logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:176992)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140062)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130843)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95112)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    معجزه كمتر شناخته شده پيامبر رحمت : قراردادها             

توجه

Icon
Error

2 صفحه12>
عنوان جدید ارسال پاسخ
Guest
#1 ارسال شده : 1394/12/16 06:06:48 ب.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
سلام

در سوره نسا آیه پس از عبارت معروف الرجال قوامون علی النسا به بحث نشوز زوجه اشاره کرده

و روش برخورد با آن را موعظه،ترک بستر و سپس کتک زدن(واضربوهن)

عنوان کرده است.واضربوهن را اكثر مترجمان به زدن معنا كرده اند.آیا قرآن به زدن زنان دستور داده است؟

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ

وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِيًّا کَبيراً


کلمات کلیدی:زنان مرد همسر کتک نشوز قوامون رجال

ویرایش بوسیله کاربر 1396/01/30 08:23:32 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#2 ارسال شده : 1394/12/17 11:24:04 ق.ظ
نقل قول
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
آيت اله صادقي تهراني در تفسير اين آيه ،چنين گفته است:

" اصولًا قيام سازندگى ايمانى در زندگى مربوط به كل مكلفان است،- چه زنان و چه مردان- و اين قيام نيز دو بعدى است: سازماندهى خود و ديگران، و چون عموماً مردان در اين سازندگى- در كل- نيروى بيشترى از زنان دارند،
در اين آيه" الرجال قوامون على النساء" آمده كه قوّام صيغه مبالغه است، پس مردان بعنوان قيام بيشتر در سازندگى معرفى شده اند، و در مقابل زنان هم قائم بر مردانند، يعنى نسبت به مردان هم سازندگى دارند، ليكن كمتر از آنان،
و قاعده كلى قواميت مردان بر زنان در بعد تكوين و تشريع است. و اين قواميت مردان بر زنان هرگز ولايت و قيموميتى مطلق- بر خلاف آنچه گفته مى شود- براى مردان بر زنان ندارد، بلكه اين قوام بودن بمعناى پاسدارى مردان نسبت به زنان است، زيرا چنانكه اشاره شد، مردان نيروى پاسداريشان در كل جهات- عقلى، مالى و جسمى- نوعاً بيشتر از زنان است،

اول در بُعد نيرومندتر بودن كه اگر دو نفر با هم با اختلاف نيرو شركت داشته باشند، آنكه نيرومندتر است تكليفش هم زيادتر است،

و بعد دوم در پاسدارى مردان" بما انفقوا من اموالهم" است و طبعاً كسى كه يك طرفه مالى را به ديگرى پرداخت مى كند، پاسدارى او هم نسبت به وى بيشتر است، زيرا چنانكه حفظ مال واجب است، حفظ كسى هم كه مالى را يكطرفه به او مى دهى نيز لازم است،
وپس مردان در زمينه پاسدارى نسبت به زنان مسؤليت بيشترى دارند، و زنان هم بامسؤليتى نسبتاً كمتر"

درباره زنان پاسدارى درونى و حفظ پاكدامنى آنان ضرورى تر از مردان، و درباره مردان پاسدارى در بُعد مردانگى و پرداخت اموالشان فزونتر است، و در هر صورت حقوق ميان زنان و مردان دو بخش است: حقوق مشترك، و حقوقى ديگر كه در انحصار هر يك از اين دو مى باشد، جز آنكه حقوق همسان و همگامشان نيز برحسب نيروهاى گوناگونشان مختلف است.

بنابراين قوام بودن مردان بر زنان بدين معنى نيست كه زنان همچون كنيزى زرخريد در دست مردانند بطوريكه همه چيز و همه كارشان بايستى با اجازه مردان باشد، كه حتى تحصيل علم، نذر، قسم، عهد، از خانه بيرون رفتن براى انجام واجبات و يا مستحبات و يا مباحاتى- در عين حالى كه موجب انحراف جنسى آنان نيست، و حقوق واجبه مردان را نيز نمى كاهد- در صورت اجازه ندادن شوهرانشان حرام باشد.

بلكه در كل واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مرجوحات در نفى و اثباتشان هرگز اجازه مردان مدخليتى ندارد، و چنانكه مردان هم در انجام وظائف شرعى و مباحشان هرگز نيازى به اجازه زنان ندارند، زنان نيز در اين موارد هرگز نيازى به اجازه مردان ندارند،


و تنها جرياناتى براى حفظ پاكى زنان از نظر عفاف، عقيده، مال، اخلاق و ساير نواميس بر عهده مردان لازمتر است، زنان هم در نقطه مقابل بايستى حتى الامكان حافظ نواميس پنجگانه خود باشند، زيرا قرآن زنان و مردان مؤمن را در امر و نهى شايسته با هم شركت داده است (9: 71).
. نواميس پنجگانه: عقيده، عقل، جان، عرض و مال، زمينه هاى اصلى پاسدارى است، مخصوصاً در محيط زناشويى، و از جمله پاسداريهاى زنان سه بُعد صالحات، قانتات «1» و حافظاتٌ للغيب است، كه بايد در حفط اين سه جهت در محيط زناشويى بسيار كوشا باشند، شايستگى پيروى از حق و حفظ در پنهانى و غيب، اول غيب ربوبيت است كه زنان بايستى نواميس خود را در اين غيب نگهبان باشند، غيب دوم پاسدارى آنان نسبت به كل نواميسشان است در غياب همسرانشان، و اين دو حفظ غيب بيانگر دو بُعد پاسدارى آنان نسبت به خودهاشان و همسرانشان مى باشد.

و از جمله پاسداريهاى شوهرانشان زمينه اى است كه" تخافون نشوزهن" و اين خوف نشوز است و نه خوف از نشوز، و بدين معنى نيست كه اگر شوهران بترسند كه زنان سرپيچى در وظائف زناشويى كنند با آنان چنين و چنان كنند، و نيز مراد از نشوز مطلق سرپيچى و تخلف در زندگى زناشوى نيست، بلكه آنگونه سرپيچى است كه موجب ترس مردان بر سازمان زندگى زناشويى باشد، و اين خوف در كل نواميس پنجگانه است، كه مرد بترسد از اين كه همسرش در يكى از اين نواميس دچار انحرافى خانمان سوز باشد، و در هر صورت نوبت به پاسدارى مردان مى رسد، كه اگر بتوانند با نهى از منكر در سه بعدش، و نيز اگر آنهم مؤثر نبود طبق آيه بعد عمل كنند- كه به تفصيل خواهد آمد- و آنگاه اگر تمام اين موارد مؤثر نبود جاى جدائى است، كه احياناً بدون طلاق هم حاصل مى گردد، بويژه در بُعد انحراف جنسى چنان كه آيه نور و مائده به آن تصريح دارند، و اصولًا زناشويى مرد پاك با زن ناپاك و به عكس حرام دانسته شده، چه در آغازش و چه در استمرارش. بلكه زناشويى زنان و مردان ناپاك هم حرام است.

چنانكه گذشت مراد- از" تخافون نشوزهن" خوف از نشوز آينده نيست، كه اگر چنين بود ديگر جايى براى" فإن اطعنكم" نبود، زيرا نشوز مشكوك عصيان نيست، كه پس از آن طاعت جايگزينش شود، در نتيجه اينجا مراد نشوز ترساننده فعلى و قطعى است. پاسدارى سه بعدى مردان نسبت به زنان ناشزه داخلى و سرّى است، چنانكه در باب نهى از منكر كلًا بايد سياست گام به گام رعايت شود، گام اول نهى پنهانى و گام دوم نهى آشكار،
پنهانيش: 1- «فعظوهن»: اندرز دادن آنان بگونه اى شايسته و بايسته، و اينجا مراد مبالغه در موعظه است، زيرا اصل موعظه در نشوز غيرمخيف هم هست، اما موعظه بعد از نشوز مخيف جدى تر و بايسته تر است، و اگر اثر نكرد نوبت به مرحله دوم مى رسد.

