رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبردر سوره تكوير:عصاره فرازها و درس سوره تكوير چيست؟پرسش و پاسخ در تفسير سوره اذاالشمس كورت
سورة التکویر به ترتیب مصحف کنونی سورة ٨١ - وبه ترتیب نزول سوره۲۹ قران می باشدکه شامل ۲۹ آیه است این سوره جزء سوره های مرحله چهارم نزول می باشد،
شامل توحیدوعبادت خدا وسرزنش معبودان غیر خدا وعقاید خرافی آنهاست، گسترش دعوت پیامبر ص در این فضا صورت گرفته همچنین در این دوره اتهامات جنون وساحر وشاعر به پیامبر ص داده شده است وآغاز مکر وآزار کافران لذا بااشاره به برتر بودن کید خداوند به تقویت روحیه پیامبر ص پرداخته شده است وهمچنین سفارش تسبیح وذکر خدا به پیامبر ص وبه تبع به امت ایشان فضای نزول این سوره را به تصویر کشیده است
فرازاول ایات۱_۹ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم به نام خداوند بخشنده ی مهربان
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ﴿١﴾ زمانیکه این خورشید در هم پیچیده (حجم ان کم ) شود وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ ﴿٢﴾ وزمانیکه این ستارگان تیره وتار (خاموش ، سقوط، پراکنده) گردند وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ ﴿٣﴾ وزمانیکه این کوهها حرکت داده شوند وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿٤﴾ وزمانیکه شتران ده ماه آبستن، به حال خود رها شوند(یا معاشرت انسانها قطع شود) وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿٥﴾ وزمانیکه حیوانات وحشی یک جا جمع گردانده شوند(یا انسانهای نامانوس گردهم آیند) وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ﴿٦﴾ وزمانیکه دریاها افروخته ولبریز شوند وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ﴿٧﴾ وزمانیکه جانها جفت وقرین شوند
درب فراز اول:وقوع مرحله اول قیامت هولناک خواهد بود
فراز دوم ایات۸_۱۴ وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿٨﴾ وزمانیکه دختران زنده بگور شده مورد پرسش واقع شوند بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ﴿٩﴾ به کدامین گناه کشته شدند وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ﴿١٠﴾ وزمانیکه نامه های (اعمال) گشوده شوند وَإِذَا السَّمَاءُ کُشِطَتْ ﴿١١﴾ وزمانیکه این اسمان از جا کنده شود وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ ﴿١٢﴾ وزمانیکه دوزخ زبانه کشد ومشتعل گردو وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ ﴿١٣﴾ وزمانیکه بهشت نزدیک آورده شود عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ ﴿١٤﴾ بداند هر کس آنچه را که حاضر کرده است
درب فراز دوم: مرحله دوم قیامت زمان بازخواست ومشاهده اعمال ثلت شده ونتیجه وبازخوردآن اعمال است (نیک یا بد)
فراز سوم ایات۱۵_۲۱ فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿١٥﴾ پس قسم موکد می خورم به پنهان شونده ها(ستارگان خاموش شده) الْجَوَارِ الْکُنَّسِ ﴿١٦﴾ سیارات غروب کننده وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ ﴿١٧﴾ فسم به شب زمانیکه پشت کندوبازگردد وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿١٨﴾ قسم به صبح زمانیکه بردمیده ونفس کشد إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ﴿١٩﴾ همانا آن (قران) هر آینه گفتار فرستاده ای بزرگوار است
ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ ﴿٢٠﴾ نیرومندی نزد صاحب عرش با منزلت مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ ﴿٢١﴾ مورد اطاعت(فرشتگان) سپس امین است
درب فراز سوم: قسم به حقیقتهای روشن دنیایی که نشان از قدرت الهی هست قران گفتار فرستاده ی با کرامتی است که از نزد خداوند است ودر عالم بالا دارای مقام والایست
فراز چهارم ایات۲۲_۲۴ وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ ﴿٢٢﴾ ونیست همراه شما(پیامبر ص) جن زده(دیوانه) وَلَقَدْ رَآهُ بِالأفُقِ الْمُبِینِ ﴿٢٣﴾ وهرآینه بتحقیق دید اورا(جبرئیل ع) را در افق آشکار
وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ ﴿٢٤﴾ ونیست او بر اسرار(وحی) بخیلوتنگ نظر
درب فراز چهارم: وپیامبر ص به عنوان دریافت کننده وحی قران را از طریق چنین حاملی به طور کامل دریافت کرده وبه طور کاملل می رساند
فراز پنجم: وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ ﴿٢٥﴾ ونیست آن(قران) سخن شیطان رانده شده فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴿٢٦﴾ پس (با پشت کردن به قران) کجا می روید (به کجا چنین شتابان) إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ﴿٢٧﴾ نیست آن مکر یاداوری برای جهانیان لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ﴿٢٨﴾ برای کسی که بخواهد از شما اینکه (در راه) مستقیم باشد وَمَا تَشَاءُونَ إِلا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿٢٩﴾ ونمی خواهید (هدایت را)مگر ابنکه بخواهد خدا پروردگار جهانیان
درب فراز پنجم: حال که قران برای جوینده راه راست در جهانیان است نمی تواند سخن شیطان رانده شده از رحمت خدا باشد واین هدایت شامل کسی خواهد شد که خدا بخواهد
درس سوره : قیامت واقعه ای هولناک وواقع شدنیست چون از اراده خداوند قدیر هست برای برپایی عدالت .رسالت پیامبر ص دریافت وحی از سرچشمه الهی ورساندن کامل آن برای هدایت جهانیان است
تدبرو ترجمه به شیوه رشته مترجمی زبان قران از: لیلا انصاری
كلمات كليدي:تكوير كورت حشر مجنون افقمبين
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشاینده مهربان سوره مبارکه تکویر،
⚜فراز اول،( آیات ۱ الی ۱۴)
🏳🌈درس فراز: بیان حوادث ارضی و سمایی مرحله دوم قیامت و برانگیخته شدن انسانها و آگاهی آنها به اعمالی که در دنیا انجام داده اند و آماده شدن بهشت و جهنم برای پاداش یا جزای اعمال
⚜فراز دوم، (آیات ۱۵ الی ۲۵)
🏳🌈درس فراز دوم: سوگند به ستارگان و شب و روز که قران سخن پیام آوری ارجمند ازسوی خداوند است و پیامبر ( ص) مجنون نیست و او را در افق روشن دیدار کرده است و کلام وحی را بدون کاستی ابلاغ می کند.
⚜فراز سوم، (آیات ۲۶ الی ۲۹)
🏳🌈درس فراز سوم : خطاب به کافران که چرا از قرآن روی بر می گردانید و این قرآن تذکری است برای جهانیان و هرکس که طالب حرکت در مسیر هدایت است و البته شما هدایت را نخواهید خواست مگر به خواست پروردگار.
📚درس سوره: در روز قیامت انسانها براعمال خود آگاه شده و آماده ورود به بهشت یا دوزخ خواهند شد و قران کلام خداوند و سخن امین وحی الهی است و پیامبر با آگاهی و بدون کم کاستی این پیام را ابلاغ می کند و هرکه بخواهد در مسیر هدایت قرار میگیرد، البته اگر خداوند بخواهد.
خانم زهرا موبدی
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبر در سوره تكوير: ترجمه برخي لغات مهم سوره اذاالشمس كورت
1-زوجت از ریشه زوج: اصل الواحد در اين ماده، چيزي است كه در طول وجود و بقايش، جرياني خاص و برنامهاي مخصوصي - به صورت معادل و مقارن - با ديگري دارد. بنابراين، زوج، بر اساس اين اصل، فقط يكي است، مانند: يكي از نر يا ماده، يا شب يا روز، يا يكي از دو عدد. پس هر يك از دو چيز، كه باهم معادل باشند، زوج است. بنابراين بايد عِدل بودن - يعني برابر و معادل بودن - آن با يكي نظير خودش، لحاظ شود. اما اطلاق اين واژه بر دو متعادل: به اين اعتبار است كه كلمه زوج به طور علي البَدَل شامل آن دو ميشود و اين نوع تعادل، موجب نوعي تقارن معنوي ميشود، مانند: - دو همسر - خواه ميان آنها نزديكي مكاني موجود باشد يا نباشد و به همين اعتبار گاهي اين ماده، ظاهراً بدون اضافه شدن، به يك معادل، به چيزي اطلاق ميشود و در اين حالت به مفهوم صِنف، نوع و شكل، نزديك ميشود، مانند:سوره مباركه فاطر آيه 11: ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی، سپس از نطفهای، آن گاه شما را جفت جفت گردانيد.منظور، تحقق مفهوم زوجيت است؛
نقل از نرم افزار فارسي كتاب التحقيق
«وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» تكوير: ۷. ظاهرا مراد از آن جفت شدن انسانها با اعمالشان است دربارۀ آن گفته اند: مراد ملكههاي اعمال است كه شخص با آنها مزدوج ميگردد يا هر انسان بهم شكل خود از اهل آتش و بهشت قرين شود يا ارواح باجساد بر گردد يا مؤمنين با حور العين و كفّار با شياطين هم قرين گردند. قول اخير عبارت اخراي كلام ماست و بنا بر تجسّم عمل مراد قرين شدن انسان با عمل خويش است.
