رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام در قرآن،کلمه اسلام و نیز افعال مشتق از آن،اسلم،اسلما،اسلمت و....زیاد بکار رفته است.
با توجه به معنای لغوی آن، آیا اسلام در قران از جمله در آیه ان الدين عند الله الاسلام ،به مفهوم تسلیم بودن در برابر خدا بطور مطلق دلالت دارد یا بر مصداق خاص ان یعنی دین پیامبر خاتم دلالت میکند؟ و یا بر دین حضرت ابراهیم انطباق دارد؟
کلمات کلیدی:اسلام دین تسلیم پیامبر شریعت ایمان ابراهیم ویرایش بوسیله کاربر 1399/11/03 08:18:34 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
1 کاربر از Guest برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
در ادامه سئوال،فرضیه خود من این است که نام اسلام به عنوان یک دین بعد ها برای اسلام نام شده است و در قران به این معنا نیامده است. همینطور که بعدها مسیحیان نام مسیحیت را روی دین عیسی گذاشتند.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام شما به نکتهای کلیدی اشاره کردهاید که پذیرفتن آن پیامدهای نظری بسیاری مهمی دارد. برای استدلال درست، باید گام به گام آن معنا را بیان کنیم.
شاید از سر وسواس باشد، اما ابتدا باید مستندات خود را کنار هم بگذاریم و گام به گام به سوی آنچه باور داریم، گام نهیم. در گام نخست سه آیه را به شیوهٔ خویش ترجمه کردهام.
یک بار آنها را بازخوانی کنیم و دوستان در بارهٔ آن نظر بدهند. برگزیدن هر کلمه در این ترجمهها داستانی دارد و پیامدهایی.
آیاتی که در آنها از واژهٔ اسلام استفاده شده چنین هستند:
1. إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿آلعمران: ١٩﴾
هر آينه «دین» نزد خدا همان اسلام است و اهل كتاب ناسازی نکردند پس از «آگاهی» رسانی، مگر از بدخواهی درون خویش؛ کسانی كه از نشانههای خدا روی برتابند، پس [بدانند كه] خدا زودشمار است.
معادلهای این ترجمهٔ این آیه را از منابع زیر برگرفتم:
• ٱخْتَلَفَ: ناسازی کردند [بر3/19] ؛ ناسزاوار شدند مر يکديگر را [کم19/37] • سَرِيعُ الْحِسَابِ: زودشمار [طب2/202؛ پا40/17؛ تج2/202؛ سو2/202؛ کش2/202؛ بص2/202؛ رض2/202؛ ری2/202؛ شن2/202؛ ثو2/202؛ هب2/202؛ بر2/202] • بَغْی: بدخواهی [بر2/90] ؛ رشک [هب2/90]
2. وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿آلعمران: ٨٥﴾
و هر کس جز «اسلام» دینی جوید، پس هرگز از او پذیرفته نشود و او در واپسین [روز] از زیانکاران است.
معادلهای این ترجمهٔ این آیه را از منابع زیر برگرفتم:
1.ميجويند؛ 2.هميبجويند؛ 3.بجويند؛ 4.ميبجستند؛ 5.هميجوييد؛ 6.خواهند؛ 7.طلب کنند؛ 8.طلب ميکنند؛ 9.جويند؛ 10.ميطلبند؛ 11.هميجويند. [1:طب5/2؛ قچ5/2؛ سو5/2؛ کش5/2؛ شن5/2؛ نس5/2؛ ثو5/2؛ 2:قچ5/2؛ 3:قچ24/33؛ 4:پا59/8؛ 5:تج5/2؛ ری5/2؛ 6:عش24/33؛ 7:کم59/8؛ 8:رض5/2؛ 9:بر5/2؛ 10:ده5/2؛ 11:فر2/48/29.]
3. ... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿المائدة: ٣﴾
... امروز دينتان را براي شما «درست و بیکاست» ساختم و «نکوداشت» خویش را بر شما تمام کردم و برای شما پسندیدم اسلام را چون دینی. پس آن کس که در تنگنا، بیآنکه بگرود، به گناهی ناچار شود، پس [بداند که] خدا درگذرندهٔ مهربان است.
معادل تنگنا و تنگی را در ترجمهٔ این آیه از منابع زیر برگرفتم: مَخْمَصَة: 1.گرسنگي؛ 2.گرسه؛ 3.کرسنکي؛ 4.گرسنه؛ 5.نايافت طعام؛ 6.تنگي؛ 7.بيبرگي؛ 8.درويشي؛ 9.رنج. [1:طب5/3؛ قچ9/120؛ سو5/3؛ کش5/3؛ رض5/3؛ ری5/3؛ شن5/3؛ ماه5/3؛ نس5/3؛ ثو5/3؛ هب5/3؛ بر5/3؛ ده5/3؛ 2:قد5/3؛ 3:که9/120؛ 4:تج5/3؛ 5:کش5/3؛ هب5/3؛ 6:فر57/5/3؛ 7:فر64/5/3؛ 8:فر100/9/120؛ 9:فر24/9/120.]
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام
اتفاقا الميزان هم نظر شما را تاييد مي كند. علامه معتقد است اسلام بكاررفته در قرآن،با اسلام اصطلاحي متفاوت است.
اين جمله را در الميزان ديدم ولي الان به خاطر نميارم ادرسش را. اما در ايات ١٢٥-١٣٠بقره و ٨٥ال عمران،مراتب اسلام و تسليم را ذكر كردن و تسليم تكويني و تشريعي را توضيح دادند كه مستقل از دين اسلام است.