2-" و اهجروهن فى المضاجع" در بستر همسرى از آنان دورى كنيد، كه با پشت كردن به آنان در بستر- كه جايگاه بسيار نزديك جاذبه جنسى است- بر شخصيت زنانگى آنان ضربه اى وارد كنيد، و اين خرد كردن شخصيت بطور پنهانى است، نه جلوى مردم و بچه ها كه منجر به عناد و سرپيچى بيشترى گردد، و اگر اين هم اثر نكرد.

3- «و اضربوهن» آنان را باندازه بازداشتن از اين نشوز بزنيد، و اين هر سه خود مراحل نهى از منكر است، ليكن در جريان زناشويى دقيقتر و واجبتر مى باشد، و چون اين سه جريان هرگز براى انتقام نيست، بلكه بعنوان پاسدارى در حفظ نواميس پنجگانه است" فان اطعنكم فلاتبغوا عليهن سبيلًا" اگر دست از نشوزشان برداشتند شما هم دست از اينگونه تأديبها برداريد، و ديگر حق تجاوز و تعرّض به آنها را نداريد، تا اينجا جريان نهى از منكر سرى و داخلى بود.
رويا يارايي
#3 ارسال شده : 1394/12/18 11:45:05 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
سلام.
كلمه ضرب معاني مختلفي دارد از جمله روگرداندن

من نمی خواهم بگویم فاضربوهن در این آیه حتما به معنای روی گرداندن است، باید دید عرب آن زمان چه برداشت می کرده و اگر معنای کتک زدن داشته واکنش زنان آن روزگار چه بوده؟

فقط نکته این است که:

خود قرآن در مورد آیات به محکم و متشابه اشاره میکند و حتی اگر این هم نبود منطقی است برای فهم سخن در یک موضوع همه موارد مرتبط را جمع آوری کنیم. آنقدر که عاشروهن بالمعروف و مشابه آن داریم، و انتظار تناقض در قرآن هم نداریم پس هر حکمی باید از حدود معروف خارج نشود

یکبار جائی دیدم خانمی از مصر روی معنای این واژه در قرآن تحقیق انجام داده بود متاسفانه دقیق یادم نیست ولی بر اساس تحقیق او معنای کتک زدن نداشت. و به نظرم می آید (اساتید بهتر می توانند نظر بدهند) با توجه به فضای آیه که قبلش می گوید واهجرونهن فی المضاجع یعنی قهر در عین حال که در مضجع یا محل خواب هستید
به نظر دور می آید که بعدش کار به کتک بکشد، روی گرداندن و قهر به شکل جدی تر (که تهدیدی ناگفته هم برای طلاق محسوب میشود) به فضا بیشتر سازگار است


ولی ممکن است در یک جامعه ای کتک زدن آنقدر عادی باشد که از معروف خارج نشود!!! یا فرهنگ خیلی پائین باشد در اینصورت دو طرفه است. رفتار زن هم در چنین جامعه ای متعارف نیست
شهره شهروزي
#4 ارسال شده : 1394/12/19 05:07:33 ب.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

سلام

آقای دکتر محمد امین احمدی فقیه هم ترجمه زیبایی برای آیه 34 سوره تساء دارند که هم اکنون ارسال می کنم.


الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِيًّا کَبيراً

مردان، سرپرست و خدمت‌گزار و کارگزار و نگهبان زنان هستند (جهت پایداری خانواده)، به واسطه‌ی اینکه خداوند تفاوت‌های ساختاری و نظام اجتماعی بین آن‌ها قرار داده‌است و نیز به سبب اینکه از اموال‌شان هزینه و نفقه می‌دهند؛

در نتیجه زنانِ درست‌کار و پسندیده، فرمان‌بُردار خدا بوده و در نبود همسرشان حدود احکام خداوند و منافع و اسرار خانواده را پاس خواهند داشت؛ به هر حال زنانى که ناسازِگاری می‌کنند و از رفتارشان بیم دارید، پند و اندرزشان دهید و در بستر خواب به آن‌ها پشت کنید و در نهایت با بی‌اعتنایی، آن‌ها را به رفتارشان آگاه‌ کنید، در نتیجه اگر به حالت عادّی برگشتند، هیچ راهی برای آزار و زیان آن‌ها پی نگیرید؛ همانا خداوند بلند مرتبه‌ای بسیار بزرگ است (34).

نظر ایشون در مورد ترجمه ضرب آگاه کردن است البته در این آیه
جمال گنجه ای
#5 ارسال شده : 1394/12/20 10:34:19 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

این ترجمه امانتدارانه نسبت به متن نیست

تفسیری است که اسم ترجمه دارد
رویا یارایی
#6 ارسال شده : 1394/12/20 10:36:42 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

به نظرم همان بی اعتنائی ترجمه کردن


واهجروهن فی المضاجع یعنی قهر در عین حال که در مضجع یا محل خواب با هم هستید، قاعدتا قدم بعدی کتک زدن نیست بلکه بی اعتنائی کلا در امور مختلف زندگی است و اگر باز هم سازگار نشدند:
عاشروهن بمعروف او سرحوهن باحسان

دلیل اینکه قدم بعدی کتک زدن نیست اینکه :


خداوند حتی در موردی که مردان طمع به اموال زنان دارند، سرزنش میکند و متعجبانه میگوید چطور بعد از آن همه عهد و پیمان اینطور رفتار میکنید
مسلما زدن برای زن خیلی نابخشودنی تر است تا ندادن اموال (که قابل جبران است ولی خشونت قابل جبران نیست)

وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُۥ وَقَدْ أَفْضَىٰ بَعْضُكُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنكُم مِّيثَـٰقًا غَلِيظًا

و نهایتا اگر زدن در جامعه ای "معروف " یا پسندیده نباشد پس جایز نیست
در حالیکه قهر و بی اعتنائی در شرایط لازم ناپسند (به شکل کلی ) محسوب نمیشود
farhang Offline
#7 ارسال شده : 1394/12/21 05:52:25 ب.ظ
نقل قول
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,036
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال

درسته که معنای اگاه کردن برای لغت ضرب در اینجا،بخشی از انتقادات را برطرف میکنه.اما بشرطی که اون لغت،معنای مورد نظر را داشته باشه نه اینکه برای فرار از معنای کتک زدن،این معنا را بذاریم.


ثانیا در آیه،ابتدا کلمه فعظوهن آمده.یعنی بعد از حرف و موعظه و آگاهی دادن،وارد اقدام عملی بشین

واگاه کردن در همان فعظوهن مستتر است.

ثالثا ایا زدن همواره و برای همه اقوام بد است؟مگر تا همین چند سال پیش،زدن یکی از روشهای تربیت ما در مدرسه نبود؟الان در چندسال اخیر مورد تقبیح هست .

اما در این ۱۴۰۰سال،که مورد قبول و استفاده هم بوده و نتیجه داده.(البته استفاده بجا ومنطقی وغیر ظالمانه آن )


تنبیه و زدن یکی از روشهای عقلا بوده و خدا هم آنرا تایید کرده.اما امر نکرده.
گفته موعظه، بعد اقدامات بعدی


این بستگی به این داره،که آیا همه آیات قرآن را در حکم قانون بدانیم
یا نه،
برخی معتقدند که بسیاری از آیات،جنبه امضایی دارد و خدا،روش عقلای آن زمان را تایید کرده،نه اینکه نسخه ای برای همه زمانها داده.


اگر این امر جابیفتد،بسیاری از مسایل امروزه از جمله حکم سنگسار،مصادیق زکات( که گندم هست و لی بسیاری از شغلهای پردرآمد امرپزی نیست)و .....حل میشود.


سیدکاظم فرهنگ
سبحاني
#8 ارسال شده : 1394/12/24 11:03:38 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

جوری دیگه به قضیه نگاه کنیم در جوامعی که دین دیگری دارند واز اسلام هم خبری ندارندونمیدانند که قرآن زدن را جایز دانسته آیا زدن زنان اتفاق نمی افتد ؟

آمارها که نشان میدهد در همه جا اتفاق می افتد پس اگر بحث را در اینجا متوقف کنیم وسؤال کنیم با وجود این دستور چه کنیم که این اتفاق نیفتد یا کم شود ؟
عطااللهي
#9 ارسال شده : 1394/12/24 11:06:44 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

اشاره به زدن کرده نیز منظور زدنی است که مردان هنگام خوش و بش با دست به پشت یا شانه یکدیگر میزنند.
این نوع زدن ترجمه لغت مربوطه است.


