رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
با سلام
با توجه به اينكه در قرآن بارها از تقليد از ابا واجداد و بزرگان و سران قوم،نكوهش كرده است،چرا در مسايل ديني به مراجع تقليد مراجعه ميكنيم؟ايا قران با اين گونه تقليد از يك نفر موافق است؟كلمات كليدي:تقليد مرجع دين فقه احكام ویرایش بوسیله کاربر 1396/01/30 08:07:35 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
سلام
در اين خصوص ،ابتدا ببينيم خود مراجع تقليد در اين زمينه مي گويند
بعنوان نمونه مطلب زير را از رساله آيت الله سيستاني مرور كنيم:
مسأله ۳. "شخص مسلمان باید اعتقادش به اصول دین از روی آگاهی و شناخت باشد و نباید در اصول دین تقلید نماید، به عبارت دیگر، وی نمیتواند گفته كسی که عالم به اصول دین است را تنها به این دلیل كه او گفته، قبول كند
و امّا در احكام دین - در غیر مسائل ضروری و قطعی دین - باید شخص، یا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روی دلیل بدست آورد، یا از مجتهد تقلید كند و یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید كه یقین كند تكلیف خود را انجام داده است."
پس مي بينيم پس از آنكه فردي اصول اسلام را پذيرفت براي اگاهي از جزييات امور دين خود سه روش كه مورد تاييد عقل هم هست در پيش دارد:
خودش آگاه شود
از آگاهان بپرسد
جانب اطمينان و محافظه كاري رابگيرد تا مطمئن شود درست عمل كرده است.(كه اين مورد در موارد اختلاف بين علما ،مصداق دارد)
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تقليد در قران كريم.چه فقهايي مجاز به فتوا و تقليد شدن هستند؟ در چه مسايلي بايد تقليد كرد؟ حال به بيان نظر مرحوم ايت اله دكتر صادقي تهراني كه در ديدگاه هاي فقهي وتفسيري خود تاكيد بيشتري بر قران دارند،مي پردازيم:
مساله 1 اجتهاد و تقليد مسائل شرعيه چند قسم است: الف) عقايد اصلى: اصول دين، كه خود اجتهادى و به دوگونه است: 1- نوعى كه به گونه اى خودكفا خودتان آن ها را با دليل هايشان مى دانيد و بدان ها قانعيد. 2- نوعى ديگر كه با پرسش از شرعمداران با ادله ى قانع كننده به آن ها در حد توان و امكانتان قانع مى شويد.
ب) احكام فرعى كه اين نيز بر دو قسم است: 1- احكامى كه هم چون عقايد نيازمند به دلايل قانع كننده است. مانند اصل وجوب نماز، روزه
2- احكامى كه در هرصورت يا بايد درباره ى آن ها اجتهاد خودى و يا غيرى كرد. و يا در صورت عدم توان اجتهاد نوبت به احتياط يا تقليد مى رسد. كه البته مراد از تقليد پيروى بى چون و چرا هم چون يهود و نصارى از علمايشان نيست، بلكه با پيروى شما از دلايل قانع كننده ى مجتهد است، و يا با اطمينان به اين كه مستندات آن مجتهد برمبناى قرآن و سنت قطعى است.
مسأله ی 2- «اجتهاد» و يا- با واژه اى بهتر و رساتر- «استنباط» برحسب كريمه ى: «وَلَوْ رَدُّوهُ إلَى الرَّسُولِ وَ إلى اولى الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (سوره ى نسا، آيه ى 83)
«اگر- مسأله ی تاكتيك سرّى جنگى را به پيامبر و به فرماندهان جنگى شان ارجاع دهند همواره حكم آن را برخى از استنباط كنندگانشان: «فرماندهان دانشور» استنباط و كاوش مى كنند. مسأله ی 3- «تقليد» هم به واژه ى برترش «اتّباعِ احسن القول»: پيروى از بهترين سخن پيرامون احكام شرعيه است
برحسب آيه ى كريمه ى: «فَبَشِّرْ عبادِ. الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أولئكَ هُمْ أولُوا الألْبابِ» (سوره زمر، آيه ى 18)
«پس به بندگان من نويد ده، آنان كه سخن [حق ] را با كوشش و كاوش به گوش [دل ] مى شنوند و بهترينش را پيروى مى كنند، اينانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده و هم اينان خردمنداند».ویرایش بوسیله کاربر 1396/01/30 08:14:54 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04 ارسالها: 134
5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
|
در رساله نوین ایت اله صادقی تهرانی،حتی تقلید و پیروی بدن دانستن دلایل حکم هم منع شده است.
مسأله ی 4- آياتى مانند: «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكْ بِهِ عِلْمٌ» (سوره ى إسرإ، آيه ى 36) مسئوليت دانستن علمىِ صحيح و شايسته ى احكام اسلامى را برعهده ى همه ى مسلمانان مكلف نهاده، و آن ها را در پيروى از آن چه به آن علم و اطمينان ندارند بازداشته، و راه دنبال روى و تقليد كوركورانه و ناآگاهانه را به طور كلى به روى همگان بسته است، كه شخص مسلمان هر اندازه هم از مسائل اسلامى ناآگاه باشد پيرويش از آن چه مطرح است بايستى از روى آگاهى باشد و بس.
آرى قرآن راه هاى علمى را بروى كل مكلفان گشوده ولى گروهى به عنوان انسداد باب علم، راه علم را بروى خود و ديگران بسته اند، و به جاى آن راه ظن و گمان را گشوده اند!
و از طرفى هم «إنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللَّه الصُّممُّ البُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ» (سوره ى انفال، آيه ى 22) «بدترين جنبدگان نزد خداى تعالى كر و لال هايى هستند كه نمى انديشند و عقل و هوش خود را به كار نمى گيرند».
اين دانستن يا به چهره ى خودكفا و مستقيم است كه احكام شرعيه را از كتاب و سنت استنباط كند، و به اصطلاح مجتهد است. و يا خودش توانايى آن چنانى را ندارد، كه يا به علت عدم استعداد ذاتى و يا به علّتِ ضرورت شغلى براى معيشت زندگى، توان استنباط شايسته و بايسته را ندارد، و اين جا بايستى از شايستگان كمك بگيرد، كه در صورت امكان ميان نظراتشان احتياط كند،
مگر در صورتى كه احتياط خود برخلاف احتياط باشد و يا موجب عسر يا حرج گردد، كه اين «احتياط» زندگى را بر او سخت و تنگ يا ناشدنى سازد، و برحسب كريمه ى «يُريدُ اللَّه بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (سوره ى بقره، آيه ى 185): «خداى سبحان از شما آسانى خواسته و نه سختى» چنان احتياطى نه تنها واجب نيست، بلكه در صورت عسر و زيان يا تضاد حرام نيز مى باشد.
در غير اين صورت بايستى «تقليد» و به عبارتى ديگر از بهترين نظرات فقيهان قرآنى پيروى كند، و اين گونه تقليد كه خود اجتهادى است اجمالى نه تنها با عقل و شرع سازگار است، بلكه اساساً كارى است عقلى و شرعى كه «فاسألوا اهل الذكران كنُتُمْ لاتَعْلَمُونَ » (سوره ى نحل، آيه ى 43): هرگاه نمى توانى بدانى، از آن كه مى داند به شايستگى بپرس، كه در اين جا ترك تقليد بى عقلى است زيرا موجب ترك انجام تكليف الهى است، و مسلماً برعهده تمامى مكلفان است كه از هر راه درستى تكاليف خود را به خوبى بدانند و سپس به آن ها عمل نمايند.
