سوره . انعام آيه 46
آيه قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصَرَكُمْ وَ خَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْأَيَتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَترجمه بگو: چه فكر مىكنید، اگر خداوند، شنوایى و بینایى شما را بگیرد و بر دلهاى شما مهر بزند، جز خداوند، كدام معبودى است كه آنها را به شما باز دهد؟ ببین كه ما چگونه آیات را به گونههاى مختلف بیان مىكنیم، امّا آنان (به جاى ایمان و تسلیم) روى بر مىگردانند.
نکته ها از ابتداى سوره تا اینجا حدود دهبار خداوند با طرح سؤال، مخالفان را دعوت به تفكّر كرده است. زیرا تفكّر در نعمتها و تصوّر وفرضِ تغییر و تحوّل آنها، زمینهى خداشناسى است.
اگر درختان سبز نشوند، «لو نشاء لجعلناه حطاماً» [338]
اگر آبها تلخ و شور شوند، «لو نشاء جعلناه اُجاجاً» [339]
اگر آبها به زمین فرو روند، «إن أصبح ماءكم غوراً» [340]
اگر شب یا روز، همیشگى باشد، «إن جعل اللَّه علیكم اللیل سرمداً... ان جعل اللَّه علیكم النّهار سرمداً» [341]
و اگر چشم و گوش و عقل انسان از كار بیفتد، «إن اخذ اللَّه سمعكم و ابصاركم و...» [342]
امام باقر علیه السلام فرمود: اگر خداوند هدایت شما را بگیرد، كیست كه دوباره شما را هدایت كند؟ و سپس این آیه را تلاوت فرمود. [343]
338) واقعه، 65.
339) واقعه، 70.
340) ملك، 30.
341) قصص، 71 تا 72.
342) انعام، 46.
343) تفسیر نورالثقلین.
پيام ها 1- یكى از روشهاى تبلیغى و تربیتى قرآن، سؤال از وجدانهاست. «أرأیتم ان اخذ اللَّه... مَن اله»
2- براى خداوند، پس گرفتن نعمتهایى كه داده آسان است، پس بهوش باشیم. «أخذ اللَّه سمعكم...»
3- هم آفرینش از آنِ خداوند است، هم كارآیى لحظه به لحظهى آنها نعمت پروردگار است. «أخذ اللَّه سمعكم»
4- گوش وچشم و عقل، ابزار شناخت انسان و از مهمترین نعمتهاى الهى است. «سمعكم و ابصاركم... قلوبكم»
5 - معبودهاى خیالى، نه توان آفریدن و نه توان برگرداندن نعمتهاى از دست رفته را دارند «من اله غیر اللَّه یأتیكم» (آرى، كسى لایق پرسش است كه هم بتواند نعمتى را بدهد و هم بتواند بازستاند)
6- با آن همه تنوّع در استدلال، توجّه مشركان به غیر خداوند، شگفتآور است. «اُنظر كیف...»
7- براى انسانهاى لجوج، هرنوع بیانى بىاثر است. «نُصرّف الآیات ثمّ همیصدفون»
سوره . انعام آيه 47
آيه قُلْ أَرَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتَكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّلِمُونَترجمه بگو: چه خواهید كرد اگر عذاب خداوند، به طور پنهان و ناگهانى یا آشكارا به سراغ شما آید، آیا جز گروه ستمگران هلاك خواهند شد؟
نکته ها شاید مراد از «بغتة» به هنگام خواب در شب و مراد از «جهرة» به هنگام كار در روز باشد. مثل آیهى «أتاها أمرنا لیلاً أونهاراً» [344] ، شاید مراد از «بغتة»، عذابهاى بىمقدّمه باشد و مقصوداز «جهرة»، عذابهایى كه آثارش از روز اوّل آشكار شود، مثل ابرهاى خطرناك كه بر سر قوم عاد فرود آمد. چنانكه در جاى دیگر مىخوانیم: «قالوا هذا عارض ممطرنا بل هو ما استعجلتم به ریح فیها عذاب ألیم» [345]
سؤال: این آیه مىگوید: تنها ظالمین از عذاب الهى هلاك مىشوند، در آیهاى دیگر «و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الّذین ظلموا منكم خاصّة» [346] فراگیرى فتنه و شعلههاى عذاب نسبت به همه بیان شده و هشدار داده شده است، چگونه مفهوم این دو آیه قابل جمع است؟
پاسخ: در تفسیر كبیر فخررازى و مجمعالبیان آمده است: هر فتنهاى هلاك نیست. در حوادث تلخ، آنچه به ظالمان مىرسد هلاكت و قهر است، و آنچه به مؤمنان مىرسد، آزمایش و رشد است.