اسلامی که برای زدنی که به سرخی بگراید دیه تعیین می کند از کتک ( به معنای شدت در زدن ) استفاده نمی کند.
maghrebi Offline
#10 ارسال شده : 1394/12/25 12:01:59 ق.ظ
نقل قول
maghrebi

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24
ارسالها: 43
Iran (Islamic Republic Of)

3 تشکر دریافتی در 2 ارسال

سلام علیکم
در مورد آیه ای که گذشت حداقل 3 نظریه وجود دارد


نظریه اول

برخی این آیه را با توجه به یکی از معانی «ضرب» بدین ترتیب تفسیر کرد:
اگر خانم ناسازگاری کرد او را به مسافرت ببرید.با عوض شدن حال و هوا،ناسازگاری و کدورتها رفع می گردد.
ایشان واضربوهن را به کمک مقایسه با ضرب فی الارض ،تفسیر کرده اند.

نظریه دوم
برخی مفسران ضرب به معنای اولیه اش همان زدن دانسته اند ولی زدنی که کبود، سرخ و سیاه نشود که دیه خواهد داشت، محسوب نموده اند و توضیح داده اند روایات ذیل آیه زدن با چوب مسواک که نوعی نوازش توبیخی دانسته اند

حم
نظریه سوم
مرحوم آیت الله معرفت این آیه را از جمله آیاتی که نسخ تدریجی شده است،دانسته اند

در مورد دیدگاه آیت الله معرفت به عنوان بزرگ ترین قرآن پژوه و مفسر شیعه در قرن حاضر توضیحاتی تقدیم می کنم

آیت الله معرفت در مباحث علوم قرآنی چند نظریه مهم داشت؛ یکی نظریه نسخ مشروط یا تمهیدی یا تدریجی بود دیگری نظریه ایشان در مورد بطن قرآن بود.

آیت الله معرفت به نسخ مشروط یا نسخ تمهیدی یا تدریجی معتقد بود، و چنین توضیح داده است، علمای پیشین سه قسم نسخ داشتند؛ نسخ تلاوت و حکم، نسخ حکم بدون تلاوت و نسخ تلاوت بدون حکم، ایشان نسخ حکم بدون تلاوت را می پذیرفتند؛ به عنوان نمونه بحث قبله، لیکن ایشان اصطلاح جدیدی را در بحث نسخ پایه گذاری کرد.

ایشان در دو جای کتاب «شبهات و ردود» بحث زنان و برده داری را مطرح کرد که از آن گاه به نسخ مشروط، گاه به نسخ تمهیدی و گاه به نسخ تدریجی نام برده است. وی می گفت گاه در جامعه سنت های غلطی داریم، قرآن آمده است که این سنت های غلط را نسخ کند، اما این کار را به صورت تدریجی و مرحله به مرحله انجام داده است.

پدیده برده داری در صدر اسلام وجود داشت ولی اکنون در جامعه اسلامی برده داری وجود ندارد، در حالی که ما قانون منع برده داری هم نداریم ولی برده داری در ایران و جهان اسلام نیست. برده داری در اسلام بدون جنگ از بین رفت، و آیت الله معرفت معتقد بود که در قرآن آیات مربوط به بردگان هست؛ در جنگ های صدر اسلام اسیران را نمی شد نگهداشت؛ یا باید کشته می شدند و یا به خانواده های مختلف تحت عنوان برده می دادند (یا با فدیه آزاد می شدند) که هم غذایشان را تأمین کنند و هم کار کنند تا آزاد شوند.

در قرآن آیات برده داری آمده است، اما سازکاری در درون آیات و روایات تعریف کرده است که کم کم برده داری برداشته شده است. از جمله آن که با برده ها مانند فرزند مهربان باشید و حقوق برده ها را بدهید، برده ها را آزاد کنید. از سوی دیگر کفاره روز ه خواری و بسیاری از موضوعات دیگر را آزادی برده ها قرار داد. امام سجاد (ع) برده می خرید، تعلیم می داد و آنان را آزاد می کرد و گاه منشا تحولاتی در مناطق خود می شدند.

این سازوکار در طول زمان منجر به ریشه کن نمودن برده داری بدون خون ریزی شد، تصریح کرد: این مسئله همان نسخ تدریجی است؛ با این که به ظاهر اسلام برده داری را پذیرفت، ولی جهت گیری کلی در راستای نسخ یک سنت غلط در جامعه پی ریزی شد. در مبحث شبهات زنان در قرآن و روایات نیز به همین شکل مطرح می شود.
هم چنین با اشاره به شرایط حاکم بر زنان در عصر پیامبر(ص)، خاطرنشان کرد: در آن جامعه دخترداری ننگ بود، نه تنها زنان ارث نمی بردند، بلکه مردان زنان را نیز به ارث می بردند. آنان را می زدند و حقوقشان را تضعیف می کردند. قرآن و روایات به گونه ای برنامه ریزی شد تا زنان جایگاه حقیق خود را به دست آورند.
وی با بیان این که دستیابی به جایگاه زنان به صورت تدریجی بود، گفت: ابتدا مطرح شد که زنان ارث می برند، بعد گفته شد مهریه زنان باید کامل داده شود، بعد مطرح شد که طلاقشان باید قانونی باشد و سپس سایر حقوق زنان مطرح شد تا جایی که اگر زن برای شیردادن به کودک خود حقوق درخواست کرد باید به وی داده شود.
اسلام حقوق زنان را در جامعه مطرح نمود و تصریح کرد: اسلام گفت اگر کسی می خواهد زن خود را به خاطر نشوز بزند، ابتدا باید وی را موعظه کند، بعد شب ها بستر خود را از وی جدا کند، بعد به تعبیر روایات با چوب مسواک بزند، آن هم به طرزی که نه قرمز و نه سیاه شود که این؛ یعنی زن را به نوعی نوازش کند.

آیت الله معرفت معتقد بود که اگر کسی می خواهد زن خود را بزند باید به دادگاه برود، شکایت کند و اگر قاضی حکم دهد، حق تنبیه وی را با این شرایط دارد؛ یعنی همانند تعبیر «السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما» که در قرآن آمده است، نیاز به حکم قاضی دارد و به ندرت اتفاق می افتد، این مسئله هم از همین نوع است و باید منتظر حکم دادگاه ماند.
حمید فغفور مغربی
maghrebi Offline
#11 ارسال شده : 1394/12/26 07:51:40 ب.ظ
نقل قول
maghrebi

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1393/12/24
ارسالها: 43
Iran (Islamic Republic Of)

3 تشکر دریافتی در 2 ارسال

مرحوم دکتر ابوالقاسم گرجی درباره ایه" الرجال قوامون" نظرشون این بود که: وعظ ،وظیفه همگانی ست.وظیفه هرکسی که شاهد نشوز زن باشه.
هجر،وظیفه همسره
ضرب وظیفه قاضیه.

مرحوم علی اکبر غفاری شاگردعلامه شعرانی معتقد بود که هر سه توصیه رو به قاضیه،با توجه به خطاب آیه بعد:فابعثوا حکما،که مخاطب این حکم هرکس باشه،مخاطب احکام ایه بالاییش که قوامونه،همون کس خواهد بود ودر آیه 35 یقینا مخاطب ،شوهر نیست


دقت در مواردی که قران مخاطبین را بصورت جمع مذکر اورده ومنظور،حکومت بوده:مثل والسارق والسارقه فاقطعوا ایدیهما.فاستشهدوا علیهن اربعه منکم.وانکحواالایامی منکم و موارد متعدد دیگه.اما خود ایه 35 نساء بهتر ازهمه این موارد ثابت می کنه که خطاب به حکومت یا حاکم شرعه
حمید فغفور مغربی
فریده خمسی
#12 ارسال شده : 1394/12/27 03:16:44 ب.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
با عرض سلام خدمت همراهان گرامی

خداوند متعال پس از اینکه در این آیه مطرح میفرماید که مردان بطور عام قوامون علی النساء هستند و وظیفه حمایت و حراست و تهیه نفقه ایشان را به عهده دارند و برای روشن بودن مطلب علت را برتریهایی در قدرت جسمانی اعلام میدارد که بواسطه آن نفقه تهیه کنند و زنان را که مسؤولیت خطیر پرورش نسل ها را بر عهده دارند از هر نظر تأمین نمایند و سپس وظیفه زنان و زنانی که ارزش حمایت و دریافت نفقه را دارند معرفی نموده و باز به خاطر حساس بودن نقش و جایگاه زن در جامعه و تاریخ میفرماید اگر زنانی حدود الهی را پس از موعظه و قهر و راههای مختلف ارشادی و تربیتی بازهم رعایت نکردند آنها را تنبیه نمایید که مسلم است تعیین جرم و میزان تنبیه را باید به اهلش سپرد .

