رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه و فهم آيه "يخرج من بين الصلب و الترائب" در سوره طارق
صلب يعني چه؟ ترائب كجاست؟ ايا در زن است يا مرد؟
در ايات ابتدايي سوره طارق ،به خلقت انسان اشاره شده و سپس به مني مرد و خروج از بين صلب و ترائب اشاره شده است.
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾سوگند به آسمان و طارق.
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾وچه چیز آگاه کرد تورا چیست طارق.
النَّجْمُ الثَّاقِبُ﴿٣﴾آن ستاره که درخشنده ی نافذ است
إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ﴿٤﴾نیست هر جانی مگر برآن نگهبانی هست ( هرجانی بر آن نگهبانیست)
فَلْیَنْظُرِ الإنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ﴿٥﴾ پس باید بنگرد انسان از چه چیز آفرید شده
خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ ﴿٦﴾آفریده شده از آبی جهنده
یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ﴿٧﴾که خارج می شود از میان استخوانهای ستون فقرات مرد(کمر) واز استخوانهای سینه
در ترجمه ايه 7 اختلاف زيادي بين مفسران وجود دارد بطوريكه تفسيرالميزان انرا اختلافي عجيب نامميده است.
هم چنين اختلاف ديگري در اين ايه پيش امده است كه فعل يخرج به چه چيز برمي گردد؟مائ دافق يا انسان؟
در زير ابتدا نظر الميزان در خصوص ايات 6 و7 را مطالعه كرده سپس نظرات قران پژوهان مختلف را ارايه مي كنيم.
"آبى را كه با سرعت و فشار جريان داشته باشد آب دافق گويند، كه در اينجا منظور نطفه آدمى است ، كه با فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل مى شود، و اين جمله جواب از استفهامى تقديرى است كه جمله ((مم خلق )) آن را مى فهماند (و آن همين است كه بعد از انديشيدن ، از خود مى پرسد من از چه خلق شده ام ؟ جوابش هم جمله مورد بحث است كه مى فرمايد از آبى جهنده ).
يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترَائبِ
كلمه ((صلب )) به معناى پشت ، و كلمه ((ترائب )) جمع ((تريبه )) است كه به معناى استخوان سفيد است مفسرين در توجيه اين آيه اختلافى عجيب به راه انداخته اند، و ظاهرا منظور از جمله ((بين الصلب و الترائب )) اين است كه : منى از نقطه محصورى از بدن خارج مى شود كه آن نقطه بين استخوانهاى پشت و استخوانهاى سينه قرار دارد."
كلمات كليدي: طارق صلب ترائب مني رحم سينه
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
1 - آیه مورد نظر مال مجموعه آیاتی است که از آیه 5 شروع و با آیه 8تمام میشود
- از میان آیات فوق، آیه 7 فرع است بر آیه 6 و این واضح است، همچنین آیه 6 هم فرع است برآیه 5 و اینهم واضح است - پس خط اصلی سخن را باید در دو آیه 5و8باهم جستجو کرد در آیه 5 میگوید آقای/خانم انسان! ببین در ابتدا چه بودی که حالا این هستی، همان کسی که تو را از آنجا به اینجا رساند، میتواند تو را پس از مرگ دوباره به حیات برگرداند
خب، لذا موضوع اصلی در اینجا اصلا صلب و ترائب نبوده، بلکه صلب و ترائب خودش فرعیِ آیه ای است که آنهم خودش فرعی است، یعنی صلب و ترائب «فرعی در فرعی» است، یعنی در نهایت بی اهمیتی در متن فوق است، یعنی اگر آن را حتی هیچ هم نفهمیدیم ذره ای اهمیت ندارد (کافی است متذکر باشیم که روزی در نهایت بی اهمیتی بودیم که به اینجا رسیده ایم، و همو که ما را از آنجا به اینجا رسانده میتواند پس از مرگ دوباره به زندگی برمان گرداند)
2-خب ، حالا اگر یکی بگوید آقای فلانی، گیریم حرفت درست، اما کنجکاویم بدانیم بالاخره صلب و ترائب تکلیفش چیست؟ جواب روشن است ماء دافق از کجا در می آید؟ از آلت جنس نر هنگام erecttion (که البته فقط هم در آن حالت «صلب» است (. . نگ زیارتنامه . . . اصلاب الشامخه و ارحام المطهره . . . ) و ترائب هم ایستگاه قبلیِ تولید ماء دافق باشد (که اولش بیضتین است و ماقبلش را فیزیولوژی دانان بگویند