مسأله ی 5- روى همين مبنا است كه امام باقر عليه السلام به مقلدان خود مى فرمود: هر گاه براى شما حديثى گفتم از من بپرسيد كه مستند قرآنيش چيست تا شما را به آن آگاه سازم.
اين شيوه و روش امام معصوم عليه السلام است براى مسلمانان، پس چه شايسته تر و بايسته تر است كه شرعمداران ما كه نائبان غيرمعصوم آن بزرگوارانند نيز با پيروانشان اين گونه رفتار كنند؛ و نه آن كه بگويند جاهل را با عالم بحثى نيست، و با ذكر ننمودن دليل مردم را به پيروى كوركورانه از خودشان وادارند.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
توضيح بيشتر در خصوص مستندات قرآني رجوع به فرد آگاه و تيعيت از قول احسن
مسأله ی 8- پيرامون اجتهاد يا تقليد و يا بالاخره احتياط، دو آيه ى قرآنى سوره هاى «نَحْل» و «زُمَر» زيربناى تمامى مسائل مورد كاوش و پرسش اند،
كه: «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إلَّا رِجالًا نُوحِى إلَيْهِمُ فَاسْألُوا أهْلَ الذِّكْرِ إنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُون. بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ انْزَلْنا إلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلناسِ ما نُزِّلَ إلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونْ» (سوره ى نحل، آيات 43 و 44)
«و ما پيش از تو «اى محمد» هرگز- براى دعوت مردمان- نفرستاديم مگر مردانى را كه به آن ها وحى مى كنيم پس از آگاهان بپرسيد اگر به گونه اى بوده ايد كه نمى توانيد با ادله ى آشكار و كتاب هاى وحى الهى بدانيد، و اين «ذكر» [قرآن كريم ] را بر تو «محمد» فرستاديم كه آن چه را براى مردمان فرستاده ايم بيانگر باشى و شايد بيانديشند».
و «وَ الَّذِينَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ أنْ يَعْبُدُوها و أنابُوا إليِ اللَّه لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّر، عِبادِ. الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأولئكَ هُمْ أولُوْالإلْبابِ» (سوره ى زمر، آيات 17 و 18)
«و كسانى كه- بى چون و چرا- از پرستش و پيروى «طاغوت» دورى جستند و به سوى [الله ] راه يافتند، و (از هر كه و هر چه هست تنها به سوى او) با توبه و پوزش از گذشته ها راهى حق شدند، پس نويد ده بندگان مرا، آنان كه سخن [حق ] را به خوبى مى شنوند [كه با كاوش و كوشش سخنان حق را به دل و جان مى پذيرند] و سپس بهترين سخن را (در راستاى بيانگرى بنيادين حق) پيروى مى كنند، تنها اينانند كه خدايشان هدايت كرده و تنها اينانند صاحبان انديشه و مغز»
و چون برحسب آياتى چند مانند «اللَّهُ نَزَّلَ احْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشَبِها» (سوره ى زمر، آيه ى 23) قرآن تنها قول احسن است. در نظرات حسن و احسن شرعمدارانِ پژوهشگرِ قرآنى هم كه داراى درجات حسن و احسن در تَفَهُم قرآنى مى باشند تنها فهم احسنشان مورد پيروى مكلفان است و بس، گرچه قرآن كلًا احسن القول است.
ولى در صورت اختلاف تكاملى قرآن پژوهان، اكمل و احسنش تنها شايسته ى پيروى علمى، عقيدتى و عملى است.
در آيه ى «نحل»، «أهل الذكر» كه از ديدگاه قرآن آگاهان شايسته به كتاب و سنت قطعيه اند، تنها اين شايستگان مورد پرسِشِ درستِ نادانسته هايند، اما براى چه كسانى اين پرسش شايسته و بايسته است؟
براى شما مكلَّفِ مسؤل، بشرط «إنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اگر نمى دانسته ايد و نمى توانيد بدانيد، كه يا توانايى و كشش ذاتى آن را نداريد، و يا گرفتارى و مسئوليت و موقعيت زندگى به شما چنين فرصتى را نمى دهد كه نادانسته هايتان را با استنباط تفصيلى از كتاب و سنت جويا شويد، و يا اگر در هر دوى اين ها عذرى نداريد، ولى اكنون تكليفى فرا رسيده و شما فرصتى براى آن گونه دانستن خودكفاى اجتهادى نداريد، در اين مثلث مشترك الزواياى «إنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» پرسش از «أهْل الذِكْر» حتمى و بايسته است، گرچه در ضلع سومش احياناً كوتاهى كرده ايد كه خود را در راه دستيابى به تكليف حاضر از پيش آماده نكرده ايد. و آيا اين جا تنها جاى صِرفِ پرسش است، كه تقليدى كوركورانه براى شما كافى باشد؟
هرگز چنان نيست، زيرا برمبناى «بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ» پايه ى اساسى اين تكليف چند بعدى است كه يكى از آن ها پرسش از «أهْل الذِّكْر» مى باشد، كه بايد برمبناى «بَيِّنات و زُبُر» با براهين روشن و روشنگر كتاب هاى وحى تحقق يابد،
در جو اسلامى هر دوى بينات و زبرش «كتاب و سنت قطعيه» است زيرا اين هر دو كه معجزه ى رسالت و خود رسالت مى باشد در قرآن جمع است، كه هرگز زمينه اى براى اختلاف در ميان عاقلان ندارد.
و اگر در شرايع ديگر بينّات، معجزات انبياء، و زُبُر كتاب هاى آسمانى بوده است. امّا در شريعت پايانى هر دوى آن ها در [قرآن كريم ] جمع است كه سنت محمدى صلى الله عليه و آله و سلم هم اصلش قرآن است. چه در بعد دلالت لغوى و يا دلالت وحيانى ويژه از حروف رمزى رسمى، و يا رمزهايى در كلمات دالّش و بطون آياتش.
