رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 217
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
نكوهش رفتار يهوديان ومسيحيان در مواجهه با مبلغين ديني:اطاعت بي چون وچرا از علماي ديني خداوند در سوره آل عمران و درحین رد عقاید نادرست اهل کتاب و مسیحیان راجع به حضرت عیسی ،در آیه 79و80 اینگونه میفرماید:
مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ
وَلَكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿۷۹﴾
فولادوند: هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد سپس او به مردم بگويد به جاى خدا بندگان من باشيد بلكه [بايد بگويد] به سبب آنكه كتاب [آسمانى] تعليم مى داديد و از آن رو كه درس مى خوانديد علماى دين باشيد
مکارم: براي هيچ بشري سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسماني و حكم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: غير از خدا، مرا پرستش كنيد! بلكه (سزاوار مقام او، اين است كه بگويد:) مردمي الهي باشيد، آن گونه كه كتاب خدا را ميآموختيد و درس ميخوانديد! (و غير از خدا را پرستش نكنيد!)
وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنِّبِيِّيْنَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿۸۰﴾
فولادوند: و [نيز] شما را فرمان نخواهد داد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى بگيريد آيا پس از آنكه سر به فرمان [خدا] نهاده ايد [باز] شما را به كفر وامى دارد
مکارم: و نه اينكه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به كفر دعوت ميكند؟!کلمات کلیدی :بنده عبادت ارباب رب عیسی ویرایش بوسیله کاربر 1395/12/09 08:24:14 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 217
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
خداوند در آیات 30و 31 سوره توبه هم به عقاید اشتباه یهودیان ومسیحیان در اینکه عزیر و مسیح را پسر خدا میدانند
و نیز اینکه راهبان و علمای دینی را اربابان خود گرفته اند،اشاره کرده است.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ﴿۳۰﴾
مکارم: يهود گفتند: «عزير» پسر خدا است! و نصاري گفتند مسيح پسر خدا است! اين سخني است كه با زبان خود ميگويند كه همانند گفتار كافران پيشين است، لعنت خدا بر آنها باد، چگونه دروغ ميگويند؟!
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۳۱﴾
فولادوند: اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيت گرفتند با آنكه مامور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست منزه است او از آنچه [با وى] شريك مى گردانند
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 217
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
بنام خدا
در تفسیر المیزان،مراد از بندگی و عبادت راهبان و احبار و علمای دین،اطاعت بی چون و چرا ذکر شده است.
"كلمه (احبار) جمع (حبر) - به فتح اول و هم به كسر آن - به معناى دانشمند است، و بيشتر در علماى يهود استعمال مى شود. و كلمه (رهبان ) جمع (راهب ) است، و راهب به كسى گويند كه خود را به لباس رهبت و ترس از خدا درآورده باشد، و ليكن استعمال آن در عابدان نصارى غلبه يافته است.
و مقصود از اينكه مى فرمايد: (بجاى خداى تعالى احبار و رهبان را ارباب خود گرفته اند) اين است كه بجاى اطاعت خدا احبار و رهبان را اطاعت مى كنند و به گفته هاى ايشان گوش فرا مى دهند، و بدون هيچ قيد و شرطى ايشان را فرمان مى برند، و حال آنكه جز خداى تعالى احدى سزاوار اين قسم تسليم و اطاعت نيست.
اطاعت بدون قيد و شرط و بالاستقلال همان عبادت و پرستش است و مختص به خداى سبحان مى باشد
اول اينكه همانطورى كه عبادت هر چيز مساوى با اعتقاد به ربوبيت او است، همچنين اطاعت بدون قيد و شرط هر چيز نيز مساوى با رب دانستن آن چيز است، پس طاعت هم وقتى بطور استقلال باشد خود، عبادت و پرستش است و لازمه اين معنا اين است كه شخص مطاع را بدون قيد و شرط و به نحو استقلال اله بدانيم، زيرا اله آن كسى است كه سزاوار عبادت باشد، و جمله مورد بحث بر همه اينها دلالت دارد،
زيرا با اينكه ظاهر كلام اقتضاء داشت كه بفرمايد: (و ما امروا الا ليتخذوا ربا واحدا) بجاى (رب ) كلمه (اله ) را بكار برد، تا بفهماند اتخاذ رب بوسيله اطاعت بدون قيد و شرط، خود عبادت است، و رب را معبود گرفتن همان اله گرفتن است، چون اله به معناى معبود است - دقت فرمائيد.