آیه کاملا روشن است و نمیدانم چرا اینقدر باعث شبهه گردیده اگر زن را بعنوان یک موجود تأثیر گذار در تعیین سرنوشت انسانها و رقم خوردن تاریخ می نگریم باید به جرایم وی نیز حساس باشیم که زنان گناهکار تأثیرات منفی بیشماری در تربیت نسل و جامعه باقی میگذارند و زن اول باید صالح و قانت و...باشد تا لیاقت مادری و همسری را بیابد و اگر بخواهد مسیر دیگری را در زندگی پیش بگیرد باید از هر راهی که شده او را به مسیر صحیح برگرداند

و برای عظمت و ارزش زن در قرآن همین بس که در آیه دیگری در همین سوره نسا میفرماید اگر مردان شما از وظایفشان نشوز کردند شما گذشت نمایید یعنی اینکه ارزش زن و مادر بالاتر از این است که برای به دست آوردن نفقه و کفش و لباس بیشتر یا چند لقمه نان وقت و اعصاب خودرا که باید صرف وظیفه خطیر خلیفةاللهي و رب بودن بنمايد در دادگاهها و کلانتری و ادارات بگذراند که در این صبر و گذشتی که پیشه میکند اجر عظیمی در نزددپروردگار دارد و این آیات تا دنیا دنیاست کمال و ارزش زن را در جامعه میرساند و به هیچوجه شامل نسخ تمهیدی یا تدریجی نمیگردد ....

اگر کسی تنبیه و مجازات را برای زنان گناهکار امری بعید بداند باید به او خرده گرفت که نکند شما زنان را موجودات کاملی نمیدانید وتمایل دارید مانند کودکان و سفیهان گناه و جرم آنها سهل گرفته شود و بدون پاسخ بماند ....!
farhang Offline
#13 ارسال شده : 1395/01/15 02:45:19 ب.ظ
نقل قول
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,036
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
سلام

از جمله موارد ديگري كه فعل ضرب به معناي زدن براي همسر بكاررفته،در سوره ص و در داستان معروف حضرت ايوب است.

وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۴۴﴾

فولادوند: [و به او گفتيم] يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن ما او را شكيبا يافتيم چه نيكوبنده ‏اى به راستى او توبه‏ كار بود


بنابراين تلاش براي تغيير كلمه ضرب از زدن به كلمات ديگر،منطقي نيست.

همانطور كه قبلا هم گفتم بايد رويكرد خود را نسبت به اين گونه جملات وايات قران اصلاح كنيم.

آيا اين عبارات و يا دستورات سوره نساء جنبه دستور به همه مردان تاريخ دارد؟يا حكمي امضايي بوده ويا حكمي اصلاحي براي آن زمان.

مثالي بزنم :شما فردي را در ميهماني مي بيند كه در اثر خطاي كوچكي از فرزندش ،او را ميزند .به او توصيه ميكنيد كه اول نصيحتش كن بعد دعواش كن اگر ،ادامه داد،اگرخواستي بزني بزنش.

ايا ميتوان گفت كه شما امر به كتك زدن كرده ايد؟بر عكس شما براي اينكه از همون اول ،نزنه بچه را ،يك روش و مكانيزم اصلاحي و گام به گام پيشنهاد كردين بهش.


طبيعتا هر فردي در هر زماني اين مراحل و روشهاي تربيتي را بسته به محيط،فرهنگ،طرف مقابل و ..اجرا ميكنه.
سیدکاظم فرهنگ
Azam.pormaye Offline
#14 ارسال شده : 1397/05/25 01:06:58 ب.ظ
نقل قول
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال

مجازات زن نافرمان در این آیه به صورت متوالی و تصاعدی استو مرحله اول شامل صحبت، گفتار نیک، نصیحت و راهنمایی است.
اگر نتیجه نداشت، دوری از همخوابگی و بالین است که این راه حل دوم به شمار می آید
. این برخورد تأثیر روانی و تربیتی بر زن دارد و این دوری در داخل اتاق خواب رخ می دهد.

اما (واضربوهن) به معنای زدن با دست یا ادوات مخصوص تنبیه نیست بلکه معنای دوری و خارج شدن از منزل است.
از آنجا که معانی الفاظ قرآن از خود قرآن قابل فهم و تفسیر است معنای واژه (ضرب) را در قرآن و زبان عربی صحیح پی جویی کردیم و مشاهده شد که بر خلاف معنای برخورد فیزیکی، غالبا معنای جدایی، دوری و نادیده گرفتن را تداعی می کند.
به عنوان مثال، زدن با ابزار را با واژه (جلد) تعبیر کرده اند. برای زدن بر صورت واژه (لطم)، برای مفهوم زدن بر گردن (صفع)، مشت زدن را با واژه (وكز)، و زدن با پا را با واژه (ركل) بیان کرده اند.
در فرهنگ های لغت نیز وقتی معنای (ضرب) را بررسی کنیم به مواردی از قبیل زیر دست می یابیم:
(ضرب الدهر بين القوم) یعنی بین آن ها فاصله انداخت
و(ضرب عليه الحصار) یعنی او را از محیطش دور کرد
و(ضرب عنقه) یعنی سرش را از گردنش جدا کرد
پس (ضرب) معنای دوری، جدایی و نادیده گرفتن را تداعی می کند


آیات زیادی هستند که معنای دوری را برای واژه (ضرب) به تصویر می کشند:
{وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لَّا تَخَافُ دَرَكاً وَلَا تَخْشَى} طه ٧٧
یعنی میان آب ها راهی برایشان ایجاد کن(با ایجاد فاصله میان ذرات آب)
{فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ} الشعراء ٦٣
یعنی میان دو طرف آب فاصله بیانداز
{لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الأَرْضِ} البقرة٢٧٣
یعنی دوری، سفر و هجرت در سرزمین وسیع الهی
{وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ}المزمل٢٠
یعنی سفر می کنند و برای کسب روزی از دیار خود فاصله می گیرند.
{فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ} الحديد ١٣
یعنی بین آن ها با دیواری فاصله می افتد

در ضرب المثل ها نیز اینگونه آمده است: (ضرب به عُرض الحائط) یعنی ائ را نادیده گرفت و از او روی گردان شد
و همین معنا مد نظر آیه است…
{فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ}:
پس این آیه به پند و اندرز تشویق می کند، سپس دوری از بستر خواب، به این معنا که کنار هم قرار نگیرند و اگر این امر نیز کارساز نشد، توصیه به دوری و نادیده گرفتن می کند و این امری است معقول و سلاحی است برای زوجین جهت اصلاح درون و خانواده تا از عادت های مضری که کیان خانواده را تهدید می کند رهایی یابند. خانواده ای که خود پایه ی استوار برای ایجاد جامعه اسلامی و انسانی است
.....................................................
عبارت های دیگری هم داریم که این معنا را تداعی می کنند مانند:
(أضرب عن الطعام) یعنی اعتصاب غذا کرد و از غذا خوردن دست کشید
(والاضرابات فى الجامعات او المعامل) که به معنای دست کشیدن از کار است.