برخي ديگر نيز معتقدند فقط در مواردي كه اسلام با ال معرفه شده،به دين اسلام مرسوم اشاره دارد و ساير مشتقات آن،در اسم فاعل و فعل و..معناي تسليم بودن را دارد.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
دوستان نظرات بسیار خوبی از سوی دوستان دیگری در بارهی معنای اسلام طرح شده که خواندنی است:
الاسلام هو التسلیم. ظاهرا این اسلام اسم عام همه شرایع توحیدی است و حتی حضرت ابراهیم نیز در قرآن به صفت مسلم ستوده شده است.
بهراد بهشتی
مصداق اسلام در قرآن كريم – 1
در قرآن كريم بارها و بارها كلمات اسلام و مسلم استفاده شده كه به زعم بسياري از ديدگاههاي سنتي ، منظور آخرين دين و شريعت الهي يعني شريعت حضرت محمد(ص) است ، در حاليكه با بررسي مفاد آنها ، مشخص مي شود كه مصداق اسلام ، فراتر از اسلام به عنوان آخرين دين الهي بوده و شامل همه شرايع ابراهيمي و آنها كه تسليم حقيقت هستند مي باشد .
دو آيه اي كه نظريه پردازان اوليه مبني بر اينكه " اسلام آخرين شريعت الهي است " مورد استفاده قرار مي دهند و ديگر شرايع را باطل و يا منسوخ شده اعلام ميكنند بشرح زير است : • ان الدين عند الله الاسلام 1 همانا دين نزد خدا ، اسلام است . • و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخرة من الخاسرين 2 و كسي كه غير از اسلام ديني را برگزيند از او قبول نمي شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود .
با توجه به بيش از 30 آيه در قرآن كه در زير به بعض آنها اشاره مي شود خلاف نظريه فوق بدست مي آيد :
1- اسلام به معني تسليم خدا بودن است : • ا فغير دين الله يبغون و له اسلم من في السماوات و الارض طوعا و کرها و اليه يرجعون 3 آيا غير از دين خدا برمي گزينند در حاليكه هر چه در آسمانها و زمين است چه تكوينا و چه با اختيار ، تسليم امر و سنتهاي خدا بوده و سير كمالي بسوي او دارند . • و لکل امة جعلنا منسکا ليذکروا اسم الله ...... فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتين 4 و براي هر امت ، روشي خاص خود او براي عبادت مناسك قرار داديم .. خداي همه شما خدايي واحد است، پس تسليم امر او باشيد.
2- تمام شريعتهاي ابراهيم به بعد اسلام ناميده شده اند :
• وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ .... ربنا و اجعلنا مسلمين لک و من ذريتنا امة مسلمة لک و ارنا مناسکنا 5 و وقتي حضرت ابراهيم و اسماعيل از ساخت كعبه فارغ شدند ، دعا كردند كه خدايا ... ما و ذريه و فرزندانمان را از زمره مسلمين و تسليم شدگان امر خودت قرار بده و مناسك و راه و روش زندگي را به ما ارائه بده .... • و وصى بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بني ان الله اصطفى لکم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون 6 و حضرات ابراهيم و يعقوب (س) به فرزندان خود سفارش كردند كه خداوند دين حق را براي شما برگزيد ، پس مبادا از اين دنيا برويد مگر اينكه مسلمان باشيد .
3- شرط مسلماني ، ايمان به همه پيامبران بدون هيچگونه تفاوت است :
قولوا امنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و ما اوتي موسى و عيسى و ما اوتي النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون 7
( اي پيروان محمد(ص) ) بگوئيد كه به خدا و قرآن و آنچه كه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانشان نازل شده و آنچه كه موسي و عيسي و ديگر پيامبران از جانب خدا آورده اند ، باور و ايمان داريم و هيچ فرقي بين آنها قائل نيستيم و ما همه مسلمان و تسليم امر خداونديم .
4- نام اسلام ، از زمان حضرت ابراهيم(ع) ، به همه شرايع بعد از ايشان اطلاق شده است : • و .... ملة ابيکم ابراهيم هو سماکم المسلمين من قبل ... 8 و .... از آيين پدرتان ابراهيم پيروى کنيد؛ خداوند شما را در کتابهاى پيشين و در اين کتاب آسمانى «مسلمان» ناميد .. • ما کان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لکن کان حنيفا مسلما و ما کان من المشرکين 9 حضرت ابراهيم(ع) نه متعلق به يهود است و نه نصارا ، بلكه خداپرستي مسلمان بود ..
5- شرط مسلماني ، ايمان به وحدانيت خدا و شرك نورزيدن است ، از هر شريعتي كه باشد : قل يا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون 10 بگو: « اى اهل کتاب ! بياييد به سوى سخنى که ميان ما و شما يکسان است ؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعضى از ما، بعضى ديگر را -غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد. » هرگاه ( از اين دعوت ،) سرباز زنند، بگوييد: « گواه باشيد که ما مسلمان و نسليم امر خدائيم! »
6- شرط فلاح و رستگاري ، ايمان به خدا ، ايمان به معاد و عمل صالح ، فارغ از نام شريعت مي باشد : • " ان الذين امنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 11 " کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آوردهاند ، و کسانى که به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان [= پيروان يحيى] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هيچگونه ترس و اندوهى براى آنها نيست ." • و من يؤمن بالله و يعمل صالحا يکفر عنه سيئاته و يدخله جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا ذلک الفوز العظيم 12 .. و هر کس به خدا ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را مىبخشد و او را در باغهايى از بهشت که نهرها از زير درختانش جارى است وارد مىکند، جاودانه در آن مى مانند؛ و اين فوز عظیم است !
7- از آنجا كه دين حضرت محمد(ص) در تسلسل ارسال شرايع الهي با رعايت حد بلوغ انديشه و فهم و پذيرش مردم ، نازل شده است بنابراين از همه آنها كاملتر و در صورت رعايت درست موازين آن ، به فلاح و لقاي الهي نزديكتر خواهد بود .