و مى بينيم، همان گونه كه «أهل الذِّكْر» تنها بر محور «بَيِّناتْ و زُبُر» آگاهان شايسته و بايسته مى باشند، پژوهشگران و پرسش كنندگانِ از آنان نيز بايستى «بالبينات و الزبر» پرسش كنند، و نه آن كه هر چه از آنان شنيدند بدون هيچ برهانى بپذيرند كه در اين صورت تقليدشان كوركورانه و يهودى گونه خواهد شد.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
چه كسي صلاحيت فتوا دادن دارد و جزو اهل الذكر محسوب ميشود؟
مسأله ی 10- آيا «اهل الذكر» كه شايستگى و بايستگى اين گونه پرسش ها را دارند، شرطى در صحت اين پرسش در اين ميان ندارند؟
ج: آيه ى زمر كه بيانگر آگاهى شايسته بر حكم خدا است هر دوى اجتهاد و تقليد را براساس «احْسَنَه» مقرر كرده است، و بر اين اساس آيه ى نحل هم كه تنها بيانگر راه اصيل اين آگاهى است مكلفان را به پيروى از «أحسنه» فرا خوانده است. و چون «عباد» در اين جا عموم مكلفان را دربردارد، و نه تنها خصوص عالمان را، براين مبنا، «يَسْتَمِعُونَ القول» نظر به قول حَسَن دارد، و نه هر سخنى و از هر كس و ناكسى، زيرا شنيدن همه ى گفته هاى حق و باطل هم در حوصله ى عموم مردم نيست و احياناً گمراه كننده هم هست؛
و تنها شرعمدارانند كه شايستگى و بايستگى دارند هر سخن حق و باطلى را بشنوند و بررسى كنند تا باطلش را نفى و بهترينش را انتخاب نمايند. و خود «أحْسَنَه» نيز- كه «بهترين» است- دليلى است ديگر براين كه «قولِ» مورد شنيدن تنها گفته هايى است كه بر پايه ى كتاب و سنت به گونه اى عاقلانه و عادلانه و از شيعه ى دوازده امامى و در راستاى حقيقت نگرى باشد، كه چنان قول و سخنى از ديدگاه قرآن زيبا و «حَسَن» است، و زيباتر و أحْسَنَش سخنى است كه با قرآن و سنت در راستاى بيان حكم خداى تعالى هماهنگ تر و رساتر باشد. كه در غير اين دو صورت مرجع تقليد نه اهل الذكر است و نه قولش حسن است تا چه رسد كه احسن باشد. فتوا دادن كسى كه حداقل يك دوره ى كامل احكام قرآن را اصالةً و در حاشيه اش سنت قطعيه را درست بررسى نكرده حرام و پيروى از او نيز حرام است؛
زيرا برخلاف گمان بسيارى از فقيهان بيش از هزار آيه ى قرآن، پيرامون احكام فقهى در [قرآن كريم ] موجود است، و حتى تنها پانصد آيه را كه به گمانشان تنها آيات احكامند نيز به گونه اى شايسته مورد استدلال آقايان قرار نگرفته است، و به گمان «ظنّى الدّلالة» بودنشان اگر برخلاف روايات يا اجماعات يا شهرت ها يا فتواهايى باشند مورد تحميل و تأويل قرار داده و برخلاف نص و يا ظاهر مستقر [قرآن كريم ] مظلوم نظر داده و مى دهند.
هم چنين حرام است فتوا دادن كسى كه [قرآن كريم ] را به عنوان دليل قطعى قبول نكرده و دلالت لغات و جملات آن را در حدّ ظن و گمان مى پندارد، بنابراين بر تمامى بالغان و مكلفان واجب است كه براى به دست آوردن فتاواى قرآنى، به گونه اى شايسته پى جويى كنند، زيرا با كمال تأسف و شرمسارى، نظرات بسيارى از فقيهان سنّى و شيعه پايه ى قرآنى ندارد و برخلاف نص و يا ظاهرِ مستقرِّ [قرآن كريم ] است، كه اين هم در نتيجه ى بى توجهى فقيهان سنّى نسبت به قرآن در برابر كتب ششگانه شان: «صحاح سّته» و گمانى پنداشتنِ دلائل قطعى قرآن توسط فقيهان شيعى مى باشد،
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04 ارسالها: 134
5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
|
يكي ديگر از نكات متمايز نظرات ايت اله صادقي تهراني در باب تقليد،اين است كه وي اتباع احسن را تنها وظيفه مكلفان وعوام نمي داند بلكه معتقد است مجتهدان و فقيهان نيز بايد با مشورت باهم به قول احسن برسند تا از اين تعدد فتواها هم خارج شد.
"مسأله ی 12- انتخاب احسن الاقوال يك مسئوليت عمومى و شرعى است كه تكليف شرعى عموم مجتهدان و مقلدان و محتاطان را مشخص و معيّن مى كند. چون اطلاق لفظ عباد در آيه شريفه شامل همه ى مكلفّان اعم از علما، يا غير علما كه مقلدان و عوامانند مى باشد و نه فقط علما و مجتهدان، با اين امتياز كه اينان بايد اضافه ى بر نظرات خودشان نظرات همكاران و همراهان خود را نيز با براهينشان بررسى كنند و بهترينشان را با برهان مورد پسندشان پيروى نمايند كه «امرهم شورى بينهم» (سوره ى شورى، آيه ى 38) خود وسيله اى جمعى براى دستيابى به «احسنه» است.
و ديگران هم كه توان و يا فرصت اين گونه اجتهاد را ندارند بايستى در يافتنِ «احسن القول» اجتهاد كنند، كه به وسيله اى شرعى مانند گواهى دو عادل آگاه و شياع ميان قرآن پژوهان و شهرت سالم و با اساس برمبناى قرآن، بدون معارضِ برابر يا قوى تر، و يا هر وسيله ى ديگرِ شرعى از شايسته ترين مجتهدان پيروى كنند كه برحسب حديث حضرت امام عسكرى عليه السلام داراى چهار ويژگى كمياب باشند، و آيا آگاهى بر اين چهار شرط مهم بدون بررسى دقيق و به كار بردن عقل و فكر در پرتو ايمان امكان پذير است؟ هرگز!. "
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
موضوع شوراي فقيهان در مساله 23 رساله نوين ايشان نيز ذكر شده است:
"اجتهاد شورايى در احكام سياسى و غير سياسى كه مورد اختلاف است، برحسب كريمه ى «وَ أمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ» (سوره ى شورى ، آيه ى 38) ضرورتى اسلامى است، زيرا رأى شخص واحد هر اندازه هم از نظر علم و تقوا برتر از ديگران باشد، بازهم در برابر نظر جمعى شوراى فقيهان، احياناً مورد بازنگرى و تبلور و تكامل خواهد بود، زيرا تبادل نظرات- ميان اهل نظر- فقيهان را مطمئن تر و نظرات مَأخوذه را تكامل بيشترى مى بخشد.
و اين جا اگر در شوراى فقيهان شايسته اتفاق نظر حاصل شود كه چه بهتر و برازنده تر، و اگر هم اتفاق نظر حاصل نشود، به هرحال نظراتشان پخته تر و نزديك تر به واقع مى شود و اينجاست كه پيروى از راى اكثر جا دارد و متعيَّن است.
و اگر شرعمداران برمبناى تفكر درست و شور در احكام قرآن فتواهايى دهند. اختلاف در احكام بسى كم تر و كم رنگ تر خواهد شد، كه مرجع اصلى در اين ميان قرآن و سنت قطيعه است و شوراى فقيهان نيز بايد برمبناى اين دو باشد. كه در اين صورت مرجع تقليد تنها شوراى فقيهان خواهد بود و نه اين و آن،
و در صورت عدم تحقق شوراى فقيهان، تنها از فقيهى بايد تقليد كرد كه «احسن القول» را براساس قرآن گويا باشد، و اگر شما از مجتهدى كه او را عالم تر و با تقوى تر از ديگر مجتهدان دانسته ايد تقليد كرده ايد، براى اطمينان بيشتر با بررسى احكام قرآنى تقليدتان را محكم تر كنيد، و يا در صورت تخلف مرجع تقليدتان از فقه قرآنى بايد تقليد از او را ترك بگوييد، ولى اگر مجتهد باشيد و كس ديگرى را از خود اعلم و اتقى بدانيد در اين صورت بايد در مسائل مورد اختلافتان از او تقليدى مجتهدانه كنيد و در هر صورت پيروى از «احسن القول» و قول احْسَنْ بر همه مكلفان واجب و لازم و متعين است.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
سئوال ديگري كه در خصوص تقليد مطرح است،ضرورت تقليد از يك مرجع در همه زمينه هاي ديني و فقهي است.