برگرفته از ديدگاه دکتر عبدالحمید احمد ابو سلیمان عربستانی در کتاب "ضرب المراه
"
Azam.pormaye Offline
#15 ارسال شده : 1397/05/27 05:57:29 ق.ظ
نقل قول
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال

پس از ۱۴۰۰ سال

یکی از آیات قرآن مجید که دربارۀ آن بسیار گفت‌وگو و نزاع شده است، آیه‌ای است که به مردان اجازه می‌دهد که پس از طی مراحلی، همسران بسترگریزشان را بزنند: وَاضْرِبُوهُنَّ(نساء/۳۴). از قدیم، مفسران کوشیده‌اند که تفسیری معقول و مقبول از این آیه به دست دهند. هر چه به زمان حاضر نزدیک‌تر می‌شویم، این کوشش‌ها بیشتر می‌شود. به‌تازگی نیز نویسنده‌ای در مقاله‌ای، با نظر به کلمات قرآن و معانی «ضرب» در لغت عرب، نتیجه گرفته است:
«معنای ضرب در این آیه، ترک موقت همسر و بیرون آمدن از خانه است، نه کتک‌کاری.»

نخست بگویم که من این گونه آیات را هم‌زبانی با عرف زمانه می‌دانم، و هم‌زبانی با زمانه را هم کسر شأن متون مقدس نمی‌پندارم. در کتاب «دیانت و عقلانیت» به‌تفصیل دربارۀ این دیدگاه سخن گفته‌ام. اما آنچه اکنون می‌افزایم این است که اگر ما این گونه تفسیرها را بپذیریم و مثلا قبول کنیم که معنای «ضرب» در این آیه، بیرون آمدن از خانه است، نه آنچه مسلمانان در ۱۴۰۰ سال گذشته فهمیده‌اند، آنگاه ممکن است کسی از ما بپرسد: چرا باید در قرآن کلماتی باشد که ۱۴۰۰ سال بعد، معنای درست آن فهمیده شود؟
مگر قرآن خود نمی‌گوید که من مبین(آشکار)، فصیح و بلیغم؟ آیا با فصاحت و بلاغت سازگار است که کسی امروز سخنی بگوید و مردم ۱۴۰۰ سال بعد معنای درست آن را بفهمند؟ تکلیف زنانی که در این مدت کتک خورده‌اند و تحقیر شده‌اند چیست؟

اینکه بگوییم معنای «ضرب» این است و معنای «قطع ید» آن است، تفسیر نیست؛ تحمیل معانی دور و بدون قرینه بر کلمات ساده و گویا است.
راه‌حل بهتر همان است که بگوییم: شیوۀ قرآن و سیرۀ پیامبر(ص) در وضع قوانین اجتماعی، بیشتر امضای روش‌های متعارف در جامعۀ آن زمان بوده است، نه وضع احکام جدید و ابدی. بنابراین گاهی پیروی از منطق و روح قرآن، مقتضی رویگردانی از ظاهر برخی آیات است. کسی که «ضرب» را آن گونه معنا می‌کند، او نیز در حقیقت از ظاهر آیه روی برگردانده است. چرا این رویگردانی را می‌پذیرید، آن را نه؟

سنت و روایات نیز همین حکم را دارد. به قول آیة‌الله مطهری: سیرۀ پیامبر، غیر از گفتارها و رفتارهای ایشان است. سیره، منطق و اسلوب کلی است که از مجموع رفتارها و گفتارها فهمیده می‌شود(سيری در سيرۀ نبوی، ص۵۲). مرحوم شریعتی نیز می‌گفت: در دین‌شناسی باید به برآیند گفتارها و رفتارها توجه کرد، نه به تک‌تک آنها.


رضا بابایی
۹۷/۵/۱۶

@RezaBabaei43
موسوی
#16 ارسال شده : 1397/06/02 09:06:51 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

سلام.
نشوز را نباید نافرمانی مطلق یا نافرمانی در خصوص زناشویی معنا کنیم.
دو کلمه قانتات و اطعنکم ممکن است این معنا را تقویت کرده باشد، اما به دلالت ماقبل واللاتی تخافون نشوزهن، که می فرماید فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله، نشوز سر برداشتن در امور جنسی و بقول امروزی ها، "بلند شدن زیر سر" یکی از زوجین است. قانتات هم فرمانبرداری از خداست و رعایت حدود الهی.
این طور، کاربرد خوف درباره نشوز معنادار می شود. ممکن است همسر عمل خیانت را مشاهده نکرده باشد اما از قراینی ظن آن را ببرد و نگران خیانت زن در غیابش باشد.
بسته به درجات احتمالی رفتار زن، واکنش مرد هم تغییر پیدا می کند و تشدید یا تضعیف می شود.

در مورد مرد هم در اواخر سوره فرمود "و ان امراة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا"
باز هم از فعل خوف استفاده شده، اعراض هم مرحله پیشرفته تری از بی وفایی به پیمان زناشویی است
.
چنین وضعیتی یک وضعیت نرمال در روابط همسران نیست که هر روز از هر خانه‌ای به بهانه های مختلف صدای ضرب بلند شود!
ضرب را باید یک تاکتیک در نظر گرفت که بستگی تام به شرایط دارد و چه بسا فقط ایجاد ترس و بازداری می کند.
برای یکی ممکن است موعظه همین کارکرد را ایفا کند و برای دیگری قهر. خود فعل موضوعیت ندارد.
حمید فرزین
#17 ارسال شده : 1397/06/04 08:47:16 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

اندکي در باره نساء:34

معنا یا تفسیر پیشنهادی در این نوشته عبارت است از مفهوم اجمالی مصدر ساده "ضرب"،
و پایه اصلی استدلال آن استوار است بر لازمه همسایگی با قرینه "ان الله کان علیا کبیرا".


در کنار احتمالات معنايي چندگانه‌اي که سراغ آنها را در درازنای سنت تفسيري و يا در برخي برداشتهاي نوپديد داريم يک احتمال ديگر هم ميتوان پيش گذاشت.
اينک آزمايش ميکنيم تا ببينيم آيا اين احتمال از رقيبهايش ساده‌تر، عرفيتر، و بقاعده‌تر هست يا نه.

مفهوم يا واژه "زدن" پارسي مانند "ضرب" عربي کاربردهاي ساده يا ترکيبي بسيار پرشمار و گوناگوني دارد.
عموم اين ترکيبها و کاربردها ساده و روشن اند و عجالتن در اين بحث نيازي به دسته‌بندي يا تئوريزه شدن ندارند.
پس کافي است درينجا تنها به توضيح يا يادآوري تمايز خاص اين معناي پيشنهادي بپردازيم.

براي این منظور از 4 کاربرد قرآني ساده اما آشکارا متمايز زير میتوان کمک گرفت؛ کاربرد "اضربوا" در نساء:34 ميتواند کاملن همانند اين موارد باشد:

- "اضرب بعصاک البحر" در شعراء:63
- "واضربوا منهم کل بنان" در انفال:12
- "اضرب بعصاک الحجر" در اعراف:160 و سپس در بقره:60
- "اضربوه ببعضها" در بقره:73

اينک با پيروي از اين الگو (مصدر غیرمرکب "ضرب" و نتیجه آن) ميتوان آيه را چنين بازنويسي کرد:

"... و آنان را که ميترسيد به سرکشي افتند پندشان دهيد و در بستر خویش گاه ازيشان دوري کنيد و گاه کنارشان بزنيد و ..."

مفهوم مطلق "زدن" میتواند به اعتبار متعلق یا مفعول خویش گوناگون معنا شود. اینکه به اعتبار و استشهاد چنین قیدی معنای مصدری "زدن" یا "ضرب" را حقیقی یا مجازی بدانیم به گمانم چندان اهمیتی ندارد. همچنانکه ترجمه مصدر ساده عربی به صورت مصدر مرکب یا در کار آوردن حروف اضافه متممی در پارسی از بدیهیات امکانات زبانی است و مشکلی به وجود نمی‌آورد. به سخن دیگر، "ضرب" مطلق به اعتبار نتیجه‌اش همان "کنار زدن" است همچنانکه "اضرب الحجر" نیز در پارسی ترجیحن در قالب "به سنگ زدن" ترجمه میشود.

