقى با آنان نداشته ، و از آيه (( و اذ قال ربك للملائكه انى جاعل فى الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك (( نيز استفاده مى شود كه او و همه فرشتگان در مقامى قرار داشتند كه مى توان آن را مقام (( قدس (( ناميد، و امر به سجده هم متوجه اين مقام بوده نه به يك يك افرادى كه در اين مقام قرار داشته اند، همچنان كه جمله (( فاهبط منها فما يكون لك ان تتكبر فيها(( نيز اشاره به اين معنا دارد،
چه اينكه ضمير در (( منها(( و (( فيها(( را به مقام و منزلت برگردانيم و چه اينكه به آسمان و يا به بهشت ارجاع دهيم ، زيرا به هر جا برگردانيم برگشت همه به مقام خواهد بود، و اگر خطاب به يك يك افراد بود و مقام و منزلت دخلى در اين خطاب نداشت كافى بود بفرمايد: (( فما يكون لك ان تتكبر(( .
بنابراين ، معلوم مى شود ابليس قبل از تمردش فرقى با ملائكه نداشته ، و پس از تمرد حسابش از آنان جدا شده ، ملائكه به آنچه مقام و منزلتشان اقتضا مى كرده باقى ماندند و خضوع بندگى را از دست ندادند، و ليكن ابليس بدبخت از آن مقام ساقط گرديد، همچنان كه فرموده :(( كان من الجن ففسق عن امر ربه - چون از جنس جن بود نسبت به امر پروردگارش فسق ورزيد(( ، و (( فسق (( به معناى بيرون شدن خرما از پوسته است ، ابليس هم با اين تمردش در حقيقت از پوست خود بيرون گشت و زندگانيى را اختيار كرد كه جز خروج از كرامت الهى و اطاعت بندگى چيز ديگرى نبود
ترجمه تفسير الميزان سوره اعراف جلد 8 صفحه : 27
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
توضیحی از ملایکه در ایات ابتدای سوره فاطر
جَاعِلِ الْمَلَئكَةِ رُسلاً أُولى أَجْنِحَةٍ مَّثْنى وَ ثُلَث وَ رُبَعَ ...
كلمه ملائكه جمع ملك - به فتحه لام - است ، كه موجوداتى هستند مخلوق خدا، و واسطه هايى بين او و بين عالم مشهود، كه آنان را موكل بر امور عالم تكوين و تشريع كرده است ، و بندگان محترمى هستند كه هرگز خدا را در هر صورتى كه به ايشان فرمان بدهد نافرمانى نمى كنند، و به هر چه ماءمور شوند انجام مى دهند.
مراد از اينكه ملائكه داراى بالها اولى اجنحة هستند و كلمه ((اءجنحة (( جمع جناح است ، كه در پرندگان به منزله دست انسان است ، و پرندگان به وسيله آن پرواز مى كنند، و به فضا مى روند و برمى گردند، و از جايى به جاى ديگر نقل مكان مى كنند.
وجود فرشتگان نيز مجهز به چيزى است كه مى توانند با آن كارى را بكنند كه پرندگان آن كار را با بال خود انجام مى دهند، يعنى ملائكه هم مجهز به چيزى هستند كه با آن از آسمان به زمين و از زمين به آسمان مى روند، و از جايى به جاى ديگر كه مأمور باشند مى روند، قرآن نام آن چيز را ((جناح (( (بال ) گذاشته ، و اين نامگذارى مستلزم آن نيست كه بگوييم ملائكه دو بال نظير بال پرندگان دارند، كه پوشيده از پر است ، چون صرف اطلاق لفظ مستلزم آن جناح ، نيست ، همچنان كه الفاظ ديگرى نظير جناح نيز مستلزم معانى معهود نمى باشد مثلا، وقتى كلمه عرش و كرسى و لوح و قلم و امثال آن را درباره خداى تعالى اطلاق مى كنيم ، نمى گوييم عرش آنها و كرسى و لوح و قلمش نظير كرسى و لوح و قلم ماست ، بله اين مقدار را از لفظ جناح مى فهميم كه : نتيجه اى را كه پرندگان از بالهاى خود مى گيرند، ملائكه هم آن نتيجه را مى گيرند، و اما اينكه چطور آن نتيجه را مى گيرند از لفظ جناح نمى توان به دست آورد.
جمله ((اولى اجنحة مثنى و ثلث و رباع (( صفت ملائكه است ، و كلمه ((مثنى (( و ((ثلاث ((، و كلمه ((رباع (( هر سه الفاظى هستند كه بر تكرار عدد دلالت دارند، يعنى كلمه مثنى به معناى دو تا دو تا است ، و كلمه ((ثلاث (( به معناى سه تا سه تا، و كلمه رباع به معناى چهار تا چهار تا است . گويا فرموده خداوند بعضى از فرشتگان را، دو بال داده و بعضى را سه بال ، و بعضى را چهار بال . و جمله ((يزيد فى الخلق ما يشاء((- بر حسب سياق ، خالى از اشاره به اين نكته نيست ، كه بعضى از ملائكه بيش از چهار بال هم دارند.