3-یکی ممکن است بگوید پس لغت نامه ها چی؟ میگوئیم ظهور اولین لغت نامه چند قرن متاخر است بر ابن عباس و قتاده و امثال آنها،تا نویسنده لغت نامه متولد شود ، این اباطیل( که در غالب تفاسیر قبلی هم موجود است و ترائب را سینه گرفته اند)در بین مردم شایع شده بوده و نوییسنده لغت نامه چاره ای جز اینکه معنیی را که در بین مردم شایع است بنویسد، نداشته لذا به نظر من در فهم قرآن نباید خیلی به لغت نامه ها بها داد
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
ترجمه های مختلف صلب و ترائب:
[1-قاموس قران - تراب: ؛ ج ۱، ص: ۲۶۸ - صفحه۲۷۲]
راغب گويد: ترائب دندههاي سينه است و واحد آن تريبه است. مجمع البيان در ذيل اللغة گويد: ترائب اطراف سينه و مفرد آن تريبه است و در المعني در ضمن نقل چند قول از عطا نقل كرده صلب مرد و ترائب زن، زيرا كه فرزند از دو آب بوجود ميآيد
و در آخر فرموده: مشهور در كلام عرب، ترائب استخوانهاي سينه و بالاي آنهاست. و همين طور است در صحاح و قاموس و اقرب الموارد، در قاموس معاني ديگر نيز احتمال داده است. زمخشري نيز آنرا استخوانهاي سينه گفته و مثل عطا صلب مرد و ترائب زن گفته است. مرد است نه زن وانگهي. مقاربت، فقط سبب نزول نطفۀ مرد است و ربطي بنطفۀ زن ندارد. نطفۀ زن در حدود پنج روز پس از قاعدگي از تخمدان جدا شده و وارد لولۀ زهدان ميگردد و در حدود پنج و شش روز در آنجا زنده ميماند اگر در عرض اين مدت مقاربت اتفاق افتاد يكي از سلّولّهاي نطفۀ مرد (اسپرماتوزئيد) وارد نطفۀ زن (اوول) ميگردد و رشد آن شروع ميشود، انزال زن و لذّت او در حين مقاربت راجع بانزال نطفۀ او نيست بر خلاف مرد. و خلاصه: آيۀ شريفه راجع بنطفۀ مرد است و صلب و ترائب را بايد در وجود مرد جستجو نمود.
و آنكه مثل ابن كثير و غيره در بارۀ ترائب زن صحبت و نقل اقوال كرده اند از خود آيه غفلت نموده اند و گرنه از زن صحبتي بميان نمياوردند. احتمال قوي در آيۀ شريفه آنست كه مراد از صلب، قسمت آخر ستون فقرات مرد مقابل استخوانهاي عانه و مراد از ترائب استخوانهاي عانه و خاصره باشد
در تفسير پرتوي از قرآن ميگويد: مجراي مني از بيضه امتداد يافته و از راه مجراي معيّني كه در امتداد كشالۀ ران است بطرف داخل شكم ميرود و بطرف مثانه كه در پشت استخوان عانه است بر ميگردد و در زير مثانه از ميان پروستات (غدّه ايست كه در محل خروج ادار قرار دارد و مجراي ناقل مني از وسط آن عبور ميكند) رد شده وارد مجراي ادرار ميشود قسمتي از اين مجرا كه داخل شكم است اطرافش حلقۀ استخواني است كه در جلو استخوان عانه و در طرفين و عقب استخوان خاصره و در پشت، ستون مهره و استخوان خارجي ميباشد (تمام شد) علي هذا مقصود از صلب قسمت آخر ستون مهره و از ترائب استخوانهاي ديگر است كه مني از ميان آنها گذشته وارد مجراي ادرار ميشود و اين است معناي يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرٰائِبِ.
اگر گويند: تمام لغت نويسان و مفسّرين ترائب را استخوانهاي سينه و دندهها و نحو آن معني كرده اند و در مجمع البيان و غيره از اشعار عرب شاهد آورده كه تريب استخوان سينه است مثلا در صحّاح هست «اشرف ثدياها علي- التريب» يعني پستانهايش بر سينه مشرف است در اين صورت چگونه ممكن است ترائب را استخوانهاي عانه و خاصره بدانيم؟!! گوئيم: تريبه و ترائب دراصل لغت بمعني استخوان سينه نيست و معناي اوّلي (تراب) در آن معتبر است و استخوانهاي سينه را از آنجهت ترائب گفته اند كه مثل خاك بسهولت حركت ميكنند طبرسي فرموده: چون استخوانهاي سينه مانند خاك بآساني حركت ميكنند از آنجهت ترائب گفته اند.