مخصوصا در شرايط جديد و با تنوع مسايل مستحدثه و تخصصي شدن بسياري از حوزه ها،ايا در همه مسايل با يد از يك نفر تقليد كرد يا اگر برخي مراجع در برخي زمينه ها تخصص و علم بيشتري دارند،ميتوان در آن زمينه ،به آنها رجوع كرد؟
برخي مراجع با توجه به فلسفه تقليد كه رجوع جاهل به اعلم است ،در صورتيكه اعلميت و تخصص مراجع در موضوعات مختلف ،متفاوت باشد،تقليد در موضوعات مختلف از افراد اعلم آن زمينه را مجاز دانسته اند.مثلا در باب معاملات از مرجع متخصص تر در اين باب و در باب نماز از فقيه اعلم در اين باب.
ايت اله صادقي تهراني نيز كه اساس تقليد را از تبعيت از قول احسن ميداند،اين طرز عمل را واجب دانسته است كه در زير به آن اشاره ميشود:
مسأله ی 23- اگر توانايى يا امكان اجتهاد مطلق را در تمامى مسائل ندارد، ولى در بعضى مسائل قدرت اين را دارد كه يا خودش با استفاده از كتاب و سنت قطعى اجتهاد نمايد و حكم الهى را به دست آورد و يا مجتهد ديگرى آن مسائل را طورى برايش بيان كند كه قانع شود، در اين دو صورت مى تواند بلكه واجب است به آن چه خودش از راه دليل شرعى قانع شده عمل نمايد،
و در صورتى كه مجتهدى از شما كه خود هم مجتهديد- در فتواهايش و يا بعضى از آن ها- برمبناى كتاب و سنت- از شما برتر باشد برمبناى اتبّاع از قول احسن بايد در مسائلى كه از شما برتر است از او تقليد كنيد البته برمبناى اجتهادى كه خود آن تقليدى اجتهادى است.
مجتهدان عادل و با انصاف كسانى هستند كه تعبّد به رأى خود ندارند بلكه آن ها پيروان دليل اند و چون دليلى قاطع بيابند نظر و رأى خويش را بر آن مبنا استوار مى نمايند، و ديگران هم برمبناى اين كه اين خود «احسن القول» است بايد آن را بپذيرند.
و جاى بسيار شگفتى است كه شرعمداران ما نوعاً مسائل دشوار عقلى را در ديد و دسترس عموم مردم مى نهند، با آن كه بسيارى از آن ها كشش دريافتش را ندارند، چون داراى چنان تخصصى نيستند، ولى مسائل فقه عملى را كه عموماً عُرفياتى بيش نيستند، و فهمشان در اختصاص همان عُرف است، از دسترسشان دور نگه مى دارند. در صورتى كه خودشان براى دريافت مفاهيم عرفيه ى آيات و روايات به همان فهم عرفى نيازمندند، با آن كه روش پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه ى اطهار عليها السلام همين بوده كه حقايق اسلامى و به خصوص احكام شرعيه را در حد امكان با براهينش در دسترس عموم مى نهادند، تا هر كس به اندازه ى توان و استعدادش از اين معارف بى كران بهره گيرد، و حتى المقدور در دريافت حقايق دين خودكفا گردد.
و به استثناى امامان معصوم عليهم السلام كه دريافت كننده ى تمامى رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بوده اند. ساير مسلمين همه بايد بدون هيچ امتيازى به منبر شرع گوش فرا داشته و در تفّهم احكام دينى خود و اتخاذ رأى برمبناى كتاب و سنت همواره در طول زمان و عرض مكان مطيع و منقاد و آزاد باشندمسأله ی 18- اگر گروهى از مجتهدان در تقوا برابرند، ولى از نظر علمى هم هر كدام در بخشى از مسائل فقهيه از ديگران برترند، اين جا واجب است تقليدش را برمبناى «احسن القول» ميان آنان بخش كند، تا در هر صورت از «احسن القول» پيروى كرده باشد.
ویرایش بوسیله کاربر 1394/11/03 02:13:16 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مرحوم صادقي تهراني بر اساس نوع نگاه خود و با استناد به آيات فوق الاشاره،شرط لازم براي مرجعيت را تنها اعلم و اتقي بودن دانسته و زنده و مرده بودن يا زن ومرد بودن را مهم نمي دانند.
مسأله ی 14- «تقليد» و به عبارت بهتر و زيباتر «اتّباع از احْسَن القول»، تنها پيروى از بهترين نظرات فقيهان متعهد است و فقط بدليل اين كه اين فتاوى بهتر و به حقيقت نزديك تر است، مورد اتباع مى باشد،
كه اگر صاحب اين نظر زنده يا مرده باشد، بالغ و يا نابالغ، مرد يا زن يا خواجه و در هر شرائطى كه برشمرده اند باشد يا نباشد، تنها اعلم و اتقى بودنش شرط است و ديگر هيچ، كه فقط همين راه سالم ترين و مطمين ترين راه انتخاب براى بهترين رأى مى باشد، و تنها همين اساس بايستگى و لزوم اين پيروى است.
مسأله ی 15- روى اين اصل از ديدگاه «فَيَتَّبِعُونَ احْسَنَهُ» تقليد ابتدايى از ميِّتى كه عالم تر و باتقواتر در راستاى فقاهت است بر همه ى مقلدان واجب است، و او بر تمامى مجتهدان زنده و مرده كه ما مى شناسيم برترى دارد .
زيرا هدف اصلى و يگانه از اجتهاد يا تقليد يا احتياط دسترسى برتر و درست تر به احكام خداست، چه از نظر مردگان باشد يا زندگان، كه در اين ميان مرجع و مقلَّد اصلى خداست و او هم هميشه حى قيوم است، و تمامى پيامبران و امامان عليها السلام و شرعمداران، همه و همه روايت كنندگان احكام خدايند و بس، و روى اين اصل تقليد ميت اعلم اتقى مانند ساير تقليدهاى برتر، در واقع تقليدِ از خداى حى قيوّم است و نه تقليد از مردگان.
وانگهى خود مجتهدان تمامى كوششان در استنباطهاشان به دست آوردن نظرات راويان نخستين معصوم از خداست، كه اينان همه به جز آخرينشان رحلت كرده اند، و در دسترس پرسش ها نيستند و اگر تقليد و پرسش از ميت حرام باشد تمامى اين اجتهادها هم حرام خواهدبود،
و اين كه گفته اند مرده رأى ندارد، و با مرگش رايش نيز مرده است، خود اين سخنى مرده است، و همه كس مى داند كه «احسن القول» تا هنگامى كه بهتر يا برابرش به ميان نيايد، آن بهتر هم چنان زنده و بايسته ى پيروى است گرچه صاحبش مرده باشد.
بنابراين تقليد مجتهد زنده اى كه مرده اى از او شايسته تر است خود تقليدى مرده و تقليد مرده است، و در برابرش تقليد مرده اى كه تاكنون از همه ى مردگان و زندگان برتر است تقليدى زنده، بلكه تقليد زنده است، كه مورد تقليد تنها «احسن القول» است و اين هم زنده است و نه شخص مرده يا زنده.