نقل از كتاب قاموس قران
2- عطلت از ریشه عطل: اصل الواحد در ماده، ترك عملي است كه انجام آن لازم است و عمل؛ به اختلاف موضوعات و موارد متفاوت ميشود و هر موردي عمل خاص خود را اقتضا ميكند كه اگر آن عمل انجام نشود، آن مورد عاطل است. پس اقتضاي زن، زينت كردن و به كار بردن زيور آلات است و به زني كه آن را به كار نبرد؛ عاطِلَة ميگويند و براي اجير (مزد بگير)، لازم است تا به آنچه كه به آن متعهد شده، عمل كند، در غير اين صورت او عاطِل است و در مورد رعيت: كسي كه مراقب امور و نظم معاش و جامعه ايشان است، بايد در امور ايشان به وظايفش عمل كند و درباره چوپان شتر و گوسفند نيز همينگونه است و نيز بايد بر مرزها عدهاي گمارده شوند تا آن را از تجاوز حفظ كنند و در صورت عدم تحقق اين موارد ميگويند: رعيت، شتران، گوسفندان و مرزها معطّل مانده اند
نقل از نرم افزار فارسي كتاب التحقيق
3-عِشار: مصدر از باب مُفاعَلَة و به معناي معاشرت است و معاشرة؛ به سبب فزوني ساختار، بر استمرار بيشتري دلالت ميكند؛ پس در نتيجه عِشار، بر معاشرت اجمالي دلالت دارد.سوره مباركه تكوير آيات 4 و 5: وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ/ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ، وقتی شتران ماده وانهاده شوند/ و آنگه كه وحوش را همیگرد آرند.پس معاشرت و اختلاط، در ميان صاحبان عشرت - اعمّ از انسان و حيوان - تعطيل ميشود. عِشار ميتواند جمع عَشير باشد، مانند: كرام، كه جمع كريم است و اينكه وحوش پس از عِشار ذكر شده، اين مطلب را كه عِشار، از معاشرت است، تأييد ميكند. ضمن اينكه معناهايي كه براي عِشار ذكر شده - مانند: شتر ماده و ... - واقعاً بيارزش و سست است. نقل از نرم افزار فارسي كتاب التحقيق
عشار:گفته اند: يعني آنگاه كه شتران آبستن (مورد علاقۀ عرب) رها كرده شوند. ولي بنظر من مراد از عشار مطلق حامله است، نه شتران و مراد از عُطِّلَتْ خالي بودن است. در كتاب معاد از نظر قرآن و علم ص ۳۷ چنين نوشته ام: ابن اثير در نهايه گويد: عشراء شتري را گويند كه ده ماه از حاملگي آن گذشته باشد. سپس اين كلمه عموميت يافت بهر حامله عشراء گفته شد، جمع آن عشار است.
صاحب قاموس گفته: تعطيل بمعني تفريغ و خالي كردن است بنا بر اين اگر گوئيم فلان اداره تعطيل شد يعني از كارمندان خالي گرديد، در آيۀ ديگر در خصوص قيامت آمده: وَ تَضَعُ كُلُّ ذٰاتِ حَمْلٍ حَمْلَهٰا حج: ۲. يعني: آنروز هر باردار بار خود را ميگذارد. (تمام شد) و در آيۀ ديگر هست: إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كٰانَ مِيقٰاتاً نباء: ۱۷. علي هذا ظاهر آنست كه مراد از وَ إِذَا الْعِشٰارُ عُطِّلَتْ خالي شدن حاملهها و گسيختن ذرّات موجودات از همديگر است تا ذره اي در بطن ذره اي نماند.
نقل از كتاب قاموس قران
4-كور: پيچيدن و جمع كردن. راغب ميگويد: «كور الشّي ء: ادارته و ضمّ بعضه الي بعض ككور العمامة» عبارت فيومي در مصباح چنين است: «كار العمامة كورا: ادارها علي رأسه» ايضا در مصباح و صحاح گفته: «كلّ دور كور» هر گرديدن كور است. تكوير نيز بمعني پيچيدن است در اقرب الموارد هست: «كور العمامة علي رأسه تكويرا: لفّها». خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَي النَّهٰارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهٰارَ عَلَي اللَّيْلِ زمر: ۵. ناگفته نماند در كور و تكوير استداره و مدوّر بودن را قيد كرده اند، در اثر حركت وضعي زمين روز و شب دائره وار در اطراف زمين ميگردند و خدا علي الدوام روز را شب و شب را بر روز ميپيچد و چون شب را بر روز پيچيد روز از بين ميرود و بالعكس. إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ. وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ تكوير: ۱ و ۲. تكوير و پيچيده شدن خورشيد عبارت اخراي خاموش شدن آن است.
نقل از كتاب قاموس قران
کور از ریشه کور: اصل الواحد در ماده، اداره (گرداندن) چيزي در محيط محدود معيّن است و از مصاديق آن: كَور (پيچيدن) عَمامه به دور سر و كُور؛سوره مباركه تكوير آيه 1: إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، آنگاه كه خورشيد به هم درپيچديعني از نظم و اداره (گرداندن) منظومه اش خارج شد
نقل از نرم افزار فارسي كتاب التحقيق
5-وحوش:همچنين به انساني كه با مردم، انس نگيرد يا از دوستيها و ارتباطات قلبي دوري كند، يا از اخلاق اجتماعي عدول كند، وَحشي ميگويند و آنان مردم پست فرومايه هستند.سوره مباركه تكوير آيه 5: وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتِْ،
از کتاب التحقیق فی کلمات القران است
6-حشر، برانگيختگي و راندن و جمع كردن است و اين قيود سه گانه در آن وجود دارد و همين قيود فرق ميان اين ماده و مواد بعث، نشر، جمع، سوق و مانند آن است
نقل از نرم افزار فارسي كتاب التحقيق
7-کشط از ریشه کشط: اصل الواحد در ماده، تنحيه (برگرداندن و كنار زدن) چيزي و كشف (باز كردن) آن از چيزي است كه بر آن احاطه دارد؛ چه مادي باشد و چه معنوي. ميگويند: كَشَطَ جِلدَه و غِطاءَه؛ يعني پوست و پوشش آن را كنار زد نقل از نرم افزار فارسي كتاب التحقيق
8- سجرت از ریشه سجر: اصل الواحد در اين ماده، هيجان و جوشش به خاطر شدت پربودن است. اين معنا با اختلاف موارد متفاوت است. در دريا به علت وجود موج-هاي شديد و هيجان، در آتش به علت التهابات شديد و شعلهور شدن است و در رفيق و همنشين به دليل هيجان دوستي و محبت است و در مو به دليل پرپشتي و پريشاني است و جامع بين همه اينها خروج از حد در اثر پر بودن است. پس معلوم شد كه اصل آن مطلق هيجان، امتلاء (پربودن)، توقد (شعلهوري)، فيضان (جوشش)، استرسال (رهايي) و تموج (موج زدن) نيست بلكه هيجان شديد نزديك به حد جوشش است در اثر فراواني و پري.سوره مباركه تكوير آيه 6: وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ، درياها آنگه كه جوشان گردند.درياي لبريز به هيجان آمده از موج زدن، فراواني و جوشش. و تعبير به تسجير به جاي سجر اشاره به تجاوز و خروج از اعتدال و جريان طبيعي دارد.