به بیان ساده و ملموس، "زدن"، "کنار زدن"، "راندن"، "دور کردن" و مانند اين معانی درينجا میتواند چيزي شبيه کار مثلن چوپان در برابر رمه، پليس در برابر جمعيت، و خدام در قبال زائران دانسته شود.

در کنار پیشنهاد این احتمال، و نشان دادن کاربردهای همانند یا نظیر، نیز میتوان از قید پایانی آیه برای استدلال کمک گرفت:

گرچه تعلیل یا هشدار "ان الله کان علیا کبیرا" اولن و ذاتن به "ولاتبغوا علیهن سبیلا" ناظر و راجع است اما ثانین و عرضن "اضربوا" را هم میگیرد. همسایگی این "محتشم" قاعدتن دست فاعل "ضرب" را سست میکند. چنان که افتد و دانی.

نیز بیفزایید بر اینها سه نکته دیگر را:

- یکی اینکه درینجا سخن از "خوف از نشوز" است و نه تحقق نشوز یا تحقق جرم یاخطایی از این دست. و این دو یک حکم بر نمیدارند.
- دوم اینکه تعبیر "ضربا غیر مبرح" که در روایت نبوی آمده است و مستمسک بسیاری در توضیح این مسأله شده است به قرینه بیان خود همان روایت آشکارا به امور حدی-تعزیری مربوط میشود و نه به مسأله ما که همه آن را از تأدیبیات دانسته اند.
- سوم اینکه قیاس زن به طفل مع الفارق العظیم است. (و اینچنین سخن از "تأدیب" او گفتن شایسته مردم "رشید" نیست و باید فرو نهاده شود.)


جدا از دیگر دلایل عقلی و عرفی و دینی، شاید برآیند چنین قراینی، و به ویژه هشدار ذیل آیه، برخی دانشوران سلف را به بیان تعابیر شگفت (و بلکه "حکیمانه"ای) مانند "ضرب با چوب مسواک" وادار کرده باشد. گویی برای آنها پاک روشن بوده است که نمیتوان شدت متعارف را پذیرفت.

اضربوهن بالسواک یعنی "لئلاتضربنّهن بالعصا و لئلاتتفکروا فی ضربهن بالسوط ابدا".
تصورش کنید که گر فرموده بود "واضربوهن بالعصا" یا مانند آن چه میشد.

و باز حتا بنگرید مثلن به مفهوم مجموعی روایات تفسیری ذیل آیه که چگونه مثلن "هجر" را اجمالی و اقلی معنا میکنند: "در خانه" و نه در بیرون؛ "در بستر" و نه بیرون از آن؛ اگر الف را ترک میکنی "ب را انجام ده" و اگر ب را ترک میکنی "الف را فرو مگذار".

عجالتن از معنای "کتک‌کاری" و مانند آن باید تنازل بسیار داشت.

همزمان آموزنده است که نمونه‌هاي نگاهگيري مانند "فاضرب به" در ص:44 را نيز به ياد داشته باشيم. از آن رو که "اضرب" در اينجا تنها و ساده به کار رفته است ميتوان ديد از سويي کاملن همانند "اضربوهن" است و از سوي ديگر، با آنکه معناي اصليش آشکارا از سنخ "کتک زدن" بوده است، به لحاظ سياق معنايي کل آيه در نهايت میتواند همسان معناي پيشنهادي باشد. روش ابتکاري و شگفت‌آور آيه براي تخفيف رنج شلاق‌خورنده در واقع مفهوم "شلاق زدن" را کاملن کمرنگ و بل "نابود" ميکند اما گویی کاربرد کشسان اين "ضرب" کلي هيچ خدشه‌اي نميپذيرد.
ali Offline
#18 ارسال شده : 1397/06/14 09:26:47 ق.ظ
نقل قول
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال


سلام بر دوستان گرامی

یک نکته در مورد آیه ضرب زنان و تفسیر آن به نظرم رسید که بد نیست درباره اش گغتگو کنیم و آن اینکه بقول معروف این تفسیر که نسبتا جدید است، بیش از آنکه مستند به دلیل باشد، متکی به علت است.

در دوره مدرن که دیدگاه های اومانیستی و فمنیستی پدید آمد و استانداردهای حقوق بشری فعلی پایه اخلاق جهانی قرار گرفتند، برخی مسلمانان نیاز پیدا کردند محتواهای معارض با این استانداردها را در قرآن بازخوانی و بازتفسیر کنند. وگرنه در دنیای قدیم ضرب و کتک یک ابزار مقبول در تربیت و سیاست کردن به شمار می رفت.

تا قبل مشروطه در همین دارالخلافه طهران خلافکاران و خاطیان را به فلک می بستند. در این سیستم برای کسی سوال پیش نمی آمد که زدن زن ناشزه به دست شوهر رواست یا نه. ممکن است گفته شود استاندارد قرآن باید متفاوت از رویه های بشری باشد. گمان می‌کنم خانم دکتر وسمقی در کتابی که درباره فقه اسلامی و احکامش نوشته این مساله را خوب بررسی و تحلیل کرده باشد.

اگر این مساله را با تفسیر دیگرگون ضرب حل و فصل کنیم و در جای دیگر با تاویل قطع ید دزد، آیات دیگری هست که نمی توان این معامله را با آنها کرد. با آیات جلد چه می خواهیم بکنیم؟ زدن و شکنجه جسمی وارد کردن به خاطی و گناهکار طبق معیارهای امروزین در جوامع مدرن مجازاتی تحقیرآمیز و تخریب کننده شخصیت انسانی مجرم تلقی می‌شود.
خود ما دیگر فرزند خردسالمان را تنبیه بدنی نمی کنیم. پس باید فکر اساسی تری کرد و پاسخی فراگیرتر به این مقوله پرسش ها داد.

سركار خانم موسوي
ali Offline
#19 ارسال شده : 1397/06/14 09:28:37 ق.ظ
نقل قول
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال


سلام و سپاس

آنچه فرمودید صحیح است و تقلای اندیشمندان معاصر برای ارایه مفهومی غیر از تنبیه بدنی به دلیل شرایط دنیای معاصر است ولیکن واقعیت این است که مفهوم "ضرب" در ایه مورد بحث فی الواقع تنبیه بدنی است که با شرایط عصر نزول در تضاد نبوده و بی عدالتی به نظر نمی رسیده است.


به نظرم دو نکته باید مشخص گردد:

۱- آیا قوانین اجتماعی هم چون قطع ید و ... که فرمودید حکمی ابدی است یا متعلق به زمان خود بوده است؟ و برای پاسخ مورد نظر چه ادله ای وجود دارد؟

۲- آیا احکام این چنینی تاسیس دین اسلام بوده و قبلا در سرزمین عربستان سابقه نداشته، یا اینکه قبل از نزول قرآن، مردم با چنین مجازاتهایی آشنا بودند؟ اگر تاسیسی نیستند آیا امکان عدم اجرای آن وجود دارد؟ آیا تغییر شکل مجازات ها میسر است؟


اگر اساتید بزرگوار این دو سوال را پاسخ دهند سپاسگزار خواهم بود.

سركارخانم مرادي
admin Offline
#20 ارسال شده : 1397/06/17 11:33:53 ق.ظ
نقل قول
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال

سرکار خانم مرادی، خانم دکتر وسمقی در كتاب فقه اسلامي قایل به دومی است و می گوید احکام امضایی اسلام یکی از حالات ممکن و محتمل بوده و اگر عرف و رسوم جامعه چیز دیگری می بود، چه بسا حکم دیگری اختیار می شد.

بنابراین ضرورتی نیست که فرض کنیم احکام امضایی اسلام تنها و بهترین گزینه ممکن بوده و غیرقابل تبدیل باشند.

سركار خانم موسوي
Guest
#21 ارسال شده : 1397/10/13 09:47:55 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده مي‏شود:
1. اختصاص به مورد سرپيچي زن از تكليف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقي كه با پيمان ازدواج، زن وفاداري خود نسبت به آن را متعهد شده است؛
2. درراستاي حل مشكل در داخل خانه و خودداري از بروزآن درخارج از منزل وضع شده؛
3. سومين مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست.
4. حد آن نازل‌ترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كمترين آسيبي بر بدن زن شود؛
5. موقتي است و چه داراي نتيجه مثبت یا منفي، بايد به زودي از آن دست كشيد.