و اگر بگويند كه رهبرى مسلمين رهبرى دوگانه ى سياسى و روحانى است، و شخص مرده نمى تواند رهبرى سياسى داشته باشد؟ پاسخش اين است كه اجتهادات سياسى كه برحسب اختلاف شرائط زمانى و مكانى تغييرپذير و گوناگون مى شود، مانند ساير مسائل مستحدثه ى نوظهور در انحصار مجتهدان زنده و برمبناى نظرات «أحسنه» است، گرچه صاحب اين نظر مبنايى مرده باشد.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
اما روش پیدا کردن فرد واجد شرایط فتوا دادن و شایسته تبعیت چیست؟فرد اعلم و اتقی را چگونه بشناسیم؟
مسأله ی 17- در تشخيص تقواى بيشتر احياناً خود مكلف مى تواند موفق تر از ديگران باشد، و يا از هر راه صحيح شرعى ديگرى به دست آورد، مثلًا احتمال نمى دهد كه اين مرجع حقيقت را فداى مصلحت! كند، و يا اين احتمال در اين شخص كم تر از ديگران است،
ولى در تشخيص اعلم بودن يا گواهى دو عادل از اهل خبره ى قرآنى كه معارض برابر يا برترى نداشته باشند، و يا شهرت و شياع سالم و بى دوز و كَلَك كه براساس حقيقت نگرى باشد، و يا مكلفى كه خود اهل خبره و تشخيص در مسائل فقهيه است بتواند با بررسى نظرات مجتهدان نظر برتر را در اين ميان يا به طور اطمينان و يا- لااقل- احتمال عرفى و عقلايى تشخيص دهد، كه در هر صورت تقليد از اين شخص واجب است، ولى اگر به هيچ وسيله ى ممكنى نه اطمينان به اعلميت يافت و نه احتمال، اين جا مخير است، از هر كدام بخواهد پيروى كند، و يا تقليدش را ميان آنان پخش نمايد، و مسأله ی رجوع به اهل خبره اصلى است وجدانى و فطرى و شرعى كه اگر خودت از اهل خبره در مسائل شرعيه نيستى به خبرگان در اين سامان مراجعه كنى، تا بر پايه ى خبره بودنشان شخص مورد اعتمادِ برترِ از نظر علم و تقوى را به شما معرفى كنند و اين خبره گى و شهرت در انحصار پژوهشگران قرآنى است و بس و نه غيرقرآنى كه بيانگر احسن القول نيست بنابراين چون مايقين داريم كه حوزه هاى علميّه ما متأسفانه مبناى صد در صد قرآنى ندارند، بنابراين نوعاً نمى توانند در اين مسائل مورد مشورت قرار گيرند.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
نظر علامه سيد محمد حسين فضل اله نيز چنين است: "تقليد از اعلم"
در مساله اعلميت، من بناي عقلا را_ كه مبناي مساله تقليد است_ اساسا مقيد به رجوع به اعلم نيافته ام، بلكه مردم در همه امور خويش به اهل خبره رجوع مي كنند و تعصب و اصرار خاصي به مراجعه به اعلمِ اين امور ندارند. اما اينكه مردم در مسائل مورد اختلاف به اعلم رجوع مي كنند، تنها در صورتي است كه مساله اي در هر حال، احتياط را بطلبد و نه حجت و دليل را.
اين امر را در رفتار مردم ملاحظه مي كنيم كه هنگامي كه كار به مرحله خطرناكي مي رسد، به پزشك اعلم رجوع مي كنند و چه بسا، علاوه بر اعلم تقاضاي تشكيل كميسيون پزشكي مي نمايند تا همه گونه احتمالي كه به تشخيص يا درمان بيماري كمك مي كند مورد مطالعه قرار گيرد.
بنابراين، رجوع به اعلم در مسائل اختلافي، در سيره عقلا_ مگر در حالات اضطراري_ الزامي و حياتي نيست. مي دانيم كه ما در مسائل شرعي مامور به احتياط نيستيم كه در هر صورت به حكم واقعي عمل كرده باشيم. بلكه ما ماموريم حجت و دليل و يا حتی عذر شرعي داشته باشيم و اين امور همه با رجوع به مجتهد فقيه و پارسايي حاصل مي شود.
فقه زندگي، ص ٢٢
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
با تشکر و تقدیر از تمامی برادران گرامی که در این عرصه تلاش می کنند
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ايا در زمينه مسايل سياسي مثل انتخابات هم بايد از فقها و علماي مذهبي تقليد كرد؟
ايا اگر بگويند شركت در انتخابات تكليف شرعي است،حجت است؟
جهت پاسخ استاد سروش محلاتي به اين سئوال به پست شماره 12 در لينك زير مراجعه نماييدايا شركت در انتخابات وظيفه شرعي است؟
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
امروزه با پيدايش موضوعات جديد و رويدادهاى نوین تازه چه نوع مجتهدى سزاوار براى تقليد است ؟
پاسخ : امروزه كه علوم گسترش پيدا كرده و در نتيجه انبوهى از موضوعات جديد و مسائل نوين پديدار گرديده و نياز به پاسخ از نظر فقه اجتهادى دارند ، بايد از مجتهدى تقليد كرد كه از علوم داراى نقش در تنقيح موضوعات و مشخص كردن ويژگىهاى درونى و بيرونى آنها (مانند علم لغت كه در آن بحث از معانى الفاظ مىشود و علم شيمى كه در آن بحث از تركيب اجسام مىشود و علم فيزيك كه در آن بحث از حالات و صفات آنها مىشود و علم رياضى كه در آن بحث از اعداد و نسب و مقادير مىشود و جامعهشناسى و . . .) آگاهى داشته باشد . تقليد از مجتهدى كه داراى اين علوم باشد بر تقليد از مجتهدى كه داراى آنها نباشد ولى تنها آگاهى از علومى داشته باشد كه مربوط به مبانى استنباطى است مقدم است ، زيرا با ترك تقليد از او اين امكان وجود دارد كه بسيارى از مسائل جديد و موضوعات مستحدثهاى كه علوم ياد شده باعث پيدايش آنها شد بى پاسخ بماند .
به جاست در اينجا به نكتهاى اشاره شود كه اگر ما به دقت به فقه اجتهادى استنباطى و مظاهر نوين زندگى و رويدادهاى جديد و مشكلات جامعه آن را توجه كنيم ، اذعان خواهيم كرد يكى از عوامل مهمى كه باعث عقب افتادگى فقه اجتهادى از رويدادهاى جامعه شده است ، ضعف بنيه كارشناسى موضوعات است و منشأ آن نبود شناخت از علوم روز است كه نقش مهمى در ساختار موضوعات نوين دارند .
