logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:176993)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140062)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130845)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95112)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    معجزه كمتر شناخته شده پيامبر رحمت : قراردادها             

توجه

Icon
Error

عنوان جدید ارسال پاسخ
Azam.pormaye Offline
#1 ارسال شده : 1396/03/10 00:29:57 ق.ظ
نقل قول
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال

🌹سوره هود آیه ۷۸🌹

و قوم او شتابان بسوی او هجوم آوردند در حالیکه پیش از آن مرتکب زشتی ها می شدند. گفت: ای قوم من، اینان دختران منند، آنها برایتان پاکیزه تر است. پس از خدا بترسید و مرا در کار مهمانانم رسوا مکنید. آیا در میان شما یک مرد رشید،یک جوانمرد نیست؟

توضیح و توجیه دوستان راجع به حرف حضرت لوط چیست؟

ارائه شده توسط آقای فرهنگ در گروه قرآن پویان👆👆
هادی موذن
#2 ارسال شده : 1396/03/10 00:42:43 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال


با مراجعه به تفسير الميزان، نكات زير قابل استخراج است:

1- نظريه اول:جمله هؤلاء بناتی را مقید کرد به قید هن أطهر لکم براى اینکه بفهماند منظور لوط (ع) از عرضه کردن دختران خود این بوده که مردم با آنها ازدواج کنند نه اینکه از راه زنا شهوات خود را تسکین دهند، و حاشا بر مقام یک پیغمبر خدا که چنین پیشنهادى بکند براى اینکه در زنا هیچ طهارتى وجود ندارد

هم چنان که قرآن کریم فرموده:
«و لا تقربوا الزنى إنه کان فاحشة و ساء سبیلا؛
به زنا نزدیک نشوید که همواره عملى شنیع و طریقه اى زشت بوده است.» (اسرى/ 32)
و نیز فرموده: «و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن؛
به کارهاى زشت نزدیک نشوید چه ظاهر آنها و چه باطن آنها.» (انعام/ 151)

و طبق تفسیر آیه زنا در سوره انعام، حکم این آیه از احکامى است که خداى تعالى در تمامى شرایع آسمانى که بر انبیایش نازل کرده آن را تشریع نموده است در نتیجه حرمت زنا در زمان جناب لوط نیز تشریع شده بوده پس جمله «هن أطهر لکم» بهترین شاهد است بر اینکه منظور لوط ازدواج بوده نه زنا.

از اینجا فساد گفتار کسانی که منظور لوط را زناى با دختران خود دانسته اند، روشن مى گردد، آنها می گویند:
لوط بدون آوردن کلمه نکاح و یا قیدى که بفهماند منظورش نکاح است گفت: این دختران من در اختیار شما و ما نمى فهمیم این چه پیشنهادى است که لوط کرده اگر خواسته است از یک عمل فحشاء جلوگیرى کند که فحشاء را با فحشایى دیگر جلوگیرى نمى کنند و اگر به راستى خواسته است فحشاء با میهمانان را با فحشاء با دختران خود جلو بگیرد دیگر چه معنا دارد که به مردم بگوید: «فاتقوا الله» از خدا بترسید و اگر مى خواسته رسوایى را فقط از خودش دفع کند باید به همان جمله بعدى که گفت:
مرا در جلو میهمانانم رسوا نکنید اکتفاء مى کرد.



2- نظريه دوم:مراد از این که گفت: این دختران من در اختیار شمایند اشاره باشد به همه زنان قوم، چون یک پیغمبر، پدر همه امت خویش است و زنان آن امت دختران اویند، هم چنان که مردان آن امت پسران وى هستند و لوط (ع) منظورش این بوده که به مردم بفهماند دفع شهوت به وسیله جنس زن و به طریق نکاح که خود طریقه اى است فطرى، براى شما بهتر و پاکتر است از اینکه به وسیله مردان و از طریق فحشاء صورت بگیرد.


علامه می فرماید: «این توجیه جنبه دست و پا زدن را دارد و از ناحیه الفاظ آیه هیچ دلیلى بر طبق آن وجود ندارد،

3- و اما اینکه دختران لوط مسلمان و مردم مورد خطاب آن جناب کافر بوده باشند و ازدواج مرد کافر با زن مسلمان جایز نباشد مطلبى است که معلوم نیست در شریعت آن روز که شریعت ابراهیم (ع) بوده، تشریع شده باشد و در نتیجه لوط (ع) موظف به پیروى آن حکم باشد، زیرا این احتمال هست که در شریعت ابراهیم (ع) ازدواج مرد کافر با زن مسلمان جایز بوده باشد، هم چنان که در صدر اسلام نیز جایز بود و حتى شخص رسول خدا (ص) دختر خود را به عقد ابى العاص بن ربیع در آورد، با اینکه قبل از هجرت کافر بود و جواز آن بعد از هجرت نسخ شد و مسلمانان مامور شدند دختران خود را به کفار ندهند.»

علاوه بر این، کلام مردم در جواب لوط که گفتند: «لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق» تو که مى دانى ما رغبتى به دختران تو نداریم با احتمالى که این مفسرین داده اند که منظورش از بنات، جنس زنان قوم باشد نمى سازد زیرا وقتى صحیح است لوط جنس زنان را دختران خود بنامد که مردم قبیله نبوت او را پذیرفته باشند و به دنبال آن قبول داشته باشند که او پدر زن و مرد امت است، و اما قوم لوط که آن جناب را به عنوان یک پیامبر نمى شناختند و به وى ایمان نیاورده بودند، مگر آنکه صاحبان این توجیه خواسته باشند بگویند لوط از باب تهکم، (توقع بیجا) زنان قبیله را دختران خود شمرده که اگر چنین بگویند، مى گوییم تهکم، قرینه مى خواهد و حال آنکه در کلام هیچ قرینه اى بر آن نیست.

ممکن است کسى از ناحیه آن مفسرین به اشکال بگیرد و بگوید: تعبیر به کلمه بنات با اینکه آن جناب بیش از دو دختر نداشته خود دلیل و قرینه است بر اینکه مرادش زنان امت است نه دو دختر خودش چون لفظ جمع برده که بر فرد صادق نیست.

در جواب باید گفت: بر این هم که آن جناب دو دختر داشته از الفاظ آیه هیچ دلیلى نیست نه در کلام خداى تعالى و نه در تاریخى که مورد اعتماد باشد بلکه در تورات موجود آمده که لوط تنها دو دختر داشته ولى گفته تورات مورد اعتماد نیست.