زيرنويسها : 1- آل عمران 19 2- آل عمران 85 3- آل عمران 83 4- حج 34 5- بقره 127 و 128 6- بقره 132 7- بقره 136 8- حج 78 9- آل عمران 67 10- آل عمران 64 11- سوره بقره - آیه 62 12- سوره تغابن ، آیه 9
م صالحی – 5/9/89
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام يك سوال در بحث اسلام لغوی و اسلام مصطلح و این نکته که در قران،به اسلام اصطلاحی(دین پیامبر خاتم)اشاره نشده،موردی بذهنم رسید و آن سوره حجرات است
قالت الاعراب امنا قل لو تومنوا ولکن قولو اسلمنا
قاعدتا اگر اسلام،به همان معنای تسلیم باشد،با ایمان تفاوتی ندارد وتفکیک آنها معنا ندارد.واسلام ظاهری،مراد بوده است
|
1 کاربر از Guest برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
آنچه به ذهن بنده می رسد:
اسلمنا در این شریفه به مفهوم استسلمنا به کار رفته که معنای خاص (دینی) اسلام نیست که عبارتست از سر فرودآوردن در برابر خداوند. می توان گفت در کاربرد دینی کلمه، لله یا لرب العالمین در تقدیر یا ظاهر است: اذ قال له ربه اسلم، قال اسلمت لرب العالمین (بقره 131).
در کاربرد عمومی، متعلق تسلیم غیر خداست. مانند همین آیه مورد بحث: قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا. یعنی اعراب مقهور قدرت سیاسی مسلمین شدند، اما ایمان به دلهایشان راه نیافت.
|
1 کاربر از Guest برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,036 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
نظر ايت اله صادقي تهراني
"ممکن است بعضي افراد با استناد به آيهي مبارکهي «و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين»(آل عمران/85) اين شبهه را مطرح کنند که: ديني جز اسلام خاتم النبيين نزد خدا پذيرفته نيست!
حال آنکه "الاسلام" در اين آيهي مبارکه با «ال» (الف و لامِ) جنس، اطلاق دارد و هيچ قيدي براي اسلام خاتم ندارد پس به معناي کلّ حالات تسليم در برابر خداي سبحان با درجاتش ميباشد البته آياتي مانند «حنيفاً مسلماَ»(آلعمران/67) دربارهي اسلام حضرت ابراهيم(عليه السلام) مبَيِّن اين آيه است.
و همچنين آياتي ديگر، حضرت اسماعيل، اسحاق، يعقوب، اَسباط، موسي، عيسي، سليمان و کلّ پيامبران (عليهم السلام) و حواريون و ملکهي سبا(بلقيس) را مسلمان برشمرده است که تبييني ديگر بر اطلاق "الاسلام" در آيهي مبارکه بر کلّ درجات تسليم در برابر خداي متعال است."
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
شهيد مطهري در جلد نهم کتاب آشنایی_باقرآن در تفسیر آيه 14 سوره جن اين طور گفته است:
"✅معنی مسلم
مكرر گفته ایم مسلم در قرآن به معنای كسی نیست كه فقط اسلام ظاهری داشته باشد، صرف اینكه شهادتین را بگوید و اقرار به شهادتین بكند؛ یك معنای بالاتری دارد؛ یعنی اقرار شهادتین علامت و اظهار ورود در اسلام است.
مثل شناسنامه گرفتن. وقتی انسان شهادتین را می گوید معنایش این است كه من از این ساعت جزء شما مسلمین هستم، شناسنامه ی اسلامی گرفتم. ولی گفتن شهادتین كه خودِ اسلام نیست. خود اسلام حقیقتش چیست؟🤔🤔
امیرالمؤمنین تعریف كرد و این آیه مطابق آن تعریف است: الاسلام هو التسلیم . اسلام یعنی اطاعت امر حق، تسلیم امر خدا بودن. به هر درجه كه انسان مطیع امر خدا باشد مسلم است و به هر درجه نباشد كافر است. 👇👇👇👇 پس اسلام به قول فلاسفه تشكیك بردار است یعنی درجه بندی می شود. ما افرادی داریم كه صددرصد مسلمند یعنی صددرصد تسلیم امر پروردگارند و در هر موضوعی آنچه را كه خدا بخواهد همان را می خواهند. این را می گوییم مسلمان صددرصد. 👌👌👌👌 ممكن است یك مسلمانی باشد نود درصد مسلم است ده درصد دیگر عاصی است، نود درصد مطیع و تسلیم است ده درصد دیگر متمرد. این یك مسلمان نود درصد است. ممكن است یكی هشتاد درصد یا پنجاه درصد مسلم باشد؛ یكی هم ممكن است دو درصد مسلم باشد.
👈پس این جور نیست كه هركس اسمش «مسلمان» بود و شهادتین گفت، دیگر همه در یك درجه مسلم هستیم. 🔰🔰🔰🔰
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
آيا اسلام در قران،فقط به دين پيامبر خاتم اطلاق شده است؟منظور از اسلام و مسم در قران چيست؟
استاد شهید مطهری در جلد ششم کتاب در تفسیر سوره حدید چنين گفته است:
✅راه پیامبران یكی بیشتر نیست
قرآن می فرماید كه ما پیغمبران خود را یك یك پشت سر یكدیگر قرار دادیم؛ پیغمبری بعد از پیغمبری و پیغمبری بعد از پیغمبری برای همین رسالت و مأموریت آمد. جمله ی «ثُمَّ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ » متضمن این نكته است كه هر پیغمبر بعدی از همان راه رفته است كه پیغمبران قبلی رفته اند؛ یعنی كسی خیال نكند پیغمبران راههای مختلف دارند؛ راه یكی بوده، از نوح تا خاتم الانبیاء راه یكی است.