نقل از نرم افزار فارسي كتاب التحقيق
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
تدبر و فهم سوره تكوير:حوادث قبل و مقارن قيامت در سوره تكوير،چرا از شتر ده ماهه صحبت شده است؟ ترجمه تفسیریِ آزاد
بسم الله الرحمن الرحیم روزی که چنان اوضاع دنیا دچار اختلال گردد که به نظر رسد خورشيد در هم پيچيده و بي نور (1) و وقتي که ستارگان کدر شوند (2) و وقتی که کوهها خُرد و جابجا شوند (3) و وقتي که شتران حامله که جنين ده ماهه دارند، با آنهمه اهمیتی که دارند، بدون اینکه دیگر به آنها اهمیتی داده شود به حال خود رها شوند (4) و هنگامي که حيوانات وحشي (هم از انسانها و هم از موجودات دیگر) فرار نکنند (5) و هنگامي که درياها برافروخته شوند (6) و هنگامي که همه موجودات جاندار گرد آیند، آن روز روز قیامتی است که همه پیامبران هشدار وقوعش را داده اند (7) و در آن روز در باره دختران زنده به گور و همه استعدادهایی که به ظلم از بالندگیی که حقشان بوده ممنوع شده اند سئوال شود (8) که به چه گناهي چنین رفتاری در باره آنها شده (9) و وقتيکه کارنامه اعمال هرکس صادر شود (10) و وقتيکه آسمان برکنده شود (11) و وقتيکه جهنم شعله ور گردد (12) و وقتيکه بهشت نزديک گردد (13) هر کس ميداند اعم از اعمال نیک و بد چه با خویش آورده است(14)
قسم به آن پنهان شونده هایی(15) كه مانند شب و روز و ستاره ها و سیارات و فکرانسان، جريان دارِ بازگشت کننده اند (16) و قسم به شب وقتيکه شتابان ميگذرد (17) تا صبح که نَفَس مي کشد از راه برسد (18) که البته این قرآن قولِ جبرئیل است که فرستاده اي گرامي است(19) و صاحب قدرتي بزرگ است که نزد خداوندِ صاحب عرش مقامي والا دارد (20) و در آن عالَم بالا از او اطاعت ميشود و او امين است (21) و این پیامبر که رفيق شماست ديوانه نيست (22) و جبرئیل امین را در آن افق آشکار ديده است (23)
و این قرآن راجع به مطلع کردن شما از حقایق غیبی با توجه به ظرفیت و استعداد شما بخيل نيست (24) و این قرآن چنان مقام والائی دارد که نمیتواند جز از گفته های هیچکسی غیر از خداوند که به جبرئیل تعلیم داده، باشد، چه رسد به اینکه به گفته دشمنان این پیامبر از سخنان شيطانِ رانده شدهءمطرود باشد (25) پس، حالا که این مطالب را فهمیده ایدچه خواهید کرد؟ (26) این قرآنجز پندي براي همه انسانها نیست (27) براي هر یک از شما که بخواهد مستقيم شود (28) و البته بدانید که معلوم نیست بعدا در چه موقعیتی خواهید بود و دست-دست و امروز- فردا نکنید که نمیدانید فرداتان چه خواهد بود و برای همسوشدن عجله کنید (29)
چنانکه در سوره انفطار دیدیم ، حوادث پاراگراف اول آن سوره،با«اختلال در جاذبه عمومی» قابل تعلیل بود . در اینجا همان «خط فکری»جواب میدهد،منتها در اینجا علت آن نیز معلوم شده و آن هم همان چیزیست که در آیه 1 آمده است . یعنی به علت اختلال در جاذبه عمومی که حاصل چیزیست که در فیزیک نجوم به آن «پیری ستارگان» و سپس «مرگ ستارگان» گفته می شود(و خورشیدنیز یک ستاره است و به عقیده منجمان در اواخر عمر خویش است،و به علت پدیده «پیری»اختلالی در جاذبه عمومی حوزه نفوذش یعنی منظومه شمسی حاصل می شود)ودر نتیجه آن،در«آسمان»اتفاقاتی می افتد که در آیه( 1 )پاراگراف اول سوره انفطار و آیه( 11) همین پاراگراف مورد اشاره قرار گرفته است . و «آسمان» در این دو سوره به معنی «کره هوا» است که در سوره انفطار به «پاره شدن» آن، و در این سوره به «کنده شدن» آن، تصریح دارد .
توجیه آن نیز این است که در اثر اختلال در نیروی جاذبه ، در کره هوا خلل ایجاد می شود (سوره انفطار) و پس از مدتی به کلی از بین می رود (این سوره) بقیه آیات نیز با این «خط فکری» مفهوم است . مثلاً در همان ضعیف شدن و سپس از بین رفتن کره هوا ،«شکست نور» حاصل از وجود کره هوا زائل شده و ستارگان طور دیگری رؤیت می شوند ، که به نظر می آید که کم نور شده باشند (آیه 2) و کوه ها جابه جا می شوند نیز با همان پدیده اختلال در جاذبه عمومی قابل فهم است (آیه 3)
اینها حوادثی است که در حوزه فیریک اتفاق می افتد اما حوادثی که در حوزه جانداران اتفاق می افتد (مثلاً آیه های 4 و 5) مربوط به اوایل و شروع این اتفاقات است زیرا وقتی که این حوادث پیش برود دیگر جانداری باقی نخواهد ماند . اما حوادثی که در حوزه ارواح مطرح است (آیه های 7 و 8 و 9 و 10) مربوط به تکمیل شدن پروسه وقوع قیامت و شروع حساب و کتاب است.
همچنین حوادثی که پس از وقوع قیامت و شروع حساب و کتاب مطرح است (آیه 12 و 13) به زبان مخاطب گفته شده و معنی آنها آن نیست که از لغت های به کار رفته فهمیده می شود و هیچ راهی برای فهم آنها نداریم مگر اینکه درباره آیه 12 بگوئیم ادامه پروسه فیزیکی مطلب است و درباره آیه 13 بگوییم کاملاً به زبان مخاطب است.
💢کلام دو پهلوی اعجازی
اینکه در آیه های 4 و 5 ذکر شده که شتران حامله ده ماهه(که نزدمخاطب آن روزچیزی بسیارعزیز و قیمتی بودند) به حال خودرها شوند، ،وحیوانات وحشی(با انسان) با هم مخلوط شوند، این معنی رامی دهد که هنگام وقوع قیامت هنوز زندگی در روی کره زمین جریان دارد(و این را قبلاً در سوره زلزال هم دیده بودیم) البته در آیه( 4) به زبان مخاطب آن روز صحبت شده اما به زبان مخاطب امروز هم هست. زیرا می دانیم که بشرِ امروز برای محیط زیست و منقرض نشدن حیوانات اهمیت زیادی قائل می شود،بطوریکه برای تولد اولاد گونه های نادر در باغ وحش ها جشن گرفتـه می شود و خبر آن به سراسر دنیا منعکس می گردد و از این منظر، شتر حامله ده ماهه (که نزدیک به زایمان است) مورد توجه دقیق متصدیان مربوطه است و وقتیکه چنین موجودی مورد غفلت و بی تفاوتی قرار می گیرد معلوم است که باید برای بشر اتفاقی افتاده باشد که نظام زندگی او را بشدت تحت تأثیر قرار داده باشد ،
و همچنین است آیه 5 که از لحاظ مخاطب آن روز (که از وحوش می ترسید) عجیب است که چگونه ممکن است آنها قاطی انسانها شوند و از لحاظ بشر امروز هم (که وحوش را تحت نظارت و مراقبت دارد) عجیب است که چگونه ممکن است این نظارت و مراقبت و نگهداری قطع شده و آنها قاطی انسانها شده باشند.
اینک بیش از هزار و چهارصد سال از نزول این آیات گذشته است اما چنانکه ملاحظه نموده اید لحن بیان آنها طوری است که مخاطب آن روز مفهوم آن را به خود می گرفت و آن را می فهمید و مخاطب امروز نیز آن را به خود می گیرد و می فهمد و این یکی از وجوه عجیب بیان قرآنی است ، که در آن ، هم پیشگوئیِ محقق شده در آینده (که بیش از 14 قرن طول کشیده) وجود دارد ، و هم بارِ فصاحت و بلاغت عجیبی دارد که به هر دو گروه مخاطب که اینهمه با هم از هر لحاظ فرق دارند ، می خورَد.
المیزان اذا النفوس زوجت را به معنی ازدواج با حورالعین گرفته وجه خطا این است که تا آیه 6 مربوط به حوادث نزدیک به وقوع قیامت است و هنوز در روی زمین زندگی جاری است، از آیه 7 تا 9 ابتدای استقرار قیامت است، در آیه 10 نتایج مشخص میشود، و از آیه 11 آخرت (بهشت و جهنم) شروع میشود و چیزی که المیزان گفته مربوط به این قسمت است، اما، کلمه «زوجت» که در آیه مورد بحث آمده به آن معنی که المیزان گفته نیست، بلکه به معنی «گروه گروه میشوند» است،یعنی، معنیِ لغوی (که مناسب این محل است) را نادیده و بجای آن از معنیِ اصطلاحی استفاده نموده است.