4-جمله «فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی» بیانگر خواسته لوط (ع) است و جمله «و لا تخزون فی ضیفی» عطفى است تفسیرى براى جمله «فاتقوا الله» چون آن حضرت اگر از آنها خواست که متعرض میهمانانش نشوند به خاطر هواى نفسش و عصبیت جاهلیت نبود بلکه به خاطر این بود که مى خواست مردم از خدا بترسند، که اگر مى ترسیدند نه متعرض میهمانان او مى شدند و نه متعرض هیچ کس دیگر، چون در این نهى از منکر، هیچ فرقى میان میهمانان او و دیگران نبود و او سالها بوده که آن مردم را از این گناه شنیع نهى مى کرده و بر نهى خود اصرار مى ورزیده. و اگر این بار نهى خود راوابسته بر معناى ضیافت کرده و ضیافت را هم به خودش نسبت داده و نتیجه تعرض آنان را رسوایى خود معرفى کرده و گفته: مرا نزد میهمانانم رسوا مسازید همه به این امید بوده تا شاید به این وسیله صفت فتوت و کرامت را در آنها به حرکت و به هیجان در آورد، و لذا بعد از این جمله، به طریقه استغاثه و طلب یارى متوسل شد و گفت: «أ لیس منکم رجل رشید» آیا یک مرد رشد یافته در میان شما نیست؟ تا شاید یک نفر داراى رشد انسانى پیدا شود و آن جناب را یارى نماید و او و میهمانان او را از شر آن مردم ظالم نجات دهد.

لیکن آن مردم آن قدر رو به انحراف رفته بودند که درست مصداق کلام خداى تعالى شده بودند که فرموده:
«لعمرک إنهم لفی سکرتهم یعمهون؛ به جان خودت سوگند که اینها در مستى خود به حد گیجى رسیده اند.» (حجر/ 72)
به همین جهت گفته هاى پیغمبرشان کمترین اثرى در آنان نکرد و از گفتار او منتهى نشدند، بلکه پاسخى دادند که او را از هر گونه پافشارى مایوس کردند.

قوم لوط (ع) به او، که گفتند: تو مى دانى که ما، در دختران تو حقى نداریم. این جمله پاسخ قوم لوط است در برابر دعوتى که آن جناب مى کرد و به آنان مى گفت که بیایید با دختران من ازدواج کنید، و حاصل پاسخ آنان این بوده که ما حق نداریم با دختران توازدواج کنیم و اینکه تو خود این را مى دانى و مى دانى که ما چه مى خواهیم و منظورمان از این هجوم چیست.

آنچه در اینجا لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که قوم لوط نگفتند: ما حقى در دختران تو نداریم بلکه گفتند: تو از پیش مى دانستى که ما حقى در دختران تو نداریم و بین این دو عبارت فرقى است روشن چون ظاهر عبارت دوم این است که خواسته اند سنت و روش قومى خود را به یاد آن جناب بیاورند و بگویند تو از پیش مى دانستى که ما هرگز متعرض ناموس مردم، آن هم از راه زور و قهر نمى شویم و یا بگویند تو از پیش مى دانستى که ما اصولا با زنان جمع نمى شویم و جمع شدن با پسران را مباح مى دانیم و با پسران دفع شهوت مى کنیم.

لوط (ع) هم همواره آنان را از این سنت زشت منع مى کرده و مى فرموده:
«إنکم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء؛ چه زشت مردمى هستید شما که در دفع شهوت بخ جاى زنان به سراغ مردان مى روید.» (اعراف/ 81)
و نیز مى فرموده: «أ تأتون الذکران من العالمین* و تذرون ما خلق لکم ربکم من أزواجکم؛ از میان همه مردم جهان شما بر خلاف همه با مردان جمع مى شوید آیا از این کار شرم نمى کنید و همسرانى که پروردگارتان براى شما آفریده وا مى گذارید؟!» (شعراء/ 165- 166)
و یا مى فرموده: «أ إنکم لتأتون الرجال و تقطعون السبیل و تأتون فی نادیکم المنکر؛ شما به سر وقت مردان مى روید و راه ادامه نسل را قطع مى کنید و با کودکان و نونهالان خود عمل زشت انجام مى دهید؟» (عنکبوت/ 29)
و بدون تردید وقتى انجام عملى (چه خوب و چه بد) در میان مردمى سنت جاریه شد حق هم براى آنان در آن عمل ثابت مى شود و وقتى ترک عملى سنت جاریه شد حق ارتکاب آن نیز از آن مردم سلب مى شود.

و کوتاه سخن اینکه قوم لوط نظر آن جناب را به خاطرات خود او جلب کرده و به یادش آورده اند که از نظر سنت قومى، ایشان حقى به دختران او ندارند زیرا آنها از جنس زنانند، و خود او مى داند که منظورشان از حمله ور شدن به خانه اش چیست.

5- نظريه سوم :با توجه به مطالب فوق منظور لوط پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیائید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم. و از اینجا روشن مى شود که ایراد بر لوط پیامبر که چگونه دختران پاک خود را به جمعى از اوباش پیشنهاد کرد نادرست است زیرا پیشنهاد او مشروط و براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها بود و لذا این هیچ تعارضی با عصمت ایشان ندارد.

ویرایش بوسیله کاربر 1396/04/17 01:54:19 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

جمال گنجه ای
#3 ارسال شده : 1396/03/11 05:26:47 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
منظور آنحضرت از «هولاء بناتی» (اینها دختران من اند) کل زنان موجود در میان قوم بود

به استناد آیه اواخر سوره حج که خداوند در آن حضرت ابراهیم را «پدر» مومنین تلقی فرموده و آیه سوره احزاب که همسران پیامبر (ص) را «مادران» مسلمانان قلمداد فرموده
Farhang
#4 ارسال شده : 1396/03/11 06:00:10 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
با توجه به بند اخر پست ارسالي اقاي دكتر موذن كه" منظور لوط پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان)
یعنى این دختران من است، بیائید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم."

1- شرط ایمان ،کجا ذکر شده در ایات
2-واگر ایمان میاوردند هم بحث کمی تعداد دختران در برابر قوم چگونه حل میشود؟


جمله هؤلاء بناتی را مقید کرد به قید هن أطهر لکم

ایا صفت برتر اطهر ،در اینجا نشان دهنده بین انتخاب بین یک امر طاهر و اطهر بوده؟

ویرایش بوسیله کاربر 1396/03/16 10:39:03 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

هادی موذن
#5 ارسال شده : 1396/03/12 04:58:33 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

قيد ايمان لازم نيست بلكه شايد همانطور كه در متن ارسالي هست در شريعت ابراهيم ع لزومي نداشته كمااينكه پيامبر ص دختر به كافر داد
و
اما در مورد تعداد دختران در برابر مردان هم مراد برانگيختن روح فتوت بوده تا حداقل يك مرد رشيد پيدا شود و او را كمك كند وديده ايم كه وجود يك يارپابه ركاب جلوي يك جمعيت را ميگيرد اما همين هم نبود لعنة الله عليهم

باید توجه داشت که کلمه اطهر (پاکیزه تر) مفهومش این نیست که عمل زشت و ننگین آنها پاک بوده، و ازدواج از آن پاکیزه تر، بلکه این تعبیرى است که در زبان عرب و زبانهاى دیگر به هنگام مقایسه گفته مى شود، مثلا به کسى که با سرعت سرسام آورى رانندگى مى کند مى گویند: دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است. و یا چشم از غذاى مشکوک پوشیدن بهتر از آن است که انسان جان خود را به خطر بیندازد.
هليا
#6 ارسال شده : 1396/03/16 10:46:39 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
به نام خدا

در تورات، كتاب پیدایش، فصل ۱۹ آیه ۴ چنين روايت شده است:

"قبل از اینکه مهمانان بخوابند، مردهای سدوم خانه را محاصره کردند. تمام مردهای شهر پیر و جوان در آنجا جمع شده بودند. آنها لوط را صدا میکردند که بیرون بیاید و می پرسیدند: آن مردانی که آمده اند تا امشب در خانه ی تو بمانند، کجا هستند؟ آنها را بیرون بیاور.