اختلافاتی كه در شرایع و قوانین هست- كه اختلافات در فروع است- به شكلی نیست كه راه را دو راه كند. به تعبیری كه علامه ی طباطبائی می فرمایند شاهراه یكی است ولی راههای فرعی كه متصل به شاهراه می شود احیاناً اختلاف پیدا می كند. این است كه كلمه ی «عَلی آثارِهِمْ » را می فرماید. آثار جمع «اثر» است و اثر یعنی جای پا.
پیغمبران هر كدام آمدند پا جای پای دیگران گذاشتند. كه این هم اشاره به این است كه راه انبیاء یك راه بیشتر نیست، تفاوتی كه در این راهها هست از نظر اصل راه نیست، از نظر خصوصیات دیگر است، این مطلب البته در آیات زیادی از قرآن آمده است و قرآن همه ی اینها را هم «اسلام» می نامد.
در تعبیر قرآن اسلام منحصر [به دین اسلام ] نیست آن طور كه در اصطلاح ماست. ما می گوییم «ادیان» داریم؛ یك دینْ مثلاً نوح از جانب خدا آورده بود، دین دیگری ابراهیم آورده بود، دین دیگری موسی آورده بود، دین دیگری عیسی آورده بود و دین دیگری حضرت رسول آورده است.
هرگز در قرآن «دین» جمع بسته نشده است.
دین یكی بیشتر نیست و آن همان اسلام است
(إِنَّ اَلدِّینَ عِنْدَ اَللّهِ اَلْإِسْلامُ) دینی كه نوح آورد غیر از همان یك چیز نبود، همان است كه «اسلام» نامیده می شود.
بعد مردم منحرف می شوند، چیزهایی می سازند كه آنها دین خدا و اسلام نیست. ابراهیم می آید، ابراهیم همان راهی را می رود كه نوح رفته. باز آنچه كه ابراهیم آورده- كه حقیقت است- نامش «دین» و «اسلام» است. موسی می آید، عیسی می آید، خاتم الانبیاء می آید و هر پیغمبری می آید، اینها همان دین خدا را كه یك چیز بیشتر نیست و نامش «اسلام» است می آورند.
ما به این جهت دین خاتم را «اسلام» می گوییم كه می خواهیم بگوییم دین حقیقی و آن دینی كه همان حقیقت دین است و تكامل یافته ی همان حقیقت است و بقیه همه انحرافات است این دین است.
ما دین خودمان را از این جهت «اسلام» می گوییم كه می خواهیم بگوییم ادامه ی حقیقی همان دین حقیقی ای است كه از اول تا آخر عالم بوده است
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,036 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
با سلام
در خصوص اسلم و اسلام در قران نكات زير قابل توجه است:
1-در برخي آيات پس از فعل اسلم، مفعلول ان با حرف ل مشخص و واضح است كه همه آنها تسليم در برابر خداوند است. ازقبيل
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۳۱﴾بقره،يا بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ 112 بقره
اما در ساير ايات بايد از قراين متن به مراد آن پي برد ازجمله" فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿۱۰۳﴾صافات،كه منظور پذيراشدن اين حكم و تن در دادن به ان حكم خاص است نه مطلق تسليم يا اسلام اوردن
قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ 16 فتح كه منظور تسليم شدن در جنگ است
2- در سوره نمل ، در ماجراي بلقيس و سليمان ،هر دو نوع تسليم (نظامي و تسليم در برابر خدامطرح شده است:
ابتدا تسليم بلقيس به سليمان كه در ايات 38 و 42 مطرح شده است:
قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾ [سپس] گفت اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند براى من مى آورد (۳۸)
فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾ پس وقتى [ملكه] آمد [بدو] گفته شد آيا تخت تو همين گونه است گفت گويا اين همان است و پيش از اين ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بوديم (۴۲)
سپس تسليم بلقيس به شريعت و حكم الهي
قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾
3-در آيه 14 سوره حجرات كه آيه مشهور در موضوع اختلاف اسلام و ايمان است،خود آيه به تنهايي تاب پذيرش معناي تسليم نظامي را دارد(همانند داستان بلقيس) اما ايات بعدي ،مانع از پذيرش اين معنا ميشود و كاملا مراد از اسلموا را به حوزه دين مرتبط ميكند نه تسليم جنگي .
ايات 16 و 17: قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۷﴾ يعني انها مدعي دين و ايمان بودند و بابت اسلام خود(به عنوان دين)بر پيامبر منت ميگذاشتند اما خداوند نعمت هدايت را منتي از جانب خود معرفي ميكند.
از انجا كه اعراب مورد اشاره طبق ايه،نه ايمان قلبي داشتند نه اطاعت پذيري عملي و در آيه 15 مومن واقعي را اين گونه تعريف ميكند كه ايمان صادقانه و اطاعت پذيري كامل تا مرز انفاق مال و جان دارد، لذا به نظر ميرسد مراد از اسلمنا در ايه 14 همان بيان شهادتين لفظي و پيوستن ظاهري به صف مسلمين و رعاياي حكومت اسلامي باشد نه مسلم به معناي قراني ان يا تسليم شدن جنگي (كه البته قدرت و شوكت مسلمانان در ان مقطع ميتوانسته باعث همين اسلام ظاهري انها باشد)
4-در اياتي كه لفظ ايمان و مسلم با هم به كاررفته غالبا ايمان مقدم بر تسليم است. يعني ابتدا بايد فرد به موضوعي يا فردي مومن شود وسپس در رفتار و گفتار و باورها تسليم او شود .به عنوان نمونه آيات 69 زخرف،53روم،46عنكبوت ،بقره136 84يونس و..."
