رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,036 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
حدیث منزلت یکی از احادیث معتبر و مورد اتفاق شیعه وسنی است.
محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خویش این حدیث را نقل کرده است.ابن ابیالحدیدآن را مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی، و ابن عبدالبرّ آن را از درستترین و استوارترین روایات دانسته است.
حاکم نیشابوری [۷۳] طریق حدیث را صحیح دانسته و حافظ ذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت آن تأکید کرده است.
از مشهورترین نقلهای این حدیث آن است که پیامبر اکرم خطاب به حضرت علی علیهالسلام فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیَّ بَعدی»
نقلهایمختلف حدیث منزلت، همگی، این مضمونمشترک را دارند که جایگاه و منزلت امام علی علیهالسلام نسبت به پیامبر، همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است.
اما ببینیم خداوند در قرآن چه مقام و جایگاهی را برای هارون قرار داده است:
1-خلافت و جانشینی
در ماجرای سفر معروف حضرت موسی به میقات و منحرف شدن بنی اسراییل به پرستش گوساله سامری،حضرت موسی
قبل از عزیمت هارون را بعنوان جانشین خود معرفی میکند.
سوره اعراف آیه 142 می گوید:
وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ﴿۱۴۲﴾
و با موسى سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم تا آنكه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت در ميان قوم من جانشينم باش و [كار آنان را] اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن (۱۴۲)
بنابراین با توجه به حدیث منزلت ،حضرت علی هم جانشین پیامبر در زمان عدم حضور ایشان است.اما آیا این جانشین ،هم واجب الاطاعه است؟
خداوند در سوره طه آیه 90،گفتگوی موسی و هارون پس از بازگشت موسی از میقات را بیان نموده که موسی به هارون اعتراض میکند چرا جلو بت پرستی گوساله سامری را نگرفتی؟
هارون هم جواب میدهد که من به مردم گفتم که باید از من تبعیت کنید و امر مرا اطاعت کنید،اما نپذیرفتند.
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿۹۰﴾
و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفته ايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد (۹۰)
پس در زمان نبود پیامبر اسلام ،با توجه به حدیث منزلت مسلمانان باید از حضرت علی تبعیت و اطاعت میکردند.
کلمات کلیدی:علی هارون موسی منزلت پیامبر جانشین اطاعت تبعیت ویرایش بوسیله کاربر 1401/11/15 10:34:18 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
برخی از دانشمندان بیان و صدور حدیث منزلت را صرفاً به قضیه جنگ تبوک منحصر می کنند و نتیجه می گیرند که رسول خدا(ص) همانند حضرت موسی(ع) برای خود جانشین قرار داده است و این به هیچ وجه رهبری امام علی(ع) را نمی رساند. از طرف دیگر، رسول خدا(ص) در سفرهای خود به خارج از مدینه افراد دیگری را نیز به عنوان جانشین خود در مدینه مشخص کرده اند، در حالی که هیچ کس رهبری آنها را ادعا نکرده است.
استاد فقه و اصول در دانشکده شریعت کشور قطر، دکتر علی احمد السالوس در این مورد می گوید:
حدیث [مربوط به قضیه تبوک و حدیث منزلت] توسط بخاری، مسلم و دیگران نقل شده است و بدون شک این حدیث دلالت بر فضل امام [علی] ـ کرم الله ـ وجهه می کند. اما پیامبر اکرم(ص) دیگران [هنگام جنگ بنی النضیر، ابن ام مکتوم و در جنگ خندق نیز ابن ام مکتوم، در جنگ ذات الرقاع، عثمان بن عفان و در جنگ بدر، ابولبابه بن عبدالمنذر] را در مدینه به عنوان جانشین خود قرار داده است. بنابراین، جانشین قرار دادن، مخصوص [امام علی(ع)] نبوده است و این جانشینی به معنای خلافت و رهبری [امام علی(ع)] برای امت اسلامی پس از وفات پیامبر اسلام(ص) نیست. جناب السالوس در ادامه سخنان خود می گوید: «[اصلاً] هارون(ع) بعد از موسی(ع) به رهبری قوم اسرائیل نرسید، بلکه پس از حضرت موسی(ع) یوشع بن نون خلافت و رهبری بنی اسرائیل را عهده دار شده است.»]