آنها میخواستند با این مردان رابطه ی جنسی داشته باشند. لوط بیرون رفت و در را از پشت بست. او به مردم گفت: دوستان،من از شما خواهش میکنم این قدر شرارت نکنید. ببینید، من دو دختر دارم که هنوز باکره هستند. بگذارید آنها را نزد شما بیاورم و هر چه میخواهید با آنان انجام دهید ولی با این مردان کاری نداشته باشید. ایشان در خانه ی من مهمان هستند و من باید از آنها مراقبت کنم. "

به نظر من از آنجا که قوم لوط به جایی رسیده بودند که تمایلی به زنان نداشتند، حضرت لوط آنان را به رابطه با زنان تشویق میکرده . در مورد رابطه بوسیله ی ازدواج کردن یا نکردن اطلاع کافی ندارم .
من در کتب پیشین و قران مطلبی ندیدم که در آن حضرت لوط به قومش پیشنهاد ازدواج با دخترانش را داده باشد

امّا این آیه و آیاتی دیگر، زن و شوهر(که با هم ازدواج کرده باشند) را در نحوه ی رابطه با یکدیگر آزاد گذاشته.


باید در نظر داشته باشیم که صاحب نکاح خداست،همان خدایی که کشتن فرزند را حرام کرده به پیامبرش ابراهیم دستور قربانی کردن فرزندش را میدهد ،همان خدا میتواند به پیامبرش اذن عرضه دخترانش را به قوم پیامبرش بدهد

اگر هم پيشنهاد ازدواج نبوده،میتواند اتمام حجتی با قوم لوط باشد ..چون که فرمان نابودی قوم لوط رسید،این میتواند به عنوان آخرین دلیل برای نابودی آنها باشد،البته خدا عالمتر است


من به هیچ کدوم از نظریه ها مطمئن نیستم،حضرت خضر پسری را کشت که حضرت موسی به آن معترض بود،بنابراین حلال و حرام دست خداست.خداوند به طور یکسان حلال و حرام را بر عموم مردم به وسیله پیامبران بیان میکند، اما تکلیف برای هر کسی به اندازه توانایی اوست،
در قران آمده خداوند در مورد کنیزانی که وادار به فحشا شدند آمرزنده است.
ممکن است این کار امر خداوند و گفته فرشتگان باشد،ممکن است نباشد .ممکن است لوط آنها را به ازدواج دعوت کرده باشد..
mohammadi Offline
#7 ارسال شده : 1396/04/14 11:44:16 ق.ظ
نقل قول
mohammadi

رتبه: Newbie

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1396/04/14
ارسالها: 2
Iran (Islamic Republic Of)

نکاتی چند از آیه 77 تا 81 سوره مبارکه هود به نظرم می رسد که ذکر می کنم:
1.باید بگویم که این مجموعه آیات، ظرفیت تفسیر نمایشنامه مانند را دارد.
2. در آیه 77 کلمه «یوم عصیب» برای توصیف روز پرالتهاب و پراسترس حضرت لوط علیه السلام آمده که در آیات 78تا 80 این فضای عصیب مشخص می شود. یعنی شرایطی که برای آن حضرت پر از فشار عصبی است.
3. مردان قوم حضرت لوط بعد از باخبر شدن وجود مردان زیبارو در خانه لوط علیه السلام، کار و زندگی را ترک کرده و پرهیجان بسمت خانه حضرت لوط می شتابند که این مطلب از عبارت: «یهرعون الیه» فهمیده می شود... ضمن این که از این عبارت رقابت این مردان گنهکار در رسیدن به آن لذت کذایی مشخص می شود.
4. حضرت لوط قبلا پیش بینی (درآیه 77) روز استرس زا را کرده بود و برای ممانعت از شکست حرمت تنها حریم الهی باقی مانده که همان خانه اوست روشی متغیرانه را در رودررویی با متجاوزان پیش می گیرد که با استناد به عبارات شریفه آنها را ذکر می کنم:

گام نخست : در قدم اولِ حضرت چند مطلب وجود دارد:
*اظهار دوستی برای ایجاد رودربایستی در مخاطب: حضرت لوط بوسیله مخاطب قرار دادن جماعت منحرف با منادای «یاقومِ» که در آن با منسوب کردن قوم به خودش در واقع خواسته بگوید ما با هم بیگانه نیستیم و شما نزدیکان من هستید و به شما علاقمندم و بعنوان پیامبرتان شما را درک می کنم پس فکر نکنید با شما نزاعی دارم... این نوع منادا ترفند خوبی است در انداختن مخاطب در رودربایستی.
* تغافل : با استناد به عبارت «...هؤلاء بناتی ...» متوجه سنت پیامبرانه ای می شویم که آن تغافل است یعنی با آنکه حضرت لوط عالم به زشتکاری آن قوم است اما با تغافل فرصتی دوباره به آنان می دهد که مأیوس از توبه نباشندو بدانند پاک شدن در هر لحظه ممکن است.
*تبشیر و بشارت برای ایجاد وسوسه و شکستن اتحاد در جماعت: از عبارت « یا قوم هؤلاء بناتی...» این نکته فهمیده می شود که با توجه به اینکه حضرت لوط، هیجان رقابت گونه آن مردان را در کسب لذتجویی جنسی از راه ناصواب می بیند برای باز گرداندن آنها ، به سنت معمول قرآن که بشارت است روی می آورد و آن بشارت دقیقا هماهنگ با حالت رقابتی آنان است در کسب لذتجویی جنسی اما با این تفاوت که از راه صواب است .بدین شکل که می فرماید : این دختران من (که تعدادشان هم محدود است) جایزه کسانی است که زودتر از بقیه از خواست خود انصراف دهد... در واقع با گذاشتن چنین جوایزی که تعدادشان کم بود در راه شکستن اراده آنها و ایجاد تفرقه در اتحاد آنها که با یکدیگر هم داستان شده اند قدم بر می دارد.(بنابراین دلیل پیشنهاد تعداد محدود دختران به جماعت زیاد مردان همان است که گفته شد)
*تبلیغ پررنگترین امتیاز برای ترغیب بیشتر تک تک مردان قوم در بازگشت از خواست ناصواب برای بدست آوردن جایزه: (در فطرت مردان برترین و محبوبترین زن پاکترین آنهاست) «...هن اطهرلکم»: آهای قوم من (که شما را غریبه نمی دانم و درکتان می کنم) تزویج با این دختران من که پاکترین دختران در میان دختران اینجا هستند جایزه من است برای کسی که زودتر از من بخواهد آنها را.
* باید توجه داشت که در بشارت دادن، چهره بشارت دهنده به لبخندی مهربان و صلحجویانه باز است این رفتار بدنی کاملا روانشناسانه است که به زبان بدن معروف است.
*موضع یک پیغمبر در بشارت دهی موضع بالادست به پایین دستان است. در اینجا نیز پیامبر هنوز خود را محترم در بین قومش فرض می کند و حاکی از امید او به هدایت مخاطبان است.