در اين صورت چه مانعي دارد كه بگوئيم استخوانهاي عانه و خاصره را از جهت نرم بودن و خاك مانند بودن تريبه گفته اند. اگر مفسّران گذشته در اين عصر بوده و مجراي طبيعي مني را ميدانستند، ترائب را استخوانهاي عانه و خاصره معني ميكردند. در پرتوي از قرآن گويد: ترائب كه جمع تريبه است در اصل لغت بمعناي چيز نرم و نفوذ پذير … و خاك مانند است. اين عبارت مبالغه آميز است زيرا مادّۀ اوّلي كه تراب است بمعني خاك ميباشد اگر مطلب آنطور بود امثال صحاح و قاموس مينوشتند. كه تراب بمعني نرمي است و خاك را از جهت نرم بودن تراب گويند. حال آنكه چنين ننوشته اند."
2- التحقيق في کلمات القران
تَرائِب به أتراب نزديك است كه جمع تَريبَة بر وزن فَعيلَة است و آن چيزي است كه فرو افتاده و خاضع يعني نرم باشد، در مقابل صُلب (يعني چيز سخت).خُلِقَ مِن ماءٍ دافِقٍ يَخرُجُ مِن بَينِ الصُّلبِ وَ التَّرائِبِ (سورۀ مباركۀ طارق آيه 7)منظور نطفۀ مرد است؛ زيرا دافِق صفت آن است و از آن است كه فرزند ايجاد ميشود؛ اما نطفۀ زن پذيرا و منفعل است و جهت فاعلي در آن نيست. اما خارج شدن آن از ميان صُلب و تَرائِب شايد منظور از آن خروج آن از ميان ستون فقرات كه سخت است و به استخوان دنبالچهاي منتهي ميشود و از ميان دو ران كه از آنها به تَرائب تعبير شده است باشد؛ زيرا آن دو از اعضاي پست هستند يا خارج شدن آن از استخوانهاي لگن مانند حُرقُفَة(مفصل متصل كننده انتهاي لگن به ران) كه سخت است و از ميان عضلات لگن و ران كه نرم و فرمانبردارند، مورد نظر باشد.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
جوابهای متعددی دراین مورد داده اند. استادخرمشاهی مترجم و مفسر قرآن ،در پایان قرآن ترجمه ی خود به این آیه ها اشاره می کند.وی می گوید:
« این آیات ،به ویژه آخرین کلمه ی آیه ی آخر، معرکه ی آراء مفسران ، خصوصا مفسران جدیدی است که می کوشند آن را با علم امروز تطبیق دهند ... ترائب جمع است و مفرد آن تریبه به معنی استخوان سینه یا ترقوه است.[اما]بعضی از مفسران آن را قفسه ی سینه و توسعا قسمت پیشین بدن زن گرفته اند و بعضی از جمله: محمداسد(یکی از مترجمان قران کریم به انگلیسی)آن را به لگن خاصره ترجمه کرده اند.»
بنظر بنده بقول علامه حسن زاده از علامه شعرانی در کتاب طب و طبیب و تشریح باتوجه به معنای لغوی صلب و ترائب باید گفت: « صلب دیوار استخوان پشت بدن است ، و ترائب جدار استخوان های جلوی آن است ، و آنچه در میان این دو دیوار استخوان ها محصور است امعاء و اورده و احشاء نظایر آن هاست و معنی آیه این است که انسان را دیده اعتبار صنع پروردگار بنگرد که مبدء تکون و مایه پیدایش او آب جهنده ای است که میان این دو دیوار استخوان ها بیرون می آید.»
یعنی این آیه خصوصا "من بین " را باید مثل آیه 66 سوره نحل فهمید که : نسْقيکُمْ مِمَّا في بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً ..... مگر شیر مستقیم از میان سرگین و خون خارج می شود؟ خیر بلکه فرایندی هست که از غذای هضم شده و دستگاه خون به ترشح شیر می انجامد... در مورد ماء دافق یعنی منی هم فرایند کل بدن از دستگاه عصبی گرفته تا جهاز تناسلی دخیل است و با توجه به كتب لغت و نظرات مفسران و ديدگاههاي دانشمندان مي توان گفت: «صلب» به معناي پشت مرد، به عنوان يك مركز عصبي، و «ترائب» به معناي ما بين دو استخوان ران است، كه كنايه از دستگاه تناسلي مرد دارد پس آيه «صُلب و ترائب» با نظرات دانشمندان جنينشناسي همخواني دارد.