پرسش : تشخیص اعلم بین دو مجتهد چگونه است ؟ پاسخ : تعيين مجتهد اعلم از بين دو مجتهد مطلق به معناى معروف آن كه استادتر در به دست آوردن حكم خدا باشد ، توسط غیر مجتهدین تصوير ندارد نه ثبوتاً و نه اثباتاً و نه ظاهراً و نه واقعاً چون اگر با هم در فتوایی مسأله ی یکی باشند اعلمیتی در این صورت پدید نمی آید واگر یکی در استخراج از منابع استنباطی حکم شرعی را اشتباه کند آن که فتوای او مطابق واقع باشد بر او اطلاق عالم به حکم می شود و برآن که فتوای او مطابق واقع نباشد عنوان عالم در خصوص آن مساله بر او اطلاق نمی شود اما اعلمیت به معناى غير معروف آن كه يكى كمتر اشتباه مى كند و ديگرى بيشتر در مقام تفريع و تطبيق ، اگر چه به اين معنا تصوير دارد ، ولى تعيين آن حتى براى مجتهدى كه هم رديف آنها باشد بسيار مشكل است تا چه برسد به دو نفر عادل غیر مجتهد ، پس بتوسط چه کسی از اهل خبره و متخصص اعلم شناس باید او تشخیص داده شود . و اما اینکه معروف است به شهادت دادن دو نفر عادل به اعلمیّت کسی که با این کار اعلمیّت او ثابت می شود این مورد اشکال است زیرا اگر دو نفری بتوانند اعلمیّت را بر اساس موازین اجتهادی آن را تشخیص دهند این دلیل می شود که آنها خود شان اعلم از مجتهد هستند و اگر نمی توانند تشخیص دهند پس چگونه می توانند اعلم را تعیین کنند. و مطلب دیگر آنکه تشخیص اعلمیّت بتوسط دو نفر برای یکی از مجتهدین اثباتا باید باشد یا ثبوتا ، اثباتا که اثابتش اوّلا مشکل است و ثانیا لازم می آید که شهود خود اعلم از او باشند زیرا ثبوتا آنکه مطابق واقع گفته اطلاق عالم بر او می شود و آنکه مطابق واقع نگفته است اطلاق غیر عالم به او می شود .
پرسش 12 : حضرت عالی تقلید از اعلم را واجب و متعیّن می دانید ؟ پاسخ : در صورتیکه اعلم معیّن و مشخص باشد باید از او تقلید نمود .
پرسش 13 : با توجه به جواب فوق در صورتیکه تشخیص اعلم بین فقها ممکن نباشد تکلیف چیست ؟ پاسخ : در این صورت می توانید از کسی که فقیه بودن او بین عالمان بزرگ مسلم است از او تقلید کنید و یا عمل به احتیاط کنید ، ولی بارها گفته ایم که تشخیص اعلم دربین فقهاء با شرایطی که دارد مشکل است نه تنها به توسط افراد جامعه بلکه بتوسط عالمان بزرگ هم نیز مشکل می باشد و بدین جهت می بینیم در طول تاریخ دو نفر عادل و دارای اجتهاد که مجتهدین را برای احراز اعلمیّت معلوم کرده باشند چنین چیزی سابقه ندارد و در باره این مساله در رساله توضیح المسائل بصورت مفصل مطالبی بیان کردام .
پرسش 14 : مجتهد اعلم بر کدام فقیه اطلاق می شود ؟ پاسخ : گفته ایم مجتهد اعلم بر کسی اطلاق می شود كه دو نفر عالم عادل و مجتهد كه ميتوانند اعلم را تشخيص بدهند اعلم بودن او را بیان کنند ولی تا این زمان چنین چیزی دیده نشده است .
پرسش 15 : در صورتیکه راهی نباشد برای مشخص شدن اعلم وظیفه مقلّد چیست ؟ پاسخ : در این صورت شما می توانید از هر مجتهد که اجتهاد او ثابت است تقلید کنید .
ادله تعيّن تقليد از اعلم را که بعضی ذکر کرده اند
پرسش 16 : مستدعى است براى ما كه از طلبه هاى حوزه علميه هستيم ادله اى را كه بعضى از علما براى تعيّن تقليد از اعلم بيان نموده اند آنها را بيان فرماييد؟
پاسخ : آنها عبارتند از : 1 ـ شهرت آن بين اصحاب فتاوا 2 ـ ثبوت سيره عقلائى در موارد اختلاف بين فقها در مسئلهاى در اخذ به نظر اعلم 3 ـ اقرب بودن فتواى اعلم به واقع از فتواى غير او 4 ـ گفته امام على به مالك اشتر اختر حكم المعروف بين الناس افضل رعيّتك 5 ـ دعواى اجماع
اشكالات ادله تعيّن تقليد از اعلم پرسش 17 : مستدعى است اشكالاتى را كه شما بر ادله داريد آنها را بيان فرماييد ؟ پاسخ : اما اشكال ما بر شهرت به وجوهى است که : اولا ـ نبودن آن دليل تعبدى و بدين جهت ممكن نيست كه به عنوان دليل شرعى براى اثبات حكم موضوعى بر آن اعتماد شود . ثانيا ـ ثبوت شهرت بين فقها و اعتبار آن در اين مسئله ثابت نيست ،زيرا مىبينيم بسيارى از فقها در زمان متقدمين كه تا زمان شيخ طوسى ادامه داشت و نيز زمان متاخرين كه تا زمان علامه حلى ادامه داشت اعلميّت به گونه فعلی مطرح نبوده است و نيز متاخر المتاخرين از اصوليان آنها مانند صاحب جواهر و صاحب فصول و بيشتر علماى اخبارى مانند صاحب حدائق و سيد نعمت الله جزايرى نيز اعلميت بین آنها مطرح نبوده است .
ثالثا ـ بر فرض كه شهرت در اعتبار آن براى اين مسئله در اين زمان باشد ولی بسيارى از آنها به اعتبار فى نفسه آن قائل نيستند زيرا بعضى شهرت بين فقهاء متقدمين از آنها را معتبرمى دانند و اين براى مسئله مورد بحث وجود ندارد . و اما اشكال ما بر دليل دوم كه سيره عقلائى است عبارت است از اين كه : اولا ـ قدر متيقن از ثبوت آن در صورتى است كه در مورد اختلاف حاصل شدن واقع يا غالب بودن حصول آن محرز شود و در مورد فتاواى آن دو حكم واقعى كه تشريح شده است احراز آن مطلقا غير ممكن است زيرا فتوا چه آنكه از اعلم باشد و چه از غير اعلم اين احتمال است كه يكى از فتاواى آنها مطابق با حكم واقعى باشد و يكى نباشد و نيز ممكن است هيچ كدام از فتاواى آنها مطابق با واقع نباشد گوياى اين مطلب جمله معروف است للمجتهد المصيب اجران و للمخطى اجر واحد ولى براى مجتهد در هر دو صورت اجر و ثواب است چه آن كه فتواى او مطابق با واقع باشد و چه آن كه مطابق آن نباشد منتها براى مجتهدى كه فتواى او مطابق با واقع باشد دوثواب و براى آن كه مطابق با آن نباشد يك ثواب است و اين بدين جهت است كه مورد اختلاف ، سببش ظنون اجتهادى و استحضار از ادله اجتهادى است كه اختلاف در بيان حكم مسئله حتى از يك فقيه در بعض مسائل نيز وجود دارد و براى او در آن مسئوليتى نيست مگر آن كه بر اساس تقصير و كوتاهى او در مقام استنباط حکم از منابع شرعی آن باشد.
و اما اشكال بر دليل سوم كه فتواى اعلم اقرب به واقع است اين وجه نيز مورد اشكال است زيرا اگر از آن اراده شود كه فتواى اعلم بالفعل اقرب به واقع است التزام به آن امكان ندارد و اگر از آن اراده شانيت شود اين نه براى تقليد ملاك قرار داده شد و نه وجوب براى آن . و اما اشكال بر دليل چهارم اين است كه كلام امام على مربوط به قضاوت است نه به باب فتوا . و اما اشكال بر دليل پنجم كه دعواى اجماع است اين وجه نيز مورد مناقشه قرار دارد : اولا ـ منقول است و اجماع منقول اعتبار ندارد و اجماع معتبر آن اجماعى است كه كاشف از راى معصوم باشد .
