رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ﺣﺎﻓﺮﺓ: ﺣﻔﺮ: ﻛﻨﺪﻥ. ﺣﻔﺮﻩ: ﮔﻮﺩﺍﻝ. ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻋﺮﺏ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﺷﻰ ﺀ ﻭ ﺍﺑﺘﺪﺍﺀ ﻛﺎﺭ ﺣﺎﻓﺮﻩ ﮔﻮﻳﺪ ﭘﺲ ﺣﺎﻓﺮﻩ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﺖ «ﺭﺟﻊ ﻋﻠﻰ ﺣﺎﻓﺮﺗﻪ» ﻳﻌﻨﻰ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻰ ﻛﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﮔﺸﺖ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺨﺮﺓ: ﻧﺨﺮ (ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﻓﺮﺱ): ﭘﻮﺳﻴﺪﻥ ﻭ ﻣﺘﻠﺎﺷﻰ ﺷﺪﻥ. «ﻧﺨﺮ ﺍﻟﻌﻈﻢ: ﺑﻠﻰ ﻭ ﺗﻔﺘّﺖ» ﻧﺎﺧﺮ ﻭ ﻧﺨﺮ (ﺑﻔﺘﺢ ﻧﻮﻥ ﻭ ﻛﺴﺮ ﺧﺎﺀ): ﭘﻮﺳﻴﺪﻩ. ﻧﺨﺮﺓ ﺟﻤﻊ ﻧﺨﺮ ﺍﺳﺖ.
از تفسير احسن الحديث
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
سَبَحَ : سَبْحاً : به راهى دور رفت في الْكَلامِ : بسيار سخن گفت -في الأَرضِ : زمين را كند -الْقَومُ : آن قوم در زمين پراكنده شدند -الرجُلُ : آن مرد در امر معاش خود تصرف كرد ، خوابيد و آرامش گرفت -عن الأَمرِ : از آن كار فارغ شد -سَبْحاً و سِبَاحَةً في الْمَاءِ و بِالْمَاءِ : در آب شنا كرد . از اين تعبير در حركت ستارگان و دويدن اسب و مانند آنها استعاره مى شود -سُبْحاناً : « سُبْحَانَ اللّه » گفت .
♻️💢♻️ ناشِط: (اسم) الجمع : نُشَّطٌ فاعل من نَشَطَ نَاشِطٌ فِي عَمَلِهِ : ذُو نَشَاطٍ وَحَرَكَةٍ النَّاشِطُ : ناقِض الحبْل ليُضفَر ثانية
ناشط [عمومی]ناشط : طرفدار عمل ناشط [عمومی]فعال ، پرجنب و جوش ، پر تحرك نَاشِط [عمومی]نَاشِط : فا ، با نشاط ، گاو وحشى كه از جائى بجاى ديگر رود ؛ « طريقٌ ناشطٌ »: راه فرعى و يا جنبى .