(استعدادهائی – که در اثر ظلم –امکان بروز نیافته)
دو آیه 8 و 9 به شدت تکان دهنده است (و اذا المووده سئلت. بای ذنب قتلت) و نشان می دهد رأس رئوس حساب.کشی ها، عدالت و حقوق بشری است. و البته اگر تیتر بسیار تکرار شونده «ذکر مصادیق از باب حصر نیست» را در نظر بگیریم می.فهمیم که «دختر زنده به گور شده» تنها مورد نیست و بلکه منظور «هر استعداد بالنده نشدهء جلوگیری شده به هر علتی از سوی هر نیروی قاهری» بوده است.
خواست و فعل خداوند قانونمند است
اینکه در آیه 29 فرموده «و نخواهید خواست مگر اینکه خدا بخواهد» به این معنی نیست که ممکن باشد کسی بخواهد اما خدا نخواهد! زیرا خداوند مطابق آخر آیه، «رب العالمین» است و می¬خواهد همه بخواهند مستقیم شوند، اما همان خواست خداوند قانونمند است.
( و برخی از مواد و تبصره هایش اینطور است که اگر کسی در اثر سوء اختیار، رفتارهای ضد هماهنگی با حرکت عمومی جهانی بکند ، همان رفتارها آثاری خواهد داشت از جمله اینکه «خواست خود آن فرد» را تحت تأثیر منفی قرار خواهند داد ، و کم کم خواست او تغییر خواهد کرد و از هماهنگی با حرکت عمومی جهان (یعنی همان «یستقیم» آیه 28) خارج خواهد شد) بنابراین خداوند با ذکر اینکه «رب العالمین» است، به همه این امیدواری را داده است که «یک تکانی بخودتان بدهید و یک قدم بردارید ما هزار قدم برمیداریم»
از تفسیر استاد گنجه ای ویرایش بوسیله کاربر 1397/08/21 01:31:34 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
پرسش: منظور از قسم هاي سوره تكوير چيست؟ فلا اقسم بالخنس ...والصبح اذاتنفس
پاسخ 1:
«الْجَوٰارِ الْكُنَّسِ» صفت «بِالْخُنَّسِ» است و در نتيجه هر سه بموصوفهائي دلالت دارند كه داراي هر سه صفت اند. موصوفاتيكه كه واپس شونده و داراي انقباض و نهان شونده اند و نيز در جريان و حركت اند و اين اوصاف لازم و ذاتي آنها است نه آني و زماني. ستارگان بي شمار آسمان چنانكه دانشمندان ميگويند چنين اند آنها پيوسته در حال تحوّل و انقلاب اند، سوخت خويش را تمام ميكنند بعضي در نيمه راه زندگي اند بعضي در آخر عمر و بعضي در ابتداي تشكيل: لذا آنها را بگروههاي مختلف از قبيل ستارگان تپنده (كه قشر ظاهر آنها مانند ضربان نبض آهسته و منظّم است) غولهاي آبي، غولهاي سرخ، كوتولههاي سرخ، كوتولههاي سفيد كه مواد آنها پيوسته در انفعال و تبدّل است و در بارۀ كوتولههاي سفيد گفته اند كه در مراحل آخر زندگي هستند.
از طرف ديگر آمدن و رفتن دائمي شب و روشن شدن روز حكايت از تحوّل و انقلاب دائمي جهان دارد. در اوّل سورۀ تكوير از تكوير و خاموش شدن آفتاب و از منكدر و تيره شدن نجوم و تبخير درياها و غيره سخن رفته پس از آن به خنّس و كنّس قسم ياد شده كه اين سخنان از فرشتۀ وحي است نه ساختۀ پيامبر (ص) بنا بر اين بنظر ميايد كه اين اوصاف در بارۀ ستارگان و خورشيدهاي بي شمار جهان است كه پيوسته در حال انقلاب اند و حكايت از انهدام عالم دارند
از تفسير احسن الحديث
پاسخ 2:
اينكه به دنبال جمله ((فلا اقسم بالخنس ...)) جمله ((و الليل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس )) را آورده ، اين احتمال را تأييد مى كند كه منظور از ((خنس و جوار كنس )) ستارگان است ، يا همه آنها و يا بعضى از آنها، چيزى كه هست چون ستارگان بعضى سيار و بعضى ثابتند، آنهايى كه سيار هستند با صفاتى كه در اين آيات براى ((مقسم بها)) آن چيرهايى كه با آن سوگند خورده آمده مناسبت بيشترى دارد، چون از جمله صفات مقسم بها، صفت خنوس و جرى و كنوس را آورده ، و اين صفات با وضع پنج سياره سرگردان يعنى زحل ، مشترى ، مريخ ، زهره و عطارد، منطبق است ، زيرا اينها در حركتشان بر حسب آنچه ما مى بينيم استقامت و رجعت و اقامت دارند، استقامت دارند براى اينكه حركتشان از نظر زمان شبيه هم است ، و رجعت دارند چون انقباض و تاخر و خنوس زمانى دارند، و اقامت دارند، چون در حركت استقامتى و رجعتى خود زمانى توقف دارند، گويى آهوى وحشى اند كه زمانى در آشيانه خود اقامت مى كند.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد همه ستارگان است ، و خنوس ستارگان يعنى ناپديد شدن آنها در روز روشن ، و مراد از جرى آنها، حركتى است كه مى بينيم در شب دارند، و مراد از كنوس آنها غروب كردن هر يك در مغرب مخصوص به خودش است . بعضى ديگر گفته اند: منظور گاو وحشى و يا آهو است ، و بعيد نيست كه منظور اين مفسر از بردن نام اين دو حيوان از باب مثال بوده ، و منظورش همه وحشيان باشد.
و به هر حال از ميان اين اقوال ، قول اول به ذهن نزديك تر است ، و اما قول دوم بعيد و قول سوم از آن بعيدتر است .
والصبْح إِذَا تَنَفَّس
اين جمله عطف است بر كلمه ((خنس ))، و جمله ((اذا تنفس )) قيد كلمه صبح است ، و اگر صبح را داراى تنفس خوانده - بطورى كه از بعضى ها استفاده مى شود -، به اين مناسبت بوده كه صبح نور خود را در افق مى گستراند، و ظلمت را كه افق را فرا گرفته بود از بين مى برد، و اين نوعى استعاره است كه صبح ،بعد از آنكه ظلمت شب را شكافته و طلوع كرده به كسى تشبيه كرده كه بعد از اعمال دشوارى كه انجام داده و لحظه فراغتى يافته تا استراحت كند نفسى عميق مى كشد، روشنى افق هم تنفسى است از صبح .
از تفسير الميزانویرایش بوسیله کاربر 1397/08/19 11:48:10 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبر و پرسش و پاسخ در تفسير سوره كورت:
سوال
در ايه 24 سوره تكوير "و ما هو علی الغیب بضنین"
ضمير هو به پیامبر برمیگردد یا جبرییل؟
پاسخ يك:
با سلام، به نظر بنده با توجه به لحن ايات قبل،ضمیر هو به شخص رسول اکرم (ص) بر میگردد.
خانم موبدي
پاسخ 2:
در مورد"وما هو علی الغیب بضنین " به نظر در بین ایات مربوط به معرفی وجود نازنین پیامبر ص است پس هو به پیامبر ص بر می گردد واینکه یکبار در ایات بالا به امین بودن جبرئیل ع اشاره شده ونیاز به تکرار نیست خانم انصاري
سئوال: سلام ممنون خانم انصاري میتونه درست باشه اما قطعی نیست.
نزدیک ترین ضمیر در ایه قبلش،جبرییل است نزدیکترین ضمیر در ایه بعد هم ،قران است.ضمن انکه جبرییل از غیب خبر میاورده
پاسخ:
سلام به نظر "هو" در ایه ۲۴بدل از "هو " فاعل "راء" باشه هو ضمیر فاعلی هست در صورتیکه ه در "راه" که به جبرئیل ع برمی گرده مفعولی هست در ضمن خود حضرت جبرئیل ع هم از مجموعه غیب هست خانم انصاري
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبر در سوره تكوير:منظور از اينكه پيامبر،جبرييل را در افق مبين،ديد چيست؟
وَ لَقَدْ رَءَاهُ بِالاُفُقِ المُْبِينِ
ضمير فاعل در جمله ((راه )) به كلمه ((صاحب ))، و ضمير ((ه )) كه ضمير مفعول است به رسول كريم كه همان جبرئيل باشد بر مى گردد.