اما در پاسخ به این سخن، ذکر نکات زیر ضروری است:
1. ارائه این استدلال قانع کننده نیست؛ چون حدیث منزلت علاوه بر قضیه جنگ تبوک در موارد و فرصتهای دیگر نیز توسط رسول خدا(ص) بیان شده است و این موارد شامل بیش از ده مورد می شود
2. رسول خدا(ص) در جنگهای مختلف افراد مختلفی را در شهر مدینه قرار داده است که در این مورد می توان از جانشینی ابن ام مکتوم در جنگهای بنی نضیر و خندق و جانشینی عثمان بن عفان در جنگ ذات الرقاع و نیز از جانشینی ابولبابه بن عبدالمنذر در جنگ بدر نام برد. اما مسئله جالب اینکه رسول گرامی اسلام(ص) به هیچ کدام از افراد مذکور و نیز به استثنای علی بن ابیطالب(ع) به هیچ یک از اصحاب خود، چنین سخنی را نگفته و نسبت هیچ کسی را به خود، مانند نسبت هارون(ع) به حضرت موسی(ع) بیان نکرده است. بنابراین، حدیث منزلت بر خلاف گفته جناب سالوس تنها بر فضل امام علی(ع) دلالت ندارد، بلکه به حتم بر ولایت و خلافت آن حضرت ع دلالت می کند.
3. دکتر سالوس می گوید که اصلاً هارون(ع) پس از حضرت موسی(ع) به مقام رهبری بنی اسرائیل نرسیده است. وی با این سخن قصد دارد که خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) پس از وفات رسول خدا(ص) را مورد تشکیک قرار دهد . اما غافل از اینکه ما هیچ گاه ادعا نکردیم منظور از حدیث منزلت، تشبیه کلی حضرت علی(ع) در همه زمینه ها به هارون(ع) است!
محل صدور حدیث منزلت از دیدگاه منابع اهل سنت
با وجود اینکه دانشمندان اهل سنت حدیث منزلت را معمولاً مرتبط با قضیه جنگ تبوک می دانند، ولی اگر در منابع حدیثی اهل سنت تتبع بیشتری شود، بیان این حدیث در غیر جنگ تبوک برای همگان روشن خواهد شد.
اما ابتدا در این مورد ذکر یک روایت مناسب است. ابن مغازلی (م483ق) در کتاب خود از سعید بن مسیب نقل می کند که سعد ابن ابی وقاص گفت: رسول خدا(ص) در جنگ [تبوک علی(ع) را در مدینه جانشین خود قرار داد و] فرمود: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی...؛ مثل تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پس از من پیامبری نیست.»
سعید بن مسیب می گوید: از سعد بن ابی وقاص پرسیدم: «انت سمعت هذا من رسول الله6؛ آیا تو این سخن را از رسول خدا(ص) شنیده ای؟» سعد بن ابی وقاص در جواب گفت: «نعم، لامرة و لامرتین یقول ذلک لعلی(ع)؛[28] آری، نه یک مرتبه و نه دو مرتبه که [پیامبر خدا(ص)] این سخن را به علی(ع) می فرمود.»
از این روایت به خوبی روشن می شود که رسول گرامی اسلام(ص) حدیث منزلت را تنها در یک مورد و آن هم در قضیه جنگ تبوک بیان نکرده، بلکه در موارد مختلف و متعدد آن را فرموده است. البته ممکن است برخی از دانشمندان این حدیث را نپذیرند و مثلاً در اسناد آن ایجاد شک و تردید کنند. اما آنها نباید فراموش کنند که این حدیث در منابع اهل سنت و توسط امثال ابن مغازلی شافعی (م483ق) و دیگران نقل شده است.
از طرف دیگر، اگر به منابع حدیثی اهل سنت توجه بیشتر شود، صحت سخن سعد بن ابی وقاص برای همه آشکار خواهد شد که در اینجا برخی از آن موارد را می آوریم.