دوم اينكه هر جا در كلام مجيد به عبادت خداى واحد دعوت كرده و مثلا فرموده : (لا اله الا انا فاعبدون ) و يا فرموده : (فلا تدع مع الله الها آخر) و امثال آن، همانطورى كه مرادش عبادت نكردن غير خدا به معناى متعارف در عبادت خدا است ؛ همچنين مقصودش نهى از اطاعت غير او نيز هست، زيرا در آيه مورد بحث مى بينيم وقتى مى خواهد يهود و نصارى را در اطاعت بدون قيد و شرط احبار و رهبان خود مواخذه نمايد، مى فرمايد: (و حال آنكه ماءمور نبودند مگر بعبادت معبودى واحد، كه جز او معبودى نيست ).
و بر همين معنا دلالت مى كند آيه شريفه (الم اعهد اليكم يا بنى آدم...) زيرا مقصود از عبادت شيطان اطاعت او است، و اين بحث، بظاهر يك بحث است ليكن هزار بحث از آن منشعب مى شود.
جمله (لا اله الا هو) كلمه توحيدى را كه جمله (و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا) متضمن بود تتميم مى كند، چه بسيارى از بت پرستان با اينكه معتقد بوجود آلهه بسيارى بودند، ليكن در عين حال يك اله را مى پرستيدند. بنا بر اين گفتن اينكه جز اله واحدى را نپرستيد، كافى نيست و توحيد را نمى رساند، و بايد اضافه كرد آن الهى را بايد پرستيد كه جز او الهى نيست.
اين دو معنا از عبادت را خداى تعالى در آيه (قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون ) جمع نموده، و اضافه كرده است كه بايد عبادت را بهر دو معنايش به خداى تعالى اختصاص داد، و اختصاص دادن آن به خدا همان اسلام و تسليم در برابر اوست كه هيچ انسانى از آن مفرى ندارد.
چند روايت در مورد معناى اينكه يهود و نصارا احبار و رهبان را ارباب گرفتند
و در كافى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه گفت : من از آن جناب پرسيدم معناى آيه (اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله ) چيست ؟ فرمود: به خدا قسم احبار و رهبان، يهود و نصارى را به پرستش خود نمى خواندند و بفرضى هم كه مى خواندند يهود و نصارى هرگز قبول نمى كردند، و ليكن احبار و رهبان تعدادى از محرمات را برايشان حلال و تعدادى از حلالها را بر آنان حرام نمودند، و آنها هم پذيرفتند، پس يهود و نصارى بدون اينكه خودشان متوجه باشند احبار و رهبان خود را پرستيدند.
مؤلف: اين معنا را برقى در محاسن خود و عياشى در تفسيرش از ابى بصير و نيز از جابر از امام صادق (عليه السلام ) و از حذيفه روايت كرده اند، همچنانكه الدر المنثور هم از عده اى از صاحبان روايت از حذيفه نقل كرده است.
قمى در تفسير خود در ذيل آيه (اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله ) مى گويد: در روايتى از ابى الجارود از ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه فرمود: اما اينكه فرمود: (المسيح ابن مريم ) براى اين بود كه برخى از مسيحيان او را تعظيم نموده و در دل آنقدر بزرگ مى دانستند كه خيال مى كردند او معبود و پسر خدا است. بعضى ديگر از ايشان گفته اند: او سومى سه خدا است. طائفه اى ديگر گفته اند: او خود خدا است.
آنگاه اضافه فرمود: و اما اين كه فرموده (اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا) از اين رو بوده كه يهوديان و مسيحيان گوش به حرف احبار و رهبان خود مى دادند، و آنها را كوركورانه اطاعت نموده و گفته هاى ايشان را مانند وحى منزل دانسته و با آن معامله دين مى كردند و آنچه اصلا به يادش نبودند اوامر خداى تعالى و كتابهاى آسمانى او و پيغمبران او بود كه بكلى پشت سر انداختند، پس در حقيقت بجاى اينكه خدا را رب خود بدانند احبار و رهبان را ارباب خود گرفتند..."