گام دوم: انذارو تنذیر:زمانی که حضرت لوط بواسطه پیامی که از زبان بدن مردان قوم دریافت می کند که احتمالا شامل پوزخندی تمسخر کننده است که حقارت او را در پی دارد با گفتن «فاتقواالله» آنها را از خشم و عذاب خدا می ترساند.
*حتما زبان بدن حضرت لوط دیگر لبخند بر لب نیست بلکه حالتی جدی با اخمی در ابروان و انقباض ماهیچه های چهره به گنهکاران پیام می دهد تا تاکیدی بر انذار باشد.

* درعبارت «فی ضیفی» معنای در بین میهمانان است چون ایشان را با پوزخند به بشارتش تحقیر کردند... پس پیامبر در مقابل پوزند و تمسخر آنها می فرماید از خدا بترسید مرا مسخره نکنید در میان میهمانانم...پیامبر خدا هنوز دست از تغافل خود بر نمی دارد و ابراز نمی کند که من می دانم چه قصدی دارید و تنها همین مطلب را انذار می کند که مرا تحقیر نکنید.
* در انذار نیز انذار دهنده خود را در موضع قدرت می بیند.بنابراین برای هدایت مخاطبانش به این رسم دیرینه پناه می برد.


گام سوم: التماس و یاری خواهی برای جلب عاطفه و رحم مخاطب متجاوز: حضرت لوط بعد از انذار عکس العملی مخالفانه از سوی نابکاران ، هماهنگ با انذارش می بیند که آن عکس العمل همان خشونت بدنی است احتمالا حضرت را به زور به کناری نیزمی رانند تا خلاف خواست او (عدم تحقیر پیامبر)، او را تحقیر کنند و بالادست بودن خود را بر او به رخ بکشند تا پیامبر بداند نباید به آنها نهی کند... پیامبر خدا در این لحظه دیگر خود را مستضعفی می بیند اما کوتاه نمی آید و برای اینکه تنها منطقه استحفاظیش آلوده نشود در حالیکه خود را در موضع ضعف می بیند با التماس و یاری خواهی از جماعت نابکار سعی در جلب رحم و عاطفه آنها دارد . «الیس منکم رجل رشید» با این جمله و حالت ملتمسانه سعی در تزلزل در اراده برخی از آنها دارد تا اتحاد آنها بشکند... حضرت تمام تلاش خود را در حفاظت از حریم امن الهی که تنها محل بجا مانده برای اجرای احکام الهی است انجام می دهد. هدایت و شکستن اتحاد آنها ، یاریگر حکومت الهی است و پیامبر مامور آن است.
* پیامبر هنوز امیدوار به هدایت آنان است.

5. مردان متجاوز بعد از تمسخر و خشونتی که موجب شکستن شدن حرمت و هیبت پیامبرانه حضرت لوط است با گفتار نیز به مسخره حضرت لوط می پردازند . پاسخ این گمراهان با عبارت کنایی «...لقدعلمت ما لنا فی بناتک من حق...» این معنا را دارد که: تو که می دانی تحقق خواست ما با دختران تو هرگز نمی شود.
* زبان بدن این نابکاران را در زمان خواندن گفتارشان می توان تصور کرد که چهره ای سرد و بی روح است که حکایت از نفوذناپذیری آنها دارد.(پس ادعا نکن ما قوم تو هستیم نه ما و تو سنخیتی با هم نداریم)
* در عبارت «...لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق...» وقاحت آنها در مقابل تغافل و کم انگاشتن بشارت پیامبر و جسارت مستکبرانه آنها در مقابل انذار پیامبر را خوب نشان می دهد که همگی اوج تحقیر شخصیت و مقام حضرت لوط است. یعنی تو برای ما هیچ نیستی.
* عبارت «... وانک لتعلم ما نرید» تصدیق آنان است به عبارت «ولاتخزون فی ضیفی» یعنی درست حدس زدی ما می خواهیم با عمل نامشروع با مهمانانت و در خانه تو ، تو را بشدیدترین شکل خوار و خفیف کنیم.

گام چهارم: پیامبر خدا در حالیکه این رفتار و گفتار بشدت دلش را سوزانده بطور طبیعی فریاد آرزومندی سر می دهد و غربت خود را بیشتر به رخ جماعت می کشد شاید بدین امید که دل یک نفر نرم شود. در آیه 80 به تصریح خودِ آیه آرزویی محال را فریاد می زند: «...لو انّ لی بکم قوه او ءاوی الی رکن شدید» کاش قدرت جلو ایستادن در مقابل شما را داشتم (اما ندارم) و یا کاش حامیی قدرتمند داشتم از جنس انسان (رجل رشید)که به او پناه می بردم در دفع شما.
* محال بودن آرزوی پیامبرمشخص است زیرا کسی از آنها یار او نمی شود و او نیز تک و تنها یارای مقابله با این جماعت را ندارد و از طرفی این آرزوی محال نشان از یاس او در هدایت آنها دارد.