منی هم 5 منشأ دارد که یکیش بیضه هاست و تمام عوامل دخیل در ساخت منی بین صلب مرد که ناحیه انتهایی کمر است و ترائب که ناحیه نرم و جلوی بدن مردان یعنی انتهای شکم است خارج میشود ... البته این ماء دافق داحل رحم ریخته میشود و از محصول مشترک منی و تخمک یعنی لقاح این دو است که زیگوت وسپس انسان ساخته میشود و آیه درصدد تفصیل نبوده ووجه غالب و مشهود که آب مرد است را بیان کرده است
(براي مطالعهي بيش تر به كتابهاي زير مراجعه فرمائيد: پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضائي اصفهاني، انتشارات مبين، ج 2، ص 457 ـ 445؛ التمهيد، محمدهادي معرفت، انتشارات نشر اسلامي، ج 6، ص 64 ؛ طب در قرآن، دكتر عبدالحميد دياب و قرقوز، انتشارات حفظي، ترجمه علي چراغي، ص 32 ؛ رويان شناسي لانگمن، پروفسور توماس، وي، ترجمه بهادري، انتشارات سهامي چهر.)
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
نظری متفاوت در صلب و ترائب:یخرج به انسان برمیگردد نه منی و مراد از صلب و ترائب،بدن زن است نه مرد
بخشی از مقاله":ﻧﻘﺪ آراء ﻣﻔﺴﺮان درﺑﺎره ﻣﻔﻬﻮم آﯾﻪ »ﯾﺨﺮج ﻣﻦ ﺑﯿﻦ اﻟﺼﻠﺐ و اﻟﺘﺮاﺋﺐ«
ﻣﺤﻤﺪﺣﺴﯿﻦ ﺑﺮوﻣﻨﺪ* اﺳﺘﺎدﯾﺎر داﻧﺸﮕﺎه ﯾﺰد
"ﺣﻘﯿﻘﺖ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ اﺧﺘﻼف ﻧﻈﺮﻫﺎ، از ﻋﺪم ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎط ﺑﯿﻦ آﯾﺎت اﯾﻦ ﺳـﻮره ﻧﺸﺄت ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، اﺧﺘﻼف ﻧﻈﺮ در ﻣﻮرد آﯾﺎت (اﺟﺰا) را ﻓﻘـﻂ در ﭘﺮﺗـﻮ ﺑﺮرﺳـﯽ ﺟﻤﻌﯽ و ﮐﻠﯽ ﺳﻮره (ﮐﻞ) و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻫﺪف اﺻﻠﯽ ﺳﻮره، ﻣﯽﺗﻮان ﺑﺮﻃﺮف ﮐﺮد و ﺑﺮرﺳـﯽ راﺑﻄﻪ آﯾﺎت ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮑﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﮥ آن ﻣﯽﺗﻮان ﺳﺮه را از ﻧﺎﺳﺮه ﮔﺸﻮد.
ﺑﺮرﺳﯽ اﺟﻤﺎﻟﯽ
ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻫﺪف اﺻﻠﯽ و ارﺗﺒﺎط آﯾﺎت در ﭘﺎﺳﺦ ﺑـﻪ ﺳـﻮاﻻت اﺻـﻠﯽ ﺗﺤﻘﯿـﻖ، اﺟﻤﺎﻻ ﻣﯽﮔﻮﺋﯿﻢ: ﻣﻘﺼﻮد از ﺻﻠﺐ و ﺗﺮاﺋﺐ، ﮐﻞ ﺑﺪن اﻧﺴﺎن ]اﯾﻨﺠﺎ زن [ و ﻓﻀﺎی ﻻزم ﺑـﺮای ﺟﻨﯿﻦ اﺳﺖ و ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس ﻓﺎﻋﻞ ﯾﺨﺮج، »ﻫﻮ« اﺳﺖ ﮐـﻪ ﺑـﻪ اﻧﺴـﺎن ﺑﺮﻣـﯽﮔـﺮدد (ﯾﺨـﺮج اﻻﻧﺴﺎن ﻣﻦ ﺑﯿﻦ اﻟﺼﻠﺐ و اﻟﺘﺮاﺋﺐ).
ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ آﯾﻪ در ﻣﻘﺎم ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺧﺮوج ﺟﻨﯿﻦ از رﺣﻢ زن اﺳﺖ١ و ﺧﺪاوﻧـﺪ ﺑـﺎ ﻋﺮﺿـﻪ ﻣﺜﺎﻟﯽ ﻣﺤﺴﻮس و ﻣﻠﻤﻮس از رﺟﻊ دﻧﯿﻮی ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮﻟﺪ اﻧﺴﺎن و ﺧـﺮوج از رﺣـﻢ ﻣـﺎدر ﻣـﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﺗﻮﺟﻪ او را ﺑﻪ رﺟﻊ ﻧﻬﺎﯾﯽ و ﺧﺮوج از ﻗﺒﺮ و ورود ﺑﻪ ﺻﺤﻨﻪ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﺪ. ﻧﻈﯿﺮ ﺧﺮوج از ﺧﺎﮐﻬﺎی ﻧﺮم و ﺳﻨﮕﻬﺎی ﺳﺨﺖ ﻗﺒﺮ.
ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﯾﮕﺮ، ﭼﻮن ﻫﺪف اﺻﻠﯽ اﯾﻦ ﺳﻮره در آﯾﺎت 8 ﺗﺎ 10 ، ﺗﺬﮐّﺮ ﺑﻪ رﺟﻊ ﻧﻬﺎﯾﯽ و ﺧﺮوج اﻧﺴﺎن از دﻧﯿﺎ و ورود ﺑﻪ آﺧﺮت ﮐﻪ اﻣﺮی ﻏﯿﺮ ﻣﺤﺴﻮس اﺳﺖ، ﺑﯿﺎن ﺷﺪه، از اﯾـﻦ رو، ﺑﻪ دو رﺟﻊ ﻣﺤﺴﻮس اﺷﺎره ﮐﺮده اﺳﺖ؛ ﯾﮑﯽ، ﭘﯿﺶ از آن؛ ﯾﻌﻨﯽ در آﯾﺎت 5 ﺗﺎ 7 ﮐﻪ ﻫﻤﺎن ﺗﻮﻟﺪ و ﺧﺮوج از رﺣﻢ ﻣﺎدر (اﻧﻔﺴﯽ) اﺳﺖ و دﯾﮕـﺮی ﺑﻌـﺪ از آن در آﯾـﺎت 11 ﺗـﺎ 14 ﮐـﻪ ﻫﻤﺎن رﺟﻊ آﺳﻤﺎﻧﯽ و زﻣﯿﻦ (آﻓﺎﻗﯽ) اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﯾﻦ وﺳﯿﻠﻪ، ﺑﺎور آن اﻣﺮ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮس را آﺳﺎن ﮔﺮداﻧﺪ. ﺑﺮرﺳﻲ آﯾﺎت ﭘﻨﺠﻢ ﺗﺎ ﻫﻔﺘﻢ
در اﯾﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ از آﯾﺎت، ﺧﺪاوﻧﺪ ﻧﻤﻮﻧﻪاي از رﺟﻌـﻲ ﻣﻠﻤـﻮس و ﻣﺤﺴـﻮس را ﻣﺘـﺬﮐﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺮاي ﺗﺒﯿﯿﻦ اﯾﻦ رﺟﻊ، ﺧﺪاوﻧﺪ ﺣﮑﯿﻢ از ﺗﻘﺎﺑﻞ واژهﻫﺎي ﺻﻠﺐ و ﺗﺮاﺋﺐ اﺳﺘﻔﺎده،و ﻓﻀﺎﯾﻲ ﺧﺎص را ﺗﺮﺳﯿﻢ ﮐﺮده اﺳﺖ؛ اﯾﻦ ﻓﻀﺎ، ﯾﻌﻨﻲ ﻓﻀﺎﯾﻲ ﮐـﻪ اﺳـﺘﺨﻮاﻧﻬﺎي زن آن را ﻣﻲﺳﺎزد، ﻣﺤﻠﻲ ﺑﺮاي ﺟﻨﯿﻦ اﻧﺴﺎن و ﺧﺮوج از آن اﺳﺖ. ﺑـﻪ ﺗﻌﺒﯿـﺮ دﯾﮕـﺮ، ﭼـﻮن ﯾﮑـﻲ از ﻣﻌﺎﻧﻲ ذﮐﺮ ﺷﺪه ﺑﺮاي ﺻﻠﺐ و ﺗﺮاﺋﺐ، ﻣﻌﻨﻲ ﭘﺸﺖ و ﺟﻠﻮ اﺳﺖ، ﻟﺬا ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑـﻪ اﯾـﻦ ﻣﻌﻨـﺎ، ﺟﻨﯿﻦ و اﻧﺴﺎن از ﻓﻀﺎﯾﻲ ﮐﻪ اﺳﺘﺨﻮاﻧﻬﺎي ﺟﻠﻮ و ﻋﻘﺐ زن ﻣﻲﺳﺎزد، ﺧﺎرج ﻣﻲﺷﻮد.