ثانيا ـ چگونه مى شود که این را ( اجماع را ) ادعا كرد در حالى كه ما مى بينيم مخالفين در مسئله چه در زمان متقدمين فقها و چه در زمان متاخيرین از آنها و چه در زمان متاخر المتاخرين آن را در تقليد آن را اعتبار نكردهاند و اما نقل اجماعى كه در مسئله از بعضی شد ه : اولا ـ آن ارتباط به مسئله مورد بحث ندارد زيرا همان گونه كه صاحب جواهر در كتاب قضا گفت اجماع او در ارتباط با تقليد از مفضول با وجود افضل در امامت عظمى است و اين ارتباط به بحث تقليد به معناى اصطلاحى آن ندارد. ثانيا ـ اصل دعواى اجماع از او در مسئله ، مورد شك است و امر مسلمى نيست .
پرسش : برای تقلید می شود از سه نفر در مسائل مختلف تقلید کرد ولی یک مرجع را به عنوان محور انتخاب کرد (برای مسائل مربوط به فروع دین) و از آن دو نفر دیگر فقط در مسائل (و نه زمینه وسیعی) تقلید کرد؟ مثلا برای احکام نماز و روزه و حلول ماه و خمس و زکات ( وکلا فروع دین و به طور کلی ) و... از آقای زید برای حقوق زن ( مانند ازدواج دختر بدون اذن ولی و تساوی دیه مرد و زن و عدم تخصیص جایگاه قضاوت و مرجعیت برای مرد ) و تفکیک حرام و حلال موسیقی و عدم حرمت استفاده از آلات قمار بدون شرط بندی از نظرات آقای عمرو و برای عدم نجاست ظاهری کفار و حلال بودن ذبیحه های اهل کتاب و قیومیت مادر پس از پدر بر اولاد از نظرات آقای حسن پیروی کرد . پاسخ : به این صورت نمی شود بلکه در یک و دو مورد اشکال ندارد . باید ازمجتهدی که اعلم است تقلید کرد و در صورتیکه اعلمیت در بین مجتهدین حاصل نشود می تواند از هر مجتهدی که بخواهد تقلید کند و اما احراز اعلمیت در بین مجتهدین بسیار مشکل می باشد .
ایت الله جناتیویرایش بوسیله کاربر 1400/11/22 10:06:47 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نظر آيت الله سيد محمد جواد غروي در باب تقليد
مقلد هم باید در شناخت احکام إلهی به علم برسد از اینرو تبعیت از یک فقیه رفع مسئولیت از او نمیکند و باید با حکمیت عقل، از هر فقیهی که مسئله یا مسائل احکام را با استناد به کتاب خدا و سنت قطعیه عقلیه بیان مینماید، پیروی کند. پس مقلد میتواند در هر حکمی از یک مجتهد، مستقلاً تبعیت نماید نه اینکه در تمامی مسائل، از یک فقیه تقلید کند و در مسائل ثابت شرع نیازی نیست که فقیه در قید حیات باشد
شرح رساله، حواشی آیت الله غروی بر رساله آیتالله بروجردی، نشر نگارش، ۱۳۸۲
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تجزي در تقليد
ايا در همه احكام بايد از يك مرجع تقليد كرد؟ يا ميتوان در زمينه هاي مختلف به مراجع متعدد مراجعه نمود؟
فاضل: مسأله 17- اگر مجتهدي در احكام عبادات اعلم باشد و مجتهد ديگري در احكام معاملات ، احتياط آن است كه مكلف تقليد را تقسيم نمايد يعني در عبادات از اوّلي و در معاملات از دوّمي تقليد نمايد.
زنجاني:مسأله 8- انسان نمي تواند برخي از مسائل را از يك مجتهد و برخي ديگر را از مجتهد ديگر تقليد كند، ولي اگر يكي از مجتهدين در يك باب از احکام – مثلأ در باب نماز – از ديگران اعلم باشد و مجتهد ديگر در باب ديگر – مثلأ روزه- اعلم باشد ،بايد در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقليد كند.
مظاهری: مسأله - درصورتی که شناخت اعلم مشکل باشد، یا آن که اهل تشخیص در شناخت اعلم اختلاف داشته باشند اعلم بودن شرط نیست و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند از هر کدام که بخواهد می تواند تقلید کند، بلکه می تواند در بعضی از مسائل ازکسی و در بعضی دیگر از دیگری تقلید نماید.
بهجت:مسأله 5-در صورت مساوي بودن دو مجتهد، جايز است انسان در مسائلي كه ارتباطي با هم ندارند، بعضي مسائل را از يكي و بعضي ديگر را از مجتهد ديگر تقليد نمايد.
مكارم: مسأله 19- هر گاه دو مجتهد مساوي باشند مي توان بعضي از مسائل را از يكي و بعضي را از ديگري تقليد كرد؛ ولی هر گاه در مسأله ای به فتوای یکی عمل کرد، عمل به فتوای دیگری در آن مسأله جایز نیست.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
تبعیض در تقلید بدین معناست که مکلف در موضوعات مختلف از مجتهدان و مراجع متعدد تبعیت نماید؛ یعنی اگر فهمید که مجتهدی در فلان موضوع از سایرمجتهدان اعلم است، بتواند در آن موضوع از وی تقلید کند و در موضوع دیگر از شخص اعلم دیگری تقلید نماید یا حتی در صورت تساوی بتواند از چند مرجع در عرض هم، البته در بخش های متفاوت، تقلید و پیروی نماید.
پذیرش روایتی خاص از دیدگاه لزوم تقلید از اعلم در همۀ زمینه ها، و متفرع بر آن، یافتن شخص اعلم، راه را بر دیدگاه تبعیض و تبعض در تقلید می بندد. اما اگر بپذیریم که لزوم تقلید از اعلمِ همه جانبه منتفی است و یا در صورت لزوم، شخصی با ویژگی اعلمیت هم هجانبه را نمی توان یافت یا گفته شود که مراد از اعلم، داناتر بودن در برخی موضوعات است ) نه اعلم همه جانبه،)که با واقعیات امروز علوم، سازگارتر است بی شک باب تبعیض در تقلید گشوده شده و گزیری از پذیرش آن نیست.
چگونه می توان پذیرفت که مجتهدی بتواند در تمام ابواب فقهی جدید و قدیم و در همۀ سطوح و زمینه های متکثر و متنوع زندگی و برای مخاطبانِ دارای ظرفیت ها و دانش های مختلف فتوا دهد. از این رو، دیدگاه لزوم تخصصی شدن فقه برای مجتهدان، و جواز و بلکه لزوم تبعض در تقلید به عنوان تنها گزینۀ مقلدان خودنمایی می کند پاره ای از معاصران بر این باورند که تبعیض در تقلید، در صورت تساوی دو یا چند مجتهد جایز است؛ برای مثال می توان در مسائل نماز و روزه، از یک مجتهد و در خمس از مجتهدی دیگر و در ازدواج از شخص سومی تقلید کرد، اما در مسائلی که به هم مربو ط اند، چنانچه عمل به فتوای آنان باعث بطلان عمل و یا مخالفت قطعی حکم خدا شود، تبعیض جایز نیست (موسوی خمینی، فاضل موحدی لنکرانی ؛ صافی گلپایگانی، ؛ تبریزی مکارم شیرازی، خامنه ای، بهجت فومنی، نوری همدانی)
این معاصران نیز از راه عمومیت ادلۀ تقلید، جواز تبعیض در تقلید را نتیجه گرفته و شمول و اطلاق آن ادله را دال بر مشروعیت و جواز تبعض در تقلید دانسته اند. مهم ترین دلیل عام و کلی تقلید، سیرۀ عقلاست که دلالت دارد بر اینکه جاهل باید در تمامی مسائل به عالم و متخصص مراجعه کند و مسئلۀ تبعیض در تقلید نیز از همین باب است. بنای عقلا هیچ الزامی در مراجعه به یک فرد (و نه بیشتر) نمی بیند که به معنای پذیرش تبعض در تقلید است. به دیگر سخن، جواز تبعض تقلید، ناشی از قاعدۀ کلی بایستگی عقلایی اصل تقلید است.