گفتارى درباره ملائكه ، اوصاف چهارگانه ملائكه در قرآن و حديث
در قرآن كريم مكرر كلمه ملائكه ذكر شده ولى نام هيچ يك از آنان را نبرده مگر جبرئيل و ميكائيل را و بقيه ملائكه را با ذكر اوصافشان ياد كرده ، مانند: ملك الموت و كرام الكاتبين و سفرة الكرام البرره و رقيب و عتيد و غير اينها. و از صفات و اعمال ملائكه كه در كلام خدا و در احاديث سابق ذكر شده اند، يكى اين است كه ملائكه موجوداتى هستند شريف و مكرم ، كه واسطه هايى بين خداى تعالى و اين عالم محسوس هستند، به طورى كه هيچ حادثه اى از حوادث و هيچ واقعه اى مهم و يا غير مهم نيست ، مگر آنكه ملائكه در آن دخالتى دارند، و يك يا چند فرشته ، موكل و مأمور آنند، اگر آن حادثه فقط يك جنبه داشته باشد يك فرشته ، و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملك موكل بر آنند.
و دخالتى كه دارند تنها و تنها اين است كه امر الهى را در مجرايش به جريان اندازند، و آن را در مسيرش قرار دهند، همچنان كه قرآن در اين باره فرموده : ((لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون ((. صفت دومى كه از ملائكه در قرآن و حديث آمده اين است كه : در بين ملائكه نافرمانى و عصيان نيست ، معلوم مى شود ملائكه نفسى مستقل ندارند، و داراى ارادهاى مستقل نيستند، كه بتوانند غير از آنچه كه خدا اراده كرده اراده كنند، پس ملائكه در هيچ كارى استقلال ندارند، و هيچ دستورى را كه خدا به ايشان تحميل كند تحريف نمى كنند، و كم و زيادش نمى سازند، همچنان كه فرمود: ((لا يعصون اللّه ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون ((. صفت سوم اينكه : ملائكه با همه كثرتى كه دارند، داراى مراتب مختلفى از نظر بلندى و پايينى هستند بعضى مافوق بعضى ديگر، و جمعى نسبت به مادون خود آمرند، و آن ديگران مأمور و مطيع آنان ، و آنكه آمر است به امر خدا امر مى كند، و حامل امر خدا به سوى مأمورين است ، و مأمورين هم به دستور خدا مطيع آمرند، در نتيجه ملائكه به هيچ وجه از ناحيه خود اختيارى ندارند، همچنان كه قرآن كريم فرموده : ((و ما منا الا له مقام معلوم (( و نيز فرموده : ((مطاع ثم امين (( و نيز فرموده : ((قالوا ما ذا قال ربكم قالوا الحق ((.
● بيان اينكه وجود ملائكه مادى و جسمانى نيست صفت چهارم اينكه : ملائكه از آن جا كه هر چه مى كنند به امر خدا مى كنند، هرگز شكست نمى خورند، به شهادت اينكه فرموده : ((و ما كان اللّه ليعجره من شى ء فى السموات و لا فى الاءرض (( و از سوى ديگر فرموده : ((و اللّه غالب على امره (( و نيز فرموده : ((ان اللّه بالغ امره ((
از اين جا روشن مى شود ملائكه موجوداتى هستند كه در وجودشان منزه از ماده جسمانى اند، چون ماده جسمانى در معرض زوال و فساد و تغيير است ، و نيز كمال در ماده ، تدريجى است ، از مبداء سير و حركت مى كند تا به تدريج به غايت كمال برسد، و چه بسا در بين راه به موانع و آفاتى برخورد كند و قبل از رسيدن به حد كمالش از بين برود، ولى ملائكه اين طور نيستند. و نيز از اين بيان روشن مى شود اينكه در روايات ، سخن از صورت و شكل و هيئتهاى جسمانى ملائكه رفته ، - كه پاره اى از آن را در روايات سابق ملاحظه فرموديد - از باب تمثل است ، و خواسته اند بفرمايند: فلان فرشته طورى است كه اگر اوصافش با طرحى نشان داده شود، به اين شكل درمى آيد، و به همين جهت انبيا و امامان ، فرشتگان را به آن صورت كه براى آنان مجسم شدند، توصيف كرده اند و گرنه ملائكه به صورت و شكل درنمى آيند.
● و توضيحى در مورد تمثل ملائكه به اشكال و تهيات جسمانى آرى فرق است بين تمثل و شكل گيرى ، تمثل ملك به صورت انسان ، معنايش اين است كه ملك در ظرف ادراك آن كسى كه وى را مى بيند، به صورت انسان درآيد، در حالى كه بيرون از ظرف ادراك او، واقعيت و خارجيت ديگرى دارد، و آن عبارت است از صورتى ملكى .
ترجمه تفسير الميزان جلد 17 صفحه 14
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.