6. فرشتگان که نظاره گر بودند تا فرصت آخر نیز برای هدایت این مردان داده شود اکنون با فریاد یاس پیامبر از هدایت ایشان به زبان می آیند و با عبارت: «لن تصلوا الیک» عرض می کنند: درست است اینها با تو هیچوقت همراه نمی شوند پس فرصت تمام شد و حجت نیز بر آنها تمام شد(و امیدی به هدایتشان نیست) و ما آمده ایم که بگوییم عذاب نزدیک است...

t.m

ویرایش بوسیله کاربر 1396/04/14 03:15:20 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

mohammadi Offline
#8 ارسال شده : 1396/04/14 03:07:27 ب.ظ
نقل قول
mohammadi

رتبه: Newbie

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1396/04/14
ارسالها: 2
Iran (Islamic Republic Of)

جمع بندی مطالب ارسال شده پیرامون عبارت قرآنی «یاقوم هؤلاء بناتی» مبنی بر اینکه حضرت لوط ، دخترانش را به مردان نابکار پیشنهاد داد:

1. با استفاده از تفسیر آیه زنا در سوره مبارکه انعام که توضیح می دهد حرمت زنا در تمام شرایع آسمانی تشریع شده است بنابراین بدلیل مقید شدن «هؤلاءبناتی» بوسیله عبارت «هن اطهر لکم» مشخص می شود که منظور از پیشنهاد حضرت لوط ، پیشنهاد به تزویج به دخترانش بوده است و نه پیشنهاد به زنای با آنها. و این غیر ممکن است حضرت لوط با اینکه در عبارت «فاتقواالله» آن قوم را از خدا می ترساند آن وقت بیاید برای منع از یک فحشا به فحشایی دیگر پیشنهاد دهد.

2.در خصوص مجاز بودن ازدواج چند دختر محدود به جمعي از مردان قوم نيز نظرات زير
مطرح است:

الف-منظور از «بناتی»، همه زنان امت حضرت پیامبر می باشد که به منزله دختران او هستند.


ب- دلیل اینکه چرا حضرت لوط به جماعت مردان پیشنهاد دخترانش که تعدادشان از تعداد مردان کمتر بود را داد از باب ایجاد رقابت بوسیله جایزه قرار دادن دخترانش بود تا هر کس زودتر انصراف از عمل شنیع را بدهد او از چنین دختری بهره مند خواهد شد. جایزۀ کم در برابر شرکت کنندگانِ زیاد موجب می شود که هریک از شرکت کنندگان سرعت خود را در رسیدن به خواستۀ جایزه دهنده بالا ببرد تا خودش مالک جایزه شود و جایزه به کس دیگر نرسد.(تعداد کم دختران پیامبر خود مسبب سریعتر شدن تصمیم گیری در انصراف از تصمیم منحرفانه بود).

ج-منظور لوط پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیائید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم.

د-اين مذاكره و پيشنهاد خطاب به سران و نمايندگان قوم بوده نه همه انها.ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﺜﻠﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ

ه-حلال و حرام دست خداست.خداوند به طور یکسان حلال و حرام را بر عموم مردم به وسیله پیامبران بیان میکند، اما تکلیف برای هر کسی به اندازه توانایی اوست،حضرت خضر پسری را کشت که حضرت موسی به آن معترض بود.صاحب نکاح خداست،همان خدایی که کشتن فرزند را حرام کرده به پیامبرش ابراهیم دستور قربانی کردن فرزندش را میدهد ،همان خدا میتواند به پیامبرش اذن عرضه دخترانش را به قوم پیامبرش بدهد.

در قران آمده خداوند در مورد کنیزانی که وادار به فحشا شدند آمرزنده است.
ممکن است این کار امر خداوند و گفته فرشتگان باشد.

ویرایش بوسیله کاربر 1396/04/20 04:41:21 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

kabir Offline
#9 ارسال شده : 1396/04/16 11:16:38 ق.ظ
نقل قول
kabir

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17
ارسالها: 221

6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
تفسير احسن الحديث، در ذيل ايه ٧٨سوره هود، در خصوص موضوع دختران لوط چنین گفته است:

ﻣﻌﻨﺎﻯ ﻫﺆُﻟﺎﺀِ ﺑَﻨﺎﺗِﻲ ﻫُﻦﱠﱠ ﺃَﻃْﻬَﺮُ ﻟَﻜُﻢْ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻗﻄﻌﺎ ﻣﺮﺍﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺯﻧﺎ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: ﻏﻴﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻓﻊ ﻓﺤﺸﺎﻳﻰ، ﻓﺤﺸﺎﺀ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﻛﺸﻴﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻳﻘﻴﻨﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺷﺮﻋﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺮﻳﻌﺘﺶ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﻛﻔﺎﺭ ﺟﺎﺋﺰ ﻭ ﺯﻧﺶ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﺪﺭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺯﻳﻨﺐ ﺭﺍ ﺑﺎﺑﻰ ﺍﻟﻌﺎﺹ ﺑﻦ ﺭﺑﻴﻊ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﻧﺴﺦ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺮﺿﻪ ﻛﺮﺩ «1».

ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻟﻮﻁ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺑﻴﺶ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﺮﺿﻪ ﻛﺮﺩ، ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﻢ، ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ،: ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺭﺋﻴﺲ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻟﻮﻁ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺶ ﺯﻋﻮﺭﺍﺀ ﻭ ﺭﻳﺘﺎﺀ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﻛﻨﺪ،

ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻧﮕﺎﺭﻧﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﻭﺟﻪ ﺧﻮﺑﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﺜﻠﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺰﻭﻳﺞ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻣﺪﻩ: ﻗﺎﻝَ ﻫﺆُﻟﺎﺀِ ﺑَﻨﺎﺗِﻲ ﺇِﻥْ ﻛُﻨْﺘُﻢْ ﻓﺎﻋِﻠِﻴﻦَ ﺣﺠﺮ/ 71.

-

ویرایش بوسیله کاربر 1396/04/20 04:31:15 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

Shahrooz
#10 ارسال شده : 1396/04/23 05:54:49 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
سلام. مشکل بزرگ من با این ایه اینه که اصلا پیامبر به چه حقی دخترش را به کسی پیشنهاد داده؟
کدام انسانی برای حفظ حرمت مهمان خانواده اش را فدا میکند؟
و روی چه حسابی همبستری یکی از انان با یکی از دختران باعث هدایت ان شخص میشده است؟

من شخصا با این آیه و عملی که پیامبر انجام میدهد, مشکل دارم شدید!

هدایت مردم از طریق ارضای حس جنسی انها با اهدای دخترانش؟
از طریق تبدیل دخترانش در حد وسیله ای برای ارضا؟!
و ایا یک گی با همبستری با یک زن هدایت می شود؟

مطلقا نمی فهمم!!
این آیه احتمالا به عنوان یکی از خطاهای پیامبران اورده شده, نه به عنوان الگو گیری.
اینکه بدانیم پیامبران نیز جایز الخطا هستند, اما به دلیل خلوصشان خداوند خطاهای انها رو می پوشاند یا به حداقل کاهش می دهد.

فرض کنید این رفتار الگو قرار میگرفت و مردم برای هدایت همجنس گرایان دخترانشان را به انان هدیه می دادند!!!!

ایات قران پر است از اشتباهاتی که پیامبران انجام داده اند و پر است اد توبه های انان به دلیل انجام ان اشتباهات و همینطور فراموشی انان از انجام توبه که باعث شده انها به مقامات بالاتر نرسند و یا حتی پیامبری را از دست بدهند.
این مورد نیز به نظر من یکی از همان موارد است.
TM
#11 ارسال شده : 1396/04/23 05:58:43 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
بالاخره قریب باتفاق مردان قومش مبتلا به این انحراف بودند و یک سوال پیش می آید که چرا حضرت لوط تا بحال چنین پیشنهادی به آنان نداده است؟

لحظاتی که در این آیه بسیار پر التهاب بر پیامبر خدا گذشته در نظر بگیرید.