● مراد از اينكه رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )جبرئيل را در افق مبين ديده است
و كلمه ((افق مبين )) به معناى ناحيه ظاهر است ، و ظاهرا اشاره باشد به آيه ((و هو بالافق الاعلى )). و معناى آن اين است كه سوگند مى خورم كه رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) جبرئيل را قبلا هم ديده بود، و جبرئيل آن زمان در افق مبين ، و ناحيه ظاهر قرار داشت ، و آن همان افق اعلى است ، افقى كه بلندتر از ساير افق ها است ، البته بلندى به آن معنايى كه مناسب با عالم ملائكه است .
و بعضى گفته اند: معنايش اين است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم )، جبرئيل را به صورت اصليش در آنجا كه خورشيد طلوع مى كند كه همان افق اعلى از ناحيه مشرق است ديده بود. ليكن اين حرف درست نيست ، به دليل اينكه از لفظ آيه دليلى بر آن وجود ندارد، و مخصوصا دليلى كه دلالت كند بر اينكه جبرئيل را به صورت اصليش ديده وجود ندارد، حال جبرئيل بهر صورتى كه تمثل كرده باشد، به نظر مى رسد اين مفسر نظريه خود را از بعضى روايات گرفته كه مى گويد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) جبرئيل را در اول بعثت بين زمين و آسمان ديد، كه بر تختى نشسته ، و اگر اين باشد ديگر صورت اصلى نبوده بلكه به اين شكل در آمده
ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 359
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
تدبر و فهم سوره تكوير:ترجمهاي متفاوت ازايات ابتداي سوره تكوير:منظوز از حشر وحوش و تزويج نفوس و تعطيل عشار چيست؟ ايا ايات ابتداي سوره تكوير به نفخ صور اول مربوط است يا نفخ دوم؟ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ {1} آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد(از مدارفعلی خودخارج شود) وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ {2} و آنگه كه ستارگان همى تيره شوند وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ {3} و آنگاه كه كوهها به حرکت درآيند وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ{4} وقتى معاشرتها وانهاده(تعطیل) شوند وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ {5} و آنگه كه وحوش (انسانها که نامانوس با هم هستند)را همى گرد آرند(محشور نمایند) وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ {6} درياها آنگه كه جوشان و لبریز گردند
وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ {7} وآنگاه که هرکس در پیوندند(با ملائک همراه خود:سایق وشهید) وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ {8} و پرسند چو زان دخترك زنده به گور بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ {9} به كدامين گناه كشته شده است وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ {10} و آنگاه كه نامه ها زهم بگشايند وَإِذَا السَّمَاء كُشِطَتْ {11} و آنگاه كه آسمان(چون غشایی) بركنده شود وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ {12} و آنگه كه جحيم را برافروزانند وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ {13} و آنگه كه بهشت را نزدیک آرند عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ {14} هر نفس بداند چه فراهم ديده
💢عصاره فراز ایات (1-14)در قیامت که با حوادث عجیب و عظیمی همراه است،نامه ها گشوده و هرکس به اعمال خود اگاه شود
♻️💢ترجمه برخی لغات مهم سوره تکویر:
زوجت :از ریشه زوج: در اين ماده، چيزي است كه در طول وجود و بقايش، جرياني خاص و برنامه اي (ارتباطی) مخصوصي - به صورت معادل و مقارن - با ديگري دارد
وحش:مخالف انس،حیوانی که با انسان انس ندارد،به انساني كه با مردم، انس نگيرد يا از دوستيها و ارتباطات قلبي دوري كند، يا از اخلاق اجتماعي عدول كند، وَحشي ميگويند .
سجرت از ریشه سجر: اصل الواحد در اين ماده، هيجان و جوشش به خاطر شدت پربودن است. اين معنا با اختلاف موارد متفاوت است. در دريا به علت وجود موج-هاي شديد و هيجان، در آتش به علت التهابات شديد و شعلهور شدن است
وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ، درياها آنگه كه جوشان گردند.درياي لبريز به هيجان آمده از موج زدن، فراواني و جوشش
عِشار: مصدر از باب مُفاعَلَة و به معناي معاشرت است عِشار، بر معاشرت اجمالي دلالت دارد.سوره مباركه تكوير آيات 4 و 5.پس معاشرت و اختلاط، در ميان صاحبان عشرت - اعمّ از انسان و حيوان - تعطيل ميشود. ضمن اينكه معناهايي كه براي عِشار ذكر شده - مانند: شتر ماده و ... - واقعاً بي ارزش و سست است.
حشر: برانگيختگي و راندن و جمع كردن است و اين قيود سه گانه در آن وجود دارد
کشطت از ریشه کشط: اصل الواحد در ماده، تنحيه (برگرداندن و كنار زدن) چيزي و كشف (باز كردن) آن از چيزي است كه بر آن احاطه دارد؛ چه مادي باشد و چه معنوي. ميگويند: كَشَطَ جِلدَه و غِطاءَه؛ يعني پوست و پوشش آن را كنارزد
نكات: 1-صحنه هایی دیگر از حوادث قیامت
در سوره های مختلف قران ،به توصیف وقایع عظیم طبیعت و شرایط روز قیامت پرداخته شده است: -شمس:در ایات مربوط به حوادث قیامت،فقط دوبار به شمس اشاره شده است: سوره قیامت ( وجمع الشمس والقمر) و تکویر(اذاالشمس کورت) -نجوم:دو بار در سوره های مرسلات (فاذا النجوم طمست)و تکویر(واذا النجوم انکدرت) -بحار: دوبار در سوره های انفطار(واذا البحار فجرت) و تکویر(اذالبحار سجرت ) -سماء: بیشترین تکرار درایات حوادث قیامت،مربوط به جبال و سماء (11بار) است که با افعال مختلف بکاررفته است. انفطار(اذاالسماء انفطرت) انشقاق (اذاالسماء انشقت) مرسلات(واذاالسماء فرجت) نبا(وفتحت السماء فکانت ابوابا) معارج(یوم تکون السماء کالمهل) تکویر(واذاالسماء کشطت) طور(یوم تمور السماء مورا) -جبال: قارعه(تکون الجبال کالعهن المنفوش) واقعه(وبست الجبال بسا) مرسلات(واذالجبال نسفت) نبا(وسیرت الجبال فکانت سرابا) معارج(وتکون الجبال کالعهن) تکویر(واذاالجبال سیرت)طور(وتسیرالجبال سیرا) حاقه(وحملت الارض و الجبال فدکتا دکه واحده) و ...
2-مراحل قیامت:
در سوره زمر بصراحت از دو نفخه (نفخه موت و حیات)در قیامت نام برده شده است:
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ {68} و در صور دميده مىشود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش درمىافتد مگر كسى كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در آن دميده مىشود و بناگاه آنان بر پاى ايستاده مىنگرند {68}
بعد از نفخه اول همه موجودات،می میرند و بعد از نفخه دوم،محشور و مبعوث شده و در محضر الهی به حساب و کتاب انها رسیدگی و روانه جهنم یا بهشت میشوند.
اینکه در هرمرحله،چه حوادثی رخ میدهد و معیار تفکیک انها چیست،نیازمند تامل در همه ایات مرتبط با قیامت است
در سوره نبا ایات 18- 20 و سوره کهف ایه 47 ،سیر جبال و حشر انسانها باهم بیان شده است. اگر ترتیب ذکر انها در سوره نبا و فعل ماضی حشرناهم در سوره کهف را دال بر تقدم بگیریم،درخواهیم یافت سیر جبال و سایر حوادث مرتبط ان که در ایات مختلف ،ذکر شده بعد از زنده شدن انسانها در نفخه دوم است. اما اگر ترتیب ذکر شده در ایات را دال بر تقدم و تاخر واقعی ندانیم،حداقل میتوان نتیجه گرفت که این حوادث،همگی بعد از نفخه دوم رخ میدهند. لذا سیر جبال که در سوره تکویر نیز ذکر شده،به همراه سایر ایات مربوط به نفخه دوم است.
3-مفهوم حشر وحوش چیست؟ در این ایه ،دو نظر عمده مشاهده شده است:اول؛محشور شدن حیوانات وحشی در قیامت که استناد انها به آیه 38 سوره انعام است که از حشر همه موجودات به سوی خدا خبر داده است. اما ذکر خاص حشر وحوش در ایات سوره تکویر،در کنار سایر پدیده های طبیعی بلاوجه به نظر میاید و نمیتوان این نظررا قانع کننده دانست. دوم:گرد امدن حیوانات وحشی کنار هم در هنگام قیامت،در صور نخست.که به نظر درست نمی اید. زیرا اولا ایات مربوط به صحنه حشر است ثانیا در صور نخست همه از شدت وحشت فرار میکنند و متفرق میشوند لذا با توجه به معنای حشر که برانگیختگی و جمع شدن است،نمیتواند اینجا بکار رود.