ﺑﺎ اﯾﻦ ﻧﮕﺎه، آﯾﻪ »ﺧﻠﻖ ﻣﻦ ﻣﺎء داﻓﻖ« ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺟﻬﻨﺪﮔﻲ ﻣﺎء، ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﺮد و اﺷﺎره ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ رﻓﺖ و آﯾﻪ »ﯾﺨﺮج ﻣﻦ ﺑﯿﻦ اﻟﺼﻠﺐ و اﻟﺘﺮاﺋﺐ« ﻣﺮﺑـﻮط ﺑـﻪ زن و اﺷـﺎره ﺑـﻪ ﻣﺮﺣﻠـﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ دارد. در »ﺧﻠﻖ ﻣﻦ ﻣﺎء داﻓﻖ« اﻧﺴﺎن از ﻃﺮﯾﻖ آﻟﺖ (اﺳﭙﺮم) ﺑﻪ ﻓﻀـﺎي رﺣـﻢ وارد ﻣﻲﺷﻮد و در دوﻣﻲ ﯾﻌﻨﻲ »ﯾﺨﺮج ﻣﻦ ﺑﯿﻦ اﻟﺼﻠﺐ و اﻟﺘﺮاﺋﺐ« ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺧﺮوج از ﻓﻀﺎي رﺣـﻢ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﻲﺷﻮد. اﯾﻦ دو ﺟﻤﻌﺎ رﻓﺖ و ﺑﺮﮔﺸﺘﻲ ﻣﺤﺴﻮس را ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻣﻲﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺪد آن ﻣﻲﺗﻮان »اﻧﻪ ﻋﻠﻲ رﺟﻌﻪ ﻟﻘﺎدر« را ﮐﻪ اﻣﺮي ﻧﺎﻣﺤﺴﻮس اﺳﺖ، ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﺮﻓﺖ.
ﺑـﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿـﺐ، ﺧﺪاوﻧﺪ در ﺳﻮره ﻃﺎرق ﻣﺜﺎﻟﻲ را از رﺟﻊ ﻣﻲزﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﯿﺮاﻣﻮن اﻧﺴﺎن اﺗﻔﺎق ﻣﻲاﻓﺘـﺪو ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﺪ او در اﯾﻦ ﻧﺸﺌﻪ و ﺟﻮ دﻧﯿﻮي ﻣﻲﺷﻮد. ﺧﺮوج ﻓـﺮد از رﺣـﻢ، ﻣﺜـﺎﻟﻲ اﺳـﺖ ﺑﺮاي ﺧﺮوج ﻓﺮد از ﻗﺒﺮ.
از آن ﺟﺎ ﮐﻪ ﺧﺮوج اﻧﺴﺎن ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺟﻨﯿﻦ از رﺣﻢ ﻣﺎدر، ﺑﻌﺪ از ورود ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻧﻄﻔـﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺎن رﺣﻢ، در ﺣﻘﯿﻘﺖ ﯾﮏ رﺟﻊ ﺗﻤﺎم و ﮐﻤﺎل اﺳﺖ، ﻟﺬا ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮاي ﻣﺎ از اﯾﻦ رﺟـﻊ ﻣﺤﺴﻮس و ﻣﻠﻤﻮس ﮐﻪ ﺑﺎرﻫﺎ در ﭘﯿﺮاﻣﻮن ﻣﺎ واﻗﻊ ﺷﺪه و ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺜﺎل ﻣﻲزﻧﺪ ﺗﺎ ﺑـﻪ اﯾـﻦ وﺳﯿﻠﻪ رﺟﻊ ﻧﻬﺎﯾﻲ را ﮐﻪ ﻓﻌﻼً ﻗﺎﺑﻞ درک و ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﯿﺴـﺖ و ﻓﻘـﻂ ﯾﮑﺒـﺎر ﺻـﻮرت ﺧﻮاﻫـﺪ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ، ﻗﺎﺑﻞ درک ﺳﺎزد.
ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮد: اﮔﺮ ﻣﻘﺼﻮد از »ﯾﺨﺮج ﻣﻦ ﺑﯿﻦ اﻟﺼﻠﺐ و اﻟﺘﺮاﺋﺐ« ﺧﺮوج ﺟﻨﯿﻦ از رﺣﻢ ﻣﺎدر اﺳﺖ، ﭼﺮا از ﮐﻠﻤﻪ »ﺑﻄﻮن« ﻣﺜـﻞ »وﷲ اﺧـﺮﺟﮑﻢ ﻣـﻦ ﺑﻄﻮن اﻣﻬﺎﺗﮑﻢ ﻻﺗﻌﻠﻤﻮن ﺷﯿﺌﺎً« اﺳﺘﻔﺎده ﻧﮑﺮد و ﭼﻪ ﻧﯿﺎزي ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده از »ﺻـﻠﺐ و ﺗﺮاﺋـﺐ« ﺑﻮد؟ در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮن ﺧﺮوج اﻧﺴﺎن از ﻗﺒﺮ، از ﻣﯿﺎن ﺧﺎک ﻧﺮم و ﺳـﻨﮕﻬﺎي ﺳـﺨﺖ ﺻﻮرت ﻣﻲﮔﯿﺮد، از اﯾﻦ رو از واژهﻫﺎي »ﺻﻠﺐ و ﺗﺮاﺋﺐ« اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺧﺮوج از ﻗﺒـﺮ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎﺷﺪ. فایلهای الصاق شده : taraeb.pdf (156kb) تعداد دانلود 1 بار.شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام
در خصوص مقاله بالا
1-در آیه یخرج من بین... الخ با همان معناي مرسوم هم می توان ربط مناسبی برقرار کرد.
بر اساس فرض تفسیری مقاله، محصل یخرج من بین الصلب و الترائب می شود خروج انسان از شکم مادرش (با اوصافی که ماهیچه ها و لگن هنگام وضع حمل دارند). آنگاه برای مرتبط نشان دادن این تفسیر با آیات بعد متوسل شده اند به مفهوم رجع.
بدون اين فرض تفسیری، و بر حسب تفسیر رایج هم آیه با آیات بعد مرتبط می تواند باشد. فلینظر الانسان مم خلق، خلق من ماء دافق يخرج من بين الصلب و الترائب اشاره به قدرت خداوند بر آفرینش موجود پیچیده از مواد ساده دارد (نظیر من ماء مهين)، و این تصویر قابل دسترس بشر بر امکان بازآفرینی انسان از میان خاک و سنگ که مواد ساده و پیش پا افتاده ای هستند صحه میگذارد.
از این حیث این آیات نظیر آیاتی از سوره یاسین ند که می فرماید قال من یحیی العظام و هی رمیم قل یحییها الذی انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم. در واقع استدلال بر امکان معاد از طریق شواهد مشابه در زندگانی روزمره است.
2-ارجاع ضمیر در "یخرج" به "انسان" با قواعد نحو عربی در تعارض است. غیر از این که ضمیر عادتا به نزدیکترین مورد محتمل برگردانده می شود و در مقاله آقای دکتر برومند هم اشاره ولی نقض شده بود، در نحو عربی می گویند جمله بعد از اسم نکره صفت برای آن اسم است. لذا جمله فعلیه "یخرج من بین الصلب..." صفت برای ماء دافق است. یعنی آب جهنده ای که از (خلال) صلب و ترائب خارج میشود.
3-ایده خاصی در باب معنای آیه یخرج من بین الصلب و الترائب ندارم. اما احتمال مشابهت دلالت ها در این آیه با ايه "من بين فرث و دم" هست. در این صورت، صلب و ترائب دو نقطه از بدن نیستند که حکم ظرف را برای ماء دافق داشته باشند، بلکه مواد سازنده ماء دافق از خلال عناصر سخت و نرمی استخراج یا ترشح میشود. در مورد شیر به یاد بیاوریم که طی دو مرحله ابتدا مواد غذایی از غذای هضم شده در روده (فرث) وارد خون میشود و سپس از خون به غدد شیرساز منتقل می شود و جذب انتخابی صورت می گیرد.
ویرایش بوسیله کاربر 1397/11/29 08:25:57 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام
در مقاله بالا «رجع» را از معنی خودش خارج کرد و به پدیده تولد مربوط کرد در قرآن مشتقات زیادی از مادّه ر.ج.ع. هست
هیچکدام در سوژه رجع دگردیسی را برنمی تابد اما در تولد دگردیسی وجود دارد ، موجودِ تولد یافته نه منی است و نه اوول
اگر قرار بود آن اتفاق به رجع انطباق یابد لازم می آید یک قطره منی به صاحبش مرجوع شود و همینطور اوول مربوطه به جفت آن مرد (تا رجع اتفاق افتاده باشد، هر اتفاق دیگری - مثلا تولد ، هرچه باشد رجع نیست)
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام در خصوص مقاله جناب برومند
1-بهره مندی از نگاه منسجم به سوره و فهم معاني لغات و آيات در چارچوب محور اصلی سوره و فرازها، نکته ای مثبت و قابل ترویج است.