دو نمونه از اين ايات را مرور ميكنيم:
يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ﴿۶۸﴾ الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ ﴿۶۹﴾ سوره زخرف وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۸۱﴾ سوره نمل اينگونه ايات سير هدايتي را نشان ميدهد يعني ابتدا ايمان به موضوعي و سپس تسليم و اطاعت پذيري از ان.
اما ايه 35 سوره احزاب فاقد چنين سير و ترتيبي است و تعدادي از صفات ارزشمند را با واو عطف پشت سرهم اورده و نميتوان مثلا گفت صائمين يا حافظين فرج كه در انتهاي ايه امده است مرتبه اي برتر از مسلم و مومن كه در بتداي ايه امده اند،دارد .لذاميتوان مسلمين و مسلمات را كه در شروع ايه هستند،مصداق اكمل دانست و صفات بعدي مذكور در ايه را به عنوان شاخص ها و ويژگيهاي اين مسلمين دانست.
به هرحال،غرض ان بود كه مسلم در قران به معناي مسلمان لفظي و اصطلاحي بكار نرفته است.
|
سیدکاظم فرهنگ |
1 کاربر از farhang برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
با سلام
از اینکه سعی دارید فرهنگ قرآن و قرآن پژوهی را زنده نگه دارید جای بسی سپاس و تشکر دارد خواستم اضافه کنم:اسلام به تسلیم رب العالمین بودن است، از این رو هردینی که در آن فقط و فقط الله تعبد شود آن دین اسلام است. بخاطر همین است که نام پایتخت اسلام را مسجد الحرام گذاشته اند. مسجد الحرام یعنی اینکه هر کسی غیر از الله را تعبد کنی ممنوع می باشد.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
رابطه اسلام با ايمان از منظر علامه طباطبايي
در بحث از مراتب ايمان و اسلام گفتيم كه قبل از هر مرتبه از ايمان مرتبه اى از مراتب اسلام قرار دارد، شاهد آن سخن ، جمله : ((آمنا باللّه و اشهد بانا مسلمون )) است كه از ايمان خود به صيغه فعل و از اسلام خود به صيغه صفت تعبير آوردند.
پس اولين مراتب اسلام ، تسليم و شهادت بر اصل دين و اجمال آن است ، دنبال آن اذعان و باور قلبى به اين شهادت زبانى و صورى است ، آن هم باور اجمالى
به دنبال آن مرتبه دوم اسلام است و آن عبارت است از تسليم قلبى به معناى اين ايمان ، كه اگر كسى داراى چنين تسليمى بشود، ناراحتى باطنى و اعتراض درونيش نسبت به تمامى دستورات خدا و رسول او به كلى از بين مى رود و اين همان پيروى عملى و بدون چون و چراى از دين خدا است ،
به دنبال اين مرتبه از اسلام مرتبه دوم از ايمان است و آن عبارت از خلوص عمل و به رنگ عبوديت در آمدن همه اعمال و افعال است ، به دنبال اين مرتبه از ايمان مرتبه سوم از اسلام واقع است و آن عبارت است از اينكه بنده خدا تسليم محبت خدا و اراده او شود،
چنين بنده اى ديگر دوست نمى دارد و اراده نمى كند مگر به خاطر خدا و آنچه هم در خارج واقع مى شود همان چيزى است كه خدا دوست دارد و اراده اش كرده . و در اين ميان از دلبخواه بنده و اراده مستقل او خبرى نيست ، به دنبال اين مرتبه از اسلام ، مرتبه سوم ايمان واقع است و آن عبارت است از تسليم عبودى خدا شدن در همه اعمال .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 321
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
علامه طباطبایی در تفسیر سوره آل عمران نکات زیر را در خصوص اسلام و مسلم بیان کرده است:
1-مراد از ((ان الدين عند اللّه الاسلام ))
معناى جمله مورد بحث چنين مى شود كه : ((دين نزد خداى سبحان يكى است و اختلافى در آن نيست و بندگان خود را امر نكرده مگر به پيروى از همان دين و بر انبياى خود هيچ كتابى نازل ننموده مگر درباره همان دين ،و هيچ آيت و معجزه اى به پا نكرده مگر براى همان دين كه آن دين عبارت است از اسلام ، يعنى تسليم حق شدن ، و بعقيده هاى حق معتقد گشتن ، و اعمال حق انجام دادن )) و به عبارتى ديگر: ((آن دين واحد عبارت است از تسليم شدن در برابر بيانى كه از مقام ربوبى در مورد عقائد و اعمال و يا در مورد معارف و احكام صادر مى شود)).
و اين بيان هر چند به طورى كه در قرآن حكايت شده در شرايع رسولان و انبياى او از نظر مقدار و كيفيت مختلف است ، ليكن در عين حال از نظر حقيقت چيزى به جز همان امر واحد نيست ، اختلافى كه در شريعت ها هست از نظر كمال و نقص است ، نه اينكه اختلاف ذاتى و تضاد و تنافى اساسى بين آنها باشد، و معناى جامعى كه در همه آنها هست عبارت است از تسليم شدن به خدا در انجام شرايعش ، و اطاعت او در آنچه كه در هر عصرى با زبان پيامبرش از بندگانش مى خواهد.