344) یونس، 24 ؛ تفسیر روحالمعانى.
345) احقاف، 24 ؛ تفسیر اطیبالبیان.
346) انفال، 25.
پيام ها 1- پیامبر براى بیدارى وجدانها، مأمور به سؤال وپرسش از آنان است. «قل أرایتكم»
2- از سركشى خود و مهلت الهى مغرور نشوید، شاید عذاب خدا ناگهانى فرارسد. «بغتة»
3- وقتى عذاب خدا آید، هلاكت قطعى است، نه خودشان و نه دیگران قدرت دفاع ندارند. «عذاب اللَّه - یهلك»
4- كیفرهاى الهى، به خاطر ظلم مردم و عادلانه است. «یهلك... الظالمون»
5 - اعراض از دعوت انبیا، ظلم است. «هم یصدفون - الظالمون»
سوره . انعام آيه 48, 49
آيه وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ ءَامَنَ وَ أَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَترجمه و ما پیامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده نمىفرستیم، پس كسانى كه ایمان آورند و (كار خود را) اصلاح كنند، پس بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نمىشوند.
و كسانى كه آیات ما را تكذیب كردند، عذاب الهى به خاطر فسق و گناهشان، دامنگیر آنان مىشود.
نکته ها سؤال: با اینكه در آیات متعددى نسبت به اولیاى الهى آمده است كه ترسى بر آنان نیست، «لا خوف علیهم» پس چرا از ویژگىهاى اولیاى الهى، بیم از خدا مطرح شده است، «انّا نخاف من ربّنا...»؟
پاسخ: اوّلاً گاهى بیمار، از عمل جراحى و مداوا مىترسد، ولى پزشك به او اطمینان مىدهد كه جاى نگرانى و ترس نیست. جاى نگرانى نبودن، منافاتى با دلهرهى خود بیمار ندارد.
ثانیاً: معناى «لاخوف علیهم» آن است كه ترس بر آنان حاكم نمىشود. (حرف «عَلى» به معناى استعلا و غلبه است) نه اینكه اصلاً ترسى ندارند و «یحزنون» یعنى اندوه دائم ندارند (فعل مضارع رمز تداوم است) نه اینكهبراى لحظهاى هم نگران نیستند.
پيام ها 1- محدودهى كار انبیا را تنها خدا تعیین مىكند. «و ما نرسل...الاّ مبشّرین...»
2- مسئولیّت انبیا، بشارت و هشدار است، نه اجبار مردم. «الاّ مبشرین و منذرین»
3- شیوهى كلّى كار انبیا، یكسان بوده است. «مبشّرین و منذرین»
4- ارشاد و تربیت، بر دو پایهى بیم و امید و كیفر و پاداش استوار است. «مبشّرین و منذرین»
5 - ایمان و عمل صالح، جداى از هم نیستند و عمل منهاى ایمان هم كارساز نیست. «آمن و اصلح»
6- كارهاى مؤمن، همیشه باید در جهت اصلاح باشد. «آمن و اصلح»
7- صالح بودن كافى نیست، مصلح بودن لازم است. «أصلح»
8 - ایمان وعمل، انسان را از بیمارىهاى روحى چون ترس و اندوه بیمه مىكند. «آمن و اصلح فلاخوف علیهم ولاهم یحزنون» (بهداشت روان، در سایهى ایمان و عمل صالح است)
9- دستاورد جامعهى نبوى، نظامى متعادل و آرام و با امنیّت است. «فمن آمن و اصلح فلاخوف...»