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 217
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
📔 تفسیر نور در ذیل ایه 64 سوره ال عمران چنین گفته است:
در تفسیر مراغى آمده است: عدىّ بن حاتم بعد از اسلام آوردن، به پیامبر صلى الله علیه وآله عرض كرد: ما زمانى كه مسیحى بودیم، هرگز یكدیگر را «ربّ» خود قرار نمى دادیم، پس مراد از جمله ى «لایتّخذ بَعضُنا بَعضاً ارباباً» چیست؟
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند: آیا علماى شما احكام خدا را تغییر نمى دادند؟
گفت: چرا! فرمودند: پیروى از عالمى كه قانون خدا را تغییر دهد، یك نوع بندگى و بردگى اوست.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 488 ![Iran (Islamic Republic Of) Iran (Islamic Republic Of)]() تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
*⚛💮نكاتي خطاب به علما و مبلغين دينی*
💠مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُـولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَلَكِن كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ال عمران/79
🌱[اما] براي هيچ بشري [از جمله موسي و عيسي] چنين [حق و انتظاري] نبوده كه خدا كتاب و حكم و نبوّت به او دهد، سپس [مثل شما برتري طلبان، به جاي دعوت به سوي خدا] به مردم بگويد: به جاي خدا، بندگان [=مريدان سرسپرده] من باشيد! بلكه [پيامبران ميگفتند] از طريق كتاب [آسماني] كه تعليم ميدهيد و تدريس ميكنيد ربانيّون [=مربيان خدايي] شويد.
👌سه عنوان: كتاب و حكم و نبوّت، در سه آية قرآن عيناً تكرار شده
🔷✨عنوان «كتاب»، نقش قانون و شريعت را نشان ميدهد، «حكم» يا «حكمت»، دلالت بر اخلاقيات در مناسبات رفتاري و داوري عادلانه ميكند، و بالاخره «نبوّت»، نقش آگاهي رساني به مردم را دارد.
🔷✨«دِراسَتِ» از ريشة «دَرَسَ»، به آموزش مستمر گفته ميشود كه در تلاوت كتابهاي ديني يا متون علميِ پُرمراجعه معمول است. مفهوم كهنه شدن نيز كه در اثر استمرار استفاده از يك كتاب پيش ميآيد، در اين كلمه موجود است و از اين منظر، به لباس كهنه نيز «مندرس» ميگويند. در تدريس كتاب مفهوم از سطحينگري و ظاهربيني عبور كردن و به تار و پود و عمق و اساس دين رسيدن وجود دارد. اين واژه 6 بار در قرآن و همواره به همراه كتاب تكرار شده است
🔷✨«رِبِّي» كسي است كه نه فقط خداي خالق، بلكه خداوند ربّ [صاحب اختيار و ارباب] خود را شناخته باشد. «رِبيُّون» تربيت شدگان و رب شناسان طراز اول پيامبران [همچون اصحاب بدر و مهاجران و انصار] بودند كه در راه خداي ربّالعالمين با اربابان باطل بي هيچ ضعف و سُستي و خودكمبيني پيكار ميكردند [آلعمران 1(3:146) ]. اما اصطلاح «رَبّانيُّون» از رَبّان [مربّي]، وصفي است كه در قرآن براي مربيان توراتشناس قوم يهود، كه به ارباب واقعي خود وقوف پيدا كرده بودند، به كار رفته است. امروز نيز يهوديان علماي ديني خود را رَبّايْ [Rabbai] مينامند.
🔷✨«ربانيون و احبار» [مربيان و علماي ديني] دو عنواني است كه قرآن براي روحانيون منتقل كنندة تعاليم توراتي پيامبران بنياسرائيل به تودههاي مردم و حفاظت از ارزشهاي كتاب آسماني قرار داده است. اين دو گروة برگزيده واسطهاي براي تربيت و تعليم ديني براي بنياسرائيل و مراقبت از انحراف جامعه در تنگنظري و تجاوز و رشوهخواري بودند [مائده 63 ].
👌 از 4 موردي كه اين كلمه در قرآن به كار رفته است، ميتوان دريافت كه در اين آيه از هشدار پيامبران بنياسرائيل به مربيان و معلمان ديني، يعني قشر آگاه از تعاليم تورات سخن ميگويد، كه با تكبّر سروري و سيادت و ثروتاندوزي ميكردند، نه تودههاي عادي مردم. از همانهاست كه ميخواهد مرّبي ديني مردم [ربّاني] باشند، نه ارباب و آقا بالا سرِ ملت.
👈 با وجود اين تصريحات، نه تنها بسياري از علماي اهل كتاب خود را ارباب مردم تصوّر ميكردند، بلكه تودههاي بيخبر از كتاب ديني نيز آنها را ارباباني به جاي خدا قرار ميدادند و سرسپرده و مريد و مقلّد آنها بودند: توبه 31 - اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ.
📚آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.