.تبعض در تقلید بر اساس نیاز مکلفان و رهایی آنان از سختیها تا زمانی که موجب مخالفت قطعی با حکم شارع نباشد، جایز و بلکه مستند به ادلۀ ما،لازم و بایسته است. سیرۀ عقلا نیز دال بر لزوم و بایستگی تقلید است. اما لزوم تقلید از اعلم و انحصار تقلید از یک فرد، از این دلیل به دست نمی آید، بلکه خردمندان وعاقلان با توجه به وضعیت انسان ها و جوامع کنونی، به تخصصی شدن علوم و دانشهاو از جمله فقه و ناممکن بودن اعلمیت همه جانبه و مآلاً جواز و بلکه لزوم تبعض درتقلید حکم می دهند. تبعض تقلید در صورتی است که موجب مخالفت قطعی نباشد.ادلۀ اجتهادی و فقاهتی، مستند این سخن است؛ زیرا عمومیت دلیل های اصل تقلید،شامل این مورد هم می شود. شاید بی اشکال ترین دلیل، سیرۀ عقلا و روش خردمندان باشد که رجوع به یک کارشناس را در همۀ مسائل تجویز و الزام نمی کند. سیرۀ عاقلان رجوع به کارشناس را تصویب میکند اما مراجعه فقط به یک صاحب نظر را برنمی تابد. البته پیش فرض این حکم عاقلان و حتی عقل این است که تقلید برای انجام وظایف است وتبعض در تقلید نباید و نمی تواند منجر به مخالفت قطعی و ترک تکالیف شود.
تلخیص از مقاله تبعض در تقلید؛ عزیمتی رخصت نما اردوان ارژنگ ، محسن تسلیخ مجله آموزه های فقه مدنی، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شمارۀ ١۴ ، پاییز زمستان ١٣٩۵
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,936
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
- میخواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده " سر سپردن " نیست ، چشم باز کردن و چشم بازداشتن است . تقلید اگر شکل " سر سپردن " پیدا کرد هزارها مفاسد پیدا میکند . در اینجا حدیث مفصلی که در این زمینه هست و نوشتهام ، برای شما از رو میخوانم . جمله معروف « و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه » این حدیث در ذیل این آیه کریمه است : « و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی و ان هم الا یظنون ». این آیه در مقام مذمت عوام و بیسوادان یهود است که از علماء و پیشوایان دین خود پیروی و تقلید میکردند ، و دنباله آیاتی است که روش ناپسند علماء یهود را ذکر میکند . ....و به همین منوال است حال عوام ما . اینها نیز اگر در فقهاء خود ، اعمال خلاف ، تعصب شدید ، تزاحم بر سر دنیا ، طرفداری از طرفداران خود هر چند ناصالح باشند ، کوبیدن مخالفین خود هر چند مستحق احسان و نیکی باشند ، اگر این اعمال را در آنها حس کنند و بازهم چشم خود را ببندند و از آنها پیروی کنند عینا مانند همان عوام یهودند و مورد مذمت و ملامت هستند . پس معلوم میشود که تقلید ممدوح و مشروع " سر سپردن " و چشم بستن نیست ، چشم باز کردن و مراقب بودن است و اگر نه ، مسؤلیت و شرکت در جرم است .
نام کتاب : ده گفتار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 114
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,029 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
اصل ارسال توسط : ali
- میخواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده " سر سپردن " نیست ، چشم باز کردن و چشم بازداشتن است . تقلید اگر شکل " سر سپردن " پیدا کرد هزارها مفاسد پیدا میکند . در اینجا حدیث مفصلی که در این زمینه هست و نوشتهام ، برای شما از رو میخوانم . جمله معروف « و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه » این حدیث در ذیل این آیه کریمه است : « و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی و ان هم الا یظنون ». این آیه در مقام مذمت عوام و بیسوادان یهود است که از علماء و پیشوایان دین خود پیروی و تقلید میکردند ، و دنباله آیاتی است که روش ناپسند علماء یهود را ذکر میکند . ....و به همین منوال است حال عوام ما .
نام کتاب : ده گفتار نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 114
با توجه به مطلب شهید مطهری،سئوال شده بود که پس روایات و دین، وظیفه تقلیدمحض را برای عوام تعیین کرده است.
در پاسخ باید گفت: 1- در مورد سند روايت البته اختلاف است "این روایت اولین بار در کتاب تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)ذکر شد و دیگران نیز از آن نقل نمودهاند؛لذا اعتبار سندی این حدیث مانند اعتبار اصل این کتاب است و باید دید که اصل این کتاب تا چه اندازه مورد پذیرش حدیثشناسان است." سايت اسلام كوئست
"در بررسی سند روایت باید گفت طبرسی آنرا مرسلاً از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام - که در یک مجلّد منتشر شده - نقل می کند لذا طریق آن ضعیف محسوب میشود و از این جهت قابل استناد نیست . در مورد تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام باید گفت دو کتاب به این اسم نامیده شده است؛ نخست کتابی که امروزه در دست ما می باشد و در یک مجلّد انتشار یافته که منسوب به امام علیه السلام است و روایات موجود در آن از طریقی ضعیف رسیده و دیگر - چنانچه حاجی نوری نیز می گوید - کتابی در یکصد و بیست مجلّد است که از طریقی صحیح از ابن شهر آشوب نقل شده به گونهای که سند آن از ابن شهر آشوب تا حسن بن خالد برقی _ برادر محمد بن خالد برقی - صحیح بوده و مشایخی همچون نجاشی و دیگران طریقی صحیح به حسن بن خالد برقی دارند و می گویند برقی تفسیری را با املاء امام حسن عسکری علیه السلام در یکصد و بیست مجلّد نقل کرده است و البته این تفسیر مفقود می باشد و به دست ما نرسیده است." درس خارج اصول ايت اله هادي نجفی 1401/10/26
2- با فرض پذيرش صحت سند، با توجه به طولاني بودن اين حديث كه اين جمله وسط ان حديث است، شهيد مطهري اين حديث را دربحث تقليدهاي ممنوع اورده و بیان کرده که این روایت در ذیل ایه نکوهش از امیون اهل کتاب امده است.
3-نكته مهم در ادامه همين جمله معروف است كه فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کُلَّهُمْ بر عوام است که از او تقلید کنند 👈👈و البته این ویژگیها را تنها برخی فقهای شیعه دارا هستند، نه همه آنها. |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.