10- انسان فطرتاً خواهان آرامش و امنیّت است. «فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»
11- مداومت بر فسق، زمینهساز عذاب الهى است. «یمسّهم العذاب بما كانوا یفسقون»
سوره . انعام آيه 50
آيه قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَترجمه (اى پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمىكنم كه گنجینههاى خداوند نزد من است و من غیب هم نمىدانم و ادّعا نمىكنم كه من فرشتهام، من جز آنچه را به من وحى مىشود پیروى نمىكنم. بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمىاندیشید؟
نکته ها گویا مردم بى ایمان خیال مىكردند كسى مىتواند پیامبر باشد كه خزائن الهى در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام كارهاى خود را از مسیر علم غیب حل كند، پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله در این آیه مأمور مىشود با صراحت جلوى توقّعات نابجا و پندارهاى غلط آنان را بگیرد و محدودهى وظائف خود را بیان كند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحى الهى است، نه تمایلات شما و بدانید كه هر كجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر كجا و هرچه شما هوس كنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفى شده، ولى گاهى آگاهىهایى از غیب به پیامبر عطا شده است. خداوند بارها دربارهى تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و... به پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله فرموده است: «ذلك من انباءالغیب نوحیه الیك» این قصهها، اطلاعات غیبى است كه به تو مىدهیم. در آخر سورهى جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیاى خویش عطا نمىكند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشهاى از آن را در اختیار اولیاى خود قرار مىدهد.
برخورد همهى انبیا با مردم یكسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مىگفت. [347]
347) هود، 31.
پيام ها 1- صداقت انبیا، تا آنجاست كه اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مىكنند. «قل لا أقول»
2- از كارهاى انبیا، مبارزه با خرافهگرایى و شخصیّتسازى كاذب است. «لااقول... لا اعلم»
3- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید. «لا اقول لكم عندى خزائن اللَّه»
4- زندگى، اهداف و شیوهى كار رهبر باید صریح و روشن براى مردم بیان شود. «قل لا اقول...»
5 - نگذارید مردم، شمارا بیش از آنچه هستید بپندارند. (شخصیّتها اگر القاب كاذب را از خود نفى كنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مىشود). «لا اقول لكم عندى خزائن اللَّه...»
6- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع كار نمىكردند، تا دیگران از روى ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نكنند كه اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانهى الهى مشكلاتشان حل خواهد شد. «قل لا اقول...»
7- پیامبر براى زندگى شخصى یا ادارهى حكومت، همچون دیگران از مسیر عادّى اقدام مىكند و از علم غیب و خزانهى الهى استفاده شخصى نمىكند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده كند. «لا اعلم الغیب»
8 - گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد، ولى چون به او «وحى» مىشود باید از او پیروى كرد. «یوحى الىّ»
9- كار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعى یا محیط زدگى، بلكه تنها براساس پیروى از وحى است. «ان اتّبع الاّ مایوحى الى»
10- رفتار و گفتار پیامبران، براى ما حجّت است، چون بر مبناى وحى است. «ان اتّبع الا ما یوحى الى»
11- پیروى از انبیا، بصیرت واعراض از آنان، نابینایى است. «قل هل یستوى الاعمى و البصیر»
12- فكر صحیح، انسان را به پیروى از انبیا وامىدارد و بهانهها و توقعات را كنار مىگذارد. «أفلا تتفكّرون»
ویرایش بوسیله کاربر 1392/10/28 03:31:52 ب.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است