نشط : کنش ور کردن , بفعاليت پرداختن , بکارانداختن , تخليص کردن ( سنگ معدن ) , نيرودادن , قوت دادن ( به ) تشجيع کردن , زندگي بخشيدن , حيات بخشيدن , جان دادن , روح بخشيدن , روح دادن , چالا ک شدن , زنده شدن , چابک شدن , با روح شدن نَشَطَ [عمومی]نَشَطَ : نَشْطاً الحبلَ : ريسمان را گره زد - العقدةَ : گره را بست - الدّلوَ من البِئْرِ : دلو را بدون چرخ از چاه بيرون كشيد - زيداً : به زيد نيزه زد - تْهُ الحَيَّةُ : مار او را گزيد -- نَشْطاً من المكانِ : از آنجا خارج شد - من بلدٍ الى بلدٍ : از شهرى به شهرى رفت . نشط [عمومی]فعال كرد ، فعالسازي كرد نَشَّطَ [عمومی]نَشَّطَ : تَنْشِيطاً [ نشط ] الحبلَ : ريسمان را گره زد - هُ الى او فى العَمَلِ : او را در كار خود با نشاط نمود . نَشْط [عمومی]نَشْط : مص ، چيزى را به سرعت ربودن . 💢♻️💢 جْرَة :- جمع زَجَرات وزَجْرات : 1 - اسم مرَّة من زجَرَ : :- انتهى بزجرةٍ واحدة . 2 - صيحة عظيمة ، وهي النّفخة الثّانية للبعث :- { فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ } . المعجم: اللغة العربية المعاصر
الزَّجْرَةُ الزَّجْرَةُ : المَرَّةُ من الزّجْر . وفي التنزيل العزيز : الصافات آية 19 فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ) ) . المعجم: المعجم الوسيط
زجْرَة واحدة صيحة واحدة " نـَفخة البَعث " سورة : الصافات ، آية رقم : 19 المعجم: كلمات القران 💢♻️💢
لبث الشّخْص بالمكان / لبث الشّخْص في المكان مكَث فيه وأقام :- { فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ } - { وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا } :- ° ما لبِث أن فعَل كذا المعجم: عربي عامة
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
بررسی لغات خاص سوره نازعات :
نازعات: اسم فاعل از نزع ،در قران به معنای ازجاکندن،برکندن،بیرون کشیدن،بازستاندن امده است که هم معنای لازم میگیرد هم متعدی. نزع:مقاییس اللغه:قلع شیء،نزعت الشیء من مکانه نزعا،
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ ..{47}و آنچه كينه [و شائبههاى نفسانى] در سينههاى آنان است بركنيم {47}
تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ {20}[كه] مردم را از جا مىكند گويى تنههاى نخلى بودند كه ريشهكن شده بودند {20}
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ {33}و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مىنمود {33}
وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ..{75}و از میان هر امتی گواهی بیرون می کشیم ..{75}
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء {26}
بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى
غرق:احسن الحدیث:غرق بروزن شرف :فرورفتن در آب یا نعمت (که در قران زیاد بکاررفته است) غرق بر وزن عقل :شدت نشط:مقاییس اللغه نشط:اهتزاز و حرکه، نشط : بفعاليت پرداختن , بکارانداختن - نَشْطاً من المكانِ : از آنجا خارج شد ناشط فی عمله:ذونشاط و حرکه،پر تحرک،با نشاط،
سبح: سَبَحَ : سَبْحاً : به راهى دور رفت، سَبْحاً و سِبَاحَةً في الْمَاءِ و بِالْمَاءِ : در آب شنا كرد . از اين تعبير در حركت ستارگان و دويدن اسب و مانند آنها استعاره مى شود سرعت در تلاش،شنا در آب یا هوا إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا {7}[و] تو را در روز آمد و شدى طولانی است {7} وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ {40}و هر كدام در سپهرى شناورند {40}
مدبر:اسم فاعل از مصدر تدبير،تدبير :پشت سرهم چيدن حكيمانه
ترجف:لرزيدن شديد،
يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا {14} روزى كه زمين و كوهها به لرزه درآيند و كوهها به سان ريگ روان گردند {14} فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ 78 آنگاه زمينلرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند 78
رادفه:اسم فاعل از ردف،تبعيت كردن،پشت سرامدن، قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ {72} بگو شايد برخى از آنچه را به شتاب مىخواهيد در پى شما باشد {72} أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ ﴿۹﴾ من شما را با يك هزار از فرشتگان كه پشت سر هم فرود ميآيند ياري ميكنم.
حافره: مفردات القران: بازگشت به نقطه اول،زمینی که قبور در ان قرار دارد. ائنا لمردودن(و نحن )فی الحافره :و نحن محذوف است است و فی الخافره ،حال است برای مردودون .یعنی برمیگردیم(زنده میشویم) در حالیکه در قبرها هستیم؟
زجْرَة واحدة:صيحة واحدة " نـَفخة البَعث " سورة : الصافات ، آية رقم : 19المعجم: كلمات القران
لبث:لبث الشّخْص بالمكان / لبث الشّخْص في المكان مكَث فيه وأقام :- { فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ } - { وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا } :- ° ما لبِث أن فعَل كذا المعجم: عربي عامة
سيدكاظم فرهنگ
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.