نظر سومی را میتوان مطرح نمود و ان توجه به معنای کلمه وحشی است که مقابل مانوس است و برای انسانها نیز بکار میرود.لذا مفهوم ایه محشور شدن انسانها در حالت غیر مانوس با هم است که سایر ایات قران نیز که افراد را مشغول به خود و فراری از خانواده و دوستان معرفی میکند. این معنا با ایه قبل که برتعطیلی و ترک معاشرتها نیز تاکید داشت،مطابقت دارد.
4-مراد از اذاالنفوس زوجت چیست؟ خلاصه نظر مفسران در قاموس قران چنین امده است:"ظاهرا مراد از آن جفت شدن انسانها با اعمالشان است دربارۀ آن گفته اند: مراد ملكههاي اعمال است كه شخص با آنها مزدوج ميگردد يا هر انسان بهم شكل خود از اهل آتش و بهشت قرين شود يا ارواح باجساد بر گردد يا هر فريفته بفريبنده ملحق شود يا مؤمنين با حور العين و كفّار با شياطين هم قرين گردند"
در سوره قاف آیات 18-20 اشاره شده که بعد از نفخ صور،هر کسی دو همراه دارد :ملائک سایق و شهید وجائت کل نفس معها سایق و شهید که با توجه به مفهوم زوج،میتواند مراد همین قرین شدن هر فرد با این دو فرشته باشد.
فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ {15} نه نه سوگند به اختران گردان الْجَوَارِ الْكُنَّسِ {16} [كز ديده]نهان شوند واز نوآيند وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ {17} و سوگندبه شب چون پشت گرداند وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ {18} و سوگند به صبح چون دميدن گيرد
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ {19} كه [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است {ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ {20} نيرومند [كه]پيش خداوندعرش بلندپايگاه است
مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ {21} درآنجا[هم]مطاع[و هم]امين است وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ {22} و رفيق شما مجنون نيست وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ {23} وقطعاآن [فرشته وحى] را در افق رخشان ديده وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ {24} و او در امر غيب بخيل و ممسک نيست وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ {25} و [قرآن] نيست سخن ديو رجيم
💢عصاره فراز آیات (15-25):قران و این اخبارقیامت،قول خداوند است که بوسیله جبرییل برپیامبروحی میشود.نه قول شیطان یا ادم مجنون
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ {26} پس به كجا مى رويد إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ {27} اين [سخن] بجز پندى براى عالميان نيست لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ {28} براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رود وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ {29} و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست
💢عصاره فراز آیات (26-29):قران و این ایات،پندی برای راست خواهان است.
📚درس سوره:ظهور قیامت با این توصیفات وحسابرسی اعمال، قول فرستاده خدا بر پیامبراست نه قول شیاطین و مجانین تا متذکر شوید.
-قسم های ذکر شده در ایات 15-19 بلحاظ مفهومی با قسم های آیات 32-37 سوره مدثر مشابه است
كَلَّا وَالْقَمَرِ {32}نه چنين است [که قران سحر و سخن بشر است] سوگند به ماه {32} وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ {33}و سوگند به شامگاه چون پشت كند {33} وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ {34}و سوگند به بامداد چون آشكار شود {34} إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ {35}كه آيات [قرآن] از پديدههاى بزرگ است {35} نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ {36}بیم دهنده بشر است {36} لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ {37}هر كه از شما را كه بخواهد پيشى جويد يا بازايستد {37}
در انجا هم پس از اتهام سحر بودن قران،خداوند با چنین قسم هایی که بر رفتن شب و ظهور صبح دلالت داشت، بر نشانه الهی بودن قران تاکید کرد. در سوره تکویر هم پس از این قسم ها،رفع اتهام از قول شیطان بودن قران یا مجنون بودن پیامبر کرده و قران را قول جبرییل از جانب خداوند معرفی میکند.
در سوره مطففین هم قول کفار مبنی بر اساطیر بودن قران بیان شده بود.اقای سیدکاظم فرهنگ ویرایش بوسیله کاربر 1397/08/28 09:06:21 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
تفسیر نور سوره تکویر
۱- نظام موجود خورشید و ستارگان در آسمان و کوه و دریا و زمین، روزی دگرگون میشود. إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ...
۲- هستی، محکوم اراده خداوند است و هرگاه او اراده کند، نظام عالم به هم میخورد. إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ...
۳- دفاع از مظلوم، اسلام و کفر ندارد. با اینکه دختران زنده به گور شده مسلمان نبودند، ولی قرآن از حقّ آنان دفاع میکند. «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ»
۴- دفاع از مظلوم، زن و مرد، کوچک و بزرگ و فرد و جمع ندارد، حتی از یک دختر کوچک باید دفاع کرد. «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»
۵- با سؤال، وجدانها را بیدار کنید. «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»
۶- ولایت پدر بر فرزند، شامل حق کشتن فرزند نمی شود. «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»
۷- بیم و امید در کنار هم سازنده است. «الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ - اَلْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ"
۸- در قیامت، بهشت و دوزخ به اهلش نزدیک میشود. «الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ» (و در آیه ۲۳ سوره فجر میفرماید: «وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» در آن روز جهنّم آورده شود. )
۹- اعمال انسان در دنیا ثبت شده و پرونده عمل هر کس در قیامت باز میشود.
۱۰- روز قیامت روز شهود و تجسّم عمل است. «عَلِمَتْ نَفْسٌ مٰا أَحْضَرَتْ»
۱۱- در قیامت، انسان به جزئیّات کار خود آگاه میشود. «مٰا أَحْضَرَتْ»
۱۲- کرامت و بزرگواری، توانایی و مکنت، داشتن نیروهایی فرمان بر و امانت داری از شرایط لازم برای پیام رسانی و ارشاد است. «کَرِیمٍ، ذِی قُوَّةٍ، مَکِینٍ، مُطٰاعٍ، أَمِینٍ»
۱۳- جبرئیل مأمورانی فرمان بردار در اختیار دارد. «مُطٰاعٍ»
۱۴- پیامبر، همراه با مردم و در کنار آنان زندگی میکرد. «صٰاحِبُکُمْ»
۱۵- بهترین نشانه ی سالم بودن عقل پیامبر، آن است که شما عمری با او مصاحبت و معاشرت داشته و هیچ فکر و کردار و گفتار و رفتار ناروایی از او ندیده اید. «وَ مٰا صٰاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ»
۱۶- پیامبر، جبرئیل را میدید. «وَ لَقَدْ رَآهُ» (چنانکه در سوه نجم آیه ۱۳ میفرماید: «لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْریٰ»)
۱۷- در برابر تحقیرها، تکریم تحقیر شدهها لازم است. «لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ»
۱۸- در جایگاه ملاقات پیامبر با جبرئیل، جای هیچ ابهامی نیست. «بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ»
۱۹- شکر علم، بازگویی آن است و بخل علمی، امری ناپسند است. «وَ مٰا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»
۲۰- پیامبر اکرم علم غیب میدانست. «وَ مٰا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»
۲۱- رسول خدا، نه از درون گرفتار جنون است: «مٰا صٰاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ» و نه از بیرون تحت تأثیر القائات شیطانی است. «وَ مٰا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطٰانٍ رَجِیمٍ»
۲۲- قرآن، در مرحله نزول از هرگونه تحریفی محفوظ است و جبرئیل هیچ گونه دخل و تصرّفی در آن نمی کند، رَسُولٍ کَرِیمٍ... أَمِینٍ همان گونه که در مرحله ابلاغ، دچار هیچ کم و کاست نمی شود. «وَ مٰا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»
۲۳- انسان بی هدف و بی مکتب نداریم، حتی کفار ومشرکان برای خود راه و مرامی دارند، «لکم دینکم»آنچه مهم است، انتخاب راه درست است. «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ»
۲۴- قرآن، بهترین وسیله پند، تذکّر و موعظه است. «إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِکْرٌ»
۲۵- قرآن، برای همه جهانیان است و به زمان و مکان و نژاد خاصی وابسته نیست.