2_تمرکز ايه 5 که ايه اصلی و شروع کننده این بحث است بر "من ما" خلق است نه "کیف" خلق توضیحات و فرض مقاله راجع به این کیفیت سیر ماء دافق و خروج انسان، با سوال مم خلق ساز گار نيست.
3-اشاره به قرارگيري نطفه در رحم در سوره هاي ديگر. با عبارات صريح و مشخص في قرار مكين بيان شده است. درصورت اتخاذ معناي مفروض مقاله، استفاده از همين لفظ، مانوس تر و رساتر بود.
4_ايه 5 با ف شروع شده و بايد آنرا در ار تباط با ايه 4 ديد. اما در مقاله، بر ارتباط آن با آيات بعدي، تمركز شده است.
5-با همان معناي مشهور كه يخرج به ماء دافق مربوط ميشود نه انسان،ارتباط ايات بدين گونه است:
الف-خلاصه دسته آیات1-4:همه آفرينش وانسانها همواره تحت مراقبت و حفاظت از زوال هستند. با توجه به اینکه در فراز نخست سوره طارق هم بحث محافظت خداوند بر همه چیز مطرح است،لذا النجم الثاقب میتواند دلالت بر شهابهای محافظت کننده اسمان از جنیان و شیاطین داشته باشد.
ب-مراد از لما عليها حافظ چيست؟ بسياري از مترجمان و مفسران، همانند سوره انفطار،مصداق انرا فرشتگان موظف به ثبت اعمال هر فرد دانسته اند اما با توجه به تفاوت سياق آيات سوره طارق كه بر امكان حشر و معاد دلالت دارد،مراد از حافظ ،حفاظت و مراقبت اصل وجودي هر انسان از فنا و زوال است. همان خداوندي كه او را در مراحل مختلف افرينش تا تولد،حفظ كرد همو در قيامت هم هستي او را حفظ مي كند.اين حافظ هم ميتواند به خود خداوند منتسب شود و هم به كارگزاران و سيستم هاي تعريف شده در اين خصوص.
ج-خلاصه دسته آیات 5-7:پيدايش انسان وزايل نشدن هستي اودرمراحل مختلف آفرينش(از صلب پدر تا ورود به اين دنيا)،نشانه اي از حفاظت خداوند از وجود همه انسانهاست.
-با توجه به ف ابتدای آیه 5 و مفهوم ايات 5-10 میتوان گفت این آیات،تبیین و توضيح بيشتر آيات ابتدايي 1-4هستند .خداوند در آيات 5-7 نمونه اي از حفظ و حراست خداوند از هستي انسان را با توجه دادن به مراحل مختلف شكل گيري اوليه وجود او تا ورود به اين دنيا متذكر ميشود.سپس در ايات 8-10 استمرار اين حفاظت از وجود انسانها را در حشر و بازگشت انسانها پس از مرگ متجلي ميداند.
تركيب آيات 5-10 را ميتوان چنين گفت:همچنانكه در پرتو حفاظت الهي از هستي هر انسان درمراحل مختلف آفرينش(از صلب پدر تا ورود به اين دنيا)محافظت ميشود،در قيامت هم با حشر و بازگشت مجدد او ،حيات انسان استمرار يافته و زوال نمي يابد.
با عنايت به موارد فوق، آیات 1-10 را میتوان باهم یک فراز محسوب كرد: عصاره فراز آيات 1-10:خداوندِ حافظِ كل هستي و خالق انسانها،با حشر و بعث انسانها پس از مرگ،حيات انسانها را استمرار مي بخشد.
بخشي از تدبر و فهم سوره طارق نگارنده
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/07/06 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
به نام خدا
مرجع ضمیر در فعل یخرج واژه الانسان است نه ماء.زیرا ماء دافق از میان صلب و ترائب خارج نمی شود. بلکه همان طینت و ذره نامرئی انسان است که پس از ورود به بدن پدر و جای گرفتن در صلب ،از میان صلب که همان ستون فقرات است و ترائب که همان استخوانهای سینه است،خارج میشود و بصورت یک اسپرم در مائ دافق که از پدر است ،غوطه ور در بدن مادر با تخمک ترکیب میشود.
|
سیدمحسن میرباقری |
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.