رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در سوره بقره انجا که داستان طالوت و جالوت مطرح می شود ،نکات مدیریتی جالبی وجود دارد که برخی از تفاسیر نیز به انها پرداخته اند.
ابتدا ایات را مرور کنیم:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ
هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا
فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿۲۴۶﴾ فولادوند: آيا از [حال] سران بنى اسرائيل پس از موسى خبر نيافتى آنگاه كه به پيامبرى از خود گفتند پادشاهى براى ما بگمار
تا در راه خدا پيكار كنيم [آن پيامبر] گفت اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد چه بسا پيكار نكنيد گفتند چرا در راه خدا نجنگيم با آنكه ما از ديارمان و از [نزد] فرزندانمان بيرون رانده شده ايم
پس هنگامى كه جنگ بر آنان مقرر شد جز شمارى اندك از آنان [همگى] پشت كردند و خداوند به [حال] ستمكاران داناست وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۴۷﴾ مکارم: و پيامبرشان به آنها گفت: خداوند (طالوت) را براي زمامداري شما مبعوث (و انتخاب) كرده است،
گفتند: چگونه او بر ما حكومت كند، با اينكه ما از او شايسته تريم، و او ثروت زيادي ندارد؟!
گفت: خدا او را بر شما برگزيده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است.
خداوند، ملكش را به هر كس بخواهد، ميبخشد، و احسان خداوند، وسيع است، و (از لياقت افراد براي منصبها) آگاه است
در تفاسیر باین نکات اشاره شده است:
1-حق انتخاب فرمانروا و حاکم با خداست
2-پولداری ملاکی برای امارت ورهبری نیست
3-ملاک مهم فرمانروایی و حکومت و اداره جامعه و جنگ ،توان علمی وجسمی است.
اما نکته ای به ذهن من رسید که چرا خود ان پیامبر از جانب خدا به این سمت انتحاب نشده است؟
بدنبال پاسخ ان در تفاسیر ،من جیزی نیافتم.اما صرف نظر از علت ان ،دو پیام را میتوان استنباط کرد"
1-ضرورتی برای یکی بودن رهبرمذهبی(نبی)و حاکم اجتماعی ونظامی(ملک)از جانب خداوند وجود ندارد.
یعنی میشود یک نفر واجد شرایط نبی ورهبری مذهبی جامعه باشد.و همزمان فرد دیگری اداره امور جامعه را برعهده داشته باشد.
2-علاوه بر پیام نخست که نبوت را ملتزم حکومت نمی کرد،نکته دیگر این است که حتی ملاکهای مذهبی و معنوی مثلا
ایمان قوی تر داشتن یا تقید بیشتر به اعمال دینی یا با تقواترین فردهم برای حکومت لازم نبوده است.وگرنه در دلایل انتصاب خداوند ذکر میشد.
البته طالوت از میان همان اهل ایمان بنی اسراییل انتخاب شده و حداقل معیارهای مذهبی ان جامعه را دارا بوده اما در هنگام انتصاب به امارت ،ملاکهای مذهبی حداکثری عنوان نشده است.
خوشحال میشوم مخاطبان گرامی نیز در این خصوص اظهار نظر نمایند.ویرایش بوسیله کاربر 1392/05/10 04:41:46 ب.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است
|
|
|
|
رتبه: Newbie
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1391/10/03 ارسالها: 5
|
در این زمینه در کتاب حکومت انتصابی بخش انتصاب در قرآن بحث کرده ام. به شرح ذیل
ملوكيت طالوت
«المتر الي الملا¤ من بنياسرائيل من بعد موسي اذ قالوا لنبي لهم ابعث لنا ملكاً نقاتل في سبيل الله ... وقال لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكاً قالوا: اني يكون له الملك علينا و نحن احق بالملك منه ولم يؤت معة من المال، قال ان الله اصطفيه عليكم و زاده بسطة في العلم و الجسم و الله يؤتي ملكه من يشاء و الله واسع عليم»47
آيا ]داستان[ بزرگان بنياسرائيل را پس از موسي ندانستهاي؟ آنگاه كه بهپيامبرشان گفتند براي ما فرمانروايي بگمار تا ]به فرمان او[ در راه خدا جهاد كنيم ...
و پيامبرشان به ايشانگفت: خداوند طالوت را به فرمانروايي شما برگماشته است، گفتند چگونه بر ما فرمانروايي كند،
حالآنكه ما از او به فرمانروايي سزاوارتريم و مال و منال چنداني نيز ندارد. گفت خداوند او را بر شما برگزيدهاست و به او دانايي و توانايي بسيار بخشيده است و خدا فرمانروائيش را به هر كس بخواهد ارزانيميدارد و خدا گشايشگري داناست».
در آيات فوق نكات زير قابل استفاده است:
1 ـ با وجود حضور پيامبر خدا در ميان مردم ـ كه قرآن او را معرفي نكرده است ـ بزرگان بنياسرائيل بهدنبال ملك و سلطان هستند. به عبارت ديگر نبوت و ملوكيت يا پيامبري و فرمانروايي سياسي در انديشهآن روزگار تلازمي با هم نداشته، و قرآن كريم نيز ضمن گزارش اين واقعه، از اين تمايز مسئوليتها هيچنهيي نفرموده است، به عبارت ديگر نبوت و فرمانروايي دو منصب جداگانه است، كه نه تلازمي با همدارند و البته نه تمانعي.
2 ـ طالبان تعيين فرمانروا، بزرگان بنياسرائيل بودند، نه توده مردم. (الملا¤ من بنياسرائيل)
3 ـ بزرگان بنياسرائيل خود به انتخاب ملك مبادرت نكردند، بلكه نزد پيامبرشان رفتند تا او بر ايشانفرمانروا (يا فرماندهي) را منصوب نمايد.
4 ـ پيامبر بنياسرائيل خبر ميدهد كه طالوت از جانب خداوند به فرمانروايي منصوب شده است.پس در زمان و مكان واحد خداوند فردي را به پيامبري و فرد ديگري را ـ طالوت ـ به فرمانروايي وزعامت سياسي منصوب كرده است. (جواز تمايز نبوت و ملوكيت كه قبلاً گذشت)
(ان الله قد بعث لكم طالوت ملكاً ـ ان الله اصطفيه عليكم)
5 ـ ملاك تعيين طالوت به عنوان فرمانروايي و فرماندهي دانايي و توانايي او ذكر شده است (زادهبسطة في العلم و الجسم) ملاك مالداري حاكم از سوي قرآن نفي شده است.
بنابراین:
قرآن كريم فرمانروايي ملوكي از آلابراهيم و بنياسرائيل، يوسف (ع)، طالوت، داود و سليمان رابه رسميت شناخته است. و آنان را ملوك منصوب از جانب خود معرفي كرده است.
در قرآن كريم نبوت و فرمانروايي نه تلازمي دارند نه تمانعي. با وجود حضور پيامبر طالوت بهفرمانروايي منصوب ميشود، سليمان و داود هم پيامبر بودهاند هم ملك
محسن کدیور
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.