1. هنگام عزیمت به جنگ تبوک با توجه به اینکه در این مورد احادیثی را در فصل اول همین مبحث ذکر کرده ایم، از تکرار آنها در اینجا خودداری می کنیم.[29]
2. حدیث سد الابواب (بستن درها) در منابع حدیثی و تاریخی آمده است که منازل تعدادی از اصحاب رسول خدا(ص) به جهت مجاورت به مسجد النبی(ص) به داخل آن مسجد شریف درهایی داشت. رسول خدا(ص) یک روز طبق دستور الهی بسته شدن همة درها ـ به جز در خود و در علی بن ابیطالب(ع) ـ را به اطلاع اصحاب خود رساند و غیر از آن دو در، همه درها بسته شد و صاحبان آن خانه ها دیگر از طریق مسجد به خانه های خود ورود و خروج نداشتند.
در همین زمینه شیخ سلیمان قندوزی حنفی (م1294ق) در کتاب خود به نقل از موفق بن احمد خوارزمی و او نیز از جابر بن عبدالله نقل می کند که رسول خدا(ص) [در جریان همین مسئله] خطاب به امام علی(ع) فرمود: «یا علی! انه یحل لک فی المسجد ما یحل لی، و انک منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؛[30] یا علی! همانا [انجام دادن] هر چیزی که در مسجد برای من حلال است برای تو هم حلال می باشد و همانا مثل تو نسبت به من، مثل هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پس از من پیامبری نیست.»
3. روز نامگذاری امام حسن و امام حسین(ع) شیخ سلیمان قندوزی حنفی و دیگر دانشمندان اهل سنت در کتب خود از اسماء نقل می کنند؛ هنگامی که فاطمه(س) امام حسن(ع) و سپس [پس از شش ماه] امام حسین(ع) را به دنیا آورد، رسول خدا(ص) در گوش راست آنها اذان و در گوش چپ آنها اقامه گفت و سپس فرمود: «جاءنی جبرائیل فقال: یا محمد ان ربک یقرئک السلام و یقول لک: ان علیاً منک بمنزلة هارون من موسی... ؛[31] جبرائیل پیش من آمد و گفت: یا محمد! همانا پروردگارت به تو سلام می رساند و می گوید: همانا مثل علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است... .»
طبق این روایت، آن حضرت ع بر اساس دستور الهی، امام حسن را «حسن» [شبر] و اسم امام حسین را «حسین» [شبیر]، نام دو فرزند هارون نهاد.
4. حدیث خطاب شده به ام المؤمنین ام سلمه موفق بن احمد الخوارزمی الحنفی (م568ق) و دیگر علمای اهل سنت در کتب خود نقل کرده اند که عبدالله بن عباس گفت: رسول خدا(ص) فرمود: «هذا علی بن ابی طالب لحمه لحمی و دمه دمی و هو منی بمنزلة هارون من موسی غیر انه لا نبی بعدی. یا ام سلمة! اشهدی و اسمعی هذا علی امیرالمؤمنین و سید المسلمین؛[32] گوشت این علی بن ابی طالب گوشت من و خون او خون من است و مثل او نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پس از من پیامبری نیست. ای ام سلمه! شاهد باش و بشنو که این علی رهبر مؤمنان و سرور مسلمانان است.»
5. بیان حدیث منزلت در حال اتکا به حضرت علی(ع) و دست زدن به شانه آن حضرت علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی (م975) در کتاب خود از عبدالله بن عباس نقل می کند که عمر بن خطاب گفت: «کنت انا و ابوبکر و ابو عبیدة ابن الجراح و نفر من اصحاب رسول الله6 و النبی(ص) متکی علی علی بن ابی طالب ، حتی ضرب بیده علی منکبه ثم قال: انت یا علی! اول المؤمنین ایماناً و اولهم اسلاماً! ثم قال: انت منی بمنزلة هارون من موسی و کذب علی من زعم انه یحبنی و یبغضک؛[33] من و ابوبکر و ابوعبیدة بن جراح و تعدادی از اصحاب پیامبر خدا(ص) [با هم بودیم] و رسول خدا(ص) به علی بن ابی طالب تکیه نموده بود که با دست خود بر شانه او زد و سپس گفت: یا علی! تو از جهت ایمان و اسلام اولین مؤمنان هستی. سپس گفت: مثل تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی است و کسی که گمان می کند مرا دوست دارد، اما تو را دشمن می دارد، به من دروغ بسته است.»
6. بیان حدیث منزلت در روز برادری چنان که قبلاً اشاره شد، رسول خدا(ص) در بین مسلمانان عقد اخوت بست و آنها را برای یکدیگر برادر دینی و شرعی نمود.