پس دين همين اطاعتى است كه خدا از بندگان خود مى خواهد، و آن را براى آنان بيان مى كند، و لازمه مطيع خدا بودن اين است كه آدمى آنچه از معارف را كه به تمام معنا برايش روشن و مسلم شده اخذ كند، و در آنچه برايش مشتبه است توقف كند، بدون اينكه كمترين تصرفى از پيش خود در آنها بكند ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 189
2-
أَ فَغَيرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ
اين جمله بخاطر اينكه حرف ((فا)) بر سر آن درآمده ، تفريع و نتيجه گيرى از آيه قبل است كه سخن از گرفتن پيمان از انبيا داشت و معنايش اين است كه : حال كه معلوم شد دين خدا واحد است و آن همان است كه از همه انبيا و امتهاى آنان بر آن ، پيمان گرفته شد كه هر پيغمبر متقدم ، به آمدن پيغمبر بعد از خود بشارت دهد و به آنچه او مى آورد ايمان آورده ، تصديقش كنند. ديگر اين اهل كتاب را چه مى شود كه به تو اى رسول اسلام ايمان نمى آورند و از كفر به تو چه چيزى مى خواهند؟ از ظاهر حالشان برمى آيد كه در جستجوى دينند، آيا در جستجوى دينى غير از اسلامند؟ با اينكه از قرنها پيش بر آنان واجب شده بود كه به اسلام تمسك جويند. چون اسلام است آن دينى كه پايه و اساسش فطرت است و نيز بر آنان واجب بود، دينى را بپذيرند كه دليل بر حقانيت آن همان دليلى باشد كه خدا، تمامى ذوى العقول موجود در آسمان ها و زمين و همه صاحبان شعور را محكوم به قبول آن كرده و آن اين است كه همانطور كه در مقام تكوين تسليم اويند، در مقام تشريع هم تسليم او باشند و جز قانون او را نپذيرند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 519
3- ابراهیم چگونه مسلمان بود؟
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۶۷﴾ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى بلكه حق گرايى فرمانبردار بود و از مشركان نبود (۶۷)
دين ، داراى مراتب و مراحلى بوده است و هر يك از انبياء (ع ) به منزله بكى از آن مراحل بوده اند
اين دين واحد در تمامى اعصار و در سير تاريخى بشر يك نواخت نبوده ، بلكه به حسب مرور زمان و موازى زيادتر شدن استعداد بشر، از ناحيه خداى تعالى كاملتر مى شده ، و اين دين واحد كه نامش اسلام است ، قبل از يهوديت و نصرانيت با شرايعى و احكامى ساده تر و ساده تر بوده و دو كيش نامبرده ، دو مرحله و دو مرتبه كامل تر نسبت به مراحل قبل است (تا آنكه با آمدن قرآن دين خدا به حد كمال رسيد، و خود اعلام كرد: ((اليوم اكملت لكم دينكم ...)) ((مترجم ))).
و هر يك از انبيا (عليهم السلام ) به منزله بنيانگذار يك مرحله از آن است و هر يك از آنان در نهادن بنيان و در آنچه بر آن بنيان ساخته ، موقعيت خاص به خود را دارد، (نه مى توان گفت عيسى (عليه السلام ) يهودى بوده ، و نه موسى نصرانى و نه ابراهيم هيچ يك از اين دو).
ابراهیم مسلمانى حنيف بود، يعنى متصف به صفت اسلامى بود كه خود تاءسيس ش كرده بود، اسلامى كه اساس بود براى مرحله هاى بعد، يعنى يهوديت و نصرانيت ابراهيم (عليه السلام ) نمى تواند يهودى و نصرانى باشد، بلكه بر دين خدا است ، يعنى اسلام و تسليم خدا شدن
ابراهيم را حنيف ناميد و فرمود: ((و لكن كان حنيفا))، لازم بود اين توصيف را بيان كند، تا به اصطلاح غلط دوران جاهليت مخلوط نشود و كسى توهم نكند كه ابراهيم هم مانند بت پرستان بت پرست بود و به همين منظور دنبالش كلمات ((... مسلما و ما كان من المشركين )) را به ياد آورد تا بفهماند منظور از حنيف بودن آن جناب آن معناى غلط نيست ، و او همچون عرب جاهليت مشرك نبود بلكه پيرو دينى بود كه مرضى نزد خدا است و آن اسلام است يعنى تسليم خدا بودن
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 399
4- ایا ابراهیم پیرو دین پیامبر خاتم بود که خود را مسلمان نامید؟
مسلمان بودن غير از تابع احكام شریعت اسلام بودن است .
توضيح اينكه كلمه اسلام دو معنا دارد: يكى معناى لغوى ، يعنى تسليم شدن و يكى معناى اصطلاحى كه عبارت است از شريعت قرآن ، و اين معنائى است كه بعد از نزول قرآن و انتشار آوازه دين محمد (صلوات اللّه على شارعه ) پيدا شده و اسلامى كه در آيه شريفه به ابراهيم نسبت داده شده ، اسلام لغوى است ، يعنى تسليم خدا شدن ، و در برابر مقام ربوبيتش خاضع گشتن .
تفسیر المیزان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Moderator تاریخ عضویت: 1399/01/25 ارسالها: 60 تشکرها: 38 بار 1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
نقل قول:در قرآن هیچ جا نیامده که اهل کتاب بیایند مسلمان شوند.
برای نقد و بررسی
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
گفتگو برخي دوستان در گروه تلگرامي 1-با سلام
در آیات سوره حجرات ، معنای ـ و لکن قولوا اسلمنا ـ این نیست که شما اسلام دارید ولی ایمان ندارید زیرا رسیدن به مقام اسلام ، بدون ایمان واقعی ممکن نیست. این موضوع را با مطالعه کلمه مسلمین و مسلمون در قران، به روشنی متوجه میشویم
اسلامی که در این آیه بیان شده ، یعنی تسلیم در برابر قدرت سیاسی و نظامی که بادیه نشینان آن را درک کردند
2-در آیه موضوع ایمان و اسلام آوردن اولیه رو مطرح میکنه.. به این معنا که هر کس یا گروهی در اول راه در همراهی نور دم از ایمان زدند ، به اونها گوشزد شده که اشتباه نکنید شما هنوز وارد فاز ایمان نشدید ،، بلکه شما تنها اسلام آوردید و هنوز ابتدای راه شماست ،، تا زمانی که ایمان وارد دلهای شما شود ،، اونموقع جزو مومنین خواهید بود مخاطب آیه همه کسانی هستند که ، اول راهند و بدون درک ایمان ، دم از ایمان میزنند..و خودشونو مومن میدونند ، درحالیکه هنوز درک درستی از ایمان ندارند...