گروهی از پژوهشگران ضرب مورد اشاره در آيه را به معناي زدن نمي‌دانند، بلكه مي‌گويند: به معناي جدايي شوهر و ترك خانه و دوري از زن و خانواده است یعنی مرحله شدیدتر از قهر در بستر که مرحله دوم بود. « ضرب » در قرآن تنها به معناي « زدن » نيامده است بلکه معاني متعددي دارد، چنانکه در ادبيات عرب نيز « ضرب » مفاهيم متعددي دارد.مثل منع کردن، خودداري نمودن، روي برگرداندن، دور شدن و ... بنابر اين « کتک زدن » فقط يکي از معاني « ضرب » است و ما براي اينکه مشخص کنيم در هر گزاره اي کدام معنا آمده بايد به قرائن و شواهدي که در خود جمله وجود دارد مراجعه نمائيم . و شواهد و قرائن موجود در اين آيه ترديدي با قي نمي‌گذارد که « ضرب » در اينجا، به معناي کتک زدن نيست، بلکه به معناي « دوري گزيدن » است که در عربي به معناي « إعراض » و « إجتناب ».
در موارد ديگر نيز هر گاه قرآن خواسته «زدن» را تجويز كند، تعبير به «ضرب » نكرده، بلكه «جَلد» آورده، مانند : «الزانية و الزاني فاجلدوا كلَّ واحد...» (2)

علاوه بر اين از برخي روايات نيز همين مطلب استفاده مي‌شود. مثلاً در بحارالانوار از امام صادق (ع) روايت شده که آنحضرت مي‌فرمايد: « در تعجبم از مرداني که زنان را کتک مي‌زنند حال آنکه ( اگر قرار بود کسي کتک بخورد ) مردان مناسب تر براي کتک خوردن مي‌باشند. زنانتان را با خشونت نزنيد بلکه اگر آنان حقوق همسري را رعايت نمي‌کنند براي آنکه به آنان هشدار دهيد و متوجهء اشتباهشان بکنيد، آنان را با قطع نفقه شان ( يعني پولي که بابت هزينه هايشان مي‌پردازيد ) بزنيد.» از اين حديث به وضوح روشن مي‌شود که « ضرب » در اينجا به معناي ديگري غير از « زدن » آمده است . ولي ظاهراً پاره اي سنت‌هاي فرهنگي مليت‌هاي مسلمان و برخي سلايق باعث شده که با ناديده گرفتن اين همه قرينه و دليل ، « ضرب » به معناي « زدن » ترجمه شود.

سيره و روش پيامبر نيز مويد همين تفسير از آيه است. وقتي ميان پيامبر و همسرانش اختلاف پيش آمد و اينان به نصيحت رسول خدا عمل نكردند، پيامبر براي يك ماه از آنان جدا شد و بعد از یک ماه آنها را بین ماندن با آن شرایط یا جدایی با گرفتن بهره دنیایی خود مخیر کرد. پيامبر هيچ گونه آزار جسماني به آنان نرسانده، كتك شان نزد و تحقير و سرزنش شان نكرد. اگر زدن و آزار جسمي و روحي خواستة خدا و راه حلي ثمربخش بود، پيامبر نخستين كسي بود كه به دستور خدا عمل مي‌كرد اما كسي را نزد و بدان اجازه يا دستور نداد.

بنا بر این حداکثر قرآن در یک مورد آن هم با قیدهای فراوان و به عنوان آخرین راه حل مشکل در خانه ، مرد را اجازه داده به طور خفیف زن را تنبیه کند و این که ما به طور مطلق بگوییم مرد اجازه دارد زن را کتک بزند ، دروغ بستن به قرآن است.

ویرایش بوسیله کاربر 1401/05/12 07:41:11 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

Guest
#22 ارسال شده : 1397/11/24 07:25:13 ب.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
با سلام خدمت دوستان گرامی : بنده پس از حدود سی سال تحقیق و تدبر در مورد آیات مربوط به حقوق و تکالیف زن در قران کریم و بخصوص پیرامون کلمه " واضربواهن " در این آیه شریفه به این نتیجه رسیده ام که :
۱- چنانچه معنای ضرب را زدن فرض کنیم، طبق خطبه حجته الوداع در تفسیر این آیه شریفه ، خود حضرت رسول تصریح کرده اند که که ضرب می بایستی "غیر مبرح باشد" یعنی بیشتر سمبولیک است و جنبه توهین داردتا زدن واقعی، که با توجه به عرف آن زمان، گام اول در کاهش خشونت بر علیه زنان را دارد که تا به امروز حتی سازمان ملل متحد هم در از بین بردن آن ناتوان مانده است و هرساله گزارشات بسیار زیادی از ضرب و جرح گرفته تا تجاوز و حتی قتل در گزارشات مختلف در سرتاسر جهان منتشر می شود.
۲- طبق آیه شریفه که پیامبر اسلام را الگوی عملی مسلمانان می داند، و از آنجاییکه ایشان در هیچ موردی دست بر روی زنانشان بلند نکردن و حتی غر مبرح آنان را نزدند، در تفسیری بهتر ، اگر حرف "عن" را در تقدیر بگیریم ، یعنی بگوییم " فضربوا عن هن " بوده است ، این عبارت، به معنای جدایی موقت خواهد بود که هم اکنون در جوامع غربی نیز ، پیش از حکم طلاق، دادگاه حکم به جدایی موقت از چند ماه تا یکسال را می دهد و عملکرد پیامبر گرامی اسلام نیز در دو مورد از خوف نشوز همسرانشان و نیز خوف از نشوز ام المومنین عایشه، خود همین کار را کردند، در مورد اول خود به مدت یکماه در اطاقی در آنطرف منزل سکنی گزیدند و در مورد دوم عایشه را مخیر کردند که تا عتیین تکلیف همانجا بماند یا به خانه پدرش برود.
۳- و در تفسیری احسن :همه میدانیم که آیات سوره شریفه نور پس از آیات سوره شریفه نساء نازل شده اند، پس در یک استدلال منطقی می توانیم نتیجه گیری کنیم که پس از نزول آیات ۶ تا ۹ سوره شریفه نور "
واضربواهن "نسخ شده است. استدلال بنده به این شرح است :
از آنجاییکه شوهری که نسبت زنا به همسرش می دهد طبق آیات ۶ تا ۹ سوره شریفه نور، نمی تواند همسرش را بزند، و می بایستی به دادگاه رجوع کند، و نیز از آنجاییکه معنای نشوز ( هر چه که می خواهد باشد از نافرمانی یا ناسازگاری یا عدم تمکین جنسی، تا به مقدمات فحشاء رسیدن و ... )، کار ناپسندی کمتر از " زنا " است، پس در صورت نشوز هم، شوهر نمی تواند زنش را بزند.
اگر این استدلال را نپذیریم بی عدالتی به خداوند لطیف خبیر نسبت داده و برای کار ناپسندی همچون " نشوز " تنبیهی بیشتر از کار ناپسند بزرگتری یعنی" زنا " معین کرده ایم که عقلا طلم است. چون می دانیم که خداوند علیم حکیم حتی به اندازه خط میان هسته خرما به بندگانش اعم از زن یا مرد، ظلمی روا نمی دارد، پس بایستی نتیجه بگیریم که پس از نزول آیات ۶ تا ۹ سوره شریفه نور، عبارت " و اضربواهن " نسخ شده است.
با تشکر از حوصله خوانندگان منتظر نظراتتان هستم. مهندس ژیلا موحذ شریعت پناهی (قران پژوه )
Guest
#23 ارسال شده : 1398/01/12 04:29:00 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
سلام و ادب
در مورد نظرهایی که مطرح شده در مورد خوف از نسوز زن و اینکه شاید او به مقدمات خیانت وارد شده باشد و برای چنین ترس و گمانی دستور زدن وارد شده، آیا برای ترس از نشوز مردان و ظن بر خیانت از روی قراين نیز حکمی مطرح شده است؟؟!! یا همواره احکام یک جانبه و مرد محور است؟ با تشکر
Guest
#24 ارسال شده : 1398/01/21 02:42:30 ب.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 807