موفق بن احمد الخوارزمی الحنفی (م568ق) و ابن صباغ المالکی (م855ق) در کتب خود نقل کرده اند که رسول خدا(ص) در بین مهاجرین و انصار عقد اخوت خواند، ولی علی بن ابیطالب(ع) را تنها گذاشت و او را با کسی برادر ننمود. امام علی(ع) نیز از این موضوع سخت ناراحت شد و غمگین گشت و رسول خدا(ص) او را دلداری داده و چنین فرمود: «اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی [لیس بعدی نبی].» [34]
و نیز طبق روایت موفق بن احمد الخوارزمی و علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی (م975ق) از زید بن ابی أوفی، رسول خدا(ص) در مسجد خود بین مسلمانان عقد اخوت را اجرا نمود و علی بن ابیطالب(ع) تنها ماند و او را با کسی برادر ننمود. وقتی امام علی(ع) از این موضوع به رسول خدا(ص) شکایت کرد، آن حضرت6 فرمود: «و الذی بعثنی بالحق ما اخرتک الا لنفسی و انت منی بمنزلة هارون من موسی غیر انه لانبی بعدی...؛[35] قسم به خدایی که مرا به حق به پیامبری برگزید، من تو را فقط برای خود نگاه داشتم و مثل تو نسبت به من، مثل هارون نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پس از من پیامبری نیست.»
همچنین موفق بن احمد الخوارزمی (م568ق) از محدوج بن زید الالهانی نقل می کند که رسول خدا(ص) بین مسلمانان عقد اخوت را خواند و سپس فرمود: «یا علی انت اخی و انت منی بمنزلة هارون من موسی غیر انه لا نبی بعدی.»[36]
7. بیان حدیث منزلت در روز فتح خیبر موفق بن احمد الخوارزمی (م568ق) در کتاب خود روایت می کند هنگامی که علی بن ابیطالب(ع) جهت فتح خیبر حضور رسول خدا(ص) رسید، رسول خدا(ص) به او فرمود: اگر سخن نصاری درباره عیسی در مورد تو گفته نمی شد، در شأن تو سخنی را می گفتم که مردم از خاک زیر پای تو بر می گرفتند و از آن استشفا می کردند... سپس فرمود: «ولکن حسبک ان تکون منی و انا منک ترثنی و أرثک و انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی... ؛[37] لیکن درباره تو همین بس که تو از من هستی و من از تو هستم. تو از من ارث می بری و من از تو ارث می برم، و مثل تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی است، جز اینکه پس از من هیچ پیامبری نیست.»
8. بیان حدیث منزلت در جمع اصحابی که در مسجد خوابیده بودند موفق بن احمد الخوارزمی (م568ق) در کتاب خود از جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند که ما [جمعی از اصحاب] در مسجد خوابیده بودیم ]و علی بن ابی طالب نیز همراه ما بود[. در این هنگام رسول خدا(ص) آمد... و فرمود: «تعال یا علی! انه یحل لک فی المسجد ما یحل لی الا ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی الا النبوة؛[38] یا علی! برخیز که همانا هر چیزی که انجام آن در مسجد برای من حلال است، برای تو نیز حلال می باشد، آیا خشنود نیستی که مثل تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی باشد مگر پیامبری؟»
گفتنی است که منابع اهل سنت درباره بیان حدیث منزلت در موارد دیگر، چند مورد دیگر (مانند بیان آن در روز جنگ بدر و ...) نیز ذکر کرده اند.
نقل از سايت حوزه نتhttps://hawzah.net/fa/Ma...D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
بايد ديد مناصب و مقامات هارون به حكم قرآن چه بوده كه علي(ع) همة آنها را (جز نبوت كه پيامبر در ذيل حديث آن را استثنا كرده ) دارا بود. وقتي به قرآن مراجعه ميكنيم ميبينيم كه موسي براي هارون مناصب زير را از خداوند خواسته، خداوند نيز در خواست هاي موسي را پذيرفته و همه را به هارون داده است:
1ـ مقام وزارت: موسي بن عمران از خداوند خواست كه هارون را وزير او قرار دهد:«وَاجْعَل لي وَزيراٌ مِن اَهلي هارون أَخي»؛ پروردگارا از اهل بيت من هارون برادرم را براي من وزير معيًن بفرما.