نمیدونم موضوع تسلیم شدن نظامی ربطش به ایه چیه؟!
تسلیم شدن مراتب داره بعضی درکلام تسلیم میشن در حد اقرار زبانی هستند...
تسلیم شدن انبیا که به قله رسیدن مرتبه یقین است موسی خواهان این بود که به مرتبه بالاتر برسه ....
ماجرای خضر وموسی اثبات کننده این است که مرتبه بالاتر هم هست....
3-سلام. اسلام از تسلیم (پذیرش) بدون آگاهی و ایمان (باور) شروع میشه، و به تسلیم محض با حضور آگاهی و یقین ختم میشه.
در آیه مذکور هم به اعراب بادیه نشین نمیگه تسلیم شوید. میگه شما ایمان نیاورده اید، اسلام آورده اید. یعنی اولین مرحله ورود به دین اسلام.
4-سخن شما درست است که افراد ، مراتب و درجات مختلفی دارند. هم در اسلام ، هم در ایمان
ولی همانطور که تقوا، برای خدا و برای غیر خدا مطرح شده ، اسلام هم برای خدا و برای غیر خدا مطرح میباشد.
در آیه سوره حجرات، منظور اسلام ضعیف نیست، چون کسی که ایمان در قلبش وارد نشده ، ممکن نیست مسلمان نامیده شود
در قرآن کریم ، مسلمان به کسی گفته میشود که اهل ایمان و عمل شایسته باشد
لذا در این آیه از سوره حجرات، باید اسلام را، تسلیم شدن در برابر قدرت ترجمه کنید زیرا اگر تسلیم شدن در برابر خداوند باشد ، حتی در مراحل اولیه آن ، لازمه اش ایمان قلبی است.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
- كلمة «اسلام» [در باب افعال] تسليم كردن نفس خود در برابر فرامين خالق است، اسلام اسم و شناسنامه و هويت تاريخي كه به ارث بردهايم نيست، نحوة زندگي و نفس كشيدن در هواي بندگي خداست، در فرهنگ قرآن [به شهادت آيات فراوان]، همة پيامبران و پيروان راستين آنان مسلمان بودهاند، هرچند #شريعت_اسلام هنوز نيامده بود. از منظر قرآني، همة اجزاء جهان تسليم نظامات خدا و به تعبيري مسلماناند. با اين تفاوت كه اسلام آنها تكويني و اسلام ما تشريعي و به انتخاب و اختيار خودمان سپرده شده است.
💫تفسير بازرگان.سوره مائده ايه 3
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اسلام ظاهری،اسلام باطنی،تعريف مسلمان در قران - انحصار گرايي يا شمول گرايي در اسلام،
مسلمان و كافر از نظر قران كيست؟ايا اهل كتاب،اهل نجاتند؟
جهت مطالعه به لينك زير مراجعه نماييدhttps://quranpuyan.com/y...y-tryf-mslmn-dr-qrn.aspx
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 808
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
معناي اسلام و مراتب تسليم : تفاوت اسلام با ايمان
[قاموس قران - اسلام: ؛ ج ۳، ص: ۳۰۱ - صفحه۱۰۱۰] اسلام: انقياد و تسليم شدن در اقرب گويد: «اسلم الرجل: انقاد» «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ … » آل عمران: ۸۳. آنكه در آسمانها و زمين است باو منقاد و مطيع اند. «فَلَمّٰا أَسْلَمٰا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ» صافات: ۱۰۳. چون هر دو بدستور خدا تسليم و منقاد شدند و او را بپيشاني در تل خوابانيد. «إِذْ قٰالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قٰالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعٰالَمِينَ» بقره: ۱۳۱. گاهي از اسلام تسليم ظاهري مراد است نه تسليم و انقياديكه از علم و يقين ناشي ميشود بلكه يكي از طرفين خود را زبون و فاقد قدرت ديده بظاهر منقاد ميشود و آن از نظر قرآن ارزشي ندارد نظير «قٰالَتِ الْأَعْرٰابُ آمَنّٰا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنٰا وَ لَمّٰا يَدْخُلِ الْإِيمٰانُ فِي قُلُوبِكُمْ … » حجرات: ۱۴. اعراب باديه نشين ميگفتند: ايمان آورديم آنچه ميگوئيم در دل داريم و دلمان بآن مطمئن و آرام است. در جواب آمده: بگو ايمان نياورده ايد بلكه بگوئيد تسليم شده ايم يعني اسلام را قوي ديده و با آن در حال جنگ نيستيم و تسليم هستيم. همچنين است «بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ» صافات: ۲۶. و شايد استفهام براي زيادت تسليم بوده باشد.
[فرق اسلام و ايمان]؛ ج ۳، ص: ۳۰۲ [فرق اسلام و ايمان]نظر باصل لغت: اسلام ناشي از ايمان و نتيجۀ آن است كه ايمان از امن و آرامش قلب است، مؤمن كسي است كه عقايد حقه را تصديق كند و قلبش دربارۀ آنها آرام و مطمئن و بي تشويش باشد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتٰابُوا … » حجرات: ۱۵. ريب چنانكه گفته ايم قلق و اضطراب و تشويش قلب است. چنين كسي قهرا بآنچه ميداند تسليم و منقاد ميشود. و انقياد در بيشتر موارد توأم با عمل و يا عين عمل است. در آيۀ «وَ مٰا زٰادَهُمْ إِلّٰا إِيمٰاناً وَ تَسْلِيماً» احزاب: ۲۲. بهر دو از ايمان و اسلام توجّه شده يعني: آن پيش آمد هم تصديق و اطمينان قلبي و هم انقيادشانرا در مقابل فرمان حق افزود.