۲۶- در شیوه تبلیغ، تذکّر آری ولی اجبار نه. «ذِکْرٌ لِلْعٰالَمِینَ لِمَنْ شٰاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»
۲۷- راه یابی به راه راست و پایداری در آن، در گرو خواست خود انسان است. «لِمَنْ شٰاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»
۲۸- راه قرآن، راه مستقیم است و به دور از هرگونه افراط و تفریط و اعوجاج میباشد. «لِمَنْ شٰاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ»
۲۹- خواست ما در مدار خواست خداست، نه به اجبار او، که در این صورت، خواست ما بی معنا میشود. «وَ مٰا تَشٰاؤُنَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اللّٰهُ»
۳۰- انسان، نه بی اراده است و نه خود مختار. «وَ مٰا تَشٰاؤُنَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اللّٰهُ»
۳۱- مشیّت خداوند بر مبنای ربوبیّت اوست. «یَشٰاءَ اللّٰهُ رَبُّ الْعٰالَمِینَ»
۳۲- چون خداوند ربّ العالمین است و بر همه امور تسلّط دارد، پس خواست انسان نیز مشروط به خواست اوست. «وَ مٰا تَشٰاؤُنَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اللّٰهُ رَبُّ الْعٰالَمِینَ»
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,985
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مرور نكات مهم تفسيري سوره تكوير از تفسير تسنيم
سوره مبارکه «تکویر» که در مکه نازل شد و محور اصلی آن هم معارف و اعتقادات دین است، بخش اول آن درباره معاد است، بخش دوم آن درباره وحی و نبوت و هر دو بخش زیر مجموعه توحید اداره میشود که در پایان میفرماید این ذکر عالمین است و هیچ ارادهای از شما نشأت نمیگیرد مگر بعد از اراده الهی.
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ یعنی پیچیده میشود. این شمس با این عظمت و جلال درهَم پیچیده میشود مگر قبلاً چه بود؟ قبلاً فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخَانٌ﴾؛ یک مشت گاز بیشتر نبود. یکی را ماه کردیم یکی را آفتاب کردیم، یکی را «مشتری» کردیم . این ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ یعنی پیچیده میشود چه کسی میپیچاند؟ خدا ﴿وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ﴾ تیره میشود. فرمود: ﴿وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ﴾ تمام مسافرها به وسیله همین ستارهها به مقصد میرسند، الآن هم سفرهای آسمانی، تمام هواپیماها به وسیله قطب و ستاره و حرکتهای اینها تنظیم میکنند فرمود اینها هست و اینها تیره میشوند. ﴿وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ﴾ آیاتی هم قبل بود که ﴿نُسَیِّرُ الْجِبالَ﴾؛ اول ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾ میشود مثل پنبههای ندّافی شده میشود، بعد نسف میشود، بعد ریزریز میشود بعد ﴿وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً﴾ انسان اصلاً کوهی نمیبیند ﴿وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ﴾ عشار آن شترهایی که ده ماه از بارداری آنها گذشته است عشراء هستند وقتی که ده ماه گذشته کمکم موقع این است که بارش را به زمین بنهد. گرانترین شتر و ارزشمندترین شتر آن وقتی است که نزدیک است بارش را به زمین بنهد؛ برای اینکه هم فرزند آورده، هم شیر آورده، این را میگویند «عشراء». این گونه از شترهای عشراء را میگویند «عِشار». این دسته شترهای عشراء را همه از ترس قیامت رها میکنند. ﴿وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ﴾ کسی به سراغ اینها نمیرود. انسان به سراغ سکهها نمیرود به سراغ آن بانکهای ربوی و غیر ربوی نمیرود. ﴿وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ﴾ حالا این به این معناست که حیوانات محشور میشوند؛ یا نه، آنها جمع میشوند به یکدیگر نزدیک میشوند؛ ﴿وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ﴾؛ دریاها گداخته و افروخته میشود تبخیر میشود. ﴿وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ﴾ هر کسی با آشنای خودش با همسران خودش، براساس تجانسی که دارد خوبها به یک طرف بدها به طرف دیگر و مانند آن. ﴿وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ﴾ «موؤوده» برخی از قبایل عرب بودند که دخترها را زنده به گور میکردند، اینها که دخترها را زنده به گور میکردند همه عرب نبودند گروهی از عربها بودند. از آنها سؤال میشود که گناهتان چه بود که شما را زنده به گور میکردند؟ این کنایه از آن است که آن پدرانشان در حقیقت مسئول واقعی آنها هستند. ﴿بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ﴾ در سه بخش فرزندکشی بود یک بخش که مخصوص طایفه خاص بود دخترها را میکشتند، یک بخش دیگر مخصوص آن طایفه خاص نبود یا برای قحطی و خشکسالی بود اینها را فرمود: ﴿وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ﴾ یا برای تقرّب به صنم و وثن بود ﴿سَفَهاً﴾ برای گروه سوم. این یک سفاهت است آن سنگ و چوب مشکل خودش را حل نمیکند چه رسد به مشکل شما ﴿إِذَا الْمَوْؤُدَةُ﴾ در قیامت از هر سه گروه سؤال میشود تنها اختصاصی به آن دختران ندارد منتها او چون مظلومتر است از آن سؤال میکنند. این طور نیست که آن دو قسم را نفی کند؛ ﴿إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ﴾ هم «إذ المقتول خشیة إملاق یسئل» است، هم «مقتول لدی الوثن و الضحی قرباناً یُقتل»است در این بخش فرمود: ﴿وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ﴾؛ اگر آن صحیفهها مربوط مربوط به نامه اعمال باشد معلوم میشود که این صحفی که منشور میشود ناشر آن در حقیقت خود انسان است،﴾ آورنده آن صحف هم خود این نفوساند، این نفوساند که آن نامهها را میآورند .الآن هم حاضر کرد در درون خودش هست منتها الآن غفلت دارد از خودش غافل است به خودش توجه نمیکند؛ آن وقت تمام آنچه را که در مدت عمر انجام داد حاضر میبیند چرا؟ برای اینکه «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات»، یک؛ نیت هم امر ثابت است، دو؛ بار سنگینی ندارد، سه؛ همه در درون نفس انسان است، چهار. انسان مجموعهای از خاطرات است خاطرات که سنگین نیست؛ انسان خودش این اعمال را به همراه میآورد، بعد همانها مجسّم میشوند، آنچه را که او با خاطرات میداند مجسم میشوند و همانها عین آنها را میبیند ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ﴾؛
﴿وَ إِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ﴾؛ پوست آسمانها کَنده میشود، یعنی صحنهای از آسمان خبری نیست. ﴿وَ إِذَا الْجَحیمُ سُعِّرَتْ﴾ جهنم هست، اما آن را افروختن برای اینکه جهنمیها را وارد کنند. ﴿وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ﴾ بهشت موجود است ولی الآن آمادهتر میشود بهشت را می آرایند؛
در قسمت اول که «أشراط الساعة» بود راجع به معاد بود بخش دوم که مربوط به وحی و نبوت است با چند قَسم شروع میشود که این «لا» زائد است ﴿فَلا أُقْسِمُ﴾ اینکه میگویند «نه سوگند» این خودش سوگند است که بحث آن در ﴿لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ﴾گذشت ﴿فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ٭ الْجَوارِ الْکُنَّسِ﴾. یک بیان نورانی از حضرت امیر(سلام الله علیه) است درباره این ستارههایی که هم جواریاند، هم خنّساند هم کُنّس. هفت ستارهای که پیشینیان کشف کرده بودند دو تای آنها که شمس و قمر است وضعشان روشن است که کل این مدار 365 درجه را با نظم طی میکنند، اما آن پنج تا یعنی عطارد و زهره و مریخ و مشتری و زحل از اینها به «خمسه متحیره» یاد میکنند زیرا اینها از اول فروردین شروع میکنند وقتی که یک مقدار راه را طی کردند دوباره برمیگردند مخفی میشوند نورشان کم میشود، بعد دوباره برمیگردند راهشان را ادامه میدهند. به نظر اهل زمین گویا اینها سرگرداناند متحیرند نمیدانند کجا بروند و چه وقت بروند در حالی که آنها بر نظم و تدبیر خاص خودشان هستند. پس از آنها به «خمسه متحیره» یاد میکنند، یک؛ اینها یک «خَنس» و «کَنسی» دارند، دو؛ چون جمعاند جمع «خانس» را به «خُنّس» و جمع «کانِس» را به «کُنّس» تعبیر کردند؛ مثل اینکه موجودی خودش را گاهی مخفی میکند، حیوانی خودش را در لانه مستور میکند، اگر در لانه مستور کرد کَنس کرد میشود جزء «کُنّس» و اگر در تاریکی خودش را مستور کرد میشود «خُنّس». این «خَنس» و «کَنس» برای این پنج ستاره متحیر است. این «خمسه متحیره» را قرآن تعبیر میکند به «خُنّس» و «کُنّس».