2ـ تقويت و تأييد: موسي از خدا خواست كه او را به وسيلة برادر خود هارون تأييد و تقويت نمايد: «أُشدد به أَزري»؛ مرا به وسيلة او نيرومند ساز.
3ـ مقام رسالت: موسي بن عمران از خدا خواست كه او را در امر رسالت شريك وي سازد:«و أَشركه فِي اَمري»؛ او را در امر رسالت شريك من قرار بده».
قرآن مجيد خاطر نشان ميسازد كه خداوند به تمام درخواست هاي موسي پاسخ مثبت گفته و همة اين مقامات را به هارون عطا نمود: «قَد أُوتيت سُؤلَك يا موسي»؛(9) اي موسي، همة درخواست هاي تو پذيرفته شد. علاوه بر اين، موسي در ايام غيبت خود هارون را خليفه و جانشين خود ميان بني اسرائيل قرار داد و فرمود: «و قال موسي لِأخيه هارون اخْلُفني في قومي»؛ موسي به هارون گفت: جانشين من ميان قوم باش. در آيه ديگر با صراحت هر چه كامل تر به وزارت هارون تصريح مي كند و مي فرمايد: «وجعلنا معه اخاه هارون وزيرا؛ هارون برادر موسي را وزير وي قرار داديم». اين جملات به تعبير مفسران و علماي اهل لغت اطلاق دارد و فقط شامل زمان حيات نيست.
از مراجعه به آيات ياد شده مقامات و مناصب هارون كاملاً بهدست ميآيد. به حكم حديث منزلت تمام اين مناصب ومقامات (جز مقام نبوت) بايد براي علي(ع) ثابت باشد. در اين صورت امام، وزير و يار وخليفة رسول خدا در ميان مردم بوده، بايد در غياب پيامبر رهبري مردم را به عهده بگيرد.
درخصوص شبهه مطرح شده در پست بالا:
هارون قبل از حضرت موسي از دنيا رفت وبعد از او نبود كه مقام جانشيني او در عمل تحقق يابد. اگر هارون زنده بود ديگر وصايت به يوشع بن نون نمي رسيد. پيامبر(ص) در مقام بيان شايستگي امام علي(ع) است و تشبيه را براي اين به كار برد، نه اين كه كدام يك زود تر يا دير تر از دنيا مي روند. وجه تشبيه اين است همان طوري كه هارون وزير و خليفه موسي در غياب او بود و با بودن او اين مقام به ديگران نمي رسيد، امام هم نسبت به پيامبر چنين است. توهم نشود كه اين امر به جانشيني موقت و چند روزه دلالت دارد چرا كه اگر چنين بود نبايد وزارت به امام علي(ع) منحصر مي شد.
اگر مقام وزارت، فقط در زمان حيات بود و آن هم در جنگ تبوك و نبودن پيامبر در مدينه، علي(ع) اوّلين و آخرين شخص نبود كه پيامبر او را در غياب خود از مدينه جانشين خود قرار ميداد. پيامبر در طول اقامت ده ساله خود در مدينه، هرگاه مركز اسلام را ترك ميگفت، كسي را به عنوان جانشين خويش معرفي ميكرد و امور را به دست او ميسپرد. چنانچه مقصود از اين جمله و تشبيه امام به هارون فقط جانشيني امام در طول غيبت پيامبر از مدينه بود، چرا اين جمله را در بارة ديگر جانشيان خود نگفت؟ در صورتي كه آنان نيز در مواقع خاصي كه پيامبر مدينه را به عزم جهاد و يا زيارت خانة خدا، ترك ميگفت، جانشين پيامبر بودند. پس علت اين تبعيض چه بود؟ همچنين جانشيني علي(ع) از پيامبر(ص) آن هم در يك مدت كوتاه، به اين طول و تفصيل نياز نداشت كه چنين جملهاي را بگويد، سپس مقام نبوت را استثنا كند.
نقل از سايت مركز ملي پاسخگويي به سئوالات ديني
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نسل نبوت در بنیاسرائیل یکی دیگر از ویژگیهای که میتوان برای هارون ذکر نمود، این است که نبوت در بنیاسرائیل از نسل هارون(ع) است.