پیامبر یک انسان کامل است و بهد از امتحانات بسیار به این افتخار نائب آمده است پیامبر فرد کمی نیست اینقدر راحت در مورد گناهکار بودن ایشان نظر ندهید؟
مسأله گناه پیامبران ابدا گناه به این معنایی که ما انجام می دهیم نیست. حضرات انبیا در امتحان صبر یک لحظه کم آورده اند که در مورد ایوب می شود شکوه لحظه ای او به خدا و یا یونس اتمام صبرش در امتحان صبر می شود پشت کردن به قومش ... و دیگر انبیا بغیر از پیامبر اسلام هم قضیه به همین منوال است
پیامبران در عهد صبر کم آوردند همین و ابدا گناهی مرتکب نشده اند پیامبران مرتبه انسانی و روحانی والایی داشته اند.


و اما از بحث دور نشویم حضرت لوط در شرایط پرالتهابی که در آن لحظه داشته است تنها سربازانی که برای متفرق کردن لشکر شیطان داشته است دخترانش بوده است که تحت تربیت الهی خودش افرادی مطیع ولایت شده اند و تنها آنها یاریگر وی در این میدان می شوند .

حرمت مهمان را متاسفانه ما نمی دانیم
قبح بسیار بالای این عمل شنیع لواط را ما‌درک نمی کنیم
والا اینطور به راحتی این فسادهای جامعه انسانی را به هیچ نمی گرفتیم و نمی چسبیدیم به منافع یک الی دو انسان.


می توان گفت منفعت جمع همیشه بالاتر از منفعت فرد است و پیامبر در درجه اول باید جامعه را از پلید شدن نگهداری کند.

آن لحظه پرالتهاب را تنها خود حضرت لوط درک کرده که اینطور تزویج دخترانش را بشارتی قرار می دهد تا این لشکریان شیطان با این بشارت از تصمیم خود برگردند.


خانه پیامبر منطقه امن است و اینکه فرد یا افرادی این حرمت را زیرپانهند و به مهمانانش قصد کنند برای پیامبر غیرقابل تحمل است و تنها سربازان یاریگر این پیامبر تنها همان دخترانش بودند که از هر مردی مردتر بودند.

بحث جهاد هم ترجیح نفع جامعه مسلمین است بر منفعت فردی...


مردانی به امر ولی به صحنه جهاد می شتابند و برای منفعت جمع کشته می شوند تا لشکر شیطان متفرق شود و از هم بپاشد.


اگر منافع فردی اولویت گرفته شود دیگر منفعت جامعه که در جای خود بیمه کننده افراد است رنگ می بازد.
در جهاد منفعت جامعه باقی ماندن هویت جامعه دینی است تا ایمان و تقوی بسهولت قابل انجام باشد جامعه دینی که نباشد دیگر احکام الهی و مفهوم خدا هم براحتی رنگ می بازد و این یعنی پشت کردن به این نعمت بزرگ ایمان
.
Shahrooz
#12 ارسال شده : 1396/04/24 05:06:28 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
من با بحث برتری منفعت جمع به منفعت فردی مخالفم.
اولا در قرآن و احادیث همیشه اکثریت محکوم شده.
دوما ارزش به تعداد نیست, به تقوا است, چنانچه خداوند به حضرت ابراهیم "امت" میگوید اما در خصوص نابودی یک قوم خطاکار مانند نابودی یک مگس صحبت می کند.

عمل پیامبر با هر مقیاسی خطا بوده. دختران او تقریبا تنها کسانی بودند که با او از شهر خارج شدند, پس ارزش ان دو نفر از ارزش تمام مردم شهر بیشتر بوده است.

هیچ کس حتی پیامبر نمیتواند ازادی اراده کسی را نفی کند. چنانچه پیامبر اسلام نیز نتوانست. پس چنین کاری پیش از مشورت با انان خطا بوده.

و ضمنا من صحبتی از گناهان پیامبران نکردم. شاید بهتر باشه متنم رو تصحیح کنم به خطاهای پیامبران, چرا که شاید بتوان گفت تنها پیامبری که اشتباه کرد و البته بعد از ان بلافاصله توبه کرد حضرت یونس بود که خداوند در مورد او می فرماید اگر از ذاکرین نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند!
!
TM
#13 ارسال شده : 1396/04/24 05:09:10 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
مثالی می زنم برای محسوس شدن:

اگر شما در جایی زندگی کنید که افرادی قصد کشتن همه خانواده شما را دارند و شما در آن لحظه چه پیشنهاداتی را به آنها برای جان بدر بردن خانواده تان به آنها می دهید؟

جان مهم است و در اولویت ... پس مال خود را به آنها پیشنهاد می دهید.

حالا بجای آن قاتلان جمعی حرمت شکن که سعی در شکستن حرمت حکم الهی را در تنها حریم پاک الهی یعنی خانه پیامبر را دارند در نظر بگیرید ... برای پاک ماندن حریم الهی باید کاری کرد باید پیشنهادی داد هماهنگ با خواسته آنها این وظیفه پیامبر است که نگذارد حکم خدا پامال نشود آن هم در منزلش ... بنابراین دخترانش را به تزویج آنها پیشنهاد می دهد.

یعنی برای نجات جان، عقل می گوید مال را پیشنهاد بده اما برای حفظ طهارت و پاکی مکان، اختیار انتخاب همسر برای دختران بدست پیامبر خدا که ولایت و سرپرستی بر امتش دارد تا جلوی غضب الهی را بگیرد می افتد و برای پاک ماندن تنها حریم الهی دست به این پیشنهاد می زند.

تنها همین را بگویم جان و مال و اختیار افرادی که مؤمن به ولایت مطلق الله هستند در دست نماینده خداست
.

ولایتمداری تنها چیزی است که در صورتیکه درک شود این پیشنهاد دادن نیز درک می شود.


ولایت الله و در طول او ولایت نمایندگانش که امتحان پس دادگان و پاکان و معتمدترین افراد هستند را دریابیم...

پیامبران بدلیل اتصالشان به سرچشمه وحی ، خردمندانه ترین تصمیمات را برای اصلاح جامعه دینی انجام می دهند. پس نیاز است که تک تک امت پیامبر به کمک او بشتابند و‌چشم و گوش بسته جان و مال و آبروی خود را برای انجام تصمیمات او در طبق اخلاص قرار دهند والا اگر پیامبر اختیاردار افراد نباشد مدام باید به امت توضیح بدهد که چه می خواهد بکند حالا اونها فکر کنند آیا قبول کنند آیا نکنند آیا در لحظات بحرانی فرصت از دست نمی رود؟... این که نشد حاکمیت نماینده خدا بر جامعه ...