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
اسلوب قرآن به این صورته که بعد از بیان احکام اجتماعی در کنارش علتشم میگه مثل شراب و قمار [مائده ۹۰-۹۱] یا اگر نبود هر انسانی باید با عقل و منطق خودشون بفهمه.
در ادبیات عرب واژه ضَرَبَ معانی متعددی دارد چون سفر کردن، منع و خودداری کردن، روی برگرداندن، دور شدن و زدن
شواهد قرآنی: اِذا ضربوا فی الارض[آل عمران۱۵۶]
اِذا ضربتم فی سبیل الله[نسا۹۴](به معنی سفر کردن) الدهر ضَرَبَ بیننا(روزگار بین ما جدایی انداخت)
در حالتی که زدن معنی شود نه با عقل و منطق همخوانی دارد نه عدالت خدا چون بنوعی برداشت ظلمه و نه با احادیث و سیره پیامبر[آیت الله بجنوردی،زنجانی،مدرسی،جناتی،موسوی لاری، قائم مقامی و... دکتر خرمشاهی و بختیارو... ضرب را زدن ترجمه نکردن]
پس منطقی ترین تفسیر اینه که ضرب به معنی جدایی و ترک خانه و دوری از همسر می باشد یعنی خدا میگه دورشو یا سفر کن و تنها بزار که این تنهایی و سکوت شدیدتر از نوع دومه

+ در ثانی در قران نه زن سالاری و نه مرد سالاری بلکه حق سالاری یعنی هر کی حق بگه
شواهد قرآنی: اجر زحمات در کمالات را یکسان میدهیم اوللالباب من ذکرٍ او انثیٰ [آل عمران] اِن المومنین و المومنات والمسلمین والمسلمات والصائمین والصائمات والذاکرین والذاکرات و... خدا برای هردوشون یجور مزد قرار داده[احزاب]
ali Offline
#25 ارسال شده : 1398/10/21 08:42:55 ق.ظ
نقل قول
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

نظر علامه فضل الله در تفسير ايه 34 سوره نسا


الرجال قوامون علی النساء......بسیاری از بزرگان تفسیر این آیه را دال بر ولایت مرد بر زن دانسته اند....علامه فضل الله این را رد میکند....و می فرماید این عبارت فقط قوام بودن و سرپرستی مرد در زندگی را به اثبات می رساند از آن جهت که زن در زندگی مسئولیت هایی از حیث تمکین و فرزند آوری بر عهده دارد.......

دقت در عبارت بما فضل الله بعضهم علی بعض....به معنی فضل الله الرجال علی النساء نمی باشد.....طبق ۲ آیه قبلی للرجال نصیب ممااکتسبوا ...و للنسآء نصیب مما اکتسبن....

پس خداوند به مردان و زنان برتری هایی بر یکدیگر بخشیده....مردان قوای جسمانی و مسئولیت هزینه تامین خانواده....و زنان دارای وسعت و قدرت روح و ...(طبق مقاله کار شده دکتر مهدی مهریزی حتی عبارت "لرجال علیه درجه"نیز به معنای برتری مرد بر زن در امور خانوادگی نمی باشد ایشان در مقاله شان با تفاسیر و روایات اثبات میکنند که این درجه قدرت بخشش بیشتر مردان در مسائل حقوق خانوادگیست)

یکی از مصادیق قوام بودن از نظر علامه فضل الله حق طلاق است....ایشان میفرمایند این حق به صورت پیش فرض به مردان داده شده...اما قابل اعطا به زنان می باشد...یکی از دلایل دادن حق طلاق به مردان...واکنش پذیری کمتر آنان عنوان شده...مردان نسبت به زنان دیر تر به عوامل بیرونی واکنش نشان میدهند...و این یکی از حکمت های خداست که در مجموع و نگاه کلی به نفع نظام خانواده است.
یکی دیگر از مسائل چالش برانگیز بحث فرمانپذیری زن از مرد است ...که از نگاه علامه فقط و فقط به امور زناشویی مربوط است...و شامل همه وجوه زندگی زن و مرد نمی شود


۲-بحث خوف نشوز زن
بر طبق نظر علامه فقط و فقط مربوط به دلسردی زن نسبت به تمکین از همسر است.....که البته قطعا ریشه در عواملی داشته.....

نکته اول اینکه مردان آنقدر باید دقت نظر در احوال زن به عنوان همسر داشته باشند تا از روی علائمی "خوف نشوز"بر آنها ظاهر شود(بر خلاف واقعیت های مردان در خانواده که متاسفانه از احوال روحی همسرانشان غافلند و و وقتی متوجه می شوند که به نشوز منجر شده )

نکته دوم
گام های اصلاح از نظر خداوند طبق فرمایش علامه فضل الله

۱_مرحله نخست:فعظوهن می باشد
علامه می بفرمایند:این یک دوره از گفتمان است....موعظه در زبان قرآن به معنای مصطلح موعظه در فارسی به معنای نصیحت نمی باشد.موعظه در زبان قرآن سخنی نرم برای اصلاح و کارگشایی و از روی دلسوزی و محبت می باشد.....طبق نظر این مفسر نه یک بار و دوبار....بلکه یک دوره ی زمانی مرد نیازمند گفتمان با همسر خویش بوده و با عشق ورزی و محبت علت این دلسردی زن باید مشخص و برطرف شود....ایشان مطرح میکنند آنقدر مرد باید در این مرحله سماجت نماید تا زن اصلاح و مشکل برطرف شود....غالب زنان در این مرحله با این راهکار عالمانه قرآنی جلب محبت همسر می شوند خوف نشوز برطرف می گردد....اگر مرد آنقدر تلاش کرد تا نا امید از این مرحله شد....حال وارد گام بعدی قرآن می شی
۲_واهجروهن فی المضاجع(قطع عشق ورزی)
شاید بخش بسیار کمی از زنان در محله قبل اصلاح نشوند....اینک خداوند قطع کردن عشق و توجه مرد نسبت به زن را توصیه می کند.نکته مهم اینکه این قطع توجه و محبت فقط و فقط در خلوت زن و مرد مطرح شده و خداوند حکیم جهت حفظ شان و منزلت زن آن را فقط در خلوت مطرح کرده ....حتی در خانواده و پیش فرزندان....نباید آثاری از قهر زن و مرد وجود داشته باشد.....زنان معمولا با عدم توجه مرد به خود می آیند....و تغییر رویه میدهند....باز آقای فضل الله می بفرمایند این نیز یک فرآیند و مرحله زمان بر است که مرد باید حوصله کند....و یک شب و ۲ شب ممکن است مقصود حاصل نشود...آنقدر اصرار نماید تا زن اصلاح شود.....و برای رفتن به مرحله بعد باید از این مرحله و تاثیرش نا امید شود.....

زنی که در مرحله ۲ اصلاح نشد یعنی نسبت به عدم وفاداری زن به آن زندگی خوف وجود دارد....و زن به واقع دلسرد از آن زندگیست....

حال مرحله سوم که و اضربوهن می باشد....
ایشان این را همان زدن از روی محبت دانسته اند....زدنی همچون زدن مادر بر روی دست فرزند.....طبق همان شرایط که در احادیث عنوان شده....چرا که مرد گام به گام نزدیک به مرحله خوف شقاق(طلاق) می شود....و این یعنی خطر جدایی....این آخرین راهکار است تا شاید زن به خود بیاید ....و قطعا اگر زدنی غیر از این مد نظر باشد بیشتر زن را لجباز می نماید....بدنی که برای جلب محبت است....نه بیشتر

در هر مرحله محبت زن به زندگی جلب شد....مرد باید به روال عادی زندگی برگردد که خداوند" علیا کبیرا "است.


ارسال شده توسط اقاي جلالي فر
پاسخ سریع نمایش بخش پاسخ سریع
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (16)
2 صفحه12>
عنوان جدید ارسال پاسخ
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.989 ثانیه ایجاد شد.