اگر گوئي: اكنون كه اسلام ناشي از ايمان است پس چرا در آيه «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمٰاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ … أَعَدَّ اللّٰهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً» احزاب: ۳۵. و آيه «عَسيٰ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوٰاجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِمٰاتٍ، مُؤْمِنٰاتٍ، قٰانِتٰاتٍ، تٰائِبٰاتٍ، عٰابِدٰاتٍ، سٰائِحٰاتٍ، ثَيِّبٰاتٍ وَ أَبْكٰاراً» تحريم: ۵. مسلمات از مؤمنات پيش افتاده است و لازم بود كه مؤمنات پيش آيد كه ايمان نسبت باسلام در حكم مقدمه است؟ گوئيم: بنظر ميايد كه اين از اهميت اسلام باشد چون ايمان بدون اسلام و انقياد فائده اي ندارد مگر در بعضي موارد كه بانقياد و عمل اصلا مجالي نباشد.
بنظر من در تمام آياتيكه «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» آمده، «آمَنُوا» مبيّن ايمان و تصديق قلبي و «عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ» مبيّن اسلام و انقياد است كه انقياد را اگر عين عمل هم ندانيم از عمل قابل انفكاك نيست. و آنها همه در جاي «آمنوا و اسلموا» هستند و اين هر دو مقام عبوديّت و بندگي را مجسّم ميكنند. اين فرق كه دربارۀ ايمان و اسلام گفته شد. راجع باصل لغت و بعضي از موارد قرآن بود ولي در بسياري از آيات ايمان بمعني اسلام و اسلام بمعني هر دو بكار رفته است. مثل «فَقٰالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنٰا وَ قَوْمُهُمٰا لَنٰا عٰابِدُونَ» مؤمنون: ۴۷. مراد از ايمان در آيه ظاهرا تسليم است يعني آيا بدو نفر كه مثل ما بشراند تسليم و مطيع شويم حال آنكه قومشان نوكران مااند، و غرض آن نيست كه حاضر نيستيم دربارۀ معجزات آندو فكر كنيم تا ايمان بياوريم. همچنين است در آيات «وَ إِذٰا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمٰا آمَنَ النّٰاسُ … » بقره: ۱۳. «وَ قُلْ آمَنْتُ بِمٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ مِنْ كِتٰابٍ … » شوري: ۱۵. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتٰابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ … » بقره: ۸۵. و بيشتر آيات ديگر.
و آياتيكه در آنها مسلمون، مسلمات، مسلم، اسلم، و اسلموا آمده ايمان در همه منظور است و همه با ايمان يكي اند جز در آياتيكه ايمان و اسلام هر دو ذكر شده است نحو «آمَنّٰا بِاللّٰهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ» آل عمران: ۵۲. «وَ مٰا زٰادَهُمْ إِلّٰا إِيمٰاناً وَ تَسْلِيماً» احزاب: ۲۲. «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمٰاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ … » احزاب: ۳۵.
[مراتب تسليم]؛ ج ۳، ص: ۳۰۴ تسليم را بسه مرحله تقسيم كرده اند: تسليم تن، تسليم عقل، تسليم قلب. تسليم تن همان است كه آنرا تسليم ظاهري گفتيم. شخص خود را زبون و لا علاج ديده در مقابل حريف مغلوب و تسليم ميشود و در اطاعت او در ميايد ولي فكر و عقلش تسليم نشده بلكه پيوسته در انتظار فرصت است تا بار ديگر بستيز بر خيزد. و اين همان است كه در آيۀ «قٰالَتِ الْأَعْرٰابُ آمَنّٰا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنٰا … » حجرات: ۱۴. گفته شد. تسليم عقل و فكر آنست كه شخص در مقابل دليل و منطق تسليم شود. در اين تسليم نميشود شخص را با كتك زدن و شكنجه دادن تسليم كرد ولي هر گاه دليل كافي وجود داشت عقل تسليم ميگردد. بيشتر كفاريكه اهل عذاب اند و قرآن ميگويد: دانسته از خدا و دستور او اعراض ميكنند از اين قبيل اند، ميدانند و يقين دارند ولي از روي حسد يا حرص و يا خود پسندي و خود بيني تن بحق در نميدهند عقلشان تسليم است ولي قلبشان تسليم نيست چنانكه فرموده «وَ جَحَدُوا بِهٰا وَ اسْتَيْقَنَتْهٰا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا … »
از كتاب قاموس قران
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
🌙 معنای متفاوت «اسلام» در قرآن
معنای اسلام در قرآن کریم، با اصطلاح شایع «اسلام» نزد مردم تفاوت دارد. اسلام نزد مردم یعنی دین حضرت محمد(ص). اما اسلام در قرآن کریم دین خداوند و به معنای تسلیم خداوند بودن است. به همین علت، دعوت همۀ انبیا، دعوت حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد، همه در قرآن کریم «اسلام» نامیده شده است. بنابراین انسان مؤمن جز با جدال احسن نباید با اهل کتاب برخورد کند زیرا خدا یکی است و خداوندی که بر ما و بر آنان دین فرو فرستاده نیز یکی است. ما همگی به آنچه بر ما نازل شده و بر ایشان نازل شده ایمان داریم و هیچ تفاوتی میان هیچ یک از فرستادگان او نمیگذاریم. اینجا فقط یک استثنا در مورد اهل کتاب وجود دارد «إلا الذين ظلموا منهم (سورهٔ بقره:۴۶)» زیرا قرآن ستم را بر نمیتابد و آن را بدترین معصیتها، گناهان و کبیرهها میداند.
— سید موسی صدر کتاب «حدیث سحرگاهان: گفتارهای تفسیری» بند ۲۱۹ و ۲۲۰
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.