روایت مهمی از امام باقر علیه السلام وجود دارد که بنا بنی الاسلام معروف است امام می فرماید:
اسلام بر پنج رکن بنا شده است: اول نماز دوم روزه سوم حج چهارم زکات و پنجم ولایت و ولایت از همه این ارکان مهمتر است بطوریکه اگر ولایت نباشد آن چهارتا نگهدارنده اسلام نمی توانند باشند
.

ولایت مسأله مهم و حیاتی است
.
Shahrooz
#14 ارسال شده : 1396/04/25 05:03:49 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
مثال شما را نمی پذیرم.
اشخاصی به خانه شما هجوم میاورند, نه برای حتک حرمت مهمانان شما, که برای کشتن انها. ایا شما برای حفظ جان انها دخترانتان را به انان پیشنهاد میدهید؟
یا به عنوان یک مستجاب الدعوه از الله کمک می خواهید؟!

مقایسه کنید با حضرت ابراهیم که در مسیر افتادن در اتش حضرت جبرئیل پیش ان حضرت می ایند و می گویند خدایت سلام رساند, و گفت اگر خواسته ای داری بگو. ایشان در پاسخ نه جانش را خواست, نه هیچ چیز دیگری, فقط گفت خواسته دارم, اما نه از تو, از الله!!!

اولین و منطقی ترین کاری پیامبر باید انجام میداد, طلب کمک از الله در ان شرایط اضطراری بود و نه تقدیم کردن دخترانش!!!

وقتی چاره ای نیست پیامبر پناه می برد به خدا از شر خلایق, از او کمک می خواهد برای رفع شر, و می جنگد برای دفع شر یا از مهلکه میگریزد, نه اینکه اولین و ساده ترین راه حل را به گروهی که میداند هیچ چیز جز رفع شهوت مهارناپذیرشان انها را رام نمیکند پیشنهاد کند: دخترانم از ان شما!!!
TM
#15 ارسال شده : 1396/04/25 05:14:26 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
مطمئن باشید اگر پیامبر از خداوند می خواست که این ابتلا را از ایشان رفع کند یعنی در تعهد و آزمایش صبر کم آورده در حالیکه اولیای الهی در عرصه آزمونهای الهی همه سعی خود را به انجام می رسانند تا از آن ابتلا با سربلندی بیرون بیایند نه مثل ما که کلا از خدا بخواهند بطور کل فضای امتحان را محو کند.
اگر اینطور باشد قیامی بنام قیام کربلا رخ نمی داد ... حضرات معصومین به آن وضع جانکاه رنج نمی بردند.

پیامبر سالیان سال است که در بین افراد گناهکار زندگی می کند و چه آزاری بالاتر از این که پیامبر امتی بدکردار باشی این خیلی رنج آور بوده برای حضرت لوط.
ایشان پیامبر خدایند نه یک انسان معمولی که به مرور زمان احساساتشان بی حس شود و دیگر حسی نسبت به قبح عمل شنیع لواط نداشته باشند بلکه مدام در رنجند.
و قطعا به عناوین مختلف در راستای وظیفه خود به انذار امت و قوم خود مشغول بوده است اینها چیزی نیست که در این آیه ببینید چون قرآن کتاب قصه و تاریخ نیست و اگر بود همه را می آورد بلکه کتاب تذکر و تفکر است. مطلبی را از یک واقعه با الفاظ پرمعنا می فرماید و تکلیف را می اندازد به گردن خود انسان که خودش فکر کند و تذکری که از آن آیه مورد نظر است دریابد.

این را می طلبد که یک پیامبر را بخوبی تصور کنید که در جامعه گناه آلود مأمور به انجام وظیفه است. نفرین نمی کند چون هنوز در آزمون صبر تعهد دارد قهر نمی کند آنچنان که یونس علیه السلام کرد شکوه نمی کند زیرا این فضای امتحانی از آن اوست و او باید با توکل به خدا راهی برای حل بحران پیدا کند.


و می بینیم که لوط علیه السلام تمام لحظات تلخ و رنج آور را با صبوری و با تلاش در رفع این معضل طی می کند ولی باز هم مأیوس نمی شود که عاقبت آزمون ایشان تمام می شود و فرشتگان خود را معرفی می کنند که ما آمده ایم که بگوییم عذاب نزدیک است یعنی آزمون حضرت لوط به اتمام رسید و ایشان در میدان صبر سربلند بیرون آمد.


دقت داشته باشیم اولیای الهی اژ خداوند نمی خواهند صورت مساله را پاک کند بلکه از او امداد می خواهند که در آزمون صبر سربلند‌و پیروز بیرون بیایند. معنای حسنات الابرار سیئات امقربین هم همین است
.
reza.m
#16 ارسال شده : 1396/04/26 05:14:11 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
وقتی میگوییم پیامبر یعنی پیام بر

یعنی کسی که پیامی از طرف کسی می آورد
وقتی منظور پیامبر خداوند است یعنی کسی که هر پیام و صحبتش از طرف خداوند است

پس این شخص همه چیز را باید در ابتدا با خداوند چک کند و در هر کاری با خداوند مشورت کند

در مشکلی که حضرت لوط با آن مواجه شدند باید ابتدا چکار میکردند
؟
TM
#17 ارسال شده : 1396/04/26 05:15:51 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
مقام رسالت و نبوت که در فارسی ترجمه به پیامبری شده است ما را سهل اندیش نکند!!!

مقام نبوت و رسالت زمانی بر یک فرد بار می شود که امتحاناتی را پس داده باشد و به درجه ای رسیده باشد که معتمدترین و متقیترین و ولایتمدارترین فرد شود که سرش برود دست از اجرای حکم الهی برنمی دارد چنین شخصی را خداوند قابل برای حمل مسوولیت نبوت دیده و به او ماموریت می دهد.


کسی که نماینده خدا شد در اجرای احکام الهی یعنی عقل سلیمی از طرف خداوند به او اهدا شده و هر لحظه پذیرای علم الهی از مخزن غیب است
.

من متوجه منظورتان نمی شوم که می گویید مشورت کند ... مگر پیامبر همواره متصل به دریای غیب و علم الهی نیست؟ پس بهترین تصمیم را بنابر این جایگاه متصلانه انجام می دهد
Farhang
#18 ارسال شده : 1396/04/26 05:18:19 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
با سلام و تشكر از شما

نه پيامبر هميشه به وحي متصل نيست.و قرار نيست كه اين گونه باشد.
وحي براي تبيين و ابلاغ امور ديني مورد نياز است.