فضلبن عمر میگوید از امام صادق(ع) در رابطه با این آیه که خداوند فرموده است:
«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»؛[۱۸] «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.» [ابراهیم] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمىرسد.»
پرسیدم این کلمات چیست ؟ فرمود: … همانا موسی و هارون هردو پیامبران مُرسل و دو برادر بودند و خداوند نبوت را در صلب هارون قرار داد نه موسی، و جایز نیست که کسی بگوید چرا خداوند چنین کرد و همانا امامت نیز خلافت خداوند در روی زمین است و شایسته نیست که کسی بگوید چرا خداوند امامت را در صلب امام حسین(ع) قرار داد نه امام حسن(ع)؛ چراکه خداوند در کارهایش حکیم است.[۱۹]
از مقاله جایگاه هارون(ع) در قرآن و تورات نویسنده: سکینه جمشیدی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,036 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
جایگاه علی ع با توجه به حدیث منزلت
بايد ديد مناصب و مقامات هارون به حكم قرآن چه بوده كه علي(ع) همة آنها را دارا بود.
1ـ مقام وزارت: وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا : و به يقين [ما] به موسي كتاب [آسماني] عطا كرديم و برادرش هارون را همراه او دستيار[ش] گردانيديم {35 فرقان البته خود موسي از خداوند خواست كه هارون را وزير او قرار دهد:«وَاجْعَل لي وَزيراٌ مِن اَهلي هارون أَخي»؛ پروردگارا از اهل بيت من هارون برادرم را براي من وزير معيًن بفرما.
2ـ یاور و پشتیبان : وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي ۖ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ ترجمه : و برادرم هارون از من زبان آورتر است ، پس او را با من به عنوان پشتیبان وتکیه گاه گسیل دار تا مرا تصدیق کند ، زیرا می ترسم مرا تکذیب کنند.( 34 القصص) قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا ۚ بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ ترجمه : فرمود: «به زودی بازویت را به [ وسیله ] برادرت نیرومند خواهیم کرد و برای شما هر دو ، تسلّطی قرار خواهیم داد که با [ وجود ] آیات ما ، به شما دست نخواهند یافت شما و هر که شما دو تا را پیروی کند چیره خواهید بود.( 35 قصص )و یا درخواست موسی از خداوند که در آغاز رسالتتش در سوره طه بیان شده است: أُشدد به أَزري»؛ مرا به وسيلة او نيرومند ساز.
همانگونه که مشاهده میشود این دو مقام یعنی وزارت و پشتیبانی تصدیق کننده، از ابتدای رسالت حضرت موسی، به هارون اختصاص یافت و تا اخر عمرش نیز انرا حفظ کرد.
3-جانشینی موسي: قران از زبان موسی در زمانیکه عازم ماموریت 40روزه به کوه طور بود این چنین نقل کرده است: «و قال موسي لِأخيه هارون اخْلُفني في قومي»؛ موسي به هارون گفت: جانشين من ميان قوم باش.(اعراف 142) برخی بر این باورند که این جانشینی فقط منحصر به همین دوره و همین سفر موسی بوده است اما ایه قران صراحت در انحصار ندارد بلکه میتوان انرا تاکیدی همراه با بیان توصیه های لازم دانست که موسی در هنگام این سفر و غیبت نسبتا طولانی خود به وزیر و پشتیبان همیشگی خود بیان نموده است.
از مراجعه به آيات بالا مقامات و مناصب هارون در ارتباط با موسی ع بهدست ميآيد. به حكم حديث منزلت تمام اين مناصب ومقامات بايد براي علي(ع) ثابت باشد. در اين صورت امام، وزير و يار و پشتیبان و جانشین رسول خدا در ميان مردم بوده است.