بعد از این چند سوگند، فرمود این حرفی است که از طرف ما آمده، یک؛ کسی که صد درصد امین است، دو؛ کسی که زیر مجموعه او که فرشتههایی هستند که باید از او اطاعت کنند کاملاً از او اطاعت میکنند این سه، که او هم مطاع است و مورد اطاعت فرشتههاست و مکین است و «ذو العرش» است و مقرّب است؛ پس از بارگاه ما تا زمین به دست همین فرشته امین به نام جبرئیل(سلام الله علیه) با ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ اسکورت شده آمده است؛ آمده در قلب مطهر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که این هم ﴿وَ مَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ﴾. پیامبر را طرزی معرفی کرد که صدر و ساقه او عصمت است؛ یعنی آنچه از لبان مطهرش صادر میشود حرف ماست، آنچه را که ما گفتیم هیچ چیزی را پنهان نمیکند. هر چه ما گفتیم او میگوید ﴿وَ مَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ﴾، «ضِنّت» نمیورزد، «بُخل» نمیورزد، کتمان نمیکند چیزی را برای خودش نگه نمیدارد، بگوید این جزء علوم غریبه است و اسرار است و خود من باید بدانم، نه! بازگو میکند؛ منتها افراد بعضیها متوجه میشوند، بعضی کمتر متوجه میشوند، بعضی بیشتر متوجه میشوند، بعضیها را باید به اهل بیت بگویند، بعضیها را به صورت عمومی میگویند، بعضیها را به صورت قرآن است، بعضیها به صورت حدیث قدسی است، بعضی به صورت روایت است بعد از این سوگندها میفرماید: ﴿وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ﴾ قَسم به اینها پیامبر شما عاقل است نگویید او دیوانه است این طور خدای سبحان از او دفاع میکند تعریف میکند همین عرب جاهلی این حرف را زدند ﴿وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبینِ﴾ همین پیامبری که محور عقل است جبرئیل(سلام الله علیه) را در افق مبین دید بار دیگر دید گاهی به صورت اصلی دید گاهی به صورتهای غیر اصلی دید و ارتباط تنگاتنگ بین جبرئیل و وجود مبارک حضرت است گاهی حضرت بالا میرود و جبرئیل را در بالا میبیند گاهی جبرئیل تنزّل میکند حضرت او را در مرحله نازل میبیند ﴿ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجیمٍ﴾ چون گاهی ـ معاذالله ـ میگفتند که این سحر است شعبده است جادو است این حرفهای جنّی است شیطان هم جنّ است که ـ معاذالله ـ به آن حضرت القا شده است همه این تهمتها را نقل میکند بعد میفرماید: ﴿فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾ کجا میخواهید بروید؟ من که با شما هستم. اگر بخواهید از این راه فرار کنید راه همین است! خدا هست فرشته است جبرئیل است کلام الهی را دریافت میکند فرشتههای دیگر امانتدار هستند تا به قلب مطهر رسول الهی برسد این صراط مستقیم است ﴿فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾ از اینجا بروید جای دیگر معنی قرآن و وحی را نمیشناسید. اگر بخواهید از دست ما فرار کنید ما که با شما هستیم کجا فرار میکنید؟ شما راه ندارید، هر جا بروید با ما هستید ﴿فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾. اگر از نظر معرفت و تفسیر و وحی باشد میگوید راه این است مشخص است کجا میروید؟ اگر از نظر کیفر و امثال آن باشد میگوید فرار کردن ممکن نیست. در مسئله اول فرار کردن ممکن است، راه راست مشخص است قول مشخص است، وحی چیست از کجا آمده چه کسی گرفته چه کسی میبرد چه کسی میبرد اینها مشخص است حرفی غیر از این از این جدا شدن است بله ممکن است ولی بیراهه رفتن است و خطر دارد؛ اما از خدا فرار کردن ممکن نیست: ﴿فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾ کجا میخواهید بروید؟
إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ﴾ نظیر سوره «مدّثّر»، این حقوق بشر است ﴿لِلْعالَمینَ نَذیراً﴾در سوره «فرقان»؛ ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾در سوره «مدّثّر»؛ ﴿ذِکْری لِلْبَشَرِ﴾ یعنی حقوق بشر است کتاب بشر است. وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ﴾ که این آیه هم از آن دقیقترین آیات است فرمود هر چه شما بخواهید تحت مشیت اوست. مشیت شما که دو ضلعی است تحت مشیت اوست، نه اینکه اگر کسی خواست ـ خدای ناکرده ـ بیراهه برود این بیراهه رفتن او را خدا میخواهد خیر! خدا در نظام تکوین فرمود آزاد هستید ولی تا او نخواهد در نظام تکوین شما نمیخواهید.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,985
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در سوره تکویر ،مراد از آيات 28 و 29 چيست؟كه تا خدا نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست . ايا هدايت اجباري است؟ و مخصوص برخي افراد است؟
لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ ﴿۲۸﴾ براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رود (۲۸) وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۹﴾ و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست (۲۹)
پاسخ 1 تـعـبـيـر بـه (يستقيم ) تعبير جالبى است كه نشان مى دهد راه اصلى كه در پيش روى انـسـان قرار دارد راه مستقيم هدايت و سعادت است ، و بقيه راهها همه انحرافى است ، تمامى نـيـروهـاى درون و بـرون انسان همه بسيج شده اند كه او را در اين راه مستقيم به حركت در آورند، و اگر افراط و تفريطها، وسوسه هاى شيطانى ، و تبليغات گمراه كننده در كار نـبـاشـد انـسان با نداى فطرت در همين مسير مستقيم گام مى نهد مى دانيم خط مستقيم هميشه نزديكترين راه به مقصد است .
اما از آنجا كه تعبير به مشيت و اراده انسان ممكن است اين توهم را ايجاد كند كه انسان چنان آزاد است كه هيچ نيازى در پيمودن اين راه به خداوند و توفيق الهى ندارد، در آيه بعد كه آخـريـن آيـه ايـن سـوره اسـت به بيان نفوذ مشيت پروردگار پرداخته مى فرمايد: (شما اراده نمى كنيد مگر اينكه خداوندى كه پروردگار جهانيان است بخواهد) (و ما تشاءون الا ان يشاء الله رب العالمين ). در حـقـيقت مجموع اين دو آيه همان مساءله دقيق و ظريف (امر بين الامرين ) را بيان مى كند، از يـكـسـو مى گويد تصميم گيرى به دست شما است ، از سوى ديگر مى گويد: تا خدا نـخـواهـد شـما نمى توانيد تصميم بگيريد، يعنى اگر شما مختار و آزاد آفريده شده ايد اين اختيار و آزادى نيز از ناحيه خدا است ، او خواسته است كه شما چنين باشيد. انـسـان در اعـمـال خـود نه مجبور است ، و نه صد در صد آزاد، نه طريقه (جبر) صحيح اسـت و نـه طـريـقـه (تـفـويـض ) بـلكـه هـر چـه او دارد، از عـقل و هوش و توانايى جسمى و قدرت تصميم گيرى همه از ناحيه خدا است ، و همين واقعيت است كه او را از يكسو دائما نيازمند به خالق مى سازد، و از سوى ديگر به مقتضاى آزادى و اختيارش به او تعهد و مسؤ وليت مى دهد.
تعبير به (رب العالمين ) به خوبى نشان مى دهد كه مشيت الهى نيز در مسير تربيت و تكامل انسان و همه جهانيان است ، او هرگز نمى خواهد كسى گمراه شود، يا گناه كند و از جـوار قـرب خـدا دور افـتـد، او بـه مـقتضاى ربوبيتش همه كسانى را كه بخواهند در مسير تكامل گام بردارند يارى مى دهد. عـجـب ايـنـكـه طـرفـداران مـسـلك جـبـر تـنها به آيه دوم چسبيده اند در حالى كه طرفداران تفويض نيز ممكن است به آيه اول متوسل شوند، اين جداسازى آيات از يكديگر كه غالبا مـعـلول پـيـشـداوريـهـاى نـادرسـت اسـت مـايـه گمراهى است آيات قرآن را بايد در كنار هم گذاشت ، و از مجموع استفاده كرد.
تلخيص تفسير نمونه و الميزان
جهت مطالعه بيشتر به لينك زير مراجعه نماييد
http://quranpuyan.com/yaf_posts...d-gmrh-myknd--chyst.aspxمنظور از اينكه خدا هركه را بخواهد هدايت يا گمراه مي كند، چيست؟
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.