پيامبران هم مانند ساير افراد زندگي و امورات مادي و دنيوي و حكومتي خود را باعقل و مشورت و ساير مكانيزم هاي بشري انجام ميدهند.
وامتياز و برتري انها همين است كه با عقل خود و اراده خود(بدون اينكه دائما به اتاق فرمان وصل باشند)غالبا بهترين رفتار را انجام ميدهند.
دستور قران به پيامبر براي مشورت و مشورت پيامبر در جنگ احزاب با اصحاب خود،نمونه گوياي اين موضوع است
.
Farhang
#19 ارسال شده : 1396/04/31 05:19:01 ب.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
هیچ کس حتی پیامبر نمیتواند ازادی اراده کسی را نفی کند.
چنانچه پیامبر اسلام نیز نتوانست.
پس چنین کاری پیش از مشورت با انان خطا بوده.

سلام بر شما
1-دو جمله اول تان درست است.اما در خصوص جمله دوم،حتي اگر ولايت پدر بر دخترانش يا نبي بر پيروانش را هم كنار بگذاريم،
ذكر نشدن جزيياتي مثل عدم مشورت لوط با دخترانش،دليل نفي ان نميشود.
شايد اين امر با رضايت انها بوده (و در قران ذكر نشده) شايد هم رضايت نبوده.
اما اينكه ذكر نشده ،نشان دهنده ان است كه در سياق ايات مورد بحث،هدف اشاره به اين مساله نبوده و نيازي به ذكر ان نبوده است.

2-اينكه پيامبران دچار خطاهايي (از جنس خطاهاي انبيا و مقربين) شدند و در قران ملامت شده اند،درست است
اما ظاهر ايات هم براي همان انبيا ،لحن شماتت و نكوهش را نشان ميدهد
اما در مورد حضرت لوط در اين ماجرا،در هيچ كدام از سوره ها نكوهشي نشده پس از منظر خدا و قران،لوط دچار خطايي در اين موضوع نشده است.


3-با توجه به بند دو كه پيشنهاد لوط كار حرام و خطايي نبوده ،در بحث اخير بدنيال فهم بيشتر از جزييات و مراد اين پيشنهاد و بيان احتمالات معقول و مجاز از منظر قران هستيم.
باسپاس
Shahrooz
#20 ارسال شده : 1396/04/31 05:21:40 ب.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
سلام.
فرمودید "ذكر نشدن جزيياتي مثل عدم مشورت لوط با دخترانش،دليل نفي ان نميشود."

درست است نمی شود، اما دلیل بر اثبات هم وجود ندارد. اما اگر به داستان بر گردیم می بینیم که مساله هجوم آن مردان به خانه حضرت لوط چیزی نبوده که قابل پیش بینی بوده باشد و فرصتی برای آن حضرت برای مشورت با کسی فراهم بوده باشد. ناگهان اتفاق افتاده و آن حضرت ناگهان تصمیم گرفته اند. و تمام مشکل بر می گردد به تصمیم ناگهانی و بدون اذن الله ایشان.

فرمودید "ما ظاهر ايات هم براي همان انبيا ،لحن شماتت و نكوهش را نشان ميدهد"
به نظرم همیشه این طور نیست. قرآن لحن شماتت را در صحبت خضرت ابراهیم زمانی که درخواست زنده شدن پرنده را کرد، و حضرت مریم زمانی که حضرت مسیح را به دنیا آورد و گفت "ای کاش مرده بودم " نشان نمی دهد، حتی در ماجرای حضرت یوسف زمانی که گفت "من خودم را مبرا نمی دانم" و زمانی که برای فرار از دست زنان تقاضای زندان کرد، باز هم لحن شماتت بار دیده نمی شود. اما به وضوح از نتایج اعمال می توان دید که انتظار خداوند از آنها چیز دیگری بوده است و آنها به دلیل عمل ناقص خود در آن لحظه دچار مشکلاتی هر چند سطحی (و البته گاهی شدید) شده اند.

بنابراین همیشه نباید منتظر لحن شماتت بار قرآن بود. گاهی قرآن عملی خطای مقربین را توضیح می دهد و نتایج آن را هم نشان می دهد و این ماییم که باید درس خود را از آن داستان ظریف بگیریم
.
Guest
#21 ارسال شده : 1397/03/16 10:49:32 ب.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
یکباردیگر به تفصیل توضیح دادم که تفاسیر و تعابیر و تأویل آنهایی که به حرمت و عقل ودرایت حضرت پیامبر (لوط)خدشه وارد آورد وارد نیست و من نوعی هرچند درجه دکتری هم دارم اما عقل و درایت یک پیامبر قابل مقایسه با مردم عادی نیست که بتوانیم به ایشان ایراد بگیریم انالله قادربه کل شی قدیر و خواست خدا هیچگاه به غلبه کفار بر آبروی پیامبر نخواهد بود ،چرا اینقدر سفسطه میکنید و به تفاسیر اشتباه میپردازید ،توبه کنید و از خداوند طلب استغفار کنید .
admin1 Offline
#22 ارسال شده : 1399/01/03 01:10:03 ب.ظ
نقل قول
admin1

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/14
ارسالها: 199

8 تشکر دریافتی در 7 ارسال

در اين آيه حضرت لوط(عليه السلام) نسبت به تجاوزگران در عمل جنسى به مردان دختران خود را پيشنهاده، كرد و آيا ازدواج مؤمن با كافر جايز بوده؟ و اگر هم در شريعت لوط چنان ازدواجى جايز بوده مانند شريعت ابراهيم(عليه السلام) كه زنى بسيار مؤمن با فرعون ازدواج نموده است اين سؤال پيش مى آيد كه آيا تعداد دختران لوط برابر با تعداد اين نابخردان و مهاجمان بوده است؟

پاسخ نخست اين است كه ازدواج زن مؤمن با مرد كافر با شرايطى در شريعت ابراهيم و موسى جايز بوده است.
در ثانى هم ممكن است كه تعداد دختران لوط با تعداد مهاجمان برابر بوده و اگر هم برابر نبوده اين پيشنهاد ازدواجى موقت بوده است كه هر يك از دختران لوط امكان ازدواجهاى موقت پياپى با شرايط شرعيش با اين مشركان داشته است، در هر صورت براى جلوگيرى از لواط چنان پيشنهادى جايز بوده است زيرا، در دوران امر بين اهم و مهم، اهم در هر صورت مقدم است و اگر هم ازدواج زن مؤمن با كافر جايز نمى بود اينجا براى جلوگيرى از منكر (لواط) كه حرمتش بيشتر است چنان پيشنهادى مقبول و موجه است.
در هر صورت حتى اگر هم ندانيم حكمت اين پيشنهاد چه بوده، اين حقيقت مسلم است كه پيشنهاد لوط پيامبر، وحيانى بوده است.


تفسیر فرقان،سوره حجر
مدیر تالار
پاسخ سریع نمایش بخش پاسخ سریع
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (36)
عنوان جدید ارسال پاسخ
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.824 ثانیه ایجاد شد.