پاسخ به شبهه دکتر علی احمد السالوس :
1. حدیث منزلت تنها در هنگام جنگ تبوک توسط رسول خدا(ص) بیان نشده است بلکه در فرصتهای دیگر نیز در بیش از ده مورد نقل شده است. 2. اینکه رسول خدا (ص) در جنگهای مختلف افراد مختلفی را در شهر مدینه قرار داده است.درست است اما رسول گرامی اسلام(ص) به هیچ کدام از افراد مذکور (به استثنای علی بن ابیطالب(ع)) چنین سخنی را نگفته و نسبت هیچ کسی را به خود، مانند نسبت هارون(ع) به حضرت موسی(ع) بیان نکرده است. که نشان میدهد بیان این حدیث و منزلت علی ع تنها برای جانشینی چند روزه در ایام غیبت پیامبر همانند جنگهای دیگر نبوده است. در واقع چنانچه مقصود از اين جمله و تشبيه امام به هارون فقط جانشيني امام در طول غيبت پيامبر از مدينه بود، چرا اين جمله را در بارة ديگر جانشيان خود نگفت؟ همچنين جانشيني علي(ع) از پيامبر(ص) آن هم در يك مدت كوتاه، به اين طول و تفصيل نياز نداشت كه چنين جملهاي را بگويد، سپس مقام نبوت را استثنا كند.
3-جمله انتهای حدیث یعنی اِلّاأنـّه لانَبیَّ بَعدی هم نشان میدهد که این تشبیه و بیان جایگاه، منحصر به دوران حیات پیامبر نبوده زیرا در اینصورت بیان این جمله که جز انکه بعد از من رسولی نیست، لزوم وجایگاهی نداشت. اگر جانشینی علی منحصر به ایام حیات پیامبر است، چرا ایشان به دوران بعد از خود اشاره کرده اند. ممکن است برخی بگویند که چون هارون، نبی هم بوده است پیامبر با این جمله خواسته است مقام نبوت را از علی استثنا کند و حال انکه در این صورت پیامبر می توانست بفرماید جزاینکه علی نبی نیست نه اینکه بفرماید جزاینکه بعد از من رسولی نیست.
4-پیامبر میدانستند که بعد از فوت موسی ،چون هارون زودتر وفات یافته؛ نبی بعد از موسی نمیتوانسته هارون باشد و یوشع به مقام نبوت رسیده است لذا با بیان جمله اِلّاأنـّه لانَبیَّ بَعدی این نکته را میرسانند که بعد از من رسول و نبی دیگری نخواهد بود و چون علی ع هم زنده می ماند، پس از من متولی تمامی مسئولیتهای من بجز نبوت و رسالت خواهد بود.
با تبریک سالروز تولد امیرالمومنین علی ع-13 رجب 1401 |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
حضرت علي و امامان طبق حديث منزلت شريك القران هستند
اگر در حديث تبوك در جريان سفر تبوك طبق نقل بزرگان سنّت و بزرگان شيعه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به حضرت امير(عليه السلام) فرمود: يا علي! «أنت بمنزلة هارون مِن موسي الاّ أنّه لا نبيّ بعدي» يعني تمام اين اوصافي كه وجود مبارك هارونِ برادر موساي كليم داشت وجود مبارك حضرت امير دارد منهاي مسئله نبوّت اينكه ما در زيارت وجود مبارك حضرت حجّت عرض ميكنيم «السلامُ عليك يا شريك القرآن» اين از لطايف بيانات نوراني سيدناالاستاد مرحوم علامه است ما ميگوييم اين شريك قرآن است يعني چه شريك قرآن است؟ براي اينكه اهل بيت يك نورند يك، و وجود مبارك حضرت امير وقتي به منزله هارون نسبت به موسي شد يعني اين دوازده امام به منزله هارون نسبت به موسي هستند دو، هارون(سلام الله عليه) چه سِمتي داشت وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي بود .امر پيغمبر قرآن است، آن طبق بيان حديث منزله «شريك القرآن» است «شريك القرآن» معنايش اين نيست كه حالا قرآن مطلبي را كه فرموده اهل بيت اين فرموده قرآن را به ديگران منتقل ميكنند خب همه علما اين كار را ميكنند اين احكامي كه اهل بيت ميگويند مثل آن است كه پيغمبر گفته باشد آنچه را كه ذات اقدس الهي داد فقط، فقط يعني فقط پيغمبر ميگيرد يك، دو در اين محدودهاي كه پيغمبر گرفته هنوز به دست كسي نرسيده اهل بيت آگاه ميشوند و به ديگران ميرسانند اين ميشود شريك وگرنه گفته پيغمبر را آدم به ديگران منتقل كند كه وظيفه همه مردم است
ايت اله جوادي آملي- تفسير سوره طه
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.